Improve English Speaking Skills (Real life story in English) Learn English through stories

73,162 views ・ 2023-09-30

Learn English with Tangerine Academy


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:00
Lucas where have you been I have been  waiting for you for like about two hours
0
960
6600
لوکاس کجا بودی من حدود دو ساعت منتظرت بودم
00:10
I'm sorry that I was talking with my friends  and I didn't realize it was already late
1
10560
6960
متاسفم که داشتم با دوستانم صحبت می کردم و متوجه نشدم که دیر شده بود
00:20
you didn't realize don't you know  it's dangerous to be out so late
2
20760
5820
تو متوجه نشدی نمی دانی این خطرناک است خیلی دیر بیرون باش بله می
00:30
yeah I know but I was with my friends  I think you're exaggerating that
3
30300
6960
دانم اما من با دوستانم بودم فکر می کنم شما دارید اغراق می کنید که
00:40
exaggerating then let me tell you a story  you will change your mind after this
4
40260
7680
اغراق می کنید، بگذارید داستانی را برای شما تعریف کنم پس از این اتفاق نظر خود را تغییر می دهید
00:50
it all happened when I was a child I used to  play with my brothers and sister in the park  
5
50700
6300
وقتی من بچه بودم، با برادرانم بازی می کردم. و خواهر در پارک
00:57
well it was not a park it was more like a cliff  
6
57660
4200
خوب پارک نبود بیشتر شبیه صخره بود
01:02
we used to go there because it was full of  sand we could play different things there
7
62580
5940
ما به آنجا می رفتیم چون پر از شن بود می توانستیم چیزهای مختلف بازی کنیم،
01:12
we also played with our neighbors there were a lot  of children in the neighborhood we used to live  
8
72120
7140
همچنین با همسایه هایمان بازی کردیم، بچه های زیادی در محله ما بودند. قبلاً زندگی می‌کردیم
01:19
anyway we used to go to that Cliff every afternoon  
9
79800
4440
به هر حال ما هر روز بعدازظهر به آن صخره می‌رفتیم
01:25
we went there at three or  four in the afternoon until
10
85140
5760
ساعت سه یا چهار بعد از ظهر به آنجا می‌رفتیم تا اینکه
01:33
five or six in the afternoon it was a regular day  I remember that day clearly my dad had arrived  
11
93480
9120
پنج یا شش بعد از ظهر یک روز معمولی بود یادم می‌آید آن روز به وضوح پدرم
01:42
from work with my brother he used to take  him to work because he is the oldest brother  
12
102600
6780
با برادرم از سر کار آمده بود. او را به سر کار می بردم چون بزرگ ترین برادر است.
01:50
they used to arrive at 2 pm when my dad  arrived we my siblings and I asked him if  
13
110220
9600
آنها ساعت 2 بعدازظهر که پدرم آمد، ما خواهر و برادرم می رسیدند و من از او پرسیدم که آیا می
01:59
we could go to play to the cliff as usual he said  we could go but first we had to wash the dishes  
14
119820
8340
توانیم طبق معمول برویم روی صخره بازی کنیم، او گفت: می توانیم برویم اما اول باید برای شستن ظروف
02:08
we didn't like washing the dishes  of course but we have to do it
15
128700
4500
ما دوست نداشتیم ظرفها را بشویم البته باید این کار را
02:15
after washing the dishes we were allowed to go to  play so I called my friends my neighbors in this  
16
135660
8580
بعد از شستن ظروف انجام دهیم که اجازه رفتن به بازی را داشتیم بنابراین در این مورد دوستانم را همسایه هایم صدا زدم
02:24
case and we went to our favorite place to play  we were like seven or nine children more or less
17
144240
10080
و برای بازی به مکان مورد علاقه خود رفتیم. ما مثل هفت یا نه بچه بودیم کم و بیش
02:37
we arrived to that cliff it was more like a  small Mountain because it was a little big  
18
157260
7020
به آن صخره رسیدیم، بیشتر شبیه یک کوه کوچک بود چون کمی بزرگ بود،
02:44
we went there and started playing hide and seek  
19
164940
3180
ما رفتیم آنجا و شروع به مخفی کاری کردیم. من
02:48
my brother Jeremy and I went to hide behind  one of the mountains it was not very far
20
168660
7500
و برادرم جرمی رفتیم تا پشت یکی از کوه ها پنهان شویم.
02:58
when we were there waiting for  our friend to find us we saw a man  
21
178440
5220
زمانی که ما آنجا منتظر بودیم دوستمان ما را پیدا کند، خیلی دور نبود، مردی را دیدیم که
03:04
he was just standing there  about 100 meters from us  
22
184260
4200
او همین الان در 100 متری ما ایستاده بود،
03:09
we thought he was one of our friend's  fathers so we didn't pay much attention to it
23
189180
7080
فکر می کردیم او یکی از پدران دوستمان است، بنابراین چند دقیقه به آن توجه نکردیم.
03:19
minutes passed and no one came looking for  us we were starting to get bored in fact  
24
199860
6420
گذشت و کسی به دنبال ما نیامد، ما کم کم داشتیم حوصله‌مان سر می‌رفت، در واقع
03:26
we torrent the city man who  was standing in the distance  
25
206880
3180
مرد شهری را که در دوردست ایستاده بود، تورنت می‌کردیم،
03:31
but he wasn't there anymore we even  thought that we had imagined him
26
211020
6000
اما او دیگر آنجا نبود، حتی فکر می‌کردیم که او را تصور کرده‌ایم
03:41
and then he has maybe been a ghost so we got  scared and started running to the place where  
27
221280
8280
و شاید او یک روح بوده است. بنابراین ترسیدیم و شروع کردیم به دویدن به سمت جایی که
03:49
my other friends were of course we lost the game  but we didn't care much about it we were shaking
28
229560
10020
سایر دوستانم بودند، البته بازی را باختیم، اما خیلی به آن اهمیتی ندادیم،
04:03
with all our friends that we had seen a strange  man standing there and that he was looking at us  
29
243240
6720
با همه دوستانمان می لرزیدیم که مردی عجیب را دیده بودیم که آنجا ایستاده بود و او به ما نگاه کردند
04:10
they started laughing they  said that we had imagined it  
30
250560
4500
شروع کردند به خندیدن آنها گفتند که ما آن را تصور کرده بودیم
04:15
but we knew we had seen him they didn't believe us
31
255780
5220
اما می‌دانستیم که او را دیده‌ایم. آنها باور نکردند که
04:24
we continued playing and  we didn't see the man again  
32
264720
3180
ما به بازی ادامه دادیم و ما مرد را دیگر  ندیدیم
04:28
at about five in the afternoon we went  back home to have dinner we also told  
33
268620
5880
حدود پنج بعد از ظهر به خانه برگشتیم تا داشته باشیم. شام را هم به
04:34
my dad that story I mean that we saw  a man standing there and looking at us
34
274500
7560
پدرم گفتیم، منظورم این است که مردی را دیدیم که آنجا ایستاده بود و به ما نگاه می‌کرد
04:45
and that suddenly he had disappeared but  my parents didn't believe me either they  
35
285780
7860
و ناگهان ناپدید شد، اما پدر و مادرم هم باور نکردند، آنها
04:53
said I had just imagined that and  I started thinking that maybe yeah  
36
293640
6060
گفتند من همین الان تصورش را کرده‌ام و شروع کردم به فکر کردن که شاید بله.
05:00
maybe they were right and I had imagined him
37
300360
3960
شاید حق با آنها بود و من او را تصور کرده بودم،
05:07
so I just forgot about it the next  day we went to the same place as usual  
38
307380
6180
بنابراین روز بعد فراموش کردم که به همان مکان معمولی رفتیم
05:14
but this time we went with our bikes we  love to ride our bikes on that mountain  
39
314280
6360
اما این بار با دوچرخه هایمان رفتیم و دوست داریم روی آن کوه دوچرخه سواری کنیم
05:21
there was only one bike or My Brother and Me
40
321540
3900
فقط یک دوچرخه وجود داشت یا من من و برادر،
05:29
so we normally had to share it I  didn't have any problem with that  
41
329040
5100
بنابراین معمولاً مجبور بودیم آن را به اشتراک بگذاریم، من هیچ مشکلی با آن نداشتم،
05:34
so we started playing hide and seek  again but this time with our bikes  
42
334140
4920
بنابراین دوباره شروع به مخفی کاری کردیم، اما این بار با دوچرخه هایمان
05:39
so we went to the same place there  back in the mountain we were hiding
43
339720
6780
بنابراین به همان مکانی رفتیم، در کوهستانی که در آنجا پنهان شده بودیم.
05:50
suddenly we saw that man again this time  he was closer to us like 50 minutes from us  
44
350400
7980
این بار دوباره آن مرد را دیدم او در 50 دقیقه از ما به ما نزدیک‌تر بود
05:58
that's why I could see him more clearly  
45
358980
2940
به همین دلیل می‌توانستم او را واضح‌تر ببینم
06:02
it was real I hadn't imagined him he  was a tall man with beard and long hair
46
362460
7140
واقعی بود تصور نمی‌کردم او مردی قد بلند با ریش و موهای بلند است که
06:11
we thought he was homeless because  his clothes were very dirty and we  
47
371880
6360
فکر می‌کردیم بی خانمان است زیرا لباس‌ها خیلی کثیف بود و ما به
06:18
could hardly see his face because  his hair was all over his face  
48
378240
5100
سختی می‌توانستیم صورتش را ببینیم زیرا موهایش تمام صورتش را گرفته بود. او
06:24
he was there standing and looking at  us again he looked very weird seriously
49
384060
7140
آنجا ایستاده بود و دوباره به ما نگاه می‌کرد.
06:33
but he never came close to us so we  just stayed there right in our bike we  
50
393780
6360
06:40
kept playing the whole afternoon as usual  then we realized it was very late for us  
51
400140
6960
تمام بعدازظهر را طبق معمول به بازی ادامه دادیم سپس متوجه شدیم که برای ما خیلی دیر شده
06:47
we normally went back home  at five in the afternoon
52
407820
3840
معمولاً ساعت پنج بعد از ظهر به خانه برگشتیم،
06:55
but this time it was half past six  
53
415200
2760
اما این بار ساعت شش و نیم بود
06:58
it was almost night we had been so entertained  playing that we had not realized the time  
54
418620
6960
تقریباً شب بود که آنقدر سرگرم بازی بودیم که متوجه نشدیم زمان   به
07:06
I told my brother to ride his bike and that I  could run to home that way we could arrive earlier
55
426300
7980
برادرم گفتم دوچرخه‌اش را سوار کند و من می‌توانم به سمت خانه بدوم که زودتر برسیم،
07:16
so I started running and left  my brother behind with the bike  
56
436860
5340
بنابراین شروع به دویدن کردم و برادرم را با دوچرخه پشت سر گذاشتم
07:22
when I turned to see him there  was a man standing next to him  
57
442740
4620
وقتی برگشتم تا او را ببینم مردی در کنارش ایستاده
07:28
that was the same man we had seen before  this time he was very close to my brother
58
448020
7020
بود   همان مردی را که قبلا دیده بودیم، این بار خیلی به برادرم نزدیک بود،
07:38
he was next to him I didn't know what was  happening but suddenly my brother started crying  
59
458460
7020
کنارش بود، نمی‌دانستم چه اتفاقی می‌افتد، اما ناگهان برادرم شروع به گریه کرد
07:46
that man had taken his bike so  I ran back to him to help him  
60
466020
5640
که مرد دوچرخه‌اش را برداشته بود، من به سمت او دویدم تا به او کمک کنم.
07:52
I couldn't let that man  steal our bike of course not
61
472320
4080
من نمی توانستم اجازه دهم آن مرد دوچرخه ما را بدزدد البته نه
07:59
when I got there I told him that was  our bike and that he couldn't take  
62
479640
5580
وقتی به آنجا رسیدم به او گفتم این دوچرخه ماست و او نمی تواند
08:05
it or we will call our parents he said  he didn't care he took the bike anyway  
63
485220
7020
آن را بردارد یا به پدر و مادرمان زنگ می زنیم او گفت به هر حال اهمیتی نمی دهد که دوچرخه را برده است.
08:13
we started screaming calling  our friends so they can help us
64
493200
4680
ما شروع کردیم به جیغ زدن و به دوستانمان زنگ زدیم تا بتوانند به ما کمک کنند
08:21
then the man took the bike  and also took my brother's  
65
501600
3600
سپس مرد دوچرخه را گرفت و همچنین بازوی برادرم را گرفت و
08:25
arm he said he had a place full  of cookies and candies for us  
66
505200
5280
گفت که جایی پر از شیرینی و شیرینی برای ما دارد
08:31
with more bikes new bikes and that he wanted  us to go with him of course we didn't go
67
511140
8340
با دوچرخه های بیشتری دوچرخه های جدید و اینکه می خواهد ما با او برویم. البته ما نرفتیم
08:42
I wanted to run to my house but he was  holding my brother's arm I was so scared  
68
522780
6600
من می خواستم به سمت خانه ام فرار کنم اما او بازوی برادرم را گرفته بود من خیلی ترسیده بودم
08:49
I didn't know what to do I just took a  stone and threw it to the guy the rock  
69
529980
6480
نمی دانستم باید چه کار کنم فقط یک سنگ برداشتم و به طرف آن مرد پرت کردم که سنگ
08:56
fell on his head and he started  bleeding he left my brother's arm
70
536460
5820
روی سرش افتاد. و شروع به خونریزی کرد، بازوی برادرم را رها کرد،
09:04
I took my brother and ran to  a place my other friends were  
71
544320
4380
برادرم را گرفتم و دویدم به مکانی که دوستان دیگرم بودند، اصلاً به
09:09
I didn't look back at all I  just wanted to see my friends  
72
549480
4380
عقب نگاه نکردم، فقط می خواستم
09:14
I was very very scared suddenly we found  our friends and we told him about the man
73
554640
7380
دوستانم را ببینم. او در مورد مردی که
09:25
this time the man was there standing and bleeding  so everyone believed us this time they started  
74
565740
8880
این بار مرد آنجا ایستاده بود و در حال خونریزی بود، بنابراین همه ما را باور کردند، این بار شروع به
09:34
throwing more rocks to him so he left running  we took our bike and went back home that day
75
574620
9180
پرتاب سنگ های بیشتری به سمت او کردند، بنابراین او دویدن را ترک کرد، دوچرخه خود را برداشتیم و به خانه برگشتیم، آن روز
09:47
I had to explain my father what had happened this  
76
587400
4080
باید به پدرم توضیح می دادم که چه اتفاقی افتاده است.
09:51
time my friends were there so he  believed us and my brother too  
77
591480
4620
وقتی دوستانم آنجا بودند، بنابراین او و برادرم ما را باور کردند،
09:56
we never went to that place to play again and  probably it happened because it was very late
78
596760
8760
ما دیگر برای بازی به آن مکان نرفتیم و احتمالاً این اتفاق افتاده است زیرا الان خیلی دیر شده بود، می‌دانی
10:08
now do you understand why I get mad at you for  arriving late also with my brother and my friends  
79
608760
7860
چرا از دستت عصبانی هستم که با برادرم و من هم دیر آمدی. دوستان
10:16
playing but there are always bad people everywhere  we always have to be careful son I'm just worried
80
616620
10380
بازی می‌کنند اما همیشه همه جا آدم‌های بد هستند همیشه باید مراقب باشیم پسر من فقط نگرانم
10:30
you're right Dad I'm really sorry  I will never stay out so late again
81
630300
6600
حق با توست بابا واقعاً متاسفم  دیگر هرگز تا دیروقت بیرون نمی‌مانم
10:40
yes I hope so now go to take a  shower because we will have dinner  
82
640560
6480
بله امیدوارم حالا برو دوش بگیر. ما شام خواهیم خورد
10:49
I hope you liked this story if you could improve  your English a little more please subscribe to  
83
649020
6540
امیدوارم این داستان را دوست داشته باشید اگر بتوانید انگلیسی خود را کمی بیشتر تقویت کنید لطفاً در
10:55
the channel and share this video with a friend  thank you very much for your support take care
84
655560
6000
کانال مشترک شوید و این ویدیو را با یک دوست به اشتراک بگذارید بسیار متشکرم از حمایت شما.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7