10 English Expressions with HAVE - phrasal verbs, idioms and slang sayings

(playful music)

(موسیقی بازیگوش)

- Hello everyone,

- سلام به همه،

and welcome back to English With Lucy.

و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

Today I have got a video for you,

امروز یک ویدیو برای شما دارم،

as you can tell by the title

همانطور که می توانید با

of 10 expressions that use the verb,

عنوان 10 عبارتی که از فعل

the verb,

، فعل

the verb verb,

، فعل فعل،

expressions using the verb to have.

عباراتی که از فعل to have استفاده می کنند، متوجه شوید.

I know that to have is a verb,

من می دانم که داشتن یک فعل است،

well, it's an auxiliary verb.

خوب، این یک فعل کمکی است.

It's a verb that can be really,

این یک فعل است که می تواند

really confusing for you guys

واقعاً برای شما گیج کننده باشد

because it has so many different meanings,

زیرا معانی بسیار متفاوتی دارد

and it's used so frequently.

و به طور مکرر از آن استفاده می شود.

It's kind of difficult in the moment when you hear it

در لحظه ای که شما آن را می شنوید

to work out exactly what it means,

به نوعی دشوار است که دقیقاً معنی آن را بفهمید،

but I have 10 phrases,

اما من 10 عبارت،

10 expressions.

10 عبارت دارم.

They're idiomatic.

آنها اصطلاحی هستند

They're ones that you would use in more informal situations.

آنها مواردی هستند که در موقعیت های غیررسمی تر از آنها استفاده می کنید.

You'd hear them a lot in the United Kingdom.

آنها را در بریتانیا زیاد می شنوید .

I think most of them would be used in the US

من فکر می کنم بیشتر آنها در ایالات متحده

and in other English-speaking countries as well.

و سایر کشورهای انگلیسی زبان نیز استفاده می شوند.

So they're pretty universal,

بنابراین آنها بسیار جهانی هستند،

but they're seriously, seriously useful.

اما به طور جدی و جدی مفید هستند.

So let's get started with the lesson.

پس بیایید با درس شروع کنیم.

Quickly, before we get started,

به سرعت، قبل از اینکه

nah kidding, not today.

شروع کنیم، نه، امروز نه.

(laughs)

(می خندد)

Let's get started with the lesson.

بیایید با درس شروع کنیم.

Number one, my first expression using have

شماره یک، اولین عبارتی که از have استفاده کردم این

is to have a laugh.

است که بخندم.

To have a laugh.

برای خندیدن.

Now to have a laugh means to kid around,

حالا خندیدن یعنی بچه بازی کردن

or to be joking,

یا شوخی کردن

or even to have a joke can be said as well.

یا حتی شوخی کردن هم می توان گفت.

So if I say to you,

پس اگر به شما

are you having a laugh?

بگویم می خندید؟

I'm essentially saying, are you joking?

من در اصل می گویم شوخی می کنی؟

Or sorry, I was just having a laugh.

یا ببخشید فقط داشتم میخندیدم

Sorry, I was just joking.

ببخشید من فقط شوخی کردم

I wasn't being serious.

جدی نبودم

Number two, is to have somebody on.

شماره دو، داشتن کسی است.

To have somebody on.

برای داشتن کسی

So it's a separable,

بنابراین این یک فعل قابل تفکیک است،

and this one is always separable, phrasal verb.

و این یکی همیشه قابل تفکیک، فعل عبارتی است.

In this context,

در این زمینه،

in this context,

در این زمینه،

it must always be separated.

همیشه باید جدا شود.

It is a separable one for this meaning.

برای این معنا تفکیک پذیر است.

It sort of means to persuade somebody

این به نوعی به معنای متقاعد کردن کسی است

that something is true,

که چیزی درست است،

when in reality, it isn't.

در حالی که در واقعیت، اینطور نیست.

So if I don't believe something

بنابراین اگر چیزی را

that somebody is saying to me,

که کسی به من می‌گوید باور نکنم،

I'll say,

می‌گویم

are you having me on?

، آیا به من علاقه داری؟

Are you trying to persuade me that something's true,

آیا می‌خواهی مرا متقاعد کنی که چیزی درست است، در

when it actually isn't in reality?

حالی که در واقعیت نیست؟

(laughs)

(می خندد)

See, it's much, much easier just to say,

ببینید، خیلی، خیلی راحت تر است که فقط بگوییم،

are you having me on rather than

به جای

are you trying to persuade me something's true,

اینکه بخواهید من را متقاعد کنید چیزی درست است، در

when it actually isn't reality?

حالی که واقعاً واقعیت ندارد، به من علاقه دارید؟

(laughs)

(می خندد)

Do you know I've only had one coffee today

آیا می دانید من امروز فقط یک قهوه خورده ام

and it's like 5:00pm?

و ساعت 5 بعد از ظهر است؟

Also, for those of you who don't know,

همچنین، برای کسانی از شما که نمی‌دانند،

I spend a lot of my time on a farm,

من زمان زیادی را در مزرعه می‌گذرانم،

and I'm filming in a barn right now,

و در حال فیلم‌برداری در انباری هستم،

and I think something's going on

و فکر می‌کنم چیزی در حال رخ دادن است

with some sort of animal poo outside,

با نوعی مدفوع حیوانات بیرون،

and there are flies everywhere!

و آنجا همه جا مگس هستند!

(laughs)

(می خندد)

So if you see any,

پس اگر دیدید،

it's not me, it's the farm.

من نیستم، مزرعه است.

Now, the next one,

حالا، بعدی،

we're still talking about laughing and joking.

ما هنوز در مورد خنده و شوخی صحبت می کنیم.

This one is a lovely one.

این یکی دوست داشتنی است.

This one is to have the last laugh,

این یکی برای آخرین خنده است،

and this is such a satisfying feeling

و این یک احساس رضایت بخش

to have the last laugh.

برای آخرین خنده است.

To have the last laugh

آخرین خندیدن

means to finally be more successful

به این معنی است که در نهایت موفق

than somebody else who was unpleasant to you.

تر از کسی باشید که برای شما ناخوشایند بوده است.

So it means to finally be more successful

بنابراین به این معنی است که در نهایت موفق

than somebody else who was unpleasant to you.

تر از کسی باشید که برای شما ناخوشایند بوده است.

I'll give you an example of this.

من برای شما مثالی از این موضوع می زنم.

Anna, I've got English like a native on the brain.

آنا، من انگلیسی را مانند یک بومی در مغز دارم.

Anna was bullied for being a nerd at school,

آنا در مدرسه به دلیل اینکه یک آدم قلابی بود مورد آزار و اذیت قرار می گرفت،

but she had the last laugh

when she got the highest grades in the year.

اما وقتی بالاترین نمرات را در سال گرفت، آخرین خنده را گرفت.

Obviously, these other people were nasty to Anna.

بدیهی است که این افراد دیگر برای آنا بد اخلاق بودند.

This isn't true by the way, I've made it up.

اتفاقاً این درست نیست، من آن را ساخته ام.

The other people were nasty to Anna,

دیگران برای آنا بدشانسی می‌کردند،

but she had the last laugh,

اما او آخرین خنده را داشت،

because she got the highest grades in the school.

زیرا بالاترین نمرات را در مدرسه می‌گرفت.

She was more successful

او موفق

than those other people who were unpleasant to her.

تر از افراد دیگری بود که برای او ناخوشایند بودند.

Totally fake.

کاملا جعلی

I'm sure she was very successful at school.

من مطمئن هستم که او در مدرسه بسیار موفق بود.

She's a very intelligent woman,

او یک زن بسیار باهوش است،

but I've just,

I've made it up.

اما من فقط،

آن را ساخته ام.

Number four, to have a sweet tooth.

شماره چهار، برای داشتن یک دندان شیرین.

Now I'd really like to know if this one

حالا من واقعاً دوست دارم بدانم که آیا این یکی

translates into your language at all,

اصلاً به زبان شما ترجمه

because I can't remember if it is in Spanish.

می شود یا خیر، زیرا یادم نمی آید که به زبان اسپانیایی باشد یا نه.

I don't know if it translates.

نمی دونم ترجمه می کنه یا نه

Let me know,

به من اطلاع دهید،

obviously which language you speak,

بدیهی است که به کدام زبان صحبت می کنید،

and if it's the same in your language,

و اگر در زبان شما یکسان است،

or if there's a slight variation,

یا اگر تفاوت جزئی وجود دارد،

but in English,

اما در انگلیسی

to have a sweet tooth means to be a big,

، داشتن شیرینی به معنای

big fan of sweet foods.

طرفدار پر و پا قرص غذاهای شیرین است.

So the person with the biggest sweet tooth

بنابراین کسی که بزرگترین شیرینی را دارد

that I know is my grandma, my mom's mom.

که من می شناسم مادربزرگ من است، مادر مامانم.

She loves

او عاشق

sweet foods

غذاهای شیرین

and anything sugary.

و هر چیز شیرین است.

You can see it in her face when she sees them.

وقتی آنها را می بیند می توانید آن را در چهره او ببینید.

She's really, really excited about it.

او واقعاً در مورد آن هیجان زده است.

So yes, my lovely grandma has a sweet tooth.

پس بله، مادربزرگ دوست داشتنی من شیرینی دارد.

But yeah, comment down below.

اما بله، در زیر نظر دهید.

Let me know.

خبرم کن.

I love hearing about similarities between languages.

من عاشق شنیدن شباهت بین زبان ها هستم.

On one of my previous videos,

در یکی از ویدیوهای قبلی

which I'll put up there in the card,

ام که در کارت می گذارم،

to hit two birds with one stone,

برای زدن دو پرنده با یک سنگ،

so many of you came back

خیلی از شما برگشتید

and you told me so many different things,

و چیزهای مختلفی به من گفتید،

and it turns out that it's a phrase

و معلوم شد که این جمله ای است

that is quite common in many different languages,

که در بسیاری از زبان‌های مختلف بسیار رایج است،

but with slight variations,

اما با تغییرات جزئی،

so thank you everyone who got involved in that.

بنابراین از همه کسانی که در آن مشارکت داشتند تشکر می‌کنیم.

Now number five,

حالا شماره پنج،

this is a phrase that my mom

این جمله ای است که

used to say to me when I was a child,

مامانم در کودکی به

and I always knew that I had done something wrong.

من می گفت و من همیشه می دانستم که کار اشتباهی انجام داده ام.

This is to have a bone to pick with someone.

این برای داشتن یک استخوان برای چیدن با کسی است.

So to have a bone to pick with someone.

پس داشتن استخوانی برای چیدن با کسی.

My mom always used to say, Lucy,

مامانم همیشه می گفت، لوسی،

I have a bone to pick with you.

من باید با تو استخوان بچینم.

Oh no, if she's watching now,

اوه نه، اگر او الان تماشا کند،

she'll be laughing 'cause she knows

می‌خندد، زیرا

exactly how she says it.

دقیقاً می‌داند چگونه این را می‌گوید.

Lucy, I have a bone to pick with you,

لوسی، من یک استخوان برای برداشتن با تو دارم،

and basically,

و اساساً،

when somebody has a bone to pick with someone,

وقتی کسی استخوانی برای چیدن با کسی دارد، به

it means that they have a problem or issue

این معنی است که او مشکل یا موضوعی

that they want to discuss with that person.

دارد که می‌خواهد با آن شخص در میان بگذارد.

So it would normally be

بنابراین معمولاً به

because I hadn't kept my bedroom tidy and organised.

این دلیل است که من اتاق خوابم را مرتب و مرتب نکرده بودم.

This was a problem for my mom,

این یک مشکل برای مادرم بود

and she wanted to talk to me about it.

و او می خواست در مورد آن با من صحبت کند.

Lucy, I have a bone to pick with you.

لوسی، من با تو استخوانی دارم که باید بچینم. به نظر من

It's quite a nice diplomatic way,

این یک راه دیپلماتیک کاملاً خوب

in my opinion,

to confront an issue with someone,

است که

instead of saying,

به جای اینکه بگوییم

I want to talk to you about a problem.

می‌خواهم در مورد یک مشکل با شما صحبت کنم، با کسی روبرو شوید.

I have a bone to pick with you.

من با تو استخوانی برای چیدن دارم

I think it's a bit nicer, but softer.

من فکر می کنم کمی زیباتر است، اما نرم تر است.

Now number six,

حالا شماره شش

is it number six?

، شماره شش است؟

Yeah, it's number six.

بله، شماره شش است.

Number six,

شماره شش

is something that I actually had myself

، چیزی است که من در واقع

in 2015,

در سال 2015،

late 2015.

اواخر سال 2015 داشتم.

It is to have a change of heart,

این برای تغییر قلب است،

and if you have a change of heart,

و اگر تغییری در دل دارید، به

it means that you change your attitude,

این معنی است که نگرش

or your opinion about something,

یا نظر خود را در مورد چیزی تغییر می دهید،

normally a long-standing opinion

معمولاً نظر

or attitude about something.

یا نگرش دیرینه در مورد چیزی

Usually, it's a change

معمولاً این تغییر

from a negative point to a positive one,

از نقطه منفی به مثبت است،

but it's all relative.

اما همه چیز نسبی است.

My change of heart

تغییر نظر من

was that I thought I wanted to work in marketing.

این بود که فکر می کردم می خواهم در بازاریابی کار کنم.

My dream was actually to work in L'Oreal.

رویای من در واقع کار در لورآل بود.

I really, really,

من واقعاً،

really, really wanted to work

واقعاً، واقعاً می خواستم

in the marketing department of L'Oreal.

در بخش بازاریابی لورآل کار کنم.

For some reason, I had it in my head,

به دلایلی آن را در ذهنم داشتم

but suddenly,

، اما ناگهان

I had a change of heart.

تغییری در دلم ایجاد شد.

I realised that I wanted to continue teaching,

متوجه شدم که می‌خواهم به تدریس ادامه دهم

and more than that,

و بیشتر از آن،

I wanted to start teaching on YouTube.

می‌خواستم در یوتیوب تدریس کنم.

I didn't think it was going to be a career,

فکر نمی‌کردم این یک شغل باشد،

but I definitely knew that this connection

اما قطعاً می‌دانستم که این ارتباطی

I had with teaching,

که با تدریس داشتم

and the connection with the English language,

و ارتباط با زبان انگلیسی

was more important to me than a typical marketing career.

برایم مهم‌تر از یک حرفه بازاریابی معمولی است.

So I had this big change of heart.

بنابراین من این تغییر بزرگ را داشتم.

I had worked for four years to achieve my degree.

چهار سال کار کرده بودم تا مدرکم را بگیرم.

All I thought about was marketing,

تمام چیزی که به آن فکر می کردم بازاریابی بود

and suddenly my attitude changed.

و ناگهان نگرش من تغییر کرد.

I had a change of heart.

حالم عوض شد

Number seven is to have a crack at something.

شماره هفت این است که در چیزی شکاف داشته باشید.

To have a crack at something.

شکاف در چیزی.

To have a crack at something.

شکاف در چیزی.

Distracted by the beautiful sounds of English.

حواس پرتی از صداهای زیبای انگلیسی.

So to have a crack at something is to try something,

بنابراین شکاف در چیزی به معنای امتحان کردن چیزی،

or to try to do something,

یا تلاش برای انجام کاری،

or to have a turn at doing something.

یا داشتن نوبت در انجام کاری است.

So for example,

بنابراین، برای مثال،

maybe there's a really hard,

شاید واقعاً سخت باشد،

I always struggle with this.

من همیشه با این مشکل دارم.

You know like a jar

آیا می دانید یک

of pasta sauce or gherkins?

شیشه سس ماکارونی یا خربزه را دوست دارید؟

I love gherkins,

من عاشق غوره،

pickles in America.

ترشی در آمریکا هستم.

Especially the ones

به خصوص آنهایی که

from the Polish section in the supermarket.

از بخش لهستانی در سوپرمارکت هستند.

They are better than the English gherkins.

آنها بهتر از غوره های انگلیسی هستند.

Anyway, I digress.

به هر حال من پرت می شوم.

The jar,

شیشه

the lid is really, really tight,

، درب آن واقعا، واقعاً سفت است،

and you always go and ask a man in the house to open it,

و شما همیشه می روید و از مردی در خانه می خواهید که آن را باز کند،

and they're trying,

and they're trying,

و آنها تلاش می کنند،

و آنها تلاش می کنند،

and then I think,

و بعد فکر می کنم،

oh, let me have a crack at it.

اوه، اجازه دهید من یک ترک بخورم. در آن.

Let me attempt.

بگذار تلاش کنم

It's my turn,

نوبت من است

and I do it,

و این کار را انجام می دهم

and sometimes,

و گاهی اوقات،

sometimes I manage it.

گاهی اوقات آن را مدیریت می کنم.

But that's to have a crack at something.

اما این برای داشتن شکاف در چیزی است.

It is to try and do something,

تلاش برای انجام کاری،

or to have a turn at trying to do something.

یا نوبت در تلاش برای انجام کاری است.

So you could use it in a situation like,

بنابراین می‌توانید از آن در موقعیتی مانند،

you know, would you mind taking my picture?

می‌دانید، استفاده کنید، آیا می‌خواهید از من عکس بگیرید؟

It's a common tourist situation,

این یک موقعیت رایج توریستی است،

and you can say,

و می توانید بگویید،

I'll have a crack at it.

من یک شکاف در آن خواهم داشت.

I'll give it a go.

من آن را می گذارم.

I'll try.

من سعی خواهم کرد.

So yes, that's a lovely phrase for you guys to use.

بنابراین بله، این یک عبارت دوست داشتنی برای استفاده شما بچه ها است.

Now number eight,

حالا شماره هشت،

number eight is a romantic one.

شماره هشت یک عدد عاشقانه است.

This is to have a crush on someone.

این برای دوست داشتن کسی است.

To have a crush on someone.

دوست داشتن کسی.

So if you have a crush on someone,

بنابراین اگر کسی

it means you fancy them.

را دوست دارید، به این معنی است که او را دوست دارید.

You really quite like them,

شما واقعاً آنها را دوست دارید،

in a romantic sort of way.

به نوعی عاشقانه.

So I for a very, very long time,

بنابراین من برای مدت بسیار بسیار

had a crush on Chris Pratt.

طولانی، کریس پرت را دوست داشتم.

I'm not sure if you know who he is.

من مطمئن نیستم که می دانید او کیست.

He's a very, very funny American actor,

او یک بازیگر آمریکایی بسیار بسیار بامزه است،

and when I saw him in Jurassic Park,

و وقتی او را در پارک ژوراسیک دیدم،

I had a,

I developed this huge, huge crush,

این علاقه بزرگ و عظیم را ایجاد کردم

and to this day,

I have a crush on Chris Pratt.

و تا به امروز،

کریس پرت را دوست دارم.

Now crushes normally mean in English,

در حال حاضر crushes به طور معمول در انگلیسی به معنای،

they're just that initial kind of ooh!

آنها فقط همان نوع اولیه اوه!

I like him, or I like her, or I like them kind of thing.

من او را دوست دارم یا او را دوست دارم یا آنها را دوست دارم.

So yes.

درنتیجه بله.

I'm sure we all have crushes on people.

من مطمئن هستم که همه ما به مردم علاقه داریم.

Now number nine is one

در حال حاضر شماره نه یکی است

that's very relevant to you guys actually.

که در واقع به شما بسیار مرتبط است.

It is to have a good command of something.

تسلط خوب بر چیزی است.

To have a good command of something.

تسلط خوب بر چیزی

This means to know something well

این به معنای خوب دانستن چیزی

or to be good at something.

یا خوب بودن در چیزی است.

So we really, really,

بنابراین ما واقعاً، واقعاً، به

really frequently use it with languages.

طور مکرر از آن با زبان ها استفاده می کنیم.

So if I say I have a good command of Spanish,

بنابراین اگر بگویم به زبان اسپانیایی

it means I know Spanish well.

تسلط دارم، به این معنی است که اسپانیایی را خوب بلدم.

I am good at speaking Spanish.

من در صحبت کردن اسپانیایی خوب هستم.

I'm more than capable of conversing.

من بیش از حد توانایی مکالمه دارم.

So if you guys are applying for a job,

بنابراین اگر شما بچه ها برای کار درخواست می دهید،

or you want to update your CV,

یا می خواهید رزومه خود را به روز کنید،

you don't want to say,

نمی خواهید بگویید،

I'm fluent in English,

من به زبان انگلیسی مسلط هستم،

but you know,

اما می دانید،

you want to say that you are good at it.

می خواهید بگویید که در آن مهارت دارید.

You can say,

I have a good command of the English language.

می توان گفت

من به زبان انگلیسی تسلط خوبی دارم.

I have a good command of English.

من به زبان انگلیسی تسلط خوبی دارم.

Really nice one to use.

واقعا برای استفاده خوب است.

Now number 10 is slightly more old-fashioned,

حالا شماره 10 کمی قدیمی تر شده است،

but you can use it in quite formal situations.

اما می توانید در موقعیت های کاملا رسمی از آن استفاده کنید.

This is to have a good mind to do something.

این برای داشتن یک ذهن خوب برای انجام کاری است.

To have a good mind to do something.

داشتن ذهن خوب برای انجام کاری.

It's ever so slightly threatening,

این همیشه بسیار کمی تهدید کننده است

and it means to be tempted to do something.

و به معنای وسوسه شدن برای انجام کاری است.

So, for example,

بنابراین، برای مثال،

if I heard that somebody was gossiping behind my back,

اگر شنیدم که کسی پشت سر من غیبت

I might say,

می کند، می

I have a good mind to confront them,

توانم بگویم که ذهن خوبی برای مقابله با آنها دارم،

as in I am tempted to confront them.

همانطور که در وسوسه مقابله با آنها هستم.

It doesn't mean that I'm going to do it,

این بدان معنا نیست که من این کار را انجام خواهم داد،

but it means that the temptation is there.

بلکه به این معنی است که وسوسه وجود دارد.

So you might receive a piece of work

بنابراین ممکن است شما یک اثر

from your teacher or your university lecturer,

از معلم یا مدرس دانشگاه

or your boss,

خود یا رئیس خود دریافت کنید

and they've returned it to you with a bad mark

و آنها آن را با نمره بد

or a bad review,

یا نقد بد به شما برگردانده باشند،

and you might say to your colleague or classmate,

و ممکن است به همکار یا همکلاسی خود بگویید:

I have a good mind to go a speak to them about it,

من خوب است که بروم با آنها در مورد آن صحبت کنم،

like I am tempted to.

همانطور که من وسوسه شده ام.

It's kind of like,

I know I shouldn't, but I kind of want to.

یه جورایی میدونم نباید این کارو بکنم اما یه جورایی میخوام.

Right guys.

بچه ها درسته

Those are my 10 have expressions.

این 10 من هستند که عبارات دارند.

There are loads more.

بارهای بیشتری وجود دارد.

I really, really enjoyed making this video.

من واقعاً از ساخت این ویدیو لذت بردم.

I don't know if you can see

نمی‌دانم می‌توانید ببینید

how much I'm enjoying filming today,

که امروز چقدر از فیلم‌برداری لذت می‌برم یا

but I really, really am loving it!

نه، اما واقعاً، واقعاً آن را دوست دارم!

But for some reason,

اما بنا به دلایلی

I really enjoyed making this video.

از ساخت این ویدیو بسیار لذت بردم.

I think it's because I got to relate

فکر می‌کنم به این دلیل است

a lot of the expressions back to me in my life.

که بسیاری از عبارات را در زندگی‌ام به خودم باز می‌گردانم.

I always like to do that.

من همیشه دوست دارم این کار را انجام دهم.

So if you enjoyed it,

بنابراین اگر از آن لذت بردید،

please comment down below.

لطفاً در زیر نظر دهید.

Definitely say if there's a similarity with sweet tooth.

حتماً بگویید آیا شباهتی با شیرینی وجود دارد یا خیر.

I'm just obsessed with hearing about similarities

من فقط وسواس شنیدن در مورد شباهت

between languages on opposite sides of the world.

بین زبان ها در طرف های مخالف جهان دارم.

Yeah, subscribe to my channel.

آره عضو کانال من بشید

Don't forget to connect with me

فراموش نکنید که

on all of my social media.

در تمام شبکه های اجتماعی من با من در ارتباط باشید.

I've got my Facebook.

من فیسبوکم را دارم.

I've got my Instagram,

من اینستاگرام خود

and I've got my Twitter.

را دارم و توییتر خود را دارم.

I will see you soon for another lesson!

به زودی برای یک درس دیگر می بینمت!

(smack)

(اسمک)