BOX SET: 6 Minute English - 'Famous People' English mega-class! 30 minutes of new vocabulary!

Hello. This is 6 Minute English from 

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English. I’m Neil.

آموزش انگلیسی BBC است. من نیل هستم

And I’m Sam.

و من سام هستم

People in the UK are enjoying a four-day holiday as part of the celebrations

مردم بریتانیا از تعطیلات چهار روزه به عنوان بخشی از جشن‌های

for Queen Elizabeth II’s Platinum Jubilee.

جشن پلاتینیوم ملکه الیزابت دوم لذت می‌برند.

A jubilee celebrates the anniversary of a special event, and the word is mostly

یک جشن سالگرد یک رویداد خاص را جشن می گیرد و این کلمه

associated with the Royal Family. In 2022, Queen Elizabeth II celebrates her

بیشتر با خانواده سلطنتی مرتبط است. در سال 2022، ملکه الیزابت دوم

Platinum Jubilee, commemorating 70 years since she became Queen in 1952.

، 70 سال از زمانی که ملکه شد در سال

People are doing all kinds of things to celebrate, from large events at

1952، جشن می گیرد.

Buckingham Palace and St Paul’s Cathedral, to smaller street parties in towns

and cities up and down the country, and abroad. In this programme, we look at

بالا و پایین کشور و خارج از کشور. در این برنامه

the Platinum Jubilee in an unusual way, by hearing about a cake competition

، با شنیدن مسابقه کیک

to make the official jubilee cake - the Platinum Pudding. And, as usual,

برای ساخت کیک رسمی جشن - پودینگ پلاتینیوم، به طور غیرمعمول به جشن پلاتینیوم نگاه می کنیم. و طبق معمول،

we’ll be learning some related vocabulary as well.

برخی از واژگان مرتبط را نیز یاد خواهیم گرفت.

This isn’t the first celebration of Queen Elizabeth’s reign

این اولین جشن سلطنت ملکه الیزابت نیست

– the period of time when a monarch rules a country. In 1977, the Queen

- دوره زمانی که یک پادشاه بر یک کشور حکومت می کند. در سال 1977، ملکه

celebrated her Silver Jubilee, marking 25 years as queen, followed by her Golden

جشن نقره ای خود را جشن گرفت، 25 سال به عنوان ملکه جشن گرفت، پس از آن جشن طلایی او

Jubilee in 2002, and her Diamond Jubilee in 2012.

در سال 2002، و جوبیل الماس او در سال 2012.

But what’s so special about this year’s Platinum Jubilee is that Queen Elizabeth II

اما آنچه در مورد جشن پلاتینیوم امسال بسیار مهم است این است که ملکه الیزابت

is the first British monarch ever to spend 70 years on the throne.

دوم اولین پادشاه بریتانیا است. تا به حال 70 سال بر تاج و تخت سپری کند.

And I have a question about it, Sam.

و من یک سوال در مورد آن دارم، سام.

Queen Elizabeth II is Britain’s longest-ever reigning monarch,

ملکه الیزابت دوم طولانی‌ترین پادشاه بریتانیا است،

but who was the previous longest-reigning before her?

اما طولانی‌ترین پادشاه قبل از او چه کسی بوده است؟

Was it: a) Henry VIII?

آیا این بود: الف) هنری هشتم؟

b) Elizabeth I?

ب) الیزابت اول؟

or c) Queen Victoria?

یا ج) ملکه ویکتوریا؟

I know it’s c) Queen Victoria.

من می دانم که ج) ملکه ویکتوریا است.

OK. I’ll reveal the answer at the end of the programme. As the first monarch  

خوب. پاسخ را در پایان برنامه فاش خواهم کرد. به‌عنوان اولین پادشاهی

ever to have a platinum jubilee, many celebrations are being planned for the Queen. 

که تا به حال جشن پلاتینیومی دارد، جشن‌های زیادی برای ملکه در نظر گرفته شده است.

These include an official birthday parade, Trooping 

اینها شامل رژه رسمی تولد، Trooping

the Colour, which ends with jet planes flying over Buckingham Palace,  

the Colour، که با پرواز هواپیماهای جت بر فراز کاخ باکینگهام پایان می‌یابد،

and the Platinum Pageant - a live concert in front of the palace,  

و مسابقه پلاتینیوم - کنسرتی زنده در جلوی کاخ،

featuring music and dancing, puppets of the Queen’s  

با موسیقی و رقص، عروسک‌های

favourite pets - her corgi dogs - and a performance by Ed Sheeran. 

حیوانات خانگی مورد علاقه ملکه - سگ‌های کورگی او به پایان می‌رسد. - و اجرای اد شیران.

And that’s just in London. All across the UK street parties 

و این فقط در لندن است. در سراسر مهمانی‌های خیابانی بریتانیا

are being held for people to eat and drink with friends 

برای مردم برای خوردن و نوشیدن با دوستان

and neighbours. There’s a tradition of inventing a new 

و همسایه‌ها برگزار می‌شود. یک سنت اختراع یک

food dish to commemorate jubilees, going all the way 

غذای جدید برای بزرگداشت جشن‌ها وجود دارد،

back to the Victoria sponge, a cake named after Queen 

تا اسفنج ویکتوریا، کیکی به نام ملکه

Victoria. This year a competition was held to find a new 

ویکتوریا. امسال مسابقه‌ای برای یافتن یک

dish to become the official pudding of the jubilee. Here’s 

غذای جدید برای تبدیل شدن به پودینگ رسمی جشن برگزار شد. در اینجا

BBC reporter, Daniella Relph, to explain more.

دانیلا رلف، خبرنگار بی‌بی‌سی برای توضیح بیشتر آمده است.

First, there was a Victoria sponge, then coronation chicken, now we have a

ابتدا یک اسفنج ویکتوریا بود، سپس جوجه تاج گذاری، حالا یک

Queen Elizabeth II Platinum Pudding. The winning lemon Swiss roll

پودینگ پلاتینیوم ملکه الیزابت دوم داریم. رول سوئیسی برنده لیمو

and amaretti trifle is a twist on a traditional trifle, with layers of Swiss roll, 

و ترایفل آمارتی ترکیبی است با یک ریزه کاری سنتی، با لایه‌هایی از رول سوئیسی،

jelly, custard, mandarins, amaretti biscuits and cream. 

ژله، کاستارد، ماندارین، بیسکویت آمارتی و خامه.

In 1953, a mix of chicken and curry cream sauce called, 

در سال 1953، ترکیبی از مرغ و سس خامه کاری به نام

coronation chicken, was invented to celebrate Queen 

مرغ تاج گذاری، برای جشن تاجگذاری ملکه الیزابت اختراع شد

Elizabeth’s coronation – the ceremony at which she was made queen. 

- مراسمی که در آن او ملکه شد.

This year, competition winner, Jemma Melvin, has invented a lemon and Swiss roll  

امسال، جما ملوین، برنده مسابقه، یک ریزه لیمو و رول سوئیسی

amaretti trifle as the official jubilee cake. Trifle is  

آمرتی را به عنوان کیک رسمی جشن اختراع کرده است. تریفل

a sweet, cold pudding made of three layers – a  

یک پودینگ شیرین و سرد است که از سه لایه تشکیل شده است - یک

layer of fruit and cake, a layer of custard, and a top layer of cream. 

لایه میوه و کیک، یک لایه کاسترد و یک لایه رویی خامه.

Jemma’s jubilee trifle is a twist on a traditional trifle. 

ریزه کاری جوبیلی جما، پیچشی بر یک چیز کوچک سنتی است.

When talking about food, people use the phrase a twist 

وقتی در مورد غذا صحبت می‌شود، افراد از عبارت «پیچ

on something to describe a new variation of a traditional 

روی چیزی» استفاده می‌کنند تا تنوع جدیدی از یک

recipe, using different, exciting ingredients.

دستور پخت سنتی را با استفاده از مواد مختلف و هیجان‌انگیز توصیف کنند.

Jemma learned her winning recipe from her grandmothers. She wants her trifle to  

جما دستور پخت برنده خود را از مادربزرگ هایش آموخت. او می‌خواهد

be “the people’s pudding”, something to be enjoyed by everyone. Here is  

چیزهای کوچکش «پودینگ مردم» باشد، چیزی که همه از آن لذت ببرند. در اینجا

Jemma Melvin describing how she felt to discover  

جما ملوین توضیح می‌دهد که چه احساسی داشته است که کشف

her trifle had been chosen as the official Platinum Pudding: 

کرده است که ریزه کاری‌اش به عنوان پودینگ پلاتینیوم رسمی انتخاب شده است:

I cannot believe it! Everything that I was up against 

نمی‌توانم آن را باور کنم! همه چیزهایی که من با آن مخالف بودم،

was just the most beautiful desserts and pudding with beautiful stories.... this  

فقط زیباترین دسرها و پودینگ با داستان های زیبا بود... این

quite humble trifle has won is a bit surreal. 

چیز کوچک بسیار فروتنانه کمی سورئال است.

Jemma describes her trifle as humble – modest, and not proud.  

جما ریزه کاری خود را فروتن توصیف می کند - متواضع و نه مغرور.

Although the pudding contains ingredients like amaretti biscuits and cream,

اگرچه پودینگ حاوی موادی مانند بیسکویت و خامه آمارتی است

which are good enough for a queen, she wanted to base it on a humble 

که برای یک ملکه به اندازه کافی خوب است، او می‌خواست آن را بر اساس یک

trifle, something everyone around the country can make. 

چیز کوچک ساده قرار دهد، چیزی که همه در سراسر کشور می‌توانند درست کنند.

Enjoying a bowl of Jemma’s Platinum Pudding sounds like a great way for

لذت بردن از یک کاسه پودینگ پلاتینیوم جما برای

some to celebrate the Queen’s seventy-year reign.

برخی برای جشن گرفتن هفتاد سال سلطنت ملکه، راهی عالی به نظر می رسد.

Which reminds me of your question, Neil. We know Elizabeth II has reigned for

که من را به یاد سوال شما می اندازد، نیل. می دانیم که الیزابت دوم

70 years, but who was the second longest-serving monarch?

70 سال سلطنت کرده است، اما دومین پادشاه طولانی مدت کیست؟

I said it was c) Queen Victoria.

گفتم ج) ملکه ویکتوریا.

I’m glad you were so sure, because you were correct.

خوشحالم که اینقدر مطمئن بودی، چون درست گفتی.

Victoria was queen for almost 64 years which is a long time, but not as long

ویکتوریا تقریباً 64 سال ملکه بود که مدت زیادی است، اما نه به

as Elizabeth.

اندازه الیزابت.

OK, let’s recap the vocabulary from this programme about the Queen’s jubilee

خوب، بیایید واژگان این برنامه را در مورد جشن ملکه

– a celebration of the anniversary of a special event, usually involving

- جشن سالگرد یک رویداد ویژه که معمولاً

the Royal Family.

خانواده سلطنتی را در بر می گیرد - خلاصه کنیم.

A king or queen’s reign means the period of time they rule a country.

سلطنت یک پادشاه یا ملکه به معنای دوره زمانی است که آنها بر یک کشور حکومت می کنند.

A coronation is the ceremony at which someone is made monarch

تاج‌گذاری مراسمی است که در آن شخصی

– the king or queen.

پادشاه یا ملکه می‌شود.

Trifle is a popular pudding made of a layer of fruit and cake, a layer of

تریفل پودینگ محبوبی است که از یک لایه میوه و کیک، یک لایه

custard, and a top layer of cream.

کاسترد و یک لایه رویی خامه درست می‌شود.

If you say a food dish is a twist on something, you mean it’s a variation of

اگر می گویید یک غذای غذایی یک پیچاندن چیزی است، به این معناست که نوعی از

a traditional recipe, using new and exciting ingredients.

یک دستور پخت سنتی است که از مواد جدید و هیجان انگیز استفاده می کند.

And finally, someone who is humble is modest, and not proud.

و سرانجام، کسی که فروتن است متواضع است و مغرور نیست.

If you were inspired by this recipe, why not try making it.

اگر از این دستور غذا الهام گرفته اید، چرا آن را امتحان نکنید.

But that’s all from us. Goodbye for now.

اما این همه از ماست. فعلا خدانگهدار.

Goodbye!

خداحافظ!

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English. I’m Sam. 

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من سام هستم

And I’m Neil.

و من نیل هستم

Have you ever played the game, Cluedo, Neil? The idea is that the person

آیا تا به حال این بازی را انجام داده اید، کلودو، نیل؟ ایده این است که شخصی

playing detective discovers who the murderer is, where the crime took place,

که نقش کارآگاه را بازی می کند، کشف می کند که قاتل کیست، جنایت کجا رخ داده است

and which weapon was used.

و از کدام سلاح استفاده شده است.

The last time I played Cluedo it was Professor Plum, in the library, with the dagger!

آخرین باری که کلودو بازی کردم، پروفسور پلام بود، در کتابخانه، با خنجر!

Cluedo is based on a very popular type of book– the murder mystery,

کلودو بر اساس یک نوع کتاب بسیار محبوب است - معمای قتل، که

sometimes called a whodunnit – a story about a murder which doesn't reveal 

گاهی اوقات whodunnit نامیده می‌شود - داستانی درباره قتلی که تا آخر مشخص نمی‌کند

who the murderer is until the end.

قاتل کیست.

The queen of murder mysteries is a British writer who was born in 1890.

ملکه اسرار قتل یک نویسنده بریتانیایی است که در سال 1890 به دنیا آمد.

Her books are read all over the world and have been translated  into

کتاب‌های او در سراسر جهان خوانده می‌شوند و

a 103 different languages. Her name is Agatha Christie.

به 103 زبان مختلف ترجمه شده‌اند. نام او آگاتا کریستی است.

To date over 2 billion copies of her crime novels have been sold worldwide,

تا به امروز بیش از 2 میلیارد نسخه از رمان های جنایی او در سراسر جهان فروخته شده است

making her the best-selling novelist of all time… and the subject of this programme. 

و او را به پرفروش ترین رمان نویس تمام دوران تبدیل کرده است... و موضوع این برنامه.

Perhaps her best-known story is ‘Murder on the Orient 

شاید شناخته‌شده‌ترین داستان او «قتل در

Express’, a whodunnit featuring her most famous detective, Hercule Poirot,

قطار سریع‌السیر شرق» باشد، داستانی که معروف‌ترین کارآگاهش، هرکول پوآرو،

who starred in 33 of Agatha Christie’s books. 

که در 33 کتاب آگاتا کریستی بازی کرد، به نمایش می‌گذارد.

More about that later but as usual I have a quiz question 

بعداً در مورد آن بیشتر توضیح می‌دهید، اما طبق معمول یک سؤال مسابقه

for you, Neil.

از شما دارم، نیل.

Poirot may be Agatha Christie’s most famous detective, but he isn’t her only one

پوآرو ممکن است مشهورترین کارآگاه آگاتا کریستی باشد، اما او تنها او نیست

– so who is Agatha Christie’s other fictional detective?

- پس کارآگاه خیالی دیگر آگاتا کریستی کیست؟

Is it:

a) Hetty Wainthropp?

آیا این است:

الف) هتی وینتروپ؟

b) Jessica Fletcher? or,

ب) جسیکا فلچر؟ یا،

c) Miss Marple?

ج) خانم مارپل؟

I’ll guess it’s a) Hetty Wainthropp.

حدس می‌زنم الف) هتی وینتروپ باشد.

OK, Neil. I’ll reveal the answer at the end of the programme.

باشه نیل پاسخ را در پایان برنامه فاش خواهم کرد.

As mentioned, one of Agatha Christie’s most famous books is

همانطور که گفته شد، یکی از معروف ترین کتاب های آگاتا کریستی

‘Murder on the Orient Express’. The story takes place

«قتل در قطار سریع السیر شرق» است. داستان

on a train travelling from Istanbul in Turkey to Calais in northern France.

در قطاری از استانبول ترکیه به کاله در شمال فرانسه می گذرد.

Listen as writer and Agatha Christie superfan, Harriet Gilbert,

به عنوان نویسنده و سوپر طرفدار آگاتا کریستی، هریت گیلبرت، گوش کنید

summarises the story for BBC World Service programme, World Book Club.

که داستان را برای برنامه جهانی بی‌بی‌سی، باشگاه کتاب جهانی، خلاصه می‌کند.

Poirot is on the train, heading back home to England from 

پوآرو در قطار است و از سوریه به سمت انگلستان برمی‌گردد

Syria, when two unconnected events take place. In a 

، زمانی که دو رویداد غیرمرتبط رخ می‌دهد. در

snowstorm in Croatia, the train comes grinding to a halt  

طوفان برف در کرواسی، قطار متوقف می‌شود

and in one of the sleeping berths, a passenger is murdered. 

و در یکی از اسکله‌های خواب، مسافری کشته می‌شود.

Since it’s impossible for anyone to have reached the isolated 

از آنجایی که برای کسی غیرممکن است که به قطار برف‌گرفته منزوی رسیده باشد

snow-trapped train or to have escaped from it without 

یا از آن فرار کند بدون

leaving telltale footsteps in the snow,  

اینکه ردپایی گویا در برف بگذارد

the killer can only be one of the dozen people sharing  

، قاتل تنها می‌تواند یکی از ده‌ها نفری باشد

Poirot’s coach. Yet as he starts to investigate it  

که مربی پوآرو را به اشتراک می‌گذارند. با این حال، وقتی او شروع به تحقیق می‌کند،

seems that each of them has an alibi for the time of the murder.  

به نظر می‌رسد که هر یک از آنها برای زمان قتل، یک وقفه دارند.

Impossible? Well, Poirot’s certainly perplexed… 

غیر ممکن است؟ خوب، پوآرو مطمئناً گیج است…

During a snowstorm, the express train comes to a grinding halt

در طول طوفان برف، قطار سریع السیر متوقف

– it slows down until it stops altogether. Then, someone is murdered! 

می‌شود - سرعتش کم می‌شود تا زمانی که کاملاً متوقف شود. سپس، یک نفر به قتل می رسد!

The murderer can’t have escaped without leaving telltale footprints in the snow.

قاتل نمی تواند بدون بر جای گذاشتن ردپای قصه در برف فرار کند.

When something is described as telltale, it reveals information which allows 

وقتی چیزی به‌عنوان داستانی توصیف می‌شود، اطلاعاتی را فاش می‌کند که اجازه می‌دهد

a secret to be uncovered. For example, lipstick on your 

یک راز فاش شود. برای مثال، رژ لب روی

husband’s shirt could be a telltale sign he’s having an affair. 

پیراهن شوهرتان می‌تواند نشانه‌ای از رابطه نامشخص باشد.

The murder victim is found in bed stabbed with a knife. 

قربانی قتل با چاقو در رختخواب پیدا می‌شود.

Poirot begins to investigate, but as he questions the 

پوآرو شروع به تحقیق می‌کند، اما در حالی که

train passengers one by one, it seems that everyone 

مسافران قطار را یکی یکی زیر سوال می‌برد، به نظر می‌رسد که

has an alibi - proof that they were somewhere else when a crime was committed. 

هرکسی یک وقفه دارد - مدرکی که نشان می‌دهد هنگام ارتکاب جرم، جای دیگری بوده‌اند.

Naturally, this leaves the Belgian detective perplexed,  

طبیعتاً، این کارآگاه بلژیکی را گیج،

or confused because something is difficult to understand 

یا گیج می‌کند، زیرا درک یا حل چیزی دشوار است

or solve.

.

I won’t spoil the story by telling you what happens next, Neil.  

من داستان را با گفتن اینکه بعداً چه اتفاقی می‌افتد خراب نمی‌کنم، نیل.

But let’s just say that, as usual, Poirot uncovers the murderer using his

اما اجازه دهید بگوییم که، طبق معمول، پوآرو با استفاده از قدرت مشاهده باورنکردنی خود، قاتل را کشف می کند

incredible powers of observation.

.

In her stories, Agatha Christie describes Hercule Poirot as a very strange

آگاتا کریستی در داستان های خود هرکول پوآرو را مردی بسیار عجیب

or eccentric man.

یا عجیب توصیف می کند.

The author, Sophie Hannah, has written several new Poirot stories based on the

نویسنده، سوفی هانا، چندین داستان جدید پوآرو را بر اساس

characters invented by Agatha Christie before her death in 1976.

شخصیت‌هایی که آگاتا کریستی قبل از مرگش در سال 1976 اختراع کرده بود، نوشته است.

Here she is describing more of Hercule Poirot’s  

در اینجا او ویژگی‌های عجیب هرکول پوآرو را

strange characteristics to BBC World Service Programme,

به برنامه خدمات جهانی بی‌بی‌سی توصیف

World Book Club

There’s the sort of the outward things,  

می‌کند. چیزهای ظاهری،

his appearance which is very striking and very unusual,  

ظاهر او که بسیار چشمگیر و بسیار غیرمعمول است

and his sort of, I suppose foibles is the best thing to call them,  

، و به نظر من ناقص ترین چیزهایی است که می توان آنها را نام برد

he likes neatness, he likes order,  

، او آراستگی را دوست دارد، نظم را دوست دارد،

he approaches thing very methodically, he’s very proud of his

او بسیار روشمند به مسائل نزدیک می شود، او به سبیل های مجلل خود بسیار افتخار می کند.

luxuriant moustaches, you know, all of that.

، می دانید، همه اینها.

Sophie calls Poirot’s unusual behaviour his foibles - 

سوفی رفتار غیرمعمول پوآرو را ناتوانی‌های او می‌نامد -

habits or characteristics which are considered strange 

عادت‌ها یا ویژگی‌هایی که عجیب

or foolish but which harm no-one. 

یا احمقانه تلقی می‌شوند اما به هیچ‌کس آسیب نمی‌رسانند.

Yes, unlike the fictional murderers he uncovers, Poirot’s  

بله، برخلاف قاتلان خیالی که او کشف می‌کند، اشتباهات پوآرو

foibles do no harm, but it makes me wonder if Agatha 

هیچ آسیبی نمی‌زند، اما من را به این فکر می‌کند که آیا

Christie’s other famous detective also had unusual habits. 

کارآگاه معروف دیگر آگاتا کریستی نیز عادت‌های غیرعادی داشته است.

Well, first you’ll have to reveal the answer to your quiz question, 

خب، ابتدا باید پاسخ سؤال مسابقه خود را نشان دهید،

Sam. You asked me for the name of Agatha Christie’s other 

سم. شما از من نام کارآگاه معروف دیگر آگاتا کریستی را پرسیدید

famous detective, and I guessed

و من حدس زدم

it was a) Hetty Wainthropp.

که الف) هتی وینتروپ باشد.

Well, I’m afraid that was the wrong answer!

خب، می ترسم که این پاسخ اشتباه باشد!

In fact, Miss Marple was the name of Agatha Christie’s second most famous

در واقع، خانم مارپل نام دومین شخصیت معروف آگاتا کریستی بود

character - although Hetty Wainthropp is a fictional detective on TV.

- اگرچه هتی وینتروپ یک کارآگاه خیالی در تلویزیون است.

Well. now that we’ve solved the murder and revealed the correct answer,

خوب. اکنون که قتل را حل کردیم و پاسخ صحیح را فاش کردیم،

let’s recap the vocabulary starting with whodunnit -  

بیایید واژگان را با  whodunnit -

a murder story which does not tell you who the murderer is until the end.

یک داستان قتلی که تا آخر به شما نمی‌گوید قاتل کیست، شروع کنیم.

In the whodunnit, Murder on the Orient Express, the train 

در گذرگاه بزرگ، قتل در اورینت اکسپرس،

comes to a grinding halt – it slows down until it stops altogether.

قطار متوقف می‌شود - سرعتش کم می‌شود تا زمانی که کاملاً متوقف شود.

A telltale sign reveals hidden information so that a secret can be revealed.

یک علامت اطلاعاتی اطلاعات پنهان را آشکار می‌کند تا یک راز فاش شود.

An alibi is proof that you were somewhere else when 

یک عذری مدرکی است که نشان می‌دهد شما در زمان

a crime was committed.

وقوع جرم در جای دیگری بوده‌اید.

To be perplexed means to be confused because something 

گیج شدن به معنای گیج شدن است زیرا

is difficult to understand.

درک چیزی سخت است.

And finally,  

someone’s foibles are their strange but harmless habits or behaviour.

و در نهایت،

ناتوانی‌های یک فرد، عادات یا رفتار عجیب اما بی‌ضرر اوست.

That’s all for our six-minute investigation into the 

تمام اینها برای تحقیق شش دقیقه ای ما در مورد

mysterious world of Agatha Christie. Goodbye for now.

دنیای اسرارآمیز آگاتا کریستی است. فعلا خدانگهدار.

Goodbye.

خداحافظ.

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English. I’m Sam.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من سام هستم

And I’m Neil.

و من نیل هستم

In this 6 Minute English we’re celebrating the life of 

در این 6 دقیقه انگلیسی، زندگی

one of modern South Africa’s founding fathers

یکی از بنیانگذاران مدرن آفریقای جنوبی

– the icon and Nobel laureate, Archbishop Desmond Tutu.

- اسقف اعظم دزموند توتو، نماد و برنده جایزه نوبل را جشن می گیریم.

Archbishop Tutu was one the leaders of the non-violent movement to end the system

اسقف اعظم توتو یکی از رهبران جنبش بدون خشونت برای پایان دادن به سیستم

of racial segregation known as apartheid. Apartheid was enforced against the

جداسازی نژادی معروف به آپارتاید بود. آپارتاید

black population of South Africa by the white minority government from 1948

از سال 1948 تا 1991 توسط دولت اقلیت سفیدپوست علیه جمعیت سیاه پوست آفریقای جنوبی اعمال شد

until 1991.

.

It’s impossible to imagine South Africa's difficult journey to freedom without

تصور سفر دشوار آفریقای جنوبی به سوی آزادی بدون

Archbishop Desmond Tutu. While other anti-apartheid leaders, like his close friend

اسقف اعظم دزموند توتو غیرممکن است. در حالی که دیگر رهبران ضد آپارتاید، مانند دوست نزدیکش

Nelson Mandela, were imprisoned or even killed, Archbishop Tutu was there

نلسون ماندلا، زندانی یا حتی کشته شدند، اسقف اعظم توتو

at every step of the struggle - the rebellious priest speaking out against

در هر مرحله از مبارزه حضور داشت - کشیش سرکش که علیه

the injustices of apartheid. Archbishop Tutu was a hero of the 20th century. 

بی عدالتی های آپارتاید صحبت می کرد. اسقف اعظم توتو قهرمان قرن بیستم بود.

He died in December 2021 and was laid to rest in Cape Town in

او در دسامبر 2021 درگذشت و در روز سال نو در کیپ تاون در

a state funeral on New Year’s Day. In this programme, we’ll hear about some

مراسم تدفین ایالتی آرام گرفت. در این برنامه،

important moments from his life and, as usual, learn some related vocabulary

لحظات مهمی از زندگی او را می شنویم و طبق معمول، برخی از واژگان مرتبط را نیز یاد می گیریم

as well. But first I have a question for you, Neil.

. اما ابتدا یک سوال از شما دارم، نیل.

Nelson Mandela was sometimes affectionately called by his clan’s name, Madiba,  

گاهی اوقات نلسون ماندلا را با محبت با نام قبیله‌اش، مادیبا صدا می‌زدند،

but do you know what nickname Archbishop Desmond Tutu was given? 

اما آیا می‌دانید اسقف اعظم دزموند توتو چه لقبی به آن داده‌اند؟

Was it:

آیا این بود:

a) The Des?

الف) دس؟

b) The Bish?

ب) Bish؟

or c) The Arch?

یا ج) طاق؟

I don’t know, but I’ll guess his nickname was c) the Arch.

نمی دانم، اما حدس می زنم نام مستعار او ج) آرچ بود.

OK, Neil. We’ll find out if that’s the correct answer at the end of the programme.

باشه نیل در پایان برنامه متوجه خواهیم شد که آیا این پاسخ صحیح است یا خیر.

Desmond Mpilo Tutu was born in 1931 in the town of Klerksdorp in northern

دزموند امپیلو توتو در سال 1931 در شهر کلرکدورپ در شمال

South Africa.

آفریقای جنوبی به دنیا آمد.

In this 2014 interview with BBC World Service programme, Outlook, he looks back on  

در این مصاحبه در سال 2014 با برنامه سرویس جهانی بی بی سی، Outlook، او به

some of his earliest childhood memories:  

برخی از اولین خاطرات دوران کودکی خود نگاه می کند

I had a very happy childhood. I am a boy child between two girls.

:   کودکی بسیار شادی داشتم. من یک بچه پسر بین دو دختر هستم.

My sisters sometimes thought that our mother  

خواهرانم گاهی فکر می‌کردند که مادرمان

rather spoiled me, pampered me. My mother was not educated much but she had an 

به جای اینکه من را لوس کرده، متنعم کند. مادرم تحصیلات زیادی نداشت اما

incredible loving for people and was very generous.

عشق باورنکردنی به مردم داشت و بسیار سخاوتمند بود.

Part of my own unhappiness was precisely that anyone could want to

بخشی از ناراحتی من دقیقاً این بود که هر

take advantage of such a gracious, gentle, generous person.

کسی می‌تواند از چنین فردی مهربان، مهربان و سخاوتمند سوء استفاده کند.

As a child, Desmond Tutu’s mother would pamper him – give him special treatment

در کودکی، مادر دزموند توتو او را متنعم می‌کرد - با او رفتار خاصی می‌کرد

and make him feel special by doing nice things for him 

و با انجام کارهای خوب برای او احساس خاص بودن می‌کرد.

He also says his mother spoiled him – let him do or 

او همچنین می‌گوید که مادرش او را لوس کرده است - بگذار

have whatever he wanted. Spoiling a child usually has a bad effect on their  

هر کاری که می‌خواهد انجام دهد یا داشته باشد. لوس کردن یک کودک معمولاً تأثیر بدی روی

character as they grow up, but this doesn’t seem to be true for Desmond Tutu.

شخصیت او در هنگام بزرگ شدن دارد، اما به نظر می‌رسد این موضوع برای دزموند توتو صادق نیست.

What upset the young Desmond was how his mother 

چیزی که دزموند جوان را ناراحت کرد این بود که چگونه

was treated by some white South Africans who would  

برخی از سفیدپوستان آفریقای جنوبی با مادرش رفتار می کردند

take advantage of her - treat her unfairly for their own benefit.

که از او سوء استفاده می کردند - به نفع خودشان با او ناعادلانه رفتار می کردند.

In 1955 Desmond Tutu married his wife, Leah. They had children and the family

دزموند توتو در سال 1955 با همسرش لیا ازدواج کرد. آنها صاحب فرزند شدند و خانواده

moved to London for a time, before returning to South Africa when Desmond 

برای مدتی به لندن نقل مکان کردند، قبل از اینکه دزموند رئیس ژوهانسبورگ شد، به آفریقای جنوبی بازگشتند

was made Dean of Johannesburg.

.

He knew that returning to a racially segregated South Africa would be

او می دانست که بازگشت به آفریقای جنوبی که از نظر نژادی جدا شده بود

difficult for his family.

برای خانواده اش سخت خواهد بود. اسقف اعظم توتو

In this interview with BBC World  

در این مصاحبه با برنامه خدمات جهانی بی بی سی

Service programme, Outlook,

، Outlook،

Archbishop Tutu remembers one terrifying incident involving his wife, Leah,  

یک حادثه وحشتناک مربوط به همسرش لیا را به یاد می آورد

who had gone to the Johannesburg traffic department to renew a car licence: 

که برای تمدید گواهینامه خودرو به اداره ترافیک ژوهانسبورگ رفته بود

…they handcuffed her, and they walked with her in the 

: او را دستبند زدند و با او در خیابان ها راه رفتند.

streets, she was paraded, and then when the court case was heard my wife  

او رژه رفت و سپس وقتی پرونده دادگاه شنیده شد، همسرم

was acquitted - but they had done what they wanted to do  

تبرئه شد - اما آن‌ها کاری را که می‌خواستند انجام

which was humiliate her, and in the process  

می‌دادند، که او را تحقیر می‌کرد، و در این روند

hit at me. I have to say that I found those actions near unforgivable, because I was 

به من ضربه زدند. باید بگویم که من آن اقدامات را تقریباً غیرقابل بخشش یافتم، زیرا

the one who was out in the forefront...

من کسی بودم که در خط مقدم بودم...

although Leah… she’s a toughie! (laughs).

اگرچه لیا... او یک سرسخت است! (می خندد).

Police officers arrested and handcuffed Leah 

افسران پلیس لیا را دستگیر کردند و دستبند زدند

to humiliate her – make her feel ashamed and stupid.

تا او را تحقیر کنند - باعث شوند او احساس شرمندگی و احمق کند.

When she went to court, Leah was acquitted – declared not guilty of

وقتی لیا به دادگاه رفت، تبرئه شد - اعلام شد که

committing a crime. But the police continued to harass her, even though his wife was,

مرتکب جرمی نشده است. اما پلیس همچنان به آزار و اذیت او ادامه داد، حتی اگر

in his own words, a toughie – someone who is tough and determined.

همسرش به قول خودش یک آدم سرسخت بود – فردی سختگیر و مصمم.

Archbishop Tutu describes the event as “near unforgivable” 

اسقف اعظم توتو این رویداد را "تقریبا نابخشودنی" توصیف می کند

but, in fact, he did forgive the white police officers, and 

، اما در واقع، افسران پلیس سفیدپوست را بخشید، و

in 1991, at the end of apartheid, he started the Truth 

در سال 1991، در پایان آپارتاید، کمیسیون حقیقت

and Reconciliation Commission as a way of healing divisions between

و آشتی را به عنوان راهی برای التیام شکاف بین

black and white communities.

سیاه و سفید راه اندازی کرد. جوامع

What an inspirational life! But we still don’t know what his nickname was, Sam!

چه زندگی الهام بخشی! اما ما هنوز نمی دانیم نام مستعار او چه بود، سم!

Right, in my question I asked Neil what Archbishop Desmond Tutu’s nickname was.

درست است، در سوالم از نیل پرسیدم که نام مستعار اسقف اعظم دزموند توتو چیست؟

I guessed it was, The Arch.

حدس زدم این بود، The Arch.

Which was the correct answer! Affectionately known as The Arch, Desmond Tutu

کدام جواب درست بود! دزموند توتو که با محبت به عنوان The Arch شناخته

will be remembered as a man of peace and forgiveness.

می شود، به عنوان مرد صلح و بخشش در یادها خواهد ماند.

Right, let’s recap the vocabulary we’ve learned in this programme,

درست است، بیایید واژگانی را که در این برنامه یاد گرفته‌ایم خلاصه کنیم،

starting with pamper – to give someone special treatment.

از نوازش کردن شروع کنیم – برای اینکه رفتار ویژه‌ای به کسی بدهیم.

If you spoil a child, you let them do whatever they want, but be careful  

اگر کودکی را لوس می‌کنید، به او اجازه می‌دهید هر کاری که می‌خواهد انجام دهد، اما مراقب باشید،

because they might take advantage of you – treat you badly for their own benefit.

زیرا ممکن است از شما سوء استفاده کنند - به نفع خودشان با شما بد رفتار می‌کنند.

To humiliate someone means to make them feel ashamed or stupid.

تحقیر کردن یک نفر به معنای ایجاد احساس شرم یا حماقت در او است.

If you are acquitted of a crime, it is judged that you are not guilty.

اگر از جرمی تبرئه شوید، قضاوت می شود که گناهکار نیستید.

And finally, a toughie is a slang word to describe someone,

و در نهایت، یک کلمه سرسخت کلمه ای عامیانه برای توصیف شخصی است،

like Archbishop Desmond Tutu or his wife, Leah, who is tough and determined.

مانند اسقف اعظم دزموند توتو یا همسرش، لیا، که سختگیر و مصمم است.

Once again, our six minutes are up. Goodbye for now!

یک بار دیگر، شش دقیقه ما تمام شد. فعلا خدانگهدار!

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English. I’m Sam.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من سام هستم

And I’m Neil.

و من نیل هستم

In this programme, we’re talking about a famous leader and teaching

در این برنامه، ما در مورد یک رهبر مشهور صحبت می کنیم و

you some useful vocabulary… ..like ‘chancellor’ – the person in the highest position 

واژگان مفیدی را به شما آموزش می دهیم... .. مانند 'رئیس جمهور' - فردی که در بالاترین مقام

in a government or a university – and especially the 

در یک دولت یا یک دانشگاه قرار دارد - و به ویژه

title for the head of the government in some  

عنوان رئیس دولت در برخی از

European countries.

کشورهای اروپایی

A country such as Germany,

کشوری مانند آلمان

It’s a position like the prime minister in the UK.

، موقعیتی مانند نخست وزیری در بریتانیا دارد.

And one of Germany’s longest serving chancellors was 

و یکی از طولانی‌ترین صدراعظم آلمان

Angela Merkel, who led the country from 2005 until the 

آنگلا مرکل بود که از سال 2005 تا انتخابات اخیر در سپتامبر 2021 رهبری کشور را بر عهده داشت

recent elections in September 2021.

.

Well, we’re going to find out more about her soon 

خوب، ما به زودی درباره او اطلاعات بیشتری خواهیم یافت،

but not before I’ve challenged you to answer this question, Neil.

اما نه قبل از اینکه شما را برای پاسخ به این سوال به چالش بکشم. ، نیل.

Who was Germany’s first ever chancellor?

اولین صدراعظم آلمان چه کسی بود؟

Was it: a) Otto von Bismarck,

آیا این بود: الف) اتو فون بیسمارک،

b) Helmut Schmidt

ب) هلموت اشمیت

or c) Franz von Papen?

یا ج) فرانتس فون پاپن؟

Well, my knowledge of German history isn’t great but I'll go for

خوب، دانش من از تاریخ آلمان عالی نیست، اما من به

a) Otto von Bismarck, sounds quite likely.

الف) Otto von Bismarck، کاملا محتمل به نظر می رسد.

OK, I’ll reveal the answer later on. But let’s talk more 

خوب، پاسخ را بعداً فاش خواهم کرد. اما بیایید

about Angela Merkel now.  

اکنون درباره آنگلا مرکل بیشتر صحبت کنیم.

She was in office for 16 years – ‘in office’ means ‘in power’  

او به مدت 16 سال در سمت خود بود - «در مقام» به معنای «در قدرت»

or ‘in charge’, until she stepped down last month.

یا «مسئول» است، تا اینکه ماه گذشته استعفا داد.

Yes, that’s a long time – which meant that she had to make lots of decisions,  

بله، این مدت طولانی است - به این معنی که او باید تصمیمات زیادی می گرفت،   در بین

popular with some people and not with others.

برخی افراد محبوبیت داشت و در بین دیگران نه.

Over that time, she’s gained a nickname – ‘mutti’ – 

در طول این مدت، او یک نام مستعار - "mutti" -

German for ‘mother’. This could be seen as a compliment 

آلمانی به معنای "مادر" به دست آورد.

but started life as more of an insult, as BBC correspondent 

همانطور که خبرنگار بی‌بی‌سی،

Damien McGuinness, explained on the BBC Radio programme, 

دیمین مک‌گینس، در برنامه رادیویی بی‌بی‌سی، از خبرنگار خودمان توضیح داد، این را می‌توان به عنوان یک تمجید تلقی

From Our Own Correspondent…

The ‘mummy Merkel’ image in fact, started off as an insult

کرد، اما زندگی را بیشتر به‌عنوان یک توهین آغاز کرد.

from conservative rivals. It was made up during her first term in office

رقبا این در اولین دوره ریاست جمهوری او

by hardline conservatives in her predominantly male party.

توسط محافظه کاران تندرو در حزب عمدتاً مرد او ساخته شد.

A patronising put down behind her back.

پشت سر او پایین انداختن حامی.

to put her in her place as a woman, possibly even meant to 

قرار دادن او در جای خود به عنوان یک زن، شاید حتی به

be hurtful, given that in reality she has no children.

معنای آزار دادن باشد، با توجه به اینکه در واقعیت او فرزندی ندارد.

Oh dear, so the nickname of ‘mother’ was really used 

اوه عزیز، بنابراین نام مستعار "مادر" برای شروع واقعاً به عنوان یک توهین مورد استفاده قرار گرفت

as an insult to start with, probably invented by the men 

، که احتمالاً توسط مردان

in her political party – described as the hardline  

حزب سیاسی او ابداع شده است - آنها به عنوان محافظه کاران تندرو توصیف می شوند

conservatives – ones with traditional and strict beliefs 

- کسانی با اعتقادات سنتی و سختگیرانه

that can’t be changed.

که قابل تغییر نیستند.

Yes, the nickname was used as a put down – that’s an 

بله، از این نام مستعار به‌عنوان تحقیر استفاده می‌شد - این یک

insult, used to make someone feel stupid or embarrassed. 

توهین است، برای ایجاد احساس حماقت یا خجالت در فردی استفاده می‌شود.

And the intention was to  

و هدف این بود که

make her feel less important – or to put her in her place.

به او احساس اهمیت کمتری بدهد - یا او را در جای خودش قرار دهیم.

Well, politics is full of insults and critics, but it sounds 

خب، سیاست مملو از توهین و منتقد است، اما

rather cruel, and Damien McGuinness does go on to say that this image

نسبتاً بی‌رحمانه به نظر می‌رسد، و دیمین مک‌گینس در ادامه می‌گوید که این

is really a ‘media myth’ and not quite accurate.

تصویر واقعا یک «افسانه رسانه‌ای» است و کاملاً دقیق نیست.

The media has not always been negative about Angela 

رسانه ها همیشه درباره آنگلا مرکل منفی نبوده اند

Merkel. She is the longest serving amongst current EU leaders and participated in an  

. او طولانی ترین دوره خدمت در میان رهبران فعلی اتحادیه اروپا است و در

estimated 100 EU summits. She has often been labelled  

100 نشست اتحادیه اروپا شرکت کرده است. او اغلب به

as "the only grown-up in the room". So, the media  

عنوان «تنها بزرگسال در اتاق» برچسب زده شده است. بنابراین، رسانه‌ها

has also labelled her ‘The Queen of Europe’.

او را «ملکه اروپا» نیز نامیده‌اند.

What is true is that following the recent elections in Germany, 

آنچه حقیقت دارد این است که پس از انتخابات اخیر در آلمان،

her successor – the person who became chancellor - will lack the experience and  

جانشین او - فردی که صدراعظم شد - فاقد تجربه و

gravitas that Merkel has gained over her 16 years as chancellor.

جاذبه ای است که مرکل در طول 16 سال صدراعظم خود به دست آورده است.

But Damien McGuinness, in his report for the BBC’s 

اما دیمین مک‌گینس، در گزارش خود برای برنامه بی‌بی‌سی

From Our Own Correspondent programme, concludes that many people aren’t sure

از خبرنگار خودمان، به این نتیجه می‌رسد که بسیاری از مردم مطمئن نیستند

which of her nicknames is accurate.  

که کدام یک از نام مستعار او درست است.

What word does he use to mean ‘phrases or ideas that have become meaningless  

او از چه کلمه ای برای معنای "عبارات یا ایده هایی که به

because they’ve been overused’? 

دلیل استفاده بیش از حد از آنها بی معنی شده اند" استفاده می کند؟

But the confusion around these cliches does point to 

اما سردرگمی پیرامون این کلیشه‌ها به

another truth - The Chancellor is discreet, to the point 

حقیقت دیگری اشاره می‌کند - صدراعظم احتیاط می‌کند، تا

of sometimes being invisible. So, there's a fascination 

حدی که گاهی اوقات نامرئی است. بنابراین، در

about what's really going on behind that deadpan exterior. 

مورد آنچه واقعاً در پشت آن نمای بیرونی مرده می‌گذرد، جذابیت وجود دارد.

Angela Merkel may have been in power for more than a decade and a half,

آنگلا مرکل ممکن است بیش از یک دهه و نیم در قدرت بوده باشد،

but people are still not really sure they know who she is.

اما مردم هنوز واقعاً مطمئن نیستند که او کیست.

He used the word cliches to mean ‘phrases or ideas that have become

او از کلمه کلیشه به معنای «عبارات یا ایده‌هایی که به

meaningless because they’ve been overused.’ People are unsure which description

دلیل استفاده بیش از حد از آنها بی‌معنی شده‌اند» استفاده

of her is true because she is discreet – she keeps quiet about 

things so as not to attract attention.

کرد.

Yes, it’s hard to know what she is thinking because 

بله، سخت است که بدانیم او به چه چیزی فکر می‌کند، زیرا

she looks deadpan – that means she looks serious and doesn’t show

به نظر می‌رسد که مرده است - این بدان معناست که او جدی به نظر می‌رسد و

expression or emotion.

بیان یا احساساتی از خود نشان نمی‌دهد.

Hmmm, I wonder if Germany’s first ever chancellor had a deadpan exterior?

هوم، من نمی دانم که آیا اولین صدراعظم آلمان ظاهری مرده داشت؟

Ah yes, earlier you asked me who that was, and I said it was Otto von Bismarck.

آه بله، قبلاً از من پرسیدید که این کیست، و من گفتم اتو فون بیسمارک است.

Was I right?

درست گفتم؟

Yes, you were – well done.

بله، شما خوب بودید.

Wunderbar! Now it’s time to recap some of the vocabulary we’ve mentioned today,

واندربار! اکنون وقت آن است که برخی از واژگانی را که امروز به آن اشاره کردیم،

starting with chancellor - the person in the highest position in a government n some countries.

با صدراعظم شروع کنیم - فردی که در بالاترین مقام در یک دولت در برخی کشورها قرار دارد.

in some countries.

در برخی کشورها.

Hardline describes someone with traditional and strict beliefs

Hardline فردی را توصیف می‌کند که باورهای سنتی و سخت‌گیرانه‌ای دارد

that can’t be easily changed.

که به راحتی قابل تغییر نیستند.

A put down is an insult, used to make someone feel stupid or embarrassed.

تحقیر کردن یک توهین است که برای ایجاد احساس حماقت یا خجالت در فردی استفاده می شود.

When someone is put in their place, they are made to feel less important

وقتی شخصی به جای او قرار می‌گیرد، احساس می‌کند کمتر

than they are.

از آنچه هست مهم است.

Cliches are phrases or ideas that have become meaningless

کلیشه‌ها عبارت‌ها یا ایده‌هایی هستند که به

because they’ve been overused. And deadpan describes

دلیل استفاده بیش از حد از آنها بی‌معنی شده‌اند. و deadpan حالت

someone’s serious facial expression that shows no emotion.

جدی صورت شخصی را توصیف می‌کند که هیچ احساسی را نشان نمی‌دهد.

Thanks, Neil. That’s all for now but don’t forget there 

ممنون، نیل. فعلاً این همه است، اما فراموش نکنید

are lots more 6 Minute English programmes to enjoy on our website

که برنامه‌های انگلیسی 6 دقیقه‌ای دیگر در وب‌سایت ما در bbclearningenglish.com وجود دارد که می‌توانید از آنها لذت ببرید

at bbclearningenglish.com.

.

You can also find us on social media and on our free app.

همچنین می توانید ما را در رسانه های اجتماعی و برنامه رایگان ما بیابید.

And if you enjoy topical discussion, like in 6 Minute English, why not

و اگر از بحث و گفتگوی موضوعی مانند 6 دقیقه انگلیسی لذت می برید، چرا

try one of our other podcasts? In News Review we take a big  

یکی از پادکست های دیگر ما را امتحان نکنید؟ در News Review یک

international story, discuss the vocabulary used in the headlines,  

داستان بین‌المللی بزرگ می‌گیریم، واژگان مورد استفاده در سرفصل‌ها را مورد بحث قرار

and teach you how to use it in your  

می‌دهیم و به شما یاد می‌دهیم که چگونه از آن در انگلیسی روزمره خود استفاده کنید

everyday English.

.

That’s News Review from BBC Learning English. Try it out!

این بررسی خبری از BBC Learning English است. آن را امتحان کنید!

Thank you for listening and goodbye.

ممنون که گوش دادید و خداحافظ.

Goodbye.

خداحافظ.

Hello. This is 6 Minute English and I'm Rob.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی است و من راب هستم.

And I'm Dan.

و من دن هستم.

Now, Dan do you know who Michelle Obama is?

حالا دن میدونی میشل اوباما کیه؟

Er, yeah. Maybe the most famous woman in the world? Former First Lady,

آره شاید معروف ترین زن دنیا؟ بانوی اول سابق،

which means she was the wife of the President of the United States of America.

یعنی همسر رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود.

That is correct. She's just published her autobiography and has been talking in the UK

این صحیح است. او به تازگی زندگی نامه خود را منتشر کرده است و در بریتانیا

about her life. Before we find out more,  

در مورد زندگی خود صحبت می کند. قبل از اینکه بیشتر بدانیم،

here is this week’s question.

سؤال این هفته اینجاست.

When did the title First Lady first become used for the wife of the US president?

اولین بار از چه زمانی عنوان بانوی اول برای همسر رئیس جمهور ایالات متحده استفاده شد؟

Was it in the:

آیا در:

a) 18th Century

الف) قرن 18

b) 19th Century

ب) قرن 19

or c) 20th Century? Any ideas, Dan?

یا ج) قرن بیستم بود؟ هیچ ایده ای دن؟

This could be a trick question. The first US presidents were in the 18th Century,

این می تواند یک سوال ترفند باشد. اولین روسای جمهور ایالات متحده در قرن هجدهم بودند،

and they had wives, but I think the actual term may only have been introduced

و آنها همسر داشتند، اما من فکر می کنم که اصطلاح واقعی ممکن است

much later – so I'm going to take a wild guess and say the 20th Century.

خیلی دیرتر معرفی شده باشد - بنابراین من یک حدس وحشیانه می زنم و می گویم قرن بیستم.

OK. Well, I'll have the answer later in the programme. 

خوب. خب، جواب را بعداً در برنامه خواهم داشت.

Michelle Obama’s visit to the UK was covered on BBC News

سفر میشل اوباما به بریتانیا در اخبار بی‌بی‌سی پوشش داده شد.

According to this report, where did she visit that 

طبق این گزارش، او از کجا

she had visited before?

بازدید کرده است؟

The former First Lady spoke openly about a number of issues and one of her main 

بانوی اول سابق درباره تعدادی از مسائل آشکارا صحبت کرد و یکی از

messages was about empowerment.

پیام‌های اصلی او درباره توانمندسازی بود.

Earlier in the day Mrs Obama revisited a school in north London,

اوایل روز، خانم اوباما دوباره از مدرسه‌ای در شمال لندن بازدید کرد

a place where she says she was first inspired to focus on education during her time

، جایی که او می‌گوید اولین بار الهام گرفته شده است تا در دوران بانوی اول بر آموزش تمرکز کند

as the First Lady.

.

So, where did she revisit on this trip?

بنابراین، او در این سفر از کجا بازدید کرد؟

She went to a school in north London. She said it was at this school that she was

او به مدرسه ای در شمال لندن رفت. او گفت که در این مدرسه بود که برای

first inspired to focus on education. If you are inspired to do something, you get a

اولین بار الهام گرفت که بر آموزش تمرکز کند. اگر برای انجام کاری به شما الهام می‌شود،

strong feeling that you want to do something, you feel a strong motivation to

احساس قوی می‌کنید که می‌خواهید کاری انجام دهید، انگیزه قوی برای

achieve something particular, often because of something someone else

دستیابی به چیزی خاص احساس می‌کنید، اغلب به دلیل چیزی که شخص

has said or achieved.

دیگری گفته یا به دست آورده است.

The report also mentioned that she spoke openly about a number of issues.

در این گزارش همچنین اشاره شد که او درباره تعدادی از مسائل آشکارا صحبت کرده است.

To speak openly about something is when you discuss a subject, often a difficult

علنی صحبت کردن درباره چیزی زمانی است که درباره موضوعی بحث می‌کنید، اغلب

subject, without trying to hide the facts or your feelings. It’s a phrase that is used

موضوعی دشوار، بدون اینکه سعی کنید حقایق یا احساسات خود را پنهان کنید. این عبارتی است که

when people talk about things in their life that they find difficult or embarrassing.

وقتی افراد در مورد چیزهایی در زندگی خود صحبت می کنند که برایشان سخت یا شرم آور است استفاده می شود.

One of the things she spoke openly about was her own feeling that she didn’t

یکی از چیزهایی که او آشکارا در مورد آن صحبت کرد، احساس خودش بود

really belong, that she didn’t have the skills or talent to be doing what 

که واقعاً به آن تعلق ندارد، مهارت یا استعداد لازم برای انجام کاری

she was doing and that she didn’t deserve her position. 

که انجام می‌داد را ندارد و اینکه لایق موقعیتش نیست.

There is a name for that. It’s called imposter syndrome

یک نام برای آن وجود دارد. به این سندروم ایمپوستر می

– that feeling where you think one day everyone will realise that you're

گویند - احساسی که در آن فکر می کنید روزی همه متوجه می شوند که

really not very good at what you do.

در کاری که انجام می دهید واقعاً خیلی خوب نیستید.

I get that feeling all the time!

من همیشه این احساس را دارم!

I wonder why? Because the thing with this imposter syndrome is that it isn’t justified.

تعجب می کنم که چرا؟ زیرا چیزی که در مورد این سندرم خیانتکار وجود دارد این است که موجه نیست.

It’s more a lack of confidence or a result of the way society labels us.

این بیشتر فقدان اعتماد به نفس یا نتیجه روشی است که جامعه به ما برچسب می‌زند.

Well, anyway, back to the report. Michelle Obama was also keen to talk about the topic

خوب، به هر حال، به گزارش برگردیم. میشل اوباما همچنین مشتاق صحبت درباره

of empowerment. That's giving people the strength, confidence and power 

موضوع توانمندسازی بود. این به افراد قدرت، اعتماد به نفس و قدرت

to achieve what they want in life by themselves.

می‌دهد تا خودشان به آنچه در زندگی می‌خواهند برسند.

Let’s hear from Michelle Obama herself now talking about how we sometimes

بیایید از خود میشل اوباما بشنویم که اکنون در مورد اینکه چگونه ما گاهی اوقات

judge people based on their class rather than their individual abilities.

افراد را بر اساس طبقه آنها قضاوت می کنیم نه بر اساس توانایی های فردی آنها صحبت می کند.

That’s often the mistake that we make, we assume  

این اغلب اشتباهی است که ما مرتکب می‌شویم، فرض می‌گیریم

that working-class folks are not highly gifted in their 

افراد طبقه کارگر به خودی خود استعداد بالایی ندارند

own right when a lot of times your station in life is 

وقتی بسیاری از اوقات موقعیت ت در

limited by the circumstances that you find yourself in.

زندگی توسط شرایط که در آن قرار می‌گیری محدود می‌شود.

She says here that we assume things about people 

او در اینجا می‌گوید که ما چیزهایی را  فرض می‌کنیم. درباره افراد

based on their social status or station in life. To assume  

بر اساس موقعیت اجتماعی یا موقعیت آنها در زندگی. فرض کردن

means 'to make a judgement which is not based on the facts

به معنای «قضاوت کردن است که بر اساس واقعیت‌ها

but on what we think is true'.

نیست، بلکه بر اساس آن چیزی است که ما فکر می‌کنیم درست است».

She uses the phrase in their own right. When you say 

او این عبارت را به تنهایی به کار می برد. وقتی

that someone is talented in their own right, it means 

می‌گویید فردی به خودی خود با استعداد است، به این معنی است

that their talent comes from their own skills and abilities

که استعداد او ناشی از مهارت‌ها و توانایی‌های خودش است

and not because of any connection with any organisation, individual or class

و نه به دلیل ارتباط با هر سازمان، فرد یا طبقه‌ای

that they happen to be associated with.

که اتفاقاً با آن مرتبط است.

Before we wrap up, time to get the answer to this week’s question.

قبل از پایان، زمان دریافت پاسخ سوال این هفته است.

When did the title First Lady first become used for the wife of the US president?

اولین بار چه زمانی عنوان بانوی اول برای همسر رئیس جمهور ایالات متحده استفاده شد؟

Was it in the:

گفتی:

a) 18th Century

الف) قرن 18

b) 19th Century

ب) قرن 19

or c) 20th Century

یا ج) قرن 20

And Dan, you said?

و دن؟

I thought it was the 20th Century.

فکر می کردم قرن بیستم است.

Well, you were right.

خب حق با شما بود

Yay!

آری

But let me finish.

ولی بذار تمومش کنم

You were right in that it was later than the 18th Century, which was when the first

درست می گفتید که این اواخر قرن هجدهم بود، یعنی زمانی که اولین

US presidents held their positions, but it wasn’t as late as the 20th Century.

روسای جمهور ایالات متحده مناصب خود را داشتند، اما به اواخر قرن بیستم نبود.

It was the second half of the 19th Century when the  title First Lady began to be used.

نیمه دوم قرن نوزدهم بود که عنوان بانوی اول شروع به استفاده کرد.

Now let’s review today’s vocabulary.

حال بیایید واژگان امروز را مرور کنیم.

We started with the phrase to talk openly about something.

ما با این عبارت شروع کردیم که علناً درباره چیزی صحبت کنیم.

This means to discuss something, usually a difficult subject, without

این بدان معناست که درباره چیزی، معمولاً یک موضوع دشوار، بدون

hiding your feelings, emotions or facts about that subject.

پنهان کردن احساسات، احساسات یا حقایق خود درباره آن موضوع بحث کنید.

Then there was the noun empowerment. This is the process of

سپس اسم توانمندسازی وجود داشت. این فرآیندی است

giving people the feeling that they are in control of their lives,

که به مردم این احساس را می دهد که کنترل زندگی خود را در دست دارند

making people more confident in their rights and abilities.

و مردم را نسبت به حقوق و توانایی های خود مطمئن تر می کند.

The verb inspire was next.

فعل الهام بخش بعدی بود.

If you inspire people, you give them the feeling that they  

اگر به افراد الهام بخشید، به آنها این احساس را می‌دهید که

want to and can do something,  

می‌خواهند و می‌توانند کاری انجام دهند،

something difficult or creative. If you have that feeling yourself, you are inspired. 

کاری دشوار یا خلاق. اگر خودتان این احساس را دارید، الهام گرفته شده‌اید.

Next there was the verb to assume something.

در مرحله بعد، فعل to assume something وجود داشت.

To assume means 'to make a judgement about someone or something

فرض کردن به معنای «قضاوت کردن درباره کسی یا چیزی است

not based on proof, but on things you think or believe to be true'.

که بر اساس مدرک نیست، بلکه بر اساس چیزهایی که فکر می‌کنید یا معتقدید درست هستند».

The next phrase was in their own right. If someone 

عبارت بعدی در جای خود بود. برای مثال، اگر فردی به‌نحو خودش

is successful in their own right, for example, it means 

موفق باشد، به این معنی است

their success is because of their own skills and abilities, 

که موفقیت او به دلیل مهارت‌ها و توانایی‌های خودش است

and not because of who they work for, or work with or 

، نه به خاطر اینکه برای چه کسی کار می‌کند، یا با آن کار می‌کند یا از

which social group they come from.

کدام گروه اجتماعی آمده است.

And finally there was the noun phrase station in life.

و در نهایت عبارت اسمی ایستگاه در زندگی وجود داشت.

Your station in life is your position in society – your social status.

جایگاه شما در زندگی موقعیت شما در جامعه است - موقعیت اجتماعی شما.

And that brings us to the end of this week’s programme. 

و این ما را به پایان برنامه این هفته می رساند.

We’ll be back soon and in the meantime you can find 

ما به زودی برمی گردیم و در این مدت می توانید

us on Instagram, Facebook, Twitter, YouTube our app 

ما را در اینستاگرام، فیس بوک، توییتر، برنامه ما YouTube

and of course the website bbclearningenglish.com.

و البته وب سایت bbclearningenglish.com پیدا کنید.

Bye bye for now.

فعلا خداحافظ

Bye!

خدا حافظ!