Advanced English Conversation Lesson

Vanessa: Today, I have something  

ونسا: امروز، من چیز

super special to share with you. I'm going to  share with you a real English conversation.  

فوق العاده ویژه ای برای به اشتراک گذاشتن با شما دارم. می‌خواهم یک مکالمه انگلیسی واقعی را با شما به اشتراک بگذارم.

Do you remember listening to the stories your  grandparents used to tell about when they were  

آیا به یاد دارید که به داستان‌هایی گوش می‌دهید که پدربزرگ و مادربزرگتان در

younger? It seemed like a different world. They  seemed like different people altogether. It was  

جوانی درباره آن‌ها می‌گفتند؟ به نظر دنیای دیگری بود. به نظر می‌رسید که آنها کلاً افراد متفاوتی باشند.

fascinating. Well, today you'll meet David who's  passionate about storytelling, especially about  

جذاب بود. خب، امروز با دیوید آشنا می‌شوید که به داستان‌سرایی علاقه دارد، به‌ویژه درباره

his very adventurous teenage years. I'm sure you have things that you're  

سال‌های بسیار ماجراجویانه نوجوانی‌اش. مطمئنم چیزهایی دارید که

passionate about as well, so it's a good chance to  listen to our conversation and practice speaking  

به آنها علاقه دارید، بنابراین فرصت خوبی است که به مکالمه ما گوش دهید و تمرین کنید

about something you are passionate about too. Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com,  

درباره چیزی که به آن علاقه دارید صحبت کنید. سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com،

and here I will help you learn real American  English conversation. In this lesson,  

و در اینجا به شما کمک می کنم مکالمه انگلیسی واقعی آمریکایی را یاد بگیرید . در این درس،

you're going to meet David. We'll have  a conversation about his teenage years,  

قرار است با دیوید ملاقات کنید. ما درباره سال‌های نوجوانی او گفتگو خواهیم کرد

and then after that you will see my husband,  Dan and I break down some important vocabulary  

و بعد از آن می‌بینید که من و شوهرم، دن و من برخی از

expressions that David used so that you can use  them in your personal conversations as well. 

واژگان مهم را که دیوید استفاده می‌کرد، تجزیه می‌کنیم تا بتوانید از آنها در مکالمات شخصی خود نیز استفاده کنید.

After the vocabulary lesson, you will hear  a phrasal verb lesson where you will focus  

بعد از درس واژگان، یک درس فعل عبارتی می شنوید که در آن

on an important phrasal verb that you heard  in the conversation with David. And finally,  

روی یک فعل مهم عبارتی که در گفتگو با دیوید شنیده اید تمرکز می کنید. و در نهایت،

after that phrasal verb lesson, we will focus on  pronunciation so that you can speak clearly and  

پس از آن درس فعل عبارتی، بر تلفظ تمرکز خواهیم کرد تا بتوانید واضح و

confidently and you can express yourself  and tell stories like David. To help you  

با اعتماد به نفس صحبت کنید و بتوانید خود را بیان کنید و داستان هایی مانند دیوید بگویید. برای کمک به شما

remember everything that you are about to  learn in this special lesson, like always,  

همه چیزهایی را که می خواهید در این درس ویژه یاد بگیرید، مانند همیشه،

I've created a free PDF worksheet. It will include  every vocabulary word, those definitions, sample  

یک کاربرگ PDF رایگان ایجاد کرده ام. این شامل هر کلمه واژگانی، آن تعاریف،

sentences, phrasal verbs, all of the ideas, and  pronunciation points so that you can master this  

جملات نمونه، افعال عبارتی، همه ایده‌ها، و نکات تلفظی می‌شود تا بتوانید در این مورد تسلط داشته باشید

and use it yourself when you speak in English.  You can click on the link in the description  

و خودتان هنگام صحبت به زبان انگلیسی از آن استفاده کنید.

to download the free PDF worksheet today. This lesson with David is a short sample of my  

برای دانلود کاربرگ PDF رایگان امروز می‌توانید روی پیوند در توضیحات کلیک کنید. این درس با دیوید نمونه کوتاهی از

popular course, the Fearless Fluency Club. So if  you enjoyed this lesson, I invite you to join us  

دوره محبوب من، باشگاه تسلط بی باک است. بنابراین، اگر از این درس لذت بردید، از شما دعوت می‌کنم

in the Fearless Fluency Club, and finally, speak  English confidently, real English confidently. 

در «باشگاه تسلط بی‌باک» به ما بپیوندید و در نهایت، انگلیسی را با اطمینان، انگلیسی واقعی با اطمینان صحبت کنید.

Our course member Ildiko said, "The course is  fantastic. I like the most that you teach us  

عضو دوره ما ایلدیکو گفت: "دوره فوق العاده است. من بیشتر از همه دوست دارم که شما انگلیسی واقعی را به ما آموزش دهید

real English." Not classroom English, real English  spoken by real English speakers. Would you like  

." نه انگلیسی کلاس، بلکه انگلیسی واقعی که توسط انگلیسی زبانان واقعی صحبت می‌شود. آیا می‌خواهید

to take your English to the next level today? This  Valentine's Day week in February is your chance to  

امروز انگلیسی خود را به سطح بالاتری ببرید؟ این هفته روز ولنتاین در ماه فوریه فرصتی برای شماست تا

finally speak real English and save big money, of  course, while falling back in love with English. I  

بالاخره انگلیسی واقعی صحبت کنید و البته پول زیادی پس انداز کنید، در حالی که دوباره عاشق انگلیسی شوید. من فقط یک یا دو بار در سال

have a special sale for the Fearless Fluency Club  only one or two times per year. So don't miss this  

یک فروش ویژه برای باشگاه تسلط بی باک دارم . بنابراین این فرصت را از دست ندهید

opportunity to join thousands of motivated English  learners and save $100. Elaine from Brazil said  

تا به هزاران زبان آموز انگلیسی با انگیزه بپیوندید و 100 دلار پس انداز کنید. الین از برزیل گفت

that she joined the course to improve her English,  but then something surprised her. "What surprised  

که به این دوره پیوست تا زبان انگلیسی خود را بهبود بخشد، اما بعد چیزی او را شگفت زده کرد. "چیزی که

me, even more, was the wonderful community and  the opportunity to meet and interact with so  

حتی بیشتر مرا شگفت زده کرد، انجمن فوق العاده و فرصتی برای ملاقات و تعامل با

many friends from around the world. Love it." So click on the link in the description to  

دوستان بسیاری از سراسر جهان بود. آن را دوست دارم." بنابراین برای

join the Fearless Fluency Club. And if you join  this Valentine's Week in February, you can save  

پیوستن به «باشگاه تسلط بی باک»، روی پیوند در توضیحات کلیک کنید. و اگر در فوریه به این هفته ولنتاین بپیوندید، می‌توانید 100 دلار پس انداز کنید

$100. Don't miss out. Click on that link. Well, if  you're thinking, Hmm, it'd be great to join this  

. از دست ندهید روی آن لینک کلیک کنید. خوب، اگر به این فکر می‌کنید، هوم، خیلی خوب است که به این

course, but I don't know if it will really work  for me. Well, this is your chance. Let's test if  

دوره بپیوندید، اما نمی‌دانم که واقعاً برای من مفید است یا نه. خب، این شانس تو است. بیایید آزمایش کنیم آیا

the Fearless Fluency Club can really help you to  level up your English skills. The course uses the  

Farless Fluency Club واقعاً می‌تواند به شما کمک کند تا مهارت‌های انگلیسی خود را ارتقا دهید. این دوره از

conversation breakdown method, which will help you  to learn and use real English expressions, phrasal  

روش تجزیه مکالمه استفاده می‌کند، که به شما کمک می‌کند تا عبارات انگلیسی واقعی، افعال عبارتی، تلفظ را یاد بگیرید و از آنها استفاده کنید

verbs, pronunciation, and have the confidence  to bring them into your own conversations. 

و اعتماد به نفس داشته باشید که آنها را وارد مکالمات خود کنید.

This video is just a short sample. It's only  25% of a full lesson, and you get five full  

این ویدیو فقط یک نمونه کوتاه است. این فقط 25٪ از یک درس کامل است، و شما

lessons when you join the course, but I would  love to share this sample with you because I  

با پیوستن به دوره، پنج   درس کامل می‌گیرید، اما من دوست دارم این نمونه را با شما به اشتراک بگذارم، زیرا  می‌دانم که

know you're going to love what David has to  say. A little note before we get started,  

شما عاشق حرف‌های دیوید خواهید شد . یک نکته کوچک قبل از شروع،

David is featured in the advanced level of the  Fearless Fluency Club. So if he speaks a little  

دیوید در سطح پیشرفته Fluency Club Fearless نشان داده می‌شود. بنابراین اگر او

bit quickly or it's difficult to understand  him, I recommend clicking CC so that you can  

کمی سریع صحبت می‌کند یا درک او دشوار است، توصیه می‌کنم روی CC کلیک کنید تا بتوانید

view the full subtitles for this entire lesson.  Of course, you're welcome to watch it again and  

زیرنویس‌های کامل این درس را مشاهده کنید. مطمئناً می‌توانید دوباره و  آن را

again, and I'm sure after watching it several  times, it will feel more comfortable for you. 

دوباره تماشا کنید، و مطمئن هستم که پس از چندین بار تماشا، احساس راحتی بیشتری برای شما خواهد داشت.

All right, let's test out the conversation  breakdown method with David. Let's watch.  

بسیار خوب، بیایید روش تجزیه مکالمه را با دیوید آزمایش کنیم. بیایید تماشا کنیم.

Hi everyone. I'm here with David, and  we're going to be chatting about your life. 

سلام به همه. من اینجا با دیوید هستم، و قرار است در مورد زندگی شما گپ بزنیم.

David: Hi everybody. 

Vanessa: So you've had a lot of interesting  

دیوید: سلام به همه.

ونسا: بنابراین شما تجربیات جالب زیادی داشته اید

experiences that have happened to you throughout  the ages, but I want to ask you, first of all,  

که در طول سال ها برای شما اتفاق افتاده است ، اما من می خواهم از شما بپرسم،

before all of that happened, where were you in  life that you decided, "I'm going to do something  

قبل از همه این اتفاقات، در کجای زندگی که تصمیم گرفتید، "من" من قرار است کار جدیدی انجام دهم

new." And you mentioned go to Florida. David: 

." و شما اشاره کردید که به فلوریدا بروید. دیوید:

I was living in New Jersey, which  is where I'm originally from, and  

من در نیوجرسی زندگی می‌کردم، جایی که اصالتاً از آنجا هستم، و

I was in a rock and roll band, singing in a rock  and roll band in the early seventies. This was in  

در یک گروه راک اند رول بودم و در اوایل دهه هفتاد در یک گروه راک و رول می‌خواندم. این در

the early seventies. And the band broke up and I  had a Chevy van, which was customized and ready to  

اوایل دهه هفتاد بود. و گروه از هم پاشید و من یک ون Chevy داشتم، که سفارشی شده بود و آماده

live in, and a pocket full of money at that point,  just from the band and said to a couple buddies of  

زندگی کردن بود، و یک جیب پر از پول در آن لحظه، فقط از طرف گروه و به چند نفر از دوستانم گفتم

mine, "Hey, let's go to Florida." Vanessa: 

: "هی، بیایید به فلوریدا." ونسا:

Why not? David: 

چرا که نه؟ دیوید:

And so we packed the van  up and we went to Florida.  

و بنابراین ما ون را جمع کردیم و به فلوریدا رفتیم.

Yeah, I'd always wanted to go. I can remember  when I was a kid, going to visit my aunt and  

آره همیشه دوست داشتم برم یادم می‌آید وقتی بچه بودم، به دیدن عمه و

uncle and I would go down there. It was kind  of like a magical place for me. Oh yeah. 

عمویم می‌رفتم و من آنجا پایین می‌رفتیم. برای من مثل یک مکان جادویی بود. اوه بله.

Vanessa: Oh, did they live near where you ended up going? 

ونسا: اوه، آیا آنها نزدیک جایی که شما رفتید زندگی می کردند؟

David: They lived in Fort Lauderdale. And  

دیوید: آنها در فورت لادردیل زندگی می کردند. و آن

back then it was not like it is now. Vanessa: 

موقع مثل الان نبود. ونسا:

I bet. David: 

شرط می‌بندم. دیوید:

It was small. Vanessa: 

کوچک بود. ونسا:

A lot has changed in Florida since the '70s. David: 

از دهه ۷۰ در فلوریدا چیزهای زیادی تغییر کرده است. دیوید:

Especially in Fort Lauderdale. Fort  Lauderdale has gotten gigantic. 

به خصوص در فورت لادردیل. فورت لادردیل غول‌پیکر شده است.

Vanessa: I bet. 

ونسا: شرط می بندم.

David: Just keep going west and west and west,  

دیوید: فقط به غرب و غرب و غرب ادامه دهید،

and they turned the cow fields into houses and  shopping centers. But in those days, this was  

و مزارع گاو را به خانه‌ها و مراکز خرید تبدیل کردند. اما آن روزها، این

in the sixties and we used to go down and I said,  oh, there's this palm trees and manatees and all  

در دهه شصت بود و ما به پایین می رفتیم و من گفتم، اوه، این درختان خرما و گاو دریایی و همه

that magical stuff. And the ocean. Of  course we had the ocean in New Jersey but- 

چیزهای جادویی وجود دارد. و اقیانوس. البته ما در نیوجرسی اقیانوس داشتیم، اما

Vanessa: It's not Florida. 

David: No, it's not Florida. And so I  

ونسا: فلوریدا نیست.

دیوید: نه، فلوریدا نیست. و بنابراین من به

went north. We went to Florida. Vanessa: 

شمال رفتم. ما به فلوریدا رفتیم. ونسا:

With your buddies in your Chevy. David: 

با دوستانت در شورت. دیوید:

In my Chevy van, that's right. Vanessa: 

در ون شوروی من، درست است. ونسا:

Nice. And where did you guys end up in Florida? David: 

خوبه. و بچه ها در فلوریدا به کجا رسیدید؟ دیوید:

Well, we went to Miami because we had a  friend there, and when we got to Miami,  

خب، ما به میامی رفتیم چون دوستی در آنجا داشتیم، و وقتی به میامی رسیدیم،

he said, "Well, I'm going to Key West for the New  Year's Eve celebration. You guys want to go?" And  

او گفت: "خب، من برای جشن سال نو به کی وست می روم . بچه ها می خواهید بروید؟" و

so we said, well, sure. Vanessa: 

بنابراین گفتیم، خوب، مطمئنا. ونسا:

Why not? David: 

I mean, no, we're young. I was 23, something  like that, 24. So we followed him down there and  

چرا که نه؟ دیوید:

منظورم این است که نه، ما جوان هستیم. من 23 ساله بودم، چیزی شبیه به آن، 24. بنابراین ما به دنبال او رفتیم و

there was an area ... and we went to Key West. Vanessa: 

یک منطقه وجود داشت ... و به کی وست رفتیم. ونسا:

Okay. That's about as far as you can get. David: 

باشه. این تقریباً تا جایی است که می توانید برسید. دیوید:

That's as far as you can  go unless you're in a boat. 

تا جایی که می‌توانید پیش بروید، مگر اینکه در قایق باشید.

Vanessa: Especially considering  

ونسا: به خصوص با توجه به اینکه

Miami is really far from everywhere else in  the US and then Key West. That's even further. 

میامی واقعاً از همه جای دیگر ایالات متحده و سپس کی وست دور است. این حتی فراتر از این است.

David: Yeah. Well,  

you got to get there. There's a chain of islands  to call them Keys, and each one has its own unique  

دیوید: آره. خب،

باید به آنجا برسید. زنجیره‌ای از جزیره‌ها وجود دارد که می‌توان آن‌ها را «کلید» نامید، و هر کدام فرهنگ منحصربه‌فرد خود را دارند

culture, I guess you could say. Each one, you  go down Largo and on and on have some of them  

، حدس می‌زنم می‌توانید بگویید. هر کدام، شما به سمت Largo پایین می روید و به همین دلیل برخی از آنها

are real tiny. They're not even really a town or  anything in them. You just kind of cross a bridge,  

واقعاً کوچک هستند. آنها حتی واقعاً یک شهر یا هر چیزی در آنها نیستند. شما فقط از یک پل عبور می کنید،

go over onto the Key and to the next one. Vanessa: 

روی کلید و به پل بعدی می روید. ونسا:

To the next one. David: 

And then some of the bridges are super long over  the ocean. Very beautiful. It's oceans. Anyway,  

به نفر بعدی. دیوید:

و سپس برخی از پل ها بسیار طولانی بر روی اقیانوس هستند. بسیار زیبا. اقیانوس هاست به هر حال،

so we got the Key West, and we wanted to set  up somewhere to camp. So we asked around to the  

بنابراین ما کی وست را گرفتیم و می‌خواستیم جایی برای کمپ ایجاد کنیم. بنابراین ما از

locals and they said, "Oh yeah, there's a piece  of property, a piece of land. It's undeveloped.  

مردم محلی پرسیدیم و آنها گفتند: "اوه بله، یک تکه ملک وجود دارد ، یک قطعه زمین. توسعه نیافته است.

Just take this dirt road, go down this road, and  take a dirt road and go into the woods there."  

فقط کافی است این جاده خاکی را انتخاب کنید، از این جاده پایین بروید و یک جاده خاکی را انتخاب کنید و به داخل جنگل بروید. آنجا."

So we went there. Vanessa: 

بنابراین ما به آنجا رفتیم. ونسا:

This wasn't a campground, it's just land. David: 

اینجا یک اردوگاه نبود، فقط یک زمین است. دیوید:

No, it was land. It was just land. Vanessa: 

نه، زمین بود. فقط زمین بود ونسا:

Nice. David: 

خوبه. دیوید:

This land had originally ... It was  going to be developed and the EPA,  

این زمین در ابتدا ... قرار بود توسعه یابد و EPA،

and they had started developing it. So there was  roads that went back in there, but there was also  

و آنها توسعه آن را آغاز کرده بودند. بنابراین جاده‌هایی وجود داشت که به آنجا برمی‌گشتند، اما

a lot of wilds still in there. Mangrove swamps and  woods and so on. Because the EPA came in and said,  

هنوز هم بسیاری از طبیعت‌های وحشی در آنجا بودند. باتلاق‌های حرا و جنگل‌ها و غیره. زیرا EPA وارد شد و گفت،

no, this is going to be protected. It's the only  piece left in Key West that's like this, and we're  

نه، این محافظت خواهد شد. این تنها قطعه باقی مانده در کی وست است که به این شکل است، و ما از

going to protect this property, so you can't build  here. So consequently, there it was. So anyway. 

این ملک محافظت می کنیم، بنابراین شما نمی توانید در اینجا بسازید. بنابراین، در نتیجه، آنجا بود. بنابراین به هر حال.

Vanessa: Good for you. Perfect for camping. 

ونسا: برای شما خوب است. ایده آل برای کمپینگ

David: So we set up and we were there.  

دیوید: پس ما راه اندازی کردیم و آنجا بودیم.

We put up our tent. I see. I had my van. I had  the luxury. The luxury quarters. They had a van.  

چادرمان را برپا کردیم. می بینم. وانتم داشتم من تجملات را داشتم. محله های لوکس یک وانت داشتند.

They had a tent. So shortly after we got set up,  probably that same day, if I remember correctly,  

چادر داشتند. بنابراین مدت کوتاهی پس از راه‌اندازی ما، احتمالاً همان روز، اگر درست یادم باشد،

the police came. They came by, a police  officer came and we said, "Is this okay?  

پلیس آمد. آن‌ها آمدند، یک افسر پلیس آمد و ما گفتیم: "مشکلی است؟ آیا

Can we camp here? Because we were told that  this was okay to do this." And he said, "Well,  

می‌توانیم اینجا کمپ بزنیم؟ چون به ما گفتند که این کار اشکالی ندارد." و او گفت: "خب، برای

I won't care." He said, "I don't care." He said,  "But other cops might chase you." So he said,  

من مهم نیست." گفت: برام مهم نیست. او گفت: "اما پلیس های دیگر ممکن است شما را تعقیب کنند." بنابراین او گفت:

"My advice would be to scour this piece of  property." This is a police officer telling  

«توصیه من این است که این قطعه از اموال را تمیز کنید.» این یک افسر پلیس است که

us this and find a place to hide the tent, find a  place to hide the tent. So that's exactly what we  

این را به ما می‌گوید و جایی برای مخفی کردن چادر پیدا کنید، مکانی برای پنهان کردن چادر پیدا کنید. بنابراین این دقیقاً همان کاری است که ما

did. We went out on a expedition on this property. Vanessa: 

انجام دادیم. ما برای یک سفر به این ملک رفتیم. ونسا:

Nice. David: 

And we walked all around. We were talking, I  don't know, it wasn't a huge piece of ... I mean,  

خوبه. دیوید:

و ما همه جا قدم زدیم. داشتیم صحبت می‌کردیم، نمی‌دانم، آن قطعه بزرگی نبود... یعنی

a couple hundred acres. Vanessa: 

چند صد جریب. ونسا:

That's nice. That's good. David: 

خیلی خوبه. خوبه. دیوید:

Good. You know what I'm saying? Vanessa: 

خوب. میدونی چی میگم؟ ونسا:

You can hide in that. David: 

می توانید در آن پنهان شوید. دیوید:

And we found the nicest, most dense jungle that  we could find, and we set up a home site there.  

و ما زیباترین و متراکم‌ترین جنگلی را که می‌توانستیم پیدا کنیم، پیدا کردیم و یک سایت خانه در آنجا راه‌اندازی کردیم.

You know what I'm saying? Vanessa: 

میدونی چی میگم؟ ونسا:

And was the hidden spot. David: 

و نقطه پنهان بود. دیوید:

And there it was. They had these giant  hibiscus bushes that would grow in Florida.  

و آنجا بود. آنها این بوته های غول پیکر هیبیسکوس را داشتند که در فلوریدا رشد می کردند.

They're wild. I don't know if hibiscus. Vanessa: 

آنها وحشی هستند. نمی دونم هیبیسکوس. ونسا:

Yeah, it's like that kind of red flower. David: 

آره، مثل آن گل قرمز است. دیوید:

It's a cultivated flower. And they have the right,  but they have them wild in Florida and they grow  

این یک گل پرورشی است. و آنها حق دارند، اما آنها را در فلوریدا وحشی دارند و

gigantic, and they grow the red flowers. And  that's which is where they began. That was the  

غول پیکر می شوند و گل های قرمز را رشد می دهند. و از آنجا شروع کردند. این

origin of that. And so we took a couple machetes,  and we hollowed out the inside of that bush  

خاستگاه آن بود. و بنابراین ما چند قمه برداشتیم و داخل آن بوته را سوراخ کردیم

so that I could pull my silver van into that  bush and then pull from the stuff we cut,  

تا بتوانم ون نقره‌ای خود را داخل آن بوته بکشم و سپس از چیزهایی که بریده‌ایم بیرون بکشم،

we got vines and we lashed them together and  we made a door that went across the back end  

تاک‌ها را به دست آوردیم و آنها را به هم زدیم و دری را درست کردیم. که از انتهای پشت این چیز عبور می کرد

of this thing, and I would pull my van in and pull  a door across, and then I would be totally hidden. 

، و من ون خود را به داخل می کشیدم و در را می کشیدم، و سپس کاملاً پنهان می شدم.

Vanessa: You made a bat cave out of  

ونسا: تو از هبیسکوس غار خفاش درست کردی

hibiscus. That's amazing. David: 

Yes. And hibiscus bat cave. Vanessa: 

. این شگفت انگیز است. دیوید:

بله. و غار خفاش هیبیسکوس. ونسا:

That's ingenious. David: 

این مبتکرانه است. دیوید:

Perfect. Yeah, because the property was right  behind the Key West International Airport,  

عالی. بله، چون ملک درست پشت فرودگاه بین‌المللی کی وست بود،

so we could see planes taking off all  the time. So we had to just kind of be- 

بنابراین می‌توانستیم هواپیماها را همیشه در حال بلند شدن ببینیم . بنابراین ما مجبور شدیم به نوعی رفتار کنیم -

Vanessa: On the sly. 

ونسا: در حیله گری.

David: Well, we were low-key, but I mean,  

دیوید: خب، ما کم‌کلاس بودیم، اما منظورم این است که،

actually, we were high key, but we had- Vanessa: 

در واقع، ما بسیار کلیدی بودیم، اما داشتیم- ونسا:

Drugs are not short supply. David: 

داروها کم نیستند. دیوید:

No. Well, back then, yeah. Vanessa: 

نه. خب، آن موقع، بله. ونسا:

Sure. So you guys camped there.  And how did it grow from there? 

مطمئنا. پس شما بچه ها آنجا کمپ زدید. و چگونه از آنجا رشد کرد؟

David: Well,  

دیوید: خب،

we set up the tent and we cleared the area.  So there was an area that we could clear.  

ما چادر را برپا کردیم و منطقه را پاکسازی کردیم. بنابراین منطقه ای وجود داشت که می توانستیم آن را پاکسازی کنیم.

Like I said about the van, and so we had that done  and then we cut a path, and what we did was we cut  

همانطور که در مورد ون گفتم، و بنابراین ما این کار را انجام دادیم و سپس مسیری را قطع کردیم، و کاری که انجام دادیم این بود که

the path with switchbacks so that normal people,  especially at night, couldn't find their way into  

مسیر را با تغییر مسیر قطع کردیم تا مردم عادی، مخصوصاً در شب، نتوانند راه خود را به داخل

the campsite. Vanessa: 

کمپینگ بیابند. ونسا:

So how did you enjoy that sample conversation with  David? He's a very interesting guy, but maybe it  

پس چگونه از آن نمونه گفتگو با دیوید لذت بردید ؟ او پسر بسیار جالبی است، اما شاید

was a little fast or tricky to understand. Well,  I'd love to help you understand some important  

درک آن کمی سریع یا دشوار بود. خب، دوست دارم به شما کمک کنم تا

expressions that he used. Next up, you are going  to see a vocabulary lesson where my husband,  

عبارات مهمی را که او استفاده کرده است، درک کنید. در مرحله بعد، شما یک درس واژگان را خواهید دید که در آن شوهرم،

Dan and I break down some important expressions  that you heard in that short clip of conversation.  

دان و من، عبارات مهمی را که در آن کلیپ کوتاه مکالمه شنیدید، تجزیه می کنیم.

This will help you to learn the most important  words and focus on them so that you can use them.  

این به شما کمک می کند تا مهم ترین کلمات را یاد بگیرید و روی آنها تمرکز کنید تا بتوانید از آنها استفاده کنید.

Let's watch. Dan: 

Welcome to the Fearless Fluency Club. Vanessa: 

Welcome to the Fearless Fluency Club.  Vocabulary lesson. Today, Dan and I, my husband. 

بیایید تماشا کنیم. دن:

به باشگاه تسلط بی باک خوش آمدید. ونسا:

به باشگاه تسلط بی باک خوش آمدید. درس واژگان. امروز، من و دن، شوهرم.

Dan: Hello. 

دن: سلام.

Vanessa: We're going to be talking  

ونسا: ما در

about some important vocabulary expressions that  you heard in the conversation with David. So we're  

مورد برخی از عبارات مهم واژگانی که در گفتگو با دیوید شنیدید صحبت خواهیم کرد. بنابراین ما

going to be explaining them. Dan's going to  be giving some other opinions, other samples,  

آنها را توضیح خواهیم داد. دن قرار است نظرات دیگری، نمونه‌های دیگر،

and it's also a chance to hear a conversation  between us about each of these expressions. So  

و همچنین فرصتی برای شنیدن گفتگو بین ما درباره هر یک از این عبارات ارائه کند. بنابراین

I hope that it will help you to remember them and  just expand your English vocabulary. Are you ready  

امیدوارم که به شما کمک کند آنها را به خاطر بسپارید و فقط دایره لغات انگلیسی خود را گسترش دهید.

to get started? Dan: 

برای شروع آماده اید؟ دن:

I'm ready. Vanessa: 

من آماده ام. ونسا:

Let's do it. The first expression that we're going  to talk about is actually two expressions. They're  

بیا این کار را انجام دهیم. اولین عبارتی که در مورد آن صحبت خواهیم کرد در واقع دو عبارت است. آنها

pretty much the same thing. So we thought we  would combine them and they are back then and  

تقریباً یکسان هستند. بنابراین ما فکر کردیم که آنها را با هم ترکیب کنیم و آنها به آن زمان بازگشتند و

back in those days. Dan: 

به آن روزها بازگشتند. دن:

Back in those days. Vanessa: 

به آن روزها برگشت. ونسا:

So this is used to talk about sometime in the  past, but it's usually used when a time in the  

پس از این برای صحبت در مورد زمانی در گذشته استفاده می‌شود، اما معمولاً زمانی استفاده می‌شود که زمانی در

past is different than the present. So maybe the  lifestyle was different or your experiences were  

گذشته با زمان حال متفاوت باشد. بنابراین شاید سبک زندگی متفاوت بوده یا تجربیات شما

different. So you're kind of comparing back  then and now or back in those days and now. 

متفاوت بوده است. بنابراین شما به نوعی در حال مقایسه با آن زمان و اکنون یا آن روزها و اکنون هستید.

Dan: Yes. And it has to be part of  

دن: بله. و باید بخشی از

your experience. So usually you would use this if  you were telling a story. For example, David was  

تجربه شما باشد. بنابراین معمولاً اگر داستانی تعریف می‌کردید، از آن استفاده می‌کردید . برای مثال، دیوید

telling Vanessa the story of his very interesting  past. So he had the opportunity to say back then  

داستان گذشته بسیار جالب خود را برای ونسا تعریف می‌کرد . بنابراین او این فرصت را داشت که

or back in those days quite a bit because he  was talking about a time that was very different  

در آن روزها یا آن روزها کمی بگوید، زیرا او درباره زمانی صحبت می‌کرد که بسیار متفاوت

than today. Back then, we hardly wore shoes.  We just walked around barefoot all the time. 

از امروز بود. آن زمان به سختی کفش می پوشیدیم. ما همیشه با پای برهنه راه می رفتیم.

Vanessa: Yeah, I think his life was very different than it  

ونسا: آره، فکر می کنم زندگی او با الان تفاوت زیادی داشت

is now. So the only real distinction between these  two expressions is that in a business situation,  

. بنابراین تنها تمایز واقعی بین این دو عبارت این است که در یک موقعیت تجاری،

especially a formal business situation where  you're giving a presentation or you're just doing  

مخصوصاً یک موقعیت تجاری رسمی که در آن یک ارائه ارائه می‌کنید یا فقط در حال انجام

something that's extremely formal, you would not  use that second expression: back in those days.  

کاری هستید که بسیار رسمی است، از آن عبارت دوم استفاده نمی‌کنید. روزها.

You could definitely say back then, our company  sold this much of our product. That's fine,  

قطعاً در آن زمان می‌توان گفت، شرکت ما این مقدار از محصول ما را فروخت. خیلی خوب است،

you can say it back then, but back in those days,  it's just a little more casual. So I recommend not  

می‌توانید آن را در آن زمان بگویید، اما در آن روزها، فقط کمی معمولی‌تر بود. بنابراین توصیه می‌کنم از

using it in those extremely foremost situations,  but both of these are beautiful to use. 

آن در شرایط بسیار مهم استفاده نکنید، اما استفاده از هر دوی آنها زیبا هستند.

So I'm curious when you were a child, was there  anything that that you did back then that you  

بنابراین من کنجکاو هستم زمانی که شما کودک بودید، آیا کاری بود که در آن زمان انجام می‌دادید که

don't do nowadays? Dan: 

امروزه انجام نمی‌دهید؟ دن:

Well, back in those days, we didn't have  smartphones. We just read books. Books and books.  

خب، در آن روزها، ما تلفن هوشمند نداشتیم. ما فقط کتاب می خوانیم. کتاب و کتاب.

Okay, books. It was TV. Well, for me, it was  like we had an old 386 computer. Look up a 386. 

باشه کتاب ها تلویزیون بود. خوب، برای من، مثل این بود که یک کامپیوتر قدیمی 386 داشتیم. یک 386 را جستجو کنید.

Vanessa: Oh, I don't even know what that is. 

ونسا: اوه، من حتی نمی دانم آن چیست.

Dan: And my dad taught me how  

دن: و پدرم به من یاد داد که چگونه به

to get on there and try to play some games. I was  always into games, but my parents wouldn't buy me  

آنجا بروم و سعی کنم چند بازی انجام دهم. من همیشه به بازی علاقه داشتم، اما والدینم در آن

an Nintendo back then, so. Vanessa: 

زمان برای من نینتندو نمی‌خریدند. ونسا:

Yeah. You also played outside a lot. Dan: 

آره. بیرون هم زیاد بازی می کردی. دن:  آن موقع

Back then we played outside. Vanessa: 

بیرون بازی می‌کردیم. ونسا:

Yeah. Dan: 

آره. دن:

All the time, that's true. Vanessa: 

همیشه، این درست است. ونسا:

I would say that childhood back then is  much different than childhood nowadays.  

من می‌توانم بگویم که دوران کودکی آن زمان بسیار متفاوت از دوران کودکی امروزی است.

And I think that there is a movement though,  especially people our age who are having kids- 

و من فکر می‌کنم که جنبشی وجود دارد، مخصوصاً افراد هم سن و سال ما که بچه دار می‌شوند-

Dan: We're part of that movement. 

دان: ما بخشی از آن جنبش هستیم.

Vanessa: Who wants their kids to have a more  

ونسا: چه کسی می‌خواهد بچه‌هایش بیشتر   در

outdoors, natural- Dan: 

فضای باز، طبیعی داشته باشند - دن:

Natural. Vanessa: 

طبیعی. ونسا:

Kind of carefree childhood away from  screens, not eliminating screens completely,  

کودکی بی‌خیال و دور از صفحه‌نمایش، نه حذف کامل صفحه‌نمایش،

but just kind of having a similar  childhood to the type of childhood  

بلکه نوعی کودکی مشابه با دوران کودکی‌ای

that we had. So back then it was different,  but now those times are kind of coming back. 

که داشتیم. بنابراین در آن زمان اوضاع متفاوت بود، اما اکنون آن زمان‌ها به نوعی در حال بازگشت هستند.

Dan: I'm saying even further back  

دن: من می گویم حتی دورتر از

then. I'm talking about my parents' childhood.  That's the kind of childhood I want for my boy. 

آن زمان. من در مورد کودکی پدر و مادرم صحبت می کنم. این همان کودکی است که من برای پسرم می خواهم.

Vanessa: Oh yeah. 

ونسا: اوه بله.

Dan: My boys rather. 

دن: پسرهای من.

Vanessa: Do you think that's possible? 

ونسا: فکر می کنی این امکان پذیر است؟

Dan: No, probably not. 

دن: نه، احتمالا نه.

Vanessa: I think that people's ideas about freedom of  

ونسا: من فکر می‌کنم که ایده‌های مردم درباره آزادی

movement and letting your kids just roam around  the whole city, that's not quite acceptable. 

حرکت و اجازه دادن به بچه‌هایتان فقط در کل شهر پرسه بزنند، این کاملاً قابل قبول نیست.

Dan: Not as many free-range kids anymore. 

دن: دیگر به تعداد بچه های آزاده نیست.

Vanessa: You probably need  

ونسا: احتمالاً نیاز دارید

to live out in the country pretty far and have  a lot of space to be able to do that, but that's  

در کشور بسیار دور زندگی کنید و فضای زیادی برای انجام این کار داشته باشید، اما این

just a cultural thing. All right, let's go on and  watch the clip from the original conversation with  

فقط یک چیز فرهنگی است. بسیار خوب، بیایید ادامه دهیم و کلیپ گفتگوی اصلی با

David so that you can see how this expression  was used. And because there were two, you're  

دیوید را تماشا کنیم تا بتوانید نحوه استفاده از این عبارت را ببینید . و از آنجایی که دو کلیپ وجود دارد، می‌خواهید

going to see two clips so that you can see how  both of these expressions were used. Let's watch. 

دو کلیپ را ببینید تا بتوانید نحوه استفاده از هر دو عبارت را ببینید. بیایید تماشا کنیم.

David: They lived in Fort Lauderdale and  

دیوید: آنها در فورت لادردیل زندگی می‌کردند و در آن زمان

back then it was not like it is now. Vanessa: 

مثل الان نبود. ونسا:

I bet. David: 

شرط می‌بندم. دیوید:

It was a small and back then it was not  like it is now. Back then it was not like  

کوچک بود و آن موقع مثل الان نبود. آن موقع مثل

it is now. Back in those days, there wasn't  too many of us that wore shoes anyway, but- 

الان نبود. در آن روزها، تعداد زیادی از ما نبودیم که به هر حال کفش می‌پوشیدیم، اما -

Vanessa: To age his own, if he wants to do that. 

ونسا: اگر بخواهد این کار را بکند، خودش را پیر کند.

David: Back in those days, there wasn't too many  

دیوید: در آن روزها، تعداد زیادی

of us at wore shoes. Anyway, back in those days,  there wasn't too many of us at wore shoes anyway. 

از ما کفش نمی پوشیدیم. به هر حال، در آن روزها، به هر حال، تعداد زیادی از ما در کفش پوشیدن نبودیم.

Dan: The next expression is off we go or we are off,  

دن: عبارت بعدی این است که ما می‌رویم یا خاموش می‌شویم،

and this is just a casual way to say we're leaving  somewhere, but usually it kind of means it's  

و این فقط یک روش معمولی برای گفتن است که از جایی می‌رویم، اما معمولاً به این معنی است که

exciting or maybe it's spontaneous. Vanessa: 

هیجان‌انگیز است یا شاید خود به خودی باشد. ونسا:  داری

You're going on an adventure. Dan: 

به ماجراجویی می‌روی. دن:

Or it might just be the start of something very  exciting. So maybe you're about to go on a trip  

یا ممکن است فقط شروع چیزی بسیار هیجان انگیز باشد. بنابراین ممکن است

to Florida, for example. Vanessa: 

به عنوان مثال قصد داشته باشید به فلوریدا سفر کنید. ونسا:

Like David. Dan: 

مثل دیوید. دن:

If you get into the car and you're all  excited, you could say, "and we're off"  

اگر سوار ماشین می‌شوید و همه هیجان‌زده هستید، می‌توانید بگویید «و ما پیاده شدیم»

or "off we go." And it's just a casual way to  say, we're going and this is going to be fun. 

یا «خاموش می‌شویم». و این فقط یک روش معمولی است برای گفتن، ما می رویم و این سرگرم کننده خواهد بود.

Vanessa: You can even add a little bit more  

ونسا: حتی می‌توانید کمی بیشتر

to the end of that sentence and say, if someone  asks, Hey, where are you going? You could say,  

به انتهای آن جمله اضافه کنید و بگویید، اگر کسی بپرسد، هی، کجا می‌روی؟ می توانید بگویید،

we are off to Florida. Or you could just say, if  your friends are also going with you, all right,  

ما به فلوریدا می رویم. یا فقط می‌توانید بگویید، اگر دوستانتان هم با شما می‌آیند، خیلی خب،

we are off. Let's go. And it just means you are  going somewhere. It kind of does imply this is  

ما راه افتادیم. بیا بریم. و این فقط به این معنی است که شما به جایی می روید. به نوعی نشان می دهد که این

exciting, this is fun. Dan: 

هیجان انگیز است، این سرگرم کننده است. دن:

But it could also kind of mean there's some  spontaneousness or a lack of organization.  

اما ممکن است به نوعی به این معنی باشد که خودانگیختگی یا عدم سازماندهی وجود دارد.

So if you ask, where's Vanessa? And  you could say she's off at Walmart. 

پس اگر بپرسید ونسا کجاست؟ و می‌توان گفت که او در Walmart است.

Vanessa: Walmart. 

Dan: That would  

ونسا: والمارت.

دن: این بدان

mean that she's shopping. Yes, but maybe she's  taking a long time or she's looking at a lot  

معناست که او در حال خرید است. بله، اما شاید او مدت زیادی طول می کشد یا به چیزهای زیادی نگاه می کند

of things. So it kind of has that vibe to it.  But I'd say that's kind of a secondary meaning. 

. بنابراین به نوعی آن حس و حال را در خود دارد. اما می‌توانم بگویم که این یک معنای ثانویه است.

Vanessa: Kind of implies that you're lost out there.  

ونسا: به نوعی نشان می دهد که شما در آنجا گم شده اید.

Don't really know which direction they're going. Dan: 

واقعاً نمی دانم به کدام سمت می روند. دن:

At Walmart. Vanessa: 

Walmart's a little bit of a strange example,  but usually we do use this for going on trips.  

در Walmart. ونسا:

Walmart یک مثال کمی عجیب است، اما معمولاً ما از آن برای رفتن به سفر استفاده می‌کنیم.

So if you're about to go to New York City on an  amazing adventure, you're about to go there for a  

بنابراین اگر می‌خواهید برای یک ماجراجویی شگفت‌انگیز به شهر نیویورک بروید، نمی‌دانم برای

couple weeks, you could say, or even a couple  days, I don't know. You could just say, oh,  

چند هفته، می‌توان گفت، یا حتی چند روز، به آنجا بروید. شما فقط می توانید بگویید، اوه،

and I'm off to New York. All right. Dan: 

و من به نیویورک می روم. خیلی خوب. دن:

Do you think you would actually say "We're  off to Walmart?" You could just say it. 

فکر می‌کنید واقعاً می‌گویید « به Walmart می‌رویم؟» شما فقط می توانید آن را بگویید.

Vanessa: If you want to make it feel exciting.  

ونسا: اگر می‌خواهید آن را هیجان‌انگیز کنید.

Sometimes we do this for our toddler. Dan: 

گاهی اوقات ما این کار را برای کودک نوپا انجام می دهیم. دن:

We're off. Vanessa: 

If we're just doing something that's normal going  to the grocery store, you kind of make it seem  

ما رفتیم. ونسا:

اگر ما فقط کاری را انجام می‌دهیم که رفتن به خواربارفروشی عادی است، به نوعی آن را

more exciting so that he gets excited, like, oh,  all right, we are off to the grocery store. Maybe  

هیجان‌انگیزتر نشان می‌دهید تا او هیجان‌زده شود، مثلاً، اوه، خوب، ما به فروشگاه مواد غذایی می‌رویم. شاید

we'll find some blueberries, maybe we'll see some  samples and get to eat them. You can make it a  

چند زغال اخته پیدا کنیم، شاید چند نمونه ببینیم و بخوریم. می‌توانید آن را

little more exciting so that your kids want to do  boring things, so you could use this. It kind of  

کمی هیجان‌انگیزتر کنید تا بچه‌هایتان بخواهند کارهای خسته‌کننده‌ای انجام دهند، بنابراین می‌توانید از آن استفاده کنید. به نوعی

implies it. It's an adventure. Dan: 

دلالت بر آن دارد. این یک ماجراجویی است. دن:

Sure. Vanessa: 

All right, let's watch the clips.  You can see how to use this. 

مطمئنا. ونسا:

خیلی خب، بیا کلیپ ها را ببینیم. می توانید نحوه استفاده از این را مشاهده کنید.

David: No, it's not Florida. So I  

دیوید: نه، فلوریدا نیست. بنابراین من

went north. We went to Florida. Vanessa: 

رفتم شمال. ما به فلوریدا رفتیم. ونسا:

With your buddies in your Chevy. David: 

با دوستانت در شورت. دیوید:

In my Chevy van. And so I went north. We went to  Florida, and so I went north. We went to Florida. 

در ون شورت من. و بنابراین من به شمال رفتم. ما به فلوریدا رفتیم و من به شمال رفتم. ما به فلوریدا رفتیم.

Vanessa: The next expression  

ونسا: عبارت بعدی

is "and so on." Dan: 

«و غیره» است. دن:

And so on and so forth. Vanessa: 

و غیره و غیره. ونسا:

And so forth, you're right. So are the main  expression that you heard in the conversation  

و غیره، حق با شماست. بنابراین، عبارت اصلی که در گفتگو

with David was "and so on." And this just means  et cetera. You're kind of continuing a list of  

با دیوید شنیدید «و غیره» بود. و این فقط به معنی و غیره است. شما به نوعی فهرستی از

things, but you don't want to list everything.  So you say, well, and so on. So you're just kind  

چیزها را ادامه می دهید، اما نمی خواهید همه چیز را فهرست کنید. بنابراین شما می گویید، خوب، و غیره. بنابراین شما به نوعی به

of mentally continuing that idea. What do you  think or how do you think you would use this? 

این ایده ادامه می دهید. چه فکر می کنید یا چگونه فکر می کنید از این استفاده می کنید؟

Dan: Yeah, I think I would normally use and so on,  

دن: بله، فکر می‌کنم معمولاً از و غیره استفاده می‌کنم،

and sometimes we use this together back to back  and so on and so forth, especially if it's kind  

و گاهی اوقات ما از آن با هم پشت سر هم و غیره و غیره استفاده می‌کنیم، مخصوصاً اگر این

of a process. Maybe you are explaining how to  cook something and you're talking about how to  

یک فرآیند باشد. شاید دارید توضیح می‌دهید که چگونه چیزی بپزید و در مورد نحوه

roll the dough, and if at some point it becomes a  little bit more obvious what the next steps are,  

چرخاندن خمیر صحبت می‌کنید، و اگر در نقطه‌ای کمی واضح‌تر شد که مراحل بعدی چیست،

then you could say and so on and so forth.  Or if something doesn't matter that much how  

می‌توانید بگویید و غیره و غیره. یا اگر کاری آنقدر مهم نیست که چگونه

you're doing it. Like, "You don't have to roll the  dough this specific way. You could do it this way  

آن را انجام می‌دهید. مانند، "لازم نیست خمیر را به این شکل بچرخانید. می توانید این کار را به این صورت

or that way." So if there's additional ways you  could do something, you can say and so on and so  

یا آنطرف انجام دهید." بنابراین، اگر راه‌های دیگری برای انجام کاری وجود دارد، می‌توانید بگویید و غیره و غیره و

forth or and so forth. Vanessa: 

غیره. ونسا:

I think you could apply this like you said, to  some kind of action that is obvious. If you're  

فکر می‌کنم می‌توانید این را همانطور که گفتید، در نوعی عمل که واضح است اعمال کنید. اگر

gardening and you have some ... Like, we have some  raised garden beds, and if you have four raised  

باغبانی می‌کنید و مقداری ... مانند، ما چند تخت باغچه برجسته داریم، و اگر چهار تخت باغ بلند شده دارید

garden beds, you're going to do the same thing  to each one. You're going to add the compost,  

، همان کار را برای هر کدام انجام می‌دهید. قرار است کمپوست را اضافه کنید،

you're going to add some soil, you're going  to add some things. So you could explain,  

مقداری خاک اضافه کنید، چیزهایی اضافه کنید. بنابراین می‌توانید توضیح دهید،

okay, this is what you need to do and put this  in here. And then for the other beds, you do  

باشه، این کاری است که باید انجام دهید و این را در اینجا قرار دهید. و سپس برای تخت های دیگر،

the same thing. Or you could say, so you add the  compost, you mix it up and so on. And you're kind  

همین کار را انجام دهید. یا می توانید بگویید، پس کمپوست را اضافه می کنید، آن را مخلوط می کنید و غیره. و شما

of implying that they already understand what  they should do next. It's going to be obvious.  

به نوعی می‌گویید که آنها قبلاً می‌دانند که در مرحله بعد چه کاری باید انجام دهند. معلوم می شود.

So you just say and so on. I feel like we are  not as likely to say and so forth by itself. 

پس شما فقط بگویید و غیره. من احساس می‌کنم که ما به تنهایی نمی‌توانیم بگوییم و غیره.

Dan: Yeah, that's a little more  

دن: آره،

formal sounding, I think. Vanessa: 

فکر می کنم کمی رسمی تر است. ونسا:

Yeah, we're more likely to just say and  so on sometimes and so on and so forth. 

بله، ما به احتمال زیاد فقط گاهی اوقات و غیره و غیره می‌گوییم.

Dan: Together. 

Vanessa: But a little less likely to just say and so forth  

دن: با هم.

ونسا: اما کمی کمتر احتمال دارد که به تنهایی بگوید و غیره

by itself. You might hear that, but it's a little  bit less common. It sounds a little formal, and  

. ممکن است این را بشنوید، اما کمی کمتر رایج است. کمی رسمی به نظر می‌رسد، و

you can use both of these in business situations,  but I think that you're more likely to hear "and  

می‌توانید از هر دوی این موارد در موقعیت‌های تجاری استفاده کنید، اما من فکر می‌کنم احتمال شنیدن «و

so on." All right, let's watch the original  clips that you can see how "and so on" is used. 

غیره» بیشتر است. بسیار خوب، بیایید کلیپ‌های اصلی را تماشا کنیم که می‌توانید نحوه استفاده از «و غیره» را ببینید.

David: But there was also a lot of wild still in there.  

دیوید: اما هنوز تعداد زیادی وحشی در آنجا وجود داشت.

Mangrove swamps and woods and so on. Mangrove,  swamps and woods and so on. Mangrove swamps and  

باتلاق ها و جنگل های حرا و غیره. حرا، باتلاق‌ها و جنگل‌ها و غیره. باتلاق‌های حرا و

woods, and so on. Dan: 

جنگل‌ها و غیره. دان:

The next expression is to scour, and this means  to search thoroughly for something or it means  

عبارت بعدی تمیز کردن است، و این به معنای جستجوی کامل چیزی است یا به معنای

to clean very thoroughly. So for example, for  cleaning, you scour a dirty pan in the sink,  

تمیز کردن بسیار کامل است. بنابراین، برای مثال، برای تمیز کردن، یک ظرف کثیف را در سینک تمیز می‌کنید،

you're rubbing it. But I think this is more  commonly used for searching for something if  

آن را می‌مالید. اما من فکر می‌کنم اگر چیزی را گم کرده باشید، بیشتر برای جستجوی چیزی استفاده می‌شود

you've lost something. For example, I was watching  a hockey game the other day as I want to do,  

. به عنوان مثال، من روز دیگر در حال تماشای یک بازی هاکی بودم که می‌خواستم انجام دهم،

and somebody lost a contact onto the ice, and this  was the worst situation because as a contact is  

و یک نفر تماس خود را روی یخ از دست داد، و این بدترین وضعیت بود، زیرا به عنوان یک تماس

clear and ice is white. So all of the players  were on their hands and knees scouring the ice  

شفاف و یخ سفید است. بنابراین همه بازیکنان روی دست و زانو در حال تمیز کردن یخ

for the content. Vanessa: 

برای یافتن محتوا بودند. ونسا:

Did they find it? Dan: 

آن را پیدا کردند؟ دن:

I don't remember, actually. Vanessa: 

در واقع یادم نیست. ونسا:

This seems kind of a comical situation. Dan: 

این یک موقعیت خنده دار به نظر می رسد. دن:

I think it's all a replay of it. Vanessa: 

فکر می‌کنم همه اینها پخش مجدد آن است. ونسا:

Because it seems almost like an impossible test. Dan: 

چون تقریباً آزمایشی غیرممکن به نظر می رسد. دن: می

I know. I don't know why they would track it. Vanessa: 

دانم. من نمی دانم چرا آنها آن را پیگیری کردند. ونسا:

So you can use scour to talk about looking  absolutely everywhere, which is the word  

بنابراین می‌توانید برای صحبت درباره نگاه کردن به همه جا صحبت کنید، که کلمه

thoroughly for something. So if you are in a store  and your child runs away, well, you're going to  

کاملاً برای چیزی است. بنابراین، اگر در فروشگاه هستید و فرزندتان فرار می‌کند، خوب،

scour the store until you find your child. Dan: 

تا زمانی که فرزندتان را پیدا کنید، فروشگاه را می‌گردید. دن:  می‌خواهی

You're going to scour the store. Vanessa: 

You're not going to give up and  just leave the store. Of course,  

فروشگاه را بگردی. ونسا:

تسلیم نمی‌شوی و فقط فروشگاه را ترک نمی‌کنی. البته،

you're going to scour the store and you're going  to ask everyone, "Hey, help me scour the store.  

شما می‌خواهید فروشگاه را جست‌وجو کنید و از همه می‌پرسید: «هی، به من کمک کن تا فروشگاه را بگردم.

I need to find my child." So this is just to  look really thoroughly. Like Dan mentioned,  

من باید فرزندم را پیدا کنم.» بنابراین این فقط برای این است که واقعاً دقیق نگاه کنید. همانطور که دن اشاره کرد،

you might use this for cleaning something really  thoroughly, but it does kind of imply like you're  

ممکن است از این برای تمیز کردن کامل چیزی استفاده کنید ، اما به نوعی نشان می‌دهد که شما به

scraping really hard on a pan's really crusty  and dirty. And I think that this situation, we  

سختی روی یک تابه واقعاً پوسته‌دار و کثیف می‌تراشید. و من فکر می‌کنم که ما

come across less in life than- Dan: 

در زندگی کمتر با این موقعیت مواجه می‌شویم

I would probably say scrub first. Vanessa: 

. ونسا:

Scrub the pan. Yeah, scrub the pan really  hard, but it just also means scour the pan.  

تابه را بشویید. بله، ماهیتابه را واقعاً سخت بشویید، اما این به معنای شستن ماهیتابه نیز هست.

So you could use it in that situation, but I  think we are more likely to search really hard  

بنابراین می‌توانید در آن موقعیت از آن استفاده کنید، اما من فکر می‌کنم که ما بیشتر به

for something in our daily lives. I scoured  the dictionary to find the right word to use,  

دنبال چیزی در زندگی روزمره‌مان هستیم. من فرهنگ لغت را جست‌وجو کردم تا کلمه مناسبی را برای استفاده پیدا کنم،

or lots of ways we can use this. Dan: 

یا راه‌های زیادی که می‌توانیم از آن استفاده کنیم. دن:

I scoured the internet for Vanessa's course. Vanessa: 

من اینترنت را برای دوره ونسا جستجو کردم. ونسا:

Oh, and you found it. Here you are. Well, let's  watch the clips that you can see how the word a  

اوه، و شما آن را پیدا کردید. بفرمایید. خوب، بیایید کلیپ‌هایی را تماشا کنیم که می‌توانید نحوه استفاده از کلمه a

scour was used in the original conversation. David: 

scour در مکالمه اصلی را ببینید. دیوید:

My advice would be to scour this piece  of property. This is a police officer  

توصیه من این است که این قطعه اموال را بشویید. این یک افسر پلیس است که

telling us this, and find a place to hide  the tent, find a place to hide the tent. 

این را به ما می‌گوید، و جایی برای پنهان کردن چادر پیدا کنید، جایی برای پنهان کردن چادر پیدا کنید.

My advice would be to scour this piece  of property. My advice would be to  

توصیه من این است که این قطعه اموال را تمیز کنید. توصیه من این است که

scour this piece of property. Vanessa: 

این قطعه از ملک را تمیز کنید. ونسا:

The next expression is to hollow out. And  technically this is a phrasal verb. We've  

عبارت بعدی توخالی کردن است. و از نظر فنی این یک فعل عبارتی است. ما

got a nice verb to hollow and then a preposition  out. But we wanted to include it in a vocabulary  

یک فعل خوب به hollow و سپس یک حرف اضافه داریم . اما می‌خواستیم آن را در یک درس واژگان بگنجانیم

lesson. So when you hollow out something, let's  first talk about the word hollow. If something is  

. بنابراین وقتی چیزی را توخالی می‌کنید، بیایید ابتدا درباره کلمه توخالی صحبت کنیم. اگر چیزی

hollow, what does that mean? Dan: 

توخالی است، به چه معناست؟ دن:

That means it's empty on the inside. Vanessa: 

یعنی از داخل خالی است. ونسا:

So we can imagine a log. When a tree falls  down and then it decays, the inside of the log  

بنابراین می توانیم یک چوب را تصور کنیم. وقتی درختی به پایین می‌افتد و سپس پوسیده می‌شود، داخل کنده‌ها

becomes hollow. Dan: 

پوک می‌شود. دن:

It might become hollow, if it's a hollow log. Vanessa: 

ممکن است توخالی شود، اگر یک کنده توخالی باشد. ونسا:

If it's a hollow log. So the action to  hollow out something is just the act of  

اگر چوب توخالی باشد. بنابراین اقدام برای توخالی کردن چیزی فقط عمل

taking out the inside. Dan: 

بیرون کشیدن درون است. دن:

You're making it hollow yourself. Vanessa: 

خودت داری توخالی می کنی. ونسا: داری

You're taking out the inside so you can hollow out  something. You can also feel hollowed out. So how  

داخلش را بیرون می‌آوری تا بتوانی چیزی را توخالی کنی. شما همچنین می توانید احساس خالی بودن کنید. بنابراین چگونه  از

would you use this expression to hollow out? Dan: 

این عبارت برای توخالی کردن استفاده می‌کنید؟ دن:

Yeah, so I think we use it a lot physically, but  it is such a specific word that I feel like we  

بله، بنابراین فکر می‌کنم ما از لحاظ فیزیکی زیاد از آن استفاده می‌کنیم، اما این کلمه آنقدر خاص است که احساس می‌کنم

use it if we're making something, so hollow out,  since I have a child, play-doh comes to my mind.  

اگر چیزی بسازیم از آن استفاده می‌کنیم، خیلی توخالی، از وقتی بچه دارم، play-doh می‌آید ذهن من.

So you're going to turn it into a ball or a bowl.  You can even say a bowl is hollowed out. So it's  

بنابراین می خواهید آن را به یک توپ یا کاسه تبدیل کنید. حتی می توان گفت یک کاسه توخالی شده است. بنابراین

usually, if you're making something. Vanessa: 

، اگر چیزی می‌سازید، معمولاً اینطور است. ونسا:

We do use this physically  more often than figuratively. 

ما بیشتر از اینکه به صورت مجازی از آن استفاده کنیم، به صورت فیزیکی.

Dan: But you can also say you feel hollowed out,  

دن: اما شما همچنین می‌توانید بگویید که احساس پوچی می‌کنید،

which means that some situation or experience made  you feel empty, which is another figurative way to  

که به این معنی است که برخی موقعیت‌ها یا تجربه‌ها باعث می‌شوند احساس پوچی کنید، که روش مجازی دیگری برای

use that word, empty. So if you feel hollowed out,  you feel like your emotions are gone. You just  

استفاده از آن کلمه، پوچی است. بنابراین، اگر احساس می‌کنید که توخالی شده‌اید، احساس می‌کنید که احساساتتان از بین رفته‌اند. شما فقط

feel kind of sad, but you don't know why or, well,  you might know why, but it's kind of a unspecified  

کمی غمگین هستید، اما نمی‌دانید چرا یا، خوب، ممکن است بدانید چرا، اما این یک

negative feeling. Vanessa: 

احساس منفی نامشخص است. ونسا:

I think that those words often are synonyms  to say, I feel empty or I feel hollowed out.  

فکر می‌کنم این کلمات اغلب مترادف هستند برای گفتن، احساس پوچی می‌کنم یا احساس پوچی می‌کنم.

If you say, "I feel hollowed out," it implies  that something else did it to you. Because when  

اگر بگویید، "احساس می کنم تو خالی هستم"، به این معنی است که چیز دیگری این کار را با شما انجام داده است. چون

you hollow out a bowl, for example, you are the  one who's doing that action. But when you say,  

مثلاً وقتی یک کاسه را توخالی می‌کنید، شما هستید که آن عمل را انجام می‌دهید. اما وقتی می‌گویید،

I feel hollowed out, it implies that some person  or some experience made you feel that way. 

احساس می‌کنم توخالی شده‌ام، به این معناست که فلان شخص یا تجربه‌ای باعث شده شما چنین احساسی داشته باشید.

Dan: Scooped out your happiness. 

دن: خوشحالی تو رو از بین بردم.

Vanessa: So if you  

ونسا: پس اگر

broke up with your boyfriend, then you could  say, I feel so hollowed out after we broke up. 

از دوست پسرت جدا شدی، می‌توانی بگوییم، من بعد از جدایی ما احساس بی‌حوصلگی می‌کنم.

Dan: That he left me hollowed out. 

دن: اینکه منو تو خالی گذاشت.

Vanessa: That he kind of took away your heart,  

ونسا: اینکه او یک جورهایی قلبت را گرفت،

scooped out your insides, and now you feel empty  and lost. So it just kind of has that a little bit  

درونت را بیرون کشید، و حالا احساس پوچی و گمشده می‌کنی. بنابراین فقط یک مقدار

more of an implication there. All right, let's  watch the clips. You can see how this was used. 

بیشتر در آنجا تاثیر دارد. بسیار خوب، بیایید کلیپ ها را تماشا کنیم. می توانید ببینید که چگونه از این استفاده شده است.

David: So we took a machete,  

دیوید: بنابراین ما یک قمه،

couple machetes, and we hollowed out the inside  of that bush. And we hollowed out the inside of  

چند قمه برداشتیم و داخل آن بوته را خالی کردیم. و داخل

that bush. Dan: 

آن بوته را خالی کردیم. دن:

The next expression is ingenious, and  this just means very clever, brilliant,  

عبارت بعدی مبتکرانه است، و این فقط به معنای بسیار باهوش، درخشان،

smart. And we usually don't say this  about ourselves. It's not very humble. 

باهوش است. و ما معمولاً این را درباره خودمان نمی‌گوییم. خیلی متواضع نیست

David: It's not humble. 

دیوید: این متواضع نیست.

Dan: We often  

دن: ما اغلب

don't even say this about other people because I  think it's reserved for extremely special people. 

حتی این را در مورد افراد دیگر نمی‌گوییم، زیرا فکر می‌کنم برای افراد بسیار خاص در نظر گرفته شده است.

Vanessa: Or ideas, not people. 

ونسا: یا ایده ها، نه مردم.

Dan: Or ideas.  

دن: یا ایده ها.

I think if you're talking with somebody and maybe  they write something or they build something that  

فکر می‌کنم اگر با کسی صحبت می‌کنید و شاید او چیزی بنویسد یا چیزی بسازد که

you think is really smart or clever, then you  could say, wow, that's ingenious. Look at all  

فکر می‌کنید واقعا هوشمندانه یا باهوش است، می‌توانید بگویید، وای، این مبتکرانه است. به

the ways this works. Or look how clever this  writing is. It's really funny in a clever way. 

روش‌های کارکرد این کار نگاه کنید. یا ببینید این نوشته چقدر هوشمندانه است. واقعاً به روشی هوشمندانه خنده دار است.

Vanessa: Instead of, wow, you are ingenious. You were  

ونسا: به جای اینکه، وای، تو باهوشی. داشتی می‌گفتی

saying that thing that you created is ingenious. Dan: 

چیزی که خلق کردی مبتکرانه است. دن:

Right. But if you use it for a person, again,  I think we reserve that for "Albert Einstein  

درست است. اما اگر از آن برای شخصی استفاده کنید، دوباره، فکر می‌کنم این را برای «آلبرت اینشتین

was ingenious." Vanessa: 

مبتکرانه» محفوظ می‌دانیم. ونسا:

So in the conversation with David, I said kind  of a funny sentence, but he was telling me about  

بنابراین در گفتگو با دیوید، یک جمله خنده‌دار گفتم، اما او به من می‌گفت که

how they created their camp and that they hid  their tents and they were trying to be really  

چگونه اردوگاه خود را ایجاد کرده‌اند و چادرهای خود را پنهان کرده‌اند و سعی می‌کنند واقعاً

secretive and that they made a cave out of, he  said like a hibiscus plant. And I don't know,  

مخفیانه باشند و از آن غاری ساخته‌اند. او مانند گیاه هیبیسکوس گفت. و من نمی دانم،

he didn't come from a natural background. He  just came from New Jersey and he'd never really  

او از یک پس زمینه طبیعی نیامده بود. او به تازگی از نیوجرسی آمده است و هرگز

lived in the woods before, so I thought this was  a pretty clever idea. He just came up with these  

قبلاً در جنگل زندگی نکرده است، بنابراین فکر کردم این ایده بسیار هوشمندانه ای بود. او به تازگی این

ideas. So I said, that's ingenious, or that  idea is ingenious using it as an adjective to  

ایده ها را مطرح کرده است. بنابراین گفتم، این مبتکرانه است، یا این ایده مبتکرانه است که از آن به عنوان صفتی برای

describe his actions or his creation, not  necessarily "David, you are ingenious." 

توصیف اعمال یا خلقتش استفاده می‌کند، نه لزوماً «دیوید، تو باهوشی».

Dan: I mean, one could argue maybe Vanessa  

دن: منظورم این است که می توان استدلال کرد که شاید ونسا

was being a little bit exaggerating. Vanessa: 

کمی اغراق می کرد. ونسا:

Yes, we often use this in exaggerated situations, Dan: 

بله، ما اغلب در موقعیت‌های اغراق‌آمیز از آن استفاده می‌کنیم، دن:

But she wasn't being sarcastic. It was  just, "Wow, that's really cool." Well,  

اما او طعنه‌آمیز نبود. فقط این بود ، "وای، این واقعا عالی است." خوب،

if you want to say more than cool,  that's ingenious, that was smart of you. 

اگر می‌خواهید بیشتر از این حرف بزنید، این مبتکرانه است، این کار شما هوشمندانه بود.

Vanessa: Yeah. You could use  

ونسا: آره. می‌توانید از

this to say, "Wow, David, you're ingenious."  And it's obviously, like an exaggeration. 

این برای گفتن، "وای، دیوید، تو باهوشی" استفاده کنید. و بدیهی است که مانند اغراق است.

Dan: He probably would've said, "Oh,  

دن: او احتمالاً می‌گفت: "اوه،

I don't know about that." Vanessa: 

من در مورد آن چیزی نمی‌دانم." ونسا:

Yeah, because he might be a little bored. Dan: 

بله، چون ممکن است کمی حوصله اش سر رفته باشد. دن:

It's just he's really smart. Vanessa: 

فقط او واقعاً باهوش است. ونسا:

So we often use this just for ideas or for  extremely clever, unusually smart people who  

بنابراین ما اغلب از این فقط برای ایده‌ها یا برای افراد بسیار باهوش و غیرمعمول باهوشی استفاده می‌کنیم که

are just as an exaggeration. But you might make  the other person feel a little bit uncomfortable  

به عنوان اغراق‌آمیز هستند. اما

if you say, "Wow, Dan, you are ingenious." Dan: 

اگر بگویید "وای دن، تو باهوشی." دن:

Yeah. You'd be like, "Oh, thank you." Vanessa: 

آره. شما می خواهید بگویید "اوه، متشکرم." ونسا:

Thank you. But yeah, not really, because  that's extremely unusual to use for any  

متشکرم. اما بله، واقعاً نه، زیرا استفاده از آن برای هر شخصی بسیار غیرعادی است

person. All right, let's watch the clips  that you can see how I used ingenious. 

. بسیار خوب، بیایید کلیپ‌هایی را تماشا کنیم که می‌توانید ببینید چگونه از مبتکرانه استفاده کردم.

A bat cave out of hibiscus. David: 

یک غار خفاش از هیبیسکوس. دیوید:

Yes. Vanessa: 

بله. ونسا:

That's amazing. David: 

شگفت‌انگیز است. دیوید:

A hibiscus bat cave. Vanessa: 

غار خفاش هیبیسکوس. ونسا:

That is ingenious. David: 

Perfect. Vanessa: 

That is ingenious. David: 

این مبتکرانه است. دیوید:

عالی. ونسا:

این مبتکرانه است. دیوید:

Perfect. Vanessa: 

عالی. ونسا:

How did you enjoy that sample vocabulary lesson?  Now it's time to move on to the grammar lesson,  

چگونه از آن درس واژگان نمونه لذت بردید؟ اکنون وقت آن است که به درس گرامر،

phrasal verbs. In this lesson, we will focus  on one specific phrasal verb that is used in  

افعال عبارتی بروید. در این درس، ما بر روی یک فعل عبارتی خاص تمرکز خواهیم کرد که در

daily life, and I want you to be able to use  it too. In the full Fearless Fluency Club,  

زندگی روزمره استفاده می‌شود، و من از شما می‌خواهم که بتوانید از آن استفاده کنید. در کلوپ تسلط بی باک،

phrasal verb lesson. I also integrate clips from  movies, TV shows, and songs so that you can get  

درس فعل عبارتی. من همچنین کلیپ‌هایی از فیلم‌ها، نمایش‌های تلویزیونی و آهنگ‌ها را ادغام می‌کنم تا بتوانید

more context. But unfortunately, here on YouTube,  I cannot put those in my video because YouTube  

زمینه بیشتری را دریافت کنید. اما متأسفانه، اینجا در YouTube، نمی‌توانم آن‌ها را در ویدیوی خود قرار دهم زیرا YouTube

will ban my video, but I'm going to cut them out  here on YouTube. You'll have to join the course  

ویدیوی من را ممنوع می‌کند، اما می‌خواهم آنها را در اینجا در YouTube حذف کنم.

to get all of the context. All right, let's get  started with this phrasal verb lesson. The first  

برای دریافت همه زمینه‌ها، باید به دوره   بپیوندید. بسیار خوب، بیایید با این درس فعل عبارتی شروع کنیم. اولین

phrasal verb is to come by. Dan: 

فعل عبارتی این است که بیایم. دن:

Oh, may I come by this evening? Vanessa: 

آه، می‌توانم تا امروز عصر بیایم؟ ونسا:

And there are two leanings for to come by. This  is the first one that we're going to talk about,  

و دو گرایش برای رسیدن به آن وجود دارد. این اولین موردی است که قرار است درباره آن صحبت کنیم،

which is simply to go to someone's house. And it  usually is unexpected or it's just arriving or  

که به سادگی رفتن به خانه کسی است. و معمولاً غیرمنتظره است یا در حال رسیدن یا

visiting someone's house. Dan: 

بازدید از خانه کسی است. دن:

Yeah, it's usually not a very planned thing or  at a very specific time, and it's not necessarily  

بله، معمولاً یک چیز خیلی برنامه‌ریزی‌شده یا در زمان خاصی نیست، و لزوماً

somebody's house. You might use this at work if  somebody's picking up something that doesn't have  

خانه کسی نیست. اگر کسی چیزی را که

a very specific time. So when I worked at French  Broad Chocolates, people would come by and pick  

زمان خاصی ندارد، می‌برد، ممکن است از آن در محل کار استفاده کنید. بنابراین، زمانی که من در French Broad Chocolates کار می‌کردم، مردم می‌آمدند و

up their cakes. So they didn't usually say,  come by at three o'clock. They usually said,  

کیک‌هایشان را برمی‌داشتند. بنابراین معمولاً نمی‌گفتند، ساعت سه بیایید. آنها معمولاً می‌گفتند،

"Come by sometime this afternoon," which gave  it a broader range of time. You could come by  

«امروز بعدازظهر وقت بیا»، که به آن محدوده زمان بیشتری می‌داد. می توانید بیایید

and pick up your cake. Vanessa: 

و کیک خود را بردارید. ونسا:

And would there be a difference if you  had said, come and pick up the cake or  

و اگر می‌گفتید بیایید و کیک را بردارید یا

come by and pick up the cake? Would there  be a difference in your mind with this? 

بیایید و کیک را بردارید، تفاوتی وجود داشت؟ آیا تفاوتی در ذهن شما با این وجود خواهد داشت؟

Dan: Yeah. Come by is more casual,  

دن: آره گذراندن اوقات فراغت تر است،

it's more open. If you say, come and pick  up your cake, it sounds like a command. 

بازتر است. اگر بگویید، بیا و کیک خود را بردارید، به نظر یک فرمان می‌آید.

Vanessa: A little more direct. I feel like sometimes  

ونسا: کمی مستقیم تر. من احساس می‌کنم گاهی

phrasal verbs are simply just to be a little  bit more casual. So you could choose to say,  

افعال عبارتی صرفاً برای اینکه کمی معمولی‌تر باشند. بنابراین می‌توانید بگویید،

come and pick up your cake at 3:00 PM, or you  could say, come by in the afternoon and pick up  

بیا و کیک خود را ساعت 3 بعدازظهر بردار، یا می‌توانی بگوییم، بعد از ظهر بیا و

your cake. It's just a subtle difference,  but really it's just to be more casual. 

کیک خود را بردار. این فقط یک تفاوت ظریف است، اما در واقع صرفاً غیررسمی‌تر بودن است.

Dan: It has the feeling  

دن: این احساس را دارد

that you shouldn't hurry either. Even if you had a  party and it started at five o'clock, if you said,  

که شما هم نباید عجله کنید. حتی اگر مهمانی داشتید و ساعت پنج شروع می‌شد، اگر بگویید،

"Come by around five o'clock," `if you said  something like that, it makes it feel a little  

«حوالی ساعت پنج بیا»، «اگر چنین چیزی را بگویید، کمی

more like it's not a big deal if you're late. Vanessa: 

بیشتر احساس می‌کنید که موضوع مهمی نیست. اگر دیر کردی ونسا:

Yeah. I think in the US, often when we meet  someone new, especially in the neighborhood, we  

آره. فکر می‌کنم در ایالات متحده، اغلب وقتی با فرد جدیدی آشنا می‌شویم، به‌خصوص در همسایگی،

often say, Hey, yeah, come by whenever you want. Dan: 

اغلب می‌گوییم: هی، آره، هر وقت خواستی بیا. دن:

Or Feel free to come by. Vanessa: 

یا راحت بیایید. ونسا:

Feel free to come by whenever you want. And  that just means come to our house and visit,  

هر وقت خواستی بیا. و این فقط به این معنی است که به خانه ما بیایید و از آنجا دیدن کنید،

knock on the door and say, hi. Oh, I was just  passing by. And then go. It doesn't have to be  

در را بکوبید و بگویید: سلام. آه، همین الان داشتم می گذشتم. و بعد برو نیازی نیست که

a long visit. Oftentimes people don't do this,  but we say this as kind of a open-ended welcome.  

بازدید طولانی باشد. اغلب اوقات مردم این کار را انجام نمی دهند، اما ما این را به عنوان یک استقبال بی پایان می گوییم.

I think in the US it's pretty unusual for people  to just come by unannounced. Usually, we feel a  

من فکر می‌کنم در ایالات متحده غیرعادی است که مردم بدون اطلاع قبلی به آنجا بیایند. معمولاً

little bit uncomfortable about that. Dan: 

از این بابت کمی احساس ناراحتی می کنیم. دن:

Maybe sometimes next door neighbors. You have to  be a very close neighbor to really come by just  

شاید گاهی همسایه های همسایه. شما باید یک همسایه بسیار نزدیک باشید تا واقعاً هر

whenever you feel like. Vanessa: 

زمان که دوست دارید بیایید. ونسا:

Yeah, you don't want to  inconvenience other people. 

بله، شما نمی خواهید دیگران را آزار دهید.

Dan: Sure. 

Vanessa: So maybe in your culture, it's common for friends  

دن: حتما.

ونسا: بنابراین شاید در فرهنگ شما، معمول است که دوستان

and family to just come by whenever they want. Dan: 

و خانواده هر زمان که بخواهند به آنجا بیایند. دن:

Feel free whenever. Even family  doesn't come by whenever they want to. 

هر زمان که شد، راحت باشید. حتی خانواده هر وقت بخواهند نمی آیند.

Vanessa: Yeah. I think they definitely  

ونسا: آره. فکر می‌کنم حتماً

would text or message first. Dan: 

And most families in America, I don't know,  maybe there's some families to each his own. 

ابتدا پیامک یا پیام می‌دهند. دن:

و بیشتر خانواده‌ها در آمریکا، نمی‌دانم، شاید هر کدام خانواده‌های خودش را داشته باشند.

Vanessa: Yes. To use a wonderful expression  

ونسا: بله. برای استفاده از یک عبارت فوق‌العاده

we talked about earlier. All right. Let's go on  to some extra material for this first meeting  

قبلاً در مورد آن صحبت کردیم. خیلی خوب. بیایید به سراغ برخی مطالب اضافی برای این اولین جلسه برویم

of to come by. In this extra material section for  the first meaning of the phrasal verb to come by,  

. در این بخش مواد اضافی برای اولین معنای فعل عبارتی که می‌آید، می‌خواهیم

we're going to take a look at four clips.  One's from the conversation with David and  

به چهار کلیپ نگاهی بیندازیم. یکی از مکالمه با دیوید و

three are from TV shows. Let's start with David. David said the police came by... and we said,  

سه مورد از برنامه‌های تلویزیونی هستند. بیایید با دیوید شروع کنیم. دیوید گفت پلیس از راه رسید... و ما گفتیم،

"Is this okay?" He was asking about permission  to camp where they were camping, and he's talking  

«مشکلی است؟» او در مورد اجازه کمپ کردن در جایی که آنها کمپ می‌کردند می‌پرسید، و او

about the police simply casually visiting his camp  area. The police came by, they didn't run in and  

درباره اینکه پلیس به سادگی از منطقه کمپ او بازدید می‌کرد، صحبت می‌کرد . پلیس آمد، آنها وارد نشدند و

raid with their guns and yelling and a big to-do.  No. Instead, they just came by casually visited,  

با اسلحه و داد و فریادشان حمله نکردند و کارهای بزرگی انجام دادند. نه. در عوض، آنها به طور اتفاقی به ملاقات آمدند،

and David and his friend said, "Hey, is this okay?  Can we camp here?" So this is the first clip that  

و دیوید و دوستش گفتند: "هی، خوب است؟ می‌توانیم اینجا کمپ بزنیم؟" بنابراین این اولین کلیپی است که

you're going to see from the phrasal verb come by. David: 

از فعل عبارتی come by خواهید دید. دیوید:

The police came by, a police officer  came and we said, "Is this okay? Can  

پلیس از راه رسید، یک افسر پلیس آمد و ما گفتیم، "اشکالی ندارد؟ آیا می‌توانیم

we camp here?" Because the police came,  they came by and we said, "Is this okay?" 

اینجا کمپ بزنیم؟" چون پلیس آمد، آن‌ها آمدند و ما گفتیم: "اشکالی دارد؟"

Vanessa: The second meaning for the  

ونسا: معنای دوم

phrasal verb to come by is to get something or to  find something. And in the situation, it's used a  

فعل عبارتی به دست آوردن چیزی یا یافتن چیزی است. و در این شرایط،

little bit less commonly, I feel like. But you'll  definitely hear this. So if I said, wow, I came by  

من احساس می‌کنم کمی کمتر از آن استفاده می‌شود. اما قطعاً این را خواهید شنید. بنابراین، اگر بگویم، وای، از

this suitcase with a million dollars in it. Dan: 

کنار این چمدان با یک میلیون دلار آمدم. دن:

Whoa. Vanessa: 

اوه. ونسا:

Wow. What would that mean to you? Dan: 

وای. این برای شما چه معنایی خواهد داشت؟ دن:

That would mean that you just randomly found  this suitcase. And I think that's kind of the  

این بدان معناست که شما به طور تصادفی این چمدان را پیدا کردید. و من فکر می‌کنم که این نوعی

feeling of come by in this sense. It has to be a  chance occurrence. And some people might ask you,  

احساس به وجود آمدن از این نظر است. باید یک اتفاق تصادفی باشد. و برخی از مردم ممکن است از شما بپرسند،

even if it's not a chance occurrence, it kind of  makes it sound like it is. So somebody might say  

حتی اگر این اتفاق تصادفی نباشد، به نوعی باعث می‌شود که به نظر برسد. بنابراین ممکن است کسی

to Vanessa, how did you come by those earrings,  for example? Oh, if they really like her earrings  

به ونسا بگوید، مثلاً چطور به آن گوشواره‌ها رسیدی ؟ آه، اگر آنها واقعاً گوشواره‌های او را دوست دارند

and they don't know where she got them, they'll  say it like that to make it sound like, oh,  

و نمی‌دانند که او آنها را از کجا آورده است، آن را اینطور می‌گویند تا به نظر برسد، اوه،

that must be a really good find. Vanessa: 

باید واقعاً یافته خوبی باشد. ونسا:

Yeah, I had to search for it for a while, or it  was kind of a precious thing to find. I think we  

آره، باید مدتی دنبالش می‌گشتم، وگرنه پیدا کردنش چیز باارزشی بود. من فکر می‌کنم ما

often use this for things that are surprise finds  or also something maybe that's difficult to get.  

اغلب از این برای چیزهایی استفاده می‌کنیم که شگفت‌انگیز هستند یا چیزهایی که ممکن است به دست آوردن آن دشوار باشد.

How did you come by this great job offer? I can't  believe it. I've been looking for this job for  

چگونه به این پیشنهاد شغلی عالی رسیدید؟ من نمی توانم آن را باور کنم. من دو سال است که دنبال این کار می‌گردم

two years and you just came by the job offer on  your first day. So this is kind of talking about  

و شما به تازگی با پیشنهاد شغلی در اولین روز خود آمدید. بنابراین این یک نوع صحبت در مورد

finding it, but it has a similar idea of you're  really, it's a difficult thing to find. It's a  

یافتن آن است، اما تصور مشابهی از شما دارد ، واقعاً یافتن آن دشوار است.

difficult thing to get, so you have to come by it. Dan: 

به دست آوردن آن سخت است، بنابراین باید از پس آن برآیید. دن:

And people use this relationally sometimes.  A love like ours is difficult to come by,  

و مردم گاهی اوقات از این به صورت رابطه ای استفاده می کنند. به دست آوردن عشقی مانند عشق ما دشوار است،

meaning it's hard to just stumble or  chance your way into a love like this. 

یعنی سخت است که به عشقی مثل این دست پیدا کنید یا به شانس راه پیدا کنید.

Vanessa: Oh, that's so kind. So in this  

ونسا: اوه، این خیلی مهربان است. بنابراین در این

situation, because Dan's using it in a negative  way, it's hard to come by our relationship or  

موقعیت، چون دن از آن به‌صورت منفی استفاده می‌کند، به سختی می‌توان به رابطه ما یا

a relationship like this, that means that it's  hard to randomly find a relationship like this.  

رابطه‌ای مانند این رسید، به این معنی که یافتن تصادفی رابطه‌ای مانند این سخت است.

You have to work at it. So the opposite  is working at something and diligently- 

تو باید روی آن کار کنی. بنابراین برعکس این است که روی چیزی و با پشتکار کار کنید-

Dan: We have to go on lots and lots of dates. 

دان: ما باید در قرارهای زیاد و زیاد برویم.

Vanessa: It's a process, a difficult process. It's not  

ونسا: این یک فرآیند است، یک فرآیند دشوار. این

just something that falls into your lap. Dan: 

فقط چیزی نیست که به دامان شما بیفتد. دن:

But really, I could probably say that I came by  Vanessa. Yeah, because we met the first day of  

اما واقعاً، احتمالاً می‌توانم بگویم که از ونسا آمده‌ام. بله، چون ما اولین روز کالج را ملاقات کردیم

college. It was a chance meeting in a way. Vanessa: 

. این دیدار به نوعی اتفاقی بود. ونسا:

But I think that maintaining a  relationship for 10, 12, 13 years. 

اما من فکر می‌کنم که حفظ یک رابطه برای 10، 12، 13 سال.

Dan: But when people say, come by,  

دن: اما وقتی مردم می‌گویند، بیا،

it's not about maintaining, it's about how did  you find somebody? It's the first instance. 

بحث حفظ کردن نیست، مهم این است که چطور کسی را پیدا کردی؟ اولین مورد است.

Vanessa: Yeah. So maybe it was easy to come by you,  

ونسا: آره. بنابراین شاید آمدن به کنار شما آسان بود،

but to maintain our relationship, I think those  of you who have been in relationships for long  

اما برای حفظ رابطه ما، فکر می‌کنم آن‌هایی از شما که برای مدت طولانی در رابطه بوده‌اید

periods of time, know that that takes a lot of  effort. It doesn't just spontaneously happen. 

، می‌دانید که تلاش زیادی می‌طلبد. این فقط خود به خود اتفاق نمی افتد.

Dan: But I should point out though that  

دن: اما باید اشاره کنم که

I wouldn't really say I came by Vanessa in 2005.  That doesn't sound right. You would say it in that  

من واقعاً نمی گویم که در سال 2005 توسط ونسا آمده ام. این درست به نظر نمی رسد. شما آن را به این

sense, in the positive sense for items or things,  not really people. It's more common to use in the  

معنا می‌گویید، به معنای مثبت برای اقلام یا چیزها، نه واقعاً افراد. استفاده از آن به

negative sense. It would be difficult to come by  a relationship like ours again, if we broke up,  

معنای منفی رایج تر است. برای مثال، اگر از هم جدا شویم، ایجاد رابطه ای مانند رابطه ما دوباره دشوار خواهد بود

for example. Vanessa: 

. ونسا:

Sure, sure. So find talking about coming by a  relationship or coming by something as opposed to  

مطمئناً. بنابراین صحبت در مورد آمدن از یک رابطه یا آمدن از چیزی بر خلاف

a person. Sure. Was that phrasal verb new for  you? I always want to teach you something new.  

یک شخص را پیدا کنید. مطمئن. آیا آن فعل عبارتی برای شما جدید بود ؟ من همیشه می خواهم چیز جدیدی به شما یاد بدهم.

Remember that in the full Fearless Fluency  Club, you will learn five phrasal verbs per  

به یاد داشته باشید که در کلوپ تسلط بی باک ، پنج فعل عبارتی در هر درس خواهید آموخت

lesson. There are five lessons, and here you  only learned one, but it's a good sample. 

. پنج درس وجود دارد، و در اینجا شما فقط یک درس را یاد گرفتید، اما نمونه خوبی است.

Now let's move on to the pronunciation lesson. We  are going to take an in-depth look at a sentence  

حالا بریم سراغ درس تلفظ. ما  می خواهیم نگاهی عمیق به جمله ای داشته باشیم

that uses a vocabulary expression. So this will  help you remember the vocabulary expression,  

که از یک عبارت واژگانی استفاده می کند. بنابراین این به شما کمک می‌کند که عبارت واژگان را به خاطر بسپارید،

but also be able to imitate American English  pronunciation so that you can speak clearly  

اما همچنین بتوانید تلفظ انگلیسی آمریکایی را تقلید کنید تا بتوانید واضح

and comfortably in conversation. Let's watch. My challenge for you is to try to speak out  

و راحت در مکالمه صحبت کنید. بیایید تماشا کنیم. چالش من برای شما این است که سعی کنید

loud as much as you can during this lesson. It's  great to hear my voice saying it naturally, but  

در طول این درس تا جایی که می توانید با صدای بلند صحبت کنید. شنیدن صدای من که به طور طبیعی آن را می‌گوید بسیار عالی است، اما

it's even better if you can hear your own voice  speaking with me, repeating when I say to repeat,  

حتی بهتر است اگر بتوانید صدای خودتان را بشنوید که با من صحبت می‌کند، وقتی می‌گویم تکرار کنید،

speaking with me at the same time. And after  each sentence at the end, before we go on to  

هم‌زمان با من صحبت می‌کنید. و بعد از هر جمله در پایان، قبل از اینکه به

the next one, I'm going to be pausing so that you  can say the sentence all by yourself and really  

جمله بعدی برویم، مکث می‌کنم تا بتوانید آن جمله را به تنهایی بگویید و واقعاً از

use everything that you've learned. So please  be as active as possible. I believe in you. You  

همه چیزهایی که یاد گرفته‌اید استفاده کنید. پس لطفاً تا حد امکان فعال باشید. من به تو ایمان دارم. شما

can do it. All right, let's start with the first  expression or the first sentence that we're going  

می توانید آن را انجام دهید. بسیار خوب، بیایید با اولین عبارت یا اولین جمله ای که قرار است

to focus on. We're going to listen to it in the  original clip from the conversation with David.  

روی آن تمرکز کنیم شروع کنیم. ما می‌خواهیم آن را در کلیپ اصلی گفتگو با دیوید گوش کنیم.

Listen to it. We're going to break it down, and  then at the end, you'll listen to it again and  

بهش گوش کن. ما آن را تجزیه می‌کنیم، و سپس در پایان، دوباره به آن گوش می‌دهید و

hopefully, you'll be able to understand more and  you'll be able to realize why it sounds the way it  

امیدواریم که بیشتر بفهمید و خواهید فهمید که چرا به نظر می‌رسد

does, because we've practiced it together. All right, let's watch that first clip. 

، زیرا ما آن را با هم تمرین کرده ایم خیلی خب، بیا اولین کلیپ را ببینیم.

David: They lived in Fort Lauderdale. And back  

دیوید: آنها در فورت لادردیل زندگی می کردند. و آن

then it was not like it is now. It was small. And  back then it was not like it is now ...And back  

موقع مثل الان نبود. کوچک بود. و اون موقع مثل الان نبود...و اون

then it was not like it is now. Vanessa: 

موقع مثل الان نبود. ونسا:

You just heard the expression back then used  in the expression back then. It was not like  

شما همین الان این عبارت را شنیدید که در آن زمان از آن استفاده می شد . مثل

it is now. Back then it was not like it is  now. Let's break down the short sentence,  

الان نبود. آن موقع مثل الان نبود. بیایید جمله کوتاه را تجزیه کنیم،

and I hope that you'll be able  to pronounce it as naturally as  

و امیدوارم که بتوانید آن را تا حد امکان طبیعی تلفظ کنید

possible. Let's start at the beginning. He  says, back then it was it. Do you hear "it  

. بیایید از ابتدا شروع کنیم. او می‌گوید، آن موقع بود. آیا می شنوید "این

was?" There's no T sound that's clearly pronounced  here. If you've been learning with me for a while  

بود؟" در اینجا صدای T وجود ندارد که به وضوح تلفظ شود . اگر مدتی است که با من

in the Fearless Fluency Club, you know that this  is quite common in English. The final T in a lot  

در «باشگاه تسلط بی باک» یاد می‌گیرید، می‌دانید که این در انگلیسی کاملاً رایج است. T نهایی در بسیاری

of words, becomes a stopped T. That means that  your tongue creates the T shape in your mouth.  

از کلمات تبدیل به T متوقف شده می شود. این بدان معناست که زبان شما شکل T را در دهان شما ایجاد می کند.

Your tongue is at the top of your mouth, but  you don't let that final puff of air come out. 

زبان شما بالای دهانتان است، اما اجازه نمی‌دهید که آخرین پف هوا بیرون بیاید.

So when you say it, you don't say it. Instead,  it was, and this word has a lovely Z sound at the  

بنابراین وقتی آن را می گویید، آن را نمی گویید. در عوض، همینطور بود، و این کلمه در پایان صدای Z دوست داشتنی دارد

end. It was. Can you say that with me? Let's  combine it with the first two words as well,  

. بود. میشه اینو با من بگی؟ بیایید آن را با دو کلمه اول نیز ترکیب کنیم،

which is our key expression. Back then. Back then it was. Back then it was. Back  

که عبارت کلیدی ما است. آن زمان. آن موقع بود. آن موقع بود. آن موقع

then it was. And then he uses the  stop T again with the word "not".  

بود. و سپس از توقف T دوباره با کلمه "نه" استفاده می کند.

Not like. Your tongue is stopped at the top of  your mouth when you've tried to say that final T,  

نه مثل هنگامی که سعی می کنید آن T پایانی را بگویید، زبان شما در بالای دهان شما متوقف می شود،

but you don't let that puff of air come out.  Say it with me, not like, not like, not like. 

اما اجازه نمی دهید آن پف هوا خارج شود. با من بگو، نه دوست دارم، نه دوست دارم، نه دوست دارم.

And for the final three words, it is now there's a  special linking that's happening. Listen carefully  

و برای سه کلمه پایانی، اکنون یک پیوند ویژه در حال وقوع است. به دقت گوش کنید

to what that T at the end of it sounds like. It is  now. It is now. Does it sound like it is now? No,  

که T در انتهای آن چه صدایی دارد. اکنون است. اکنون است. به نظر می رسد الان هست؟ نه،

instead this T is cha changing to a D sound.  This is quite typical in American English that  

در عوض این T در حال تغییر به صدای D است. این در انگلیسی آمریکایی کاملاً معمول است که

a T between two vowel sounds is going to change  to a D. And we often do this because it's simply  

یک T بین دو صدای مصوت به D تغییر می‌کند. و ما اغلب این کار را انجام می‌دهیم زیرا تلفظ آن ساده است

relaxed pronunciation. It makes it easier. Making  that puff of air for the tea is a little bit extra  

. این کار را آسان می کند. تهیه این پفک هوا برای چای کمی کار اضافی است

work. So instead we're going to slide into a D  sound. So try to say that with me. It is. It is.  

. بنابراین به جای آن به سمت صدای D می رویم . پس سعی کنید این را با من بگویید. این است. این است.

And the word "is" going to have another Z sound at  the end. It is. It is now. It is now. It is now. 

و کلمه "is" در پایان صدای Z دیگری خواهد داشت . این است. اکنون است. اکنون است. اکنون است.

All right. Do you think you can go back and  say this full sentence? We're going to talk  

خیلی خوب. فکر می‌کنید می‌توانید به عقب برگردید و این جمله را کامل بگویید؟ ما

about which words are emphasized, but I want you  to remember all of those stop tees, linked Ts,  

در مورد کلماتی که تاکید شده‌اند صحبت می‌کنیم، اما من می‌خواهم تمام آن تی‌های استاپ، Tهای مرتبط را به خاطر بسپارید،

turn to Ds. Let's do it. Back then it was not  like it is now. We're going to be emphasizing  

به Ds بپردازید. بیایید آن را انجام دهیم. آن موقع مثل الان نبود. ما بر روی

back then it was not, emphasizing the word "not,"  like it is now. So we've got kind of a three parts  

کلمه «نه» تأکید می‌کنیم، مثل الان. بنابراین ما در اینجا به نوعی سه قسمت داریم

here. The beginning, back then, not now. So let's  imagine a lovely wave. Back then it was not like  

. آغاز، آن زمان، نه اکنون. پس بیایید یک موج دوست داشتنی را تصور کنیم. آن موقع مثل

it is now. We're emphasizing the beginning,  the middle, and the end of this sentence. 

الان نبود. ما روی ابتدا، وسط و انتهای این جمله تاکید می کنیم.

Let's try to put it all together. Do you think you  can say it with me? I know you can. Let's do it.  

بیایید سعی کنیم همه را کنار هم بگذاریم. فکر می‌کنید می‌توانید آن را با من بگویید؟ من می دانم که شما می توانید. بیایید آن را انجام دهیم. اون

Back then it was not like it is now. Back then it  was not like it is now. Whew. There's a lot going  

موقع مثل الان نبود. آن موقع مثل الان نبود. وای اینجا چیزهای زیادی در جریان است

on here. Let's speed it up a little bit and then  I'm going to pause so you can say it by yourself.  

. بیایید کمی سرعتش را افزایش دهیم و سپس من مکث می‌کنم تا بتوانید آن را خودتان بگویید. اون

Back then it was not like it is now.  Back then it was not like it is now. 

موقع مثل الان نبود. اون موقع مثل الان نبود.

All right, your turn. Take a deep  breath. I'm going to pause and I  

باشه نوبت شماست یک نفس عمیق بکش. من مکث می‌کنم و می‌خواهم

want you to say this all by yourself. Go ahead.  

این را خودتان بگویید. برو جلو.

Great work. All right, now we're going to listen  to the original clip and I hope that you'll be  

کار عالی بسیار خوب، اکنون ما به کلیپ اصلی گوش می دهیم و امیدوارم که بتوانید

able to hear each of the different words that  we talked about. Also, the different linking  

هر یک از کلمات مختلفی را که درباره آن صحبت کردیم بشنوید. همچنین، پیوندهای متفاوت

that we talked about. And it will help your  understanding and listening skills to improve  

که درباره آن صحبت کردیم. و به مهارت‌های درک و شنیدن شما کمک می‌کند تا هر چه

the more that you know about these specific  pronunciation concepts. So with this lesson,  

بیشتر در مورد این مفاهیم تلفظ خاص بدانید، بهبود یابد. بنابراین با این درس،

yes, you're improving your pronunciation, but  you're also improving your listening skills  

بله، تلفظ خود را بهبود می‌بخشید، اما مهارت‌های شنیداری خود را نیز بهبود می‌بخشید

because these sentences are extremely  fast. The clip is so fast, but when you  

زیرا این جملات بسیار سریع هستند. کلیپ خیلی سریع است، اما وقتی

break it down and you realize, oh, that's a  stop T, oh, they're linking that together,  

آن را تجزیه می‌کنید و متوجه می‌شوید، اوه، این یک توقف است، اوه، آن‌ها آن را به هم مرتبط می‌کنند،

you're going to be able to just understand  more. A whole world will be open. All right,  

خواهید توانست بیشتر بفهمید. یک جهان کامل باز خواهد شد. بسیار خوب،

let's listen to the original clip. And David: 

بیایید به کلیپ اصلی گوش کنیم. و دیوید: آن

Back then it was not like it is now. And back  then it was not like it is now. And back then  

موقع مثل الان نبود. و آن موقع مثل الان نبود. و آن موقع

it was not like it is now. Vanessa: 

مثل الان نبود. ونسا:

Great work. Are your pronunciation muscles warmed  up? I hope so. In the Fearless Fluency Club, along  

کار عالی. آیا ماهیچه های تلفظ شما گرم شده اند ؟ امیدوارم. در Fearless Fluency Club، همراه

with the vocabulary, grammar, pronunciation, and  conversation lessons, you'll get access to the MP3  

با درس‌های واژگان، گرامر، تلفظ و مکالمه، به

versions, full subtitles, PDF transcripts so that  you can study while you're cooking, driving, or  

نسخه‌های MP3، زیرنویس‌های کامل، رونوشت‌های PDF دسترسی خواهید داشت تا بتوانید در حین آشپزی، رانندگی، یا

even sleeping. Each model includes a special story  segment to help you remember exactly what you've  

حتی خواب مطالعه کنید. . هر مدل شامل یک بخش داستان ویژه است تا به شما کمک کند دقیقاً آنچه را آموخته‌اید به خاطر بسپارید

learned. The story is a fun one-page combination  of everything you've studied in the module.  

. داستان ترکیبی یک صفحه‌ای سرگرم‌کننده از همه چیزهایی است که در ماژول مطالعه کرده‌اید.

Vocabulary, grammar, pronunciation. Everything's  combined in this story. You can listen to it,  

واژگان، دستور زبان، تلفظ. همه چیز در این داستان ترکیب شده است. می‌توانید به آن گوش دهید،

repeat it, even memorize it if you want. Don't  miss the story about David. It is quite hilarious. 

آن را تکرار کنید، حتی اگر بخواهید آن را حفظ کنید. داستان درباره دیوید را از دست ندهید. کاملاً خنده دار است.

Fearless Fluency Club student Gely, from Mexico  said, "This is the best course that I've ever  

دانش‌آموز Fearless Fluency Club، جلی، از مکزیک، گفت: "این بهترین دوره‌ای است که تا به حال

had. I like the way you teach, and now I feel  confident to talk in English." Wonderful. In the  

داشته‌ام. من روش تدریس شما را دوست دارم، و اکنون احساس می‌کنم به انگلیسی صحبت می‌کنم." فوق العاده است. در

Fearless Fluency Club, you will also have access  to a community of thousands of motivated English  

Fearless Fluency Club، به            به                 به یک جامعه از هزاران زبان آموز با انگیزه انگلیسی دسترسی خواهید داشت

learners so that you can practice speaking and  grow your confidence together. A lot of members  

تا بتوانید صحبت کردن را تمرین کنید و با هم اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. بسیاری از اعضا به صورت هفتگی، گاهی اوقات حتی روزانه، با

speak together on Skype, Facebook, or Zoom  on a weekly basis, sometimes even daily. It's  

هم در اسکایپ، فیس‌بوک یا زوم صحبت می‌کنند . این

a great way to make friends around the world  and practice English at the same time. Plus,  

یک راه عالی برای دوستیابی در سراسر جهان و تمرین انگلیسی به طور همزمان است. به‌علاوه،

I host weekly live-streamed lessons in our private  community group so that you can stay motivated  

من در گروه اجتماعی خصوصی‌مان، درس‌های پخش مستقیم هفتگی را برگزار می‌کنم تا بتوانید هر هفته با انگیزه بمانید

each week and you can ask me questions directly. Click on the link below this video to join the  

و بتوانید مستقیماً از من سؤال بپرسید. روی پیوند زیر این ویدیو کلیک کنید تا به

Fearless Fluency Club and finally, speak real  American English today. And of course, make  

باشگاه تسلط بی باک بپیوندید و در نهایت امروز به انگلیسی واقعی آمریکایی صحبت کنید. و البته،

sure to join this Valentine's Day week so that you  can save $100 and fall in love with English. Well,  

حتماً به این هفته ولنتاین بپیوندید تا بتوانید 100 دلار پس انداز کنید و عاشق انگلیسی شوید. خوب،   از اینکه

thank you so much for learning English with me  and I'll see you again next Friday for a new  

انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم و جمعه آینده دوباره شما را برای یک

lesson here on my YouTube channel. Bye. But wait, do you want more? I recommend  

درس  جدید در اینجا در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ. اما صبر کنید، آیا بیشتر می خواهید؟ توصیه می‌کنم

watching this video, which is another sample  of the course, the Fearless Fluency Club. You  

این ویدیو را تماشا کنید، که نمونه‌ای دیگر از دوره، «باشگاه تسلط بی‌باک» است. شما

will meet Alexandra who is a wedding planner,  and you'll hear some very interesting wedding  

الکساندرا را که یک برنامه ریز عروسی است، ملاقات خواهید کرد و رازهای بسیار جالب برنامه ریزی عروسی را خواهید شنید

planning secrets. I recommend watching  this video, and I'll see you there. Bye.

. توصیه می‌کنم این ویدیو را تماشا کنید و شما را آنجا می‌بینم. خدا حافظ.