How to Negotiate in English - Business English Lesson

Hi, I’m Gina.

سلام من جینا هستم

Welcome to Oxford Online English!

به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this lesson, you can learn useful language for business negotiations.

در این درس می توانید زبان مفیدی برای مذاکرات تجاری بیاموزید.

You’ll learn how to make your position clear, how to accept or reject the other side’s

شما یاد خواهید گرفت که چگونه موضع خود را روشن کنید، چگونه پیشنهادات طرف مقابل را بپذیرید یا رد کنید

proposals, and how to express yourself in clear, professional-sounding English.

، و چگونه خود را به زبان انگلیسی واضح و حرفه ای بیان کنید.

If you haven’t already seen them, I suggest you watch our videos on chairing and attending

اگر قبلاً آنها را ندیده‌اید، پیشنهاد می‌کنم ویدیوهای ما در مورد ریاست و شرکت در

meetings.

جلسات را تماشا کنید.

Negotiations are also a kind of business meeting, and the language from those videos will also

مذاکره نیز نوعی ملاقات کاری است و زبان آن ویدیوها نیز

help you in these situations.

در این مواقع به شما کمک می کند.

Don’t forget that you should also visit our website: Oxford Online English dot com.

فراموش نکنید که باید از وب سایت ما نیز دیدن کنید: Oxford Online English dot com.

You can find many free English lessons, and also book lessons with one of our professional

در صورت نیاز به کمک بیشتر، می‌توانید بسیاری از درس‌های رایگان انگلیسی را بیابید، و همچنین با یکی از معلمان حرفه‌ای ما دروس

teachers if you need more help.

رزرو کنید.

In this lesson, you’ll see a scenario where I’ll role-play a purchaser for a clothing

در این درس، سناریویی را مشاهده خواهید کرد که در آن نقش یک خریدار را برای یک عمده‌فروش لباس بازی می‌کنم

wholesaler.

.

Daniel will role-play the manufacturer’s representative, and we’ll be negotiating

دانیل نقش نماینده سازنده را بازی خواهد کرد و ما در حال مذاکره برای

a deal.

یک معامله هستیم.

Let’s look at the first part.

بیایید به قسمت اول نگاه کنیم.

So, let’s get started.

بنابراین، بیایید شروع کنیم.

I’ve read your proposals, and I understand you’re looking for unbranded clothing in

من پیشنهادات شما را خوانده ام و می دانم که به دنبال لباس های بدون مارک در

a variety of styles.

سبک های مختلف هستید.

That’s right.

درست است.

Meaning: t-shirts, tank tops, hoodies, zip-up tops, and long-sleeved tees, right?

معنی: تی شرت، تاپ تاپ، هودی، تاپ زیپ دار و تی شرت آستین بلند، درست است؟

Correct.

درست.

Alright.

بسیار خوب.

So, my first question is: what kind of volumes are we looking at?

بنابراین، اولین سوال من این است: ما به چه نوع جلدهایی نگاه می کنیم؟

Well, we’re a reseller, so we rebrand the clothing and sell it on to retailers.

خوب، ما یک فروشنده هستیم، بنابراین لباس را تغییر نام می دهیم و آن را به خرده فروشان می فروشیم.

We can potentially move quite a lot of product, but I suggest starting small and scaling up

ما به طور بالقوه می‌توانیم مقدار زیادی محصول را جابه‌جا کنیم، اما من پیشنهاد می‌کنم از حجم کم شروع کنید و

later.

بعداً افزایش دهید.

We’re thinking of starting with around 500 to 1500 units per SKU, with more in popular

ما به این فکر می‌کنیم که با حدود 500 تا 1500 واحد در هر SKU، با اندازه‌ها و رنگ‌های محبوب شروع کنیم

sizes and colours.

.

And that would be per-month, or…?

و این می تواند در هر ماه باشد، یا ...؟

We’d prefer to keep things flexible to begin with.

ما ترجیح می‌دهیم برای شروع همه چیز را انعطاف‌پذیر نگه داریم .

What do you have in mind exactly?

دقیقاً چه چیزی در ذهن دارید؟

I’m not against flexibility, but logistics require a certain amount of forward planning.

من مخالف انعطاف پذیری نیستم، اما لجستیک به مقدار مشخصی برنامه ریزی رو به جلو نیاز دارد.

Of course!

البته!

Let me ask you something: what’s the situation regarding production and delivery?

بگذارید چیزی از شما بپرسم: وضعیت تولید و تحویل چگونه است؟

How long does it take you to process orders?

چه مدت طول می کشد تا سفارشات را پردازش کنید؟

It’s not completely fixed, but around two weeks.

کاملاً رفع نشده است، اما حدود دو هفته است.

Larger orders can take more time.

سفارشات بزرگتر ممکن است زمان بیشتری را ببرد.

That’s fine, so here’s our situation: we don’t have a lot of warehousing space.

خوب است، بنابراین وضعیت ما اینجاست: ما فضای انبارداری زیادی نداریم.

That means we can’t commit to a fixed schedule for deliveries.

این بدان معناست که ما نمی توانیم به یک برنامه ثابت برای تحویل متعهد شویم.

Instead, we’ll have to make orders once our stock level is low enough and we have

درعوض، زمانی که سطح موجودی ما به اندازه کافی پایین است و فضا را در اختیار داریم، باید سفارش بدهیم

the space.

.

Hmm…

هوم…

That’s possible.

این ممکن است.

One thing you should know: we won’t be able to offer the lowest prices if we can’t be

یک چیزی که باید بدانید: اگر از قبل از برنامه تحویل شما مطمئن نباشیم، نمی‌توانیم پایین‌ترین قیمت‌ها را ارائه دهیم

sure of your delivery schedule in advance.

.

I understand.

من میفهمم.

And for one product category, for example short-sleeved t-shirts, how many variations

و برای یک دسته محصول، به عنوان مثال تی شرت های آستین کوتاه، به چند

of size and colour do you need?

تغییر اندازه و رنگ نیاز دارید؟

We need all the common sizes, from XS to XXL, each in 16 colours.

ما به تمام اندازه های رایج، از XS تا XXL، هر کدام در 16 رنگ نیاز داریم.

At the beginning of a negotiation, both sides need to make their position clear.

در آغاز مذاکره، هر دو طرف باید موضع خود را روشن کنند.

In the dialogue, you saw several ways to do this.

در دیالوگ چندین راه برای این کار دیدید .

Can you remember any?

آیا می توانید هر کدام را به خاطر بسپارید؟

First, you can state what you want directly, like this: ‘I suggest starting small and

ابتدا، می‌توانید مستقیماً آنچه را که می‌خواهید بیان کنید، مانند این: «پیشنهاد می‌کنم از کوچک شروع کنید و

scaling up later.'

بعداً افزایش دهید».

‘We’re thinking of starting with around 500 units per SKU.’

«ما در فکر شروع با حدود 500 واحد در هر SKU هستیم.»

‘We’d prefer to keep things flexible to begin with.’

«ترجیح می‌دهیم برای شروع کارها را انعطاف‌پذیر نگه داریم .»

You can use this language in other ways.

می‌توانید از این زبان به روش‌های دیگری استفاده کنید.

For example: ‘I suggest a six-month contract to begin with.’

به عنوان مثال: "من برای شروع یک قرارداد شش ماهه پیشنهاد می کنم." "

‘We’re thinking of opening new branches in 15 cities.’

ما در فکر افتتاح شعبه های جدید در 15 شهر هستیم."

‘We’d prefer to do the marketing work ourselves.’

"ترجیح می دهیم کار بازاریابی را خودمان انجام دهیم."

You can also ask the other side specific questions to find out what they need.

همچنین می توانید از طرف مقابل بپرسید. سوالات خاص برای پیدا کردن آنچه آنها نیاز دارند.

In the dialogue, you heard: ‘What kind of volumes are we looking at?’

در دیالوگ شنیدید: «به چه نوع حجم هایی نگاه می کنیم؟»

‘What’s the situation regarding production and delivery?’

«وضعیت تولید و تحویل چگونه است؟»

Again, you could use these in different situations.

باز هم می توانید از این ها در موقعیت های مختلف استفاده کنید.

For example: ‘What kind of schedule are we looking at?’

به عنوان مثال: «به چه نوع برنامه‌ای نگاه می‌کنیم؟»

‘What’s the situation regarding minimum order volume?’

«وضعیت در مورد حداقل حجم سفارش چگونه است؟»

Finally, you can also use open-ended questions to check information, or to get more information

در نهایت، می‌توانید از سؤالات باز برای بررسی اطلاعات یا دریافت اطلاعات بیشتر

from the other side, like this: ‘What do you have in mind exactly?’

از طرف مقابل مانند این استفاده کنید. : « دقیقاً چه چیزی در ذهن دارید؟» «

‘And that would be per-month, or…?’

و این می تواند در هر ماه باشد، یا...؟»

Making a question by leaving a sentence unfinished, with the word ‘or’ at the end, is conversational.

با ناتمام گذاشتن یک جمله، با کلمه «یا» در پایان، یک سؤال محاوره ای است.

You wouldn’t use it in writing.

شما از آن در نوشتن استفاده نمی کنید.

However, in spoken English, it’s an effective way of showing that you need more information,

با این حال، در گفتار انگلیسی، این روشی موثر برای نشان دادن این است که به اطلاعات بیشتری نیاز دارید

and that you want the other person to finish the idea.

و می‌خواهید که طرف مقابل ایده را به پایان برساند.

Very often, negotiations depend on setting conditions.

اغلب، مذاکرات به تعیین شرایط بستگی دارد .

What *you* can offer depends on what the other side can do.

آنچه *شما* می توانید ارائه دهید بستگی به کاری دارد که طرف مقابل می تواند انجام دهد.

Let’s see how you can talk about this.

بیایید ببینیم چگونه می توانید در این مورد صحبت کنید.

OK, so if we’re ordering around 100,000 units at one time, what kind of per-unit pricing

خوب، بنابراین اگر ما در یک زمان حدود 100000 دستگاه سفارش دهیم، چه نوع قیمتی برای هر واحد

can you offer?

می توانید ارائه دهید؟

That depends if you can commit to a regular delivery schedule or not.

این بستگی به این دارد که آیا می توانید به یک برنامه تحویل منظم متعهد شوید یا نه.

Assuming that you need a flexible schedule, we could offer six dollars per unit for tees

با فرض اینکه به یک برنامه زمانی انعطاف‌پذیر نیاز دارید، می‌توانیم برای هر واحد شش دلار برای سه راهی

and tank tops, and fifteen for hoodies and zip-ups.

و تاپ و پانزده دلار برای هودی‌ها و زیپ‌آپ‌ها ارائه دهیم.

If we need higher volumes, would you be able to go lower?

اگر به حجم‌های بالاتر نیاز داریم، آیا می‌توانید پایین‌تر بروید؟

Possibly, but the schedule is more important to us.

ممکن است، اما برنامه برای ما مهمتر است.

Supposing you could commit to a minimum monthly volume, we could go down to five-fifty and

با فرض اینکه بتوانید به حداقل حجم ماهانه متعهد شوید ، می توانیم به پنج پنجاه و

fourteen.

چهارده کاهش پیدا کنیم.

If we commit to a minimum volume over a six-month period, but with a flexible delivery schedule,

اگر ما متعهد به حداقل حجم در یک دوره شش ماهه باشیم ، اما با یک برنامه تحویل انعطاف پذیر،

could you offer us the same price?

آیا می توانید همان قیمت را به ما پیشنهاد دهید؟

As long as there were some limitations on the delivery timing, I think that would be

تا زمانی که محدودیت هایی در زمان تحویل وجود داشت، فکر می کنم

acceptable.

قابل قبول باشد.

The easiest way to express conditions is with if-sentences.

ساده ترین راه برای بیان شرایط با جملات if است.

For example: ‘If we’re ordering around 100,000 units at one time, what kind of per-unit

به عنوان مثال: «اگر ما در یک زمان حدود 100000 دستگاه سفارش دهیم، چه نوع قیمتی برای هر واحد

pricing can you offer?’

می‌توانید ارائه دهید؟»

If we need higher volumes, would you be able to go lower?’

اگر به حجم‌های بالاتر نیاز داشته باشیم، آیا می‌توانید پایین‌تر بروید؟»

If we commit to a minimum volume over a six-month period, but with a flexible delivery schedule,

اگر متعهد به حداقل حجم باشیم. در یک دوره شش ماهه ، اما با یک برنامه تحویل انعطاف‌پذیر،

could you offer us the same price?’

آیا می‌توانید همان قیمت را به ما پیشنهاد دهید؟

If-sentences can be used in many ways; it’s common to use the modal verbs ‘will’ ‘can’

استفاده از افعال وجهی «will» «can»

‘could’ or ‘would’ on the other side of the sentence.

«could» یا «would» در طرف دیگر جمله رایج است.

Let’s make some more examples: ‘If we commit to a longer contract, can

بیایید مثال‌های بیشتری بزنیم: «اگر ما متعهد به قرارداد طولانی‌تری باشیم، آیا می‌توانید

you offer us a better price?’

قیمت بهتری به ما پیشنهاد دهید؟» «

‘If we agreed to pay the licensing costs, would that make the deal work for you?’

اگر ما با پرداخت هزینه‌های مجوز موافقت کنیم، آیا این معامله برای شما کارساز خواهد بود؟»

However, there are other ways to talk about conditions.

با این حال، راه‌های دیگری نیز وجود دارد. برای صحبت در مورد شرایط

Can you remember any from the dialogue?

آیا می توانید از دیالوگ ها چیزی به خاطر بیاورید؟

You heard: ‘Assuming that you need a flexible schedule, we could offer six dollars per unit

شنیده‌اید: «با فرض اینکه به برنامه‌ای انعطاف‌پذیر نیاز دارید ، می‌توانیم شش دلار به ازای هر واحد

for tees and tank tops…’

برای سه راهی‌ها و تاپ‌های تاپ ارائه دهیم...» «

‘Supposing you could commit to a minimum monthly volume, we could go down to five-fifty…’

با فرض اینکه می‌توانید به حداقل حجم ماهانه متعهد شوید، می‌توانیم به پنج تا پنجاه کاهش دهیم...

‘As long as there were some limitations on the delivery timing, I think that would

» از آنجایی که محدودیت‌هایی در زمان تحویل وجود دارد، فکر می‌کنم که

be acceptable.’

قابل قبول باشد.»

All of these have the same basic meaning, which is like an if-sentence, although ‘assuming…’

همه این‌ها معنای اصلی یکسانی دارند، که مانند یک جمله اگر است، اگرچه «فرض…»

and ‘supposing…’ are used when you want to suggest something which is more speculative.

و «فرض…» زمانی که شما بخواهید استفاده می‌شوند. برای پیشنهاد چیزی که بیشتر حدس و گمان است.

Using these shows that you’re talking about possibilities, rather than very firm suggestions

استفاده از این ها نشان می دهد که شما در مورد احتمالات صحبت می کنید ، نه پیشنهادات بسیار محکم

which need to be accepted or rejected immediately.

که باید فوراً پذیرفته یا رد شوند.

‘As long as…’ has the opposite meaning; it sets a very firm condition.

«تا زمانی که...» معنای مخالف دارد؛ شرایط بسیار محکمی را تعیین می کند.

If you say, ‘As long as there were some limitations on the delivery timing, I think

اگر می گویید، "تا زمانی که محدودیت هایی در زمان تحویل وجود دارد، فکر می

that would be acceptable’, you mean that these limitations are necessary.

کنم قابل قبول باشد"، به این معنی است که این محدودیت ها ضروری هستند.

If you can reach an agreement, then that’s great!

اگر بتوانید به توافق برسید، عالی است!

But, what if there’s a sticking point?

اما، اگر یک نقطه چسبنده وجود داشته باشد چه؟

Let’s work out the details about delivery and scheduling.

بیایید جزئیات مربوط به تحویل و زمان بندی را بررسی کنیم.

For us to make this work at the lower price, we’d need to have monthly deliveries, but

برای اینکه بتوانیم این کار را با قیمت کمتر انجام دهیم، باید تحویل ماهانه داشته باشیم، اما

we could let you adjust the size of the order to some extent, so that you can manage your

می‌توانیم به شما اجازه دهیم اندازه سفارش را تا حدی تنظیم کنید تا بتوانید فضای انبار خود را مدیریت کنید

warehousing space.

.

I’ll come right out and say that’s not going to work for us.

من بلافاصله بیرون می آیم و می گویم که این برای ما کارساز نیست.

Flexibility is essential for us; our whole model is based on just-in-time logistics,

انعطاف پذیری برای ما ضروری است. کل مدل ما بر اساس تدارکات به موقع است،

so there’s no way around this.

بنابراین هیچ راهی برای دور زدن این موضوع وجود ندارد.

Well, in that case, we won’t be able to offer you the lower price.

خوب، در این صورت، ما نمی‌توانیم قیمت کمتری را به شما ارائه دهیم.

I have no problem with flexible deliveries as such, but we can’t offer our best prices

من هیچ مشکلی با تحویل انعطاف پذیر ندارم ، اما نمی توانیم بهترین قیمت های خود را

without a regular commitment on your part.

بدون تعهد منظم از طرف شما ارائه دهیم.

I’m sorry to be blunt, but this seems a little short-sighted on your part.

متاسفم که صریح می گویم، اما این از طرف شما کمی کوته فکرانه به نظر می رسد.

We’re potentially looking to order millions of units each year.

ما به طور بالقوه به دنبال سفارش میلیون ها واحد در هر سال هستیم.

Flexible delivery doesn’t mean that we won’t make orders regularly, it just means that

تحویل انعطاف پذیر به این معنی نیست که ما به طور منظم سفارش نمی دهیم، بلکه فقط به این معنی است که

we need to control the timing and quantities.

باید زمان و مقدار را کنترل کنیم.

I understand completely, but you need to realise that we have our own logistics issues to deal

من کاملا درک می کنم، اما شما باید بدانید که ما مسائل تدارکاتی خود را داریم که باید با آنها مقابله کنیم

with.

.

If we don’t know exactly when and how big an order will be, that creates costs for us.

اگر دقیقاً ندانیم یک سفارش چه زمانی و چقدر بزرگ است، برای ما هزینه ایجاد می کند.

We’re not willing to absorb those costs; I feel that if you need this flexibility,

ما حاضر به جذب این هزینه ها نیستیم. من احساس می‌کنم که اگر به این انعطاف‌پذیری نیاز دارید،

then you should be willing to pay for it.

باید برای آن هزینه بپردازید.

I’m sorry but I have to draw a line here.

متاسفم اما باید اینجا را خط بکشم.

It’s simply too risky for us to give you what you’re asking.

برای ما بسیار خطرناک است که آنچه را که می‌خواهید به شما ارائه دهیم.

It seems like we’ve reached a bit of an impasse.

به نظر می رسد ما به یک بن بست رسیده ایم.

Shall we take a five-minute break?

پنج دقیقه استراحت کنیم؟

Good idea.

ایده خوبی است.

If the other side makes a proposal which you can’t accept, you can tell them directly,

اگر طرف مقابل پیشنهادی ارائه کرد که نمی‌توانید آن را بپذیرید، می‌توانید مستقیماً به آنها بگویید

like this: ‘We won’t be able to offer you the lower price.’

: "ما نمی‌توانیم

‘We can’t offer our best prices without a regular commitment on your part.’

قیمت پایین‌تری را به شما ارائه دهیم." تعهد از طرف شما.» «

‘We’re not willing to absorb those costs.’

ما حاضر نیستیم این هزینه‌ها را جذب کنیم.»

This language is direct, but it’s often better to be direct if something is important.

این زبان مستقیم است، اما اگر چیزی مهم است، اغلب بهتر است مستقیم باشید.

You can use this language in other ways.

شما می توانید از این زبان به روش های دیگری استفاده کنید.

For example: ‘We won’t be able to finish the work in such a short space of time.’

به عنوان مثال: "ما نمی توانیم کار را در چنین مدت زمان کوتاهی به پایان برسانیم." "

‘We can’t sign a contract if you can’t guarantee a delivery date.’

اگر شما نتوانید تاریخ تحویل را تضمین کنید نمی توانیم قراردادی امضا کنیم." "

‘We’re not willing to share this technology for free.’

ما تمایلی به اشتراک گذاری نداریم. این فناوری رایگان است.»

You can also show that you disagree by using phrases like: ‘I’ll come right out and

همچنین می‌توانید با استفاده از عباراتی مانند: «من فوراً بیرون می‌آیم و

say that’s not going to work for us.’

می‌گویم که برای ما کار نمی‌کند»،

‘There’s no way around this.’

مخالفت خود را نشان دهید. «راهی برای حل این مشکل وجود ندارد.» «

‘I’m sorry but I have to draw a line here.’

متاسفم من باید اینجا را خط بکشم.»

These are general, so you can use them to react to any suggestion which you strongly

اینها کلی هستند، بنابراین می توانید از آنها برای واکنش به هر پیشنهادی که به شدت

disagree with.

با آن مخالف هستید استفاده کنید.

It’s a good idea when negotiating to keep things calm and avoid direct criticisms.

این ایده خوبی است که هنگام مذاکره آرام باشید و از انتقاد مستقیم خودداری کنید.

If things get confrontational, you could give everyone space to cool off by saying: ‘Shall

اگر همه چیز متخاصم شد، می‌توانید با گفتن این جمله: «آیا پنج دقیقه استراحت کنیم؟» به همه فرصت دهید تا خود را خنک کنند

we take a five-minute break?’

؟

Next, let’s see how you can resolve disagreements in a productive way.

سپس، بیایید ببینیم چگونه می‌توانید اختلافات را به روشی سازنده حل کنید.

Right, I’ve spoken to a few people and I have a proposal which I hope can make this

درست است، من با چند نفر صحبت کرده ام و پیشنهادی دارم که امیدوارم بتواند این

work for everyone.

کار را برای همه انجام دهد.

Sounds good!

خوب به نظر می رسد!

What’s your idea?

نظر شما چیست؟

The problem for us is that if you don’t maintain a certain monthly volume, we might

مشکل ما این است که اگر حجم ماهانه خاصی را حفظ نکنید، ممکن

lose money at the lower prices, which obviously we can’t do.

است با قیمت های پایین تر ضرر کنیم، که بدیهی است که نمی توانیم انجام دهیم.

Sure.

مطمئن.

So, here’s my solution: we have an annual contract with a flexible delivery schedule,

بنابراین، راه حل من این است: ما یک قرارداد سالانه با یک برنامه تحویل انعطاف پذیر،

but with a minimum volume per-quarter.

اما با حداقل حجم در هر سه ماهه داریم.

At the end of the quarter, if you haven’t met the volume requirements, you’re liable

در پایان سه ماهه، اگر الزامات حجم را برآورده نکرده اید،

for the difference in price between your orders and the minimum.

مسئول تفاوت قیمت بین سفارشات خود و حداقل آن هستید.

I like the basic idea, but earlier I suggested a six-month contract, and this sounds like

من ایده اصلی را دوست دارم، اما قبلاً یک قرارداد شش ماهه را پیشنهاد دادم و این

a much worse deal for us.

برای ما معامله بسیار بدتری به نظر می رسد.

Well, I want to make this work, but the lower prices only work if we can guarantee orders

خوب، من می‌خواهم این کار را بسازم، اما قیمت‌های پایین‌تر فقط در صورتی کار می‌کند که بتوانیم سفارشات را

over a full year.

در طول یک سال کامل تضمین کنیم.

I’ll make another offer: you pay five seventy-five for tees and tank tops and fourteen-fifty

من یک پیشنهاد دیگر ارائه خواهم کرد: شما پنج هفتاد و پنج برای سه راهی و تاپ و چهارده و پنجاه

for hoodies and zip-up tops.

برای هودی و تاپ زیپ‌آپ بپردازید.

Then, you can have a six-month contract, with minimum volume per-quarter.

سپس، می توانید یک قرارداد شش ماهه با حداقل حجم در هر سه ماهه داشته باشید.

That’s a good offer, but can we have the minimum over the whole period, just to have

این یک پیشنهاد خوب است، اما آیا می‌توانیم حداقل را در کل دوره داشته باشیم، فقط برای اینکه

more flexibility?

انعطاف‌پذیری بیشتری داشته باشیم؟

I can’t make more concessions that I already have, I’m afraid.

من نمی‌توانم امتیازات بیشتری بدهم ، می‌ترسم.

I think this is a good compromise which allows us to move forwards.

من فکر می کنم این یک سازش خوب است که به ما اجازه می دهد تا به جلو برویم.

I’ll need to call my team to confirm, but I think this should be feasible.

برای تایید باید با تیمم تماس بگیرم، اما فکر می‌کنم این امر ممکن است.

Great!

عالی!

When you’ve reached an impasse, you need to make suggestions so that you can move forward.

هنگامی که به بن بست رسیدید، باید پیشنهاداتی ارائه دهید تا بتوانید به جلو حرکت کنید.

To introduce a new idea, you heard this language from the dialogue: ‘I have a proposal which

برای معرفی یک ایده جدید، این زبان را از دیالوگ شنیدید: "من پیشنهادی

I hope can make this work for everyone.’

دارم که امیدوارم بتوانم این کار را برای همه

‘Here’s my solution: …’

انجام دهم." "راه حل من این است: ..."

'I'll make another offer...'

"من پیشنهاد دیگری خواهم داد..."

You can also ask the other side to suggest

شما می توانید همچنین از طرف مقابل بخواهید

their ideas, like this: ‘What’s your idea?’

ایده های خود را پیشنهاد دهد، مانند این: "ایده شما چیست؟" "

‘What would you suggest?’

چه چیزی را پیشنهاد می کنید؟"

Then, you need to react to the other side’s ideas.

سپس، باید به ایده های طرف مقابل واکنش نشان دهید .

If you agree, you could say something like, ‘That’s a good offer.’

اگر موافق هستید، می‌توانید چیزی مانند «پیشنهاد خوبی است» بگویید.

‘I think this should be feasible.’

«من فکر می‌کنم این باید امکان‌پذیر باشد.» «امکان‌پذیر»

‘Feasible’ has a similar meaning to ‘possible’ or ‘practical’.

معنایی مشابه «ممکن» یا «عملی» دارد.

If something is ‘feasible’, it means that you can do it, and it won’t be difficult

اگر چیزی "امکان پذیر" باشد، به این معنی است که شما می توانید آن را انجام دهید، و دشوار

or problematic.

یا مشکل ساز نخواهد بود.

Hopefully, at this point you’ve managed to reach an agreement!

امیدوارم در این مرحله موفق شده باشید به توافق برسید!

If so, what else do you need to do?

اگر چنین است، چه کارهای دیگری باید انجام دهید؟

Let’s go through the main points: you’ll order a minimum of 500,000 units in a six-month

بگذارید نکات اصلی را مرور کنیم: شما حداقل 500000 دستگاه را در یک دوره شش ماهه سفارش خواهید داد

period, at a price of five seventy-five for short-sleeved t-shirts, long-sleeved t-shirts

، با قیمت 575 برای تی شرت های آستین کوتاه، تی شرت های آستین بلند

and tank tops, and fourteen-fifty for hoodies and zip-up tops.

و تاپ، و چهارده پنجاه برای هودی ها و تاپ های زیپ دار.

That’s right.

درست است.

Regarding delivery, orders are flexible, but you commit to giving us three weeks’ notice

در مورد تحویل، سفارشات انعطاف پذیر هستند، اما شما متعهد می شوید که برای هر سفارش سه هفته به ما اطلاع دهید

for each order.

.

Yes.

آره.

We still need to settle the exact details of sizes, colours, and so on.

ما هنوز باید جزئیات دقیق اندازه ها، رنگ ها و غیره را مشخص کنیم.

Of course, but from our point of view, that isn’t an issue.

البته، اما از دیدگاه ما، این یک مسئله نیست.

Production costs are almost identical.

هزینه های تولید تقریباً یکسان است.

OK, so we can work that out later.

خوب، پس می توانیم بعداً آن را حل کنیم.

There’s also the matter of penalties in case you don’t meet your minimum volume

در صورتی که در طول قرارداد به حداقل حجم خود نرسیدید، موضوع جریمه‌ها نیز وجود دارد

over the course of the contract…

...

I thought we agreed that we would simply pay the unit cost for the shortfall?

من فکر می‌کردم که ما توافق کردیم که هزینه واحد را برای کسری پرداخت کنیم؟

Yes, but which unit cost?

بله، اما هزینه کدام واحد؟

We need to agree separate minimums for the t-shirts and tank tops, and for the heavier

ما باید حداقل های جداگانه ای را برای تی شرت ها و تاپ های تاپ و برای اقلام سنگین تر به توافق برسیم

items.

.

True, but I don’t see that being a problem.

درست است، اما من آن را مشکلی نمی بینم.

No, me neither.

نه، من هم

So, we’ll put this in writing and send you a provisional agreement within the next few

بنابراین، ما این را به صورت مکتوب قرار می دهیم و ظرف چند روز آینده یک توافق موقت برای شما ارسال می کنیم

days.

.

If everything looks OK, we can work on getting a contract drawn up.

اگر همه چیز خوب به نظر برسد، می‌توانیم روی بستن قرارداد کار کنیم.

Perfect!

کامل!

Once you’ve reached an agreement, you should summarise what you’ve agreed, and then outline

هنگامی که به توافق رسیدید، باید آنچه را که به توافق رسیده اید خلاصه کنید و سپس

the next steps which you both need to take.

مراحل بعدی را که هر دو باید بردارید، مشخص کنید.

You might also mention points which need to be discussed later.

همچنین ممکن است به نکاتی اشاره کنید که باید بعداً مورد بحث قرار گیرد.

To summarise what you’ve agreed, you could say, ‘Let’s go through the main points:

برای خلاصه کردن آنچه توافق کرده‌اید، می‌توانید بگویید: «بیایید نکات اصلی را مرور کنیم:

…’ ‘Regarding delivery, …’

…» «در مورد تحویل،…»

You can use ‘regarding’ to introduce a new idea.

می‌توانید از «در نظر گرفتن» برای معرفی یک ایده جدید استفاده کنید.

So, you could say, ‘Regarding the pricing…’

بنابراین، می توانید بگویید، "در مورد قیمت گذاری ..."

‘Regarding the timetable …’ …and so on.

"با توجه به جدول زمانی ..." ... و غیره.

If there’s something you need to talk about later, you could say, ‘We still need to

اگر چیزی وجود دارد که باید بعداً در مورد آن صحبت کنید ، می توانید بگویید: "ما هنوز باید

settle the exact details of…’

جزئیات دقیق آن را حل کنیم..."

'There’s also the matter of…’

"مساله ..."

These are flexible phrases, which you can use to talk about many points, like this:

اینها عبارات انعطاف پذیری هستند که می توانید از آنها برای صحبت در مورد بسیاری از نکات استفاده کنید. این: "

‘We still need to settle the exact details of the training programme’

ما هنوز باید جزئیات دقیق برنامه آموزشی را حل کنیم" "

‘There’s also the matter of integration with our existing software systems.’

همچنین موضوع یکپارچه سازی با سیستم های نرم افزاری موجود ما وجود دارد."

Finally, you need to agree on the next steps.

در نهایت، شما باید در مورد مراحل بعدی به توافق برسید.

You might say something like, ‘We’ll put this in writing.’

ممکن است چیزی شبیه این بگویید: "ما این را به صورت مکتوب می نویسیم." "

‘We’ll send you a provisional agreement.’

ما یک توافق موقت برای شما ارسال می کنیم." "

‘We can work on getting a contract drawn up.’

ما می توانیم روی تنظیم قرارداد کار کنیم." "

‘Draw up’ is a phrasal verb which means ‘write’, but it’s only used for contracts

Draw up" یک فعل عبارتی است که به معنی " نوشتن، اما فقط برای قراردادها

and other legal documents.

و سایر اسناد قانونی استفاده می شود.

Do you have any interesting experiences or tips relating to business negotiations?

آیا تجربه یا نکته جالبی در رابطه با مذاکرات تجاری دارید؟

We’d love to hear from you, so please share your ideas in the comments!

ما دوست داریم از شما بشنویم، پس لطفا نظرات خود را در نظرات به اشتراک بگذارید!

Thanks for watching!

ممنون از ملاحظه تان!

See you next time!

بعدا می بینمت!