BOX SET: 6 Minute English - 'Coffee ' English mega-class! 30 minutes of new vocabulary!

Hello, and welcome to 6 Minute English, I'm Neil.

سلام، و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید، من نیل هستم.

And I'm Catherine.

و من کاترین هستم.

Catherine, I'm going to start this programme with

کاترین، من قصد دارم این برنامه را با

a quick test, just for you.

یک تست سریع، فقط برای شما شروع کنم.

Ooo, I love tests!

اوه، من عاشق تست هستم!

Complete this phrase: Wake up and smell the...

این عبارت را کامل کنید: بیدار شوید و

Coffee! Coffee, Neil! It's coffee.

قهوه را بو کنید! قهوه، نیل! قهوه است.

I have to say that I love coffee, it's great.

باید بگم که عاشق قهوه هستم، عالی است.

Yeah. OK. So, do you drink much?

آره خوب. بنابراین، آیا شما زیاد می نوشید؟

Well, just a couple of cups, you know.

خوب، فقط چند فنجان، می دانید.

Every day?

هر روز؟

No, no, every hour!

نه، نه، هر ساعت!

I love coffee. Don't you like coffee, Neil?

من عاشق قهوه ام. قهوه دوست نداری نیل؟

I do - maybe not as much as you!

من - شاید نه به اندازه شما!

What's the best thing about it?

بهترین چیز در مورد آن چیست؟

It's the smell. It's got to be the smell.

این بو است. این باید بو باشد.

You know, when you open the packet,

میدونی وقتی بسته رو باز میکنی عالی میشه

it's great, isn't it?

، نه؟

Yes, but it never quite tastes as good

بله، اما هرگز به

as it smells, does it?

اندازه بوی آن طعم خوبی ندارد، اینطور است؟

Well no, not really.

خوب نه، نه واقعا.

It's always a bit disappointing.

همیشه کمی ناامید کننده است.

I live in hope, another cup,

من به امید زندگی می کنم، یک جام دیگر،

I think it will be better.

فکر می کنم بهتر باشد.

I might change brands actually and

من ممکن است در واقع مارک را تغییر دهم و

try a different one.

یکی دیگر را امتحان کنم.

Yeah. OK, you've had quite a lot of coffee

آره باشه، امروز خیلی قهوه

today, haven't you?

خوردی، نه؟

Just the usual six cups.

فقط شش فنجان معمولی.

Well, our topic is the smell of

خوب موضوع ما بوی

coffee, and coffee is also the subject of

قهوه است و قهوه هم موضوع

today's question.

سوال امروز است.

The world's biggest producer of coffee is...

بزرگترین تولید کننده قهوه در جهان...

Brazil! Brazil!

برزیل است! برزیل!

Yes, yes, but that's not the question.

بله، بله، اما سوال این نیست.

The question is, Brazil is

سوال اینجاست که

the biggest coffee producer, which is the second largest

برزیل بزرگترین تولید کننده قهوه است و کدام دومین

coffee producing country?

کشور تولید کننده قهوه است؟

Is it: a) Colombia, b) Vietnam or c) Ethiopia?

آیا این: الف) کلمبیا، ب) ویتنام یا ج) اتیوپی؟

Right, so it's not Brazil but I bet it's another

درست است، بنابراین برزیل نیست، اما شرط می بندم که یک کشور دیگر در

South American country, so I'm going to go for Colombia.

آمریکای جنوبی است، بنابراین من می خواهم به کلمبیا بروم.

Colombia, is that right?

کلمبیا، درست است؟

OK. We'll have the answer later in the programme,

خوب. پاسخ را بعداً در برنامه خواهیم داشت،

by which time, maybe, the caffeine will have

تا آن زمان، شاید کافئین از

left your body, Catherine.

بدن شما خارج شود، کاترین.

Tim Hayward is a coffee shop owner.

تیم هیوارد صاحب کافی شاپ است.

He appeared in the BBC Radio 4 programme

او در برنامه رادیو بی بی سی

The Kitchen Cabinet.

4 کابینت آشپزخانه ظاهر شد.

How important does he say the

او می گوید

smell of coffee is?

بوی قهوه چقدر مهم است؟

It's absolutely vital, it's the key thing.

این کاملاً حیاتی است، این نکته کلیدی است.

And when you walk in to the coffee shop in the morning

و وقتی صبح وارد کافی شاپ می شوید

and that smell hits you, you're getting physiological responses.

و آن بو به شما برخورد می کند، پاسخ های فیزیولوژیکی دریافت می کنید.

So how important is it?

پس چقدر مهم است؟

I'm feeling a bit calmer now.

الان کمی آرامش دارم

Tim Hayward says the smell of coffee is vital.

تیم هیوارد می گوید بوی قهوه حیاتی است.

That means it's very important, it's perhaps

یعنی خیلی مهم است،

the most important thing.

شاید مهمترین چیز باشد.

And he backs this up by saying that

و او این را با گفتن اینکه

it's the key thing.

این چیز کلیدی است، تأیید می کند.

Something that's key is essential, it's really important.

چیزی که کلیدی است ضروری است، واقعاً مهم است.

And he says that when you experience the smell,

و او می گوید که وقتی بو را تجربه می کنید،

when the smell hits you, you get a physiological response.

وقتی بو به شما برخورد می کند، یک پاسخ فیزیولوژیکی دریافت می کنید.

This phrase means your body has a reaction to the

این عبارت به این معنی است که بدن شما نسبت به بوی قهوه واکنش نشان می دهد

smell of coffee.

.

Perhaps your mouth begins to water in anticipation.

شاید در انتظار آب شدن دهانتان شروع شود.

Catherine, when you get a coffee, do you normally have it there

کاترین، وقتی قهوه می خوری، معمولاً آن را آنجا می خوری

or take it away?

یا می بری؟

Well, I usually take it away, although if I'm feeling really

خوب، من معمولاً آن را برمی دارم، اگرچه اگر واقعاً احساس می کنم

in need of a coffee hit, I might have one there

به یک نوشیدنی قهوه نیاز دارم، ممکن است آن را در آنجا بخورم

and then get another one and take with me.

و سپس یکی دیگر را بگیرم و با خودم ببرم.

Can you describe the container that you are given when you

آیا می‌توانید ظرفی را که وقتی

have a coffee to go?

قهوه می‌خورید به شما می‌دهند توضیح دهید؟

Yes, it's in a tall paper cup with a lid.

بله، در یک لیوان کاغذی بلند با درب قرار دارد.

And the lid has a hole in it so that I can

و درب آن سوراخ دارد تا بتوانم

drink that lovely coffee.

آن قهوه دوست داشتنی را بنوشم.

Don't you think that's a problem?

به نظر شما مشکلی نیست؟

I mean, we know how important the smell is, so what's the effect

منظورم این است که ما می دانیم که بو چقدر مهم است، بنابراین

of the lid on that experience?

تاثیر درب روی آن تجربه چیست؟

The effect of the lid?

اثر درب؟

Yeah. Well, here's Tim Hayward again talking about coffee

آره خوب، تیم هیوارد دوباره در

being served with lids.

مورد سرو قهوه با درب صحبت می کند.

What baffles me is that how many of the large coffee chains

چیزی که من را گیج می کند این است که تعداد زیادی از زنجیره های بزرگ قهوه

actually sell a product in a cup that removes the smell.

در واقع یک محصول را در یک فنجان می فروشند که بو را از بین می برد.

So, you walk into the coffee shop, you get the smell, but when you

بنابراین، وارد کافی‌شاپ می‌شوید، بوی آن را حس می‌کنید، اما وقتی

actually take the drink out you are drinking it from something that

واقعاً نوشیدنی را بیرون می‌آورید، آن را از چیزی می‌نوشید که

is designed to deliver the hot liquid directly

به گونه‌ای طراحی شده است که مایع داغ را مستقیماً

past your tongue but stop any smell coming up to your nose.

از روی زبان شما عبور دهد، اما بویی که به بینی شما نمی‌آید را متوقف می‌کند.

That's just weird.

این فقط عجیب است.

So, what is it he's describing there?

بنابراین، او در آنجا چه چیزی را توصیف می کند؟

I see, yes. He's talking about the big coffee chains.

می بینم، بله. او در مورد زنجیره های بزرگ قهوه صحبت می کند.

A chain is a company that has lots of its stores in

زنجیره ای شرکتی است که فروشگاه های زیادی در

towns and cities sometimes around the world.

شهرها و شهرهای مختلف جهان دارد.

I think we can all think of a few well-known coffee chains.

فکر می کنم همه ما می توانیم به چند زنجیره قهوه زنجیر معروف فکر کنیم.

And he says that by putting a lid on take away

و او می‌گوید که با گذاشتن درب روی

cups, you're actually blocking the smell - that smell that is really important to the coffee experience.

فنجان‌ها، در واقع بوی آن را مسدود می‌کنید - بویی که برای تجربه قهوه بسیار مهم است.

Yes, and he says he finds that weird, which is a way of saying he finds it

بله، و او می‌گوید که آن را عجیب می‌بیند، که راهی برای گفتن آن است که آن را

unusual, thinks it's strange, odd.

غیرعادی می‌داند، فکر می‌کند عجیب و غریب است.

So much so that he says it baffles him.

آنقدر که می گوید این موضوع او را گیج می کند.

If you are baffled by something, you find it confusing, you can't

اگر از چیزی گیج شده اید، آن را گیج کننده می بینید، واقعا نمی توانید

really understand it.

آن را درک کنید.

Here's Tim Hayward again.

اینجا دوباره تیم هیوارد است.

What baffles me is how many of the large coffee chains actually sell a product

چیزی که من را گیج می کند این است که تعداد زیادی از زنجیره های بزرگ قهوه در واقع محصولی را

in a cup that removes the smell.

در یک فنجان می فروشند که بو را از بین می برد.

So you walk into the coffee shop, you get the

بنابراین وارد کافی‌شاپ می‌شوید،

smell, but when you actually take the drink out you are drinking it from

بوی آن را حس می‌کنید، اما وقتی واقعاً نوشیدنی را بیرون می‌آورید، آن را از

something that is designed to deliver the hot liquid directly past your tongue

چیزی می‌نوشید که به گونه‌ای طراحی شده است که مایع داغ را مستقیماً از روی زبان شما عبور دهد،

but stop any smell coming up to your nose.

اما بویی که به بینی شما نمی‌آید را متوقف می‌کند .

That's just weird.

این فقط عجیب است.

That was coffee shop owner Tim Hayward.

تیم هیوارد صاحب کافی شاپ بود .

Right, before we have another cup of this week's vocabulary,

درست است، قبل از اینکه یک فنجان دیگر از واژگان این هفته داشته باشیم،

let's get the answer to the question.

بیایید پاسخ سوال را دریافت کنیم.

After Brazil, which country produces most coffee?

بعد از برزیل، کدام کشور بیشترین قهوه را تولید می کند؟

Is it: a) Colombia, b) Vietnam, or c) Ethiopia?

آیا این: الف) کلمبیا، ب) ویتنام، یا ج) اتیوپی؟

Catherine, you said?

کاترین گفتی؟

I said it was a) Colombia.

گفتم الف) کلمبیا.

Ah, sorry, no extra coffee for you today!

آه، متاسفم، امروز قهوه اضافی برای شما وجود ندارد!

The answer is Vietnam.

پاسخ ویتنام است.

And now, on to the vocabulary we looked at.

و اکنون، به واژگانی که به آن نگاه کردیم.

Take it away, Catherine.

آن را بردارید، کاترین.

So the first word was vital, which is an adjective that means very important.

بنابراین کلمه اول حیاتی بود که یک صفت به معنای بسیار مهم است.

And another word with a very similar meaning

و کلمه دیگری با معنای بسیار مشابه

was key, meaning essential.

کلید بود به معنای ضروری.

Next we had the phrase physiological responses.

بعد عبارت پاسخ های فیزیولوژیکی را داشتیم.

Physiological refers to what our bodies do and a

فیزیولوژیک به آنچه بدن ما انجام می دهد اشاره دارد و یک

response is a reaction.

واکنش یک واکنش است.

So, a physiological response is a

بنابراین، یک پاسخ فیزیولوژیکی واکنشی است که

reaction your body has to something, like the smell of coffee.

بدن شما نسبت به چیزی مانند بوی قهوه دارد.

Something that baffles you, confuses you, you don't understand it.

چیزی که شما را گیج می کند، شما را گیج می کند، شما آن را نمی فهمید.

You might find something that baffles you to be weird.

ممکن است چیزی پیدا کنید که شما را گیج کند و عجیب باشد.

This adjective means unusual or strange.

این صفت به معنای غیرعادی یا عجیب است.

And finally, a chain is a group of shops from the same company with the same name.

و در نهایت، زنجیره ای مجموعه ای از مغازه های همان شرکت به همین نام است.

Well, that is the end of our programme.

خب، این پایان برنامه ماست.

For more from us, check out Instagram, Facebook, Twitter, YouTube and our App

برای اطلاعات بیشتر از ما، اینستاگرام، فیسبوک، توییتر، یوتیوب و برنامه ما

and of course the website - bbclearningenglish.com.

و البته وب سایت - bbclearningenglish.com را بررسی کنید.

See you soon. Goodbye.

به زودی میبینمت. خداحافظ.

Bye!

خدا حافظ!

Fancy a coffee? I think you've had too much!

قهوه دوست دارید؟ من فکر می کنم شما بیش از حد مصرف کرده اید!

Hello, and welcome to 6 Minute English.

سلام، و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید.

I'm Dan and joining me today is Catherine.

من دن هستم و امروز کاترین به من می پیوندد.

Hey, Catherine.

هی، کاترین

Hey, Dan.

هی، دن

So, Catherine, do you prefer a brew or a cup of joe in the morning?

بنابراین، کاترین، آیا شما یک دم کرده یا یک فنجان جو را در صبح ترجیح می دهید؟

Well, if you are referring to whether I prefer

خوب، اگر منظورتان این است که آیا من

a cup of tea, which we sometimes call ‘a brew’,

یک فنجان چای را ترجیح می دهم، که گاهی به آن «دم کردن» می گوییم،

or a cup of coffee, sometimes called ‘a cup of joe’,

یا یک فنجان قهوه، که گاهی به آن «فنجان جو» می گویند،

I prefer my coffee in the morning.

من قهوه ام را در صبح ترجیح می دهم.

I only drink coffee when I really need to wake up quickly.

من فقط زمانی قهوه می نوشم که واقعاً باید سریع از خواب بیدار شوم.

And, why are you asking, Dan?

و چرا میپرسی دن؟

Because it’s part of this 6 Minute English.

زیرا بخشی از این انگلیسی 6 دقیقه ای است.

Coffee. I see.

قهوه. می بینم.

So, how do you take it then, Dan?

خوب، پس چطور آن را قبول می کنی، دن؟

Well, I’m an instant coffee kind of guy.

خب، من یک مرد قهوه فوری هستم.

And I like mine with a dash of milk.

و من مال خودم را با کمی شیر دوست دارم.

How about you?

در مورد شما چطور؟

A dash of something is a small amount

خط تیره چیزی مقدار کمی

of something, especially liquid.

از چیزی است، به ویژه مایع.

Personally, I prefer freshly-ground coffee beans,

من شخصاً دانه های قهوه تازه آسیاب

and I like my coffee dark and strong - preferably Colombian or maybe Brazilian.

شده را ترجیح می دهم و قهوه ام تیره و قوی را دوست دارم - ترجیحاً کلمبیایی یا شاید برزیلی.

Wow. A coffee aficionado, eh?

وای. یک طرفدار قهوه، نه؟

An aficionado is a person who’s very enthusiastic about, or interested in,

یک علاقه مند به شخصی گفته می شود که به یک موضوع خاص بسیار مشتاق یا علاقه مند

a particular subject.

است.

Well, let me test your knowledge with this week’s quiz question.

خوب، اجازه دهید دانش شما را با سؤال مسابقه این هفته آزمایش کنم.

The specialty coffee, kopi luwak, is made from coffee beans

قهوه مخصوص، کوپی لوواک ، از دانه های قهوه

which have already passed through an animal’s digestive system.

که قبلاً از دستگاه گوارش حیوانات عبور کرده است، تهیه می شود.

But which animal?

اما کدام حیوان؟

Is it a) an elephant, b) a cat or c) a weasel?

آیا الف) فیل، ب) گربه است یا ج) راسو؟

I’m always going to answer b) a cat.

من همیشه پاسخ خواهم داد ب) یک گربه.

Did you say this coffee actually goes through the animal?

آیا شما گفتید که این قهوه واقعاً از طریق حیوان عبور می کند؟

As in, it eats it and then it comes out the other end,

همانطور که در آن، آن را می خورد و سپس از انتهای دیگر بیرون می آید،

and that’s what we use for the coffee?

و این چیزی است که ما برای قهوه استفاده می کنیم؟

Well, yes.

خب بله.

It is actually one of the most expensive coffees in the world.

این در واقع یکی از گران ترین قهوه های جهان است.

Anyway, we’ll find out if you’re right or not later on.

به هر حال، بعداً متوجه خواهیم شد که حق با شماست یا خیر.

So, talking of expensive, do you tend to pay more for your coffee

بنابراین، در مورد گران بودن صحبت می کنیم، آیا تمایل دارید برای قهوه خود پول بیشتری بپردازید

or are you happy with the cheap as chips stuff?

یا از چیزهای ارزان به عنوان چیپس راضی هستید؟

Cheap as chips means very cheap.

ارزان به عنوان چیپس به معنای بسیار ارزان است.

And personally, I do actually like a quality product,

و شخصاً من واقعاً یک محصول با کیفیت را

and I am willing to pay a bit more for it.

دوست دارم و حاضرم کمی بیشتر برای آن هزینه کنم.

Would you be willing to pay even more than you already do

if it meant that the farmer who grew the beans was getting a fairer price?

اگر به این معنی باشد که کشاورز که لوبیا را پرورش می‌دهد قیمت منصفانه‌تری دریافت می‌کند، حاضرید حتی بیشتر از آنچه قبلاً انجام می‌دهید بپردازید؟

I would because I think that that sort of thing is important.

من این کار را می کنم زیرا فکر می کنم که این چیزها مهم است.

And you aren’t alone.

و تو تنها نیستی

There is a growing trend among many Western customers of artisan cafes

در میان بسیاری از مشتریان غربی کافه‌های صنعتگران، روند رو

to be willing to pay more for ethically produced coffee.

به رشدی وجود دارد که مایلند برای قهوه‌ای که با اخلاق تولید می‌شود، هزینه بیشتری بپردازند .

Ethical means morally right.

اخلاقی یعنی اخلاقا درست.

So, Dan, why is this trend happening at the moment?

بنابراین، دن، چرا این روند در حال حاضر اتفاق می افتد؟

Well, it’s probably been going on for a while,

خب، احتمالا مدتی است که ادامه داشته است ،

but a new report from the UN’s World Intellectual Property Organisation

اما گزارش جدید سازمان جهانی مالکیت فکری سازمان ملل

has observed the effect that smarter processing, branding and marketing has had on the farmers

تأثیری را مشاهده کرده است که پردازش هوشمندتر، نام تجاری و بازاریابی بر کشاورزان

and their communities.

و جوامع آنها گذاشته است.

And because of this, coffee drinkers are better able to choose

و به همین دلیل، قهوه خورها بهتر می توانند

ethically produced coffee that puts more money

قهوه تولید شده با اخلاق را انتخاب کنند که پول بیشتری را

in the hands of the farmers.

در دست کشاورزان قرار دهد.

But, Dan, do the farmers actually see any of this money?

اما، دن، آیا کشاورزان واقعاً چیزی از این پول را می بینند؟

Well, it’s complicated.

خب، پیچیده است.

The price of the coffee is relatively cheap

قیمت قهوه

until it's been roasted – or cooked in an oven.

تا زمانی که برشته نشده باشد - یا در فر پخته شود، نسبتاً ارزان است.

As a result, roasters take most of the profits.

در نتیجه، برشته‌کنندگان بیشتر سود را می‌برند.

But there is still a difference.

اما هنوز یک تفاوت وجود دارد.

I’ll let Johnathan Josephs, a business reporter for the BBC News, explain.

به جاناتان جوزف ، گزارشگر تجاری بی بی سی نیوز اجازه می دهم توضیح دهد.

For a pound of coffee beans that end up in the instants sold in supermarkets,

برای یک پوند دانه قهوه که در همان لحظه در سوپرمارکت ها فروخته می شود،

the roaster can get over four dollars.

دستگاه برشته کننده می تواند بیش از چهار دلار دریافت کند.

But the export price is just $1.45.

اما قیمت صادراتی فقط 1.45 دلار است.

The farmer gets most of that.

کشاورز بیشتر از آن بهره می برد.

But when the new wave of socially-aware customer pays a premium for higher standards,

اما زمانی که موج جدید مشتریان آگاه اجتماعی برای استانداردهای بالاتر حق بیمه پرداخت می‌کند

the roaster can get $17.45, but the export price also rises to $5.14.

، برشته‌کننده می‌تواند 17.45 دلار دریافت کند، اما قیمت صادراتی نیز به 5.14 دلار افزایش می‌یابد.

A premium is an amount that’s more than usual.

حق بیمه مبلغی است که بیش از حد معمول است.

So, the farmer makes three-and-a-half times as much money.

بنابراین، کشاورز سه و نیم برابر بیشتر درآمد دارد.

Which means a better quality of life for the

این به معنای کیفیت بهتر زندگی برای

farmer, their family and their community.

کشاورز، خانواده و جامعه آنهاست.

That’s good news!

این خبر خوبی است!

I will definitely look for the ethically-produced coffee from now on.

قطعا از این به بعد به دنبال قهوه ای هستم که با اخلاق تولید شده است.

As long as, Dan, it doesn’t come out of some animal!

تا زمانی که، دن، از یک حیوان بیرون نیاید!

Yes, actually that reminds me.

بله، در واقع این به من یادآوری می کند.

Our quiz question.

سوال مسابقه ما

I asked you which animal the speciality coffee kopi luwak comes from.

من از شما پرسیدم قهوه کوپی لوواک از کدام حیوان می آید؟

Is it a) an elephant, b) a cat or c) a weasel?

آیا الف) فیل، ب) گربه است یا ج) راسو؟

And I said a cat.

و من گفتم گربه.

And you are wrong, I’m afraid.

و شما اشتباه می کنید، می ترسم.

Kopi luwak comes from a type of weasel.

Kopi luwak از نوعی راسو می آید.

I’m kind of relieved about that.

من یک جورهایی از این بابت خیالم راحت است.

Let’s try not to think about it, and have a look at the vocabulary instead.

بیایید سعی کنیم به آن فکر نکنیم و به جای آن نگاهی به واژگان بیندازیم.

OK. So, first we had dash.

خوب. بنابراین، ابتدا ما خط تیره داشتیم.

A dash of something is a small amount of something, usually a liquid.

خط تیره چیزی مقدار کمی از چیزی است که معمولاً مایع است.

Where might we talk about a dash of something, Dan?

کجا می توانیم در مورد چیزی صحبت کنیم، دن؟

Well, I like my tea with a dash of milk.

خوب، من چایم را با کمی شیر دوست دارم.

My gin with a dash of tonic, and my soup with a dash of salt.

جین من با مقداری تونیک و سوپ من با مقداری نمک.

Then we had aficionado.

سپس ما یک طرفدار داشتیم.

An aficionado is someone who is very interested or enthusiastic about a subject.

یک علاقه مند به کسی گفته می شود که به موضوعی بسیار علاقه مند یا مشتاق است.

What are you an aficionado of?

شما طرفدار چه چیزی هستید؟

I’m working on becoming a bit of an accordion

من دارم کار می کنم تا کمی از

aficionado actually, Dan.

علاقه مندان به آکاردئون بشوم، دن.

Wow, cool!

چه باحال!

Yeah! After that, we had as cheap as chips.

آره پس از آن، ما به اندازه چیپس ارزان داشتیم.

If something as cheap as chips,

اگر چیزی به ارزانی چیپس باشد،

then it is very cheap indeed.

در واقع بسیار ارزان است.

Like my shoes!

مثل کفش های من!

I bought them at a market for next to nothing.

من آنها را در یک بازار تقریباً هیچ چیز خریدم.

They were as cheap as chips.

آنها به اندازه چیپس ارزان بودند.

Then we had ethical.

بعد اخلاقی داشتیم.

Something which is ethical is morally right.

چیزی که اخلاقی است از نظر اخلاقی درست است.

Do you consider yourself to be an ethical person, Catherine?

آیا خودت را فردی با اخلاق می‌دانی، کاترین؟

Well, I try, Dan.

خوب، من سعی می کنم، دن.

I don’t always get it right, but I do attempt to be.

من همیشه آن را درست نمی فهمم، اما سعی می کنم اینطور باشم.

After that we heard roasted.

پس از آن شنیدیم برشته شده.

Roasted means cooked in an oven.

برشته به معنای پخته شده در فر است.

Like our coffee beans!

مثل دانه های قهوه ما!

And, of course, our very famous English roast.

و البته کباب انگلیسی بسیار معروف ما.

Finally, we had a premium.

بالاخره حق بیمه داشتیم.

If you pay a premium, you pay more than usual -

اگر حق بیمه پرداخت می کنید، بیشتر از حد معمول پرداخت می کنید -

usually for a better quality or service.

معمولاً برای کیفیت یا خدمات بهتر.

Can you think of an example?

آیا می توانید به یک مثال فکر کنید؟

If you’re going to the cinema, you might pay a premium

اگر به سینما می‌روید، ممکن است

to get more comfortable seats.

برای داشتن صندلی‌های راحت‌تر، حق بیمه بپردازید.

And that’s the end of this 6 Minute English.

و این پایان این 6 دقیقه انگلیسی است.

Don’t forget to check out our YouTube, Facebook, Twitter and Instagram pages,

فراموش نکنید که صفحات یوتیوب، فیسبوک، توییتر و اینستاگرام

and we’ll see you next time.

ما را بررسی کنید، دفعه بعد شما را خواهیم دید.

Goodbye.

خداحافظ.

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute English

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی

from BBC Learning English.

از BBC Learning English است.

I'm Sam.

من سام هستم

And I'm Neil.

و من نیل هستم. امروز صبح

Did you have a cup of coffee

یک فنجان قهوه

this morning, Neil?

خوردی، نیل؟

Oh yes, I can't start the

اوه بله، من نمی توانم

day without my morning cup

روز را بدون

of coffee...

فنجان قهوه صبح ...

or two... or three!

یا دو ... یا سه شروع کنم!

And what do you like about

و چه چیزی را در مورد

coffee so much?

قهوه تا این حد دوست دارید؟

Well, that lovely smell

خوب، این بوی دوست داشتنی

for one thing!

برای یک چیز!

And, of course, it wakes me up

و البته من را بیدار می کند

and gets me ready to face the world.

و برای رویارویی با دنیا آماده می شود.

Ah, you mean the caffeine hit - the effect

آه، منظورتان ضربه کافئین است -

of caffeine, which is a

natural stimulant, on your

اثر کافئین، که یک

محرک طبیعی است، روی

brain, making you feel more awake.

مغز شما، و باعث می شود احساس بیداری بیشتری کنید.

Do you think, maybe, you're...

آیا فکر می کنید، شاید،

addicted to coffee?

به قهوه معتاد شده اید؟

It's not just me, Sam.

فقط من نیستم سام

Have you seen how busy coffee shops

دیدی این روزها کافی شاپ ها چقدر شلوغ

are nowadays?!

هستند؟!

Full of people enjoying delicious coffee

پر از مردمی که از قهوه های خوشمزه

from all around the world!

از سراسر جهان لذت می برند!

Well, it wasn't always like that, Neil.

خوب، همیشه اینطور نبود، نیل.

The first coffee to reach Britain in the

اولین قهوه ای که در قرن هفدهم به بریتانیا رسید،

17th century took months to arrive by sea.

ماه ها طول کشید تا از طریق دریا به دستش برسد.

It was made by boiling raw coffee beans,

از جوشاندن دانه‌های قهوه خام درست شده بود

and apparently tasted awful!

و ظاهراً مزه افتضاحی داشت!

In this programme, we'll be

در این برنامه، ما

looking into the history of coffee in Britain, and

به تاریخچه قهوه در بریتانیا نگاه خواهیم کرد و

as usual, we'll be learning

طبق معمول،

some related vocabulary too.

برخی از واژگان مرتبط را نیز یاد خواهیم گرفت.

But before that, I have a question for you.

اما قبل از آن یک سوال از شما دارم.

The earliest coffee to

اولین قهوه ای

arrive in Britain took its

که به بریتانیا رسید

name from the port in

نام خود را از بندری در

Yemen it was shipped from.

یمن گرفته است که از آنجا حمل شده است.

So, what was it called?

خب اسمش چی بود

Was it: a) Cappuccino,

آیا این بود: الف) کاپوچینو،

b) Mocha or c) Latte?

ب) موکا یا ج) لاته؟

I'll say b) Mocha.

من می گویم ب) موکا.

OK. I'll reveal the answer later in the programme.

خوب. پاسخ را بعداً در برنامه فاش خواهم کرد.

Britain's love affair with

رابطه عاشقانه بریتانیا با

coffee started with the

قهوه با

opening of London's first

افتتاح اولین

coffee shop in 1652.

کافی شاپ لندن در سال 1652 آغاز شد.

People loved the effect -

مردم این اثر را دوست داشتند -

coffee made them more

قهوه آنها را

talkative and brighter, it

پرحرف تر و روشن تر می کرد،

kept them awake for longer,

آنها را برای مدت طولانی تری بیدار نگه می داشت

and the drink became more and more popular.

و نوشیدنی بیشتر و بیشتر محبوب شد.

Within a decade, over eighty new

در عرض یک دهه، بیش از هشتاد

coffee shops had opened in

کافی شاپ جدید

the City of London alone.

تنها در شهر لندن افتتاح شد.

By the 1800s, though, tea

با این حال، در دهه 1800،

had replaced coffee as the

چای جایگزین قهوه به عنوان

most fashionable drink,

شیک ترین نوشیدنی شده بود،

partly because it was drunk by Queen Victoria.

تا حدی به این دلیل که توسط ملکه ویکتوریا نوشیده می شد.

Listen as Judith Hawley, an expert on

گوش کنید که جودیت هاولی، متخصص

18th century literature,

ادبیات قرن هجدهم،

takes up the story with BBC

داستان را با برنامه رادیو بی بی سی

Radio 4 programme, In Our Time.

4، در زمان ما آغاز می کند.

It became more of a working-class drink.

این نوشیدنی بیشتر به یک نوشیدنی طبقه کارگر تبدیل شد.

So, there were coffee

بنابراین، قهوه‌خانه‌ها

shacks and carts like these sort of little

و گاری‌هایی مانند این نوع ماشین‌های کوچک

street cars that you get still in London,

خیابانی وجود داشتند که هنوز در لندن می‌خرید،

and you get all over New York,

و در سراسر نیویورک می‌روید،

that is a cheap, quick drinks to perk you up.

این نوشیدنی ارزان و سریعی است که شما را خوشحال می‌کند.

And the Temperance Movement sponsored

و جنبش اعتدال از

coffee taverns to try to wean

قهوه خانه ها حمایت می کرد تا

working men off going to the pub for lunch.

مردان کارگر را از رفتن به میخانه برای ناهار از شیر بگیرند.

So, it moved.

بنابراین، حرکت کرد.

It declined seriously and has

به طور جدی کاهش یافت و

never fully recovered even

حتی در رونق فعلی قهوه هرگز به طور کامل بهبود نیافته است

in the current coffee boom.

.

In the 17th century, there was

در قرن هفدهم،

a coffee boom - an increase in its popularity.

رونق قهوه وجود داشت - افزایش محبوبیت آن.

One of the reasons was that coffee

یکی از دلایل این بود که قهوه

perks you up - gives you more

به شما انرژی می دهد - انرژی بیشتری به شما می دهد

energy and makes you more active.

و شما را فعال تر می کند.

Drinking coffee was also

نوشیدن قهوه

supported by a social group

توسط یک گروه اجتماعی

called the Temperance Movement,

به نام «جنبش اعتدال» نیز حمایت می‌شد

who campaigned to make alcohol illegal.

که برای غیرقانونی کردن الکل مبارزه می‌کرد.

They used coffee to

آن‌ها از قهوه برای

wean men off alcohol - make

کنار گذاشتن مردان از الکل

them gradually stop using

استفاده

something they had become addicted to.

می‌کردند - کاری می‌کردند که به تدریج از چیزی که به آن معتاد شده بودند دست بکشند.

Coffee changed British society

قهوه جامعه بریتانیا را تغییر داد

and continues to do so today.

و امروز نیز به این تغییر ادامه می دهد.

Here's Professor Judith Hawley

در اینجا دوباره پروفسور جودیت هاولی

again, talking to BBC Radio 4's,

با رادیو بی بی سی،

In Our Time, about the situation today.

در زمان ما، در مورد وضعیت امروز صحبت می کند.

I think if we look at the way

من فکر می‌کنم اگر به نحوه

coffee consumption is going

مصرف قهوه

today it seems to me to set out

امروز نگاه کنیم، به نظر من

two quite radical alternatives for the world.

دو جایگزین کاملاً رادیکال برای جهان معرفی می‌کنیم.

One is the world of corporate coffee, the

یکی دنیای قهوه شرکتی است،

coffee chains existing on a low wage economy.

زنجیره های قهوه که در اقتصاد با دستمزد پایین وجود دارند.

So, you have that kind of mass coffee market

بنابراین، شما از یک طرف آن نوع بازار انبوه قهوه

on the one hand. On the other hand,

را دارید. از سوی دیگر،

you have these microlot

شما این

estates, Fairtrade coffee, the

املاک میکرولات را دارید، قهوه Fairtrade،

sort of hipster coffee which

نوعی قهوه هیپستر که

is as varied and as

به

interesting as fine wines and

اندازه شراب های خوب متنوع و جالب است و

is made in an artisanal way.

به روشی دست ساز درست می شود.

Many customers today are

امروزه بسیاری از مشتریان

turning away from large coffee

chains like Starbucks, in

به

search of a more responsibly

دنبال یافتن یک

sourced cup of coffee.

فنجان قهوه با مسئولیت‌پذیری بیشتر از قهوه‌های زنجیره‌ای بزرگ مانند استارباکس دور می‌شوند.

One example of this is

یکی از نمونه‌های آن

Fairtrade, an ethical standards

Fairtrade است، یک طرح استانداردهای اخلاقی

scheme which guarantees a

که

fair price for coffee producers

قیمت منصفانه را برای تولیدکنندگان قهوه

in South America, Africa and Asia.

در آمریکای جنوبی، آفریقا و آسیا تضمین می‌کند.

Another recent development is

یکی دیگر از پیشرفت‌های اخیر،

the use of microlots - small plots

استفاده از میکرولات‌ها است -

of land which grow specialised

زمین‌های کوچکی که

coffee beans prized for their

دانه‌های قهوه تخصصی را به‌خاطر

high quality and unique flavour.

کیفیت بالا و طعم منحصربه‌فردشان پرورش می‌دهند.

Fairtrade and microlot coffee

تجارت منصفانه و قهوه میکرولات

are part of a shift in focus

بخشی از تغییر تمرکز

towards quality, artisanal

به سمت قهوه با کیفیت و دست

coffee - coffee made by hand,

ساز هستند - قهوه ای که با دست و

in the traditional way by skilled growers.

به روش سنتی توسط پرورش دهندگان ماهر تهیه می شود.

It's artisanal coffee that's often

این قهوه‌ی دست‌ساز است که اغلب

sold in smaller, independent

در کافی‌شاپ‌های کوچک‌تر و مستقل فروخته می‌شود که

coffee shops preferred by trendy hipsters.

توسط هیپسترهای مد روز ترجیح داده می‌شود.

So, coffee in Britain has come

بنابراین، قهوه در

a long way from the days it

بریتانیا از روزهایی که

travelled for months by sea

ماه‌ها از طریق دریا

from faraway places like

از مکان‌های دور مانند

Ethiopia and Java - which

اتیوپی و جاوه سفر می‌کرد، فاصله زیادی گرفته است - که

reminds me, Sam, what was the

به من یادآوری می‌کند، سام،

answer to your question.

پاسخ سؤال شما چه بود.

I asked Neil which city gave

از نیل پرسیدم که

its name to the first coffee to arrive in Britain

نام اولین قهوه ای که

in the 1600s.

در دهه 1600 وارد بریتانیا شد، کدام شهر است.

I guessed it was b) Mocha,

حدس زدم ب) موکا،

which happens to be my favourite drink.

که اتفاقا نوشیدنی مورد علاقه من است.

Well, you guessed right

خب درست حدس زدی

because that was the correct answer!

چون جواب درست بود!

You certainly know your coffee, Neil.

مطمئناً قهوه ات را می دانی، نیل.

Right, let's recap the

درست است، بیایید

vocabulary we've used in

واژگانی را که در

this programme on the

این برنامه در مورد

history of coffee, a drink

تاریخچه قهوه استفاده کرده‌ایم مرور کنیم،

which can perk you up -

نوشیدنی‌ای که می‌تواند شما را خوشحال کند -

give you more energy

به شما انرژی بیشتری می‌دهد

and make you feel awake.

و به شما احساس بیداری می‌دهد.

Many people drink coffee

بسیاری از مردم قهوه را

for the caffeine hit - the way caffeine, which is

برای ضربه کافئین می نوشند - راهی که کافئین

contained in coffee, stimulates

موجود در قهوه،

your body and mind.

بدن و ذهن شما را تحریک می کند.

The effect can be so strong you might

این اثر می تواند آنقدر قوی باشد که ممکن است

have to wean yourself

مجبور شوید خود را

off it - gradually stop using

از آن دور کنید - به تدریج استفاده از

something which is bad for you.

چیزی را که برای شما مضر است متوقف کنید.

Fairtrade coffee refers to a

قهوه تجارت منصفانه به طرحی اطلاق می

scheme which ensures that coffee

شود که تضمین می کند

farmers receive a fair price

کشاورزان قهوه قیمت منصفانه ای را

for growing their product,

برای رشد محصول خود دریافت می کنند،

while a microlot is a small

در حالی که میکرولات

plot of land specialising in

قطعه زمین کوچکی است که متخصص در

coffee beans of a very high

دانه های قهوه با کیفیت بسیار بالا

quality or unique flavour.

یا طعم منحصر به فرد است.

Finally, artisanal describes

در نهایت، artisanal

something made by artisans -

چیزی را توصیف می کند که توسط صنعتگران ساخته شده است -

skilled workers who make things

کارگران ماهری که چیزهایی را

by hand in a traditional way.

با دست به روش سنتی می سازند.

Once again, our six minutes up.

یک بار دیگر، شش دقیقه ما تمام شد.

I'm off to get myself a hot seamy mocha.

من می روم تا برای خودم یک موکای درزدار داغ تهیه کنم.

Bye for now!

Goodbye!

فعلا خداحافظ!

خداحافظ!

Hello, and welcome to 6 Minute English.

سلام، و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید.

I'm Neil.

من نیل هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

Now, Rob, we've talked before on this

حالا، راب، ما قبلاً در این

programme about our love of coffee.

برنامه در مورد عشقمان به قهوه صحبت کرده ایم.

Oh yes, indeed.

اوه بله، واقعا.

I couldn't function without it. But have you ever thought

من نمی توانستم بدون آن کار کنم. اما آیا تا به حال

about the environmental consequences

به عواقب زیست محیطی

of all those disposable coffee cups?

این همه فنجان قهوه یکبار مصرف فکر کرده اید؟

Oh yes, indeed.

اوه بله، واقعا.

I always carry a reusable cup with me so

من همیشه یک فنجان قابل استفاده مجدد با خودم حمل می کنم تا

I don't have to throw one away.

مجبور نباشم آن را دور بریزم.

So, if a disposable cup is one

بنابراین، اگر یک لیوان یکبار مصرف

you throw away, a reusable one

را دور می اندازید، یک لیوان قابل استفاده مجدد آن

is one that you can use again and again.

است که می توانید بارها و بارها از آن استفاده کنید.

Yes, there is a big problem

بله، یک مشکل بزرگ

with disposable cups in that many

در مورد لیوان های یکبار مصرف وجود دارد، زیرا بسیاری

of them can't be recycled,

از آنها قابل بازیافت نیستند،

so, there is a lot of waste for something

بنابراین، برای چیزی

we only use for a short time.

که فقط برای مدت کوتاهی از آن استفاده می کنیم، ضایعات زیادی وجود دارد.

What are the big coffee shop chains

کافی شاپ های زنجیره ای بزرگ

doing about this problem?

برای این مشکل چه می کنند؟

We'll find out a little bit more shortly, but first,

ما به زودی کمی بیشتر خواهیم فهمید، اما ابتدا

a quiz for you.

یک مسابقه برای شما.

Which country drinks the most coffee per capita?

کدام کشور سرانه قهوه بیشتری مصرف می کند؟

So, not the total amount of coffee, but

بنابراین، نه کل مقدار قهوه،

the average per person.

بلکه میانگین هر نفر.

Is it: a) Japan, b) Kenya, or c) Finland?

آیا این: الف) ژاپن، ب) کنیا، یا ج) فنلاند؟

What do you think, Rob?

نظرت چیه راب؟

Ooh, tricky. Now, I don't think

اوه، مشکل در حال حاضر، من فکر نمی

the Japanese are big coffee drinkers

کنم ژاپنی ها قهوه خورهای بزرگی باشند

and I know they produce

و می دانم که

a lot of coffee in Kenya.

در کنیا قهوه زیادی تولید می کنند.

I'm surprised the

من تعجب می کنم که

USA isn't on the list but I'm going to go for Finland. Just because.

ایالات متحده در لیست نیست اما من می خواهم به فنلاند بروم. فقط به این دلیل.

Well, we'll see if you're right later in the programme.

خوب، خواهیم دید که آیا در آینده در برنامه هستید یا خیر.

On a recent BBC You and Yours radio programme,

در یکی از برنامه‌های رادیویی بی‌بی‌سی «تو و تو»،

they discussed the topic of coffee cups.

آنها درباره فنجان‌های قهوه بحث کردند.

Some of the big chains are

اکنون برخی از زنجیره‌های بزرگ

now charging customers more for

برای

a disposable cup and giving discounts

یک لیوان یکبار مصرف از مشتریان پول بیشتری دریافت می‌کنند و در

if people bring their own reusable.

صورتی که افراد قابل استفاده مجدد خود را بیاورند، تخفیف می‌دهند.

However, not all of the shops actually

با این حال، همه مغازه ها در واقع

collect old cups and sort them for

فنجان های قدیمی را جمع آوری نمی کنند و آنها را برای

recycling in the shop itself.

بازیافت در خود مغازه مرتب نمی کنند.

Here's Jaz Rabadia from Starbucks.

این جاز رابادیا از استارباکس است.

Is the store only interested in facilities inside their shops?

آیا فروشگاه فقط به امکانات داخل مغازه خود علاقه دارد؟

It is something that we are

این چیزی است که ما

in the process of rolling out and it will

در حال عرضه آن هستیم و

be in all of our stores.

در همه فروشگاه های ما وجود خواهد داشت.

It's also not just

همچنین فقط

our stores in which these cups end up.

فروشگاه های ما نیستند که این فنجان ها در آن به پایان می رسد.

So, we're doing a lot of work outside

بنابراین، ما کارهای زیادی را خارج

of our store environment to ensure

از محیط فروشگاه خود انجام می دهیم تا اطمینان

that paper cups can be recycled on the go.

حاصل کنیم که لیوان های کاغذی را می توان در حین حرکت بازیافت کرد.

We're working with our

ما در حال همکاری با

environmental charity partner Hubbub to

شریک خیریه محیط زیست خود Hubbub هستیم تا

increase recycling infrastructure outside

زیرساخت های بازیافت را در خارج

of our stores because that too is where a

از فروشگاه هایمان افزایش دهیم زیرا

lot of our cups will end up.

بسیاری از فنجان های ما در آنجا به پایان می رسد.

So, are they just working in their

بنابراین، آیا آنها فقط در

stores at improving recycling?

فروشگاه های خود برای بهبود بازیافت کار می کنند؟

Well no, after all most people

خوب نه، بالاخره بیشتر

take their coffee out of the stores,

مردم قهوه‌شان را از فروشگاه‌ها بیرون

so they are working on recycling infrastructure outside, as well.

می‌آورند، بنابراین در بیرون از خانه نیز روی زیرساخت‌های بازیافت کار می‌کنند.

This will be things like bins and collection

این موارد مانند سطل ها و نقاط جمع آوری است

points which are clearly marked for coffee cups.

که به وضوح برای فنجان های قهوه مشخص شده اند.

And what about enabling recycling cups in store?

و در مورد فعال کردن فنجان های بازیافت در فروشگاه چطور؟

Well, she said that was something

خوب، او گفت که این چیزی است

they are rolling out to all stores.

که آنها در همه فروشگاه ها عرضه می کنند.

Rolling out here means

رول کردن در اینجا به معنای

introducing over a period of time.

معرفی در یک دوره زمانی است.

So, it's starting to happen, but is not finished yet.

بنابراین، آن شروع به رخ دادن است، اما هنوز تمام نشده است.

Let's listen again.

دوباره گوش کنیم

It is something that we are

این چیزی است که ما

in the process of rolling out and it will

در حال عرضه آن هستیم و

be in all of our stores.

در همه فروشگاه های ما وجود خواهد داشت.

It's also not just

همچنین فقط

our stores in which these cups end up.

فروشگاه های ما نیستند که این فنجان ها در آن به پایان می رسد.

So, we're doing a lot of work outside

بنابراین، ما کارهای زیادی را خارج

of our store environment to ensure

از محیط فروشگاه خود انجام می دهیم تا اطمینان

that paper cups can be recycled on the go.

حاصل کنیم که لیوان های کاغذی را می توان در حین حرکت بازیافت کرد.

We are working with with our environmental charity

ما با شریک خیریه محیط زیست

partner Hubbub to increase recycling infrastructure outside

خود Hubbub همکاری می کنیم تا زیرساخت های بازیافت را در خارج

of our stores because that, too, is where a

از فروشگاه های خود افزایش دهیم زیرا

lot of our cups will end up.

بسیاری از فنجان های ما در آنجا به پایان می رسد.

Not everyone, however, believes

با این حال، همه معتقد نیستند

that the coffee chains are doing

که زنجیره های قهوه

everything that they can.

هر کاری که می توانند انجام می دهند.

This is Mary Creagh, a member of

این مری کریگ، نماینده

the British parliament.

پارلمان بریتانیا است.

She compares the situation

او وضعیت

to that of the plastic bag charge.

را با وضعیت شارژ کیسه پلاستیکی مقایسه می کند.

This was a law brought in to force shops to charge

این قانونی بود که برای مجبور کردن مغازه‌ها

customers for plastic bags, which

برای دریافت کیسه‌های پلاستیکی از مشتریان، که

previously had been free.

قبلا رایگان بود، وضع شد.

If you think you're having to

اگر فکر می‌کنید باید

pay extra for something, as we saw with

برای چیزی پول اضافی بپردازید، همانطور که در

the plastic bags, we think a similar

مورد کیسه‌های پلاستیکی دیدیم، فکر می‌کنیم به یک

psychological measure is needed, a

اقدام روان‌شناختی مشابه نیاز است، یک

nudge measure, to encourage

اقدام تلنگر، برای تشویق

people to remember to bring their

مردم به خاطر داشته باشند

reusable cup with them, and

که فنجان قابل استفاده مجدد خود را همراه داشته باشند،

of course, this is something

و البته ، این چیزی است

that the coffee shops have been

که کافی شاپ ها

fighting tooth and nail.

با چنگ و دندان مبارزه کرده اند.

She thinks that we consumers

او فکر می‌کند که ما مصرف‌کنندگان

need a nudge to help us remember

به یک تلنگر برای کمک به

our reusable cups.

یادآوری فنجان‌های قابل استفاده مجدد نیاز داریم.

Yes, we need a nudge, which is a little push, a reason.

بله، ما به یک تلنگر نیاز داریم، که یک فشار کوچک است، یک دلیل.

In this case, she is thinking of a law to make

در این مورد، او به فکر قانونی است که

them charge more.

آنها را بیشتر هزینه کند.

But she says the coffee chains

اما او می‌گوید که قهوه‌های زنجیره‌ای

really don't want this,

واقعاً این را نمی‌خواهند

they are, she says, fighting it tooth and nail.

، او می‌گوید که با آن می‌جنگند.

If you fight something tooth and nail,

اگر با چیزی با ناخن و دندان مبارزه کنید،

you are against it completely and try to stop it.

کاملاً با آن مخالف هستید و سعی می کنید جلوی آن را بگیرید.

Let's hear MP Mary Creagh again.

بیایید دوباره مری کریگ نماینده مجلس را بشنویم.

If you think you're having

اگر فکر می‌کنید باید

to pay extra for something,

برای چیزی پول اضافی بپردازید،

as we saw with the plastic bags, we think a similar

همانطور که در مورد کیسه‌های پلاستیکی دیدیم، فکر می‌کنیم به یک

psychological measure is needed,

اقدام روان‌شناختی مشابه نیاز است،

a nudge measure, to encourage

یک اقدام تلنگر، برای تشویق

people to remember to bring their

مردم به خاطر داشته باشند

reusable cup with them, and

که فنجان قابل استفاده مجدد خود را همراه داشته باشند،

of course, this is something

و البته ، این چیزی است

that the coffee shops have been

که کافی شاپ ها

fighting tooth and nail.

با چنگ و دندان مبارزه کرده اند.

Time to review our vocabulary,

وقت آن است که دایره لغات خود را مرور کنیم،

but first, let's have the answer

اما ابتدا بیایید پاسخ

to the quiz question.

سوال مسابقه را داشته باشیم.

Which country drinks the most coffee per capita?

کدام کشور سرانه قهوه بیشتری مصرف می کند؟

Is it: a) Japan, b) Kenya, or c) Finland?

آیا این: الف) ژاپن، ب) کنیا، یا ج) فنلاند؟

What did you think, Rob?

راب چه فکر کردی؟

I took a bit of a guess at Finland.

من در فنلاند کمی حدس زدم.

Well, congratulations, your guess was correct.

خب تبریک میگم حدس شما درست بود

The Finns on average get through an amazing

فنلاندی ها به طور متوسط

12kg of coffee a year, each.

سالانه 12 کیلوگرم قهوه می نوشند.

Now, onto the vocabulary.

حالا برو به واژگان.

We had a couple of related, but opposite, words.

ما چند کلمه مرتبط، اما متضاد، داشتیم.

Something disposable is designed to be used once

یک چیز یکبار مصرف طوری طراحی شده است که

or a few times and then thrown away and

یک یا چند بار استفاده شود و سپس دور ریخته شود و

a reusable is designed to be used again and again.

یک قابل استفاده مجدد طراحی شده است تا بارها و بارها استفاده شود.

We then had rolling out which

سپس ما رونمایی کردیم که

in a business sense is the process of

از نظر تجاری فرآیند

gradually introducing something new.

معرفی تدریجی چیز جدیدی است.

This could be a new system, new product,

این می تواند یک سیستم جدید، محصول

new technology or even a new

جدید، فناوری جدید یا حتی یک

way of doing things.

روش جدید برای انجام کارها باشد.

New ideas often need new infrastructure.

ایده های جدید اغلب به زیرساخت های جدید نیاز دارند.

This is usually physical structures that are

این معمولاً ساختارهای فیزیکی است که

needed to make something work,

برای کارکرد چیزی مورد نیاز است،

for example, rail infrastructure

به عنوان مثال، زیرساخت های ریلی

includes tracks, stations and signals.

شامل مسیرها، ایستگاه ها و سیگنال ها است.

A nudge is a small push,

تلنگر یک فشار کوچک است

to encourage us to do something.

تا ما را به انجام کاری تشویق کند.

You don't need a nudge

to carry a reusable coffee cup, do you?

برای حمل یک فنجان قهوه قابل استفاده مجدد نیازی به تکان دادن ندارید، درست است؟

Oh, no, I'm all for it.

اوه، نه، من همه طرفدار آن هستم.

In fact, I'd fight tooth and nail to keep

در واقع، من با ناخن و دندان می جنگیدم تا

hold of my reusable,

بتوانم قابلیت استفاده مجدد خود را حفظ کنم،

which is quite a coincidence as that

که کاملاً تصادفی است زیرا این

was our last expression today.

آخرین بیان امروز ما بود.

To fight tooth and nail

مبارزه با دندان و ناخن

means to make a strong effort to try

به معنای تلاش قوی

to stop something or achieve something.

برای متوقف کردن چیزی یا رسیدن به چیزی است.

Well, that's all from us.

خوب، این همه از ماست.

We look forward to your company next time.

ما مشتاقانه منتظر شرکت شما در دفعات بعدی هستیم.

Until then, you can find us in all

تا آن زمان، می‌توانید ما را در

the usual places on social media,

همه مکان‌های معمول در رسانه‌های اجتماعی،

online and on our app. Just search for

آنلاین و در برنامه ما پیدا کنید. فقط

'BBC Learning English'. Goodbye!

"بی بی سی یادگیری انگلیسی" را جستجو کنید. خداحافظ!

Goodbye!

خداحافظ!

Hello, I'm Catherine.

سلام، من کاترین هستم.

Welcome to 6 Minute English where we engage

به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید، جایی که ما

in some lively debate and discuss six stimulating items of vocabulary.

در یک بحث پر جنب و جوش شرکت می کنیم و در مورد شش مورد واژگان محرک بحث می کنیم.

And let's start. Here's your cup of coffee, Rob.

و بیایید شروع کنیم. اینم فنجان قهوه ات، راب.

Thanks! But what took you so long, Catherine?

با تشکر! اما چه چیزی اینقدر طول کشید، کاترین؟

Sorry Rob. I bumped into somebody I knew

ببخشید راب با کسی که در کافه می شناختم برخورد کردم

in the cafe and stopped for a chat.

و برای گپ زدن ایستادم.

OK, well, that fits well with today's show

خوب، خوب، این به خوبی با نمایش امروزی

where we're talking about cafes or coffee houses.

که در آن درباره کافه ها یا قهوه خانه ها صحبت می کنیم، مطابقت دارد.

Did you know, Catherine, that coffee houses were

آیا می‌دانستی، کاترین، که قهوه خانه‌ها در

originally a meeting place for lively debate

اصل محلی برای مناظره

and intellectual discussion?

و بحث‌های روشنفکرانه بودند؟

Really? I didn't know that, Rob.

واقعا؟ من این را نمی دانستم، راب.

A debate, by the way, means a discussion that

اتفاقاً مناظره به معنای بحثی است

a lot of people take part in.

که افراد زیادی در آن شرکت می کنند.

So how long ago was this debating society?

پس این جامعه مناظره ای چند وقت پیش بود؟

Well, the first coffee house was set up in Oxford in 1650.

خب، اولین قهوه خانه در سال 1650 در آکسفورد راه اندازی شد.

But they quickly became popular

اما آنها به سرعت محبوب شدند

and soon they were all over London too.

و به زودی آنها در سراسر لندن نیز بودند.

You paid a penny to get in, and this included

شما یک پنی پرداخت کردید تا وارد شوید، و این شامل

access to newspapers - and stimulating conversation!

دسترسی به روزنامه ها - و گفتگوی تحریک کننده بود!

If something is stimulating, it encourages ideas and enthusiasm.

اگر چیزی محرک باشد، ایده ها و اشتیاق را تشویق می کند.

And I expect the coffee helped with that a bit, did it?

و من انتظار دارم که قهوه کمی در این مورد کمک کند، اینطور نیست؟

It certainly helps me first thing in the morning.

مطمئناً اول صبح به من کمک می کند.

Which brings me on to today's question, Rob!

که مرا به سوال امروز می کشاند، راب!

How many cups of coffee do we consume

سالانه چند فنجان

in coffee shops or stores in the UK every year?

قهوه در کافی شاپ ها یا فروشگاه های انگلستان مصرف می کنیم؟

Consume, by the way, is another word for eat or drink.

به هر حال مصرف کردن، کلمه دیگری برای خوردن یا نوشیدن است.

So, is the answer: a) 2.3 million b) 23 million or c) 23 billion?

بنابراین، آیا پاسخ: الف) 2.3 میلیون ب) 23 میلیون یا ج) 23 میلیارد است؟

Oh, I don't know but it's got to be a lot

اوه، نمی‌دانم، اما باید زیاد

so, I'm going to go for c) 23 billion?

باشد، بنابراین، من می‌روم ج) 23 میلیارد؟

That sounds like a lot of coffee, but I buy several

به نظر می رسد قهوه زیاد است، اما من

cups a week - and I'd expect you do too, Catherine?

هفته ای چندین فنجان می خرم - و انتظار دارم شما هم این کار را بکنید، کاترین؟

I do indeed. But I have to say,

من واقعا. اما باید بگویم،

while I was getting our coffees earlier,

در حالی که قهوه‌هایمان را زودتر می‌خوردم، به جز من و دوستم

there was nobody else in the cafe talking

، کسی در کافه صحبت نمی‌کرد

except me and my friend.

.

Everybody else was sitting on

بقیه به

their own, tapping away on their laptops.

تنهایی نشسته بودند و روی لپ‌تاپ‌هایشان ضربه می‌زدند.

Let's listen now to Douglas Fraser, BBC Scotland's

بیایید اکنون به داگلاس فریزر، سردبیر تجارت و اقتصاد بی بی سی اسکاتلند گوش دهیم که حال

Business and Economy Editor, describing the vibe - or

و هوا - یا

atmosphere - in a typical 21st century cafe...

جو - را در یک کافه معمولی قرن بیست و یکم توصیف می کند...

Ten or so in the morning, the cafe has five people at tables with

ده یا بیشتر صبح، کافه پنج نفر پشت میز دارد و

their backs to the wall, each staring into a screen,

پشتشان به دیوار است. ، هرکدام به صفحه ای خیره شده اند،

plugged in, ears plugged. The flow of bytes through this coffee

وصل شده اند، گوش ها وصل شده اند. جریان بایت ها از طریق

shop's free wi-fi is transporting these customers to diverse

وای فای رایگان این کافی شاپ، این مشتریان را به

destinations far from the person beside them.

مقاصد مختلف دور از شخصی که در کنارشان است منتقل می کند.

Collaborative working, a research grant

کار مشترک، درخواست کمک هزینه تحقیقاتی

application, a potential blockbuster novel and, inevitably,

، یک رمان پرفروش بالقوه و، به ناچار،

someone distracted by kitten pictures on social media.

فردی که با تصاویر بچه گربه در رسانه های اجتماعی حواسش پرت شده است.

So the spirit of those 17th century coffee houses has disappeared then?

پس روح آن قهوه خانه های قرن هفدهم ناپدید شده است؟

No more lively debate and intellectual discussion?

دیگر بحث پر جنب و جوش و بحث فکری وجود ندارد؟

It seems so, Rob.

به نظر می رسد، راب.

As Douglas Fraser says,

همان‌طور که داگلاس فریزر می‌گوید،

many people sit alone plugged into their laptops -

بسیاری از مردم تنها نشسته‌اند و به لپ‌تاپ‌هایشان وصل شده‌اند -

and they're all doing different things - working, writing,

و همه کارهای متفاوتی انجام می‌دهند - کار، نوشتن،

messing about on social media.

در شبکه‌های اجتماعی به هم می‌ریزند.

I think the cafe owners should turn off the free

به نظر من کافه داران باید وای فای رایگان را خاموش

wi-fi and force these cafe squatters to move on!

کنند و این کافه نشینان را مجبور به ادامه کار کنند!

I don't think people should be allowed to sit

فکر نمی‌کنم مردم اجازه داشته باشند که

all day using the internet - hogging tables - and not talking to anybody!

تمام روز را با استفاده از اینترنت بنشینند - روی میزها - و با کسی صحبت نکنند!

Especially when some of them don't even buy a coffee!

مخصوصاً زمانی که برخی از آنها حتی یک قهوه هم نمی خرند!

That's a bit extreme, Rob.

این کمی افراطی است، راب.

Cafe owners need customers - and they encourage

صاحبان کافه ها به مشتریان نیاز دارند - و آنها

people to stay by having comfy sofas and newspapers

با داشتن مبل ها و روزنامه های راحت

to read and the free wi-fi!

برای خواندن و وای فای رایگان مردم را تشویق می کنند که بمانند!

A squatter, by the way, is someone who lives

به هر حال، متصرف کسی است که

in an empty building without paying rent.

در یک ساختمان خالی بدون پرداخت اجاره زندگی می کند.

And if you hog something you use most or all of it in a selfish way.

و اگر چیزی را میل می کنید، بیشتر یا همه آن را به شیوه ای خودخواهانه استفاده می کنید.

I suppose you're right, Catherine.

فکر می کنم حق با شماست، کاترین.

Now, how about telling us the answer

حال، در مورد پاسخ

to today's question then?

به سوال امروز در آن زمان چطور؟

OK. So, I asked: How many cups of coffee do we

خوب. بنابراین، پرسیدم: سالانه چند فنجان قهوه

consume in cafes or stores in the UK every year?

در کافه‌ها یا فروشگاه‌های بریتانیا مصرف می‌کنیم؟

Is it: a) 2.3 million b) 23 million or c) 23 billion?

آیا این: الف) 2.3 میلیون ب) 23 میلیون است یا ج) 23 میلیارد؟

I could sit in a cafe and use their free wi-fi

من می توانستم در یک کافه بنشینم و از وای فای رایگان آنها

to research the answer but I had a guess

برای تحقیق در مورد جواب استفاده کنم اما حدس زدم

and said 23 billion.

و گفتم 23 میلیارد.

Well, you didn't need that free wi-fi, Rob,

خب، تو به آن وای فای رایگان نیاز نداشتی، راب،

because you were absolutely right!

چون کاملاً حق با تو بود!

23 billion coffees per year works out on average

23 میلیارد قهوه در سال به طور متوسط

as 45 cups per adult in the UK.

به عنوان 45 فنجان برای هر بزرگسال در بریتانیا کار می کند.

OK, I think it's time we looked back at the words we learned today.

خوب، فکر می کنم وقت آن رسیده که به کلماتی که امروز یاد گرفتیم نگاه کنیم.

Our first word is 'debate' -

اولین کلمه ما "بحث" است

a discussion that a lot of people take part in.

- بحثی که افراد زیادی در آن شرکت می کنند.

For example, 'I took part in a number of

به عنوان مثال، "من در تعدادی از

stimulating debates at school.'

بحث های تحریک کننده در مدرسه شرکت کردم."

Number two - if something is 'stimulating',

شماره دو - اگر چیزی "محرک" باشد،

it encourages new ideas and enthusiasm.

ایده های جدید و اشتیاق را تشویق می کند.

For example, 'It's hard to have a stimulating

به عنوان مثال، "سخت است که یک مکالمه تحریک کننده

conversation with someone who's looking at

با کسی که همیشه به

their phone all the time.'

تلفن خود نگاه می کند" داشته باشید.

That's very true - let me just slide my phone

این خیلی درست است - اجازه دهید فقط

into my pocket... there!

تلفنم را در جیبم بکشم ... آنجا!

Our next word is 'consume' -

کلمه بعدی ما "مصرف" است -

another word for eating or drinking -

کلمه دیگری برای خوردن یا نوشیدن -

but it can also mean 'to use'.

اما می تواند به معنای "استفاده کردن" نیز باشد.

For example, 'My car consumes a lot of petrol.'

به عنوان مثال، 'ماشین من بنزین زیادی مصرف می کند.'

Or, 'How do I calculate my car's fuel consumption?'

یا «چگونه مصرف سوخت خودروی خود را محاسبه کنم؟»

So, 'consumption' there is the noun.

بنابراین، «مصرف» اسم وجود دارد.

Number four is - 'vibe' - which means the mood

شماره چهار - "vibe" - به معنای حال

or atmosphere in a place.

و هوا یا جو در یک مکان است.

For example, 'Oxford is a city

به عنوان مثال، "آکسفورد یک شهر است

but it has a small-town vibe.'

اما حال و هوای شهر کوچکی دارد."

Well, I'm getting bad vibes from our next word - which is

خب، من از کلمه بعدی مان - که «سکوت کردن» است، حال و هوای بدی پیدا می کنم

'squatter' - that's someone who lives in an empty

- این کسی است که در یک

building without paying rent.

ساختمان خالی بدون پرداخت اجاره زندگی می کند.

The building is called

به این

a 'squat' so for example, 'I lived in a squat for two years.'

ساختمان "چمباتمه" می گویند، به عنوان مثال، "من دو سال در یک چمباتمه زندگی کردم."

Really? You squatted in a squat, Rob?

واقعا؟ تو در یک اسکات چمباتمه زدی، راب؟

No, no, no - it was just an example.

نه، نه، نه - این فقط یک مثال بود.

I am not a squatter.

من اهل کسوت نیستم.

So, you've never squatted?

بنابراین، شما هرگز چمباتمه زده اید؟

No, I haven't.

نه، ندارم.

Now, look we're wasting time here!

حالا ببین ما اینجا داریم وقت تلف می کنیم!

We need to move on to our final word - hog.

ما باید به حرف آخر خود برویم - گراز.

If you 'hog' something, you use all or

اگر چیزی را "گراز" می کنید، از همه یا

most of it in a selfish way.

بیشتر آن به شیوه ای خودخواهانه استفاده می کنید.

For example, 'Rob! You've hogged the only comfy chair!'

برای مثال، راب! تو تنها صندلی راحت را گرفتی!

That's so selfish!'

این خیلی خودخواهانه است!

I admit it, Catherine.

اعتراف میکنم کاترین

I'm a chair hog.

من یک گراز صندلی هستم.

That's the noun.

این اسم است.

OK, before we head off for

خوب، قبل از اینکه برای

another cup of coffee please remember to check out

یک فنجان قهوه دیگر برویم، لطفاً به یاد داشته باشید که

our Facebook, Twitter, and YouTube pages.

صفحات فیس بوک، توییتر و یوتیوب ما را بررسی کنید.

Bye!

خدا حافظ!

Bye bye.

خداحافظ.