Olympics: Sprinter seeks asylum: BBC News Review

At the Olympics, a Belarusian sprinter says that her

در بازی‌های المپیک، یک دونده بلاروسی می‌گوید که

team tried to force her home after she criticised her coaching staff.

تیمش پس از انتقاد از کادر مربیگری‌اش، سعی کرد به زور او را به خانه برگرداند.

This is News Review from BBC Learning English.

این بررسی خبری از آموزش انگلیسی BBC است.

I'm Neil and joining me is Roy. Hello, Roy. Hi, Neil and hello, everyone.

من نیل هستم و روی به من می پیوندد. سلام، روی. سلام، نیل و سلام، همه.

If you would like to test yourself on the vocabulary around the story.

اگر دوست دارید خود را روی دایره لغات پیرامون داستان آزمایش کنید.

All you need to do is head to our website

تنها کاری که باید انجام دهید این است که

www.bbclearningenglish.com to take a quiz.

برای شرکت در آزمون به وب سایت ما www.bbclearningenglish.com مراجعه کنید.

But now, let's hear more about that story from this BBC news report.

اما اکنون، بیایید از این گزارش خبری بی‌بی‌سی درباره آن داستان بیشتر بشنویم.

The Belarusian authorities say she was removed from the team because of

مقامات بلاروس می گویند که او از تیم کنار گذاشته شده است زیرا

Belarusian sprinter Krystsina Tsimanouskaya

کریستینا تسیمانوسکایا، دونده سرعت بلاروس،

claims that her country's officials were trying to force her

ادعا می کند که مقامات کشورش پس از انتقاد از مربیانش در تلاش بودند او را مجبور

to return home after she criticised her coaches. She is now in the

به بازگشت به خانه کنند . او اکنون تحت

protection of the Japanese police and she is seeking asylum in Europe.

حمایت پلیس ژاپن است و به دنبال پناهندگی در اروپا است.

OK. Well, you've been looking around the world's media at this story.

خوب. خوب، شما رسانه های جهان را در این ماجرا نگاه کرده اید.

You've picked out three really useful items of vocabulary that can help

شما سه مورد از واژگان بسیار مفید را انتخاب کرده اید که می تواند به مردم کمک کند

people to talk about the story and understand it. What have you got?

تا در مورد داستان صحبت کنند و آن را درک کنند. چی داری؟

We have a 'standoff', 'against someone's will' and 'kidnap plot'.

ما یک "بنگاه"، "برخلاف میل کسی" و "توطئه آدم ربایی" داریم.

'Standoff', 'against someone's will' and 'kidnap plot'.

"مقابله"، "برخلاف میل کسی" و "توطئه آدم ربایی".

OK, let's have a look at your first headline, please Roy.

خوب، بیایید به اولین تیتر شما نگاهی بیندازیم ، لطفا روی.

OK, our first headline comes from the UK from The Mirror and

خوب، اولین تیتر ما از بریتانیا از The Mirror می آید و

it reads: Olympic sprinter who criticised regime in airport

می گوید: دونده المپیکی که از رژیم در

standoff as she refuses to fly home.

بن بست فرودگاه انتقاد کرد زیرا از پرواز به خانه امتناع می کرد.

'stand off' - situation in which neither side wants to agree.

"ایستادن" - وضعیتی که هیچ یک از طرفین نمی خواهند به توافق برسند.

OK. So this word is spelt S-T-A-N-D-O-F-F

خوب. بنابراین این کلمه S-T-A-N-D-O-F-F نوشته می شود

and you'll notice there

و متوجه خواهید شد که

I spelt it as one word. In the headline, it's hyphenated, but you

من آن را به صورت یک کلمه املا کردم. در تیتر، خط فاصله است، اما

can use it in either way, you will see it in both ways - and it basically

شما می توانید از آن به هر صورت استفاده کنید، آن را به هر دو صورت مشاهده خواهید کرد - و اساساً

relates to a situation in which two parties or two people cannot agree.

به موقعیتی مربوط می شود که در آن احزاب یا افراد نمی توانند توافق کنند.

OK, Roy. I think I know this situation from various movies

باشه، روی. فکر می‌کنم این وضعیت را از فیلم‌های مختلفی

I've seen - where you have one group of people one individual with a gun

که دیده‌ام می‌دانم - جایی که شما یک گروه از افراد دارید، یکی با تفنگ

and another one with a gun and they're pointing at each other,

و دیگری با تفنگ و آنها به یکدیگر اشاره می‌کنند

and neither one of them wants to compromise.

و هیچ‌کدام از آنها نمی‌خواهند سازش کنند.

Yeah. So it's all about that idea of neither willing to compromise and

آره بنابراین همه چیز به این ایده مربوط می شود که هیچ کدام حاضر به سازش نیستند و

you're absolutely right. It is quite commonly with two people with guns.

شما کاملاً درست می گویید. معمولاً با دو نفر با اسلحه اتفاق می افتد.

Neither one wants to leave the safety of where they are so they're

هیچ‌کدام نمی‌خواهند امنیت جایی که هستند را ترک کنند، بنابراین

both stuck or staying in their position and they are in a standoff,

هر دو در موقعیت خود گیر کرده‌اند یا در موقعیت خود باقی می‌مانند و اگر بخواهید در بن بست قرار

if you like. But in this situation, it more relates to a situation where

می‌گیرند. اما در این شرایط ، بیشتر به موقعیتی مربوط می شود که

neither person wants to agree to the terms and neither person is moving.

هیچ کدام نمی خواهند با شرایط موافقت کنند و هیچ یک از آنها حرکت نمی کنند.

It's not about guns in this case or in a film.

در این مورد یا در یک فیلم بحث اسلحه نیست.

Yes, and probably most commonly guns and violence are not involved in

بله، و احتمالاً در بیشتر موارد اسلحه و خشونت

this when we're talking about standoffs. Can you give us another example,

وقتی در مورد بن بست صحبت می کنیم، دخیل نیستند. آیا می توانید مثال دیگری برای ما بیاورید،

maybe from the world of commerce or business?

شاید از دنیای تجارت یا تجارت؟

Absolutely. So, yeah, as you say it's quite commonly used

کاملا. بنابراین، بله، همانطور که شما می گویید معمولاً در تجارت استفاده می شود

in business and it maybe relates to a situation where two companies

و ممکن است به موقعیتی مربوط شود که در آن دو شرکت

or two parties from two different companies are trying to agree terms,

یا دو طرف از دو شرکت مختلف سعی در توافق با شرایط دارند،

or maybe a deal or a takeover, but neither one is willing to compromise

یا شاید یک معامله یا تصاحب، اما هیچ کدام مایل به توافق نیستند. سازش

or accept the other's term. So there is a standoff. They're not

یا قبول شرط دیگری بنابراین یک بن بست وجود دارد. آنها

willing to move. And it's also commonly used in other situations.

حاضر به حرکت نیستند. و همچنین معمولاً در موقعیت های دیگر استفاده می شود.

For example, legal situations. Perhaps a divorce where there

مثلا موقعیت های حقوقی. شاید یک طلاق که در

is a standoff between the two people that want to get divorced.

آن یک بن بست بین دو نفر که می خواهند طلاق بگیرند وجود دارد.

Neither one is willing to agree to the other's terms. Yeah.

هیچ یک حاضر نیست با شرایط دیگری موافقت کند. آره

OK, we can also see this word, well a very similar looking word,but

خوب، ما همچنین می‌توانیم این کلمه را ببینیم، کلمه‌ای شبیه به ظاهر، اما

it's an adjective to describe a certain type of person - 'standoffish'.

این یک صفت برای توصیف نوع خاصی از افراد است - "standoffish".

Is that similar? Not really this is... Yeah, basically,

آیا شبیه است؟ واقعاً اینطور نیست... بله، اساساً،

let me give you an example: The other day,

بگذارید برایتان مثال بزنم : روز پیش،

I went to an online party and I was really happy and I was

به یک مهمانی آنلاین رفتم و واقعاً خوشحال بودم و

ready to celebrate, but nobody was speaking to me. Nobody,

آماده بودم که جشن بگیرم، اما کسی با من صحبت نمی کرد. هیچ کس،

nobody was talking to me. They were all being really unfriendly and very formal.

هیچ کس با من صحبت نمی کرد. همه آنها واقعا غیر دوستانه و بسیار رسمی بودند.

They were being a bit standoffish as you'd say. So it relates

همانطور که شما می گویید، آنها کمی سرگردان بودند. بنابراین

to a person who is unfriendly, or being quite formal.

به شخصی مربوط می شود که غیر دوستانه یا کاملا رسمی است.

  The opposite type of person to you, Roy.

نوع مخالف شما، روی.

Thank you.

متشکرم.

Shall we get a summary?

خلاصه بیاریم؟

To hear another story about a standoff, we have one

برای شنیدن داستان دیگری در مورد یک بن بست، داستانی در

about North and South Korea. Where can our viewers find it, Roy?

مورد کره شمالی و جنوبی داریم. بینندگان ما از کجا می توانند آن را پیدا کنند، روی؟

All you need to do is click that link.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی آن لینک کلیک کنید.

OK, let's have a look at your next headline.

خوب، بیایید به تیتر بعدی شما نگاهی بیندازیم.

So our next headline comes from the UK again, from the

بنابراین تیتر بعدی ما دوباره از بریتانیا، از

Telegraph, and it reads: Belarus Olympic sprinter 'forced to

تلگراف، می آید، و می گوید: دونده المپیک بلاروس پس از انتقاد از مربی

airport against her will' after criticising coach.

، "بر خلاف میل خود مجبور به فرودگاه شد" .

'against someone's will' - doing the opposite of what someone wishes.

"بر خلاف میل کسی" - انجام برعکس آنچه کسی می خواهد.

Yes. So this expression is three words.

آره. پس این عبارت سه کلمه است.

The first word 'against' is: A-G-A-I-N-S-T.

اولین کلمه "علیه" عبارت است از: A-G-A-I-N-S-T.

The second word, is that like, it can be like 'my',

کلمه دوم، این است که مانند، می تواند مانند "من"،

'your', 'his' or 'her' and the third word is 'will': W-I-L-L.

"تو"، "او" یا "او" باشد و کلمه سوم "اراده" است: W-I-L-L.

And it relates to doing something that somebody doesn't

و مربوط به انجام کاری است که کسی

want or somebody doesn't wish.

نمی‌خواهد یا کسی نمی‌خواهد.

Yeah, now some people might be confused - that little word 'will' -

بله، اکنون ممکن است برخی افراد گیج شوند - این کلمه کوچک "اراده" -

very common. People associate it with when we're talking about the future.

بسیار رایج است. زمانی که ما در مورد آینده صحبت می کنیم، مردم آن را با آن مرتبط می کنند.

This is not the same word.

این همان کلمه نیست.

No, no. I will explain it. So that little word 'will' is everywhere.

نه نه. من آن را توضیح خواهم داد. بنابراین آن کلمه کوچک "اراده" در همه جا وجود دارد.

And it's a modal verbs, as you say, commonly used to talk about the

و این یک افعال معین است، همانطور که شما می گویید، که معمولا برای صحبت در مورد

future. Potentially, a decision made at the time of speaking.

آینده استفاده می شود. به طور بالقوه، تصمیمی که در زمان صحبت گرفته شده است.

So you say 'I'm going to the cafe.'

بنابراین شما می گویید "من به کافه می روم."

'OK, I will come with you', but not in this sense. In this sense,

"باشه، من با شما خواهم آمد"، اما نه به این معنا. از این نظر،

It's actually being used as a noun, and it has a very different meaning

It در واقع به عنوان یک اسم استفاده می شود، و معنای بسیار متفاوتی دارد

and it's basically about wishes or intentions in this case.

و اساساً در مورد آرزوها یا نیات در این مورد است.

Yeah. And we're talking about sort of strong wishes, we're not talking about, you know,

آره و ما در مورد آرزوهای قوی صحبت می کنیم، ما در مورد این صحبت نمی کنیم، می دانید

wanting to have a biscuit with your cup of tea or something like that.

که بخواهید یک بیسکویت با فنجان چای خود یا چیزی شبیه به آن بخورید.

No, no. So in the case of the headline,

نه نه. بنابراین در مورد تیتر

it's basically saying that the athlete was being returned home,

، اساساً می‌گویند که ورزشکار به خانه بازگردانده می‌شود،

but she didn't want to go back.

اما او نمی‌خواست برگردد.

So it was against her will - that was her intention to not go back.

بنابراین برخلاف میل او بود - قصد او این بود که به عقب برنگردد.

So this word 'will' is used in a word people may have seen connected to

بنابراین این کلمه "اراده" در کلمه ای به کار می رود که ممکن است مردم دیده باشند که با

people's strength of personality to complete something which is

قدرت شخصیت افراد مرتبط است تا چیزی را تکمیل کنند که

perhaps a bit tricky: 'willpower'. What's 'willpower'?

شاید کمی دشوار باشد: "نیروی اراده". "نیروی اراده" چیست؟

Absolutely. So 'willpower', it relates to your

کاملا. بنابراین «نیروی اراده» به

resolve or your ability to, your mental ability, to do something.

عزم شما یا توانایی شما برای انجام کاری، توانایی ذهنی شما مربوط می شود.

Let me give you an example we commonly use 'willpower'[when]

اجازه دهید مثالی برای شما بیاورم که ما معمولاً

talking about overcoming something like smoking.

در مورد غلبه بر چیزی مانند سیگار کشیدن از «نیروی اراده» استفاده می‌کنیم.

So if you decide to give up smoking. Many, many years ago,

بنابراین اگر تصمیم به ترک سیگار دارید. سال‌ها

I used to smoke cigarettes and I realised that one day,

پیش سیگار می‌کشیدم و یک روز فهمیدم

they were not healthy for me, and I wanted to give up. And it's a very,

که برایم سالم نیست و می‌خواستم آن را ترک کنم. و این یک فرآیند بسیار

very sort of difficult process, or it was for me,

بسیار دشوار است، یا برای من بود،

but I threw those cigarettes in the bin and I said no more and I had,

اما من آن سیگارها را در سطل زباله انداختم و دیگر نگفتم و داشتم،

I had to use a lot of willpower there to get through that

باید از اراده زیادی در آنجا استفاده می کردم تا از آن عبور کنم،

because it was very difficult, but I had some,

زیرا خیلی سخت بود، اما من مقداری

I had a strong will - we can say it was that way as well. But

داشتم، اراده قوی داشتم - می توان گفت که همینطور هم بود. اما

willpower is the thing that helped me overcome smoking.

قدرت اراده چیزی است که به من کمک کرد بر سیگار غلبه کنم.

OK. Yes, you might need a lot of will power to help you move

خوب. بله، ممکن است به قدرت اراده زیادی نیاز داشته باشید تا به شما کمک کند تا

ahead with your English, but I'm sure you can do it.

با زبان انگلیسی خود پیش بروید، اما من مطمئن هستم که می توانید این کار را انجام دهید.

Follow Roy's smoking example. Let's get a summary.

الگوی سیگار کشیدن روی را دنبال کنید. بیایید خلاصه کنیم.

Now, talking about the other 'will' - the future

حالا، در مورد "اراده" دیگر - "اراده" آینده

'will', we have the perfect programme for you, don't we Roy?

، ما برنامه عالی برای شما داریم، نه روی؟

Yes, we do. All you need to do is click the link in the description to

بله ما انجام میدهیم. تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی پیوند در توضیحات کلیک

check out that episode of the Grammar. Gameshow.

کنید تا آن قسمت از گرامر را بررسی کنید. مسابقه تلویزیونی - برنامه تلویزیونی.

Excellent stuff. OK, let's have your next headline.

چیزهای عالی خوب، بیایید تیتر بعدی شما را داشته باشیم.

OK, so our next headline comes from the Australian and

خوب، پس تیتر بعدی ما از استرالیایی می آید و

it reads: Tokyo Olympics 2021:

می گوید: بازی های المپیک توکیو 2021:

Krystsina Tsimanouskaya kidnap plot.

نقشه آدم ربایی کریستینا تسیمانوسکایا.

'kidnap plot' - plan to take someone without their consent.

"توطئه آدم ربایی" - برنامه ریزی برای گرفتن شخصی بدون رضایت او.

Yes, so this expression is two words. K-I-D-N-A-P. Second word

بله، پس این عبارت دو کلمه است. ادم دزدی کردن. کلمه دوم

P-L-O-T. 'Kidnap plot' - and it's a plan to take somebody against their will.

P-L-O-T. "توطئه آدم ربایی" - و این نقشه ای است برای گرفتن کسی برخلاف میل او.

Yeah. So that first word 'kidnap' - that is the taking someone bit,

آره بنابراین اولین کلمه "ربودن" - این همان گرفتن یک نفر است

isn't it? It is, yeah. I like to explain it to

، اینطور نیست؟ این است، بله. من دوست دارم آن را برای دانش آموزانم توضیح دهم که می

my students as saying it's like stealing a person, when you

گویم مثل دزدیدن یک نفر است، وقتی

take that person and they don't want to be taken - to kidnap

شما آن شخص را می گیرید و آنها نمی خواهند او را بگیرند - برای ربودن

them. And quite commonly, you see that connected with money

آنها. و به طور معمول، شما می بینید که با پول مرتبط است

and the people who take the person:

و افرادی که شخص را می گیرند:

the kidnappers, ask for money, which is commonly known as a 'ransom'.

آدم ربایان، درخواست پول می کنند، که معمولاً به عنوان "باج" شناخته می شود.

However, in this case there is no implication of money being asked for.

با این حال، در این مورد هیچ مفهومی برای درخواست پول وجود ندارد.

Yeah. So we've got 'kidnap' which is stealing a person as you saya

آره بنابراین ما "ربودن" داریم که همان طور که شما می گویید دزدیدن یک شخص است

and then we've got this word 'plot'.

و سپس این کلمه "طرح" را داریم.

Now, there were 'plot' is usually connected to stories, isn't it

در حال حاضر، "طرح" معمولا به داستان مرتبط است،

Roy? Why is it being used here?

روی نیست؟ چرا اینجا استفاده می شود؟

Well yeah, you can use the word 'plot' in terms of a story of a film or a book,

خب بله، شما می‌توانید از کلمه «طرح» در قالب داستان یک فیلم یا کتاب استفاده کنید،

but that's not what it means in this case.

اما در این مورد این به معنای آن نیست.

It's a different use of - it's a different word. 'Plot; in this case is a plan

این یک استفاده متفاوت از - این یک کلمه متفاوت است. 'طرح؛ در این حالت یک برنامه

or intention when a person or a group of people are coming up with a plan

یا قصدی است که یک فرد یا گروهی از افراد در حال ارائه یک برنامه هستند

and it's usually quite a negative plan. It's a plot against someone or

و معمولاً یک برنامه کاملاً منفی است. این یک توطئه علیه کسی یا

a government. So it's a negative plan, a dangerous plan to maybe take down

یک دولت است. بنابراین این یک طرح منفی است، یک نقشه خطرناک برای سرنگونی

someone, or take down a government, potentially.

کسی یا سرنگونی یک دولت، به طور بالقوه.

Yeah, you can use this if you're talking about someone who you think is

بله، اگر در مورد کسی صحبت می کنید که فکر می کنید

making a plan against you which is not going to be good for you.

علیه شما نقشه می کشد که برای شما خوب نیست، می توانید از این استفاده کنید.

You can say: What are you plotting? Are you plotting against me?

می توان گفت: چه نقشه ای می کشی؟ تو علیه من نقشه می کشی؟

Yes, Yeah. You can use it as both a verb and a noun.

بله، بله. می توانید آن را هم به عنوان فعل و هم به عنوان اسم استفاده کنید.

'A plot' or 'to plot', exactly. I think a good example of that is Rob.

دقیقاً "یک طرح" یا "طرح کردن". من فکر می کنم یک مثال خوب از آن راب است.

You know what he's like with his biscuits or my biscuits,

شما می دانید که او با بیسکویت هایش چگونه است یا بیسکویت های من،

more like. The other day, I could see Rob looking at me eating my biscuits

بیشتر شبیه. روز دیگر، می‌توانستم راب را ببینم که در حال خوردن بیسکویت‌هایم به من نگاه می‌کند

and you could see in his eyes he was planning something. He was plotting

و می‌توانستم در چشمانش ببینم که او در حال برنامه‌ریزی چیزی است. او داشت علیه من نقشه می

against me, and suddenly I received a little noise on my computer.

کشید و ناگهان صدای کمی از کامپیوترم شنیدم.

He had sent me an email saying: 'Look at this - you have won something.'

او به من ایمیلی فرستاده بود که می گفت: "این را ببین - تو چیزی برنده شده ای."

I looked, and then I looked back and my biscuits were gone.

نگاه کردم و بعد به عقب نگاه کردم و بیسکویت هایم از بین رفت.

That was his plot, You can't trust that guy, can you?

این نقشه او بود، شما نمی توانید به آن مرد اعتماد کنید، می توانید؟

Not at all. Not with biscuits anyway. OK, let's get a summary.

اصلا. به هر حال نه با بیسکویت. خوب، بیایید خلاصه کنیم.

Time now then Roy for a recap of the vocabulary, please.

اکنون وقت آن است که روی واژگان را خلاصه کنید ، لطفا.

We had 'standoff' - situation in which neither side wants to agree.

ما "بن بست" داشتیم - وضعیتی که هیچ یک از طرفین نمی خواهند به توافق برسند.

We had 'against someone's will' - doing the opposite of what

ما "برخلاف میل کسی" داشتیم - برخلاف آنچه

someone wishes, and we had 'kidnap plot' plan to take someone without

کسی می‌خواهد انجام می‌دادیم، و برنامه "توطئه آدم ربایی" داشتیم تا کسی را بدون رضایت او بگیریم

their consent. If you want to test yourself on the vocabulary,

. اگر می‌خواهید خود را روی دایره لغات آزمایش کنید

there's a quiz on a website www.bbclearningenglish.com and we are

، یک مسابقه در وب‌سایت www.bbclearningenglish.com وجود دارد و ما

also all over social media. Thanks for joining us. And goodbye. Bye!

همچنین در سراسر رسانه‌های اجتماعی حضور داریم. از اینکه به ما پیوستید متشکریم. و خداحافظ خدا حافظ!