Review of 2021: BBC News Review

We're almost at the end of 2021,

تقریباً در پایان سال 2021 هستیم،

so now's a good time to look back

بنابراین اکنون زمان خوبی است که

at some of the news stories we've discussed here on BBC News Review.

به برخی از اخباری که در اینجا در بررسی اخبار بی‌بی‌سی بحث کرده‌ایم نگاهی بیاندازیم.

Hello, I'm Rob and joining me to look back on 2021 is Roy. Hello Roy.

سلام، من راب هستم و روی به من می پیوندد تا به سال 2021 نگاه کنیم. سلام روی.

Hello Rob and hello everybody.

سلام راب و سلام به همه.

Yes, absolutely. It's been an incredibly busy year,

بله کاملا. سال فوق‌العاده پرمشغله‌ای بود،

but also it's been a very, very difficult year for many families

اما همچنین سال بسیار بسیار سختی برای بسیاری از خانواده‌ها

and people around the planet, especially with the Covid pandemic,

و مردم در سرتاسر کره زمین بود، مخصوصاً با همه‌گیری کووید،

but 2022 – it's almost here,

اما سال 2022 - تقریباً نزدیک است،

so let's hope that next year will be a much, much better year

بنابراین امیدواریم که سال آینده سال بسیار زیادی باشد. سال بسیار بهتری

for many people out there.

برای بسیاری از مردم وجود دارد.

Yeah, let's hope so.

آره، بیایید امیدوار باشیم.

But, as you say, this year we discussed things such as the Covid pandemic,

اما، همانطور که شما می گویید، امسال ما درباره مواردی مانند همه گیری کووید،

we've discussed royal news, we've talked about sports and the Olympics,

اخبار سلطنتی، ورزش و المپیک،

we've talked about political stories as well

داستان های سیاسی و همچنین

and we've talked about drinking wine in space, haven't we?

در مورد نوشیدن صحبت کردیم. شراب در فضا، اینطور نیست؟

Yes, we have. I've never tried it, but it does sound intriguing.

بله ما داریم. من هرگز آن را امتحان نکردم، اما به نظر جالب می رسد.

Apparently it tastes better if you do it up in space, but who knows?

ظاهراً اگر آن را در فضا انجام دهید طعم بهتری دارد، اما چه کسی می داند؟

OK. Well, anyway, we've picked three of our most popular stories from this year

خوب. خوب، به هر حال، ما سه مورد از محبوب ترین داستان های امسال خود را انتخاب کرده

and we're starting with some royal news.

ایم و با برخی اخبار سلطنتی شروع می کنیم.

Yes. So, this one was about an interview with Oprah Winfrey,

آره. بنابراین، این یکی در مورد مصاحبه ای با اپرا وینفری بود

and Meghan Markle spoke about her life with the British royal family

و مگان مارکل در مورد زندگی خود با خانواده سلطنتی بریتانیا

and how she found it very difficult.

و اینکه چگونه آن را بسیار دشوار می دید صحبت کرد.

Now, Neil and Catherine talked about this and brought us

حالا نیل و کاترین در این مورد صحبت کردند و

the word 'bombshell'.

کلمه بمب را برای ما آوردند.

Let's have a look at what they said:

بیایید نگاهی به آنچه آنها گفته اند بیندازیم:

And we're now with Sky News, here in the UK – the headline:

و ما اکنون با اسکای نیوز، اینجا در بریتانیا هستیم - تیتر:

'Bombshell' – describes a shocking event or piece of news.

"Bombshell" - یک رویداد یا یک خبر تکان دهنده را توصیف می کند .

Yes, it's all one word: B-O-M-B-S-H-E-L-L – 'bombshell'.

بله، همه اینها یک کلمه است: B-O-M-B-S-H-E-L-L - "بمب".

It's a military term.

این یک اصطلاح نظامی است.

Neil, you know what a 'bomb' is, don't you?

نیل، می دانی "بمب" چیست ، نه؟

Yes, a 'bomb' is a device that explodes in order to destroy things,

بله، «بمب» وسیله‌ای است که منفجر می‌شود تا اشیا را از بین ببرد،

like buildings or military hardware – those type of things.

مانند ساختمان‌ها یا سخت‌افزارهای نظامی - این نوع چیزها.

Yes, and a 'bombshell' – excuse me – is the casing around the bomb so –

بله، و یک 'بمب' - ببخشید - محفظه اطراف بمب است، بنابراین -

'bomb' or 'bombshell'.

'بمب' یا 'بمب'.

And yes, a 'bombshell' will destroy everything.

و بله، یک "بمب" همه چیز را نابود خواهد کرد.

It's a shocking, life-changing, momentous event.

این یک رویداد تکان دهنده، تغییر دهنده زندگی و مهم است.

Nothing will be the same after a 'bombshell'

هیچ چیز بعد از یک "بمب" مثل قبل نخواهد بود

and that's the idea behind the word in this context.

و این ایده پشت کلمه در این زمینه است.

A 'bombshell' interview is something that really shocks:

مصاحبه «بمب» چیزی است که واقعاً شوکه کننده است:

potentially very damaging – devastating even.

بالقوه بسیار آسیب زا – حتی ویرانگر.

So, a 'bombshell' is something really, really serious.

بنابراین، "بمب" چیزی واقعاً بسیار جدی است.

And we're talking about figurative damage here.

و ما در اینجا در مورد آسیب فیگوراتیو صحبت می کنیم.

We're not saying that Harry and Meghan actually used a weapon of any kind.

ما نمی گوییم که هری و مگان در واقع از هر نوع سلاحی استفاده کرده اند.

No, no, not unless you count words as a weapon.

نه، نه، مگر اینکه کلمات را یک سلاح حساب کنید.

Yeah, there's no actual weaponry involved here.

بله، هیچ سلاح واقعی در اینجا وجود ندارد.

Yeah. In this example, 'bombshell' is an adjective, so we talk...

آره در این مثال، 'bombshell' یک صفت است، بنابراین ما صحبت می کنیم ...

we're talking about a 'bombshell' interview.

ما در مورد یک مصاحبه 'bombshell' صحبت می کنیم.

We can say a 'bombshell' moment; but it is also often used as a noun

می‌توانیم بگوییم یک لحظه «بمب»؛ اما اغلب به عنوان یک اسم

and with the expression 'to drop a bombshell'.

و با عبارت "پرت کردن بمب" استفاده می شود.

Yes, 'to drop a bombshell'.

بله، "برای انداختن یک بمب".

If you 'drop a bombshell', you give very important, unexpected news.

اگر "یک بمب پرتاب کنید"، اخبار بسیار مهم و غیرمنتظره ای می دهید.

So, your news – if you 'drop a bombshell',

بنابراین، اخبار شما – اگر یک بمب بیاندازید،

you're giving shocking and surprising news at the same time.

در عین حال اخبار تکان دهنده و غافلگیرکننده ای را ارائه می دهید.

So, for example, if your family have always expected

بنابراین، برای مثال، اگر خانواده‌تان همیشه از شما انتظار داشتند

you maybe to go to university.

که به دانشگاه بروید.

You've always said you're going to go to university

شما همیشه گفته اید که می خواهید به دانشگاه بروید

and then the day before you're supposed to go to university,

و یک روز قبل از اینکه قرار است به دانشگاه بروید،

you say, 'Actually... I'm not going.'

می گویید "در واقع... من نمی روم."

That would be – you would be 'dropping a bombshell'

این به این صورت خواهد بود که شما یک بمب را رها می کنید

or you'd be giving some 'bombshell' news.

یا اخباری را به عنوان "بمب" می دهید.

Yeah. And the degree to which this news is shocking is of course relative.

آره و میزان تکان دهنده بودن این خبر البته نسبی است.

You know, it might be very important to an individual,

می دانید، ممکن است برای یک فرد بسیار مهم باشد،

but not important on an international scale.

اما در مقیاس بین المللی مهم نیست.

Yes, of course. Yeah.

بله حتما. آره

You don't have to be leaving a royal family to 'drop a bombshell'.

شما مجبور نیستید خانواده سلطنتی را ترک کنید تا یک بمب پرتاب کنید.

It's literally what's important to you and the person

این به معنای واقعی کلمه برای شما و شخصی

that you're giving this news to.

که این خبر را به او می دهید مهم است.

OK. Well, let's get a summary:

خوب. خوب، بیایید خلاصه ای را به دست آوریم:

So, that was the word 'bombshell'.

بنابراین، این کلمه "بمب" بود.

Yes, and if you want to test yourself on that piece of vocabulary,

بله، و اگر می‌خواهید خودتان را روی آن قطعه از واژگان،

or any of the other vocabulary we talk about today,

یا هر واژگان دیگری که امروز در مورد آن صحبت می‌کنیم، آزمایش کنید،

all you need to do is head to our website

تنها کاری که باید انجام دهید این است که به وب‌سایت ما

bbclearningenglish.com to take a quiz.

bbclearningenglish.com بروید تا در یک مسابقه شرکت کنید.

OK. And you can learn more about that story, about Meghan and Harry,

خوب. و شما می توانید در مورد آن داستان، در مورد مگان و هری،

and learn more vocabulary as well.

و همچنین واژگان بیشتری بیاموزید.

So, how can people do that, Roy?

بنابراین، مردم چگونه می توانند این کار را انجام دهند، روی؟

All you need to do is click the link in the description.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی پیوند در توضیحات کلیک کنید.

Just down below.

درست پایین تر.

Next – no surprises,

بعدی – جای تعجب نیست،

but we've been talking about climate change this year

اما ما امسال در مورد تغییرات آب و هوایی صحبت

and we had a story, back in August, that we talked about.

کردیم و در ماه اوت داستانی داشتیم که درباره آن صحبت کردیم.

What was it exactly, Roy?

دقیقا چی بود روی؟

OK. So, this story was called

خوب. بنابراین، این داستان

'Climate Crisis: Last Chance for Humanity'

"بحران آب و هوا: آخرین فرصت برای بشریت" نام داشت

and it was basically the fact that human activity

و اساساً این واقعیت بود که طبق گزارش سازمان ملل، فعالیت های

is causing unprecedented and irreversible changes to the planet,

انسانی باعث ایجاد تغییرات بی سابقه و غیرقابل برگشت در کره زمین می شود

according to a UN report.

.

And Catherine and Tom talked about this

و کاترین و تام در مورد این صحبت کردند

and brought us the phrase 'a wake-up call'.

و عبارت "یک زنگ بیدارباش" را برای ما آوردند.

Let's have a look at what they said:

بیایید نگاهی به آنچه آنها گفته‌اند بیندازیم:

We're here with the BBC News and the headline:

ما اینجا هستیم با اخبار بی‌بی‌سی و تیتر:

'A wake-up call' – a shocking event which can cause changes

"یک زنگ بیدارباش" - یک رویداد تکان دهنده که می‌تواند باعث تغییر

in behaviour or attitude.

در رفتار یا نگرش شود.

Catherine, over to you.

کاترین، پیش تو

Yes. Now, we start with 'a'.

آره. اکنون با "a" شروع می کنیم.

Then the second word: 'wake' – W-A-K-E.

سپس کلمه دوم: "بیدار" - W-A-K-E.

Third word is 'up' – U-P –

کلمه سوم "بالا" است - U-P -

but those two words, 'wake' and 'up',

اما این دو کلمه "بیدار" و "بالا" هنگام نوشتن

are joined with a hyphen when you write them.

با خط فاصله به هم می پیوندند .

And the final word is 'call' – C-A-L-L.

و کلمه پایانی "تماس" است - C-A-L-L.

So, you have 'a wake-up call'.

بنابراین، شما یک زنگ بیدارباش دارید.

Now, Tom, I'm sure you've had 'a wake-up call' in a hotel,

حالا، تام، مطمئنم که تو در یک نقطه از زندگیت "یک زنگ بیدارباش" در هتل داشته ای،

haven't you, at some point in your life?

اینطور نیست؟

I have, yeah. 'A wake-up call' in a hotel

دارم، آره "یک زنگ بیدارباش" در یک

is when someone gives you a phone call to wake you up,

هتل زمانی است که شخصی به شما زنگ می‌زند تا

or stop you from sleeping.

شما را از خواب بیدار کند یا مانع از خوابیدن شما شود.

Yeah, so there's a bit of a shock, isn't it, when you're lying...

آره، پس کمی شوک وجود دارد ، اینطور نیست، وقتی دراز می کشی...

you wake up in a strange bed with the phone ringing and you're, like:

در رختخواب عجیبی با زنگ تلفن از خواب بیدار می شوی و می گویی:

'Where am I? What's happening?'

"من کجا هستم؟" چه اتفاقی می افتد؟

It, sort of, makes you jump a bit, doesn't it?

یه جورایی باعث میشه کمی بپری، اینطور نیست؟

It's... it's alarming, yeah, and you could say it causes 'alarm', yeah.

این ... هشدار دهنده است، بله، و می توان گفت که باعث "زنگ خطر" می شود، بله.

Yes, which is why we call it an 'alarm call' sometimes.

بله، به همین دلیل است که ما گاهی اوقات به آن زنگ هشدار می گوییم.

So, that's the kind of idea of 'a wake-up call' originally.

بنابراین، این نوع ایده "یک زنگ بیدارباش" در اصل است.

Now, in this context, we're not talking about hotels

اکنون، در این زمینه، ما در مورد هتل‌ها

and making you wake up in the morning,

و بیدار کردن شما در صبح

but we are talking about a shock:

صحبت نمی‌کنیم، بلکه در مورد یک شوک صحبت می‌کنیم:

something that, kind of, jolts you into reality

چیزی که به نوعی شما را به واقعیت سوق می‌دهد

and makes you pay attention and take action.

و باعث می‌شود توجه کنید و اقدام کنید.

OK. So, we're talking about 'wake-up call' again

خوب. بنابراین، ما در این زمینه جدی تغییرات اقلیمی ، دوباره در مورد «صدای بیداری» صحبت می کنیم

in this serious context of climate change.

.

Could you give us an example of when we can use 'wake-up call'

آیا می‌توانید مثالی برای ما بیاورید که چه زمانی می‌توانیم از «تنگ بیدارباش»

in a more everyday context?

در زمینه‌های روزمره‌تر استفاده کنیم؟

Yes. Well, if you think about those lazy students, Tom.

آره. خوب، اگر به آن دانشجویان تنبل فکر می کنید، تام.

I'm sure you weren't one but, you know, there's always that time

مطمئنم که تو یکی نبودی، اما ، می‌دانی، همیشه

at university when you get fed up of working really hard

زمانی در دانشگاه پیش می‌آید که از سخت‌کوشی کردن خسته

and the grades slip a bit and there's...

می‌شوی و نمرات کمی پایین می‌آیند و وجود دارد...

Yeah, I heard... I heard about that time.

آره، شنیدم... شنیدم در مورد آن زمان.

Never happened to me obviously.

هرگز برای من اتفاق نیفتاده است

Yes... I'm sure, I'm sure.

بله... مطمئنم، مطمئنم.

And then one day you get a grade, which is really quite low.

و سپس یک روز نمره ای می گیرید که واقعاً بسیار پایین است.

It's a D, maybe an E even,

این یک D، شاید یک E است،

and you go: 'Oh no... Right, party time's over.

و شما می‌گویید: «اوه نه... درست است، زمان مهمانی به پایان رسیده است.

I'm going to have to start working

من باید شروع به کار کنم

because if I don't, I'm going to fail this course.'

زیرا اگر این کار را نکنم، در این دوره شکست خواهم خورد.'

So, that bad grade – that D or that E –

بنابراین، آن نمره بد - آن D یا آن E

was 'a wake-up call' because it makes you get back to reality, work harder.

- یک زنگ بیدارباش بود زیرا باعث می‌شود به واقعیت برگردید، سخت‌تر کار کنید.

So, a serious warning that makes you change your behaviour

بنابراین، یک هشدار جدی که باعث می شود رفتار خود را تغییر دهید

is 'a wake-up call'.

، "یک زنگ بیدارباش" است.

So, low grades are 'a wake-up call' to lazy students and of course...

بنابراین، نمرات پایین برای دانش‌آموزان تنبل زنگ خطری است و البته...

Should be!

باید باشد!

...and of course, anyone watching this is taking ownership of their education

...و البته، هر کسی که این را تماشا می کند ، مالکیت تحصیلات خود را می گیرد

and will not need that 'wake-up call'. Great.

و به آن "تبلیغ بیدارباش" نیاز نخواهد داشت. عالی.

Let's have our summary slide please:

بیایید اسلاید خلاصه خود را داشته باشیم:

So, that was 'a wake-up call'

بنابراین، این یک زنگ بیدارباش بود

and you can watch that full report

و شما می توانید آن گزارش کامل را تماشا کنید

and learn more vocabulary about that subject by going somewhere,

و با رفتن به جایی واژگان بیشتری در مورد آن موضوع بیاموزید،

but where do people go, Roy?

اما مردم کجا می روند، روی؟

All you need to do is click the link in the description below.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی لینک در توضیحات زیر کلیک کنید.

Down below. Thank you.

در زیر. متشکرم.

Next, we had some big news in September.

بعد، در ماه سپتامبر خبرهای مهمی داشتیم.

What was it, Roy?

چی بود روی؟

Yes, we had a story that ABBA, the pop superstars of the 1970s,

بله، ما داستانی داشتیم که ABBA ، سوپراستارهای پاپ دهه 1970،

were planning a new album and a digital tour.

در حال برنامه ریزی یک آلبوم جدید و یک تور دیجیتال بودند.

Yeah, exciting news – well, for ABBA fans at least.

بله، خبر هیجان انگیز - خوب، حداقل برای طرفداران ABBA.

And you and Neil discussed this and brought us the phrase 'damp squib'.

و شما و نیل در این مورد بحث کردید و عبارت 'squib مرطوب' را برای ما آوردید.

So, let's hear what you said:

بنابراین، بیایید آنچه شما گفتید را بشنویم:

OK. Our next headline comes from the UK,

باشه. تیتر بعدی ما از بریتانیا،

from the Telegraph, and it reads:

از تلگراف آمده است، و می‌خواند:

'Damp squib' – something less impressive than expected.

«سنگ مرطوب» - چیزی کمتر از آنچه انتظار می‌رفت تأثیرگذار باشد.

Yeah. So, this is a very British expression and it's two words.

آره بنابراین، این یک عبارت بسیار انگلیسی است و دو کلمه است.

The first word is 'damp' – D-A-M-P.

اولین کلمه "نم" است - D-A-M-P.

The second word is 'squib', spelt S-Q-U-I-B –

کلمه دوم 'squib' است که با املای S-Q-U-I-B -

very important that 'b' there.

بسیار مهم است که 'b' وجود دارد.

And what it means – it describes something. It's a noun...

و معنی آن - چیزی را توصیف می کند. این یک اسم ...

a noun phrase and it describes something that is...

یک عبارت اسمی است و چیزی را توصیف می کند که ...

it's... it's less than it was expected.

آن ... کمتر از حد انتظار است.

So, you had high expectations and it didn't reach those expectations.

پس توقعات زیادی داشتی و به آن انتظارات نرسید.

Yeah. Now, this is a bit of a strange expression because

آره حالا، این کمی تعبیر عجیبی است، زیرا

most people will understand the first part, 'damp', meaning slightly wet

اکثر مردم قسمت اول ، "نم"، به معنای کمی مرطوب را درک می کنند

and we can see how that can be... have a, sort of, negative meaning,

و ما می توانیم ببینیم که چگونه می تواند ... یک معنای منفی داشته باشد،

but 'squib' – what is a 'squib', Roy?

اما "squib" - روی چیست "اسکویب"؟

In the past, a 'squib' was used to refer to a small firework.

در گذشته برای اشاره به یک آتش بازی کوچک از یک "اسکویب" استفاده می شد.

So, this is going to give an idea.

بنابراین، این یک ایده است.

So, you're right – that 'damp' word which is obviously still in use:

بنابراین، حق با شماست - آن کلمه "نم" که آشکارا هنوز در حال استفاده است:

it means wet.

به معنای مرطوب است.

And the firework... if a wet firework...

و آتش بازی... اگر آتش بازی خیس باشد...

if a firework is wet, it doesn't really...

اگر آتش بازی خیس باشد واقعاً

it doesn't really work. Fireworks are best when they're dry.

کار نمی کند... واقعاً کار نمی کند. آتش بازی زمانی بهترین است که خشک باشد.

So, this is what many people believe is the origin of this expression:

بنابراین، این همان چیزی است که بسیاری از مردم معتقدند منشأ این عبارت است:

just a wet firework that didn't... didn't go off.

فقط یک آتش بازی خیس که... خاموش نشد.

Yeah. And as we know, fireworks are exciting.

آره و همانطور که می دانیم، آتش بازی هیجان انگیز است.

There's some expectation around how they are going to make you feel.

توقعاتی وجود دارد که آنها چگونه می خواهند شما را ایجاد کنند.

You're going to be excited and full of joy.

شما هیجان زده و پر از شادی خواهید بود.

If it's 'damp', that excitement is gone and that's the key to this meaning.

اگر «نم» باشد، آن هیجان از بین رفته است و این کلید این معناست.

It is. So... And we use it quite commonly,

این است. بنابراین... و

as I say, in British English informally –

همانطور که می‌گویم، به طور غیررسمی در انگلیسی بریتانیایی از آن استفاده می‌کنیم

to say something is a disappointment.

- گفتن چیزی ناامیدکننده است.

So, maybe you go to a restaurant and the food isn't very good

بنابراین، شاید شما به یک رستوران بروید و غذا خیلی خوب نباشد

and you say: 'Humph, that restaurant was a bit of a damp squib.'

و بگویید: "هامف، آن رستوران کمی خیس بود."

Or a party – a terrible, terrible party.

یا یک مهمانی - یک مهمانی وحشتناک و وحشتناک.

Can you think of an example of a 'damp squib'?

آیا می‌توانید مثالی از یک اسکویب مرطوب فکر کنید؟

Well, Roy, I know... you know,

خوب، روی، می دانم... می دانی،

I don't want to upset you here, because I know you organised it,

نمی خواهم اینجا ناراحتت کنم، چون می دانم که تو آن را سازماندهی کردی،

but last year's Learning English Christmas party...

اما جشن کریسمس آموزش زبان انگلیسی پارسال...

Well, the Christmas party's usually quite good fun, but this year,

خب، جشن کریسمس معمولاً خیلی سرگرم کننده است، اما امسال،

or last year, because we couldn't get together because of Covid,

یا پارسال، چون به خاطر کووید نتوانستیم دور هم جمع شویم،

we had to do it virtually and I'm afraid to say

مجبور شدیم این کار را به صورت مجازی انجام دهیم و می ترسم بگویم

it was a 'damp squib', Roy.

که این یک «سنگ مرطوب» بود، روی.

Yeah. Yeah, I agree. It was a...

آره بله من موافقم. این یک...

it was a bit of a let-down – not as good as expectations,

کمی ناامیدکننده بود - نه به خوبی انتظارات،

but we made the best of a bad situation.

اما ما از یک موقعیت بد بهترین استفاده را کردیم.

But you can say, yeah, it was a bit of a 'damp squib',

اما می‌توان گفت، بله ، کمی «سنگ خیس» بود،

because the year before everybody was together and hopefully again –

زیرا سال قبل همه با هم بودند و امیدوارم دوباره -

I have another opportunity this year,

من امسال فرصت دیگری دارم،

so hopefully my reputation this time will remain intact.

بنابراین امیدوارم شهرت من این بار دست نخورده باقی بماند.

Ah... nice use of the word from that previous headline.

آه ... استفاده زیبا از کلمه از آن تیتر قبلی.

One other thing to point out about this expression 'damp squib':

نکته دیگری که باید در مورد این عبارت 'squib' اشاره کرد

a lot of people get confused

: بسیاری از مردم گیج می شوند

because the word 'squib' is not used in modern English very often

زیرا کلمه 'squib' در انگلیسی مدرن اغلب استفاده نمی شود

and they think it's 'squid'. What's a 'squid', Roy?

و آنها فکر می کنند که 'squid' است. "ماهی مرکب" چیست، روی؟

OK. So, yeah, this is absolutely true.

خوب. بنابراین، بله، این کاملا درست است.

Both native speakers of English and non-native speakers

هر دو زبان مادری انگلیسی و غیر بومی

regularly get this wrong: they say 'damp squid'.

معمولاً این اشتباه را دریافت می کنند: آنها می گویند "ماهی مرکب مرطوب".

A 'squid' is an animal that lives under the water

"ماهی مرکب" حیوانی است که در زیر آب زندگی می کند

and it's kind of like an octopus,

و به نوعی شبیه اختاپوس است،

and it makes sense because a 'squid' would be damp,

و منطقی است زیرا "ماهی مرکب" مرطوب است،

but that's not the expression.

اما این عبارت نیست.

We say 'damp squib' with a 'b'.

ما می گوییم "Squib مرطوب" با "b".

OK. Let's get a summary:

خوب. بیایید خلاصه‌ای را به دست آوریم:

'Damp squib' – a great phrase,

"Squib مرطوب" - یک عبارت عالی،

but hopefully one that doesn't describe your year,

اما امیدواریم که سال شما

or indeed this programme.

یا در واقع این برنامه را توصیف نکند.

Now, Roy, could you recap some of the vocabulary

حالا، روی، می‌توانید برخی از واژگانی را

that we've heard about today please?

که امروز در مورد آن شنیده‌ایم بازنویسی کنید؟

Of course I can.

البته من می توانم.

We had 'bombshell' – describes a shocking event or piece of news.

ما "بمب" داشتیم - یک رویداد یا یک خبر تکان دهنده را توصیف می کند.

We had 'a wake-up call' – a shocking event which can cause changes

ما "یک زنگ هشدار" داشتیم - یک رویداد تکان دهنده که می تواند باعث تغییر

in behaviour or attitude.

در رفتار یا نگرش شود.

And we had 'damp squib' – something less impressive than expected.

و ما یک "سنگ مرطوب" داشتیم - چیزی کمتر از آنچه انتظار می رفت تاثیرگذار باشد.

Thank you. And a reminder that you can test yourself

متشکرم. و یک یادآوری که می توانید خود را

on the vocabulary you've heard today

بر روی واژگانی که امروز

on our website at bbclearningenglish.com.

در وب سایت ما به آدرس bbclearningenglish.com شنیده اید آزمایش کنید.

Well, we're we're almost out of time,

خوب، ما تقریباً وقتمان را تمام کرده ایم،

but from the whole of the News Review team –

اما از کل تیم بررسی اخبار -

that's me and Neil and Catherine and Tom

این من و نیل و کاترین و تام

and of course you, Roy – we want to wish you a very happy New Year

و البته تو هستیم، روی - ما می خواهیم سال نو را به شما تبریک بگوییم.

and of course we'll be back as usual every week in 2022.

البته ما طبق معمول هر هفته در سال 2022 برمی گردیم.

So, from me: Happy New Year!

بنابراین، از طرف من: سال نو مبارک!

Happy New Year everybody!

سال نو بر همگی مبارک باد!