ENGLISH PRONUNCIATION and ENGLISH CONVERSATION – Learn English Conversation | Rachel’s English

In this American English lesson,

در این درس انگلیسی آمریکایی،

we're going to sit down with my dad and talk about where he works now that he's mostly retired.

ما با پدرم می‌نشینیم و در مورد اینکه الان که بیشتر بازنشسته شده کجا کار می‌کند صحبت می‌کنیم.

You'll learn the phrasal verb ‘boot out’,

فعل عبارتی «boot out»،

how to use space and room, a shortcut to make the word ‘months’ easier to pronounce, and much more.

نحوه استفاده از فضا و اتاق، میانبر برای آسان‌تر کردن تلفظ کلمه «ماه‌ها» و موارد دیگر را خواهید آموخت.

We're going to listen to the first 15 seconds or so of this conversation.

قرار است 15 ثانیه اول این مکالمه را بشنویم.

Then we'll study some of the words—how they're being used and how they're pronounced.

سپس برخی از کلمات را مطالعه خواهیم کرد - نحوه استفاده از آنها و نحوه تلفظ آنها.

Pay attention to booted out, space, and often from home.

به فضای بیرون، و اغلب از خانه توجه کنید.

Are you still going into work at all these days?

آیا این روزها هنوز هم سر کار می روید؟

No. Actually, I finally got booted out in my second office.

نه. در واقع، من بالاخره در دفتر دومم بوت شدم.

Really?

واقعا؟

Yeah.

I didn't know that.

آره

من این را نمی دانستم.

Well they, they're...they have all kinds of issues with space.

خوب، آنها... آنها همه نوع مشکل با فضا دارند.

Yeah.

And since I'm only working one month a year...

آره

و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم ...

Yeah.

And that often from home.

بله.

و اغلب از خانه.

Right.

درست. آیا

Did you hear my dad use the phrasal verb booted out?

شنیدی که پدرم از فعل عبارتی booted out استفاده کرده است؟

Finally got booted out in my second office.

بالاخره در دفتر دومم بوت شدم.

Really?

Booted out.

واقعا؟

بوت شد.

This is just like kicked out.

این درست مثل بیرون انداختن است.

It means to be asked or forced to leave a place, job or situation.

یعنی از شما خواسته یا مجبور به ترک مکان، شغل یا موقعیتی می شود.

My dad, though he was mostly retired, still had an office at the University where he worked.

پدرم، اگرچه بیشتر بازنشسته بود، اما هنوز دفتری در دانشگاه داشت که در آن کار می کرد.

But after many years, they needed the office for someone else and booted him out of it.

اما پس از سالها، آنها به دفتر شخص دیگری نیاز داشتند و او را از آنجا بیرون کردند.

Finally got booted out in my second office.

بالاخره در دفتر دومم پیاده شدم.

Really?

واقعا؟

Notice my dad isn't pronouncing the T in 'booted' as a true T.

توجه داشته باشید که پدر من T را در "booted" به عنوان یک T واقعی تلفظ نمی کند.

That would sound like: booted, booted.

این به نظر می رسد: booted, booted.

But instead, it's: booted.

اما در عوض، این است: بوت شده.

That's a flap T.

این یک فلپ T است.

The tongue bounces once against the roof of the mouth

زبان یک بار به سقف دهان می‌چرخد

and the teeth don't need to come together the way they do for a true T.

و دندان‌ها برای یک T.

Booted. Booted.

Booted واقعی نیازی به کنار هم ندارند. بوت شده.

This is how we pronounce the T when it comes between two vowels

وقتی T بین دو مصوت قرار می گیرد

but doesn't start a stressed syllable in American English.

اما هجای تاکیدی را در انگلیسی آمریکایی شروع نمی کند، اینگونه تلفظ می کنیم.

Finally got booted out in my second office.

بالاخره در دفتر دومم پیاده شدم.

Really?

واقعا؟

Yeah.

I didn't know that.

آره

من این را نمی دانستم.

Well they, they're...they have all kinds of issues with space.

خوب، آنها... آنها همه نوع مشکل با فضا دارند.

The way my dad is using 'space' is interchangeable with the word room.

روشی که پدرم از "فضا" استفاده می کند با کلمه اتاق قابل تعویض است.

These are nouns that mean an area that's available or unoccupied.

این ها اسم هایی هستند که به معنای منطقه ای هستند که در دسترس یا خالی است.

The university doesn't have enough space.

دانشگاه فضای کافی ندارد. دیگر

It doesn't have enough room for my dad to have an office anymore.

برای پدرم جا ندارد که دفتر داشته باشد.

Of course these words have other meanings as a noun.

البته این کلمات به عنوان یک اسم معانی دیگری دارند.

What you might think of as outer space, or a room with four walls like a living room, dining room, etc.

چیزی که ممکن است به عنوان فضای بیرونی، یا اتاقی با چهار دیوار مانند اتاق نشیمن، اتاق غذاخوری و غیره فکر کنید.

But let's come up with a few more sample sentences where we're using the words to mean 'available'.

اما بیایید چند جمله نمونه دیگر بیاوریم که در آن از کلمات به معنای "در دسترس" استفاده می کنیم.

The garage is used for storage, there's no room to park.

گاراژ برای انبار استفاده می شود، جایی برای پارک وجود ندارد.

Or the garage is used for storage there's space to park.

یا از گاراژ برای ذخیره سازی استفاده می شود، فضایی برای پارک وجود دارد.

Sometimes, when I'm reading at night to my son Stoney, he sits really close to me.

گاهی اوقات، وقتی شب ها برای پسرم استونی کتاب می خوانم، او واقعاً نزدیک من می نشیند.

So close that he's sitting on my arm, and I can't turn the page.

آنقدر نزدیک که روی بازوی من نشسته است و من نمی توانم ورق را برگردانم.

I might say: Can you scoot over, Stoney?

ممکن است بگویم: می‌توانی بیای، استونی؟

I need a little more room.

من به کمی اتاق بیشتر نیاز دارم.

Or I could say: I need a little more space.

یا می توانم بگویم: به فضای بیشتری نیاز دارم.

They have all kinds of issues with space.

آنها همه نوع مشکل با فضا دارند.

Yeah.

And since I'm only working one month a year...

آره

و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم ...

Yeah.

And that often from home.

بله.

و اغلب از خانه.

Right.

درست.

You may also use these nouns as adjectives.

شما همچنین می توانید از این اسم ها به عنوان صفت استفاده کنید.

Then they become spacious and roomy.

سپس جادار و جادار می شوند.

Our minivan is much more spacious than our Volkswagen.

مینی ون ما بسیار جادارتر از فولکس واگن ماست.

Or our minivan is much more roomy than our Volkswagen.

یا مینی ون ما بسیار جادارتر از فولکس واگن ماست.

They have all kinds of issues with space.

آنها همه نوع مشکل با فضا دارند.

Yeah.

آره

And since I'm only working one month a year...

و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم ...

Yeah.

بله.

And that often from home.

و اغلب از خانه.

Right.

درست.

'Work from home' is the phrase be used for working remotely at your computer in your home office.

"کار از خانه" عبارتی است که برای کار از راه دور در رایانه در دفتر خانه خود استفاده می شود.

From is the preposition we usually use, though you may use at as well.

From حرف اضافه ای است که ما معمولاً استفاده می کنیم، اگرچه شما ممکن است از at نیز استفاده کنید.

I work at home one day a week.

هفته ای یک روز در خانه کار می کنم.

Not 'in' but 'from' or 'at'.

نه "در" بلکه "از" یا "در".

And since I'm only working one month a year...

و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم ...

Yeah.

And that often from home.

بله.

و اغلب از خانه.

Right.

درست.

And that often from home.

و اغلب از خانه.

Listen to how my dad pronounces 'from'.

به تلفظ پدرم «از» گوش کن.

Its reduced.

آن کاهش یافته است.

It's not from, longer with the full UH as in butter vowel, but it's reduced to the schwa and said really quickly.

این از، طولانی تر با UH کامل مانند واکه کره ای نیست، اما به schwa کاهش می یابد و خیلی سریع گفته می شود.

Often from home.

اغلب از خانه.

Often from, from, from.

اغلب از، از، از.

Practice that with my dad.

با بابام تمرین کن

And since I'm only working one month a year...

و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم ...

Yeah.

بله.

And that often from home.

و اغلب از خانه.

Right.

درست.

Do you notice how he's pronouncing often?

آیا متوجه شدید که او اغلب چگونه تلفظ می کند؟

Without the T sound.

بدون صدای T

This word can be pronounced either way.

این کلمه را می توان به هر صورت تلفظ کرد.

Often or often.

اغلب یا اغلب.

But it's a bit more common to drop the T and that's what I encourage you to do.

اما انداختن T کمی رایج تر است و این چیزی است که من شما را به انجام آن تشویق می کنم.

That often from home.

که اغلب از خانه.

Often.

غالبا.

Often.

غالبا.

And since I'm only working one month a year...

و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم ...

Yeah.

And that often from home.

بله.

و اغلب از خانه.

Right.

درست.

Now we'll listen to another thirty Seconds.

حالا سی ثانیه دیگر را گوش می دهیم.

Pay attention to stuff, how I say okay, the pronunciation of months, and the word 'bummed'.

به موارد، نحوه گفتن من خوب، تلفظ ماه‌ها و کلمه «بی‌حال» توجه کنید.

I now have my stuff stored in one bookshelf and two file cabinets.

اکنون وسایلم را در یک قفسه کتاب و دو قفسه بایگانی ذخیره کرده ام.

Why have it there at all?

اصلا چرا اونجا داشته باشه؟

Well, these, I have a lot of things at home but these are things that I just wouldn't use very often.

خوب، اینها، من چیزهای زیادی در خانه دارم، اما اینها چیزهایی هستند که من اغلب از آنها استفاده نمی کنم.

>> So if I need them, I’ll go down. >> Okay.

>> بنابراین اگر به آنها نیاز داشته باشم، پایین می روم. >> باشه.

So how long ago did that happen?

پس چند وقت پیش این اتفاق افتاد؟

Oh, two months ago.

اوه دو ماه پیش

Are you bummed?

آیا شما بدبین هستید؟

I was a little bummed about that.

از این بابت کمی ناراحت شدم

Stuff.

چیز.

This is a generic term we often use to mean possessions.

این یک اصطلاح عمومی است که ما اغلب برای معنی دارایی استفاده می کنیم.

I have too much stuff.

من چیزهای زیادی دارم

I need a second suitcase.

من به یک چمدان دوم نیاز دارم.

Or as my dad said, I now have my stuff stored in one bookshelf and two file cabinets.

یا همانطور که پدرم گفت، من اکنون وسایلم را در یک قفسه کتاب و دو قفسه پرونده ذخیره می کنم.

I now have my stuff stored in one bookshelf and two file cabinets.

اکنون وسایلم را در یک قفسه کتاب و دو قفسه بایگانی ذخیره کرده ام.

However, it can also refer to things that are not tangible, not objects.

با این حال، می تواند به چیزهایی نیز اشاره کند که محسوس نیستند، نه اشیاء.

For example, I have a lot of stuff to deal with at work.

به عنوان مثال، من در محل کار چیزهای زیادی برای سر و کار دارم.

This could be an employee who's not cooperating, a client who's unhappy.

این می تواند کارمندی باشد که همکاری نمی کند، مشتری ناراضی است.

What I'm dealing with is the difficulty, not an actual thing, not an object.

چیزی که من با آن سر و کار دارم مشکل است، نه یک چیز واقعی، نه یک شی.

You could also say: I have a lot of stuff to do.

شما همچنین می توانید بگویید: من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم.

That means I'm busy.

یعنی سرم شلوغه

You may also hear the phrase: He really knows his stuff.

همچنین ممکن است این عبارت را بشنوید: او واقعاً چیزهای خود را می داند.

That means he's very smart and informed, relating to a specific topic.

این بدان معناست که او بسیار باهوش و آگاه است و به موضوع خاصی مربوط می شود.

We also use this as a verb.

ما همچنین از این به عنوان فعل استفاده می کنیم.

Meaning to try to make something fit with force.

به معنای تلاش برای تناسب چیزی با زور.

There's no room in my bag for shoes.

در کیف من جایی برای کفش نیست.

Can't you stuff them in?

نمی توانید آنها را در آنها پر کنید؟ آیا

Did you notice how I use the word 'room' there?

متوجه شده اید که چگونه از کلمه "اتاق" در آنجا استفاده می کنم؟

I could have also used 'space'.

من همچنین می توانستم از "فضا" استفاده کنم.

There's no space in my bag for shoes.

در کیف من جایی برای کفش نیست.

Can't you stuff them in?

نمی توانید آنها را در آنها پر کنید؟

I now have my stuff stored in one bookshelf and two file cabinets.

اکنون وسایلم را در یک قفسه کتاب و دو قفسه بایگانی ذخیره کرده ام.

Why have it there at all?

اصلا چرا اونجا هست؟

Well, these, I have a lot of things at home, but these are things that I just wouldn't use very often.

خب، اینها، من چیزهای زیادی در خانه دارم، اما اینها چیزهایی هستند که من اغلب از آنها استفاده نمی کنم.

>> So if I need them, I’ll go down. >> Okay.

>> بنابراین اگر به آنها نیاز داشته باشم، پایین می روم. >> باشه.

There, I said: kay, then: mmkay.

اونجا گفتم: کی، بعد: mmkay.

These are both variants of 'okay'.

این هر دو نوع «خوب» هستند.

I say this to show that I understand what he's talking about.

این را می گویم تا نشان دهم که او در مورد چه چیزی صحبت می کند.

I understand his reasoning.

من استدلال او را درک می کنم.

You'll hear both of these variants a lot.

هر دوی این انواع را زیاد خواهید شنید.

They're both really common.

آنها هر دو واقعا مشترک هستند.

Kay. Mmmkay.

کی. Mmmkay.

>> I just wouldn't use very often. >> Kay.

>> من فقط اغلب استفاده نمی کنم. >> کی.

>> So if I need them, I’ll go down. >> Mmkay.

>> بنابراین اگر به آنها نیاز داشته باشم، پایین می روم. >> Mmkay.

So how long ago did that happen?

پس چند وقت پیش این اتفاق افتاد؟

Oh, two months ago.

اوه دو ماه پیش

Two months ago.

دو ماه پیش.

The word 'months' can be really tricky because we have a TH sound followed by S

کلمه "ماه" می تواند واقعاً دشوار باشد زیرا ما صدای TH و به دنبال آن S داریم

and I know my students just hate this combination.

و می دانم که دانش آموزان من از این ترکیب متنفرند.

But there's good news here.

اما یک خبر خوب در اینجا وجود دارد. در

There's actually a shortcut that most native speakers do.

واقع میانبری وجود دارد که اکثر زبان مادری آن را انجام می دهند.

Did you hear my dad's pronunciation?

صدای بابام رو شنیدی؟

Let's listen again.

دوباره گوش کنیم

Oh, two months ago.

اوه دو ماه پیش

He said: months, with a TS ending rather than THS.

او گفت: ماه ها، با پایان TS به جای THS.

I do this too.

من هم این کار را می کنم.

It's really common and I definitely recommend my students use this pronunciation.

این واقعاً رایج است و من قطعاً به دانش آموزانم توصیه می کنم از این تلفظ استفاده کنند.

Tss. Tss

Tss.

Months.

ماه های Tss.

Months.

ماه ها.

Try that now.

اکنون آن را امتحان کنید.

Months.

ماه ها.

Two months ago.

دو ماه پیش.

Two months ago.

دو ماه پیش.

Two months ago.

دو ماه پیش.

Oh, two months ago.

اوه دو ماه پیش

Are you bummed?

آیا شما بدبین هستید؟

I was a little bummed about that.

از این بابت کمی ناراحت شدم

'Bummed' this is informal, slang, but it means to be disappointed.

«بی‌ترحم» این غیررسمی، عامیانه است، اما به معنای ناامید شدن است.

We might also use the phrasal verb: bummed out.

همچنین ممکن است از فعل عبارتی استفاده کنیم: bummed out.

It has the same meaning.

همین معنا را دارد.

Are you bummed?

آیا شما بدبین هستید؟

I was a little bummed about that.

از این بابت کمی ناراحت شدم

Now we're going to listen to the last fifty seconds of this conversation.

حالا پنجاه ثانیه آخر این مکالمه را می شنویم.

At the end, I'm going to ask you a question to test your listening comprehension.

در پایان می خواهم از شما سوالی بپرسم تا درک شنیداری شما را محک بزنم.

Since he doesn't have an office, my dad will use the library, use a conference room,

از آنجایی که او دفتر ندارد، پدرم از کتابخانه استفاده می کند، از اتاق کنفرانس استفاده می کند، از

use someone else's office, or none of the above?

دفتر شخص دیگری استفاده می کند یا هیچ یک از موارد بالا؟

Listen one more time to choose your answer.

یک بار دیگر گوش کنید تا پاسخ خود را انتخاب کنید.

What is the answer?

جواب چیست؟

We did hear mention of the library, or a conference room.

ما نامی از کتابخانه یا اتاق کنفرانس شنیدیم.

Would you like go in and work at the library? Or is there like a conference room?

آیا می خواهید وارد کتابخانه شوید و در کتابخانه کار کنید؟ یا مانند اتاق کنفرانس وجود دارد؟

>> No. >> No.

>> نه. >> نه.

>> Not really.

But he said no, he would not use those.

>> واقعاً نه.

اما او گفت نه، او از آنها استفاده نخواهد کرد.

Notice how my dad says the phrase 'not really'.

توجه کنید که چگونه پدرم عبارت "نه واقعا" را می گوید.

This is a common phrase and sometimes, with common phrases, we reduce certain words

این یک عبارت رایج است و گاهی اوقات، با عبارات رایج، کلمات خاصی را

even more than we normally would.

حتی بیشتر از حد معمول کاهش می دهیم.

He dropped the T so the AW vowel connects right into the R.

او T را رها کرد تا مصوت AW درست به R متصل شود.

Not really.

واقعاً نه.

Not really.

نه واقعا.

Not is stressed even without the T.

حتی بدون T هم تاکید نمی شود.

This would be a common way to pronounce this two-word phrase.

این یک روش رایج برای تلفظ این عبارت دو کلمه ای است.

Try it with me.

با من امتحانش کن

Not really.

نه واقعا.

Not really.

نه واقعا.

>> No. >> No.

>> نه. نه.

Not really.

نه واقعا.

>> No. >> No.

>> نه. نه.

Not really.

>> No. >> No.

نه واقعا.

>> نه. نه.

Not really.

نه واقعا.

So the first two options are out.

بنابراین دو گزینه اول وجود ندارد.

What about the third option?

گزینه سوم چطور؟

We did talk about someone else's office.

ما در مورد دفتر شخص دیگری صحبت کردیم.

This guy offered for dad to use his office sometimes.

این مرد به پدر پیشنهاد داد که گاهی از دفترش استفاده کند.

I can use another guy's office.

من می توانم از دفتر یک پسر دیگر استفاده کنم.

Okay, is he also not there that much?

خوب، او هم اینقدر آنجا نیست؟

No, he is there but he said he would leave during that time.

نه، او آنجاست، اما گفت که در آن مدت خواهد رفت.

Why would he do that? Who is it?

چرا او باید این کار را بکند؟ کیه؟

Well, he's a new guy and his wife also works there and she's not there that much.

خوب، او یک پسر جدید است و همسرش نیز آنجا کار می کند و او آنقدرها آنجا نیست.

So he would go over to her office.

بنابراین او به دفتر او می رفت.

Okay.

I would go into his office where I have my stuff stored.

باشه.

من به دفتر او می رفتم، جایی که وسایلم را در آنجا ذخیره می کردم.

But when I asked if he would do that, dad said: no.

اما وقتی پرسیدم آیا این کار را می کند، پدر گفت: نه.

>> Do you think you'll ever do that? >> No.

>> آیا فکر می کنید هرگز این کار را انجام خواهید داد؟ >>

Yeah 'cause that feels awkward.

نه.

So the correct answer is D.

بنابراین پاسخ صحیح D است.

None of the above.

هیچ یک از موارد بالا.

My dad will just work from home.

پدر من فقط از خانه کار می کند.

>> Do you think you'll ever do that? >> No.

>> آیا فکر می کنید هرگز این کار را انجام خواهید داد؟ >>

Yeah 'cause that feels awkward.

نه.

I will just work from home.

من فقط از خانه کار خواهم کرد.

Notice he used that phrase again.

توجه کنید که او دوباره از این عبارت استفاده کرد.

Work from home.

از خانه کار کنید.

With the reduction of the word 'from'.

با کاهش کلمه "از".

Work from, from, work from home.

کار از، از، کار از خانه.

>> I will just work from home. >> Yeah.

>> من فقط از خانه کار خواهم کرد. >> آره

Let's listen to the whole conversation one more time and listen again to the words and phrases we studied.

بیایید یک بار دیگر به کل مکالمه گوش کنیم و دوباره به کلمات و عباراتی که مطالعه کردیم گوش دهیم.

Are you still going into work at all these days?

آیا این روزها هنوز هم سر کار می روید؟

No. Actually, I finally got booted out in my second office.

نه. در واقع، من بالاخره در دفتر دومم بوت شدم.

Really?

Yeah.

واقعا؟

آره

I didn't know that.

من این را نمی دانستم.

Well they, they're...they have all kinds of issues with space.

خوب، آنها... آنها همه نوع مشکل با فضا دارند.

Yeah.

And since I'm only working one month a year...

آره

و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم ...

Yeah.

And that often from home.

بله.

و اغلب از خانه.

Right.

درست.

I now have my stuff stored in one bookshelf and two file cabinets.

اکنون وسایلم را در یک قفسه کتاب و دو قفسه بایگانی ذخیره کرده ام.

Why have it there at all?

اصلا چرا اونجا هست؟

Well, these, I have a lot of things at home but these are things that I just wouldn't use very often.

خوب، اینها، من چیزهای زیادی در خانه دارم، اما اینها چیزهایی هستند که من اغلب از آنها استفاده نمی کنم.

Okay.

باشه.

>> So if I need them, I’ll go down. >> Okay.

>> بنابراین اگر به آنها نیاز داشته باشم، پایین می روم. >> باشه.

So how long ago did that happen?

پس چند وقت پیش این اتفاق افتاد؟

Oh, two months ago.

اوه دو ماه پیش

Are you bummed?

آیا شما بدبین هستید؟

I was a little bummed about that.

از این بابت کمی ناراحت شدم

Because there's no place for you to go.

چون جایی برای رفتنت نیست

Yeah.

آره

Would you like go in and work at the library? Or is there like a conference room?

آیا می خواهید وارد کتابخانه شوید و در کتابخانه کار کنید؟ یا مانند اتاق کنفرانس وجود دارد؟

>> No. >> No.

>> نه. نه.

Not really.

نه واقعا.

So you're done?

پس کارتان تمام شد؟

Now that... I can use another guy's office.

حالا که... من می توانم از دفتر یک پسر دیگر استفاده کنم.

Okay, is he also not there that much?

خوب، او هم اینقدر آنجا نیست؟

No, he is there but he said he would leave during that time.

نه، او آنجاست، اما گفت که در آن مدت خواهد رفت.

Why would he do...who is it?

چرا او این کار را می کند ... آن کیست؟

Well, he's a new guy and his wife also works there and she's not there that much.

خوب، او یک پسر جدید است و همسرش نیز آنجا کار می کند و او آنقدرها آنجا نیست.

So he would go over to her office.

بنابراین او به دفتر او می رفت.

Okay.

باشه.

I would go into his office where I have my stuff stored.

من به دفتر او می رفتم، جایی که وسایلم را در آنجا ذخیره می کردم.

>> Do you think you'll ever do that? >> No.

>> آیا فکر می کنید هرگز این کار را انجام خواهید داد؟ >>

Yeah 'cause that feels awkward.

نه.

>> I will just work from home. >> Yeah.

>> من فقط از خانه کار خواهم کرد. >> آره

Thanks to dad for being in this video with me.

ممنون از پدرم که در این ویدیو با من بود.

For more conversational videos like this one, watch this playlist.

برای ویدیوهای مکالمه بیشتر مانند این، این لیست پخش را تماشا کنید.

I hope you've learned some interesting things

امیدوارم چیزهای جالبی یاد گرفته باشید

and that you'll share this video with others who are studying English.

و این ویدیو را با دیگرانی که در حال مطالعه زبان انگلیسی هستند به اشتراک بگذارید.

That's it and thanks so much for using Rachel's English.

تمام و سپاس فراوان برای استفاده از زبان انگلیسی راشل.