Learn How To Talk About Your Daily Routine in English Part 2

Hi, Bob the Canadian here.

سلام، باب کانادایی اینجاست.

Welcome to this English lesson, where I'm going to continue

به این درس انگلیسی خوش آمدید، جایی که من

to help you learn to talk about your daily routine.

به شما کمک می کنم تا در مورد برنامه روزانه خود صحبت کنید.

This is actually part two of a two-part series.

این در واقع قسمت دوم یک سریال دو قسمتی است.

If you didn't watch part one, you should click the link

اگر قسمت اول را تماشا نکردید، باید روی پیوندی

that is right up there and watch that one first.

که همان بالا است کلیک کنید و ابتدا آن را تماشا کنید.

In the first part of this series,

در قسمت اول این مجموعه،

I took you from the moment I woke up in the morning

شما را از لحظه ای که صبح از خواب بیدار شدم

until the moment my work day was done.

تا لحظه ای که روز کاری من تمام شد، بردم.

And along the way, I helped you learn some English words

و در طول مسیر، به شما کمک کردم تا چند کلمه و عبارات انگلیسی را یاد بگیرید

and phrases that you could use to talk about your day.

که بتوانید از آنها برای صحبت در مورد روزتان استفاده کنید.

In this video, in part two, we'll look at the time

در این ویدیو، در قسمت دوم، به زمان

from when I am done my work day

از پایان روز کاری

until the moment I go to sleep.

تا لحظه ای که به خواب می روم نگاه می کنیم.

So, once again, I'm going to invite you to come along

بنابراین، یک بار دیگر، من از شما دعوت می

with me for part of my day so that I can help you learn

کنم که بخشی از روز را با من همراهی کنید تا بتوانم به شما کمک کنم

to talk about your daily routine in English.

تا در مورد کارهای روزمره خود به زبان انگلیسی صحبت کنید.

(easygoing music)

(موسیقی آسان)

Well, hey, welcome to part two of this English lesson,

خوب، هی، به قسمت دوم این درس انگلیسی خوش آمدید،

where I'm helping you learn to talk about

جایی که من به شما کمک می کنم یاد بگیرید در مورد

your daily routine in English.

روال روزانه خود به زبان انگلیسی صحبت کنید.

Before we keep going though, if you are new here,

قبل از اینکه به راهمان ادامه دهیم ، اگر در اینجا تازه

don't forget to click that red subscribe button

کار هستید، فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک کلیک کنید

and give me a thumbs up if this video

و اگر این

is helping you learn English.

ویدیو به شما در یادگیری زبان انگلیسی کمک می کند، به من کمک کنید.

Well, if you watched part one all the way to the end,

خوب، اگر قسمت اول را تا آخر تماشا کردید،

you know that I just said goodbye to all of my colleagues.

می دانید که من به تازگی با همه همکارانم خداحافظی کردم.

Goodbye, everyone.

خداحافظ همه

Bye, Bob.

خداحافظ باب

Bye, Bob, have a good night.

خداحافظ باب، شب خوبی داشته باشی.

Bye, Bob.

خداحافظ باب

And my workday is done.

و روز کاری من تمام شد.

So, even though I'm done my workday, and I can go home,

بنابراین، با وجود اینکه کارم تمام شده است و می‌توانم به خانه بروم

the next thing I usually do is I run some errands.

، کار بعدی که معمولا انجام می‌دهم این است که برخی از کارها را انجام می‌دهم.

In English, when you say that you need to run some errands,

در زبان انگلیسی، وقتی می گویید که باید کارهایی را انجام دهید، به

it means that you need to do things

این معنی است که باید کارهایی

like go to the post office, maybe you need

مانند رفتن به اداره پست، شاید نیاز

to buy a few groceries, and those types of things.

به خرید چند خواربار و این نوع چیزها را انجام دهید.

So before I run some errands,

بنابراین قبل از انجام برخی کارها،

I'm also going to check my email and check my text messages

می‌خواهم ایمیلم را چک کنم و پیام‌های متنی‌ام را بررسی کنم،

because before I run some errands,

زیرا قبل از انجام برخی کارها،

I wanna find out if there's anything that Jen might need

می‌خواهم قبل از رفتن به خانه بدانم که آیا جن ممکن است از شهر به چیزی نیاز داشته باشد یا خیر

from town before I go home.

.

So Jen just texted me back and said that we need

بنابراین جن فقط به من پیام داد و گفت که ما به

some more bananas, but other than that,

مقداری موز بیشتر نیاز داریم، اما به غیر از این،

there's nothing else she can think of that I would need

هیچ چیز دیگری نمی تواند فکر کند که من

to get in town.

باید به شهر بروم.

So I'm going to run two errands.

بنابراین من قصد دارم دو کار را انجام دهم.

I'm going to go and check my mail at the post office,

من می روم و نامه هایم را در اداره پست چک

and then I'm going to go to the grocery store

می کنم و سپس می روم به بقالی

and get some bananas.

و مقداری موز می گیرم.

So I'm at the post office,

بنابراین من در اداره پست

and I'm just about to go in to check my mail.

هستم و تازه می‌خواهم برای بررسی نامه‌هایم وارد آن شوم.

But I just wanted to mention once again

اما من فقط می خواستم یک بار دیگر اشاره

that if you ever want to send me a postcard,

کنم که اگر روزی خواستید برای من کارت پستال بفرستید

my address is in the description below.

آدرس من در توضیحات زیر است.

Many of you have sent me postcards

بسیاری از شما در

over the last year-and-a-half, and I just wanna say

طول یک سال و نیم گذشته برای من کارت پستال فرستاده اید، و من فقط می

thank you to all of the people who have sent me postcards.

خواهم از همه افرادی که برای من کارت پستال فرستاده اند تشکر کنم.

It is very, very nice of you, and I love reading them.

از شما بسیار بسیار خوب است و من عاشق خواندن آنها هستم.

So my post office box is down here on the bottom.

بنابراین صندوق پست من اینجا در پایین است.

It's number 419 or 419.

این شماره 419 یا 419 است.

Usually there's a few pieces of mail for me.

معمولاً چند عدد نامه برای من وجود دارد.

Let's open it and see what we have here.

بیایید آن را باز کنیم و ببینیم چه چیزی در اینجا داریم.

Looks like a postcard and a letter.

شبیه کارت پستال و نامه است.

So the postcard is from Victor, who is from Ukraine.

بنابراین کارت پستال از ویکتور است که اهل اوکراین است.

And Victor says, "Hello, Bob the Canadian,

و ویکتور می گوید: "سلام، باب کانادایی،

"greetings from Ukraine.

" درود از اوکراین.

"Thank you for uploading excellent videos."

"از شما برای آپلود ویدیوهای عالی متشکریم."

Thank you so much, Victor, for the postcard.

خیلی ممنون، ویکتور، برای کارت پستال.

Look at these beautiful stamps.

به این تمبرهای زیبا نگاه کنید.

The envelope actually contains a card

این پاکت در واقع حاوی کارتی

from Sirirak from Thailand.

از سیریراک از تایلند است.

And the card says, "Happy New Year 2020.

و روی کارت نوشته شده است: «سال نو 2020 مبارک.

"Hello, Bob the Canadian.

«سلام، باب کانادایی.

"I'm Sirirak from Thailand.

"من سیریراک از تایلند هستم.

"I like learning English with your videos.

" من دوست دارم انگلیسی را با ویدیوهای شما یاد بگیرم.

"Thank you for teaching me."

"با تشکر از شما برای تدریس به من."

You are welcome.

خواهش میکنم.

And thanks, Victor, and thanks, Sirirak,

و متشکرم، ویکتور، و متشکرم، سیریرک،

for sending me some mail.

برای ارسال ایمیل به من.

I love it.

عاشقشم.

So when I pick out bananas, when I choose bananas,

بنابراین وقتی موز را انتخاب می کنم، وقتی موز را انتخاب می کنم،

those two verbs mean the same thing.

این دو فعل به یک معنا هستند.

I like to pick out bananas that are yellow

من دوست دارم موزهایی را انتخاب کنم که زرد

and ready to eat right now.

و آماده خوردن هستند.

And I like to pick out bananas that are a little bit green,

و من دوست دارم موزهایی را انتخاب کنم که کمی سبز هستند و

that I can eat later this week when they are ripe.

می توانم در اواخر این هفته وقتی که رسیده اند بخورم.

By the way, if you're from a country that grows bananas,

به هر حال، اگر اهل کشوری هستید که موز پرورش می دهد،

thank you for the bananas.

برای موز از شما متشکرم.

These bananas are from Ecuador.

این موز از اکوادور است.

Well, I got my bananas, but unfortunately,

خوب، من موزهایم را گرفتم، اما متأسفانه،

they wouldn't let me continue to make a video

آنها به من اجازه ندادند

while I was going through the checkout.

در حالی که در حال انجام تسویه حساب بودم، فیلم بسازم.

So I really wanted to show you what it's like

بنابراین من واقعاً می‌خواستم به شما نشان دهم که

to go through a checkout in a grocery store

رفتن به صندوق در یک فروشگاه مواد غذایی

and pay for your groceries, but I couldn't.

و پرداخت هزینه مواد غذایی شما چگونه است ، اما نتوانستم.

But, anyways, I did get my bananas.

اما، به هر حال، من موزم را گرفتم.

So this isn't part of my daily routine,

بنابراین این بخشی از برنامه روزانه من

but whenever I'm out running errands,

نیست، اما هر زمان که در حال انجام کارهای روزانه هستم،

I'm always tempted to go to Tim Horton's,

همیشه وسوسه می شوم که به تیم هورتون،

which is a coffee shop in Canada, and get myself a snack.

که یک کافی شاپ در کانادا است، بروم و برای خودم یک میان وعده تهیه کنم.

But I'm trying to lose weight and stay healthy,

اما من سعی می کنم وزن کم کنم و سالم بمانم،

so I am going to resist the temptation.

بنابراین می خواهم در برابر وسوسه مقاومت کنم.

So I have finished my workday.

بنابراین من روز کاری خود را به پایان رساندم.

I have finished running errands.

من کارها را تمام کرده ام.

The next thing I normally do in my daily routine

کار بعدی که معمولا در برنامه روزانه انجام

is I go home.

می دهم این است که به خانه می روم.

It is my favorite part of the day.

قسمت مورد علاقه من در روز است.

So in English, you just heard me say,

بنابراین در زبان انگلیسی، شما فقط شنیدید که من گفتم:

"The next thing I do is I go home."

"کار بعدی که انجام می دهم این است که به خانه بروم."

I could also say, the next thing I do in my day is I head home.

همچنین می توانم بگویم، کار بعدی که در روز انجام می دهم این است که به خانه بروم.

I go home and I head home are both very common phrases

I go home and I head home هر دو عبارات بسیار رایج

in English, and they mean exactly the same thing.

در زبان انگلیسی هستند و دقیقاً به همین معنی هستند.

So let's get going.

پس بیا بریم

(car engine starts)

(موتور ماشین روشن می شود

The next thing I do every day when I get home from work

) کار بعدی که هر روز وقتی از سر کار به خانه

is I say hi to my wife Jen.

برمی گردم این است که به همسرم جن سلام می کنم.

Hi, Jen.

سلام جن

- Hi, Bob.

- سلام باب

And I say hi to my kids.

و من به بچه هایم سلام می کنم.

Hi, kids.

سلام بچه ها

- [Kids] Hi, Dad.

- [بچه ها] سلام، بابا.

- [Son] Hi, Dad.

- [پسر] سلام، بابا.

See, I really do have five kids.

ببینید، من واقعاً پنج فرزند دارم.

After that, I usually go for a walk.

بعد از آن معمولاً به پیاده روی می روم.

I try to go for a walk every day.

سعی می کنم هر روز پیاده روی کنم.

This is something that I do for exercise.

این کاری است که من برای ورزش انجام می دهم.

Some people go for a run, but I like to go for a walk.

بعضی ها برای دویدن می روند، اما من دوست دارم پیاده روی کنم.

But the weather outside isn't great,

اما هوای بیرون عالی نیست،

and these are not the clothes I normally wear

و اینها لباس هایی نیستند که من معمولاً

when I go for a walk.

هنگام پیاده روی می پوشم.

So I think I need to get changed,

بنابراین فکر می کنم باید عوض

or I need to change my clothes.

شوم یا باید لباسم را عوض کنم.

Those are two ways to say that you need

این دو راه برای گفتن این است که باید

to put on different clothes.

لباس های مختلفی بپوشید.

So I think I need to get changed.

بنابراین فکر می کنم باید تغییر کنم.

Let's do this really quickly. (snaps fingers)

بیایید این کار را خیلی سریع انجام دهیم . (انگشتان را به هم می زند)

There, that's better.

آنجا بهتر است.

Now I'm ready to go for a walk.

حالا حاضرم برم پیاده روی.

You might think walking for exercise sounds easy,

شاید فکر کنید پیاده روی برای ورزش آسان به

but it's harder than it looks.

نظر می رسد، اما سخت تر از آن چیزی است که به نظر می رسد.

I usually walk very briskly.

من معمولا خیلی تند راه می روم.

I walk very quickly, and I walk for about 45 minutes.

من خیلی سریع راه می روم و حدود 45 دقیقه راه می روم.

After my walk, I usually get changed again.

بعد از پیاده روی، معمولاً دوباره عوض می شوم.

I usually put on clothes that are a little more comfortable,

من معمولا لباس هایی می پوشم که کمی راحت تر هستند،

something like jeans and a T-shirt.

چیزی مثل شلوار جین و تی شرت.

Let's do this really quickly too. (snaps fingers)

بیایید این کار را هم خیلی سریع انجام دهیم. (انگشتان را به هم می زند)

There, that's better.

آنجا بهتر است.

After I get changed, I usually go back outside

بعد از اینکه عوض شدم، معمولاً به بیرون برمی‌گردم

to make a short one-minute English lesson

تا یک درس انگلیسی کوتاه یک دقیقه‌ای

for my other YouTube channel.

برای کانال دیگرم در یوتیوب بسازم.

If you haven't checked it out yet, I'll put a little link

اگر هنوز آن را بررسی نکرده اید، یک لینک کوچک

up there that you can click on.

در آنجا قرار می دهم که می توانید روی آن کلیک کنید.

I think you'll like that channel as well.

فکر می کنم شما هم از آن کانال خوشتان بیاید.

I do short one-minute English lessons

من

every Monday through Friday, five new lessons a week.

هر دوشنبه تا جمعه، پنج درس جدید در هفته، درس های کوتاه انگلیسی یک دقیقه ای انجام می دهم.

It's really cool.

واقعا عالیه

The next thing I do in my day is I make dinner

کار بعدی که در روز انجام می دهم این است که شام

or I make supper.

درست می کنم یا شام درست می کنم.

We have two words for the evening meal in English,

ما دو کلمه برای عصرانه به انگلیسی داریم،

supper and dinner.

شام و شام.

We also have two ways to say it.

ما هم دو راه برای گفتن داریم.

I can say, I make dinner.

میتونم بگم شام درست میکنم

I can also say, I cook dinner.

میتونم بگم شام درست میکنم

Tonight's meal is actually going to be spaghetti

غذای امشب در واقع اسپاگتی

with meat sauce, so I am going to fry some hamburger.

با سس گوشت است، بنابراین من می خواهم کمی همبرگر سرخ کنم.

I'm going to then mix it with this tomato sauce

سپس آن را با این سس گوجه فرنگی

and these tomatoes.

و این گوجه فرنگی ها مخلوط می کنم.

Then I'm going to cook that up.

سپس من می خواهم آن را بپزم.

I'm also going to boil some noodles.

من هم قصد دارم مقداری رشته را بجوشانم.

And so that the meal is healthy and has some vegetables,

و برای اینکه غذا سالم باشه و سبزی

we're going to have some cucumber,

هم داشته باشه یه مقدار خیار بخوریم

and I'm also going to boil some green beans.

و من هم لوبیا سبز بپزم.

Jen and I usually take turns cooking.

من و جن معمولاً به نوبت آشپزی می کنیم.

Sometimes Jen makes the evening meal

گاهی جن غذای شب درست می کند

and sometimes I make the evening meal.

و گاهی من شام را.

But, generally, we cook a lot of food

اما، به طور کلی، ما غذای زیادی می‌پزیم،

because there's a lot of people to feed.

زیرا افراد زیادی برای تغذیه وجود دارند.

So everything's cooking nicely.

بنابراین همه چیز به خوبی پخته می شود.

In the back frying pan here, I've fried the hamburger,

توی ماهیتابه پشتی اینجا همبرگر رو سرخ کردم

and then I mixed it with the tomato sauce,

و بعد با سس گوجه مخلوط کردم

and it's bubbling nicely right now.

و الان خوب حباب میزنه.

The beans back here are just about to boil.

لوبیاهای اینجا تازه در شرف جوشیدن هستند.

And I'm going to throw the noodles into this boiling water.

و من رشته را در این آب جوش می ریزم.

I should be eating soon.

من باید زود بخورم

So after I cook supper, after I make supper, I eat supper.

پس بعد از پختن شام، بعد از درست کردن شام، شام را می خورم.

Whenever I eat supper, I try to make sure

هر وقت شام می خورم سعی می

that half of my plate is filled with vegetables

کنم نیمی از بشقابم پر از سبزیجات

so that it is a healthy supper.

باشد تا یک شام سالم باشد.

I do wanna apologize though.

هر چند من می خواهم عذرخواهی کنم

If you're watching this video from Italy,

اگر این ویدیو را از ایتالیا تماشا می کنید،

I know I'm eating spaghetti that I made with sauce

می دانم که دارم اسپاگتی می خورم که با سس

out of a jar and out of a can.

از شیشه و قوطی درست کردم.

Sorry about that, I'm just not as good a cook

متاسفم، من فقط آنقدر که باید آشپز

as I should be.

خوبی نیستم.

After I eat, I will wash the dishes.

بعد از خوردن غذا، ظرف ها را می شوم.

I will also dry the dishes.

ظرف ها را هم خشک می کنم.

And in English, when we talk about washing dishes

و در زبان انگلیسی، وقتی در مورد شستن ظروف

and drying dishes, we actually sometimes say,

و خشک کردن ظروف صحبت می کنیم، در واقع گاهی اوقات می گوییم:

"Do the dishes."

"ظروف را بشور".

So if I'm washing and drying, I can also say,

بنابراین اگر در حال شستن و خشک کردن هستم، می توانم

after I eat, I do the dishes.

بگویم بعد از خوردن غذا، ظرف ها را می شستم.

As soon as the dishes are done,

به محض اینکه ظرف ها تمام شد،

I spend a little bit of time cleaning the house,

مدتی را صرف تمیز کردن خانه

or cleaning up the house, or tidying up the house.

یا تمیز کردن خانه یا مرتب کردن خانه می کنم.

They all mean the same thing in English.

معنی همه آنها در انگلیسی یکسان است.

Because there are seven people that live here,

از آنجایی که هفت نفر اینجا زندگی می کنند،

Jen, myself, and our five kids,

جن، من و پنج فرزندمان

the house gets messy pretty quickly,

، خانه خیلی زود آشفته می شود،

but it also gets clean really quickly

اما به سرعت تمیز می شود

because everyone has to help clean the house.

زیرا همه باید به تمیز کردن خانه کمک کنند.

So, after supper, I will probably sit on the couch

بنابراین، بعد از شام، احتمالاً کمی روی مبل می نشینم

for a little bit just to relax and unwind.

فقط برای استراحت و استراحت.

I might turn on the television and watch the news.

ممکن است تلویزیون را روشن کنم و اخبار را تماشا کنم.

I might just read a book for a little while,

ممکن است برای مدت کوتاهی کتابی بخوانم،

or I might grab my laptop and just watch

یا ممکن است لپ تاپم را بگیرم و فقط

a few YouTube videos or maybe something on Netflix.

چند ویدیوی یوتیوب یا شاید چیزی را در نتفلیکس تماشا کنم.

As I'm sitting on the couch relaxing,

همانطور که روی مبل نشسته ام و در حال استراحت

my kids usually go to bed one by one.

هستم، بچه هایم معمولا یکی یکی به رختخواب می روند.

They're too old now for me to tuck them in.

الان خیلی پیر شده‌اند که نمی‌توانم آن‌ها را داخلش

And I don't put my kids to bed.

بگذارم. و من بچه‌هایم را در رختخواب نمی‌گذارم.

When you have really little kids,

وقتی بچه‌های واقعاً کوچک دارید،

you usually put your kids to bed and you tuck them in.

معمولاً بچه‌هایتان را می‌خوابانید و آنها را داخل تخت می‌گذارید.

But my kids are old enough now that they can

اما بچه‌های من اکنون آنقدر بزرگ شده‌اند که

put themselves to bed.

می‌توانند خودشان را بخوابند.

So usually one by one, they come and say goodnight,

بنابراین معمولا یکی یکی می آیند و می گویند شب بخیر،

and I say goodnight, and off they go to bed.

و من می گویم شب بخیر، و آنها به رختخواب می روند.

At about 10:00 p.m., it's time for me to get ready for bed.

حدود ساعت 10:00 شب، وقت آن است که برای خواب آماده شوم.

I do a few things to get ready for bed.

برای آماده شدن برای خواب چند کار انجام می دهم.

I usually brush my teeth.

من معمولا دندان هایم را مسواک می زنم.

I use the bathroom.

من از حمام استفاده می کنم.

You're still not invited in, by the way.

اتفاقاً هنوز به داخل دعوت نشده اید.

And then I put on my pajamas, and I get into bed.

و بعد لباس خوابم را پوشیدم و به رختخواب رفتم.

So one of the last things I do in my daily routine

بنابراین یکی از آخرین کارهایی که در برنامه

is I get into bed.

روزانه ام انجام می دهم این است که به رختخواب می روم.

After I get into bed, there's just two things left to do.

بعد از اینکه به رختخواب رفتم، فقط دو کار باقی مانده است.

I need to set my alarm clock so that I don't

باید ساعت زنگدارم را طوری تنظیم کنم که

sleep in tomorrow because I need to do this daily routine

فردا نخوابم زیرا باید این برنامه روزانه را دوباره انجام دهم

all over again.

.

And the last thing I do in my daily routine

و آخرین کاری که در برنامه روزانه ام انجام

is I go to sleep.

می دهم این است که بخوابم.

Well, hey, that was the second half of a typical day

خوب، هی، آن نیمه دوم یک روز معمولی

in the life of Bob the Canadian.

در زندگی باب کانادایی بود.

Thank you so much for watching this video.

خیلی ممنون که این ویدیو را تماشا کردید.

I hope that as we went through the second half

امیدوارم همانطور که نیمه

of one of my typical days, you were able to learn

دوم یکی از روزهای معمولی من را پشت سر گذاشتیم، توانسته باشید

some new English words and phrases that will help you

چند کلمه و عبارات جدید انگلیسی را یاد بگیرید که به شما کمک

talk about your daily routine in English as well.

کند در مورد روال روزانه خود به زبان انگلیسی نیز صحبت کنید.

Anyways, Bob the Canadian here,

به هر حال، باب کانادایی اینجا،

you are learning English with me.

شما با من انگلیسی یاد می گیرید.

If you did enjoy this video, please give me a thumbs up.

اگر از این ویدیو لذت بردید، لطفاً به من کمک کنید.

If you are new here, don't forget to click

اگر در اینجا تازه کار هستید، فراموش نکنید که روی

that red subscribe button over there.

دکمه قرمز اشتراک در آنجا کلیک کنید.

And if you have the time, why don't you stick around

و اگر وقت دارید، چرا تا زمانی که اینجا هستید، نمی‌نشینید

and watch another video while you're here?

و ویدیوی دیگری را تماشا نمی‌کنید؟

(easygoing music)

(موسیقی راحت)