STOP saying I DON'T LIKE IT: Polite Advanced English Vocabulary

Vanessa: Hi.

ونسا: سلام.

I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com I hope you'll like this lesson.

من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com امیدوارم از این درس خوشتان بیاید.

But if you don't, here are some ways you can tell me you don't like it politely.

اما اگر این کار را نمی کنید، در اینجا چند راه وجود دارد که می توانید مودبانه به من بگویید که آن را دوست ندارید.

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

One of the most important speaking tools is how to be polite.

یکی از مهمترین ابزارهای صحبت کردن این است که چگونه مودب باشیم.

But, it's easy to be polite when you're having a good time, when you're happy.

اما، وقتی که در حال گذراندن اوقات خوش، زمانی که خوشحال هستید، مودب بودن آسان است.

It's a little bit harder to be polite when you're upset, you're angry, or maybe you don't

وقتی ناراحت هستید، عصبانی هستید یا شاید چیزی را دوست ندارید، مودب بودن کمی سخت تر است

like something.

.

There's a famous proverb, and maybe it's the same in your country, if you don't have something

یک ضرب المثل معروف است و شاید در کشور شما هم همینطور باشد، اگر حرف

nice to say, don't say anything at all.

خوبی برای گفتن ندارید، اصلاً چیزی نگویید.

I think every parent or teacher has said this a million times.

فکر می کنم هر والدین یا معلمی این را میلیون ها بار گفته است.

But the truth is sometimes we need to say something negative.

اما حقیقت این است که گاهی اوقات لازم است چیزی منفی بگوییم.

Sometimes you have to say that you don't like something or you didn't have a good experience.

گاهی اوقات باید بگویید چیزی را دوست ندارید یا تجربه خوبی نداشته اید.

So today, I'm here to help you politely talk about something negative.

بنابراین امروز، من اینجا هستم تا به شما کمک کنم مودبانه در مورد یک موضوع منفی صحبت کنید.

We're going to talk about 20 expressions that politely mean I don't like it without actually

ما در مورد 20 عبارت صحبت خواهیم کرد که مودبانه به این معنی است که من آن را دوست ندارم بدون اینکه واقعاً

saying those words.

آن کلمات را بگویم.

I thought about this lesson topic because I live in the South, and it's really typical

من در مورد این موضوع درسی فکر کردم زیرا من در جنوب زندگی می کنم و

to hear a Southern woman say, "Bless your heart."

شنیدن این که یک زن جنوبی می گوید: "به قلبت برکت بده" واقعاً معمولی است .

This sounds like a positive thing, right?

این یک چیز مثبت به نظر می رسد، درست است؟

They're blessing you.

آنها به شما برکت می دهند.

But don't be fooled.

اما گول نخورید

This is coded Southern language.

این زبان کدگذاری شده جنوبی است.

It really means, "Oh, you're not so smart."

این واقعاً به این معنی است که "اوه، تو چندان باهوش نیستی."

So for example, if I give a Southern woman some cookies that I made, and really those

به عنوان مثال، اگر به یک زن جنوبی مقداری کلوچه که خودم درست کرده‌ام بدهم، و واقعاً آن

cookies are awful, she might say to me, "Oh, you made these?

شیرینی‌ها افتضاح هستند، ممکن است به من بگوید: "اوه، تو این‌ها را درست کردی؟

Bless your heart."

قلبت مبارک باشد."

It means that you're a nice person, but you're not so smart, especially when it comes to

این بدان معناست که شما آدم خوبی هستید، اما آنقدر باهوش نیستید، به خصوص در مورد

cooking.

آشپزی.

Now, I don't recommend you use this expression, bless your heart.

حالا من به شما توصیه نمی کنم از این تعبیر استفاده کنید، دلتان مبارک باد.

This is only for people who were born in the South of the US.

این فقط برای افرادی است که در جنوب ایالات متحده متولد شده اند.

I live in the South, but I was born in the North, so I feel like I can't even use this

من در جنوب زندگی می کنم، اما در شمال به دنیا آمده ام، بنابراین احساس می کنم حتی نمی توانم از این عبارت استفاده کنم

expression.

.

But I wanted to share this with you because sometimes negative language is coded and seems

اما من می خواستم این را با شما به اشتراک بگذارم زیرا گاهی اوقات زبان منفی رمزگذاری می شود و به نظر مثبت می رسد

like it's positive.

.

So I hope that the expressions that you learned today will help you to be aware of what other

بنابراین امیدوارم عباراتی که امروز یاد گرفتید به شما کمک کند تا از آنچه دیگران می گویند آگاه باشید

people are saying, maybe they're saying negative things and you don't even know it, and also

، شاید آنها چیزهای منفی می گویند و شما حتی آن را نمی دانید و همچنین

to help you use this kind of indirect language to be more polite.

به شما کمک کند از این نوع زبان غیر مستقیم استفاده کنید. مودب تر بودن

So let's get started with the first five expressions about how to talk about something that you

پس بیایید با پنج عبارت اول درباره نحوه صحبت در مورد چیزی که

don't really like.

واقعاً دوست ندارید شروع کنیم.

Let's imagine a situation that maybe happened to me.

بیایید موقعیتی را تصور کنیم که شاید برای من اتفاق افتاده باشد.

All right.

خیلی خوب.

Let's imagine that you go to a play with your friend.

بیایید تصور کنیم که با دوست خود به یک بازی می روید .

Let's say your friend's name is Sam.

فرض کنید نام دوست شما سام است.

You're going to go see a play with your friend Sam because your other friend, Sherry, is

قرار است با دوستت سام به تماشای نمایشی بروی زیرا دوست دیگرت، شری،

in the play.

در نمایشنامه حضور دارد.

She's acting in the play.

او در نمایشنامه بازی می کند.

And really, the play is awful.

و واقعاً بازی افتضاح است.

You don't understand it.

شما آن را درک نمی کنید.

It doesn't make any sense.

هیچ معنایی ندارد.

The plot, the characters, the scenery, the story, nothing about it is what you like.

طرح داستان، شخصیت ها، مناظر، داستان، چیزی در مورد آن چیزی نیست که شما دوست دارید.

This is pretty tough.

این خیلی سخت است.

Maybe after the play when you talk with Sherry, you probably tell a white lie and say, "Oh,

شاید بعد از نمایشنامه وقتی با شری صحبت می‌کنید، احتمالاً یک دروغ سفید بگویید و بگویید: "اوه،

thank you for inviting me.

ممنون که من را دعوت کردی.

It was nice to see what you're working on."

خیلی خوب بود که دیدم روی چه چیزی کار می‌کنی."

You don't need to tell her the absolute truth about what you think.

نیازی نیست در مورد آنچه فکر می کنید حقیقت مطلق را به او بگویید.

But when you talk with your friend Sam, who you went to see the play with, how could you

اما وقتی با دوستت سام که با او برای دیدن نمایشنامه رفتی صحبت می‌کنی، چگونه

talk about your true feelings for this in kind of a polite way, but also showing that

می‌توانی در مورد احساسات واقعی خود به نوعی مودبانه صحبت کنی و در عین حال نشان بدهی

you didn't really like it?

که واقعاً آن را دوست نداشتی؟

Well, you could say, "It was... interesting.

خوب، می توانید بگویید، "این ... جالب بود.

It was... eye-opening.

این ... چشم باز

It was... different.

بود. متفاوت بود.

It was... an experience."

این ... یک تجربه بود."

Do you notice with all four of these sentences I'm using kind of positive words, interesting,

آیا متوجه شده اید که با هر چهار جمله از کلمات مثبت، جالب،

eye-opening, different, and experience?

چشم باز، متفاوت و تجربه استفاده می کنم؟

But there is one thing all of these sentences have in common, a little pause.

اما در همه این جملات یک چیز مشترک وجود دارد، یک مکث کوچک.

This is key.

این کلید است.

It was... interesting.

جالب بود.

If you say, "Oh yeah, it was interesting."

اگر بگویید "اوه بله، جالب بود."

Totally different meaning.

معنی کاملا متفاوت

There's no pause.

مکثی وجود ندارد

The inflection in your voice is very upbeat and positive.

عطف صدای شما بسیار شاد و مثبت است.

But if you say, "It was... interesting.

اما اگر با کمی مکث بگویید: «خیلی

It was... eye-opening," with a little pause, it is completely different.

جالب بود.. چشم باز بود»، کاملا متفاوت است.

It means it was not interesting, it was not eye-opening.

یعنی جالب نبود، چشم باز نبود.

Maybe it was different, but in a bad way.

شاید متفاوت بود، اما از لحاظ بد.

It was an experience that I don't want to have again.

این تجربه ای بود که نمی خواهم دوباره آن را داشته باشم.

This is a coded language with a little pause to tell your friend Sam, "I didn't like it,"

این یک زبان رمزگذاری شده با کمی مکث است تا به دوستتان سام بگویید، "من آن را دوست نداشتم"،

but you're not telling him that directly.

اما شما مستقیماً این را به او نمی گویید.

And you know what?

میدونی چیه؟

Sam will understand exactly what you mean.

سام دقیقاً منظور شما را متوجه خواهد شد.

If you said that to me, "It was... eye-opening," I will understand exactly what you mean.

اگر این جمله را به من گفتی: "این... چشم باز بود" دقیقاً منظور شما را می فهمم.

I'll understand that it wasn't your type of play.

می فهمم که این نوع بازی شما نبود.

You didn't like the plot, the characters.

شما از طرح داستان، شخصیت ها خوشتان نیامد.

But you want to still be polite.

اما شما می خواهید همچنان مودب باشید.

You don't want to say, "Ugh, that was terrible.

شما نمی خواهید بگویید: "اوه، این وحشتناک بود.

That was the worst two hours of my life."

این بدترین دو ساعت زندگی من بود."

Maybe you don't want to tell me that.

شاید شما نمی خواهید این را به من بگویید.

So instead, you'll use one of these paused expressions.

بنابراین در عوض، از یکی از این عبارات مکث استفاده خواهید کرد .

You might hear these kind of pauses used with other positive words, but I feel like these

ممکن است این نوع مکث‌ها را با کلمات مثبت دیگر بشنوید، اما من احساس می‌کنم این

four are probably the most common that you'll hear.

چهار مورد احتمالاً رایج‌ترین چیزی هستند که می‌شنوید.

You might hear this in TV shows and movies.

ممکن است این را در برنامه های تلویزیونی و فیلم ها بشنوید.

And I hope you can use it too when you experience something that maybe you don't really like.

و امیدوارم شما هم بتوانید وقتی چیزی را تجربه می کنید که شاید واقعاً دوست ندارید از آن استفاده کنید.

If you want to be a little bit more direct, you could add to the end of those sentences

اگر می‌خواهید کمی مستقیم‌تر صحبت کنید، اگر منظور من را می‌دانید، می‌توانید به انتهای آن جملات اضافه کنید

if you know what I mean.

.

So you might say, "It was... an experience, if you know what I mean."

بنابراین ممکن است بگویید: " اگر منظور من را بدانید... تجربه ای بود."

This is much more direct.

این خیلی مستقیم تر است.

You're telling him, "Hey, it wasn't a good experience.

شما به او می گویید، "هی، تجربه خوبی نبود .

This is coded language, if you know what I mean."

اگر منظور من را می دانید، این زبان رمزی است."

It's kind of like you're sharing a little inside secret.

مثل این است که شما کمی راز درونی را به اشتراک می گذارید.

So if you add this to the end of your sentence or if you hear someone else say that, it means

بنابراین اگر این را به انتهای جمله خود اضافه کنید یا اگر شنیدید که شخص دیگری چنین می گوید، به این معنی است

what you heard is not exactly what I mean.

که آنچه شما شنیدید دقیقاً منظور من نیست.

I mean something different.

منظورم چیز دیگری است.

There's another underlying meaning here.

در اینجا یک معنای اساسی دیگر وجود دارد.

It was... eye-opening, if you know what I mean.

اگر منظورم را بدانید... چشم باز بود .

Wow.

وای.

My eyes were open to all of the terrible plays in the world.

چشمان من به تمام نمایشنامه های وحشتناک جهان باز بود.

You're not saying those directly negative sentences, but it's helping your coded sentence

شما آن جملات مستقیم منفی را نمی گویید ، اما این به شما کمک می کند تا جمله رمزی شما

be a little bit more direct.

کمی مستقیم تر باشد.

Now let's go on to talk about 13 ways that you can say I don't want it or I don't like

حالا بیایید در مورد 13 روش صحبت کنیم که می توانید به روشی مودبانه بگویید من آن را نمی خواهم یا دوست ندارم

it in a polite way.

.

Almost all of these sentences can be turned to be positive as well.

تقریباً همه این جملات را می توان به مثبت نیز تبدیل کرد.

Let's imagine this situation that happens to me all the time.

بیایید این وضعیت را تصور کنیم که همیشه برای من اتفاق می افتد.

Let's imagine you go to a restaurant with a friend and your friend orders a beer and

بیایید تصور کنیم با یکی از دوستانتان به رستوران می روید و دوستتان یک آبجو سفارش

says, "Want to try it?"

می دهد و می گوید: "می خواهید آن را امتحان کنید؟"

So you take a little sip, but you don't like it.

بنابراین شما کمی جرعه می نوشید، اما آن را دوست ندارید.

How can you express that to your friend without saying, "I can't believe what you're drinking.

چگونه می توانید آن را به دوست خود بیان کنید بدون اینکه بگویید : "من نمی توانم چیزی را که می نوشید باور کنم.

That's so gross.

این خیلی بد است.

How could you drink that?"

چگونه می توانید آن را بنوشید؟"

Maybe that's what you're thinking.

شاید این چیزی است که شما به آن فکر می کنید.

So how can you say it a little bit more politely with also telling them, "I don't like it"?

پس چگونه می توانید آن را کمی مودبانه تر بگویید و همچنین به آنها بگویید "من آن را دوست ندارم"؟

You can say, "I'm not really into it."

می توانید بگویید: "من واقعاً به آن علاقه ندارم."

In this sentence, it is the beer.

در این جمله آبجو است.

I'm not really into this beer.

من واقعاً اهل این آبجو نیستم.

If there's something plural, maybe there's a music group that your friend wants you to

اگر چیزی متکثر است، شاید یک گروه موسیقی وجود دارد که دوستتان از شما می‌خواهد به آن

listen to and you don't like them, you could say, "I'm not really into them."

گوش دهید و شما آنها را دوست ندارید، می‌توانید بگویید: "من واقعاً به آنها علاقه ندارم."

You can change that last pronoun.

می توانید ضمیر آخر را تغییر دهید.

Why did I add really here?

واقعا چرا اینجا اضافه کردم؟

I'm not really into it.

من واقعا در جریان نیستم.

Well, this helps actually to scale it back, to be a little bit less strong.

خوب، این در واقع کمک می کند تا آن را کاهش دهیم، تا کمی قوی تر شود.

It means, well, I don't hate it, but I don't love it.

یعنی خب من ازش متنفر نیستم ولی دوستش ندارم.

Maybe you really hate it, but you want to just make it a little bit less strong.

شاید واقعاً از آن متنفر باشید، اما می خواهید فقط کمی قوی ترش کنید.

You can add really to almost all of these sentences that we're about to talk about.

تقریباً می توانید تقریباً به همه این جملاتی که در مورد آنها صحبت می کنیم اضافه کنید.

You could also say, "I'm not really crazy about it," or just, "I'm not crazy about it.

همچنین می توانید بگویید: "من واقعاً دیوانه آن نیستم" یا فقط "من دیوانه آن نیستم.

I'm not really crazy about it.

من واقعاً دیوانه آن

I'm not crazy about it," or, "That's not for me.

نیستم. من دیوانه آن نیستم" یا "این برای من نیست.

That's not really for me."

این واقعاً برای من نیست."

That's not really for me makes it a little bit less strong.

این واقعاً برای من نیست و باعث می شود که کمی قوی تر شود.

I'm not really a big fan of that beer.

من واقعاً طرفدار آن آبجو نیستم.

I'm not really a big fan of it.

من واقعاً طرفدار زیادی از آن نیستم.

Or we can make this sentence positive and say, "I'm a big fan of that beer.

یا می‌توانیم این جمله را مثبت کنیم و بگوییم: «من از طرفداران آن آبجو

I'm definitely going to get some," or you might say a simple sentence, "I'll pass."

هستم، حتماً می‌خواهم آبجو بگیرم» یا ممکن است یک جمله ساده بگویید: «بگذرم».

Make sure you use this hand gesture.

مطمئن شوید که از این حرکت دست استفاده می کنید.

You're kind of waving a little bit.

یه جورایی داری دست تکون میدی

I'll pass.

من عبور.

You're kind of pushing it aside, and it just shows I'll pass.

یه جورایی داری کنارش میدی و این فقط نشون میده من میگذرم.

Thanks anyway.

به هر حال ممنون

I'm not going to get my own.

من قصد ندارم مال خودم را بگیرم.

Thanks.

با تشکر.

I'll pass.

من عبور.

The next sentence you have to be careful your tone of voice.

جمله بعدی باید مراقب لحن صدای خود باشید.

Let's say you take a sip of the beer and they say, "Oh, do you want me to get you one?"

فرض کنید یک جرعه از آبجو را می نوشید و آنها می گویند: "اوه، می خواهی برایت بیاورم؟"

You could say, "I've had enough of it.

می توانید بگویید: "به اندازه کافی از آن خورده ام.

I've had enough of it."

Do you see my tone of voice here?

آیا لحن صدای من را اینجا می بینید؟

I'm not saying this in an angry way.

من این را با عصبانیت نمی گویم.

You could say this if you were really angry.

اگر واقعا عصبانی بودید می توانید این را بگویید.

I've had enough of it.

من به اندازه کافی از آن خورده ام.

I can't believe this is still happening.

من نمی توانم باور کنم که هنوز هم این اتفاق می افتد.

You could say it in a really angry way.

شما می توانید آن را به شیوه ای واقعاً عصبانی بگویید.

Or if you're just saying, "I don't want you to order me this beer because I don't like

یا اگر فقط می گویید "نمی خواهم این آبجو را به من سفارش دهید چون

it," you can say it in a lighter way.

آن را دوست ندارم"، می توانید آن را به شیوه ای سبک تر بگویید.

"I've had enough of it.

"من به اندازه کافی از آن خوردم.

One sip was enough for me.

یک جرعه برای من کافی بود.

I've had enough of it."

من به اندازه کافی آن را خورده ام."

The next four sentences have a similar sentence construction, so we're going to put them together.

چهار جمله بعدی ساختار جمله مشابهی دارند ، بنابراین ما آنها را کنار هم قرار می دهیم.

You could say, "It's not up my alley."

می توانید بگویید: "این بالای کوچه من نیست."

Or we could add that word really.

یا واقعاً می‌توانیم آن کلمه را اضافه کنیم.

"It's not really up my alley, so I'm not going to get that beer."

"این واقعاً بالای کوچه من نیست، بنابراین من آن آبجو را نخواهم گرفت."

You could make this sentence positive, "Yeah, that's kind of up my alley.

اگر واقعاً چیزی را دوست دارید، می‌توانید این جمله را مثبت کنید، «آره، این یک جورهایی است.

I think I might get it," if you really like something.

فکر می‌کنم ممکن است متوجه شوم» .

It's not my cup of tea.

این فنجان چای من نیست.

It's not really my cup of tea, so I'm not going to get that.

این واقعاً فنجان چای من نیست، بنابراین من آن را دریافت نمی کنم.

It's kind of a little odd here because our example is about beer and this example, this

در اینجا کمی عجیب است زیرا مثال ما در مورد آبجو است و این مثال، این

phrase, uses tea.

عبارت، از چای استفاده می کند.

So maybe for beer this might be a little bit odd to use.

بنابراین شاید برای آبجو استفاده از آن کمی عجیب باشد.

But let's say you have another experience.

اما فرض کنید شما تجربه دیگری دارید.

You're listening to some music that a friend wants you to listen to, and you don't really

شما در حال گوش دادن به موسیقی هستید که یکی از دوستان از شما می خواهد که به آن گوش دهید و شما واقعاً

like it.

آن را دوست ندارید.

You might use this.

شما ممکن است از این استفاده کنید.

It's not really my cup of tea, so I think I'm not going to listen to them again.

این واقعاً فنجان چای من نیست، بنابراین فکر می کنم دیگر به آنها گوش نخواهم داد.

With this expression, you can say, "That's my cup of tea," if you like something.

با این عبارت، اگر چیزی را دوست دارید، می توانید بگویید: "این فنجان چای من است".

But really, we hardly ever use this.

اما در واقع، ما به ندرت از این استفاده می کنیم.

You might hear people use this, but I don't really recommend it.

ممکن است بشنوید که مردم از این استفاده می کنند، اما من واقعاً آن را توصیه نمی کنم.

It's grammatically fine.

از نظر گرامری خوب است.

I'm sure you'll hear occasionally some people use this, but you'll most likely hear this

من مطمئن هستم که گاهی اوقات می شنوید که برخی افراد از این استفاده می کنند، اما به احتمال زیاد این را

in the negative sense.

به معنای منفی خواهید شنید.

That's not really my cup of tea, so I'm not going to do it.

این واقعاً فنجان چای من نیست، بنابراین من آن را انجام نمی دهم.

That's not really my cup of tea.

این واقعاً فنجان چای من نیست.

That's not my thing.

این موضوع من نیست.

That's not really my thing.

این واقعاً کار من نیست.

The same as the previous sentence, you can say, "That's my thing," but we hardly ever

مانند جمله قبلی، می توانید بگویید: "این چیز من است"، اما ما به ندرت

use this in the positive form.

از آن به شکل مثبت استفاده می کنیم.

You're most likely to hear this, and I hope you're most likely to use this, in a negative

شما به احتمال زیاد این را می شنوید، و امیدوارم که به احتمال زیاد از آن به شکل منفی

form.

استفاده کنید.

That beer, nah, that's not my thing.

اون آبجو، نه، این مال من نیست.

It's not my style.

این سبک من نیست

It's not my jam.

مربای من نیست

It's not really my style.

این واقعا سبک من نیست.

It's not really my jam.

واقعا مربای من نیست.

These two are slang expressions.

این دو عبارات عامیانه هستند.

So if you're talking about something casual, this is fine to use.

بنابراین اگر در مورد چیزی معمولی صحبت می کنید، استفاده از آن خوب است.

That's not my style doesn't mean it has to be about clothing.

این سبک من نیست، به این معنی نیست که باید در مورد لباس باشد.

Could just be a type of thing.

فقط می تواند یک نوع چیز باشد.

Not really my style of beer.

واقعاً سبک آبجو من نیست.

That's not really my style of thing.

این واقعاً سبک کار من نیست.

I'm not a big fan of it.

من زیاد طرفدارش نیستم

Let's imagine that situation where your friend lets you drink their beer and they've been

بیایید موقعیتی را تصور کنیم که در آن دوست شما به شما اجازه می دهد آبجوش را بنوشید و آنها در

talking about how amazing it is.

مورد شگفت انگیز بودن آن صحبت کرده اند.

"Oh, I can't wait to go to this restaurant for you to try to spear.

"اوه، من نمی توانم صبر کنم تا به این رستوران بروم تا شما سعی کنید به نیزه بزنید

It's just mind-blowing.

. این فقط ذهن

It's incredible."

آور است.

Well, you don't want to disappoint your friend.

خوب، شما نمی خواهید دوست خود را ناامید کنید.

But if you don't like it, you probably need to tell them in some way so that you don't

اما اگر آن را دوست ندارید، احتمالاً باید به طریقی به آنها بگویید تا مجبور نباشید

have to drink a lot of it, you could say, "It doesn't really do anything for me."

مقدار زیادی از آن را بنوشید، می توانید بگویید: "این واقعاً هیچ کاری برای من نمی کند."

This sentence is very cryptic.

این جمله بسیار رمزآلود است.

It doesn't really do anything for me.

این واقعا هیچ کاری برای من انجام نمی دهد.

We kind of get this image of fireworks.

ما به نوعی این تصویر از آتش بازی را دریافت می کنیم.

If it did something for you, that means that you feel fireworks inside of you.

اگر کاری برای شما انجام داد، به این معنی است که آتش بازی را در درون خود احساس می کنید.

You're so excited about it.

شما در مورد آن بسیار هیجان زده هستید.

But really, this beer is nothing special to you.

اما واقعاً این آبجو برای شما چیز خاصی نیست.

So you could say, "It doesn't do anything for me," or, "It doesn't really do anything

بنابراین می توانید بگویید: "این هیچ کاری برای من انجام نمی دهد" یا "در واقع هیچ کاری برای من انجام نمی دهد

for me."

."

You could say, "I don't really care for it.

می‌توانید بگویید: "من واقعاً به آن اهمیت نمی‌دهم.

I don't really care for it.

من واقعاً به آن اهمیت نمی‌دهم.

I know you really like it, but, yeah, it's just not my thing.

می‌دانم که شما واقعاً آن را دوست دارید، اما، بله، این موضوع من نیست.

I don't really care for it."

من واقعاً به آن اهمیت نمی‌دهم."

If that beer is an imperial stout, a really heavy beer, you might say, "Yeah, I'm not

اگر آن آبجو یک آبجو تنومند امپراتوری است، یک آبجو واقعاً سنگین، ممکن است بگویید: "آره، من

really an imperial stout person," or, "I'm not really a beer person."

واقعاً یک فرد تنومند امپراتوری نیستم" یا "من واقعاً یک آدم آبجو نیستم."

This is describing in general your character.

این به طور کلی شخصیت شما را توصیف می کند.

I'm not really a dog person.

من واقعا آدم سگی نیستم

I'm not really a cat person.

من واقعا آدم گربه ای نیستم.

I'm not really ... You could put almost any category in there.

من واقعاً ... شما می توانید تقریباً هر دسته ای را در آنجا قرار دهید.

I'm not really a grammar person.

من واقعاً یک گرامر نیستم.

I'd rather just watch movies and listen to English in a more natural, fun way.

ترجیح می دهم فقط فیلم ببینم و به زبان انگلیسی به شیوه ای طبیعی تر و سرگرم کننده تر گوش کنم.

I'm not really a person.

من واقعا آدم نیستم.

I hope you enjoyed these 20 expressions to help you be more polite in negative situations.

امیدوارم از این 20 عبارت لذت برده باشید تا به شما کمک کند در موقعیت های منفی مودب تر باشید.

So now I have a question for you.

خب حالا من یک سوال از شما دارم.

Imagine that we're going to a restaurant and I offer you my beer, or wine, or tea, or coffee

تصور کنید که ما به یک رستوران می رویم و من به شما آبجو یا شراب یا چای یا قهوه را پیشنهاد می کنم

and you don't like it.

و شما آن را دوست ندارید.

Which one of these polite expressions can you use to help me feel like, okay, you're

از کدام یک از این عبارات مودبانه می توانید برای کمک به من استفاده کنید که احساس کنم، خوب، شما

not being rude, but I understand how you feel.

بی ادب نیستید، اما من احساس شما را درک می کنم.

You don't like it, and you're just trying to be polite about it.

شما آن را دوست ندارید و فقط سعی می کنید در مورد آن مودب باشید.

Which one of these would you like to use?

کدام یک از اینها را دوست دارید استفاده کنید؟

Write it down in the comments.

آن را در نظرات بنویسید.

Thanks so much for learning English with me.

خیلی ممنون که با من انگلیسی یاد گرفتید.

I hope this lesson was up your alley.

امیدوارم این درس در کوچه شما بوده باشد.

And if you weren't crazy about it, just keep your opinion to yourself.

و اگر در مورد آن دیوانه نبودید، فقط نظر خود را برای خود نگه دارید.

I'll see you again next Friday for a new lesson here on my YouTube channel.

جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم.

Bye.

خدا حافظ.

The next step is to download my free ebook, Five Steps to Becoming a Confident English

گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است

Speaker.

.

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thanks so much.

خیلی ممنون.

Bye.

خدا حافظ.