Advanced English Conversation: Vocabulary, Phrasal Verb, Pronunciation

Vanessa: Hi. I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.

ونسا: سلام. من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Are you ready to hear a real English conversation? Let's get started.

آیا آماده شنیدن یک مکالمه انگلیسی واقعی هستید؟ بیا شروع کنیم.

Vanessa: Today, I have something super special to share

ونسا: امروز، من چیز فوق العاده ویژه ای برای به اشتراک گذاشتن

with you. I met an interesting woman whose family runs a salt business. Yes, salt. You're

با شما دارم. با زنی جالب آشنا شدم که خانواده اش یک تجارت نمک دارند. بله نمک شما

going to meet Carla and hear how her family started the salt business three generations

قرار است با کارلا ملاقات کنید و بشنوید که خانواده او چگونه تجارت نمک را سه نسل

ago. You'll also learn some differences and different types of salt and just some interesting

پیش راه اندازی کردند. شما همچنین تفاوت ها و انواع مختلف نمک را یاد خواهید گرفت و فقط

insight into something that every human needs, but we don't often think about. I'm sure that

بینش جالبی در مورد چیزی که هر انسانی به آن نیاز دارد، یاد خواهید گرفت، اما ما اغلب به آن فکر نمی کنیم. من مطمئن هستم که

you also have things that you're passionate about, so it's a good chance to listen to

شما نیز چیزهایی دارید که به آنها علاقه دارید ، بنابراین فرصت خوبی است که به

our conversation and try to imitate the way that we speak.

مکالمه ما گوش دهید و سعی کنید از نحوه صحبت کردنمان تقلید کنید .

Vanessa: Throughout this conversation, you're going

ونسا: در طول این گفتگو،

to see subtitles down here. That's going to show some vocabulary, phrasal verbs, and important

زیرنویس‌ها را اینجا خواهید دید. این یک مقدار واژگان، افعال عبارتی و تلفظ مهم را نشان می دهد

pronunciation that we're going to talk about after the conversation lesson, because after

که ما بعد از درس مکالمه در مورد آنها صحبت خواهیم کرد، زیرا بعد

the conversation lesson with Carla, you're going to hear a vocabulary lesson between

از درس مکالمه با کارلا، شما یک درس واژگان را بین

my husband Dan and I, where we're going to explain some important vocabulary expressions

من و شوهرم دن خواهید شنید. که در آن قصد داریم برخی از اصطلاحات مهم واژگانی را

that you heard in the conversation with Carla. I hope that you're going to be able to remember

که در گفتگو با کارلا شنیده اید توضیح دهیم. امیدوارم بتوانید

these expressions a little bit better, because we're having a natural conversation about

این عبارات را کمی بهتر به خاطر بسپارید، زیرا ما در حال گفتگوی طبیعی در مورد

those expressions. Vanessa:

آن عبارات هستیم. ونسا:

Then, you'll have a grammar lesson, where we focus on some important phrasal verbs that

سپس، یک درس گرامر خواهید داشت، که در آن ما بر روی برخی از افعال مهم عبارتی که

you heard in the conversation with Carla. And finally, at the end, we'll have a pronunciation

در گفتگو با کارلا شنیدید تمرکز می کنیم. و در نهایت، در پایان، ما یک

lesson where we'll focus on some important sentences that you heard in the conversation

درس تلفظ خواهیم داشت که در آن بر روی جملات مهمی که در مکالمه شنیده‌اید

and how you can accurately pronounce those yourself to try to speak as naturally as possible.

و اینکه چگونه می‌توانید خودتان آن‌ها را به دقت تلفظ کنید، تمرکز خواهیم کرد تا سعی کنید تا حد امکان طبیعی صحبت کنید.

Vanessa: This is a pretty big lesson. There's a lot

ونسا: این یک درس بسیار بزرگ است. چیزهای

going on. We've got the conversation, vocabulary, grammar, and pronunciation. So, you can always

زیادی در جریان است. ما مکالمه، واژگان ، دستور زبان و تلفظ را داریم. بنابراین، همیشه

click on CC, which is the subtitles, so that you can catch every word that we talk about.

می توانید روی CC، که زیرنویس است، کلیک کنید تا بتوانید هر کلمه ای را که در مورد آن صحبت می کنیم، پیدا کنید.

If you enjoy this lesson, I hope that you can join me in the Fearless Fluency Club,

اگر از این درس لذت می برید، امیدوارم که بتوانید در باشگاه تسلط بی باک به من بپیوندید،

where you'll get a lesson set like this every month. Today, you're only going to see a little

جایی که هر ماه یک مجموعه درسی مانند این دریافت خواهید کرد . امروز، شما فقط

bit less than half of one lesson set, but each month, I send you a new lesson set, a

کمی کمتر از نیمی از یک مجموعه درس را خواهید دید، اما هر ماه، یک مجموعه درسی جدید برای شما ارسال می کنم، یک مجموعه

full one, where you can learn about new topics, vocabulary, grammar, pronunciation, and practice

کامل، که در آن می توانید در مورد موضوعات جدید، واژگان، گرامر، تلفظ، یاد بگیرید. و

using those conversation skills yourself. Vanessa:

خودتان با استفاده از آن مهارت های مکالمه تمرین کنید. ونسا

All right, let's go meet Carla. Hi, everyone! I'm here with Carla, and Carla has a quite

: باشه، بیا بریم با کارلا ملاقات کنیم. سلام به همه! من اینجا با کارلا هستم، و کارلا یک

interesting family business to share with us. I've got some visual aids as well, but

تجارت خانوادگی بسیار جالب برای به اشتراک گذاشتن با ما دارد. من تعدادی کمک بصری نیز دارم، اما

I'll let you explain. What do you say you do, or what would you say your family does?

به شما اجازه می دهم توضیح دهید. می گویید چه کار می کنید یا می گویید خانواده تان چه کار می کنند؟

How would you describe it? Carla:

چگونه آن را توصیف می کنید؟ کارلا:

Sure. I am third generation in a sea salt family business.

حتما. من نسل سوم در یک تجارت خانوادگی نمک دریایی هستم .

Vanessa: Okay.

ونسا: باشه.

Carla: My grandfather, back in the '70s, was the

کارلا: پدربزرگ من، در دهه 70،

first to start importing sea salt from out of the country. He brought it over in suitcases,

اولین کسی بود که شروع به واردات نمک دریا از خارج از کشور کرد. او آن را در چمدان آورد

and he didn't know how much to charge. He was like, "I don't know, I'll bag it up, and

و نمی دانست چقدر باید شارژ کند. او می گفت: "نمی دانم، من آن را در کیف می گذارم و

give me $5." And that's kind of set the price for the next 30 years. We just kept it there.

5 دلار به من می دهم." و این به نوعی قیمت را برای 30 سال آینده تعیین می کند. فقط اونجا نگهش داشتیم

Vanessa: Really?

ونسا: واقعا؟

Carla: Yeah.

کارلا: آره.

Vanessa: So, he just thought, "Oh, people will buy

ونسا: بنابراین، او فقط فکر کرد، "اوه، مردم

this." That's cool. Carla:

این را خواهند خرید." باحاله. کارلا:

Yeah. Vanessa:

آره. ونسا:

Was he doing that back home, or... Carla:

آیا او این کار را در خانه انجام می داد، یا... کارلا:

No. He is from Belgium, originally, or he was. He passed away. But yeah, he was best

نه. او اصالتاً بلژیکی است یا بود. او فوت کرد. اما بله، او بهترین

friends with Michio Kushi, who was the person that brought macrobiotics into the United

دوست با میچیو کوشی بود، کسی که ماکروبیوتیک ها را وارد ایالات

States. Vanessa:

متحده کرد. ونسا:

Oh, okay. Carla:

اوه، باشه. کارلا:

And Michio told him, "You need to bring sea salt into this country because there's going

و میچیو به او گفت: "شما باید نمک دریا را به این کشور بیاورید زیرا

to be a shortage of minerals at some point, and they're going to need this." So my grandfather

در مقطعی کمبود مواد معدنی وجود خواهد داشت و آنها به این نیاز خواهند داشت." بنابراین پدربزرگ من

traveled all over Europe trying to find the most clean, most high mineral sea salt he

به سراسر اروپا سفر کرد و سعی کرد تمیزترین و پر معدنی‌ترین نمک دریایی را که

could find, which he settled into the coast of Brittany, France, and this little town

می‌توانست پیدا کند، که در سواحل بریتانی، فرانسه و این شهر کوچک

called Guérande. Vanessa:

به نام Guérande ساکن شد. ونسا:

Okay. Carla:

باشه. کارلا:

And they do this ancient harvesting technique that was originated by Celts.

و آنها این تکنیک برداشت باستانی را انجام می دهند که توسط سلت ها ابداع شد.

Vanessa: Okay. So that's where this originated, the

ونسا: باشه. بنابراین، این نام، جایی است که سرچشمه گرفته

name. Carla:

است. کارلا:

Yeah, they think that it was from the Celts that originally did it, but then studies have

بله، آنها فکر می‌کنند که این کار از سلت‌ها بوده است که در ابتدا این کار را انجام داده‌اند، اما پس از آن مطالعات

shown that it dates back even further with this harvesting technique in Asia.

نشان داده است که قدمت آن با این تکنیک برداشت در آسیا بیشتر است.

Vanessa: Wow.

ونسا: وای.

Carla: Which they're always doing something before

کارلا: که آنها همیشه قبل

the rest of us. Vanessa:

از بقیه کاری انجام می دهند. ونسا:

Sure. Carla:

حتما. کارلا:

So instead of boiling the water, boiling to evaporate it and using up all the valuable

بنابراین به جای جوشاندن آب، جوشاندن برای تبخیر آن و استفاده از تمام

wood that they needed for other things back then, they realize that they needed to create

چوب های ارزشمندی که در آن زمان برای چیزهای دیگر نیاز داشتند، متوجه می شوند که باید

these ponds using these clay beds and let the sun and the wind do the evaporation for

این حوضچه ها را با استفاده از این بسترهای سفالی ایجاد می کردند و اجازه می دادند خورشید و باد این کار را انجام دهند. تبخیر برای

them. So this started a very sustainable practice that has lasted hundreds of years, and it's

آنها بنابراین این یک عمل بسیار پایدار را آغاز کرد که صدها سال به طول انجامید، و

still there today. Vanessa:

هنوز هم وجود دارد. ونسا:

Wow. It's, it's incredible that they had the thought process to say, "We need to save wood.

وای. باورنکردنی است که آنها این فکر را داشتند که بگویند: "ما باید چوب را ذخیره

Let's use what we've got." Nature, the sun. Carla:

کنیم. بیایید از آنچه داریم استفاده کنیم." طبیعت، خورشید کارلا:

Right. Vanessa:

درست است. ونسا:

To be able to do that, So at this point are the origins of the salt still in that area?

برای اینکه بتوانید این کار را انجام دهید، پس منشا نمک هنوز در آن منطقه است؟

Carla: So we import from all over the world, and

کارلا: بنابراین ما از سرتاسر جهان وارد می‌کنیم، و راه‌های

we have found some really fascinating high-tech ways that they're still sustainably harvesting

بسیار شگفت‌انگیزی با فناوری پیشرفته پیدا کرده‌ایم که آنها هنوز هم به‌طور پایدار در حال برداشت

and producing all different kinds of salts with different mineral composition.

و تولید انواع مختلف نمک‌ها با ترکیبات معدنی متفاوت هستند.

Vanessa: So I would love to hear more about that in

ونسا: بنابراین من دوست دارم بیشتر در مورد آن با

detail. Carla:

جزئیات بشنوم. کارلا:

Yeah. Vanessa:

آره. ونسا:

I want to show them the salt that you brought. Carla:

می‌خواهم نمکی را که آوردی به آنها نشان دهم. کارلا:

Sure. Vanessa:

حتما. ونسا:

Is this available internationally? Carla:

آیا این در سطح بین المللی موجود است؟ کارلا: همینطور

It is. Vanessa:

است. ونسا:

Okay. So maybe they've seen this. Is it mainly in Europe or could be anywhere?

باشه. پس شاید آنها این را دیده باشند. آیا عمدتاً در اروپا است یا می تواند هر کجا باشد؟

Carla: Parts of Europe. We're also in Malaysia, Australia.

کارلا: بخش هایی از اروپا. ما همچنین در مالزی، استرالیا هستیم.

We were working on China a few years ago, but they have a lot of laws around it with

ما چند سال پیش روی چین کار می کردیم، اما آنها قوانین زیادی در مورد

it having to be iodized. They've lifted that since, but it's a huge investment to, as you

آن دارند که باید یددار شود. آن‌ها از آن زمان این را برداشته‌اند ، اما همانطور که

can imagine, to tackle that kind of distribution. And we're still a family-owned company. We've

می‌توانید تصور کنید، برای مقابله با این نوع توزیع، سرمایه‌گذاری عظیمی است. و ما هنوز یک شرکت خانوادگی هستیم. ما

never had investors. Everything has been grassroots grown.

هرگز سرمایه گذار نداشته ایم. همه چیز به صورت پایه رشد کرده است.

Vanessa: Wow, that's really amazing. So if you see

ونسا: وای، این واقعا شگفت انگیز است. بنابراین اگر

this brand, the Celtic Sea Salt, I'll put links to all the websites.

این مارک، نمک دریای سلتیک را دیدید، لینک تمام وب سایت ها را قرار می دهم.

Carla: Okay.

کارلا: باشه.

Vanessa: So you can check it out. But if you see that,

ونسا: پس می توانید آن را بررسی کنید. اما اگر این را می‌بینید،

that's the company we're talking about, and this one's the fine ground, regular kind of

این همان شرکتی است که در مورد آن صحبت می‌کنیم، و این یکی از رنگ‌های سفید معمولی و نرم است

white, what you kind of recognize as salt. Carla:

، چیزی که شما به‌عنوان نمک تشخیص می‌دهید. کارلا:

Right. Vanessa:

درست است. ونسا:

But there's also other ones that you brought. Carla:

اما موارد دیگری نیز وجود دارد که شما آورده اید. کارلا:

Right, so the light gray are these in these grinders, which this is the same salt, but

درست است، پس خاکستری روشن این آسیاب‌ها هستند، که این همان نمک است، اما

they just don't grind that for you for convenience. They didn't really have that available before

برای راحتی شما آن را آسیاب نمی‌کنند. آنها واقعاً آن را در دسترس نداشتند قبل از اینکه

we kind of started demanding it from our providers, saying that the Americans really want their

ما شروع به مطالبه آن از ارائه دهندگان خود کنیم و گفتیم که آمریکایی ها واقعاً شیکرهای خود را می خواهند

shakers. They don't do the European way of grinding or pinching their salt.

. آنها به روش اروپایی آسیاب کردن یا نیشگون گرفتن نمک خود عمل نمی کنند.

Vanessa: Oh, got you.

ونسا: اوه، متوجه شدم.

Carla: So we're the ones that brought the fine ground

کارلا: پس ما کسانی هستیم که زمینه خوب را به

here. Yeah. Vanessa:

اینجا آوردیم. آره ونسا:

So that is a cultural thing. I guess it depends on what your family is used to using.

پس این یک چیز فرهنگی است. من حدس می زنم بستگی به این دارد که خانواده شما از چه چیزی استفاده می کنند.

Carla: Exactly.

کارلا: دقیقا.

Vanessa: But just shaking it, especially at a restaurant,

ونسا: اما فقط تکان دادن آن، به خصوص در یک رستوران

that's really common that this is more a European-type style. Got you.

، واقعاً رایج است که این بیشتر یک سبک اروپایی است. متوجه شدم

Carla: It is.

کارلا: همینطور است.

Vanessa: It probably has some steam in Asheville, though,

ونسا: به نظر من، احتمالاً در اشویل بخار دارد

I imagine. Carla:

. کارلا:

Oh, yeah. Some people, they're like, "Oh, I like to pinch it, and I like to grind it

اوه، آره. برخی از مردم می گویند: "اوه، من دوست دارم آن را نیشگون بگیرم، و دوست دارم آن را آسیاب کنم

and I like to shake it. So it's a kind of a funny little question we have at shows and

و دوست دارم تکانش بدهم. بنابراین این یک نوع سوال کوچک خنده دار است که ما در نمایش ها و این

stuff. Vanessa:

چیزها داریم. ونسا:

How would you like to serve yourself? Carla:

چگونه می شود. دوست داری به خودت خدمت

Right. Vanessa:

So can you tell me a little bit about the different types of salt? And I am quite ignorant

about that except for just hearsay that I've heard. And of course, what you see, different

کنی؟ ببینید،

colors and whatnot. Carla:

رنگ های مختلف و غیره کارلا:

Yeah, I mean, salt, I mean it can be an endless topic. There's so many different kinds, everything

آره، منظورم نمک است، منظورم این است که می تواند یک موضوع بی پایان باشد. انواع مختلفی وجود دارد، همه چیز

from mass industrial salt that we use that you see like in the Morton shaker that has

از نمک صنعتی انبوهی که ما استفاده می کنیم و شما مانند شیکر مورتون می بینید.

been highly processed and things added and removed and anti-caking agents. For our table

بسیار فرآوری شده و مواد افزوده و حذف شده و مواد ضد انجماد. برای

salt, they originally started putting iodine into the salt to help with a goiter issue

نمک خوراکی ما، از مدت ها پیش شروع به ریختن ید در نمک برای رفع مشکل گواتر

a long time ago, which it did help, but the iodine actually caused a discoloration to

کردند، اما ید در واقع باعث تغییر رنگ شد.

the salt so they had to bleach it. Vanessa:

نمک را سفید کردند. ونسا:

Oh, interesting. Carla:

اوه، جالب است. کارلا

The bleaching caused it to be bitter, so they had to sweeten it. So they added dextrose,

: سفید شدن باعث تلخی آن شد. بنابراین مجبور شدند آن را شیرین کنند. بنابراین دکستروز اضافه کردند

which caused it to be sticky so it wouldn't shake out of the jar. So they added anti-caking

که باعث چسبندگی آن شد تا از شیشه تکان نخورد. بنابراین آنها مواد شیمیایی عامل ضد جوش را اضافه کردند

agent chemicals. Vanessa:

. ونسا:

One thing on top of another. Carla:

یک چیز روی دیگری. کارلا:

So what we have kind of come to terms with is we've realized the salt is actually perfect

بنابراین چیزی که ما به نوعی با آن کنار آمده‌ایم این است که متوجه شده‌ایم نمک در واقع

in its own way, and yes there is an iodine deficiency which we created a seaweed seasoning

به روش خود عالی است، و بله کمبود ید وجود دارد که ما چاشنی جلبک دریایی

to help with that. Vanessa:

برای کمک به آن ایجاد کردیم. ونسا:

Oh, interesting. Carla:

اوه، جالب است. کارلا:

Because there was a demand people asking for us to put iodine in our salt. But because

چون تقاضایی وجود داشت که مردم از ما می خواستند در نمک خود ید بریزیم. اما به

of all those complications, we were like, let's leave our salt alone. Keep it in its

خاطر همه آن عوارض، اینطور بودیم که نمکمان را بگذاریم. آن را در حالت کامل نگه دارید

whole form that the body knows what to do with. And then we offered a a seaweed seasoning.

تا بدن بداند با آن چه باید بکند. و سپس یک چاشنی جلبک دریایی را پیشنهاد کردیم.

But you'll see all different colors and all those different colors come from different

اما همه رنگ‌های مختلف را خواهید دید و تمام آن رنگ‌های مختلف از

mineral compositions coming from the different regions. We even have a super white, white

ترکیب‌های معدنی مختلف که از مناطق مختلف آمده‌اند، می‌آیند. ما حتی یک نمک فوق العاده سفید و سفید

salt from Hawaii that is super white cause it comes from 2,000 feet under the surface

از هاوایی داریم که فوق العاده سفید است زیرا از عمق 2000 فوتی زیر

of the water at the base of a volcano. Vanessa:

سطح آب در پایه یک آتشفشان می آید. ونسا:

Whoa. How did someone find that? Carla:

اوه چگونه کسی آن را پیدا کرد؟ کارلا:

People know us in the industry as we kind of have figured out ways to launch these amazing

مردم ما را در این صنعت می‌شناسند، زیرا ما راه‌هایی برای عرضه این

commodities into the U.S. market, and the U.S. market's one of the hardest ones to tap

کالاهای شگفت‌انگیز به بازار ایالات متحده پیدا کرده‌ایم، و بازار ایالات متحده یکی از سخت‌ترین راه‌ها برای استفاده از آن است

into. Vanessa:

. ونسا:

Really? Carla:

واقعا؟ کارلا:

Yeah, when you're importing from other countries. Vanessa:

بله، وقتی از کشورهای دیگر وارد می کنید. ونسا:

Okay. Carla:

باشه. کارلا:

So a lot of people write us letters and send us samples. We get dozens a month.

بنابراین افراد زیادی برای ما نامه می نویسند و نمونه هایی را برای ما ارسال می کنند. ماهانه ده ها می گیریم.

Vanessa: Wow, saying, "Can you please get us the part

ونسا: وای، گفتن، "میشه لطفاً بخشی از این موضوع را به ما برسانید

of this?" Carla:

؟" کارلا:

Yes. And that was just one that somebody came to us at a trade show and said, "You've got

بله. و این فقط یکی بود که شخصی در یک نمایشگاه تجاری نزد ما آمد و گفت: "باید

to check this salt out." And it's an amazing salt. It's beautiful, and it's clean, and

این نمک را بررسی کنید." و این یک نمک شگفت انگیز است . زیباست و تمیز است

it has a great source of potassium and calcium. Vanessa:

و منبع بسیار خوبی از پتاسیم و کلسیم دارد. ونسا:

Okay. So I'm curious, when you say that it's great and it's clean, does that affect the

باشه. بنابراین من کنجکاو هستم، وقتی می گویید عالی است و تمیز است، آیا این روی طعم آن تأثیر می گذارد

taste of it? Carla:

؟ کارلا:

Yes. Vanessa:

بله. ونسا:

Because this term of, "Oh, it's salty. It tastes like salt."

چون این اصطلاح "اوه، شور است. مزه نمک دارد."

Carla: Right.

کارلا: درست است.

Vanessa: Is there a difference?

ونسا: آیا تفاوتی وجود دارد؟

Carla: There is, and you'll start to notice, once

کارلا: وجود دارد، و شما متوجه خواهید شد، هنگامی

you start to taste different salts side by side, you'll start to go, "Oh, wow, I can

که شروع به مزه کردن نمک های مختلف در کنار هم کردید، شروع به گفتن خواهید کرد: "اوه، وای، من می توانم

taste that this one's a little more bitter. This one's a little more like has a saline

طعم آن را کمی تلخ تر کنم . کمی بیشتر شبیه طعم شور

taste." When you taste oysters, some people go, it's just slimy. But when you become create

است." وقتی صدف را می چشید، بعضی ها می روند، فقط لزج است. اما وقتی

a palate for it, you go, "Oh, this is more briny, or this one tastes more fresh." Or

برای آن کام درست می کنید، می گویید: "اوه، این شور تر است یا این طعم تازه تر."

you start to kind of compare. Same with wine or beer or cheeses, you just start to understand

یا شروع به مقایسه می کنید. در مورد شراب یا آبجو یا پنیرها هم همینطور، شما تازه شروع به درک

different notes. A higher sodium content, you're going to have more of a bitter taste.

نت های مختلف می کنید. محتوای سدیم بالاتر، طعم تلخ بیشتری خواهید داشت.

With higher minerals such as magnesium, potassium, and calcium, you're having a little more mild

با مواد معدنی بالاتری مانند منیزیم، پتاسیم و کلسیم، کمی ملایم‌تر می‌شوید

or tastes almost like an ocean flavor. Vanessa:

یا طعمی شبیه طعم اقیانوس دارد. ونسا:

Okay. Carla:

باشه. کارلا:

And it naturally enhances the flavor of your food as opposed to just making it salty.

و به طور طبیعی طعم غذای شما را افزایش می دهد، نه صرفاً شور کردن آن.

Vanessa: Oh, got you. So it's really going to work

ونسا: اوه، متوجه شدم. بنابراین واقعاً

with the things that you're putting it on in a different way. I'm really curious now

با چیزهایی که شما آن را روی آن قرار می دهید به روشی متفاوت کار می کند. الان

after this, to taste this side by side with what I've got at home and if I have any different

بعد از این واقعا کنجکاوم که این را در کنار چیزهایی که در خانه دارم بچشم و اگر

types at home to see. Carla:

انواع مختلفی در خانه دارم ببینم. کارلا:

And the key with salt tasting is you want to start off with the highest mineral content

و نکته کلیدی در مزه نمک این است که شما می خواهید با نمک با بالاترین میزان مواد معدنی شروع کنید

salt going to the highest sodium salt because once your taste buds have been triggered in

و به نمک سدیمی بالاتر برود، زیرا زمانی که جوانه های چشایی شما در

their bitter and sodium levels, you can't taste the difference of the other things.

سطوح تلخ و سدیم خود فعال شوند، نمی توانید تفاوت را بچشید. چیز های دیگر.

So you got to kind of work your way up. I used to host salt parties in California. Yeah.

بنابراین باید به نوعی به سمت بالا کار کنید. قبلاً در کالیفرنیا مهمانی های نمکی برگزار می کردم. آره

Vanessa: Wow! I would love to go to that.

ونسا: وای! من دوست دارم به آن سمت بروم.

Carla: Yeah, it was so much fun. We made cocktails

کارلا: آره، خیلی سرگرم کننده بود. کوکتل درست کردیم

and... Vanessa:

و... ونسا:

Yeah, what do you do at a salt party? Carla:

آره، تو یک مهمانی نمک چیکار می کنی؟ کارلا:

Yeah, it's a lot of drinks. Vanessa:

آره، نوشیدنی زیاد است. ونسا:

Okay. You put them on the rim? Carla:

باشه. آنها را روی لبه می گذارید؟ کارلا:

On the rim. Vanessa:

روی لبه. ونسا:

Okay. Carla:

باشه. کارلا:

And I did a lot of like things like edamame with salt on it or fun things where you would

و من کارهای زیادی مانند ادامه با نمک روی آن یا چیزهای سرگرم کننده ای که

need the salt on it. And then we did a salt tasting where I would show people how to kind

در آن به نمک روی آن نیاز دارید، انجام دادم. و سپس یک مزه نمک انجام دادیم که در آن به مردم نشان می‌دادم چگونه

of taste the different notes of salt and the textures.

نت‌های مختلف نمک و بافت‌ها را بچشند.

Vanessa: The education part of it.

ونسا: بخش آموزشی آن.

Carla: Mm-hmm (affirmative).

کارلا: Mm-hmm (تأیید کننده).

Vanessa: Because it's not just like you said, it tastes

ونسا: چون فقط آنطور که شما گفتید نیست، مزه

salty, but it could actually bring out other flavor notes in the food.

شوری دارد، اما در واقع می تواند طعم های دیگری را در غذا نشان دهد.

Carla: Even the shape of the crystals will cause

کارلا: حتی شکل کریستال ها باعث ایجاد

a different kind of, where is it going to burst in your mouth? How is it going to break

نوع دیگری می شود، کجا قرار است در دهان شما بترکد؟ چگونه

down in your mouth? Like these crystals are very coarse, so some people are a little bit,

در دهان شما خراب می شود؟ مثل این که این کریستال‌ها بسیار درشت هستند، بنابراین بعضی از افراد کمی هستند،

you know, they need it to be ground up because it's strong. Whereas a flake salt, which we

می‌دانید، آنها به آسیاب شدن نیاز دارند، زیرا قوی است. در حالی که نمک پولکی، که ما

offer as well, kind of dissipates in your mouth and it's not as like potent.

نیز ارائه می کنیم، به نوعی در دهان شما پخش می شود و آنقدرها هم قوی نیست.

Vanessa: Okay. And that's actually flat flakes of salts.

ونسا: باشه. و این در واقع تکه های صاف نمک است.

Carla: Yeah.

کارلا: آره.

Vanessa: Okay. I feel like I've seen that in a picture

ونسا: باشه. احساس می‌کنم قبلاً آن را در یک عکس

before, but I've never bought flake salt before. Do people add that when they're cooking, or

دیده‌ام، اما قبلاً نمک پولکی نخریده‌ام. آیا مردم وقتی در حال آشپزی هستند این را اضافه می کنند

is that more for... Carla:

یا بیشتر برای... کارلا:

Garnishing. Vanessa:

تزیین. ونسا

A garnish to look at the nice shape? Carla:

: چاشنی برای نگاه کردن به شکل زیبا؟ کارلا:

You can, yeah. I mean, cooking is fine with it, but I mean some people spend a lot of

تو میتونی، آره. منظورم این است که پخت و پز با آن خوب است ، اما منظورم این است که برخی افراد پول زیادی

money on salt , so some salts you only use for garnishment or finishing the salt.

را برای نمک خرج می کنند، بنابراین برخی از نمک ها را فقط برای تزئین یا تکمیل نمک استفاده می کنید.

Vanessa: Okay.

ونسا: باشه.

Carla: This is a great cooking salt cause it's got

کارلا: این یک نمک پخت و پز عالی است زیرا

the coarse crystals and it dissolves nicely into liquids and heat.

کریستال های درشتی دارد و به خوبی در مایعات و حرارت حل می شود.

Vanessa: Okay.

ونسا: باشه.

Carla: And it's cheaper. So you don't want to put

کارلا: و ارزان تر است. بنابراین شما نمی خواهید

a handful in your pasta water of the flakes that are so expensive, right.

یک مشت در آب پاستا خود از تکه های گران قیمت بریزید، درست است.

Vanessa: Yeah. So would the flavor of, for example,

ونسا: آره. بنابراین، آیا مزه، به عنوان مثال،

this is fine ground, if I had this in a coarser version, would it taste different or what

این آسیاب خوب است، اگر من این را در یک نسخه درشت تر داشته باشم ، طعم آن متفاوت

would the experience be like to compare that? Carla:

خواهد بود یا تجربه مقایسه آن چگونه خواهد بود؟ کارلا:

It's actually really interesting because even though these are the same salts, it's just

در واقع واقعاً جالب است، زیرا اگرچه این نمک‌ها همان نمک‌ها هستند، اما فقط

this one ground up. This one tastes a little different. What we have found is part of what

همین یکی است. طعم این یکی کمی متفاوت است. آنچه ما یافتیم بخشی از چیزی است که

makes the minerals higher and in the salts that we have offered is the moisture. So when

باعث افزایش مواد معدنی و نمک هایی که ارائه کرده ایم، رطوبت است. بنابراین وقتی

you grind it and you lose its little crystal box encapsulation that holds the brine, the

آن را آسیاب می‌کنید و محفظه جعبه کریستالی کوچک آن را که آب نمک،

liquid, you lose a little bit of the minerals. So you have a higher sodium. So this does

مایع را نگه می‌دارد، از دست می‌دهید، مقدار کمی از مواد معدنی را از دست می‌دهید. بنابراین شما سدیم بیشتری دارید. بنابراین

have a slightly higher sodium than the crystals. So you have a little more of a bitter taste.

این سدیم کمی بالاتر از کریستال ها دارد. بنابراین کمی طعم تلخ بیشتری دارید.

Vanessa: There's something that's moisture inside.

ونسا : چیزی درونش رطوبت هست.

Inside the little crystal itself, it seems quite scientific.

درون خود کریستال کوچک، کاملاً علمی به نظر می رسد .

Carla: It is. Yeah. We've worked with lots of scientists

کارلا: همینطور است. آره ما در طول سال‌ها با دانشمندان و پزشکان زیادی کار کرده‌ایم

and doctors over the years, over 600, actually, that endorse our salt that have seen the difference

، در واقع بیش از 600 نفر، که نمک ما را تایید می‌کنند که تفاوت

firsthand with their patients. Vanessa:

را با بیماران خود مشاهده کرده‌اند. ونسا:

Yeah. Tell me about that health benefits or the difference in health because there's a

آره. در مورد فواید سلامتی یا تفاوت در سلامتی به من بگویید زیرا

lot of problems with too much salt nowadays. Carla:

امروزه مشکلات زیادی با نمک زیاد وجود دارد. کارلا:

Definitely. Yeah. Sodium is something that is 100% needed in the body, no matter what.

قطعا. آره سدیم چیزی است که 100٪ در بدن مورد نیاز است، مهم نیست که چه باشد.

We lose it constantly through sweat, tears, and going to the bathroom. So we have to replenish

ما دائماً آن را با عرق کردن، اشک ریختن و دستشویی رفتن از دست می دهیم. بنابراین ما باید آن را به گونه ای

it in a way that the body knows how to get it back in our body in a way that can be assimilated.

پر کنیم که بدن بداند چگونه آن را به گونه ای به بدن خود بازگرداند که بتوان آن را جذب کرد.

The body has... it's kind of like a key where there's a potassium pump in between the cell

بدن به نوعی مانند کلیدی است که در آن یک پمپ پتاسیم بین دیواره های سلولی

walls, and without that potassium key, the sodium can't go in between the cell walls

وجود دارد و بدون آن کلید پتاسیم، سدیم نمی تواند بین دیواره های سلولی وارد شود

to replenish itself. So when you have a super high sodium table salt that you're using,

تا خود را دوباره پر کند. بنابراین وقتی نمک سفره ای با سدیم فوق العاده بالا دارید که از آن استفاده می کنید،

you're going to have swelling. You're going to have all these issues because the sodium

دچار تورم خواهید شد. شما همه این مشکلات را خواهید داشت زیرا سدیم

can't get into the cell walls where it needs to go.

نمی تواند به دیواره های سلولی وارد شود که باید برود.

Vanessa: Oh, interesting.

ونسا: اوه، جالب است.

Carla: But if you have a salt that, even if it has

کارلا: اما اگر نمکی دارید که، حتی اگر

similar sodium content but also has potassium, that potassium pump can actually work, and

محتوای سدیم مشابهی داشته باشد، اما پتاسیم نیز داشته باشد، آن پمپ پتاسیم در واقع می‌تواند کار کند،

the sodium can go and hydrate the areas that need to go.

و سدیم می‌تواند برود و مناطقی را که باید بروند هیدراته کند.

Vanessa: So having the other minerals with it can help

ونسا: بنابراین داشتن سایر مواد معدنی همراه با آن می تواند به

the sodium to actually be more beneficial for your body.

سدیم کمک کند تا در واقع برای بدن شما مفیدتر باشد.

Carla: Right. Now there are some people with sodium

کارلا: درست است. در حال حاضر برخی از افراد با

sensitivities that obviously we do have salts for those people as well.

حساسیت به سدیم هستند که بدیهی است که ما برای آن افراد نیز نمک داریم.

Vanessa: Really?

ونسا: واقعا؟

Carla: Yeah, because that is a thing, too. Everybody's

کارلا: آره، چون این هم یک چیز است. همه افراد

different just like your body reacts differently to caffeine or to dairy, you need to listen

متفاوت هستند، درست مانند واکنش بدن شما به کافئین یا لبنیات، شما باید به

to your own body. Vanessa:

بدن خود گوش دهید. ونسا:

Yeah. Yeah. So I'm curious, what salt do you use at home?

آره. آره بنابراین من کنجکاو هستم، شما از چه نمکی در خانه استفاده می کنید؟

Carla: Oh, gosh.

کارلا: اوه، خدایا.

Vanessa: I'm sure you have a plethora.

ونسا: من مطمئنم که شما تعداد زیادی دارید.

Carla: I do. My table's covered in salt with all

کارلا: من دارم. میز من با این همه شیشه های مختلف پر از نمک است

these different jars, and right now because I am pregnant I am more on the higher potassium

، و در حال حاضر چون باردار هستم، پتاسیم بالاتری

because my potassium level was so low. Vanessa:

دارم زیرا سطح پتاسیم من بسیار پایین بود. ونسا:

Oh, interesting, okay. So you're using that to help supplement your baby.

اوه، جالبه، باشه. بنابراین شما از آن برای کمک به مکمل کودک خود استفاده می کنید.

Carla: Right, right. Yeah.

کارلا: درسته، درسته. آره

Vanessa: When you use it, are you just using a little

ونسا: وقتی از آن استفاده می‌کنید، فقط

bit, and that's enough to give you potassium? Because I know when you take a pill, there's

کمی استفاده می‌کنید و این برای تامین پتاسیم کافی است؟ چون می‌دانم وقتی یک قرص مصرف می‌کنید،

a big amount of something in there like a supplement.

مقدار زیادی چیزی مانند مکمل وجود دارد .

Carla: Yeah. Right. I was still taking a pill because

کارلا: آره. درست. من هنوز داشتم قرص می

I was so low, but I realized, okay, I'm going to not go with my magnesium, my high sodium

خوردم چون خیلی کم شده بودم، اما فهمیدم، باشه، با منیزیم، نمک های سدیم زیادم کنار نمی روم

salts. I'm going to go with my potassium ones, and I'll just pinch it. And your tongue is

. من قصد دارم با پتاسیم هایم بروم و فقط آن را نیشگون بگیرم. و زبان شما

a great tester. If something tastes good to you, and it feels like it's satisfying, that's

آزمایشگر بزرگی است. اگر چیزی برای شما مزه خوبی دارد و احساس می‌کنید رضایت‌بخش است،

usually your body's saying, "I needed this." There are some cases where it's extreme. If

معمولا بدنتان می‌گوید: «من به این نیاز داشتم». مواردی وجود دارد که افراطی است.

you're going to eat a whole chocolate cake over there, your body probably doesn't need

اگر قصد دارید یک کیک شکلاتی کامل را در آنجا بخورید، بدن شما احتمالاً به

all that chocolate cake. Vanessa:

آن همه کیک شکلاتی نیاز ندارد. ونسا:

You can overindulge, but when you eat something that's got just enough of the seasoning on

می‌توانید زیاده‌روی کنید، اما وقتی چیزی می‌خورید که چاشنی کافی در

it, then that could be really helpful. Carla:

آن وجود داشته باشد، این می‌تواند واقعا مفید باشد. کارلا:

Yeah, and a lot of the doctors, what they saw was people have this unquenchable salty

بله، و بسیاری از پزشکان، چیزی که دیدند این بود که مردم این دندان نمکی خاموش نشدنی را

tooth where they can't seem to get enough, but when they switch them to a high mineral

دارند که به نظر نمی رسد سیر شوند، اما وقتی آنها را به نسبت نمک دریا با سدیم معدنی بالا تغییر می دهند

sodium sea salt ratio, their salty tooth becomes a little more quenched because their body's

، دندان شور آنها تبدیل به یک دندان نمکی می شود. کمی بیشتر خاموش می شود زیرا بدن آنها

finally getting the sodium where it needs to go in their body. It's really fascinating.

بالاخره سدیم را در جایی که باید در بدنشان برود دریافت می کند. واقعا جذاب است.

I wish there were more studies. Vanessa:

کاش مطالعات بیشتری می شد. ونسا:

So maybe they were lessening the amount of salt that they were intaking, but they're

پس شاید آنها مقدار نمکی را که مصرف می‌کردند کاهش می‌دادند، اما

intaking the right type? Carla:

نوع درستی را مصرف می‌کردند؟ کارلا:

Right. Yeah. They finally felt that satisfaction. Yeah, and this is just in people's practices

درست است. آره آنها بالاخره این رضایت را احساس کردند. بله، و این فقط در رویه مردم

where they contacted us and shared these stories, even in children, they were saying.

است که با ما تماس گرفتند و این داستان ها را به اشتراک گذاشتند، حتی در کودکان، آنها می گفتند.

Vanessa: Oh, wow. I'm really curious to test that on

ونسا: اوه، وای. من واقعاً کنجکاو هستم که آن را روی

myself, too, and try and with different things, and I think people around the world, My students

خودم هم آزمایش کنم و با چیزهای مختلف امتحان کنم، و فکر می‌کنم مردم در سراسر جهان، دانش‌آموزان من نیز

can do that as well, especially if there's something that, like with the U.S., Morton

می‌توانند این کار را انجام دهند، به خصوص اگر چیزی مانند نمک مورتون در ایالات متحده وجود داشته

salt. It's just the typical salt that you're probably going to find in a lot of typical

باشد. این فقط نمک معمولی است که احتمالاً در بسیاری از مکان‌های معمولی پیدا خواهید کرد

places. Carla:

. کارلا

The American salt, right? Vanessa:

: نمک آمریکایی، درست است؟ ونسا:

Yeah, I'm sure a lot of other countries have that kind of typical thing, too, but to try

بله، من مطمئن هستم که بسیاری از کشورهای دیگر نیز چنین چیزهای معمولی را دارند، اما برای امتحان کردن

something that's actually been maybe more studied and has a lot of thought gone into

چیزی که در واقع بیشتر مطالعه شده است و فکر زیادی روی

it. It'd be interesting to feel that difference yourself.

آن انجام شده است. جالب است که خودتان این تفاوت را احساس کنید.

Carla: Yeah, definitely.

کارلا: بله، قطعا.

Vanessa: So I'm curious when, because this is your

ونسا: پس من کنجکاو هستم، چون این

family's business, is everyone in your family involved in Celtic salt? Sea salt?

کار خانواده شماست، آیا همه اعضای خانواده شما درگیر نمک سلتیک هستند؟ نمک دریا؟

Carla: We have a huge family, so no.

کارلا: ما خانواده بزرگی داریم، پس نه.

Vanessa: Okay.

ونسا: باشه.

Carla: There's only a handful of us that are still

کارلا: تعداد انگشت شماری از ما هنوز

involved. Vanessa:

درگیر هستیم. ونسا:

So you chose, "I'm going to do this." Carla:

پس شما انتخاب کردید، "من این کار را انجام خواهم داد." کارلا:

Yeah. Vanessa:

آره. ونسا:

Okay. Carla:

باشه. کارلا:

I went to culinary school, and then it just kind of seemed to be a nice fit, and yeah,

من به مدرسه آشپزی رفتم، و بعد به نظر می رسید که یک جورایی مناسب است، و بله،

it's just been a passion that we've all kind of shared for years.

این فقط یک علاقه بود که همه ما سال ها در آن به اشتراک گذاشته ایم.

Vanessa: Nice.

ونسا: خوبه

Carla: My sister is a Pilates instructor in New York,

کارلا: خواهر من یک مربی پیلاتس در نیویورک است،

so she kind of went on her own thing, which is cool.

بنابراین او به نوعی به کار خود ادامه داد، که بسیار عالی است.

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

Carla: I stayed here and just continued the legacy.

کارلا: من اینجا ماندم و فقط میراث را ادامه دادم.

Vanessa: And that's awesome. So when you were growing

ونسا: و این عالی است. بنابراین وقتی بزرگ

up, I'm sure that was something that was big in your family.

می شدی، مطمئنم که این چیزی بود که در خانواده ات بزرگ بود.

Carla: Yeah.

کارلا: آره.

Vanessa: Did they also have a table of salt?

ونسا: آیا آنها سفره نمک هم داشتند؟

Carla: Yeah, oh, our whole family is... They're all

کارلا: آره، اوه، همه خانواده ما هستند... همه آنها در

about the salt. Vanessa:

مورد نمک هستند. ونسا:

Sure. Carla:

حتما. کارلا:

They send us pictures. "I'm at this grocery store. Here it is," or "I'm in this country

برای ما عکس می فرستند. "من در این فروشگاه مواد غذایی هستم . اینجاست" یا "من در این کشور

here. Here it is." So that's fun. Vanessa:

اینجا هستم. اینجا اینجاست." پس این سرگرم کننده است. ونسا:

Oh, that's so cool. Vanessa:

اوه، خیلی باحاله. ونسا:

How did you enjoy that conversation with Carla? Was it a little fast, a little tricky? Did

چگونه از گفتگو با کارلا لذت بردی؟ کمی سریع بود، کمی مشکل؟

you understand everything? I hope that it made you think about something, salt, that

همه چیز را فهمیدی؟ امیدوارم که باعث شده باشد به چیزی فکر کنید، نمک، که

we don't often think about. Next is a vocabulary lesson. You're going to see my husband Dan

ما اغلب به آن فکر نمی کنیم. بعد یک درس واژگان است . قرار است من و شوهرم دن را ببینید که در حال

and I explaining some key expressions that you heard in that conversation with Carla.

توضیح برخی از عبارات کلیدی که در آن مکالمه با کارلا شنیده اید.

After our explanations, you're going to see a clip from the original conversation with

پس از توضیحات ما، شما یک کلیپ از گفتگوی اصلی با

Carla so that you can just remember the original context and use them yourself. All right,

کارلا را مشاهده خواهید کرد تا بتوانید متن اصلی را به خاطر بسپارید و خودتان از آنها استفاده کنید. بسیار خوب،

let's get started with the vocabulary lesson. Vanessa:

بیایید با درس واژگان شروع کنیم. ونسا

The first expression that we're going to talk about today is the word "sustainable."

: اولین عبارتی که امروز در مورد آن صحبت خواهیم کرد، کلمه "پایدار" است.

Dan: Ooh, "sustainable."

دن: اوه، "پایدار".

Vanessa: The typical way that we usually use this is

ونسا: روش معمولی که ما معمولاً از آن استفاده می کنیم،

to talk about the environment, and that's how Carly used it. She was talking about how

صحبت کردن در مورد محیط است، و کارلی نیز از آن استفاده کرد. او در مورد این صحبت می‌کرد که چگونه

different salt practices are sustainable for the environment or unsustainable for the environment,

روش‌های مختلف نمک برای محیط‌زیست پایدار یا برای محیط‌زیست ناپایدار هستند،

but there are some other ways we can use this as well. How would you use the word "sustainable"?

اما راه‌های دیگری نیز وجود دارد که می‌توانیم از آن استفاده کنیم. چگونه از کلمه "پایدار" استفاده می کنید؟

Dan: Sustainable. Yeah. So I think today, primarily

دن: پایدار. آره بنابراین، امروز فکر می‌کنم، در درجه

I do think environmentally, and some people even just say "sustainability." Like, "We

اول به محیط زیست فکر می‌کنم، و حتی برخی افراد فقط می‌گویند «پایداری». مانند «ما

have great sustainability in this country," or "We're very unsustainable." I think most

در این کشور پایداری بسیار خوبی داریم» یا «ما بسیار ناپایدار هستیم». فکر می‌کنم اکثر

environmentalists say that we're unsustainable right now. But yeah, there's other ways you

دوستداران محیط‌زیست می‌گویند که ما در حال حاضر ناپایدار هستیم . اما بله، راه های دیگری نیز وجود دارد که

can use this. You can use it in certain situations that you don't think can continue. So maybe,

می توانید از آن استفاده کنید. می توانید از آن در موقعیت های خاصی استفاده کنید که فکر نمی کنید ادامه داشته باشد. بنابراین ممکن است،

for example, you're in a relationship with somebody, and you argue all the time. Somebody

برای مثال، شما در یک رابطه با کسی هستید، و مدام بحث می کنید.

might be talking with you and saying, "Yeah, I don't think your relationship is sustainable.

ممکن است کسی با شما صحبت کند و بگوید: "بله، فکر نمی کنم رابطه شما پایدار باشد.

I don't think it can keep on going." Vanessa:

فکر نمی کنم بتواند ادامه یابد." ونسا:

Yeah, you can't continue at that in that same way for a long time, at least while still

بله، شما نمی توانید برای مدت طولانی به همین روش ادامه دهید، حداقل در حالی که

being happy. It's not possible. And you could even use this to talk about your English practice.

هنوز خوشحال هستید. این امکان وجود ندارد. و حتی می توانید از این برای صحبت در مورد تمرین انگلیسی خود استفاده کنید.

If you say, "Okay, I'm going to make an English plan for myself. I'm going to study for five

اگر بگویید: "باشه، من برای خودم برنامه انگلیسی درست می کنم، هر روز پنج ساعت مطالعه می کنم

hours every day." Do you think that that's sustainable?

." آیا فکر می کنید که این پایدار است؟

Dan: No.

دن: نه.

Vanessa: No, because you have to have a life, too.

ونسا: نه، چون تو هم باید زندگی داشته باشی.

You have to eat and sleep and go to work and hopefully see some family and friends. It's

شما باید بخورید و بخوابید و به سر کار بروید و امیدوارم خانواده و دوستان خود را ببینید.

not possible to continue doing that. So you might say to yourself, "Okay, I need to create

ادامه این کار ممکن نیست. بنابراین ممکن است با خود بگویید: "خوب، من باید

a sustainable English practice." Dan:

یک تمرین انگلیسی پایدار ایجاد کنم." دن:

Ooh. Vanessa:

اوه ونسا:

"What is something that I can continue on doing into the future?" Maybe it's something

"چیزی است که می توانم در آینده به آن ادامه دهم؟" شاید چیز

simple like, "Okay, I'm going to listen to a couple minutes of this vocabulary lesson

ساده ای باشد مانند: "خوب، من

every day while I drive to work." Cool. Okay. I think that's pretty sustainable. You can

هر روز در حالی که با ماشین به سمت محل کار می روم به این درس واژگان گوش خواهم داد." سرد. باشه. من فکر می کنم که بسیار پایدار است. می توانید

continue doing that without too much stress to your personal environment. So what we're

بدون استرس زیاد به محیط شخصی خود به این کار ادامه دهید. بنابراین کاری که

going to do for each of these vocabulary words, is we're going to also show you a clip from

ما برای هر یک از این لغات واژگان انجام می دهیم، این است که یک کلیپ

the conversation with Carla so that you can see how it was originally used, which is what

از مکالمه با کارلا را نیز به شما نشان می دهیم تا بتوانید نحوه استفاده اولیه از آن

we're going to do now. Let's watch the clip. Carla:

را مشاهده کنید. اکنون انجام دهید بیا کلیپ رو ببینیم کارلا:

This started a very sustainable practice that has lasted hundreds of years, and it's still

این یک تمرین بسیار پایدار را آغاز کرد که صدها سال به طول انجامید، و هنوز هم

there today. This started a very sustainable practice that has lasted hundreds of years.

وجود دارد. این یک عمل بسیار پایدار را آغاز کرد که صدها سال به طول انجامید.

This started a very sustainable practice that has lasted hundreds of years.

این یک عمل بسیار پایدار را آغاز کرد که صدها سال به طول انجامید.

Dan: The next expression is "thought process,"

دن: عبارت بعدی «فرایند فکری» است،

and this just means a way of thinking or thinking deeply about something. And I think we usually

و این فقط به معنای طرز تفکر یا تفکر عمیق در مورد چیزی است. و من فکر می کنم ما

say this when you want to maybe question somebody, either if they did something wrong or if they're

معمولاً این را زمانی می گوییم که می خواهید از کسی سؤال کنید، یا اگر او کار اشتباهی انجام داده باشد یا اگر

just doing something well and you want more details. For example, maybe somebody is like

فقط کاری را به خوبی انجام می دهد و شما جزئیات بیشتری می خواهید . مثلاً ممکن است

a science student, and they solved a problem that was really difficult. You could ask them,

یک نفر مثل یک دانشجوی علوم باشد و مشکلی را حل کند که واقعاً سخت بود. می توانید از آنها بپرسید:

"What was your thought process when you went into this problem? How did you think about

"روند فکری شما در هنگام ورود به این مشکل چگونه بود؟ چگونه در مورد

it?" And so "process" means that you're going step by step how you did something. So it's

آن فکر کردید؟" و بنابراین "فرآیند" به این معنی است که شما گام به گام پیش می روید که چگونه کاری را انجام داده اید. بنابراین

something in detail. Vanessa:

چیزی در جزئیات است. ونسا:

Yeah, maybe you want to imitate what they did. What was your thought process so that

بله، شاید شما بخواهید از کاری که آنها انجام دادند تقلید کنید . روند فکری شما چگونه بود تا

I can imitate that in future experiments? Dan:

بتوانم آن را در آزمایشات بعدی تقلید کنم؟ دن:

Right. But on the other hand, if somebody did something wrong, most people would probably

درسته اما از سوی دیگر، اگر کسی کار اشتباهی انجام دهد، احتمالاً اکثر مردم

say, "What were you thinking?" But you could also say, "What was your thought process here?

می‌گویند: «به چه فکر می‌کردی؟» اما شما همچنین می توانید بگویید: "روند فکری شما در اینجا چه بود؟

Why did you do that?" Vanessa:

چرا این کار را کردید؟" ونسا:

Yeah. It's just another way to say, "Huh? Why in the world did you make this terrible

آره. این فقط یک راه دیگر برای گفتن است، "ها؟ چرا این تصمیم وحشتناک

decision?" But it's a little more indirect than "What were you thinking" or "What was

را گرفتی؟" اما کمی غیرمستقیم تر از "به چه فکر می کردی" یا "

your thought process? Why did you think that driving the car down the street when it was

روند فکری شما چه بود؟ چرا فکر کردید که راندن ماشین در خیابان وقتی

icy was a good idea? What was your thought process?" And maybe you didn't have a thought

یخبندان بود ایده خوبی بود؟ روند فکری شما چه بود ؟" و شاید شما

process. Maybe you just did it. You didn't think about it, but it's maybe someone questioning

فرآیند فکری نداشتید. شاید شما فقط این کار را کردید. شما به آن فکر نکردید ، اما شاید کسی

your judgment. Vanessa:

قضاوت شما را زیر سوال ببرد. ونسا:

You can also use this to explain or defend yourself. So a common way to use this is to

شما همچنین می توانید از این برای توضیح یا دفاع از خود استفاده کنید. بنابراین، یک روش رایج برای استفاده از آن این است که

say, "My thought process was..." So let's see, if I decide to save money, and I want

بگوییم: "فرایند فکری من این بود..." پس بیایید ببینیم که آیا تصمیم دارم پول پس انداز کنم و می

to save a lot of money. And in the end, maybe I don't really save that much. But someone

خواهم پول زیادی پس انداز کنم. و در پایان، شاید من واقعاً آنقدر پس انداز نکنم. اما

might ask you, "Why are you trying to save money?" If I say, "Oh, I can't go out to eat,

ممکن است کسی از شما بپرسد: "چرا سعی می کنید پول پس انداز کنید ؟" اگر بگویم، "اوه، من نمی توانم برای غذا خوردن بیرون بروم،

I'm doing other stuff," and I might say, "My thought process was if I save enough money,

من کارهای دیگری انجام می دهم" و ممکن است بگویم، " روند فکری من این بود که اگر پول کافی پس انداز کنم،

then I can replace my car because our car is getting old or it's breaking down a lot."

می توانم ماشینم را تعویض کنم، زیرا ماشین ما پیر می شود یا خیلی خراب می شود."

So I'm just kind of explaining why I'm doing something. Why am I saving money? My thought

بنابراین من فقط به نوعی توضیح می دهم که چرا دارم کاری انجام می دهم. چرا پول پس انداز می کنم؟

process was I'm doing this because I want to hopefully buy a different car in the future.

روند فکر من این بود که این کار را انجام می دهم زیرا می خواهم امیدوارم در آینده یک ماشین متفاوت بخرم.

So you can use it to defend yourself. "Why are you doing this?" "Oh, my thought process

بنابراین می توانید از آن برای دفاع از خود استفاده کنید. " چرا اینجوری میکنی؟" "اوه، روند فکر من

was this. Please understand." So you can use it in both ways as a question or as a defense.

این بود. لطفا درک کنید." بنابراین می توانید از آن به هر دو صورت به عنوان سوال یا دفاع استفاده کنید.

All right, let's watch this so you can see how it was used.

خوب، بیایید این را تماشا کنیم تا بتوانید نحوه استفاده از آن را ببینید.

Vanessa: It's incredible that they had the thought

ونسا : باورنکردنی است که آنها این فکر

process to say, "We need to save wood. Let's use what we've got." Nature, the sun. It's

را داشتند که بگویند، "ما باید چوب را ذخیره کنیم. بیایید از آنچه داریم استفاده کنیم." طبیعت، خورشید

incredible that they had the thought process to say, "We need to save wood. Let's use what

باورنکردنی است که آنها این فکر را داشتند که بگویند، "ما باید چوب را ذخیره کنیم. بیایید از آنچه

we've got." It's incredible that they had the thought process to say, "We need to save

داریم استفاده کنیم." باورنکردنی است که آنها این فکر را داشتند که بگویند، "ما باید

wood. Let's use what we've got." Vanessa:

چوب را ذخیره کنیم. بیایید از آنچه داریم استفاده کنیم." ونسا

The next expression is "to tackle." Dan:

: تعبیر بعدی «مقابله کردن» است. دن:

Ahh! Vanessa:

آهان! ونسا:

Yeah. Have you ever watched rugby or American football? The players will just slam into

آره. آیا تا به حال راگبی یا فوتبال آمریکایی تماشا کرده اید؟ بازیکنان فقط به

each other and kind of like wrestling, push each other down.

یکدیگر برخورد می کنند و به نوعی مانند کشتی، یکدیگر را به سمت پایین هل می دهند.

Dan: It literally means to grab and throw somebody

دن: در لغت به معنای گرفتن و انداختن کسی به

down, but you go down with them. Vanessa:

پایین است، اما شما با او پایین می روید. ونسا:

Yeah. So you are tackling someone. This is the literal definition of "to tackle," but

آره. بنابراین شما با کسی برخورد می کنید. این تعریف تحت اللفظی «مقابله کردن» است،

is that how Carla used it? Dan:

اما آیا کارلا از آن استفاده کرده است؟ دن:

No. So yeah, there's a figurative way that we use this that is probably more common and

نه. پس بله، یک روش مجازی برای استفاده از آن وجود دارد که احتمالاً رایج‌تر است و

it's just- Vanessa:

فقط همین است- ونسا:

Yeah, we use this all the time. Dan:

بله، ما همیشه از آن استفاده می‌کنیم. دن:

Yeah. It just means to do something that's really difficult and big, maybe too big, even.

آره این فقط به این معنی است که کاری را انجام دهید که واقعاً دشوار و بزرگ است، شاید خیلی بزرگ، حتی.

For example, if you say, "I'm going to learn 1,000 words tonight"...

مثلاً اگر بگویید «امشب 1000 کلمه یاد می گیرم »...

Vanessa: Whoa.

ونسا: وای.

Dan: ...you're probably tackling too much.

دن: ...شما داری خیلی تکل میزنی.

Vanessa: Yeah. If you say, "I'm going to tackle these

ونسا: آره. اگر بگویید «من با این

verbs" or I'm going to tackle some big problem," just like the American football example with

افعال مقابله می‌کنم» یا با مشکل بزرگی مقابله می‌کنم، درست مانند مثال فوتبال آمریکایی که

you're physically taking down a big person, that's a big task. It's not impossible, but

شما از لحاظ فیزیکی یک شخص بزرگ را پایین می‌آورید، این کار بزرگی است. غیرممکن است، اما

it's just a big task. So maybe this year, at the beginning of the year, you decided

این فقط یک کار بزرگ است. بنابراین شاید امسال، در ابتدای سال، تصمیم

you had a couple goals for yourself. "I'm going to tackle my fear of public speaking."

گرفتید که چند هدف برای خود داشته باشید. "من می خواهم ترسم از سخنرانی در جمع را برطرف کنم."

Ooh. So maybe you're going to join a public speaking organization and just practice public

اوه. "قرار است به یک سازمان سخنرانی عمومی بپیوندید و فقط هر ماه سخنرانی عمومی را تمرین کنید

speaking each month, or you're going to do something actively to try to overcome some

، یا به طور فعال کاری انجام دهید تا بر برخی

difficulty. "Oh, that's a lot to tackle, but you can do it."

مشکلات غلبه کنید."

Dan: Yeah. It's kind of used as like a confidence

: آره. به نوعی به عنوان تقویت اعتماد به نفس استفاده می شود

boost. And some people just say, "It's a lot to tackle, but I think I can do it." Right?

. و برخی از مردم فقط می گویند، "تک زدن زیاد است ، اما فکر می کنم می توانم آن را انجام دهم." درست است؟

So you just put it in this one catchphrase. "It's a lot to tackle."

بنابراین شما فقط آن را در این یک عبارت کلیدی قرار دهید. "این یک جمله است. چیزهای زیادی برای حل کردن."

Vanessa: Yeah. "So learning all of these verbs is a

ونسا: بله. "پس یادگیری همه این افعال کار

lot to tackle, but I think I can do it." So I hope for you that all of the vocabulary

زیادی برای مقابله است، اما فکر می کنم می توانم آن را انجام دهم." بنابراین امیدوارم که تمام

from this lesson, even though it's a lot to tackle over the whole month, you can do it.

واژگان این درس، حتی برای شما مفید باشد. اوه در کل ماه باید با آن مقابله کرد، شما می توانید آن را انجام دهید.

Study little by little. Keep practicing. You can tackle it. You can do it. All right, let's

کم کم مطالعه کن به تمرین ادامه دهید. می توانید با آن مقابله کنید. شما می توانید آن را انجام دهید. باشه

watch the clip. Carla:

بیا کلیپ رو ببینیم کارلا:

They've lifted that sense, but it's a huge investment, as you can imagine, to tackle

آن‌ها این حس را تقویت کرده‌اند، اما همانطور که می‌توانید تصور کنید، برای مقابله با

that kind of distribution, and we're still a family owned company. We've never had investors.

این نوع توزیع، سرمایه‌گذاری عظیمی است، و ما هنوز یک شرکت خانوادگی هستیم. ما هرگز سرمایه گذار نداشته ایم.

Everything has been grassroots grown. But it's a huge investment, as you can imagine,

همه چیز به صورت پایه رشد کرده است. اما همانطور که می توانید تصور کنید

to tackle that kind of distribution. But it's a huge investment, as you can imagine to tackle

، مقابله با این نوع توزیع یک سرمایه گذاری بزرگ است. اما این یک سرمایه گذاری بزرگ است، همانطور که می توانید تصور کنید برای مقابله با

that kind of distribution. Dan:

این نوع توزیع. دن:

The next expression is "on top of," and this can mean as it literally sounds, you're on

عبارت بعدی "در بالای" است و این می تواند به این معنی باشد که به معنای واقعی کلمه، شما

the top of something or at the greatest point. For example, "I'm on top of the world!" People

در بالای چیزی یا در بهترین نقطه هستید. به عنوان مثال، "من در بالای جهان هستم!" مردم

say that figurative, actually. It means that you're the best person ever if you say, "I'm

می گویند که مجازی، در واقع. این بدان معناست که اگر بگویید "

on top of the world" or- Vanessa:

من بالای دنیا هستم" یا - ونسا

You might be on top of Mount Everest, though. In this case you are literally on top of the

: ممکن است در بالای قله اورست باشید، به این معنی است که شما بهترین شخص هستید. در این صورت شما به معنای واقعی کلمه در بالای

world. Dan:

جهان هستید. دن:

Ooh, that's true. But you may also say to your child, "Don't stand on top of the table.

اوه، این درست است. اما ممکن است به فرزندتان هم بگویید: "بالای میز بایست.

Right. Don't stand on the top of it. So this is literal, but we also use this to mean "in

درست است. بالای آن

addition to." So "I have a lot of homework and on top of that, I also..."

بایست. بنابراین "من تکالیف زیادی دارم و علاوه بر آن، من نیز..."

Vanessa: Have a part-time job.

ونسا: یک کار نیمه وقت داشته باشید.

Dan: Yeah. "I also have to work tonight." Right?

دن: آره. "من هم باید امشب کار کنم." درست است

So this plus this. And we would say that if it's we're already kind of overwhelmed or

؟ این به علاوه این. و ما می گوییم که اگر قبلاً به نوعی غرق شده

we already have something big, then you're going to say, "I have this on top of this

ایم یا قبلاً چیز بزرگی داریم، آنگاه می گویید، "من این را در کنار این

other thing." Vanessa:

چیزهای دیگر دارم." ونسا:

Yeah. It's usually adding responsibility. So it can be used in a positive way, like,

بله، این معمولاً مسئولیت را افزایش می دهد. بنابراین. می توان از آن به روشی مثبت استفاده کرد، مانند:

"Oh, he's such a great guy. And on top of that, he's really handsome." You can use it

"اوه، او خیلی مرد بزرگی است. و علاوه بر این، او واقعاً خوش تیپ است." شما می توانید از

in that positive way, but I feel like it's used negatively more often. What do you think?

آن به روشی مثبت استفاده کنید، اما من احساس می کنم بیشتر اوقات منفی استفاده می شود. شما چه فکر می کنید؟

Dan: Yeah, I mean that sounded all right, what

you said. Vanessa:

ونسا:

Yeah. It's natural. But I feel like we tend to use this in a more negative way.

بله، طبیعی است. اما من احساس می‌کنم که ما تمایل داریم از این به شیوه‌ای منفی‌تر استفاده کنیم.

Dan: Certainly, if you have a lot going on, that's

usually the situation. You have a lot going on, and on top of that you have other things.

که چیزهای دیگری داری

Vanessa: Yes. A lot of stuff going on. What if I said,

ونسا: بله. خیلی چیزها در حال انجام است. چه می شود اگر بگویم

"I was really on top of my game last night"? Dan:

"دیشب واقعاً در اوج بازی ام بودم"؟ دن:

Yeah. Yeah. You're really on top of your game. That means that you're playing the best or

آره. آره. این بدان معناست که شما بهترین بازی را

doing the best that you possibly can. You're on top of your game. You can also just say,

انجام می دهید یا بهترین کاری را که ممکن است انجام می دهید.

"I'm on top of it." Vanessa:

Yes. Dan:

Meaning that you're on it. You're doing it. You're doing the best you can.

به این معنی که شما در حال انجام آن هستید. دارید آن را انجام می‌دهید. شما بهترین کاری را که می‌توانید انجام می‌دهید.

Vanessa: You're staying current. So maybe if your boss

ونسا: شما در حال حاضر هستید. بنابراین شاید اگر رئیستان

says, "How's the project going? Is it going to be done by 4:00 PM today?" You could say,

بگوید، "پروژه چطور پیش می‌رود؟ آیا قرار است تا ساعت 4 بعد از ظهر امروز انجام شود؟» می‌توانید بگویید،

"Yep, I'm on top of it." Dan:

«بله، من در بالای آن هستم.» دن:

Yeah, and you can kind of picture like literally standing or sitting on this thing, right.

بله، و شما می‌توانید به معنای واقعی کلمه ایستادن یا نشستن روی این چیز را تصویر کنید، درست است.

Vanessa: You are conquering it.

ونسا: تو داری فتحش میکنی

Dan: You are conquering it. You're on top of it.

دن: تو داری فتحش میکنی. تو بالای سرش هستی

Vanessa: Yeah. I think that's a common expression to

ونسا: آره فکر میکنم این یه جمله رایجه که

say, "Don't worry, I got it. I'm not falling behind. I'm not procrastinating. I'm on top

بگی: "نگران نباش، فهمیدم. من عقب نمی افتم . من معطل نیستم من در

of it." And that could even be a personality trait, too, like "she is always on top of

بالای آن هستم." و این حتی می تواند یک ویژگی شخصیتی نیز باشد، مانند "او همیشه در بالای

it. She always knows what's going on and she doesn't forget little things." This is kind

آن است. او همیشه می‌داند چه اتفاقی می‌افتد و چیزهای کوچک را فراموش نمی‌کند." این

of an A-type personality. She's always on top of it, and "it" means life.

یک نوع شخصیت نوع A است. او همیشه در بالای آن است و "آن" به معنای زندگی است.

Dan: Yeah, or on top of things.

دن: آره، یا بالاتر از همه چیز.

Vanessa: On top of things. Yes, that could be different

ونسا : بالاتر از همه چیز. بله، این می تواند

things that are going on in her life. Because we talked about a couple of different ways

چیزهای متفاوتی باشد که در زندگی او در حال وقوع است. زیرا ما در مورد چند راه مختلف

to use this like standing on top of... Dan:

برای استفاده از این مانند ایستادن در بالای... دن

The world. Vanessa:

: دنیا صحبت کردیم. ونسا:

...a mountain, to be on top of something or one thing on top of another, kind of building

. .. یک کوه، برای قرار گرفتن در بالای چیزی یا یک چیز روی دیگری، به نوعی ایجاد

this responsibility, I recommend checking out the lesson guide so that you can just

visually see each of those sentences. It's going to help you to remember them, but also

این مسئولیت آنها را به خاطر بسپارید، اما

hopefully be able to use them yourself. That's the goal. I hope so. All right. Let's watch

امیدوارم خودتان هم بتوانید از آنها استفاده کنید. هدف این است. امیدوارم همینطور باشد. بسیار خوب. بیایید

the clips that you can see how I use this wonderful expression to talk about salt. Let's

کلیپ هایی را تماشا کنیم که می توانید ببینید چگونه از این عبارت فوق العاده برای صحبت در مورد نمک استفاده می کنم. بیایید

watch. Carla:

تماشا کنیم. Carla:

The bleaching caused it to be bitter, so they had to sweeten it. So they added dextrous,

The bleaching باعث تلخی آن شد، پس مجبور شدند آن را شیرین کنند، بنابراین مواد زبردست اضافه کردند

which causes it to be sticky so it wouldn't shake out of the jar. So they added anti-caking

که باعث چسبندگی آن می شود تا تکان نخورد. ف کوزه. بنابراین آنها مواد شیمیایی عامل ضد جوش را اضافه کردند

agent chemicals. Vanessa:

. ونسا:

One thing top of another. One thing on top of another. One thing on top of another.

یک چیز بالاتر از دیگری. یک چیز روی دیگری. یک چیز روی دیگری.

Vanessa: The next expression is "to come to terms with

ونسا: عبارت بعدی این است که «با چیزی کنار بیای

something." There's lot of words in this expression, but "to come to terms with something" means

». کلمات زیادی در این عبارت وجود دارد، اما "با چیزی کنار آمدن" به این معنی است

you're accepting something that is maybe emotionally difficult. And I feel like we have to do this

که شما چیزی را می پذیرید که شاید از نظر احساسی دشوار باشد. و من احساس می کنم که ما باید این

a lot in life. In order to live somewhat satisfied, you have to come to terms with difficult things

کار را در زندگی انجام دهیم. برای اینکه تا حدودی راضی زندگی کنید ، باید با مسائل سخت

in your life and then move on. So what is something for you that you've come to terms

زندگی خود کنار بیایید و سپس ادامه دهید. پس چیزی برای شما چیست که با آن

with and you've lived? Dan:

کنار آمده اید و زندگی کرده اید؟ دن:

Yes, I have a personal example. Vanessa:

بله، من یک مثال شخصی دارم. ونسا:

Okay. Dan:

باشه. دن:

So some of you might have struggles with body image. I will say that it wasn't a huge struggle

بنابراین ممکن است برخی از شما با تصویر بدن مشکل داشته باشید . من می گویم که این یک مبارزه بزرگ

for me, but in puberty I realized that I'm a really skinny guy. Right? So that used to

برای من نبود، اما در سن بلوغ متوجه شدم که یک مرد واقعاً لاغر هستم. درست؟ پس این قبلاً

bother me. I kind of wanted to be bigger and stronger, but I had to come to terms with

من را آزار می داد. یک جورهایی می خواستم بزرگتر و قوی تر باشم، اما باید با

the fact that I will never be a buff guy. I will never be very big or strong. I'm just

این واقعیت کنار می آمدم که هیچ وقت یک مرد خوش اخلاق نخواهم بود. من هرگز خیلی بزرگ یا قوی نخواهم بود. من فقط

a skinny guy, and I've come to terms with that. I came to terms with it a long time

یک مرد لاغر هستم و با آن کنار آمده ام. خیلی وقت پیش باهاش ​​کنار اومدم

ago. It doesn't bother me anymore. I've embraced it, one may say. I wear skinny jeans or a

دیگه اذیتم نمیکنه شاید یکی بگوید من آن را پذیرفته ام . من شلوار جین تنگ یا پیراهن تنگ می پوشم

skinny shirt, and I just say, "Look at me. I'm a skinny guy and I like it."

و فقط می گویم: "به من نگاه کن. من یک پسر لاغر هستم و آن را دوست دارم."

Vanessa: So you have really come to terms with it,

ونسا: پس شما واقعاً با آن کنار آمده‌اید،

but this is something that may be for you and puberty as you're kind of learning about

اما این چیزی است که ممکن است برای شما و بلوغ باشد، زیرا در حال یادگیری در مورد

yourself and your body's changing, you feel- Dan:

خودتان و تغییر بدنتان هستید، احساس می‌کنید - دن:

I used to hate it. Vanessa:

من از آن متنفر بودم. ونسا:

Yeah, it's a difficult thing. And then you realized, "Okay, this is just who I am," especially

آره، چیز سختی است. و بعد متوجه شدی، "خوب، این من هستم"، به خصوص

I think this might have been a difficult thing for you because your brother is twice-

فکر می کنم این ممکن است برای شما مشکل باشد، زیرا برادر شما دو برابر است -

Dan: He's huge.

دن: او بزرگ است.

Vanessa: He's like twice as big as you are. He's like

ونسا: او دو برابر بزرگتر از توست. او مانند

a big football player kind of guy. So it's kind of the opposite of your body type. So

یک فوتبالیست بزرگ است. بنابراین به نوعی برعکس نوع بدن شماست. پس

maybe growing up you had to really come to terms with the fact that you're different

شاید وقتی بزرگ شدی باید با این واقعیت کنار می‌آمدی که با برادرت فرق می‌کنی

from your brother and just different kind of guy.

و فقط پسر متفاوتی.

Dan: Yeah, it was mostly, probably just thinking

دن: آره، بیشتر، احتمالاً فقط به این

about with the ladies, honestly, like, will they think I'm just too scrawny? "Scrawny"

موضوع فکر می‌کردم، صادقانه بگویم، آیا آنها فکر می‌کنند که من خیلی ضعیف هستم؟ "Scrawny

is like the really bad word for "skinny." Vanessa:

" مانند کلمه واقعا بد برای "لاغر" است. ونسا:

It's not a bad word as in a curse word, but it just feels really negative.

این کلمه بدی نیست که در یک کلمه نفرین آمده است، اما واقعاً احساس منفی دارد.

Dan: Yeah.

دن: آره

Vanessa: Did it work out for you with the ladies?

ونسا: با خانم ها به دردت خورد؟

Dan: It worked out in the end.

دن : در نهایت درست شد.

Vanessa: Good. I'm curious, what is something that

ونسا: خوب. من کنجکاو هستم، چیزی که

for you, you have needed to come to terms with? You might have noticed that in Dan's

برای شما باید با آن کنار بیاید چیست؟ شاید متوجه شده باشید که در

sentence, in his example, he said, "Come to terms with the fact that." So here he is stating

جمله دن، در مثال او گفته است: " با این واقعیت کنار بیایید." بنابراین در اینجا او بیان می کند

that "It's a fact. I'm a skinny guy." Dan:

که "این یک واقعیت است. من یک مرد لاغر هستم." دن:

I can't change it. Vanessa:

نمیتونم عوضش کنم. ونسا:

"This is something I can't change." Or you might say, "I just need to come to terms with

"این چیزی است که من نمی توانم تغییر دهم." یا ممکن است بگویید، "فقط باید با

the fact that my native language of Japanese is completely different than English. I can't

این واقعیت کنار بیایم که زبان مادری من ژاپنی کاملاً متفاوت از انگلیسی است. من نمی توانم

change that, but I'm still going to try my best to learn English." So it is a fact that

آن را تغییر دهم، اما همچنان تمام تلاشم را برای یادگیری زبان انگلیسی خواهم کرد." بنابراین این یک واقعیت است که

Japanese and English are way different. We don't really share any grammar or any vocabulary,

ژاپنی و انگلیسی تفاوت زیادی دارند. ما واقعاً گرامر یا واژگان مشترکی نداریم،

but your native language is Japanese. You can't change that. So you could say, "I need

اما زبان مادری شما ژاپنی است. شما نمی توانید آن را تغییر دهید. بنابراین می توانید بگویید: "باید

to come to terms with the fact that English is a little bit more challenging for me because

با این واقعیت کنار بیایم که انگلیسی به دلیل زبان مادری ام کمی برای من چالش برانگیزتر

of my native language. But I'm not going to let it stop me. I'm not going to let it hold

است. اما اجازه نمی دهم که مانع من شود. اجازه نمی دهم.

me back. I'm going to push on." This is something that's maybe a little difficult, but you are

من را عقب نگه می دارد. این چیزی است که شاید کمی دشوار باشد، اما شما آن

going to embrace it and continue on in life. Dan:

را در آغوش می گیرید و به زندگی ادامه می دهید. دن:

Yes. Vanessa:

بله. ونسا

All right, let's watch the clips. You can see how this wonderful expression was used.

: باشه، بیا کلیپ ها رو ببینیم. می توانید ببینید که چگونه از این عبارت فوق العاده استفاده شده است.

Carla: What we have kind of come to terms with is

کارلا: چیزی که ما به نوعی با آن کنار آمده‌ایم

we've realized the salt is actually perfect in its own way. What have kind of come to

این است که متوجه شده‌ایم نمک در واقع در نوع خود عالی است. چیزی که به نوعی با آن کنار آمده

terms with is we've realized the salt is actually perfect in its own way. What we have kind

ایم این است که متوجه شده ایم نمک در واقع در نوع خود عالی است. چیزی که ما به نوعی با

of come to terms with as we've realized the salt is actually perfect in its own way.

آن کنار آمده‌ایم زیرا متوجه شده‌ایم که نمک در واقع در نوع خود عالی است.

Dan: The next expression is "side by side." Hey,

دان: عبارت بعدی «در کنار هم» است. هی،

we're sitting side by side right now. Vanessa:

الان کنار هم نشسته ایم. ونسا:

We are. Dan:

ما هستیم. دن:

Yeah. So this just means "next to each other." And so you could use this in a kind of comparative

آره بنابراین این فقط به معنای "در کنار یکدیگر" است. و بنابراین می توانید از این به نوعی مقایسه

way, like Carla said in the conversation. "So when you try the salts side by side,"

ای استفاده کنید، همانطور که کارلا در گفتگو گفت. «پس وقتی نمک‌ها را کنار هم امتحان می‌کنید»،

meaning right next to each other, one after another, then you'll be able to tell a difference.

یعنی درست در کنار هم، یکی پس از دیگری، آنگاه می‌توانید تفاوت را تشخیص دهید.

So this is a little more complex way to use "side by side."

بنابراین این روش کمی پیچیده تر برای استفاده از "سایت بای ساید" است.

Vanessa: I feel like whenever someone asked me specifically

ونسا: احساس می‌کنم هر وقت کسی از من

about a small difference in something, I often use this expression. "I need to hear them

در مورد تفاوت کوچکی در چیزی سؤال می‌کند، اغلب از این عبارت استفاده می‌کنم. "من باید آنها را در

side by side" or "I need to taste them side by side." So for example, we watch some Miyazaki

کنار هم بشنوم" یا "من باید آنها را کنار هم بچشم." به عنوان مثال، ما چند فیلم میازاکی را تماشا می کنیم

movies. This is a Japanese animator who makes some great movies for kids, but also for adults.

. این یک انیماتور ژاپنی است که چند فیلم عالی برای کودکان و بزرگسالان می سازد.

And there are some different English translations of those movies.

و چند ترجمه مختلف انگلیسی از آن فیلم ها وجود دارد.

Dan: Yeah, it's a couple of versions. There's some

دن: آره، این چند نسخه است.

debate about what's better. Vanessa:

بحث هایی در مورد اینکه چه چیزی بهتر است وجود دارد. ونسا:

There's some debate about which one is best. So we thought, "Oh, maybe we should buy the

بحث هایی در مورد اینکه کدام یک بهترین است وجود دارد. بنابراین فکر کردیم، "اوه، شاید بهتر باشد

DVD of those movies so that we can continue to watch them instead of trying to find them

دی وی دی آن فیلم ها را بخریم تا بتوانیم به تماشای آنها ادامه دهیم، به جای اینکه

online every single time we want to watch them." And then we thought, "Which version

هر بار که می خواهیم آنها را به صورت آنلاین پیدا کنیم." و سپس فکر کردیم، "کدام نسخه را

should we get? There's different versions in English. Which one should we get?" And

باید دریافت کنیم؟ نسخه های مختلف به زبان انگلیسی وجود دارد. کدام یک را باید دریافت کنیم؟" و

then I said, "I don't really hear a difference unless I listen to them side by side. I think

بعد گفتم: "من واقعاً تفاوتی نمی‌شنوم مگر اینکه کنار هم به آنها گوش کنم. فکر می‌کنم

both are great. Both versions and English are great, but I can't hear the difference

هر دو عالی هستند. هر دو نسخه و انگلیسی عالی هستند، اما من نمی‌توانم تفاوت را

unless I hear them side by side." So this means directly one after another, the same

بشنوم مگر اینکه آنها را کنار هم بشنوم. سمت." بنابراین این به معنای مستقیماً یکی پس از دیگری، همان

sentence, then the same sentence. Otherwise it sounds the same.

جمله، سپس همان جمله است. وگرنه صداش همینه

Dan: Yeah, and you may even say, "I need a side

دان: بله، و حتی ممکن است بگویید، "من به یک مقایسه جانبی نیاز دارم

by side comparison," so use it as an adjective like that. But we also use the "side by side"

"، پس از آن به عنوان صفتی مانند آن استفاده کنید. اما ما از "کنار به پهلو" نیز

maybe as a camaraderie expression. So if you're together in something, right? "We walked side

شاید به عنوان یک بیان رفاقتی استفاده می کنیم. پس اگر در چیزی با هم هستید، درست است؟ ما

by side into the difficult situation." I don't feel like it's super common anymore.

دوش به دوش وارد شرایط سخت شدیم.» من دیگر احساس نمی‌کنم که خیلی رایج است.

Vanessa: You might hear that, though. It kind of means

ونسا: ممکن است شما این را بشنوید. به نوعی به این معنی است

that you are together. "We are struggling with this together."

که شما با هم هستید. ما با هم در حال مبارزه با این موضوع هستیم.»

Dan: Right. "We're doing this side by side. We're

دن: درسته "ما این کار را در کنار هم انجام می دهیم.

together in this." Vanessa:

در این با هم هستیم." ونسا:

Yeah. Yeah. You could use it like that, and it could also just mean as simple as what

آره. آره شما می توانید آن را به همین شکل استفاده کنید، و همچنین می تواند به سادگی همان چیزی باشد که

Dan said at the very beginning, "We are sitting side by side on the couch." Okay. Yeah. It's

دن در همان ابتدا گفت: "ما در کنار هم روی مبل نشسته ایم." باشه. آره این یک

something very literal and... Dan:

چیز بسیار تحت اللفظی است و... دن:

That's a fact. Vanessa:

این یک واقعیت است. ونسا:

...very simple. All right, let's watch the clips that you can see how we used "side by

...خیلی ساده. بسیار خوب، بیایید کلیپ هایی را تماشا کنیم که می توانید ببینید چگونه از "

side" to talk about tasting different salts. Carla:

سایید بای ساید" برای صحبت در مورد طعم نمک های مختلف استفاده کردیم. کارلا:

Once you start to taste different salts side by side, you'll start to go, "Oh, wow, I can

وقتی شروع به مزه کردن نمک‌های مختلف در کنار هم کردی، شروع می‌کنی به گفتن، "اوه، وای، من می‌توانم

taste that. This one's a little more bitter." Once you start to taste different salts side

طعم آن را بچشم. این یکی کمی تلخ‌تر است." وقتی شروع به مزه کردن نمک های مختلف در

by side, you'll start to go, "Oh, wow, I can taste that. This one's a little more bitter."

کنار هم کردید، شروع می کنید به گفتن، "اوه، وای، من می توانم طعم آن را بچشم. این یکی کمی تلخ تر است."

Once you start to taste different salts side by side, you'll start to go, "Oh, wow, I can

وقتی شروع کردید کنار هم نمک های مختلف را بچشید ، شروع می کنید به گفتن، "اوه، وای، من می توانم

taste that this one's a little more bitter." Vanessa:

طعم این نمک را کمی تلخ تر کنم." ونسا:

The next expression is "to be all about something." Dan:

عبارت بعدی این است که "همه چیز در مورد چیزی بودن". دن:

"All about." Vanessa:

"همه چیز." ونسا:

Yeah, so in the conversation, Carla was saying that her family is all about salt.

آره، پس در گفتگو، کارلا می گفت که خانواده اش تماماً به نمک علاقه دارند.

Dan: Makes sense.

دن: منطقی است.

Vanessa: Yeah. That means that they like, very intensely,

ونسا: آره. این بدان معناست که آنها به شدت

salt. Dan:

نمک را دوست دارند. دن:

Yes. Vanessa:

بله. ونسا:

Her family's been involved in the salt business for a long time, so she can say, "We're all

خانواده‌اش مدت‌هاست که درگیر تجارت نمک بوده‌اند، بنابراین او می‌تواند بگوید: "ما همه

about salt." Dan:

در مورد نمک هستیم." دن:

And they know all about salt. They know almost everything about it.

و آنها همه چیز را در مورد نمک می دانند. آنها تقریباً همه چیز را در مورد آن می دانند.

Vanessa: Yeah. Yeah. So they are deeply involved in

ونسا: آره. آره بنابراین آنها عمیقاً درگیر

that. They like it a lot. "We're all about salt." If you like something a lot, maybe

آن هستند. خیلی دوست دارند. "ما همه در مورد نمک هستیم." اگر چیزی را خیلی دوست دارید، شاید

if you like English a lot, you can say, "Yeah, I'm all about English. Every moment of every

اگر انگلیسی را خیلی دوست دارید، می توانید بگویید: "آره، من همه چیز در مورد انگلیسی هستم. هر لحظه از هر

day, that's what I think about. I'm all about English." But it could also be to talk about

روز، این چیزی است که من به آن فکر می کنم. من تماماً در مورد انگلیسی هستم." اما همچنین می تواند صحبت در مورد

a main reason for something. So how would you use this if you were going to use it to

یک دلیل اصلی برای چیزی باشد. بنابراین اگر می خواهید از آن برای صحبت در مورد یک دلیل اصلی استفاده کنید، چگونه از این استفاده می کنید

talk about a main reason? Dan:

؟ دن

The main reason? Vanessa:

: دلیل اصلی؟ ونسا:

Yeah. Dan:

آره. دن:

What comes to mind for me, obviously, is hockey. Vanessa:

آنچه که به ذهن من می رسد، بدیهی است که هاکی است. ونسا:

Okay. Dan:

باشه. دن:

Because I love hockey. So "hockey is all about skating" or "being good at hockey is all about

چون من عاشق هاکی هستم. بنابراین "هاکی همه چیز در مورد اسکیت است" یا "خوب بودن در هاکی همه چیز در مورد

skating. Can you skate well?" So this is the primary factor. The thing you need to know

اسکیت است. آیا می توانید خوب اسکیت کنید؟" بنابراین این عامل اصلی است. چیزی که

more than anything else or the thing you need to be able to do more than anything else.

بیش از هر چیز دیگری باید بدانید یا چیزی که بیش از هر چیز دیگری باید بتوانید انجام دهید.

So you could say, "Yeah, being good at hockey is all about skating."

بنابراین می توانید بگویید: "بله، خوب بودن در هاکی فقط به اسکیت کردن بستگی دارد."

Vanessa: I would say the same thing about starting

ونسا: من هم همین را در مورد راه اندازی

a business. Starting a business- Dan:

یک تجارت می گویم. راه اندازی یک تجارت- دن

It's all about skating? Vanessa:

: همه چیز در مورد اسکیت است؟ ونسا

It's not all about skating. That would be pretty fun, though. Maybe a hockey business.

: همه چیز اسکیت بازی نیست. هر چند که بسیار سرگرم کننده خواهد بود. شاید یک تجارت هاکی.

But starting a business is all about dedication. If you are willing to dedicate your time and

اما راه اندازی یک کسب و کار تماماً با فداکاری است. اگر مایلید زمان و انرژی خود را اختصاص دهید

your energy, then you're probably going to succeed.

، احتمالاً موفق خواهید شد.

Dan: It's all about diligence.

دن : همه چیز در مورد سخت کوشی است.

Vanessa: Yeah, it's a really important factor, is diligence

ونسا: بله، این یک عامل بسیار مهم است، تلاش

and dedication. So starting a business is all about dedication. Yes, you need good ideas.

و فداکاری است. بنابراین راه اندازی یک کسب و کار تماماً با فداکاری است. بله، شما به ایده های خوب نیاز دارید.

You need to be probably good at what you're doing, but if you're not dedicated, it's not

احتمالاً باید در کاری که انجام می‌دهید خوب باشید ، اما اگر متعهد نباشید، کارساز

going to work. Dan:

نخواهد بود. دن:

Yeah, and this is an exaggeration, so it's not literally all about this. You need to

بله، و این یک اغراق است، بنابراین به معنای واقعی کلمه همه چیز در مورد این نیست. شما باید

know other things, too. But if you really want to emphasize the most important thing,

چیزهای دیگری را نیز بدانید. اما اگر واقعاً می‌خواهید بر مهمترین چیز تأکید کنید،

then you'll say "all about." Vanessa:

«همه چیز» را خواهید گفت. ونسا:

Yes, "it is all about dedication. It is all about skating." Or you could just say, "I'm

بله، "همه چیز در مورد فداکاری است. همه چیز در مورد اسکیت است." یا فقط می توانید بگویید "من

all about English," and it means that you like English a lot.

همه چیز در مورد انگلیسی هستم" و این بدان معنی است که شما انگلیسی را بسیار دوست دارید.

Dan: Yeah. You always... You love it. You want

دن: آره تو همیشه... دوستش داری. شما می

to study all the time. Yeah, that's probably you, right?

خواهید همیشه مطالعه کنید. بله، احتمالاً شما هستید، درست است؟

Vanessa: Yeah. I hope so. All right. Let's watch the

ونسا: آره. امیدوارم. خیلی خوب. بیایید این

clip so that you could see how this was used. Carla:

کلیپ را تماشا کنیم تا نحوه استفاده از آن را مشاهده کنید. کارلا:

Our whole family is... They're all about the salt.

تمام خانواده ما... همه آنها در مورد نمک هستند.

Vanessa: Sure.

ونسا: حتما.

Carla: They send us pictures. "I'm at this grocery

کارلا: برای ما عکس می فرستند. "من در این فروشگاه مواد غذایی هستم

store. Here it is," or "I'm in this country. Here it is," so it's fun.

. اینجاست" یا "من در این کشور هستم.

Vanessa: Oh, that's so cool.

ونسا: اوه، خیلی باحاله.

Carla: Our whole family is... They're all about the

کارلا: تمام خانواده ما... همه آنها در مورد

salt. Our whole family is... They're all about the salt.

نمک هستند. تمام خانواده ما ... همه آنها در مورد نمک هستند.

Vanessa: How did you enjoy that vocabulary lesson?

ونسا: چگونه از آن درس واژگان لذت بردید؟

I hope it was useful and enjoyable for you. Next, it's time for a grammar lesson, where

امیدوارم برای شما مفید و لذت بخش بوده باشد. در مرحله بعد، نوبت به یک درس گرامر می رسد، جایی

we're going to focus on some important phrasal verbs that you heard in the original conversation

که ما بر روی برخی از افعال مهم عبارتی که در گفتگوی اصلی

with Carla. Phrasal verbs are an essential key to English sentences to help you sound

با کارلا شنیده اید تمرکز می کنیم. افعال عبارتی کلیدی ضروری برای جملات انگلیسی هستند تا به شما کمک کنند طبیعی به نظر برسید

natural. So I hope that the phrasal verbs we talk about in this lesson will help you

. بنابراین امیدوارم که افعال عبارتی که در این درس درباره آنها صحبت می کنیم به شما کمک کند

to expand what you can say and also to understand native speakers better. All right, let's get

تا آنچه را که می توانید بگویید و همچنین درک بهتر زبان مادری به شما کمک کند. خیلی خب، بیایید

started. Vanessa:

شروع کنیم. ونسا

The first phrasal verb that we're going to talk about is "to use up." And when we use

: اولین فعل عبارتی که می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم «استفاده کردن» است. و وقتی از چیزی استفاده می

something, you're just making use of it. But what is "use up"? Is it putting it up high?

کنیم، شما فقط از آن استفاده می کنید. اما "استفاده" چیست؟ آیا آن را بالا می برد؟

Dan: No. That means you have finished something.

دن: نه. این یعنی شما کاری را تمام کرده اید.

Vanessa: Completely.

ونسا: کاملا.

Dan: Or used something completely, and we often

دن: یا از چیزی به طور کامل استفاده می شود، و ما اغلب

use this for things in the kitchen. For example, we eat a lot of oatmeal. Therefore we have

از آن برای چیزهایی در آشپزخانه استفاده می کنیم. مثلاً ما بلغور جو دوسر زیاد می خوریم. بنابراین ما

used up the oatmeal. Or if somebody is looking for something in the kitchen, they might say,

از بلغور جو دوسر استفاده کرده ایم. یا اگر کسی به دنبال چیزی در آشپزخانه باشد، ممکن است بگوید:

"Where's the oatmeal? Where's the flour? Where's the milk?" And you can say, "Oh, I'm sorry

"بلغور جوی دوسر کجاست؟ آرد کجاست ؟ شیر کجاست؟" و می توانید بگویید: "اوه،

I used up all the milk." Vanessa:

متاسفم که تمام شیر را مصرف کردم." ونسا:

Or we could split this phrasal verb and say, "I used it up" because we already know that

یا می‌توانیم این فعل عبارتی را تقسیم کنیم و بگوییم: «از آن استفاده کردم»، زیرا از قبل

we're talking about milk, so we can just replace the word "milk" with "it." "Oh, sorry. I used

می‌دانیم که درباره شیر صحبت می‌کنیم، بنابراین می‌توانیم کلمه «شیر» را با «آن» جایگزین کنیم. "اوه، ببخشید.

it up when I was making some hot chocolate last night, or when I was doing something

دیشب وقتی داشتم شکلات داغ درست می‌کردم یا زمانی که کار دیگری انجام می‌دادم از آن استفاده

else." "I used it up" or "I used up the milk." It's completely gone, but we can also use

کردم." «از آن استفاده کردم» یا «شیر را مصرف کردم». کاملاً از بین رفته است، اما می‌توانیم از

this a little bit more figuratively. Dan:

آن به صورت مجازی‌تر نیز استفاده کنیم. دن:

Yeah. People do use it figuratively sometimes. Maybe they say, "I've used up my energy."

آره مردم گاهی اوقات از آن به صورت مجازی استفاده می کنند. شاید بگویند: «انرژی ام را مصرف کرده ام».

If you're awake, you probably still have energy, but if you're just really tired, you could

اگر بیدار هستید، احتمالا هنوز انرژی دارید، اما اگر واقعاً خسته هستید، می توانید

say, "I've used up my energy." Vanessa:

بگویید: "انرژی خود را مصرف کرده ام." ونسا:

Yep. I'm completely ready to rest. Dan:

بله. من کاملا آماده استراحت هستم. دن:

Yeah. And perhaps somebody will say, "I've used up my patience."

آره و شاید کسی بگوید: صبرم تمام شده است.

Vanessa: Oh! Okay.

ونسا: اوه! باشه.

Dan: That means that you're not going to wait for

دن: این بدان معناست که

somebody anymore. Or sometimes if you have a child, they may be... Oh, our kid does this

دیگر منتظر کسی نخواهی بود. یا گاهی اوقات اگر بچه دارید، ممکن است... اوه، بچه ما همیشه این کار را می

all the time, just trying to distract you and do one more thing and just keep on doing

کند، فقط سعی می کند حواس شما را پرت کند و یک کار دیگر انجام دهد و فقط به انجام

what he's doing and not listening. You could say, "All right, I've used up all my patience"

کاری که انجام می دهد و گوش ندادن ادامه دهد. می توانید بگویید: "خیلی خب، من تمام صبرم را تمام کرده ام" یا "صبوری ام تمام شده است

or "I've used up my patience." Vanessa:

." ونسا:

Let's do this. Let's go. Dan:

بیا این کار را بکنیم. بیا بریم. دن:

"It's time to go to bed now." Vanessa:

"الان وقت خوابیدن است." ونسا:

Yeah, you might use this. If you're a teacher, you might say, "Ugh, today was such a hard

بله، ممکن است از این استفاده کنید. اگر معلم هستید، ممکن است بگویید: "اوه، امروز

day. I used up all my patience, and I'm ready to go home." So you can use up something that's

روز خیلی سختی بود. تمام صبرم را تمام کردم و آماده بازگشت به خانه هستم." بنابراین می‌توانید از چیزی استفاده کنید

a little bit more figurative, like patience, energy, or you can also use up money, like

که کمی تصویری‌تر است، مانند صبر، انرژی، یا همچنین می‌توانید پول مصرف کنید، مثلاً

if you are saving to buy maybe a new car. And then you buy the car, you can say, "I

اگر برای خرید یک ماشین جدید پس‌انداز می‌کنید. و بعد شما ماشین را می خرید، می توانید بگویید: "

used up all my savings to buy the car." So your savings is completely gone. Your savings

من تمام پس اندازم را برای خرید ماشین مصرف کردم." بنابراین پس انداز شما کاملاً از بین رفته است. حساب پس انداز شما

account is at zero, or figuratively, maybe close to zero, and you've used up that money.

صفر است، یا به طور مجازی، شاید نزدیک به صفر است، و شما آن پول را مصرف کرده اید.

Carla: Instead of boiling the water, boiling to evaporate

کارلا: به جای جوشاندن آب، جوشاندن برای تبخیر

it, using up all the valuable wood that they needed for other things back then, they realized

آن، استفاده از تمام چوب های ارزشمندی که در آن زمان برای چیزهای دیگر نیاز داشتند، متوجه

that they needed to create these ponds using these clay beds. And using up all the valuable

شدند که باید این حوضچه ها را با استفاده از این بسترهای سفالی ایجاد کنند. و استفاده از تمام

wood that they needed for other things back then and using up all the valuable wood that

چوب های با ارزشی که در آن زمان برای چیزهای دیگر نیاز داشتند و استفاده از تمام چوب های ارزشمندی که در

they needed for other things back then. Vanessa:

آن زمان برای چیزهای دیگر نیاز داشتند. ونسا

The next phrasal verb is "to come from," and here we're talking about originating at some

: فعل عبارتی بعدی "از آمدن" است، و در اینجا ما در مورد مبدأ در یک مقصد صحبت می کنیم

destination, but I want to let you know that we do not use this to talk about your country.

، اما می خواهم به شما اطلاع دهم که ما از این برای صحبت در مورد کشور شما استفاده نمی کنیم.

If someone says, "Oh, where are you from?" If you said, "I come from Brazil," it feels

اگر کسی بگوید: "اوه، شما اهل کجا هستید؟" اگر بگویید "من از برزیل آمده ام" واقعاً احساس عجیبی می کند

really weird. It's kind of like you're a package that's being mailed from Brazil.

. مثل این است که شما بسته ای هستید که از برزیل پست می شود.

Dan: Yeah, it sounds too impersonal or like a real

دن: آره، خیلی غیرشخصی به نظر می رسد یا مانند یک

origin, like "I was born in Brazil," right? "Brazil made me."

اصل واقعی، مانند "من در برزیل به دنیا آمدم"، درست است؟ برزیل من را ساخت.

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

Dan: It's kind of got a weird feel to it.

دن : یه جورایی حس عجیبی داره.

Vanessa: You might hear this in really, really formal

ونسا: شما ممکن است این را در موقعیت‌های واقعاً رسمی بشنوید

situations, but I just want to let you know upfront that we don't talk about this specifically

، اما من فقط می‌خواهم از قبل به شما اطلاع دهم که ما در مورد این موضوع به‌طور خاص

for your home country, but there's a lot of other ways that we can talk about "come from"

برای کشور شما صحبت نمی‌کنیم، اما راه‌های زیادی وجود دارد که می‌توانیم درباره «بیا» صحبت کنیم. از"

for people or for items. So what do you think is a main way that we use "to come from"?

برای افراد یا اقلام. بنابراین به نظر شما راه اصلی که ما از "از آمدن" استفاده می کنیم چیست؟

Dan: So I think somebody might use this in a question

دن: بنابراین من فکر می کنم اگر کسی نداند چیزی از کجا آمده است، ممکن است از این در یک سؤال

a lot if they don't know where something came from. So if there's something in your house

زیاد استفاده کند . بنابراین اگر چیزی در خانه

that you don't know where it's from, you might ask, "Where did this come from?"

شما وجود دارد که نمی دانید از کجا آمده است، ممکن است بپرسید "این از کجا آمده است؟"

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

Dan: And then Vanessa might say, "Oh, it came from

دن: و سپس ونسا ممکن است بگوید، برای مثال، "اوه، از

Target," for example. Vanessa:

Target آمد." ونسا

It came from Amazon. Dan:

: از آمازون آمد. دن:

Yeah, it came from Amazon. Vanessa:

آره، از آمازون اومد. ونسا

The most likely situation. Dan:

: محتمل ترین موقعیت. دن:

Yes. Vanessa:

بله. ونسا:

So if you are a walking in someone's house that you haven't been in before, and they

بنابراین اگر در خانه کسی قدم می‌زنید که قبلاً در آن نرفته‌اید، و

have a really cool statue, a really cool painting, you could say, "Oh, that's really cool. Where

او مجسمه‌ای واقعاً جالب دارد، یک نقاشی واقعاً جالب، می‌توانید بگویید: "اوه، این واقعاً عالی است. از

did that come from?" And you can use it in that questioning situation, "Where did it

کجا آمد؟ " و شما می توانید آن را در موقعیت پرسشگری استفاده کنید، "از کجا

come from?" But we can also use this for maybe for defending yourself as well. Like, "I don't

آمده است؟" اما ما می توانیم از این برای شاید برای دفاع از خود نیز استفاده کنیم. مثلاً «نمی

know where it came from." This is kind of the classic teenage situation that if your

دانم از کجا آمده است». این یک نوع موقعیت کلاسیک نوجوانان است که اگر

mom goes into your bedroom and she smells weed, for example, which is marijuana. So

مادرتان به اتاق خواب شما برود و بوی علف، مثلاً ماری جوانا، به مشام برسد. بنابراین

if she smells that and she's like, "What is that smell?" You're like, "Oh, mom, I don't

اگر او آن را بو کند و بگوید " آن بوی چیست؟" شما می گویید: "اوه، مامان، من نمی

know where that smell came from." You're kind of defending yourself. "It wasn't me!"

دانم این بو از کجا آمده است." یه جورایی از خودت دفاع میکنی "این من نبودم!"

Dan: Sure!

دن: حتما!

Vanessa: So you might say, "I don't know where it came

ونسا: پس ممکن است بگویید، "نمی دانم از کجا

from," and this is a vague sense. We're not talking specifically about the destination.

آمده است" و این یک حس مبهم است. ما به طور خاص در مورد مقصد صحبت نمی کنیم.

Dan: Or you might say, "Where'd that come from?"

دن: یا ممکن است بگویید، "این از کجا آمده است؟"

Vanessa: "Oh, where'd that come from? My friend must

ونسا: "اوه، این از کجا آمده است؟ دوست من باید

have put that in my bag. I didn't even know. Where did that come from?" So we often use

آن را در کیف من گذاشته باشد. من حتی نمی دانستم. از کجا آمده است؟" بنابراین ما اغلب از

it in those kind of vague situations. "Where did that come from? I don't know where it

آن در چنین موقعیت‌های مبهم استفاده می‌کنیم. "این از کجا آمده است؟ من نمی دانم از کجا

came from." Dan:

آمده است." دن:

And actually, people use that question if they're really surprised about something somebody

و در واقع، اگر مردم واقعاً از چیزی که کسی گفته تعجب کرده باشند، از این سؤال استفاده می کنند

said, if you say something really rude or mean, you might ask, "Where'd that come from?"

، اگر چیزی واقعاً بی ادبانه یا بد می گویید، ممکن است بپرسید: "این از کجا آمده است؟"

Vanessa: Oh, so this is kind of the figurative sense

ونسا: اوه، پس این نوعی معنای مجازی

of using it. Dan:

استفاده از آن است. دن:

Yeah, a little more figurative. Vanessa:

آره، کمی تصویری تر. ونسا:

If someone is pretty positive, and you're having a good conversation, then all of a

اگر کسی خیلی مثبت باشد، و شما مکالمه خوبی دارید،

sudden they say, "Oh, it's so terrible, blah, blah, blah." And they feel really frustrated,

ناگهان می گویند: "اوه، خیلی وحشتناک است، بل، بلا، بلا." و آن‌ها واقعاً احساس ناامیدی می‌کنند،

right, instantly, you might say, "Whoa, where did that frustration come from?" So it's like,

درست است، فوراً، می‌توانید بگویید: "اوه، این ناامیدی از کجا آمده است؟" پس مثل

where did your frustration originate from? Because all of a sudden, you just kind of

این است که ناامیدی شما از کجا سرچشمه گرفته است؟ چون ناگهان

felt frustrated. It seemed kind of weird that that just happened.

احساس ناامیدی کردی. خیلی عجیب به نظر می رسید که این اتفاق افتاده است.

Dan: But you would always ask, "Where did that

دن: اما شما همیشه می پرسید: "این از کجا

come from?" Vanessa:

آمده است؟" ونسا:

Yeah. "Whoa. Where'd that come from?" That means that statement or that feeling that

آره. "اوه. از کجا آمد؟" این به معنای آن جمله یا احساسی است که

you're expressing. But there is another figurative way that we can use this that is often used,

شما بیان می کنید. اما راه مجازی دیگری وجود دارد که می توانیم از آن استفاده کنیم که اغلب استفاده می شود،

quite interesting. Dan:

بسیار جالب است. دن:

Yes, "You need to see where I'm coming from." Vanessa:

بله، "باید ببینی من از کجا می آیم." ونسا:

Oh, yes. Dan:

اوه، بله. دن:

Or "Can't you see where I'm coming from?" Vanessa:

یا "نمیتونی ببینی از کجا میام؟" ونسا:

What does this mean? "Can't you see where I'm coming from?" Does it mean my home? I'm

این یعنی چی؟ "نمیتونی ببینی از کجا میام؟" یعنی خونه من؟

coming from my home? Dan:

من از خانه ام می آیم؟ دن:

No. It means your point of view, from your perspective or your opinion. So if you say

نه. این به معنای دیدگاه شما است، از منظر یا نظر شما. بنابراین اگر

this to somebody, you're basically telling them that they're only thinking about themselves,

این را به کسی بگویید، اساساً به آنها می گویید که آنها فقط به خودشان فکر می کنند،

only thinking about their feelings. So if you say, "You need to see where I'm coming

فقط به احساساتشان فکر می کنند. بنابراین اگر بگویید، "باید ببینید من از کجا

from," that kind of reminds them that you have an opinion or a feeling in this situation.

آمده ام"، این به آنها یادآوری می کند که در این موقعیت نظر یا احساسی دارید.

Vanessa: I know I've used that in discussions or arguments

ونسا: می دانم که قبلاً از آن در بحث یا مشاجره

with Dan before. Dan:

با دن استفاده کرده ام. دن:

Oh, yes. Vanessa:

اوه، بله. ونسا:

Where I've said, "Oh, can't you see where I'm coming from?" Just to put in perspective

جایی که گفتم: "اوه، نمی‌بینی از کجا می‌آیم؟" فقط برای در نظر گرفتن این موضوع

that- Dan:

- دن:

It's probably a common female refrain. Vanessa:

احتمالاً این یک رفرنس رایج زنانه است. ونسا:

Maybe just "Please see it from my perspective." And it's not necessarily rude. It's just saying,

شاید فقط "لطفاً آن را از دیدگاه من ببینید." و لزوماً بی ادبانه نیست. فقط می گوید:

"Okay, please look at it from my perspective. Can't you see where I'm coming from?" Or "Don't

"خوب، لطفاً از منظر من به آن نگاه کنید. نمی توانید ببینید من از کجا آمده ام؟" یا "نمی بینی از

you see where I'm coming from?" You're asking them to say, "Okay, I understand why you have

کجا می آیم؟" شما از آنها می خواهید بگویند: "خوب، من می فهمم که چرا شما

that point of view. Maybe I don't agree with it, but I understand." So this could be if,

چنین دیدگاهی دارید. شاید من با آن موافق نباشم، اما می فهمم." بنابراین

for example, maybe if you don't agree with something that your parents say and you feel

ممکن است اگر مثلاً با چیزی که والدینتان می گویند موافق نباشید و احساس

like, "Oh, their generation is so different," you might think to yourself, "I understand

کنید "اوه، نسل آنها خیلی متفاوت است"، ممکن است با خود فکر کنید، "من می فهمم

where they're coming from. I understand their point of view because of the way they grew

آنها کجا هستند". من دیدگاه آنها را به خاطر نحوه بزرگ

up, because of their parents, because the world was very different back then. So I understand

شدنشان، به خاطر پدر و مادرشان درک می کنم، زیرا دنیا در آن زمان بسیار متفاوت بود. بنابراین من می فهمم

where they're coming from. I understand their point of view. That's kind of the origin of

که آنها از کجا می آیند. من دیدگاه آنها را درک می کنم . از منشأ

their thoughts." This is a lovely phrasal verb with many different meanings.

افکار آنها." این یک فعل عبارتی دوست داشتنی با معانی مختلف است.

Carla: But you'll see all different colors, and all

کارلا: اما شما همه رنگ‌های مختلف را خواهید دید، و تمام

those different colors come from different mineral compositions coming from the different

آن رنگ‌های مختلف از ترکیب‌های معدنی متفاوتی می‌آیند که از مناطق مختلف

regions. And all those different colors come from different mineral compositions coming

می‌آیند. و تمام آن رنگ های مختلف از ترکیبات معدنی مختلف

from the different regions. And all those different colors come from different mineral

ناشی از مناطق مختلف می آیند. و تمام آن رنگ های مختلف از ترکیبات معدنی مختلف

compositions coming from the different regions. Vanessa:

ناشی از مناطق مختلف می آیند. ونسا

The next phrasal verb is "to start off" or "to start off with something," and you can

: فعل عبارتی بعدی "شروع کردن" یا "شروع کردن با چیزی" است و می توانید

imagine the verb "to start" is the beginning. But when we use "to start off with," we usually

تصور کنید که فعل "شروع کردن" آغاز است. اما وقتی از "برای شروع با" استفاده می کنیم، معمولاً

are talking about the beginning of some kind of series of events. So multiple things are

در مورد شروع نوعی از رویدادها صحبت می کنیم. بنابراین چند چیز

happening afterwards. For example, if I said, "Oh, man, I really, I want to make bread,

بعد از آن اتفاق می افتد. مثلاً اگر من بگویم: «آخ، من واقعاً می‌خواهم نان درست کنم،

but I don't know how to make bread." If Dan is a bread expert, he might say, "To start

اما بلد نیستم نان درست کنم». اگر دن متخصص نان باشد، ممکن است بگوید: "

off with, you need to have a good recipe." Dan:

برای شروع، باید یک دستور پخت خوب داشته باشید." دان:

Toss the flour into the air. Vanessa:

آرد را به هوا بریزید. ونسا:

Oh, wow. You're really an expert. Dan:

اوه، وای. تو واقعا متخصص هستی دن:

That's from the magic of practice. Vanessa:

این از جادوی تمرین است. ونسا:

Throw flour in the air, and it just comes down like a loaf of bread. Amazing. So we're

آرد را در هوا بریزید، و آن مانند یک قرص نان پایین می آید. شگفت انگيز. بنابراین ما می

saying, "to start off with, you need to do this." We're using that phrasal verb kind

گوییم، "برای شروع، شما باید این کار را انجام دهید." ما از آن فعل عبارتی

of as an introduction to the series. "To start off with, you need to do this and here's kind

به عنوان مقدمه ای برای مجموعه استفاده می کنیم. "برای شروع، باید این کار را انجام دهید و در

of the things that you need to do." Dan:

اینجا چیزهایی وجود دارد که باید انجام دهید." دن:

Yeah, I think you use this usually when you're introducing something or if you're giving

آره، فکر می‌کنم معمولاً وقتی چیزی را معرفی می‌کنید یا دستورالعمل می‌دهید، از آن استفاده می‌کنید

instructions. So if you're giving instructions, you might tell the other person, "We need

. بنابراین اگر دستور می دهید ، ممکن است به طرف مقابل بگویید: "ما باید

to start off with this" or if you're- Vanessa:

با این شروع کنیم" یا اگر

You need to start off with a good recipe, then get the ingredients, then have a lot

شما ونسا هستید: باید با یک دستور غذا شروع کنید، سپس مواد تشکیل دهنده را تهیه کنید، سپس یک

of time. Dan:

زمان زیادی دن:

Right. Or if you are maybe making a presentation, you might say, "We're going to start off today

درسته یا اگر ممکن است ارائه‌ای داشته باشید، می‌توانید بگویید: «امروز قرار است

with a little bit of a story," for example. Vanessa:

با کمی داستان شروع کنیم». ونسا:

Yeah, so you could use it to begin something that's going to have several other events

بله، بنابراین شما می توانید از آن برای شروع کاری استفاده کنید که قرار است چندین رویداد

or activities that happen afterwards. So in Dan's sentence, he said, "I'm starting the

یا فعالیت دیگر داشته باشد که بعداً اتفاق می افتد. بنابراین در جمله دن، او گفت: "من

meeting by saying, 'Oh, we're going to start off today with something.'" I want to let

جلسه را با گفتن "اوه، امروز با چیزی شروع می کنیم" شروع می کنم." می خواهم به

you know that you're also going to hear the word "by." "We're going to start off today

شما اطلاع دهم که شما نیز این کلمه را خواهید شنید. "توسط." "ما امروز را

by telling a joke. We're going to start off today with telling a joke." You could use

با گفتن یک جوک شروع می کنیم. ما امروز را با گفتن یک جوک شروع می کنیم." شما می توانید از

either. You're going to hear both of those, but the main part, "start off with" or "start

هر دو استفاده کنید. شما قرار است هر دوی اینها را بشنوید، اما بخش اصلی، "شروع با" یا "شروع

off," it's going to be the same for all of these.

کردن"، برای همه اینها یکسان خواهد بود.

Carla: And the key with salt tasting is you want

کارلا: و نکته کلیدی در مزه نمک این است که شما می‌خواهید

to start off with the highest mineral content salt going to the highest sodium salt. You

با بالاترین محتوای معدنی نمک شروع کنید و به بالاترین نمک سدیم بروید. شما

want to start off with the highest mineral content salt. You want to start off with the

می خواهید با نمک با بالاترین محتوای معدنی شروع کنید. شما می خواهید با

highest mineral content salt. Vanessa:

نمک با بالاترین محتوای معدنی شروع کنید. ونسا:

Were any of those phrasal verbs new to you? I hope that our explanations help you to remember

آیا هیچ یک از آن افعال عبارتی برای شما جدید بود؟ امیدوارم توضیحات ما به شما کمک کند تا آنها را به خاطر بسپارید

them and learn how to use them in real conversations. Next, it's time for a pronunciation lesson.

و یاد بگیرید که چگونه از آنها در مکالمات واقعی استفاده کنید. بعد، نوبت به درس تلفظ می رسد.

We're going to take an in depth look at a couple sentences that you heard in the original

ما قصد داریم به چند جمله ای که در گفتگوی اصلی شنیده اید نگاهی عمیق بیندازیم

conversation. I'm going to break those down step by step so that you can imitate our pronunciation.

. من قصد دارم آنها را مرحله به مرحله تجزیه کنم تا شما بتوانید تلفظ ما را تقلید کنید.

So what I want you to do is I want you to try to repeat with me, speak out loud, use

بنابراین کاری که من از شما می خواهم این است که سعی کنید با من تکرار کنید، با صدای بلند صحبت کنید، از

your pronunciation muscles. It's great to hear me, but it's even better if you speak

عضلات تلفظ خود استفاده کنید. شنیدن من خیلی خوب است، اما اگر

out loud yourself. So I challenge you to be active, and let's get started.

خودتان با صدای بلند صحبت کنید بهتر است. بنابراین من شما را به فعالیت دعوت می کنم و بیایید شروع کنیم.

Vanessa: Hi. Welcome to this month's pronunciation

ونسا: سلام. به درس تلفظ این ماه خوش آمدید

lesson. Today we're going to be focusing on five sentences that you heard in the conversation

. امروز قصد داریم بر پنج جمله ای که در گفتگو

with Carla. And each of those sentences features a vocabulary expression or a phrasal verb

با کارلا شنیدید تمرکز کنیم. و هر یک از آن جملات دارای یک عبارت واژگانی یا یک فعل عبارتی است

that we talked about in the previous lessons, so I hope that this will help you to remember

که در درس های قبلی در مورد آن صحبت کردیم، بنابراین امیدوارم که این به شما کمک کند

those words and pronounce them correctly. What we're going to do is we're going to take

آن کلمات را به خاطر بسپارید و آنها را به درستی تلفظ کنید. کاری که می‌خواهیم انجام دهیم این است که

a look at the clip, and then I'm going to help you break down the sentence so that you

به کلیپ نگاهی بیندازیم، و سپس به شما کمک می‌کنم جمله را بشکنید تا

can say it exactly the way that we did, and then we're going to watch it again. I hope

بتوانید دقیقاً همانطور که ما گفتیم آن را بیان کنید و سپس ما دوباره آن را تماشا خواهم کرد

that your understanding will improve, but also your pronunciation skills. All right,

امیدوارم درک شما و همچنین مهارت های تلفظ شما بهبود یابد. بسیار خوب،

let's start with the first sentence. Carla:

بیایید با جمله اول شروع کنیم. کارلا:

So this started a very sustainable practice that has lasted hundreds of years, and it's

بنابراین این یک عمل بسیار پایدار را آغاز کرد که صدها سال به طول انجامید، و

still there today. This started a very sustainable practice that has lasted hundreds of years.

هنوز هم وجود دارد. این یک عمل بسیار پایدار را آغاز کرد که صدها سال به طول انجامید.

This started a very sustainable practice that has lasted hundreds of years.

این یک عمل بسیار پایدار را آغاز کرد که صدها سال به طول انجامید.

Vanessa: In this sentence, you heard Carla say, "This

ونسا: در این جمله، شنیدید که کارلا می‌گوید: "

started a very sustainable practice that has lasted hundreds of years." She's talking about

این یک عمل بسیار پایدار را آغاز کرد که صدها سال طول کشیده است." او در

the method of creating salt. Instead of burning wood, they're using the sun to evaporate the

مورد روش ایجاد نمک صحبت می کند. آنها به جای سوزاندن چوب، از خورشید برای تبخیر

water, and this is a sustainable process. The sun is always going to be hot, so it's

آب استفاده می کنند و این یک فرآیند پایدار است. خورشید همیشه داغ خواهد بود، بنابراین

easy to evaporate with the sun, and it's sustainable for the earth as well. So let's break down

تبخیر آن با خورشید آسان است و برای زمین نیز پایدار است. پس بیایید

this sentence starting at the beginning. Vanessa:

این جمله را با شروع از ابتدا تجزیه کنیم. ونسا:

In the beginning of the sentence, she says, "This started." "Started." This e-d word "started"

در ابتدای جمله می گوید: این شروع شد. "آغاز شده." این کلمه e-d "شروع"

ends in an "id" sound. "Started." What's another sound that you hear? The word "start" ends

به صدای "id" ختم می شود. "آغاز شده." صدای دیگری که می شنوید چیست؟ کلمه "شروع" به

in a T, but this T is changing to a D. This is super typical in American English that

حرف T ختم می شود، اما این T در حال

T's changed to D sounds. So I want you to say this with me. "This started." It kind

تغییر به D است. بنابراین می خواهم این را با من بگویید. "این شروع شد." به

of sounds like "star" plus "did." "Started." "This started." "This started." I want you

نظر می رسد "ستاره" به علاوه "انجام داد". "آغاز شده." "این شروع شد." "این شروع شد." از شما

to be as active as possible during this lesson. So whenever I'm saying something, and I'm

می خواهم در طول این درس تا حد امکان فعال باشید. بنابراین هر زمان که من چیزی می گویم، و

repeating something a couple of times, I hope that you can say it out loud, too. It's great

چیزی را چند بار تکرار می کنم، امیدوارم که شما هم بتوانید آن را با صدای بلند بگویید.

to listen to my voice, but it's even better if you can say it out loud yourself.

گوش دادن به صدای من عالی است، اما حتی بهتر است که خودتان آن را با صدای بلند بگویید.

Vanessa: All right, let's go to the next part of the

ونسا : باشه، بریم قسمت بعدی

sentence. "A very sustainable practice. A very sustainable practice." Let's break down

جمله. "یک تمرین بسیار پایدار. یک تمرین بسیار پایدار." بیایید

that big word here. Sustain-able. That final part sounds like "uh." "Sustainable." There's

این کلمه بزرگ را در اینجا بشکنیم. پایدار. آن قسمت آخر شبیه "اوه" به نظر می رسد. "پایدار."

two "uh" sounds here at the beginning. Sus-tain-a-ble. So I want you to say that part with me. "A

در ابتدا دو صدای "اوه" وجود دارد. پایدار. بنابراین می خواهم آن قسمت را با من بگویید. "یک

very sustainable practice. A very sustainable practice."

تمرین بسیار پایدار. یک تمرین بسیار پایدار ."

Vanessa: In the next two words, she says, "That has.

ونسا: در دو کلمه بعدی، او می گوید: "

That has." First, let's listen for the vowel sound. "Th-a-a." It's a short E. Even though

که دارد. ابتدا به صدای واکه گوش می دهیم. "ث-ا-ا." این یک E کوتاه است. حتی

the word "that" has an A, "that" often in fast English, it becomes "theh," "eh," "eh."

اگر کلمه "that" دارای یک A است، "that" اغلب در زبان انگلیسی سریع، به "theh"، "eh" "eh" تبدیل می شود.

"That has. That has. That has." But what's happening to the final T in that word? "That."

"که دارد. که دارد. که دارد." اما چه اتفاقی برای T نهایی در آن کلمه می افتد؟ "این."

Do you hear it all? "That has." This is called a stopped T. So instead of making that T sound

همه را می شنوی؟ "که دارای." به این یک T متوقف می گویند. بنابراین به جای اینکه صدای T را

with a puff of air, your tongue is going to stop at the top of your mouth. "That has."

با یک پف هوا ایجاد کنید، زبان شما در بالای دهان شما متوقف می شود. "که دارای."

That has." You're making a T sound. You're just not letting that puff of air escape.

این دارد." شما صدای T را در می آورید. فقط اجازه نمی دهید آن پفک هوا فرار کند.

"That has." "That has." And then she says, "lasted hundreds of years." "Lasted."

"

Vanessa: Ooh, does that sound familiar? It's similar

ونسا: اوه، آشنا به نظر می رسد؟ شبیه

to "started." "We have lasted." So just think l-a-s, "las," plus "did", d-i-d. "Lasted."

به "شروع شد." "ما دوام آوردیم." پس فقط به l-a-s، "las" به اضافه "did"، d-i-d. "Lasted" فکر کنید. "

"Lasted hundreds of years. Lasted hundreds of years." So both past tense verbs, "started,"

صدها سال طول کشید." صدها سال طول کشید." بنابراین هر دو فعل زمان گذشته، "شروع"،

"lasted," have the same type of pronunciation. The T is changing to a D, and that final e-d

"دوام"، نوع تلفظ یکسانی دارند . T در حال تغییر به D است، و انتهای e-d نهایی

ending is going to sound like "id." "Started." "Lasted." Do you think we can put this all

شبیه "id" خواهد بود." شروع شد." "به طول انجامید." آیا فکر می کنید می توانیم همه اینها را

together? Let's go back and take a look at this full sentence? Try to remember all those

کنار هم بگذاریم؟ بیایید به عقب برگردیم و به این جمله کامل نگاهی بیندازیم؟ سعی کنید همه

things we talked about and we're going to see which words are emphasized so that you

چیزهایی را که در مورد آنها صحبت کردیم به خاطر بسپارید و می خواهیم ببینیم کدام کلمات به این صورت تاکید شده اند. که شما

can have the right cadence and rhythm in this sentence.

می توانید آهنگ و آهنگ مناسب را در این جمله داشته باشید.

Vanessa: "This started a very sustainable practice

ونسا: "این یک تمرین بسیار پایدار را آغاز کرد

that has lasted hundreds of years." She's emphasizing "started." "This started a very

که صدها سال به طول انجامید." او بر "شروع شد" تأکید می کند.

sustainable practice," emphasizing both of those words, "that has lasted hundreds of

، "صدها

years." She also emphasizes the word "hundreds" because that's the unimportant part of the

سال طول کشیده است." او همچنین بر کلمه "صدها" تأکید می کند زیرا این قسمت بی اهمیت

sentence. How many years? Hundreds of years. Let's go back and try to say this sentence

جمله است. چند سال؟

by emphasizing those important words. "This started a very sustainable practice that has

" این یک عمل بسیار پایدار را آغاز کرد که

lasted hundreds of years." You want to say it with me? "This started a very sustainable

صدها سال طول کشیده است." آیا آن را با من بگویید؟ این یک عمل بسیار پایدار را آغاز

practice that has lasted hundreds of years." All right. It's your turn. I'm going to pause.

کرد که صدها سال به طول انجامید. خیلی خوب. نوبت شماست من مکث می کنم.

No matter where you live around the world, I'll be listening, so make sure that you say

مهم نیست در کجای دنیا زندگی می‌کنید، من گوش می‌دهم، بنابراین مطمئن شوید که

this out loud with all of the correct pronunciation that we talked about. If you need a reminder,

این را با صدای بلند و با تلفظ صحیحی که در مورد آن صحبت کردیم، بگویید. اگر به یادآوری نیاز دارید،

you could always check out the lesson guide. Each month I send a monthly lesson guide.

همیشه می‌توانید راهنمای درس را بررسی کنید. هر ماه یک راهنمای درسی ماهانه می فرستم.

This is like a mini textbook, and you can see all of the words that we've talked about

این مانند یک کتاب درسی کوچک است، و شما می‌توانید تمام کلماتی را که در مورد آنها صحبت کرده‌ایم

and see how they're pronounced, and that will kind of give you a a good reminder as you're

ببینید و نحوه تلفظ آنها را ببینید، و این به نوعی یادآوری خوبی در حین

practicing this lesson. All right, it's your turn. Say the sentence all by yourself.

تمرین این درس به شما می‌دهد. باشه نوبت توست جمله رو خودت بگو

Vanessa: (silence)

ونسا: (سکوت)

Vanessa: Great work. Let's listen to how Carla said

ونسا: کار عالی. بیایید به نحوه بیان کارلا

it in the original conversation. Carla:

در گفتگوی اصلی گوش دهیم. کارلا:

This started a very sustainable practice that has lasted hundreds of years. This started

این یک عمل بسیار پایدار را آغاز کرد که صدها سال به طول انجامید. این

a very sustainable practice that has lasted hundreds of years. This started a very sustainable

یک عمل بسیار پایدار را آغاز کرد که صدها سال به طول انجامید. این یک عمل بسیار پایدار را آغاز

practice that has lasted hundreds of years. Vanessa:

کرد که صدها سال به طول انجامید. ونسا:

Did you hear those e-d words, "started," "lasted"? I hope so. Let's go on to the second sentence

آیا آن کلمات e-d، "شروع شد"، "دوام" را شنیدی؟ امیدوارم. بیایید به جمله دوم برویم

where you're going to hear the phrasal verb "to come from." Let's listen.

که در آن فعل عبارتی "از آمدن" را می شنوید. بیا گوش بدهیم.

Carla: But you'll see all different colors, and all

کارلا: اما شما همه رنگ‌های مختلف را خواهید دید، و تمام

those different colors come from different mineral compositions coming from the different

آن رنگ‌های مختلف از ترکیب‌های معدنی متفاوتی می‌آیند که از مناطق مختلف

regions. We even have a super white, white salt from Hawaii. All those different colors

می‌آیند. ما حتی یک نمک فوق العاده سفید و سفید از هاوایی داریم. تمام آن

come from different mineral compositions coming from the different regions and all those different

رنگ‌های مختلف از ترکیب‌های معدنی مختلف ناشی از مناطق مختلف و همه آن

colors come from different mineral compositions coming from the different regions.

رنگ‌های مختلف از ترکیب‌های معدنی مختلف ناشی از مناطق مختلف می‌آیند.

Vanessa: In this sentence, Carla said, "All those different

ونسا: در این جمله، کارلا گفت: "همه آن

colors come from different mineral compositions coming from different regions." Do you hear

رنگ های مختلف از ترکیبات معدنی مختلف ناشی از مناطق مختلف می آیند." آیا کلمه ای را می شنوید

a word that she repeats three times? She says "come from" twice, but she also says "different"

که او سه بار تکرار کند؟ او دو بار می‌گوید «از بیا»، اما سه بار هم می‌گوید «متفاوت»

three times. So today this is your chance to master pronouncing this word. Let's go

. بنابراین امروز این شانس شماست که در تلفظ این کلمه مهارت پیدا کنید. بیایید

back to the beginning and try to say this a little bit by a little bit together. "All

به ابتدا برگردیم و سعی کنیم این را کم کم با هم بگوییم. "همه

those different colors." This is the first time that we've encountered the word "different"

آن رنگ های مختلف." این اولین بار است که با کلمه "متفاوت" در جمله مواجه می شویم

in the sentence. So let's say it slowly and together. Dif-rent. "Diff" with a clear F

. پس به آرامی و با هم بگوییم. اجاره متفاوت. "تفاوت" با صدای F واضح

sound. Your top teeth are on your bottom lip. "Diff." And then we have "rent, rent." It

. دندان های بالایی روی لب پایینی شما قرار دارند. "تفاوت." و سپس "اجاره، اجاره" داریم. به

kind of sounds like r-i-n, but we need to have a stopped T at the end. Diff-rent. That

نظر می رسد مانند r-i-n، اما ما باید یک T متوقف شده در پایان داشته باشیم. اجاره متفاوت. این

means that your tongue is stopped at the top of your mouth. You're going to say "different,"

بدان معنی است که زبان شما در بالای دهان شما متوقف شده است . شما می خواهید بگویید "متفاوت"،

but you don't let that little final puff of air come out.

اما اجازه نمی دهید آن پفک آخر هوا بیرون بیاید.

Vanessa: So we need to say "diff-rent." Your tongue

ونسا: پس باید بگوییم "رانت متفاوت". زبان شما

is stopped at the top of your mouth. "Different, different." "All those different colors."

در بالای دهان شما متوقف شده است. "متفاوت، متفاوت." "همه آن رنگ های مختلف."

Can you say that with me? "All those different colors. All those different colors. All of

میشه اینو با من بگی؟ "همه آن رنگ‌های مختلف. همه آن رنگ‌های مختلف. همه

those different colors come from diff-rent mineral compositions." Let's say that word

آن رنگ‌های مختلف از ترکیب‌های معدنی با رانت متفاوت می‌آیند ." بیایید دوباره آن کلمه را بگوییم

again. "Come from diff-rent mineral compositions. Come from diff-rent mineral compositions.

. "از ترکیبات معدنی

Coming from diff-rent regions." This word hasn't changed at all. All three times that

متفاوت بیایید. این کلمه اصلاً تغییر نکرده است. هر سه بار که

we say it, it's going to be the same pronunciation. Helpful. Great. So let's say that final part

آن را می گوییم، همان تلفظ می شود. مفید است. عالی. پس بیایید دوباره آن قسمت پایانی را بگوییم

again. "Coming from diff-rent regions. Coming from diff-rent regions." Great work. Let's

. "از مناطق مختلف می آیند. از مناطق متفاوت می آیند ." کار عالی بیایید

go back and say this full sentence together and try to emphasize the important words.

برگردیم و این جمله کامل را با هم بگوییم و سعی کنیم بر کلمات مهم تاکید کنیم.

Vanessa: A good thing to remember is that the word

ونسا: نکته خوبی که باید به خاطر داشته باشید این است که کلمه

directly after "different" is going to be emphasized in this whole sentence. So we can

مستقیماً بعد از "متفاوت" قرار است در کل این جمله تاکید شود. بنابراین می‌توانیم

say, "All those different colors come from different mineral compositions coming from

بگوییم، "همه آن رنگ‌های مختلف از ترکیب‌های معدنی مختلف ناشی از

different regions." So we have "colors," "mineral compositions" and "regions." Let's try to

مناطق مختلف می‌آیند." بنابراین ما "رنگ ها"، " ترکیبات معدنی" و "مناطق" داریم. بیایید سعی

say it together. "All those different colors come from different mineral compositions coming

کنیم آن را با هم بگوییم. "همه آن رنگ های مختلف از ترکیبات معدنی

from different regions." Let's speed it up. "All those different colors come from different

مختلف ناشی از مناطق مختلف می آیند." بیایید سرعتش را افزایش دهیم. «همه آن رنگ‌های مختلف از

compositions coming from different regions." This is a great way to practice the word "different"

ترکیب‌بندی‌های متفاوتی می‌آیند که از مناطق مختلف آمده‌اند». این یک راه عالی برای تمرین زیاد کلمه "متفاوت

a lot and also the word "come from." I think this phrasal verb is repeated enough that

" و همچنین کلمه "از آمده" است. من فکر می کنم این فعل عبارتی به اندازه کافی تکرار شده است

hopefully you'll remember it after this lesson. All right, I'm going to pause and I want you

که امیدوارم بعد از این درس آن را به خاطر بسپارید. خوب، من مکث می کنم و

to say this all together. Make sure that you say "diff-rent" and also that you emphasize

می خواهم این را با هم بگویید. اطمینان حاصل کنید که "متفاوت اجاره" را می گویید و همچنین بر

those correct words. Go ahead. Vanessa:

آن کلمات صحیح تأکید می کنید. برو جلو. ونسا:

(silence) Vanessa:

(سکوت) ونسا:

Great work. Let's listen to her repeat the word "different" a lot.

کار عالی. بیایید به او گوش دهیم که کلمه "متفاوت" را زیاد تکرار می کند.

Carla: All those different colors come from different

کارلا: تمام آن رنگ‌های مختلف از

mineral compositions coming from the different regions. And all those different colors come

ترکیب‌های معدنی مختلف ناشی از مناطق مختلف می‌آیند. و تمام آن رنگ

from different mineral compositions coming from the different regions. And all those

های مختلف از ترکیبات معدنی مختلف ناشی از مناطق مختلف می آیند. و تمام آن

different colors come from different mineral compositions coming from the different regions.

رنگ های مختلف از ترکیبات معدنی مختلف ناشی از مناطق مختلف می آیند.

Vanessa: Did you hear "different, different, different"?

ونسا: "متفاوت، متفاوت، متفاوت" را شنیدی؟

I hope so. Let's go on to the third sentence where you're going to hear the expression

امیدوارم. بیایید به سومین جمله برویم، جایی که قرار است عبارت

to be all about." Let's listen. Carla:

to be all about را بشنوید." بیایید گوش کنیم. کارلا:

Our whole family is... They're all about the salt.

همه خانواده ما هستند... همه آنها در مورد نمک هستند.

Vanessa: Sure.

ونسا: مطمئنا.

Carla: They send us pictures. "I'm at this grocery

کارلا: آنها می فرستند. تصاویر ما. "من در این خواربارفروشی هستم

store. Here it is," or "I'm in this country here," so it's fun.

. اینجاست" یا "من اینجا در این کشور هستم" پس سرگرم کننده است.

Vanessa: Oh, that's so cool.

ونسا: اوه، خیلی باحال است.

Carla: Our whole family is... They're all about the

کارلا: همه خانواده ما هستند... همه آنها در مورد

salt. Our whole family is... They're all about the salt.

نمک هستند. همه خانواده ما هستند. .. همه آنها در مورد نمک هستند

Vanessa: This is actually two sentences, and I just

ونسا: این در واقع دو جمله است و من فقط

decided to add them together. She said, "Our whole family is... they're all about the salt."

تصمیم گرفتم آنها را با هم اضافه کنم. او گفت: " همه خانواده ما ... همه آنها در مورد نمک هستند."

Let's break this down. It's seems like a short sentence, but there's a lot going on. At the

بیایید این را بشکنیم. پایین به نظر جمله کوتاهی است اما چیزهای زیادی در جریان است در

beginning of this sentence. She says, "Our whole family is... Our whole family is...

ابتدای این جمله می گوید: " همه خانواده ما هستند... همه خانواده

Our." How is she pronouncing o-u-r? "Our. Our." Does that sound like the letter R? Yep.

ما هستند... ما" چگونه o-u-r را تلفظ می کند؟ "ما. ما." آیا این شبیه حرف R است؟ بله.

It is the same pronunciation. When we say "our, our" with this slower, clearer pronunciation,

این همان تلفظ است. وقتی می گوییم "ما، ما" با این تلفظ آرام تر و واضح تر،

"Our whole family is... Our," it's going to be for more... slower conversations, a little

"تمام خانواده ما هستند... ما"، این برای بیشتر... مکالمات آهسته تر،

bit more intentional, but in fast conversations we just say "our." "Our whole family is..."

کمی عمدی تر، اما در مکالمات سریع فقط می گوییم "ما" "کل خانواده ما..."

"Our. Our." So I want you to say that with me. "Our whole family is... Our whole family

"ما. ما." بنابراین می خواهم این را با من بگویید. "تمام خانواده ما هستند... تمام خانواده ما هستند

is..." And that final word, i-s, "is" going to have a Z sound at the end. So try to say

..." و کلمه پایانی، i-s، "is" در پایان صدای Z خواهد داشت. پس سعی کن

that with me. "Our whole family is... Our whole family is... Our whole family is...

این را با من بگو. "همه خانواده ما هستند... همه خانواده ما هستند... همه خانواده

Our whole family is... Our whole family is..." Vanessa:

ما هستند... همه خانواده ما هستند... همه خانواده ما هستند..." ونسا:

Let's go on to the next part. "They're all about the salt. They're all about the salt."

بیایید به ادامه مطلب برویم. بخش بعدی. «آنها همه در مورد نمک هستند. همه آنها در مورد نمک هستند.»

Let's start with the first word, "They're. They're." This is a contraction of "they"

بیایید با اولین کلمه شروع کنیم، «آنها هستند. آنها هستند." این انقباض "آنها"

plus "are," but she doesn't say "they're. They're." This is the clear pronunciation

به اضافه "هستند" است، اما او نمی گوید "آنها هستند. آنها هستند."

for this contraction. In fast conversations, native speakers are just going to say "they're.

They're." It kind of sounds like, "Look over there. He's over there." T-h-e-r-e. So you

آنها هستند." به نوعی به نظر می رسد: "آن طرف را نگاه کن . او آنجاست." T-h-e-r-e. بنابراین می

can kind of imagine that the Y is just gone. You can say, "They're. They're. They're all

توانید تصور کنید که Y به تازگی از بین رفته است. می توانید بگویید: "آنها هستند. آنها هستند. همه آنها در

about the salt. They're. They're." Vanessa:

مورد نمک هستند. آنها هستند. آنها هستند." ونسا:

And the next part she uses the key expression here, "all about the salt." Listen for the

و قسمت بعدی او از عبارت کلیدی در اینجا استفاده می کند، "همه چیز در مورد نمک." به

final T on those two words that end in T. "They're all about the salt. They're all about

T نهایی آن دو کلمه که به T ختم می شوند گوش دهید. همه آنها در

the salt." Do you hear the T? "They're all about the salt. No. Instead, this is going

مورد نمک هستند." آیا صدای T را می شنوید؟ "همه آنها در مورد نمک هستند. نه. در عوض، این

to be that stopped T sound, so I want your tongue on the roof of your mouth, stopping

صدای T متوقف شده خواهد بود، بنابراین می‌خواهم زبانت روی سقف دهانت باشد و

at the end of that word. "They're all about the salt. Salt, salt." If you just say "Sal,"

در انتهای آن کلمه متوقف شود. "همه آنها در مورد نمک هستند. نمک، نمک." اگر فقط بگویید "سال"

it's a different sound than "salt" with a stopped T. If you just say s-o-l compared

، صدایی متفاوت از "نمک" با T متوقف شده است. اگر فقط "s-o-l" را در مقایسه

to s-o-l, "Sol, Sol" with a stopped T, or it's pronounced or it's spelled s-a-l-t, but

با s-o-l بگویید، "Sol, Sol" با T متوقف شده، یا تلفظ می شود یا املای آن s-a-l-t است،

the pronunciation is kind of like an O. That's why I said that, but you can say "Sol" with

اما تلفظ به نوعی شبیه O است. به همین دلیل من این را گفتم، اما شما می توانید "Sol" را با

a stopped T, and it's going to sound much more natural.

یک T متوقف شده بگویید، و بسیار طبیعی تر به نظر می رسد .

Vanessa: Do you think we can put that final sentence

ونسا: فکر می‌کنی می‌توانیم آن جمله آخر را

together? "They're all about the salt." Say it with me. "They're all about the salt. They're

کنار هم بگذاریم؟ "همه آنها در مورد نمک هستند." با من بگو همه آنها در

all about the salt." Okay, let's go back and try to say all of this together, including

مورد نمک هستند. خوب، بیایید به عقب برگردیم و سعی کنیم همه اینها را با هم بگوییم، از جمله

the first part. Let's say it and emphasize the right words. "Our whole family is... They're

قسمت اول. بیایید آن را بگوییم و بر کلمات درست تأکید کنیم. "همه خانواده ما هستند... همه آنها در

all about the salt. Our whole family is... They're all about the salt." Can you guess

مورد نمک هستند. تمام خانواده ما ... همه آنها در مورد نمک هستند." آیا می توانید حدس بزنید

what we're emphasizing here? "Our whole family is... They're all about the salt." So we have

که ما در اینجا بر چه چیزی تأکید می کنیم؟ "تمام خانواده ما... همه آنها در مورد نمک هستند." بنابراین ما

"whole family." "all" and "salt." Let's say this all together. Remember all of the reductions

"کل خانواده" داریم. "همه" و "نمک". بیایید همه اینها را با هم بگوییم. تمام کاهش

that we talked about and also these emphasized words. Say it with me. "Our whole family is...

هایی را که در مورد آنها صحبت کردیم و همچنین این کلمات تاکید شده را به خاطر بسپارید. با من بگو "همه خانواده ما هستند...

They're all about the salt. Our whole family is... They're all about the salt. Our whole

همه آنها در مورد نمک هستند. همه خانواده ما هستند ... همه آنها در مورد نمک هستند. همه

family is... They're all about the salt. Now it's your turn. Say it all by yourself. Go

خانواده ما هستند ... همه آنها در مورد نمک هستند. حالا نوبت شماست. همه چیز را به تنهایی بگو. ادامه بده

ahead. Vanessa:

. ونسا:

(silence) Vanessa:

(سکوت) ونسا:

Great work. All right, let's listen to this sentence, and I want you to listen for all

کار عالی است. باشه، بیایید به این جمله گوش کنیم، و من از شما می خواهم که به

of those things that we talked about, those reductions, the stopped T's. Let's listen.

همه چیزهایی که در مورد آنها صحبت کردیم، آن کاهش ها، توقف ها گوش دهید. بیا گوش کنیم

Carla: Our whole family is... They're all about the

کارلا: همه خانواده ما هستند... همه آنها در مورد

salt. Our whole family is... They're all about the salt. Our whole family is. They're all

نمک هستند. همه خانواده ما هستند... همه آنها در مورد نمک هستند. همه خانواده ما هستند. همه آنها در

about the salt." Vanessa:

مورد نمک هستند. " ونسا:

Are your pronunciation muscles warmed up? I hope so. Along with the conversation, vocabulary,

آیا عضلات تلفظ شما گرم شده اند؟ امیدوارم. همراه با مکالمه، واژگان

grammar, and pronunciation lessons, you'll also get access to the MP3 versions of all

، گرامر و درس های تلفظ، به نسخه های MP3

of these lessons so that you can download them, listen to them while you're driving,

همه این درس ها نیز دسترسی خواهید داشت تا بتوانید آنها را دانلود کنید، در حین رانندگی،

while you're running, while you're cooking breakfast, and also the full transcript so

در حین دویدن به آنها گوش دهید. در حالی که شما در حال پختن صبحانه هستید، و همچنین متن کامل، تا

that you can follow along and try to catch every single word. There's one more element

بتوانید دنبال کنید و سعی کنید تک تک کلمات را درک کنید. یک عنصر دیگر

to the Fearless Fluency Club that you get every month and that is The Story. Let's take

برای باشگاه تسلط بی باک وجود دارد که هر ماه دریافت می کنید و آن داستان است. بیایید

a look at it. Vanessa:

نگاهی به آن بیندازیم. Vanessa:

The Story is a fun one-page combination of everything you studied this month, vocabulary,

The Story یک ترکیب سرگرم کننده یک صفحه ای از همه چیزهایی است که در این ماه مطالعه کردید، واژگان،

grammar, pronunciation, the topic, everything is combined in The Story. You can listen to

گرامر، تلفظ، موضوع، همه چیز در داستان ترکیب شده است. می توانید به آن گوش دهید

it, repeat it, and even memorize it. I also host weekly live lessons in our private Facebook

، آن را تکرار کنید و حتی آن را حفظ کنید. من همچنین در گروه خصوصی فیس بوک خود دوره های زنده هفتگی را برگزار می

group so that you can ask me questions and practice what you've been learning each week.

کنم تا بتوانید از من سؤال بپرسید و هر هفته آنچه را که یاد گرفته اید تمرین کنید.

A lot of members also choose to speak together each week or even daily, sometimes on Skype,

بسیاری از اعضا نیز انتخاب می کنند که هر هفته یا حتی روزانه با هم صحبت کنند، گاهی اوقات در Skype،

Google Hangouts, WhatsApp, Facebook Messenger. This is a great way to make friends around

Google Hangouts، WhatsApp، Facebook Messenger. این یک راه عالی برای دوستیابی در

the world and also to use English actively. If you'd like to join me and other members

سراسر جهان و همچنین استفاده فعال از انگلیسی است. اگر مایلید به من و سایر اعضای

around the world in the Fearless Fluency Club, you can check out the link up here or in the

سراسر جهان در باشگاه تسلط بی باک بپیوندید، می توانید پیوند را در اینجا یا در

description. Vanessa:

توضیحات مشاهده کنید. ونسا:

And now I have a question for you because we talked about salt today, and this is added

و حالا من یک سوال از شما دارم چون امروز در مورد نمک صحبت کردیم و این به غذای شما اضافه شده است

to your food, I want to know what kind of food do you like to eat? Let me know in the

، می خواهم بدانم شما چه نوع غذایی را دوست دارید؟ در نظرات به من اطلاع دهید

comments. I hope, if you're reading the comments, you're not too hungry because I'm sure there

. امیدوارم اگر در حال خواندن نظرات هستید، خیلی گرسنه نباشید زیرا مطمئن هستم

will be amazing dishes that you mentioned. Thanks so much for learning English with me,

غذاهای شگفت انگیزی که شما به آن اشاره کردید وجود خواهد داشت. از اینکه انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم،

and I'll see you again next Friday for a new lesson here on my YouTube channel. Bye.

و جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ.

Vanessa: The next step is to download my free e-book,

ونسا: قدم بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من،

Five Steps to Becoming a Confident English Speaker. You'll learn what you need to do

پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است . شما یاد خواهید گرفت که

to speak confidently and fluently. Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more

برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید. فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید

free lessons. Thanks so much. Bye.

. خیلی ممنون. خدا حافظ.