English Vocabulary Builder: Learn 15 Slang & Informal Words

Hello. I'm Gill at engVid, and today we have a lesson on some expressions in English which

سلام. من گیل در engVid هستم و امروز درسی داریم در مورد برخی از عبارات انگلیسی که

are rather informal, casual. Other words to describe them are colloquial, slang. So, these

نسبتاً غیررسمی و غیررسمی هستند. کلمات دیگر برای توصیف آنها عامیانه، عامیانه هستند. بنابراین، اینها

are the kinds of words that you would hear people using in everyday conversation with

انواع کلماتی است که می شنوید مردم در مکالمه روزمره با

their friends and with their colleagues. Not so much in the more formal situations like

دوستان و همکارانشان استفاده می کنند. در موقعیت‌های رسمی‌تر مانند

interviews or meetings with clients. So, I've just got a selection of these on the board,

مصاحبه یا ملاقات با مشتریان نه چندان. بنابراین، من به تازگی مجموعه‌ای از اینها را روی تابلو دارم،

so let's have a look, and I'll give you some examples of how each one is used.

پس بیایید نگاهی بیندازیم و نمونه‌هایی از نحوه استفاده از هر یک را به شما ارائه می‌دهم.

So, okay, the first one is "wicked". So, the word "wicked" in its usual straightforward

بنابراین، بسیار خوب، اولی "شرور" است. بنابراین، کلمه "شیطان" در معنای مستقیم معمول خود در

meaning actually means bad or evil, somebody who does something wicked, really bad, a bad

واقع به معنای بد یا بد است، کسی که کار بدی انجام می دهد، واقعاً بد، یک

person. But in this sense, it's actually the opposite of the real meaning of "wicked".

شخص بد. اما از این نظر، در واقع مخالف معنای واقعی "شرور" است.

It means great. So, if... If somebody likes a television program, for example, they really

یعنی عالیه بنابراین، اگر... اگر کسی مثلاً یک برنامه تلویزیونی را دوست داشته باشد، واقعاً از

enjoy it, it's one of their favourites, they might say, "Oh, that program, it's wicked",

آن لذت می‌برد، یکی از برنامه‌های مورد علاقه‌اش است، ممکن است بگوید: "اوه، آن برنامه، بد است"،

meaning they really like it. So, it's actually the opposite of the usual... The dictionary

یعنی واقعاً آن را دوست دارد. بنابراین، در واقع برعکس معمول است... تعریف فرهنگ لغت

definition. Okay, so I think it originated with schoolchildren using opposite words just

. خوب، پس فکر می‌کنم این موضوع از دانش‌آموزان مدرسه‌ای سرچشمه می‌گیرد که فقط برای سرگرمی از کلمات متضاد استفاده می‌کنند،

for fun, and this... This one, you know, got into the... The general language. Okay, so

و این... می‌دانید که این یکی، وارد... زبان عمومی شد. بسیار خوب، پس

moving on, we have "cool", which has been around for a very long time now. I think maybe

ادامه می دهیم، ما "باحال" داریم که مدت زیادی است که وجود داشته است. فکر می کنم شاید

from the 1960s onwards, I think it started in America. The straightforward meaning of

از دهه 1960 به بعد، فکر می کنم در آمریکا شروع شد. معنی صریح

"cool" is just a bit... A little bit less than "cold", if something's cold, but then

"خنک" فقط کمی است... کمی کمتر از "سرد"، اگر چیزی سرد است، اما اگر

if it's cool, if the weather is cool, it's not sort of freezing and cold, but it's not

خنک است، اگر هوا خنک است، به نوعی یخ و سرد نیست، اما اینطور نیست.

hot either. So, you've got cold, cool, warm, hot, boiling, you've got the different temperatures.

داغ هم بنابراین، شما سرد، خنک، گرم، گرم، جوش، دماهای مختلف را دارید.

So, "cool", it's not cold or freezing, but it's maybe just comfortable, but not warm.

بنابراین، "خنک"، سرد یا یخبندان نیست، اما شاید راحت باشد، اما گرم نیست.

So, "cool" is a temperature, but also it's been used since the 1960s, I would say, to

بنابراین، "سرد" یک درجه حرارت است، اما همچنین از دهه 1960، من می توانم بگویم، به

mean good. It means, you know, oh, that's cool. If it's maybe a bit fashionable or trendy,

معنای خوب استفاده می شود. یعنی میدونی، اوه، خیلی خوبه. اگر شاید کمی مد یا مد روز باشد،

it's cool. And also if somebody maybe apologizes for something, like, "Oh, I'm sorry I'm five

عالی است. و همچنین اگر کسی ممکن است برای چیزی عذرخواهی کند، مانند: "اوه، متاسفم که پنج

minutes late. I do apologize. I hope I haven't been keeping you waiting." "Oh, no, no, it's

دقیقه دیر آمدم. من عذرخواهی می کنم. امیدوارم که شما را منتظر نکرده باشم." "اوه، نه، نه،

cool. It's cool." So, that kind of use as well.

عالی است. باحال است." بنابراین، این نوع استفاده نیز.

Okay. So, then we have "brilliant", which is closer, really, to the meaning of "brilliant",

باشه. پس «درخشنده» داریم که در واقع به معنای «درخشنده» نزدیک‌تر است، در

literally means shining, brilliant. If you have a diamond which is shining and reflecting

لغت به معنای درخشان، درخشان است. اگر الماسی دارید که می درخشد و نور را منعکس می کند،

the light, it's brilliant. But generally, in the more casual sense, if something's brilliant,

فوق العاده است. اما به طور کلی، به معنای معمولی تر، اگر چیزی درخشان است،

again, a television program that you really like, you can say, "Oh, that program, it's

دوباره، یک برنامه تلویزیونی که واقعاً آن را دوست دارید، می توانید بگویید: "اوه، آن برنامه،

brilliant." Or sometimes people just use this word automatically without even thinking,

عالی است." یا گاهی اوقات مردم فقط بدون فکر کردن از این کلمه استفاده می کنند

you know, and it may not be anything special, but they might just say, "Oh, brilliant. Oh,

، و ممکن است چیز خاصی نباشد، اما ممکن است فقط بگویند: "اوه، عالی. اوه،

brilliant. Oh, the bus is coming now. We've been waiting 10 minutes for the bus at the

عالی. اوه، اتوبوس در حال آمدن است. ما بودیم. 10 دقیقه منتظر اتوبوس در

bus stop." And then, "Oh, brilliant. The bus is coming." You just see the bus approaching

ایستگاه اتوبوس هستم." و سپس، "اوه، درخشان. اتوبوس در حال آمدن است." شما فقط اتوبوس را

from a distance. So, sometimes people use "brilliant" in a rather ordinary situation,

از دور نزدیک می بینید. بنابراین، گاهی اوقات مردم در یک موقعیت نسبتاً معمولی از "درخشان" استفاده می کنند،

not to do with something bright and shiny at all. So, it sort of loses its original

نه اینکه به هیچ وجه با چیزی روشن و براق کار کنند . بنابراین، به نوعی معنای اصلی خود را از دست می دهد

meaning that way. Okay, so next one, we have two words here together. "Dead funny", I mean

. خوب، پس در مورد بعدی، ما دو کلمه در اینجا با هم داریم. "مرده خنده دار"، منظورم

the word "funny", you know, something that makes you laugh. But if it's dead funny, that

کلمه "خنده دار" است، چیزی که شما را می خنداند. اما اگر کاملاً خنده دار باشد، این به

means very funny, really funny. It's a sort of intensifier, if you like. Really funny,

معنای بسیار خنده دار است، واقعاً خنده دار است. این یک نوع تشدید کننده است، اگر دوست دارید. واقعا خنده دار،

very funny. But it's a strange one because "dead" is not a nice word, so you think, why

خیلی خنده دار. اما این یک کلمه عجیب است زیرا "مرده" کلمه خوبی نیست، بنابراین فکر می کنید، چرا

does that make it stronger to put "dead funny"? I don't know. It's just the way the language

این باعث می شود که "مرده خنده دار" را قوی تر کنید؟ من نمی دانم. این فقط راهی است که زبان

has developed. So, there it is. You just have to... That's what people say, that's what

توسعه یافته است. بنابراین، آن را وجود دارد. فقط باید... این چیزی است که مردم می گویند،

it means. Nobody can change it, so that's just what it is. Okay. Right, so next is "cheers",

معنی آن همین است. هیچ کس نمی تواند آن را تغییر دهد، پس این همان چیزی است که هست. باشه. درست است، پس بعدی "cheers" است،

which may be a rather sort of British English kind of word, although there was that television

که ممکن است نوعی کلمه انگلیسی بریتانیایی باشد ، اگرچه آن

program from America called "Cheers", which was, I think, set in Boston, and it was people

برنامه تلویزیونی از آمریکا به نام "Cheers" وجود داشت که فکر می کنم در بوستون تنظیم شده بود، و مردم در آن حضور داشتند.

in a bar, and it was called "Cheers", but many years ago now. But this is what people

یک نوار، و آن را "به سلامتی" نامیده می شد، اما سال ها پیش در حال حاضر. اما این چیزی است که مردم

say in a pub in the UK if they're having a drink, especially if they're sitting down

در یک میخانه در بریتانیا می گویند اگر مشروب بخورند، به خصوص اگر نشسته

or standing up and it's their first drink, and it's alcohol usually. They say "Cheers"

یا ایستاده باشند و این اولین نوشیدنی آنها باشد، و معمولاً الکل است. آنها قبل از نوشیدن می گویند "به سلامتی"،

before they drink, a kind of, you know, good health, that sort of thing. But I think it's

یک جور، می دانید، سلامت باشید، این جور چیزها. اما فکر می‌کنم

used more in the UK than perhaps in other countries, but it's one of those words meaning

در بریتانیا بیشتر از سایر کشورها استفاده می‌شود، اما این یکی از آن کلماتی است که به معنای

good health, you know, here's to you sort of thing, so "Cheers". But people also use

سلامتی خوب است، می‌دانید، در اینجا چیزی برای شما وجود دارد ، بنابراین "به سلامتی". اما مردم نیز

it a bit more generally as well. So, if you're in the office and you bring somebody a document

کمی به طور کلی از آن استفاده می کنند. بنابراین، اگر در دفتر هستید و برای کسی سندی را

that they've asked for, or if some post or a parcel has come for somebody, and you see

که خواسته است بیاورید، یا اگر پست یا بسته ای برای کسی آمده باشد، و

their name on the parcel and think "Oh, I'll just... I'm going that way, so I'll take this

نام او را روی بسته ببینید و فکر کنید "اوه، من خواهم فقط... من به آن سمت می روم، پس این را روی

to that person's desk and give it to them", you don't have to, but it's a nice, friendly

میز آن شخص می برم و به او می دهم، شما مجبور نیستید، اما این کار خوب و دوستانه ای است

thing to do. So, you take the box, they're sitting there at the desk, you say "Oh, there's

. بنابراین، شما جعبه را بردارید، آنها آنجا پشت میز نشسته اند، می گویید "اوه،

a parcel here for you, Jane. Oh, cheers. Cheers." So, it's just a way of sometimes saying thank

یک بسته اینجا برای شما وجود دارد، جین. اوه، به سلامتی. به سلامتی." بنابراین، این فقط راهی است که گاهی اوقات از

you for doing something, an alternative in a sort of casual, friendly way. Okay. Right,

شما برای انجام کاری تشکر می‌کنید، یک جایگزین به شیوه‌ای معمولی و دوستانه. باشه. درست است،

so now we're getting on to some more negative ones. "Dodgy". If something's dodgy, it can

بنابراین اکنون به موارد منفی دیگری می رویم . "خجالتی". اگر چیزی مبهم است، می تواند به این

either mean, oh, it's a bit dubious, a bit doubtful, you're not sure if it's legal, possibly,

معنی باشد، اوه، کمی مشکوک است، کمی مشکوک است، شما مطمئن نیستید که قانونی است یا نه، احتمالاً

it could be illegal, whatever it is. You might say "Oh, that... That contract they're asking

می تواند غیرقانونی باشد، هر چه که باشد. ممکن است بگویید "اوه، آن... آن قراردادی که از

us to sign, it looks a bit dodgy to me. I don't think... Or that company, or that person,

ما می خواهند امضا کنیم، به نظر من کمی مبهم است. فکر نمی کنم... یا آن شرکت، یا آن شخص،

I'm getting bad... Bad vibes. I think they're a bit dodgy. I don't want... I don't think

حالم بد می شود. .. حال و هوای بد. فکر می‌کنم کمی مبهم هستند. نمی‌خواهم... فکر نمی‌کنم

I want to have anything to do with them. That sounds like a dodgy deal to me." Something

بخواهم با آنها کاری داشته باشم. چیزی

that's not quite right, so... And "to dodge", if you go by the basic meaning, the straightforward

که کاملاً درست نیست، بنابراین... و «جاخالی دادن»، اگر به معنای اصلی بروید،

meaning, "to dodge" is when you move out of the way of something. You know, if someone's

معنای مستقیم، «جاخالی دادن» زمانی است که از مسیر چیزی خارج شوید. میدونی، اگه کسی بخواد بهت

about to hit you, you go like that and dodge... Dodge the punch. Or if some... If some object

بزنه، تو همونطوری میری و طفره میری... از پانچ دوری کن. یا اگر برخی... اگر جسمی به

is flying towards you, you just get out of the way, you dodge it. So maybe a dodgy deal

سمت شما پرواز می کند، شما فقط از مسیر خارج می شوید ، از آن طفره می روید. بنابراین، شاید یک معامله نامفهوم

is something you want to get out of the way of. I think that that may be the connection

چیزی باشد که شما بخواهید از سر راه آن خارج شوید . من فکر می کنم که ممکن است این ارتباط وجود داشته باشد

there. Okay. And then another negative one, "gutted". So, in a literal sense, this is

. باشه. و سپس یکی دیگر از موارد منفی، "روده". بنابراین، در معنای تحت اللفظی، این کاری است که

what you do if you're preparing some food, like a fish or maybe a chicken or a fish that

شما انجام می دهید اگر در حال آماده کردن غذا هستید، مانند یک ماهی یا شاید یک مرغ یا ماهی که

has the guts. You know, the guts are the insides of the animal or fish, the intestines. They're

جرات دارد. می دانید، روده ها درون حیوان یا ماهی، روده ها هستند. آنها

sort of digestive insides, digestive tract. That's the guts. So, to cook and eat a fish

نوعی باطن گوارشی هستند، دستگاه گوارش. جرات همین است. بنابراین، برای پختن و خوردن ماهی

or a chicken or anything like that, you have to take the guts out. So, you might say, "Oh,

یا مرغ یا هر چیز دیگری، باید روده ها را بیرون بیاورید. بنابراین، ممکن است بگویید، "اوه،

I've got some fish for dinner. I've just gutted it." So, that's the literal meaning. You've

من برای شام مقداری ماهی دارم. تازه آن را دفع کردم." بنابراین، این معنای تحت اللفظی است.

cut the fish open and you've removed the insides so you can just cook the meat. But if somebody

ماهی را باز کرده اید و داخل آن را جدا کرده اید تا بتوانید گوشت را بپزید. اما اگر کسی

says, "Oh, something terrible happened yesterday. I was absolutely gutted." So, obviously not

بگوید، "اوه، دیروز اتفاق وحشتناکی رخ داد. من کاملاً ناراحت شدم." بنابراین، بدیهی است که به

literally true, but it upsets the person so much that they feel as if their guts have

معنای واقعی کلمه درست نیست، اما آنقدر فرد را ناراحت می کند که احساس می کند روده هایش

been ripped out. I mean, that would be horrendous. You know, it would kill the person, but...

از بین رفته است. منظورم این است که وحشتناک خواهد بود. می‌دانی ، آن شخص را می‌کشد، اما... می‌دانی،

You know, it's a big exaggeration, really, but that's what "gutted" means. "I was gutted."

واقعاً اغراق‌آمیز است، اما «گوشت» یعنی همین. "دلم گرفته بود."

You know, "Oh, we lost the match. Football, we lost the match. I'm gutted." You know,

می‌دانی، "اوه، ما مسابقه را باختیم. فوتبال، مسابقه را باختیم. من دلم گرفته است." میدونی،

as if... You know, I know it's important to a lot of people to win the football match.

انگار... میدونی، میدونم برنده شدن در مسابقه فوتبال برای خیلی ها مهمه.

Your team or if you're a player in a team, you want to win, and if you lose, you feel

تیم شما یا اگر بازیکن یک تیم هستید، می خواهید برنده شوید و اگر ببازید، احساس

gutted. So, you feel you've lost something big, like your insides. So, that's the idea

ناراحتی می کنید. بنابراین، احساس می کنید چیز بزرگی مانند درون خود را از دست داده اید. بنابراین، این ایده

of that one.

آن یکی است.

Okay, so... Oh, well, this follows on quite nicely in a strange way. If you're a bit peckish,

خوب، پس... اوه، خوب، این به طرز عجیبی به خوبی ادامه می یابد. اگر کمی بداخلاق هستید، به این

it means you're feeling hungry. You feel like something to eat. I guess "to peck", I think

معنی است که احساس گرسنگی می کنید. احساس می کنید چیزی برای خوردن دارید. من حدس می زنم "به نوک زدن"، من

of chickens and hens for this in the farmyard, because with their little beak, they're pecking...

برای این کار در حیاط مزرعه به جوجه ها و مرغ ها فکر می کنم، زیرا با منقار کوچکشان دارند نوک می زنند...

Pecking at food in the farmyard, at the farm. So, "peckish" means you feel like eating something,

نوک زدن به غذا در حیاط مزرعه، در مزرعه. بنابراین، "نک زدن" به این معنی است که شما می خواهید چیزی بخورید،

pecking at something. So, feeling a bit peckish means it's not a huge hunger, but just feeling

به چیزی نوک بزنید. بنابراین، احساس کمی بداخلاقی به این معنی است که این یک گرسنگی شدید نیست، بلکه فقط احساس می‌کنید

like a little snack or something, that sort of thing. Okay.

که یک میان وعده کوچک یا چیزی شبیه به این چیزهاست. باشه.

Then this one, if you're knackered, the usage I've heard where it's more, you know, basic

بعد این یکی، اگر داناتر هستی، استفاده ای که من شنیده ام کجا بیشتر است، می دانی، اساسی این است که

is if... If a horse becomes very old and it's no use anymore, I mean, you might keep the

اگر... اگر اسبی خیلی پیر شود و دیگر فایده ای نداشته باشد، یعنی ممکن است اسب را نگه داری

horse and just look after it in a field, but some people would, especially in the past,

و فقط در یک مزرعه از آن مراقبت کنید، اما برخی از مردم، به خصوص در گذشته،

they would send the horse away to be killed because it's just eating and drinking. You're

اسب را می فرستادند تا کشته شود، زیرا فقط خوردن و نوشیدن است. شما

having to spend money on it, looking after it. It's not commercially viable, a terrible

باید برای آن پول خرج کنید و از آن مراقبت کنید. از نظر تجاری قابل دوام نیست،

thing to think. But, you know, in the past, especially, horses were sent to a place called

فکر کردن بسیار وحشتناک است. اما، می دانید، در گذشته مخصوصاً اسب ها را به محلی به نام

the knacker's yard. I don't know if this is a typically UK kind of thing, but there would

حیاط کنکر می فرستادند. نمی‌دانم که آیا این یک چیز معمولی بریتانیایی است، اما

be people whose job it was to kill old horses and probably use parts of their bodies for

افرادی هستند که کارشان کشتن اسب‌های پیر بوده و احتمالاً از قسمت‌هایی از بدن آنها برای

recycling for different purposes. So, the knacker's yard was the place to send an old

بازیافت برای اهداف مختلف استفاده می‌کنند. بنابراین، حیاط خرطوم مکانی برای فرستادن اسب پیری بود

horse when it was no longer of any use. It couldn't be used to pull a cart anymore. It

که دیگر هیچ فایده ای نداشت. دیگر نمی شد از آن برای کشیدن گاری استفاده کرد.

wasn't strong enough for you to ride it, and so on. So it went to the knacker's yard. So,

آنقدر قوی نبود که تو آن را سوار کنی و غیره. بنابراین به حیاط خرطومی رفت. بنابراین،

the knacker being the person who did the killing. So, if somebody says, "Oh, I'm knackered.

حیله گر کسی است که قتل را انجام داده است. بنابراین، اگر کسی بگوید، "اوه، من دمدمی مزاج هستم.

I've been working all day. I'm so knackered." And it just means very, very tired, a little

من تمام روز را کار کرده ام. و این فقط به معنای بسیار بسیار خسته است،

bit like an old horse that, you know, has no life left in it, so that's knackered. But

کمی شبیه اسب پیری است که، می دانید، هیچ جانی در آن باقی نمانده است، بنابراین این کار بد است. اما

of course, it's a big exaggeration, again, if someone says they're knackered. Unless

البته، باز هم اغراق بزرگی است، اگر کسی بگوید که بدجنس است. مگر اینکه

they're really, really tired, it is a more extreme kind of tiredness. Okay.

واقعا خسته نباشند، این یک نوع خستگی شدیدتر است. باشه.

So, I guess if you're knackered, you've had a long day at work, you need to chill or chill

بنابراین، من حدس می‌زنم اگر دمدمی مزاج هستید، یک روز طولانی در محل کار سپری کرده‌اید، باید آرام باشید یا آرام باشید

out. You need to rest. So, "chill" in the literal meaning, you might chill food by putting

. شما نیاز به استراحت. بنابراین، "سرد شدن" در معنای لغوی، ممکن است غذا را با گذاشتن

it in the fridge, make it colder. So, that's one. Or if the weather is chilly with a "y"

آن در یخچال سرد کنید، آن را سردتر کنید. بنابراین، این یکی است. یا اگر هوا سرد است با یک "y"

on the end... Oh, it's chilly today, isn't it? Meaning cold, quite cold. But if you chill,

در انتهای آن... اوه، امروز سرد است، اینطور نیست؟ به معنی سرد، کاملا سرد. اما اگر سرد شدی،

oh, just chill. I just want to chill, meaning I just want to sit around and relax. Okay.

آه، فقط آرام باش. من فقط می خواهم آرام باشم، یعنی فقط می خواهم بنشینم و استراحت کنم. باشه.

Watch television, listen to some music, something like that. And to chill out also, it's used

تلویزیون تماشا کنید، به موسیقی گوش دهید، چیزی شبیه به آن. و برای خنک کردن نیز

with the preposition "out", which is the same meaning. Also, I think people use "chill"

با حرف اضافه "out" استفاده می شود که به همین معنی است. همچنین، من فکر می کنم مردم از "سرد" استفاده می کنند

if... If someone's getting a bit upset or a bit annoyed, people might say, "Oh, just

اگر... اگر کسی کمی ناراحت یا کمی آزرده شود، ممکن است مردم بگویند: "اوه، فقط

chill. Chill. You know, cool it." It's a similar idea, cool it. You know, don't get so upset

خنک. این یک ایده مشابه است، آن را خنک کنید. میدونی انقدر ازش ناراحت نشو

about it. It's not a big issue. Oh, let's just chill. Okay. Right. And then these two

مسئله بزرگی نیست. اوه، بیایید آرام باشیم. باشه. درست. و بعد این دو

here, "kip" and "forty winks" are to do with having a little sleep. So, it's not like a

اینجا، «کیپ» و «چهل چشمک» مربوط به کمی خوابیدن است. بنابراین، این مانند یک

long sleep, all night kind of sleep. It's just a short one. I'm just going to have a

خواب طولانی نیست، یک نوع خواب تمام شب. این فقط یک مورد کوتاه است. من فقط

kip for 20 minutes, something like that. Kip. Or I'm just having 40 winks. Winking is when

برای 20 دقیقه یک کیپ دارم، چیزی شبیه به آن. کیپ یا فقط 40 چشمک میزنم. چشمک زدن زمانی است که

you close your eye, like that. So, it just means you might close your eye, count to 40,

چشمان خود را می بندید. بنابراین، فقط به این معنی است که ممکن است چشم خود را ببندید، تا 40 بشمارید

and then open your eye again, or both eyes. Forty winks, it's a very short little sleep.

و سپس دوباره چشم خود را باز کنید یا هر دو چشم را باز کنید. چهل چشمک، خواب بسیار کوتاهی است.

Okay. And "kip", well, I'm not quite sure where that word originates. I can't think

باشه. و "کیپ"، خوب، من کاملاً مطمئن نیستم که این کلمه از کجا سرچشمه می گیرد. من نمی توانم

of any connection with anything else, so it's just a kip, a little... A little sleep. Again,

به هیچ ارتباطی با هیچ چیز دیگری فکر کنم، بنابراین فقط یک کیپ است، کمی ... کمی خواب. باز هم،

it may be a very sort of UK type word. Okay.

ممکن است یک نوع کلمه انگلیسی باشد. باشه.

This one also I think is quite a UK one. "Blimey", if you've heard people say it, they might

این یکی نیز من فکر می کنم کاملا یک انگلستان است. "بلیمی"، اگر شنیده اید که مردم آن را می گویند،

even say it with quite a Cockney accent. "Caw", with "caw" in front of it. "Caw", "blimey".

حتی ممکن است آن را با لهجه کاملاً کاکنی بگویند. «گاو»، با «گاو» در مقابل آن. "گاو"، "بلیمی".

So "caw" is a way of saying "God" without saying the name "God". It's to avoid saying

پس «کاو» راهی برای گفتن «خدا» بدون گفتن نام «خدا» است. برای پرهیز از گفتن

"God", "caw". And then "blimey", it's actually a shortened version of "blind me". So, to

«خدا»، «کاو» است. و سپس "blimey"، در واقع یک نسخه کوتاه شده از "blind me" است. بنابراین، فکر می‌کنم

say "God blind me" is, oh, a risky thing to say, I would think. I wouldn't like to say

گفتن «خدایا مرا کور کن»، گفتن آن خطرناک است. من دوست ندارم

it, really, because you don't want anybody to blind you, to stop you being able to see.

آن را بگویم، واقعاً، زیرا شما نمی خواهید کسی شما را کور کند، مانع از دیدن شما شود.

So that's what it is anyway, "blimey". It's just a very mild kind of swear word, really,

پس این همان چیزی است که به هر حال "بلیمی" است. این فقط یک نوع فحش خفیف است، واقعاً،

if you're surprised at something. So, if... You know, if you... Oh, if the doorbell rings, and there's

اگر از چیزی تعجب کنید. پس، اگر... می‌دانی، اگر... آه، اگر زنگ در به صدا در آید، و

someone there with big bunches of flowers that you weren't expecting. You know, ten

کسی آنجا باشد با دسته‌های بزرگ گل که انتظارش را نداشتی. میدونی ده

bunches of flowers. "Blimey, who sent these?" You know, it's a sort of what you say if you're

دسته گل "بلیمی، چه کسی اینها را فرستاد؟" می دانید، اگر از چیزی متعجب شوید یا شوکه شوید، این نوعی حرف شماست

surprised or shocked by something. Okay?

. باشه؟

"Skint". Okay. So, "skint", it's like the word "skinned", so if you have... Or with

"پوست". باشه. پس «پوست» مانند کلمه «پوست» است، پس اگر دارید... یا با

an animal, if, again, preparing an animal for cooking, removing the skin, taking off

حیوان، اگر باز هم حیوانی را برای پختن آماده کنید، پوست کندن،

the skin. This is a sort of similar idea, but it's "skint". It actually means you're

پوست کندن. این یک نوع ایده مشابه است، اما "پوست" است. این در واقع به این معنی است که شما

short of money, you don't have enough money either at all or just with you in your pocket

کمبود پول دارید، شما پول کافی ندارید یا اصلاً یا فقط با خود در جیب

or in your bag, in your purse, in your wallet. "Oh, I'm a bit skint at the moment. I can't

یا کیف، در کیف، در کیف پول خود دارید. "اوه، من در حال حاضر کمی لاغر هستم. نمی توانم هزینه

pay for the drinks. Can I borrow some money?" or "Can you pay, and I'll pay next time?"

نوشیدنی ها را پرداخت کنم. آیا می توانم مقداری پول قرض کنم؟" یا "می توانید پرداخت کنید و دفعه بعد پرداخت خواهم کرد؟"

if you're in a pub or a cafe or something. So, to be "skint" means you have no money,

اگر در میخانه یا کافه یا چیزی هستید. بنابراین، "پوست" بودن به این معنی است که شما پول ندارید،

and it kind of comes from having your skin removed, which sounds horrible, but that's

و این به نوعی ناشی از برداشتن پوست شما است که وحشتناک به نظر می رسد، اما

the idea of it. Okay. Right.

ایده این است. باشه. درست.

And then finally, "fancy that" with an apostrophe, maybe. So, if you've been told something surprising,

و در نهایت، "فانتزی که" با آپستروف، شاید. بنابراین، اگر چیز غافلگیر کننده ای به شما گفته شده است،

like, "Oh, you've won some money." Suddenly, you didn't expect to, but you've won some

مانند: "اوه، شما مقداری پول برده اید." ناگهان انتظار نداشتید، اما مقداری پول به دست آوردید

money. "Oh, fancy that. I didn't expect that." So, to "fancy" is to imagine or to wonder.

. "اوه، فکر می کنم. من انتظار آن را نداشتم." بنابراین، "فانتزی" تصور کردن یا تعجب است.

So, "Oh, just imagine that. Oh, what it's like to win some money when you weren't expecting

بنابراین، "اوه، فقط این را تصور کنید. اوه، چه حسی دارد برنده شدن مقداری پول در حالی که انتظارش را نداشتید

it." So, anything surprising that you're told, you could say, "Oh, fancy that."

." بنابراین، هر چیز تعجب‌آوری که به شما گفته می‌شود، می‌توانید بگویید: "اوه، دوست دارم".

So, okay. So, I hope that's been an interesting set of words for you, and to give you an idea

پس باشه بنابراین، امیدوارم که مجموعه کلمات جالبی برای شما بوده باشد و به شما ایده ای

of how you might use them. Or if you hear other people using them, either face-to-face

در مورد نحوه استفاده از آنها بدهد. یا اگر می شنوید که دیگران از آنها استفاده می کنند، چه رو در رو

or in a film or on television, whatever, you'll have a better idea of what they're talking

یا در یک فیلم یا تلویزیون، هر چه باشد، تصور بهتری از آنچه در مورد آنها صحبت می کنند خواهید داشت

about. So, okay. So, if you'd like to do a quiz on this subject, just go to the website,

. پس باشه بنابراین، اگر می خواهید مسابقه ای در مورد این موضوع انجام دهید، فقط به وب سایت

www.engvid.com, and try the quiz. Test your knowledge. And thanks for watching, and hope

www.engvid.com بروید و امتحان را امتحان کنید. دانشتان را امتحان کنید . و از تماشای شما متشکرم و امیدوارم

to see you again soon. Okay. Bye for now.

به زودی دوباره شما را ببینم. باشه. فعلا خداحافظ.