Hermits - 6 Minute English

Hello. This is 6 Minute

سلام. این 6 دقیقه

English from BBC Learning

انگلیسی از BBC Learning

English. I'm Neil.

English است. من نیل هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

Do you enjoy your own

آیا از شرکت خودت لذت

company, Rob? Do you like

میبری، راب؟ آیا تنهایی را دوست داری

being alone? Or do you

؟ یا

prefer spending time

ترجیح می دهید

with friends?

با دوستان وقت بگذرانید؟

Well, recently I haven't

خوب، اخیراً

seen my friends much

من دوستانم را

because of coronavirus - in

به دلیل کرونا زیاد ندیده‌ام - در

fact, I've hardly seen

واقع، در

anyone this past year!

سال گذشته تقریباً کسی را ندیده‌ام!

It sounds like Rob has

به نظر می رسد

become a bit of a hermit -

راب کمی گوشه نشین شده است -

someone who lives alone

کسی که تنها

and apart from society.

و جدا از جامعه زندگی می کند.

Yes, I've been forced to

بله، من مجبور شده ام زمانی را به

spend time alone - but it

تنهایی بگذرانم - اما این

wouldn't be my choice.

انتخاب من نخواهد بود.

I'd much rather be

من ترجیح می‌دهم

socialising and visiting friends.

معاشرت کنم و دوستان را ببینم.

If, like Rob, the idea of

اگر مانند راب، ایده

being alone does not

تنها بودن

appeal to you, it might

برای شما جذاب نیست، ممکن

be hard to understand

است درک

why anyone would

اینکه چرا کسی

choose to be a hermit.

گوشه نشینی را انتخاب می کند دشوار باشد.

But some people do - and

اما برخی از مردم این کار را می کنند - و

in this programme we'll

در این برنامه ما

be hearing some of

برخی از دلایل آن را خواهیم شنید

the reasons why.

.

Throughout history and

در طول تاریخ و

across all cultures, there

در تمام فرهنگ‌ها،

have been people who

افرادی بوده‌اند که

choose to leave behind

the life and people the

زندگی و افرادی را

know to live in isolation

که می‌دانند در انزوا و سکوت زندگی می‌کنند، پشت سر بگذارند

and silence.

.

People like Christopher

افرادی مانند کریستوفر

Wright - an American man

رایت - مردی آمریکایی

who lived in complete isolation

که نزدیک به 30 سال در انزوای کامل

in the forests of Maine for

در جنگل های مین

nearly 30 years! When

زندگی می کرد! وقتی

hikers discovered his tent

کوهنوردان چادر او را کشف کردند،

all they found was

تنها چیزی که پیدا کردند

an alarm clock. So my

یک ساعت زنگ دار بود. بنابراین

quiz question is this:

سوال مسابقه من این است:

why did Christopher Wright,

چرا کریستوفر رایت،

the hermit of the Maine

گوشه نشین

woods, need an

جنگل های مین، به

alarm clock? Was it:

ساعت زنگ دار نیاز داشت؟ آیا این بود:

a) to remind him when

الف) به او یادآوری کنم که چه زمانی

to hide his tent?, b) to

چادرش را پنهان کند؟، ب) برای

frighten away wild animals?,

ترساندن حیوانات وحشی؟،

or c) to wake him up at

یا ج) او را در سردترین قسمت شب از خواب بیدار کنیم

the coldest part of the

night so he didn't

freeze to death?

تا یخ نزند؟

Well, if he wanted to

خوب، اگر او خیلی می

be alone so much I

خواست تنها باشد،

guess he needed to

حدس می زنم که

be invisible, so I'll

باید نامرئی باشد، بنابراین می

say a) to remind

گویم الف) به

him to hide his tent.

او یادآوری کنم که چادرش را پنهان کند.

OK, Rob, we'll find out

باشه، راب،

the answer later.

بعداً جواب رو خواهیم فهمید.

Christopher Wright

کریستوفر رایت

may be an extreme

ممکن است نمونه‌ای افراطی

example of someone

از کسی باشد که

seeking solitude, but

به دنبال تنهایی است، اما

there are many other

motivations for

انگیزه‌های زیادی برای

becoming a hermit.

زاهد شدن وجود دارد.

Some people are

برخی از مردم به

looking for peace and

دنبال آرامش و

silence, and for others

سکوت هستند و برای برخی دیگر

it's about being closer

به معنای نزدیک شدن

to God, focusing on

به خدا، تمرکز بر

what's inside and

آنچه در درون است و

finding a sense of joy.

یافتن حس شادی است.

Meng Hu is a former

منگ هو یک کتابدار سابق است

librarian who now runs

که اکنون

a website all about

وب سایتی را در مورد

hermits. He says that

زاهدان راه اندازی می کند. او می گوید که

in ancient times, many

در دوران باستان، بسیاری از گوشه

Chinese hermits seeking

نشینان چینی که به دنبال

solitude were followers of

خلوت بودند،

the philosopher, Confucius.

پیروان فیلسوف کنفوسیوس بودند.

Here's Meng Hu talking

در اینجا منگ هو در

about Confucius to BBC

مورد کنفوسیوس به

World Service programme,

برنامه سرویس جهانی بی بی سی،

The Why Factor:

The Why Factor صحبت می کند:

His dictum was

گفته او

something like, 'When

چیزی شبیه به این بود: «

the Emperor is good,

وقتی امپراتور خوب است،

serve. When the

خدمت کنید. وقتی

Emperor is evil, recluse'.

امپراطور بد است، گوشه گیر.

And so over a

و بنابراین در طول

thousand years at least

هزار سال حداقل

there were a lot of

تعداد زیادی

recluses, a lot of

منزوی، بسیاری از

educated men who

مردان تحصیل کرده وجود داشتند که

simply couldn't

به سادگی نمی

tolerate any more

توانستند شرارت دیگری را تحمل

evil - they simply

کنند - آنها به سادگی

dropped out and

تحصیل را رها کردند و

they would migrate

to small villages,

به روستاهای کوچک،

to farms.

به مزارع مهاجرت کردند.

Meng Hu mentions

منگ هو به

Confucius's dictum. A

قول کنفوسیوس اشاره می کند. دیکتوم

dictum is a short

statement or saying

عبارت یا سخنی کوتاه است

which expresses some

که بیانگر

wise advice or a

پند عاقلانه یا

general truth about life.

حقیقتی کلی در مورد زندگی است.

Confucius's dictum

دستور کنفوسیوس

advised that when

توصیه می کرد که

the Emperor was evil,

وقتی امپراتور شرور است،

people should become

مردم باید

recluses - people, like

گوشه نشین شوند - افرادی مانند گوشه

hermits, who live alone

نشینان که تنها زندگی می کنند

and avoid contact

و از تماس

with others.

با دیگران اجتناب می کنند.

In the interview,

در این مصاحبه،

Meng Hu uses 'recluse'

منگ هو از «انزوا»

as a verb - to recluse -

به عنوان یک فعل استفاده می‌کند - کنار گذاشتن -

but this is very

اما این بسیار

uncommon. A more

غیر معمول است. یک

modern way of saying

راه مدرن تر برای گفتن

this is, to drop out -

این، ترک تحصیل است

to reject the normal

- رد

ways society works

روش های عادی جامعه

and live outside

و زندگی خارج

the system.

از سیستم.

A bit like the hippies

یعنی کمی شبیه هیپی

in the 1960s, you mean?

های دهه 1960؟

Right. Although most

درست. اگرچه بیشتر

hippies weren't looking

هیپی ها به

for isolation, they did

دنبال انزوا نبودند، اما وجه

have something in

common with hermits -

اشتراکی با گوشه نشین ها داشتند

the desire to challenge

- تمایل به به چالش کشیدن

society's rules

قوانین

and conventions.

و قراردادهای جامعه.

Someone who

کسی که

combines the hippie

هیپی

and the hermit is

و گوشه نشین را ترکیب می کند

Catholic writer, Sara

، نویسنده کاتولیک، سارا

Maitland. Part of a

میتلند است. سارا که بخشی از

long tradition of

سنت دیرینه گوشه

Christian hermits, Sara

نشینان مسیحی است،

spent forty days and

چهل

nights alone on the Isle

شبانه روز را به تنهایی در

of Skye, seeking God in

جزیره اسکای گذراند و

the silence of the

در سکوت

remote Scottish island.

جزیره دورافتاده اسکاتلند خدا را جستجو کرد.

For her, the magic of

برای او، جادوی

silence is something to

سکوت چیزی است که

be embraced and

باید پذیرفته شود و

taught to children.

به کودکان آموزش داده شود.

Here she explains

در اینجا او

more to BBC World

بیشتر به

Service's, The Why Factor:

سرویس جهانی بی‌بی‌سی، The Why Factor توضیح می‌دهد:

Most people first

اکثر مردم ابتدا

encounter silence in

با سکوت در

bereavement, in

سوگ، از

relationship breakdown

هم گسیختگی رابطه

and in death and that

و در مرگ مواجه می‌شوند و

seems to be about

به نظر می‌رسد که

the worst place to

این بدترین مکان برای

start. People say,

شروع است. مردم می گویند،

'But what should we do?'

"اما ما باید چه کار کنیم؟"

Never, ever use 'Go to

هرگز و هرگز از «

your room on your own'

خودت به اتاقت برو»

as a punishment. You

به عنوان تنبیه استفاده نکنید. شما

use it as a reward -

از آن به عنوان پاداش استفاده می کنید -

'Darling, you've been

"عزیزم، تو

so good all day, you've

تمام روز خیلی خوب بودی،

been so helpful,

خیلی کمک

why don't you go

کردی، چرا الان

to your room for half

نیم ساعت به اتاقت

an hour now and

be on your own?'

نمی روی و سر خودت باشی؟"

A treat! A reward!

درمان! یک پاداش!

Sara says that

سارا می گوید که

most people experience

اکثر مردم

silence after a

پس از

bereavement - the

سوگ -

death of a relative

مرگ یکی از اقوام

or close friend.

یا دوستان نزدیک، سکوت را تجربه می کنند.

She also thinks

او همچنین فکر می کند

that parents should

که والدین

never tell their children,

هرگز نباید به فرزندان خود بگویند

'Go to your room!' as

"به اتاق خود بروید!" به

a punishment. Instead,

عنوان مجازات درعوض،

being alone should be

تنها بودن باید

a treat - a reward or

یک لذت باشد - پاداش یا

gift of something special

هدیه چیزی خاص

and enjoyable. That way,

و لذت بخش. به این ترتیب،

children learn that

کودکان یاد می گیرند که

being alone can

تنها بودن

actually be enjoyable.

در واقع می تواند لذت بخش باشد.

I'm still wondering

من هنوز

about that American,

در مورد آن آمریکایی،

Christopher Wright - I

کریستوفر رایت،

suppose living alone

فکر می کنم - فکر می کنم زندگی تنها

in the woods was

a treat for him...

در جنگل برای او لذت بخش بود ...

I suppose so - but

فکر می کنم اینطور باشد - اما

why did he need

چرا او به

an alarm clock?

یک ساعت زنگ دار نیاز داشت؟

Ah yes, your quiz

آه بله، سوال مسابقه شما

question, Neil. I

، نیل.

thought maybe it

فکر کردم شاید

was to remind him

برای یادآوری این بود

to hide his tent.

که چادرش را پنهان کند.

Was I right?

درست گفتم؟

Well incredibly,

خب به طرز باورنکردنی،

Rob, the answer

راب، پاسخ

was c) to wake him

این بود که ج) او

up at the coldest

را در سردترین

part of the night

قسمت شب از خواب بیدار کنید

so he didn't

freeze to death!

تا یخ نزند!

That's someone

این کسی است

who really wants to

که واقعاً می

be left alone! A

خواهد تنها بماند!

hermit in other

به عبارت دیگر گوشه

words, or a recluse -

نشین یا گوشه نشین -

two ways of

دو روش برای

describing people

توصیف افرادی

who live alone

که تنها زندگی می کنند

and avoid others.

و از دیگران دوری می کنند.

OK, let's recap the

خوب، بیایید بقیه واژگان را بازنویسی کنیم

rest of the vocabulary,

،

starting with dictum -

با دستور شروع کنیم -

a short saying often

یک ضرب المثل کوتاه که اغلب

giving wise advice or

توصیه های عاقلانه ای را ارائه می دهد یا

expressing a general

یک

truth about life.

حقیقت کلی در مورد زندگی را بیان می کند.

People who

افرادی که

drop out reject

ترک تحصیل می کنند

the normal rules

قوانین

of society and live

عادی جامعه را رد می کنند و

outside the system.

خارج از سیستم زندگی می کنند.

Many people

بسیاری از مردم

experience solitude

after a bereavement -

پس از سوگ

the death of a close

- مرگ یک

friend or relative.

دوست نزدیک یا خویشاوند، تنهایی را تجربه می کنند.

And finally a

و در نهایت یک

treat is reward

پذیرایی پاداش

or gift of something

یا هدیه چیزی

special and enjoyable.

خاص و لذت بخش است.

That's all for now,

فعلاً این همه است،

but whether you're

اما چه به

listening alone or

تنهایی یا

with others, we

با دیگران گوش دهید،

hope you'll join us

امیدواریم به زودی دوباره به ما بپیوندید

again soon, here at

، اینجا در

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی.

Don't forget - you'll

فراموش نکنید -

find us on our

ما را در وب سایت ما پیدا خواهید کرد

website or you can

یا می توانید

download our free app,

برنامه رایگان ما را دانلود کنید،

so you won't miss

بنابراین

any of our programmes.

هیچ یک از برنامه های ما را از دست ندهید.

And we are on

و ما در

all the main

تمام

social media sites.

سایت های اصلی رسانه های اجتماعی هستیم.

Bye bye!

خداحافظ!

Bye for now!

فعلا خداحافظ!