BOX SET: 6 Minute English - 'Food & Drink 2' English mega-class! Thirty minutes of new vocabulary!

Hello. This is 6 Minute English from BBC

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC

Learning English. I'm Neil.

Learning English است. من نیل هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

In this programme, we're talking about biscuits!

در این برنامه، ما در مورد بیسکویت صحبت می کنیم!

Biscuits - a subject close to my heart -

بیسکویت - موضوعی که به قلب من نزدیک است -

something important to me

برای من مهم است

and that interests me.

و برایم جالب است.

I know, Rob.

میدونم راب

You are a biscuit connoisseur after all.

به هر حال شما یک خبره بیسکویت هستید.

And in the UK, many of us

و در بریتانیا، بسیاری از ما

love to nibble these sweet treats.

عاشق خوردن این خوراکی های شیرین هستیم.

And we have lots of names for them too.

و ما نیز نام های زیادی برای آنها داریم.

Yes, we have the chocolate digestive,

بله، ما شکلات هضم کننده

the garibaldi, the custard cream and

، گاریبالدی، کرم کاسترد

the jammie dodger.

و جامی داجر را داریم.

It's making my mouth water.

داره دهنمو آب می کنه

I can see.

من میتوانم ببینم.

But we're not going to be tucking into

اما ما امروز به هیچ بیسکویتی نمی خوریم

any biscuits today.

.

Instead, we'll be looking at the

در عوض، ما به

origins and the language of this humble snack.

منشا و زبان این میان وعده ساده نگاه خواهیم کرد.

And before we do that, Rob,

و قبل از انجام این کار، راب،

let's test your knowledge of biscuits

بیایید دانش شما را در مورد بیسکویت

with a question.

با یک سوال آزمایش کنیم.

The British aren't the only fans of biscuits.

بریتانیایی ها تنها طرفداران بیسکویت نیستند.

So in which country are barazeks

بنابراین در کدام کشور به

traditionally eaten?

طور سنتی بارزک خورده می شود؟

Is it in... a) Syria, b) Morocco, or

آیا در ... الف) سوریه، ب) مراکش، یا

c) Spain?

ج) اسپانیا؟

Hmmm, well, I've not eaten one,

هوم، خوب، من یکی نخوردم،

but I'll have a guess at Syria.

اما سوریه را حدس می زنم.

OK, I'll reveal the right answer later on.

خوب، بعداً جواب درست را اعلام خواهم کرد.

But now, let's talk more about biscuits,

اما اکنون، بیایید درباره بیسکویت‌ها که

also sometimes known as cookies.

گاهی اوقات به عنوان کوکی نیز شناخته می‌شوند، بیشتر صحبت کنیم.

They come in all shapes, sizes

آنها در همه اشکال، اندازه‌ها

and varieties.

و انواع مختلف وجود دارند.

They can be sweet or savory -

آنها می توانند شیرین یا خوش طعم باشند -

but I prefer the sweet ones

اما من شیرینی هایی را ترجیح می دهم

that are crisp, crunchy and are good for

که ترد، ترد هستند و برای

dunking in my tea.

نوشیدن در چای خوب هستند.

'Dunking' means dipping into a liquid

غوطه ور شدن به معنای فرو رفتن در یک مایع

for a short period of time.

برای مدت کوتاهی است.

But enough about your eating habits, Rob.

اما در مورد عادات غذایی شما کافی است، راب.

Let's find out how the biscuit got its name.

بیایید دریابیم که نام بیسکویت چگونه است.

It's something the BBC Radio

این چیزی است که

4 programme Word of Mouth has

برنامه Word of Mouth رادیو 4 بی بی سی در

been exploring.

حال بررسی است.

Dr Laura Wright, a historical linguist from

دکتر لورا رایت، زبان شناس تاریخی

the University of Cambridge, explains its origins...

از دانشگاه کمبریج، منشا آن را توضیح می دهد...

From Latin 'biscoctum' - twice cooked.

از لاتین 'biscoctum' - دو بار پخته شده.

And it comes to us via Anglo-Norman French but it's

و از طریق فرانسوی آنگلو نورمن به ما می‌رسد، اما

bread that's been cooked twice

نانی است که دو بار پخته شده است

to extract all the moisture so that it goes hard,

تا تمام رطوبت را بیرون بیاورد تا سفت شود

and it'll stay fit for consumption for a

و برای مدت طولانی برای مصرف مناسب

long time, which is why you can take it to

بماند، به همین دلیل است که می‌توانید آن را به دریا ببرید.

sea and have a sea biscuit...

و یک بیسکویت دریایی داشته باشید...

and from the 1500s at least

و حداقل از دهه 1500

we spelt it like it sounds 'bisket'

ما آن را طوری می‌نویسیم که به نظر «بیسکت» می‌آید،

but at some point, in the 1800s,

اما در مقطعی، در دهه 1800،

we started to prefer the French

ما شروع به ترجیح املای فرانسوی

spelling for reasons of poncy-ness!

به دلایل پوسیتی کردیم!

So, the English word for biscuits has

بنابراین، کلمه انگلیسی بیسکویت

its origins in Latin.

ریشه در لاتین دارد.

It describes cooking bread twice to make it hard.

دوبار پختن نان را برای سفت شدن آن شرح می دهد.

This baking process meant a biscuit could

این فرآیند پخت به این معنی بود که یک بیسکویت را

be kept for a long time, and as Dr Wright said,

می‌توان برای مدت طولانی نگه داشت، و همانطور که دکتر رایت گفت،

it would stay fit for consumption -

برای مصرف مناسب می‌ماند -

another way of saying edible

روش دیگری برای گفتن خوراکی

or able to be eaten.

یا قابل خوردن.

That's why they were taken on

به همین دلیل است که آنها را به

long sea voyages - but they weren't like

سفرهای دریایی طولانی می بردند - اما

the biscuits we eat now - they were plain,

شبیه بیسکویت هایی که اکنون می خوریم نبودند - ساده،

simple and very hard baked.

ساده و بسیار سخت پخته شده بودند.

Interestingly, the word biscuit used to be

جالب اینجاست که کلمه بیسکویت قبلاً

spelt B-I-S-K-E-T but the French spelling

B-I-S-K-E-T نوشته می شد، اما املای فرانسوی

B-I-S-C-U-I-T was later adopted.

B-I-S-C-U-I-T بعداً به کار رفت.

Biscuits are a handy go-to snack for

بیسکویت ها یک میان وعده مفید برای

when I'm hungry or bored.

زمانی است که من گرسنه یا بی حوصله هستم.

But how did biscuits become

اما چگونه بیسکویت ها

such a popular foodstuff and how

به یک ماده غذایی محبوب تبدیل شدند و چگونه

did we come to depend on them so much?

تا این حد به آن وابسته شدیم؟

It's something Anastasia Edwards author of

این چیزی است که آناستازیا ادواردز، نویسنده

Biscuits and Cookies, A Global History,

بیسکویت ها و کوکی ها، تاریخچه جهانی،

talked about in the Word of Mouth programme.

در برنامه دهان به دهان درباره آن صحبت کرده است.

Listen to the word she uses to mean

به کلمه‌ای که او در توضیحش به معنای «غذا» استفاده می‌کند گوش کنید

'food' in her explanation.

.

One key fact in the rise of the popularity of

یکی از واقعیت های کلیدی در افزایش

the biscuit is meal times.

محبوبیت بیسکویت، زمان صرف غذا است.

Before the Industrial Revolution, people

قبل از انقلاب صنعتی،

have a later breakfast and an

مردم صبحانه دیرتر و

earlier supper.

شام زودتر می‌خورند.

By the end of the Industrial Revolution,

در پایان انقلاب صنعتی،

breakfast is much earlier,

صبحانه خیلی زودتر است

the evening meal is much later, so you've

، وعده عصرانه خیلی دیرتر است، بنابراین

got this big gap of time

شما این فاصله زمانی بزرگ

where people need sustenance, and so

را دارید که مردم به رزق و روزی نیاز دارند، و بنابراین

lunch comes to greater prominence

ناهار اهمیت بیشتری پیدا می‌کند

and tea time comes to greater prominence,

و زمان چای برجسته‌تر می‌شود.

and snacking - so there's this

و میان‌وعده - بنابراین این

great opportunity for real really biscuits -

فرصت عالی برای بیسکویت‌های واقعی وجود دارد -

something small, something ready,

چیزی کوچک، چیزی آماده،

something easily consumable, not

چیزی که به راحتی مصرف می‌شود،

expensive, you know, a bit of a sugar rush.

گران نیست، می‌دانید، کمی شکر.

Right, so it was the Industrial Revolution that

درست است، پس این انقلاب صنعتی بود که

led to the rise - that's the increase -

منجر به افزایش محبوبیت بیسکویت شد - این همان افزایش است

in the popularity of biscuits.

.

Because the time between breakfast and dinner

از آنجایی که زمان بین صبحانه و شام

in the evening increased, people got

در عصر افزایش یافت، مردم

hungry and they needed food

گرسنه شدند و به غذا نیاز داشتند

to give them energy - what Anastasia

تا به آنها انرژی بدهد - چیزی که

called 'sustenance'.

آناستازیا «رزق» می‌نامید.

So, this is when smaller meals,

بنابراین، این زمانی است که وعده‌های غذایی کوچک‌تر،

such as lunch or tea,

مانند ناهار یا چای

became important or more well-known -

، مهم‌تر یا شناخته شده‌تر می‌شوند -

it had greater prominence.

برجستگی بیشتری دارد.

And this included snacking on biscuits.

و این شامل میان وعده خوردن بیسکویت بود.

These were cheap and easily

اینها ارزان بودند و به راحتی قابل

consumable - easy and quick to eat.

مصرف بودند - آسان و سریع خوردن.

And because of their ingredients,

و به دلیل مواد تشکیل دهنده آنها،

they gave you a sugar rush -

آنها به شما عجله قند دادند -

a quick blast of energy.

یک انفجار سریع انرژی.

Of course, now, we eat biscuits at

البته، در حال حاضر، ما بیسکویت ها را در

any time, and because of their sugar content,

هر زمان می خوریم، و به دلیل محتوای قند آنها،

we know to only eat them in

می دانیم که فقط در حد اعتدال آن را بخوریم

moderation, Rob!

، راب!

I think a packet a day is fine -

من فکر می‌کنم یک بسته در روز خوب است -

but a whole box, well, that would really

اما یک جعبه کامل، خوب،

take the biscuit!

واقعاً بیسکویت را می‌برد!

Take the biscuit!

بیسکویت را بردارید!

Good idiom there, Rob,

اصطلاح خوبی وجود دارد، راب،

to mean 'be the most foolish,

به معنای "احمقانه ترین،

annoying or surprising thing to do'.

آزاردهنده ترین یا غافلگیرکننده ترین کاری که می توان انجام داد".

But now let's find out the answer to

اما حالا بیایید پاسخ

my quiz question.

سوال مسابقه من را پیدا کنیم.

Earlier, I asked which country are

قبلاً پرسیدم

barazeks traditionally eaten in?

بارزک به طور سنتی در کدام کشور خورده می شود؟

And I thought Syria. Was I right?

و من فکر کردم سوریه. درست گفتم؟

Yes, you were. Well done.

بله، شما بودید. آفرین.

You are a smart cookie!

شما یک کوکی هوشمند هستید!

Barazeks are biscuits filled with

باازک ها بیسکویت هایی هستند که با

roasted sesame seeds and

دانه های کنجد بوداده و

pistachio chips.

چیپس پسته پر می شوند.

They sound delicious.

صدای آنها خوشمزه است.

I would love to try some.

من دوست دارم برخی را امتحان کنم.

OK, well we've been discussing

خوب، ما در مورد

the language of biscuits and

زبان بیسکویت بحث کرده ایم

mentioned some of these words.

و برخی از این کلمات را ذکر کرده ایم.

'Dunking' describes dipping something,

«Dunking» فرو بردن چیزی،

like a biscuit, into liquid

مانند بیسکویت، در مایع

for a short period of time.

برای مدت کوتاهی را توصیف می‌کند.

Describing something as being fit for

توصیف چیزی که برای

consumption means it's edible -

مصرف مناسب است به این معنی است که خوراکی است -

which is another one of our words

که یکی دیگر از کلمات ما است

and it means 'it can be eaten'.

و به معنای "می توان آن را خورد".

'Sustenance' is another word for food.

«رزق» کلمه دیگری برای غذا است.

And something that has 'prominence'

و چیزی که دارای «برجستگی»

is important or more well-known.

است مهم یا مشهورتر است.

And when you get a 'sugar rush',

و هنگامی که دچار «سوزش قند»

you get a quick blast of energy from,

می‌شوید، از

unsurprisingly, eating something containing

خوردن چیزی که حاوی

lots of sugar.

مقدار زیادی شکر است، ناگهان انرژی دریافت می‌کنید.

OK, well, we only get six minutes for this

خوب، خوب، ما فقط شش دقیقه برای این

programme - that's the way the cookie crumbles -

برنامه وقت داریم - این روشی است که کوکی خرد می شود -

so we're out of time.

بنابراین وقت ما تمام شده است.

Bye for now.

Goodbye

فعلا خداحافظ.

خداحافظ

Hello. This is 6 Minute English

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی

from BBC Learning English. I'm Neil.

از BBC Learning English است. من نیل هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم.

Do you like trying new food?

آیا دوست دارید غذای جدید را امتحان کنید؟

I do indeed -

من واقعاً -

I love eating foods from around the world

من عاشق خوردن غذاهای سراسر جهان

and I especially like trying out

هستم و به خصوص دوست دارم رستوران هایی را امتحان کنم

restaurants that serve new kinds of food.

که انواع جدیدی از غذاها را سرو می کنند.

Me too, and I like food that is

من نیز، و من غذاهایی را دوست دارم

a mix of different styles -

که ترکیبی از سبک‌های مختلف باشد - که

sometimes called fusion food.

گاهی اوقات به آن غذای تلفیقی می‌گویند.

But could I tempt you to some insect

اما آیا می‌توانم شما را به مقداری

tapas or a tarantula doughnut?

تاپاس حشرات یا یک دونات رتیل وسوسه کنم؟

Maybe not -

شاید نه

the idea of eating food made from

- ایده خوردن غذای ساخته شده از

bugs and creepy crawlies doesn't appeal.

حشرات و خزنده های خزنده جذاب نیست.

Well, maybe I can convince you in this

خوب، شاید بتوانم شما را در این برنامه متقاعد کنم،

programme because that's what we're discussing -

زیرا این چیزی است که ما در مورد آن بحث می کنیم -

and teaching you some vocabulary along the way.

و در طول مسیر به شما واژگانی آموزش می دهیم.

But first, I must serve you a question

اما ابتدا باید یک سوال خدمت شما عرض کنم

to answer. It's about food -

تا به آن پاسخ دهید. این در مورد غذا است -

but not made from bugs.

اما نه از اشکال.

Do you know what type of food

آیا می دانید چه نوع غذایی

is sometimes known as 'priest chokers'?

گاهی اوقات به عنوان "چوکر کشیش" شناخته می شود؟

Is it: a) cheese?, b) pasta? or

آیا این: الف) پنیر؟، ب) پاستا؟ یا

c) potato?

ج) سیب زمینی؟

I think I know this one, Neil.

فکر کنم این یکی رو بلدم نیل.

It's pasta, isn't it?

این ماکارونی است، اینطور نیست؟

Well, I'll give you the answer

خب، من جواب را

at the end of the programme.

در پایان برنامه به شما می‌دهم.

But, let's get back to food

اما، بیایید به غذاهای تهیه

made from bugs -

which is a growing trend in the Western world.

شده از حشرات برگردیم -

که روند رو به رشدی در دنیای غرب است.

Insects are an alternative source of

حشرات منبع جایگزینی برای

food and experts say they're filled with

غذا هستند و کارشناسان می‌گویند سرشار

lots of good nutrients, including amino acids

از مواد مغذی خوب از جمله اسیدهای آمینه

and protein.

و پروتئین هستند.

And eating them could help

و خوردن آنها می تواند

to fight world hunger and

به مبارزه با گرسنگی در جهان و

reduce pollution.

کاهش آلودگی کمک کند.

I'm not convinced yet,

من هنوز قانع نشده‌ام،

but I do know that the word

اما می‌دانم که

for eating insects is 'entomophagy'

کلمه خوردن حشرات «حشره‌خواری» است

and it's something BBC World

و این چیزی است که

Service programme, The Food Chain, discussed.

برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی، زنجیره غذایی، درباره آن بحث کرده است.

The programme spoke to experts who think

این برنامه با کارشناسانی صحبت کرد که فکر می کنند

cooking with bugs is a great idea.

آشپزی با اشکالات ایده خوبی است.

One of them was Andy Holcroft,

یکی از آنها اندی هولکرافت،

founding director of Grub Kitchen

مدیر موسس Grub Kitchen

and Bug Farm Foods.

و Bug Farm Foods بود.

He explained the challenge of getting some

او چالش واداشتن برخی

people to eat bugs.

افراد به خوردن حشرات را توضیح داد.

In the Western culture, we've got

در فرهنگ غربی،

a bit of an uphill - I'd say - struggle

ما کمی سربالایی داریم - می‌توانم بگویم - مبارزه می‌کنیم،

because pre-conceptions around eating insects

زیرا تصورات اولیه درباره خوردن حشرات

are already sort of ingrained in society, so

از قبل در جامعه ریشه‌دار شده است، بنابراین

we already think before we even tried

ما از قبل فکر می‌کنیم که حتی قبل از اینکه

them, they're going to taste disgusting or gross.

آنها را امتحان کنیم، آنها در حال پیشرفت هستند. مزه نفرت انگیز یا زشت

So, to actually get someone to

بنابراین، برای اینکه واقعاً کسی را

put it in your mouth - the easiest

مجبور کنید آن را در دهانتان بگذارد - ساده‌ترین

way we find straight away is

راهی که فوراً پیدا می‌کنیم این

to try maybe, a cricket cookie

است که شاید یک کلوچه کریکت

or a chocolate chip cricket cookie

یا یک شیرینی کریکت شکلاتی را

where you have...

در جایی که دارید امتحان کنید...

we're using cricket powder so you don't

ما از پودر کریکت استفاده می‌کنیم تا شما این کار را نکنید.

actually see any insects whatsoever -

در واقع هیچ حشره‌ای را نمی‌بینید -

you're getting the idea that you're eating them

شما این ایده را دریافت می‌کنید که آنها را می‌خورید

so people can deal with that

تا مردم بتوانند

a bit more than actually seeing

کمی بیشتر از دیدن واقعی

the whole insects.

حشرات با آن مقابله کنند.

Interestingly, it seems to be Western

جالب اینجاست که به نظر می‌رسد فرهنگ‌های غربی از

cultures that don't like eating insects -

خوردن حشرات خوششان نمی‌آید -

perhaps because it's thought to be wrong or

شاید به این دلیل که تصور می‌شود اشتباه است یا

just disgusting, even if it's not!

فقط منزجر کننده است، حتی اگر اینطور نباشد!

As Andy says, people have pre-conceived

همانطور که اندی می گوید، مردم ایده هایی از قبل

ideas about it.

در مورد آن دارند.

To change these ideas is an uphill

تغییر این ایده ها یک مبارزه دشوار است

struggle or needs a lot of effort to achieve.

یا برای دستیابی به تلاش زیادی نیاز دارد.

Yes, the negative attitude to eating

بله، نگرش منفی به خوردن

bugs is ingrained into society,

حشرات در جامعه ریشه دوانده است،

meaning this is a long-lasting attitude

به این معنی که این یک نگرش طولانی مدت است

that is difficult to change.

که تغییر آن دشوار است.

But Andy and other chefs are

اما اندی و دیگر سرآشپزها

trying to change that attitude

سعی می‌کنند

by subtly introducing insects into food,

با وارد کردن نامحسوس حشرات به غذا،

such as his chocolate chip cricket cookies.

مانند شیرینی‌های کریکت شکلاتی، این نگرش را تغییر دهند.

This is just for starters!

این فقط برای شروع است!

Other interesting and exotic dishes,

دیگر غذاهای جالب و عجیب و غریب،

where you do see the bugs you're eating,

که در آن حشرات را می‌بینید

are now being served.

، اکنون سرو می‌شوند.

I'm still not convinced but maybe

من هنوز متقاعد نشده ام اما شاید

chef Joseph Yoon can change my mind?

سرآشپز جوزف یون بتواند نظر من را تغییر دهد؟

He is a chef and an 'edible insect ambassador'.

او یک سرآشپز و «سفیر حشرات خوراکی» است.

He's also trying to persuade

او همچنین سعی می‌کند

the squeamish - people easily upset

آدم‌های بداخلاق را متقاعد کند - افرادی که به راحتی

by something unpleasant -

از چیزی ناخوشایند ناراحت می‌شوند -

to overcome their fears of crickets,

بر ترس خود از جیرجیرک،

worms and spiders, and instead see

کرم و عنکبوت غلبه کنند و در عوض

them as a tasty, alternative source of protein.

آنها را به‌عنوان منبع خوشمزه و جایگزین پروتئین ببینند.

Here he is,speaking on the BBC's

در اینجا او در

Food Chain programme talking about

برنامه زنجیره غذایی بی بی سی صحبت می کند و در مورد

changing people's attitudes.

تغییر نگرش مردم صحبت می کند.

We approach our work with openness,

ما به کارمان با صراحت،

with understanding and inclusivity.

با درک و فراگیری برخورد می‌کنیم.

When people approach me and

وقتی مردم به من نزدیک می‌شوند و

they go like 'urghh' or they

مثل «اورگه» می‌روند یا

react very viscerally,

واکنش‌های بسیار غشایی نشان می‌دهند

I don't get confrontational, I go

، من درگیر نمی‌شوم،

like, I understand that you

دوست دارم، می‌دانم که شما

can feel that way and what we need to do

می‌توانید چنین احساسی داشته باشید و کاری که ما باید انجام دهیم این

is start changing these perceptions

است که شروع به تغییر این برداشت‌ها

from insects as being a pest, that

از حشرات کنیم. آفتی بودن، که

bites you or that carries disease,

شما را نیش می‌زند یا ناقل بیماری

to edible insects, something that's

، حشرات خوراکی است، چیزی که

sustainably farmed and harvested specifically,

به‌طور پایدار کشاورزی می‌شود و مخصوصاً

for human consumption.

برای مصرف انسان برداشت می‌شود.

So, Joseph is passionate about edible

بنابراین، جوزف به حشرات خوراکی علاقه

insects but is understanding of people who

زیادی دارد، اما افرادی را که

don't like the idea and maybe

این ایده را دوست ندارند، درک می‌کند و شاید

show this viscerally -

این موضوع را به صورت درونی نشان می‌دهد

having an emotional reaction rather than

- یک واکنش عاطفی به جای واکنشی

one based on fact or reason.

مبتنی بر واقعیت یا دلیل.

But Joseph wants to change these

اما جوزف می‌خواهد این

negative emotions by explaining the

احساسات منفی را با توضیح اینکه

insects are farmed purely for humans

حشرات صرفاً برای خوردن انسان‌ها پرورش داده شده‌اند

to eat, and they are farmed

، و به‌طور پایدار پرورش داده می‌شوند

sustainably - in a way that can last for

- به روشی که می‌تواند برای

a long time and is good

مدت طولانی دوام بیاورد و

for the environment.

برای محیط‌زیست مفید باشد، تغییر دهد.

I suppose we kill animals such

فکر می‌کنم ما حیواناتی

as cows and sheep to eat

مانند گاو و گوسفند را برای خوردن می‌کشیم،

so why not insects or spiders?

پس چرا حشرات یا عنکبوت‌ها را نمی‌کشیم؟

The debate about this continues

بحث درباره این ادامه

but there's no debate about the answer

دارد، اما هیچ بحثی در مورد پاسخ

to today's questions, Sam.

به سؤالات امروز وجود ندارد، سام.

Earlier, I asked you if you

قبلاً، از شما پرسیدم که آیا

knew what type of food is

می‌دانید چه نوع غذایی

sometimes known as 'priest choker'?

گاهی اوقات به عنوان «چوکر کشیش» شناخته می‌شود؟

And I was sure it was pasta.

و مطمئن بودم که پاستا بود.

It is pasta.

پاستا است.

Strozzapreti, which means 'priest chokers'

Strozzapreti، که در ایتالیایی به معنای «چوکر کشیش» است

in italian, is an elongated form

، شکل

of cavatelli pasta.

درازی از پاستا کاواتلی است.

Its name is thought to come from the

گمان می رود نام آن از نام

greedy priests who were so enthralled

کشیشان حریص باشد که آنقدر

by the pasta that they ate too

شیفته ماکارونی شده بودند که خیلی

quickly and choked themselves.

سریع خوردند و خود را خفه کردند.

No bugs were involved, though.

با این حال، هیچ اشکالی در کار نبود.

That's good to know because

دانستن این موضوع خوب است، زیرا

we have been talking about entomophagy,

ما در مورد حشره‌خواری صحبت کرده‌ایم

a word for the practice of eating insects.

، کلمه‌ای برای تمرین خوردن حشرات.

Other vocabulary we mentioned included

واژگان دیگری که نام بردیم شامل

fusion, which means a mix of different styles.

fusion است که به معنای ترکیبی از سبک های مختلف است.

And the expression an uphill struggle

و بیان یک مبارزه سربالایی

means needs a lot of effort to achieve.

به معنای دستیابی به تلاش زیادی است.

Something that is ingrained is a

چیزی که ریشه دارد

long-lasting attitude that is difficult to change.

، نگرش طولانی مدتی است که تغییر آن دشوار است.

Viscerally describes having an emotional

به طور احشائی، داشتن یک

reaction rather than one based

واکنش عاطفی را به جای واکنشی مبتنی

on fact or reason.

بر واقعیت یا دلیل توصیف می کند.

And, doing something sustainably

و انجام کاری پایدار

is doing it in a way that can last for

یعنی انجام آن به روشی که می تواند برای

a long time and is good for the environment.

مدت طولانی دوام بیاورد و برای محیط زیست مفید باشد.

Well, that's all for this 6 Minute English.

خب، این فقط برای این انگلیسی ۶ دقیقه‌ای است.

If you've enjoyed it, join us again soon

اگر از آن لذت برده‌اید، به زودی

for more real-life stories

برای داستان‌های واقعی

and topical vocabulary here at 6

و واژگان موضوعی بیشتر در اینجا در ۶

Minute English.

دقیقه انگلیسی به ما بپیوندید.

Goodbye for now!

فعلا خدانگهدار!

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute

سلام. این 6 دقیقه

English from BBC Learning English.

انگلیسی از BBC Learning English است.

I'm Rob.

من راب هستم.

And I'm Sam, and I 'm having

و من سام هستم و

a boiled egg for lunch today.

امروز برای ناهار یک تخم مرغ آب پز می خورم.

I'll just uh sprinkle some

من فقط کمی

salt on top - there!

نمک روی آن می پاشم - آنجا!

Oh, you've spilled some salt on the floor,

اوه، تو کمی نمک روی زمین ریختی،

Sam!

Quick, throw some over your left shoulder.

سام!

سریع، مقداری را روی شانه چپ خود بیاندازید.

Throw salt over my shoulder?!?

نمک بریزم روی شانه ام؟!؟

What are you talking about, Rob?

در مورد چی حرف میزنی راب؟

It's bad luck to spill salt!

نمک ریختن بدشانسی است!

Oh dear! It looks like Rob believes in superstitions -

اوه عزیزم! به نظر می رسد راب به خرافات اعتقاد دارد -

old beliefs which are based on magic

باورهای قدیمی که به جای علم مبتنی بر جادو

and mystery rather than science.

و رمز و راز هستند.

Many superstitions are connected to

food as we'll discover

همانطور که در این برنامه کشف خواهیم کرد، بسیاری از خرافات با غذا مرتبط هستند

in this programme.

.

Right - like throwing salt over your shoulder

درست است - مانند ریختن نمک روی شانه خود

to stop bad luck.

برای جلوگیری از بدشانسی.

Oh come on, Rob!

اوه بیا، راب!

You don't really believe that, do you?

شما واقعاً این را باور ندارید، نه؟

Well, lots of people do believe food

خب، بسیاری از مردم به خرافات غذایی باور دارند

superstitions, including otherwise rational,

، از جمله افراد منطقی و

scientific people.

علمی.

For example, have you ever blown out

به عنوان مثال، آیا تا به حال

the candles on a birthday cake and

شمع های کیک تولد را فوت کرده اید

made a wish?

و آرزو کرده اید؟

Or thrown rice over the bride and

یا در عروسی روی عروس و داماد برنج می

groom at a wedding?

ریزند؟

Yes to both of those.

به هر دوی آنها بله.

Maybe I'm more superstitious than I thought!

شاید خرافات تر از آن چیزی هستم که فکر می کردم!

Well, before we find out, it's time

خوب، قبل از اینکه بفهمیم، وقت آن است که

for a quiz question about another famous

یک سوال مسابقه ای درباره یکی دیگر از

food festival - Halloween.

جشنواره های غذای معروف - هالووین - بپرسیم.

That's when people carve scary faces

در آن زمان است که مردم

into pumpkins to frighten away evil

برای ترساندن ارواح شیطانی، چهره های ترسناک را روی کدو تنبل حک می

spirits.

کنند.

Yes. Right.

آره. درست.

The tradition of carving pumpkins

سنت حکاکی کدو تنبل

or Jack o'Lanterns as they're called

یا همان طور که در ایالات متحده به آن فانوس جک می‌گویند

in the United States,

،

started out as a Celtic festival in Ireland -

به عنوان یک جشنواره سلتیک در ایرلند آغاز شد -

but it was the Americans who

اما این آمریکایی‌ها بودند که

started using pumpkins.

شروع به استفاده از کدو تنبل کردند.

So what vegetable did the

بنابراین،

Irish originally use to scare away ghosts?

ایرلندی‌ها در اصل از چه سبزی برای ترساندن ارواح استفاده کردند؟

Was it: a) turnips?,

آیا این بود: الف) شلغم؟،

b) potatoes?, or c) squash?

ب) سیب زمینی؟، یا ج) کدو حلوایی؟

I'll say b) potatoes.

من می گویم ب) سیب زمینی.

OK, Sam, we'll find out the

بسیار خوب، سام،

right answer later on

پاسخ درست را

What's for sure is that cultures

بعداً خواهیم فهمید. مسلماً

from around the world have been

فرهنگ‌های سراسر جهان برای هزاران سال است

connecting food and magic

که غذا و جادو را

for thousands of years,

به هم مرتبط کرده‌اند

and over time it's created some

و به مرور زمان

strange beliefs.

باورهای عجیبی ایجاد کرده است.

Here's food historian Tasha Marks

در اینجا تاشا مارکس، مورخ مواد غذایی،

describing one unusual superstition

یک خرافات غیرمعمول

to BBC World Service programme,

را در برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی،

The Food Chain:

زنجیره غذایی توصیف می‌کند:

When you have superstitions and they

وقتی خرافات دارید و آنها به

sort of mix with science and health

نوعی با علم، سلامت

and medicine... and and one of the

و پزشکی ترکیب می‌شوند... و یکی از

examples of that would be something

نمونه‌های آن چیزی

like garlic which we all know garlic

شبیه سیر است. که همه ما می‌دانیم سیر

wards off vampires

از خون‌آشام‌ها دفع می‌کند،

but it's also been thought to

اما تصور می‌شود

ward off the 'evil eye',

که «چشم بد» را نیز دفع می‌کند،

and if you come across the term the

و اگر با اصطلاح

'evil eye' it's a sort of blanket

«چشم بد» برخورد کردید، یک

term that that sort of applies to

جور اصطلاح کلی است که این نوع برای

any bad luck.

هر بدشانسی به کار می‌رود.

Tasha says that garlic

تاشا می‌گوید که

is believed to ward off vampires,

اعتقاد بر این است که سیر از خون‌آشام‌ها جلوگیری می‌کند،

meaning to repel or stop someone from

یعنی دفع یا جلوگیری از

harming you.

آسیب رساندن به شما.

According to this superstition,

طبق این خرافات،

garlic also keeps away the evil eye -

سیر چشم بد را نیز دور نگه می‌دارد -

bad luck or magical spells

بدشانسی یا طلسم‌های جادویی

with the power to cause

با قدرت

bad things to happen.

ایجاد اتفاقات بد.

Tasha describes the 'evil eye'

تاشا "چشم بد" را

as a blanket term for any bad luck.

به عنوان یک اصطلاح عمومی برای هر بدشانسی توصیف می کند.

Just as a real blanket covers the different

همانطور که یک پتو واقعی

parts of your body, a blanket term

قسمت‌های مختلف بدن شما را می‌پوشاند،

is a phrase that's used to describe

اصطلاح پتویی عبارتی است که برای توصیف

many examples of related things.

نمونه‌های بسیاری از موارد مرتبط استفاده می‌شود.

But food superstitions aren't only

اما خرافات غذایی فقط

about bad luck - they also give our

مربوط به بدشانسی نیست، بلکه به زندگی ما نیز

lives meaning.

معنا می بخشد.

Jonty Rajagopalan owns a tourist agency

جانتی راجاگوپالان صاحب یک آژانس گردشگری

in Hyderabad, India, where she

در حیدرآباد هند است، جایی

introduces visitors to some of

که بازدیدکنندگان را با برخی

the city's food traditions.

از سنت‌های غذایی شهر آشنا می‌کند.

Here she's talking with BBC

در اینجا او با

World Service's The Food Chain,

زنجیره غذایی سرویس جهانی بی‌بی‌سی

about a tradition connected with the

درباره سنتی مرتبط با

Hindu New Year.

سال نو هندو صحبت می‌کند.

Can you spot the different

آیا می توانید سلیقه های مختلفی

tastes she mentions?

را که او ذکر می کند، تشخیص دهید؟

Some of the traditions give you

برخی از سنت‌ها

a little bit of a lesson,

کمی درس به شما می‌دهند،

like on every new year,

مانند هر سال جدید،

and not 1st January, not

و نه در اول ژانویه،

the Gregorian calendar New Year, but

نه سال نو میلادی، بلکه

the the Hindu calendar New Year,

تقویم هندوها،

we would always be given - a

همیشه به ما داده می‌شود -

it's a kind of a chutney

این یک نوع است. یک چاتنی

which is made of all the five tastes:

که از هر پنج مزه درست می‌شود:

so you have sour, you have sweet,

پس ترش دارید، شیرین

you have something bitter in it

دارید، چیز تلخی در آن دارید

and your mum would always give it

و مادرتان همیشه آن را

to you saying that this is what

به شما می‌داد و می‌گفت

the rest of the year is going to be -

که بقیه سال اینگونه خواهد بود.

you'll have happiness, you'll have challenges,

شما شادی خواهید داشت، چالش‌هایی

you'll have a little sadness, you'll have

خواهید داشت، کمی غم و اندوه خواهید داشت،

bitterness in your life,

در زندگی خود تلخی خواهید داشت،

which I think is a very nice tradition -

که به نظر من سنت بسیار خوبی است -

it prepares you for everything in life.

شما را برای همه چیز در زندگی آماده می‌کند.

At Hindu New Year mothers give

در جشن سال نوی هندو، مادران به

their children a special chutney -

فرزندان خود یک چاتنی ویژه می دهند

a mixture of fruit, spices, sugar and vinegar.

- مخلوطی از میوه، ادویه جات ترشی جات، شکر و سرکه.

Did you spot the chutney's flavours, Sam?

آیا طعم چاتنی را متوجه شدید، سم؟

There was sour, sweet and bitter.

ترش، شیرین و تلخ بود.

Mothers tell their children

مادران به فرزندان خود می گویند

that the coming year, like the chutney,

که سال آینده، مانند چاتنی

will have its own flavours,

، طعم

both good and bad.

های خوب و بد خود را خواهد داشت.

That's why Jonty says that traditions

به همین دلیل است که جانتی می‌گوید که سنت‌ها

can teach (you) a lesson -

می‌توانند درسی به (شما) بیاموزند - به

they show you what you should

شما نشان می‌دهند که در آینده چه کارهایی را

or shouldn't do in the future,

باید انجام دهید یا نباید انجام دهید،

as a result of experience.

در نتیجه تجربه.

What a lovely way to end our look at food

چه راه دوست داشتنی برای پایان دادن به نگاه ما به

superstitions!

خرافات غذایی!

Yes, maybe we should make chutney

بله، شاید بهتر باشد

at Halloween, instead of carving pumpkins -

در هالووین به جای حکاکی کدو تنبل -

or whatever vegetable the Irish originally used.

یا هر سبزی که ایرلندی ها از آن استفاده می کردند، چاتنی درست کنیم.

Ah, yes - in my quiz question

آه، بله - در سؤال مسابقه‌ام

I asked you what vegetable

از شما پرسیدم که

was originally used instead of pumpkins

در ابتدا به جای کدو تنبل از چه سبزی

to scare away ghosts.

برای ترساندن ارواح استفاده می‌شد.

I guessed it was b) potatoes.

حدس زدم ب) سیب زمینی باشد.

Which was... the wrong answer!

که ... جواب اشتباه بود!

In fact, turnips were originally used,

در واقع، شلغم در ابتدا مورد استفاده قرار می گرفت،

so maybe Irish ghosts are smaller

بنابراین شاید ارواح ایرلندی کوچکتر

than American ones!

از ارواح آمریکایی باشند!

OK, let's recap the vocabulary

خوب، بیایید واژگانی

we've learned about superstitions -

را که درباره خرافات آموخته‌ایم مرور کنیم -

old beliefs which are connected with magic.

باورهای قدیمی که با جادو مرتبط هستند.

Garlic is supposed to ward off,

سیر قرار

or keep away, dangers like the evil eye -

است خطراتی مانند چشم بد -

bad luck or harmful magic.

بدشانسی یا جادوی مضر را دفع کند یا دور کند.

The evil eye is an example

چشم بد مثالی

of a blanket term -

از یک اصطلاح عمومی است

a phrase used to describe

- عبارتی که برای توصیف

many examples of related things.

نمونه های زیادی از چیزهای مرتبط استفاده می شود.

One Indian superstition involves chutney -

یکی از خرافات هندی مربوط به چاتنی است

a food mixing many flavours.

- غذایی که طعم‌های زیادی را با هم ترکیب می‌کند.

These traditions can teach you

این سنت‌ها می‌توانند

a lesson - show you how to

درسی به شما بیاموزند - به شما نشان می‌دهند که چگونه

act in the future

در آینده

based on your past experience.

بر اساس تجربه گذشته خود عمل کنید.

Right. Well, that's all for this programme.

درست. خوب، این همه برای این برنامه است.

Good luck with your language learning!

در یادگیری زبانتان موفق باشید!

And if you've enjoyed this topical

و اگر از این بحث موضوعی لذت برده اید

discussion and want to learn how to

و می خواهید یاد بگیرید که چگونه

use the vocabulary found in headlines,

از واژگان موجود در سرفصل ها استفاده کنید،

why not try out our News Review podcast?

چرا پادکست بررسی اخبار ما را امتحان نکنید؟

Bye for now!

فعلا خداحافظ!

Bye bye!

خداحافظ!

Hello. This is 6 Minute English from

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English. I’m Neil.

BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Rob.

و من راب هستم.

I see you've been tucking into the

می بینم که

biscuits again, Rob.

دوباره بیسکویت ها را جمع کرده ای، راب.

Well, I have, Neil.

خوب، من دارم، نیل.

You can't beat a bite on a biscuit

شما نمی توانید یک لقمه را در یک بیسکویت

for a quick and easy sweet treat.

برای یک خوراکی شیرین سریع و آسان شکست دهید.

They make me feel good -

آنها احساس خوبی

as long as I don't eat too many!

به من می دهند - به شرطی که زیاد غذا نخورم!

So, these are your 'edible comforters' -

بنابراین، این‌ها «تسلی دهنده‌های خوراکی» شما هستند

a comforter is something that makes you feel

- تسلی دهنده چیزی است که به شما احساس

relaxed and feel good.

آرامش و احساس خوبی می‌دهد.

Put another way, it is your comfort

به عبارت دیگر، غذای راحتی شماست

food, which is what we're talking about

، چیزی که در این برنامه درباره آن صحبت می کنیم

in this programme.

.

Yes, like biscuits - comfort food is

بله، مانند بیسکویت - غذای راحت

snacks and meals we like to stuff our

میان‌وعده‌ها و وعده‌هایی است که دوست داریم

faces with, even if it's not always good for us.

صورتمان را با آن پر کنیم، حتی اگر همیشه برایمان خوب نباشد.

We'll be discussing what actually makes

ما در مورد آنچه واقعاً

us eat the stuff.

ما را وادار به خوردن این مواد می‌کند بحث خواهیم کرد.

But how about a question to feast on, Rob?

اما در مورد یک سوال برای جشن گرفتن چطور، راب؟

Patrick Bertoletti from the USA

پاتریک برتولتی از ایالات متحده

holds the Guinness World Record for

رکورد جهانی گینس را برای

eating the most cream-filled biscuits

خوردن بیشترین بیسکویت پر از خامه

in one minute, but do you know

در یک دقیقه دارد، اما آیا می دانید

how many biscuits he ate?

او چند بیسکویت خورد؟

Was it... a) 2, b) 7, or c) 15?

آیا این ... الف) 2، ب) 7، یا ج) 15 بود؟

Well, based on my biscuit-eating skills,

خب، بر اساس مهارت‌هایم در خوردن بیسکویت،

I'd say 15 - it depends if he had to swallow

می‌توانم بگویم 15 - بستگی دارد که او باید

them as well.

I'm not sure about that - but

آنها را هم ببلعد.

در مورد آن مطمئن نیستم - اما

I'll reveal the answer later on.

پاسخ را بعداً فاش خواهم کرد.

Now, biscuits, ice cream, crisps, and pizzas

اکنون، بیسکویت، بستنی، چیپس و

are all good examples of comfort food.

پیتزا همگی نمونه‌های خوبی از غذای راحتی هستند.

They're easy to snack on and they

خوردن آنها آسان است و

don't require many culinary skills -

به مهارت‌های آشپزی زیادی نیاز ندارند -

culinary means related to cooking.

وسایل آشپزی مربوط به آشپزی.

Umm, well that makes sense,

اوم، خوب این منطقی است،

but there must be something else

اما باید چیز دیگری وجود داشته باشد

that is urging us to seek out this 'easy' food?

که ما را ترغیب کند به دنبال این غذای «آسان» باشیم؟

According to psychologist Shira Gabriel,

به گفته روانشناس Shira Gabriel،

it's about memories and emotional experiences.

این درباره خاطرات و تجربیات عاطفی است.

She spoke on The Food Chain podcast

او در پادکست زنجیره غذایی

on BBC World Service and said

در سرویس جهانی بی‌بی‌سی صحبت کرد و گفت

her comfort food was macaroni and cheese -

که غذای راحتی او ماکارونی و پنیر است -

something that brings back memories...

چیزی که خاطرات را زنده می‌کند...

At some point in my life

در مقطعی از زندگی من

those were foods that were made

اینها غذاهایی بودند که

for me or shared with me by people who

برای من درست می‌شدند یا توسط افرادی که با من به اشتراک می‌گذاشتند.

cared about me and loved me and

به من اهمیت می‌داد و دوستم داشت و

took care of me, so because

از من مراقبت می‌کرد، بنابراین چون

those are the foods that I had

اینها غذاهایی هستند که

in my youth, i've associated them with,

در جوانی داشتم، من آنها را به

sort of, those feelings of being taken care of.

نوعی با آن احساسات مراقبت مرتبط دانستم.

And those associations are strong, the

و این ارتباط قوی است،

associations we have with food are very

ارتباطی که ما با غذا داریم بسیار

strong, and so by eating those foods, I'm

قوی است، و بنابراین با خوردن آن غذاها، می‌توانم

able to activate those associations

آن ارتباط‌ها را فعال

and give myself a rush of positive

کنم و به خودم هجوم احساسات مثبت

feelings and a sense of acceptance.

و احساس پذیرش بدهم.

... so like so many of us, Shira

... بنابراین مانند بسیاری از ما،

associates eating certain types of food

شیرا خوردن انواع خاصی از غذا را

with past experiences from her youth.

با تجربیات گذشته دوران جوانی خود مرتبط می داند.

Associates means makes a connection

Associates یعنی

in your mind with something.

در ذهن شما با چیزی ارتباط برقرار می کند.

And these connections between food

و این ارتباط بین غذا

and memories are very strong.

و خاطرات بسیار قوی است.

I know eating biscuits reminds me of

می‌دانم که خوردن بیسکویت‌ها،

eating them after school, as a treat.

خوردن آن‌ها را بعد از مدرسه به من یادآوری می‌کند.

Well, Shira explains how we get a rush -

خوب، Shira توضیح می‌دهد که چگونه وقتی این خاطرات با خوردن غذای راحت فعال می‌شوند،

a sudden and strong emotion - of

احساسات مثبت - یک احساس ناگهانی و قوی - به ما دست می‌دهد

positive feelings when these memories are

activated by eating comfort food.

.

And it's not just memories

و این فقط خاطرات

that are activated, but also the

نیستند که فعال می شوند، بلکه

emotions we feel as well.

احساساتی که ما احساس می کنیم نیز فعال می شوند.

If we felt happy the first time we ate

اگر اولین باری که غذا را خوردیم احساس خوشحالی کردیم

the food, then hopefully we'll feel

، امیدواریم

happy when we eat it again.

وقتی دوباره آن را بخوریم احساس خوشحالی خواهیم کرد.

It's not always that simple, Rob.

همیشه به این سادگی نیست، راب.

Tucking into food that's high in

قرار دادن غذاهای حاوی

carbohydrates, sugar or salt can make

کربوهیدرات، قند یا نمک زیاد می‌تواند باعث

us feel guilty, but we don't realize

ایجاد احساس گناه در ما شود، اما متوجه نمی‌شویم که

our minds are trying to trigger -

ذهن‌مان تلاش می‌کند

or start - a positive emotion

یک احساس مثبت ایجاد کند - یا شروع کند -

and it's making us eat that food

و این باعث می‌شود که

to do so.

برای این کار آن غذا را بخوریم.

The Food Chain podcast explores

پادکست زنجیره غذایی

this in more detail –

این موضوع را با جزئیات بیشتری بررسی می‌کند –

but what is interesting is that comfort

اما آنچه جالب است این است که

food isn't universal.

غذای راحت جهانی نیست.

Some languages don't have

برخی از زبان‌ها

a comparable phrase.

عبارت قابل مقایسه ندارند.

It's a good point and something

این نکته خوبی است و

food writer Jenny Linford

جنی لینفورد نویسنده غذا

talked about.

درباره آن صحبت کرده است.

Here's her theory on why that is...

در اینجا تئوری او در مورد چرایی آن است... وقتی

Talking to Italian friends,

با دوستان ایتالیایی صحبت کردم،

I've realized that, no, they don't

متوجه شدم که، نه،

have a phrase for 'comfort food' -

آنها عبارتی برای "غذای راحتی" ندارند -

I think it's sort of irrelevant...

فکر می کنم به نوعی بی ربط است... از

My Italian friends I asked about

دوستان ایتالیایی ام پرسیدم. در مورد

comfort food, they were just,

غذای راحتی، آنها فقط بودند،

they said to me, look you know,

به من گفتند، ببین، می‌دانی،

food is always comfort and always

غذا همیشه آرامش است و همیشه

pleasure and it's a joyful thing,

لذت و چیز لذت‌بخشی است،

so it's just really interesting that

بنابراین واقعاً جالب است

you know this idea of comfort food

که می‌دانی این ایده غذای راحت

is not universal, it's actually quite nuanced.

جهانی نیست، در واقع کاملاً کاملاً است. ظریف.

So, according to Jenny's Italian friends,

بنابراین، به گفته دوستان ایتالیایی جنی،

all food brings comfort and pleasure.

همه غذاها راحتی و لذت را به همراه دارند.

Talking about specific comforting

صحبت در مورد غذای آرامبخش خاص

food is irrelevant - it's not important

بی ربط است - مهم نیست

or has no connection with the discussion.

یا ارتباطی با بحث ندارد.

Yes, she thinks the concept

بله، او فکر می‌کند که

of comfort food is quite nuanced,

مفهوم غذای راحت کاملاً متفاوت است،

depending on where you are from -

بسته به اینکه اهل کجا هستید -

so there are small but important differences.

بنابراین تفاوت‌های کوچک اما مهمی وجود دارد.

Well, maybe we should take comfort

خب، شاید بهتر باشد

from - or feel less bad about -

از

the fact that eating any kind of food

این واقعیت که خوردن هر نوع غذایی

can bring us joy, warmth,

می‌تواند برای ما شادی، گرما،

happiness and comfort.

شادی و راحتی به ارمغان بیاورد - یا احساس بدی کمتری داشته باشیم.

So if you don't mind,

بنابراین اگر مشکلی ندارید،

I think I'll munch on another biscuit.

فکر می‌کنم بیسکویت دیگری بخورم.

Are you trying to beat the record

آیا در تلاش برای شکستن

of Patrick Bertoletti from the USA?

رکورد پاتریک برتولتی از ایالات متحده هستید؟

Earlier I mentioned he holds the

قبلاً اشاره کردم که او

Guinness World Record for eating

رکورد جهانی گینس را برای

the most cream-filled biscuits in one

خوردن بیشترین بیسکویت پر از خامه در یک

minute, but how many biscuits did he eat?

دقیقه دارد، اما او چند بیسکویت خورد؟

Was it... a) 2, b) 7, c) 15?

آیا این ... الف) 2، ب) 7، ج) 15 بود؟

I thought he ate 15.

فکر کردم 15 خورده.

Was I right?

راست میگفتم؟

No, Rob. He scoffed only 7

نه راب او در یک دقیقه فقط 7 مورد را مسخره کرد

in one minute.

.

So maybe you can beat him?

پس شاید بتوانید او را شکست دهید؟

But before you do, let's recap

اما قبل از اینکه این کار را انجام دهید، اجازه دهید

on some of the vocabulary

برخی از واژگانی را

we've been discussing.

که درباره آن بحث کرده‌ایم مرور کنیم.

Of course. We've been talking about

البته. ما درباره

comfort food - food that makes us feel good -

غذای راحت صحبت کرده‌ایم - غذایی که به ما احساس خوبی می‌دهد -

and we described it as a 'comforter' -

و آن را به عنوان یک "تسلی دهنده" توصیف کردیم -

something that makes us feel relaxed

چیزی که به ما احساس آرامش

and feel good.

و احساس خوبی می‌دهد.

We also mentioned culinary -

ما همچنین به آشپزی -

connected to cooking.

متصل به پخت و پز اشاره کردیم.

And associated - which means

و مرتبط - که به معنای

made a connection in our mind with something.

ایجاد ارتباط در ذهن ما با چیزی است.

Something that is irrelevant is

چیزی که نامربوط است

not important or has no connection

مهم نیست یا ارتباطی

with the discussion taking place.

با بحث در حال وقوع ندارد.

And something that is nuanced

و چیزی که ظریف

has small but important differences.

است، تفاوت‌های کوچک اما مهمی دارد.

Finally, when you take comfort in

در نهایت، وقتی در

something, you don't feel so bad

چیزی راحت می‌شوید، به خاطر چیز دیگری احساس بدی ندارید

because of something else.

.

Well, Neil, we're out of time

خوب، نیل، وقت ما تمام شده است،

but let's take comfort in knowing that

اما بیایید با دانستن

there are lots more 6 Minute English

اینکه برنامه‌های انگلیسی 6 دقیقه‌ای بیشتری در وب‌سایت ما در bbclearningenglish.com وجود دارد که می‌توان از آنها

programmes to enjoy on our website

لذت برد

at bbclearningenglish.com.

، خیالمان راحت باشد.

We also have an app that you can

ما همچنین برنامه‌ای داریم که می‌توانید آن

download for free from the app stores.

را به صورت رایگان از فروشگاه‌های برنامه دانلود کنید.

And of course, we are all over

و البته، ما در همه

social media.

رسانه‌های اجتماعی هستیم.

Thanks for listening and goodbye.

ممنون که گوش دادید و خداحافظ.

Goodbye

خداحافظ

Hello and welcome to 6

سلام و به 6

Minute English, I'm Neil.

Minute English خوش آمدید، من نیل هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

And in this programme we're discussing

و در این برنامه در مورد غذا بحث می کنیم

food.

.

Food glorious food!

غذا غذای باشکوه!

There's only one thing better

فقط یک چیز بهتر

than talking about food

از صحبت کردن در مورد غذا وجود دارد

and that's eating it.

و آن خوردن آن است.

Well I know you are a bit of a

خوب، می‌دانم که شما کمی اهل

gastronome - someone who enjoys

خوراک‌شناسی هستید - کسی که از

and knows a lot about high-quality food

غذاهای باکیفیت لذت می‌برد و چیزهای زیادی درباره آن می‌داند،

but today we're talking about

اما امروز درباره

photographing food, not eating it.

عکس گرفتن از غذا صحبت می‌کنیم، نه خوردن آن.

That's a shame because I

این مایه شرمساری است، زیرا

am on a see-food diet -

من در رژیم خوراکی هستم -

if I see food, I have to eat it. Get it?!

اگر غذا ببینم، باید آن را بخورم. بگیری؟!

Yes Rob, very very funny.

بله راب، خیلی خیلی خنده دار است.

But in the social media-addicted

اما در دنیای معتاد به رسانه های اجتماعی

world, just seeing food - not eating it -

، همانطور که به زودی توضیح خواهم داد، فقط دیدن غذا - نه خوردن آن -

is big business as I will explain shortly.

کار بزرگی است.

But shall we feast on a

اما آیا ابتدا یک سوال را بپذیریم

question first, Rob?

، راب؟

Yes, if it tastes good!

بله، اگر طعم خوبی داشته باشد!

It does.

این کار را انجام می دهد.

So, do you know the name for

بنابراین، آیا

the person who's usually second in

نام فردی را می‌دانید که معمولاً بعد از سرآشپز دومین

charge in a restaurant kitchen

مسئول آشپزخانه رستوران

after the head chef and

است و

has lots of responsibility for running it?

مسئولیت زیادی برای اداره آن دارد؟

Is it the... a) Pastry chef, b) Commis chef,

آیا این ... الف) شیرینی پز، ب) سرآشپز Commis،

or c) Sous chef?

یا ج) آشپز سوس؟

Hmm, I'm not a chef expert

هوم، من متخصص آشپز

but I'll say c) Sous chef -

نیستم، اما می گویم ج) آشپز سوس -

it sounds important!

مهم به نظر می رسد!

Well I'll give you the answer

خب من جواب را بعداً در برنامه به شما خواهم داد

later in the programme.

.

Now let me explain more

حالا

about food and photos.

در مورد غذا و عکس بیشتر توضیح میدم.

These days, how well a dish -

این روزها، چقدر خوب از یک غذا -

that's a noun for food

که اسمی برای غذای

prepared for eating - is

آماده شده برای خوردن است -

photographed can matter more

عکس گرفته می‌شود، می‌تواند بیشتر

than how it actually tastes.

از طعم واقعی آن مهم باشد.

And I suppose social media

و فکر می‌کنم

platforms are the best way for

پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی بهترین راه برای

sharing food photos on, aren't they?

اشتراک‌گذاری عکس‌های غذا هستند، اینطور نیست؟

And I have been guilty of taking

و من مقصر بوده‌ام که با

a picture of my food on my

گوشی هوشمندم از غذای خود عکس گرفته‌ام

smartphone - but only when eating some

- اما فقط زمانی که

amazing food at a posh restaurant.

غذای شگفت‌انگیز را در یک رستوران شیک می‌خورم.

Which isn't very often I suppose!

که فکر می کنم زیاد نیست!

But by sharing images across

اما با اشتراک‌گذاری تصاویر در

social media, people see them and

رسانه‌های اجتماعی، مردم آن‌ها را می‌بینند و

think the food looks delicious,

فکر می‌کنند غذا خوشمزه به نظر می‌رسد،

I must go to that restaurant and

من باید به آن رستوران بروم و

eat it!

آن را بخورم!

You could argue it's all about

می‌توانید استدلال کنید که همه چیز بیشتر به سبک مربوط می‌شود

style over substance, meaning

،

the look of something is better

یعنی ظاهر چیزی بهتر

than the actual content or product.

از محتوا یا محصول واقعی است.

Maybe, Rob - although I'm sure

شاید، راب - اگرچه من مطمئن هستم که

sometimes the food tastes

گاهی اوقات طعم غذا

just as good as it looks.

به همان اندازه که به نظر می رسد خوب است.

Anyway, the BBC Radio

به هر حال، برنامه رادیو بی بی سی

4 programme, You and Yours, has

4، شما و شما، در

been looking into this.

حال بررسی این موضوع بوده است.

They spoke to several

آنها با چندین

influential instagramers and bloggers -

اینستاگرامر و وبلاگ نویس بانفوذ صحبت کردند -

influential means having the power to

تأثیرگذار به معنای داشتن قدرت

make people change what they think.

وادار کردن مردم به تغییر افکارشان است.

Here's one of them - Rebecca Milford,

در اینجا یکی از آنها وجود دارد - ربکا میلفورد،

who edits a website called Bar Chick.

که وب‌سایتی به نام «بار چیک» را ویرایش می‌کند.

What does she think

او

about this new trend?

در مورد این روند جدید چه فکر می کند؟

I mean it sounds very cliche

منظورم این است که خیلی کلیشه ای به نظر می رسد

that a picture speaks a thousand

که یک عکس هزاران

words but it really does

کلمه را بیان می کند اما واقعاً اینطور است

and I've got friends now that

و من اکنون دوستانی پیدا کرده ام که

instead of doing what you used to

به جای انجام کارهایی که قبلاً انجام می دادید

do and going on to the website

و به وب سایت

of a restaurant to see what they were

یک رستوران بروم تا ببینم چه چیزی

serving, then you'd go onto their

سرو می کنند. به حساب اینستاگرام آن‌ها می‌روید

Instagram account and check out

و

the images, and choose what

تصاویر را بررسی می‌کنید و آنچه را که

you want to eat literally based

می‌خواهید به معنای واقعی کلمه بر

on what you're seeing.

اساس آنچه می‌بینید انتخاب کنید.

So it has to be presentable,

بنابراین، فکر می کنم باید قابل ارائه باشد

I suppose.

.

Rebecca used a well-known and

ربکا از یک

well-used phrase there - one

عبارت معروف و پرکاربرد در آنجا استفاده کرد - عبارتی

that is used so much it has

که آنقدر استفاده می شود که

become boring - what we call a cliche.

خسته کننده شده است - چیزی که ما آن را کلیشه می نامیم.

The phrase is a picture speaks a

عبارت تصویری است که

thousand words.

هزاران کلمه را بیان می کند.

Yes - and even if it is a cliche -

بله - و حتی اگر کلیشه ای باشد

it's so true.

- بسیار درست است.

You describe a fantastic

شما یک

meal in a long blog

غذای فوق‌العاده را در یک وبلاگ طولانی توصیف

but you can quickly see how

می‌کنید، اما می‌توانید به سرعت

it looks from a picture

از روی یک عکس ببینید که چگونه به نظر می‌رسد

and then create an idea in your

و سپس ایده‌ای در

mind of how it tastes.

ذهن خود از طعم آن ایجاد کنید.

So when you're promoting food,

بنابراین وقتی در حال تبلیغ غذا هستید،

a photo is everything.

یک عکس همه چیز است.

And that's why some restaurants

و به همین دلیل است که برخی از رستوران‌ها

pay PR companies lots of money

به شرکت‌های روابط عمومی پول زیادی می‌پردازند

to take stylish photos that can be

تا عکس‌های شیکی بگیرند که می‌توانند

shared on social media.

در رسانه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شوند.

It's like a fashion photo shoot

این مانند یک عکس مد

for food.

برای غذا است.

Yes and Rebecca said

بله و ربکا گفت

the food has to be presentable -

که غذا باید قابل ارائه باشد -

that's looking good enough

این به اندازه کافی خوب به نظر می رسد که

for people to see - because

مردم ببینند - زیرا

people are making choices

مردم

on what they see.

بر اساس آنچه می بینند انتخاب می کنند.

I've also heard that some

همچنین شنیده‌ام که برخی از

chefs and restaurateurs

سرآشپزها و رستوران‌ها

have adjusted their menus

منوهای خود را طوری تنظیم کرده‌اند

to produce meals that look good on

که غذاهایی تهیه کنند که در دوربین گوشی‌های هوشمند خوب به نظر می‌رسند

a smartphone camera.

.

A restaurateur, by the way,

به هر حال، رستوران‌دار

is the name of a person

، نام شخصی است

who owns and manages

که صاحب و مدیریت

a restaurant.

یک رستوران است.

Now, while there is a risk

در حال حاضر، در حالی که این خطر

that good-looking food on

وجود دارد که غذای خوش‌نظر در

social media accounts

حساب‌های رسانه‌های اجتماعی

such as Instagram, might not

مانند اینستاگرام،

match how it tastes,

با طعم آن مطابقت نداشته باشد،

there is a theory your brain

نظریه‌ای وجود دارد که مغز شما

might trick you into thinking

ممکن است شما را فریب دهد تا فکر

it does taste good.

کنید طعم خوبی دارد.

The You and Yours programme

برنامه تو و تو

also heard from Professor

همچنین از پروفسور

Charles Spence, an Experimental

چارلز اسپنس، روانشناس تجربی

Psychologist from Oxford University,

از دانشگاه آکسفورد،

about how this happens…

درباره چگونگی وقوع این اتفاق شنیده است...

We see the food first,

ما ابتدا غذا

or the drink in the glass,

یا نوشیدنی را در لیوان می بینیم،

and our brain's already imagining

و مغزمان از قبل تصور می کند

what it's going to taste like.

که چه مزه ای خواهد داشت.

And the more beautifully

و هرچه

it's presented, the more artistically,

زیباتر ارائه شود، هنرمندانه‌تر

that sets better expectations

، انتظارات بهتری را ایجاد می‌کند

and they kind of carry over and

و به نوعی

anchor the tasting experience.

تجربه چشیدن را منتقل می‌کنند و تثبیت می‌کنند.

Right, so a great photo of

درست است، بنابراین یک عکس عالی از

food can possibly make us

غذا می‌تواند باعث شود که

think it tastes better too.

فکر کنیم طعم بهتری هم دارد.

We create an idea in our head of

ما ایده‌ای در ذهن خود ایجاد می‌کنیم

how it will taste which influences our

که مزه آن چگونه خواهد بود که در هنگام خوردن غذا بر انتظارات ما تأثیر می‌گذارد

expectations when we actually

eat the food.

.

And expectation means the feeling

و انتظار به معنای احساس

that something good is going to

این است که اتفاق خوبی قرار است

happen.

بیفتد.

Right Rob, I'm sure you're

درست است راب، من مطمئن هستم که

expecting the answer to

منتظر

the question I set you earlier.

پاسخ سؤالی هستید که قبلاً برای شما گذاشته بودم.

I asked if you knew the name

من پرسیدم آیا

for the person who's usually

نام شخصی را می‌دانید که معمولاً

second in charge in a restaurant

kitchen after the Head chef

بعد از سرآشپز، دومین مسئول آشپزخانه رستوران است

and has lots of responsibility

و مسئولیت زیادی

for running it?

برای اداره آن دارد؟

Is it the... a) Pastry chef,

آیا این ... الف) شیرینی پز،

b) Commis chef, or c) Sous chef.

ب) سرآشپز Commis، یا ج) آشپز سوس.

What did you say, Rob?

چی گفتی راب؟

I said c) a Sous chef.

گفتم ج) سرآشپز سوس.

Am I right?

درست میگم؟

You are Rob!

Give that man a job,

تو راب هستی!

به آن مرد شغل بدهید،

here maybe in the BBC canteen!

شاید اینجا در غذاخوری بی بی سی!

Come on, Neil. I think I

بیا نیل. فکر می‌کنم

can do better than that!

می‌توانم بهتر از این کار کنم!

But before I do let's remind

اما قبل از اینکه این کار را انجام دهم، اجازه دهید

ourselves of some of the vocabulary

برخی از واژگانی را

we've discussed today.

که امروز بحث کردیم را به خود یادآوری کنیم.

Starting with gastronome -

با غذا شروع

that's someone who enjoys and

می‌کنیم -

knows a lot about high-quality food -

someone like me!

کسی مثل من!

Maybe Rob. We also discussed

شاید راب ما همچنین در

the word influential, meaning having

مورد کلمه تأثیرگذار بحث کردیم، یعنی

the power to make people change

داشتن قدرت وادار کردن مردم به

what they think.

تغییر افکارشان.

We also mentioned cliche -

ما همچنین به کلیشه اشاره کردیم

a well-known phrase that is so

- عبارت معروفی که آنقدر

overused it's become boring.

زیاد استفاده می شود که خسته کننده شده است.

Like for example 'a picture speaks a

برای مثال "یک تصویر

thousand words.'

هزاران کلمه را بیان می کند."

You never use cliches

تو هرگز از کلیشه استفاده

do you, Neil?

نمی کنی، نیل؟

Absolutely never.

مطلقا هرگز.

Let's move on to presentable -

بیایید به سمت قابل ارائه برویم -

that describes something that

که چیزی را توصیف می کند که

looks good, is smart and is

خوب به نظر می رسد، هوشمند است و به

good enough for people to see.

اندازه کافی خوب است که مردم ببینند.

A bit like me in my smart new

کمی شبیه من در جامپر هوشمند جدیدم

jumper. Do you like it?

. آیا آن را دوست دارید؟

Very nice! Well a presenter has

بسیار خوب! خوب یک مجری

to be presentable, Neil!

باید قابل ارائه باشد، نیل!

Our next word was expectation,

کلمه بعدی ما انتظار بود

a word that describes the feeling

، کلمه ای که این احساس را توصیف می کند

that something good is going to

که قرار است اتفاق خوبی

happen.

بیفتد.

I have an expectation that people

من انتظار دارم که مردم

will love this programme!

این برنامه را دوست داشته باشند!

Well, let's hope so!

خوب، بیایید امیدوار باشیم!

Yes, and that brings us to the

بله، و این ما را به

end of this programme.

پایان این برنامه می‌رساند.

Don't forget to check out

فراموش نکنید که

our social media platforms.

پلتفرم های رسانه های اجتماعی ما را بررسی کنید.

See you soon, bye bye.

به زودی می بینمت، خداحافظ

Goodbye!

خداحافظ!