BOX SET: English vocabulary mega-class! 🤩 Learn 8 English 'portmanteau words' in 21 minutes!

Hello and welcome to The English

سلام و به The English

We Speak. I m Feifei.

We Speak خوش آمدید. من فیفی هستم

And I'm Roy!

و من روی هستم!

Wow, Roy! You've grown your

وای روی!

beard back! I thought you'd shaved

ریش خود را باز کردی! من فکر کردم

it off. I saw this picture of you on

آن را اصلاح کرده ای من این عکس شما را

social media without a beard. Here, look!

بدون ریش در شبکه های اجتماعی دیدم. اینجا، نگاه کن!

That's not me. That's a picture of

این من نیستم. اینم عکس

my son. He does look like me, but

پسرم او شبیه من است، اما

he's a lot younger than me.

از من خیلی کوچکتر است.

Every picture on here is of your

هر عکسی که در اینجا هست مربوط به

son! You're really guilty of 'sharenting'.

پسر شماست! شما واقعاً در "اشتراک گذاری" مقصر هستید.

I am not sharenting! I know what

من به اشتراک نمی گذارم! میدونم

that means. It's for people who share

یعنی چی این برای افرادی است که

way too many photos of their children!

عکس های زیادی از فرزندان خود به اشتراک می گذارند!

I do not share too much! Besides, he's really cute!

من زیاد به اشتراک نمی گذارم! علاوه بر این، او واقعا ناز است!

He is cute, because he looks

او ناز است، چون

like his mother! But you need to

شبیه مادرش است! اما باید

be careful how much your share.

مراقب میزان سهم خود باشید.

Let's talk more about sharenting

بیایید بعد از این مثال ها در مورد اشتراک گذاری بیشتر صحبت کنیم

after these examples.

. اشتراک گذاری

There are many pros and cons of

مزایا و معایب زیادی دارد

sharenting. We need to think

.

about them before we post all

قبل از انتشار

these photos of our children.

این همه عکس از فرزندانمان باید به آنها فکر کنیم.

He needs to stop sharenting -

او باید اشتراک گذاری را متوقف کند -

I see so many photos of his daughter.

من عکس های زیادی از دخترش می بینم.

Eric, I'm tired of your constant

اریک، من از اشتراک گذاری مداوم تو خسته شده ام

sharenting. Aren't you worried

. آیا نگران نیستید

that your son won't be happy

که پسرتان

about this in the future?

در آینده از این بابت خوشحال نشود؟

This is The English We Speak

این The English We Speak

from BBC Learning English and

از BBC Learning English است و

we're talking about the expression

ما در مورد عبارت

'sharenting'. Sometimes parents

"اشتراک گذاری" صحبت می کنیم. گاهی اوقات والدینی

who commit sharenting are known

که متعهد به اشتراک گذاری هستند،

as 'sharents'. Roy, you are a sharent!

به عنوان "اشتراک" شناخته می شوند. روی، تو شرنتی!

Haha, I am not! I'm just really proud

هاها من نیستم! من واقعا

of my son. I do agree that you need

به پسرم افتخار می کنم. من موافقم که

to be careful when sharing things about your children.

هنگام به اشتراک گذاشتن مطالب در مورد فرزندانتان باید مراقب باشید.

Yes, there has to be a barrier

بله، باید یک مانع

between public and private life.

بین زندگی عمومی و خصوصی وجود داشته باشد. به همین

That's why I only share videos

دلیل من فقط فیلم ها

and photos of him doing things

و عکس های او را در حال انجام کارهایی

like playing football. Have you seen

مانند فوتبال به اشتراک می گذارم. دیدی

how good he is? He's like the new Pele!

چقدر خوبه؟ او شبیه پله جدید است!

I have - he's really good.

من دارم - او واقعاً خوب است.

And I don't think that's sharenting,

و من فکر نمی‌کنم این اشتراک‌گذاری باشد،

and I suppose even though you

و فکر می‌کنم با وجود اینکه شما

post a lot, there's nothing

زیاد پست می‌کنید، هیچ چیز

too personal. So, I'll stop calling you a 'sharent'.

خیلی شخصی وجود ندارد. بنابراین، دیگر شما را "شتراک" صدا نمی کنم.

I think 'sharenting' is related

من فکر می کنم "اشتراک گذاری"

to too much information. But

به اطلاعات بیش از حد مرتبط است. اما

we also need to think about

ما همچنین باید در مورد

what we post, because in the

آنچه که پست می کنیم فکر کنیم، زیرا در

future, my son may be very

آینده،

angry if I embarrass him with

اگر پسرم با

a silly picture of him dressed up like a giant parrot.

یک عکس احمقانه از او که مانند یک طوطی غول پیکر لباس پوشیده از او خجالت زده شود، ممکن است بسیار عصبانی شود.

But there is a photo of your

اما یک عکس از

son dressed as a giant parrot!

پسر شما در لباس یک طوطی غول پیکر وجود دارد!

He looks ridiculous! You

او مسخره به نظر می رسد!

should remove that photo.

باید اون عکس رو حذف کنی

That's not my son it's me.

این پسر من نیست، من هستم.

I like dressing in animal costumes.

من لباس پوشیدن در لباس حیوانات را دوست دارم.

He really does look like you, Roy. Bye!

او واقعاً شبیه تو است، روی. خدا حافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Hello and welcome to The English

سلام و به The English

We Speak. I'm Feifei... err Rob,

We Speak خوش آمدید. من فیفی هستم... ارر راب،

could we have your attention, please?

لطفا توجه شما را جلب کنیم؟

... oh sorry, Feifei, I was just looking at

... اوه ببخشید فیفی، من فقط

the news on my smartphone.

اخبار را در گوشی هوشمندم نگاه می کردم.

Now is not the time to be looking at the

اکنون زمان نگاه کردن به

news - we are presenting a programme.

اخبار نیست - ما در حال ارائه یک برنامه هستیم.

I know, but there's so much news

می دانم، اما اخبار بسیار زیادی وجود دارد که باید

to look at and it's all very very...

به آنها نگاه کرد و همه آنها بسیار بسیار...

... depressing? Yes, there has been a lot of

... افسرده کننده است؟ بله،

depressing news recently,

اخیراً اخبار ناامیدکننده زیادی منتشر شده است،

but you seem addicted to it.

اما به نظر می رسد که شما به آن معتاد شده اید.

Look at this! Did you know

به این نگاه کن! میدونستی

we are all going to die... some day?

همه ما قراره یه روز بمیریم؟

Enough doomscrolling, Rob!

بس است، راب!

What's that?

آن چیست؟

'Doomscrolling' describes continuously

«Doomscrolling»

scrolling through endless bad news

پیمایش مداوم در میان داستان‌های بی‌پایان اخبار بد

stories on your smartphone

در برنامه تلفن هوشمند،

app, on social media or on the internet.

رسانه‌های اجتماعی یا اینترنت را توصیف می‌کند.

It happens a lot during the coronavirus

در طول همه گیری ویروس کرونا بسیار اتفاق می افتد

pandemic. And you're obsessed, Rob -

. و شما وسواس دارید، راب -

you just can't stop reading

شما نمی توانید از خواندن

information that depresses you.

اطلاعاتی که شما را افسرده می کند دست بردارید.

OK, OK - I'll try and find some more positive

خوب، خوب - سعی می کنم تا اخبار مثبت بیشتری پیدا کنم

news while we hear some examples...

تا چند نمونه را بشنویم...

I've been doomscrolling too much and

من بیش از حد در حال قیامت هستم و

read so much information about coronavirus that

اطلاعات زیادی درباره ویروس کرونا خوانده ام که

I can't sleep at night.

شب ها نمی توانم بخوابم.

Stop doomscrolling! If you read too much

قیامت را متوقف کنید! اگر زیاد

bad news you'll get depressed.

اخبار بد بخوانید افسرده خواهید شد.

My brother does too much doomsurfing -

برادر من بیش از حد در حال گشت و گذار در قیامت است -

he loves to tell us the latest gloom and doom

او دوست دارد آخرین غم و اندوه جهان را به ما بگوید

in the world, so we've stopped listening to him!

، بنابراین ما دیگر به او گوش نمی دهیم!

This is The English We Speak from BBC

این The English We Speak از BBC

Learning English and we're talking

Learning English است و

about doomscrolling -

در مورد Doomscrolling صحبت می کنیم - که به آن

also called doomsurfing.

Doomsurfing نیز گفته می شود.

That's endlessly looking at depressing

این نگاه بی‌پایان به

news stories on your

داستان‌های خبری افسرده‌کننده در

smartphone app, on social media or the

اپلیکیشن گوشی هوشمند، رسانه‌های اجتماعی یا

internet. I think it's time we had

اینترنت است. من فکر می کنم وقت آن رسیده است که

some good news stories, Rob.

چند خبر خوب داشته باشیم، راب.

Yes - and I think I've got one.

بله - و فکر می‌کنم یکی را دارم.

Look, a kitten that went missing has been found...

ببین بچه گربه ای که گم شده بود پیدا شد...

Sweet!

شیرین!

...and look at this - new research says

...و به این نگاه کنید - تحقیقات جدید می گوید

biscuits don't make you fat...

بیسکویت ها شما را چاق نمی کنند...

and look at this story...

و به این داستان نگاه کنید...

OK, Rob. Is there a word for endlessly

باشه، راب. آیا کلمه ای برای

looking at good news stories?

نگاه کردن بی پایان به اخبار خوب وجود دارد؟

Joyscrolling? Happyscrolling?

Joyscrolling؟ Happyscrolling؟

Well, it's good to see you smiling again.

خوب، خوشحالم که می بینم دوباره لبخند می زنی.

Well, we all need something to smile

خوب، همه ما بعد از اتفاقات امسال به چیزی برای لبخند زدن نیاز داریم

about after the events of this year.

.

I agree. Bye.

موافقم. خدا حافظ.

Bye bye.

خداحافظ.

Hello and welcome to The English

سلام و به The English

We Speak with me, Feifei...

We Speak with me خوش آمدید، فیفی...

Yeah, yeah, it was fun, wasn't it, yeah...

آره، آره، جالب بود، نه، آره...

and when Neil fell over... I know!

و وقتی نیل به زمین افتاد... میدونم!

Excuse me, Rob.

ببخشید راب

Can we begin now?

حالا می توانیم شروع کنیم؟

Oh, right. Sorry - I'll call you back. Bye.

درسته. متاسفم - من با شما تماس خواهم گرفت. خدا حافظ.

Rob, you know the rules - no mobile

راب، شما قوانین را می دانید -

phones in the studio.

تلفن همراه در استودیو وجود ندارد.

We can't have them ringing

ما نمی توانیم آنها را مجبور به زنگ زدن

when we're broadcasting.

در هنگام پخش کنیم.

Switch it off, please.

خاموشش کن لطفا

But... but I'm expecting

اما ... اما من منتظر

a very important call and...

یک تماس بسیار مهم و ...

Tough!

سخت هستم!

OK. How can I check the latest

خوب. اکنون چگونه می توانم آخرین

football scores now?

نمرات فوتبال را بررسی کنم؟

And ring my mum, and I wanted

و زنگ بزن به مامانم و میخواستم

to send a text to Dan and...

به دن و... راب پیام بدم

Rob, are you OK? You're starting

، حالت خوبه؟ شما شروع

to sweat. Oh no, I think

به عرق کردن کرده اید. اوه نه، من فکر می کنم

you've got NOMOPHOBIA!

شما مبتلا به نوموفوبیا هستید!

Oh no! What's that? I know,

وای نه! آن چیست؟ من می دانم،

I'll look it up on my phone.

من آن را در گوشی خود جستجو می کنم.

No phones, Rob! But I can tell you

بدون تلفن، راب! اما می توانم به شما بگویم

that nomophobia is the fear of not having

که نوموفوبیا ترس از نداشتن

or not being able to use your mobile phone!

یا عدم استفاده از تلفن همراه است!

Let's hear some examples of other

بیایید چند نمونه از دیگر

nomophobia sufferers...

مبتلایان به نوموفوبیا را بشنویم...

My brother has definitely

برادر من قطعاً

got nomophobia - he never switches

دچار نوموفوبیا شده است - او هرگز

his phone off, even when we're at the cinema.

تلفن خود را خاموش نمی کند، حتی وقتی ما در سینما هستیم.

My phone is being fixed and I'm feeling

تلفن من در حال تعمیر است و من

quite anxious - maybe

کاملاً مضطرب هستم - شاید به

I've got nomophobia?!

نوموفوبیا مبتلا شده ام؟!

Calling all nomophobes - it's time

تماس با همه نوموفوب ها - وقت آن است

to switch off your phones,

که تلفن های خود را خاموش کنید،

have a digital detox and

سم زدایی دیجیتالی داشته باشید و

start talking to people rather

به

than staring at a small screen!

جای خیره شدن به یک صفحه نمایش کوچک، با مردم صحبت کنید!

You're listening to The English

شما در حال گوش دادن به The English

We Speak from BBC Learning English,

We Speak از BBC Learning English هستید،

and we're talking about

و ما در مورد

'nomophobia' - the fear of not having or

"نوم هراسی" صحبت می کنیم - ترس از نداشتن یا

not being able to use your mobile

عدم استفاده از

phone. Rob's got it right now.

تلفن همراه. راب همین الان فهمیده

Not long now, Rob, until you can

خیلی وقته، راب، تا بتونی

go outside and use your phone.

بیرون بری و از گوشیت استفاده کنی.

Phew! I've got to text Dan

اوه! باید به دن پیامک بزنم

and tell him a really funny joke,

و یک جوک واقعا خنده دار به او بگویم،

plus add some amusing emojis...

به علاوه چند شکلک خنده دار اضافه کنم...

So, really urgent, then? You could

خب، واقعاً ضروری است؟ شما فقط می توانید

just go and talk to him - he's sitting

بروید و با او صحبت کنید - او همانجا نشسته است

right over there.

.

I can't do that. I have

من نمی توانم این کار را انجام دهم. من باید از

to use my phone - I do everything

تلفنم استفاده کنم -

on my phone these days.

این روزها همه کارها را با تلفنم انجام می دهم.

I can't live without it. Can I switch on now?

من نمی توانم بدون آن زندگی کنم. الان میتونم روشن کنم؟

Oh go on, then.

اوه ادامه بده پس

We've almost finished.

ما تقریباً تمام کرده ایم.

Oh no! The battery is dead - it needs charging.

وای نه! باتری تمام شده است - نیاز به شارژ دارد.

Oh dear, Rob. It looks like

اوه عزیز، راب. به نظر می رسد برای مدتی طولانی تر

you'll be suffering from nomophobia

از نوموفوبیا رنج خواهید برد

for a bit longer.

.

Bye.

خدا حافظ.

Bye. Could I borrow yours, please?

خدا حافظ. آیا می توانم مال شما را قرض بگیرم، لطفا؟

Are you OK, Neil?

حالت خوبه نیل؟

Just clearing out this cupboard,

تازه این کمد را پاک کردی،

Feifei. It's full of old junk.

فیفی. پر از آشغال های قدیمی است.

Ooh, what a lot of stuff.

اوه، چه چیزهای زیادی.

Is that a... gorilla arm?

آیا این بازوی گوریل است؟

Yes, that was a fun project.

بله، این یک پروژه سرگرم کننده بود.

Interesting.

جالب هست.

Ooh, this is the microphone

اوه، این میکروفونی است که

I recorded my first masterpiece with.

اولین شاهکارم را با آن ضبط کردم.

Bit dusty. I wonder

کمی گرد و خاکی می دانم

if it still works? Or maybe I should

که آیا هنوز کار می کند؟ یا شاید باید

sell it? Who would buy it?

بفروشمش؟ چه کسی آن را می خرید؟

Neil.

نیل.

Yes?

آره؟

I have the perfect solution for you.

من راه حل عالی برای شما دارم.

Why don't you freecycle it?

چرا دوچرخه آزاد نمیزنید؟

That's a good idea.

I exchange a microphone...

این ایده خوبی است.

میکروفون را

for a bicycle, right?

با دوچرخه عوض می کنم، درست است؟

No. You give it away.

نه. شما آن را از دست می دهید.

You give it to someone for free.

شما آن را مجانی به کسی می دهید.

It's another way of recycling.

این یک راه دیگر برای بازیافت است.

There are websites that help match you

وب سایت هایی وجود دارند که به شما کمک می کنند تا شما را

to people who want these things.

با افرادی که این چیزها را می خواهند هماهنگ کنید.

Free... recycle. Freecycle.

رایگان ... بازیافت. چرخ آزاد.

Yes, I like the idea. But I would like

بله، ایده را دوست دارم. اما من

a free bicycle even more!

یک دوچرخه رایگان حتی بیشتر می خواهم!

Let's listen to these examples.

بیایید به این مثال ها گوش کنیم.

When we installed our new kitchen,

وقتی آشپزخانه جدیدمان را نصب کردیم،

I freecycled all the old pots and pans.

همه قابلمه‌ها و ماهی‌تابه‌های قدیمی را آزاد کردم. می

I was going to buy a big, shiny monitor for

خواستم یک مانیتور بزرگ و براق برای

my computer, but then I found someone

کامپیوترم بخرم، اما بعد دیدم شخصی در حال

was freecycling their old one. Win win!

دوچرخه سواری آزاد است. برد - برد!

Our apartment is tiny and my bike

آپارتمان ما کوچک است و دوچرخه من

was taking up so much space.

فضای زیادی را اشغال کرده بود.

I couldn't face all the effort of selling it,

من نتوانستم با تمام تلاش فروش آن روبرو شوم،

so I just freecycled it. Easy.

بنابراین فقط آن را آزاد کردم. آسان.

You're listening to The English We

شما در حال گوش دادن به The English We

Speak from BBC Learning English.

Speak از BBC Learning English هستید.

The expression we're looking at in this

عبارتی که ما در این برنامه به آن نگاه می کنیم

programme is 'freecycle'.

«چرخه آزاد» است.

So, do you freecyle, Feifei?

خب، فیفی بازی میکنی؟

Sure. I did a big clear out last year

مطمئن. سال گذشته یک کلیپ بزرگ انجام دادم

and freecycled lots of stuff. Felt great!

و چیزهای زیادی را به صورت آزاد چرخاندم. احساس عالی کرد!

Anyway, what are you doing  with that old microphone?

به هر حال، با آن میکروفون قدیمی چه می‌کنید؟

You know, I feel kind of attached

میدونی من یه جورایی بهش وابسته شدم

to it. I might just keep it for now.

شاید فعلا نگهش دارم

Your choice. What about the other stuff?

انتخاب شماست. چیزهای دیگر چطور؟

Well, I do like this gorilla arm. Might

خوب، من این بازوی گوریل را دوست دارم. ممکن است

need it for a party one day. And this old

یک روز برای مهمانی به آن نیاز داشته باشد. و این

VHS player could be useful. And I couldn't

پخش کننده قدیمی VHS می تواند مفید باشد. و من نمی

possibly get rid of this lovely old coat.

توانستم از شر این کت قدیمی دوست داشتنی خلاص شوم.

Lots of memories...

خاطرات زیاد...

I don't think you're going to

فکر نمی کنم

freecycle any of it, are you?

هیچ کدام از آن ها را آزاد دوچرخه سواری کنید، درست است؟

Not quite yet. Though

هنوز کاملا نه. اگرچه

I wouldn't mind looking on some

من بدم نمی آید به برخی

of those freecycling websites.

از آن وب سایت های دوچرخه سواری آزاد نگاه کنم.

See if I can pick up any more antique microphones.

ببینید آیا می‌توانم میکروفون‌های عتیقه دیگری بردارم.

But you have no space left in the cupboard!

اما جای شما در کمد باقی نمانده است!

Haha, we'll see. Bye for now.

هاها، خواهیم دید. فعلا خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English

سلام و به The English

We Speak. I’m Feifei.

We Speak خوش آمدید. من فیفی هستم

And I’m Neil. So how was your

و من نیل هستم پس تعطیلاتت چطور بود

holiday, Feifei? Got any photos?

فیفی؟ عکسی دارید؟

Yeah! Aren't they cool?

آره باحال نیستند؟

Well, I haven't seen them.

خب من ندیدمشون

Haven't seen them? Well check out

آنها را ندیده اید؟ خوب

my social media feeds.

فیدهای رسانه های اجتماعی من را بررسی کنید.

Erm… well, I'll have to wait till I get to my computer.

خب، من باید صبر کنم تا به کامپیوترم برسم.

I can't see anything on this dumbphone.

من نمی توانم چیزی را در این دمبله ببینم.

Dumbphone?!

دمبله؟!

Yeah, I was getting addicted to my

بله، من داشتم به

smartphone – I couldn't stop checking it

گوشی هوشمندم معتاد می شدم - نمی توانستم

every five seconds - so I got rid of it and

هر پنج ثانیه یک بار آن را چک نکنم - بنابراین از شر آن خلاص شدم و

now I have this dumbphone! It's brilliant –

اکنون این گوشی گنگ را دارم! فوق العاده است - به

it does absolutely nothing apart from phone and text!

غیر از تلفن و متن هیچ کاری نمی کند!

Oh I see. The opposite of 'smart' is

اوه می فهمم. نقطه مقابل "هوشمند"

'dumb', so the opposite of a smartphone

"گنگ" است، بنابراین نقطه مقابل یک تلفن هوشمند

is a 'dumbphone'.

"گوله" است.

You've got it! It's very fashionable,

گرفتیش! خیلی شیک است،

you know. Eddie Redmayne uses one!

می دانید. ادی ردمین از یکی استفاده می کند!

Hmm, not sure about that… But

هوم، در مورد آن مطمئن نیستم... اما

let's hear some examples.

اجازه دهید چند نمونه بشنویم.

Argh my arm is killing me from

ارگ دستم داره از

playing around with my phone so much.

اینهمه بازی با گوشیم منو میکشه. برای

Get yourself a dumbphone, like

خودت یه دمبله بگیر مثل

me. There's nothing to check!

من چیزی برای بررسی وجود ندارد!

My sleep has improved so much since I

از زمانی که گوشی هوشمندم را خلاص کردم، خواب من بسیار بهبود یافته است

got rid of my smartphone. There's no

. هیچ

temptation to stare at this dumbphone in bed!

وسوسه ای برای خیره شدن به این دمبله در رختخواب وجود ندارد!

I'm sick of being bullied by my smartphone.

از اینکه توسط گوشی هوشمندم مورد آزار و اذیت قرار می گیرم حالم به هم می خورد.

I'm going to join the dumbphone revolution!

من می خواهم به انقلاب دمبله بپیوندم!

This is The English We Speak

این The English We Speak

from BBC Learning English.

از BBC Learning English است.

We're learning the word 'dumbphone'.

ما در حال یادگیری کلمه Dumbphone هستیم.

A dumbphone is a simple, old-fashioned

Dumbphone یک تلفن همراه ساده و قدیمی است

style mobile phone

which can only make calls and send text

که فقط می تواند تماس بگیرد و پیامک ارسال کند

messages. 'Dumb' is the opposite of 'smart'.

. "گنگ" مخالف "هوشمند" است.

Some people are choosing to use

برخی از افراد استفاده از

them because they think smartphones

آنها را انتخاب می کنند زیرا فکر می کنند تلفن های هوشمند

distract them too much.

بیش از حد حواس آنها را پرت می کند.

It's a word that's only appeared over

این کلمه ای است که فقط در

the last couple of years, so you probably

چند سال اخیر ظاهر شده است، بنابراین احتمالاً

won't find it in a dictionary – but it's been

آن را در فرهنگ لغت پیدا نخواهید کرد - اما

used a lot in the media. So Feifei, how am

در رسانه ها از آن بسیار استفاده شده است. پس فیفی، چطور می‌خواهم

I going to see these holiday snaps of yours?

این عکس‌های تعطیلات شما را ببینم؟

Neil, just get a new smartphone.

نیل، فقط یک گوشی هوشمند جدید تهیه کن. به

No way. The past is the future!

هیچ وجه. گذشته آینده است!

What next? Are you going to start

بعدش چی؟ آیا قرار است

coming to work on a horse?

با اسب به سر کار بیایید؟

Now that is a great idea! Maybe

حالا این یک ایده عالی است! شاید

I could swap my computer for a

بتوانم کامپیوترم را با

typewriter. And who really needs

ماشین تحریر عوض کنم. و چه کسی واقعاً به برق نیاز دارد

electricity when you can have a nice gas lamp…

وقتی می توانید یک لامپ گازی خوب داشته باشید ...

Goodbye!

خداحافظ!

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Neil and joining me today is…

من نیل هستم و امروز به من ملحق می شود…

Argh! Ouch!

ارگ! آخ!

…Feifei… who's just walked right into a door.

... فیفی ... که به تازگی وارد یک در شده است.

Hi. I was just catching up on some

سلام. تازه داشتم

messages on my phone and I sort of lost

پیغام های تلفنم را می گرفتم و

track of where I was.

جایی که بودم را گم کردم.

Hmm yes, you were walking around like a zombie

هوم بله، شما مثل یک زامبی راه می رفتید

– a smartphone zombie.

- یک زامبی گوشی هوشمند.

A smombie is a person who walks around with

اسمامبی کسی است که با

their head bowed down, writing messages or

سرش پایین راه می‌رود، پیام می‌نویسد یا

playing games on their phone and not paying

بازی می‌کند و

any attention to the world around them!

هیچ توجهی به دنیای اطرافش ندارد!

Even if they're in a situation which might

حتی اگر در موقعیتی قرار بگیرند که ممکن است

be dangerous – like crossing a road.

خطرناک باشد - مانند عبور از یک جاده.

Or walking into a radio studio door!

یا وارد شدن به در استودیو رادیویی!

How's your nose?

دماغت چطوره؟

OK, OK, Neil. You've made your point.

باشه، باشه، نیل. شما منظور خود را بیان کردید.

Let's hear some examples.

بیایید چند نمونه بشنویم. این روزها

I'm too terrified to drive past the college

خیلی ترسیده ام که از کنار کالج رانندگی کنم

these days. You never know when a smombie's

. شما هرگز نمی دانید چه زمانی یک اسمامبی در

going step out into the road in front of the car!

حال رفتن به جاده جلوی ماشین است!

I was knocked flying the other day by a smombie

روز گذشته در حال پرواز در حالی که داشتم اتوبوس می‌خواستم توسط یک اسمامبی ضربه خوردم

as I was trying to get a bus. I don't even

. من حتی

think she knew she'd bumped into me!

فکر نمی کنم او می دانست که با من برخورد کرده است!

People don't know how to communicate with

مردم دیگر نمی دانند چگونه با

each other face-to-face any more. They are

یکدیگر رو در رو ارتباط برقرار کنند. اینا

such smombies!

همچین اسمومبیایی هستن

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English

BBC Learning English است

and in this programme we're learning

و در این برنامه ما در حال یادگیری

a really new word which is made up of two

یک کلمه جدید هستیم که از دو کلمه تشکیل شده است

words – smartphone and zombie.

- اسمارت فون و زامبی.

The word is smombie. It's actually

کلمه اسمامبی است. این در واقع

from German and has won

از آلمان است و برنده

Germany's 'Youth Word of the Year' competition.

مسابقه "کلمه جوانان سال" آلمان شده است.

But people are now starting to use it in English too.

اما مردم در حال حاضر شروع به استفاده از آن در زبان انگلیسی نیز کرده‌اند.

It describes people who walk around totally

این افراد را توصیف می کند که کاملاً

absorbed by their smartphones.

جذب تلفن های هوشمند خود در اطراف راه می روند.

You know, the kind of people who

می دانید، آن دسته از افرادی که

walk into the road without looking at the traffic…

بدون نگاه کردن به ترافیک وارد جاده می شوند

Or into studio doors.

یا به درهای استودیو می روند.

Enough now, Neil!

دیگر بس است نیل!

Goodbye!

Bye.

خداحافظ!

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I’m Feifei.

من فیفی هستم

And I'm Roy!

و من روی هستم!

I hear you're on holiday next week!

شنیدم هفته بعد در تعطیلات هستی!

I bet you're really excited about a lovely holiday

شرط می بندم که واقعاً برای یک تعطیلات دوست داشتنی هیجان زده هستید

and not having to think  about work for a whole week!

و مجبور نیستید برای یک هفته کامل به کار فکر کنید!

Well, I'm going to the beach,  but I'll still be working –

خوب، من به ساحل می روم، اما همچنان کار خواهم کرد - دارم به سر

I'm going on a workation.

کار می روم.

Oh right, well, I feel like  I've been on a workation

اوه، خوب، راستش را بخواهید، احساس می‌کنم

since March to be honest,

از ماه مارس سر کار هستم،

because I haven't been to the office in months.

زیرا ماه‌هاست که به دفتر نرفته‌ام.

No, Roy.

نه، روی.

You've been working from home.

شما از خانه کار کرده اید.

A workation involves you going somewhere

یک کار شامل این است که شما به جایی بروید که

where you might go on holiday, like a beach,

ممکن است در تعطیلات بروید، مانند یک ساحل،

but working your normal routine.

اما روی روال عادی خود کار کنید.

Ahh that makes a lot of sense.

آهان خیلی منطقی است

It's a portmanteau, or combination of two words -

این یک پورمانتو یا ترکیبی از دو کلمه است -

'work' and 'vacation'.

"کار" و "تعطیلات".

So, that means you'll be working as normal then?

بنابراین، این بدان معناست که شما در آن زمان به طور معمول کار خواهید کرد؟

Yes, of course.

بله حتما.

Which means that

این بدان معناست که

there will be no office parties while I'm away.

تا زمانی که من دور هستم هیچ مهمانی اداری برگزار نخواهد شد.

Right, so I guess that means I should

درست است، بنابراین حدس می‌زنم این بدان معناست که باید

send an email to cancel the office

یک ایمیل برای لغو المپیک اداری بفرستم

Olympics while we listen to some examples.

در حالی که ما به چند نمونه گوش می‌دهیم.

She spent the day working from the hotel bar

او روز را در بار هتل کار می کرد

and at night she visited the local area.

و شب از منطقه محلی بازدید می کرد.

She really enjoyed her workation.

او واقعا از کار خود لذت می برد.

I'm going on workation next week to be closer

من هفته آینده می روم سر کار تا

to nature while I work.

در حین کار به طبیعت نزدیکتر باشم.

Hopefully the internet will be good.

امیدوارم اینترنت خوب بشه

My workation didn't go as planned as it rained

کار من آنطور که برنامه ریزی شده بود پیش نرفت زیرا در

the whole time I was away.

تمام مدتی که دور بودم باران بارید.

I didn’t manage to see or do anything fun.

من موفق به دیدن یا انجام هیچ چیز سرگرم کننده ای نشدم.

This is The English We Speak  from BBC Learning English,

این The English We Speak از BBC Learning English است

and we’re talking about  the expression 'workation'.

و ما در مورد عبارت «کار» صحبت می‌کنیم.

'Workation' is a combination

"کار" ترکیبی

of the words 'work' and 'vacation'

از دو کلمه "کار" و "تعطیلات" است

and it refers to a holiday where you go to another

و به تعطیلاتی اشاره دارد که در آن به مکان دیگری می روید

location but continue working as normal.

اما به طور معمول به کار خود ادامه می دهید.

Yes, so you could go somewhere like a beach,

بله، بنابراین می توانید در حین کار به جایی مانند ساحل،

skiing resort or tourist area while working.

پیست اسکی یا منطقه توریستی بروید.

You can even go to another  country on your workation

حتی

if your company permits it.

اگر شرکت شما اجازه دهد می‌توانید در محل کارتان به کشور دیگری بروید.

So, you were planning to hold the office

بنابراین، شما قصد داشتید

Olympic games while you thought I wasn't working?

بازی های المپیک اداری را برگزار کنید در حالی که فکر می کردید من کار نمی کنم؟

No, I was only joking –

نه، من فقط شوخی کردم - ما

we would never hold any  games or parties without you!

هرگز بدون تو هیچ بازی یا مهمانی برگزار نمی‌کنیم!

Well, good – because I bring the  fun by winning all the games!

خوب، خوب - زیرا من با برنده شدن در همه بازی‌ها سرگرمی را به ارمغان می‌آورم!

Right, I'm going to get

درست است، من

ready to go on my workation – a week by the beach

برای رفتن به محل کارم آماده می شوم - یک هفته کنار ساحل

and I'll need my sunglasses and swimwear.

و من به عینک آفتابی و لباس شنا نیاز دارم.

I can't wait to go to Brighton beach!

من نمی توانم صبر کنم تا به ساحل برایتون بروم! در فوریه به

You're going to Brighton – in the  south of the UK – in February?

برایتون - در جنوب بریتانیا - می روید؟

Well, good luck finding the Sun –

خوب، موفق باشید در یافتن خورشید -

You should probably take a coat on your workation.

احتمالاً باید در محل کار خود کت بپوشید.

OK Roy, bye!

باشه روی، خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Morning, Feifei! Nice bike.

صبح، فیفی! موتور خوبیه.

Thanks Rob, you know I always

متشکرم راب، می دانی که من همیشه با

cycle to work. And what a beautiful sports car!

دوچرخه به سر کار می روم. و چه ماشین اسپرت زیبایی!

Oh this old thing? Hey, Feifei, mind

اوه این قدیمی؟ هی، فیفی، فکر می‌کنی

if we take a quick selfie?

یک سلفی سریع بگیریم؟

What, me in my sweaty cycling

چه، من با وسایل دوچرخه سواری عرق کرده ام

gear and you leaning on your fancy...

و تو که به فانتزیت تکیه داده ای...

Smile!

لبخند بزن!

Right! Let me just post that... out there

درست! اجازه دهید فقط این را پست کنم... آنجا

"I really respect my super healthy

"من واقعاً به همکار فوق العاده سالم

colleague Feifei cycling to work every day.

فیفی احترام می گذارم که هر روز با دوچرخه سر کار می رود.

It saves money and is so good for the

این باعث صرفه جویی در هزینه می شود و برای محیط زیست بسیار مفید است

environment! Much better than lazy

! خیلی بهتر از

little me driving this old car."

من کوچولوی تنبلی که این ماشین قدیمی را رانندگی می کنم."

Hang on, let me see. You know,

صبر کن ببینم میدونی،

Rob, I'm not sure how I feel about this

راب، من مطمئن نیستم که در مورد این پست چه احساسی دارم

post. I mean, it's a bit of a humblebrag.

. منظورم این است که کمی تواضع است.

A humblebrag?

متواضع؟

Sorry - I'll just say it straight. You

متاسفم - من فقط صراحتاً می گویم. به

make it look like you're praising my

نظر می رسد که داری از

cycling, but in fact you're just drawing

دوچرخه سواری من تعریف می کنی، اما در واقع فقط

attention to your expensive car.

توجه را به ماشین گران قیمت خود جلب می کنی.

Hmm.

هوم به

You look like you're being humble,

نظر می‌رسید که متواضع هستید،

but in fact you're bragging - showing off -

اما در واقع دارید

about your car. It's a humblebrag.

در مورد ماشین خود لاف می‌زنید - خودنمایی می‌کنید. این یک حقارت است.

False modesty.

حیا کاذب

OK, I get it. You're right. I suppose

باشه فهمیدم. حق با شماست. فکر می کنم

that is what I was doing.

این همان کاری بود که من انجام می دادم.

You're not the only one. It's

تو تنها نیستی این روزها

everywhere on social media and in the

همه جا در شبکه های اجتماعی و

workplace these days. Check out these humblebrags:

محل کار وجود دارد. این فرومایه‌ها را بررسی کنید:

I never thought I was very good at exams,

هرگز فکر نمی‌کردم در امتحانات خیلی خوب باشم،

so it's a bit confusing that I got top of the

بنابراین کمی گیج‌کننده است که

class in all subjects again this year.

امسال دوباره در همه دروس در کلاس اول شدم. امسال

I somehow made it to the singing

به نوعی به

competition final this year. Think the

فینال مسابقه خوانندگی رسیدم. فکر کنید

judges need their ears testing!

داوران به تست گوش نیاز دارند!

And if you want to take your

و اگر می خواهید

humblebragging to the next level, try

فخرفروشی خود را به سطح بعدی ببرید، سعی کنید

hiding your brag inside a complaint.

لاف زدن خود را در یک شکایت پنهان کنید.

I'm exhausted because I've just

من خسته ام چون

received two promotions in three months.

در سه ماه اخیر دو ترفیع دریافت کرده ام.

I need a holiday!

من به تعطیلات نیاز دارم!

Help! I can't believe the cakes in first

کمک! من نمی توانم باور کنم کیک های

class aren't sugar-free. I'll be gaining so much weight.

درجه یک بدون شکر نیستند. من خیلی وزن اضافه خواهم کرد

Some pretty impressive

برخی از فروتنان بسیار چشمگیر

humblebrags there! But what exactly is

وجود دارد! اما دقیقاً

the problem with it?

Well, researchers in Harvard and

مشکل آن چیست؟

خب، محققان در هاروارد و

the University of North Carolina have

دانشگاه کارولینای شمالی

found that if you humblebrag, people like

دریافته‌اند که اگر متواضع باشید، مردم

you less. They say you're better off just bragging.

کمتر شما را دوست دارند. آنها می گویند شما بهتر است فقط لاف بزنید.

Just plain bragging?

فقط لاف زدن؟

Apparently so. Humblebragging

ظاهرا همینطور است. فخرفروشی

makes you look less sincere.

باعث می شود کمتر صمیمی به نظر برسید.

Well, that makes sense. Best to say

خوب، این منطقی است. بهتر است

what I think. Let me change the caption...

آنچه را که فکر می کنم بگویم. بذار کپشن رو عوض کنم...

Right. "I'm not going to lie, I absolutely

درسته. "من دروغ نمی گویم، من کاملاً

love my new sports car. Feifei's bike isn't

عاشق ماشین اسپورت جدیدم هستم. دوچرخه فیفی

bad either."

هم بد نیست." کافیه

That'll do! Let me just comment...

دیگه! بذار فقط نظر بدم...

"Get some exercise!"

"ورزش کن!"

Very funny. Bye bye!

خیلی خنده دار. خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!