BOX SET: English vocabulary mega-class! Learn 10 English 'sports and activities' expressions!

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And I'm Neil.

و من نیل هستم.

Hey, thanks for joining me today Feifei.

هی، ممنون که امروز به من پیوستی فیفی.

No problem, Neil.

مشکلی نیست نیل

I wanted to give you my support

می خواستم

for your first run in the park.

برای اولین بار در پارک از شما حمایت کنم.

Well, this run in the park is only five kilometres.

خوب، این دویدن در پارک فقط پنج کیلومتر است.

I know, but you're not particularly

من می دانم، اما شما آمادگی خاصی

fit and you haven't done much training.

ندارید و تمرین زیادی انجام نداده اید.

Oh don't worry about that.

اوه نگران این نباش

This will be a walk in the park!

این یک پیاده روی در پارک خواهد بود!

Err, Neil. I hope you're not thinking

ارر، نیل. امیدوارم به

of walking around the park.

فکر قدم زدن در پارک نباشید.

This is a run, a run in the park!

این یک دویدن است، یک دویدن در پارک!

I have no intention of walking.

قصد راه رفتن ندارم

It's just an expression that means it's easy

این فقط یک عبارت است که به این معنی است که انجام آن

to do, especially compared to other activities.

آسان است، به خصوص در مقایسه با سایر فعالیت ها.

I'm glad to hear that because it's just about to start.

من از شنیدن آن خوشحالم زیرا تازه شروع شده است.

Let's hope you really do find it easy!

بیایید امیدوار باشیم که شما واقعا آن را آسان کنید!

Don't worry, I will have finished by

نگران نباشید،

the time you hear these examples.

تا زمانی که این مثال ها را بشنوید، کار را تمام کرده ام.

I've been studying for so long.

من خیلی وقته دارم درس میخونم

This exam should be a walk in the park.

این امتحان باید پیاده روی در پارک باشد.

Oh, don't worry about me.

اوه نگران من نباش

I've trekked in the Himalayas.

من در هیمالیا پیاده روی کرده ام.

This hill will be a walk in the park!

این تپه پیاده روی در پارک خواهد بود!

The job at the bank will be a walk in the park.

کار در بانک پیاده روی در پارک خواهد بود.

You studied economics at university!

تو دانشگاه اقتصاد خوندی!

You're listening to The English We Speak

شما در حال گوش دادن به The English We Speak

from BBC Learning English and Neil has

از BBC Learning English هستید و

been using the phrase 'a walk in the park'

نیل از عبارت "پیاده روی در پارک" استفاده می کند

to explain that a run in the park is easy,

تا توضیح دهد که دویدن در پارک آسان است،

especially when compared to other activities

به خصوص در مقایسه با فعالیت های دیگر

like running a full marathon, for example.

مانند دویدن یک ماراتن کامل. مثلا.

But where is Neil now?

اما نیل الان کجاست؟

(Panting.) Here I am. Oh, that was hard.

(نفس می زند.) اینجا هستم. اوه سخت بود

So that run wasn't a walk in the park then?

پس آن دویدن پیاده روی در پارک نبود؟

That's a shame.

خجالت آوره.

Why's that?

چرا؟

Well, I thought that if running in the

خوب، من فکر می کردم که اگر دویدن در

park was too easy, you could train

پارک خیلی آسان است، می توانید

for next year's London Marathon.

برای ماراتن لندن در سال آینده تمرین کنید.

It's over 42 kilometres.

بیش از 42 کیلومتر است.

That would be no walk in the park.

این راه رفتن در پارک نخواهد بود.

Err, could we just park that idea, please?!

اره، می تونیم این ایده رو پارک کنیم، لطفا؟!

I'm going to do another activity

to keep fit and healthy.

برای حفظ تناسب اندام و سلامتی، فعالیت دیگری انجام خواهم داد.

Oh yes, what's that?

اوه بله، آن چیست؟

Walking. In the park!

پیاده روی. در پارک!

Good idea. Bye!

ایده خوبی است. خدا حافظ!

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome back to

سلام و خوش آمدید به

The English We Speak.

The English We Speak.

I’m Feifei.

من فیفی هستم

And I’m Neil, hello everybody.

و من نیل هستم، سلام به همه.

So Neil, word round the office is that

پس نیل، در دفتر کار این است که

you had quite an exciting weekend!

آخر هفته بسیار هیجان انگیزی داشتی!

That I did! I went away this weekend

که من کردم! من این آخر هفته رفتم

to do some rock climbing!

تا صخره نوردی انجام دهم!

How exciting! I didn’t think that

چقدر هیجان انگیز! فکر نمی‌کردم این

would be your kind of thing.

کار شما باشد.

What are saying, Feifei?

چی میگی فیفی؟

That I’m not in good shape? OK, fair point.

اینکه حالم خوب نیست؟ باشه، نکته منصفانه

It has been a long time since I’ve been

مدت زیادی از

rock climbing but I used to go all the time.

صخره نوردی می گذرد اما همیشه می رفتم.

I may not have the stamina any more

من ممکن است دیگر استقامت نداشته

but I still have the technique.

باشم اما هنوز تکنیک را دارم.

It was like riding a bike.

مثل دوچرخه سواری بود.

What? You rode a bike while climbing?

چی؟ هنگام کوهنوردی دوچرخه سواری کردی؟

Or did you carry the bike up with you?

یا دوچرخه را با خود حمل کردید؟

What are you talking about, Neil?!

نیل چی میگی؟!

No, I was struggling to pull myself

نه، من در تلاش بودم تا خودم

up the rocks, never mind a bike!

را از صخره‌ها بالا بکشم، دوچرخه‌سواری مهم نیست!

What I meant is that it’s a skill I will

منظورم این بود که این مهارتی است که همیشه خواهم

always have and always remember.

داشت و همیشه به یاد دارم.

So we can say ‘It’s like riding a bike’

بنابراین می‌توانیم بگوییم «مثل دوچرخه‌سواری است»

to mean that once you learn how to

به این معنی که وقتی یاد گرفتید چگونه

do something, you never forget it.

کاری را انجام دهید، هرگز آن را فراموش نمی‌کنید.

Let’s take a look at some more examples.

بیایید به چند نمونه دیگر نگاهی بیندازیم.

Though it’s been a while since I made

اگرچه مدتی از ساختن

a video, I managed to do it easily.

یک ویدیو می گذرد، اما به راحتی موفق به انجام آن شدم.

It was like riding a bike.

مثل دوچرخه سواری بود.

I used to do a lot of baking with my mother

من در کودکی با مادرم پخت و پز زیادی انجام

as a child and recently I’ve got back into it.

می دادم و اخیراً دوباره به آن بازگشته ام.

It’s like riding a bike really.

واقعاً مثل دوچرخه سواری است.

I know it’s been a long time since you’ve done

من می دانم که مدت زیادی است که

any knitting, but honestly, it’s like riding a bike.

هیچ بافتنی انجام نداده ای، اما صادقانه بگویم، این کار مانند دوچرخه سواری است.

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English and we’re talking

BBC Learning English است و در

about the phrase ‘It’s like riding a bike’.

مورد عبارت "مثل دوچرخه سواری است" صحبت می کنیم.

It's used when we want to say

زمانی استفاده می‌شود که می‌خواهیم

that once you learn how to do

بگوییم وقتی یاد گرفتی چگونه کاری را انجام دهی

something, you never forget it.

، هرگز آن را فراموش نمی‌کنی.

So Neil said that rock climbing,

بنابراین نیل گفت که صخره نوردی،

an activity he used to do all the time,

فعالیتی که او همیشه انجام می داد

was like riding a bike.

، مانند دوچرخه سواری است.

That’s right Feifei, it was difficult because it

درست است فیفی، سخت بود چون

was tiring, but I remembered with ease how

خسته کننده بود، اما من به راحتی به یاد داشتم که چگونه

to tie the ropes and all the best techniques.

طناب ها را ببندم و بهترین تکنیک ها را.

The idea is that once you have learnt to

ایده این است که وقتی یاد گرفتید یک

do something once, like riding a bike,

بار کاری را انجام دهید، مانند دوچرخه سواری

you will never forget that skill.

، هرگز آن مهارت را فراموش نخواهید کرد.

Well it seems that setting up the studio

خوب به نظر می رسد که راه اندازی

is not like riding a bike for you, Neil.

استودیو برای شما مانند دوچرخه سواری نیست، نیل.

The volume in my headphones is way too loud!

صدای هدفون من خیلی زیاده!

Oh dear, I think I’d best get away

اوه عزیز، فکر می کنم بهتر است

from here as fast as I can

before Feifei gets really mad!

قبل از اینکه فیفی واقعاً عصبانی شود، هرچه سریعتر از اینجا دور شوم!

Where's my bike…?

دوچرخه من کجاست…؟

Thanks for joining us everyone!

با تشکر از پیوستن به ما همه!

Bye bye!

خداحافظ!

Great party last night, Feifei!

جشن دیشب عالی بود فیفی!

It was so much fun, Neil.

خیلی جالب بود نیل.

I loved your dad dancing, too!

من هم رقص پدرت را دوست داشتم!

You... saw my dad... dancing?

تو... دیدی پدرم... در حال رقصیدن؟

But my dad wasn't dancing.

اما بابام نمی رقصید.

He wasn't even there.

او حتی آنجا نبود.

No, no, no.

نه نه نه.

You know what I mean: 'dad dancing'.

می دانید منظورم چیست: "رقص پدر".

It means dancing like... well, like a dad.

این یعنی رقصیدن مثل... خوب مثل پدر.

I'm not sure where you're going with this?

من مطمئن نیستم با این به کجا می روی؟

'Dad dancing' is our phrase in

«رقص پدر» عبارت ما

The English We Speak.

در انگلیسی ما صحبت می کنیم.

It describes a way of dancing

این روشی از رقص را توصیف می کند

which is a bit awkward, not very cool,

که کمی ناهنجار است، خیلی جالب نیست،

maybe trying too hard.

شاید خیلی سخت تلاش کنید.

What are you saying?

چی میگی؟

I can moonwalk. I can spin on the spot.

من میتونم مهتاب راه برم می توانم درجا بچرخم.

I can swing my arms in the air.

می توانم دست هایم را در هوا تاب دهم.

I've got all the moves!

من تمام حرکات را دارم!

All fantastic dad dancing moves!

تمام حرکات رقص پدر فوق العاده!

Don't worry, it looked like you

نگران نباش، به نظر می

were really enjoying yourself.

رسید واقعاً از خودت لذت می بری.

It's OK, I get it.

اشکالی نداره، متوجه شدم

Some of my moves are a bit old-fashioned.

برخی از حرکات من کمی قدیمی است.

But sometimes it just feels good to let go!

اما گاهی اوقات رها کردن فقط احساس خوبی دارد!

I think your kids were a little bit embarrassed.

فکر می کنم بچه های شما کمی خجالت کشیدند.

Really? They're just jealous.

واقعا؟ فقط حسادت میکنن

Haha, maybe! OK, let's hear some examples.

ها ها شاید! خوب، بیایید چند مثال بشنویم.

Wow, look at Ernesto.

وای ارنستو رو ببین

Is he swinging a cat? What a dad dancer!

آیا او گربه را تاب می دهد؟ چه بابای رقصنده!

Katka's dad was hilarious at the wedding.

پدر کاتکا در عروسی خنده دار بود.

Everyone had stopped dancing but

همه رقصیدن را متوقف کرده بودند، اما

he was still up there dad dancing,

او هنوز آنجا بود، پدر در حال رقصیدن بود و

showing off all his moves.

تمام حرکاتش را نشان می داد.

I used to think Dad's dad dancing was funny.

من فکر می کردم رقص بابا خنده دار است.

But after he injured his ankle really badly

اما بعد از اینکه دفعه قبل به شدت مچ پایش آسیب

last time, I think it's time he slowed down.

دید، فکر می کنم زمان آن رسیده که سرعتش را کاهش دهد.

You're listening to The English We Speak

شما در حال گوش دادن به The English We Speak

from BBC Learning English.

از BBC Learning English هستید.

Our expression is 'dad dancing'. Neil?

تعبیر ما «رقص پدر» است. نیل؟

(Unintelligible) Yeah. (Unintelligible) Next Wednesday?

(نامفهوم) بله. (نامفهوم) چهارشنبه آینده؟

OK. Yeah... See you!

خوب. آره... می بینمت!

Who were you calling?

به کی زنگ میزدی؟

I've just booked some dance lessons.

من به تازگی چند درس رقص رزرو کرده ام.

You've helped me realise

شما به من کمک کردید

I need to improve my skills.

بفهمم که باید مهارت هایم را بهبود بخشم.

I was only teasing, Neil.

من فقط مسخره می کردم نیل.

It's OK. If I'm dancing, I want to be

مشکلی نیست. اگر می رقصم، می

the best dancer on the floor.

خواهم بهترین رقصنده روی زمین باشم.

And if I'm dad dancing...

و اگر رقصنده پدر باشم...

Well, I want to be finest

خوب، من می خواهم بهترین

dad dancer you've ever seen!

رقصنده پدری باشم که تا به حال دیده اید!

Ha, best of luck. Bye.

هاا، با آرزوی موفقیت خدا حافظ.

Bye.

خدا حافظ.

So Neil...

پس نیل...

Yes, Feifei?

آره فیفی؟

Everyone's asking, who was that beautiful

همه می پرسند آن

woman who you were at lunch with?

زن زیبایی که با او ناهار بودید کی بود؟

Ah, she's a... just a friend.

آه، او فقط یک دوست است.

A new friend. Err, a very nice, new friend.

یک دوست تازه. اره، یه دوست خیلی خوب و جدید.

Ooh, you really like her!

اوه، تو واقعا او را دوست داری!

Well, yes. She's lovely. She's a doctor.

خب بله. او دوست داشتنی است. او یک دکتر است.

Neil, I just can't help thinking...

نیل، نمی توانم فکر نکنم...

she's so pretty!

او خیلی زیباست!

What are you saying, Feifei?

چی میگی فیفی؟

She's too pretty for me?

او برای من خیلی زیباست؟

As you know, I punch above my weight!

همانطور که می دانید من بیشتر از وزنم مشت می زنم!

You certainly do.

شما قطعا انجام می دهید.

And I'm not saying you're fat!

و من نمی گویم چاق هستید!

Haha. Yes, 'to punch above your weight' is

هاها بله، "به مشت زدن بالاتر از وزن خود"

our phrase on The English We Speak.

عبارت ما در انگلیسی ما صحبت می کنیم.

It means to achieve beyond

به معنای دستیابی فراتر از

what is expected of you.

آنچه از شما انتظار می رود.

We can use it to describe the performance

ما می توانیم از آن برای توصیف عملکرد

or influence of companies or even countries.

یا نفوذ شرکت ها یا حتی کشورها استفاده کنیم.

Or in this case, when Neil is going out with

یا در این مورد، وقتی نیل با

someone more attractive and successful,

فردی جذابتر و موفق تر بیرون می رود،

we say he is punching above his weight!

می گوییم او بالاتر از وزنش مشت می زند!

Hey, Feifei. That was a bit harsh.

هی فیفی این یک مقدار خشن بود.

Anyway, let's hear these examples.

به هر حال بیایید این مثال ها را بشنویم.

Croatia punches above its weight

کرواسی

when it comes to football.

وقتی صحبت از فوتبال می شود بیشتر از وزن خود مشت می زند.

It has a population of under 5 million

این کشور زیر 5 میلیون نفر جمعیت دارد

but came second in the World Cup.

اما در جام جهانی دوم شد.

Even as a small business, you can punch

حتی به عنوان یک کسب و کار کوچک،

above your weight if you focus

اگر

on quality and build a strong brand.

روی کیفیت تمرکز کنید و یک برند قوی بسازید، می توانید وزن خود را بالاتر ببرید.

Some of the cheaper smartphones

برخی از گوشی‌های

are really punching above their weight.

هوشمند ارزان‌تر واقعاً از وزن خود بالاتر هستند.

They're a fraction of the price

آنها کسری از قیمت هستند

but have got some great features.

اما دارای ویژگی های عالی هستند.

You're listening to The English We Speak

شما در حال گوش دادن به The English We Speak

from BBC Learning English.

از BBC Learning English هستید.

Our expression is 'punch above your weight'.

عبارت ما "مشت بالاتر از وزن شما" است.

So, Neil, how did you meet this mystery woman?

خب، نیل، چطور با این زن مرموز آشنا شدی؟

Well, she's a doctor.

خب اون دکتره

You know I was going to boxing class earlier this year?

میدونی من اوایل امسال به کلاس بوکس میرفتم؟

Yes, how's that going?

بله، چطور است؟

Well, I stopped.

خب متوقف شدم

I was training with someone much bigger

داشتم با یکی خیلی بزرگتر

than me, and I, err... broke my nose.

از خودم تمرین میکردم و اشتباه کردم دماغم شکست.

You were literally punching above your weight!

شما به معنای واقعی کلمه بیش از وزن خود مشت می زدید!

Yes. And who should I meet at the

آره. و چه کسی را باید در بیمارستان ملاقات کنم

hospital but this beautiful doctor!

جز این دکتر زیبا!

Well, it's a good story.

خب داستان خوبیه

Shame it's not true.

شرمنده درست نیست

I know. I've never boxed in my life!

میدانم. من هرگز در زندگیم بوکس نزده ام!

And I know you had lunch alone today.

و می دانم که امروز ناهار را تنها خوردی.

Ahh. But I hope the story helps teach this phrase!

آهان اما امیدوارم داستان به آموزش این عبارت کمک کند!

I hope so too.

منم امیدوارم.

Anyway, if you're not busy...

به هر حال اگه سرت شلوغ نیست...

fancy lunch tomorrow, Feifei?

ناهار فانتزی فردا فیفی؟

There you go again,

دوباره می روید،

punching above your weight! Bye.

مشتی بالاتر از وزنتان! خدا حافظ.

Ouch! That must have hurt!

آخ! این باید درد داشته باشد!

Hello, this is The English We Speak

سلام، این The English We Speak است

and I'm Feifei.

و من فیفی هستم.

And hello, I'm Rob.

و سلام، من راب هستم.

Hey Rob, watch this...

هی راب، این را تماشا کن...

Yeah very impressive, Feifei.

آره بسیار تاثیرگذار، فیفی.

But why are you singing and dancing?

اما چرا آواز می خوانی و می رقصی؟

Well, I booked a holiday in a lovely

خوب، من یک تعطیلات را در یک هتل دوست داشتنی

hotel with a fantastic swimming pool.

با یک استخر فوق العاده رزرو کردم.

Right. And you're celebrating by

درست. و با

singing and dancing? Very strange!

آواز خواندن و رقصیدن جشن می گیرید؟ خیلی عجیب!

No Rob, of course not! There's a problem.

نه راب، البته نه! یه مشکلی هست

The swimming pool is closed for refurbishment and I

استخر به دلیل نوسازی بسته است و من

want to cancel my holiday but the hotel won't let me.

می خواهم تعطیلاتم را لغو کنم اما هتل به من اجازه نمی دهد.

Oh right. So you're singing about it?

درسته. پس در موردش می خوانی؟

No. Neil told me to call the hotel again and

نه. نیل به من گفت دوباره به هتل زنگ بزنم و

make a song and dance about my reservation.

آهنگی بسازم و در مورد رزروم برقصم.

So I'm practising before I do.

بنابراین من قبل از انجام تمرین دارم.

Haha, hold on Feifei. Don't waste your time.

هههه، دست نگه دار فیفی. وقتت را تلف نکن

What Neil means by

منظور نیل از

'to make a song and dance about it',

«آهنگ ساختن و رقصیدن درباره آن»

is to make lots of unnecessary fuss about it

این است که در مورد آن هیاهوهای غیرضروری زیادی به پا کند

- basically, to overreact.

- اساساً واکنش بیش از حد.

Ah, got it! So, overreact - yes, I can do that!

آه، فهمیدم! بنابراین، بیش از حد واکنش نشان دهید - بله، من می توانم این کار را انجام دهم!

Well, go and make that phone call

خوب، بروید و آن تماس تلفنی را برقرار کنید،

while we listen to some examples.

در حالی که ما به چند نمونه گوش می دهیم.

Urgh, my boyfriend makes such a song and

اوه، دوست پسر من

dance about doing the housework.

در مورد انجام کارهای خانه چنین آهنگ و رقصی می سازد.

But to be honest, it's not that hard!

اما صادقانه بگویم، آنقدرها هم سخت نیست!

Don't make a song and dance about it.

در مورد آن آهنگ نسازید و برقصید.

I only asked you to move seats

من فقط از شما خواستم صندلی ها را جابجا کنید

so I could see the screen.

تا بتوانم صفحه را ببینم.

I can't believe they lost your suitcase at the airport.

باورم نمی شود که چمدانت را در فرودگاه گم کرده اند.

You should make a song and dance

شما باید در این مورد آهنگ بسازید و برقصید

about this and get a proper apology.

و یک عذرخواهی مناسب بگیرید.

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English and we're learning about

BBC Learning English است و در حال

the phrase 'to make a song and dance

یادگیری عبارت «ساختن آهنگ و رقصیدن

about something' which means to make

در مورد چیزی» هستیم که به معنای

a lot of unnecessary fuss about something.

ایجاد سروصدای غیر ضروری در مورد چیزی است.

And Rob, that's what I did when I called the hotel.

و راب، وقتی با هتل تماس گرفتم همین کار را کردم.

So, you overreacted?

بنابراین، شما بیش از حد واکنش نشان دادید؟

Yes.

آره.

You made lots of fuss?

خیلی سر و صدا کردی؟

You made a scene?

صحنه ساختی؟

I did, and guess what?

من انجام دادم، و حدس بزنید چه؟

What?

چی؟

They apologised and offered me a free holiday

آنها عذرخواهی کردند و به من پیشنهاد دادند

when the swimming pool has reopened

که با بازگشایی استخر یک تعطیلات رایگان داشته

and said I could bring a guest for free.

باشم و گفتند می توانم یک مهمان رایگان بیاورم.

Brilliant, a free guest!

درخشان، یک مهمان رایگان!

So, when shall we go?

پس کی بریم؟

We Rob? No, I'm taking my best friend Maria.

ما دزدی می کنیم؟ نه، من بهترین دوستم ماریا را می برم.

What?! I'm not your best friend?!

چی؟! من بهترین دوستت نیستم؟!

All that time we've worked together.

تمام مدتی که با هم کار کردیم.

All the things I've given you.

تمام چیزهایی که به تو داده ام

Calm down, Rob.

آروم باش راب

Don't make a song and dance about it.

در مورد آن آهنگ نسازید و برقصید.

I'll send you a postcard.

برایت کارت پستال می فرستم

Oh thanks.

آه، ممنون.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And I'm Roy! I'm so excited!

و من روی هستم! من خیلی هیجان زده ام!

You made me so happy when you messaged

وقتی به من پیام

me what we're doing today!

دادی که امروز چه کار می کنیم، خیلی خوشحالم کردی!

What?! We are about to go into one of the

چی؟! ما در حال رفتن به یکی از

most intense and important meetings of our lives.

شدیدترین و مهم ترین جلسات زندگی خود هستیم.

Why are you happy about that?

چرا از این بابت خوشحالی؟

I thought we were playing a selection

من فکر می کردم ما داریم مجموعه ای

of classic board games!?

از بازی های رومیزی کلاسیک را بازی می کنیم!؟

I brought my favourite game.

بازی مورد علاقه ام را آوردم.

Why on earth would you bring a selection

چرا باید مجموعه ای

of board games to a huge meeting?

از بازی های رومیزی را به یک جلسه بزرگ بیاورید؟

You told me in your message to bring a game!

تو پیامت به من گفتی بازی بیار!

You were very clear!

خیلی واضح گفتی!

No, Roy! I said bring your ‘A game’!

نه، روی! گفتم «یک بازی» خود را بیاور!

Not bring a game!

بازی نمی آورد!

Your ‘A game’ is your best performance.

بازی شما بهترین عملکرد شماست.

And that's what we need in this meeting.

و این چیزی است که در این جلسه به آن نیاز داریم.

Right, well clearly I have brought my ‘A game’

درست است، واضح است که من "یک بازی"

and a great board game that we can play

و یک بازی تخته ای عالی را آورده ام که می

after we are successful in the meeting!

توانیم بعد از موفقیت در جلسه بازی کنیم!

Roy, if you manage to convince everyone

روی، اگر موفق شوی همه را

of my plan, I'll play your stupid game!

به نقشه من متقاعد کنی، بازی احمقانه تو را انجام می دهم!

Let's listen to these examples while we have a meeting.

بیایید در حین برگزاری جلسه به این مثال ها گوش کنیم.

Claus brought his A game to the

کلاوس بازی A خود را به

meeting and sealed the deal.

جلسه آورد و قرارداد را امضا کرد.

That team won the match easily.

آن تیم این مسابقه را به راحتی برد.

They brought their A game.

آنها بازی A خود را آوردند.

Erica didn't bring her A game to

اریکا بازی A را

the quiz, and we lost by a point.

به مسابقه نبرد و ما با یک امتیاز شکست خوردیم.

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English, and we're talking about

BBC Learning English است و ما در

the expression 'A game'.

مورد عبارت "یک بازی" صحبت می کنیم.

Your 'A game' is your best or

بازی شما بهترین یا

highest level of performance.

بالاترین سطح عملکرد شماست.

Yes, it's commonly used with the verb 'bring'

بله، معمولاً با فعل "آوردن"

and a possessive pronoun like 'your'.

و ضمیر ملکی مانند "شما" استفاده می شود.

You're very lucky that I brought

شما خیلی خوش شانس هستید که

my ‘A game’ to the meeting.

من "A game" خود را به جلسه آوردم.

But it really didn't seem like that a

اما واقعاً به نظر نمی رسید که آن

truly vital and important meeting.

جلسه واقعاً حیاتی و مهمی باشد.

It was for me. I'm just really happy you

برای من بود. من واقعا خوشحالم

managed to convince them that I needed

که توانستی آنها را متقاعد کنی که من به

an indoor golf course in the office!

یک زمین گلف سرپوشیده در دفتر نیاز دارم!

And now I believe I owe you something!

و حالا باور دارم که چیزی به شما بدهکارم!

Yes, you promised to play the board

بله، قول داده بودید بازی رومیزی

game I brought with me today!

را که امروز با خودم آوردم، انجام دهید!

No, not that, it looks boring,

نه، نه، خسته کننده به نظر می رسد،

and I don't want to fall asleep.

و من نمی خواهم بخوابم.

I was thinking of playing some golf.

داشتم فکر می کردم گلف بازی کنم.

Well, OK. I like golf, I'm not very good at it, so I'll

خوب، باشه. من گلف را دوست دارم، در آن خیلی خوب نیستم، بنابراین اگر بخواهم شما را شکست دهم،

have to bring my 'A game' if I want to beat you.

باید "A Game" خود را بیاورم.

You're not playing.

تو بازی نمیکنی

I'll let you carry my clubs while I play as a

من به شما اجازه می‌دهم تا زمانی که من به عنوان پاداش تلاش شما در جلسه بازی می‌کنم، باشگاه‌هایم را حمل

reward for your hard work in the meeting.

کنید.

So, don't worry about bringing your 'A game'.

بنابراین، در مورد آوردن "بازی" خود نگران نباشید.

Bye!

خدا حافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Welcome to The English We Speak,

به The English We Speak خوش آمدید،

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And I'm Rob!

و من راب هستم!

A very messy and scruffy Rob, if I may say so.

یک راب بسیار درهم و برهم، اگر بتوانم بگویم.

Did you not have time to brush your hair today?

امروز وقت نکردید موهایتان را برس بزنید؟

Feifei, things are a bit difficult at the moment.

فیفی، فعلاً اوضاع کمی سخت است.

I'm having some work done on my house.

من در حال انجام چند کار در خانه ام هستم.

And has your hairbrush gone missing?

و آیا برس مو شما گم شده است؟

No, no. I'm not living at home at the moment.

نه نه. من در حال حاضر در خانه زندگی نمی کنم.

I'm sleeping where anyone has a spare sofa.

من در جایی می خوابم که کسی مبل یدکی دارد.

It was Neil's house on Monday, Paul's

دوشنبه خانه نیل بود،

on Tuesday, Sam's on Wednesday...

سه شنبه خانه پل، چهارشنبه سام

I get it. You are couch surfing.

... فهمیدم. شما در حال کاناپه‌سرفینگ هستید.

Yes, even though I don't own a surfboard!

بله، اگرچه من تخته موج سواری ندارم!

But I am moving from one couch, or sofa,

اما من از یک مبل یا مبل به کاناپه

to another, which is a bit like surfing!

دیگر می روم که کمی شبیه موج سواری است!

Yes, when someone is ‘couch surfing’ it means

بله، زمانی که شخصی در حال «کاناپه‌سرفینگ» است، به این معنی است

they temporarily stay in other people's houses

که به‌طور موقت در خانه‌های دیگران

for free - often sleeping on the sofa or couch –

رایگان می‌ماند - اغلب روی مبل یا کاناپه می‌خوابد -

because they don't have their own home.

زیرا خانه خودش را ندارد.

But no surfboard needed!

اما هیچ تخته موج سواری لازم نیست!

No, not unless you want to use one as a bed!

نه، مگر اینکه بخواهید از یکی به عنوان تخت استفاده کنید!

Let's hear some more examples.

بیایید چند مثال دیگر بشنویم.

Since I left university, I haven't been able

از زمانی که دانشگاه را ترک کردم،

to find a job so I've been couch surfing at

نتوانسته ام شغلی پیدا کنم، بنابراین

my friends' to try and save money.

برای تلاش برای صرفه جویی در هزینه، نزد دوستانم کاناپه گردی می کردم.

I've been couch surfing around the world.

من در سرتاسر دنیا در حال کاناپه‌سواری بوده‌ام.

It's a great way to meet other people

این یک راه عالی برای ملاقات با افراد دیگر است

and it makes travelling affordable.

و سفر را مقرون به صرفه می کند.

I've had an argument with my girlfriend,

من با دوست دخترم

so I'm moving out.

دعوا کرده ام، بنابراین دارم بیرون می روم.

Do you mind if I couch surf with

آیا مشکلی ندارید که من چند هفته با شما کاناپه موج سواری

you guys for a few weeks? Please!

کنم؟ لطفا!

This is The English We Speak

این The English We Speak

from BBC Learning English and we're

از BBC Learning English است و ما در

talking about the phrase 'couch surfing'.

مورد عبارت «مورد موج سواری» صحبت می کنیم.

This describes temporarily staying at

این به معنای اقامت موقت در

different people's homes for free because

خانه های افراد مختلف به صورت رایگان است،

you haven't got your own home to stay in.

زیرا شما خانه خود را برای اقامت

It's not great if you haven't got your own

ندارید. اگر مکان خود را برای زندگی نداشته باشید عالی نیست،

place to live in but luckily for you, Rob,

اما خوشبختانه برای شما، راب

the work on your house is temporary

، کار روی خانه شماست. موقتی است

and you'll be back living at home soon.

و به زودی به خانه برمیگردید.

Well, maybe not.

خوب، شاید نه.

Oh! Why's that?

اوه! چرا؟

Well, the builder has found a lot of the

خب، سازنده متوجه شده است که بسیاری از

woodwork to be rotten and it needs

چوب‌ها پوسیده هستند و نیاز به

replacing and that could takes weeks.

تعویض دارند و ممکن است هفته‌ها طول بکشد.

So I was wondering...

بنابراین من متعجب بودم ...

You want to couch surf at my house?

شما می خواهید در خانه من کاناپه موج سواری کنید؟

The answer is no! I don't want you carrying

پاسخ منفی است! نمی‌خواهم

out the other meaning of couch surfing.

معنای دیگر کاناپه‌سرفینگ را اجرا کنید.

And what's that?

و اون چیه؟

Couch surfing can sometimes mean just

کاناپه‌سرفینگ گاهی اوقات می‌تواند به معنای

lying on the sofa watching TV or browsing

دراز کشیدن روی مبل و تماشای تلویزیون یا

the internet on your laptop.

مرور اینترنت با لپ‌تاپ باشد.

Yeah. But I'd do the washing up.

آره اما من شستن را انجام می دهم.

The answer is still no! Bye, Rob.

پاسخ هنوز منفی است! خداحافظ راب

Bye everyone.

خداحافظ همه

Hello and welcome to The English We Speak

سلام و به فیفی، به The English We Speak

with me, Feifei.

with me خوش آمدید.

And me, Rob.

و من، راب.

So, Feifei, what are you doing tonight?

خب فیفی امشب چیکار میکنی؟

Tonight? Oh, erm, I’m busy.

امشب؟ اوه، من سرم شلوغه

I’m washing my hair tonight.

من امشب موهامو میشورم

Oh right, so you’re not going to

اوه درست است، پس

that new bar for a drink?

برای نوشیدنی به آن بار جدید نمی روی؟

I overheard someone saying that you

شنیدم که یکی می گفت تو

and some of the team were going.

و برخی از اعضای تیم می روید.

Oh yes! The new bar.

آه بله! نوار جدید.

We are going for a drink – just one - on the way home.

ما می رویم برای نوشیدنی - فقط یک - در راه خانه.

Err, would you like to join us?

آیا می خواهید به ما بپیوندید؟

Oh yes that would be great!

اوه بله عالی خواهد بود!

Actually, haven’t you got that big project to finish?

در واقع، آیا آن پروژه بزرگ را برای به پایان رساندن ندارید؟

The one the boss said was very important?

اونی که رئیس گفت خیلی مهمه؟

Oh that! No, no, no, that’s not important.

اوه اون! نه، نه، این مهم نیست.

I’ll leave it for a few days and he’ll forget about it.

من آن را برای چند روز می گذارم و او آن را فراموش می کند.

Hmm, so you’re going to kick it into the long grass?

هوم، پس می‌خواهی آن را به چمن‌های بلند بزنی؟

‘Kick it into the long grass’?

"لگدش به چمن بلند"؟

You mean delay a plan or decision about something

منظور شما به تأخیر انداختن یک برنامه یا تصمیم در مورد چیزی است

because it will only cause problems for me – and that

زیرا فقط برای من مشکل ایجاد می کند - و اینکه

by delaying it, it might get forgotten altogether?

با به تاخیر انداختن آن ممکن است به کلی فراموش شود؟

That’s exactly what I meant!

دقیقا منظورم همین بود!

Let’s hear some examples of this phrase in action.

بیایید چند نمونه از این عبارت را در عمل بشنویم.

The decision to kick the plans for a new railway line

تصمیم به اجرای طرح های خط آهن جدید

into the long grass means that we’ll have to continue

در چمن های طولانی به این معنی است که ما باید همچنان

to face overcrowding and slow journey times.

با ازدحام بیش از حد و زمان کم سفر مواجه باشیم.

He hoped by kicking a decision on her marriage

او امیدوار بود با لگد زدن تصمیم در مورد

proposal into the long grass she'd soon forget.

پیشنهاد ازدواجش به چمن بلندی که به زودی فراموش می کرد.

But she didn’t!

اما او این کار را نکرد!

I’ve decided to kick this plan to redecorate

من تصمیم گرفتم این طرح را اجرا کنم تا

the house into the long grass.

خانه را به چمن های بلند تغییر دهم.

We’ve got more urgent things to do,

ما کارهای فوری تری داریم،

like fixing the hole in the roof!

مانند تعمیر سوراخ سقف!

You're listening to The English We Speak

شما در حال گوش دادن به The English We Speak

from BBC Learning English.

از BBC Learning English هستید.

In this programme, we're looking at the expression

در این برنامه، ما به دنبال عبارت

'to kick something into the long grass'.

"لگد زدن چیزی به چمن بلند" هستیم.

It means to delay a plan or decision

این به معنای به تاخیر انداختن یک برنامه یا تصمیم

because it is difficult or problematic.

به دلیل مشکل یا مشکل است.

And Rob is delaying the project the boss

و راب پروژه ای را که رئیس

asked him to do because it’s hard work.

از او خواسته انجام دهد به تعویق می اندازد زیرا کار سختی است.

Hard work? This project is perfect for someone

کار سخت؟ این پروژه برای کسی

with my skills, but I need time to think about it…

با مهارت های من عالی است، اما من به زمان نیاز دارم تا در مورد آن فکر کنم...

maybe a few weeks.

شاید چند هفته.

But if you kick it into the long grass,

اما اگر آن را به چمن بلند لگد بزنید

you won’t be able to find it!

، نمی توانید آن را پیدا کنید!

Of course not. Now, what time are

البته که نه. حالا ساعت چند

we going for that drink?

بریم اون نوشیدنی؟

Rob could I have a word about that urgent

راب می‌توانم در مورد آن

project I asked you to do – as soon as possible?

پروژه فوری که از شما خواسته‌ام - در اسرع وقت - حرفی بزنم؟

Oh dear, Rob. It looks like you’re going to

اوه عزیز، راب. به نظر می‌رسد

have to kick that drink into the long grass.

باید آن نوشیدنی را به چمن‌های بلند بریزید.

I think you’d better go and see the boss.

فکر کنم بهتره بری و رئیس رو ببینی.

Good luck!

موفق باشید!

OK. See you later.

خوب. بعدا میبینمت.

Bye!

خدا حافظ!

Welcome to The English We Speak. I'm Neil.

به انگلیسی ما صحبت می کنیم خوش آمدید. من نیل هستم.

And I'm Feifei.

و من فیفی هستم.

Actually, Feifei, can you help me with something?

راستی فیفی میشه یه چیزی کمکم کنی؟

Go on.

ادامه دادن.

There's this girl I like. I want to ask her for coffee.

این دختر هست که دوستش دارم می خواهم از او قهوه بخواهم.

But I don't want to seem too serious

اما نمی‌خواهم خیلی جدی

or creepy or anything. Just friendly.

یا ترسناک یا چیز دیگری به نظر بیایم. فقط دوستانه

And you're writing her a message? OK.

و تو برایش پیام می نویسی؟ خوب.

I just can't find the words.

من فقط نمی توانم کلمات را پیدا کنم.

Easy. Stick a couple of emojis on there.

آسان. چند ایموجی را در آنجا بچسبانید.

Much less formal!

خیلی کمتر رسمی!

You mean, like, a smiley face?

منظورت خندان است؟

Yeah, but those are so last year.

بله، اما اینها سال گذشته همینطور است.

Maybe a love heart?

شاید یک قلب عشق؟

Seriously? That's a bit too much.

به طور جدی؟ این یک مقدار زیاد است.

You need to up your emoji game!

شما باید بازی ایموجی خود را ارتقا دهید!

My emoji game... like an emoji

بازی اموجی من... مثل

of a video game... or a football?

ایموجی یک بازی ویدیویی... یا فوتبال؟

No. The phrase 'to raise your game',

نه. عبارت "بازی خود را افزایش دهید"

or 'to up your game', means to improve.

یا "بازی خود را ارتقا دهید" به معنای بهبود دادن است.

Yes, it's a good phrase.

بله، جمله خوبی است.

Feifei, you're not working hard enough,

فیفی، شما به اندازه کافی سخت کار نمی کنید

you need to up your game!

، باید بازی خود را بالا ببرید!

That's not true... but good use of 'up your game'.

این درست نیست... اما به خوبی از «بازی خود را بالا ببرید».

The phrase has now developed a bit.

این عبارت اکنون کمی توسعه یافته است.

We often add what we're trying to

ما اغلب مواردی را که سعی در

improve before the word 'game'.

بهبود آن داریم قبل از کلمه "بازی" اضافه می کنیم.

Like this.

مثل این.

I never finish novels. I need to up my reading game.

من هرگز رمان ها را تمام نمی کنم. من باید بازی خواندن خود را تقویت کنم.

I badly need to work on my interview game

من به شدت نیاز

before my big interview next week.

دارم تا قبل از مصاحبه بزرگ هفته آینده، روی بازی مصاحبه خود کار کنم.

You could do with a bit more exercise, mate.

شما می توانید با کمی ورزش بیشتر انجام دهید، رفیق.

You should raise your running game!

شما باید بازی در حال اجرا خود را بالا ببرید!

Great. Hope those examples help.

عالی. امیدوارم آن مثال ها کمک کند.

Any progress with that text message?

آیا پیشرفتی با آن پیامک دارید؟

Here goes: "Lucy. Please have a coffee with me

اینجا می گوید: "لوسی. لطفا فردا با من یک قهوه

tomorrow." And then some coffee emojis.

بخور." و سپس چند شکلک قهوه.

Well, it's direct!

خوب، مستقیم است!

But I still think we need to up your emoji game.

اما من هنوز فکر می کنم که ما باید بازی ایموجی شما را ارتقا دهیم.

Actually, and your texting game.

در واقع، و بازی پیامک شما.

Oh, and your dating game...

اوه، و بازی دوستیابی شما...

We've got a lot of work to do!

ما خیلی کار داریم!

Oh, ok. Well I already sent the message.

آهان باشه. خوب من قبلا پیام فرستادم

Let's hope it works!

بیایید امیدوار باشیم که کار کند!

Ooh she's replied already.

اوه او قبلاً پاسخ داده است.

No way, what did she say?

به هیچ وجه، او چه گفت؟

"Neil. I thought you'd never ask!

"نیل. فکر کردم هرگز نپرسی!

I'd love to have coffee. 3pm?"

دوست دارم قهوه بخورم. ساعت 3 بعدازظهر؟"

And then a couple of big smiley emojis.

و سپس چند شکلک بزرگ.

Wow, congratulations.

وای تبریک میگم

Maybe it's me who needs to up my game.

شاید این من هستم که باید بازیم را ارتقا دهم.

Looks like it!

به نظر می رسد!

Bye.

خدا حافظ.

Welcome to The English We Speak, I'm Feifei.

به The English We Speak خوش آمدید، من فیفی هستم.

And I'm Rob. Quick Feifei, shut that door.

و من راب هستم. سریع فیفی، در را ببند.

OK, calm down Rob, what's the problem?

باشه، راب آروم باش، مشکل چیه؟

Well there's something going on in the office.

خب یه چیزی تو دفتر میگذره

Everyone's shouting and arguing about who

همه فریاد می زنند و دعوا می کنند که چه کسی

broke the computer, you know, the new one

کامپیوتر را خراب کرده است، می دانید، کامپیوتر جدید

with all that fancy software on it.

با آن همه نرم افزار فانتزی روی آن.

Oh yes, that really expensive one.

اوه بله، آن یکی واقعا گران است.

So you've run away from the situation.

بنابراین شما از این موقعیت فرار کرده اید.

That makes you look very guilty.

این باعث می شود شما بسیار گناهکار به نظر برسید.

Well that's true but the problem is, I am guilty.

خوب این درست است اما مشکل اینجاست که من مقصرم.

But the boss seemed so angry.

اما رئیس خیلی عصبانی به نظر می رسید.

I thought it best to... well... sort of...

فکر کردم بهتر است... خوب...

Do a runner!

یک جوری... یک دونده انجام دهم!

Yes, if you mean to leave a place in order to avoid

بله، اگر منظورتان این است که یک مکان را ترک کنید تا از

a difficult or unpleasant situation -

یک موقعیت دشوار یا ناخوشایند جلوگیری کنید

then I suppose you're right.

- فکر می کنم حق با شماست.

I am!

من هستم!

Oh no, is someone coming?

اوه نه کسی میاد؟

I'll just hide under the desk while we hear

من فقط زیر میز پنهان می شوم در حالی که

some examples of this phrase in action.

نمونه هایی از این عبارت را در عمل می شنویم.

The new trainee did a runner after the first day.

کارآموز جدید بعد از روز اول یک دونده انجام داد.

I don't think he could cope with

فکر نمی کنم او بتواند با

the high-pressure environment.

محیط پرفشار کنار بیاید.

When they started to blame me for the mistake,

زمانی که آنها شروع به سرزنش من برای اشتباه کردند،

I felt it best to do a runner and keep out of the way.

من احساس کردم که بهتر است یک دونده انجام دهم و از راه دور باشم.

So that's the phrase, to do a runner, which means

بنابراین این عبارت است، to do a runner، به معنای

to leave a place quickly in order to avoid

ترک سریع یک مکان برای جلوگیری از

a difficult or unpleasant situation.

یک موقعیت دشوار یا ناخوشایند.

But Rob, this phrase has another similar meaning too?

اما راب، این عبارت معنای مشابه دیگری نیز دارد؟

Yes. You can 'do a runner' from a place

آره. شما می توانید از یک مکان «دونده» انجام دهید

to avoid paying for something.

تا از پرداخت هزینه برای چیزی اجتناب کنید.

Like a restaurant. Have you done that Rob?

مثل یک رستوران. آیا آن راب را انجام داده ای؟

Of course not! You know how honest I am.

البته که نه! میدونی چقدر صادقم

Honest? Is that why you are hiding in this studio,

صادقانه؟ آیا به این دلیل است که به

rather than admit you broke the new computer?

جای اینکه بپذیرید کامپیوتر جدید را خراب کرده اید، در این استودیو پنهان شده اید؟

Well, it was an accident. Oh no...

خب تصادف بود اوه نه

the boss is heading straight for the studio.

... رئیس مستقیماً به سمت استودیو می رود.

I had better dash... see ya.

بهتر بود داش... ببینمت.

Bye Rob.

خداحافظ راب

It looks like he's done a runner again. Bye.

به نظر می رسد که او دوباره یک دونده را انجام داده است. خدا حافظ.

Hi everyone, we hope you enjoyed that video

سلام به همه، امیدواریم از این ویدیو لذت برده باشید

and thank you very much for watching.

و از تماشای شما بسیار سپاسگزاریم.

We have so many more just like it so

ما خیلی چیزهای دیگر را درست مانند آن داریم، بنابراین

if you don't want to miss a single one,

اگر نمی‌خواهید یکی از آنها را از دست بدهید،

make sure to subscribe and we will see you regularly.

حتماً مشترک شوید و ما مرتباً شما را خواهیم دید.

Hope to see you soon. Bye guys!

امیدوارم به زودی شما را ببینم. خداحافظ بچه ها!