Ed Sheeran wins copyright case: BBC News Review

Ed Sheeran has won a copyright case over his hit Shape of You.

اد شیران برنده یک پرونده حق چاپ به خاطر موفقیتش Shape of You شده است.

This is News Review from BBC Learning English. I'm Tom.

این بررسی خبری از آموزش انگلیسی BBC است. من تام هستم.

Joining me this morning is Roy. Good morning, Roy.

امروز صبح روی به من می پیوندد. صبح بخیر، روی.

Hello Tom and hello everybody.

سلام تام و سلام به همه.

If you would like to test yourself on the vocabulary around this story,

اگر می‌خواهید خود را در مورد واژگان پیرامون این داستان آزمایش کنید،

all you need to do is head to our website

تنها کاری که باید انجام دهید این است که

bbclearningenglish.com to take a quiz.

برای شرکت در یک مسابقه به وب‌سایت ما bbclearningenglish.com بروید.

But now, let's hear more about this story from Ed Sheeran himself:

اما اکنون، بیایید بیشتر در مورد این داستان از خود اد شیران بشنویم:

So, Ed Sheeran has won a High Court copyright battle

بنابراین، اد شیرن در نبرد حق چاپ در دادگاه عالی

over his 2017 hit Shape of You.

بر سر موفقیت خود در Shape of You در سال 2017 پیروز شده است.

He was accused of plagiarising the 2015 song Oh Why by Sami Chokri.

او متهم به سرقت ادبی آهنگ اوه چرا سامی چوکری در سال 2015 بود.

A judge ruled that this was not the case.

قاضی حکم داد که اینطور نیست.

And we've got three words and expressions

و ما سه کلمه و عبارت

to talk about this news story.

برای صحبت در مورد این خبر داریم.

What are they today, Roy?

آنها امروز چه هستند، روی؟

We have 'baseless', 'rip off' and 'in wake of'.

ما "بی اساس"، "ریپ کردن" و "در پی" داریم.

'Baseless', 'rip off', 'in wake of'.

"بی اساس"، "شکاف کردن"، "در بیداری".

OK. Roy, let's have your first headline please.

خوب. روی، بیایید اولین تیتر خود را داشته باشیم لطفا.

OK. So, our first headline is from the BBC and it reads:

خوب. بنابراین، اولین تیتر ما از بی بی سی است و می گوید:

'Baseless' — without evidence or facts.

"بی اساس" - بدون شواهد یا حقایق.

Roy, tell us about 'baseless'.

روی، در مورد "بی اساس" به ما بگویید.

OK. So, 'baseless' is an adjective

خوب. پس «بی اساس» یک صفت

and it is spelt B-A-S-E-L-E-S-S

است و ب-ا-س-ا-ل-ا-س-ص نوشته می شود

and it basically means that something has no evidence

و اساساً به این معنی است که چیزی مدرک

or facts to support it.

یا واقعیتی برای تأیید آن ندارد.

Now, you used that verb 'support'.

حالا، شما از فعل "حمایت" استفاده کردید.

Now, if we 'support' something we make it stronger.

حال، اگر از چیزی حمایت کنیم، آن را قوی‌تر می‌کنیم.

Is there a connection between the idea of a 'base' and 'support'.

آیا ارتباطی بین ایده "پایه" و "حمایت" وجود دارد؟

Yeah. OK. So, for example,

آره خوب. بنابراین، به عنوان مثال

the 'base' of something is the bottom of something.

، "پایه" چیزی پایین چیزی است.

We often build things on 'bases':

ما اغلب چیزها را بر اساس "پایه" می سازیم:

for example, a structure like a house.

به عنوان مثال، ساختاری مانند یک خانه.

And the 'base' of it makes that structure more stable.

و "پایه" آن آن ساختار را پایدارتر می کند.

Now, in terms of 'baseless' as the adjective here,

اکنون، از نظر صفت «بی اساس» در اینجا،

what we're talking about is a claim —

چیزی که ما در مورد آن صحبت می‌کنیم یک ادعا است -

somebody saying that somebody did something.

کسی می‌گوید که فلانی فلان کار را انجام داده است.

If you say that a claim is 'baseless',

اگر می گویید ادعایی "بی اساس" است،

you're basically saying that there is no support,

اساساً می گویید که هیچ پشتوانه ای

there is no evidence, there is no facts to support that claim.

وجود ندارد، هیچ مدرکی وجود ندارد، هیچ واقعیتی برای حمایت از آن ادعا وجود ندارد.

OK. So, there's no 'base': it's 'baseless'.

خوب. بنابراین، "پایه" وجود ندارد: "بی اساس" است.

There's nothing to support it — makes sense.

هیچ چیزی برای حمایت از آن وجود ندارد - منطقی است.

Is it the same as saying that something is untrue?

آیا این همان چیزی است که بگوییم چیزی نادرست است؟

Well, it's very similar.

خب خیلی شبیهه

It's a similar idea to basically saying you can't prove it.

این ایده ای شبیه به این است که اساساً بگویید نمی توانید آن را ثابت کنید.

There's no evidence to that.

هیچ مدرکی برای آن وجود ندارد

OK. Now, do we hear this in everyday conversation?

خوب. حالا آیا این را در مکالمات روزمره می شنویم؟

Could I say: 'Roy, you're being...

آیا می توانم بگویم: "روی، تو داری

making a baseless accusation about me.'

... تهمت بی اساس در مورد من می کنی."

Well, you could, but it's... it's quite a formal expression

خوب، شما می توانید، اما این یک عبارت کاملاً رسمی است،

so we don't really hear it in, sort of, everyday conversations.

بنابراین ما واقعاً آن را در مکالمات روزمره نمی شنویم.

You'd probably just say: 'Well, that's not right.'

احتمالاً فقط می گویید: "خب، این درست نیست."

Or: 'That's not true.'

یا: "این درست نیست."

OK. So, 'baseless' is an adjective.

خوب. بنابراین، "بی اساس" یک صفت است.

What are the nouns it goes with? What collocations are there?

اسم هایی که باهاش ​​میاد چیه؟ چه مجموعه هایی وجود دارد؟

So, you can have a 'baseless' rumour:

بنابراین، شما می توانید یک شایعه «بی اساس» داشته باشید:

so, you have rumours that have no, sort of, evidence to support it.

بنابراین، شما شایعاتی دارید که هیچ مدرکی برای تأیید آن ندارند.

'Baseless' accusations and of course 'baseless' claims,

اتهامات "بی اساس" و البته ادعاهای "بی اساس"

as it appears in the headline.

همانطور که در تیتر ظاهر می شود.

Wonderful. Thank you, Roy.

فوق العاده است. متشکرم، روی.

Let's take a look at our summary slide:

بیایید نگاهی به اسلاید خلاصه خود بیندازیم:

OK. We're talking about things which are 'baseless',

خوب. ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که "بی اساس" هستند،

which may or may not be true.

که ممکن است درست باشند یا نباشند.

How good are you at spotting a lie?

چقدر در تشخیص دروغ مهارت دارید؟

Can You Spot a Lie?

آیا می توانید یک دروغ را تشخیص دهید؟

That's the title of our 6 Minute episode which we're going to present to you

این عنوان قسمت 6 دقیقه ای ما است که به شما ارائه می کنیم

and how can the audience get it, Roy?

و چگونه مخاطب می تواند آن را دریافت کند، روی؟

OK. So, all you need to do is click the link in the description below.

خوب. بنابراین، تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی لینک در توضیحات زیر کلیک کنید.

Just click that link. Great.

فقط روی آن لینک کلیک کنید. عالی.

Roy, second headline please.

روی، تیتر دوم لطفا.

OK. So, our second headline comes from Sky News and it reads:

خوب. بنابراین، تیتر دوم ما از اسکای نیوز می آید و می گوید:

'Rip off' — copy or plagiarise something.

«پاک کردن» - کپی یا سرقت ادبی چیزی.

Roy, tell us about 'rip off'.

روی، در مورد "ریپ آف" به ما بگویید.

OK. So, 'rip off' is a phrasal verb.

خوب. بنابراین، "ریپ کردن" یک فعل عبارتی است.

It is R-I-P. Second word: O-F-F.

R-I-P است. کلمه دوم: O-F-F.

And it is separable, so you can 'rip something off' or 'rip off something'.

و قابل تفکیک است، بنابراین می توانید "چیزی را پاره کنید" یا "چیزی را پاره کنید".

And it basically means to copy someone's work.

و اساساً به معنای کپی کردن کار یک نفر است.

OK. We copy someone's work — is...

خوب. ما کار کسی را کپی می کنیم - آیا

this is an informal way to say we copy someone's work,

این یک روش غیررسمی است که می گوییم ما از کار یک نفر کپی می کنیم،

but is it neutral, positive, negative?

اما آیا خنثی، مثبت، منفی است؟

What's going on?

چه خبر است؟

Well, to 'rip off' is... is negative

خب، "شکه کردن" منفی است

and basically it means to steal somebody's work, if you like.

و اساساً به معنای دزدیدن کار کسی است، اگر دوست دارید.

So, let me give you an example:

بنابراین، اجازه دهید برای شما مثالی بزنم:

we're at school and you write this really good essay,

ما در مدرسه هستیم و شما این انشای واقعاً خوب را می نویسید،

and my essay... yeah, it's rubbish.

و انشای من ... آره، این آشغال است.

So, I decide to take your essay and I copy it,

بنابراین، تصمیم گرفتم مقاله شما را بگیرم و آن را کپی کنم،

and you could say that I 'ripped off' your essay

و شما می توانید بگویید که من مقاله

or 'ripped your essay off'.

شما را پاره کردم یا مقاله شما را پاره کردم.

Now, as you say, it's quite informal,

اکنون، همانطور که شما می گویید، کاملا غیر رسمی است،

so more formally you would say 'plagiarise'.

بنابراین به طور رسمی تر می گویید "سرقت سرقت".

That's the verb: to 'plagiarise' something.

این فعل است : "سرقت" چیزی.

OK. So, we can 'rip off' or 'plagiarise' homework, work, a song.

خوب. بنابراین، می‌توانیم تکالیف، کار، یک آهنگ را «پاپ» یا «سرقت» کنیم.

I thought the phrase was related to money as well.

فکر کردم این عبارت به پول هم مربوط می شود.

Yeah, there is a... a sort of...

بله، یک... نوعی... زمانی

there is a use of 'rip off' when it relates to money

که به پول مربوط می شود، استفاده از "ریپ کردن" وجود دارد

and it's got this idea of taking too much money —

و این ایده گرفتن پول زیاد است -

again, that idea of stealing.

دوباره، آن ایده دزدی.

Now, in terms of money, it means that I charge you...

حالا از نظر پول یعنی من از شما پول

maybe I'll charge you a huge amount

میگیرم... شاید

for something that would normally cost much less

برای چیزی که در حالت عادی هزینه بسیار کمتری دارد

and it's an unfair amount.

و مبلغ ناعادلانه ای است مبلغ زیادی از شما بگیرم.

So, for example, I sold you a watch recently.

بنابراین، به عنوان مثال، اخیراً یک ساعت به شما فروختم.

Did you... did you like that watch?

آیا شما ... آن ساعت را دوست داشتید؟

To be honest, Roy, I did not like that watch.

راستش روی، من آن ساعت را دوست نداشتم.

It didn't work, it had no batteries, it was broken.

کار نمی کرد، باتری نداشت، خراب بود.

It was very expensive.

آن خیلی گران بود.

I'm very unhappy with the watch.

من از ساعت بسیار ناراضی هستم.

Well, I thought it was a great... a great watch,

خوب، من فکر می کردم این یک ساعت عالی بود ... یک ساعت عالی،

but I charged you a lot of money, so you could say that I 'ripped you off'.

اما من از شما پول زیادی گرفتم، بنابراین می توانید بگویید که "تو را پاره کردم".

You 'ripped me off' when you sold me the watch.

وقتی ساعت را به من فروختی "من را پاره کردی" .

Is there a way I can describe the watch?

آیا راهی وجود دارد که بتوانم ساعت را توصیف کنم؟

Yes, you can use a noun. You can say the watch is a 'rip-off'

بله، می توانید از یک اسم استفاده کنید. می توانید بگویید که ساعت یک «ریپ آف» است

and we hyphenate that noun, so it's 'rip-off'.

و ما آن اسم را خط خط می زنیم، بنابراین «ریپ آف» است.

So, Roy sold me a watch.

بنابراین، روی یک ساعت به من فروخت.

He 'ripped me off'; it was bad quality.

او "من را پاره کرد"؛ کیفیت بدی داشت

The watch itself was a 'rip-off'.

خود ساعت یک «ریپ آف» بود.

That is our example; of course, Roy, you would never 'rip me off', correct?

این مثال ماست. البته، روی، تو هرگز من را پاره نمی کنی، درست است؟

No. Of course that didn't happen. It's just a great example.

نه. البته این اتفاق نیفتاد. این فقط یک مثال عالی است.

We're too good-of-friends and if...

ما خیلی دوستان خوبی هستیم و اگر...

if I ever charged you too much money for something...

اگر زمانی برای چیزی از شما پول زیادی می

I wouldn't sell you anything anyway — I'd just give you as a present —

گرفتم... به هر حال به شما چیزی نمی فروختم - فقط به شما هدیه می دادم -

but if ever I charged somebody too much,

اما اگر هرگز از کسی پول زیادی

I would always make sure to give them their money back.

گرفتم، من همیشه مطمئن بودم که پولش را پس می دهم.

Let's have a look at our summary slide for 'rip off' please:

بیایید نگاهی به اسلاید خلاصه خود برای "ریپ کردن" بیندازیم:

We're talking about money.

ما در مورد پول صحبت می کنیم.

Did you know that money spent on time can make you happy?

آیا می دانستید پولی که به موقع خرج می شود می تواند شما را خوشحال کند؟

At least that's what we're discussing in this episode of News Review.

حداقل این همان چیزی است که ما در این قسمت از بررسی اخبار درباره آن صحبت می کنیم.

Roy, how can they get it?

روی، چگونه می توانند آن را دریافت کنند؟

All you need to do is click the link in the description below.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی لینک در توضیحات زیر کلیک کنید.

Click that link. OK. Perfect.

روی آن لینک کلیک کنید. خوب. کامل.

Roy, let's have a look at our next headline for today please.

روی، لطفا نگاهی به تیتر بعدی خود برای امروز بیندازیم.

OK. So, our next headline comes from The Independent and it reads:

خوب. بنابراین، تیتر بعدی ما از ایندیپندنت می‌آید و می‌خواند:

'In wake of' — after or because of something.

"در پی" - بعد یا به دلیل چیزی.

Roy, tell us about this expression.

روی، در مورد این عبارت به ما بگویید.

OK. So, 'in wake of':

خوب. بنابراین، "در پی":

now, it's commonly seen more naturally as 'in the wake of'.

اکنون، معمولاً به طور طبیعی تر به عنوان "در پی" دیده می شود.

So, it's I-N. Second word: T-H-E.

بنابراین، I-N است. کلمه دوم: T-H-E.

Third word: W-A-K-E. Fourth word: O-F.

کلمه سوم: و-ا-ک-ه. کلمه چهارم: O-F.

And that 'the' is more normally used.

و اینکه "the" معمولاً استفاده می شود.

However, as it's a headline, they have cut the 'the'...!

با این حال، همانطور که تیتر است، "the" را بریده اند!

And what it basically means is after or due to something —

و آنچه اساساً به معنای بعد یا به دلیل چیزی است -

so, as a consequence of something.

بنابراین، در نتیجه چیزی.

OK. So, the word I'm familiar with here is 'wake'.

خوب. بنابراین، کلمه ای که در اینجا با آن آشنا هستم «بیداری» است.

I 'wake up' in the morning. Now, I'm 'awake'.

من صبح "بیدار می شوم". حالا، من "بیدار" هستم.

Is this related? Does this link?

آیا این مربوط است؟ این لینک داره؟

Let's talk about that idea of 'waking up'.

بیایید در مورد ایده "بیداری" صحبت کنیم.

Now, you 'wake up' after sleeping to start, sort of, a new day

حالا بعد از خواب بیدار می شوید تا یک روز جدید را شروع کنید

and it comes after the sleeping.

و بعد از خواب می آید.

Now, in terms of being... of the expression,

حال، از نظر بودن... از بیان

it basically means that it's coming after something and it relates to...

، اساساً به این معناست که در پی چیزی می آید و به...

and it relates strongly to the idea of consequences.

مربوط می شود و به شدت به ایده پیامدها مربوط می شود.

So, it's... when we talk of 'in the wake of' something

بنابراین، زمانی که ما از "در پی" چیزی

we're, sort of, saying as a result of something.

صحبت می کنیم، به نوعی در نتیجه چیزی می گوییم.

OK. Good description.

خوب. توصیف خوب

Can we highlight it with an example?

آیا می توانیم آن را با یک مثال برجسته کنیم؟

I think we normally use 'in wake of' or 'in the wake of'

فکر می‌کنم ما معمولاً از «در پی» یا «در پی»

to talk about quite serious things, right?

برای صحبت در مورد چیزهای کاملاً جدی استفاده می‌کنیم، درست است؟

Yeah, we do. So, for example, the financial crisis:

بله، ما انجام می دهیم. بنابراین، برای مثال، بحران مالی:

'in the wake of' the financial crisis, a lot of companies...

«در پی» بحران مالی ، بسیاری از شرکت‌ها...

they closed: they went bankrupt.

تعطیل شدند: ورشکست شدند.

So, it's saying after the financial crisis — because of that —

بنابراین، می‌گوید پس از بحران مالی - به همین دلیل

a lot of companies closed.

- بسیاری از شرکت‌ها تعطیل شدند.

Another strong example, Roy.

مثال قوی دیگر، روی.

So, basically 'in the wake of' —

بنابراین، اساساً "در پی" -

we don't really use it in everyday, normal conversation.

ما واقعاً از آن در مکالمات روزمره و عادی استفاده نمی کنیم.

No, not really. We...

نه، نه واقعا. ما...

we reserve it for more, kind of, serious matters,

ما آن را برای مسائل جدی تر و جدی تر رزرو می کنیم،

so in normal, everyday conversation,

بنابراین در مکالمه معمولی و روزمره

you'd probably say something like 'as a result of' or 'because of'.

، احتمالاً چیزی مانند "در نتیجه" یا "به دلیل" می گویید.

Wonderful. So, 'in the wake of' our discussion about the expression,

فوق العاده است. بنابراین، "در پی" بحث ما در مورد عبارت،

let's get that summary slide up:

بیایید این اسلاید خلاصه را به بالا دریافت کنیم:

OK. Roy, can you recap today's vocabulary for us please?

خوب. روی، لطفاً واژگان امروز را برای ما خلاصه کنید؟

I sure can. We had 'baseless' — without evidence or facts.

من مطمئنا میتونم ما "بی اساس" داشتیم - بدون شواهد یا حقایق.

We had 'rip off' — copy or plagiarise something.

ما "ریپ کردن" داشتیم - چیزی را کپی یا سرقت ادبی کردیم.

And we had 'in the wake of' — after or because of something.

و ما "در پی" داشتیم - بعد یا به دلیل چیزی.

Don't forget — if you want to test yourself on today's vocabulary,

فراموش نکنید - اگر می خواهید خود را در واژگان امروزی آزمایش کنید،

we have a quiz at the website bbclearningenglish.com

ما یک مسابقه در وب سایت bbclearningenglish.com داریم

and of course we are all over social media.

و البته ما در سراسر رسانه های اجتماعی هستیم.

That's it from us today. Thanks for joining us and goodbye.

همین امروز از ماست. ممنون که به ما پیوستید و خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.