Improve English Speaking Skills (Love story in English) Learn English through stories

136,785 views ・ 2023-12-09

Learn English with Tangerine Academy


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:01
hey Dad the grill you made  was awesome thank you so
0
1360
5880
هی بابا گریلی که درست کردی عالی بود خیلی ممنون اوه من
00:07
much oh I learned it from your grandfather  and also your mother fell in love with  
1
7240
8600
از پدربزرگت یاد گرفتم و مادرت هم به
00:15
me because of it yeah you told me that  story before that I have a question for
2
15840
10120
خاطرش عاشق من شد آره قبلا همون داستان رو بهم گفتی که من یه سوال ازت دارم
00:25
you my mom was she always your only  love I mean the only woman you have
3
25960
10520
مامانم همیشه بود تنها عشق تو یعنی تنها زنی که به
00:36
loved well not exactly of course I love your
4
36480
8280
خوبی دوستش داشتی نه دقیقاً من
00:44
mother but when I was a child I had  an impossible love if we can't call  
5
44760
10120
مادرت را دوست دارم اما وقتی بچه بودم عشق غیر ممکنی داشتم اگر نتوانیم اسمش را بگذاریم
00:54
it that way what do you mean well were you  in love with another woman before you met my
6
54880
9600
یعنی چه خوب که عاشقش بودی زن دیگری قبل از اینکه با مادرم ملاقات کنی،
01:04
mom yes but it was a long time  before I Met Your Mother 10 years
7
64480
9120
بله، اما زمان زیادی گذشت قبل از اینکه 10 سال قبل با مادرت آشنا شدم،
01:13
before interesting I want to  know the story please tell
8
73600
9480
جالب است، می خواهم داستان را بدانم، لطفاً به
01:23
me are you sure okay okay but  don't tell your mother about
9
83080
9720
من بگو، آیا مطمئنی خوب هستی، اما  به مادرت در مورد
01:32
it because now that I remember I  never told your mother about that
10
92800
9200
آن چیزی نگو، زیرا اکنون که من یادت باشد من هرگز در مورد آن
01:42
girl I promise I won't say anything  to her but please tell me the
11
102000
9360
دختر به مادرت نگفتم قول می‌دهم چیزی به او نگویم اما لطفاً
01:51
story it was long long time ago I was only  14 years old I lived with my parents and my  
12
111360
11640
داستان را به من بگو خیلی وقت پیش بود من فقط 14 سال داشتم با پدر و مادرم و
02:03
siblings your uncles and your aunt you know them  very well we used to live in an old house near a  
13
123000
9600
خواهر و برادرهایم با عمویت و عمه‌ات زندگی می‌کردم. شما آنها را به خوبی می شناسید ما در یک خانه قدیمی در نزدیکی
02:12
mountain we always played together we had fun  playing in our backyard we could play there  
14
132600
9800
کوه زندگی می کردیم، همیشه با هم بازی می کردیم، سرگرم بازی در حیاط خانه خود بودیم، می توانستیم
02:22
for hours until my father came home from work we  were four siblings so we could play many different
15
142400
9480
ساعت ها آنجا بازی کنیم تا زمانی که پدرم از سر کار به خانه آمد، ما چهار خواهر و برادر بودیم تا بتوانیم بازی های مختلفی انجام دهیم.
02:31
things like most people we had  neighbors next door to our house  
16
151880
8960
چیزهایی مثل اکثر افرادی که همسایه‌های همسایه خانه‌مان داشتیم.
02:40
we also used to play with them they  were many siblings but only two of  
17
160840
5440
ما نیز با آنها بازی می‌کردیم، آنها خواهر و برادر زیادی بودند، اما فقط دو نفر از
02:46
them were children their names were  Bruno and Nicole they lived next to
18
166280
6880
آنها بچه بودند، اسم‌هایشان برونو و نیکول بود.
02:53
us we also played with them in fact the  yard of our houses were connected because  
19
173160
10760
خانه‌های ما به هم متصل بودند چون می‌دانید
03:03
you know my parents were poor and they didn't  have enough money to build that part of the
20
183920
7080
پدر و مادرم فقیر بودند و پول کافی برای ساختن آن قسمت از
03:11
house fortunately our neighbors were in the same  situation as us it was good because we could  
21
191000
13960
خانه را نداشتند، خوشبختانه همسایه‌های ما در وضعیتی مشابه ما قرار داشتند.
03:24
play together that way so they Bruno and Nicole  went to our home every afternoon after school to
22
204960
9240
و نیکول هر روز بعدازظهر بعد از مدرسه به خانه ما می رفت تا
03:34
play Bruno was a nice boy he  was polite and a little shy  
23
214200
7840
بازی کند برونو پسر خوبی بود، مودب بود و کمی خجالتی
03:42
too he was younger than Nicole so  he played with my younger brother  
24
222040
5720
هم از نیکول کوچکتر بود، بنابراین با برادر کوچکترم بازی می کرد
03:47
and me Nicole on the other hand was  older and she used to play with my
25
227760
6640
و من نیکول از طرف دیگر بزرگتر بود و او عادت داشت با خواهرم بازی می‌کنیم
03:54
sister and sometimes we play together boys  and girl together everything was fine I mean  
26
234400
11600
و گاهی با هم پسر و دختر با هم بازی می‌کنیم همه چیز خوب بود، یعنی
04:06
we had found we played together everything was  so normal I was a child I didn't like girls not
27
246000
9320
متوجه شده بودیم که همه چیز با هم بازی می‌کردیم خیلی عادی بود، من بچه بودم، دخترها را دوست نداشتم،
04:15
yet I didn't even think about that so I just  played with my neighbors and that was all but  
28
255320
11480
هنوز حتی به آن فکر هم نمی‌کردم. فقط با همسایه‌هایم بازی کردم و این همه بود اما
04:26
one day that changed my brother and my sister had  gone to visit my grandmother they went with my
29
266800
8680
یک روز که برادرم تغییر کرد و خواهرم به دیدن مادربزرگم رفته بودند. آنها
04:35
father I stayed home because I felt a  little sick I had the flu so I couldn't  
30
275480
9560
04:45
go with them instead I stayed home with  my mom she was taking care of me I was  
31
285040
7760
با پدرم رفتند. آنها در عوض من با مادرم در خانه ماندم او از من مراقبت می کرد.
04:52
so bored that day I didn't know what to  do so I decided to walk around the house  
32
292800
9880
آن روز خیلی حوصله ام سر رفته بود که نمی دانستم باید چه کار کنم بنابراین تصمیم گرفتم در خانه
05:02
I was walking around the kitchen the  living room the bedrooms looking for  
33
302680
5840
قدم بزنم.
05:08
something to play with but nothing I was  very bored so I went to the yard to call my
34
308520
7680
باهاش ​​بازی کنم اما هیچی خیلی حوصله نداشتم به همین خاطر به حیاط رفتم تا همسایه هام رو صدا کنم
05:16
neighbors I called them but nobody answered I knew  they were busy because when they are busy they  
35
316200
11200
باهاشون تماس گرفتم اما هیچکس جواب نداد میدونستم که سرشون شلوغه چون وقتی سرشون شلوغه هرگز
05:27
never answered obviously ly because they can't  play or because her mother had punished them so I
36
327400
9040
جواب نمیدن به وضوح دروغ میگن چون نمیتونن بازی کنن یا چون مادرش آنها را تنبیه کرده بودم، بنابراین
05:36
resigned but when I was going back to  my bed I heard a noise it was a girl  
37
336440
11000
استعفا دادم، اما وقتی به رختخوابم برمی گشتم، صدایی شنیدم که دختری داشت می
05:47
singing she was singing beautifully  and it was a song I really loved I  
38
347440
7280
خواند، او به زیبایی می خواند و آهنگی بود که من واقعاً دوستش داشتم، داشتم
05:54
was wondering who it was I didn't have any idea
39
354720
4760
فکر می کردم
06:01
I thought it was one of my neighbors cousins  so I went to take a look remember we could  
40
361560
7520
این کیست. فکر کردم یکی از پسرعموهای همسایه‌ام است، بنابراین رفتم تا نگاهی بیندازم به یاد داشته باشید که می‌توانیم
06:09
see each other across our yards and  then I saw her I couldn't believe my
41
369080
8480
همدیگر را در حیاط خانه‌هایمان ببینیم و بعد او را دیدم، چشمانم را باور نکردم، داشتم
06:17
eyes I was looking at the most beautiful girl  I had ever seen in my whole life seriously I  
42
377560
11480
به زیباترین دختری که تا به حال در خانه‌ام دیده بودم نگاه می‌کردم. در کل زندگی به طور جدی من
06:29
was shocked she was wearing a nice blouse and  blue pants she had the most beautiful eyes in  
43
389040
9120
شوکه شدم او یک بلوز زیبا و شلوار آبی پوشیده بود او زیباترین چشم های
06:38
the world her hair was straight and black she was  a slim and her skin seemed to be perfect and she  
44
398160
11160
دنیا را داشت موهایش صاف و مشکی بود. او لاغر بود و پوستش عالی به نظر می رسید و او
06:49
was there right in front of my eyes singing one  of my favorite songs with the most beautiful Bo
45
409320
10080
درست جلوی چشم من بود. چشم‌ها یکی از آهنگ‌های مورد علاقه‌ام را با زیباترین بو می‌خوانند،
07:02
you're wondering who was she well it was Nicole  my neighbor she was the one singing that song  
46
422040
10320
شما تعجب می‌کنید که او کی بود، نیکول بود، همسایه من،
07:12
I didn't know why but I had never seen her  like that before she was beautiful she was
47
432360
7080
او بود که آن آهنگ را می‌خواند. او
07:19
perfect I fell in love right away I  stood there looking at her for about  
48
439440
8760
عالی بود من همان لحظه عاشق شدم، حدود 30 دقیقه همانجا ایستادم و به او نگاه کردم،
07:28
30 minutes she didn't notice my presence because  
49
448200
4920
او متوجه حضور من نشد زیرا
07:33
she was washing clothes by hand then  she looked at me and I ran to my house
50
453120
6880
او در حال شستن لباس ها با دست بود، سپس به من نگاه کرد و دوباره به سمت خانه ام دویدم که
07:40
again my heart was beating so fast it scared me  and for a moment I forgot I was sick seriously I  
51
460000
13160
قلبم می تپید. سریع مرا ترساند و برای یک لحظه فراموش کردم که به طور جدی مریض هستم.
07:53
started feeling nervous anxious excited happy I  don't know so so many feelings at the same time  
52
473160
10720
شروع به احساس عصبی مضطرب هیجان زده خوشحالی کردم.
08:03
the next day my siblings and I were there in the  yard ready to play and my neighbors came as always  
53
483880
8480
همسایه هایم مثل همیشه آمدند
08:12
but I was no longer the same I couldn't look at  Nicole the same way anymore I was in love with
54
492360
8880
اما من دیگر آن سابق نبودم، دیگر نمی توانستم به نیکول به همان شکلی نگاه کنم که عاشقش بودم
08:21
her and I suppose everyone noticed that I  mean that I was different they asked me what  
55
501240
11600
و فکر می کنم همه متوجه شدند که منظورم متفاوت بودن است، آنها از من پرسیدند چه
08:32
happened are you still sick no I'm okay  I said but I was not okay I was dying of
56
512840
9480
اتفاقی افتاده است، آیا هنوز مریض هستی؟ نه من خوبم گفتم اما خوب نیستم داشتم از
08:42
love I didn't know what to do I couldn't  tell her I love her of course not at least  
57
522320
10120
عشق میمردم نمیدونستم چیکار کنم نمیتونم بهش بگم دوستش دارم البته نه حداقل
08:52
not directly so I decided to write a letter a  laugh letter my first love letter I didn't know  
58
532440
10160
نه مستقیم پس تصمیم گرفتم با خنده نامه بنویسم نامه اولین نامه عاشقانه من نمی دانستم
09:02
what to write it was going to be the first  time I wrote a love letter so I just took a  
59
542600
8160
چه بنویسم قرار بود اولین باری باشد که یک نامه عاشقانه می نوشتم بنابراین فقط یک
09:10
piece of paper and a pencil and I did it I  don't know how but I managed to write five  
60
550760
7480
کاغذ و یک مداد برداشتم و آن را انجام دادم نمی دانم چگونه اما موفق شدم برای نوشتن پنج
09:18
pages five pages can you believe it I was  so crazy I wrote everything the first time  
61
558240
10520
صفحه پنج صفحه، باورتان می‌شود من خیلی دیوانه بودم، اولین باری که با هم بازی می‌کردیم همه چیز را نوشتیم
09:28
we had met the times we played together  the time that I looked at her washing her  
62
568760
6080
زمانی که به او نگاه کردم
09:34
clothes and singing I described my feelings  and everything I liked from her absolutely
63
574840
8720
لباس‌هایش را می‌شوید و آواز می‌خواند، احساساتم و همه چیزهایی را که از او دوست داشتم توصیف کردم. کاملاً
09:43
everything I even wrote our plans for the future  or my plans for the future with her as my wife I  
64
583560
12920
همه چیزهایی را که حتی برنامه‌هایمان برای آینده یا برنامه‌هایم برای آینده را با او به عنوان همسرم نوشتم،
09:56
was crazy notop I was debating whether to send my  letters or not but in the end I did I just left  
65
596480
11480
دیوانه‌وار بحث می‌کردم که نامه‌هایم را بفرستم یا نه، اما در نهایت انجام دادم
10:07
it under her door her sisters took the letter and  read the five pages I was listening right behind  
66
607960
9120
آن را زیر درب خواهرش گذاشتم. نامه را گرفت و پنج صفحه را که درست پشت در گوش می‌دادم خواند.
10:17
the door they started laughing happily I didn't  write my name on it but I think they knew they  
67
617080
10440
10:27
asked me do you know who sent this letter to my  sister no I have no idea I said we never talked  
68
627520
9120
فکر کردم که ما هرگز در
10:36
about that again and over time I forgot about  it she was my first laugh and she never knew
69
636640
7440
مورد آن صحبت نکردیم و به مرور زمان آن را فراموش کردم او اولین خنده من بود و او هرگز آن را نمی دانست
10:44
it wow that was a very interesting  story and what happened to her is she
70
644080
10360
واو این داستان بسیار جالبی بود و اتفاقی که برای او افتاد این است که او
10:54
alive I have no idea idea I  moved and I don't know about her
71
654440
9080
زنده است من نمی دانم که من حرکت کردم و من دیگر درباره او نمی دانم
11:03
anymore well you should call her  and then we will come back here  
72
663520
8400
باید با او تماس بگیرید و سپس ما به اینجا برمی گردیم
11:11
to tell that story H maybe I'm  curious that could be another
73
671920
9040
تا آن داستان را تعریف کنیم H شاید من کنجکاو هستم که می تواند داستان دیگری باشد،
11:20
story I hope you liked this story if you could  improve your English a little more please  
74
680960
9920
امیدوارم این داستان را دوست داشته باشید اگر می توانید انگلیسی خود را کمی بیشتر کنید لطفاً
11:30
subscribe to the channel and share this video with  a friend thank you very much for your support take
75
690880
6200
در کانال مشترک شوید و این ویدیو را با یکی از دوستانتان به اشتراک بگذارید از حمایت شما بسیار سپاسگزاریم
11:37
care
76
697080
11040
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7