Talking about LOVE in English ❤️❤️❤️ Idioms & Phrasal Verbs | ft. Mark Rosenfeld

Hello I'm Emma from mmmEnglish!

سلام من اِما هستم از mmmEnglish!

Today I want to introduce my friend, Mark.

امروز می خواهم دوستم مارک را معرفی کنم.

He is a

او یک

relationship expert, dating coach, life coach

متخصص روابط، مربی دوستیابی، مربی زندگی است

and we've been hanging out a little bit lately because

و ما اخیراً کمی با هم می نشینیم زیرا

Mark has a Youtube channel as well

مارک یک کانال یوتیوب نیز دارد

where he - you help primarily

که در آن او - شما در درجه اول به

women in relationships

زنان در روابط

and in difficult sort-of periods of their life

و دوره های دشوار زندگی کمک

to improve relationships with the people around them,

می کنید. بهبود روابط با افراد اطرافشان،

right? Tell us a bit about what you do.

درست است؟ کمی از کاری که انجام می دهید برایمان بگویید.

Exactly, exactly.

دقیقا، دقیقا

So I'm a life, dating and relationship coach

بنابراین من یک مربی زندگی، دوستیابی و روابط

from here in Australia.

از اینجا در استرالیا هستم.

I met Emma at a Sydney event and just

من با اما در یک مراسم

loveliest, lovely woman.

سیدنی و دوست داشتنی ترین زن آشنا شدم.

And my channel is about empowering women

و کانال من در مورد توانمندسازی زنان

through growth, self-esteem and authenticity.

از طریق رشد، عزت نفس و اصالت است.

And basically by that

و اساساً با آن

- what does that mean, 'authenticity'?

- "اصالت" به چه معناست؟

What does that mean?

معنی آن چیست؟

Yeah so it just means about being real.

بله پس این فقط به معنای واقعی بودن است.

Being yourself.

خودت باش.

So this is talking about the adjective 'authentic' as well.

بنابراین این در مورد صفت "معتبر" نیز صحبت می کند.

So 'authenticity' is related to the adjective 'authentic'

بنابراین «اصالت» با صفت «معتبر»

which just means real. So talking about relationships

که فقط به معنای واقعی است، مرتبط است. بنابراین صحبت در مورد روابط

and particularly between women and their partners,

و به ویژه بین زنان و شرکای

making them real and meaningful and honest, right?

آنها، واقعی و معنادار و صادقانه ساختن آنها، درست است؟

Yes exactly. Honest, open.

بله دقیقا. صادق، باز.

Vulnerable and connecting.

آسیب پذیر و متصل است.

Oh my gosh so many good words there!

اوه خدای من خیلی کلمات خوب وجود دارد!

We're going to pop some of the definitions of those

ما قصد داریم برخی از تعاریف آن‌ها را

in the description box below this video.

در کادر توضیحات زیر این ویدیو بیان کنیم.

But today, since you're a dating expert,

اما امروز، از آنجایی که شما یک متخصص دوستیابی،

a relationship expert,

یک متخصص روابط هستید،

I wanted to talk to you about some of the phrasal verbs

می‌خواستم در مورد برخی از افعال عبارتی

and the idioms that we use in English to talk about

و اصطلاحاتی که ما در انگلیسی برای صحبت در مورد عشق و روابط استفاده می‌کنیم، با شما صحبت کنم

love and relationships.

.

So I want to be able to show my audience

بنابراین می‌خواهم به مخاطبانم نشان دهم

you know, some really common language

که شما می‌شناسید، برخی از زبان‌ها و عبارات واقعاً رایج را

and expressions that they can use to talk about love.

که می‌توانند برای صحبت درباره عشق از آنها استفاده کنند.

Sounds fantastic, I love it!

برای تلفن های موبایل فوق العاده است، من آن را دوست دارم!

So the first thing that I thought that I'd introduce is

بنابراین اولین چیزی که فکر کردم معرفی کنم

three phrasal verbs that are really common.

سه فعل عبارتی است که واقعاً رایج هستند.

Okay, so that would be 'hang out'

بسیار خوب، به این صورت که «قطع کردن»،

'catch up'

«پیشگیری»

and 'hook up'

و «وصل کردن» خواهد بود،

So all of these phrasal verbs

بنابراین همه این افعال عبارتی

can be used to talk about relationships in some way.

می توانند برای صحبت در مورد روابط به نحوی استفاده شوند.

I want you to tell me

what's the difference between them,

می خواهم به من

بگویید تفاوت

when would we use them?

آنها چیست، چه زمانی از آنها استفاده کنیم؟

Yeah.

So 'hang out',

آره

بنابراین «قطع کردن»،

'catch up'

«پیشرفتن»

and 'hook up'

و «وصل کردن

they can mean quite different things.

» می‌توانند معانی کاملا متفاوتی داشته باشند.

'hang out'

"Hang out

is a casual request to see you.

" یک درخواست عادی برای دیدن شماست.

So it's a very basic request. I say

بنابراین این یک درخواست بسیار ابتدایی است. من می گویم

"Emma, I want to hang out with you."

"اما، من می خواهم با شما معاشرت کنم."

That literally just means I'd like to see Emma

این به معنای واقعی کلمه فقط به این معنی است که من دوست دارم اما را ببینم

and spend some time with you,

و مدتی را با تو

spend some time with her.

بگذرانم، مدتی را با او بگذرانم.

So that could be a romantic relationship or it could be

پس این می تواند یک رابطه عاشقانه یا

just with friends, right?

فقط با دوستان باشد، درست است؟

Yeah.

Yeah and you have to know the context,

آره

بله، و شما باید زمینه را بدانید،

like if a man that you meet, say on Tinder,

مثلاً اگر مردی را که ملاقات می‌کنید، مثلاً در Tinder،

on a dating app,

در یک برنامه دوستیابی،

says "hang out"

بگوید "Hangout

it could - it's likely to be more a relationship context.

" می‌تواند - احتمالاً بیشتر یک زمینه رابطه است.

Whereas me and Emma are friends,

در حالی که من و اما با هم دوست

we're hanging out now!

هستیم، اکنون در حال معاشرت هستیم!

So 'hang out' can be either

بنابراین، «قاطع» می‌تواند

it basically means spend some time together,

به معنای گذراندن مدتی با هم باشد،

let's see each other.

بیایید همدیگر را ببینیم.

Okay so what about 'catch up'?

خوب پس در مورد "تصاویر" چطور؟

'catch up' is generally

«تصادف» معمولاً

saved for people you already know.

برای افرادی که قبلاً می‌شناسید ذخیره می‌شود.

So if I don't see Emma for a month,

بنابراین اگر به مدت یک ماه اما را نبینم،

instead of saying "Let's hang out",

به جای گفتن "بیا پاتوق کنیم"،

I'd probably say "Let's catch up"

احتمالاً می گویم "بیایید پیگیری کنیم"

So it's a similar term and it's usually used

بنابراین این اصطلاح مشابهی است و معمولاً

with someone that you already knew previously.

با کسی که قبلاً می شناسید استفاده می شود.

The majority of the time

اکثر مواقعی

that someone say "Let's catch up"

که کسی می‌گوید "بیا جلوی خودمان را بگیریم"

they're saying

آنها می‌گویند

"I want to reconnect with you after a period of time."

"می‌خواهم بعد از مدتی دوباره با تو ارتباط برقرار کنم."

Right.

And again, it could be friends

درست.

و دوباره، ممکن است دوستان

or it could be a relationship.

یا رابطه باشند.

But friends can also catch up, right?

اما دوستان هم می توانند عقب بیفتند، درست است؟

I can catch up with friends for coffee anytime I like!

من می توانم هر زمان که دوست داشته باشم با دوستان خود برای قهوه صحبت کنم!

Exactly.

دقیقا.

And because you already know your friends,

و چون از قبل دوستان خود را می‌شناسید،

you generally say "catch up" more than "hang out"

معمولاً بیشتر می‌گویید «تصاویر» تا «قطع کردن»

Well the other thing is if you haven't

خوب نکته دیگر این است که اگر

seen someone for a while,

مدتی است کسی را ندیده‌اید

then 'catch up' is a really common phrasal verb as well

، «به‌دست‌آمدن» یک فعل عبارتی واقعاً رایج است.

that you'd use to say "Did you know, we haven't

که می گفتی "آیا می دانستی، ما چند

seen each other for ages, we should catch up!"

سالی است که همدیگر را ندیده ایم، باید پیگیری کنیم!"

So what about 'hook up'?

پس "وصل کردن" چطور؟

So 'hook up' is used in a romantic context.

بنابراین "قلاب کردن" در یک زمینه عاشقانه استفاده می شود.

You wouldn't hook up with your friend.

با دوستت وصل نمیشی

You wouldn't hook up with your friend

شما با دوست خود ارتباط برقرار نمی کنید

unless you wanted to get romantic with your friend.

مگر اینکه بخواهید با دوست خود عاشقانه باشید.

Which might get awkward!

که ممکن است ناخوشایند شود!

So 'hook up' - is often - it can refer to any number of

بنابراین «قلاب کردن» - اغلب - می تواند به هر تعداد از برخوردهای عاشقانه اشاره داشته باشد

romantic encounters.

.

It could be "I hooked up with him at a bar"

این می تواند "من در یک بار با او ارتباط برقرار کردم" باشد

which usually means "I kissed him" at a bar.

که معمولاً به معنای "او را در یک بار بوسیدم".

Yeah usually it means kissing, right?

بله معمولاً به معنای بوسیدن است، درست است؟

If your friend says to you "I hooked up with him"

اگر دوستتان به شما بگوید "من با او ارتباط گرفتم"

sometimes it can be just kissing,

گاهی اوقات می تواند فقط بوسیدن باشد،

sometimes it can be more than that.

گاهی اوقات می تواند بیشتر از این باشد.

And also,

و همچنین،

'hook up', it doesn't refer to

"چسب کردن"،

a relationship that is ongoing. It's like a one-off. Isn't it?

به رابطه ای که در حال انجام است اشاره نمی کند. این مثل یک بار است. اینطور نیست؟

No. That's an important point. Yeah.

نه این نکته مهمی است. آره

It's a casual, so a 'hook up' is a casual term.

این یک گاه به گاه است، بنابراین "قلاب کردن" یک اصطلاح گاه به گاه است.

Nothing is serious, at least not yet,

هیچ چیز جدی، حداقل هنوز،

in the person's mind describing it.

در ذهن فردی که آن را توصیف می کند، وجود ندارد.

If I say "I hooked up with someone",

اگر بگویم "من با کسی ارتباط برقرار کردم"،

it was a casual one-time encounter,

این یک برخورد اتفاقی و یکباره بود، به

it's not to say I might not see them again,

این معنی نیست که ممکن است دیگر او را نبینم،

in my mind right now, it's casual.

در ذهن من در حال حاضر، اتفاقی است.

That's quite interesting because a lot of my audience,

این بسیار جالب است زیرا بسیاری از مخاطبان من،

you know the concept of like a casual hook up

می‌دانید که مفهوم مانند یک قلاب معمولی

doesn't exist for them in their cultures,

برای آنها در فرهنگ‌هایشان وجود ندارد،

you know, it's not part of what they do.

می‌دانید، این بخشی از کاری نیست که انجام می‌دهند.

So if that's the case for you,

بنابراین اگر برای شما

then 'hook up' is probably not really

اینطور است، احتمالاً «وصل کردن» واقعاً

language that is really relevant.

زبانی نیست که واقعاً مرتبط باشد.

It's only, you know, quick, informal,

این فقط روابط سریع، غیررسمی و

non-serious relationships, right?

غیر جدی است، درست است؟

Yeah, exactly. Nailed it.

بله دقیقا. آن را میخکوب کرد.

So one other aspect that I want to talk to you about

بنابراین یکی دیگر از جنبه‌هایی که می‌خواهم در مورد آن با شما

is the way that we use the verb 'fall'

صحبت کنم، نحوه استفاده از فعل "سقوط"

in expressions about love,

در عبارات مربوط به عشق است،

because we say

زیرا می‌گوییم

"fall in love"

"عاشق شوم"

and we say

و می‌گوییم

"fall for someone"

"عاشق کسی شو"

What does that sort of mean?

این نوع به چه معناست. ?

Why are we using that expression?

چرا از آن عبارت استفاده می کنیم؟

It's really about - you were saying before we chatted -

این واقعاً در مورد - شما قبل از گفتگو می گفتید -

it's literally about falling

به معنای واقعی کلمه در مورد زمین خوردن

is where the phrase originally came from.

است، جایی که این عبارت از آنجا آمده است.

And it's about losing control of your feelings.

و این در مورد از دست دادن کنترل احساسات خود است.

And losing control of things, so if I say

و از دست دادن کنترل چیزها، بنابراین اگر بگویم

"I fall for you", it means

"من به تو می افتم"، به این معنی است که

without my control,

بدون کنترل من،

without wanting to,

بدون اینکه

I'm just falling.

بخواهم، فقط در حال سقوط هستم.

So when you say "fall for someone",

بنابراین وقتی می گویید "عاشق کسی شو"

it's generally a bit more casual,

، معمولاً کمی معمولی

than "falling in love"

تر از "عاشق شدن" است

Yes.

.

When you fall for someone,

وقتی عاشق کسی می‌شوید

that could be after a few days,

، ممکن است بعد از چند روز،

"I'm really falling for her.

"من واقعاً عاشق او

I've been on four dates with her.

هستم. من در چهار قرار ملاقات با او

I'm really falling for her."

بودم. من واقعاً عاشق او هستم."

And often used with 'starting' - "starting to fall"

و اغلب با "شروع" استفاده می شود - "شروع به سقوط"

Yeah.

بله.

So it's often right at that initial period in a relationship.

بنابراین اغلب درست در همان دوره ابتدایی یک رابطه است.

"I'm starting to get a lot of feelings."

"من شروع به دریافت احساسات زیادی کردم."

Yep.

"I'm falling for her. She's amazing."

بله

"من عاشق او هستم. او شگفت انگیز است." دوست داشتن

It's a good thing to be falling for someone or to be

کسی یا عاشق شدن چیز خوبی است

falling in love, it's a really, really positive

، این یک روش واقعاً بسیار

way of talking about a relationship.

مثبت برای صحبت کردن در مورد یک رابطه است.

Yeah exactly and the next "falling in love"

بله دقیقاً و «عاشق شدن

comes along a bit later when things are more serious

» بعدی کمی دیرتر اتفاق می‌افتد، وقتی همه چیز جدی‌تر است

and you've really got to know the person,

و شما واقعاً آن شخص را می‌شناسید،

you form those deep bonds,

آن پیوندهای عمیق را ایجاد می‌کنید،

say "I'm falling in love with him" or even

می‌گویید «دارم عاشقش می‌شوم» یا حتی

"I've fallen in love with him"

"من عاشق او شده ام"

Right, so we're changing tense there.

درست است، بنابراین ما در حال تغییر زمان در آنجا هستیم.

"I fell-" I actually said that wrong!

"من زمین خوردم-" در واقع اشتباه گفتم!

"I fell in love with him"

"عاشقش شدم"

"I fell in love with him" in the past, yeah but no,

"عاشقش شدم" در گذشته، آره اما نه،

"I have fallen in love"

"عاشق شدم"

That tense, the perfect tense,

این زمان، زمان کامل

is the correct one to use then,

، درستی است که باید استفاده کرد،

because it's an action that started in the past,

زیرا این یک عمل است. که در گذشته شروع شده

and is still relevant in the present.

و هنوز هم در حال حاضر مطرح است.

If you said "I fell in love with that person",

اگر گفتید "من عاشق آن شخص شدم"،

by using the past tense,

با استفاده از زمان گذشته،

it's sort of suggesting that maybe

به نوعی نشان می دهد که شاید

it's an action that's finished in the past, so if you're

این یک عمل است که در گذشته به پایان رسیده است، بنابراین اگر

still in love with that person, then using

هنوز عاشق آن شخص هستید، از

the perfect tense is right.

حالت کامل استفاده کنید. زمان درست است

"I have fallen.."

"من افتاده ام..."

Yeah. "I fell in love"

آره. "من عاشق شدم

kind of means I'm not in love anymore.

" به این معنی است که دیگر عاشق نیستم.

Yeah or it was something that happened in the past.

بله یا این اتفاقی بود که در گذشته رخ داده است.

Ages ago. Yeah.

سالها قبل. آره

Yep.

Good pick-up.

بله

برداشت خوب

See why you're good at what you do?

ببینید چرا در کاری که انجام می دهید خوب هستید؟

Okay so,

خوب پس،

once you've fallen in love, things have sort of

وقتی عاشق شدی، همه

got pretty serious, right?

چیز خیلی جدی شده است، درست است؟

Yes.

آره.

So around the time when things start getting serious

بنابراین در زمانی که همه چیز

in a relationship, we're talking about

در یک رابطه جدی می شود، ما در مورد

engagements and marriages, right?

نامزدی و ازدواج صحبت می کنیم، درست است؟

Yeah.

آره

Expressions like

عباراتی مانند

"pop the question"

"پاپ سوال"

so, if you heard someone say

بنابراین، اگر از کسی شنیدید که می گوید

"He popped the question."

"او سوال را مطرح کرد".

You might be thinking 'What question, what's it about?'

ممکن است فکر کنید "چه سوالی، درباره چیست؟"

What are they talking about, Mark?

آنها در مورد چه چیزی صحبت می کنند، مارک؟

So 'popping the question'

بنابراین «پرکردن سؤال

is just a common colloquial term

» فقط یک اصطلاح عامیانه رایج

to getting down on one knee,

برای زانو زدن

and asking for a hand in marriage.

و درخواست ازدواج است.

So usually it's the man.

بنابراین معمولاً این مرد است.

And you'll often hear at maybe a family event,

و اغلب در یک رویداد خانوادگی می شنوید

the people will be talking with each other,

که مردم با یکدیگر صحبت می کنند،

and they will say - often to the woman -

و اغلب به زن می گویند:

"When is he going to pop the question?"

"او کی می خواهد این سوال را مطرح کند؟"

That's it. That's the question.

خودشه. مساله این است.

Or "Oh my god, when did he pop the question?"

یا "اوه خدای من، کی این سوال را مطرح کرد؟"

Or maybe "How did he pop the question?"

یا شاید "او چگونه این سوال را مطرح کرد؟"

Or "It's about time he popped the question."

یا "زمان آن رسیده که او این سوال را مطرح کند."

Good one. Yeah.

یکی خوبه آره

So it's all about asking

بنابراین همه چیز در مورد درخواست

basically that person for marriage.

ازدواج از آن شخص است.

Yep.

بله

Popping the question.

طرح سوال

So "the question",

بنابراین "سوال"

by 'the' is making it

با "the" این است که آن را

the only important question in the world

به تنها سوال مهم در جهان تبدیل می کند

"the question" is about marriage.

"سوال" در مورد ازدواج است.

"Will you marry me?"

"آیا با من ازدواج می کنی؟"

Okay and yeah for some reason,

خوب و بله، بنا به دلایلی،

we use the verb 'pop' in that expression,

ما از فعل "pop" در آن عبارت استفاده می کنیم،

"to pop the question".

"برای ایجاد سوال".

Then we say "Okay, so he's popped the question,

سپس می گوییم "خوب، پس او این سوال را مطرح کرد،

when are you going to tie the knot?"

کی می خواهید گره بزنید؟"

So "tie the knot" literally means get married.

پس «گره زدن» در لغت به معنای ازدواج است.

Walk down the aisle, as it were,

همانطور که بود در راهرو قدم بزنید

and then you tie the knot and have your wedding.

و سپس گره بزنید و عروسی خود را برگزار کنید.

Do you know,

آیا می دانید،

where that expression came from was because

این عبارت از کجا آمده است زیرا

- It's this thing, right?

- این چیزی است، درست است؟

Yep, or I thought it was a piece of string

بله، یا من فکر می کردم این یک تکه ریسمان است

that usually before, you know,

که معمولاً قبلاً، می دانید

it was gold and it was silver, the string

، طلا بود و نقره بود، سیم

around the finger symbolised the promise.

دور انگشت نماد وعده بود.

Really? Okay I thought that you cross your arms

واقعا؟ بسیار خوب، من فکر کردم که شما دستان خود را روی هم می زنید

and they do that thing

و آنها این کار را انجام می دهند،

where they put that silk

جایی که آن ابریشم را قرار

I think that's an extension of it, it's the same kind of idea

می دهند، فکر می کنم این امتداد آن است، این همان ایده است،

so it's about tying some material or some string

بنابراین در مورد بستن مواد یا رشته ای

to connect two people together.

برای اتصال دو نفر به یکدیگر است.

That's beautiful.

زیباست.

Nice!

Okay so, tying the knot

خوب!

بسیار خوب، گره زدن

is lovely. Then hopefully there is a really happy

دوست داشتنی است. سپس امیدوارم یک

marriage and relationship forever.

ازدواج و رابطه واقعاً شاد برای همیشه وجود داشته باشد.

But we know that that's

اما می دانیم که

sometimes not always the case.

گاهی اوقات همیشه اینطور نیست.

Of course.

البته.

So,

بنابراین،

in relationships, in romantic relationships with people,

در روابط، در روابط عاشقانه با مردم،

we often

ما اغلب اوقات

not we often, but we sometimes

ما نیستیم، اما گاهی اوقات

you know, change our ideas or our dreams

می دانید، ایده ها یا رویاهایمان

that we have for our future together

را که برای آینده مشترکمان

and maybe we want different things.

داریم تغییر می دهیم و شاید چیزهای متفاوتی می خواهیم.

And when that happens, usually we "drift apart". Okay.

و هنگامی که این اتفاق می افتد، معمولا ما "از هم دور می شویم". باشه.

We sort of - we're not as close as we used to be.

ما به نوعی - مثل گذشته به هم نزدیک نیستیم.

Right? Have you ever had that happen to you before?

درست؟ آیا قبلاً چنین اتفاقی برای شما افتاده است؟

Have you drifted apart from someone?

آیا از کسی جدا شده اید؟

Of course, yeah. I've had it with clients,

البته بله من آن را با مشتریان داشته ام،

and I've had it in my own life too.

و در زندگی خودم نیز آن را داشته ام.

And

there's a couple of ways this can happen.

و

چند راه وجود دارد که این اتفاق می افتد.

Sometimes it's because the feeling, the "falling",

گاهی اوقات به این دلیل است که این احساس، «سقوط»

isn't so much there anymore.

دیگر وجود ندارد.

Or sometimes it's because the way

یا گاهی اوقات به این دلیل است که راهی

you want to take your life is different to the way

که شما می خواهید زندگی خود را بگیرید با روشی

the other person wants to take in their life.

که طرف مقابل می خواهد در زندگی خود انتخاب کند متفاوت است.

And so you literally drift apart because

و بنابراین شما به معنای واقعی کلمه از هم دور

you know, maybe I want to

می شوید زیرا می دانید، شاید من می

have kids.

خواهم بچه دار شوم.

Travel!

مسافرت رفتن!

I want to travel.

میخواهم سفر کنم.

I want to have kids here in Brisbane.

من می خواهم اینجا در بریزبن بچه دار شوم.

And my partner wants to travel and

و شریک زندگی من می خواهد سفر

doesn't want to have kids

کند و نمی خواهد بچه دار شود

and slowly but surely, we realise

و به آرامی اما مطمئناً متوجه می

we have different goals,

شویم که اهداف متفاوتی

and we know that there's

داریم و می دانیم که

a wedge between us or there's a

بین ما شکافی وجود دارد یا

we feel separate from each other and we slowly

احساس می کنیم از یکدیگر جدا هستیم و به آرامی

drift apart with our different goals.

از هم دور می شویم. اهداف متفاوت ما

Values, different values.

ارزش ها، ارزش های مختلف.

That's it.

خودشه.

Yeah.

The other thing that might happen in a relationship

آره

چیز دیگری که ممکن است در یک رابطه اتفاق بیفتد این

is things could get

است که همه چیز ممکن است

uncomfortable, maybe

ناراحت کننده باشد، ممکن است

people are frustrated in their jobs,

افراد در شغل خود ناامید شده باشند، یا آنها ناامید شده اند

or they're - and they start taking it out on each other.

- و شروع به ایراد گرفتن از یکدیگر می کنند.

And you know, they're often having arguments,

و می دانید، آنها اغلب با هم مشاجره می کنند،

or they're disappointed in each other,

یا از یکدیگر ناامید می شوند،

and so one expression that we say is

و بنابراین یک تعبیری که ما می گوییم این است

that a couple is "on the rocks".

که زن و شوهر "روی صخره ها" هستند.

Or their relationship "is rocky".

یا رابطه آنها "سنگ است".

Yeah.

آره

So why do we use the word 'rock'?

پس چرا از کلمه "راک" استفاده می کنیم؟

Or 'rocky' or 'on the rocks' to talk about relationships?

یا "صخره ای" یا "روی صخره" برای صحبت در مورد روابط؟

What's your opinion?

نظرتون چیه؟

So "on the rocks" originally comes from the ships.

بنابراین "روی صخره ها" در اصل از کشتی ها می آید.

When the ships would go towards

وقتی کشتی ها به

the rocks and they'd say

سمت صخره ها می رفتند و می گفتند

Bad.

"She's on the rocks" - it's not a good thing.

بد.

"او روی صخره است" - این چیز خوبی نیست.

When a couple is on the rocks,

وقتی یک زن و شوهر روی صخره هستند، به

it means that those challenges - whatever they may be

این معنی است که آن چالش‌ها - هر چه که ممکن است باشد،

whether they're not connecting in some way,

چه به نحوی با هم ارتباط برقرار نمی‌کنند،

whether their values, they drift apart,

چه ارزش‌هایشان، از هم دور می‌شوند، به

it's meaning that one of them, at least, is feeling hurt.

این معنی است که حداقل یکی از آنها احساس آسیب می‌کند.

There's arguments happening.

بحث هایی در حال وقوع است

And they're constant.

و ثابت هستند

And this level of arguing means they may soon

و این سطح از مشاجره به این معنی است که آنها ممکن است به زودی از

break up.

هم جدا شوند.

And that's basically when we say a couple

و این اساساً زمانی است که می گوییم یک زن و شوهر

yeah, "drift apart"

بله، "دریفت کردن

is not as aggressive as "on the rocks"

" به اندازه "روی صخره ها" تهاجمی نیست

Right.

.

"drift apart" means they're kind of heading

"دریفت از هم" به این معنی است که آنها به نوعی

in different directions

در مسیرهای مختلف حرکت می کنند

- slowly -

Yeah but they still have a

- به آرامی -

بله، اما آنها هنوز یک

a good - not a good relationship -

رابطه خوب - نه خوب - دارند -

they still respect each other.

آنها هنوز هم به یکدیگر احترام می گذارند.

They still like each other, they're just drifting apart.

آنها هنوز همدیگر را دوست دارند، آنها فقط از هم دور می شوند.

They're going in different directions.

آنها در جهت های مختلف می روند.

Whereas a couple that's on the rocks,

در حالی که زن و شوهری که روی سنگ هستند،

when that expression is used,

وقتی از این عبارت استفاده می شود

there's usually a lot of resentment

، معمولاً

and arguing starting.

شروع به رنجش و مشاجره زیادی می شود.

So it's problems.

بنابراین مشکلات است.

Yeah.

And couples that drift apart

آره

و زوج‌هایی که از هم دور می‌شوند

will often end up on the rocks.

اغلب روی صخره‌ها ختم می‌شوند.

Because they start fighting a lot.

زیرا آنها شروع به دعوای زیادی می کنند.

They start fighting about their different values and

آنها شروع به دعوا در مورد ارزش های مختلف خود می کنند و

the fact that they're drifting apart

این واقعیت که آنها از هم دور

will obviously make them sensitive

می شوند، بدیهی است که آنها را حساس می کند

because they could be losing this person.

زیرا ممکن است این شخص را از دست بدهند.

They're literally drifting apart and that sensitivity

آنها به معنای واقعی کلمه از هم دور می شوند و این حساسیت

will cause arguments.

باعث بحث و جدل می شود.

So then you know, let's think about when a couple

پس می دانید، بیایید به این فکر کنیم که وقتی یک

or two people in a relationship,

یا دو نفر در یک رابطه هستند،

they separate and there's always a period

از هم جدا می شوند و همیشه یک دوره ای است

where they have to come to terms with or

که باید با آنها کنار بیایند یا

you know, get used to the new situation, right?

می دانید، به موقعیت جدید عادت کنند، درست است؟

And often that's not always easy.

و اغلب این کار همیشه آسان نیست.

So we use "get over" and "to be over someone"

بنابراین ما در این شرایط از «برخوردن» و «بر کسی بودن»

in this situation.

استفاده می‌کنیم.

So you know,

پس می دانید،

for past boyfriends that I've had,

برای دوست پسرهای قبلی که داشتم،

you know, maybe it took a little while for me

می دانید، شاید کمی طول کشید

to get over him.

تا بتوانم او را کنار بگذارم.

To "get over" the relationship which means

برای "گذر از" رابطه که به

sort of recover from the relationship, right?

معنای بهبودی از رابطه است، درست است؟

Exactly, exactly. And I coach a lot of clients through this.

دقیقا، دقیقا و من از این طریق مشتریان زیادی را راهنمایی می کنم.

And it's basically about putting

و اساساً در مورد کنار

the resentment or the dislike

گذاشتن رنجش یا نفرت است

aside, so moving that, putting that behind you.

، بنابراین آن را جابجا کنید، آن را پشت سر بگذارید.

And then opening your heart again.

و سپس دوباره قلب خود را باز کنید.

Eventually to a new person.

در نهایت به یک فرد جدید.

Right.

So, you've got to take that time

درست.

بنابراین، باید آن زمان را برای غلبه

to get over someone

بر کسی اختصاص دهید،

because that means that you can eventually

زیرا این بدان معناست که در نهایت می توانید

open your heart to someone new.

قلب خود را به روی شخص جدیدی باز کنید.

Whereas if you don't get over someone,

در حالی که اگر کسی را از دست ندهید،

you can jump to the next relationship very quickly,

می توانید خیلی سریع به رابطه بعدی بپرید،

and not take the time to process that pain

و زمانی را برای پردازش آن درد اختصاص

and really let go of that person

ندهید و واقعاً آن شخص را رها کنید

so you can be fully open to the new person.

تا بتوانید کاملاً برای فرد جدید باز باشید.

That pain will still be there in the new relationship.

این درد هنوز در رابطه جدید وجود خواهد داشت.

And would you say, that to get over someone,

و آیا می گویید، برای غلبه بر کسی

usually, that's talking about the process

، معمولاً در مورد

of becoming okay with that new situation?

روند خوب شدن با آن موقعیت جدید صحبت می کند؟

To be over someone means that you've already

غلبه بر کسی به این معنی است که شما قبلاً

gone through that process, right? So

آن فرآیند را طی کرده اید، درست است؟ بنابراین

if I said "I'm still trying to get over my ex."

اگر من بگویم "هنوز در تلاش هستم تا بر سابقم غلبه کنم."

That's different to saying "I am over my ex."

این با گفتن "من از سابقم گذشته ام" متفاوت است.

which means I've been through the difficult period

یعنی من دوره سختی را پشت سر گذاشته

and I'm ready for a new relationship now, right?

ام و اکنون برای یک رابطه جدید آماده هستم، درست است؟

Exactly, exactly.

دقیقا، دقیقا

You're getting over someone while you're in that period.

در حالی که در آن دوره هستید، بر کسی غلبه می کنید.

"I need to get over this girl.

"من باید بر این دختر غلبه

I need to put that behind me,

کنم. باید آن را پشت سر بگذارم

get used to the new situation and

، به موقعیت جدید عادت

put away my disdain for it.

کنم و تحقیر خود را نسبت به آن کنار بگذارم.

And sometimes this can take a long time.

و گاهی اوقات این ممکن است مدت زیادی طول بکشد.

One of my relationships took me over

یکی از روابط من

over six months to get over.

بیش از شش ماه طول کشید.

Sometimes it happens quite quickly.

بعضی اوقات خیلی سریع اتفاق می افتد.

Depends on the relationship.

بستگی به رابطه دارد.

But once I say "I'm over her"

اما وقتی می گویم "من از او گذشتم

then it's like, it's done,

"، مثل این است که تمام شده است

it's in the past.

، در گذشته است.

I'm ready to move on and I've accepted the situation

من آماده ام ادامه دهم و پذیرفتم وضعیت

as it is.

همانطور که

So I think, I mean,

هست.بنابراین فکر می کنم، منظورم

that's all been really fascinating hearing about

این است که شنیدن

these different expressions

این عبارات مختلف

and how they're used in relationships.

و نحوه استفاده از آنها در روابط واقعاً جذاب بوده است.

And I think what I would love to recommend

for you to do is if you are

in a relationship with an English speaker,

یک رابطه با یک انگلیسی زبان،

particularly with an Australian but with any

به خصوص با یک استرالیایی، اما با هر

native English speaker and you're feeling a little

انگلیسی زبان مادری، و شما نسبت به

unsure or vulnerable about that relationship,

آن رابطه کمی نامطمئن یا آسیب پذیر هستید،

then I would really encourage you to check out

پس من واقعاً شما را تشویق می کنم

Mark's channel because he's got

که کانال مارک را بررسی کنید، زیرا

a lot of really great content, interesting videos

او بسیار عالی است. مطالب، ویدیوهای جالب

talking about relationships, talking about how to

درباره روابط، صحبت در مورد چگونگی برای

manage those important relationships in your life.

مدیریت آن روابط مهم در زندگی خود

Not to mention, there is a lot of really interesting

ناگفته نماند، واژگان بسیار جالبی

vocabulary to help you talk about relationships.

وجود دارد که به شما کمک می کند در مورد روابط صحبت کنید.

Relationships are such a huge part of our lives,

روابط بخش بزرگی از زندگی ما

aren't they?

هستند، اینطور نیست؟

Whether they're romantic or not, but

چه آنها عاشقانه باشند یا نه، اما

expanding your vocabulary and building on

گسترش دایره لغات و ایجاد

your knowledge of these topics will really, really help you

دانش خود در مورد این موضوعات واقعاً

with your conversations in the future.

به شما در گفتگوهای آینده کمک خواهد کرد.

So let us know where we can find you.

بنابراین به ما اطلاع دهید که کجا می توانیم شما را پیدا کنیم.

Thank you. So there will be a link in the description

متشکرم. بنابراین لینک کانال من در توضیحات وجود خواهد داشت

to my channel. You can also type my name

. شما همچنین می توانید نام من را تایپ

which we'll put in the description too. Or

کنید که در توضیحات نیز قرار می دهیم. یا

you can search "Make him yours"

می‌توانید «او را مال خودت کن» جستجو کنید،

Right so we should just clarify that

درست است، بنابراین باید توضیح دهیم

with Mark's channel,

که در کانال مارک،

he primarily works with women, right?

او در درجه اول با زنان کار می‌کند، درست است؟

Yes.

آره.

Focusing on their relationships with men.

تمرکز بر روابط خود با مردان.

You have worked a little bit with men too though

شما کمی با مردان هم کار

haven't you?

کرده اید، اما اینطور نیست؟

I've worked with men a lot in the past. Yep.

من در گذشته با مردان زیاد کار کرده ام. بله

Okay. But the channel is mostly focused on women.

باشه. اما تمرکز این کانال بیشتر روی زنان است.

The channel's now aimed at women.

این کانال اکنون زنان را هدف قرار داده است.

Perfect. Alright so ladies,

کامل. بسیار خوب، خانم ها،

I would really encourage you to check out the channel

من واقعاً شما را تشویق می کنم که کانال

and find out a little bit more about how you can improve

را بررسی کنید و کمی بیشتر در مورد اینکه چگونه می توانید

the important relationships in your life.

روابط مهم زندگی خود را بهبود ببخشید، بیاموزید.

Mark, it's been awesome!

مارک، عالی بود!

Yeah, thank you.

آره ممنون

So if you would like to keep watching

بنابراین، اگر می‌خواهید به تماشا

and keep practising

کردن ادامه دهید و

with some of my other language lessons,

با برخی از درس‌های زبان دیگرم تمرین کنید،

I'm going to put them up on screen

می‌خواهم آن‌ها را هم‌اکنون روی صفحه نمایش

right now, right on Mark's face. Over there.

بگذارم، درست روی صورت مارک. در آنجا.

So if you need to follow up with any

بنابراین اگر نیاز به

further language, grammar, vocabulary lessons,

ادامه آموزش زبان، گرامر، واژگان دارید

check these ones out!

، این موارد را بررسی کنید!

Thanks for watching and I'll see you next week.

از تماشای شما متشکرم و هفته آینده شما را می بینم.

Bye for now!

فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!