BOX SET: 6 Minute English - 'Human behaviour 2' English mega-class! 30 minutes of new vocabulary!

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning  English. I’m Georgina. And I’m Neil. Neil,

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من جورجینا هستم و من نیل هستم نیل،

this may sound a bit personal, but have you ever taken your clothes off? Err, well, yes. Every

این ممکن است کمی شخصی به نظر برسد، اما آیا تا به حال لباس های خود را درآورده اید؟ اره خب آره هر

day when I have a shower. Of course. I mean in  public – have you ever been naked in public?

روز که دوش میگیرم البته. منظورم در جمع است - آیا تا به حال در ملاء عام برهنه شده اید؟

No! Stripping off – or getting naked - publicly,  is not my idea of fun. Who would enjoy doing

نه! برهنه شدن - یا برهنه شدن - در ملاء عام ، ایده من سرگرم کننده نیست. چه کسی از انجام این کار لذت می

that? Well, naturists would. That’s what we  call people who think not wearing clothes

برد؟ خوب، طبیعت شناسان این کار را خواهند کرد. این همان چیزی است که ما به افرادی می‌گوییم که فکر می‌کنند نپوشیدن لباس در

outdoors is a healthy way to live, and it makes  them feel good. We might also call them nudists,

فضای باز روشی سالم برای زندگی است و احساس خوبی در آنها ایجاد می‌کند. ما همچنین ممکن است آنها را برهنگی بنامیم،

because they are nude. Right, so naturists feel  being naked is natural – it’s not about them being

زیرا آنها برهنه هستند. درست است، بنابراین طبیعت‌شناسان احساس می‌کنند برهنه بودن طبیعی است - این به این نیست که

interested in nature?! Not necessarily, but we are  going to discuss why being naked in nature might

به طبیعت علاقه‌مند باشند؟! نه لزوما، اما می‌خواهیم درباره اینکه چرا برهنه بودن در طبیعت

be good for us. But how about a question first,  Neil? The act of swimming naked is informally

برای ما خوب است بحث کنیم. اما ابتدا یک سوال، نیل چطور؟ به عمل شنای برهنه به طور

called skinny dipping. The world’s largest skinny  dip took place in Ireland in 2018 - but do you

غیررسمی اسکنی دیپینگ می گویند. بزرگترین غواصی لاغر جهان در سال 2018 در ایرلند انجام شد - اما آیا می

know how many naked swimmers went into the  sea? Was it approximately… a) 250 people,

دانید چند شناگر برهنه به دریا رفتند؟ آیا تقریباً ... الف) 250 نفر،

b) 2,500 people, or c) 25,000 people? I’d have  to guess and say that only 250 people would be

ب) 2500 نفر یا ج) 25000 نفر بود؟ باید حدس بزنم و بگویم که فقط 250 نفر

brave enough to run into the cold sea, naked! Well, as always, I’ll reveal the answer later.

آنقدر شجاع خواهند بود که برهنه به دریای سرد بدوند! خوب، مثل همیشه، بعداً پاسخ را فاش خواهم کرد.

So, the idea of getting naked might fill you with  dread - it might seem embarrassing - but some

بنابراین، ایده برهنه شدن ممکن است شما را پر از ترس کند - ممکن است خجالت آور به نظر برسد - اما برخی از

people do sunbathe naked on the beach or in their  garden or they go to naturist holiday parks. But

افراد برهنه در ساحل یا باغ خود آفتاب می گیرند یا به پارک های تفریحی طبیعت گردان می روند. اما

naked rambling – walking naked in the countryside  – might be taking it one step further. However,  

پرسه زدن برهنه – راه رفتن برهنه در حومه شهر – ممکن است این کار را یک قدم جلوتر ببرد. با این حال،

it’s something Donna Price, a volunteer at British  Naturism, is keen to advocate – or publicly

این چیزی است که دونا پرایس، یک داوطلب در Natureism بریتانیا، مشتاق است از آن حمایت کند - یا علناً

support. Here she is, speaking on BBC Radio 4’s  Woman’s Hour programme, explaining why… We enjoy

از آن حمایت کند. او در برنامه ساعت زن رادیو بی‌بی‌سی 4 صحبت می‌کند و دلیل آن را توضیح می‌دهد... ما

the feeling of being at one with nature. If you  haven't actually tried being naked in nature, and

از احساس یکی بودن با طبیعت لذت می‌بریم. اگر واقعاً سعی نکرده‌اید در طبیعت برهنه باشید، و در

naked outdoors, when you can feel the skin, the  warmth air all over your skin, it's such a lovely

خارج از منزل برهنه باشید، وقتی می‌توانید پوست، هوای گرم را در سراسر پوستتان احساس کنید، این احساس بسیار دوست‌داشتنی

feeling. There is a great feeling of liberation  and freedom once you actually try naturism - and

است. وقتی واقعاً طبیعت‌گرایی را امتحان می‌کنید، احساس رهایی و آزادی به شما دست می‌دهد - و

I would never advocate for someone to actually go  out for a naked walk as the first thing they ever

من هرگز از کسی دفاع نمی‌کنم که برای پیاده‌روی برهنه به‌عنوان اولین کاری که

did - I just would not do that! You've got to be  comfortable in your own skin, so you do it at home, at ...

انجام می‌دهد - فقط این کار را انجام نمی‌دهم! شما باید در پوست خود راحت باشید، پس این کار را در خانه انجام دهید، در ...

you know, in your own garden maybe if you can - get  comfortable with yourself, actually start to

می دانید، شاید اگر بتوانید در باغ خود - با خودتان راحت باشید، در واقع شروع کنید به این

feel that being naked feels normal, which, I mean, to me,  it does. So, for Donna, naked rambling means she

احساس که برهنه بودن احساسی طبیعی است، که، منظورم، برای من، این کار را می کند. بنابراین، برای دونا، پرسه زدن برهنه به این معنی است که او

has a connection with nature, she feels part of it  and it makes her feel good – that’s the feeling of

با طبیعت ارتباط دارد، او بخشی از آن را احساس می‌کند و این احساس خوبی به او می‌دهد - این احساس

being at one with nature. Hmm, but couldn’t you do  that with your clothes on? Well, she also mentions

یکپارچگی با طبیعت است. هوم، اما نمی‌توانستید این کار را با لباس‌هایتان انجام دهید؟ خب، او همچنین اشاره می‌کند

there’s a feeling of freedom and liberation – that’s being freed from something – here,

که احساس آزادی و رهایی وجود دارد - این احساس رهایی از چیزی است - در اینجا،

it’s freed from your clothes. Donna also told the  Woman’s Hour programme that going for a naked walk

از لباس شما رها شده است. دونا همچنین به برنامه Woman’s Hour گفت که پیاده‌روی برهنه

shouldn’t be the first thing you attempt to do. You need to feel relaxed and confident with your

نباید اولین کاری باشد که می‌خواهید انجام دهید. ابتدا باید با اعمال خود احساس آرامش و اعتماد به نفس داشته باشید

actions first – or what we sometimes  say is ‘comfortable in your own skin’.

- یا آنچه ما گاهی اوقات می گوییم "در پوست خودت راحت است".

Yes, she says we need to get to feel that  nakedness is normal. I suppose we were all  

بله، او می‌گوید ما باید احساس کنیم که برهنگی طبیعی است. فکر می کنم همه ما

born naked and it’s not something to be ashamed  of. And, in the UK at least, it’s generally not  

برهنه به دنیا آمده ایم و این چیزی نیست که از آن خجالت بکشیم . و، حداقل در بریتانیا،

against the law to be naked in public. Hmm, I’m  still not convinced, but according to Donna Price,  

برهنه بودن در انظار عموماً خلاف قانون نیست. هوم، من هنوز قانع نشده‌ام، اما به گفته دونا پرایس، وقتی او در حال پیاده‌روی است، از

this freedom of expression is quite well received  when she’s out walking. Here she is speaking on  

این آزادی بیان استقبال خوبی می‌شود. در اینجا او

the BBC’s Woman’s Hour programme again… A majority  of the responses that you actually encounter, if  

دوباره در برنامه ساعت زن بی‌بی‌سی صحبت می‌کند... اکثر پاسخ‌هایی که واقعاً با آن‌ها مواجه

you do encounter the public, the general public,  are actually very encouraging. They're not shock,  

می‌شوید، اگر با مردم، عموم مردم مواجه شوید ، واقعاً بسیار دلگرم‌کننده هستند. آنها شوکه نیستند،

horror majority of the time, I can guarantee  that. A lot of people say just 'good morning'  

اکثر اوقات وحشتناک هستند، من می توانم این را تضمین کنم. بسیاری از مردم فقط می گویند "صبح بخیر"

and carry on, some of them actually say 'gosh,  you're braver than I am’ if it’s a bit chilly.  

و ادامه می دهند، برخی از آنها در واقع می گویند " خدایا، تو از من شجاع تر هستی" اگر کمی سرد باشد.

A lot of them just say, ' I really wish I could  do that' and usually we just say 'you can!'. So,  

بسیاری از آنها فقط می گویند، "من واقعاً ای کاش می توانستم این کار را انجام دهم" و معمولا ما فقط می گوییم "تو می توانی!". بنابراین

the people Donna encounters – or meets – seem  to support what she’s doing. She says it's not  

، به نظر می‌رسد افرادی که دونا با آن‌ها روبرو می‌شود – یا ملاقات می‌کند – از کاری که او انجام می‌دهد حمایت می‌کنند. او می‌گوید این

shock, horror – this is usually said as an  informal way of actually saying something  

شوک نیست، وحشت - این معمولاً به عنوان یک روش غیررسمی برای گفتن چیزی گفته

is not surprising, not shocking! Well, shock, horror, Neil, I won’t be taking my clothes off  

می‌شود که تعجب‌آور نیست، تکان‌دهنده نیست! خب، شوک، وحشت، نیل، من به این زودی لباس‌هایم را در

anytime soon – it’s too cold anyway and I don’t  want to be bitten by all those bugs you get in the  

نمی‌آورم - به هر حال هوا خیلی سرد است و من نمی‌خواهم از آن همه حشراتی که در حومه شهر می‌بینی گزیده شوم

countryside. But it’s good to hear that people are  open-minded to the idea. Yes, good luck to anyone  

. اما شنیدن این موضوع خوب است که مردم نسبت به این ایده ذهنی باز دارند. بله، برای هرکسی

who wants to give it a try and well done to those  brave people who took part in the world’s biggest  

که می‌خواهد آن را امتحان کند، آرزوی موفقیت دارد و برای آن افراد شجاعی که در بزرگترین شنای لاغر جهان شرکت کردند

skinny dip – a mass naked swim. Earlier, Georgina,  you asked me how many people took part in the  

- یک شنای برهنه دسته‌جمعی، موفق باشید. قبلاً، جورجینا ، از من پرسیدی چند نفر در

event in Ireland in 2018. I did, and you said? I said about 250 people went for a dip. Was I right?  

رویداد ایرلند در سال 2018 شرکت کردند. من شرکت کردم، و شما گفتید؟ گفتم حدود 250 نفر برای آب تنی رفتند. درست گفتم؟

No, Neil. According to Guinness World Records,  2,505 women took part in the largest charity  

نه نیل بر اساس رکوردهای جهانی گینس، 2505 زن در بزرگترین خیریه

skinny dip in Wicklow in Ireland. Well, well  done to them, and skinny dipping was one of the

در Wicklow در ایرلند شرکت کردند. خوب، آفرین به آنها، و لاغر کردن یکی از

items of vocabulary we discussed today. This is  an informal way of describing the act of swimming

موارد واژگانی بود که امروز در مورد آن بحث کردیم. این یک روش غیررسمی برای توصیف عمل شنای

naked. We’ve also been discussing naturists -  people who think not wearing clothes outdoors

برهنه است. ما همچنین درباره طبیعت‌شناسان صحبت کرده‌ایم - افرادی که فکر می‌کنند نپوشیدن لباس در فضای باز

is a healthy way to live, and it makes them  feel good. The act of doing this is called

راهی سالم برای زندگی است و به آنها احساس خوبی می‌دهد. عمل انجام این کار

'naturism'. And when you advocate something, like  naturism for example, you publicly support it.  

"طبیعت گرایی" نامیده می شود. و وقتی از چیزی مانند طبیعت‌گرایی دفاع می‌کنید، علناً از آن حمایت می‌کنید.

'Being at one with nature' means having a connection  with the natural world that makes you feel good.

"همرنگ بودن با طبیعت" به معنای داشتن ارتباط با دنیای طبیعی است که به شما احساس خوبی می دهد.

And 'liberation' means being freed from something.  And when we say ‘shock, horror!’, we actually mean  

و «رهایی» به معنای رهایی از چیزی است. و وقتی می‌گوییم «شوک، وحشت!»، در

the opposite and mean something in not shocking  or surprising – we’re being sarcastic, I guess.  

واقع برعکس است و به معنای چیزی است که شوکه‌کننده نیست یا غافلگیرکننده نیست – حدس می‌زنم که داریم کنایه‌آمیز می‌کنیم.

It’s not like you to be sarcastic, Neil!  But shock, horror – we’re out of time now.  

این مثل تو نیست که طعنه آمیز باشی، نیل! اما شوک، وحشت - اکنون زمان ما تمام شده است.

We only get 6 minutes and that’s the naked  truth! Thanks for listening and goodbye. Goodbye.

ما فقط 6 دقیقه فرصت داریم و این حقیقت آشکار است! ممنون که گوش دادید و خداحافظ. خداحافظ.

Hello. This is 6 Minute English from BBC  Learning English. I'm Neil. And I'm Sam.  

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم. و من سام هستم.

When Neil and I record 6 Minute English  face-to-face in the BBC Learning English  

وقتی من و نیل 6 دقیقه انگلیسی را رو در رو در استودیوی بی‌بی‌سی آموزش زبان انگلیسی

studio, which, I am happy to say, we are doing  right now, we look at each other as we speak.  

ضبط می‌کنیم، که با خوشحالی می‌توانم بگویم که همین الان انجام می‌دهیم، همانطور که صحبت می‌کنیم به هم نگاه می‌کنیم.

We smile and use hand gestures and facial  expressions in a type of communication called  

ما لبخند می زنیم و از حرکات دست و حالات صورت در نوعی ارتباط به نام

'body language'. But during the Covid pandemic,  everyday meetings with work colleagues, teachers  

«زبان بدن» استفاده می کنیم. اما در طول همه‌گیری کووید، جلسات روزمره با همکاران، معلمان

and friends, and 6 Minute English recordings -  all moved online. Video meetings using software  

و دوستان، و ضبط‌های انگلیسی ۶ دقیقه‌ای - همه به صورت آنلاین منتقل شدند. جلسات ویدیویی با استفاده از نرم افزارهایی

like Zoom and Skype became the normal way  to communicate with family and friends.  

مانند زوم و اسکایپ به روشی عادی برای برقراری ارتباط با خانواده و دوستان تبدیل شد.

And whatever happens with Covid in the future,  it seems they're here to stay. In this programme,  

و هر اتفاقی که در آینده با کووید بیفتد، به نظر می‌رسد که آنها اینجا هستند تا بمانند. در این برنامه،

we'll be asking: how has body language changed  in the world of online video meetings? We'll  

ما می‌پرسیم: زبان بدن در دنیای جلسات ویدیویی آنلاین چگونه تغییر کرده است؟ ما

meet the person who wrote the rulebook for clear  communication in the digital age - Erica Dhawan,  

فردی را ملاقات خواهیم کرد که کتاب قوانین را برای ارتباطات واضح در عصر دیجیتال نوشته است - اریکا داوان،

author of a new book, 'Digital Body Language'.  But before that, I have a question for you, Sam,  

نویسنده کتاب جدیدی به نام «زبان دیجیتالی بدن». اما قبل از آن، من یک سوال از شما دارم، سم،

and it's about Erica Dhawan. She may be a  communications expert now, but growing up in  

و آن درباره اریکا داوان است. او ممکن است اکنون یک متخصص ارتباطات باشد، اما وقتی در

Pennsylvania she was a shy and quiet schoolgirl.  So how did Erica beat her shyness and become the  

پنسیلوانیا بزرگ شد، یک دختر مدرسه‌ای خجالتی و ساکت بود. پس چگونه اریکا توانست خجالتی بودن خود را شکست دهد و به

confident communicator she is today? Did  she: a) attend public speaking classes?,  

ارتباطی با اعتماد به نفس امروز تبدیل شود؟ آیا او: الف) در کلاس‌های سخنرانی عمومی شرکت کرد؟،

b) copy the body language of the cool kids at  school? or, c) raised her hand to answer the  

ب) زبان بدن بچه‌های باحال مدرسه را کپی کرد؟ یا، ج) دست خود را برای پاسخ به

teacher's questions, even if she didn't know the  answer? I'll guess 'c' - she raised her hand  

سؤالات معلم بلند کرد، حتی اگر او پاسخ را نمی دانست؟ حدس می‌زنم «c» - او دستش را بالا برد

to answer the teacher's questions. OK, Sam. We'll  reveal the correct answer later in the programme.  

تا به سؤالات معلم پاسخ دهد. باشه سام پاسخ صحیح را بعداً در برنامه نشان خواهیم داد.

In face-to-face meetings, we immediately see  someone's reaction to what we've said through eye  

در جلسات رو در رو، ما فوراً واکنش یک نفر را به آنچه گفته‌ایم از طریق تماس چشمی می‌بینیم

contact, where two people look into each other's  eyes as they talk. Unfortunately, using a web  

، جایی که دو نفر در حین صحبت به چشمان یکدیگر نگاه می‌کنند. متأسفانه، استفاده از دوربین وب

camera to make eye contact is almost impossible in  online meetings and this often creates a kind of  

برای برقراری تماس چشمی در جلسات آنلاین تقریباً غیرممکن است و این اغلب باعث ایجاد نوعی

'distancing' effect. Erica Dhawan makes several  suggestions to help with this. See if you can  

«فاصله‌گذاری» می‌شود. اریکا داوان چندین پیشنهاد برای کمک به این موضوع ارائه می‌کند. ببینید آیا می‌توانید

hear the final suggestion she makes to Michael  Rosen as part of BBC Radio 4's Word of Mouth.  

پیشنهاد نهایی را که او به مایکل روزن به عنوان بخشی از Word of Mouth رادیو 4 بی‌بی‌سی می‌کند بشنوید.

And last but not least, slow down. Remember when  it was completely normal to have a one-minute  

و در آخر اما نه کم، سرعت را کم کنید. زمانی را به یاد بیاورید که

pause in a room with one another because we  knew when we're thinking and brainstorming.  

مکث یک دقیقه‌ای در اتاق با یکدیگر کاملاً طبیعی بود زیرا می‌دانستیم چه زمانی در حال فکر کردن و طوفان فکری هستیم.

If we don't hear someone speak on video, we  ask them if they're on mute. Practise what I  

اگر صدای کسی را در ویدیو نشنیدیم، از او می‌پرسیم که آیا در حالت بی‌صدا است. آنچه را که

call the five-second rule - wait five seconds  before speaking to make sure that individuals  

قانون پنج ثانیه می‌نامم، تمرین کنید - قبل از صحبت، پنج ثانیه صبر کنید تا مطمئن شوید که

have time to process the ideas, especially if  there may be technology or accessibility issues.  

افراد وقت برای پردازش ایده‌ها دارند، به خصوص اگر ممکن است مشکلات فناوری یا دسترسی وجود داشته باشد.

Did you hear Erica's last piece of advice, Neil?  Yes, she recommends slowing down, something we do  

آیا آخرین نصیحت اریکا را شنیدی، نیل؟ بله، او کاهش سرعت را توصیه می‌کند، کاری که

naturally face-to-face when we're thinking or  brainstorming - that's discussing suggestions  

به‌طور طبیعی هنگام فکر کردن یا طوفان فکری رو در رو انجام می‌دهیم - این بحث در مورد پیشنهادات

with a group of people to come up with new ideas  or to solve problems. Slowing down gives us time  

با گروهی از افراد برای ارائه ایده‌های جدید یا حل مشکلات است. کاهش سرعت به ما زمان   می‌دهد

to process new information - to understand it  by thinking carefully and reflecting on it.  

تا اطلاعات جدید را پردازش کنیم - با تفکر دقیق و تأمل در آنها، آن‌ها را درک کنیم.

Erica compares online body language to learning  a new language - it takes practice, especially  

اریکا زبان بدن آنلاین را با یادگیری یک زبان جدید مقایسه می‌کند - این کار به تمرین نیاز دارد، مخصوصاً

when it comes to smiling and laughing, something  Michael Rosen finds hard to do in video meetings.  

وقتی صحبت از لبخند زدن و خندیدن می‌شود، کاری که مایکل روزن انجام آن را در جلسات ویدیویی سخت می‌بیند.

Listen to him discussing this problem  with Erica Dhawan for BBC Radio 4's,  

به صحبت او درباره این مشکل با اریکا داوان برای رادیو بی بی سی 4،

Word of Mouth. Do you think it's killing off  people laughing and smiling in the way we do when  

Word of Mouth گوش دهید. آیا فکر می‌کنید این کار باعث می‌شود مردم بخندند و بخندند، همانطور

we're altogether in the live situation? I would  say that it is much less likely that we laugh and  

که وقتی کاملاً در موقعیت زنده هستیم؟ می‌توانم بگویم که به چند دلیل احتمال اینکه ما جلوی دوربین بخندیم و بخندیم بسیار کمتر

smile on camera for a few reasons. Number one,  laughing is often done in unison where we can  

است. شماره یک، خندیدن اغلب به صورت هماهنگ انجام می‌شود، جایی که می‌توانیم

quickly pick up the energy of someone smiling or  laughing and feed off of that and laugh ourselves.  

به سرعت انرژی کسی را که می‌خندد یا می‌خندد دریافت کنیم و از آن تغذیه کنیم و خودمان بخندیم.

When it comes to screen delays, the fact that  it's not natural to see our own camera - being  

وقتی صحبت از تأخیر در صفحه نمایش به میان می‌آید، این واقعیت که طبیعی نیست دوربین خودمان را ببینیم - که

distracted by that - we are much less likely to  laugh and smile. One of the ways we can overcome  

حواسمان پرت می‌شود - احتمال اینکه بخندیم و بخندیم بسیار کمتر است. یکی از راه‌هایی که می‌توانیم بر آن غلبه

this is by creating intentional moments in  our meetings for the water cooler effect.  

کنیم، ایجاد لحظات عمدی در جلساتمان برای جلوه خنک‌کننده آبی است.

Erica points out that laughing often happens  in unison - together and at the same time.  

اریکا اشاره می‌کند که خندیدن اغلب به صورت هماهنگ اتفاق می‌افتد - با هم و همزمان.

Yes, if someone starts laughing it makes me  laugh too. She also thinks it's important  

بله، اگر کسی شروع به خندیدن کند، من را هم می‌خنداند. او همچنین فکر می‌کند مهم است

to make time for employees to chat informally  about things unrelated to work - their weekend  

برای کارمندان وقت بگذاریم تا به طور غیررسمی درباره چیزهای غیرمرتبط با کارشان چت کنند -

plans or last night's TV show. And she uses the  expression, 'the water cooler effect' which comes  

برنامه‌های آخر هفته یا برنامه تلویزیونی دیشب. و او از عبارت «اثر خنک‌کننده آب» استفاده می‌کند که

from the United States where office workers  sometimes meet at the water fountain to chat.  

از ایالات متحده می‌آید، جایی که کارمندان اداری گاهی اوقات برای گپ زدن کنار چشمه آب جمع می‌شوند.

So, the water cooler effect refers to informal  conversations that people have in their office or  

بنابراین، جلوه کولر آبی به مکالمات غیررسمی اطلاق می‌شود که افراد در دفتر یا

workplace, maybe in the lift, the office kitchen  or, if there is one, by an actual water cooler.  

محل کارشان، شاید در آسانسور، آشپزخانه اداری یا، اگر وجود دارد، با یک آبسردکن واقعی انجام می‌دهند.

Erica Dhawan seems very comfortable communicating  online, but she's had lots of time to practice  

به نظر می‌رسد اریکا داوان در برقراری ارتباط آنلاین بسیار راحت است ، اما از دوران تحصیلش زمان زیادی برای تمرین دارد

since her schooldays. Ah yes, Neil, in your  quiz question you asked how Erica conquered her  

. آه بله، نیل، در سؤال مسابقه خود پرسیدید که چگونه اریکا بر

shyness at school. I guessed that she raised  her hand to answer the teacher's questions.  

کمرویی خود در مدرسه غلبه کرد. حدس زدم که او دستش را برای پاسخ دادن به سؤالات معلم بلند کرد.

It was a good guess, Sam, but the  correct answer is b - she copied the  

حدس خوبی بود، سام، اما پاسخ صحیح b است - او از

body language of her cool teenage classmates,  so probably lots of rolled eyes and slouching!  

زبان بدن همکلاسی های نوجوان باحال خود کپی کرده است، بنابراین احتمالاً چشمان زیادی گرد شده و خمیده است!

OK, let's recap the vocabulary from this programme  about online body language - non-verbal ways of  

خوب، بیایید واژگان این برنامه درباره زبان بدن آنلاین - روش‌های غیرکلامی

communicating using the body. Eye contact is  when two people look at each other's eyes at  

ارتباط با استفاده از بدن را دوباره مرور کنیم. تماس چشمی زمانی است که دو نفر

the same time. Brainstorming involves a group  discussion to generate new ideas or solutions.  

همزمان به چشمان یکدیگر نگاه می کنند. طوفان فکری شامل یک بحث گروهی برای ایجاد ایده‌ها یا راه‌حل‌های جدید است.

When we process information, we think about it  carefully in order to understand it. 'In unison'  

وقتی اطلاعات را پردازش می کنیم، برای درک آن به دقت درباره آن فکر می کنیم. «در هماهنگی»

means happening together and at the same time. And  finally, 'the water cooler effect' is an American  

به معنای اتفاق افتادن با هم و همزمان است. و سرانجام، «اثر خنک‌کننده آب» یک تعبیر آمریکایی

expression to describe informal conversations  between people at work. Neil is looking at his  

برای توصیف مکالمات غیررسمی بین افراد در محل کار است. نیل به ساعت خود نگاه می

watch, which is body language that tells me our  six minutes are up! Goodbye for now! Goodbye!  

کند، که زبان بدن است که به من می گوید شش دقیقه ما تمام شده است! فعلا خدانگهدار! خداحافظ!

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning  English. I'm Sam. And I'm Neil. Sleep - we all  

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من سام هستم و من نیل هستم. بخواب - همه ما

need it - some more than others. I can usually get  by with around seven hours a night but I do like  

به آن نیاز داریم - برخی بیشتر از دیگران. من معمولاً می‌توانم حدود هفت ساعت در شب زندگی کنم، اما

to have a nap - a short sleep - in the afternoon,  when I'm not working of course. How about you,  

دوست دارم بعدازظهرها، وقتی که کار نمی‌کنم، یک چرت بزنم - یک خواب کوتاه . تو چطور،

Neil? I'm always tired and as soon as my head hits  the pillow, I'm out like a light - meaning I go  

نیل؟ من همیشه خسته هستم و به محض اینکه سرم به بالش برخورد می‌کند، مثل چراغ بیرون می‌روم - یعنی

to sleep very quickly. Well, Neil, you might  not survive in South Korea then. Apparently,  

خیلی سریع می‌خوابم. خوب، نیل، ممکن است در آن زمان در کره جنوبی زنده نمانید. ظاهراً

it's one of the most stressed and tired nations on  earth - a place where people work and study longer  

،   یکی از پر استرس‌ترین و خسته‌ترین کشورهای روی زمین است - مکانی که مردم در آن ساعات طولانی‌تری کار و مطالعه می‌کنند و

hours and get less sleep than anywhere else. We'll  find out more later and teach some sleep-related  

کمتر از هر جای دیگری می‌خوابند. بعداً بیشتر خواهیم فهمید و واژگان مربوط به خواب را آموزش خواهیم داد

vocabulary. But before we do, you need to  give me a question to keep me awake and alert!  

. اما قبل از انجام این کار، باید یک سوال از من بپرسید تا من را بیدار و هوشیار نگه دارد!

Of course I do, and here it is. In the 1960s,  American man, Randy Gardner, set the world record  

البته این کار را می کنم و اینجاست. در دهه 1960، مرد آمریکایی، رندی گاردنر، رکورد جهانی

for staying awake for the longest period. Do you  know what that time was? Was it: a) 64 hours, b)  

بیدار ماندن برای طولانی ترین مدت را به نام خود ثبت کرد. آیا می دانید آن زمان چه زمانی بود؟ آیا این زمان: الف) 64 ساعت، ب)

164 hours, or c) 264 hours? All sound impossible  but I'll guess a) 64 hours - that's nearly 3  

164 ساعت، یا ج) 264 ساعت بود؟ همه چیز غیرممکن به نظر می رسد، اما من حدس می زنم الف) 64 ساعت - این تقریباً 3

days! I'll give you the answer later  in the programme - assuming you don't doze off!  

روز است! پاسخ را بعداً در برنامه به شما خواهم داد - با فرض اینکه چرت نزنید!

But let's talk more about sleep now. As I  mentioned, we all need it to help our mind  

اما حالا در مورد خواب بیشتر صحبت کنیم. همانطور که اشاره کردم، همه ما به آن نیاز داریم تا به ذهن و بدنمان کمک کند تا

and body rest and relax. And going without sleep  - or sleeplessness - is bad for our health.  

استراحت و آرامش داشته باشد. و بدون خواب بودن - یا بی خوابی - برای سلامتی ما مضر است.

Many things can stop us sleeping and some of them  are pressure, anxiety and stress caused by your  

بسیاری از چیزها می توانند خواب ما را متوقف کنند و برخی از آنها فشار، اضطراب و استرس ناشی از شغل شما هستند

job. And in South Korea research has shown it's  become increasingly difficult to switch off - stop  

. و در کره جنوبی تحقیقات نشان داده است که خاموش کردن به طور فزاینده دشوار شده است - از

thinking about work and relax. South Koreans sleep  fewer hours and have higher rates of depression  

فکر کردن به کار دست بردارید و استراحت کنید. کره جنوبی‌ها ساعت‌های کمتری می‌خوابند و نرخ افسردگی

and suicide than almost anywhere else. Se-Woong  Koo has been reporting on this for the BBC World  

و خودکشی بیشتر از هر جای دیگری است. Se-Woong Koo در این مورد برای پادکست مستند سرویس BBC World   گزارش داده است

Service Documentary podcast. He met one worker  who explained why she never got time to relax.  

. او با یکی از کارگران ملاقات کرد که توضیح داد چرا او هرگز زمانی برای استراحت ندارد.

Separating work and rest time has been a recurring  issue for Ji-an - in her last job her office hours  

جدا کردن زمان کار و استراحت برای جی آن یک مسئله تکرارشونده بوده است - در آخرین شغل او ساعات اداری

were long. Like most Korean firms, her employer  didn't think about any boundaries. They encroached  

طولانی بود. مانند بسیاری از شرکت‌های کره‌ای، کارفرمایش به هیچ مرزی فکر نمی‌کرد. آنها

on almost all her time. They told me 'you need  to be contactable 24/7' - there will always be  

تقریباً تمام وقت او را مورد تجاوز قرار دادند. آنها به من گفتند "تو باید 24 ساعت شبانه روز قابل تماس باشی"

someone from work reaching out to me, like  needing to get something done right now.  

.

Even just thinking about it, I get really  agitated. So, that stressed out worker got  

حتی وقتی به آن فکر می کنم، واقعاً عصبانی می شوم . بنابراین، آن کارگر

agitated just thinking about the situation - she  got worried or upset. That's because office hours  

پراسترس فقط با فکر کردن به موقعیت، آشفته شد - او نگران یا ناراحت شد. دلیل آن این است که ساعات اداری

in South Korea are long and some employers expect  their workers to be contactable all the time. Yes,  

در کره جنوبی طولانی است و برخی از کارفرمایان انتظار دارند  کارگرانشان همیشه در تماس باشند. بله،

there are no boundaries - so no limits or rules  about when employers can contact their employees.  

هیچ مرزی وجود ندارد - بنابراین هیچ محدودیت یا قاعده‌ای درباره زمانی که کارفرمایان می‌توانند با کارمندان خود تماس بگیرند وجود ندارد.

Therefore, as this employee said, work encroached  - it gradually took over - her leisure time.  

بنابراین، همانطور که این کارمند گفت، کار به اوقات فراغت او تجاوز کرد - به تدریج آن را در اختیار گرفت.

Stress like this can lead to insomnia - a  condition where you are unable to sleep.  

چنین استرسی می‌تواند منجر به بی‌خوابی شود - وضعیتی که در آن نمی‌توانید بخوابید.

The BBC Discovery podcast goes on to explain  that offering a cure for this sleeplessness  

پادکست بی‌بی‌سی دیسکاوری در ادامه توضیح می‌دهد که ارائه درمانی برای این بی‌خوابی

has become big business. There are sleep clinics  where doctors assess people overnight, and sleep  

به یک تجارت بزرگ تبدیل شده است. کلینیک‌های خواب وجود دارند که پزشکان در طول شب افراد را ارزیابی می‌کنند، و کافه‌هایی خواب هستند

cafes that offer places to nap in the middle of  the working day. One other issue in South Korea  

که مکان‌هایی برای چرت زدن در وسط روز کاری ارائه می‌دهند. یکی دیگر از مسائلی که در کره جنوبی

that's affecting sleep is the 'bali bali' culture,  meaning 'quickly, quickly' or 'hurry, hurry'.  

بر خواب تأثیر می‌گذارد، فرهنگ «بالی بالی» است که به معنای «سریع، سریع» یا «عجله، عجله» است.

People are constantly in a rush. Doctor Lee  spoke to the World Service's Discovery podcast  

مردم دائماً در عجله هستند. دکتر لی با پادکست Discovery سرویس جهانی

about the effects of this and how even  trying to take medication to help sleep,  

درباره تأثیرات این موضوع صحبت کرد و اینکه حتی تلاش برای مصرف دارو برای کمک به

has its problems. People take like, ten or  twenty pills per one night, and because they  

خواب چگونه مشکلات خود را دارد. مردم هر شب ده یا بیست قرص مصرف می‌کنند و چون

cannot fall asleep even with the medication, they  drink alcohol on top of that, and they experience  

حتی با دارو هم نمی‌توانند بخوابند، علاوه بر آن الکل می‌نوشند و

side-effects of the medication. People  can sleepwalk, and go to the refrigerator,  

عوارض جانبی دارو را تجربه می‌کنند. مردم می‌توانند در خواب راه بروند، به یخچال بروند،

eat a lot of things unconsciously - uncooked  food, and they don't remember the next day. There  

ناخودآگاه چیزهای زیادی بخورند - غذای نپخته، و روز بعد را به خاطر نمی‌آورند.

were cases of car accidents in the centre of  Seoul which has been sleepwalking patients.  

مواردی از تصادفات رانندگی در مرکز سئول که بیماران راه رفتن در خواب بوده اند، وجود دارد.

So, some people are taking lots of pills to  help them sleep but they're not working so  

بنابراین، برخی از افراد قرص‌های زیادی مصرف می‌کنند تا بخوابند، اما کار نمی‌کنند،

they're drinking alcohol as well. This leads  to side-effects - unpleasant and unexpected  

بنابراین الکل می‌نوشند. این منجر به عوارض جانبی می شود - نتایج ناخوشایند و غیرمنتظره

results from the medication. It seems, one of  these side-effects is sleepwalking - moving  

از دارو. به نظر می رسد یکی از این عوارض جانبی راه رفتن در خواب است - حرکت

around and doing things while still asleep.  Well, if sleeping pills aren't working,  

کردن و انجام کارها در حالی که هنوز در خواب هستید. خوب، اگر قرص‌های خواب‌آور مؤثر نیستند،

there's always meditation - or working less.  At least South Koreans are getting some sleep,  

همیشه مدیتیشن وجود دارد - یا کمتر کار می‌کند. حداقل کره‌ای‌های جنوبی کمی می‌خوابند،

unlike Randy Gardner who I asked you  about earlier. Yes, he holds the record  

برخلاف رندی گاردنر که قبلاً درباره‌اش سؤال کردم . بله، او رکورد

for staying awake the longest. And I thought  he stayed awake for 64 hours. Was I right?  

بیشترین بیدار ماندن را دارد. و من فکر کردم او 64 ساعت بیدار ماند. درست گفتم؟

No, Neil. Not long enough. Randy Gardner stayed  awake for an incredible 264.4 hours - that's 11  

نه نیل به اندازه کافی بلند نیست. رندی گاردنر در ژانویه 1964 264.4 ساعت بیدار ماند - یعنی 11

days and 25 minutes - in January 1964. That's  one record I really don't want to beat. Well,  

روز و 25 دقیقه . خوب،

before you nod off Neil, let's recap some  of the vocabulary we've been discussing,  

قبل از اینکه نیل را تکان دهید، بیایید برخی از واژگانی را که در مورد آن بحث کرده‌ایم،

including 'go out like a light', which means  you go to sleep very quickly. When you switch  

از جمله «مثل نور بیرون برو»، که به این معنی است که خیلی سریع به خواب می‌روید، مرور کنیم. وقتی

off you stop concentrating on one thing  and start thinking about something else.  

خاموش می‌شوید، دیگر روی یک چیز تمرکز نمی‌کنید و به چیز دیگری فکر می‌کنید.

A lack of sleep or rest can make you 'agitated'  - you get worried or upset. 'Encroach' means  

کمبود خواب یا استراحت می‌تواند شما را «پریشان» کند - نگران یا ناراحت می‌شوید. «تجاوز» یعنی

gradually take over. When you take medication and  it gives you an unpleasant and unexpected results,  

به تدریج کنترل را در دست بگیرید. وقتی دارو مصرف می‌کنید و نتایج ناخوشایند و غیرمنتظره‌ای به شما می‌دهد،

we call these side-effects. And sleepwalking  describes moving around and doing things while  

ما به این عوارض جانبی می‌گوییم. و راه رفتن در خواب، حرکت در اطراف و انجام کارها را در

still asleep. That's our six minutes up. Goodbye  and sweet dreams! Goodbye!

حین خواب توصیف می‌کند. این شش دقیقه است. خداحافظ و رویاهای شیرین! خداحافظ!

Hello and welcome to 6 Minute English, I'm Neil. And joining me it's Rob. Hello!

سلام و به 6 Minute English خوش آمدید، من نیل هستم. و راب به من می پیوندد. سلام!

Now Rob, would you say you're someone who is quite organised? I'd like to think so. What's the best way

حالا راب، آیا می گویید شما فردی هستید که کاملاً سازمان یافته هستید؟ من دوست دارم اینطور فکر کنم. بهترین راه

to organise everything? You need a 'to-do' list - a list of all the jobs you need to do that you can work your  

برای سازماندهی همه چیز چیست؟ شما به یک فهرست «کارها» نیاز دارید - فهرستی از تمام کارهایی که باید انجام دهید و می‌توانید به روش خود انجام دهید

way through. That's a good idea and something  we can include in today's discussion about  

. این ایده خوبی است و می‌توانیم آن را در بحث امروز درباره

life admin. Admin is short for administration  - that describes the activities and tasks you  

سرپرست زندگی قرار دهیم. Admin مخفف مدیریت است - که فعالیت‌ها و وظایفی را

have to do to make a business or organisation  run smoothly - but life admin is administration  

که باید انجام دهید تا یک کسب‌وکار یا سازمان انجام دهید را توضیح می‌دهد - اما مدیر زندگی، مدیریت است

you have to do to make your day-to-day life run  smoothly - like doing housework, or paying a  

که باید انجام دهید تا زندگی روزمره‌تان به راحتی پیش برود - مانند انجام کارهای خانه، یا پرداخت

bill. And the first thing on my 'to-do' list  is to ask you and the listeners, a question.  

صورت حساب. و اولین چیزی که در فهرست «کارها» من وجود دارد این است که از شما و شنوندگان سؤال بپرسم.

Yes, you wouldn't want to forget that. So, the  website Hotels.com commissioned some research  

بله، شما نمی خواهید آن را فراموش کنید. بنابراین، وب‌سایت Hotels.com تحقیقاتی

about how much time young adults - that's  millennials - spend doing life admin. Do you  

درباره مدت زمانی که بزرگسالان جوان - یعنی هزاره‌ها - برای مدیریت زندگی صرف می‌کنند، سفارش داد. آیا

know what proportion of their free time they spend  doing life admin tasks? Is it... a) a quarter of a  

می‌دانید چه نسبتی از وقت آزاد خود را صرف انجام وظایف سرپرست زندگی می‌کنند؟ آیا این ... الف) یک ربع

day, b) a third of a day, c) half a day? Based  on my personal experience, I would say about a  

روز، ب) یک سوم روز، ج) نیم روز؟ بر اساس تجربه شخصی‌ام، می‌گویم حدود

quarter of a day. Well, we'll see if you're the  same as other people at the end of the programme.  

یک ربع روز. خوب، ما در پایان برنامه خواهیم دید که آیا شما مانند افراد دیگر هستید.

But as we all know, life admin is necessary  but it can be a bit of a chore - a boring,  

اما همانطور که همه ما می دانیم، سرپرست زندگی ضروری است، اما ممکن است کمی سخت باشد - یک کار خسته کننده و

ordinary task you do regularly. Experts have  studied the subject and looked at how we do it  

معمولی که به طور منظم انجام می دهید. کارشناسان این موضوع را مورد مطالعه قرار داده‌اند و به نحوه انجام آن

and how we can make it less boring. One of them  is Elizabeth Emens, Professor of Law at Columbia  

و اینکه چگونه می‌توانیم آن را کمتر خسته‌کننده کنیم، بررسی کرده‌اند. یکی از آنها الیزابت اِمِنس، استاد حقوق در

University and author of The Art of Life Admin.  She's been speaking to the BBC Radio 4 programme,  

دانشگاه کلمبیا و نویسنده کتاب مدیر هنر زندگی است. او با برنامه رادیو بی‌بی‌سی 4،

Woman's Hour, and described what she thought life  admin is. Life admin is the  

ساعت زن صحبت می‌کرد و توضیح می‌داد که فکر می‌کرد مدیر زندگی چیست. لایف ادمین

office work of life, it's the invisible layer  of work that is the kind of thing that managers  

کار اداری زندگی است، این لایه نامرئی از کار است که از نوع کارهایی است که

and secretaries, aka admins, do for pay in  the office but that everyone does in their  

مدیران و منشی‌ها، با نام مستعار ادمین‌ها، با پرداخت هزینه در دفتر انجام می‌دهند، اما هرکسی در

own lives for free. She calls life admin the  invisible layer of work - so it's work, tasks  

زندگی خود به‌صورت رایگان انجام می‌دهد. او زندگی را ادمین لایه نامرئی کار می‌نامد - بنابراین این کار، وظایف

or chores we carry out that people don't notice  we're doing - or don't realise we have to do them  

یا کارهایی است که ما انجام می‌دهیم که مردم متوجه انجام آن نمی‌شوند - یا متوجه نمی‌شوند که باید آنها را انجام دهیم.

it's extra work in our life. And we don't get paid  for it - unless we're at work when it is the role  

این کار اضافی در زندگی ماست. و ما برای آن پولی دریافت نمی‌کنیم - مگر اینکه در محل کار باشیم که

of someone to do it - such as secretaries or aka  admins - aka is short for 'also known as' - so  

وظیفه شخصی انجام آن باشد - مانند منشی‌ها یا ادمین‌ها - aka مخفف "هم‌چنین شناخته شده به عنوان" است - بنابراین

secretaries might also be known as admins - that  is short for people who do administration. Right,  

ممکن است منشی‌ها نیز شناخته شوند. به عنوان سرپرست - این برای افرادی که مدیریت را انجام می دهند کوتاه است. درست است،

so we know life admin is boring and we don't get  paid for it - and also, trying to renew your house  

تا بدانیم سرپرست زندگی خسته‌کننده است و برای آن پولی دریافت نمی‌کنیم - و همچنین، تلاش برای تمدید

insurance or trying to query a bill with a utility  company can be frustrating and feels like a waste  

بیمه خانه‌تان یا درخواست صورت‌حساب با یک شرکت خدمات شهری می‌تواند خسته‌کننده باشد و به نظر

of time. A utility company by the way, is one  that supplies something such as electricity,  

اتلاف وقت باشد. به هر حال، یک شرکت خدماتی، شرکتی است که چیزی مانند برق

gas, or water to the public. My problem is I  never get round to doing my life admin - there  

، گاز یا آب را برای عموم تامین می کند. مشکل من این است که هرگز نمی‌توانم به مدیریت زندگی‌ام بپردازم -

are better things to do - so you could say I  procrastinate - I delay doing things until later,  

کارهای بهتری برای انجام دادن وجود دارد - بنابراین می‌توانید بگویید انجام کارها را به تعویق می‌اندازم - انجام کارها را تا بعداً به تأخیر می‌اندازم،

probably because I don't want to do  them. You are what Elizabeth classifies  

احتمالاً به این دلیل که نمی‌خواهم آن‌ها را انجام دهم. شما همان چیزی هستید که الیزابت   را به

as an 'admin avoider'. So this is where my to-do  list comes in handy, Neil. You have a written  

عنوان «اجتناب از مدیریت» طبقه‌بندی می‌کند. بنابراین، اینجاست که فهرست کارهای من به کار می آید، نیل. شما یک

record of tasks that can be quite satisfying to  cross off as you do them. This is something  

سابقه مکتوب از وظایف دارید که می‌تواند هنگام انجام آن‌ها کاملاً رضایت‌بخش باشد. این چیزی است

Elizabeth Emen has found to work, at least for  some people. Let's hear from her again. What  

الیزابت ایمن که حداقل برای برخی افراد کارآمد است. بیایید دوباره از او بشنویم.

type of people did she find get most satisfaction  from completing a to-do list?

به نظر او چه نوع افرادی بیشترین رضایت را از تکمیل فهرست کارها کسب کردند؟

If you've ever made a list and put things on  it you've already done, just to cross them out,  

اگر تا به حال فهرستی تهیه کرده‌اید و چیزهایی را که قبلاً انجام داده‌اید، روی آن قرار داده‌اید، فقط برای خط زدن آنها،

then you know the kind of 'done it' pleasure that  goes with that. But actually I interviewed people,  

آنگاه می‌دانید که چه لذتی با آن «انجام شده است» . اما در واقع من با مردم مصاحبه کردم،

especially the super-doers that I interviewed,  actually can find real pleasure in the actual  

مخصوصاً فوق‌العاده‌هایی که با آنها مصاحبه کردم، در واقع می‌توانند از

doing of it - and, so, trying to understand how we can  get to that when we have to do it - how we can  

انجام واقعی آن لذت ببرند - و بنابراین، تلاش برای درک اینکه چگونه می‌توانیم به آن برسیم وقتی باید آن را انجام دهیم - چگونه می‌توانیم

make it so that there is some meaning in it and  some texture and there're ways of doing it that  

آن را طوری بسازید که معنی و بافتی در آن وجود داشته باشد و راه هایی برای انجام آن وجود دارد که

please us. So, she was describing the super-doers  - these are the people who love admin and would  

ما را خوشحال می کند. بنابراین، او داشت فوق‌العاده‌ها را توصیف می‌کرد - اینها افرادی هستند که عاشق ادمین هستند و

spend an evening putting their book collection  into alphabetical order! Elizabeth mentioned  

یک شب را صرف قرار دادن مجموعه کتاب‌هایشان به ترتیب حروف الفبا می‌کنند! الیزابت اشاره کرد

that we should learn from the super-doers and get  some 'done it' pleasure in doing our life admin.  

که ما باید از افراد فوق‌العاده بیاموزیم و از انجام سرپرست زندگی خود لذت ببریم.

We need to find a meaning for doing it - in  other words, what is represents - so we can see  

ما باید معنایی برای انجام آن پیدا کنیم - به عبارت دیگر، آنچه نشان می دهد - تا

the benefit of completing our to-do list. How we  find pleasure from doing life admin is different  

بتوانیم مزایای تکمیل فهرست کارهایمان را ببینیم. نحوه لذت بردن ما از انجام سرپرست زندگی

for different people - so personally, I think  I'll stick with being an 'admin avoider' - but  

برای افراد مختلف متفاوت است - بنابراین شخصاً، فکر می‌کنم  به «اجتناب از سرپرست» بودن ادامه می‌دهم -

that might explain why I just got charged extra  for not paying my credit card bill on time!  

اما   ممکن است توضیح دهد که چرا برای پرداخت نکردن به موقع صورت‌حساب کارت اعتباری‌ام هزینه اضافی دریافت کردم. !

Well, please don't avoid giving us the answer  to the quiz question you asked us earlier.  

خب، لطفاً از دادن پاسخ سؤالی که قبلاً از ما پرسیده‌اید، خودداری نکنید.

Yes. Earlier I asked, researchers,  commissioned by Hotels.com, polled 2,000  

آره. قبلاً از محققانی که به سفارش Hotels.com انجام شده بودند، از 2000

young professionals about their lives. How much  of their free time do they spend doing life  

جوان متخصص در مورد زندگی آنها نظرسنجی کردند. چه مقدار از وقت آزاد خود را صرف

admin? Is it... a) quarter of a day, b) a third of  a day, c) half a day? And I said a) a quarter of  

مدیریت زندگی می‌کنند؟ آیا این ... الف) ربع روز، ب) یک سوم روز، ج) نیم روز؟ و من گفتم الف) یک ربع در

a day. Yes, they spend a quarter of their days  carrying out tasks like doctor's appointments,  

روز. بله، آنها یک ربع از روز خود را صرف انجام کارهایی مانند قرار ملاقات با پزشک،

waiting in for packages to be delivered and doing  household chores. Boring! Unlike this programme  

انتظار برای تحویل بسته‌ها و انجام کارهای خانه می‌کنند. حوصله سر بر! بر خلاف این برنامه

Neil, which is not a chore - one of the words  we discussed today. Yes, our vocabulary today  

نیل، که کار سختی نیست - یکی از کلماتی است که امروز در مورد آن صحبت کردیم. بله، واژگان امروز ما

included chore - a boring, ordinary task you do  regularly. We also mentioned admin, short for  

شامل کارهای طاقت فرسا بود - یک کار خسته کننده و معمولی که به طور مرتب انجام می دهید . ما همچنین به مدیریت اشاره کردیم که مخفف عبارت

administration - the activities and tasks you have  to do make a business, organisation or just your  

Administration است - فعالیت‌ها و وظایفی که باید انجام دهید تا یک کسب‌وکار، سازمان یا فقط

life, run smoothly. We heard aka - meaning 'also  known as' - so for example, Rob aka The master of  

زندگی‌تان به آرامی اجرا شود. ما aka را شنیدیم - به معنی "همچنین شناخته شده به عنوان" - به عنوان مثال، راب با نام مستعار

6 Minute English! Thanks very much, Neil. Next  we heard utility company. That's a company that  

6 دقیقه انگلیسی! خیلی ممنون، نیل. بعد شنیدیم شرکت برق. این شرکتی است که

supplies something such as electricity, gas, or  water to the public. And we also heard how Neil  

چیزی مانند برق، گاز، یا آب را برای عموم تامین می‌کند. و همچنین شنیدیم که نیل چگونه

likes to procrastinate - that's delay doing things  until later, probably because he doesn't want to  

دوست دارد کارها را به تعویق بیندازد - این به تعویق انداختن انجام کارها به بعد است، احتمالاً به این دلیل که او نمی‌خواهد

do them. Finally, we mentioned super-doers -  an informal term to describe people who get  

آنها را انجام دهد. در نهایت، ما به افراد فوق‌العاده اشاره کردیم - اصطلاحی غیررسمی برای توصیف افرادی که

satisfaction out of doing life admin and do lots  of it. Like me. Well, it's time to go now but  

از سرپرستی زندگی رضایت دارند و کارهای زیادی را انجام می‌دهند. مثل من. خوب، اکنون زمان رفتن است، اما

there's plenty more to discover on our website at  bbclearningenglish.com. Goodbye for now. Bye bye.  

چیزهای بیشتری برای کشف در وب سایت ما در bbclearningenglish.com وجود دارد. فعلا خدانگهدار. خداحافظ.

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning  English. I'm Neil. And I'm Rob. Do you enjoy your  

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم. و من راب هستم. آیا از شرکت خودتان لذت می برید

own company, Rob? Do you like being alone?  Or do you prefer spending time with friends?  

، راب؟ آیا تنهایی را دوست داری؟ یا ترجیح می دهید با دوستان وقت بگذرانید؟

Well, recently I haven't seen my friends much  because of coronavirus - in fact, I've hardly  

خوب، اخیراً به دلیل ویروس کرونا دوستانم را زیاد ندیده‌ام - در واقع، در

seen anyone this past year! It sounds like Rob has  become a bit of a hermit - someone who lives alone  

سال گذشته تقریباً  کسی را ندیده‌ام! به نظر می رسد راب کمی گوشه نشین شده است - کسی که تنها

and apart from society. Yes, I've been forced to  spend time alone - but it wouldn't be my choice.  

و جدا از جامعه زندگی می کند. بله، من مجبور شده‌ام زمانی را به تنهایی بگذرانم - اما این انتخاب من نخواهد بود.

I'd much rather be socialising and visiting  friends. If, like Rob, the idea of being  

ترجیح می‌دهم با دوستان معاشرت کنم و از آنها دیدن کنم . اگر مانند راب، ایده

alone does not appeal to you, it might be hard to  understand why anyone would choose to be a hermit.  

تنها بودن برای شما جذاب نیست، ممکن است درک اینکه چرا کسی گوشه نشینی را انتخاب می کند دشوار باشد.

But some people do - and in this programme  we'll be hearing some of the reasons why.  

اما برخی از مردم این کار را انجام می دهند - و در این برنامه ما برخی از دلایل آن را خواهیم شنید.

Throughout history and across all cultures, there  have been people who choose to leave behind the  

در طول تاریخ و در همه فرهنگ‌ها، افرادی بوده‌اند که زندگی را پشت سر

life and people the know to live in isolation  and silence. People like Christopher Wright - an  

گذاشته‌اند و افرادی را می‌دانند که در انزوا و سکوت زندگی کنند. افرادی مانند کریستوفر رایت -

American man who lived in complete isolation  in the forests of Maine for nearly 30 years!  

مردی آمریکایی که نزدیک به 30 سال در انزوای کامل در جنگل‌های مین زندگی می‌کرد!

When hikers discovered his tent all they found  was an alarm clock. So, my quiz question is this:  

وقتی کوهنوردان چادر او را کشف کردند، تنها چیزی که پیدا کردند یک ساعت زنگ دار بود. بنابراین، سوال مسابقه من این است:

why did Christopher Wright, the hermit of  the Maine woods, need an alarm clock? Was it:  

چرا کریستوفر رایت، گوشه نشین جنگل های مین، به ساعت زنگ دار نیاز داشت؟ آیا این بود:

a) to remind him when to hide his tent?, b) to  frighten away wild animals?, or c) to wake him up  

الف) به او یادآوری شود که چه زمانی چادرش را پنهان کند؟، ب) حیوانات وحشی را بترساند؟، یا ج) او را

at the coldest part of the night so he didn't  freeze to death? Well, if he wanted to be alone  

در سردترین قسمت شب از خواب بیدار کنید تا از سرما یخ نزند؟ خوب، اگر خیلی می‌خواست تنها

so much, I guess he needed to be invisible, so  I'll say a) to remind him to hide his tent.  

باشد، حدس می‌زنم باید نامرئی باشد، بنابراین می‌گویم الف) به او یادآوری کنم که چادرش را پنهان کند.

OK, Rob, we'll find out the answer later.  Christopher Wright may be an extreme example  

باشه، راب، بعداً جواب رو خواهیم فهمید. کریستوفر رایت ممکن است نمونه‌ای افراطی

of someone seeking solitude, but there are  many other motivations for becoming a hermit.  

از کسی باشد که به دنبال تنهایی است، اما انگیزه‌های زیادی برای زاهد شدن وجود دارد.

Some people are looking for peace and silence,  and for others it's about being closer to God,  

برخی از مردم به دنبال آرامش و سکوت هستند و برای برخی دیگر به دنبال نزدیک‌تر شدن به خدا،

focusing on what's inside and finding a sense of  joy. Meng Hu is a former librarian who now runs a  

تمرکز بر آنچه در درون است و یافتن حس شادی است. منگ هو یک کتابدار سابق است که اکنون یک

website all about hermits. He says that in ancient  times, many Chinese hermits seeking solitude were  

وب‌سایت درباره زاهدان راه می‌اندازد. او می‌گوید که در دوران باستان، بسیاری از گوشه‌نشینان چینی که به دنبال تنهایی بودند،

followers of the philosopher, Confucius. Here's  Meng Hu talking about Confucius to BBC World  

پیروان فیلسوف کنفوسیوس بودند. در اینجا منگ هو درباره کنفوسیوس به

Service programme, The Why Factor: His dictum  was something like, 'When the Emperor is good,  

برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی، The Why Factor صحبت می‌کند: گفته او چیزی شبیه به این بود: «وقتی امپراتور خوب است،

serve. When the Emperor is evil, recluse'. And  so over a thousand years at least there were  

خدمت کنید. وقتی امپراطور شیطان است، گوشه گیر. و بنابراین در طول هزار سال حداقل تعداد

a lot of recluses, there were a lot of educated men who  simply couldn't tolerate any more evil - they  

زیادی منزوی وجود داشت، تعداد زیادی از مردان تحصیلکرده وجود داشتند که به سادگی نمی‌توانستند شرارت دیگری را تحمل کنند - آنها

simply dropped out and they would migrate to small  villages, to farms. Meng Hu mentions Confucius's  

به سادگی ترک تحصیل کردند و به روستاهای کوچک، به مزارع مهاجرت کردند. منگ هو به قول کنفوسیوس اشاره می کند

dictum. A dictum is a short statement or saying  which expresses some wise advice or a general  

. دیکتوم عبارت یا سخنی کوتاه است که بیانگر پند عاقلانه یا

truth about life. Confucius's dictum advised that  when the Emperor was evil, people should become  

حقیقتی کلی درباره زندگی است. دستور کنفوسیوس توصیه می کرد که وقتی امپراتور شرور است، مردم باید

recluses - people, like hermits, who live alone  and avoid contact with others. In the interview,  

گوشه نشین شوند - افرادی مانند گوشه نشینان که تنها زندگی می کنند و از تماس با دیگران اجتناب می کنند. در مصاحبه،

Meng Hu uses 'recluse' as a verb - to recluse  - but this is very uncommon. A more modern way  

منگ هو از «انزوا» به عنوان یک فعل استفاده می‌کند - به منزوی کردن - اما این بسیار غیر معمول است. روش مدرن‌تر برای

of saying this is, to drop out - to reject the  normal ways society works and live outside the  

گفتن این، ترک تحصیل است - رد کردن روش‌های عادی جامعه و زندگی خارج از

system. A bit like the hippies in the 1960s, you  mean? Right. Although most hippies weren't looking  

سیستم. یعنی کمی شبیه هیپی‌های دهه 1960؟ درست. اگرچه بیشتر هیپی ها به

for isolation, they did have something in common  with hermits - the desire to challenge society's  

دنبال انزوا نبودند، اما وجه اشتراکی با زاهدان داشتند - تمایل به به چالش کشیدن

rules and conventions. Someone who combines  the hippie and the hermit is Catholic writer,  

قوانین و قراردادهای جامعه. کسی که هیپی و گوشه نشین را ترکیب می کند، نویسنده کاتولیک،

Sara Maitland. Part of a long tradition of  Christian hermits, Sara spent forty days and  

سارا میتلند است. سارا که بخشی از سنت دیرینه گوشه‌نشین‌های مسیحی است، چهل روز و

nights alone on the Isle of Skye, seeking God  in the silence of the remote Scottish island.  

شب‌ها را به تنهایی در جزیره اسکای گذراند و در سکوت جزیره دورافتاده اسکاتلند خدا را جستجو کرد.

For her, the magic of silence is something to be  embraced and taught to children. Here she explains  

برای او، جادوی سکوت چیزی است که باید پذیرفته شود و به کودکان آموزش داده شود. در اینجا او

more to BBC World Service's, The Why Factor. Most  people first encounter silence in bereavement,  

بیشتر به سرویس جهانی بی‌بی‌سی، The Why Factor توضیح می‌دهد. اکثر مردم ابتدا در سوگ،

in relationship breakdown and in death and that  seems to be about the worst place to start.  

در شکستن رابطه و در مرگ با سکوت مواجه می‌شوند و به نظر می‌رسد این بدترین مکان برای شروع باشد.

People say, 'But what should we do?' Never, ever  use 'Go to your room on your own' as a punishment.  

مردم می گویند، "اما ما باید چه کنیم؟" هرگز، هرگز از «خودت به اتاقت برو» به عنوان تنبیه استفاده نکنید.

You use it as a reward - 'Darling, you've been so  good all day, you've been so helpful, why don't  

شما از آن به عنوان جایزه استفاده می‌کنید - "عزیزم، تو تمام روز خیلی خوب بودی، خیلی کمک کردی، چرا

you go to your room for half an hour now and be on  your own?' A treat! A reward! Sara says that most  

الان نیم ساعت به اتاقت نمی‌روی و تنها باشی؟" درمان! یک پاداش! سارا می‌گوید که اکثر

people experience silence after a bereavement  - the death of a relative or close friend. She  

مردم سکوت را پس از سوگواری تجربه می‌کنند - مرگ یکی از اقوام یا دوستان نزدیک. او

also thinks that parents should never tell their  children, 'Go to your room!' as a punishment.  

همچنین فکر می‌کند که والدین هرگز نباید به فرزندانشان بگویند : «به اتاقت برو!» به عنوان مجازات

Instead, being alone should be a treat - a reward  or gift of something special and enjoyable.  

درعوض، تنها بودن باید یک لذت باشد - یک جایزه یا هدیه چیزی خاص و لذت بخش.

That way, children learn that being alone can  actually be enjoyable. I'm still wondering about  

به این ترتیب، کودکان یاد می گیرند که تنها بودن در واقع می تواند لذت بخش باشد. من هنوز درباره

that American, Christopher Wright - I suppose  living alone in the woods was a treat for him...  

آن آمریکایی، کریستوفر رایت، فکر می‌کنم - فکر می‌کنم زندگی تنها در جنگل برای او لذت بخش بود...

I suppose so - but why did he need an alarm clock?  Ah yes, your quiz question, Neil. I thought maybe  

فکر می‌کنم اینطور باشد - اما چرا او به یک ساعت زنگ دار نیاز داشت؟ آه بله، سوال مسابقه شما، نیل. فکر کردم شاید

it was to remind him to hide his tent. Was I  right? Well incredibly, Rob, the answer was c)  

برای یادآوری او بود که چادرش را پنهان کند. درست گفتم ؟ خب به طرز باورنکردنی، راب، پاسخ این بود که ج)

to wake him up at the coldest part of the night  so he didn't freeze to death! That's someone who  

او را در سردترین قسمت شب از خواب بیدار کنم تا یخ نزند! این کسی است که

really wants to be left alone! A 'hermit' in other  words, or a 'recluse' - two ways of describing  

واقعاً می خواهد تنها بماند! به عبارت دیگر ، یک "زائده" یا "منزوی" - دو روش برای توصیف

people who live alone and avoid others. OK,  let's recap the rest of the vocabulary, starting  

افرادی که تنها زندگی می کنند و از دیگران دوری می کنند. خوب، بیایید بقیه واژگان را دوباره جمع‌بندی کنیم،

with 'dictum' - a short saying often giving wise  advice or expressing a general truth about life.  

با «گفته» شروع کنیم - جمله کوتاهی که اغلب توصیه‌های عاقلانه‌ای می‌دهد یا حقیقتی کلی درباره زندگی را بیان می‌کند.

People who 'drop out' reject the normal rules of  society and live outside the system. Many people  

افرادی که «ترک تحصیل می‌کنند» قوانین عادی جامعه را رد می‌کنند و خارج از سیستم زندگی می‌کنند. بسیاری از مردم

experience solitude after a bereavement - the  death of a close friend or relative. And finally  

پس از سوگ - مرگ یک دوست نزدیک یا خویشاوند، تنهایی را تجربه می‌کنند. و در نهایت

'a treat' is reward or gift of something special and  enjoyable. That's all for now, but whether you're  

«تقدیر» پاداش یا هدیه چیزی خاص و لذت بخش است. فعلاً این همه است، اما چه به

listening alone or with others, we hope you'll  join us again soon, here at 6 Minute English.  

تنهایی و چه با دیگران گوش دهید، امیدواریم به زودی دوباره به ما بپیوندید، اینجا در 6 دقیقه انگلیسی.

Don't forget - you'll find us on our website or  you can download our free app, so you won't miss  

فراموش نکنید - ما را در وب سایت ما پیدا خواهید کرد یا می توانید برنامه رایگان ما را دانلود کنید، بنابراین

any of our programmes. And we are on all the  main social media sites. Bye bye! Bye for now!

هیچ یک از برنامه های ما را از دست ندهید. و ما در همه سایت‌های اصلی رسانه‌های اجتماعی هستیم. خداحافظ! فعلا خداحافظ!