Euro 2020: Player has heart attack: BBC News Review

Hello and welcome to News Review from BBC Learning English.

سلام و خوش آمدید به بررسی اخبار از BBC Learning English.

I'm Neil. Joining me is Catherine. Hi Catherine.

من نیل هستم. کاترین به من می پیوندد. سلام کاترین.

Hello Neil. Hello everybody. So, the Euros 2020 football

سلام نیل. سلام به همه. بنابراین، تورنمنت فوتبال یورو 2020

tournament kicked off this weekend and there were shocking

آخر این هفته آغاز شد و صحنه های تکان دهنده

scenes as Danish player Christian Eriksen collapsed on the field.

ای از سقوط کریستین اریکسن بازیکن دانمارکی در زمین رخ داد.

If you would like to test yourself on any of the vocabulary

اگر مایلید خود را بر روی هر یک از واژگانی

you hear on this programme, there's a quiz

که در این برنامه می شنوید آزمایش کنید ، یک مسابقه

on our website at bbclearningenglish.com.

در وب سایت ما به آدرس bbclearningenglish.com وجود دارد.

Now, let's find out more about the story from this BBC News report:

حال، بیایید از این گزارش خبری بی بی سی درباره داستان بیشتر بدانیم:

So, Danish footballer Christian Eriksen collapsed on the football

بنابراین، کریستین اریکسن، فوتبالیست دانمارکی

field just before half-time. Many of his fellow players were in tears,

درست قبل از نیمه تمام در زمین فوتبال سقوط کرد. بسیاری از همبازیان او اشک می

absolutely shocked at what was happening.

ریختند و از اتفاقی که می افتاد کاملا شوکه بودند.

He was treated on the football pitch and then taken to hospital.

او در زمین فوتبال تحت مداوا قرار گرفت و سپس به بیمارستان منتقل شد.

He is recovering now and the Danish team doctor said he had actually

او اکنون در حال بهبودی است و پزشک تیم دانمارکی گفت که او واقعاً

suffered a cardiac arrest – that's a heart attack to you and me.

دچار ایست قلبی شده است - این یک حمله قلبی برای من و شما است.

So, very serious situation.

بنابراین، وضعیت بسیار جدی است.

Yeah, he is fortunately recovering now

بله، او خوشبختانه در حال حاضر در حال بهبودی است

and the game actually went on, didn't it Catherine?

و بازی در واقع ادامه داشت، اینطور نیست کاترین؟

Yes, it did. It was abandoned temporarily so they stopped playing,

بله، این کار را انجام داد. این بازی موقتاً رها شد بنابراین آنها بازی را متوقف کردند،

but once all the players realised or were told that he was awake,

اما هنگامی که همه بازیکنان متوجه شدند یا به آنها گفته شد که او بیدار است،

they decided to continue the game,

تصمیم گرفتند بازی را ادامه دهند

which was eventually won by Finland by one goal to nil.

که در نهایت فنلاند با یک گل بر صفر پیروز شد.

OK. Well, you've been looking around the various headlines about this story

خوب. خوب، شما به سرفصل های مختلف درباره این داستان نگاه

and you've picked out three really interesting words and expressions.

کرده اید و سه کلمه و عبارت واقعاً جالب را انتخاب کرده اید .

What have you got?

چی داری؟

Yes, today we are looking at: 'stable','heartfelt' and 'eye-opening'.

بله، امروز ما به موارد زیر نگاه می کنیم: «پایدار»، «صمیمانه» و «چشم باز».

'Stable', 'heartfelt' and 'eye-opening'. So,

"پایدار"، "صمیمانه" و "چشم باز". بنابراین،

let's start with your first headline, with that word 'stable', please.

بیایید با اولین تیتر شما، با کلمه "پایدار" شروع کنیم، لطفا.

Yes, we're at Sky first of all – the headline:

بله، ما اول از همه در آسمان هستیم – تیتر:

'Stable' – fixed; not likely to change.

«پایدار» – ثابت است. به احتمال زیاد تغییر نمی کند

Yes, we have an adjective here. It's spelt S-T-A-B-L-E

بله، اینجا یک صفت داریم. آن را S-T-A-B-L-E می

and it refers to physical things,

گویند و به چیزهای فیزیکی اشاره دارد

which are fixed in position and they don't move.

که در موقعیت ثابت هستند و حرکت نمی کنند.

So, for example, Neil, your camera is not wobbling at the moment, is it?

مثلا نیل، دوربینت فعلا تکون نمیخوره، درسته؟

You've got a very, very secure, still picture.

شما یک عکس بسیار بسیار امن و ثابت دارید.

Yes, I'm using a tripod to make sure that the pictures here are 'stable'.

بله، من از سه پایه استفاده می کنم تا مطمئن شوم که تصاویر اینجا "پایدار" هستند.

If I didn't have it, it would wobble. I'm now wobbling my tripod.

اگر آن را نداشتم، می لرزید. من الان سه پایه ام را تکان می دهم.

Right. That's very 'unstable'. You've got an 'unstable' picture there.

درست. این بسیار "ناپایدار" است. شما یک عکس "ناپایدار" در آنجا دارید.

Yes, I have, yeah. So, 'stable' is used to talk about

بله، دارم، بله. بنابراین، «پایدار» برای صحبت در مورد

physical things like this tripod, but we can also use it, like many...

چیزهای فیزیکی مانند این سه پایه استفاده می‌شود، اما می‌توانیم آن را مانند بسیاری...

like many items of vocabulary, in figurative way.

مانند بسیاری از موارد واژگان، به صورت مجازی نیز به کار ببریم.

Yes, absolutely. So, 'stable' here is referring to his physical

بله کاملا. بنابراین، «پایدار» در اینجا به وضعیت جسمانی او

condition – his medical condition – saying that if something's...

- وضعیت پزشکی او - اشاره دارد که می‌گوید اگر چیزی...

if you're 'stable' medically, it means you are not changing:

اگر از نظر پزشکی «پایدار» هستید، به این معنی است که تغییر

you're not getting worse. You're probably not getting better,

نمی‌کنید: بدتر نمی‌شوید. احتمالاً بهتر نمی‌شوید،

but it means that your condition is not changing so it's not as

اما به این معنی است که وضعیت شما تغییر نمی‌کند، بنابراین به

worrying as when your condition is critical or deteriorating.

اندازه زمانی که وضعیت شما بحرانی یا رو به وخامت است، نگران کننده نیست.

It basically means very little change.

اساساً به معنای تغییر بسیار کمی است.

Yeah. And we can use it to talk about, sort of, situations in general.

آره و ما می توانیم از آن برای صحبت در مورد موقعیت ها به طور کلی استفاده کنیم.

For example, the economy can be described as 'stable'.

به عنوان مثال، اقتصاد را می توان به عنوان "باثبات" توصیف کرد.

Yes, when there's not great periods of economic change, where investments

بله، وقتی دوره‌های بزرگی از تغییرات اقتصادی وجود ندارد، جایی که

aren't changing too much, things aren't going up and down too much,

سرمایه‌گذاری‌ها زیاد تغییر نمی‌کنند، اوضاع خیلی بالا و پایین نمی‌شود،

we can say: 'It's stable.' You can talk about other things, like...

می‌توان گفت: "ثبات است." شما می توانید در مورد چیزهای دیگری صحبت کنید، مانند ...

you can be in a 'stable relationship'.

می توانید در یک "رابطه پایدار" باشید.

That means the kind of relationship where there isn't lots of drama,

این بدان معناست که آن نوع رابطه ای که در آن درام زیادی وجود ندارد،

you're not arguing and breaking up and getting back together;

شما دعوا نمی کنید و از هم جدا نمی شوید و دوباره با هم می شوید.

you just have a strong, solid, reliable relationship.

شما فقط یک رابطه قوی ، محکم و قابل اعتماد دارید.

Yeah. And you've already mentioned it,

آره و شما قبلاً به آن اشاره کرده اید،

but the negative of 'stable' is 'unstable'.

اما منفی "پایدار" "ناپایدار" است.

That's right, yes. So, if you're in an 'unstable relationship',

درست است، بله. بنابراین، اگر در یک "رابطه ناپایدار"

you're doing lots of breaking up and arguing.

هستید، در حال جدا شدن و مشاجره های زیادی هستید.

If the economy is 'unstable',

اگر اقتصاد "ناپایدار" باشد، به

it means there's lots of ups and downs with the economic situation.

این معنی است که وضعیت اقتصادی فراز و نشیب های زیادی دارد .

Now, like with most words in most languages, there are different

در حال حاضر، مانند اکثر کلمات در بیشتر زبان ها،

versions of the word. We've been looking at the adjective...

نسخه های مختلفی از این کلمه وجود دارد. به صفت نگاه کرده ایم... به

we've been looking at the adjective.

صفت نگاه کرده ایم.

We can also turn this into a noun: 'stability'.

ما همچنین می توانیم این را به یک اسم تبدیل کنیم: "ثبات".

Yes, we can... yeah. So, that would be 'stability'.

بله، ما می توانیم ... بله. بنابراین، این «ثبات» خواهد بود.

That's S-T-A-B-I-L-I-T-Y

این S-T-A-B-I-L-I-T-Y است

and the negative of that is 'instability',

و منفی آن "ناپایداری" است،

so starting with an 'in-', the prefix 'in-',

بنابراین شروع با "in-" ، پیشوند "in-"

is the opposite of 'stability' as a noun.

، مخالف "پایداری" به عنوان یک اسم است.

So, we've got 'unstable', but 'instability'.

بنابراین، ما "ناپایدار"، اما "بی ثباتی" داریم.

Yes! Different prefix there: from 'un-' to 'in-'.

آره! پیشوند مختلف در آنجا: از 'un-' به 'in-'.

And it gets worse, I'm afraid...

و بدتر می شود، می ترسم...

I'm afraid it does, yeah.

می ترسم اینطور شود، آره.

...because the verb form of this word 'stable' is 'stabilise'.

... زیرا شکل فعل این کلمه "stable" "stabilise" است.

Yes. And the opposite of that is...?

آره. و برعکس آن ...؟

'Destabilise'. Yeah.

"بی ثبات کردن". آره

So, we've got all the different prefixes: we've got 'unstable',

بنابراین، ما همه پیشوندهای مختلف را داریم: "ناپایدار"،

'instability' and 'destabilise'. And just to make it slightly more

"ناپایداری" و "بی ثبات" داریم. و فقط برای اینکه آن را کمی

complicated, there are two ways to say... to spell 'stabilise'.

پیچیده‌تر کنیم، دو راه برای گفتن... برای املای «تثبیت» وجود دارد.

If you're here in the UK, you spell it with an 's' in the middle.

اگر اینجا در بریتانیا هستید، آن را با یک علامت در وسط می‌نویسید.

If you're speaking American English, it's with a 'z'.

اگر انگلیسی آمریکایی صحبت می کنید، آن را با 'z' است.

Yeah. I would like to apologise on behalf of the English language

آره من از طرف زبان انگلیسی به

for the complicated collection of prefixes connected to this word.

خاطر مجموعه پیچیده پیشوندهای مرتبط با این کلمه عذرخواهی می کنم.

Yeah... sorry everyone.

آره... از همه متاسفم.

Let's get a summary:

بیایید خلاصه کنیم:

If you are interested in stories about football,

اگر به داستان هایی در مورد فوتبال علاقه دارید،

we have a really interesting one about the European Super League.

ما یک داستان واقعاً جالب در مورد سوپر لیگ اروپا داریم.

That didn't go very well, did it Catherine?

خیلی خوب پیش نرفت، کاترین؟

No, didn't last long at all.

نه، اصلا دوام نیاورد.

But you can find out what happened by clicking the link.

اما می توانید با کلیک کردن روی لینک متوجه شوید که چه اتفاقی افتاده است.

OK. Let's have a look at your next headline.

خوب. بیایید به تیتر بعدی شما نگاهی بیندازیم.

Yes, in the UK with Hello and the headline:

بله، در بریتانیا با Hello و تیتر:

'Heartfelt' – sincere.

"دلم" - صمیمانه.

Yes, we've got two words here: H-E-A-R-T.

بله، ما در اینجا دو کلمه داریم: H-E-A-R-T.

The second word: 'felt' – F-E-L-T.

کلمه دوم: "احساس" - F-E-L-T.

But we put them together without a space and we have one word:

اما ما آنها را بدون فاصله کنار هم قرار می دهیم و یک کلمه داریم:

'heartfelt'. Now, the meaning of this word is kind of,

"دلم". حال ، معنای این کلمه به نوعی،

very much related to the two words that it's made of. 'Felt' – if you

بسیار به دو کلمه ای که از آن ساخته شده است، مرتبط است. "احساس" - اگر

'feel' something in your 'heart', we're talking about emotions.

چیزی را در "قلب" خود "احساس" می کنید، ما در مورد احساسات صحبت می کنیم.

So, thinking of the heart as a place where you feel love, or happiness,

بنابراین، فکر کردن به قلب به عنوان مکانی که در آن عشق، یا شادی،

or grief, pain – all of those emotional things – 'heartfelt'

یا اندوه، درد - همه آن چیزهای عاطفی - را در نظر بگیرید،

means it's very strongly felt: a strong emotion, a deep feeling.

به این معنی است که آن را به شدت احساس می کنید: یک احساس قوی، یک احساس عمیق.

So, we often use the word 'heartfelt' as an adjective

بنابراین، ما اغلب از کلمه «دل‌بسته» به عنوان صفت

to describe a noun such as, in here, a statement.

برای توصیف اسمی مانند یک عبارت استفاده می‌کنیم.

A 'heartfelt statement' means a really deeply emotional statement.

یک "گزاره قلبی" به معنای یک بیانیه واقعاً عمیقاً احساسی است.

Or we can talk about 'heartfelt apologies',

یا وقتی می گویید متاسف هستید، می توانیم درباره «عذرخواهی از صمیم قلب» صحبت کنیم

when you say you're sorry. and you really, really mean it.

. و شما واقعاً، واقعاً آن را معنی می کنید.

Yeah. You often hear a 'heartfelt speech' at a wedding.

آره شما اغلب در یک عروسی یک "سخنرانی صمیمانه" می شنوید.

You do, yes. Yes, when they're... when the groom's kind of saying

شما، بله. بله، وقتی آنها... وقتی داماد به نوعی می گوید

how much he loves his wife and he's crying with emotion.

که چقدر همسرش را دوست دارد و از احساسات گریه می کند.

Yeah, you can say: 'That's a heartfelt speech.'

بله، می توانید بگویید: "این یک سخنرانی صمیمانه است."

Yeah. And just to say again,

آره و فقط دوباره بگویم،

we're talking about 'heart' in the poetic sense:

ما در مورد "قلب" به معنای شاعرانه صحبت می کنیم:

we know this is a story about an illness

می دانیم که این داستانی است در مورد یک بیماری

and somebody's heart – the physical organ, the heart –

و قلب یک نفر - اندام فیزیکی، قلب -

but I don't think there's a connection here in this headline.

اما فکر نمی کنم ارتباطی در اینجا وجود داشته باشد. این تیتر

No, I think it's just a coincidence.

نه، من فکر می کنم این فقط یک تصادف است.

Yeah. OK. Let's get a summary:

آره خوب. بیایید خلاصه کنیم:

OK. How about this for 'heartfelt'! We have a story about a TV producer,

خوب. چطور در مورد این برای "دل"! داستانی داریم درباره یک تهیه کننده تلویزیونی

who proposed to his girlfriend live on TV at the Emmys.

که به صورت زنده در مراسم امی از دوست دخترش خواستگاری کرد.

What do our viewers have to do, Catherine?

بینندگان ما چه کاری باید انجام دهند، کاترین؟

Just click the link down there and you'll go straight to the show.

فقط روی پیوندی که در پایین وجود دارد کلیک کنید و مستقیماً به نمایش بروید.

OK. Let's have a look at our next headline please.

خوب. لطفا نگاهی به تیتر بعدی خود بیاندازیم.

Yeah. Next off, we're at givemesport.com – the headline:

آره در مرحله بعد، ما در givemesport.com هستیم - تیتر:

'Eye-opening' – revealing in a surprising way.

"چشم باز کردن" - به شیوه ای شگفت انگیز آشکار می شود.

Yes. Another two-word expression.

آره. یک عبارت دو کلمه ای دیگر.

This time the two words are joined together with a hyphen – a little,

این بار این دو کلمه با خط فاصله به یکدیگر متصل می شوند - یک خط کوچک و

short line between both words. The first part is 'eye' – E-Y-E.

کوتاه بین هر دو کلمه. بخش اول "چشم" است - E-Y-E.

The second word: 'opening' – O-P-E-N-I-N-G.

کلمه دوم: "باز شدن" - O-P-E-N-I-N-G.

If something is 'eye-opening', it surprises you because you

اگر چیزی "چشم باز" باشد، شما را شگفت زده می کند زیرا

learn something you didn't know before – often something that's

چیزی را یاد می گیرید که قبلاً نمی دانستید - اغلب چیزی که

quite unexpected, or impressive even.

کاملاً غیرمنتظره یا حتی تأثیرگذار است.

Yeah. And it's just another example of how figurative the language is

آره و این فقط مثال دیگری از این است

that we use. You know, if you want to see something better, what do you do?

که زبانی که ما از آن استفاده می کنیم چقدر مجازی است. میدونی اگه میخوای چیز بهتری ببینی چیکار میکنی؟

You 'open' your 'eyes'... really wide.

"چشم هایت" را "باز" ​​می کنی... واقعاً گشاد.

Yeah... open your eyes wide.

آره ... چشماتو باز کن

Open... yes. So, that's not really what it means here, but it does

باز ... بله. بنابراین، این واقعاً به معنای اینجا نیست،

have a kind of connection. It's the idea of making you surprised,

اما نوعی ارتباط دارد. این ایده ای است که شما را شگفت زده می کند

making you kind of wonder, giving you some amazement: impressive.

، شما را به نوعی شگفت زده می کند، به شما شگفتی می دهد: تاثیرگذار.

So, if you watch a TV programme – you know

بنابراین، اگر یک برنامه تلویزیونی تماشا می کنید -

those nature documentaries, Neil? Yeah.

آن مستندهای طبیعت را می شناسید، نیل؟ آره

Where you watch something about, like, a little spider that

جایی که چیزی در مورد یک عنکبوت کوچک تماشا

you never even think of, and then you discover this spider has this amazing

می‌کنید که حتی هرگز به آن فکر نمی‌کنید، و سپس متوجه می‌شوید که این عنکبوت دارای این

world of all these wonderful things it can do in its lifetime: you know,

دنیای شگفت‌انگیز از همه این کارهای شگفت‌انگیز است که می‌تواند در طول عمرش انجام دهد: می‌دانید

the trials and difficulties it has, and the way it overcomes them.

، آزمایش‌ها و مشکلاتی که دارد، و روشی که بر آنها غلبه می کند.

Those documentaries can be really 'eye-opening'

این مستندها می توانند واقعا "چشم باز" باشند

because they teach you things you didn't know.

زیرا چیزهایی را به شما می آموزند که نمی دانستید.

Yeah, absolutely. Sometimes you hear about someone

بله، قطعا. گاهی در مورد کسی می شنوید

who spent an evening in an Accident and Emergency ward in a hospital.

که یک شب را در بخش حوادث و اورژانس در بیمارستان گذرانده است.

It's a real 'eye-opener' for them.

این یک "چشم باز کننده" واقعی برای آنها است.

Yes. Nice noun phrase there, yeah. If something is an 'eye-opener',

آره. عبارت اسمی خوبی وجود دارد، بله. اگر چیزی "چشم باز کننده" باشد،

it teaches you or surprises you with things you didn't know previously.

به شما یاد می دهد یا با چیزهایی که قبلا نمی دانستید غافلگیرتان می کند.

And you're right – the word 'real' often comes with 'eye-opener':

و حق با شماست - کلمه "واقعی" اغلب با "چشم باز کننده" می آید:

a 'real eye-opener'.

یک "چشم باز کننده واقعی".

OK. Well, let's get a summary of that:

خوب. خوب، بیایید خلاصه ای از آن را به دست آوریم:

Time now for a recap of our vocabulary please, Catherine.

اکنون وقت آن است که واژگان خود را خلاصه کنیم، کاترین.

Yes, we started with 'stable', which means fixed; not likely to change.

بله، ما با "پایدار" شروع کردیم که به معنای ثابت است. به احتمال زیاد تغییر نمی کند

Then we had 'heartfelt', meaning sincere.

سپس «دل» به معنای صمیمانه داشتیم.

And we finished with 'eye-opening' – revealing in a surprising way.

و ما با "چشم باز کردن" به پایان رسیدیم - به شیوه ای شگفت انگیز آشکار شدیم.

Do not forget to test yourself on the vocabulary;

فراموش نکنید که خود را روی واژگان آزمایش کنید.

there's a quiz on our website bbclearningenglish.com.

یک مسابقه در وب سایت ما bbclearningenglish.com وجود دارد.

  And we are all over social media –

و ما در سراسر رسانه های اجتماعی هستیم -

just look for us. Thanks for joining us and see you next time.

فقط به دنبال ما باشید. از اینکه به ما پیوستید متشکریم و دفعه بعد شما را می بینیم.

Goodbye. Bye!

خداحافظ. خدا حافظ!