Emma Raducanu wins US Open: BBC News Review

Britain's Emma Raducanu wins the US Open.

اما رادوکانو بریتانیایی برنده مسابقات آزاد آمریکا شد.

Hello, I'm Rob. This is News Review from BBC Learning English

سلام من راب هستم این نقد خبری از بی بی سی است که انگلیسی را یاد می گیرد

and joining me today is Catherine. Hello Catherine.

و امروز کاترین به من می پیوندد. سلام کاترین.

Hello Rob and hello everybody.

سلام راب و سلام به همه.

Now, don't forget we're going to be teaching you some vocabulary today

حالا، فراموش نکنید که ما امروز به شما لغات آموزش می دهیم

and you can test yourselves on the words by going to our website

و می توانید با رفتن به وب سایت ما

bbclearningenglish.com where there's a quiz.

bbclearningenglish.com که در آن یک مسابقه وجود دارد، خود را روی کلمات آزمایش کنید.

But first, let's hear a news report from the BBC about this story:

اما ابتدا، بیایید یک گزارش خبری از بی‌بی‌سی درباره این داستان بشنویم:

So, yes – exciting news from the United States:

خب، بله – خبر هیجان‌انگیز از ایالات متحده:

Britain's Emma Raducanu has beaten Leylah Fernandez

اما رادوکانو بریتانیایی لیلا فرناندز

to win the US Open Tennis Championships.

را شکست داده و قهرمان مسابقات تنیس آزاد آمریکا شده است .

She is only eighteen years old.

او فقط هجده سال دارد.

It's her first time at the US Open.

این اولین بار است که او در US Open شرکت می کند.

Yes. Well done Emma! Very exciting news.

آره. آفرین اما! خبر بسیار هیجان انگیز

And we've got three words and expressions

و ما سه کلمه و عبارت

that you can use to talk about this story, haven't we?

داریم که می توانید برای صحبت در مورد این داستان از آنها استفاده کنید، اینطور نیست؟

We have. We have: 'captures imagination'.

ما داریم. ما داریم: "تخیل را تسخیر می کند".

We have 'fluke'. And we have 'fallen for'.

ما "فوک" داریم. و ما "به خاطر" افتاده ایم.

So, that's 'captures imagination', 'fluke' and 'fallen for'.

بنابراین، این «تخیل را تسخیر می‌کند»، «تصور» و «افتاده برای» است.

OK. We're going to find out where these words appear in news headlines.

خوب. ما می خواهیم بفهمیم که این کلمات در کجای تیترهای اخبار آمده است.

And what is your first headline now please?

و لطفا اولین تیتر شما در حال حاضر چیست؟

Well, we're starting at BBC Sport and the headline:

خوب، ما از BBC Sport شروع می کنیم و عنوان:

'Captures imagination' – makes people interested and excited.

"تخیل را تسخیر می کند" - مردم را علاقمند و هیجان زده می کند.

'Captures imagination' is a two-word expression here.

اینجا "تخیل را تسخیر می کند" یک عبارت دو کلمه ای است.

The first word: 'captures' – C-A-P-T-U-R-E-S.

کلمه اول: "گرفتن" - C-A-P-T-U-R-E-S.

And the second word: 'imagination' – I-M-A-G-I-N-A-T-I-O-N.

و کلمه دوم: "تخیل" - I-M-A-G-I-N-A-T-I-O-N.

Now, the headlines have actually missed out the word in the middle,

در حال حاضر، تیترها در واقع کلمه وسط را از دست داده اند،

which is either 'the' or it can be a pronoun

که یا «the» است یا می تواند ضمیری

like 'my', 'your', 'his', 'her', 'their'.

مانند «من»، «شما»، «او»، «او»، «آنها» باشد.

So, in everyday English,

بنابراین، در زبان انگلیسی روزمره،

something 'captures the imagination' of something – someone.

چیزی "تخیل" چیزی را تسخیر می کند - کسی.

Or something 'captures my imagination' or 'your imagination' –

یا چیزی "تخیل من را تسخیر می کند " یا "تخیل شما" -

his/her... 'his' or 'her' or 'their imagination'.

او / او ... "او" یا "او" یا "تخیل آنها".

So, if something 'catches your imagination',

بنابراین، اگر چیزی « تخیل شما را جلب کند»

you suddenly get really interested in it.

، ناگهان واقعاً به آن علاقه مند می شوید.

You want to know more about it. You get very excited about it.

شما می خواهید در مورد آن بیشتر بدانید. شما در مورد آن بسیار هیجان زده می شوید.

So, Emma Raducanu has come from...

بنابراین، اما رادوکانو از جایی آمده است...

it seems like she's come from nowhere –

به نظر می رسد که او از هیچ جا آمده است -

she's actually been working a long time for this,

او در واقع مدت زیادی برای این کار کار کرده است،

but suddenly here she is. She's an amazing winner.

اما ناگهان او اینجاست. او یک برنده شگفت انگیز است.

Everybody wants to know more. Everybody's interested in her story.

همه می خواهند بیشتر بدانند. همه به داستان او علاقه مند هستند.

So, she has 'captured the imagination' of many, many people.

بنابراین، او تخیل بسیاری از مردم را تسخیر کرده است.

They're interested!

آنها علاقه مند هستند!

Yes. Everyone's very excited, including me.

آره. همه از جمله من بسیار هیجان زده هستند .

Got... that's really got me into tennis, I suppose.

فهمیدم... این واقعاً مرا به تنیس کشاند، فکر می‌کنم.

We're using the word 'capture' here, which is like 'catching'.

ما در اینجا از کلمه "گرفتن" استفاده می کنیم که مانند "گرفتن" است.

So, are we actually 'catching' something?

بنابراین، آیا ما واقعاً چیزی را "گرفتن" می کنیم؟

Yes, 'capture' – if you 'capture' something,

بله، «گرفتن» – اگر چیزی را «گرفتن» کنید، به

you kind of trap it so it can't get away.

نوعی آن را به دام می‌اندازید تا نتواند دور شود.

You think about, you know, escaped criminals;

شما به جنایتکاران فراری فکر می کنید .

the police will try to 'capture' them.

پلیس سعی خواهد کرد آنها را "گرفت".

They will catch them, so they can't escape.

آنها آنها را می گیرند، بنابراین آنها نمی توانند فرار کنند.

So, it's not that you can't escape literally,

بنابراین، مسئله این نیست که شما نمی توانید به معنای واقعی کلمه فرار کنید،

but it's that idea of – you really...

بلکه این ایده این است که - شما واقعاً ...

you don't want to escape; you want to know more.

شما نمی خواهید فرار کنید. میخواهید بیشتر بدانید.

You're interested, you're engaged, you're excited.

شما علاقه مند هستید، نامزد هستید، هیجان زده اید.

And has anything captured your imagination recently, Catherine?

و آیا اخیراً چیزی تخیل شما را تسخیر کرده است، کاترین؟

Well, as it happens, yes.

خوب، همانطور که اتفاق می افتد، بله.

I've seen an advertisement for this dinner experience.

من یک تبلیغ برای این تجربه شام ​​دیده ام.

You go to have dinner, but there's all these people

شما می‌روید شام بخورید، اما همه این افراد

from Charles Dickens novels all around the place –

از رمان‌های چارلز دیکنز در همه جا هستند -

I don't know if that's serving you food or chatting to you,

نمی‌دانم برای شما غذا سرو می‌کنند یا با شما گپ می‌زنند،

but it's this immersive theatre experience

اما این تجربه تئاتر غوطه‌ور است

and it sounds really interesting

و واقعاً جالب به نظر می‌رسد

and it's 'captured my imagination', so I'm going to go.

و «گرفته‌شده» است. تخیل من، بنابراین من می روم.

Excellent. Well, let's have a summary of that phrase:

عالی خب، بیایید خلاصه ای از آن عبارت داشته باشیم:

So, we are talking about tennis today

بنابراین،

and we've talked about tennis before here on News Review.

ما امروز در مورد تنیس صحبت می کنیم و قبلاً در اینجا در News Review درباره تنیس صحبت کرده ایم .

Earlier this year, Wimbledon started again

اوایل امسال، ویمبلدون

after being locked down because of coronavirus

پس از تعطیلی به دلیل ویروس کرونا دوباره شروع شد

and so we talked about Wimbledon starting up again.

و بنابراین ما در مورد شروع دوباره ویمبلدون صحبت کردیم.

So, how can we watch that video again, Catherine?

بنابراین، چگونه می توانیم دوباره آن ویدیو را تماشا کنیم، کاترین؟

It's easy. You just click the link.

آسان است. شما فقط روی لینک کلیک کنید.

Just click the link down below. Excellent.

فقط روی لینک زیر کلیک کنید عالی

OK. Let's have a look at your next headline.

خوب. بیایید به تیتر بعدی شما نگاهی بیندازیم.

Yes, we're at the Guardian now, still in the UK – the headline:

بله، ما اکنون در گاردین هستیم، هنوز در بریتانیا - تیتر:

'Fluke' – something that happens by luck or chance and not skill.

"Fluke" - چیزی که از روی شانس یا شانس اتفاق می افتد و نه مهارت.

Yes, it's a single word this time: F-L-U-K-E – 'fluke'.

بله، این بار تنها یک کلمه است: F-L-U-K-E - "Fluke".

A 'fluke' is a noun. It can also be an adjective

یک "فلوک" یک اسم است. همچنین می تواند یک صفت باشد

and there is a separate adjective that I'll tell you about later,

و یک صفت جداگانه وجود دارد که بعداً در مورد آن خواهم گفت،

but 'fluke' – noun or adjective and sometimes even a verb.

اما 'fluke' – اسم یا صفت و گاهی اوقات حتی یک فعل.

It's a short, nice-sounding word, isn't it?

این کلمه کوتاه و خوش صدایی است، اینطور نیست؟

It is.

این است.

Which... which gets used occasionally – for example,

که... که گهگاه استفاده می شود - برای مثال،

I've got a local football team I support.

من یک تیم فوتبال محلی دارم که طرفدارش هستم.

I won't name them, but they're not very good to be honest,

من آنها را نام نمی برم، اما صادقانه بگویم، آنها خیلی خوب نیستند،

but last weekend by 'fluke'

اما آخر هفته گذشته با 'تصادف'

they won a game – the first one this season.

آنها یک بازی را بردند - اولین بازی این فصل.

They scored a couple of amazing goals

آن‌ها چند گل شگفت‌انگیز به ثمر رساندند

and we could say it was 'flukey'. There's that adjective.

و می‌توانیم بگوییم که این یک «آشکار» بود. اون صفت هست

So, they won 'by fluke', which is an interesting way to to use the word –

بنابراین، آنها برنده شدند، که روش جالبی برای استفاده از کلمه

'by fluke' – as an adverb there.

- تصادفی - به عنوان یک قید در آنجا است.

And what happened exactly Rob then?

و دقیقا راب چه اتفاقی افتاد؟

What was this 'fluke' – this amazing, kind of, weird thing that happened?

این "تصادف" چه بود - این اتفاق شگفت انگیز، نوعی، عجیب و غریب که اتفاق افتاد؟

Well, basically, the other player tripped over –

خب، اساساً، بازیکن دیگر زمین خورد -

at that moment, there was a gap to score a goal

در آن لحظه ، فاصله ای برای زدن گل وجود داشت

and so the striker, you know, hit the ball in.

و بنابراین، مهاجم ، توپ را وارد دروازه کرد.

Complete 'fluke'! Lucky – I suppose you could say.

لاکی - فکر می کنم شما می توانید بگویید.

OK. So, something that happens, which isn't expected; it's really unusual.

خوب. بنابراین، چیزی که اتفاق می افتد، که انتظار نمی رود. واقعا غیرعادی است

Everybody's surprised: you don't expect it to happen

همه تعجب کرده اند: انتظار ندارید این

and it probably won't happen again.

اتفاق بیفتد و احتمالاً دیگر تکرار نخواهد شد.

It's a 'fluke'. It's almost like a kind of miracle that you...

آن یک اتفاق است'. این تقریباً شبیه یک معجزه است که شما ...

just came from nowhere and surprised everybody.

فقط از ناکجاآباد آمدید و همه را شگفت زده کردید.

What the headline is actually saying is that

آنچه که تیتر در واقع می‌گوید این است که

  Emma Raducanu's win was not a 'fluke'.

برد اما رادوکانو یک «تصادف» نبود.

It's saying that she's... I think the story says she trained a long time.

این می گوید که او... فکر می کنم داستان می گوید که او مدت زیادی تمرین کرده است.

This was all, kind of, planned and predicted.

این همه، به نوعی، برنامه ریزی شده و پیش بینی شده بود.

It just looked like a 'fluke', because people weren't expecting it.

این فقط شبیه یک "تصادف" به نظر می رسید، زیرا مردم انتظار آن را نداشتند.

But a 'fluke' is something that happens unexpectedly, by surprise.

اما "تصادف" چیزی است که به طور غیر منتظره و به طور غافلگیرانه اتفاق می افتد.

It's really unusual and it probably won't happen again.

واقعاً غیرعادی است و احتمالاً دیگر تکرار نخواهد شد.

And I mentioned, a bit ago, about the adjective version of 'flukey'.

و من کمی پیش در مورد نسخه صفت "flukey" اشاره کردم.

We can say things are 'flukey'.

می‌توانیم بگوییم که همه چیز «آشکار» است.

Yes, put a 'y' on the end of 'fluke'

بله، یک "y" در انتهای "fluke" قرار دهید

and you've got the lovely adjective 'flukey'.

و صفت دوست داشتنی "flukey" را دریافت می کنید.

Excellent. OK. Well, let's have a look at a summary of that word:

عالی خوب. خب، بیایید نگاهی به خلاصه‌ای از این کلمه بیندازیم:

On News Review, we talked about something

در News Review، ما در مورد چیزی صحبت کردیم

that may have been a 'fluke' earlier this year.

که ممکن است در اوایل سال جاری یک اتفاق بیفتد.

That was heavy snowfall in Spain back in January.

این برف سنگین در اسپانیا در ژانویه بود.

Was that unexpected? Was it 'flukey'?

آیا این غیرمنتظره بود؟ آیا این "فوکی" بود؟

Well, we talked about it, as I say, on News Review

خوب، همانطور که گفتم در News Review در مورد آن صحبت کردیم

and how can we watch that video again, Catherine?

و چگونه می توانیم دوباره آن ویدیو را تماشا کنیم، کاترین؟

You can find it by clicking the link – that's not going to be a 'fluke'!

شما می توانید آن را با کلیک کردن بر روی پیوند پیدا کنید - این یک "تصادف" نیست!

You click the link – that programme will be there.

شما روی پیوند کلیک کنید - آن برنامه آنجا خواهد بود.

Definitely be there! Good stuff.

حتما اونجا باش! چیزهای خوب

OK. Let's have a look at our next headline please.

خوب. لطفا نگاهی به تیتر بعدی خود بیاندازیم.

Yes. And this time the Metro, here in the UK:

آره. و این بار مترو، اینجا در بریتانیا:

That's 'fallen for' – suddenly started loving someone.

این "مسئول" است - ناگهان شروع به دوست داشتن کسی کرد.

Yes, we have a phrasal verb. 'Fallen' – F-A-L-L-E-N.

بله، ما یک فعل عبارتی داریم. "سقوط" - F-A-L-L-E-N.

And the second word is 'for' – F-O-R.

و کلمه دوم "برای" است - F-O-R.

And if you've 'fallen for' someone, you've fallen in love with them.

و اگر عاشق کسی شده باشید، عاشق او شده اید.

It's a very, very similar expression to 'fall in love'.

این یک عبارت بسیار بسیار شبیه به "عاشق شدن" است.

If you fall in love with someone, you can say you've 'fallen for them'.

اگر عاشق کسی شدی، می‌توانی بگوییم که عاشق او شده‌ای.

Now, when you fall in love with somebody,

حالا، وقتی عاشق کسی می شوید،

often you want to date them. You want to marry them.

اغلب می خواهید با او قرار ملاقات بگذارید. میخوای باهاشون ازدواج کنی

You can talk about when you 'fell for' your wife or husband.

می توانید در مورد زمانی که عاشق همسر یا همسرتان شدید صحبت کنید.

We're not saying everybody wants to marry Emma Raducanu,

ما نمی گوییم که همه می خواهند با اما رادوکانو ازدواج کنند،

but what we are saying is New York, here – the people of New York –

اما آنچه می گوییم نیویورک است، اینجا - مردم نیویورک

have suddenly thought: 'She's great! She's amazing! We love her!

- ناگهان فکر کردند: "او عالی است! او شگفت انگیز است! ما او را دوست داریم!

We want to know more about her!'

ما می خواهیم در مورد او بیشتر بدانیم!'

All of a sudden, they're all talking about her

ناگهان همه آنها در مورد او صحبت

and they think she is amazing.

می کنند و فکر می کنند او شگفت انگیز است.

So, they've 'fallen for her' means they think she's great: they love her.

بنابراین، آنها «به دام او افتاده اند» یعنی فکر می کنند او عالی است: آنها او را دوست دارند.

Does it mean people are falling over then? Are they actually falling?

آیا این بدان معناست که مردم در آن زمان سقوط می کنند؟ آیا آنها واقعاً سقوط می کنند؟

They're not actually dropping to the ground.

آنها در واقع روی زمین نمی افتند.

So, it is not that kind of 'fall'.

بنابراین، آن نوع "سقوط" نیست.

It's much more to do with the feelings.

این خیلی بیشتر به احساسات مربوط می شود.

So, the word 'fall' is used metaphorically.

بنابراین، کلمه "سقوط" به صورت استعاری استفاده می شود.

And I've heard the phrase 'to fall for a joke', for example.

و من مثلاً عبارت "به شوخی افتادن" را شنیده ام.

Does that mean people are falling in love with jokes?

آیا این بدان معناست که مردم عاشق شوخی می شوند؟

Now, don't... not to be confused with – yeah.

حالا، نباید... اشتباه شود - بله.

If you 'fall for someone' you fall in love with them.

اگر عاشق کسی شوید، عاشق او می شوید.

If you 'fall for something', we can often say that that's

اگر «به چیزی علاقه دارید»، اغلب می‌توانیم بگوییم که این در

actually to do with a joke or a trick that you were fooled by.

واقع با یک شوخی یا ترفندی است که فریب شما را خورده‌اید.

So, for example Rob, if someone rings up from... and says:

بنابراین، برای مثال راب، اگر کسی از... زنگ بزند و بگوید:

'I'm from your bank. There's a problem with your account. Please log in.'

«من از بانک شما هستم. مشکلی در حساب شما وجود دارد. لطفا وارد شوید.'

And you log in and give them lots of money and later you think:

و شما وارد سیستم می شوید و پول زیادی به آنها می دهید و بعداً فکر می کنید:

'Oh no! That was a scam and I fell for it.'

"اوه نه! این یک کلاهبرداری بود و من گرفتار آن شدم.

It means you were tricked by it,

این بدان معناست که شما توسط آن فریب خوردید،

or you can 'fall for a joke' – means that

یا می توانید "شوخی کنید" - یعنی

somebody plays a prank on you and you... you get tricked.

کسی با شما شوخی می کند و شما ... فریب می خورید.

OK. No romance involved there. OK.

خوب. هیچ عشقی در آن وجود ندارد. خوب.

No. Not at all.

نه اصلا.

Excellent. OK. Thanks for that.

عالی خوب. با تشکر از آن.

Let's have a summary of that expression:

بیایید خلاصه ای از آن عبارت داشته باشیم:

OK. We're almost out of time but, Catherine,

خوب. تقریباً زمان ما تمام شده است ، اما، کاترین

could you recap the vocabulary that we've discussed today please?

، می‌توانید واژگانی را که امروز در مورد آن صحبت کردیم، مرور کنید؟

Of course. We had:

البته. ما داشتیم:

'captures imagination' – makes people interested and excited.

"تخیل را تسخیر می کند" - مردم را علاقمند و هیجان زده می کند.

We had 'fluke', which means something that happens by luck or chance

ما "fluke" داشتیم، یعنی چیزی که از روی شانس یا شانس اتفاق می افتد

and not skill.

و نه مهارت.

And we had 'fallen for' – suddenly started loving someone.

و ما "درگیر" شده بودیم - ناگهان شروع به دوست داشتن کسی کردیم.

Don't forget – you can test yourself

فراموش نکنید - می توانید

on your understanding of today's vocabulary

by going to a quiz on our website at bbclearningenglish.com.

با رفتن به یک مسابقه در وب سایت ما به نشانی bbclearningenglish.com، درک خود از واژگان امروزی را آزمایش کنید.

And don't forget, of course – we're all over social media.

و البته فراموش نکنید - ما در سراسر رسانه های اجتماعی هستیم.

Well, thanks for joining us today and we will see you again next time.

خوب، از اینکه امروز به ما پیوستید متشکریم و دفعه بعد دوباره شما را خواهیم دید.

Bye for now. Bye.

فعلا خداحافظ. خدا حافظ.