Language Learning Tips and Insights from Polyglot Steve Kaufmann

[Music]

Hi everyone. I'm Jennifer  from English with Jennifer.  

[موسیقی]

سلام به همه. من جنیفر هستم از انگلیسی با جنیفر.

How often do you get to meet new people?  I think when you have the opportunity to  

چند وقت یکبار با افراد جدید ملاقات می کنید؟ فکر می‌کنم وقتی این فرصت را دارید که

meet someone interesting, you  should reach out and grab it.  

با شخصی جالب آشنا شوید، باید دستتان را دراز کنید و آن را بگیرید.

That's what I did. I recently had a conversation  with Steve Kaufman, a well-known polyglot.  

این کاری است که من انجام دادم. اخیراً با استیو کافمن، چند زبان معروف، گفتگو کردم.

A polyglot is someone who is multilingual. They  know multiple or many languages. "Poly" means  

چند زبانه کسی است که چند زبانه است. آنها چندین یا چند زبان را می‌دانند. "Poly" به معنای

"many." I've always admired the abilities of  people who speak different languages, but Steve  

"بسیاری" است. من همیشه توانایی‌های افرادی را که به زبان‌های مختلف صحبت می‌کنند تحسین کرده‌ام، اما استیو

actually knows more than just a few. I'll let  you find out just how many in the interview.  

در واقع بیش از چند زبان می‌داند. من به شما اجازه می‌دهم در مصاحبه متوجه شوید چند نفر هستند.

Steve also shares his thoughts on language  learning, which I think you'll find helpful.

استیو همچنین نظرات خود را در مورد یادگیری زبان به اشتراک می گذارد که فکر می کنم برای شما مفید باشد.

Steve, I'm so excited to meet with you today.  Thank you for joining me. I'm looking forward to  

استیو، من خیلی هیجان زده هستم که امروز با شما ملاقات می کنم. از این که من را همراهی میکنید متشکرم. من مشتاقانه منتظر

our discussion. I know a little bit about you, but  I don't know if all of my viewers do, so I thought  

بحث ما هستم. من کمی در مورد شما می دانم، اما نمی دانم که آیا همه بینندگان من می دانند یا نه، بنابراین

the very first question I'm going to ask is  probably the question you get asked the most...is  

فکر کردم   اولین سؤالی که می خواهم بپرسم احتمالاً سؤالی است که بیشتر از همه از شما پرسیده می شود ... این است

how many languages do you know? Okay. So uh you  know there are appearances. There's reality and  

به چند زبان میدونی؟ باشه. پس می دانید که ظاهری وجود دارد. واقعیت وجود دارد و

reality is that I can probably easily speak 10 or  12 languages. That's amazing. But there is another  

واقعیت این است که من احتمالاً به راحتی می توانم به 10 یا 12 زبان صحبت کنم. این شگفت انگیز است. اما یک

say ten or eight languages that I have at various  times put a great deal of effort into learning  

مثلاً ده یا هشت زبان دیگر وجود دارد که من در زمان‌های مختلف تلاش زیادی برای یادگیری آن انجام داده‌ام

and even traveled to the country and used, but  right now if you said, "Let's have a conversation  

و حتی به کشور سفر کرده‌ام و از آن استفاده کرده‌ام، اما اگر می‌گویید «بیایید

in Romanian," I would struggle. And so, it's  sort of on a gradual declining sort of level  

به رومانیایی صحبت کنیم»، تقلا. و بنابراین، به نوعی در سطح تسلط به تدریج در حال کاهش است

of proficiency. But you have some knowledge  of all those languages, which is absolutely  

. اما شما تا حدودی درباره همه آن زبان‌ها دانش دارید، که کاملاً

amazing. Yeah and and more than some languages.  It's like I have maybe like in Korean, I have  

شگفت‌انگیز است. بله و بیشتر از برخی زبانها. مثل اینکه من شاید مثل کره ای دارم،

40,000 words. The way we count them on LingQ, and  it wouldn't take me long if I were there for a day  

40000 کلمه دارم. روشی که ما آن‌ها را روی LingQ حساب می‌کنیم، و اگر یک یا دو روز آنجا باشم، زمان زیادی طول نمی‌کشد

or two. I'd be quite operational, but I think  it's important for people to remember that you  

. من کاملاً عملیاتی هستم، اما فکر می‌کنم مهم است که مردم به خاطر داشته باشند که شما

know language learning is not about perfection,  so even in your first second language, like  

می‌دانید یادگیری زبان به معنای کمال نیست، بنابراین حتی در اولین زبان دوم شما،

the first language you're learning, which people  learning English that might be the first language,  

مانند اولین زبانی که یاد می‌گیرید، افرادی که انگلیسی را یاد می‌گیرند زبان اول،

or maybe not because many people say have several  languages. But it's never about perfection,  

یا شاید نه، زیرا بسیاری از مردم می گویند چندین زبان دارند. اما این هرگز در مورد کمال نیست،

and every effort that we put into learning  a language is in discovering a language and  

و هر تلاشی که برای یادگیری یک زبان انجام می‌دهیم، در کشف یک زبان و

learning about the language, it's all good.  And I don't feel any particular obligation to  

یادگیری در مورد آن زبان است، همه چیز خوب است. و من هیچ تعهد خاصی برای

maintain my languages or to demonstrate that  I can do you know XYZ in the language. It's  

حفظ زبانم یا نشان دادن اینکه من می‌توانم XYZ را در زبان بدانم احساس نمی‌کنم.

all good. I think that's wonderful that you  said that, and I also say, like as a teacher,  

همه چیز خوبه. فکر می‌کنم فوق‌العاده است که شما این را گفتید، و من همچنین می‌گویم، مانند یک معلم،

I know a lot about the English language, and I  know more because I've taught it for so long,  

من چیزهای زیادی در مورد زبان انگلیسی می‌دانم، و بیشتر می‌دانم زیرا مدت زیادی آن را تدریس کرده‌ام،

but that doesn't mean that I know everything about  the English language. And I still make my own  

اما این بدان معنا نیست که من همه چیز را در مورد زبان انگلیسی بدانید. و من هنوز هم اشتباهات خودم را انجام می دهم

mistakes. Teachers do make mistakes as well, so  I'm glad that you said perfection is off the table  

. معلمان نیز اشتباه می کنند، بنابراین خوشحالم که گفتید کمال

for all of us. Off the table. The next question  is why. Because as I understand, like you're not  

برای همه ما از جدول خارج شده است. خارج از میز سوال بعدی این است که چرا. چون همانطور که فهمیدم، مثل اینکه شما

a professor. You're not...your specialty isn't  linguistics, so what compelled you to learn all  

یک پروفسور نیستید. شما نیستید... تخصص شما زبان شناسی نیست، پس چه چیزی شما را مجبور کرد که همه

these languages? ...Who are you? What is your  background? What do you do, and what compelled  

این زبان ها را یاد بگیرید؟ ...شما کی هستید؟ پیشینه شما چیست؟ چه کار می‌کنید، و چه چیزی

you to learn all these languages? All right. So  first of all since you mentioned the the subject  

شما را وادار کرد که همه این زبان‌ها را یاد بگیرید؟ خیلی خوب. بنابراین، اول از همه از آنجایی که

of background, you'll notice I notice now that the  background behind me, which is supposed to be a  

موضوع پس‌زمینه را ذکر کردید، متوجه خواهید شد که پس‌زمینه پشت من، که قرار است یک

bookshelf, is what I use when I make my videos,  but since it's only a curtain, okay, therefore,  

قفسه کتاب باشد، همان چیزی است که من هنگام ساختن ویدیوهایم استفاده می‌کنم، اما از آنجایی که این تنها یک پرده است. خوب، بنابراین،

in this angle you can actually see the top of my  bookshelf. All right, so I'll just mention that  

در این زاویه می‌توانید بالای قفسه کتاب من را ببینید . بسیار خوب، بنابراین من فقط به آن پس زمینه اشاره می کنم

background -- it's a fake bookshelf background. So  my background is...I uh I was a Canadian diplomat  

-- این یک پس زمینه قفسه کتاب جعلی است. پس سابقه من این است... من

for seven years, and my first assignment was  to go to Hong Kong to learn Mandarin Chinese.  

هفت سال دیپلمات کانادایی بودم و اولین مأموریتم رفتن به هنگ کنگ برای یادگیری چینی ماندارین بود.

And just, by the way, Hong Kong was not a  Mandarin-speaking environment, and yet I  

و فقط، اتفاقا، هنگ کنگ یک محیط ماندارین زبان نبود، و با این حال

learned Mandarin there, and I always use that as  an example that you don't need to be in the place  

من   ماندارین را در آنجا یاد گرفتم، و همیشه از آن به عنوان مثال استفاده می کنم که لازم نیست در

where the language is spoken in order to learn the  language. And in many cases, people who are where  

جایی  که به ترتیب به زبان صحبت می شود، باشید. برای یادگیری زبان و در بسیاری از موارد، افرادی که در

the language is spoken never manage to learn it,  so it's an advantage to be where the language is  

آن زبان صحبت می‌شود، هرگز موفق به یادگیری آن نمی‌شوند، بنابراین حضور در جایی که به آن زبان صحبت می‌شود یک مزیت است

spoken, but it's not a necessary condition, nor  is it a guarantee that you're going to learn the  

، اما شرط ضروری نیست، و تضمینی نیست که یاد بگیرید.

language. Then I lived in Japan, and then I worked  in the forest industry for more than 40 years,  

زبان. سپس در ژاپن زندگی کردم، و سپس برای بیش از 40 سال در صنعت جنگل کار کردم،

and along the way, a combination of it was useful  for me to know these languages. I realized that  

و در طول مسیر، دانستن این زبان‌ها برای من مفید بود. متوجه شدم که

I could learn them, and developed a method of  learning them that worked, so I was motivated  

می‌توانم آنها را یاد بگیرم، و روشی را برای یادگیری آنها ایجاد کردم که مؤثر بود، بنابراین انگیزه

to learn more of them. Generally, the motivation  was not I wanted one day speak 20 languages,  

برای یادگیری بیشتر آنها داشتم. به طور کلی، انگیزه این نبود که می خواستم روزی 20 زبان صحبت کنم،

but rather all of a sudden I became interested in  Russian, or I became interested in the languages  

بلکه ناگهان به زبان روسی علاقه مند شدم، یا به زبان

of the Middle East, which is what I'm doing  right now -- Persian and Arabic. And recently,  

های خاورمیانه علاقه مند شدم، کاری که در حال حاضر انجام می دهم -- فارسی و عربی و اخیراً،

I've been doing some Turkish. It's more of the  interest and the realization that every language  

مقداری ترکی کار کرده ام. این بیشتر از علاقه و درک این است که هر زبانی

which we explore and discover, you know, the  process itself is rewarding. Yes. And of course,  

که کاوش و کشف می‌کنیم، می‌دانید، خود فرآیند پاداش دارد. آره. و البته،

if eventually you're able to use the language in  some way reading, listening, speaking that is also  

اگر در نهایت بتوانید از زبان به روشی برای خواندن، گوش دادن، صحبت کردن استفاده کنید، این هم

rewarding, but even the process is rewarding.  Yes, it is. It is. And it's an ongoing process  

پاداش دهنده است، اما حتی این فرآیند نیز پاداش دارد. بله همینطور است. این است. و این یک فرآیند مداوم است

that's never quite finished. Isn't it right it's  the journey that we enjoy, not so much trying  

که هرگز کاملاً تمام نشده است. آیا درست نیست این سفری است که از آن لذت می بریم، نه آنقدر تلاش

to reach some destination? Well, that ties into  another question that I had in my mind. Because  

برای رسیدن به مقصدی؟ خب، این به سؤال دیگری که در ذهنم بود مرتبط است. زیرا

you sometimes you travel to a country, sometimes  you don't. I'm very glad that you made that point  

شما گاهی به کشوری سفر می‌کنید، گاهی  نه. خیلی خوشحالم که به این نکته

that you don't have to live, for example, in  an English-speaking country to learn to speak  

اشاره کردید   که لازم نیست مثلاً در یک کشور انگلیسی زبان زندگی کنید تا انگلیسی صحبت کنید

English, but it's usually that initial interest  like something about a culture that pushes you.  

، اما معمولاً این علاقه اولیه مانند چیزی در مورد یک فرهنگ است که شما را تشویق می کند.

I'm going to learn that language. So, what is  the connection between language and culture?  

من قصد دارم آن زبان را یاد بگیرم. بنابراین، چه ارتباطی بین زبان و فرهنگ وجود دارد؟

Because you don't just say, "Ah, that looks  like an interesting language. I'll learn it."  

زیرا شما فقط نمی گویید: "آه، به نظر می رسد زبان جالبی است. من آن را یاد خواهم گرفت."

It sounds to me like there's something in  the culture that's pulling you towards that  

به نظر من چیزی در فرهنگ وجود دارد که شما را به سمت آن

language. Is that correct? You know what? The  motivation could be anything, like you know,  

زبان می کشاند. درسته؟ میدونی چیه؟ انگیزه می‌تواند هر چیزی باشد، همانطور که می‌دانید،

many people learn a language because their spouse  or partner...true...speaks that language, or maybe  

بسیاری از مردم یک زبان را یاد می‌گیرند زیرا همسر یا شریک زندگی‌شان... درست است... به آن زبان صحبت می‌کند، یا شاید

they have trouble communicating with their parents  or grandparents or want to visit the country that  

آنها در برقراری ارتباط با والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ خود مشکل دارند یا می‌خواهند از کشوری دیدن

they their ancestors came from, and they never  really had much connection with it. In my case,  

کنند اجداد آن‌ها از آنجا آمده‌اند، و هرگز واقعاً ارتباط زیادی با آن نداشتند. برای مثال، در مورد من

for example, I was going to visit Crete,  so I decided to learn Greek. I was going  

، من قصد داشتم از کرت دیدن کنم، بنابراین تصمیم گرفتم یونانی را یاد بگیرم. من قصد داشتم

to visit Romania on business; I decided  to learn Romanian. I think in many cases,  

برای کاری از رومانی دیدن کنم. تصمیم گرفتم رومانیایی یاد بگیرم. من فکر می‌کنم در بسیاری از موارد

there could be something else that triggers the  interest, and then as we get into the language,  

،   ممکن است چیز دیگری وجود داشته باشد که این علاقه را برانگیزد ، و سپس با ورود به زبان،

we discover things there that continue to pull  us into the language. There's an expression in  

چیزهایی را در آنجا کشف می‌کنیم که همچنان ما را به زبان می‌کشاند. عبارتی در

French. L'appétit vient en mangeant. So as you  start eating, the appetite grows. So very often  

فرانسوی وجود دارد. L'appétit vient en mangeant. بنابراین با شروع به خوردن، اشتها بیشتر می شود. بنابراین اغلب

you know, if I look at my Persian or Arabic, I  had very little knowledge of say Persian culture,  

می‌دانید، اگر به فارسی یا عربی خود نگاه کنم، دانش بسیار کمی از فرهنگ فارسی داشتم،

but you know, at LingQ, we have a collaborator who  lives in Iran and she created such a wide range of  

اما می‌دانید که در LingQ، ما یک همکار داریم که در ایران زندگی می‌کند و او طیف وسیعی

of content audio with text about the history of  Iran, about Iranian minority minorities in Iran,  

از   محتوا را ایجاد کرده است. صوتی با متنی در مورد تاریخ ایران، درباره اقلیت های اقلیت ایرانی در ایران،

Iranian food, movie directors in Iran, and so it's  it's actually, to some extent, yeah I mean sure,  

غذای ایرانی، کارگردانان سینما در ایران، و همینطور است که در واقع تا حدودی، بله

the culture. I remember when I started into  Russian, I watched a movie with English subtitles,  

منظورم فرهنگ است. به یاد می‌آورم زمانی که به زبان روسی شروع کردم، فیلمی با زیرنویس انگلیسی تماشا کردم

and it took place in Russia in the 19th century,  and so that was very motivating to me. I imagined  

و در قرن نوزدهم در روسیه اتفاق افتاد، و این برای من بسیار انگیزه‌بخش بود. من

this world of Russia. And the same when I when  I got into French, but in the case of Chinese,  

این دنیای روسیه را تصور کردم. و همینطور وقتی که من به زبان فرانسه رسیدم، اما مثلاً در مورد چینی

for example, I don't...I can't say that the the  Chinese culture dragged me into Chinese, but as  

، نه... نمی توانم بگویم که فرهنگ چینی مرا به زبان چینی کشاند، اما

I started learning Chinese, I discovered more and  more of China's history and culture and literature  

وقتی شروع به یادگیری زبان چینی کردم، من بیشتر و بیشتر از تاریخ و فرهنگ و ادبیات چین

and stuff, so I I think it's it's it's not always  the thing that brings us into the language,  

و چیزهای دیگر کشف کردم، بنابراین فکر می‌کنم همیشه این چیزی نیست که ما را به این زبان می‌آورد،

but if we can get interested in the culture, then  we're going to have an easier time learning it.  

اما اگر بتوانیم به فرهنگ علاقه مند شویم، آنگاه خواهیم داشت زمان آسان تر یادگیری آن

If we are resisting the culture, then it'll be  more difficult. That's a good way to express it:  

اگر ما در برابر فرهنگ مقاومت کنیم، آن وقت دشوارتر خواهد بود. این یک راه خوب برای بیان آن است:

Don't resist. Embrace. Yes. I think a lot of  people relate to the idea of there's a trigger,  

مقاومت نکنید. پذیرفتن. آره. فکر می‌کنم بسیاری از افراد با این ایده که یک محرک وجود دارد، ارتباط برقرار می‌کنند،

and then you want to learn more. You start to  learn, and that appetite grows, as you say, desire  

و سپس شما می‌خواهید بیشتر بیاموزید. شما شروع به یادگیری می کنید و اشتها زیاد می شود، همانطور که می گویید،

is one thing. Putting in the effort is another.  So, two questions about the adult learners. Some  

میل یک چیز است. تلاش کردن یک چیز دیگر است. بنابراین، دو سوال در مورد زبان آموزان بزرگسال. برخی

people argue, "But it's so much harder as an adult  to learn a language." What's your opinion on that?

افراد استدلال می کنند، "اما در بزرگسالی یادگیری زبان بسیار سخت تر است." نظر شما در مورد آن چیست؟

Well, so I see two questions there. First of  all the importance of of culture is sort of,  

خوب، بنابراین من دو سوال را در آنجا می بینم. اول از همه، اهمیت فرهنگ به نوعی

you know, as a an element of maintaining your  interest. Because when we learn a language  

، به عنوان عنصری برای حفظ علاقه شماست. زیرا وقتی زبانی را یاد می گیریم،

actually the beginning part in a way is the  easiest because there are many early victories.  

در واقع قسمت ابتدایی آن به نوعی ساده ترین است، زیرا پیروزی های اولیه زیادی وجود دارد.

You know nothing and now you know something.  You didn't understand anything, and now you  

شما هیچ چیز نمی دانید و حالا چیزی می دانید. تو چیزی نفهمیدی و حالا

understand something. However, all experienced  language learners know that after a certain point,  

یه چیزی میفهمی. با این حال، همه زبان‌آموزان باتجربه می‌دانند که پس از مدتی مشخص،

once we've learned the sort of high frequency  vocabulary and, of course, frequency declines  

زمانی که یک نوع واژگان با فرکانس بالا را یاد گرفتیم و البته فرکانس

very, very quickly. Now we have to learn a lot  of low frequency vocabulary, and so, therefore,  

بسیار بسیار سریع کاهش می‌یابد. اکنون ما باید تعداد زیادی واژگان با فرکانس پایین را یاد بگیریم، بنابراین،

we have to do a lot of listening and reading,  and often we have the impression that we're not  

باید زیاد گوش کنیم و بخوانیم، و اغلب این تصور را داریم که در حال

improving, and that's where the interest in the  material you're using could be culture, history,  

بهبود نیستیم، و اینجاست که علاقه به مطالبی که شما دارید استفاده از آن می تواند فرهنگ، تاریخ

sport, whatever. You have to be dealing with  things that are of interest to you because that  

،   ورزش باشد. شما باید با چیزهایی سر و کار داشته باشید که مورد علاقه شما هستند زیرا این

will keep you going. Yes. Okay and then I forget  that there was a second part of your question.  

کار شما را ادامه می دهد. آره. خوب و بعد فراموش می کنم  که بخش دوم سؤال شما وجود داشت.

Yes. I didn't voice it. Adults. Basically, but  you're answering it. Yeah. Okay. But so the the  

آره. صداش نکردم بزرگسالان اساسا، اما شما به آن پاسخ می دهید. آره باشه. اما

adults, yes, if you take a five-year-old and  pluck them out of wherever they were and put  

بزرگ‌ترها، بله، اگر یک کودک پنج ساله را ببرید و او را از هر کجا که بودند بیرون بیاورید

them into a different language environment and  throw them in together with a bunch of kids,  

و در یک محیط زبانی دیگر قرار دهید و او را با یکسری از بچه‌ها داخل کنید،

they're going to speak the language very quickly.  They're not inhibited. They hear people saying  

آنها صحبت خواهند کرد. زبان خیلی سریع آنها مهار نمی شوند. آنها می شنوند که مردم

things. They say it wrong until they start  saying it right. People don't correct them, and  

چیزهایی می گویند. آنها اشتباه می گویند تا زمانی که شروع به درست گفتن کنند. مردم آن‌ها را تصحیح نمی‌کنند، و

pretty soon they're functional in the language.  Adults aren't able to do that because they're  

خیلی زود در زبان کاربردی می‌شوند. بزرگسالان نمی‌توانند این کار را انجام دهند، زیرا آنها

more inhibited because they don't they're not in  there playing, like maybe if an adult were thrown  

بیشتر مانع می‌شوند، زیرا نمی‌توانند در آنجا بازی کنند، مثلاً اگر یک بزرگسال

in with a bunch of native speakers and have not  no other option but to try to use that language  

با تعدادی از افراد بومی زبان پرتاب می‌شود و گزینه دیگری جز امتحان کردن ندارند. برای استفاده از آن زبان

every day, they would learn more quickly, so to  that extent, children...it's easy for children,  

هر روز، آنها سریعتر یاد می گیرند، بنابراین تا این حد، کودکان... برای کودکان آسان است،

and children especially say under the age of  10, the brains are more flexible. They still,  

و کودکان به ویژه در سنین زیر 10 سال می گویند ، مغز انعطاف پذیرتر است. هنوز،

you know, the opportunity for some other language  to take over, and the longer we stay with the  

می‌دانید، فرصتی است که یک زبان دیگر را در اختیار بگیرد، و هر چه بیشتر با

one language, the more our brains become a  little more rigid, you know, in terms of uh  

یک زبان بمانیم ، مغزمان از نظر

focused on that one language. However, adults  have other advantages. It could be the subject we  

تمرکز روی آن زبان، کمی سفت‌تر می‌شود. با این حال، بزرگسالان مزایای دیگری نیز دارند. این می‌تواند موضوعی باشد که ما

brought up, which is an interest in the culture,  for example. Adults have vocabulary in their own  

مطرح کردیم، مثلاً علاقه‌ای به فرهنگ . بزرگسالان واژگان زبان خود را

language, so obviously a five-year-old has a  limited vocabulary even in their own language.  

دارند، بنابراین واضح است که یک کودک پنج ساله حتی در زبان خود واژگان محدودی دارد.

So an adult comes in with life experience and  wide, you know, vocabulary in their own language,  

بنابراین، یک بزرگسال با تجربه زندگی و واژگان گسترده در زبان خود وارد می‌شود،

which they can use to learn what the equivalent  is in the new language. So adults have some  

که می‌توانند از آن برای یادگیری معادل آن در زبان جدید استفاده کنند. بنابراین

advantages I think. Adults, I mean, I can learn a  language with the same writing system as English,  

فکر می‌کنم بزرگسالان مزایایی دارند. منظورم بزرگسالان، من می‌توانم زبانی را با همان سیستم نوشتاری انگلیسی یاد بگیرم،

and especially if if there's a lot of common  vocabulary, as even was the case with Romanian,  

و به‌ویژه اگر واژگان مشترک زیادی وجود داشته باشد ، مانند رومانیایی،

I can learn those languages quite quickly...Not  that I speak without an accent like a kid might  

می‌توانم آن زبان‌ها را خیلی سریع یاد بگیرم... نه اینکه من بدون لهجه مثل یک بچه صحبت

do, right? But I can read stuff. I can maybe  follow the news on television. I can do things  

کنید، درست است؟ اما من می توانم مطالب را بخوانم. شاید بتوانم اخبار را در تلویزیون دنبال کنم. من می‌توانم

after six months to a year that a child  wouldn't be able to do, so I think there  

بعد از شش ماه تا یک سال کارهایی را انجام دهم که کودک قادر به انجام آن نیست، بنابراین فکر می‌کنم

are advantages and disadvantages. But age is no  obstacle. Very well said. I'm glad you said that.  

مزایا و معایبی دارد. اما سن مانعی ندارد . خیلی خوب گفت. خوشحالم که گفتی

But then some adults argue, and you could relate  to this, we're all such busy people. Right?  

اما بعداً برخی از بزرگسالان بحث می‌کنند، و شما می‌توانید با این موضوع ارتباط برقرار کنید، همه ما افراد شلوغی هستیم. درست؟

And we fight to find time for things. So what do  you say to the busy adult who says, "I''d love to,  

و ما برای پیدا کردن زمان برای چیزها می جنگیم. بنابراین، به بزرگسال پرمشغله‌ای که می‌گوید، «دوست دارم،

but it's just so hard to find the time to invest."  Sure. I mean, we all have to decide what what our  

اما پیدا کردن زمان برای سرمایه‌گذاری بسیار سخت است، چه می‌گویید». مطمئن. منظورم این است که همه ما باید تصمیم بگیریم که

priorities are in life. Right? So yes, you have  to be interested. You have to be interested;  

اولویت‌هایمان در زندگی چیست. درست؟ بنابراین بله، شما باید علاقه مند باشید. شما باید علاقه مند باشید؛

you have to be motivated. You have to  be motivated, and you have to find the  

باید انگیزه داشته باشی شما باید انگیزه داشته باشید و باید زمان را پیدا

time. Those are the two sort of ingredients for  success: motivation and time. Fortunately, today  

کنید. اینها دو نوع مؤلفه برای موفقیت هستند: انگیزه و زمان. خوشبختانه، امروز

it's easier than it ever was because I have on my  iPhone...I have vast libraries of content, audio,  

آسان‌تر از همیشه است زیرا من در iPhone خود دارم... کتابخانه‌های وسیعی از محتوا، صدا،

and text in different languages. If I'm working  on Persian, you know, I carry all of my stuff on  

و متن به زبان‌های مختلف دارم. اگر روی فارسی کار می‌کنم، می‌دانید، همه چیزهایم را روی آیفونم حمل

my iPhone. If I got five minutes here, 10 minutes  there, I get up in the morning, I make breakfast,  

می‌کنم. اگر پنج دقیقه اینجا، 10 دقیقه آنجا وقت داشته باشم، صبح بیدار می شوم، صبحانه درست می

I listen to the language that I'm learning. I'm  listening.I don't quite understand it all. Then  

کنم،   به زبانی که یاد می گیرم گوش می دهم. دارم گوش می‌کنم. من کاملاً همه را درک نمی‌کنم. سپس

I go and read it on on LIngQ. I look up words and  phrases. I can find 20 minutes here, 10 minutes  

می‌روم و آن را در LIngQ می‌خوانم. کلمات و عبارات را جستجو می کنم. می‌توانم 20 دقیقه اینجا، 10 دقیقه

there. It's just...it has become easier, but it  has always been, you know, adults play sports,  

آنجا پیدا کنم. ساده‌تر شده است، اما همیشه اینطور بوده است، بزرگسالان ورزش می‌کنند،

adults read books, adults play poker, adults find  the time to do things that are important to them.  

بزرگسالان کتاب می‌خوانند، بزرگسالان پوکر بازی می‌کنند، بزرگسالان برای انجام کارهایی که برایشان مهم است، وقت پیدا می‌کنند.

So if learning a language is important to you, and  and the advantage again, with if you're going to  

بنابراین، اگر یادگیری یک زبان برای شما مهم است، و باز هم مزیت آن

play poker or play tennis, you have to set aside  an hour or two to do that. Whereas with languages,  

، اگر می‌خواهید پوکر یا تنیس بازی کنید، باید یک یا دو ساعت را برای این کار وقت بگذارید. در حالی که با زبان‌ها،

you can do it while in the car driving, while  sitting on the train, while cooking...well  

می‌توانید این کار را هنگام رانندگی در ماشین، در حالی که  در قطار نشسته‌اید، در حین آشپزی انجام دهید... خوب

you know, cooking an egg maybe, so...but  certainly cleaning up you can do it. So yeah,  

می‌دانید، شاید تخم‌مرغ بپزید، بنابراین... اما مطمئناً با تمیز کردن می‌توانید این کار را انجام دهید. بنابراین بله،

I think it's a matter of priorities, and it is  easier to learn languages than it ever was before.  

فکر می‌کنم این موضوع اولویت‌ها است، و یادگیری زبان‌ها آسان‌تر از همیشه است.

And as an activity, it's easier to do than some of  the other things that adults like to do in their  

و به‌عنوان یک فعالیت، انجام آن آسان‌تر از برخی از کارهای دیگری است که بزرگسالان دوست دارند در وقت آزاد خود انجام دهند

free time. Yes, the content is there. There's so  much out there. It's available, so that's not an  

. بله، محتوا وجود دارد. خیلی چیزهای زیادی وجود دارد. در دسترس است، بنابراین

excuse. As you said, prioritize. I agree and  it sounds like you work it into your day. You  

بهانه ای نیست. همانطور که گفتید اولویت بندی کنید. من موافقم و به نظر می‌رسد که شما آن را در طول روز کار می‌کنید. شما

have to make it part of your routine, part of your  life, and that goes back to what you said earlier.  

باید آن را بخشی از روال خود، بخشی از زندگی خود قرار دهید ، و این به همان چیزی که قبلا گفتید برمی گردد.

You don't have to be in the country where the  language is spoken. It's up to you to access the  

لازم نیست در کشوری باشید که به آن زبان صحبت می شود. این به شما بستگی دارد که به محتوای   دسترسی داشته باشید

content and work it into your day somehow, and  you could even multitask, as you suggested. So  

و به نحوی با آن کار کنید، و حتی می‌توانید همانطور که پیشنهاد کردید چند کار انجام دهید. بنابراین

besides working it into your day, you've moved  from language to language, and I'm sure you've  

علاوه بر اینکه در روزتان کار می‌کنید، از زبانی به زبان دیگر حرکت کرده‌اید، و مطمئنم

developed your methodology. Is there a top tip  or top few tips that you could give to learners?  

روش‌شناسی خود را توسعه داده‌اید. آیا نکته برتر یا چند نکته برتر وجود دارد که بتوانید به زبان آموزان بدهید؟

Well, first of all, I had a look at your  channel, and you have some great videos on  

خوب، اول از همه، من نگاهی به کانال شما انداختم ، و شما چند ویدیوی عالی در

different aspects of English, and I presume most  of your viewers are people learning English. Yes  

جنبه‌های مختلف زبان انگلیسی دارید، و فکر می‌کنم بیشتر بینندگان شما افرادی هستند که انگلیسی را یاد می‌گیرند. بله

and some teachers too. And some teachers, so I  think the number one thing is to try to enjoy  

و برخی از معلمان نیز. و برخی از معلمان، بنابراین فکر می‌کنم نکته شماره یک این است که سعی کنید از

it. Yeah. You know you can zoom in on different  aspects of English. I mean the tense system in  

آن لذت ببرید. آره می‌دانید که می‌توانید روی جنبه‌های مختلف انگلیسی زوم کنید. منظورم این است که سیستم تنش در

English can drive you crazy. I'm sure there are  tips that you provide. Like mine might always be:  

انگلیسی می‌تواند شما را دیوانه کند. مطمئنم نکاتی وجود دارد که ارائه می‌دهید. مثل من که ممکن است همیشه باشد:

simplify. Just use a simple questions. Don't  worry about all this data you know. So there  

ساده کردن. فقط از یک سوال ساده استفاده کنید نگران همه این داده هایی که می دانید نباشید. بنابراین

are things that you can do. However, if you  do expose yourself to a lot of the language,  

کارهایی وجود دارد که می توانید انجام دهید. با این حال، اگر خود را در معرض بسیاری از زبان‌ها قرار دهید،

you're going to start to acquire some language  language habits, you know, subconsciously and  

شروع به کسب برخی عادات زبانی خواهید کرد، می‌دانید، ناخودآگاه و

those things are going to stick with you better  than anything that you deliberately learn.  

این چیزها بهتر از هر چیزی که عمداً یاد می‌گیرید با شما همراه می‌شوند .

And if you put yourself in front of a list  of phrasal verbs and read through that list  

و اگر خود را در مقابل فهرستی از افعال عبارتی قرار دهید و آن فهرست را

three or four times, you're actually not going to  achieve very much. You're far better to encounter  

سه یا چهار بار بخوانید، در واقع به موفقیت چندانی نخواهید رسید . خیلی بهتر است که با

these phrasal verbs or different, you know, tenses  in different contexts, and and the brain is going  

این افعال عبارتی یا زمان‌های مختلف در زمینه‌های مختلف روبرو شوید، و مغز

to figure out a lot on its own. And once you  have a lot of that experience, then if you get  

به‌تنهایی خودش خیلی چیزها را کشف می‌کند. و هنگامی که شما تجربه زیادی دارید، سپس

an explanation or some help from your channel or  elsewhere, it's going to refer to something that  

اگر   توضیح یا کمکی از کانال خود یا جای دیگر دریافت کردید، به چیزی

the that you have already experienced. Yes. So  that you have to give yourself as much natural  

اشاره می کند که قبلاً تجربه کرده اید. آره. به طوری که باید تا جایی که می‌توانید با زبان طبیعی و با

meaningful, enjoyable exposure to the language as  you can, and with that, if you have that in place,  

معنا و لذت‌بخش به خودتان بپردازید، و با این کار، اگر آن را در جای خود دارید،

all of the other help, looking up a grammar thing,  your teacher suggesting something, advice you  

همه کمک‌های دیگر، جستجو کردن یک دستور زبان، پیشنهاد معلم چیزی، توصیه شما

might get on on a YouTube channel, all of that is  then going to be, you know, it hits fertile ground  

ممکن است وارد یک کانال YouTube شوید، همه آن‌ها سپس، می‌دانید، به زمین حاصلخیز می‌رسند

because you have already, you know, ingested so  much input in the language. So input, to my mind,  

زیرا می‌دانید که قبلاً، می‌دانید، ورودی بسیار زیادی را در این زبان دریافت کرده‌اید. بنابراین، به نظر من، ورودی

is extremely important -- important and enjoyable  input. I agree. That's why I say "happy studies."  

بسیار مهم است -- ورودی مهم و لذت بخش . موافقم. برای همین می گویم «تحصیل مبارک».

That's my catchphrase. I want it to be happy.  It should not be like a chore and terrible,  

این عبارت جذاب من است. من می خواهم آن را خوشحال کند. نباید مثل یک کار طاقت فرسا و وحشتناک باشد،

but I also love the key word you said is exposure.  And that goes back to you making that a priority.  

اما کلمه کلیدی که شما گفتید را هم دوست دارم، قرار گرفتن در معرض. و این به این برمی گردد که شما آن را در اولویت قرار دهید.

If we want to learn a language, it's increasing  the exposure, which goes beyond a lesson with a  

اگر می‌خواهیم زبانی را یاد بگیریم، در معرض دید قرار گرفتن بیشتر است، که فراتر از یک درس با یک

teacher. You could hire the teacher, you could  go to a YouTube channel, but exposure needs to  

معلم است. می‌توانید معلم را استخدام کنید، می‌توانید به یک کانال YouTube بروید، اما قرار گرفتن در معرض باید

come from various sources. Right? Absolutely.  Well, one question I have is...there was a  

از منابع مختلفی باشد. درست؟ کاملا. خب، یک سوالی که دارم این است که...

brief time...I have not traveled the path of a  polyglot, but back in college, there was a time  

مدت کوتاهی بود... من مسیر یک چند زبانی را طی نکرده بودم، اما در دوران کالج،

I was studying Russian, and then I decided to take  Japanese. So for like two years, I first would go  

زمانی بود که روسی می خواندم، و سپس تصمیم گرفتم ژاپنی را انتخاب کنم . بنابراین برای حدود دو سال، ابتدا

to my Russian class. Then I'd go to my Japanese  class. And it would happen where like, you know,  

به کلاس روسی خودم رفتم. سپس به کلاس ژاپنی‌ام می‌روم . و در جایی اتفاق می‌افتد که می‌دانید،

they asked a question, you say, "はい...Да."  Like, you're just ...do you mix up languages?

آنها سؤالی می‌پرسیدند، شما می‌گویید، "はい... Da." مثل اینکه، شما فقط ... زبان ها را با هم مخلوط می کنید؟

Sure. It happens. I can, and the strangest  language connections occasionally, you know,  

مطمئن. اتفاق می افتد. من می‌توانم، و عجیب‌ترین ارتباطات زبانی گهگاه، می‌دانید

the brain kind of short circuits something.  It happens. It's like I also make mistakes  

، مغز چیزی را به نوعی اتصال کوتاه می‌کند. اتفاق می افتد. مثل این است که من هم

in languages. I forget things in languages.  All of these things happen and, obviously,  

در زبان‌ها اشتباه می‌کنم. من چیزهایی را در زبان ها فراموش می کنم. همه این چیزها اتفاق می‌افتد و بدیهی است

if I had only learned one other language, I would  make fewer mistakes. I wouldn't confuse them,  

که اگر فقط یک زبان دیگر یاد می‌گرفتم، اشتباهات کمتری مرتکب می‌شدم. من آنها را اشتباه نمی‌گیرم،

but it's just a condition of learning different  languages. It's barely noticeable when you're  

اما این فقط شرط یادگیری زبان‌های مختلف است. وقتی با کسی در ارتباط هستید به سختی قابل توجه است

communicating with someone. They hear a word that  doesn't belong. They don't know quite what it is.  

. آنها کلمه ای را می شنوند که به آن تعلق ندارد. آنها کاملاً نمی دانند که چیست.

It happens to be Persian. You're speaking Russian.  Yeah. I don't worry about it, but it does happen,  

اتفاقا فارسی است. تو روسی صحبت میکنی آره من در مورد آن نگران نیستم، اما این اتفاق می افتد،

and if you then uh and typically it'll happen if  I've been putting a lot of effort into Persian,  

و اگر شما پس از آن اوه و معمولاً این اتفاق می افتد اگر  تلاش زیادی برای فارسی کرده

and then I'm trying to speak Korean. Then the  odd Persian word is going to jump in there,  

باشم،   و سپس سعی کنم کره ای صحبت کنم. سپس کلمه عجیب و غریب فارسی به آنجا می‌رود،

but if I continue with my Korean, and then that  won't happen. So it's one of these things that  

اما اگر به زبان کره‌ای خود ادامه دهم، این اتفاق نمی‌افتد. بنابراین یکی از این موارد است که

happens. It's part of the imperfect world of  learning languages, not really a big issue. I  

اتفاق می افتد. این بخشی از دنیای ناقص یادگیری زبان است، واقعاً مشکل بزرگی نیست. من از

marvel at what your brain has been able to do. Do  you think knowing all these languages has changed  

آنچه مغز شما توانسته انجام دهد شگفت زده می شوم. آیا فکر می‌کنید دانستن همه این زبان‌ها ذهنیت شما را تغییر داده است

your mindset? Your world view? Well absolutely.  To the extent that every language you learn  

؟ جهان بینی شما؟ خوب کاملا. تا آنجا که هر زبانی که یاد می گیرید

is a kind of a door to that culture and those  people, so people whose language you know,  

نوعی دریچه ای برای آن فرهنگ و آن مردم است، بنابراین افرادی که زبانشان را می شناسید،

they kind of come alive more and typically like  right now with Persian and Turkish, I find myself  

بیشتر زنده می شوند و معمولاً همین الان با فارسی و ترکی دوست دارند، من خودم را

interested in the history of Central Asia, and  so I buy books on the subject, which I read in  

علاقه مند می بینم. تاریخ آسیای مرکزی، و بنابراین من کتاب‌هایی در این زمینه می‌خرم، که آنها را به انگلیسی می‌خوانم،

English because it's too difficult for me to read  them in Persian, let's say, but it just drags  

زیرا خواندن آنها به فارسی، مثلاً برایم سخت است، اما فقط

you into that other world, and the more you know  about different countries through the language or  

شما را به آن دنیای دیگر می‌کشاند، و هر چه بیشتر بدانید. کشورهای مختلف از طریق زبان یا

basically stimulated by the language, of course,  you have a more complete picture of those people  

اساساً توسط زبان تحریک شده اند، البته، شما تصویر کامل تری از آن مردم

and and those histories and and those cultures.  So it it changes your world view definitely.  

و آن تاریخ ها و آن فرهنگ ها دارید. بنابراین قطعاً جهان بینی شما را تغییر می دهد.

That's wonderful. But it's not because I speak  different languages. It's more that through the  

این فوق العاده است. اما به این دلیل نیست که به زبان‌های مختلف صحبت می‌کنم. بیشتر از این است که از طریق

languages I've learned so much more. And you  also...I appreciate the fact that, you know,  

زبان‌ها خیلی چیزهای بیشتری یاد گرفته‌ام. و شما همچنین... من از این واقعیت قدردانی می کنم که، می دانید،

in different languages you can have different  sounds. You can have different ways of expressing  

در زبان های مختلف می توانید صداهای متفاوتی داشته باشید . می‌توانید روش‌های مختلفی برای

the same thing. You can even have things that  they say in that language that we don't say in  

بیان یک چیز داشته باشید. حتی می‌توانید چیزهایی داشته باشید که به آن زبان می‌گویند و ما به

some other language, so you become more aware of  how many different ways there are of being human.  

زبان دیگری نمی‌گوییم، بنابراین از راه‌های مختلف انسان بودن بیشتر آگاه می‌شوید.

Let's put it that way. Wonderful. Thank you so  much. I don't know if we have time for one final  

بیایید آن را اینگونه بیان کنیم. فوق العاده است. خیلی ممنونم. نمی‌دانم برای یک سوال آخر وقت داریم یا نه

question. Sure. It's a request, not to put you  on the spot, but I don't...I have a little bit  

. مطمئن. این یک درخواست است، نه اینکه شما را سرجای خود قرار دهم، اما من این کار را نمی‌کنم... من کمی

of knowledge of some other languages to help me  understand the challenges that my students face.  

از برخی زبان‌های دیگر دانش دارم تا به من کمک کند چالش‌هایی را که دانش‌آموزانم با آن‌ها روبرو هستند، درک کنم.

The only language that I've really pursued so  that I can be um conversational is Russian, and I  

تنها زبانی که من واقعاً دنبال کردم تا بتوانم مکالمه داشته باشم، روسی است، و

thought if we just end with just a couple of lines  in Russian, would you feel comfortable doing that?

فکر کردم اگر فقط با چند خط به زبان روسی پایان دهیم، آیا با انجام این کار احساس راحتی می کنید؟

[Russian] Of course. Good.

And for everyone listening  I'll try to explain perhaps  

[روسی] البته. خوب

و برای همه افرادی که گوش می‌دهند ، سعی می‌کنم

in the video description what we're saying. Yeah.

در توضیح ویدیو آنچه را که می‌گوییم توضیح دهم. آره

[Translation] I just thought it would be interesting for viewers to hear how you and I speak in the Russian language.

[ترجمه] من فقط فکر کردم که شنیدن نحوه صحبت من و شما به زبان روسی برای بینندگان جالب است.

Although with mistakes maybe, but... Yes, of course. But it's possible.

اگرچه با اشتباهات شاید، اما... بله، البته. اما ممکن است.

Because I personally believe that practice is necessary. Practice is important.

چون شخصا معتقدم تمرین لازم است. تمرین مهم است.

But it's not necessary...not so important to speak (only) with native speakers.

اما لازم نیست... صحبت کردن (فقط) با زبان مادری چندان مهم نیست.

It's useful, of course, but in order to speak, you have to speak with people.

البته مفید است، اما برای صحبت کردن باید با مردم صحبت کرد.

And if a person speaks with other people who also study the language, I consider that useful. Do you agree?

و اگر فردی با افراد دیگری که زبان را نیز مطالعه می کنند صحبت کند، آن را مفید می دانم. موافقید؟

I agree. I think when we study any language, you have to hear...I prefer to hear native speakers.

موافقم. من فکر می کنم وقتی هر زبانی را مطالعه می کنیم، باید بشنوی... من ترجیح می دهم زبان مادری را بشنوم.

Yes, because even though I speak with mistakes, my pronunciation isn't, let's say, so...perfect.

بله، چون با وجود اینکه من با اشتباه صحبت می کنم، تلفظ من، فرض کنید، ... عالی نیست.

In any case, it's a model. I need to...as much as possible...I forgot my Russian.

در هر صورت یک مدل است. من باید...تا جایی که ممکن است...روسی ام را فراموش کردم.

And there's Persian that my brain is stopping me from speaking Russian.

و فارسی هم هست که مغزم مرا از صحبت کردن روسی باز می دارد.

But many people, the majority of people who speak English are not native speakers.

اما بسیاری از مردم، اکثر افرادی که انگلیسی صحبت می کنند، زبان مادری نیستند.

That's true. It's necessary to understand.

درست است. لازمه فهمیدن

If someone speaks with you, I don't know, and they're from Russia, China, Brazil, you have to understand them.

اگر کسی با شما صحبت می کند، من نمی دانم، و آنها از روسیه، چین، برزیل هستند، باید آنها را درک کنید.

That's why I think understanding English spoken by those who aren't native speakers is important.

به همین دلیل است که فکر می کنم درک انگلیسی صحبت شده توسط کسانی که زبان مادری نیستند مهم است.

It's important. But in the case of other languages, it's not so important. And to speak, yes, I prefer to speak with native speakers when I'm studying.

آن مهم است. اما در مورد زبان های دیگر، چندان مهم نیست. و برای صحبت کردن، بله، ترجیح می‌دهم وقتی در حال مطالعه هستم با زبان مادری صحبت کنم.

Because it's not only a native speaker, but it's also actually someone who carries the culture. Yes. That's true.

زیرا نه تنها یک زبان مادری است، بلکه در واقع فردی است که فرهنگ را حمل می کند. آره. درست است.

That's why I prefer...but all the same, you have to speak. And more than anything, as you know, I concentrate on listening and reading.

به همین دلیل ترجیح می دهم...اما با این وجود، شما باید صحبت کنید. و بیش از هر چیز، همانطور که می دانید، من روی گوش دادن و خواندن تمرکز می کنم.

When I listen, more than anything, I prefer to listen to native speakers.

وقتی گوش می‌دهم، بیش از هر چیز، ترجیح می‌دهم به زبان مادری گوش کنم.

Thank you. Thank you. And just  the way to conclude to that,  

متشکرم. متشکرم. و فقط راه نتیجه گیری برای آن،

I'll just say those who don't speak Russian is...I  do think it's wonderful to have clear models, but  

من فقط می گویم کسانی که روسی صحبت نمی کنند... من فکر می کنم داشتن مدل های واضح فوق العاده است، اما

the opportunity to speak is there, especially  for English, as Steve said. Because it is such a  

همان طور که استیو گفت، فرصت صحبت کردن وجود دارد، مخصوصاً برای انگلیسی . زیرا این یک

global language. There are people to practice with  and not necessarily native speakers. And I'll just  

زبان جهانی است. افرادی هستند که می‌توان با آنها تمرین کرد و نه لزوماً زبان مادری. و من فقط

add when I was studying Russian, we had a language  pledge, and I was studying with other Americans, and  

اضافه می‌کنم وقتی روسی می‌خواندم، ما یک تعهد زبان داشتیم ، و من با آمریکایی‌های دیگر درس می‌خواندم، و

while we were studying, we promised only to speak  Russian with each other, and that's how I also got  

در حین تحصیل، قول دادیم فقط با هم روسی صحبت کنیم، و اینگونه بود که من هم روزانه‌ام را دریافت

my daily practice, not just in the classroom with  the teachers, but with my classmates. And I began  

کردم. نه فقط در کلاس با معلمان، بلکه با همکلاسی هایم تمرین کنم. و من شروع کردم

to feel more confident and lose some of my shyness  speaking with other learners. So one thing I would  

به احساس اعتماد به نفس بیشتر و از دست دادن بخشی از کمرویی خود  در صحبت کردن با سایر یادگیرندگان. بنابراین یک چیز را

add, I think one has to be a little careful, like I...  in Japan, for example, Japanese people get together  

اضافه می‌کنم، فکر می‌کنم باید کمی مراقب بود، مانند من... در ژاپن، برای مثال، ژاپنی‌ها در کلاس‌های مکالمه‌شان دور هم جمع می‌شوند

in their conversation classes and it can reinforce  incorrect usage. True, true. Poor pronunciation...  

و می‌تواند استفاده نادرست را تقویت کند. صحیح صحیح. تلفظ ضعیف...

As you know, I've put a major emphasis on input. I  don't believe you need to speak all that much at  

همانطور که می‌دانید، من تاکید زیادی بر ورودی داشته‌ام. من باور نمی‌کنم که حداقل تا زمانی که سطح درک بالایی نداشته باشید نیازی به صحبت آنقدر زیاد

least until you have a high level of comprehension,  so to me the number one goal is comprehension, uh  

ندارید، بنابراین برای من هدف شماره یک درک،

vocabulary, and if you have those things, when you  get the opportunity to speak, whether it be with  

واژگان است، و اگر آن چیزها را دارید، زمانی که فرصت صحبت کردن پیدا کنید خواه با

a native speaker or a non-native speaker, you're  going to be able to speak better and better and  

یک فرد بومی یا غیر بومی صحبت کنید، می‌توانید بهتر و بهتر صحبت کنید و

eventually to speak well, you have to speak a  lot, but in the case of English, English is quite  

در نهایت خوب صحبت کنید، باید زیاد صحبت کنید ، اما در مورد انگلیسی، انگلیسی کاملاً است.

different from most languages. I mean Russian,  of course, Russian is spoken to some extent in  

متفاوت از اکثر زبان ها منظورم روسی است ، البته، روسی تا حدودی در

the former sort of Soviet sphere, although less  so than it was, but in the case of English , 

حوزه شوروی سابق صحبت می‌شود، اگرچه کمتر از آنچه بود، اما در مورد انگلیسی،

you know, sometimes people say, "Well, should I learn  English English or should I learn American English? 

می‌دانید، گاهی اوقات مردم می‌گویند: "خب، آیا باید انگلیسی انگلیسی یاد بگیرم. یا باید انگلیسی آمریکایی یاد بگیرم؟

You know, you have to be able to understand Indian  and English, Singapore English, Brazilian English,  

می‌دانید، شما باید بتوانید هندی و انگلیسی، انگلیسی سنگاپور، انگلیسی برزیلی،

French English, so in the case of English, it's  very important to listen to English spoken by  

انگلیسی فرانسوی را بدانید، بنابراین در مورد انگلیسی، گوش دادن به انگلیسی صحبت شده توسط غیر بومی‌ها بسیار مهم است.

non-native speakers. I'm not so convinced that  that's true of other languages because I find  

. من چندان متقاعد نشده‌ام که این در مورد زبان‌های دیگر هم صدق می‌کند، زیرا به

it's always more motivating to listen to a native  speaker, so to that extent, my content...if I all  

نظرم همیشه شنیدن به یک زبان مادری انگیزه‌بخش‌تر است ، بنابراین تا این حد، محتوای من... اگر

the languages that I learn, I don't...if I hear a  non-native speaker, I turn them off. I want  

همه زبان‌هایی را که یاد می‌گیرم، انجام نمی‌دهم. ...اگر یک غیر بومی را بشنوم، آنها را خاموش می کنم. می خواهم

to hear the native speaker of Persian or of Arabic,  but English is a bit of a separate case.

زبان مادری فارسی یا عربی را بشنوم، اما انگلیسی یک مورد جداگانه است.

You're going to...you might find yourself in in discussion  with, you know, somebody from Mexico or somebody  

شما می خواهید...شما ممکن است خود را در حال بحث با، می دانید، فردی از مکزیک یا فردی

from, you know, Portugal wherever. China, Japan. You  have to be able to understand what they're saying  ,

از، می دانید، پرتغال پیدا کنید. همیشه چین، ژاپن شما باید بتوانید آنچه را که آنها می‌گویند درک کنید،

so you have to develop that level of flexibility  that you can understand all different kinds of  

بنابراین باید آن سطح از انعطاف‌پذیری را ایجاد کنید که بتوانید انواع مختلف زبان انگلیسی را درک کنید

English, and similarly when people worry about  "Should I learn, you know, Mexican Spanish or Spanish  

، و به طور مشابه وقتی مردم نگران هستند، "آیا باید یاد بگیرم، اسپانیایی مکزیکی یا اسپانیایی

from Spain, you have to be able to understand them  all, so I think when it comes to listening you  

از اسپانیا، باید بتوانید همه آنها را درک کنید ، بنابراین فکر می‌کنم وقتی صحبت از گوش دادن به میان می‌آید، شما

should have as broad a range as possible, and  when it comes to sort of developing your own  

باید تا حد امکان دامنه وسیعی داشته باشید، و وقتی نوبت به نوعی توسعه

speaking ability, I think is useful to focus in on  native speakers Thank you so much, Steve Kaufman.  

توانایی صحبت کردن می‌رسد، فکر می‌کنم تمرکز مفید است در مورد سخنرانان بومی بسیار متشکرم، استیو کافمن.

Thank you so much for your time, and it's been a  pleasure meeting you. Okay. Same here. Thank you.  

از شما بسیار سپاسگزارم که وقت گذاشتید، و ملاقات با شما بسیار خوشحال کننده بود. بسیار خوب. همین جا. متشکرم.

Bye. So, what can you take away from this? I  hope you remember what Steve said about trying  

خداحافظ. پس، چه چیزی می توانید از این موضوع کم کنید؟ امیدوارم شما به یاد دارید که استیو در مورد تلاش

to speak a language perfectly: don't. Both Steve  and I agreed perfection is off the table. Go easy  

برای صحبت کردن به یک زبان عالی گفت: نه. هم استیو و هم من موافق بودیم که کمال از جدول خارج است. راحت

on yourself. You can strive for a high degree of  accuracy, but mistakes happen in communication.  

باشید

Also, you're never too old to learn. You need a  genuine interest and a real desire. Prioritize  

. شما هیچ وقت برای یادگیری آنقدر پیر نیستید به یک علاقه واقعی و یک میل واقعی نیاز دارید.

language learning. Work it into your life.  Look for ways to expose yourself to English.  

یادگیری زبان را در اولویت قرار دهید. آن را وارد زندگی خود کنید. به دنبال راه هایی باشید که خود را در معرض زبان انگلیسی قرار دهید.

Remember there are many resources  out there. Steve's YouTube channel  

به یاد داشته باشید که منابع زیادی در آنجا وجود دارد. کانال YouTube استیو

is one of them. I'll put the  link in the video description.  

یکی از آنهاست. پیوند را در توضیحات ویدیو قرار خواهم داد.

In my opinion, your fellow language learners are  a resource as well. If you have a conversation  

به نظر من، زبان‌آموزان شما نیز یک منبع هستند. اگر یک شریک مکالمه دارید

partner, this is a way to gain practice and  build confidence expressing yourself in English.  

، این راهی برای تمرین و ایجاد اعتماد به نفس در بیان خود به زبان انگلیسی است.

I agree with Steve that you need to be able  to understand English spoken by many different  

من با استیو موافقم که باید بتوانید انگلیسی را که توسط افراد مختلف صحبت می‌شود، درک کنید

people. It's a global language, but I'll clarify  and tell you that I personally feel there are very  

. این یک زبان جهانی است، اما من توضیح می‌دهم و به شما می‌گویم که من شخصاً احساس می‌کنم

proficient non-native English speakers who can  provide a good model, so you don't have to limit  

انگلیسی‌زبانان غیر بومی بسیار ماهری هستند که می‌توانند مدل خوبی ارائه دهند، بنابراین لازم نیست

your search to native speakers. Okay? Please  remember to like and share the video. If you  

جستجوی خود را به افراد بومی محدود کنید. باشه؟ لطفاً به یاد داشته باشید که ویدیو را لایک و به اشتراک بگذارید. اگر به نظر

found the interview useful. As always, thanks  for watching and happy studies! I'd like to say  

شما مصاحبه مفید بود. مثل همیشه، برای تماشا و مطالعات شاد متشکریم!

a special thank you to a kind-hearted Patron.  Elena pledged two dollars a month. Thank you.

می‌خواهم از یک حامی مهربان تشکر ویژه کنم. النا ماهانه دو دلار متعهد شد. متشکرم.

Follow me on Instagram, Facebook, Twitter,  

من را در اینستاگرام، فیسبوک، توییتر،

and Patreon. And don't forget to subscribe  here on YouTube. Turn on those notifications.

و Patreon دنبال کنید. و فراموش نکنید که در اینجا در YouTube مشترک شوید. آن اعلان ها را روشن کنید.