What Does "Wealth" Mean to You? | Aisha Nyandoro | TED

Translator: Fatemeh Mirzaaliyan Reviewer: Sadegh Vahdati Nia

Growing up in Mississippi,

در دوران کودکی‌ام در میسی‌سیپی،

my family never talked about money,

خانواده‌ام هیچ‌وقت درباره پول صحبت نمی‌کردند.

but I could infer how much people had by pattern keeping at Christmas time.

اما موقع کریسمس، میزان پولی که بقیه داشتند رامتوجه می‌شدم.

My uncle Chip was always good for money,

عمویم، چیپ، همیشه به ما پول می‌داد.

an absolute delight.

لذتی تمام عیار بود.

JCPenney's, here I come.

فروشگاه جی‌سی‌پنی، اومدم!

(Laughter)

(خنده حضار)

Mama Adele would always give us apples, oranges,

مامان بزرگ ادل همیشه به ما سیب، پرتقال

butterscotch candy, in a brown paper bag.

و شکلات تافی داخل ساک دستی قهوه‌ای می‌داد.

It was a gift given with love and it meant a lot

هدیه‌ای همراه با عشق و بسیار ارزش‌مند بود

coming from the matriarch of our family.

که از طرف مادرِ بزرگ خانواده دریافت می‌کردیم.

Now my parents,

اما پدر و مادرم،

my parents would make sure my twin and I were fresh in the latest fashions.

پدر و مادرم مطمئن می‌شدند که من و قُل‌ام، جدید‌ترین محصولات را داشته باشیم.

Girbaud jeans, Starter jackets.

جدید‌ترین جین‌ها و ژاکت‌ها.

Looking good made us feel rich, even if we weren't.

ظاهر خوب داشتن به ما احساس پولدار بودن می‌داد، با این‌که پولدار نبودیم.

So it was interesting

این موضوع جالب است.

because I remember having a myriad of conversations

چون به یاد می‌آورم که هزاران مکالمه داشتیم.

about prison reform, the education system,

درباره اصلاح زندان‌ها، سیستم آموزشی،

voter rights,

حق رای دادن،

but a candid conversation about money,

اما هیچ‌گاه مکالمه‌ای درباره پول

it never happened.

نداشتیم.

When I went to graduate school, my world expanded.

وقتی‌که به دانشگاه رفتم، دنیای من تغییر کرد.

Hearing my friends talk about their overseas adventures

شنیدن تجربه دوستانم از سفر‌های خارج از کشورشان،

made me envious.

احساس حسادت من را بر انگیخت.

I didn't even have a passport at the time.

من آن زمان حتی پاسپورت هم نداشتم.

When I got my first job post graduate school,

وقتی‌که اولین شغلم را پس از دانشگاه شروع کردم،

I was making 70,000 dollars.

هفتاد هزار دلار در آمد داشتم.

I was rich.

ثروتمند بودم.

But that shopping spree at JCPenney's was no longer going to scratch that itch.

اما آن شوق خرید کردن در جی‌سی‌پنی دیگر نیازم را بر طرف نمی‌کرد.

I needed to do whatever I could to be legit wealthy.

نیاز داشتم که تمام تلاشم را بکنم که واقعا ثروتمند شوم.

I think that’s why one of the many Oprah Winfrey episodes that I watched

فکر می‌کنم به همین علت است که یکی از هزاران قسمت‌های برنامه

[in] the early 2000s stood out to me.

اوپرا وینفری بود که در اوایل سال ۲۰۰۰، توجه‌ام را جلب کرد.

On this particular episode, Suze Orman was the guest.

سوزی اورمن مهمان آن قسمت برنامه بود.

And for those of you who don't know,

و برای آن‌هایی که نمی‌دانند،

Suze is an American author and financial advisor,

سوزی نویسنده‌ای آمریکایی و مشاور مالی است

and she has the most perfect white teeth I've ever seen.

و سفید‌ترین دندان‌هایی را دارد که تا به‌حال دیده‌ام.

(Laughter)

(خنده حضار)

Well, Suze was talking about 401(k)s,

سوزی داشت درباره برنامه بازنشستگی ۴۰۱کی صحبت می‌کرد،

and I got the basic gist of what she was saying.

و من خلاصه آن‌چه می‌گفت را متوجه شدم.

Save a little money now, have a lot of money in the future.

الان کمی پول جمع کنید، در آینده کلی پول داشته باشید.

Sounded great, amazing, sign me up.

به‌نظر فوق‌العاده می‌رسید. من هم پایه‌ام!

So I went to meet a wealth advisor, somebody I met off the internet.

پس من سراغ مشاور مالی رفتم، شخصی که در اینترنت با او آشنا شده بودم.

I just knew that this random person was going to unlock some magical room

فکر می‌کردم که این شخص نا‌آشنا قرار است دری جادویی باز کند

and give me all the tricks I needed to be wealthy.

و تمام راز‌های ثروتمند شدن را به من یاد دهد.

I mean big house, fancy cars, luxurious vacation.

منظورم خانه بزرگ، ماشین‌های جذاب و تعطیلات لوکس است.

I was excited until I wasn't.

هیجان داشتم تا زمانی‌که دیگر هیجانی نداشتم.

The nondescript building in a strip mall

ساختمان‌ پیش پا افتاده داخل مرکز خرید بزرگ،

did not boost my confidence

دیگر اعتمادم را نسبت به این‌که

that this was how the wealthy managed their affairs.

ثروتمندان چگونه خرج و مخارج‌شان را کنترل می‌کنند، بالا نمی‌بُرد.

(Laughter)

(خنده حضار)

I was placed in a small white waiting room

داخل اتاق کوچک سفید رنگی منتظر نشسته بودم

and I stayed there for what felt like forever.

و برای مدتی طولانی آن‌جا ماندم.

Finally, a man came in who could not even bother

در نهایت، مردی به داخل اتاق آمد

to learn the correct pronunciation of my name

که حتی سعی نکرد تلفظ درست اسم من را یاد بگیرد

and asked me what my goals were for the future.

و از من پرسید که اهدافم برای آینده چیست.

OK, I'm excited again.

خب، دوباره نسبت به آینده هیجان‌زده شدم.

I know the answer to this.

جواب این سوال را می‌دانم.

Number one, I would like to retire comfortably by the age of 60.

شماره یک، دلم می‌خواهد که به راحتی و تا شصت سالگی بازنشسته شوم.

Number two, I would like to be able to take care of my mom.

شماره دو، دلم می‌خواهد که توانایی مراقبت از مادرم را داشته باشم.

His response,

و جواب او این بود که،

"I don't know why taking care of your mother is your responsibility."

«نمی‌دانم چرا مراقبت کردن از مادرت وظیفه توست.»

He then went on to speak in some financial jargon

و بعد شروع به حرف زدن درباره موضوعات مالی کرد

I could not understand.

که من از آن‌ها سر در نمی‌آوردم.

The entire interaction took me so aback

تمام آن مکالمه چنان من را متعجب کرد

that I vowed to share the bare minimum the rest of the meeting.

که من قسم خوردم که چیز زیادی از خودم به اشتراک نگذارم.

I could not figure out what I was missing,

نتوانستم آن‌چه که دنبالش بودم را پیدا کنم،

but it made me question everything.

اما همین باعث شد که همه‌چیز را زیر سوال ببرم.

Maybe I did not know what wealth was.

شاید من نمی‌دانستم ثروت چیست.

Maybe wealth was not intended for people like me.

شاید ثروت مناسب افرادی مثل من نبود.

Maybe I was reaching for too much.

شاید من به دنبال چیز زیادی بودم.

So I find it funny, or maybe serendipitous

پس به‌نظرم خنده‌دار و یا شاید اتفاقی آمد

that I think about cash and wealth all the time now.

که الان تمام مدت به پول و ثروت فکر می‌کنم.

For the last ten years,

تمام ده سال اخیر،

I've led an organization in Jackson, Mississippi,

من سازمانی در جکسون، می‌سی‌سی‌پی راه انداخته‌ام

that takes a radically community-driven approach to supporting families,

که رویکردی اساسی و جامعه‌محور نسبت به حمایت خانواده‌ها،

mainly Black women,

به‌خصوص زنان سیاه پوستی دارد که

that live in federally subsidized affordable housing.

در خانه یارانه‌ای وابسته به دولت مرکزی زندگی می‌کنند.

Our programs are strategic and holistic.

برنامه‌های ما هدفمند و جامع هستند.

A few years ago,

چندین سال قبل،

we became concerned that we were not moving the needle on poverty.

ما نگران بودیم که به اندازه کافی بر روی فقر تمرکز نکرده‌ایم.

So we went to the women that we work with and we said, "What are we missing?"

پس به سراغ زنانی که با آن‌ها کار می‌کردیم، رفتیم

و از آن‌ها پرسیدیم: «چه چیزی را از دست داده‌ایم؟»

The answers were all different,

جواب‌ها متفاوت بود،

but the underlying problem was the same.

اما مشکل اساسی یکسان بود.

The problem was the lack of cash.

مشکل کمبود پول بود.

No money for pizza on a Friday night was causing stress.

نداشتن پول برای خرید پیتزا در شب جمعه، استرس‌زا بود.

Unexpected car repairs were leading to unemployment

تعمیرات غیر قابل پیش‌بینی ماشین باعث بی‌کاری شده بود،

because people could not get to and from work.

چرا که مردم نمی‌توانستند به سر کار بروند.

So we began to research how do you give money,

پس ما شروع به تحقیق کردیم درباره این‌که

not another program, to people experiencing poverty?

شما چطور به افرادی که در حال دست و پنجه نرم کردن با فقر هستتند، پول می‌دهید؟

In 2018, we launched the Magnolia Mother's Trust,

در سال ۲۰۱۸، ما برنامه‌ای به اسم «اعتماد مادر مگنولیا» را راه اندازی کردیم

this country's first modern guaranteed-income program,

که اولین برنامه مدرن کسب درآمد تضمینی در کشور

and the first in the world to center its efforts on Black women.

و اولین برنامه در جهان بود که بر روی زنان سیاه‌پوست تمرکز داشت.

(Cheers)

(تشویق حضار)

Thank you.

سپاسگزارم.

(Applause)

(تشویق حضار)

Quickly, for the uninitiated,

برای آن‌هایی که نمی‌دانند،

a guaranteed income is a specific amount of money

منظور از در آمد تضمینی میزان مشخصی از پول است

given to a specific population over a set amount of time.

که به جمعیتی مشخص در بازه زمانی مشخصی داده می‌شود.

It's typically funded by private philanthropy

معمولا توسط خیریه‌ای خصوصی تامین می‌شود

or in some instances, the public sector.

و یا در بعضی مواقع توسط بخش دولتی.

It's not a new idea.

ایده جدیدی نیست.

Jenny Tillman, a mom and welfare activist,

جنی تیلمن، یک مادر و فعال رفاهی

called for a guaranteed income way back in 1972,

در سال ۱۹۷۲، درباره درآمد تضمینی صحبت کرد؛

and even Dr. Martin Luther King Jr. and President Nixon indicated

حتی دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور و رئیس جمهور نیکسون

that a guaranteed income could help solve for poverty.

بیان کردند که یک درآمد تضمینی می‌تواند مشکل فقر را حل کند.

It's not a new idea,

ایده جدیدی نیست.

but like I said, we are pioneers and our efforts are working.

اما همانطور که گفتم ما پیشگام هستیم و تلاش‌هایمان جواب داده است.

We provide 1,000 dollars a month for 12 months to Black mothers.

ماهانه ۱,۰۰۰ دلار به‌مدت دوازده ماه به مادران سیاه پوست می‌دهیم.

And our goal is simple:

و هدف‌مان ساده است:

to provide these women with the breathing room they need

که به این زن‌ها، به‌وسیله منابع مالی که نیاز دارند،

by giving them the financial resources they need

زمانی کافی برای استراحت بدهیم

to dream a little bigger.

تا آرزوهای بزرگ‌تری داشته باشند.

We provide --

به آن‌ها...

Thank you.

سپاسگزارم.

(Applause)

(تشویق حضار)

We provide 1,000 dollars a month for 12 months,

ماهانه ۱,۰۰۰ دلار به‌مدت دوازده ماه به آن‌ها می‌دهیم

and we have proven that 12,000 dollars

و ثابت کرده‌ایم که ۱۲,۰۰۰ دلار

is a life-altering amount of money.

مقدار پول تاثیر گذاری است.

Yes, it allows you to take care of the practical needs,

بله. این مقدار پول به شما اجازه تامین نیازهای اساسی را می‌دهد،

like getting that car repaired,

مثل تعمیر کردن ماشین

but it also allows you to shift your reality.

اما هم‌چنین به شما اجازه تغییر واقعیت‌تان را می‌دهد.

Literally, shift your reality from scarcity to abundance,

به معنای واقعی کلمه، واقعیت شما را از کمبود داشتن به رفاه تغییر می‌دهد،

from tunneling to imagination,

از شکاف به رویا پردازی،

from scraping by to genuine opportunity.

از فرسایش به فرصتی واقعی.

There are over 100 guaranteed income programs

در حال حاضر بیش از ۱۰۰ برنامه درآمد تضمینی

currently being implemented in this country,

در کشور وجود دارد

and many were inspired by what we started

و بسیاری از آن‌ها تحت تاثیر آن‌چه ما در جکسون، می‌سی‌سی‌پی،

in Jackson, Mississippi, of all places.

شروع کردیم، اتفاق افتاده است.

Black women have ushered in a movement and it has been beautiful,

زنان سیاه پوست، جنبشی را شروع کرده‌اند که بسیار زیباست،

but it is just the start.

اما این تازه شروع ماجراست.

Over the last few years,

در طول سال‌های اخیر، در حالی‌که

as I have watched more and more moms move towards income stability,

مادران بیش‌تر و بیش‌تری را دیده‌ام که به سمت ثبات درآمدی حرکت می‌کنند،

I have listened as they have began to dream

به رویا پردازی‌هایشان درباره

about a life free of economic stress.

یک زندگی بدون دغدغه مالی، گوش داده‌ام.

I have watched as they began to dream about wealth.

رویا پردازی‌هایشان درباره ثروت را دیده‌ام.

Now, I understand that the most basic definition of wealth

حالا متوجه شده‌ام که اساسی‌ترین تعریف ثروت

is what you own, minus what you owe.

آن‌چه که شما دارید منهای آن‌چه مدیون هستید، است.

And I also know we typically define it as having big cars,

و می‌دانم که معمولا تعریف ما از ثروت این چنین است: داشتن ماشین‌های عالی،

luxurious vacations,

تعطیلات لوکس،

one-upping our neighbor on this never-ending ladder of economic success.

و فکر کردن به این‌که که همسایه‌مان از لحاظ اقتصادی از ما بهتر است.

But for many women, particularly women of color,

اما برای بسیاری از زنان، به‌خصوص زنان رنگین پوست،

who do not have access or the ability to earn a living wage

که دسترسی و یا توانایی کسب مخارج زندگی را به علت

because of pay inequity,

نابرابری در پرداخت ندارند،

that definition is meaningless or inadequate.

این تعریف بی‌مفهوم و غیر کافی است.

Lord knows that we must solve for the racial wealth gap,

ما باید شکاف ثروت ایجاد شده به‌ علت نژاد را حل کنیم

and it is going to take radical imagination

که نیازمند تخیلی اساسی

and a reinvention of big systems.

و نوآوری سیستم‌های بزرگ است.

But until then,

اما تا آن زمان،

people cannot be gaslit into believing

مردم مجبور به باور این نیستند

that their definition of wealth is invalid or less important.

که تعریف‌شان از ثروت نادرست و یا کم‌اهمیت است.

(Applause)

(تشویق حضار)

Thank you.

سپاسگزارم.

(Applause)

(تشویق حضار)

Bell Hooks once wrote,

بِل هوکس نوشته است:

"Definitions are a vital starting point to the imagination.

«تعاریف، نقطه شروع مهمی برای خیال پردازی هستند.

What one cannot imagine cannot come into being."

شخصی که نمی‌تواند چیزی را خیال کند، نمی‌تواند به آن دست پیدا کند.»

One day I was having a conversation with Coco,

روزی داشتم با کوکو صحبت می‌کردم،

a mom within the Magnolia Mother's Trust, and I asked her, "What is wealth to you?"

مادری در برنامه «اعتماد مادر مگنولیا» و از او پرسیدم: «ثروت برای تو چیست؟»

Without skipping a beat, she said,

بدون مکث، جواب داد:

"If anything were to happen to me,

«اگر اتفاقی برای من بیفتد،

my family would have the money to cover my burial expenses."

خانواده‌ام هزینه دفن من را داشته باشند.»

Asking more and more women the same question,

این سوال را از زنان بیش‌تری پرسیدم

I have come to learn that wealth is dignified funerals,

و متوجه شدم که ثروت یعنی مراسم‌های خاکسپاری با شرافت،

the privilege of privacy,

امتیاز داشتن حریم خصوصی،

the ability to complete school, own a business,

توانایی به پایان رساندن مدرسه، کسب و کار داشتن،

or the thrill of being the extravagant auntie.

یا هیجان خاله‌ای ولخرج بودن است.

All of these are definitions of wealth to them.

تمام این‌ها، تعاریف ثروت برای آن‌هاست.

Wealth is about a sense of agency, a sense of freedom,

ثروت یعنی حس توانایی و حس آزادی داشتن

the collective well-being of the whole.

و رفاه جمعی.

It is not an individual pathological pursuit.

ثروت به معنای پیگیری بیمارگونه یک شخص نیست.

For too long, we have allowed financial institutions

برای مدت طولانی، ما اجازه دادیم که موسسات مالی

to define wealth and the process by which we build it.

ثروت و فرایند دریافت آن را، تعریف کنند.

I have never had a mother say to me,

من هیچ‌وقت مادری نداشته‌ام که به من بگوید

wealth is having stocks and bonds,

ثروت به‌معنای سهام داشتن،

equity in her home, or even a retirement account.

برابری در خانه‌اش و یا حتی حساب بازنشستگی است.

Instead, they dream about what a life of ease and care would look like.

در عوض، ثروت یعنی رویا پردازی درباره یک زندگی آرام.

Another case in point.

یک مورد دیگر این است که،

I was having a conversation with a mom I work with,

صحبتی با یکی از مادرانی که با هم کار می‌کنیم، داشتم

and I asked if she had six months’ worth of savings

و از او پرسیدم که آیا پس انداز شش ماهه

to cover an emergency.

برای پوشش هزینه‌های موردی اورژانسی را دارد.

She started laughing.

شروع به خندیدن کرد.

She could not even see herself in the equation that I was offering.

او حتی نمی‌توانست خودش را در چنین موقعیتی ببیند.

She said that "Before the Magnolia Mothers Trust,

او گفت که «پیش از برنامه اعتماد مادران مگنولیا

I didn’t even have a savings account, let alone one month’s worth of savings.”

من حتی حساب پس انداز نداشتم، چه برسد به پول پس انداز یک ماهه.»

I said, "OK, let me ask the question differently.

و من گفتم:« پس بگذار سوالم را جور دیگری بپرسم.

What is wealth to you?"

ثروت برای تو به چه معناست؟»

She said, "Oh, that's easy.

او گفت:« جواب سوال ساده است.

All of my bills paid every month

تمام قبض‌های ماهانه‌ام پرداخت شوند

with a little left over for anything extra."

به علاوه کمی پول باقی مانده برای چیزهای دیگر.»

She knew exactly what she needed.

او دقیقا می‌دانست که نیازش چیست.

Our narrow definition simply did not address her needs.

تعریف محدود ما از ثروت، نیاز او را در بر نمی‌گرفت.

Hearing these responses, time and time again,

با شنیدن بارها و بارهای این جواب‌ها،

I began to realize that we have to redefine wealth,

متوجه شدم که باید از نو ثروت را تعریف کنیم

and we actually can redefine wealth.

و ما واقعا می‌توانیم این کار را انجام دهیم.

And a way we do that is by listening to others

و یک روش برای این کار، گوش دادن به بقیه است

and then by being brave enough to listen to ourselves.

و بعد شجاع بودن به حدی که به خودمان گوش دهیم.

So of course, y'all,

پس طبیعتا،

I had to ask myself, what is wealth?

باید از خودم می‌پرسیدم که ثروت چیست؟

And I will admit to each of you all because we're best friends now --

و من اعتراف می‌کنم، چون من و شما الان دوستان صمیمی هستیم...

(Laughter)

(خنده حضار)

That when I first asked myself this question, I started crying.

اولین بار که این سوال را از خودم پرسیدم، گریه‌ام گرفت.

I realized that for over 20 years,

متوجه شدم که بیش از ۲۰ سال،

I had been holding on to a definition that was not written for me,

به تعریفی باور داشتم که مناسب من نبود

nor did it mirror my desires.

و به نیازهای من ارتباطی نداشت.

I never wanted that big house backed up against the lake.

من هیچ‌وقت آن خانه بزرگ نزدیک دریاچه را نمی‌خواستم.

I simply wanted what it represented in my mind:

من صرفا چیزی را می‌خواستم که آن در ذهنم نمایان می‌کرد:

My ability to gather my people, to nourish them, to spoil them,

توانایی من برای جمع کردن مردمم که به‌ آن‌ها غذا بدهم،

to make sure that we were protected and cared for

ناز پرورده‌شان کنم و مطمئن شوم که از ما محافظت می‌شود

before we go out into the world doing the hard work of caring for others.

پیش از آن‌که وارد دنیا شویم و مطمئن شویم که از بقیه محافظت می‌شود.

Please hear my words.

لطفا به حرف‌های من گوش دهید.

I am not saying that women experiencing poverty simply need space to dream.

منظور من این نیست که زنانی که فقر را تجربه می‌کنند، صرفا به فضایی

برای رویا پردازی نیاز دارند.

If you all walk out of this theater with that,

اگر شما با این تفکر از این اتاق خارج شوید،

I am going to be very unhappy.

من بسیار ناراحت می‌شوم.

(Laughter)

(خنده حضار)

What I am saying

منظور من این است که

is that the space to dream mixed with cash

فضایی برای رویا پردازی به علاوه پول

can lead to transformation that can lead to true wealth.

منجر به تغییری می‌شود که به ثروت واقعی منجر می‌شود.

It is my belief that we, all of us in this room,

من باور دارم همه ما که در این اتاق هستیم

are made less [wealthy]

به واسطه تحمل کشوری که در آن همه باید ارزش خود را ثابت کنند.

by virtue of tolerating a country where anyone has to prove their worth.

ثروتمند نمی‌شویم.

We may have 500 different definitions of wealth,

ممکن است ما ۵۰۰ تعریف مختلف از ثروت داشته باشیم،

but we can all agree that we are all degraded by normalizing immoral inequity.

اما همه ما معتقد هستیم که ارزش ما به‌ واسطه نابرابری غیر اخلاقی، کم شده است.

After all these years, I have finally --

بعد از تمام این سال‌ها، من بالاخره...

(Applause)

(تشویق حضار)

After all of these years,

بعد از تمام این سال‌ها،

I have finally accomplished what I set out to achieve

من بالاخره توانستم چیزی را بدست آورم که آن سال،

all those years ago with that random wealth advisor.

از آن مشاور مالی نا‌آشنا می‌خواستم.

I am emboldened and empowered to manage my wealth

من نسبت به مدیریت کردن ثروتم، جسور و قدرتمند شده‌ام

and no, I don't mean money.

و منظورم پول نیست.

I mean, I am a loving daughter,

من دختری دوست داشتنی،

I am a mom who takes their boys on vacation

مادری که پسرانش را به تعطیلات می‌برد

and you best believe I am an extravagant auntie.

و بهتر است باور کنید که خاله‌ای ولخرج هستم.

(Laughter)

(خنده حضار)

We have a poverty of imagination about what makes you wealthy.

ما درمورد آن‌چه که شما را ثروتمند می‌کند، فقر تصوری داریم.

I mean the things that people say about you at your funeral.

منظورم چیزهایی است که مردم در مراسم خاکسپاری شما می‌گویند.

I mean legacy.

منظورم میراث است.

But here's the thing.

اما مسئله این است،

From where I sit, we can offer that kind of wealth to everyone.

از جایی که من هستم، می‌شود این نوع از ثروت را به همه تقدیم کرد.

And yes, I am going to play on the word here,

و بله، من می‌خواهم در این‌جا با کلمات بازی کنم.

I can guarantee it,

من تضمین می‌کنم

if we are simply willing to understand

که اگر ما درک کنیم

that a small financial investment can change someone's life,

که سرمایه گذاری مالی کوچکی می‌تواند زندگی شخصی را تغییر دهد،

giving them the flexibility,

به آن‌ها انعطاف

breathing room and space

و فرصت و فضای کافی می‌دهیم

to define and build wealth on their own terms.

که ثروت را به نوع خودشان تعریف و بنا کنند.

And that may be wealth defined by equity, love, honor and delight.

و آن تعریف ممکن است برابری، عشق، افتخار و شادی باشد.

Thank you.

سپاسگزارم.

(Applause and cheers)

(تشویق حضار)