IDIOMS! | 9 must-know idioms for English conversation fluency | Advanced English lesson

Hey guys! Here with my husband, David.

سلام بچه ها! اینجا با شوهرم دیوید.

And today, we're going to go over nine idioms that are related to fruits.

و امروز، ما قصد داریم به 9 اصطلاح مربوط به میوه ها بپردازیم.

This is a follow-up to the fruit vocabulary video that we just did.

این ادامه ویدیوی واژگان میوه است که ما همین الان انجام دادیم.

The first idiom you may have heard of is comparing apples to oranges.

اولین اصطلاحی که ممکن است نامش را شنیده باشید، مقایسه سیب با پرتقال است.

David, what does this idiom mean?

دیوید، این اصطلاح به چه معناست؟

It means that you're comparing two things that shouldn't be compared.

این بدان معناست که شما در حال مقایسه دو چیز هستید که نباید با هم مقایسه شوند.

Like they're so different that comparison doesn't really work.

مثل اینکه آنها آنقدر متفاوت هستند که مقایسه واقعاً کار نمی کند.

Correct.

Apples to oranges, come on!

درست.

سیب تا پرتقال، بیا!

Those are two different fruit eating experiences.

این دو تجربه متفاوت از میوه خوری هستند.

>> They're both fruits. That's about it. >> Yeah.

>> آنها هر دو میوه هستند. این در مورد آن است. >> آره

>> You can't compare them. >> No. He can't compare them.

>> شما نمی توانید آنها را مقایسه کنید. >> نه. او نمی تواند آنها را مقایسه کند.

Alright, let's think of an example.

خوب، بیایید به یک مثال فکر کنیم.

So the one that I thought about was something that comes up when people discuss sports is that

بنابراین چیزی که من به آن فکر کردم این بود که وقتی مردم درباره ورزش بحث می کنند این بود که

it's fun to compare teams from two different eras.

مقایسه تیم های دو دوره مختلف لذت بخش است.

So right now, in American basketball, well basketball, the NBA,

بنابراین در حال حاضر، در بسکتبال آمریکا، بسکتبال، NBA،

basketball has gone global now so there's lots everywhere but in the NBA,

بسکتبال جهانی شده است، بنابراین در همه جا چیزهای زیادی وجود دارد، اما در NBA،

the Golden State Warriors are a historically good team.

گلدن استیت وریرز یک تیم تاریخی خوب است.

They just won another

آنها فقط یک قهرمانی دیگر را به دست آوردند

They just won their 3rd championship in 4 years.

آنها فقط سومین قهرمانی خود را در 4 سال به دست آوردند.

>> Wow. >> So they won 3 out of 4.

>> وای >> بنابراین آنها برنده 3 از 4.

Okay.

بسیار خوب.

And, so now, the discussion is comparing them with other teams from other eras and specifically,

و بنابراین، اکنون، بحث مقایسه آنها با تیم های دیگر از دوره های دیگر است و به طور خاص،

people are talking about the Bulls' team from the 90s that have Michael Jordan.

مردم در مورد تیم بولز از دهه 90 صحبت می کنند که مایکل جردن را در اختیار دارد.

Everyone knows and remembers Michael Jordan's

همه بازی بسکتبال >> مایکل جردن را می شناسند و به خاطر دارند

>> basketball play. >> Pretty much in consensus,

. >> تقریباً بر اساس اتفاق نظر،

that he was the best player ever.

او بهترین بازیکن تاریخ بود.

But it's really hard to compare those two teams and say: Who is the best team of all time?

اما واقعا سخت است که آن دو تیم را با هم مقایسه کنیم و بگوییم: بهترین تیم تمام دوران کیست؟

because the game has changed a lot.

چون بازی خیلی تغییر کرده

Three-point shooting has become much more common and much more important.

تیراندازی سه نقطه ای بسیار رایج تر و بسیار مهم تر شده است.

Bulls play defense in different ways.

گاوها به روش های مختلف دفاع بازی می کنند.

There have been obviously rule changes in the time since then.

بدیهی است که از آن زمان تاکنون تغییراتی در قوانین ایجاد شده است.

And so we can have debates about it but comparing Jordan's Bulls

و بنابراین ما می توانیم در مورد آن بحث کنیم، اما مقایسه گاوهای جردن

to the current Warriors is like comparing apples to oranges.

با جنگجویان فعلی مانند مقایسه سیب با پرتقال است.

Because the sport itself has changed so much.

چون خود ورزش خیلی تغییر کرده است.

Yeah, I think that that's a big part of it.

بله، من فکر می کنم که این بخش بزرگی از آن است.

Right? And the styles that people play.

درست؟ و سبک هایی که مردم بازی می کنند.

Okay, the next idiom, apples again.

بسیار خوب، اصطلاح بعدی، دوباره سیب.

The apple doesn't fall far from the tree.

سیب دور از درخت نمی افتد. آیا

Have you ever heard this idiom before?

قبلاً این اصطلاح را شنیده اید؟

David, what does this idiom mean to you?

دیوید، این اصطلاح برای شما چه معنایی دارد؟

So to me, it's this idea that, you know, an apple tree drops its fruit close to where

بنابراین، برای من، این تصور است که، می‌دانید، یک درخت سیب میوه‌اش را نزدیک محل

the tree grew and it means, as we use it, that a child of someone is often very similar to their parent.

رشد درخت می‌ریزد و همانطور که ما از آن استفاده می‌کنیم به این معنی است که فرزند شخصی اغلب بسیار شبیه به والدینش است.

It means that there may be traits that are real similar and I think as we were getting ready, I think that it means

این بدان معناست که ممکن است صفاتی وجود داشته باشد که واقعی شبیه به هم باشند و من فکر می‌کنم همانطور که در حال آماده شدن بودیم، فکر می‌کنم که

often a negative connotation.

اغلب معنای منفی دارد.

And I heard you say that and I didn't really agree.

و شنیدم که اینو گفتی و واقعا موافق نبودم.

I mean, definitely, we hear it negatively.

منظورم این است که قطعاً ما آن را منفی می شنویم.

For example, if you know a grown man with a really bad temper

به عنوان مثال، اگر یک مرد بالغ را با خلق و خوی بسیار بد می شناسید

and maybe you see his kid is starting to develop a temper, has meltdowns,

و شاید می بینید که کودک او شروع به ایجاد خلق و خوی می کند، دچار فروپاشی می شود،

>> you could say: Apple doesn't fall far from the tree. >> Right.

>> می توانید بگویید: سیب دور از درخت نمی افتد. >> درست است.

And that's negative but I also think it can be used just as easily in a neutral or a positive situation.

و این منفی است، اما من همچنین فکر می کنم می توان آن را به همین راحتی در یک موقعیت خنثی یا مثبت استفاده کرد.

For example, as you know, Stoney has taken to music big time, singing all the time, playing on,

برای مثال، همانطور که می‌دانید، استونی به موسیقی پرداخته است، همیشه آواز می‌خواند، می‌نواخت،

playing drums on anything that looks a little bit like a drum.

درام می‌نوازد بر روی هر چیزی که کمی شبیه طبل به نظر می‌رسد.

And I was the same way as a kid.

و من مثل بچه بودم.

I sing all the time.

من همیشه آواز می خوانم.

All the time.

همیشه.

And then I went on to get a Master's Degree in opera.

و سپس برای گرفتن مدرک کارشناسی ارشد در اپرا ادامه دادم.

So, I feel like with singing and me and Stoney, you could say the apple doesn't fall far from the tree.

بنابراین، احساس می کنم با آواز خواندن و من و استونی، می توان گفت سیب از درخت دور نمی افتد.

Okay.

باشه.

And I don't think that's negative.

و من فکر نمی کنم این منفی باشد.

I don't know. Maybe you think it's negative.

من نمی دانم. شاید فکر می کنید منفی است.

No. I think that's pretty neat.

نه. من فکر می کنم که بسیار منظم است.

You may have heard a person described as a 'bad apple'

ممکن است شنیده باشید که فردی به عنوان یک سیب بد توصیف می شود

and this basically just means 'not a good person'.

و این اساساً به معنای "آدم خوبی نیست".

Yeah.

آره آیا

Can you think of any 'bad apples'?

می توانید به هر سیب بدی فکر کنید؟

>> I could think of a couple but I'll refrain. >> Yeah.

>> من می توانم به یک زن و شوهر فکر کنم اما من خودداری می کنم. >> آره

So someone who's very negative or not cooperative, hard to be around, or does something really terrible,

بنابراین، کسی که بسیار منفی است یا همکاری نمی کند، به سختی می توان در کنارش بود، یا کاری واقعاً وحشتناک انجام می دهد،

is a liar, is a cheater, you could say: he's a bad apple.

دروغگو است، کلاهبردار است، می توانید بگویید: او یک سیب بد است.

Right.

درست.

Or she's a bad apple.

یا او یک سیب بد است.

It's not always men.

همیشه مرد نیستن

Um, there's another idiom that

اوم، اصطلاح دیگری وجود دارد که

plays on this idea of a bad apple and that's something like: A bad apple spoils the whole bunch.

با ایده سیب بد بازی می کند و آن چیزی شبیه به این است: سیب بد کل دسته را خراب می کند.

Right.

درست.

I think that's from the idea that when the apple is rotting,

من فکر می کنم این از این ایده است که وقتی سیب در حال پوسیدن است،

that mold can literally spread to the next apple in the bunch.

آن کپک می تواند به معنای واقعی کلمه به سیب بعدی در دسته پخش شود.

To me, that comes up, I was thinking of an example, I was doing a training

برای من که پیش می آید، داشتم به یک مثال فکر می کردم، داشتم تمرین می کردم و

and there was a group of people at a back table

گروهی پشت میز بودند

and they were really disengaged, they were kind of talking to each other

و واقعاً از هم جدا شده بودند، یک جورهایی از پشت با هم صحبت می کردند

in the back, and not just whispering but audibly talking.

و نه فقط زمزمه می کند اما به طور شنیدنی صحبت می کند.

>> While you were trying to present something? >> While I was presenting and...

>> در حالی که شما در تلاش برای ارائه چیزی بودید؟ >> در حالی که داشتم ارائه می دادم و...

>> It kind of, it soured the whole room. >> Yeah.

>> این یک جورهایی، کل اتاق را ترش کرد. >> آره

And everybody then was kind of distracted and looking back trying to figure out what was going on.

و همه به نوعی حواسشان پرت شده بود و به عقب نگاه می کردند و سعی می کردند بفهمند چه خبر است.

And so that one bad table of people kind of soured the whole room.

و به طوری که یک میز بد از مردم به نوعی کل اتاق را ترش کرد.

Let's move on from apples to bananas.

بیایید از سیب به موز برویم.

Okay, if someone is 'bananas', then they're crazy.

خوب، اگر کسی "موز" است، پس دیوانه است.

It can mean lots of different things, right?

این می تواند به معنای چیزهای مختلفی باشد، درست است؟

It can mean crazy energized like um,

این می تواند به معنای دیوانه پرانرژی باشد،

you could say: These kids are bananas!

می توانید بگویید: این بچه ها موز هستند!

If there's a birthday party and they're all super hyper.

اگر جشن تولدی وجود داشته باشد و همه آنها فوق العاده هایپر باشند.

Um, when else could you use it? How else would you use it?

اوم، چه زمانی دیگر می توانید از آن استفاده کنید؟ دیگر چگونه از آن استفاده می کنید؟

There's another use that is more like someone is not in touch with the here and now or is having a psychiatric,

کاربرد دیگری هم وجود دارد که بیشتر شبیه این است که کسی با اینجا و اکنون در ارتباط نیست یا در حال داشتن یک وضعیت روانپزشکی،

I don't know, situation, where people would say: Yeah, I think he's kind of going bananas.

نمی دانم، است که مردم می گویند: آره، فکر می کنم او به نوعی دارد موز می رود.

It's not a kind or friendly way to refer to that.

این یک راه مهربان یا دوستانه برای اشاره به آن نیست.

You would sort of only use that in very informal settings where you know people really well.

شما فقط در محیط های غیررسمی که مردم را به خوبی می شناسید از آن استفاده می کنید.

But it means, it can mean 'going crazy' in that sense too, like, really lose in touch with the here and now.

اما به این معناست که می‌تواند به معنای «دیوانه شدن» نیز باشد، مثل اینکه واقعاً ارتباط خود را با اینجا و اکنون از دست بدهم.

Yeah. So you could say 'he is going bananas', you could also say 'he's bananas'.

آره بنابراین می توانید بگویید "او موز می رود"، همچنین می توانید بگویید "او موز است".

Yeah.

>> Right. >> Yeah.

آره

>> درست است. >> آره

I'm also thinking about my friend who has some dogs

من همچنین به دوستم فکر می کنم که چند سگ دارد

and she said when the fireworks go off with the Fourth of July or New Year's or something,

و وقتی آتش بازی با چهارم ژوئیه یا سال نو یا چیزی شبیه به این اتفاق می افتد، گفت

that her dogs are just insane.

که سگ های او دیوانه هستند.

They get super scared and they're hyper all over the place.

آنها فوق العاده می ترسند و در همه جا پرخاشگر هستند.

And that, as another thing I thought of, is like those dogs are bananas when the fireworks go off.

و این، به عنوان چیز دیگری که به آن فکر کردم، این بود که وقتی آتش بازی می‌رود، آن سگ‌ها موز هستند.

And it's too bad, she really feels bad for them 'cause they are scared.

و خیلی بد است، او واقعاً برای آنها احساس بدی دارد، زیرا آنها می ترسند.

I think they think their lives are ending or something.

من فکر می کنم آنها فکر می کنند زندگی آنها در حال پایان است یا چیزی دیگر.

Cherries.

گیلاس.

I just popped my first bag of cherries for this season and I'm enjoying them.

من تازه اولین کیسه گیلاسم را برای این فصل ریختم و دارم از آنها لذت می برم.

And so is Stoney.

و همینطور استونی.

Okay, but cherries, there's an idiom here

بسیار خوب، اما گیلاس، یک اصطلاح در اینجا وجود دارد

and it's the phrase: to cherry pick.

و آن عبارت است: گیلاس چیدن.

And basically, this means to choose all of the best options.

و اساساً این به معنای انتخاب همه بهترین گزینه ها است.

So it can be seen as sort of negative if someone comes through and cherry picks

بنابراین اگر کسی از راه برسد و گیلاس

all the best options for something.

بهترین گزینه ها را برای چیزی انتخاب کند، می تواند به نوعی منفی تلقی شود.

Like, this is a weird example, maybe, but let's say there's a buffet of food, a whole bunch of people.

مثلاً، این یک مثال عجیب است، شاید، اما فرض کنید یک بوفه غذا وجود دارد، یک دسته کامل از مردم. می‌دانی

You know, we're all friends and family here, and someone goes through and cherry picks the buffet,

، ما اینجا همه دوست و خانواده هستیم، و یکی می‌رود و گیلاس بوفه را انتخاب می‌کند،

and gets like all the good stuff and leaves all the rest of us, friends and family, with the less good stuff.

و مانند همه چیزهای خوب می‌خورد و همه ما، دوستان و خانواده را با چیزهای کمتر خوب رها می‌کند.

That person, yeah, that person cherry picked the buffet.

آن شخص، آره، آن شخص گیلاس بوفه را انتخاب کرد.

And then the result was, I didn't get the cupcake that I wanted 'cause I was at the end of the line.

و سپس نتیجه این بود که من کیک کوچکی را که می خواستم دریافت نکردم، زیرا در آخر خط بودم.

That never actually happened.

این هرگز در واقع اتفاق نیفتاد.

Um can you think of another way, another example for using cherry pick?

اوم می توانید راه دیگری، مثال دیگری برای استفاده از کلنگ گیلاس فکر کنید؟

So we talk about it too in terms of political campaigns.

بنابراین ما در مورد آن از نظر مبارزات سیاسی نیز صحبت می کنیم.

That's what I thought about, where, in American politics, there are so many commercials that are made

این چیزی است که من در مورد آن فکر کردم، جایی که، در سیاست آمریکا، آگهی‌های تبلیغاتی زیادی ساخته می‌شود

and often, one candidate will cherry pick some fact about another candidate to make a negative commercial

و اغلب، یک کاندیدا حقایقی را درباره نامزد دیگر انتخاب می‌کند تا یک آگهی تبلیغاتی منفی بسازد

or to show them in a negative light.

یا آنها را در یک نور منفی نشان دهد.

So maybe there's 2 or 3 things about that other candidate, that really stand out in a negative fashion,

بنابراین شاید 2 یا 3 چیز در مورد آن نامزد دیگر وجود داشته باشد که واقعاً به شکل منفی برجسته می شود،

instead of talking about that whole candidate's

به جای اینکه در مورد موضع کل آن نامزد

stands on the different issues, et cetera, they just cherry pick a couple facts

در مورد موضوعات مختلف و غیره صحبت کنند، آنها فقط چند واقعیت را انتخاب می کنند

and make a really biting, nasty commercial.

و واقعاً گزنده می کنند. تبلیغات زشت

That makes me think that that could also work well if there was an interview happening,

این باعث می‌شود فکر کنم که اگر مصاحبه‌ای اتفاق می‌افتد، این نیز می‌تواند به خوبی کار کند،

and the person who is being interviewed cherry picks the questions ahead of time

و شخصی که با او مصاحبه می‌شود سؤالات را زودتر از موعد انتخاب می‌کند

and they were like: Send me the questions you're thinking about asking.

و آنها می‌گویند: سؤالاتی را که می‌خواهید بپرسید برای من ارسال کنید .

Okay, you can only ask these 3 or whatever.

خوب، شما فقط می توانید از این 3 یا هر چیز دیگری بپرسید.

Then that's like just picking the ones that are going to put that person in the best light possible.

سپس این مانند انتخاب آنهایی است که قرار است آن شخص را در بهترین نور ممکن قرار دهند.

>> Right. >> Cherry pick.

>> درست است. >> چیدن گیلاس.

Wait a second, back to basketball.

یک لحظه صبر کنید، به بسکتبال بازگردیم. آیا

Isn't this a term for a play in basketball?

این یک اصطلاح برای بازی در بسکتبال نیست؟

Well, cherry picking is when one person runs down the floor

خوب، چیدن گیلاس زمانی است که یک نفر

almost before your team even has the ball.

تقریباً قبل از اینکه تیم شما توپ را در اختیار داشته باشد، از زمین می دود.

It's kind of like hanging out the far end so that as soon as we get the ball,

این شبیه این است که در انتهای دوردست آویزان شویم تا به محض اینکه توپ را به دست می آوریم،

we just chuck it down the field and that person is cherry picking.

آن را در زمین پرتاب کنیم و آن شخص در حال چیدن گیلاس است.

Okay.

باشه.

So, 'cause I was trying to read about this and I didn't quite get it and one of the things that I read was

بنابراین، چون سعی می کردم در این مورد بخوانم و کاملاً متوجه نشدم و یکی از چیزهایی که خواندم

like if you're doing, if you're cherry picking, you're not even playing defense?

این بود که اگر دارید انجام می دهید، اگر در حال چیدن گیلاس هستید، حتی دفاع بازی نمی کنید؟

Exactly.

Like, the whole time, you're just hanging out, waiting for the fast break?

دقیقا.

مثل اینکه، در تمام مدت، فقط در حال استراحت هستید و منتظر تعطیلات سریع هستید؟

>> Right. Exactly. >> Okay.

>> درست است. دقیقا. >> باشه.

Because I knew that I heard that in basketball terms before but I didn't know exactly what the play was.

چون می‌دانستم که قبلاً این را در اصطلاح بسکتبال شنیده بودم، اما دقیقاً نمی‌دانستم بازی چیست.

Yes, that's it.

آره همینه.

Grapes.

انگور.

A tasty fruit and a great idiom.

یک میوه خوشمزه و یک اصطلاح عالی.

To hear it through the grapevine.

برای شنیدن آن از طریق درخت انگور.

Okay, what does this mean?

خوب، این به چه معناست؟

This means if you picture a grapevine, and there are these bunches of grapes, you know as you go down.

این بدان معناست که اگر یک تاک انگور را تصویر کنید، و این خوشه‌های انگور وجود دارد، وقتی پایین می‌روید، می‌دانید.

>> All connected. >> All connected.

>> همه متصل هستند. >> همه متصل هستند.

If you hear something 'through the grapevine', that means you didn't hear it directly from the person

اگر چیزی را از طریق درخت انگور می شنوید، به این معنی است که آن را مستقیماً از شخصی

that was affected.

که تحت تأثیر قرار گرفته نشنیده اید.

But you heard it from someone who heard it from someone who heard it from someone.

اما شما آن را از کسی شنیدید که آن را از کسی شنید که آن را از کسی شنید.

All connected.

And sometimes, you don't even really know, you don't remember the person you heard it

همه متصل هستند.

و گاهی اوقات، حتی واقعاً نمی‌دانید ، کسی را که آن را

from or what their source was back to the actual person.

از او شنیده‌اید یا منبع آن را به شخص واقعی به یاد نمی‌آورید.

But you heard it.

Yeah. And often it, the message has been passed along so many times that it's not quite accurate.

اما تو شنیدی

آره و غالباً، این پیام بارها ارسال شده است که کاملاً دقیق نیست.

Yeah. It can change.

آره می تواند تغییر کند.

So you might say: Well, I don't know if this is quite right.

بنابراین ممکن است بگویید: خوب، من نمی دانم که آیا این کاملاً درست است یا خیر.

I just heard it through the grapevine, but here's what I heard, and use it as a caveat.

من فقط آن را از طریق درخت انگور شنیدم، اما این چیزی است که من شنیدم، و از آن به عنوان یک هشدار استفاده کنید.

It can be a little gossipy, right?

ممکن است کمی شایعه‌انگیز باشد، درست است؟

>> If you hear some... >> It implies some gossip.

>> اگر برخی را می شنوید ... >> این حاکی از شایعات است.

>> Not always, though. >> No, not always.

هر چند همیشه نه. >> نه، نه همیشه.

I mean, 'cause I see it, the example I was thinking about was we just had some friends over

منظورم این است که چون می‌بینم، مثالی که به آن فکر می‌کردم این بود که ما فقط چند دوست داشتیم

and they had heard about my job change of a year ago

و آنها در مورد تغییر شغل من در یک سال پیش شنیده بودند،

but not directly from me, they had heard through mutual friends

اما نه مستقیماً از من، آنها از طریق دوستان مشترک شنیده بودند

so they...and I hadn't talked to them, they came over

. و من با آنها صحبت نکرده بودم، آمدند

and they said: So we heard through the grapevine

و گفتند: پس ما از طریق درخت انگور شنیدیم

that you have a... you know, you're no longer working at the school?

که شما یک ... می دانید، دیگر در مدرسه کار نمی کنید؟

And I said: Oh yeah! Yeah, you're right!

و من گفتم: اوه بله! درسته حق با تو هست!

>> Didn't hear it from me but that's exactly right. >> Yeah.

>> آن را از من نشنیده ام اما دقیقاً درست است. >> آره

So someone was talking about you, updating them on your life, said this, and then...

بنابراین یک نفر در مورد شما صحبت می کرد، او را در مورد زندگی شما به روز می کرد، این را گفت، و سپس...

Right.

They might not even have remembered who said that to them.

درست است.

آنها حتی ممکن است به یاد نداشته باشند که چه کسی این را به آنها گفته است.

Right.

درست.

>> But they knew they heard it through the grapevine. >> Very possible.

>> اما آنها می دانستند که آن را از طریق درخت انگور شنیده اند. >> بسیار ممکن است.

This reminds me of a great song from so long ago.

این من را به یاد یک آهنگ فوق العاده از مدت ها قبل می اندازد.

Do you know this song?

این آهنگ را می شناسی؟

Great song. I heard it through the grapevine.

آهنگ عالی. من آن را از طریق درخت انگور شنیدم.

And in this song, this guy is like: I know you're going to break up with me.

و در این آهنگ، این پسر مانند: می دانم که از من جدا می شوی.

Not because you told me, but because you told someone else and it eventually got back to me and now I know.

نه به این دلیل که به من گفتی، بلکه به این دلیل که به دیگری گفتی و در نهایت به من برگشت و حالا می دانم.

And the guy is really sad in the song.

و آن مرد در آهنگ واقعاً غمگین است.

Let's move on to something more tart.

بیایید به سراغ چیز ترش تر برویم.

Lemons.

لیمو.

The idiom I'm thinking of is "When life gives you lemons, you make lemonade"

اصطلاحی که من به آن فکر می کنم این است: «وقتی زندگی به تو لیمو می دهد، لیموناد درست می کنی»

which, of course, is sweet and everyone loves lemonade.

که البته شیرین است و همه عاشق آبلیمو هستند.

Okay, so lemons.

باشه پس لیمو

So this is basically saying when something happens that's

بنابراین این اساساً به این معنی است که وقتی اتفاقی می افتد که

generally not great, you can turn it into something good.

معمولاً عالی نیست، می توانید آن را به چیز خوبی تبدیل کنید.

It's up to you to do that.

این به شما بستگی دارد که این کار را انجام دهید.

And lemons are sour and puckery but if you add some sugar,

و لیمو ترش و پوک است، اما اگر مقداری شکر اضافه کنید،

you get something delicious.

چیز خوشمزه ای به دست می آید.

so the thing that I thought of was that when I'm doing well and in a good space,

بنابراین چیزی که به آن فکر کردم این بود که وقتی خوب و در یک فضای خوب کار می کنم

and get stuck in a line at the grocery store, if I decide, you know what?

و در یک صف فروشگاه مواد غذایی گیر می کنم ، اگر تصمیم بگیرم، می دانید چیست؟

This is a great opportunity to slow down, take some deep breaths,

این یک فرصت عالی برای کاهش سرعت، چند نفس عمیق،

kind of do some meditative walking.

یک نوع پیاده روی مراقبه است.

It's actually a great thing.

این در واقع یک چیز عالی است.

So you're meditatively walking while you're in line for the grocery?

پس در حالی که در صف خرید خواربار هستید، مراقبه راه می روید؟

Sure, when I'm in a good place.

مطمئناً وقتی در جای خوبی هستم.

When I'm not, I'm feeling like throwing things.

وقتی نیستم، دلم می خواهد چیزها را پرتاب کنم.

Yeah! 'Cause you're like "Ugh this is wasting my time!"

آره چون شما مثل "اوه این داره وقتمو تلف میکنه!"

It's wasting time but really, if I was going to make lemonade there, it's like, you know what?

وقت تلف کردن است، اما واقعاً، اگر قرار بود آنجا لیموناد درست کنم، مثل این است که می دانید چیست؟

I rarely get to slow down, enjoy just being around people, there are no responsibilities on me right now,

من به ندرت سرعتم را کم می کنم، از بودن در کنار مردم لذت می برم، در حال حاضر هیچ مسئولیتی بر عهده من نیست،

I just have to stand here, I can, you know, this is actually pretty great!

فقط باید اینجا بایستم، می توانم، می دانید، این در واقع بسیار عالی است!

Yeah. So it's so much about how you approach a negative life situation.

آره بنابراین بسیار به نحوه برخورد شما با یک موقعیت منفی زندگی بستگی دارد.

Yeah.

آره

It's like, are you going to treat it as lemons? Are you going to turn into lemonade?

مثل این است که آیا می خواهید با آن به عنوان لیمو رفتار کنید؟ آیا می خواهید به لیموناد تبدیل شوید؟

I was thinking about one time, my computer broke, this was before I worked quite so much,

داشتم به یک بار فکر می کردم، کامپیوترم خراب شد، این قبل از اینکه خیلی کار کنم بود،

and I was like: Oh! That's a bummer!

و اینطوری گفتم: اوه! این افتضاح است!

But actually, I realized not having a computer for a couple days was really freeing!

اما در واقع، متوجه شدم که نداشتن کامپیوتر برای چند روز واقعاً رایگان بود!

And so I just went with that. I don't...I'm not going to answer any emails.

و بنابراین من فقط با آن رفتم. من نه...من به هیچ ایمیلی پاسخ نمی دهم.

I'm not going to check any social media. It was great!

من قصد ندارم هیچ رسانه اجتماعی را بررسی کنم. عالی بود!

Um, and this is also making me think about just the calling something a lemon.

اوم، و این باعث می‌شود که فقط به این فکر کنم که چیزی را لیمو بخوانم.

You know, this is moving on to a different idiomatic use now for this word.

می دانید، این در حال حاضر به یک کاربرد اصطلاحی متفاوت برای این کلمه می رود.

>> Oh, great. >> A lemon.

>> اوه، عالی. >> یک لیمو

Like a used car could be great, could be fine, or could be a lemon,

مانند یک ماشین دست دوم می تواند عالی باشد، می تواند خوب باشد، یا می تواند یک لیمو باشد،

something that is constantly giving you problems, constantly breaking down.

چیزی که دائماً برای شما مشکل ایجاد می کند ، دائما خراب می شود.

Um, can you think of any... I mean, used car I feel like is such a...

اوم، آیا می‌توانید به هر کدام فکر کنید... منظورم این است که، ماشین دست دومی که احساس می‌کنم چنین است...

That's really a word to use.

این واقعاً کلمه‌ای برای استفاده است.

Such a strong connection to the word 'lemon'.

چنین ارتباط قوی با کلمه "لیمو".

But you could maybe use that, I actually think I used that once.

اما شاید بتوانید از آن استفاده کنید، در واقع فکر می کنم یک بار از آن استفاده کردم.

I was on the phone with Apple, I was going to order a Apple certified, like used computer.

من با اپل صحبت می کردم، می خواستم یک کامپیوتر دارای گواهی اپل مانند کامپیوتر دست دوم سفارش دهم.

Oh, I had and there was something not working with it and I was talking to tech support,

اوه، من داشتم و چیزی با آن کار نمی کرد و داشتم با پشتیبانی فنی صحبت می کردم، در حال

we were working through this, and I said: I kind of feel like I got a lemon here.

انجام این کار بودیم، و گفتم: یک جورهایی احساس می کنم اینجا لیمو به دست آورده ام.

And they were like: You didn't. Calm down.

و آنها اینگونه بودند: شما نکردید. آرام باش.

But so I also used it with that.

اما من هم با آن استفاده کردم.

So It could be for something that's expensive, maybe that's used,

بنابراین می تواند برای چیزی باشد که گران است، شاید مورد استفاده قرار گیرد،

or it wouldn't even have to be used but something that's not functioning well at all,

یا حتی نیازی به استفاده نداشته باشد، اما چیزی که اصلاً خوب کار نمی کند،

>> not meeting expectation or standards. >> Right.

>> انتظارات یا استانداردها را برآورده نمی کند. >> درست است.

That could be called a lemon.

که می توان آن را لیمو نامید.

Okay and the final idiom: low-hanging fruit.

خوب و اصطلاح آخر: میوه کم آویزان.

So if your think about an apple tree which we have already talked about with the one idiom,

بنابراین اگر به درخت سیبی فکر می‌کنید که قبلاً در مورد آن با اصطلاح یک صحبت کردیم،

apple trees are big and it can take a lot of effort to get to the top.

درختان سیب بزرگ هستند و برای رسیدن به بالای آن می‌توان تلاش زیادی کرد.

Actually, I should put in a clip of that great fruit tree from Ginny's house.

در واقع، من باید یک کلیپ از آن درخت میوه بزرگ از خانه جینی بگذارم.

Okay, so fruit from the top of the tree is harder to get than fruit from the bottom of the tree.

خوب، بنابراین دریافت میوه از بالای درخت سخت تر از میوه از پایین درخت است.

Um, there's this, my friend has a great fruit tree in the back of her house

اوم، این وجود دارد، دوست من یک درخت میوه عالی در پشت خانه اش دارد

and we were, all of the low-hanging fruit had already been picked because it's the easiest.

و ما هم بودیم، همه میوه های کم آویزان قبلاً چیده شده بودند زیرا ساده ترین است.

Maybe you can just reach up and grab it without even getting any equipment but we had to get this ladder

شاید بتوانید بدون دستیابی به هیچ وسیله ای آن را بردارید و آن را بگیرید، اما ما مجبور شدیم این نردبان

and then this great fruit picker to get the fruit off from the top cause this tree was really tall.

و سپس این میوه گیر عالی را بگیریم تا میوه را از بالا پایین بیاوریم، زیرا این درخت واقعاً بلند بود.

Anyway, this is opposite, low-hanging fruit

به هر حال، این برعکس است، میوه کم آویزان

is the fruit that's at the bottom of the tree that's the easiest to get.

میوه ای است که در انتهای درخت قرار دارد و به راحتی می توان آن را دریافت کرد.

And we use this idiom to mean the easiest thing.

و ما از این اصطلاح به معنای ساده ترین چیز استفاده می کنیم.

It's often what you would want to do first.

اغلب این همان کاری است که می خواهید ابتدا انجام دهید.

>> Um, do you have an example of this? >> I do.

>> اوم، آیا شما نمونه ای از این را دارید؟ >> انجام می دهم.

Yeah, and I thought about my work as a therapist and

بله، و من در مورد کار خود به عنوان یک درمانگر فکر کردم و

if people come in and start to do work with me and they're really depressed,

اگر افرادی بیایند و شروع به انجام کار با من کنند و واقعاً افسرده باشند،

one of the things that I want to recommend first is that they start to do some exercise

یکی از چیزهایی که می‌خواهم ابتدا توصیه کنم این است که شروع به انجام ورزش کنند

or to really increase their level of exercise.

یا واقعا سطح ورزش آنها را افزایش دهید.

We're going to get into talk therapy and we're going to maybe talk about medication,

ما قصد داریم وارد بحث درمانی شویم و شاید در مورد دارو صحبت کنیم،

there's lots of things that you can do...

کارهای زیادی وجود دارد که می توانید انجام دهید... >>

>> But one of the.... >> Higher branches,

اما یکی از .... >> شاخه های بالاتر،

>> Higher branches. >> More effort.

>> شاخه های عالی . >> تلاش بیشتر.

One of the things that no matter who we are or where we are, we always have the opportunity to exercise

یکی از چیزهایی که مهم نیست کی هستیم یا کجا هستیم، همیشه این فرصت را داریم که

in some form and there's a direct, you know, correlation to feeling better into our mental health

به شکلی ورزش کنیم و می‌دانید که ارتباط مستقیمی با احساس بهتر در سلامت روان ما وجود دارد،

so that's low-hanging fruit for people who aren't feeling great.

بنابراین برای افرادی که احساس خوبی ندارند

>> 'Cause it's easier, you can do it quickly. >> Right.

>> چون ساده تر است، می توانید آن را به سرعت انجام دهید. >> درست است.

>> Yeah.

>> آره

Um, I was thinking another example for this would be

اوم، من فکر می‌کردم یک مثال دیگر برای این کار

when we sit down and we're doing our budget.

زمانی باشد که می‌نشینیم و بودجه‌مان را انجام می‌دهیم.

and if we, you know, feel like: Okay, we spent too much this month.

و اگر ما، می دانید، احساس می کنیم: بسیار خوب، ما در این ماه خیلی خرج کردیم.

What can we do? The low-hanging fruit would be the easiest thing to cut out.

چه می توانیم بکنیم؟ میوه کم آویزان ساده ترین چیز برای بریدن خواهد بود.

The thing that would be the least hard to give up.

چیزی که کمترین سختی را می توان از دست داد.

For example, when we order in food, I always prefer to eat it home anyway.

مثلاً وقتی در غذا سفارش می‌دهیم، همیشه ترجیح می‌دهم آن را در خانه بخورم.

I like going out but if we're going to eat it home, then I just, I want food that we've made ourselves.

من بیرون رفتن را دوست دارم، اما اگر قرار است آن را در خانه بخوریم، پس من فقط غذایی می خواهم که خودمان درست کرده ایم.

And so that could be an easy way to say: Well, we're not getting carryout anymore.

و این می تواند یک راه آسان برای گفتن باشد: خوب، ما دیگر عملیاتی نمی کنیم.

We're just going to make something simple, fast, that's going to be cheaper

ما فقط می‌خواهیم چیزی ساده و سریع بسازیم، که ارزان‌تر

than ordering out so that would be low- hanging fruit 'cause I kind of prefer that anyway.

از سفارش دادن است، به طوری که میوه‌ای کم آویزان باشد، زیرا به هر حال من آن را ترجیح می‌دهم.

Mmm hmm. Good example.

ممم هوم مثال خوب.

Okay guys, so those were some idioms about fruit.

خوب بچه ها، پس این چند اصطلاح در مورد میوه بود.

If you didn't see the fruit vocabulary video, be sure to check that out.

اگر ویدیوی واژگان میوه را ندیدید، حتماً آن را بررسی کنید.

You can click the link here, or in the description below.

می توانید لینک را در اینجا یا در توضیحات زیر کلیک کنید. آیا

Are there any other fruit idioms that you can think of that we missed?

اصطلاحات میوه دیگری وجود دارد که بتوانید به آن فکر کنید که از قلم افتاده باشد؟

Put it in the comments below, let us know, we'll try to define them.

آن را در نظرات زیر قرار دهید، به ما اطلاع دهید، ما سعی خواهیم کرد آنها را تعریف کنیم.

And if you can think of any other categories of idioms that you're curious about,

و اگر می‌توانید به دسته‌بندی‌های دیگری از اصطلاحات فکر کنید که در مورد آن کنجکاو هستید، به

let us know and maybe we can make a video about it in the future.

ما اطلاع دهید و شاید بتوانیم در آینده ویدیویی درباره آن بسازیم.

It'd be great!

عالی می شود!

Okay guys, that's it and thanks so much for using Rachel's English.

بسیار خوب بچه ها، همین و از اینکه از زبان انگلیسی راشل استفاده کردید بسیار سپاسگزارم.