BOX SET: English vocabulary mega-class! Learn 10 idiomatic English expressions in 25 minutes!

Hello. This is The English We Speak

سلام. این انگلیسی ما

with me, Feifei.

با من صحبت می کنیم، فیفی.

And me, Roy.

و من، روی.

Roy, what are you holding?!

روی، چی نگه داری؟!

This? It's a sword.

این؟ این یک شمشیر است.

I can see it's a sword!

می بینم که شمشیر است!

Why do you have one?

چرا یکی داری؟

Well, I overheard you saying your

خوب، شنیدم که گفتی

friend Sandra is living in a bubble.

دوستت ساندرا در یک حباب زندگی می کند.

So I asked my pal at the museum

بنابراین از دوستم در موزه

if I could borrow a sword

پرسیدم که آیا می

to help your friend escape!

توانم برای فرار دوستت شمشیری قرض بگیرم!

No, Roy. I said 'Sandra lives in a bubble',

نه، روی. گفتم ساندرا در یک حباب زندگی می کند،

but it means that she doesn't really

اما این بدان معناست که او واقعاً

accept new ideas and all her friends

ایده های جدید را نمی پذیرد و همه دوستانش

have the same way of thinking.

طرز فکر یکسانی دارند.

'Living in a bubble' is the expression

"زندگی در حباب" عبارتی

we're looking at in this programme.

است که در این برنامه به آن نگاه می کنیم.

Ahhh, that makes more sense.

آهان، این منطقی تر است.

I just imagined that she might have got stuck

من فقط تصور کردم که او ممکن است

in a bubble after washing her hands.

بعد از شستن دست هایش در یک حباب گیر کرده باشد.

Roy, your imagination never ceases to amaze me.

روی، تخیل تو هرگز مرا شگفت زده نمی کند.

You know what we should do?

میدونی باید چیکار کنیم؟

I think we should listen to some examples.

من فکر می کنم باید به چند مثال گوش دهیم.

Bob and his friends think that climate

باب و دوستانش فکر می کنند که تغییر آب و هوا

change isn't real. They live in a bubble.

واقعی نیست. آنها در یک حباب زندگی می کنند.

Nelson lives in a bubble.

نلسون در یک حباب زندگی می کند.

He never tries new food or

او هرگز غذای جدید را امتحان نمی کند و

goes out with new people.

با افراد جدید بیرون نمی رود.

Geraldine doesn't want to meet my new

جرالدین نمی خواهد با دوستان جدید من ملاقات کند

friends - she thinks they live in a bubble.

- او فکر می کند آنها در یک حباب زندگی می کنند.

This is The English We Speak

این The English We Speak

from BBC Learning English, and

از BBC Learning English است و

we're talking about the expression

ما در مورد عبارت

'living in a bubble' which is used to

"زندگی در حباب" صحبت می کنیم که برای توصیف شخصی استفاده می شود

describe someone who doesn't listen to

که به

people with different ideas, or maybe

افراد با عقاید مختلف گوش نمی دهد یا

is a little sheltered from society.

شاید کمی از جامعه در امان است. .

I think it's sad when people live

من فکر می کنم وقتی مردم در یک حباب زندگی می کنند ناراحت کننده است

in a bubble because they don't

زیرا نمی

get to experience new ideas

توانند ایده های جدید را تجربه کنند

or have their minds changed.

یا نظرشان تغییر کند.

I don't live in a bubble.

من در یک حباب زندگی نمی کنم.

It's why I like working with you.

به همین دلیل است که من دوست دارم با شما کار کنم.

Because you have very different ideas

چون شما نظرات بسیار متفاوتی

to me and I like listening to them.

با من دارید و من دوست دارم به آنها گوش کنم.

You're always wrong, but I still like you.

تو همیشه در اشتباهی، اما من هنوز تو را دوست دارم.

Thanks Feifei. I guess I should take

مرسی فیفی. فکر می کنم باید

this sword back to the museum.

این شمشیر را به موزه برگردانم.

You should. Bye, Roy.

تو باید. خداحافظ، روی.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

And I'm Neil.

من فیفی هستم.

و من نیل هستم.

Hey Feifei, it sounds like you might have a cold?

هی فیفی، به نظر می رسد ممکن است سرما بخوری؟

I think I have: sore throat, blocked nose.

فکر می کنم دارم: گلو درد، انسداد بینی.

I feel terrible. That's why I'm taking this medicine.

احساس وحشتناکی دارم به همین دلیل است که این دارو را مصرف می‌کنم.

That's probably a good idea.

این احتمالا ایده خوبی است.

Medicine is usually good for making you

دارو معمولاً برای ایجاد

feel better but how does it taste?

احساس بهتر خوب است، اما طعم آن چگونه است؟

Well, it's supposed to taste of strawberries

خب، قرار است طعم توت فرنگی را

but to be honest it's just horrible!

بدهد، اما صادقانه بگویم، این فقط وحشتناک است!

That's why I never take the stuff, it's disgusting.

به همین دلیل است که من هرگز چیزها را نمی‌گیرم، منزجر کننده است.

Have you heard the phrase

آیا عبارت

'a taste of your own medicine'?

"طعم داروی خود" را شنیده اید؟

No. Does it mean doing something

نه. آیا این به معنای انجام کار

horrible or unpleasant?

وحشتناک یا ناخوشایند است؟

Sort of. It describes someone receiving the

به نوعی کسی را توصیف می کند که

same, treatment or unpleasant experience

همان رفتار، تجربه یا تجربه ناخوشایندی را دریافت

that they have given to somebody else.

می کند که به شخص دیگری داده است.

You know, like you're always bossing

می‌دانی، مثل اینکه همیشه به

people around and then someone

مردم اطرافت می‌شوی و بعد کسی

starts to boss you around?

شروع به سرپرستی می‌کند؟

I don't know what you mean Neil!

نمی دونم منظورت چیه نیل!

Anyway, it's quite a negative phrase.

به هر حال، این یک عبارت کاملا منفی است.

It is. Let's hear some examples.

این است. بیایید چند نمونه بشنویم.

Our boss is so rude to us but finally

رئیس ما خیلی با ما بی ادب است اما بالاخره

somebody has answered back and now

یکی جواب داد و حالا

he's got a taste of his own medicine.

طعم داروی خودش را چشیده است.

When I meet up with my boyfriend,

وقتی با دوست پسرم ملاقات می‌کنم،

he's always late so this time I'm going

او همیشه دیر می‌آید، بنابراین این بار

to give him a taste of his own medicine

می‌خواهم طعم داروی خودش را به او

and turn up late as well.

بچشانم و همچنین دیر سر می‌زنم.

Deepak is always rude to the teacher

دیپاک همیشه با معلم بداخلاق می‌کند،

but he was really offended when she

اما وقتی

gave him a taste of his own medicine

او طعم داروی خودش را به

and was rude back to him!

او می‌چشد و به او بداخلاق می‌کرد، واقعاً ناراحت شد!

So that's 'a taste of your own medicine'

بنابراین این «چشیدن طعم داروی خودتان» است

which describes someone receiving

که توصیف می‌کند فردی

the same treatment that they have

همان درمانی را دریافت می‌کند که

given to somebody else.

به شخص دیگری داده است.

Excuse me!

ببخشید!

Oh dear. It sounds like you need to

اوه عزیزم. به نظر می رسد که

take some more medicine.

باید مقداری داروی بیشتری مصرف کنید.

If you mean literally taking the medicine,

اگر منظورتان به معنای واقعی کلمه مصرف دارو است

then yes but if you mean receiving the same

، بله، اما اگر منظورتان همان

treatment I've given to someone else, then no.

درمانی است که من با شخص دیگری انجام داده ام، خیر.

I can't believe you think I am

باورم نمیشه فکر میکنی من

always bossing people around.

همیشه به مردم اطرافم رئیس میشم.

I was just giving an example of the phrase.

من فقط مثالی از عبارت زدم.

I would never say you were bossy.

من هرگز نمی گویم شما رئیس بودید.

Good. Now why don't you go and

خوب حالا چرا

make me a nice cup up of tea?

نمیری برام یه چای خوب درست کنی؟

Oh, OK, sure. See you.

اوه، باشه، حتما به امید دیدار.

And don't forget to close the door!

و فراموش نکنید که در را ببندید!

Yes. Sorry. I'll do that right now.

آره. متاسف. همین الان این کار را خواهم کرد.

OK. See you later.

خوب. بعدا میبینمت.

Ah, I feel better already. Bye.

آه، من از قبل احساس بهتری دارم. خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei…

من فیفی هستم...

And I’m Rob. And I am so excited.

و من راب هستم. و من خیلی هیجان زده هستم.

Oh yeah? Why's that, Rob?

اوه بله؟ چرا اینطوری، راب؟

You know, Feifei, it's that festive time

می دانی، فیفی، آن زمان جشن

of year: presents, parties, time with the

سال است: هدایا، مهمانی ها، وقت با

family, snow… did I mention presents?

خانواده، برف... آیا به هدایا اشاره کردم؟

Yes, Rob. It's Christmas time.

بله راب زمان کریسمس فرا رسیده.

Come on, Feifei, aren't you excited?

بیا فیفی هیجانی نیستی؟

Imagine if we had lots of Christmases

تصور کنید که تعداد زیادی کریسمس

all at the same time!

را همزمان داشته باشیم!

Oh no, think of the cost of

اوه نه، به هزینه

buying all those presents.

خرید این همه هدیه فکر کنید.

But hopefully you'd receive lots of presents too!

اما امیدوارم که شما نیز هدایای زیادی دریافت کنید!

Anyway, do you know that for some people,

به هر حال، آیا می دانید که برای برخی از افراد،

all their Christmases can come at once?

تمام کریسمس آنها می تواند یکباره باشد؟

I don't think so!

من اینطور فکر نمی کنم!

OK, well, they're not really Christmases,

خوب، خوب، آنها واقعاً کریسمس

but if someone has extreme good fortune,

نیستند، اما اگر کسی ثروت بسیار خوبی داشته باشد،

it's like the feeling of having lots of

مانند این است که همزمان کریسمس های زیادی داشته

Christmases all at the same time.

باشد.

Got it. Having all your Christmases come at

فهمیدم. اینکه همه کریسمس ها به یکباره بیایند

once just means 'having lots of good luck'.

فقط به معنای "خوشبختی زیاد" است.

Yes! Let's hear from some people

آره! بیایید از برخی از افرادی

who've had all their Christmases come at once

که تمام کریسمس های خود را یکباره گرفته اند بشنویم

– lucky them!

- آنها را خوش شانس!

Yeah! I got a pay rise and I'm off on holiday tomorrow,

آره من افزایش حقوق گرفتم و فردا به تعطیلات می

and I've won the lottery!

روم و در قرعه کشی برنده شدم!

It seems like all my Christmases have come at once!

به نظر می‌رسد همه کریسمس‌های من به یکباره آمده است!

The day I got married, I heard I'd passed

روزی که ازدواج کردم، شنیدم امتحاناتم را پس

my exams and got a promotion, so it felt like

داده‌ام و ترفیع کسب کرده‌ام، بنابراین احساس

all my Christmases had come at once.

می‌کردم تمام کریسمس‌های من یک‌باره آمده‌اند.

All my Christmases have come at once:

تمام کریسمس های من به یکباره آمدند:

my parents bought me a new car, I got a

پدر و مادرم برای من یک ماشین جدید خریدند، من

place at university and I've got a new girlfriend!

جایی در دانشگاه پیدا کردم و یک دوست دختر جدید!

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English and we're learning

BBC Learning English است و ما در حال

about the phrase 'to have all your

یادگیری عبارت «to have your

Christmases come at once',

Christmas all in a same» است،

which means 'to have extreme good fortune'.

به معنای «خوشبختی فوق العاده» است.

Did you know, Rob, that I've had lots of good luck?

آیا می دانستی، راب، که من خیلی خوش شانس بوده ام؟

No. What's happened?

نه. چه اتفاقی افتاده؟

Well, I've been invited to a big swanky Christmas

خب، امشب به یک مهمانی شیک کریسمس دعوت

party tonight, I'm going skiing at the weekend and

شده‌ام، آخر هفته می‌روم اسکی و

you've bought me an amazing Christmas present.

شما برای من یک هدیه کریسمس شگفت‌انگیز خریده‌اید.

Err, have I?

نه من؟

Yes, in that box over there.

بله، در آن جعبه.

Oh, that's not for you. Sorry. It looks

اوه، این برای شما نیست. متاسف. به نظر می

like not all of your Christmases have arrived!

رسد که همه کریسمس های شما فرا نرسیده اند!

Oh well, you may as well have your present now.

اوه خوب، شما هم ممکن است اکنون هدیه خود را داشته باشید.

Hmm, a book of English phrases.

هوم، کتابی از عبارات انگلیسی.

How useful!

چقدر مفید!

It will be. Happy Christmas, Rob!

خواهد بود. کریسمس مبارک، راب!

Same to you, Feifei.

تو فیفی همینطور

Hello and welcome to The English We Speak

سلام و به The English We Speak خوش آمدید

I'm Feifei.

I'm Feifei.

And hello, I'm Rob.

و سلام، من راب هستم.

Errr, what is that smell?

اره، این چه بویی است؟

Smell? I can't smell anything.

بو؟ من نمی توانم چیزی را بو کنم.

There is definitely a terrible smell, like mouldy cheese.

قطعا بوی بدی مانند پنیر کپک زده وجود دارد.

What's in that bag, Rob?

راب در آن کیف چیست؟

Oh, this bag! You're right, it is cheese.

اوه، این کیف! حق با شماست، پنیر است.

Beautiful, delicious Stilton cheese in fact.

در واقع پنیر استیلتون زیبا و خوشمزه.

Would you like some?

آیا می خواهید مقداری؟

No! So why have you got a bag of mouldy cheese?

نه! پس چرا یک کیسه پنیر کپک زده دارید؟

Well, I stopped at the cheese shop

خوب، من در مغازه پنیر فروشی

on the way to the office and saw this

در راه به دفتر توقف کردم و دیدم این

cheese was half price - and you probably

پنیر نصف قیمت است - و احتمالاً

know, I have a good nose for a bargain.

می دانید، من یک بینی خوب برای معامله دارم.

I don't think so, Rob.

من اینطور فکر نمی کنم، راب.

Judging by this cheese, you have a bad nose.

با توجه به این پنیر، شما بینی بدی دارید.

It smells awful!

بوی بدی میده!

No, Feifei. When you have a nose - or

نه فیفی وقتی

even a good nose - for something, it's not

برای چیزی بینی - یا حتی بینی خوب - دارید،

about your sense of smell.

به حس بویایی شما مربوط نمی شود.

It describes someone who is naturally good

کسی را توصیف می کند که به طور طبیعی

at finding and recognising something.

در یافتن و تشخیص چیزی خوب است.

In my case, finding a bargain!

در مورد من، پیدا کردن یک معامله!

I'm not so sure about that, Rob!

من در مورد آن مطمئن نیستم، راب!

Well, I have a good nose for finding examples.

خوب، من بینی خوبی برای یافتن مثال دارم.

So here they are.

بنابراین آنها اینجا هستند.

We need to sell more newspapers, so we need

ما باید روزنامه های بیشتری بفروشیم، بنابراین

to find a reporter with a good nose for a story.

باید یک خبرنگار با دماغ خوب برای داستان پیدا کنیم.

I have a good nose for learning languages

من بینی خوبی برای یادگیری زبان دارم

and was fluent in Spanish in just a year!

و فقط در یک سال به زبان اسپانیایی مسلط بودم!

My mum's got a nose for bargains and booked

مادرم برای چانه‌زنی

us all flights to Italy  for just fifty pounds each.

می‌خواهد و همه پروازهای ایتالیا را برای هرکدام فقط پنجاه پوند برای ما رزرو کرده است.

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English and we're finding out about

BBC Learning English است و ما در حال

the phrase 'to have a good nose (for something)'.

یافتن عبارت "بینی خوب داشتن (برای چیزی)" هستیم.

Rob claims to have one but I'm not so sure.

راب ادعا می کند که یکی دارد اما من چندان مطمئن نیستم.

So how much did you pay for this cheese, Rob?

پس چقدر برای این پنیر پرداختی راب؟

Only 20 pounds, it was half price!

فقط 20 پوند نصف قیمت شد!

That's because it's old. Look, it's going green!

به این دلیل که قدیمی است. ببین داره سبز میشه!

Sorry, Rob, this cannot stay in the studio.

متاسفم، راب، این نمی تواند در استودیو بماند.

It stinks, out it goes.

بوی تعفن می دهد، بیرون می رود.

That's not very nice.

این خیلی خوب نیست.

Hold on, I can still smell something bad.

صبر کن، هنوز بوی بدی را حس می کنم.

It's your socks! Look, you haven't

این جوراب شماست!

got your shoes on. Urghhh!

ببین کفشت را نپوشیده ای اورگه!

Wow, Feifei, you really have got a good nose.

وای فیفی واقعا دماغ خوبی داری.

A good nose for bad smells!

یک بینی خوب برای بوی بد!

Your bad smells, Rob!

بوی بد تو راب!

Time to go. Bye.

وقت رفتن. خدا حافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

Phew, Feifei, is the air conditioning on?

فیفی، تهویه هوا روشن است؟

Let me check.

بذار چک کنم

Looks like it's broken.

انگار خراب شده

Again? The company fixed it just this week.

از نو؟ این شرکت همین هفته آن را برطرف کرد.

Yeah.

آره

And that's three times this month!

و این سه بار در این ماه!

I know...

می دانم...

I honestly can't face calling

راستش نمی توانم

the company one more time.

یک بار دیگر با شرکت تماس بگیرم.

I've wasted hours on the phone to them! Seriously.

من ساعت ها را با تلفن برای آنها تلف کرده ام! به طور جدی.

OK, OK, Rob. No need to get so

باشه، باشه، راب. نیازی به

hot under the collar!

داغ شدن زیر یقه نیست!

But... Oh OK. You're right.

اما... اوه باشه. حق با شماست.

Give me a minute.

یک دقیقه به من فرصت دهید.

While Rob is cooling down, let me

در حالی که راب در حال خنک شدن است، اجازه

explain that phrase I just used.

دهید عبارتی را که استفاده کردم را توضیح دهم.

To get 'hot under the collar' means to become

زیر یقه داغ شدن به

very annoyed or angry about something.

معنای عصبانی شدن یا عصبانی شدن از چیزی است.

There is another meaning, but we'll get there later.

معنای دیگری هم وجود دارد، اما بعداً به آنجا خواهیم رسید.

OK, Rob, how are you now?

باشه، راب، الان چطوری؟

Just a minute more.

فقط یک دقیقه بیشتر

OK, let's listen to these examples first.

خوب، ابتدا به این مثال ها گوش می دهیم.

Nick got a little hot under the collar when he

نیک وقتی

returned from a meeting to discover his

از جلسه برگشت و متوجه شد که

colleagues had eaten all his chocolates.

همکارانش تمام شکلات های او را خورده اند، زیر یقه کمی داغ شد.

I hate driving in big cities.

من از رانندگی در شهرهای بزرگ متنفرم.

I just get too hot under the collar

وقتی دیگران بد رانندگی می کنند زیر یقه خیلی گرم می شوم

when others drive badly.

.

I prefer to take a bus and chill out.

ترجیح می دهم سوار اتوبوس شوم و استراحت کنم.

Try not to say anything about

سعی کنید در مورد

Wayne's new haircut.

مدل موی جدید وین چیزی نگویید.

He knows it looks terrible.

او می داند که وحشتناک به نظر می رسد.

When I mentioned it, he got

وقتی گفتم

very hot under the collar.

زیر یقه خیلی داغ شد.

This is The English We Speak

این The English We Speak

from BBC Learning English.

از BBC Learning English است.

So, how are you feeling now, Rob?

خب حالا چه حسی داری راب؟

Much better. Don't worry,

خیلی بهتر. نگران نباش

I'll call the air conditioning company.

من با شرکت تهویه مطبوع تماس می گیرم.

If you do, err... can you ask them

اگر دارید، اشتباه می کنید ... می توانید از آنها بپرسید

which engineer is coming to fix it?

که کدام مهندس می آید آن را تعمیر کند؟

Why does that matter?

چرا این مهم است؟

Well, you see, there's this one engineer

خوب، می بینید، این یکی مهندس است

who makes me... all hot under the collar!

که من را ... زیر یقه داغ می کند!

Ahh, I see! You find this person

آه، می بینم! به نظر شما این شخص

attractive and they make you feel

جذاب است و شما را

excited or even a bit nervous?

هیجان زده یا حتی کمی عصبی می کند؟

Well, that's the other meaning of

خوب، اتفاقاً معنای دیگر

hot under the collar, by the way.

گرم زیر یقه همین است.

Well, yes. Sorry. I should admit it.

خب بله. متاسف. باید اعتراف کنم

It's been me who has been breaking the

این من بودم که

air conditioning all along... Just...

تمام مدت کولر گازی را شکستم... فقط...

just... just in the hope that...

فقط... فقط به این امید که

Just so that you can see that cute engineer?

... فقط برای اینکه بتوانید آن مهندس ناز را ببینید؟

Feifei! That really is shocking.

فیفی! این واقعا تکان دهنده است.

OK, let me make that call.

باشه، بذار اون تماس رو برقرار کنم

Yes, it's getting a bit hot in here.

بله، اینجا کمی گرم شده است.

Bye.

خدا حافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Oooooh.

اووووه

This is The English We Speak.

این انگلیسی ما صحبت می کنیم.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And hello, I'm Rob.

و سلام، من راب هستم.

Rob, it's very kind of you to bring me

راب، خیلی لطف کردی مرا

to this cafe and to buy me a milkshake.

به این کافه آوردی و برایم میلک شیک خریدی.

I love milkshakes.

من عاشق میلک شیک هستم.

Did I say I was paying?

گفتم دارم پول میدم؟

Anyway, I wanted to talk to you about work.

به هر حال می خواستم در مورد کار با شما صحبت کنم.

Mmm, strawberry, my favourite.

ممم، توت فرنگی، مورد علاقه من.

Errr, yes, me too...

ارر، بله، من هم...

But back to talking about work.

اما برگردیم به صحبت در مورد کار.

You know we're moving the desks around?

میدونی که داریم میزها رو جابجا میکنیم؟

Why do milkshakes taste so good?

چرا میلک شیک ها اینقدر مزه دارند؟

Oh look I've finished mine.

اوه ببین من کارم رو تموم کردم

As I was trying to say, it looks like

همانطور که می خواستم بگویم، به نظر می رسد که

you've got the short straw.

شما نی کوتاه را دارید.

Oh, that's why I've drunk my

آه، به همین دلیل است که من

milkshake quicker than you.

میلک شیکم را سریعتر از تو نوشیده ام.

I had a short straw!

نی کوتاه داشتم!

No, Feifei. Forget the milkshake.

نه فیفی میلک شیک را فراموش کنید.

If you get, or draw, the short straw,

اگر نی کوتاه را بدست آورید یا بکشید، به

it means you're the person in a group

این معنی است که شما فردی در یک گروه هستید

who gets the most unpleasant

که

outcome in a situation.

در یک موقعیت ناخوشایندترین نتیجه را دریافت می کنید.

Right, and why have I got the short straw?

درست است، و چرا من نی کوتاه دارم؟

Well, I'm afraid they're moving your

خوب، می ترسم

desk to just outside the toilet!

میز شما را بیرون از توالت ببرند!

We'll see about that.

خواهیم دید.

Let's hear some examples of other

بیایید چند نمونه از افراد دیگری را بشنویم

people who've got the short straw.

که نی کوتاه دارند.

It looks like I've got the short straw.

به نظر می رسد که نی کوتاه را دارم.

I'm doing the late shift whilst everyone

من شیفت دیروقت را انجام می دهم در حالی که

else goes to the pub!

بقیه به میخانه می روند!

Oh dear, Tom's got do the washing up

اوه عزیزم، تام باید

after our dinner party - looks like

بعد از مهمانی شام ما را بشوید - به نظر می رسد

he's got the short straw.

که نی کوتاه را دارد.

We were given free tickets to the theatre,

به ما بلیت تئاتر رایگان دادند،

but I got the short straw because my seat

اما من نی کوتاه را گرفتم چون صندلی من

was right at the back and I couldn't see a thing!

درست در عقب بود و چیزی نمی دیدم!

This is The English We Speak

این The English We Speak

from BBC Learning English and we're

از BBC Learning English است و ما در

talking about the expression

مورد عبارت

'to get the short straw',

"به دست آوردن نی کوتاه" صحبت می کنیم

which describes a person in a

که فردی در یک

group who gets the most unpleasant

گروه را توصیف می کند که ناخوشایندترین

or difficult outcome in a situation.

یا سخت ترین نتیجه را در یک موقعیت می گیرد.

You can also say 'to draw the short straw'.

همچنین می‌توانید بگویید «نی کوتاه را بکش».

And Rob, you're saying I've got the

و راب، شما می گویید که من یک

short straw in the office reshuffle?

نی کوتاه در تغییر سازمان اداری دارم؟

Yep, that's why I thought I'd take

بله، به همین دلیل فکر کردم که

you for a milkshake as a way of making

شما را به یک میلک شیک ببرم

you feel better about it.

تا احساس بهتری نسبت به آن داشته باشید.

You mean, as a way of saying sorry more like.

منظورتان این است که به عنوان روشی برای گفتن متاسفم بیشتر شبیه است.

I've seen the new office plan and you were

من پلان دفتر جدید را دیدم و تو

supposed to sit by the toilet but you

قرار بود کنار توالت بنشینی، اما

changed the name to mine - what a cheek!

نام را به من تغییر دادی - چه گونه!

Well... errr... How about if I pay for your milkshake?

خب... اشتباه است... اگر هزینه میلک شیک شما را پرداخت کنم چطور؟

Maybe, if you buy me another milkshake.

شاید اگر میلک شیک دیگری برای من بخرید.

Oh OK then, remind me, what flavour?

اوه خوب پس، به من یادآوری کن، چه طعمی؟

Strawberry, with TWO long straws.

توت فرنگی، با دو نی بلند.

Hello and welcome to The English We Speak

سلام و به فیفی، به The English We Speak

with me, Feifei.

with me خوش آمدید.

And me, Roy.

و من، روی.

We may sound a little different.

ممکن است کمی متفاوت به نظر برسیم.

That’s because we are not able to

این به این دلیل است که ما نمی

record in our normal studios

توانیم در استودیوهای معمولی خود

during the coronavirus outbreak.

در طول شیوع ویروس کرونا ضبط کنیم.

In this programme, we have an expression that

در این برنامه تعبیری

is used to describe publicly criticising someone.

داریم که برای توصیف انتقاد عمومی از شخصی استفاده می شود.

Roy, why are you hiding under the desk?

روی، چرا زیر میز پنهان شده ای؟

Well, I’m a bit scared at the moment.

خوب، من در حال حاضر کمی می ترسم.

Neil said you were throwing shade at me,

نیل گفت تو به من سایه انداختی،

so I don’t want to get hit.

پس من نمی‌خواهم ضربه بخورم.

I guess it was you who smashed the window

حدس می زنم این شما بودید که پنجره را

throwing all that shade around.

شکستید و آن همه سایه را به اطراف انداختید.

Roy! I’m not throwing anything physically.

روی! من از نظر فیزیکی چیزی پرتاب نمی کنم.

I was throwing shade at you.

داشتم به تو سایه می انداختم

That means I was publicly criticising you.

یعنی من علناً از شما انتقاد می کردم.

I was telling everyone how terrible

داشتم به همه میگفتم

your favourite T-shirt is.

تی شرت مورد علاقه شما چقدر وحشتناک است.

You always wear it, but the film on it is so uncool.

شما همیشه آن را می‌پوشید، اما فیلم روی آن خیلی بی‌نظیر است.

Who likes ‘Gibbons by the Sea’?

چه کسی «گیبون کنار دریا» را دوست دارد؟

I do – it’s a brilliant film.

من - این یک فیلم درخشان است.

You should stop throwing shade. I love this T-shirt.

باید سایه انداختن را متوقف کنید. من عاشق این تی شرت هستم

It’s a classic.

این یک کلاسیک است.

It’s not a classic – it’s old.

این یک کلاسیک نیست - قدیمی است.

Also, I did smash that window as I literally threw a

همچنین، وقتی به معنای واقعی کلمه یک

bag of your other terrible T-shirts out of the window.

کیسه از دیگر تی شرت های وحشتناک شما را از پنجره بیرون انداختم، آن پنجره را شکستم.

We’ll talk about it more after these examples.

بعد از این مثال ها بیشتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Ece got really angry when she caught

Ece وقتی

her friend throwing shade at her.

دوستش را در حال سایه انداختن به او گرفت، واقعا عصبانی شد.

Hey! Don’t throw shade at my job!

سلام! بر کار من سایه نینداز!

It may not pay well, but I enjoy it!

ممکن است پرداخت خوبی نداشته باشد، اما من از آن لذت می برم!

Joan never throws shade.

جوآن هرگز سایه نمی اندازد.

She’s so chilled out.

او خیلی سرد است

This is The English We Speak from BBC

این The English We Speak از BBC

Learning English and we’re talking about

Learning English است و ما در

the expression ‘throw shade’, which

مورد عبارت "throw shade" صحبت می کنیم

describes the act of publicly criticising someone.

که عمل انتقاد علنی از شخصی را توصیف می کند.

I can’t believe you threw my bag

باورم نمی شود که

of T-shirts out the window.

کیسه تی شرت مرا از پنجره بیرون انداختی.

I know you don’t like my T-shirts but

می‌دانم که از تی‌شرت‌های من خوشت نمی‌آید،

you should stop throwing shade at me.

اما باید به من سایه نزنی.

OK, I will. I’m sorry, Roy. Actually, do

باشه. متاسفم، روی. در واقع، آیا

you want to know a secret? I love your T-shirts.

می خواهید رازی را بدانید؟ من عاشق تی شرت های شما هستم.

I wanted to buy one, but I couldn’t find one.

میخواستم یکی بخرم ولی پیدا نکردم

Well, I have a spare in the bag.

خوب، من یک زاپاس در کیف دارم.

You can have my other ‘Gibbons by the Sea’

می‌توانید تی‌شرت دیگر من «Gibbons by the Sea» را داشته باشید

T-shirt and then we can have matching

و سپس ما می‌توانیم

T-shirts in the office. We’ll look so cool.

تی‌شرت‌های مشابه را در دفتر داشته باشیم. ما خیلی باحال به نظر خواهیم رسید

Yes we will! Bye, Roy.

بله انجام خواهیم داد! خداحافظ، روی.

Bye, Feifei.

خداحافظ فیفی

This is The English We Speak.

این انگلیسی ما صحبت می کنیم.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And hello, I'm Rob. Hey, Feifei.

و سلام، من راب هستم. هی فیفی

Did you see the match last night?

بازی دیشب رو دیدی؟

The match? No, Rob.

مسابقه؟ نه راب

I had better things to do!

کارهای بهتری داشتم!

Oh, you should have done.

اوه، باید انجام می دادی.

My local team beat Manchester United

تیم محلی من منچستریونایتد را

3-0! It was a giant-killing!

3-0 شکست داد! غول کشی بود!

Well I'm glad I didn't watch it.

خب خوشحالم که ندیدمش

Who wants to see giants being killed?

چه کسی می خواهد غول ها را ببیند که کشته می شوند؟

Feifei, nobody was killed and there were no real giants.

فیفی، هیچ کس کشته نشد و غول واقعی وجود نداشت.

The giant is the team that is usually stronger,

غول تیمی است که معمولا قوی تر،

more powerful or skilful than the other team.

قدرتمندتر یا ماهرتر از تیم دیگر است.

And the killing happens when the weaker

و کشتن زمانی اتفاق می افتد که تیم ضعیف تر

or less skilful team beats them.

یا کمتر ماهرتر آنها را شکست دهد.

And that's what happened last night.

و این چیزی است که دیشب اتفاق افتاد.

It was brilliant!

عالی بود!

I see. So a giant-killing describes a situation

می بینم. بنابراین یک غول‌کشی وضعیتی را توصیف می‌کند

when a weaker or less skilful person or

که یک فرد یا

team beats a stronger or more skilful opponent.

تیم ضعیف‌تر یا کم‌ماهرتر حریف قوی‌تر یا ماهرتر را شکست می‌دهد.

Yep. And we call the winning team 'giant killers.'

بله و ما تیم برنده را "قاتلان غول پیکر" می نامیم.

So my team can be called 'giant killers'!

بنابراین تیم من را می توان "قاتل غول پیکر" نامید!

So is this phrase used for sporting competitions?

پس آیا این عبارت برای مسابقات ورزشی استفاده می شود؟

Yes it is. It's not just used in football.

بله همینطور است. این فقط در فوتبال استفاده نمی شود.

Although the giant-killing in the

اگرچه غول کشی در

game last night was amazing!

بازی دیشب شگفت انگیز بود!

I mean, did I mention the score was 3-0?

یعنی گفتم نتیجه 3-0 بود؟

OK calm down, Rob.

باشه آروم باش راب

Let's hear some other examples

بیایید چند نمونه دیگر

of the phrase 'giant-killing'.

از عبارت غول کشی را بشنویم.

We're celebrating our village

ما

cricket team's giant-killing over

غول‌کشی تیم کریکت روستای خود را

a professional county team!

بر تیم حرفه‌ای شهرستان جشن می‌گیریم!

There was a giant-killing at

امروز در مسابقه تنیس یک غول کشتار رخ

the tennis match today - a brand new

داد - یک بازیکن کاملاً جدید

player beat the third-seeded

player in straight sets!

در ست های مستقیم بازیکن سوم را شکست داد!

The non-league team have become

تیم غیر لیگ به

giant killers in the FA Cup - they could go

قاتلان غول پیکر در جام حذفی تبدیل شده است - آنها می

all the way to the final.

توانند تا فینال پیش بروند.

This is The English We Speak

این The English We Speak

from BBC Learning English and

از BBC Learning English است و

we're hearing about the sporting

در مورد

expression 'giant-killing' - that's when a

عبارت ورزشی "کشتن غول" می شنویم - این زمانی است که یک

strong or skilful player or team is

بازیکن یا تیم قوی یا ماهر

beaten by a less strong opponent.

توسط یک حریف کمتر قوی شکست می خورد.

The winners are called 'giant killers'.

برندگان «قاتل غول‌پیکر» نامیده می‌شوند.

So a giant-killing is quite an achievement?

پس کشتن غول یک دستاورد است؟

It sure is. It's unexpected but

حتما هست غیرمنتظره است اما

it's great when it happens.

وقتی اتفاق بیفتد عالی است.

I understand, Rob, it comes as a

می فهمم، راب،

surprise because you're so used to losing!

غافلگیرکننده است، زیرا تو خیلی به باختن عادت کرده ای!

Never mind, Feifei. If you're not

مهم نیست، فیفی. اگر

a football fan, you'll never understand.

طرفدار فوتبال نباشی، هرگز نخواهی فهمید.

Hmm, I suppose this programme is

هوم، من فکر می کنم این

a bit like a giant killing.

برنامه کمی شبیه یک قتل غول پیکر است.

Why's that then?

چرا اونوقت؟

The weaker, less skilful presenter

مجری ضعیف تر و با مهارت کمتر،

beats the stronger, more skilful presenter

مجری قوی تر و ماهرتر را

by getting more lines to stay in the script.

با گرفتن خطوط بیشتر برای ماندن در فیلمنامه شکست می دهد.

Errr, I don't think so, Feifei.

اره، فکر نمیکنم فیفی.

You always have more to say.

شما همیشه چیزهای بیشتری برای گفتن دارید.

That's true. Now, isn't it your turn

درست است. حالا نوبت شما

to make the tea?

نیست که چای را درست کنید؟

Oh OK, if you say so. See you later.

اوه باشه اگه اینطوری بگی بعدا میبینمت.

Ha! 1-0 to me. Bye.

ها! 1-0 به من خدا حافظ.

Good to be back at work, Neil?

خوب است که سر کار برگشتی، نیل؟

Yes, Feifei. I feel a bit better now.

بله فیفی. الان کمی احساس بهتری دارم

Just got a… just a little... just a bit of a cough.

فقط کمی... فقط کمی سرفه کردم.

Anyway, it’s good to have you here

به هر حال، خوب است که شما اینجا

because you can finally pay me.

هستید، زیرا در نهایت می توانید به من پول بدهید.

Oh. Right. Why’s that?

اوه درست. چرا؟

Well, remember you said you didn’t

خوب، یادت هست گفتی

believe I could stand on my head?

باور نمی کردی بتوانم روی سرم بایستم؟

I do. I said I would give you £10 if you can do it.

انجام میدهم. گفتم اگر بتوانی 10 پوند به تو می‌دهم.

Yes. Well…

آره. خب... به

No way!

هیچ وجه!

There we are. On my head. £10 please.

ما آنجا هستیم. توی سرم. 10 پوند لطفا

Time to cough up, Neil.

وقت سرفه کردن است، نیل.

OK, OK! You can come down now.

باشه باشه! الان میتونی بیای پایین

Not bad huh? Now, how about you

بد نیست نه؟ حالا،

‘cough up’, and I explain what it means?

«سرفه کردن» چطور است، و من توضیح می‌دهم که معنی آن چیست؟

Hey, I was only joking about the £10.

هی، من فقط با 10 پوند شوخی کردم.

Oh OK, there you go.

اوه باشه.

Thank you. If you ‘cough up’, it

متشکرم. اگر «سرفه می‌کنید»، به این

means you give someone money,

معنی است که به کسی پول

especially if you don’t want to.

می‌دهید، مخصوصاً اگر نخواهید.

Yes, I didn’t want to give Feifei the money,

بله، من نمی خواستم پول را به فیفی بدهم،

but I said I would so I had to cough up.

اما گفتم این کار را می کنم، بنابراین مجبور شدم سرفه کنم.

Indeed. Time for some examples.

در واقع. زمان برای چند مثال است.

I waited two whole weeks for my new TV

من دو هفته تمام منتظر بودم تا تلویزیون جدیدم

to be delivered. And then I had to cough

تحویل داده شود. و بعد مجبور شدم

up an extra £15 for the delivery!

15 پوند اضافی برای زایمان سرفه کنم!

I can’t believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

My last trip to the library was expensive.

آخرین سفر من به کتابخانه گران بود.

I had to cough up for the fines for all the

مجبور شدم به خاطر جریمه تمام

books I returned late. Whoops!

کتاب هایی که دیر برگرداندم سرفه کنم. اوف

When I sat on my colleague’s glasses he

وقتی روی عینک همکارم نشستم، او

asked me to cough up £100 to buy a new pair.

از من خواست 100 پوند سرفه کنم تا یک جفت جدید بخرم.

I must admit, the new ones are an improvement.

باید اعتراف کنم، موارد جدید یک پیشرفت هستند.

(Coughing) You're listening to The English We Speak

(سرفه) شما در حال گوش دادن به The English We Speak

from BBC Learning English.

از BBC Learning English هستید.

The expression we're looking at in this

عبارتی که ما در این

programme is 'to cough up'.

برنامه به آن نگاه می کنیم «سرفه کردن» است.

Neil, that cough is still sounding bad.

نیل، آن سرفه هنوز هم بد است.

Have you tried the cough medicine I use?

آیا داروی سرفه ای که استفاده می کنم را امتحان کرده اید؟

Not yet. It’s just a little expensive.

نه هنوز. فقط کمی گران است

£10 for a little bottle of medicine!

10 پوند برای یک بطری کوچک دارو!

It’s worth it. Listen, if you won’t cough up,

ارزشش را دارد. گوش کن، اگر سرفه نمی

I’ll give you the £10 back if you promise to buy it.

کنی، اگر قول خرید آن را بدهی، 10 پوند را به تو پس می دهم.

That’s very kind.

این خیلی مهربان است

Not a problem.

مشکلی نیست.

And while you go to the pharmacy,

و در حالی که شما به داروخانه

I’m going to practise presenting the

می روید، من می خواهم

programme standing on my head.

برنامه را روی سرم ارائه دهم.

It’s good for blood circulation, apparently.

ظاهراً برای گردش خون خوب است.

Standing on your head is one thing,

ایستادن روی سر یک چیز است،

but presenting a whole programme? No way.

اما ارائه یک برنامه کامل؟ به هیچ وجه.

Are you sure! £10 says I can!

مطمئنی! 10 پوند می گوید من می توانم!

Haha. OK then. Bye.

هاها باشه پس خدا حافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Neil and…

من نیل هستم و…

Erm, hi everyone. Erm, I’m Feifei and I've just …

ارم، سلام به همه. ارم، من فیفی هستم و فقط ...

Err… well…

ارر ... خوب ...

Feifei is here with me…

فیفی اینجا با من است ...

Feifei, what's going on?

فیفی، چه خبر است؟

Um, yes, and today we are here, with you,

اوم، بله، و امروز ما اینجا هستیم، با شما،

dear learners of the wonderful English language…

زبان آموزان عزیز زبان انگلیسی شگفت انگیز...

What are you looking for?

به دنبال چه هستید؟

The script, Neil. I misplaced it somewhere…

فیلمنامه، نیل. من آن را در جایی اشتباه قرار دادم ...

Just wing it!

فقط آن را بال کنید!

Wing it? Wing, like a bird?

بال آن؟ بال، مثل یک پرنده؟

Yes, the air is fresh and I flap my wings…

بله، هوا تازه است و من بال می زنم...

What are you doing? What are you doing?

شما چه کار می کنید؟ چه کار می کنی؟

You told me to pretend I was a bird.

تو به من گفتی وانمود کنم که پرنده هستم.

Or to tell the story of a bird or…

یا برای گفتن داستان یک پرنده یا...

I know lots of bird jokes.

من جوک های پرنده زیادی بلدم.

No, that's not it.

نه، این نیست.

In English 'to wing' something means to improvise.

در زبان انگلیسی "to wing" چیزی به معنای بداهه دادن است.

This informal expression is thought to come from

تصور می‌شود که این بیان غیررسمی

the theatre and it refers to performances

از تئاتر می‌آید و به اجراهایی اشاره دارد

given by actors who had to learn their lines

که توسط بازیگرانی ارائه می‌شود که مجبور بودند به سرعت خطوط خود را

quickly while waiting in the wings.

در حالی که در بال‌ها منتظر بودند یاد بگیرند.

Ah! The wings are the space on each

آه! بال ها فضایی در هر

side of the stage, where actors wait

طرف صحنه هستند که بازیگران

before coming onto the stage.

قبل از آمدن به صحنه منتظر می مانند.

Sometimes someone gives them

گاهی اوقات شخصی

their lines from there as support.

خطوط خود را از آنجا به عنوان پشتیبانی به آنها می دهد.

That's right. Let's hear  how this expression is used.

درست است. بیایید بشنویم چگونه از این عبارت استفاده می‌شود.

Mary spent all weekend partying instead of studying.

مری تمام آخر هفته را به جای درس خواندن به مهمانی گذراند.

When I asked her why she wasn't concerned

وقتی از او پرسیدم که چرا

about the exam, she told me she'd just wing it.

نگران امتحان نیست، به من گفت که فقط آن را بال می زند.

The minister is a great orator.

وزیر سخنور بزرگی است.

He's never had a speech ready,

او هرگز سخنرانی آماده ای نداشته است،

he just wings it and people love it.

او فقط آن را بال می زند و مردم آن را دوست دارند.

So a theatrical expression for you.

بنابراین یک بیان تئاتری برای شما.

Now Feifei, do you know lots of jokes

حالا فیفی جوک های زیادی

about birds? Tell me one.

در مورد پرندگان می دانی؟ یکی به من بگو

Why did the little bird get in trouble at school?

چرا پرنده کوچولو در مدرسه دچار مشکل شد؟

Mmmm… no idea…

ممم... هیچ نظری ندارم...

Because he was caught tweeting during the test.

چون او در حین آزمایش در حال توییت کردن دستگیر شد.

Yes, very funny…

بله، خیلی خنده دار است...

Bye.

خداحافظ.

Hi everyone, we hope you enjoyed that video

سلام به همه، امیدواریم از این ویدیو لذت برده باشید

and thank you very much for watching.

و از تماشای شما بسیار سپاسگزاریم.

We have so many more just like it so

ما خیلی چیزهای دیگر را درست مانند آن داریم، بنابراین

if you don't want to miss a single one,

اگر نمی‌خواهید یکی از آنها را از دست بدهید،

make sure to subscribe and we will see you regularly.

حتماً مشترک شوید و ما مرتباً شما را خواهیم دید.

Hope to see you soon. Bye guys!

امیدوارم به زودی شما را ببینم. خداحافظ بچه ها!