What is the future for fuel?: BBC News Review

What is the future for fuel?

آینده سوخت چیست؟

The war in Ukraine has made many people

جنگ در اوکراین باعث شده است که بسیاری از

question their reliance on oil and gas,

مردم وابستگی خود به نفت و گاز را زیر سوال ببرند

and there have been calls for the transition to alternative

و درخواست هایی برای تسریع در انتقال به

and renewable energy sources to be speeded up.

منابع انرژی جایگزین و تجدیدپذیر وجود دارد.

  Hello, I'm Rob. Welcome to News Review

سلام من راب هستم به بررسی اخبار

from BBC Learning English.

از BBC Learning English خوش آمدید.

And to talk more about this story

و برای صحبت بیشتر در مورد این داستان

and the vocabulary behind the headlines,

و واژگان پشت سرفصل ها،

we've got Roy. Hello Roy.

روی را داریم. سلام روی.

Hello Rob and hello everybody.

سلام راب و سلام به همه.

If you would like to test yourself on the vocabulary around this story,

اگر می‌خواهید خود را در مورد واژگان پیرامون این داستان آزمایش کنید،

all you need to do is head to our website

تنها کاری که باید انجام دهید این است که

bbclearningenglish.com to take a quiz.

برای شرکت در یک مسابقه به وب‌سایت ما bbclearningenglish.com بروید.

But now, let's explain more about this news story.

اما حالا اجازه دهید در مورد این خبر بیشتر توضیح دهیم . پس از تهاجم به اوکراین

Countries, mainly in Europe, have been trying to reduce

، کشورهایی، عمدتاً در اروپا، تلاش کرده‌اند تا

their reliance on Russia's oil and gas

وابستگی خود به نفت و گاز روسیه را کاهش دهند

following the invasion of Ukraine.

.

The EU gets roughly 40% of its gas from Russia.

اتحادیه اروپا تقریبا 40 درصد گاز خود را از روسیه تامین می کند.

That's according to figures from research group

این بر اساس آمارهای گروه تحقیقاتی

Transport and Environment.

حمل و نقل و محیط زیست است.

This dependence costs around $118 million a day.

این وابستگی حدود 118 میلیون دلار در روز هزینه دارد.

The EU has now laid out a strategy that could cut reliance

اتحادیه اروپا اکنون راهبردی را ارائه کرده است که می تواند

on this fuel source by two thirds within a year.

طی یک سال دو سوم از اتکا به این منبع سوخت را کاهش دهد.

The REPowerEU Plan aims to make Europe independent

هدف طرح REPowerEU استقلال اروپا

of Russian fossil fuels by 2030.

از سوخت‌های فسیلی روسیه تا سال 2030

Yeah, and you've picked three words and expressions

from the news headlines about this story. What are they please?

است. اونا چی هستن لطفا

We have 're-energise',

ما «انرژی مجدد»،

'mitigate' and 'seeing sense'.

«تقویت» و «حس دیدن» داریم.

So, that's 're-energise', 'mitigate' and 'seeing sense'.

بنابراین، «انرژی مجدد»، «تقویت» و «حس دیدن» است.

OK. Well, let's have a look at that first headline then please.

خوب. خوب، بیایید نگاهی به عنوان اول بیندازیم سپس لطفا.

OK. So, our first headline comes from Reuters and it reads:

خوب. بنابراین، اولین تیتر ما از رویترز می آید و می گوید:

So that's 're-energise' — give new energy and life to something.

پس این "انرژی مجدد" است - به چیزی انرژی و زندگی جدید بدهید.

So, 're-energise': R-E, hyphen, E-N-E-R-G-I-S-E.

بنابراین، دوباره انرژی دهید: R-E، خط فاصله، E-N-E-R-G-I-S-E.

Now, notice when I spelt it, I spelt it with an 's'.

حالا، توجه کنید وقتی آن را املا کردم، آن را با 's' نوشتم.

In British English we spell this word with an 's',

در انگلیسی بریتانیایی ما این کلمه را با 's' می

whereas in American English it is spelt with a 'z'.

نویسیم، در حالی که در انگلیسی آمریکایی با 'z' نوشته می شود.

And it means to give new vitality or energy to something,

و به معنای نشاط یا انرژی جدید دادن به چیزی است،

but let's break this word down.

اما بیایید این کلمه را بشکنیم.

Let's first of all talk about that prefix 're-'.

بیایید اول از همه در مورد آن پیشوند 're-' صحبت کنیم.

Yeah, 're-'. I mean, I've seen lots of words that begin with 're-'.

آره، "دوباره" منظورم این است که من کلمات زیادی را دیده ام که با "re-" شروع می شوند.

For example, related to movies,

برای مثال، در مورد فیلم‌ها،

you can get a 'remake' or a 're-release', yeah?

می‌توانید یک «بازسازی» یا «بازنشر» دریافت کنید ، بله؟

Yeah, absolutely. So, what 're-' means is 'again':

بله، قطعا. بنابراین، آنچه 're-' به معنای 'دوباره' است:

that prefix means 'again'.

این پیشوند به معنای 'دوباره' است.

So, if you 'remake' a film, you take an original film —

بنابراین، اگر یک فیلم را «بازسازی» کنید، یک فیلم اصلی می‌گیرید -

maybe the same story with different actors and a different director —

شاید همان داستان با بازیگران مختلف و کارگردانی متفاوت -

and you make it again: you 'remake' the film.

و دوباره آن را می‌سازید: فیلم را «بازسازی» می‌کنید.

You also said 're-release'.

شما هم گفتید "بازنشر".

That's when we take the original film and release it again: to 're-release'.

آن وقت است که فیلم اصلی را می گیریم و دوباره آن را منتشر می کنیم: «باز اکران».

Now, let's move away from movies in, sort of...

حالا، بیایید از فیلم‌ها دور شویم، به نوعی...

If you write an essay and your teacher — they...

اگر شما یک مقاله بنویسید و معلمتان - آنها...

they don't like your essay.

از مقاله شما خوششان نمی‌آید.

You could 'rewrite' it: write it again.

می توانید آن را "بازنویسی" کنید: دوباره بنویسید.

Or 'redo' it — do it again.

یا آن را دوباره انجام دهید - دوباره این کار را انجام دهید.

'Re-energise' means give new energy to something.

"انرژی مجدد" به معنای دادن انرژی جدید به چیزی است.

Yeah, and in the headline we were talking about a situation being 're-energised',

بله، و در عنوان ما در مورد وضعیتی صحبت می‌کردیم که دوباره انرژی می‌گیرد،

but of course people can be 're-energised'.

اما مطمئناً افراد می‌توانند دوباره انرژی بگیرند.

When I'm feeling a bit low or a bit tired,

وقتی کمی احساس ضعف یا کمی خستگی می

I might have a strong cup of coffee to 're-energise' myself.

کنم، ممکن است یک فنجان قهوه قوی بنوشم تا دوباره به خودم انرژی بدهم.

Absolutely. Yes, people can. And if you're really, really tired,

کاملا. بله، مردم می توانند. و اگر واقعاً خسته هستید،

maybe you should take some more holidays.

شاید بهتر باشد تعطیلات بیشتری داشته باشید.

Now, often when we go away, it's time that we can use to de-stress and relax

اکنون، اغلب وقتی دور می‌شویم، زمان آن فرا رسیده است که می‌توانیم از آن برای کاهش استرس و آرامش استفاده کنیم

and that means that we then feel more energised.

و این بدان معناست که پس از آن احساس انرژی بیشتری می‌کنیم.

We feel energised again or 're-energised'.

ما دوباره احساس انرژی می کنیم یا دوباره انرژی می گیریم.

We have another expression that we can use to say this

تعبیر دیگری هم داریم که می توانیم این را بگوییم

and it means... we say: 'Recharge your batteries.'

و به این معنی است که ... می گوییم : باتری های خود را شارژ کنید.

So, you go on holiday to 'recharge your batteries'.

بنابراین، شما به تعطیلات می روید تا «باتری های خود را دوباره شارژ کنید».

It's like we have batteries inside of us and again it...

مثل این است که ما در داخل خود باتری داریم و دوباره آن...

it adds charge again, so it 'recharges our batteries'.

دوباره شارژ می‌کند، بنابراین «باتری‌های ما را دوباره شارژ می‌کند».

And of course you can actually 'recharge' batteries.

و البته می توانید در واقع باتری ها را «شارژ مجدد» کنید. باتری‌های

Recyclable or — sorry — rechargeable batteries:

قابل بازیافت یا – متأسفیم – قابل شارژ:

you can 're-energise' those, can't you? Is that how we say it?

شما می‌توانید دوباره به آن‌ها انرژی بدهید، اینطور نیست؟ اینطوری میگیم؟

You can 're-energise' a battery, but it is not a common way of saying it.

می‌توانید باتری را دوباره «انرژی» کنید، اما این روش معمولی برای گفتن آن نیست.

It would be more natural to say 'recharge' a battery,

گفتن "شارژ مجدد" باتری طبیعی تر است،

but both of the words 're-energise' and 'recharging'

اما هر دو کلمه "باز انرژی" و "شارژ مجدد"

are both about adding energy again.

هر دو در مورد افزودن دوباره انرژی هستند.

So, it's got a similar idea.

بنابراین، ایده مشابهی دارد.

OK Roy. Thanks for that. Let's have a summary:

باشه روی. برای آن متشکرم. بیایید خلاصه ای داشته باشیم:

In our 6 Minute English programme,

در برنامه انگلیسی 6 دقیقه ای خود،

we looked at smart tech and climate change — an interesting topic.

به فناوری هوشمند و تغییرات آب و هوا نگاه کردیم - موضوعی جالب.

How can we watch that video again, Roy?

چگونه می توانیم آن ویدیو را دوباره تماشا کنیم، روی؟

All you need to do is click the link in the description below.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی لینک در توضیحات زیر کلیک کنید.

Yeah, it's down there below. OK.

آره اون پایین اون پایینه خوب.

Let's move on to your next headline please.

لطفا به تیتر بعدی شما برویم.

OK. So, our next headline comes from New Civil Engineer and it reads:

خوب. بنابراین، عنوان بعدی ما از New Civil Engineer می‌آید و می‌خواند:

That's 'mitigate' — lessen negative effects.

«تقویت» - کاهش اثرات منفی.

OK. So, 'mitigate' is a verb

خوب. پس «تقلیل» فعل است

and it is spelt: M-I-T-I-G-A-T-E.

و املای آن: م-ای-ت-ای-گ-ا-ت-ه.

And it means to lessen or lower the bad effects of something.

و به معنای کاهش یا کاهش آثار بد چیزی است.

And we often use this word in connection with business these days, don't we?

و این روزها اغلب در رابطه با تجارت از این کلمه استفاده می کنیم ، اینطور نیست؟

Yes, we do. Now, let me give you an example.

بله ما انجام میدهیم. حالا یک مثال بزنم.

Now, when we talk about 'mitigating' something —

اکنون، وقتی در مورد "کاهش" چیزی صحبت می کنیم -

I come from an island

من از یک جزیره می آیم

and it's quite a popular place for tourists

و این مکان کاملاً محبوب برای گردشگران است

and in the summer a lot of people come here for tourism.

و در تابستان افراد زیادی برای گردشگری به اینجا می آیند.

Now, there are lots of benefits to the economy of tourism,

در حال حاضر، مزایای زیادی برای اقتصاد گردشگری وجود دارد،

but also for some there's a negative impact

اما همچنین برای برخی تأثیر منفی دارد

because there's a lot more people and things are busier.

زیرا تعداد افراد بسیار بیشتر است و کارها شلوغ تر است.

Now, to get to the island where I live

حالا برای رسیدن به جزیره ای که من در آن زندگی

you need a boat to get here

می کنم نیاز به یک قایق دارید تا به اینجا برسید

and that means that in the summer when the tourists come, it's a lot busier.

و این بدان معنی است که در تابستان که گردشگران می آیند، شلوغی بیشتری دارد.

So, the company can 'mitigate' the effects of more people

بنابراین، این شرکت می‌تواند با اجرای قایق‌های بیشتر ، تأثیرات افراد بیشتری را کاهش دهد

by running more boats.

.

OK. Got it.

خوب. فهمیدم.

But in the headline here when we're using the word 'mitigate',

اما در عنوان اینجا وقتی از کلمه «تقلیل» استفاده

we're talking about reducing the reliance on fossil fuels from other places,

می‌کنیم، در مورد کاهش وابستگی به سوخت‌های فسیلی از جاهای دیگر صحبت می‌کنیم،

but can 'mitigate' have other uses?

اما آیا «کاهش» کاربردهای دیگری دارد؟

Yeah. So, for example, you could 'mitigate' damage to the environment

آره بنابراین، برای مثال، می‌توانید

by starting to use renewable energy sources

با شروع استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر، آسیب‌های وارده به محیط‌زیست

or you could 'mitigate' pollution in rivers

را «کاهش» کنید یا می‌توانید

by changing the way in which you... your drainage systems.

با تغییر روشی که در سیستم‌های زهکشی خود از آن استفاده می‌کنید، آلودگی در رودخانه‌ها را کاهش دهید.

There are lots of different ways that you can use 'mitigate'.

راه‌های مختلفی وجود دارد که می‌توانید از «کاهش» استفاده کنید.

And we use the word, it seems, for things that have big impacts

و به نظر می رسد که ما از این کلمه برای چیزهایی استفاده می کنیم که تأثیرات

or big changes and it's quite a formal word as well.

بزرگ یا تغییرات بزرگ دارند و همچنین یک کلمه کاملاً رسمی است.

Absolutely. It's not commonly used in everyday situations.

کاملا. معمولاً در موقعیت های روزمره استفاده نمی شود.

So, for example, you said earlier when you're tired you...

مثلا زودتر گفتی وقتی خسته

you... you drink a coffee.

شدی... تو... یه قهوه میخوری.

I wouldn't say, for example: 'I'm mitigating the effects of tiredness.'

به عنوان مثال، نمی گویم: "من اثرات خستگی را کاهش می دهم."

It would be very strange.

خیلی عجیب خواهد بود.

Alternatives to 'mitigate': you could say maybe

گزینه های جایگزین برای «کاهش»: می توانید بگویید شاید

'ease', 'lessen' or 'weaken'.

«سهولت»، «کاهش» یا «تضعیف».

OK. Very interesting. Thank you, Roy. Let's have a summary:

خوب. بسیار جالب. متشکرم، روی. بیایید خلاصه ای داشته باشیم:

In one of our News Review programmes,

در یکی از برنامه های بررسی اخبار

we talked about countries trying to change the UN climate report.

، در مورد کشورهایی که تلاش می کنند گزارش آب و هوای سازمان ملل را تغییر دهند صحبت کردیم.

How can we find out more, Roy?

چگونه می توانیم بیشتر بدانیم، روی؟

All you need to do is click the link in the description below.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی لینک در توضیحات زیر کلیک کنید.

OK. Thanks. Let's now have a look at your next headline please.

خوب. با تشکر. حالا بیایید نگاهی به تیتر بعدی شما بیندازیم لطفا.

OK. So, the next headline comes from the Guardian and it reads:

خوب. بنابراین، عنوان بعدی از گاردین می‌آید و می‌خواند:

So, that's 'seeing sense' — understanding something logical.

بنابراین، این «حس دیدن» است - درک چیزی منطقی.

OK. 'Seeing sense' — it's a fixed expression.

خوب. "حس دیدن" - این یک بیان ثابت است.

We usually say 'see sense'.

ما معمولا می گوییم «حس را ببین».

In this case, it's spelt: S-E-E-I-N-G, S-E-N-S-E.

در این مورد، املای آن: S-E-E-I-N-G، S-E-N-S-E.

And it means understand... to understand something logical.

و به معنای فهمیدن ... فهمیدن چیزی منطقی است.

Now, an example of this is a while ago I was struggling with my old phone.

حالا، یک نمونه از آن چند وقت پیش است که من با گوشی قدیمی خود دست و پنجه نرم می کردم.

It had a cracked screen.

صفحه نمایشش ترک خورده بود.

Even the letter 'p' wouldn't work on the keyboard.

حتی حرف "p" روی صفحه کلید کار نمی کند.

I was really struggling and you kept saying:

من واقعاً در حال تقلا بودم و تو مدام می‌گفتی:

'Buy a new phone, Rob! Buy the latest phone.'

«یک گوشی جدید بخر، راب! جدیدترین گوشی را بخرید.'

Eventually I gave in to your nagging

بالاخره تسلیم نق زدنت

and I bought a new phone and it's changed my life.

شدم و یه گوشی جدید خریدم و زندگیم رو عوض کرد.

I've 'seen sense', Roy.

من "حس" را دیده ام، روی.

Yeah, you finally 'saw sense'.

بله، بالاخره "حس را دیدی".

Now, 'sense' in this… this sort of situation means logic or a good idea,

حال، "حس" در این ... این نوع موقعیت به معنای منطق یا ایده خوب است،

or the idea that you're coming round to my way of thinking.

یا این ایده که شما به طرز فکر من می روید.

And I'm using 'see sense' — you 'saw sense' —

و من از "حس دیدن" استفاده می کنم - شما "حس را دیدید" -

to mean that you finally agreed with me.

به این معنی که در نهایت با من موافقت کردید.

And we, kind of, use this phrase

و ما زمانی از این عبارت

when we think someone's doing something a bit foolish.

استفاده می‌کنیم که فکر می‌کنیم کسی کار کمی احمقانه انجام می‌دهد.

We want them to 'see sense'.

ما از آنها می خواهیم که "حس را ببینند".

Yeah, that's right. We commonly use it when we're talking about...

آره درست است. ما معمولاً زمانی از آن استفاده می‌کنیم که در مورد آن صحبت می‌کنیم...

when we think somebody's behaviour is maybe a bit silly

وقتی فکر می‌کنیم رفتار کسی ممکن است کمی احمقانه باشد

or it's not correct and we want them to...

یا درست نیست و از او می‌خواهیم...

to change or to agree with something that most people believe is sensible.

تغییر کند یا با چیزی موافق باشد که اکثر مردم معتقدند معقول است.

Now, we have another expression

اکنون،

when we talk about what most people believe is a sensible idea

وقتی در مورد چیزی صحبت می کنیم که اکثر مردم معتقدند ایده معقولی است

and that is 'common sense'.

و آن «عقل سلیم» صحبت می کنیم، بیان دیگری داریم.

It's something that everyone knows or thinks is a good idea.

این چیزی است که همه می دانند یا فکر می کنند ایده خوبی است.

Yeah, I guess it's... for example, you're using a train.

آره، حدس می‌زنم... مثلاً شما از قطار استفاده می‌کنید.

It's a very busy train. When it comes into the station,

این قطار بسیار شلوغ است. وقتی به ایستگاه می‌رسد،

you want all the people to get off the train before you get on the train.

می‌خواهید همه مردم قبل از سوار شدن به قطار از قطار پیاده شوند.

That's… that's 'common sense', isn't it?

این "عقل سلیم" است، اینطور نیست؟

Yeah, absolutely. Now, my father always says,

بله، قطعا. حالا، پدرم همیشه می‌گوید:

'Common sense isn't that common,'

"عقل عادی آنقدرها هم رایج نیست"، به

which means that, although it's logical

این معنی که اگرچه منطقی است

and a lot of people should understand that,

و بسیاری از مردم باید این را بفهمند،

not everybody gets that idea,

اما همه این ایده را نمی‌دانند،

which is why I always see people not letting other people get off

به همین دلیل است که من همیشه می‌بینم که مردم به دیگران اجازه نمی‌دهند. پیاده شوید

and there's... there's a real struggle and it makes it difficult for people.

و وجود دارد... یک مبارزه واقعی وجود دارد و این کار را برای مردم دشوار می کند.

I think they need to 'see sense', yeah?

من فکر می کنم آنها باید "حس را ببینند"، بله؟

Yes.

آره.

OK. Very sensible advice.

خوب. توصیه بسیار معقول

Let's have a look at a summary:

بیایید به یک خلاصه نگاهی بیندازیم:

Well, it's time now for you to recap the words and expressions

خوب، اکنون وقت آن است که کلمات و عباراتی را

we've talked about today please, Roy.

که امروز در مورد آنها صحبت کردیم را مرور کنید، لطفا روی.

Yes. We had 're-energise' — give new energy and life to something.

آره. ما "انرژی مجدد" داشتیم - به چیزی انرژی و زندگی جدید بدهید.

We had 'mitigate' — lessen negative effects.

ما "کاهش" - کاهش اثرات منفی داشتیم.

And we had 'seeing sense' — understanding something logical.

و ما "حس دیدن" داشتیم - درک چیزی منطقی.

Now, if you want to test your understanding of today's vocabulary,

اکنون، اگر می‌خواهید درک خود را از واژگان امروزی آزمایش کنید،

just go to the quiz that's on our website at bbclearningenglish.com.

کافی است به مسابقه‌ای بروید که در وب‌سایت ما به آدرس bbclearningenglish.com وجود دارد.

And that's the place to go to to find all our Learning English resources.

و این جایی است که باید به آن بروید تا تمام منابع یادگیری زبان انگلیسی ما را بیابید.

And of course we're on social media as well so check us out.

و البته ما در شبکه های اجتماعی نیز هستیم، پس ما را بررسی کنید.

Well, that's all for today's News Review.

خوب، این همه برای بررسی اخبار امروز است.

Thank you for watching and we'll see you next time.

از تماشای شما متشکرم و دفعه بعد شما را خواهیم دید.

Goodbye.

خداحافظ.

Bye!

خدا حافظ!