BOX SET: English vocabulary mega-class! Learn 10 single-word expressions in 26 minutes!

Hello and welcome to The English We Speak

سلام و به The English We Speak

with me, Feifei

with me, Feifei

And me, Roy. Have you seen Rob's

And me, Roy خوش آمدید. آیا

new video on social media?

ویدیوی جدید راب را در شبکه های اجتماعی دیده اید؟

Yes, it's amazing!

بله، شگفت انگیز است!

He has charm and style - he just has...

او جذابیت و سبک دارد - او فقط ...

Ooof!!!

اوف!!!

Yes! Oomph! Rob has oomph and charm -

آره! اومف راب افسون و جذابیت دارد -

not as much as me of course,

البته نه به اندازه من،

but he has some! Wow, Roy! For once

اما او برخی از آنها را دارد! وای روی! برای یک

you actually got the correct word! Oomph!

بار در واقع کلمه درست را دریافت کردید! اومف

I didn't say oomph - I said ooof!

من نگفتم اوف - گفتم اووف!

I was complaining because I hurt my back

شاکی بودم چون کمرم را

earlier putting your cases in your car

زودتر

for you to go on your workcation.

گذاشتم تو ماشینت که سر کارت بروی.

Well, one can never be too prepared

خوب، هیچ وقت نمی توان

when going to the beach. Besides, I need

هنگام رفتن به ساحل خیلی آماده بود. علاوه بر این، من

lots of different outfits for when

برای عکس گرفتن به لباس های مختلف نیاز

I take pictures. My photos have to have real...

دارم. عکس های من باید واقعی باشند...

Oomph - yes, I get it. Your photos need to have

اومف - بله، متوجه شدم. عکس های شما باید

energy and be exciting.

انرژی داشته باشند و هیجان انگیز باشند.

Exactly! Well, let's talk more about

دقیقا! خوب، بیایید

my oomph right after these examples.

درست بعد از این مثال ها در مورد oomph من بیشتر صحبت کنیم.

The business owner showed real oomph

صاحب کسب و کار

in her presentation when she was

زمانی که در حال ارائه این ایده بود، در ارائه خود شور و شوق واقعی نشان داد

pitching the idea.

.

I really like the way Eric speaks - he has

من واقعاً نحوه صحبت اریک را دوست دارم - او

real energy and oomph.

انرژی و صدای واقعی دارد.

The dancer showed real oomph in his

رقصنده در اجرای خود صدایی واقعی از خود نشان داد

performance - an energy I haven't seen

- انرژی ای که

in a long time!

مدتهاست ندیده بودم!

You're listening to The English We Speak

شما در حال گوش دادن به The English We Speak

from BBC Learning English,

از BBC Learning English

and we're talking about the word 'oomph'.

هستید و ما در مورد کلمه "oomph" صحبت می کنیم.

If someone or something has 'oomph',

اگر کسی یا چیزی «اومف» داشته باشد،

they have real energy and excitement.

انرژی و هیجان واقعی دارد.

Some people argue that it is important

برخی از افراد استدلال می کنند

to have real oomph when making

که داشتن صدای واقعی هنگام

presentations. I'm really good at

ارائه سخنرانی مهم است. من واقعاً در

talking to a room full of people,

صحبت کردن با اتاقی پر از مردم خوب هستم، به

which means I must have real oomph!

این معنی که باید صدای واقعی داشته باشم!

You're clearly mistaken! I am the one

شما آشکارا در اشتباه هستید! من کسی هستم

with the oomph! I could sell

که اومف دارم! من می توانستم

anything to anyone.

هر چیزی را به هر کسی بفروشم.

Well, if I bought what you were selling,

خوب، اگر چیزی را که شما

I could resell it for double the price -

می فروختید می خریدم، می توانستم آن را با دو برابر قیمت

that's how much oomph I've got!

دوباره بفروشم - این همان مقداری است که دارم!

No, Roy. You don't have oomph.

نه، روی. تو اومف نداری

You have a puppy-like charm.

شما جذابیتی شبیه توله سگ دارید.

It's OK to be envious of my oomph!

اشکالی ندارد که به اومف من حسادت می ورزی!

Puppy-like?! I don't chew slippers

شبیه توله سگ؟! نه دمپایی می جوم و نه

or chase sticks! I have oomph! Energy!

چوب تعقیب! من اومف دارم! انرژی!

Excitement! People have told me that!

هیجان! مردم این را به من گفته اند!

And who said that?

و چه کسی این را گفت؟

Rob. But ironically, he said it when

غارت. اما از قضا زمانی

he hurt his back helping me with your cases.

که کمرش درد می کرد و به من در پرونده های شما کمک می کرد، این را گفت.

Well, I think we all know what he really said!

خوب، فکر می کنم همه ما می دانیم که او واقعا چه گفته است!

Bye, Roy.

خداحافظ، روی.

Bye.

خدا حافظ.

Hello, and welcome to

سلام، و به

The English We Speak with me, Feifei

The English We Speak with me، فیفی

and me, Roy. I am so hungry!

و من، روی خوش آمدید. من خیلی گرسنه هستم!

I haven't had anything to eat all day!

من تمام روز چیزی برای خوردن نداشتم!

Where are the pizzas?

پیتزاها کجا هستند؟

What are you talking about?

چی میگی تو؟

You sent me a message saying

تو به من پیام

you had lots of pizzas, so

دادی که پیتزا زیادی خوردی، پس

I'm ready to eat!

من حاضرم بخورم!

No Roy, I said I had real pizzazz!

نه روی، گفتم پیتزا واقعی دارم!

I was saying how glamorous I was.

داشتم میگفتم چقدر جذابم

Pizzazz is spelt P-I-Z-Z-A-Z-Z!

Pizzazzz به صورت P-I-Z-Z-A-Z-Z نوشته می شود!

It doesn't look anything like 'pizzas'.

چیزی شبیه "پیتزا" نیست.

I thought you were writing 'pizzas'

فکر می‌کردم «پیتزا»

with extra 'Z's to be cool!

با «Z» اضافی می‌نویسی تا باحال باشی!

Now it makes more sense!

حالا منطقی تر است!

Pizzazz relates to be being glamorous

پیتزا به پر زرق و برق بودن یا داشتن سرزندگی مربوط می شود

or having vitality.

.

Anyway, I would never buy you pizzas!

به هر حال، من هرگز برای شما پیتزا نمی خرم!

I have too much pizzazz too eat pizzas.

من پیتزا زیاد دارم پیتزا هم میخورم.

If I were feeling generous,

اگر احساس سخاوت

I would buy you a glass of water

می کردم، برایت یک لیوان آب

from the tap.

از شیر آب می خریدم.

Errr... but that's free.

اره... اما این رایگان است.

Exactly! Well, why don't you go and eat

دقیقا! خوب چرا نمی روید غذا می خورید

while we listen to these examples?

در حالی که ما به این مثال ها گوش می دهیم؟

Have you seen the latest episode?

آخرین قسمت را دیدی؟

That new actress has real pizzazz.

آن بازیگر جدید پیتزا واقعی دارد.

I think the colour scheme on your painting

من فکر می کنم طرح رنگ روی نقاشی شما

is so vibrant. It has real pizzazz.

بسیار پر جنب و جوش است. پیتزا واقعی داره

The moment I listened to the song

لحظه ای که برای اولین بار آهنگ را گوش کردم

for the first time,

،

I couldn't stop dancing to it!

نتوانستم از رقصیدن آن دست بردارم!

The tune has real energy and pizzazz.

آهنگ انرژی و پیتزا واقعی دارد.

You're listening to The English We Speak

شما در حال گوش دادن به The English We Speak

from BBC Learning English,

از BBC Learning English

and we're talking about the

هستید و ما در مورد

expression 'pizzazz'. If someone or

عبارت "pizzazzz" صحبت می کنیم. اگر کسی یا

something has 'pizzazz', they are

چیزی «پیتزا» داشته باشد، جذاب است

glamorous or have real energy.

یا انرژی واقعی دارد.

Roy, what are you eating?

روی، چی میخوری؟

I'm just about to eat a slice of pizza -

من تازه دارم یک تکه پیتزا می خورم -

I am so hungry!

خیلی گرسنه ام!

I would offer you a slice

من یک برش به شما پیشنهاد می

but I know you don't think it has real pizzazz.

کنم اما می دانم که فکر نمی کنید پیتزا واقعی داشته باشد.

Well, I could make an exception this time.

خوب، این بار می توانم استثنا قائل شوم.

Go on, I'll have a slice of your pizza.

برو، من یک تکه از پیتزات را می‌خورم.

But I only have one slice.

اما من فقط یک تکه دارم.

You should give it to me.

باید به من بدی

I'll tell everyone how much pizzazz you have!

من به همه می گویم چقدر پیتزا دارید!

Oh, that's really kind of you Feifei,

اوه، این واقعاً لطف شما فیفی است،

but I don't need you to say that.

اما من نیازی به گفتن شما ندارم.

I already have pizzazz!

من قبلا پیتزا دارم!

You can see that in that picture of me

شما می توانید این را در تصویری که من

dressed like a flamingo on social media.

در شبکه های اجتماعی مانند فلامینگو لباس پوشیده ام، ببینید.

I'm not sure if that's what

من مطمئن نیستم که این چیزی است که

I would call glamorous, Roy.

من آن را پر زرق و برق می نامم، روی.

So, are you really not going to

خب واقعا

give me your pizza?

نمیخوای پیتزاتو به من بدی؟

No.

نه.

Well, I'm going to make

خب، من می خواهم

my own pizza then - and it will have

پیتزای خودم را درست کنم - و پیتزای آن

more pizzazz than yours! Bye.

بیشتر از پیتزای شما خواهد بود! خدا حافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak

سلام و به The English We Speak

with me, Feifei…

with me، فیفی...

…and me, Roy.

...و من، روی خوش آمدید.

In this programme, we have a word that is

در این برنامه، کلمه ای داریم

used to say that something is amazing or extremely good.

که برای گفتن اینکه چیزی شگفت انگیز یا فوق العاده خوب است استفاده می شود.

Speaking of which, have you seen

اگر صحبت از آن شد، آیا

that new blockbuster that everyone’s talking about -

آن فیلم پرفروش جدیدی را که همه درباره آن صحبت می کنند -

‘Unicorns Eat Bananas in the Stars’?

«تک شاخ ها در ستاره ها موز می خورند» را دیده اید؟

What kind of title is that?!

این چه عنوانیه؟!

That film sounds awful!

این فیلم افتضاح به نظر می رسد!

It’s not! ‘Unicorns Eat Bananas in the Stars is fire!

این نیست! «تک شاخ ها در ستاره ها موز می خورند آتش است!

Fire? The unicorns that eat bananas in the stars

آتش؟ تک شاخ هایی که در ستاره ها موز می خورند

are on fire?! What is this film about?

آتش گرفته اند؟! این فیلم درباره چیست؟

No, Roy! Don’t be silly, the banana eating unicorns

نه، روی! احمق نباشید، موزهایی که تک شاخ

aren’t on fire! That would be ridiculous.

می خورند آتش ندارند! این مضحک خواهد بود.

I said the film is fire. I mean that the film is amazing!

گفتم فیلم آتش است. منظورم این است که فیلم فوق العاده است!

Ahhh of course! We use 'fire' to describe

آهان البته! ما از "آتش" برای توصیف

something that is really good! For example,

چیزی که واقعا خوب است استفاده می کنیم!

your T-shirt is fire, Feifei!

مثلا تی شرتت آتش است فیفی!

Oh thanks, Roy! I bought it this week!

اوه ممنون، روی! این هفته خریدمش!

It's official merchandise for the film!

این کالای رسمی برای فیلم است!

Anyway, let’s listen to these examples…

به هر حال، بیایید به این مثال‌ها گوش کنیم...

Have you checked out my new phone? It’s fire.

آیا گوشی جدید من را بررسی کرده‌اید؟ آتش است

It can do so many cool things!

می تواند کارهای جالب زیادی انجام دهد!

I went to a concert to see ‘Rob’s Rolling Biscuits'

دیشب به کنسرتی رفتم تا "Rob's Rolling Biscuits" را ببینم

last night. Their new song is fire.

. آهنگ جدید آنها آتش است.

That new series everyone is talking about

سریال جدیدی که همه در موردش صحبت

is fire! It’s got dragons, zombies and

می کنند آتش است! اژدها، زامبی و

vampires in it. I love it!

خون آشام در آن وجود دارد. عاشقشم!

This is The English We Speak from BBC Learning

این The English We Speak از BBC Learning

English and we’re talking about the word 'fire',

English است و ما در مورد کلمه "آتش" صحبت می کنیم

which is used to say that something

که برای گفتن اینکه چیزی شگفت انگیز است استفاده می

is amazing.

شود.

I might have to go tonight and watch the film

شاید مجبور شوم امشب بروم و فیلم را در سینما تماشا کنم

at the cinema.

.

You definitely should. It’s straight fire!

شما قطعا باید. این آتش مستقیم است!

We sometimes put the word ‘straight’

ما گاهی اوقات کلمه "راست" را

in front of ‘fire’. Straight here means ‘very’.

در مقابل "آتش" قرار می دهیم. در اینجا مستقیم به معنای "بسیار" است.

So I probably should have said your t-shirt

پس احتمالاً باید می‌گفتم تی شرت

is straight fire, then.

شما آتش مستقیم است.

Only if that's what you really think.

فقط اگر واقعاً اینطور فکر می کنید.

You haven’t even seen the film yet!

شما هنوز فیلم را ندیده اید!

What about my T-shirt? Do you think it’s fire?

در مورد تی شرت من چطور؟ به نظر شما آتش است؟

Honestly, no. It looks like it needs to be

راستش نه. به نظر می رسد باید آن

put in a fire. You should just burn it.

را در آتش قرار دهید. شما فقط باید آن را بسوزانید.

The film on your T-shirt is not fire!

فیلم روی تی شرت شما آتش نیست!

That film is terrible.

اون فیلم وحشتناکه

OK, maybe I’ll buy a new one today.

باشه، شاید امروز یکی جدید بخرم.

Bye, Roy.

خداحافظ، روی.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak. I'm Feifei

سلام و به The English We Speak خوش آمدید. من فیفی هستم

And hi, I'm Rob. Hey, Feifei.

و سلام، من راب هستم. هی فیفی

Err, why the long face?

اشتباه، چرا صورت دراز؟

What's wrong with my face?

صورت من چه مشکلی دارد؟

I mean, why are you looking so... grumpy?

یعنی چرا انقدر بدخلق به نظر میای؟

Grumpy!?

بد خلق!؟

Yes... moody.

بله... بداخلاق.

Moody! There is nothing wrong!

دمدمی مزاج! عیبی نداره!

This is my normal face. Why are you

این چهره معمولی من است. چرا

throwing so many insults at me?

اینقدر به من توهین میکنی؟

Oh come on, you do look

a bit bad-tempered.

اوه،

شما کمی بداخلاق به نظر می رسید.

I'm not bad-tempered.

من بد اخلاق نیستم

But I'm getting angry now.

ولی الان دارم عصبانی میشم

Oh great! Then I can describe you as 'mardy'.

اوه عالی! سپس می توانم تو را به عنوان "مردی" توصیف کنم.

Mardy? I hope that's not another insult.

مردی؟ امیدوارم این توهین دیگری نباشد.

It's not an insult - but 'mardy' does

این توهین نیست - اما "ماردی"

describe someone who is in a bad mood,

کسی را توصیف می کند که حالش بد است،

moans a lot and gets annoyed easily.

زیاد ناله می کند و به راحتی اذیت می شود.

So, thanks for demonstrating that, Feifei!

بنابراین، برای نشان دادن آن متشکرم، فیفی!

My pleasure! Let's hear some examples...

باعث افتخار من! بیایید چند مثال بشنویم...

There are no desks for Pedro to work at today

امروز هیچ میزی برای کار پدرو وجود

so he has to sit on the sofa.

ندارد که باید روی مبل بنشیند.

No wonder he is so mardy.

جای تعجب نیست که او اینقدر مرد است.

My boyfriend is always so mardy.

دوست پسر من همیشه مردی است.

Nothing seems to please him.

به نظر می رسد هیچ چیز او را راضی نمی کند.

Maybe I shouldn't have

شاید نباید

come home drunk last night!

دیشب مست به خانه می آمدم!

Steer clear of me today.

امروز از من دوری کن

I only had four hours sleep last night

دیشب فقط چهار ساعت

and I'm really mardy today.

خوابیدم و امروز واقعا مرده ام.

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English and we're talking

BBC Learning English است و ما در

about the word 'mardy', which describes

مورد کلمه "mardy" صحبت می کنیم که

someone in a bad mood. As I was saying, Rob,

فردی را با خلق و خوی بد توصیف می کند. همانطور که می گفتم راب،

I am not mardy!

من مردی نیستم!

If you say so, Feifei.

اگه تو بگی فیفی.

But I know something to make you mardy.

اما من چیزی می دانم که تو را مردی کند.

Oh yes?

آه بله؟

You're going to have to record

شما باید

this programme again.

دوباره این برنامه را ضبط کنید.

What? Again? Why?

چی؟ از نو؟ چرا؟

You forgot to explain that 'mardy'

فراموش کردید توضیح دهید که "مردی"

also describes someone who is

همچنین کسی را توصیف می کند که

sulky or grumpy.

عبوس یا بداخلاق است.

Hmm, you're just being awkward.

هوم، شما فقط بی دست و پا هستید.

I'm not going to start this programme again.

من قصد ندارم دوباره این برنامه را شروع کنم.

I'm too busy.

من خیلی گرفتار هستم.

Right, I'm off to get a coffee. Goodbye!

درسته من میرم قهوه بخورم خداحافظ!

Who's mardy now? Or he is just acting? Bye!

حالا مردی کیه؟ یا او فقط بازیگری می کند؟ خدا حافظ!

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And I'm Roy!

و من روی هستم!

I'm really impressed, Roy.

من واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم، روی.

Neil said you have real clout!

نیل گفت تو قدرت واقعی داری!

What?! You mean that Neil wants to

چی؟! منظورت اینه که نیل

hit me? Is he angry with me?

میخواد منو بزنه؟ آیا او با من عصبانی است؟

Oh, no, Roy. 'Clout' can mean 'to hit someone'

اوه، نه، روی. "Clout" می تواند به معنای "به کسی ضربه زدن"

as a verb, but it can also be used

به عنوان یک فعل باشد، اما همچنین می تواند به

as a noun to mean

عنوان یک اسم به معنای

'your influence or fame on social media'.

"تأثیر یا شهرت شما در رسانه های اجتماعی" باشد.

Neil was talking about how much

نیل در مورد اینکه چقدر

clout you have with all your followers.

بر همه فالوورهای خود نفوذ دارید صحبت می کرد.

Ahh... that kind of clout. But I don't

آه... این نوع نفوذ. اما من

have that many followers.

آنقدر فالوور ندارم.

Sometimes people get my name confused with

گاهی اوقات مردم نام من را با راب اشتباه می گیرند

Rob! It's Rob who has the clout!

! این راب است که نفوذ دارد!

He has lots of followers and

او طرفداران زیادی دارد

some real influence on social media.

و تأثیر واقعی در رسانه های اجتماعی دارد.

He's using it to sell biscuits

او از آن برای فروش بیسکویت های

his mum made.

ساخته شده توسط مادرش استفاده می کند.

Hmmm! I'm going to try and find

هوم! من سعی می‌کنم

some more followers while we listen

در حالی که به چند نمونه گوش می‌دهیم، دنبال‌کنندگان بیشتری پیدا کنم

to some examples.

.

Esmeralda has some real clout

اسمرالدا در رسانه های اجتماعی نفوذ واقعی دارد

on social media. She has so many

. او فالوورهای زیادی دارد

followers who watch all her vlogs.

که همه وبلاگ های او را تماشا می کنند.

We've decided to hire an influencer

ما تصمیم گرفتیم یک تأثیرگذار

with real clout to help us launch

با قدرت واقعی استخدام کنیم تا به ما در راه اندازی

our new project.

پروژه جدیدمان کمک کند.

Derek used his clout to sell the

درک از قدرت خود برای فروش

new perfume to his millions of followers.

عطر جدید به میلیون ها فالوور خود استفاده کرد.

This is The English We Speak

این The English We Speak

from BBC Learning English,

از BBC Learning English است،

and we're talking about the informal

و ما در مورد

expression 'clout', which means

عبارت غیررسمی "clout" صحبت می کنیم که به

your level of fame or influence

معنای سطح شهرت یا نفوذ شما

on social media. It can also be used

در رسانه های اجتماعی است.

in another situation, can't it?

در شرایط دیگری هم قابل استفاده است، اینطور نیست؟

That's right!

درست است!

It can also be used in business or politics

همچنین می تواند در تجارت یا سیاست

to refer to the level of power and influence

برای اشاره به سطح قدرت و نفوذ

a person has. For example,

یک فرد استفاده شود. برای مثال،

My boss used their clout to get the deal done.

رئیس من از نفوذ خود برای انجام معامله استفاده کرد.

That's right. So Roy, did you have any success

درست است. پس روی، آیا موفقیتی

in getting any more followers?

در به دست آوردن فالوورهای بیشتر داشتی؟

Do you have some more clout?

آیا قدرت بیشتری دارید؟

Yes! My mum just followed me

آره! مادرم من را دنبال کرد

and as soon as I posted my new photo

و به محض اینکه عکس جدیدم را گذاشتم یکی

someone liked it.

آن را لایک کرد.

Liking your own photos doesn't count

لایک کردن عکس های خود تاثیری به حساب نمی

as clout. You can't influence yourself.

آید. شما نمی توانید خودتان را تحت تأثیر قرار دهید.

Right, I'm off to get a photo with Rob,

درست است، من می روم تا با راب عکس بگیرم،

so I can get more followers.

تا بتوانم فالوورهای بیشتری داشته باشم.

That sounds like a great way to increase your clout.

به نظر می رسد این یک راه عالی برای افزایش قدرت شما باشد.

It does. Bye Roy!

این کار را انجام می دهد. خداحافظ روی!

Bye Feifei!

خداحافظ فیفی!

Ohhh... Welcome to The English We Speak

اوه... به انگلیسی

with me, Jiaying

که با من صحبت می کنیم، جیایینگ

and me, Roy. What are you doing?

و من، روی خوش آمدید. چه کار می کنی؟

You look really relaxed. Shouldn't you be working?

شما واقعا آرام به نظر می رسید. نباید کار کنی؟

I am working! I’m just enjoying

من دارم کار میکنم! من فقط از

the chilled vibe of working from home!

فضای خنک کار از خانه لذت می برم!

Chilled vibe? Is that some kind of juice?

حال و هوای سرد؟ آیا این نوعی آبمیوه است؟

No, Roy!

نه، روی!

We use the expression ‘vibe’

ما از عبارت "vibe"

to talk about the mood of or a feeling

برای صحبت در مورد حال و هوا یا احساسی

you get from a place or person.

که از یک مکان یا شخص دریافت می کنید استفاده می کنیم.

If something or someone has a good vibe,

اگر چیزی یا شخصی حال و هوای خوبی داشته باشد،

then it means they're cool.

به این معنی است که او باحال است.

Ahh... for example, that online concert

آهان... مثلا اون کنسرت آنلاینی

we went to had a really good vibe!

که رفتیم خیلی حال و هوای خوبی داشت!

Yes, now you’re getting it!

بله، اکنون شما آن را دریافت می کنید!

Yeah – you can listen to calming music

بله - می توانید به موسیقی آرام گوش دهید

or play a game to relax –

یا یک بازی برای استراحت انجام دهید -

things that have a good vibe!

چیزهایی که حال و هوای خوبی دارند!

Exactly – we can talk about how to

دقیقاً –

improve our vibe after these examples.

بعد از این مثال‌ها می‌توانیم در مورد چگونگی بهبود حال و هوای خود صحبت کنیم.

Derek has such a good vibe!

درک حال و هوای خوبی دارد!

Everyone who speaks with him

هرکسی که با او صحبت می

just feels so chilled out!

کند احساس آرامش می کند!

That place has got a really bad vibe.

آن مکان حال و هوای بسیار بدی دارد.

When I walk into the building,

وقتی وارد ساختمان می شوم،

I get really anxious and stressed.

واقعا مضطرب و استرس می شوم.

I’m so happy after watching that film.

من بعد از دیدن آن فیلم خیلی خوشحالم.

It was such a nice story

خیلی داستان قشنگی

and had a really chilled vibe!

بود و واقعا حال و هوای سردی داشت!

You’re listening to The English We Speak

شما در حال گوش دادن به The English We Speak

from BBC Learning English,

از BBC Learning English هستید،

and we’re talking about the expression 'vibe'

و ما در مورد عبارت "vibe" صحبت می کنیم

which means 'atmosphere'

که به معنای "اتمسفر"

also referred to as 'an aura'.

است که به آن "هاله" نیز گفته می شود.

You can also ask for a ‘vibe check’

همچنین

if you want to know if something

اگر می‌خواهید بدانید چیزی

or someone has a good vibe.

یا شخصی حال و هوای خوبی دارد، می‌توانید «بررسی ویبر» بخواهید.

So, Roy – what sort of things can you do

بنابراین، روی – چه کارهایی می توانید

to improve your mood and vibe?

برای بهبود خلق و خوی خود انجام دهید؟

Well, like I said, watching films

خوب، همانطور که گفتم، تماشای فیلم

or listening to music that chill you out can help.

یا گوش دادن به موسیقی که شما را آرام می کند می تواند کمک کند.

Or, speaking to people who have a good vibe!

یا صحبت کردن با افرادی که حال و هوای خوبی دارند!

I also try to avoid things that have a bad vibe!

من همچنین سعی می کنم از چیزهایی که حال و هوای بد دارند اجتناب کنم!

For me, I like to try and improve myself every day!

برای من، من دوست دارم هر روز تلاش کنم و خودم را بهبود بخشم!

What, like exercising or reading a book?

چه چیزی، مانند ورزش یا خواندن کتاب؟

Exactly. I try to go to bed every day better

دقیقا. سعی می‌کنم هر روز بهتر

than when I woke up, by learning something new.

از زمانی که از خواب بیدار می‌شوم، با یادگیری چیز جدیدی به رختخواب بروم.

An improved Roy every day.

روی بهبود یافته هر روز.

And that vibe can affect other people too.

و این حس می تواند بر افراد دیگر نیز تأثیر بگذارد.

It's especially important for me to think this way

به خصوص برای من مهم است که

after a year like this.

پس از یک سال این چنین فکر کنم.

I agree. So, can I get a vibe check?

موافقم. بنابراین، آیا می توانم چک ویبر بگیرم؟

How are you feeling, Roy?

چه احساسی داری روی؟

I'm feeling chilled out. I've got a good vibe.

من احساس آرامش می کنم حال و هوای خوبی دارم

You certainly do. Bye Roy!

شما قطعا انجام می دهید. خداحافظ روی!

Bye!

خدا حافظ!

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

So Rob, you don't look so happy.

پس راب، تو چندان خوشحال به نظر نمی‌رسی.

I'm OK.

من خوبم.

I thought you were off to a rock concert

فکر می کردم

for your birthday this weekend.

این آخر هفته برای تولدت به کنسرت راک رفته ای.

Yeah. I was. I love rock music.

آره من بودم. من عاشق موسیقی راک هستم.

Oh. What happened?

اوه چی شد؟

Well, I booked my ticket a month ago.

خوب، من یک ماه پیش بلیطم را رزرو کردم.

It wasn't cheap. Three of my friends

ارزان نبود سه تا از دوستانم

said they were coming too. But they just

گفتند آنها هم می آیند. اما آنها فقط

told me they forgot to book the tickets,

به من گفتند که فراموش کرده اند بلیط را رزرو کنند

and now there are none left.

و اکنون دیگر هیچ بلیطی باقی نمانده است.

Oh, what a pain. I’m sorry.

اوه چه دردی متاسفم.

Yeah, I’m a bit miffed.

آره، من کمی ناراحتم

I'm not surprised. Um, Rob, sorry to mention

من متعجب نشدم. اوم، راب، متاسفم که به

this while you’re feeling upset…

این موضوع اشاره می کنم در حالی که شما احساس ناراحتی می کنید...

Yes...

بله...

Do you mind if I used 'miffed' as our word today?

آیا برایتان مهم نیست که من از "miffed" به عنوان کلمه امروز خود استفاده کنم؟

Yeah, OK then.

آره پس باشه

OK. So, as you might have worked out,

خوب. بنابراین، همانطور که ممکن است کار کرده باشید

to feel 'miffed' is to feel frustrated or annoyed,

، احساس «آزار» به معنای احساس ناامیدی یا آزرده شدن است،

usually because of the behaviour of other people.

معمولاً به دلیل رفتار افراد دیگر.

It's what Rob is feeling right now

این چیزی است که راب در حال حاضر احساس می کند

because his friends didn't book tickets to

زیرا دوستانش بلیط

a concert with him. Let's just give him a minute

یک کنسرت را با او رزرو نکردند. بیایید فقط یک دقیقه به او فرصت

while we listen to these examples.

دهیم تا به این مثال ها گوش دهیم.

You know what? I've been working really late

میدونی چیه؟ من تمام هفته را واقعاً تا دیروقت کار کرده ام

all week to finish this proposal but

تا این پیشنهاد را

my boss hasn’t said a word of thanks.

تمام کنم، اما رئیسم حتی یک کلمه تشکر نکرده است.

Yeah, you could say I'm pretty miffed.

بله، می توان گفت من خیلی مضطرب هستم.

Laura met this guy on holiday. She told me he was

لورا در تعطیلات با این مرد آشنا شد. او به من گفت که او

really special and that they seemed serious

واقعاً خاص است و به نظر می رسد که آنها

about each other, but he hasn't called in weeks.

در مورد یکدیگر جدی هستند، اما او هفته ها است که تماس نگرفته است.

She's really miffed about it.

او واقعاً از این موضوع ناراحت است.

You'd think that when you order a vegetarian pizza

شما فکر می کنید وقتی یک پیتزای گیاهی سفارش

it would come without meat. No wonder

می دهید بدون گوشت می آید. جای تعجب نیست که

Martin was miffed when it arrived with ham on it.

مارتین وقتی با ژامبون روی آن رسید، ناراحت شد.

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English.

BBC Learning English است.

So, feeling any better yet, Rob?

بنابراین، هنوز احساس بهتری می کنید، راب؟

Well, I just got a message. Get this:

خب منم همین الان یه پیغام گرفتم این را دریافت کنید:

Apparently, my friends were joking.

ظاهراً دوستانم شوخی کردند.

Err, I knew.

اره من میدونستم

What?

چی؟

Well, I told them to say that, so we had the

خب، من به آنها گفتم که این را بگویند، بنابراین ما این

opportunity to talk about ‘miffed’.

فرصت را داشتیم که در مورد "مفد" صحبت کنیم.

Seriously?

به طور جدی؟

Yeah, you don’t mind, do you?

آره، اشکالی نداره، نه؟

Of course I mind. You made me feel, well... miffed!

البته من مشکل دارم تو باعث شدی من احساس کنم، خب... ناراحت!

Sorry about that.

از این بابت متاسفم.

And I’m miffed with you now!

و من الان از تو ناراحتم!

Rob, you know what?

راب، میدونی چیه؟

What?

چی؟

I got a ticket too. It is your birthday after all.

من هم بلیط گرفتم بالاخره تولد توست

I wouldn’t miss it!

من آن را از دست نمی دهم!

Really? OK, all is forgiven!

واقعا؟ خوب، همه بخشیده شده است!

Bye.

خدا حافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Welcome to The English We Speak. I'm Feifei

به انگلیسی ما صحبت می کنیم خوش آمدید. من فیفی هستم

and hello, I'm Rob. Hey Feifei, listen to this. [MICROWAVE 'READY' SOUND]

و سلام، من راب هستم. هی فیفی اینو گوش کن [صدای مایکروویو آماده]

OK, interesting. Has your ready meal finished

خوب، جالب است. آیا پختن غذای آماده شما در مایکروویو به پایان رسیده است

cooking in a microwave?

؟

Well yes, actually, but I wanted you to name that sound.

خب بله، در واقع، اما می‌خواستم آن صدا را نام ببرید.

Um, well, it's a 'ping' sound, obvs.

اوم، خوب، این یک صدای "پینگ" است، obvs.

So, what's that got to do with today's

بنابراین، چه ربطی به

piece of authentic English?

قطعه انگلیسی معتبر امروزی دارد؟

Well, we can use the word 'ping' to describe

خوب، ما می توانیم از کلمه "پینگ" برای توصیف

something else.

چیز دیگری استفاده کنیم.

I know that, Rob. 'Ping' is a short, sharp sound

من این را می دانم، راب. "پینگ" صدایی کوتاه و تیز است که

like a microwave makes, to alert you

مانند مایکروویو ایجاد می کند و به شما هشدار می دهد

that the food in it is cooked. But the word 'ping'

که غذای موجود در آن پخته شده است. اما کلمه

is also an informal way of describing

پینگ نیز روشی غیررسمی برای توصیف

sending an email or a text message.

ارسال ایمیل یا پیام متنی است.

So if I 'ping' you an email

بنابراین اگر من یک ایمیل به شما پینگ

I basically send you an email.

کنم، اساساً یک ایمیل برای شما ارسال می کنم.

Exactly. and [EMAIL ALERT SOUND]

دقیقا. و [صدای هشدار ایمیل]

Oh. Someone's pinged me a text message.

اوه. یکی برای من پیامک پینگ کرده است.

It says, ''Let's have some examples, Rob.''

می گوید، "بیایید چند مثال بزنیم، راب.

That was me, Rob! Come on then.

" من بودم، راب! بیا پس

I need to know the details of the contract.

باید جزئیات قرارداد را بدانم. لطفا در اسرع وقت

Could you ping them over to me

آنها را برای من پینگ

as soon as possible, please?

کنید؟

My friend's just pinged me to say

دوستم همین الان به من پینگ زد و گفت

she can't go out tonight so I suppose

که نمی تواند امشب بیرون برود، بنابراین فکر می

I'll have to stay in and watch TV.

کنم باید در خانه بمانم و تلویزیون تماشا کنم.

I'll ping you over the address of the party

آدرس مهمانی را با شما پینگ خواهم کرد

and hopefully I'll see you there later.

و امیدوارم بعداً شما را آنجا ببینم.

This is The English We Speak from the BBC

این انگلیسی ما صحبت می کنیم از بی بی سی است

and we're finding out about the word

و ما در حال پیدا کردن کلمه

'ping' which is an informal way to describe

"پینگ" هستیم که روشی غیررسمی برای توصیف

sending an email or a text message. And Rob,

ارسال ایمیل یا پیام متنی است. و راب،

I'm going to ping you something.

من یک چیزی به تو پینگ می کنم.

Oh yes? What's that?

آه بله؟ آن چیست؟

I'm going to ping you an email containing a recipe.

من قصد دارم یک ایمیل حاوی یک دستور پخت برای شما پینگ کنم.

A recipe? What would I need that for?

یک دستور غذا؟ برای چه به آن نیاز دارم؟

You need to start cooking some real food.

باید شروع به پختن غذای واقعی کنید.

You can't live on unhealthy microwave dinners!

شما نمی توانید با شام ناسالم مایکروویو زندگی کنید!

Oh right. And I'm pinging you a message right now...

درسته. و من همین الان برای شما پینگ می کنم...

Send!

ارسال کنید!

[TEXT ALERT SOUND] "If you'd invited me for dinner,

[صدای هشدار متن] "اگر مرا برای شام دعوت می کردید،

I wouldn't have to eat microwave dinners."

مجبور نبودم شام را با مایکروویو بخورم."

OK Rob, I get the hint. How about tonight?

باشه راب، من متوجه شدم. امشب چطور؟

Great! But can you remind me where you live?

عالی! اما آیا می توانید به من یادآوری کنید که کجا زندگی می کنید؟

I'll ping you my address. See ya.

آدرسم رو برات پینگ میکنم می بینمت.

Don't forget. Bye!

فراموش نکنید. خدا حافظ!

Welcome to The English We Speak

به The English We Speak

with me, Jiaying

with me، Jiaying

and me, Roy. I really like your jumper

و من، روی خوش آمدید. من واقعاً از جامپر شما خوشم می آید

is that a vampire on the front?

آیا این یک خون آشام در جلو است؟

Yes, it is! I slay!

بله همینطور است! می کشم!

I'm sorry? You do what?!

متاسفم؟ چیکار میکنی؟!

I said that I slay!

گفتم می کشم!

When you look this amazing,

وقتی اینقدر شگفت انگیز به نظر می رسید،

you are going to slay!

می خواهید بکشید!

Whoa! Wait there a second. Are you saying you are

وای اونجا یه لحظه صبر کن آیا می گویید که می

going to kill vampires? I thought they weren't real!

خواهید خون آشام ها را بکشید؟ فکر کردم واقعی نیستند!

No, Roy. I know that 'slay' can mean 'kill',

نه، روی. می‌دانم که «کشتن» می‌تواند به معنای «کشتن» باشد،

but it can also mean 'to be amazing' or 'impressive'.

اما می‌تواند به معنای «شگفت‌انگیز بودن» یا «تاثیرگذار بودن» نیز باشد.

For example, I read a great book last night. It slays!

مثلاً دیشب یک کتاب عالی خواندم. می کشد!

So, you're not 'Jiaying the vampire slayer' then.

بنابراین، شما در آن زمان «جایی با قاتل خون آشام» نیستید.

That makes more sense.

این منطقی تر است.

Well, your jumper is awesome, so, yes, it slays.

خوب، جامپر شما عالی است، بنابراین، بله، می کشد.

Exactly. Well, let's talk about more things that slay

دقیقا. خوب، بیایید در مورد چیزهای بیشتری که

after these examples.

بعد از این مثال ها می کشند صحبت کنیم.

He looks amazing today!

او امروز شگفت انگیز به نظر می رسد!

He's wearing a really smart suit - he slays!

او کت و شلوار بسیار هوشمندانه ای پوشیده است - او می کشد!

Their house is incredible - decorated with true style

خانه آنها باورنکردنی است - با سبک و سلیقه واقعی تزئین شده

and taste. And don't get me started

است. و من را

on the furniture - it slays!

در مورد مبلمان شروع نکنید - باعث مرگ می شود!

She really slayed last night at the award ceremony.

او دیشب در مراسم جایزه واقعاً کشته شد.

She looked amazing!

او شگفت انگیز به نظر می رسید!

You're listening to The English We Speak

شما در حال گوش دادن به The English We Speak

from BBC Learning English

از BBC Learning English

and we're talking about the word 'slay'.

هستید و ما در مورد کلمه Slay صحبت می کنیم.

If someone, or something, 'slays', they look amazing

اگر کسی، یا چیزی، "قتل"، آنها شگفت انگیز

or very impressive.

و یا بسیار چشمگیر به نظر می رسد.

Yes! For example, last night I watched a great film

آره! به عنوان مثال، دیشب یک فیلم عالی

about vampires. It slays!.

در مورد خون آشام ها تماشا کردم. می کشد!.

I think that was why I was so scared earlier.

فکر می کنم به همین دلیل بود که اوایل ترسیده بودم.

Well, don't worry. Hey, do you know what else slays?

خب نگران نباش هی میدونی دیگه چی میکشه؟

My amazing smile!

لبخند شگفت انگیز من!

Your teeth - they're really sharp! You have fangs!

دندان های شما - آنها واقعا تیز هستند! دندان نیش داری!

Wait! Are you a vampire?

صبر کن! آیا شما یک خون آشام هستید؟

Of course I'm not! Fooled you!

البته که نیستم! شما را گول زد!

They're not my real teeth - they're just a toy!

آنها دندان های واقعی من نیستند - آنها فقط یک اسباب بازی هستند!

But they look really realistic. They slay.

اما آنها واقعا واقع بینانه به نظر می رسند. می کشند.

Wow, that's the second time

وای، این دومین باری است

you've tricked me today. You're hilarious.

که امروز مرا فریب دادی. شما خنده دار هستید.

What are you drinking?

چی میخوری؟

Just a fruit smoothie. It's delicious. It slays.

فقط یک اسموتی میوه ای خوشمزه است. می کشد.

It's really red! Are you sure that's a fruit smoothie?

واقعا قرمزه! مطمئنید که اسموتی میوه است؟

Definitely - what else could it be? Mwahahahaha!

قطعا - چه چیز دیگری می تواند باشد؟ مواهاهاهاها!

Bye, Roy!

خداحافظ، روی!

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak

سلام و خوش آمدید به The English We Speak

With me, Jiaying - ohhhh...

With Me, Jiaying - ohhhh...

And me, Neil.

و من نیل.

You look tired today. Are you OK?

امروز خسته به نظر میرسی خوبی؟

I am. Did you watch the stream of the new

من هستم. آیا استریم

'Fishing Dragons' game last night?

بازی جدید «اژدهای ماهیگیری» را دیشب تماشا کردید؟

No. It was too late for me.

نه برای من خیلی دیر شده بود.

Was the game any good?

بازی خوب بود؟

It was lit!

روشن شد!

What do you mean 'lit'?

منظورت از "روشن" چیه؟

The stream was on fire?

جریان آتش گرفته بود؟

Or the dragons catch fish 

یا اژدهاها با آتش زدن ماهی می گیرند

by lighting them on fire?

؟

What are you talking about?

چی میگی تو؟

I said ‘lit’ – which means that

گفتم «روشن» - به این معنی که

something is amazing.

چیزی شگفت‌انگیز است.

I said that the game was amazing!

گفتم بازی فوق العاده بود!

Ahhh – that’s what you meant by ‘lit’!

آهان - منظور شما از "روشن" همین بود!

And do the dragons catch fish with fire?

و آیا اژدها با آتش ماهی می گیرند؟

Of course not!

البته که نه!

They use the power of their minds!

آنها از قدرت ذهن خود استفاده می کنند!

Let’s talk more about it after these examples.

اجازه دهید بعد از این مثال ها بیشتر در مورد آن صحبت کنیم.

John’s new car is lit! It’s so amazing!

ماشین جدید جان روشن شد! خیلی شگفت انگیز است!

I joined a virtual dance party last night

من دیشب به یک مهمانی رقص مجازی پیوستم

and it was lit! There was a DJ

و روشن شد! یک دی جی بود

and everyone had an amazing time.

و همه اوقات شگفت انگیزی داشتند.

Erica said that new film was lit

اریکا گفت که فیلم جدید روشن شده است

but I thought it was a bit disappointing.

اما من فکر کردم کمی ناامید کننده است.

I didn’t like the plot or characters.

من داستان یا شخصیت‌ها را دوست نداشتم.

You’re listening to The English We  Speak

شما در حال گوش دادن به The English We Speak

from BBC Learning English

از BBC Learning English

and we’re talking about the expression ‘lit’

هستید و ما در مورد عبارت "lit"

which is used to say

صحبت می کنیم که برای گفتن

that something is amazing.

اینکه چیزی شگفت انگیز است استفاده می شود.

Yes, that’s right! For example,

بله درست است! مثلا

that video game we played is lit!

اون بازی ویدیویی که بازی کردیم روشن شده!

You can also say that something is 'fire'

همچنین می‌توانید بگویید که چیزی «آتش»

with the same meaning.

به همین معنی است.

For example,

برای مثال،

‘That new song I listened to was fire’

«آهنگ جدیدی که گوش دادم آتش بود»

or ‘That new song I listened to was lit’.

یا «آهنگ جدیدی که به آن گوش دادم روشن شد».

Which is why some people send 

به همین دلیل است که برخی از افراد

a fire emoji on their phones.

یک شکلک آتش را روی تلفن های خود ارسال می کنند.

Is that why you sent me a message

آیا به همین دلیل است که همین الان برای من پیامی فرستادی

just now saying ‘my food’

که «غذای من»

and then a fire emoji?

و سپس یک شکلک آتشین؟

Do you think my cooking was amazing?

به نظر شما آشپزی من شگفت انگیز بود؟

Not this time! I’m afraid to say that

الآن نه! می ترسم بگویم

your food really was on fire!

غذای شما واقعاً آتش گرفته بود!

Have you seen that thing in the bin?

آیا آن چیز را در سطل دیده اید؟

What – the black mess?

چه چیزی - آشفتگی سیاه؟

Is that my food? That looks disgusting.

آیا این غذای من است؟ که منزجر کننده به نظر می رسد.

Yeah – the taste definitely isn’t lit.

بله - طعم قطعا روشن نیست.

Bye, Neil!

خداحافظ نیل!

Bye.

خدا حافظ.