Learn English Vocabulary Daily #15.5 — British English Podcast

Hello, and welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام، و به پادکست انگلیسی مانند یک بومی خوش آمدید.

My name is Anna and you're listening to Week 15, Day 5 of Your English Five a

اسم من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 15, Day 5 of Your English Five a

Day, a series that aims to increase your active vocabulary by five pieces every

Day هستید، سریالی که هدف آن افزایش پنج قطعه واژگان فعال شما در هر

day of the week from Monday to Friday.

روز هفته از دوشنبه تا جمعه است.

So, let's start today's episode with a verb and it is infer, infer.

بنابراین، اجازه دهید قسمت امروز را با یک فعل شروع کنیم و آن استنتاج، استنتاج است.

This is spelled I N F E R, infer.

این به صورت I N F E R نوشته می شود، استنباط کنید.

Now to infer is to reach an opinion from available information or facts.

اکنون استنباط، دستیابی به یک نظر از اطلاعات یا حقایق موجود است.

So, if you hear about somebody, you've never met them, but you hear about them

بنابراین، اگر در مورد کسی بشنوید، هرگز او را ندیده اید، اما در مورد آنها می شنوید

and you read some newspaper articles that state some facts about that person then

و برخی از مقالات روزنامه را می خوانید که برخی از حقایق را در مورد آن شخص بیان می کند، سپس

you will come to some opinion about them.

به نظری در مورد او خواهید رسید.

You'll form an opinion on them.

شما در مورد آنها نظر خواهید داد.

You'll think,

شما فکر می کنید،

"Oh, that person seems like a really decent person."

"اوه، آن شخص به نظر یک شخص واقعاً شایسته است."

Or,

"That person seems like they are possibly quite arrogant or not a very nice person."

یا،

"به نظر می رسد که آن شخص احتمالاً بسیار مغرور است یا فرد بسیار خوبی نیست."

Whatever it is, you'll form an opinion based on the

هر چه که باشد، شما بر اساس

available information and facts.

اطلاعات و حقایق موجود نظر خواهید داد.

So, here's an example sentence,

بنابراین، در اینجا یک جمله مثال آورده شده است،

"Daisy inferred that James was not interested in a relationship

"دیزی از آنچه در نامه خود نوشته است استنباط کرد که جیمز علاقه ای به رابطه ندارد

from what he wrote in his letter."

."

Next on our list is another verb and it is harbour, to harbour.

بعدی در لیست ما یک فعل دیگر است و آن harbour، به بندر است.

We spell this H A R B O U R, to harbour.

ما این H A R B O U R را به بندرگاه می نویسیم.

To harbour is to think about or feel something, usually

پناه دادن به معنای فکر کردن یا احساس کردن چیزی است، معمولاً

over a long period of time.

در یک دوره زمانی طولانی.

Now, for me, this word always makes me think of a boat harbour.

حالا برای من، این کلمه همیشه باعث می شود به بندر قایق فکر کنم.

A boat harbour is a place where you put your boat when you're not sailing.

بندر قایق جایی است که وقتی دریانوردی نمی کنید قایق خود را در آن قرار می دهید.

So, it's a place to keep your boat safe from the tide and the bad

بنابراین، این مکانی برای ایمن نگه داشتن قایق شما از جزر و مد و

weather that would potentially take your boat off or damage your boat.

آب و هوای بد است که به طور بالقوه قایق شما را از زمین خارج می کند یا به قایق شما آسیب می رساند.

So, it kind of protects your vessel.

بنابراین، به نوعی از کشتی شما محافظت می کند.

So, to harbour.

بنابراین، به بندر.

If you harbour thoughts and feelings, you keep them stored inside you,

اگر افکار و احساسات را در خود نگه می دارید، آنها را در درون خود،

inside your mind or inside your heart.

درون ذهن یا درون قلب خود ذخیره می کنید.

If I harbour feelings for someone, then it means I'm experiencing strong

اگر من احساساتی را نسبت به کسی در خود دارم، به این معنی است که من

feelings for them, like I might be in love with them, but I'm not telling anyone.

احساسات شدیدی نسبت به او دارم، مثل اینکه ممکن است عاشق او باشم، اما به کسی نمی گویم.

I'm not letting that vessel go.

من آن کشتی را رها نمی کنم.

I'm not letting him know that I love him.

نمیذارم بفهمه که دوستش دارم

Or if I harbour ill will for someone, I'm thinking nasty thoughts about

یا اگر اراده بدی برای کسی در سر داشته باشم، در مورد

someone who I really don't like.

کسی که واقعا دوستش ندارم، افکار بدی دارم.

I'm green with envy and I really don't like that person.

من از حسادت سبز شده ام و واقعاً آن شخص را دوست ندارم.

And I'm having these horrible thoughts, but I'm not telling anyone about them.

و من این افکار وحشتناک را دارم، اما به کسی در مورد آنها نمی گویم.

Then I'm harbouring bad thoughts.

سپس من افکار بد را در سر می پرورانم.

Okay, have you ever harboured thoughts or feelings for anyone?

خوب، آیا تا به حال افکار یا احساساتی نسبت به کسی داشته اید؟ در

Here's an example sentence,

اینجا یک جمله مثال وجود دارد،

"Maxine has been harbouring a grudge against me ever since

"مکسین از زمانی که ترفیعش رد شد، از من کینه داشت.

her promotion was refused.

It's not my fault though.

هر چند این تقصیر من نیست.

I was simply the better person for the job."

من به سادگی فرد بهتری برای این کار بودم."

Next on our list is an adjective and it is adverse, adverse.

بعدی در لیست ما یک صفت است و نامطلوب، نامطلوب است.

This is spelled A D V E R S E, adverse.

این A D V E R S E املای منفی دارد.

If something is described as being adverse, then it has a negative

اگر چیزی به عنوان نامطلوب توصیف شود ،

or harmful effect on something.

تأثیر منفی یا مضر بر چیزی دارد.

So, we talk about sometimes medications having an adverse effect or changes to

بنابراین، ما در مورد بعضی اوقات صحبت می کنیم که داروها تأثیر نامطلوبی دارند یا تغییر در

the landscape having an adverse effect on wildlife or the plants in the area.

منظره تأثیر نامطلوب بر حیات وحش یا گیاهان منطقه دارد. در

Here's an example sentence,

اینجا یک جمله مثال آمده است،

"So far the drug is thought not to have any adverse effects."

"تاکنون تصور می شود که دارو هیچ گونه عوارض جانبی نداشته باشد."

Next on our list is a phrasal verb and it is make out.

بعدی در لیست ما یک فعل عبارتی است و آن را make out است.

To make out.

برای تشخیص.

Let me spell this for you in case you're mishearing me.

اجازه دهید این را برای شما هجی کنم در صورتی که مرا اشتباه می شنوید.

Make, M A K E.

ساختن، M A K E.

Out, O U T.

بیرون، O U T.

To make out.

برای تشخیص.

To make out is to kiss and hold a person in a very passionate and sexual way.

تشخیص دادن به معنای بوسیدن و در آغوش گرفتن یک شخص به شیوه ای بسیار پرشور و جنسی است.

So, you make out with your lover, okay.

بنابراین، شما با معشوق خود کنار بیایید، خوب.

This is not something you'd use to talk about giving your granny a

این چیزی نیست که بخواهید درباره بوسیدن مادربزرگتان

kiss, or giving your child a kiss.

یا بوسیدن فرزندتان صحبت کنید.

You only make out with someone that you are sexually attracted to.

شما فقط با کسی معاشرت می کنید که از نظر جنسی به او علاقه دارید.

Okay.

باشه.

To make out.

برای تشخیص. در

Here's an example sentence,

اینجا یک جمله مثال وجود دارد،

"Everyone at the party was making out and I was just sat

"همه در مهمانی در حال تشخیص دادن بودند و من به

there in the corner on my own."

تنهایی در گوشه ای نشسته بودم."

That sounds pretty true to be honest.

صادقانه بگویم که کاملاً درست به نظر می رسد.

I was usually the one sitting there like a spare part while all my friends

من معمولاً همان کسی بودم که مثل یک قطعه یدکی آنجا نشسته بودم، در حالی که همه دوستانم

were making out with their boyfriends.

با دوست پسرهایشان مشغول تفریح ​​بودند.

Anyway, enough about me.

به هر حال، در مورد من کافی است.

Let's move on to our last word.

بریم سر حرف آخرمون

This is a noun and it is affection, affection.

این یک اسم است و محبت است، محبت.

We spell this A F F E C T I O N.

ما این را هجی می کنیم A F F E C T I O N.

Affection.

Affection.

Affection is a feeling of liking a person or a place.

محبت احساس دوست داشتن یک شخص یا مکان است.

So, we often couple this with the word show — to show affection.

بنابراین، ما اغلب این را با کلمه نمایش - برای نشان دادن محبت، همراه می کنیم.

You show affection to people, it's when you show people how you feel.

شما به مردم محبت نشان می دهید، این زمانی است که احساس خود را به مردم نشان می دهید.

So, my pussycat shows me affection.

بنابراین، گربه من به من محبت نشان می دهد.

He comes and rubs itself against my ankles until I pick him up and then he purrs and

او می آید و خودش را به مچ پاهایم می مالد تا من او را بلند کنم و سپس خرخر می کند و

nuzzles his little face into my jumper.

صورت کوچکش را به جامپر من فرو می کند.

He shows me affection.

او به من محبت نشان می دهد.

Sometimes he licks me, telling me I need a bath.

گاهی مرا لیس می زند و به من می گوید که نیاز به حمام دارم.

Okay, here's an example sentence,

بسیار خوب، این یک جمله مثال است،

"I had a deep affection for Roman until I caught him bad mouthing me behind my back.

"من علاقه عمیقی به رومن داشتم تا زمانی که او را از پشت سرم در حال بد دهانی گرفتم.

I can't believe I trusted him."

نمی توانم باور کنم که به او اعتماد کردم."

Alright, so that's our five for today.

خوب، پس این پنج مورد امروز ماست.

Let's do a quick recap.

بیایید یک جمع بندی سریع انجام دهیم.

We have the verb infer, infer, which is to reach an opinion based on the

ما فعل infer, infer را داریم که بر اساس

available information and facts.

اطلاعات و حقایق موجود به نظر می رسد.

Then we had the verb harbour, to think about or feel something over a long period

سپس فعل harbour را داشتیم، فکر کردن یا احساس کردن چیزی در مدت

of time, usually without telling anybody.

زمان طولانی، معمولاً بدون اینکه به کسی بگوییم.

Then we had the adjective adverse, which is to have a negative or

سپس صفت مضاعف را داشتیم، یعنی تأثیر منفی یا

harmful effect on something.

مضر بر چیزی.

Then we had the phrasal verb to make out, which is to kiss and

سپس ما فعل عبارتی to make out را داشتیم که عبارت است از بوسیدن و در

hold a person in a sexual way.

آغوش گرفتن شخص به روش جنسی.

Then we had the noun, affection, which is a feeling of liking for a person or place.

بعد اسم محبت را داشتیم که احساس دوست داشتن یک شخص یا مکان است.

Let's now do this for pronunciation.

حالا بیایید این کار را برای تلفظ انجام دهیم.

So, please repeat after me.

پس لطفا بعد از من تکرار کنید

Infer.

نتیجه گیری.

Infer.

نتیجه گیری.

Harbour.

بندرگاه.

Harbour.

بندرگاه.

Adverse.

نامطلوب.

Adverse.

نامطلوب.

Make out.

درست کردن.

Make out.

درست کردن.

Affection.

محبت.

Affection.

محبت.

Fantastic.

خارق العاده.

Okay.

باشه.

So, if I reach an opinion on you, just because I've heard some

بنابراین، اگر به نظری در مورد شما برسم، فقط به این دلیل که چیزهایی را شنیده‌ام

stuff, and I know some facts.

و حقایقی را می‌دانم.

What am I doing?

What verb would I use?

دارم چیکار میکنم؟ از

چه فعل استفاده کنم؟

I'm inferring, I'm inferring something about you.

من استنباط می کنم، من چیزی در مورد شما استنباط می کنم.

And if I have this feeling for a guy at work, but I don't tell anyone about

و اگر من این احساس را نسبت به یک پسر در محل کار داشته باشم، اما به کسی در مورد

it, what am I doing with that feeling?

آن چیزی نگویم، با این احساس چه کار می کنم؟

I am...

من...

harbouring.

پناه می گیرم.

I'm harbouring that feeling.

من این حس را در خود دارم

Okay, so, I've got a headache and I'm going to take some paracetamol.

خوب، پس من سردرد دارم و می خواهم مقداری پاراستامول بخورم.

Now I know I should probably take ibuprofen, but the last time I had

حالا می دانم که احتمالاً باید ایبوپروفن مصرف کنم، اما آخرین باری که ایبوپروفن مصرف کردم

ibuprofen there was a really bad reaction.

واکنش بسیار بدی داشت.

So, I could say the effect that it had on me was...

بنابراین، می‌توانم بگویم تأثیری که روی من گذاشت...

adverse, adverse, an adverse effect.

نامطلوب، نامطلوب، اثر نامطلوب بود.

Very good.

خیلی خوب.

Okay.

And if I'm caught at the back of a cinema kissing and canoodling

باشه.

و اگر پشت یک سینما در حال بوسیدن و قنوت کردن

with my boyfriend, what am I doing?

با دوست پسرم گیر بیفتم، چه کار می کنم؟ از

What phrasal verb would you use?

چه فعل عبارتی استفاده می کنید؟

Making out.

ساختن.

Oh yeah.

اوه بله.

Making out.

ساختن.

Right.

درست.

And I'm going to finish on a feeling of liking for a person.

و من احساس دوست داشتن یک شخص را به پایان خواهم رساند.

What noun would that be?

چه اسمی خواهد بود؟

A feeling of liking for a person.

احساس دوست داشتن برای یک فرد.

Affection.

محبت.

To have affection for somebody.

به کسی محبت داشتن

Yes.

آره.

Lovely.

Okay.

دوست داشتني.

باشه.

Let's bring it all together in a little story.

بیایید همه را در یک داستان کوچک با هم بیاوریم.

Did you ever have problems making friends at college?

آیا تا به حال برای دوست یابی در دانشگاه با مشکل مواجه شده اید؟ آیا

Were you a shy student who harboured your insecurities and didn't let others get

شما دانش آموز خجالتی بودید که ناامنی های خود را در خود نگه می داشتید و اجازه نمی دادید دیگران

close to you, didn't show them affection?

به شما نزدیک شوند، به آنها محبت نشان ندادید؟

It can be a really difficult time in a person's life, so many new faces and

این می‌تواند زمان بسیار سختی در زندگی یک فرد باشد، بسیاری از چهره‌های جدید و

people doing things you wouldn't dream of — taking drugs, drinking alcohol, skipping

افرادی که کارهایی را انجام می‌دهند که شما آرزوی آن را ندارید - مصرف مواد مخدر، نوشیدن الکل، ترک

class to hang out at the skate park and kissing on every corner of the hallway.

کلاس برای حضور در پارک اسکیت و بوسیدن در هر گوشه راهرو. .

You've never made out with anyone since you tried it with that boy at school and

از زمانی که در مدرسه با آن پسر امتحان کردی و

he rejected you and laughed at you like you were an alien from another planet.

او تو را رد کرد و به تو خندید، انگار که یک بیگانه از سیاره دیگری هستی، هرگز با کسی رابطه نداشتی.

How could he be like that?

چطور میتونه اینطوری باشه؟

You were always under the impression that he liked you.

شما همیشه تحت این تصور بودید که او شما را دوست دارد.

That's what you inferred from the compliments and the warm glances.

این چیزی است که شما از تعارفات و نگاه های گرم استنباط کردید.

These experiences can have an adverse effect on a person.

این تجربیات می تواند تأثیر نامطلوبی بر روی فرد داشته باشد.

They can shape them and take away what they once were.

آنها می توانند آنها را شکل دهند و آنچه را که قبلا بوده اند از بین ببرند.

I have nothing against college or university, quite the opposite,

من هیچ مخالفی با کالج یا دانشگاه ندارم، کاملا برعکس،

they can shape character and open our eyes to a new way of living and

آنها می توانند شخصیت را شکل دهند و چشمان ما را به روش جدیدی از زندگی و

understanding the world around us, but I feel for those who are struggling

درک دنیای اطرافمان باز کنند، اما من برای کسانی که در تلاش

to find their place in the world.

برای یافتن جایگاه خود در جهان هستند، احساس آرامش می کنم.

Everyone has a place, everyone has a purpose — make yours great!

هر کس مکانی دارد، هر کسی هدفی دارد - هدف خود را عالی کنید!

And that brings us to the end of today's episode.

و این ما را به پایان قسمت امروز می رساند.

I do hope you found it useful.

امیدوارم مفید بوده باشه

Until next time, hopefully tomorrow, take very good care and goodbye.

تا دفعه بعد، به امید فردا، خیلی خوب مراقبت کنید و خداحافظ.