Top 15 Jokes in English: Can you understand them?

Vanessa: Hi, I am  

ونسا: سلام، من

Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.  Why is that funny? Let's talk about it. 

ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com. چرا این خنده دار است؟ بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

Do you understand jokes in English? Have you  ever watched an English TV show and people  

آیا جوک های انگلیسی را درک می کنید؟ آیا تا به حال یک برنامه تلویزیونی انگلیسی را تماشا کرده‌اید و

were laughing and you thought, "What's funny? Why  are they laughing?" As I mentioned in my video,  

مردم می‌خندند و فکر می‌کنید، "چه خنده‌دار است؟ چرا آنها می‌خندند؟" همانطور که در ویدیوی خود،   تست تسلط انگلیسی، به آن اشاره کردم

English Fluency Test, when you are sitting  down at a dinner table and people are  

، وقتی  سر میز شام نشسته اید و مردم  به

speaking in English and telling jokes and  laughing, and you can understand them,  

انگلیسی صحبت می کنند و جوک می گویند و  می خندند، و شما می توانید آنها را درک کنید،

you are fluent. You might not  think the jokes are funny,  

مسلط هستید. ممکن است فکر نکنید جوک‌ها خنده‌دار هستند،

but you can understand why they're supposed to be  funny. That's great. That is a sign of fluency. 

اما می‌توانید بفهمید که چرا باید خنده‌دار باشند. عالیه. این نشانه تسلط است.

A lot of jokes in English are puns or plays on  words. This means that there are two words that  

بسیاری از جوک ها در زبان انگلیسی جناس یا بازی با کلمات هستند. این بدان معناست که دو کلمه وجود دارد که

sound similar, and we make a joke about those  words that sound similar. This takes a really  

شبیه به نظر می‌رسند، و ما با آن کلماتی که شبیه به نظر می‌آیند شوخی می‌کنیم. این به سطح بسیار

advanced level of English vocabulary and sometimes  even culture. So, today I want to help you learn  

پیشرفته ای از واژگان انگلیسی و گاهی حتی فرهنگ نیاز دارد. بنابراین، امروز می‌خواهم به شما کمک کنم

15 silly, clever, and sometimes  strange jokes in English. 

15 جوک احمقانه، هوشمندانه و گاهی عجیب به زبان انگلیسی را بیاموزید.

Yes, you will learn the jokes, but more  importantly, you will learn vocabulary,  

بله، شما جوک ها را یاد خواهید گرفت، اما مهمتر از آن، واژگان،

and also about the American culture that is  included in some of these jokes. Sometimes,  

و همچنین فرهنگ آمریکایی را که در برخی از این جوک ها گنجانده شده است، یاد خواهید گرفت. گاهی اوقات،

these plays on words are called dad jokes. That's  because they are very silly and, stereotypically,  

این بازی با کلمات را جوک پدر می نامند. دلیلش این است که آنها خیلی احمق هستند و به طور کلیشه‌ای،

dads use these kinds of jokes and their children  go, "Ha, ha, ha, Dad, you're so funny." It's a  

پدران از این نوع جوک‌ها استفاده می‌کنند و بچه‌هایشان می‌گویند: "ها، ها، ها، بابا، تو خیلی بامزه ای."

little funny. Maybe it's more just silly. So, today I have asked my husband, Dan,  

کمی خنده دار است. شاید بیشتر احمقانه باشد. بنابراین، امروز از شوهرم، دن،

who is a dad, we have two children, to read these  jokes. We'll first listen to him say these jokes,  

که یک پدر است، ما دو فرزند داریم، خواسته ام که این جوک ها را بخواند. ما ابتدا به او گوش می دهیم که این جوک ها را می گوید

and then I will explain them to you. I  hope that they will become clear and your  

و سپس آنها را برای شما توضیح می دهم. امیدوارم که آنها واضح شوند و

vocabulary will grow step-by-step.  Let's get started with the first one. 

دایره لغات شما قدم به قدم رشد کند. بیایید با اولی شروع کنیم.

Dan: Did you know  

دن: آیا

the first French fries weren't actually cooked  in France? They were cooked in grease. Did you  

می‌دانستید اولین سیب‌زمینی‌های سرخ کرده واقعاً در فرانسه پخته نشدند ؟ آنها در روغن پخته شدند. آیا می

know the first French fries weren't actually  cooked in France? They were cooked in grease. 

دانستید اولین سیب زمینی سرخ کرده در واقع در فرانسه پخته نشده است؟ آنها در روغن پخته شدند.

Vanessa: Why is this a joke? There are two countries,  

ونسا: چرا این یک شوخی است؟ دو کشور وجود دارد،

France and Greece, but the joke here is about the  word, grease. In English, grease is two things.  

فرانسه و یونان، اما شوخی در اینجا درباره کلمه روغن است. در زبان انگلیسی، گریس دو چیز است.

It could be a country, the country of Greece,  or it can be oil. We say that French fries,  

ممکن است یک کشور، کشور یونان یا نفت باشد. ما می گوییم سیب زمینی سرخ کرده،

potato chips, these types of foods are greasy or  oily. So, in this joke, we are expecting that the  

چیپس سیب زمینی، این نوع غذاها چرب یا روغنی هستند. بنابراین، در این لطیفه، ما انتظار داریم که

listener understands both of those meanings of  the word, grease. We cook French fries in oil or  

شنونده هر دو معنای کلمه، گریس را درک کند. ما سیب زمینی سرخ کرده را در روغن یا روغن می پزیم

in grease, not the country, but the type of oil. Do you get the idea about these jokes, these puns,  

، نه در کشور، بلکه نوع روغن. آیا درباره این جوک ها، این جناس ها،

or plays on words? They really expect you to  be able to have an advanced level of knowing  

یا بازی با کلمات فکر می کنید؟ آن‌ها واقعاً از شما انتظار دارند که بتوانید سطح پیشرفته‌ای از دانستن

different vocabularies and different ideas that  sound the same. We're going to listen to Dan,  

واژگان مختلف و ایده‌های متفاوتی داشته باشید که یکسان به نظر می‌رسند. ما می‌خواهیم به دن،

my husband, say that joke again, and I hope that  this time you'll understand it. Let's watch. 

شوهرم، دوباره آن شوخی را گوش کنیم، و امیدوارم این بار آن را بفهمی. بیایید تماشا کنیم.

Dan: Did you  

دن: آیا می

know the first French fries weren't actually  cooked in France? They were cooked in grease. 

دانستید اولین سیب زمینی سرخ کرده در واقع در فرانسه پخته نشده است؟ آنها در روغن پخته شدند.

Vanessa: Did you get it? All right,  

ونسا: متوجه شدی؟ خیلی خب،

let's go to joke number two. Dan: 

برویم سراغ جوک شماره دو. دن:

Hey, I'm reading a book about antigravity. It's  impossible to put down. Hey, I'm reading a book  

هی، من در حال خواندن کتابی درباره ضد جاذبه هستم. زمین گذاشتن آن غیرممکن است. هی، من در حال خواندن کتابی

about antigravity. It's impossible to put down. Vanessa: 

درباره ضد جاذبه هستم. زمین گذاشتن آن غیرممکن است. ونسا:

Why is this a joke? The joke is about the phrasal  verb, to put down. We can use this figuratively or  

چرا این یک شوخی است؟ لطیفه مربوط به فعل عبارتی ، گذاشتن است. ما می توانیم این را به صورت مجازی یا

literally. Literally, to put something down  means that you are setting it on a surface,  

به معنای واقعی کلمه استفاده کنیم. به معنای واقعی کلمه، گذاشتن چیزی به معنای این است که آن را روی یک سطح قرار می دهید،

maybe to put something on a table,  to put the book down on the table. 

شاید چیزی را روی میز قرار دهید، کتاب را روی میز بگذارید.

But what is this book about? Antigravity.  So, it's a little bit of a joke here about  

اما این کتاب درباره چیست؟ ضد جاذبه. بنابراین، در اینجا درباره موضوع کتاب کمی شوخی است

the subject of the book. But there is a second  meaning for to put down a book. When we say,  

. اما معنای دومی برای زمین گذاشتن کتاب وجود دارد. وقتی می‌گوییم:

"I loved that book so much, I couldn't put it  down," it means that I couldn't stop reading it.  

«من آن کتاب را خیلی دوست داشتم، نمی‌توانستم آن را زمین بگذارم»، به این معنی است که نمی‌توانم از خواندن آن دست بکشم.

So, this is a common phrasal verb that we use for  reading. I love this book. I couldn't put it down.  

بنابراین، این یک فعل عبارت رایج است که برای خواندن استفاده می کنیم . من عاشق این کتاب هستم. نمی توانستم آن را زمین بگذارم.

That means I didn't want to stop. But here, the  clever joke is that the book is about antigravity,  

یعنی من نمی خواستم متوقف شوم. اما در اینجا، شوخی هوشمندانه این است که کتاب در مورد ضد جاذبه است،

which means it's impossible to set something on a  surface with no gravity. So, the joke is about the  

به این معنی که غیرممکن است چیزی را روی یک سطح بدون جاذبه قرار دهیم. بنابراین، شوخی در مورد استفاده

figurative or literal use of this phrasal verb, to  put down. Let's watch Dan say this joke one more  

مجازی یا تحت اللفظی این فعل عبارتی، به پایین انداختن است. بیایید یک بار دیگر دن را تماشا کنیم که این جوک را می‌گوید

time, and I hope you'll enjoy it. Let's watch. Dan: 

، و امیدوارم از آن لذت ببرید. بیایید تماشا کنیم. دن:

Hey, I'm reading a book about  antigravity. It's impossible to put down. 

هی، من در حال خواندن کتابی درباره ضد جاذبه هستم. زمین گذاشتن آن غیرممکن است.

Vanessa: Did you get it?  

ونسا: متوجه شدی؟

I hope so. Let's go on to our third joke. Dan: 

امیدوارم. برویم سراغ شوخی سوم. دن:

Why did the man fall down the well? Because he  couldn't see that well. Why did the man fall down  

چرا آن مرد از چاه افتاد؟ زیرا او نمی توانست آنقدر خوب ببیند. چرا مرد

the well? Because he couldn't see that well. Vanessa: 

از چاه افتاد؟ چون نمی توانست آنقدر خوب ببیند. ونسا

Do you know what a well is? That is essential for  understanding this joke. A well is a deep hole  

: می‌دانی چاه چیست؟ این برای درک این شوخی ضروری است. چاه یک حفره عمیق   است

where you can get water from. So, our ancestors  most likely had a well on their farm or somewhere  

که می‌توانید از آن آب بگیرید. بنابراین، اجداد ما به احتمال زیاد چاهی در مزرعه خود یا جایی

in their village and they would take a bucket and  lower it into the well and get some water. So,  

در روستای خود داشتند و یک سطل برمی‌داشتند و آن را در چاه پایین می‌آوردند و مقداری آب می‌گرفتند. بنابراین،

at the beginning of this joke, it says, "Why did  the man fall down the well?" This is the literal  

در ابتدای این جوک، می‌گوید: " چرا مرد از چاه افتاد؟" این چاه به معنای واقعی کلمه

kind of well, where you get water. He fell down  the well. And the answer is because he couldn't  

است که در آن آب می‌آورید. او از چاه افتاد. و پاسخ این است که او نمی

see that well. Well, the joke here is about the  final part of this phrase, to see that well. 

توانست آنقدر خوب ببیند. خوب، شوخی در اینجا مربوط به قسمت پایانی این عبارت است، تا آن را خوب ببینید.

We can use this literally to mean he couldn't  visually, maybe he's blind, maybe there was some  

ما می‌توانیم از این به معنای واقعی کلمه استفاده کنیم به این معنی که او نمی‌توانست بصری، شاید نابینا است، شاید برخی

leaves covering the hole and he fell down into  it, he couldn't see that well. He couldn't see  

برگ‌ها سوراخ را پوشانده بودند و او در آن افتاد ، او نمی‌توانست به خوبی ببیند. او

the well that was there. But, we can use  this figuratively as well. If you say,  

نمی‌توانست چاهی را که آنجا بود ببیند. اما، می‌توانیم از این به صورت مجازی نیز استفاده کنیم. اگر بگویید،

"I can't see that well," it means my vision is  poor. I have poor vision. I can't see that well.  

"من نمی توانم آنقدر خوب ببینم"، به این معنی است که بینایی من ضعیف است. بینایی ضعیفی دارم من نمی توانم آن را خوب ببینم.

I need to wear glasses. I can't see that well.  This is the joke here. Talking about a well  

من باید عینک بزنم من نمی توانم آن را خوب ببینم. شوخی اینجاست صحبت در مورد چاهی

where you can get water and well to mean good.  I can't see that good, or I can't see that well,  

که می‌توانید آب و چاه به معنای خوب دریافت کنید. من نمی توانم آنقدر خوب ببینم، یا نمی توانم آنقدر خوب ببینم،

or I can't see that well, the hole in the ground.  All right, let's listen to Dan say this joke one  

یا نمی توانم آنقدر خوب، سوراخ روی زمین را ببینم. خوب، بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این جوک را

more time. Dan: 

می گوید. دن:

Why did the man fall down the well?  Because he couldn't see that well. 

چرا آن مرد از چاه افتاد؟ چون نمی توانست آنقدر خوب ببیند.

Vanessa: Did you get it? I hope so.  

ونسا: متوجه شدی؟ امیدوارم.

Let's go on to our fourth joke. Dan: 

بریم سراغ شوخی چهارم. دن:

Why are spiders so smart? They can find everything  on the web. Why are spiders so smart? They can  

چرا عنکبوت ها اینقدر باهوش هستند؟ آنها می توانند همه چیز را در وب پیدا کنند. چرا عنکبوت ها اینقدر باهوش هستند؟ آنها می‌توانند

find everything on the web. Vanessa: 

همه چیز را در وب پیدا کنند. ونسا:

What's so funny about this joke? Well, what  is a spider's home? It is a spider's web.  

این جوک چه خنده‌داری دارد؟ خوب ، خانه عنکبوت چیست؟ تار عنکبوت است.

But there are two meanings of web. The first  one is a spider's home. It's a spider web. So,  

اما وب دو معنی دارد. اولین مورد خانه عنکبوت است. این یک تار عنکبوت است. بنابراین

the spider is on its web. It knows all of  the flies and all of the things that are  

،   عنکبوت روی تار خود قرار دارد. همه مگس‌ها و همه چیزهایی را که

on its web. But the second meaning  of web is what makes this joke funny. 

روی وب آن هستند می‌داند. اما معنای دوم وب چیزی است که این جوک را خنده دار می کند.

Do you know what WWW stands for? World Wide  Web. This is another way to say the internet.  

آیا می دانید WWW مخفف چیست؟ وب جهانی . این یک راه دیگر برای گفتن اینترنت است.

On the web is kind of a casual or slang way to  say on the internet. If someone asks, "How did  

وب نوعی روش معمولی یا عامیانه برای گفتن در اینترنت است. اگر کسی بپرسد، "چگونه

you learn English?" You might say, "On the web  with Vanessa." That means online with Vanessa.  

انگلیسی را یاد گرفتید؟" ممکن است بگویید: «در وب با ونسا». یعنی آنلاین با ونسا.

So, it's using this dual meaning of web.  A spider knows everything about its home,  

بنابراین، از این معنای دوگانه وب استفاده می کند. یک عنکبوت همه چیز را در مورد خانه‌اش،

about its web, but it also learned a  lot of information on the internet,  

در مورد وب خود می‌داند، اما اطلاعات زیادی را نیز در اینترنت،

on the web. Let's listen to Dan say this one  more time, and then we'll go to the next joke. 

در وب، آموخته است. بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این را می گوید و سپس به جوک بعدی می رویم.

Dan: Why are spiders so smart? They  

دن: چرا عنکبوت ها اینقدر باهوش هستند؟ آنها

can find everything on the web. Vanessa: 

می‌توانند همه چیز را در وب پیدا کنند. ونسا:

Did you get it? Let's go to the next  one about a scarecrow. Let's listen. 

متوجه شدی؟ بیایید به مورد بعدی در مورد مترسک برویم. بیا گوش بدهیم.

Dan: Why did the scarecrow win an award?  

دن: چرا مترسک جایزه گرفت؟

He was outstanding in his field.  Why did the scarecrow win an award?  

او در رشته خود برجسته بود. چرا مترسک جایزه گرفت؟

He was outstanding in his field. Vanessa: 

او در رشته خود برجسته بود. ونسا

In case you didn't know, it's essential  for this joke, this is a scarecrow.  

:  اگر نمی دانستی، برای این شوخی ضروری است، این یک مترسک است.

It's usually in the middle of a farmer's field  to scare away birds or some other kind of thing  

معمولاً در وسط مزرعه کشاورز برای ترساندن پرندگان یا هر نوع چیز

that's going to hurt the crops. Well, the joke  here is not necessarily about the word scarecrow,  

دیگری است که به محصولات زراعی آسیب می رساند. خب، شوخی در اینجا لزوماً در مورد کلمه مترسک

but it's about what the scarecrow does. Where is the scarecrow? It is standing  

نیست، بلکه در مورد کاری است که مترسک انجام می دهد. مترسک کجاست؟

in the field. But sometimes we use an extra  word to say, "Oh, I'm out in my car. I'm out  

در میدان ایستاده است. اما گاهی اوقات از یک کلمه اضافی برای گفتن، "اوه، من در ماشینم بیرون هستم. من بیرون هستم،

standing in that field. I'm out somewhere," to  say, "I am not at home. I am away somewhere." And  

در آن میدان ایستاده ام. من یک جایی بیرون هستم" برای گفتن "من در خانه نیستم. من دور هستم" استفاده می کنیم. جایی." و

that's what this joke says. He was out standing  in the field. That's what the scarecrow was doing. 

این همان چیزی است که این جوک می گوید. او در میدان ایستاده بود . این کاری بود که مترسک انجام می داد.

But the joke here is about another meaning  for the word out standing. In the joke,  

اما شوخی در اینجا در مورد معنای دیگری برای کلمه برجسته است. در جوک،

you see it as two words. He was out, out of the  house. He was out standing in the field. But if  

آن را به صورت دو کلمه می بینید. او بیرون از خانه بود. او در میدان ایستاده بود. اما اگر

we put that together, he was outstanding. This  means amazing. He was outstanding. You are an  

این را کنار هم بگذاریم، او فوق‌العاده بود. این به معنای شگفت انگیز است. او برجسته بود. شما

outstanding student. He was outstanding in  the field or in his field. Field also has a  

دانش آموز ممتازی هستید. او در زمینه یا در رشته خود برجسته بود. فیلد نیز

double meaning. It could be a place where  you grow wheat or you grow corn, a field,  

معنایی دوگانه دارد. می‌تواند مکانی باشد که در آن گندم می‌روید یا ذرت می‌کارید، مزرعه،

or it can be your career. The medical field. The  educational field. This is the general term for  

یا می‌تواند شغل شما باشد. رشته پزشکی. حوزه آموزشی. این اصطلاح کلی برای

where you work. So, if you are outstanding in  the medical field, that means you are an amazing  

جایی است که شما کار می کنید. بنابراین، اگر در زمینه پزشکی برجسته هستید، به این معنی است که شما یک

researcher or an amazing doctor. You are amazing  in your field. And that's what the scarecrow is.  

محقق شگفت‌انگیز یا یک پزشک شگفت‌انگیز هستید. شما در رشته خود شگفت انگیز هستید. و این همان مترسک است.

He is outstanding in the field. Very silly.  All right, let's watch Dan say this again. 

او در این زمینه برجسته است. خیلی احمقانه. خوب، بیایید تماشا کنیم که دن دوباره این را می گوید.

Dan: Why did the scarecrow win an award?  

دن: چرا مترسک جایزه گرفت؟

He was outstanding in his field. Vanessa: 

او در رشته خود برجسته بود. ونسا:

Did you get it? I hope so.  Let's go to our next joke. 

متوجه شدی؟ امیدوارم. بریم سراغ جوک بعدیمون

Dan: Why couldn't the bicycle stand up by itself?  

دان: چرا دوچرخه به تنهایی نمی توانست بایستد؟

It was too tired. Why couldn't the bicycle  stand up by itself? It was too tired. 

خیلی خسته بود. چرا دوچرخه به تنهایی نمی‌توانست بایستد؟ خیلی خسته بود.

Vanessa: Do you know this double meaning,  

ونسا: آیا این معنای دوگانه را می‌دانی،

too tired? You might know that in English, there  are three different ways to spell to, T-O, T-O-O,  

خیلی خسته؟ شاید بدانید که در انگلیسی ، سه روش مختلف برای املای به وجود دارد، T-O، T-O-O،

and T-W-O. They all have different meanings  and they're used grammatically different in  

و T-W-O. همه آنها معانی مختلفی دارند و از نظر گرامری در جملات متفاوت استفاده می شوند

sentences. And that's what's happening here.  We're making a play on words on this expression,  

. و این چیزی است که در اینجا اتفاق می افتد. ما در حال بازی با کلمات با این عبارت هستیم،

too tired. How many wheels  or tires does a bike have?  

خیلی خسته. دوچرخه چند چرخ یا لاستیک دارد؟

Two. So, that's one meaning. The bike has two  tires. But is there another meaning for the word,  

دو بنابراین، این یک معنی است. دوچرخه دارای دو لاستیک است. اما آیا معنای دیگری برای کلمه،

tired? Yep. It means that you have no energy.  You are maybe sleepy or exhausted. Oh, I am  

خسته وجود دارد؟ بله یعنی انرژی نداری شاید خواب آلود یا خسته هستید. اوه، من

too tired to do any more work. Aha. And that's  what's happening here. The bike can't stand up  

آنقدر خسته هستم که نمی توانم کار دیگری انجام دهم. آها و این چیزی است که اینجا اتفاق می‌افتد. دوچرخه نمی تواند بایستد

because it only has two tires or two wheels, and  also because it's so exhausted. It's so sleepy.  

زیرا فقط دو لاستیک یا دو چرخ دارد و همچنین به دلیل فرسودگی زیاد. خیلی خواب آلود است

It's too tired. Very silly. This is a pun or a  play on words. All right, let's watch Dan say it  

خیلی خسته است. خیلی احمقانه. این یک جناس یا بازی با کلمات است. بسیار خب، بیایید یک بار دیگر دن را ببینیم که آن

one more time. Dan: 

را می گوید. دن:

Why couldn't the bicycle stand  up by itself? It was too tired. 

چرا دوچرخه به تنهایی نمی‌توانست بایستد؟ خیلی خسته بود.

Vanessa: Did you get it? I hope so. Let's  

ونسا: متوجه شدی؟ امیدوارم. بیایید

go on to joke number seven. Dan: 

به شوخی شماره هفت برویم. دن

My friend's bakery burned down last night. Now,  his business is toast. My friend's bakery burned  

:  نانوایی دوستم دیشب سوخت. حالا ، کسب و کار او نان تست است. نانوایی دوستم

down last night. Now, his business is toast. Vanessa: 

دیشب سوخت. حالا کارش نان تست است. ونسا

There's one important thing at the beginning  of this joke. What burned down? It wasn't  

:  یک چیز مهم در ابتدای  این جوک وجود دارد. چه چیزی سوخت؟

a fire department. It wasn't a house. It wasn't  an office. It was a bakery. A bakery sells what?  

آتش نشانی نبود. خونه نبود این یک دفتر نبود. نانوایی بود. یک نانوایی چه چیزی می فروشد؟

Bread, and pastries, and these types of  things. And after the bakery burned down,  

نان، و شیرینی، و این نوع چیزها. و بعد از سوختن نانوایی،

her business is toast. Do you know what  toast is? This is the key to this joke  

کار او نان تست است. آیا می دانید نان تست چیست؟ این کلید این جوک است

because there are two meanings for the word,  toast. The first one is warm, crispy bread.  

زیرا دو معنی برای کلمه، نان تست وجود دارد. اولین نان گرم و ترد است.

You could cut a slice of bread and put it in the  toaster, and the bread will have some brown marks  

می توانید یک تکه نان را برش دهید و آن را در توستر قرار دهید و نان مقداری لکه های قهوه ای

on it and it will be warm and toasty. You can  put some butter on it. It's great. This is toast. 

روی آن داشته باشد و گرم و برشته شود. می‌توانید مقداری کره روی آن بریزید. عالیه. این نان تست است.

But there is a more figurative meaning for  toast as well. That second meaning means  

اما معنای مجازی تری برای نان تست نیز وجود دارد. معنای دوم به معنای

ruined. For example, you might say, "When  my mom finds out that I broke that window,  

خراب شدن است. برای مثال، ممکن است بگویید: "وقتی مادرم متوجه شد که من آن پنجره را شکستم،

I'm toast." That means my life is ruined. I will  be in so much trouble when my mom finds out that I  

من نان تست می‌کنم." یعنی زندگیم خراب شده وقتی مادرم بفهمد که من آن پنجره را شکسته‌ام، خیلی به دردسر

broke that window. Oh, I'm toast. This is the same  for the business because the business burned down.  

می‌افتم. اوه، من نان تست هستم. این برای کسب و کار یکسان است زیرا کسب و کار در حال سوختن است.

She can't have a business anymore. So, her  business is toast. But it's also funny because  

او دیگر نمی تواند تجارت داشته باشد. بنابراین، کسب و کار او نان تست است. اما این هم خنده‌دار است، زیرا

she sells bread, and this is the crispy warm,  toasted bread. Little silly, huh? All right,  

او نان می‌فروشد، و این نان گرم و برشته است. کمی احمقانه، ها؟ بسیار خب،

let's listen to Dan say this one more time. Dan: 

بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این را می گوید. دن

My friend's bakery burned down last  night. Now, his business is toast. 

: نانوایی دوستم دیشب سوخت. حالا کارش نان تست است.

Vanessa: Did you get it? The business is  

ونسا: متوجه شدی؟ کسب و کار

toast. Let's go on to our eighth joke. Dan: 

نان تست است. برویم سراغ شوخی هشتم. دن:

What does a nosy pepper do? It gets jalapeno  business. What does a nosy pepper do?  

فلفل فضول چه می کند؟ باعث کسب و کار jalapeno می شود. فلفل فضول چه می کند؟

It gets jalapeno business. Vanessa: 

کسب و کار jalapeno می شود. ونسا: خیلی

All right. This joke is starting to get a little  more advanced. You need to know two things or  

خب. این شوخی در حال پیشرفت است. برای درک این لطیفه باید دو چیز یا

rather, three things, to understand this joke. The  first is the word, nosy. If I say, "My neighbor  

بهتر بگوییم سه چیز را بدانید. اولین مورد کلمه، فضول است. اگر من بگویم "همسایه من

is so nosy," would you know what that means? It  means that she's always looking out her windows  

خیلی فضول است"، آیا می دانید این به چه معناست؟ این بدان معناست که او همیشه از پنجره‌هایش به بیرون نگاه می‌کند

and seeing, oh, Vanessa drove away in her car.  I wonder where she's going? She didn't go with  

و می‌بیند، اوه، ونسا با ماشینش دور شد. من تعجب می کنم که او کجا می رود؟ او با

her children. Where is she going? This means that  they are too curious. This is very annoying. When  

فرزندانش نرفت. او کجا میرود؟ این بدان معنی است که آنها بیش از حد کنجکاو هستند. این خیلی آزاردهنده است. وقتی

someone asks too many questions and it kind of  gets your nerves, they're too nosy. So, that's the  

شخصی بیش از حد سؤال می پرسد و به نوعی اعصاب شما را به هم می ریزد، او خیلی فضول است. بنابراین، این

first part. And we have a nosy pepper. This is a  type of food, usually spicy, sometimes not, like a  

قسمت اول است. و ما یک فلفل فضول داریم. این یک نوع غذا، معمولا تند است، گاهی اوقات نه، مانند

bell pepper, but this is a type of food, the nosy  pepper. But our key to this joke is the ending. 

فلفل دلمه ای، اما این یک نوع غذا است، فلفل فضول دار . اما کلید ما برای این شوخی پایان است.

A jalapeno is a really spicy pepper. This pepper  is really common in the US and we use it in  

jalapeno یک فلفل واقعا تند است. این فلفل واقعاً در ایالات متحده رایج است و ما از آن در

salsas, in different types of Mexican dishes, a  jalapeno. So, we say it gets jalapeno business.  

سالساها، در انواع مختلف غذاهای مکزیکی، هالاپینو استفاده می کنیم. بنابراین، ما می گوییم کسب و کار jalapeno می شود.

Why are we saying it gets spicy pepper business?  Well, you need to have a deep knowledge of casual  

چرا می گوییم فلفل تند می شود؟ خوب، شما باید دانش عمیقی از

slang in English. This also, the word jalapeno,  also sounds like all up in your business. It gets  

زبان عامیانه معمولی به زبان انگلیسی داشته باشید. این نیز، کلمه jalapeno، در تجارت شما نیز به نظر می رسد.

all up in your business. This phrase to get all up  in your business means to be nosy. My neighbor is  

همه چیز در کسب و کار شما مطرح می شود. این عبارت برای همه چیز در کسب و کارتان به معنای فضول بودن است. همسایه‌ام

always getting all up in my business. It doesn't  mean my work, my business. It just means my life.  

همیشه سر کار من است. این به معنای کار من، کسب و کار من نیست. این فقط به معنای زندگی من است.

She is too nosy. She's asking too many  questions. She's always getting all up  

او بیش از حد فضول است. او بیش از حد سؤال می‌پرسد . او همیشه

in my business and I just want some space. I want  some privacy. Stop getting all up in my business. 

در کسب و کار من مشغول است و من فقط کمی فضا می‌خواهم. من حریم خصوصی می خواهم. دست از سرگردانی در تجارت من بردارید.

This is a very casual expression, so  we sometimes say this with attitude,  

این یک عبارت بسیار معمولی است، بنابراین ما گاهی اوقات این را با نگرش می‌گوییم،

especially when we're telling someone, "Step back,  don't get all up in my business." You might say  

مخصوصاً وقتی به کسی می‌گوییم: "یک قدم به عقب برگرد، در کار من غافل نشو." شما ممکن است

this with a little attitude, and that's kind of  what's happening in this joke when it says, it  

این را با کمی نگرش بگویید، و این چیزی است که در این جوک اتفاق می‌افتد وقتی می‌گوید،

gets all up in your business, jalapeno business.  All up in your business, jalapeno business.  

همه چیز در کسب و کار شما، کسب و کار jalapeno مطرح می‌شود. همه چیز در کسب و کار شما، کسب و کار jalapeno.

These jokes can be quite deep.  Right? And without this knowledge of  

این جوک ها می توانند بسیار عمیق باشند. درست؟ و بدون آگاهی از

casual expressions of hot peppers, you  might not understand why it's funny. So,  

عبارات معمولی فلفل تند، ممکن است متوجه نشوید که چرا خنده دار است. بنابراین،

that's why I'm here to help you. All right,  let's listen to Dan say this one more time. 

به همین دلیل است که من اینجا هستم تا به شما کمک کنم. بسیار خوب، بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این را می گوید.

Dan: What does a nosy pepper do?  

دن: فلفل فضول چه کار می کند؟

It gets jalapeno business. Vanessa: 

کسب و کار jalapeno می شود. ونسا:

Did you get it? Let's go to joke  number nine about stairs. Let's listen. 

متوجه شدی؟ بیایید به شوخی شماره نه در مورد پله ها برویم. بیا گوش بدهیم.

Dan: I don't trust  

دن: من به

stairs. They're always up to something. I don't  trust stairs. They're always up to something. 

پله ها اعتماد ندارم. آنها همیشه در حال چیزی هستند. من به پله‌ها اعتماد ندارم. آنها همیشه در حال چیزی هستند.

Vanessa: Do you know what stairs are? It's what  

ونسا : میدونی پله ها چیه؟ این همان چیزی است که

you use to go up to the second floor or the third  floor of a building. You need to go up the stairs.  

برای بالا رفتن از طبقه دوم یا طبقه سوم یک ساختمان استفاده می‌کنید. شما باید از پله ها بالا بروید.

And the joke here is about the expression, to go  up to something or to be up to something. When you  

و شوخی در اینجا در مورد بیان است، بالا رفتن به چیزی یا به چیزی. وقتی

are walking up the stairs, you are going up to the  second floor. You are going up to the third floor.  

از پله‌ها بالا می‌روید، به طبقه دوم می‌روید. داری میری طبقه سوم

Of course, when you go up the stairs, there is  something up there. It's not stairs leading to  

البته، وقتی از پله‌ها بالا می‌روید، چیزی آن بالا وجود دارد. این پله‌هایی نیست که به

nowhere, just to empty space. No, there is another  level of the building or another level of your  

هیچ جا منتهی می‌شوند، فقط به سمت خالی کردن فضا. نه، سطح دیگری از ساختمان یا سطح دیگری از

house up there. Of course, there's something up  there. So, to go up to something means to move  

خانه شما در آن بالا وجود دارد. البته، چیزی در آن بالا وجود دارد. بنابراین، رفتن به چیزی به معنای

up. But the second figurative meaning of this  is what makes this joke funny. The expression,  

بالا رفتن است. اما معنای مجازی دوم این است که این شوخی را خنده دار می کند. تعبیر،

to be up to something, means that you are  doing something sneaky, to be up to something. 

برای چیزی آماده بودن، به این معنی است که شما کاری یواشکی انجام می‌دهید، به چیزی که آماده هستید.

So, if you are a parent and you see your two  children whispering, and they're looking in  

بنابراین، اگر شما یک والدین هستید و می‌بینید که دو فرزندتان در حال زمزمه کردن هستند، و آنها

the kitchen, you think, "Ugh, what are they up  to? They are up to something." That means they  

به آشپزخانه نگاه می‌کنند، فکر می‌کنید، "اوه، آنها چه کار می‌کنند؟ آنها در حال چیزی هستند." این بدان معناست که آنها

have a clever plan. They are trying to be  sneaky. And then you see them trying to go  

برنامه هوشمندانه ای دارند. آنها سعی می کنند دزدگیر باشند. و سپس آن‌ها را می‌بینید که سعی می‌کنند

into the cupboard and eat some cookies. This  was their plan, to try to secretly eat some  

وارد کمد شوند و مقداری کلوچه بخورند. این برنامه آنها بود که سعی کنند مخفیانه مقداری

more cookies. They were trying to be sneaky.  And we use that expression, up to something.  

شیرینی بیشتر بخورند. سعی می کردند یواشکی باشند. و ما از آن عبارت، تا چیزی استفاده می کنیم.

They're up to something. Sometimes we say, they  are up to no good. Because usually when you are  

آنها در حال چیزی هستند. گاهی اوقات می گوییم، آنها به هیچ وجه خوب نیستند. زیرا معمولاً وقتی

up to something, it means that something that  you're doing is bad, or risky, or not allowed,  

درگیر کاری هستید، به این معنی است که کاری که انجام می‌دهید بد، یا خطرناک، یا مجاز نیست،

forbidden. So, you're up to something.  Hmm. And that's what's happening here.  

ممنوع است. بنابراین، شما تا یک چیزی. هوم و این چیزی است که در اینجا اتفاق می افتد.

It's a clever joke about stairs. Of course they  lead somewhere. They go up to the second floor,  

این یک شوخی هوشمندانه در مورد پله ها است. البته آنها به جایی هدایت می‌شوند. آن‌ها به طبقه دوم می‌روند،

but I don't trust stairs because they have a  sneaky plan. They are planning something. I don't  

اما من به پله‌ها اعتماد ندارم، زیرا آنها نقشه‌ای یواشکی دارند. آنها دارند برنامه ریزی می کنند. من

trust them. They are up to something. All right,  let's listen to Dan say this joke one more time. 

به آنها اعتماد ندارم. آنها در حال چیزی هستند. خوب، بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این جوک را می گوید.

Dan: I don't trust  

دن: من به

stairs. They're always up to something. Vanessa: 

پله ها اعتماد ندارم. آنها همیشه در حال چیزی هستند. ونسا:

Did you get it? All right, let's  go to our 10th joke about a  

متوجه شدی؟ بسیار خوب، اجازه دهید به شوخی دهم خود در مورد

train. Dan: 

قطار برویم. دن

What do you call a train carrying bubblegum?  A choo choo train. What do you call a train  

:  به قطاری که آدامس حمل می کند چه می گویید؟ قطار چو چو. به قطاری

carrying bubblegum? A choo choo train Vanessa: 

که آدامس حمل می کند چه می گویید؟ A choo choo train Vanessa:  در

Compared to our previous joke, this  joke is a little bit more simple.  

مقایسه با جوک قبلی ما، این شوخی کمی ساده‌تر است.

A choo choo train. Do you know what you  do when you put bubble gum in your mouth?  

قطار چو چو. آیا می‌دانید وقتی آدامس حباب‌دار در دهانتان می‌گذارید چه می‌کنید؟

You chew the gum. That's the  action. I am chewing the gum.  

آدامس را می جوید. این اقدام است. دارم آدامس می جوم.

But we also have a sound or a word for the  sound a train makes. When a train is going  

اما ما همچنین یک صدا یا کلمه ای برای صدایی که یک قطار تولید می کند داریم. وقتی قطاری می‌رود

choo choo, this is the sound of the whistle of  a train. Choo choo, which is also the same as  

چو چو، این صدای سوت  قطار است. چو چو، که

to chew something. So, here is the joke.  The difference between chewing bubble gum  

همان جویدن چیزی است. بنابراین، این جوک است. تفاوت بین جویدن آدامس حبابی

and the sound a train makes, choo choo. Great.  I hope you got it. Let's listen to Dan say it. 

و صدایی که قطار ایجاد می کند، چو چو. عالی. امیدوارم متوجه شده باشید بیایید به حرف دن گوش کنیم.

Dan: What do you call a train  

دن : به قطاری

carrying bubblegum? A choo choo train. Vanessa: 

که آدامس حمل می کند چه می گویید؟ قطار چو چو. ونسا:

Did you get it? I hope so. Let's  go to our 11th joke about ducks. 

متوجه شدی؟ امیدوارم. بیایید به یازدهمین جوک خود درباره اردک ها برویم.

Dan: What time do ducks wake up? At the quack of dawn.  

دن: اردک ها چه ساعتی بیدار می شوند؟ به وقت سحر.

What time do ducks wake up? At the quack of dawn. Vanessa: 

اردک ها چه ساعتی بیدار می شوند؟ به وقت سحر. ونسا:

Do you know what sound ducks make? Quack, quack,  quack, quack. If you're interested in sounds that  

آیا می‌دانی اردک‌ها چه صدایی دارند؟ کوک، کوک،  کواک، کوک . اگر به صداهایی که

other animals make, I made this video about  common sounds in English. Animal sounds,  

حیوانات دیگر تولید می کنند علاقه دارید، من این ویدیو را درباره صداهای رایج در انگلیسی ساختم. صداهای حیوانات،

sounds that items make, sounds that people make  when we're frustrated, these types of sounds,  

صداهایی که اقلام تولید می‌کنند، صداهایی که مردم هنگام ناامیدی تولید می‌کنند، این نوع صداها،

very important for English conversations in daily  life. But a sound that a duck makes is quack,  

برای مکالمات انگلیسی در زندگی روزمره بسیار مهم هستند. اما صدایی که اردک تولید می‌کند، کواک،

quack, quack. So, here's our first meaning, quack. But do you know this full expression? Quack of  

کواک، کواک است. بنابراین، در اینجا اولین معنای ما، کوک است. اما آیا این عبارت کامل را می دانید؟

dawn sounds like the full expression, crack of  dawn. Crack of dawn, it's an expression that means  

صدای طلوع سپیده دم به نظر می رسد که عبارت کامل است، ترک سپیده دم. کرک سپیده دم، این عبارتی است که به معنای

first thing in the morning. When the sun comes  up, boom, that is the crack of dawn. Usually, it  

اولین چیزی است که در صبح است. وقتی خورشید طلوع کرد، بوم کن، آن شکاف سپیده دم است. معمولاً،

is extremely early in the morning. And when we use  that expression, we're trying to imply that, "Oh,  

صبح بسیار زود است. و وقتی از این عبارت استفاده می‌کنیم، سعی می‌کنیم این را القا کنیم: "اوه،

I had to wake up so early. I had to wake up at  the crack of dawn to get to the airport to catch  

باید خیلی زود از خواب بیدار می‌شدم. باید در سحر از خواب بیدار می‌شدم تا به فرودگاه برسم تا پروازم را

my flight." The crack of dawn. Boom. The moment  that there's a little bit of light is the crack of  

بگیرم." ترک سحر. رونق. لحظه ای که اندکی نور وجود دارد، شکاف

dawn. So, that's what this joke is talking about,  but they substitute crack and quack because that's  

سپیده دم است. بنابراین، این همان چیزی است که این جوک در مورد آن صحبت می کند، اما آنها کرک و کواک را جایگزین می کنند زیرا این

what ducks say. The quack of dawn. All right,  let's listen to Dan say this one more time. 

همان چیزی است که اردک ها می گویند. طلوع سحر. بسیار خوب، بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این را می گوید.

Dan: What time do ducks wake up? At the quack of dawn. 

دن: اردک ها چه ساعتی بیدار می شوند؟ به وقت سحر.

Vanessa: Did you get it? I hope so.  

ونسا: متوجه شدی؟ امیدوارم.

Let's go to our next joke. Dan: 

بریم سراغ جوک بعدیمون دن

I used to hate facial hair, but then it  grew on me. I used to hate facial hair,  

: قبلاً از موهای صورت متنفر بودم، اما بعد روی من رشد کرد. قبلاً از موهای صورت متنفر بودم،

but then it grew on me. Vanessa: 

اما بعد روی من رشد کرد. ونسا:

Do you know what facial hair is? That is like a  beard or a mustache, facial hair. And some people  

آیا می‌دانی موهای صورت چیست؟ این مانند ریش یا سبیل، موهای صورت است. و برخی از مردم

don't like it. Some people like it. It's just  personal preference or maybe cultural preference  

آن را دوست ندارند. برخی از مردم آن را دوست دارند. این فقط ترجیحات شخصی یا شاید ترجیحات فرهنگی است

sometimes. But what is the joke here? The joke  is about the phrasal verb, to grow on. Where  

. اما شوخی اینجا چیست؟ جوک درباره فعل عبارتی، رشد کردن است.

does your hair grow? Well, it grows on your head.  It grows on you. It is actually growing on you. 

موهای شما کجا رشد می کند؟ خوب، روی سر شما رشد می کند. روی شما رشد می کند. در واقع روی شما رشد می کند.

But there's a figurative meaning for it to  grow on as well. If you say, "Yeah, I used  

اما معنای مجازی برای رشد آن نیز وجود دارد. اگر بگویید، "بله، قبلاً

to not like Vanessa's classes," I hope that's  not true. "I used to not like Vanessa's classes,  

کلاس های ونسا را ​​دوست نداشتم"، امیدوارم این درست نباشد. "من قبلاً کلاس های ونسا را ​​دوست نداشتم،

but the more I watched them, they grew on me."  They, my classes, my lessons, grew on you. That  

اما هر چه بیشتر آنها را تماشا می کردم، آنها بر من رشد می کردند." آنها، کلاس های من، درس های من، روی تو رشد کردند. این

means that over time you learned to like them.  You became more and more comfortable and it became  

به این معنی است که با گذشت زمان یاد گرفتید که آنها را دوست داشته باشید. شما راحت‌تر و راحت‌تر می‌شوید و این

something that you liked. Same for facial hair.  I used to hate facial hair, beards, mustaches,  

چیزی می‌شود که دوست دارید. برای موهای صورت هم همینطور. قبلاً از موهای صورت، ریش، سبیل متنفر بودم،

but then they grew on me. Okay. We're talking  about, literally, facial hair grows on you,  

اما بعد روی من رشد کردند. باشه. ما به معنای واقعی کلمه درباره موهای صورت روی شما صحبت می‌کنیم،

but also that figurative idea that, over time, I  learned to like it. It grew on me. Let's listen to  

بلکه درباره آن ایده تصویری که به مرور زمان یاد گرفتم آن را دوست داشته باشم، صحبت می‌کنیم. روی من رشد کرد. بیایید

Dan say this one more time. Dan: 

یک بار دیگر به دان گوش کنیم. دن

I used to hate facial hair,  but then it grew on me. 

: قبلاً از موهای صورت متنفر بودم، اما بعد روی من رشد کرد.

Vanessa: Did you get it? I hope so. These  

ونسا: متوجه شدی؟ امیدوارم. این

last three jokes are more advanced than the others  because you need to know some things very specific  

سه جوک آخر پیشرفته‌تر از بقیه هستند، زیرا باید چیزهای بسیار خاصی

about American culture, but don't worry. I'm here  to help you. Let's get started with the next one  

درباره فرهنگ آمریکایی بدانید، اما نگران نباشید. من اینجا هستم تا به شما کمک کنم. بیایید با مورد بعدی شروع کنیم

and listen to Dan say it. Dan: 

و به گفتن دن گوش کنیم. دن:

Hey, Vanessa. Vanessa: 

هی، ونسا. ونسا:

What? Dan: 

What did Tennessee? Vanessa: 

چی؟ دن:

تنسی چه کرد؟ ونسا:

What? Dan: 

چی؟ دن

The same thing that Arkansas. Hey, Vanessa. Vanessa: 

: همان چیزی که آرکانزاس. هی ونسا ونسا:

What? Dan: 

What did Tennessee? Vanessa: 

چی؟ دن:

تنسی چه کرد؟ ونسا:

What? Dan: 

The same thing that Arkansas. Vanessa: 

چی؟ دن

: همان چیزی که آرکانزاس. ونسا:

These are both states. Tennessee and Arkansas  are states. Don't be fooled by the spelling  

این هر دو ایالت هستند. تنسی و آرکانزاس ایالت‌ها هستند. فریب

of Arkansas. There is an S at the end, but  we pronounce it Arkansas, Arkansas. Listen  

املای آرکانزاس را نخورید. در انتها یک S وجود دارد، اما آن را آرکانزاس، آرکانزاس تلفظ می‌کنیم. با

carefully to the end of these states, Tennessee,  Arkansas. Do you know this verb, to see with your  

دقت به پایان این ایالت ها، تنسی، آرکانزاس گوش دهید. آیا این فعل را می شناسید که با چشمان خود ببینید

eyes? You see something. But what is that  in the past tense? If I said, "Today, I see  

؟ یه چیزی میبینی اما آن در زمان گذشته چیست؟ اگر می‌گفتم، "امروز،

the beautiful weather. Yesterday, I, the beautiful  weather. Yesterday, I saw the beautiful weather."  

هوای زیبا را می‌بینم. دیروز، من، هوای زیبا. دیروز، هوای زیبا را دیدم."

This is in a regular verb in the present, it is  to see. And in the past, it is saw. So, here we  

این در یک فعل منظم در حال حاضر است ، دیدن است. و در گذشته دیده می شود. بنابراین، در اینجا

have a joke about both of these. Let me give you  a sample sentence, and I want to see if you can  

ما یک شوخی در مورد هر دوی اینها داریم. اجازه دهید یک جمله نمونه به شما بدهم، و می‌خواهم ببینم آیا می‌توانید

understand it a little bit better. What did you  see? I don't know what I saw. What did you see?  

آن را کمی بهتر درک کنید. چه چیزی دیدی؟ نمی دانم چه دیدم. چه چیزی دیدی؟

I don't know what I saw. So, let's pretend that  

نمی دانم چه دیدم. بنابراین، بیایید وانمود کنیم که

Tena and Arkin are people and we can substitute I.  What did you see? I don't know what I saw. Let's  

Tena و Arkin مردم هستند و می‌توانیم I را جایگزین کنیم. چه دیدی؟ نمی دانم چه دیدم. بیایید

substitute you and I for these people. What did  Tena see? The same thing as Arkin saw. Very silly.  

من و شما را جایگزین این افراد کنیم. تنا چه چیزی دید؟ همان چیزی که آرکین دید. خیلی احمقانه.

But in order to understand this joke, you need  to know what these states are. You need to know  

اما برای درک این شوخی، باید بدانید که این حالات چیست. باید

the verb tenses of the verb, saw. So, there is a  deep level of understanding that needs to happen  

زمان های فعل، saw را بدانید. بنابراین، سطح عمیقی از درک وجود دارد که باید اتفاق

in order to laugh at this joke. And if you heard  someone say this in, for example, you're watching  

بیفتد تا به این شوخی بخندیم. و اگر شنیدید که یکی این را می‌گوید، برای مثال، در حال تماشای

The Big Bang Theory and you hear someone say  a joke like this, and everyone is laughing,  

نظریه بیگ بنگ هستید و می‌شنوید که کسی چنین جوکی می‌گوید، و همه می‌خندند،

I hope that now you will feel a little more  comfortable. All right, let's listen to Dan  

امیدوارم اکنون کمی احساس راحتی کنید. بسیار خوب، بیایید

say this joke one more time. Dan: 

یک بار دیگر به دن  گوش کنیم که این جوک را می گوید. دن:

Hey, Vanessa. Vanessa: 

هی، ونسا. ونسا:

What? Dan: 

What did Tennessee? Vanessa: 

چی؟ دن:

تنسی چه کرد؟ ونسا:

What? Dan: 

چی؟ دن

The same thing that Arkansas. Vanessa: 

: همان چیزی که آرکانزاس. ونسا:

Did you get it? I hope so. Let's  go on to our 14th advanced joke. 

متوجه شدی؟ امیدوارم. بیایید به چهاردهمین جوک پیشرفته خود برویم.

Dan: What's the difference between a hippo and a Zippo?  

دن : تفاوت بین اسب آبی و زیپو چیست؟

One's really heavy, and the  other one's a little lighter.  

یکی واقعا سنگین است و دیگری کمی سبک تر است.

What's the difference between a hippo and a  Zippo? One's really heavy, and the other one's  

تفاوت بین اسب آبی و زیپو چیست؟ یکی واقعا سنگین است و

a little lighter. Vanessa: 

دیگری کمی سبک تر است. ونسا:

To understand this joke, you need to  know that a common brand of lighter is  

برای درک این شوخی، باید بدانید که مارک رایج فندک

Zippo. This is the brand of the lighter.  Well, we know that hippos are heavy animals  

Zippo است. این مارک فندک است. خوب، ما می دانیم که اسب آبی حیوانات سنگینی است

and Zippos are a type of a lighter. There  are two meanings of the word, lighter.  

و زیپ ها نوعی فندک هستند. دو معنی از این کلمه وجود دارد، سبکتر.

The opposite of heavy is light, heavy  and light, or it is an item, a lighter.  

متضاد سنگین، سبک، سنگین و سبک است، یا یک آیتم، یک فندک است.

So, here is where the cleverness of the joke is.  There's two meanings, something that's not heavy,  

بنابراین، اینجاست که زیرکی جوک است. دو معنی دارد، چیزی که سنگین نیست،

and something that gives fire is a lighter. Let's  listen to Dan say this one more time and we'll go  

و چیزی که آتش می دهد، فندک است. بیایید یک بار دیگر به حرف دن گوش کنیم و

on to our final joke. Dan: 

به آخرین شوخی خود ادامه دهیم. دن

What's the difference between a hippo and a  Zippo? One's really heavy, and the other one's  

: تفاوت بین اسب آبی و زیپو چیست؟ یکی واقعا سنگین است و

a little lighter. Vanessa: 

دیگری کمی سبک تر است. ونسا:

Did you get it? I hope so. All right. I  want you to take a deep breath before we  

متوجه شدی؟ امیدوارم. خیلی خوب. من از شما می‌خواهم قبل از

go on to our final, 15th joke. This is deeply  rooted in American culture. So, take a breath,  

رفتن به آخرین جوک پانزدهم خود، نفس عمیقی بکشید. این عمیقاً در فرهنگ آمریکایی ریشه دارد. بنابراین، یک نفس

and let's listen to Dan say it. Dan: 

بکشید،   و بیایید به صحبت های دن گوش کنیم. دن:

One day, a Viking named Rudolph the Red looked  out the window and said, "It's going to rain."  

یک روز، یک وایکینگ به نام رودلف قرمز از پنجره به بیرون نگاه کرد و گفت: "باران خواهد بارید."

His wife said, "How do you know?" He said,  "Because Rudolph, the Red-Nose Reindeer."  

همسرش گفت: از کجا می دانی؟ او گفت: "زیرا رودولف، گوزن شمالی دماغ قرمز."

One day, a Viking named Rudolph the  Red looked out the window and said,  

یک روز، یک وایکینگ به نام رودولف قرمز از پنجره به بیرون نگاه کرد و گفت:

"It's going to rain." His wife said, "How  do you know?" He said, "Because Rudolph,  

"باران خواهد بارید." همسرش گفت: «از کجا می‌دانی؟» او گفت: "زیرا رودولف

the Red-Nose Reindeer." Vanessa: 

، گوزن قرمز دماغه." ونسا:

At Christmas time in the US, and  maybe in other countries as well,  

در زمان کریسمس در ایالات متحده، و شاید در کشورهای دیگر،

most children watch this classic film and  listen to this Christmas song, Rudolph,  

بیشتر کودکان این فیلم کلاسیک را تماشا می‌کنند و به این آهنگ کریسمس،

the Red-Nosed Reindeer. A reindeer is a kind  of animal, like a deer. It has antlers and it  

رودلف، گوزن دماغ قرمز گوش می‌دهند. گوزن شمالی نوعی حیوان است، مانند گوزن. شاخ دارد و

lives in cold countries, and Rudolph, the name of  this reindeer, is special because he has a red,  

در کشورهای سردسیر زندگی می کند و رودلف، نام این گوزن شمالی، خاص است زیرا بینی قرمز و

shiny nose. And in the song, and in  this film, he helps Santa find his way  

براقی دارد. و در آهنگ، و در این فیلم، او به بابانوئل کمک می‌کند تا راه خود را

in a storm to be able to deliver presents. So,  this story is about a special reindeer. And the  

در طوفان پیدا کند تا بتواند هدایایی را تحویل دهد. بنابراین، این داستان درباره یک گوزن شمالی خاص است. و

silly thing or the funny thing about this joke  is that it is about a man named Rudolph the Red.  

چیز احمقانه یا خنده دار این جوک این است که درباره مردی به نام رودلف قرمز است.

Rudolph the Red thinks that he is knowledgeable  about the weather. He says, "I know about  

رودلف قرمز فکر می کند که درباره آب و هوا آگاه است. او می‌گوید: "من درباره

rain. I know about rain." But the way that he  says, it sounds like the name of this character  

باران می‌دانم. من درباره باران می‌دانم." اما آن طور که او می گوید، به نظر نام این شخصیت است،

because he calls his wife a kind, loving name. Sometimes husbands and wives will call each other,  

زیرا او همسرش را با نامی مهربان و دوست داشتنی صدا می کند. گاهی زن و شوهر یکدیگر را صدا می کنند،

dear, honey, sweetie, these kinds of kind names.  So, he calls his wife, dear. That is what he's  

عزیزم، عزیزم، عزیزم، با این نام های مهربان. بنابراین، او به همسرش می گوید عزیز. این چیزی است

saying to her instead of her name. So, when we  say the full phrase out loud, listen to this,  

که او به جای نام او به او می گوید. بنابراین، وقتی عبارت کامل را با صدای بلند می‌گوییم، به این گوش کن،

Rudolph the Red, that's this guy's name, Rudolph  the Red knows rain, dear. But what does this  

رودلف قرمز، نام این پسر است، رودولف قرمز، باران را می‌شناسد، عزیزم. اما این چه

sound like? Rudolph, the Red-Nose Reindeer.  (singing) Most kids know this song. It is a  

صدایی دارد؟ رودلف، گوزن شمالی بینی قرمز. (خواندن) بیشتر بچه ها این آهنگ را می شناسند. این یک

common Christmas song. And I hope that now you  can dig a little bit deeper in American culture  

آهنگ رایج کریسمس است. و من امیدوارم که اکنون بتوانید کمی بیشتر در فرهنگ آمریکایی کاوش کنید

and also realize why people might laugh at this  joke. Let's listen to Dan say this one more time. 

و همچنین متوجه شوید که چرا مردم ممکن است به این شوخی بخندند. بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این را می گوید.

Dan: One day, a Viking named Rudolph  

دن: یک روز، یک وایکینگ به نام

the Red looked out the window and said, "It's  going to rain." His wife said, "How do you know?"  

رودولف قرمز از پنجره به بیرون نگاه کرد و گفت: "باران خواهد بارید." همسرش گفت: از کجا می دانی؟

He said, "Because Rudolph, the Red-Nose Reindeer." Vanessa: 

او گفت: "به خاطر رودولف، گوزن قرمز دماغه." ونسا:

Did you get it? I hope so. This was a lot of  jokes, a lot of vocabulary, and also a lot of  

متوجه شدی؟ امیدوارم. این تعداد زیادی شوخی، واژگان بسیار و همچنین فرهنگ بسیار زیادی بود

culture. I hope that this lesson was helpful for  you. Before we go, I have a final test for you.  

. امیدوارم این درس برای شما مفید بوده باشد . قبل از رفتن، یک آزمایش نهایی برای شما دارم.

I want to know, can you tell me why is this  joke funny. let me know in the comments what  

می خواهم بدانم، می توانید به من بگویید چرا این شوخی خنده دار است؟ نظرتان را در نظرات به من بگویید

you think. I'm going to read it out loud,  and then I want you to write in the comments  

. می‌خواهم آن را با صدای بلند بخوانم، و سپس از شما می‌خواهم در نظرات بنویسید

why you think it's funny. What time did  the man go to the dentist? 2:30. 2:30.  

که چرا فکر می‌کنید خنده‌دار است. مرد چه ساعتی به دندانپزشک رفت؟ ساعت 2:30 ساعت 2:30

Hmm. Why is this joke funny or silly, just a pun,  a play on words? Let me know in the comments,  

هوم چرا این شوخی خنده دار یا احمقانه است، فقط یک جناس، یک بازی با کلمات؟ در نظرات به من اطلاع دهید،

and I hope that you enjoyed this lesson.  Thank you so much for learning English with  

و امیدوارم از این درس لذت برده باشید. از اینکه انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم

me and I'll see you again next Friday for a  new lesson here on my YouTube channel. Bye. 

و جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ.

The next step is to download my free ebook, 5  Steps to Becoming a Confident English Speaker.  

گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، 5 قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است.

You'll learn what you need to do  to speak confidently and fluently.  

یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید.

Don't forget to subscribe to my YouTube channel  for more free lessons. Thanks so much. Bye.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال YouTube من مشترک شوید . خیلی ممنون. خدا حافظ.