'Freedom Convoy': Arrests made: BBC News Review

In Ottawa in Canada, Freedom Convoy protesters have been arrested.

در اتاوا در کانادا، معترضان کاروان آزادی دستگیر شدند.

This is News Review from BBC Learning English.

این بررسی خبری از آموزش انگلیسی BBC است.

Hello, I'm Rob and joining me today is Roy. Hello Roy.

سلام، من راب هستم و امروز روی به من می پیوندد . سلام روی.

Hello Rob and hello everybody.

سلام راب و سلام به همه.

If you would like to test yourself on the vocabulary around this story,

اگر می‌خواهید خود را در مورد واژگان پیرامون این داستان آزمایش کنید،

all you need to do is head to our website

تنها کاری که باید انجام دهید این است که

bbclearningenglish.com to take a quiz.

برای شرکت در یک مسابقه به وب‌سایت ما bbclearningenglish.com بروید.

But now, let's hear more about this story from this BBC News report:

اما اکنون، بیایید بیشتر در مورد این داستان از این گزارش بی بی سی نیوز بشنویم:

So, lorry drivers in Canada have been protesting

بنابراین، رانندگان کامیون در کانادا به

against rules that they must be vaccinated against Covid-19

قوانینی اعتراض کرده اند که

in order to enter the United States.

برای ورود به ایالات متحده باید علیه کووید-19 واکسینه شوند.

They have been blockading and blocking the city of Ottawa.

آنها شهر اتاوا را محاصره و مسدود کرده اند.

An interesting story, and we've got three words and expressions

داستان جالبی است و ما سه کلمه و عبارت

from the news headlines that you can use to talk about this story.

از عناوین اخبار آورده ایم که می توانید از آنها برای صحبت در مورد این داستان استفاده کنید.

What are they please, Roy?

لطفا آنها چه هستند، روی؟

We do. We have 'siege', 'bitter divisions' and 'final push'.

ما انجام می دهیم. ما "محاصره"، "تقسیمات تلخ" و "فشار نهایی" داریم.

That's 'siege', 'bitter divisions' and 'final push'.

این همان "محاصره"، "تقسیمات تلخ" و "فشار نهایی" است.

OK. Well, let's have a look at the first headline please.

خوب. خب، لطفاً به تیتر اول نگاهی بیندازیم.

OK. So, our first headline comes from the Bangkok Post and it reads:

خوب. بنابراین، اولین تیتر ما از بانکوک پست می آید و می گوید:

So, that's 'siege' — organised operation to prevent a place

بنابراین، این "محاصره" است - عملیات سازماندهی شده برای جلوگیری

from receiving supplies in order to force a surrender.

از دریافت تجهیزات به منظور تسلیم اجباری.

Yes. So, 'siege' is a noun

آره. پس «محاصره» یک اسم است

and it is spelt S-I-E-G-E.

و به صورت S-I-E-G-E نوشته می شود.

And it basically refers to an operation

و اساساً به عملیاتی اطلاق می شود

that prevents a place — for example, a city —

که از دریافت هر نوع تدارکاتی برای یک مکان - مثلاً یک شهر -

from receiving any kind of supplies

in order to force them to surrender.

جلوگیری می کند تا آنها را مجبور به تسلیم کند.

Now, it's commonly used as a military tactic

اکنون، معمولاً به عنوان یک تاکتیک نظامی استفاده می شود

and we often see it used with the verb 'lay':

و اغلب می بینیم که از آن با فعل 'lay' استفاده می شود:

'to lay siege'.

'محاصره کردن'.

Yeah. So, we tend to see this used in war

آره بنابراین، ما تمایل داریم که از این در جنگ استفاده شود

and depicted in films. Is that right?

و در فیلم ها به تصویر کشیده شود. درست است؟

Yeah, it is.

آره آن است.

It's a military tactic where, for example, a group like...

این یک تاکتیک نظامی است که برای مثال، گروهی مانند...

like an army surrounds a place — for example, a city —

مانند یک ارتش، یک مکان را احاطه می کنند - مثلاً یک شهر -

and it stops that city from receiving supplies, like food,

و آن شهر را از دریافت آذوقه، مانند غذا، باز می دارد

and it prevents people from leaving the city.

و از خروج مردم از شهر جلوگیری می کند.

So, in other words, people inside the city are potentially starving

بنابراین، به عبارت دیگر، مردم داخل شهر به طور بالقوه گرسنگی می‌کشند

and this is a tactic used to make those people surrender.

و این تاکتیکی است که برای تسلیم کردن آن مردم استفاده می‌شود.

OK. So... we're, kind of, talking about the military and the army,

خوب. بنابراین... ما به نوعی در مورد ارتش و ارتش صحبت می کنیم،

but this headline isn't about that;

اما این تیتر در مورد آن نیست.

it's about truckers. What are truckers?

در مورد کامیون داران است. کامیون داران چیست؟

OK. Yeah. So, 'truckers' is another word for truck drivers.

خوب. آره بنابراین، "کامیونداران " کلمه دیگری برای رانندگان کامیون است.

Now, a 'truck', in American English,

اکنون، "کامیون" در انگلیسی آمریکایی

refers to that massive vehicle

به آن وسیله نقلیه عظیمی اطلاق می

that is used to transport goods along the road.

شود که برای حمل و نقل کالا در جاده استفاده می شود.

Now, as I say, 'truck' is an American-English word;

اکنون، همانطور که من می گویم، "کامیون" یک کلمه آمریکایی-انگلیسی است.

in British English, we refer to the vehicle as a 'lorry'

در انگلیسی بریتانیایی، ما به وسیله نقلیه به عنوان "کامیون"

and the person who drives it is a 'lorry driver'.

و شخصی که آن را رانندگی می کند "راننده کامیون" است.

And you can also call that person an 'HGV driver'.

و همچنین می توانید آن شخص را "راننده HGV" خطاب کنید.

'HGV' stands for 'heavy goods vehicle'.

«HGV» مخفف «وسیله نقلیه کالای سنگین» است.

OK. And going back to this word 'siege' then,

خوب. و با بازگشت به این کلمه "محاصره"،

we sometimes use it in connection with groups of protesters

ما گاهی آن را در ارتباط با گروه های معترض

or even terrorists.

یا حتی تروریست ها به کار می بریم.

Yeah, the important idea here is that it's all about groups of people.

آره، ایده مهم اینجا این است که همه چیز در مورد گروه هایی از مردم است.

So, it's like a...

بنابراین، مانند یک

an organised operation of a group of people

عملیات سازماندهی شده از سوی گروهی از مردم

to stop a place from being supplied,

برای جلوگیری از عرضه یک مکان،

or to force a, kind of, capitulation or surrender.

یا مجبور کردن به نوعی، تسلیم یا تسلیم است.

OK. Let's have a summary then of that word:

خوب. بیایید خلاصه ای از آن کلمه داشته باشیم:

In News Review recently, we talked about the volcanic eruption

اخیراً در News Review درباره فوران آتشفشانی

and tsunami that hit the Pacific island of Tonga,

و سونامی که به جزیره تونگا در اقیانوس آرام،

where it was cut off from the rest of the world.

جایی که ارتباط آن با بقیه جهان قطع شده بود، صحبت کردیم.

How can we watch that video again please, Roy?

چگونه می توانیم دوباره آن ویدیو را تماشا کنیم، روی؟

All you need to do is click the link in the description below.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی لینک در توضیحات زیر کلیک کنید.

OK. Let's have a look at your next headline please.

خوب. لطفاً به تیتر بعدی شما نگاهی بیندازیم.

OK. So, our next headline comes from the Financial Times and it reads:

خوب. بنابراین، تیتر بعدی ما از فایننشال تایمز می آید و می گوید:

So, that's 'bitter divisions' — angry disagreement between two groups.

بنابراین، این "تقسیمات تلخ" است - اختلاف نظر عصبانی بین دو گروه.

Yeah. So, this is a two-word expression.

آره بنابراین، این یک عبارت دو کلمه ای است.

First word is 'bitter' — B-I-T-T-E-R.

کلمه اول "تلخ" است - B-I-T-T-E-R.

Second word: 'divisions' — D-I-V-I-S-I-O-N-S.

کلمه دوم: "تقسیمات" - D-I-V-I-S-I-O-N-S.

And basically, the first word 'bitter' relates to, kind of, being angry,

و اساساً کلمه اول تلخ مربوط به نوعی عصبانی شدن است

and the second word 'divisions' is a disagreement

و کلمه دوم اختلاف

or some kind of split or separation.

یا تفرقه یا جدایی است.

So, I thought 'bitter' had something to do with taste,

بنابراین، فکر می‌کردم «تلخ » با طعم ربطی دارد،

like the taste of coffee or lemons. They are 'bitter'.

مانند طعم قهوه یا لیمو. آنها "تلخ" هستند.

Absolutely. It can refer to taste, but it also has another meaning,

کاملا. می تواند اشاره به ذوق داشته باشد، اما معنای دیگری هم دارد

which refers to being angry.

که اشاره به عصبانی بودن دارد.

So, 'bitter' is... you can say you're...

بنابراین، "تلخ" است... می توانید بگویید که هستید...

It's a replacement for the word angry: so, for example,

این جایگزینی برای کلمه عصبانی است: بنابراین، برای مثال،

if you have a bad day, you could be quite 'bitter'.

اگر روز بدی داشته باشید، می توانید کاملا "تلخ" باشید.

Now, we commonly use 'bitter' to talk about a longer form of anger.

اکنون، ما معمولاً از «تلخ» برای صحبت در مورد نوع طولانی‌تری از خشم استفاده می‌کنیم.

So, it's not quick and it also, sort of, builds over time.

بنابراین، سریع نیست و همچنین، به نوعی، با گذشت زمان ساخته می شود.

So, you can become 'bitter' over time.

بنابراین، با گذشت زمان می توانید "تلخ" شوید.

Hmm. I mean, I'm 'bitter' if I have to go into the office for a meeting

هوم منظورم این است که اگر مجبور شوم برای جلسه ای

that either doesn't take place, or is a waste of time.

که یا برگزار نمی شود یا وقت تلف کردن است به دفتر بروم «تلخ» می شوم.

I get 'bitter' about the time wasted.

من در مورد زمان تلف شده "تلخ" می شوم.

I can understand that. So, that's a good example of being 'bitter'.

من می توانم آن را درک کنم. بنابراین، این مثال خوبی از "تلخ" بودن است.

Now, we're also talking about 'divisions'.

در حال حاضر، ما همچنین در مورد "تقسیمات" صحبت می کنیم.

Now, a 'division' is when two parties

حال «تقسیم» زمانی است که دو حزب

or two groups disagree and it separates them.

یا دو گروه با هم اختلاف داشته باشند و آنها را از هم جدا کند.

It splits them, for example, in their opinion, down the middle.

آنها را مثلاً به نظر آنها وسط تقسیم می کند.

So, it could be talking about two countries who are divided.

بنابراین، ممکن است در مورد دو کشور صحبت شود که تقسیم شده اند.

It could be 'divisions' in political groups

این می تواند «تفرقه» در گروه های سیاسی

or, for example, between protesters and other groups of protesters.

یا، برای مثال، بین معترضان و سایر گروه های معترض باشد.

OK. What about, though, if I had a disagreement with you, Roy,

خوب. با این حال، اگر من با تو اختلاف داشتم، روی،

about who's going to make... who's going to make the tea or coffee.

در مورد اینکه چه کسی قرار است ... چه کسی چای یا قهوه را درست کند.

Would we have a 'bitter division' over that kind of situation?

آیا ما بر سر چنین شرایطی «تقسیم تلخ» خواهیم داشت ؟

Well, I disagree. We never have a disagreement...!

خب من مخالفم ما هیچ وقت با هم اختلاف نداریم...!

But no. As I said, it's about groups,

اما نه. همانطور که گفتم، این در مورد گروه ها است،

so individuals... you may say that I disagree with Rob —

بنابراین افراد... ممکن است بگویید که من با راب مخالفم -

it's your turn to make the coffee.

نوبت شماست که قهوه را درست کنید.

Or maybe if I disagree with you over an opinion, I may say that

یا شاید اگر من بر سر نظری با شما مخالفم، ممکن است بگویم که

'we can't see eye to eye' — means disagreement.

"ما نمی توانیم چشم در چشم ببینیم" - به معنای مخالفت است.

But, we don't commonly use it to talk about just two individuals.

اما، ما معمولاً از آن برای صحبت فقط در مورد دو نفر استفاده نمی کنیم.

It's more commonly used to talk about groups.

بیشتر برای صحبت در مورد گروه ها استفاده می شود.

Yes. So, two large groups: they are divided into different opinions or...

آره. بنابراین، دو گروه بزرگ: آنها به نظرات مختلف تقسیم می شوند یا ...

or... or where they stand on a situation.

یا ... یا جایی که در یک موقعیت ایستاده اند.

Absolutely.

کاملا.

Good stuff. OK. Let's have a summary of that expression:

چیزهای خوب خوب. بیایید خلاصه ای از این عبارت را داشته باشیم:

Are you struggling to disagree with someone?

آیا در تلاش برای مخالفت با کسی هستید؟

Well, we made a programme about how to disagree better, didn't we, Roy?

خوب، ما یک برنامه ساختیم که چگونه بهتر مخالفت کنیم، نه، روی؟

No, we didn't...

نه، ما...

...just disagreeing!

...فقط مخالفت نکردیم!

OK. All you need to do to watch that programme is click the link

خوب. تنها کاری که برای تماشای آن برنامه باید انجام دهید این است که روی لینک

in the description below.

در توضیحات زیر کلیک کنید.

Yeah, it's definitely down there below.

بله، قطعاً آن پایین است.

OK. Let's have a look at your next headline please.

خوب. لطفاً به تیتر بعدی شما نگاهی بیندازیم.

So, our next headline comes from the Mail Online and it reads:

بنابراین، عنوان بعدی ما از Mail Online می‌آید و می‌خواند:

So, that's 'final push' — last effort or movement.

بنابراین، این «فشار نهایی» است - آخرین تلاش یا حرکت.

So, another two-word expression.

بنابراین، یک عبارت دو کلمه ای دیگر.

First word is 'final' — F-I-N-A-L.

کلمه اول "نهایی" است - F-I-N-A-L.

Second word: 'push' — P-U-S-H.

کلمه دوم: "فشار" - P-U-S-H.

Now, a 'push' is a movement or an effort,

اکنون، «فشار » یک حرکت یا تلاش است،

and 'final' — that means last.

و «نهایی» - یعنی آخرین.

Yeah, and I hear this a lot in sport:

بله، و من این را در ورزش زیاد می‌شنوم:

a football team makes a 'final push' for promotion,

یک تیم فوتبال یک "فشار نهایی" را برای ارتقاء انجام می‌دهد،

or even just a 'final push' to win the game

یا حتی یک "فشار نهایی" را انجام می‌دهد تا

by scoring, maybe, another goal.

با زدن، شاید یک گل دیگر، بازی را برنده شود.

Absolutely. So, what a 'final push' means —

کاملا. بنابراین ، "فشار نهایی" به چه معنی است -

it's an ultimate last effort,

این آخرین تلاش نهایی است،

where you get all of the energy that you can

جایی که شما تمام انرژی لازم را

to just make that final, last, huge effort

برای انجام آن تلاش نهایی، آخرین و عظیم

to achieve something that possibly before

برای دستیابی به چیزی که احتمالاً قبل

you haven't had too much success doing.

از موفقیت بیش از حد نداشته اید به دست می آورید. در حال انجام.

So, in terms of the football team and the promotion,

بنابراین، از نظر تیم فوتبال و صعود،

maybe it looks like they're not going to get promotion,

شاید به نظر می رسد که آنها قرار نیست صعود کنند،

they're not going to go up to the next league,

آنها به لیگ بعدی صعود

but they just get that final effort to try and get promoted.

نخواهند کرد، اما آنها فقط تلاش نهایی را انجام می دهند تا تلاش کنند و صعود کنند. .

But in this headline, we're not talking about sport or football;

اما در این تیتر، ما در مورد ورزش یا فوتبال صحبت نمی کنیم.

we're actually talking about the police,

ما در واقع در مورد پلیس صحبت می کنیم،

who are trying to break up a protest, yeah?

که می خواهد یک اعتراض را از بین ببرد، بله؟

That's right. So, they're making a huge final effort

درست است. بنابراین، آنها تلاش نهایی زیادی

to end the protests.

برای پایان دادن به اعتراضات انجام می دهند.

Now, we don't only use it in this sense; you can use it in many different ways.

حال، ما آن را تنها به این معنا به کار نمی بریم. شما می توانید آن را به روش های مختلف استفاده کنید.

For example, a politician can make a 'final push'

به عنوان مثال، یک سیاستمدار می تواند یک «فشار نهایی»

to run for a position or presidency.

برای نامزدی برای یک مقام یا ریاست جمهوری انجام دهد.

Or in terms of business, if negotiations between two parties —

یا از نظر تجاری، اگر مذاکرات بین دو طرف -

they're not going too well — you can make a final push to close the deal.

آنها خیلی خوب پیش نمی روند - می توانید فشار نهایی را برای بستن معامله انجام دهید.

And can we use this expression informally, casually?

و آیا می توانیم این عبارت را به صورت غیررسمی و غیررسمی به کار ببریم؟

Erm... not... not really.

ارم... نه... نه واقعا.

So, for example, if it's your birthday, Rob,

بنابراین، به عنوان مثال، اگر روز تولد شماست، راب،

and I've been trying to buy you a birthday present without success,

و من سعی کرده ام برای شما یک هدیه تولد بخرم بدون موفقیت،

I'm not going to say: 'I'll make a final push to get your birthday present.'

نمی گویم: "من آخرین فشار را برای گرفتن هدیه تولدت انجام خواهم داد."

This is for bigger, kind of, operations:

این برای عملیات های بزرگتر است:

for example, ending a protest or closing a business deal.

به عنوان مثال، پایان دادن به اعتراض یا بستن یک معامله تجاری.

OK. You'd still make an effort to buy me a present, wouldn't you?

خوب. شما هنوز هم تلاش می کنید برای من هدیه بخرید، اینطور نیست؟

Always.

همیشه.

Good. Let's have a summary of that expression:

خوب بیایید خلاصه ای از آن عبارت داشته باشیم:

OK. We're almost out of time,

خوب. تقریباً زمان ما تمام شده است،

but let's have a recap of the words and expressions

اما بیایید خلاصه ای از کلمات و عباراتی را

that we've discussed today please.

که امروز در مورد آنها صحبت کردیم، مرور کنیم.

Yes. We had 'siege' — organised operation to prevent a place

آره. ما "محاصره" داشتیم - عملیات سازماندهی شده برای جلوگیری

from receiving supplies in order to force a surrender.

از دریافت آذوقه در مکانی به منظور تسلیم اجباری.

We had 'bitter divisions' — angry disagreements between two groups.

ما "تقسیمات تلخ" داشتیم - اختلافات عصبانی بین دو گروه.

And we had 'final push' — last effort or movement.

و ما "فشار نهایی" را داشتیم - آخرین تلاش یا حرکت.

Don't forget — you can test yourself on these words and expressions

فراموش نکنید — شما می توانید خود را بر روی این کلمات و عبارات

in a quiz that's on our website at bbclearningenglish.com.

در آزمونی که در وب سایت ما به آدرس bbclearningenglish.com قرار دارد آزمایش کنید.

And that's the place to go to for lots of other Learning English materials.

و این جایی است که باید برای بسیاری از دیگر مطالب آموزشی انگلیسی به آن بروید.

And don't forget — we're on social media as well.

و فراموش نکنید - ما در رسانه های اجتماعی نیز هستیم.

That's all for News Review for today.

این همه برای بررسی اخبار امروز است.

Thank you for watching and we'll see you next time. Goodbye.

از تماشای شما متشکرم و دفعه بعد شما را خواهیم دید. خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.