Athlete's Foot / Heirloom / Affection - English Addict / ep 246 - LIVE CHAT - Sunday 23rd April 2023

Welcome to today's livestream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well.

امیدوارم حالتون خوب باشه

He We are again.

او ما دوباره هستیم.

We are back, everyone.

همه برگشتیم

Hello there.

سلام.

It's very nice to see you once more.

خیلی خوشحالم که یک بار دیگر شما را می بینم.

We are all together again as live as live can be

همه ما دوباره با هم هستیم، همانطور که زنده می‌توانست

right here across planet Earth on YouTube.

اینجا در سراسر سیاره زمین در YouTube پخش شود.

I hope you are having a good day today.

امیدوارم امروز روز خوبی را سپری کرده باشید.

Here we are, then.

پس ما اینجا هستیم.

I suppose I should say.

فکر کنم باید بگم

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم. آیا

Are you happy?

شما خوشحال هستید؟

I hope you are feeling happy today.

امیدوارم امروز احساس خوشبختی کرده باشید.

Do you have a smile on your face?

آیا لبخند بر لب دارید؟

I hope there is a smile right now on your face because we're back together again.

امیدوارم همین الان لبخندی روی لبت باشه چون دوباره با هم برگشتیم.

It's amazing.

این شگفت انگیز است.

Everyone. I love technology.

هر کس. من عاشق تکنولوژی هستم.

If it wasn't for technology, I wouldn't be here right now talking to

اگر تکنولوژی نبود، من در حال حاضر اینجا نبودم و

you live from England, which is where I am at the moment.

از انگلیس، جایی که در حال حاضر هستم، به صورت زنده با شما صحبت نمی کردم.

Sir, my name is Duncan.

آقا اسم من دانکن است.

I like English, you might say.

شاید بگویید من انگلیسی را دوست دارم.

I am one of those up there.

من یکی از اون بالا هستم

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

I am addicted to English.

من به انگلیسی معتاد هستم.

All my life, from the from before I could walk,

تمام زندگی ام، از زمانی که نمی توانستم راه بروم،

I was trying my best to learn English.

تمام تلاشم را می کردم که انگلیسی یاد بگیرم.

I was.

من بودم.

So that's the introduction out of the way.

بنابراین این مقدمه خارج از راه است.

That's all we needed to do as far as that is concerned.

این تنها کاری است که ما باید انجام دهیم تا آنجا که مربوط می شود.

And thank you for joining me today.

و ممنون که امروز به من ملحق شدید.

It's lovely to see you.

دیدنت لذت بخشه

We have made it all the way to the end of another weekend.

ما آن را به پایان یک آخر هفته دیگر رساندیم. به

We are also approaching the end of April.

پایان فروردین ماه نیز نزدیک می شویم.

It has been a very strange month.

ماه خیلی عجیبی بود.

I don't think I will ever forget this month

فکر نمی کنم به

ever in my life for various reasons.

دلایل مختلف این ماه را هرگز در زندگی ام فراموش نکنم.

Coming up today, we have lots of things to talk about, many things.

امروز در راه است، ما چیزهای زیادی برای صحبت داریم، چیزهای زیادی.

We also have something

ما همچنین

historic happening today

امروز

at 3:00, something that's never happened before.

در ساعت 3:00 یک اتفاق تاریخی داریم، اتفاقی که قبلاً هرگز رخ نداده است.

And we are all going to share it together right here.

و همه ما در اینجا قرار است آن را با هم به اشتراک بگذاریم.

Yes, It's Sunday.

بله، یکشنبه است.

Doo doo doo doo doo doo doo doo.

دوو دوو دوو دوو دوو.

2222 with toot,

2222 با توت،

toot toot toot rooty to to. But

توت توت توت ریشه ای به به. اما

it is Sunday and I hope you are having a good day.

یکشنبه است و امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

It's not too bad I suppose

خیلی بد نیست فکر می کنم

it's okay for those who enjoy the weekend.

برای کسانی که از آخر هفته لذت می برند مشکلی ندارد.

Some people unfortunately have to work during the weekend.

برخی از افراد متأسفانه مجبورند در آخر هفته کار کنند.

What about you?

تو چطور؟

Do you have to work on Saturday and Sunday?

آیا باید شنبه و یکشنبه کار کنید؟

I remember years ago in one of my former jobs

یادم می‌آید سال‌ها پیش در یکی از کارهای قبلی‌ام

that I did when I was just a young person.

که وقتی جوان بودم انجام می‌دادم.

Everyone has to do jobs.

همه باید کارها را انجام دهند.

They have to get involved in a career

آنها باید وارد شغلی شوند

that maybe they did not intend to get into.

که شاید قصد ورود به آن را نداشتند.

But I used to work in it at the weekend.

اما من در آخر هفته در آن کار می کردم.

I hated it.

من از آن متنفر بودم. آیا می

Can I just say I hated working at the weekend?

توانم بگویم از کار کردن در آخر هفته متنفرم؟

I really did.

من واقعا انجام دادم.

And that's probably the reason why I stopped working

و احتمالاً به همین دلیل است که من کار

in that particular profession.

در آن حرفه خاص را متوقف کردم.

If you get what I mean.

اگر منظورم را متوجه شدید

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

We are all back together and it is lovely outside.

ما همه با هم برگشتیم و بیرون خیلی خوب است.

I have to say the weather is rather well.

باید بگم هوا نسبتا خوبه

I suppose I want to say that it's sunny, but it isn't.

من فکر می کنم می خواهم بگویم که هوا آفتابی است، اما اینطور نیست.

But it is rather nice outside. It it's very

اما بیرون نسبتاً خوب است.

I think the word I'm looking for is atmospheric.

فکر می‌کنم کلمه‌ای که به دنبال آن هستم، بسیار جالب است.

It is atmospheric outside at the moment.

در حال حاضر بیرون جو است.

A little misty.

کمی مه آلود

We had some rain earlier and I suppose

ما قبلاً مقداری باران داشتیم و فکر می‌کنم

it is worthwhile mentioning the environment today because I suppose

امروز شایسته است به محیط زیست اشاره کنیم زیرا فکر می‌کنم

a lot of people are talking about the environment this weekend.

بسیاری از مردم در این آخر هفته در مورد محیط زیست صحبت می‌کنند .

Yesterday was Earth Day.

دیروز روز زمین بود. آیا می

Did you know that?

دانستید که؟

Apparently yesterday we were all celebrating the Earth because it's pretty good, really,

ظاهراً دیروز همه ما زمین را جشن می‌گرفتیم، زیرا واقعاً خوب است،

when you think about the billions of years

وقتی به میلیاردها سالی که

it took to make this.

برای ساختن آن طول کشیده فکر می‌کنید.

It's incredible, really.

واقعا باور نکردنی است

So I think really every day should be Earth Day.

بنابراین من فکر می کنم واقعاً هر روز باید روز زمین باشد.

Every day we should be thinking about that.

هر روز باید به این فکر کنیم.

And a lot of people this week

و بسیاری از مردم در این هفته

have been protesting, protecting the environment.

اعتراض کرده اند و از محیط زیست محافظت می کنند.

There are many people who feel strongly about the environment.

افراد زیادی هستند که به شدت نسبت به محیط زیست احساس می کنند.

There are many people protesting. I suppose

تعداد زیادی از مردم معترض هستند. فکر می کنم

these activists

این فعالان

have have one particular fear,

یک ترس خاص دارند

and that is the fact that we only have one planet.

و آن این واقعیت است که ما فقط یک سیاره داریم.

I think that's what they say, isn't it?

من فکر می کنم این چیزی است که آنها می گویند، اینطور نیست؟

They normally say, Mr.

آنها معمولاً می گویند، آقای

Duncan, we only have one planet.

دانکن، ما فقط یک سیاره داریم.

There is no spare planet.

سیاره مازاد وجود ندارد.

We're not quite ready to go to Mars just yet.

ما هنوز برای رفتن به مریخ کاملاً آماده نیستیم.

So there is no planet B,

بنابراین سیاره B وجود ندارد،

We don't have another planet.

ما سیاره دیگری نداریم.

So if we do destroy the earth, I suppose

بنابراین اگر ما زمین را نابود کنیم، فکر می کنم

what they are saying is we don't have an alternative.

آنچه آنها می گویند این است که ما جایگزینی نداریم.

There is no planet B, we only have this.

سیاره B وجود ندارد، ما فقط این را داریم.

So there are people who are worried, concerned about what is happening in the world

بنابراین افرادی هستند که نگران آنچه در جهان اتفاق می افتد

as far as the environment is concerned.

تا آنجا که به محیط زیست مربوط می شود، نگران هستند.

Of course, this is an argument

البته این بحثی است

that has been going on for many, many years.

که سال هاست ادامه دارد.

If I said to you

اگر من در دهه 1960 به شما گفتم

way back in the

1960s, people were worried about the environment

، مردم نگران محیط زیست

and the way mankind was moving

و نحوه حرکت بشر

and the direction we were all going in

و مسیری که همه ما در

then, then I suppose it's been around for at least 60 years.

آن زمان به آن می‌رفتیم، فکر می‌کنم حداقل 60 سال است که وجود داشته است.

So you might say that 50, 60 years ago

بنابراین ممکن است بگویید که 50، 60 سال پیش

people were concerned about exactly the same things

مردم دقیقاً نگران همان چیزهایی بودند:

the environment, war,

محیط زیست، جنگ،

famine,

قحطی،

poverty.

فقر.

So all of those things were issues way back in the past,

بنابراین همه آن چیزها در گذشته مسایلی بودند

and they are still issues now.

و اکنون هم هستند.

I suppose in a way

فکر می کنم به نوعی

it is good that we do have some people around who

خوب است که ما افرادی را در اطراف داریم

who want to keep reminding us about these things.

که می خواهند مدام این چیزها را به ما یادآوری کنند.

However, it is a very difficult conversation to have with anyone.

با این حال، گفتگو با کسی بسیار دشوار است .

When we talk about the environment, you want to protect the environment,

وقتی در مورد محیط زیست صحبت می کنیم، شما می خواهید از محیط زیست محافظت کنید،

but also you want to keep moving forward, you want to keep progressing.

اما همچنین می خواهید به حرکت رو به جلو ادامه دهید، می خواهید به پیشرفت ادامه دهید.

That is the whole point of of existence.

این تمام نقطه وجود است.

Animals in the wild.

حیوانات در طبیعت.

Every day they try to survive another day, and that's what we're doing.

هر روز سعی می کنند یک روز دیگر زنده بمانند و این کاری است که ما انجام می دهیم.

So you might say that many of the technological advances

بنابراین ممکن است بگویید که بسیاری از پیشرفت‌های تکنولوژیکی

that have happened over the past 150 years

که در 150 سال گذشته اتفاق افتاده است

have helped us all in many, many ways.

به جهات مختلف به همه ما کمک کرده است.

However, there are those who think we should start to pull back

با این حال، کسانی هستند که فکر می‌کنند باید

on all of that development, or at least make changes

از همه این پیشرفت‌ها عقب‌نشینی کنیم، یا حداقل تغییراتی ایجاد کنیم

that can move us forward in a positive way.

که می‌تواند ما را به سمت جلو حرکت دهد.

But it is it is a big subject and not one

اما این یک موضوع بزرگ است و

that I have any solutions for today.

امروز راه حلی برای آن ندارم.

So if you are expecting me to come up with any answers to this question, I don't know.

بنابراین اگر از من انتظار دارید که پاسخی برای این سوال داشته باشم، نمی دانم.

I really don't know.

من واقعا نمی دانم.

And I suppose one of the big problems is there are still many countries around the world

و من فکر می کنم یکی از مشکلات بزرگ این است که هنوز کشورهای زیادی در سراسر جهان

waiting to to develop or to become more developed.

در انتظار توسعه یا توسعه بیشتر هستند.

So as that happens, of course, there will be a demand

بنابراین در صورت وقوع، البته تقاضا

for energy, electricity, heat, gas.

برای انرژی، برق، گرما، گاز وجود خواهد داشت.

So those things are not going to go away overnight.

بنابراین این چیزها یک شبه از بین نمی روند.

And I think a lot of people still want to keep their old

و من فکر می کنم بسیاری از مردم هنوز هم می خواهند اتومبیل های قدیمی خود را که با

fossil fuel powered cars as well.

سوخت فسیلی کار می کنند حفظ کنند.

We might talk about that later on, by the way, with Mr.

اتفاقاً ممکن است بعداً با آقای استیو در مورد آن صحبت کنیم

Steve.

.

Yes, Steve will be with us a little bit later on.

بله، استیو کمی بعد با ما خواهد بود.

And I think

و من فکر می کنم

that I think that we might

که ممکن است

we might be talking about that later on with Mr.

بعداً با آقای استیو در مورد آن صحبت کنیم

Steve.

.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see so many people here.

خوشحالم که افراد زیادی را اینجا می بینم.

Oh, hello, Vitus.

اوه، سلام، ویتوس.

Nice to see you here, Vitus. Welcome.

از دیدنت خوشحالم، ویتوس. خوش آمدی.

You are back at the top.

شما به اوج بازگشته اید.

You are the champion of the live chat.

شما قهرمان چت زنده هستید.

Congratulations.

تبریک می گویم.

I had a lovely shave this morning.

امروز صبح یه ریش خوشگل داشتم

Sometimes I don't have a good shave, but this morning my face.

گاهی اوقات اصلاح خوبی ندارم، اما امروز صبح صورتم.

My face feels so smooth After having a shave.

بعد از اصلاح صورت من خیلی صاف می شود.

It's like a baby's bottom, to be honest.

راستش مثل ته بچه است.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Beatrice is here as well.

بئاتریس هم اینجاست.

We are looking forward to seeing you in June.

ما مشتاقانه منتظر دیدار شما در ماه ژوئن هستیم. آیا

Would you like the news?

خبر را دوست دارید؟

Now? There is some news concerning the English

اکنون؟ اخباری در مورد

Rendezvous in Paris at the beginning of June.

میعادگاه انگلیسی در پاریس در اوایل ژوئن وجود دارد.

We have booked

the hotel and the flights.

هتل و پروازها را رزرو کرده ایم.

So it's on.

It's on. It's happening. We are going. We will be there.

پس روشن است.

روشن است. این اتفاق می افتد. ما داریم می رویم. ما آنجا خواهیم بود.

And for those who have got in touch,

و برای کسانی که با شما تماس گرفته اند،

I will be emailing you over the next couple of days

طی چند روز آینده به شما ایمیل خواهم زد

to let you know what is happening and to give you more information.

تا به شما اطلاع دهم که چه اتفاقی می افتد و اطلاعات بیشتری به شما بدهم.

And if you want some information, if you are interested

و اگر اطلاعاتی می خواهید، اگر مایل

in meeting up, I will need

به ملاقات هستید، باید

you to get in touch with me.

با من در تماس باشید.

I will also need some sort of communication, maybe WhatsApp

من همچنین به نوعی ارتباط نیاز دارم، شاید واتس اپ،

because I will be creating a WhatsApp group

زیرا یک گروه واتس اپ

for those who are coming to Paris at the start of June.

برای کسانی که در ابتدای ژوئن به پاریس می آیند ایجاد خواهم کرد.

So the big news at the moment is we have done it.

بنابراین خبر مهم در حال حاضر این است که ما آن را انجام داده ایم.

We've booked the room, we've got a hotel to stay in

ما اتاق را رزرو کرده‌ایم، هتلی برای اقامت داریم

so we don't have to sleep on the streets, although that might be fun.

تا مجبور نباشیم در خیابان بخوابیم، اگرچه ممکن است سرگرم کننده باشد.

You never know who you might meet

شما هرگز نمی دانید چه کسی را ممکن است

on the streets at night in Paris.

در شب در خیابان ها در پاریس ملاقات کنید.

I'm not sure if I want to do that, to be honest,

مطمئن نیستم که بخواهم این کار را بکنم، صادقانه بگویم،

I'm not that brave and I definitely know Mr.

من آنقدرها هم شجاع نیستم و قطعاً می دانم که آقای

Steve isn't.

استیو اینطور نیست.

But we have the hotel, we have the flights we are flying, and that is it.

اما ما هتل داریم، پروازهایی داریم که داریم، و بس.

So far

تا الان

we have one or two people who are definitely coming.

یکی دو نفر داریم که حتما می آیند.

We have some who are not sure.

ما عده ای داریم که مطمئن نیستند.

So if you are interested in joining us in Paris,

بنابراین اگر مایل به پیوستن به ما در پاریس هستید،

the full details will be sent to you.

جزئیات کامل برای شما ارسال خواهد شد.

I know you have to do is get in touch with me.

میدونم که باید با من تماس بگیری

I will put my email address on the screen right now.

آدرس ایمیلم را همین الان روی صفحه می گذارم.

There it is.

ایناهاش.

So if you want to meet up in Paris

بنابراین اگر می خواهید

at the start of June, I will give you the exact dates

در ابتدای ژوئن در پاریس ملاقات کنید، زمانی که با شما تماس گرفتید، تاریخ دقیق را به شما اعلام می کنم

when you get in touch.

.

And I will need also contact details with WhatsApp as well.

و همچنین به جزئیات تماس با WhatsApp نیز نیاز دارم.

I will be creating a group on WhatsApp

من یک گروه در واتس اپ

for those who are attending the rendezvous

برای کسانی که در قرار ملاقات

in Paris, the English Rendezvous,

در پاریس شرکت می کنند ایجاد خواهم کرد، قرار ملاقات انگلیسی،

which is now definitely going ahead.

که اکنون قطعاً در حال انجام است.

It is definitely happening.

قطعا در حال وقوع است.

Vitesse is at the top.

ویتسه در صدر قرار دارد.

Once more on the live chat.

یک بار دیگر در چت زنده.

Can I say hello also

آیا می توانم

to Sebastian watching in Mexico.

به سباستین که در مکزیک تماشا می کند نیز سلام کنم.

A big hello to you.

یک سلام بزرگ به شما

Thank you for joining me today,

از اینکه امروز به من ملحق شدی متشکرم

Christina.

کریستینا.

Hello, Christina.

سلام کریستینا

Half of the workers work on Saturday and Sunday

نیمی از کارگران روزهای شنبه و یکشنبه

may be doctors, shops, police and firefighters.

ممکن است پزشک، مغازه، پلیس و آتش نشان باشند.

Well, I suppose if you are involved in the emergency service,

خب، فکر می‌کنم اگر درگیر خدمات اورژانسی باشید،

then you will have to work or

باید کار کنید یا

maybe you will be expected to work at some very strange hours

شاید از شما انتظار می‌رود که در ساعات بسیار عجیبی کار کنید،

because you have to be always on stand by.

زیرا باید همیشه در حالت آماده باش باشید.

You have to be ready to jump into action.

شما باید آماده باشید تا وارد عمل شوید.

Hello, Also to who else is here today.

سلام، همچنین به چه کسی دیگر امروز اینجاست.

Hello, Alla.

سلام آلا

Watching in Ukraine.

تماشا در اوکراین

Hello to Ukraine.

سلام به اوکراین

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you very much for joining me. Claudia.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم. کلودیا

Hello to Claudia.

سلام به کلودیا

Claudia.

کلودیا

Claudia, it's nice to see you here today.

کلودیا، خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

What's cooking, Claudia?

چه آشپزی است، کلودیا؟

What have you got in your pot today?

امروز در گلدان خود چه دارید؟

We also have Liliane, otherwise known as intelligent.

ما همچنین لیلیان را داریم که به عنوان هوشمند شناخته می شود. نمی‌دانم

I wonder if we could find a win win situation.

آیا می‌توانیم موقعیت برد برد پیدا کنیم.

I read about ancient sources of energy that generated electricity.

من در مورد منابع باستانی انرژی که الکتریسیته تولید می کردند مطالعه کردم.

Literally out of thin air.

به معنای واقعی کلمه از هوا.

There are those who are, at the moment

کسانی هستند که در حال حاضر در حال

investigating, doing research into all of that stuff.

تحقیق هستند و در مورد همه این موارد تحقیق می کنند.

There was something the other day that I read a very interesting article.

روز گذشته چیزی بود که من یک مقاله بسیار جالب خواندم.

I don't know how real or how true it is, but apparently they are.

من نمی دانم چقدر واقعی است یا چقدر درست است، اما ظاهرا آنها هستند.

They are working on a way of transmitting electricity

آنها در حال کار بر روی راهی برای انتقال برق

without wires.

بدون سیم هستند.

I know.

میدانم.

I know what you're thinking.

میدونم به چی فکر میکنی

You're thinking, Mr. Duncan, that doesn't sound real.

شما فکر می کنید، آقای دانکن، واقعاً به نظر نمی رسد.

So there are many ways, many, many, many things that people want to do

بنابراین راه‌های زیادی وجود دارد، خیلی، خیلی چیزها، کارهایی که مردم می‌خواهند

as far as developing energy, new forms of energy,

تا آنجا که انرژی توسعه می‌دهند، اشکال جدید انرژی،

new ways of generating energy.

راه‌های جدید تولید انرژی انجام دهند.

Maybe the source where the energy actually comes from.

شاید منبعی که در واقع انرژی از آنجا می آید.

So these days, we still rely heavily on gas and oil.

بنابراین این روزها هنوز هم به شدت به گاز و نفت متکی هستیم.

So all of that comes from beneath the ground.

بنابراین همه اینها از زیر زمین می آید.

Coal is another one.

زغال سنگ یکی دیگر است.

We still have lots and lots of coal.

ما هنوز مقدار زیادی زغال سنگ داریم.

We have hundreds of thousands of tons, if not more

ما صدها هزار تن

of coal under the ground.

زغال سنگ در زیر زمین داریم.

Still here in the UK

هنوز هم اینجا در بریتانیا

and most of the coal mines have actually closed down over the years.

و اکثر معادن زغال سنگ در طول سال ها تعطیل شده اند.

But there is a big push at the moment because of all of the problems with oil

اما در حال حاضر به دلیل همه مشکلات نفت

and the energy crisis and all of the wars occurring around the world.

و بحران انرژی و همه جنگ‌هایی که در سراسر جهان رخ می‌دهد، فشار زیادی وجود دارد.

A lot of people are worried about

بسیاری از مردم نگران این هستند که

where the energy is going to come from in the future.

انرژی در آینده از کجا تامین شود.

So we still have a lot of coal underground here in the UK,

بنابراین ما هنوز مقدار زیادی زغال سنگ زیرزمینی در اینجا در بریتانیا داریم

and there are many people who would like to see

و افراد زیادی هستند که دوست دارند

the coal mines reopen.

معادن زغال سنگ بازگشایی شوند.

So that is one of the hot topics

بنابراین این یکی از موضوعات داغی است

that is being discussed at the moment as we as we have the Earth Week

که در حال حاضر مورد بحث قرار گرفته است زیرا ما در هفته زمین داریم

and a lot of people thinking about the environment at the moment.

و بسیاری از مردم در حال حاضر به محیط زیست فکر می کنند .

Claudia has Rice in the pot.

کلودیا رایس در قابلمه دارد.

Well, guess what?

خوب حدس بزن چی؟

We had rice last night.

دیشب برنج خوردیم

Mr. Steve made one of his famous

آقای استیو یکی از عدس‌های معروفش را درست کرد

lentil daal Curries, and it was absolutely gorgeous.

و بسیار زیبا بود.

It was very nice.

خیلی خوب بود

Christina, I have not received an email

کریستینا، من ایمیلی

from you.

از شما دریافت نکرده ام.

I have sent emails to everyone so far

من تا به حال برای همه کسانی

who has actually got in touch.

که واقعاً در تماس بوده اند ایمیل ارسال کرده ام.

So if you haven't heard from me,

بنابراین اگر از من چیزی نشنیدید،

please write to the email address

لطفاً به آدرس ایمیلی

that I just showed you and I will sort that out.

که به شما نشان دادم بنویسید و آن را مرتب خواهم کرد.

But we do have quite a few people now interested in joining us.

اما ما افراد زیادی داریم که اکنون علاقه مند به پیوستن به ما هستند.

We are definitely going.

حتما میریم

We are there at the start of June.

اوایل ژوئن آنجا هستیم.

We will be in Paris.

ما در پاریس خواهیم بود.

Maybe we will see you there.

شاید اونجا ببینمت

Very interesting.

بسیار جالب.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟ به

I rang Sav.

ساو زنگ زدم

Hello. Rang.

Have rang have Shukla or Shukla?

سلام. زنگ. آیا

زنگ زده اند شوکلا یا شوکلا؟

Hello to you. Nice to see you here today.

درود بر تو. خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

What time is it in India?

در هند ساعت چند است؟

Oh, I see. Yes, it's much later.

اوه می فهمم. بله، خیلی دیرتر است.

I think it's evening now in India.

فکر کنم الان در هند عصر است.

So today we are talking about lots of things.

بنابراین امروز ما در مورد چیزهای زیادی صحبت می کنیم.

We are talking about

ما در مورد

affection,

محبت،

being affectionate, showing affection.

محبت بودن، ابراز محبت صحبت می کنیم.

That is one of today's subjects.

یکی از موضوعات امروز است.

We are also taking a look at.

ما نیز در حال بررسی هستیم.

Well, today, of course, is a special day.

خوب، امروز، البته، یک روز خاص است.

You may have noticed on the thumbnail for this live stream.

ممکن است روی تصویر کوچک این پخش زنده متوجه شده باشید.

Today is St George's Day here in England.

امروز اینجا در انگلستان روز سنت جورج است.

The patron saint of England is St George.

قدیس حامی انگلستان سنت جورج است.

So all across England today, many people will be flying the English flag.

بنابراین امروز در سراسر انگلستان، افراد زیادی پرچم انگلیس را برافراشته خواهند کرد.

So in that particular case, it has nothing to do with football

بنابراین در آن مورد خاص، ربطی به فوتبال ندارد،

because normally

زیرا معمولاً

people will be waving their England flags when there is a football

مردم پرچم های انگلیس خود را در زمان

match taking place, maybe a big football match.

برگزاری یک مسابقه فوتبال، شاید یک مسابقه بزرگ فوتبال، به اهتزاز در می آورند.

But today it is St George's Day.

اما امروز روز سنت جورج است.

St George is the patron saint of England

سنت جورج قدیس حامی انگلستان است

and apparently he's also the patron

و ظاهراً او

saint of many other countries as well.

قدیس حامی بسیاری از کشورهای دیگر نیز هست.

I think he was he was Turkish.

فکر کنم ترک بود.

Is that true?

آیا این درست است؟

Was he Turkish?

آیا او ترک بود؟

I'm sure St George was Turkish.

مطمئنم سنت جورج ترک بود.

I'm I'm sure if you you know that if you know

مطمئنم اگر می دانید که اگر

the answer, if you think I'm wrong, please let me know.

پاسخ را می دانید، اگر فکر می کنید من اشتباه می کنم، لطفاً به من اطلاع دهید.

But I'm sure he was actually Turkish.

اما من مطمئن هستم که او در واقع ترک بود.

Sebastian.

سباستین

Sebastian.

سباستین

Sebastian.

سباستین

Hello, Sebastian. And Mr. Duncan. Just the name.

سلام سباستین و آقای دانکن فقط اسم

An earthquake mean in English.

زلزله به انگلیسی به معنی زلزله است.

A big tremor.

یک لرزش بزرگ

Or just a soft one?

یا فقط نرم؟

Or do you have another word for the soft one?

یا کلمه دیگری برای نرم افزار دارید؟

Earthquake is when the earth moves.

زلزله زمانی است که زمین حرکت می کند.

Maybe parts of the Earth collide.

شاید قسمت هایی از زمین با هم برخورد کنند.

Or maybe pressure is suddenly released

یا شاید فشار به طور ناگهانی آزاد می شود

and it normally causes a lot of disruption

و به طور معمول باعث ایجاد

damage and loss of life, as we saw a couple of months ago.

صدمات و تلفات جانی زیادی می شود، همانطور که چند ماه پیش دیدیم.

And yes, it but here I will

و بله، اما در اینجا من

be honest with you here we don't have earthquakes,

با شما صادق خواهم بود در اینجا ما زلزله نداریم،

so I don't think we've ever had an earthquake.

بنابراین فکر نمی کنم تا به حال زلزله ای داشته باشیم.

However,

با این حال،

we do sometimes have tremors.

ما گاهی اوقات لرزش داریم.

So we often describe the movement

بنابراین ما اغلب حرکت

of the earth in this country as tremor.

زمین در این کشور را لرزش توصیف می کنیم.

So it means that the earth is moving, but not very much, just a little bit from side to side,

پس به این معنی است که زمین در حال حرکت است، اما نه خیلی، فقط کمی از این طرف به آن طرف،

although sometimes you can feel it, but normally

اگرچه گاهی اوقات می توانید آن را احساس کنید، اما در حالت عادی

it doesn't cause any damage.

هیچ آسیبی ایجاد نمی کند.

So that's the word we use.

پس این کلمه ای است که ما استفاده می کنیم.

We say tremor.

می گوییم لرزش.

Tremor.

لرزش

It is when the earth moves slightly,

زمانی است که زمین کمی حرکت می کند،

nothing too serious, but we do have them here from time to time.

هیچ چیز خیلی جدی نیست، اما ما هر از گاهی آنها را اینجا داریم.

I remember one morning, a long time ago, way back in the 1980s,

یادم می آید یک روز صبح، خیلی وقت پیش، در دهه 1980،

we actually had a very strong earth

واقعاً یک لرزش زمین بسیار شدید داشتیم

tremor and I was still living at home with my mum and I woke up in bed

و من هنوز با مادرم در خانه زندگی می کردم و در رختخواب از خواب بیدار شدم

and my bedroom was moving from side to side.

و اتاق خوابم از این طرف به آن طرف می رفت.

It was going like that and my bed was moving

همینطوری می رفت و تختم حرکت می کرد

and I was very aware that the bed was going from side to side.

و خیلی حواسم بود که تخت از این طرف به آن طرف می رود.

It woke me up and I was a little bit afraid to be honest.

بیدارم کرد و راستش کمی ترسیدم.

So that was quite a long time ago.

پس خیلی وقت پیش بود.

But since then we haven't had many Earth tremors.

اما از آن زمان تاکنون لرزش های زمینی زیادی نداشته ایم.

So if you have a tremor,

بنابراین اگر لرزش دارید، به این

it means you have movement movement, but nothing too serious.

معنی است که حرکت حرکتی دارید، اما هیچ چیز خیلی جدی نیست.

So normally it is not as serious

بنابراین به طور معمول به

as an earthquake, which is good, I suppose.

اندازه یک زلزله جدی نیست، که فکر می کنم خوب است.

Francisco St George attacked

فرانسیسکو سنت جورج به اژدها حمله کرد

the dragon and cut off its head.

و سرش را برید.

You are right. Yes. That is the famous myth.

حق با شماست. آره. این همان افسانه معروف است.

The famous story.

داستان معروف.

Or maybe the famous legend said, because of course,

یا شاید هم افسانه معروف گفته، چون البته الان

I don't want to break the news to you now, so please don't be too upset.

نمی‌خواهم این خبر را به شما بدهم ، پس لطفا زیاد ناراحت نباشید.

But dragons are not real.

اما اژدها واقعی نیستند.

They are mythical creatures.

آنها موجودات افسانه ای هستند.

Mr. Duncan, how could you do that?

آقای دانکن، چطور توانستید این کار را انجام دهید؟

There are people on the planet who believe in Father Christmas.

افرادی روی کره زمین هستند که به کریسمس پدر اعتقاد دارند.

They believe that the Earth is flat.

آنها معتقدند زمین صاف است.

They believe

آنها

in dragons.

به اژدها اعتقاد دارند.

So I do have to be careful.

پس من باید مراقب باشم

I don't want to ruin anyone's, anyone's illusion of the world around them.

من نمی‌خواهم توهم هیچ‌کس، هیچ‌کس نسبت به دنیای اطرافش را خراب کنم.

Honestly, SATURNO, are we sure that the energy

راستش Saturno، آیا ما مطمئن هستیم که

transition is good for the earth?

انتقال انرژی برای زمین خوب است؟

How much energy is needed to get the transition?

چقدر انرژی برای رسیدن به انتقال لازم است؟

And that energy comes from fossils

و این انرژی از فسیل ها می آید

and how many people will pay for it by losing their jobs?

و چند نفر با از دست دادن شغل خود هزینه آن را پرداخت می کنند؟

Well, any change, anything that changes

خوب، هر تغییری، هر چیزی که

on a large scale normally has an effect.

در مقیاس بزرگ تغییر کند، معمولاً تأثیر دارد.

It's really hard to avoid that.

اجتناب از آن واقعاً سخت است.

So I remember in the 1980s when computers

بنابراین به یاد می‌آورم در دهه 1980 زمانی که رایانه‌ها

and machinery was becoming more,

و ماشین‌آلات بیشتر می‌شدند،

well, I suppose I want to say clever, but it was becoming more automated.

خوب، فکر می‌کنم می‌خواهم بگویم هوشمندانه‌تر می‌شد، اما خودکارتر می‌شد.

So robots in the 1980s

بنابراین ربات ها در دهه 1980

started building cars and it still happens to this very day.

شروع به ساخت اتومبیل کردند و هنوز هم تا به امروز این اتفاق می افتد.

So a lot of car assembly is actually done by machines,

بنابراین بسیاری از مونتاژ خودروها در واقع توسط ماشین ها انجام می شود

not by people.

نه توسط افراد.

So I suppose every time we make a leap forward,

بنابراین تصور می‌کنم هر بار که ما یک جهش به جلو انجام می‌دهیم،

every time we we advance, quite often

هر بار که جلو می‌رویم، اغلب اوقات

there is some sort of negative effect that occurs as well.

نوعی اثر منفی نیز رخ می‌دهد. به

I think it is unavoidable.

نظر من اجتناب ناپذیر است.

It is unavoidable in any situation when you start to make changes

در هر شرایطی اجتناب ناپذیر است، وقتی شروع به ایجاد تغییرات می کنید

or when you make advances in certain things, you move forward.

یا وقتی در موارد خاصی پیشرفت می کنید، جلو می روید.

I think it's always difficult to stop or to prevent

من فکر می کنم همیشه متوقف کردن یا جلوگیری

some sort of negative side effect from occurring.

از بروز برخی از عوارض جانبی منفی دشوار است.

I think so,

من فکر می کنم اینطور است،

yes. Apparently there was intelligent one day

بله. ظاهراً یک روز

there was an earth tremor in Kiev way back in the 1970s.

یک لرزش زمین در کیف در دهه 1970 هوشمند بود.

It was a it was quite an event for my parents.

این یک رویداد کاملاً برای والدین من بود.

Well, we have them quite often here.

خوب، ما اغلب آنها را اینجا داریم.

We have earth tremors, but we've never had earthquakes.

ما زمین لرزه داریم، اما هرگز زمین لرزه نداشته ایم.

We've never had anything that's caused large amounts of damage.

ما هرگز چیزی نداشته ایم که خسارت زیادی به بار آورده باشد.

Mr. Steve will be here soon.

آقای استیو به زودی اینجا خواهد بود.

Oh, another thing we're looking at today,

اوه، چیز دیگری که امروز به آن نگاه می کنیم،

we are going to look at this thing that I have in my hand.

این چیزی است که در دست دارم.

I won't show it to you just yet, but this is something

من هنوز آن را به شما نشان نمی دهم، اما این چیزی است که

we are also going to talk about today.

امروز نیز در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Can you see it?

میتونی ببینیش؟

Can't quite see it,

نمی توانم کاملاً آن را ببینم،

but I will show it to you later on

اما بعداً آن را به شما نشان خواهم داد

and we will be talking about that as well, where Mr.

و در مورد آن نیز صحبت خواهیم کرد، جایی که آقای

Steve joins us, which will be happening in a few moments from now.

استیو به ما ملحق می شود، که تا چند لحظه دیگر اتفاق می افتد.

So Steve will be here.

پس استیو اینجا خواهد بود.

We are also playing fill in the blanks as well.

همچنین در حال بازی پر کردن جاهای خالی هستیم.

So lots of things to look forward to.

بنابراین چیزهای زیادی باید منتظر بود.

Don't go away.

نرو

Stay here.

این جا بمان.

There is still lots to come.

هنوز چیزهای زیادی در راه است.

English addict is with you. Live.

معتاد انگلیسی با شماست. زنده.

Oh, I enjoyed that very much.

اوه خیلی لذت بردم

I am getting excited because we are going to have a holiday in June.

من دارم هیجان زده می شوم زیرا قرار است در ژوئن تعطیلات داشته باشیم.

We are going away.

ما در حال رفتن هستیم.

I don't think we are going to the beach, though, unfortunately.

من فکر نمی کنم که ما به ساحل برویم، هر چند، متاسفانه.

But we will be going away somewhere.

اما ما یک جایی خواهیم رفت.

Very special indeed. Now

واقعا خیلی خاص حالا

Here we go.

ما به اینجا می رویم.

There you are.

شما آنجا هستید.

Hello there. Look. Look who's with me.

سلام. نگاه کن ببین کی با منه

Look who's decided to join me.

ببین چه کسی تصمیم گرفته به من بپیوندد

Isn't it amazing?

شگفت انگیز نیست؟

Yes, he's back. Everyone.

بله، او برگشته است. هر کس.

Mr. Steve is with us once again.

آقای استیو یک بار دیگر با ما است.

And I know a lot of people will be excited to see you here, Steve, because.

و من می دانم که بسیاری از مردم از دیدن شما در اینجا هیجان زده خواهند شد، استیو، زیرا.

Because people get very excited when you're here.

چون وقتی شما اینجا هستید مردم خیلی هیجان زده می شوند.

I don't quite understand that, but never mind.

من این را کاملاً درک نمی کنم، اما مهم نیست.

I won't.

من نمی خواهم.

I won't doubt it and I won't criticise it,

من شک نمی کنم و از آن انتقاد نمی کنم،

because if you get excited to see me, then I'm.

زیرا اگر شما از دیدن من هیجان زده شوید، پس من هستم.

Pleased I said I'm pleased as well.

خوشحال گفتم من هم راضی هستم.

I'm pleased that you're excited to see me.

از دیدن من خوشحالم.

I'm also pleased that you're excited.

من هم خوشحالم که شما هیجان زده اید.

You are excited to see Mr. Steve.

شما از دیدن آقای استیو هیجان زده اید.

Maybe, maybe you will be seeing as in real life,

شاید، شاید مثل زندگی واقعی، می بینید،

can you imagine that walking up to us

می توانید تصور کنید که در خیابان به سمت ما قدم بزنید

in the street and saying, You're Mr.

و بگویید، شما آقای

Duncan, Can I touch you?

دانکن هستید، می توانم شما را لمس کنم؟

Well, I should be excited to be walking up to the people that we know

خوب، من باید هیجان زده باشم که به سراغ افرادی می‌روم که می‌شناسیم

and saying hello because we don't know what they look like.

و سلام می‌کنم، زیرا نمی‌دانیم آنها چه شکلی هستند.

And that's going to be very interesting.

و این بسیار جالب خواهد بود.

I should be honoured to meet whoever comes to gay party. Yes.

من باید مفتخر باشم که با کسی که به مهمانی همجنسگرایان می آید ملاقات کنم. آره.

So just in case you don't know what we're talking about, we are actually having an English rendezvous

بنابراین فقط در صورتی که ندانید در مورد چه چیزی صحبت می کنیم، در واقع در ابتدای ژوئن یک میعادگاه انگلیسی داریم

at the beginning of June.

.

We have people on the list already.

ما در حال حاضر افرادی را در لیست داریم.

There will be a WhatsApp group for the those attending

یک گروه واتس اپ برای شرکت کنندگان وجود خواهد داشت

and I will give you the dates and all of the information.

و من تاریخ و تمام اطلاعات را در اختیار شما قرار می دهم .

All you have to do is send me an email and give me some information about yourself.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که یک ایمیل برای من ارسال کنید و اطلاعاتی در مورد خودتان به من بدهید.

Of course.

البته.

And I will also need your WhatsApp number as well.

و همچنین به شماره واتساپ شما نیز نیاز دارم.

And I'm going to create a group.

و من قصد دارم یک گروه ایجاد کنم.

I will be in the group.

من در گروه خواهم بود.

I've already been asked already.

قبلاً از من سؤال شده است.

Mr. Duncan, will you be in the group?

آقای دانکن، شما در گروه خواهید بود؟

Yes, of course I will.

بله، البته که خواهم کرد.

I will be in the group.

من در گروه خواهم بود.

We will share the information with you in the group.

ما اطلاعات را در گروه با شما به اشتراک خواهیم گذاشت.

And then as we get closer and closer to the day when we meet up,

و سپس هر چه به روز ملاقات نزدیکتر و نزدیکتر می شویم ،

which which of course will be about five weeks from now, five weeks.

که البته حدوداً پنج هفته بعد، پنج هفته خواهد بود.

We're going to meet anyway. Top of the Eiffel Tower.

به هر حال قراره ملاقات کنیم بالای برج ایفل.

I think that'd be a good place to meet.

فکر می کنم مکان خوبی برای ملاقات باشد.

Well, that will be one of the things we will be discussing away from here.

خوب، این یکی از مواردی خواهد بود که ما از اینجا در مورد آن بحث خواهیم کرد.

So I believe.

پس من معتقدم.

Louis Oh, can I just say Luis Mendez is here.

لوئیس اوه، می توانم فقط بگویم لوئیس مندز اینجاست.

Today and said hello to everybody.

امروز و به همه سلام کردم. به

Allow me to say hello and welcome to all my, your,

من اجازه دهید به همه

our lovely viewers from across the globe.

بینندگان دوست داشتنی من از سراسر جهان سلام و خوش آمد بگویم.

And it's lovely to be here.

و اینجا بودن بسیار دوست داشتنی است.

It is very nice to be here.

اینجا بودن خیلی خوبه

Louis Mendez has asked where we are staying,

لویی مندز پرسیده است که ما کجا اقامت داریم،

which hotel?

کدام هتل؟

Well, it is in Paris.

خوب، در پاریس است.

It has a bed, it has a toilet and that's that.

تخت دارد، توالت دارد و بس.

Well, that's really it. That's if you go into Booking.com.

خوب، واقعاً همین است. این در صورتی است که به Booking.com بروید.

And so the hotels in order of the most expensive one

و بنابراین، هتل‌ها به ترتیب گران‌ترین هتل‌ها

and then whatever comes at the top, that's where we're staying.

و سپس هر آنچه در بالای آن قرار می‌گیرد، همان جایی است که ما اقامت می‌کنیم.

That's it.

خودشه.

It's basically it's basically the back of the train station.

این اساساً پشت ایستگاه قطار است.

There are a couple of mattresses on the floors to Duncan.

چند تشک در طبقات دانکن وجود دارد. دیشب و امروز صبح

I've had a very stressful

حالم خیلی پر استرس بود

well, evening last night and this morning.

.

Can I just say, Oh, Steve, Steve and technology.

می توانم فقط بگویم، اوه، استیو، استیو و تکنولوژی.

Well, it's not the technology.

خوب، این تکنولوژی نیست.

Well, it's I hate booking things online to face the technology.

خوب، من از رزرو آنلاین چیزها برای مواجهه با فناوری متنفرم.

That's not really because I get I get on with it

این واقعاً به این دلیل نیست که من مانند هر یک از شما با آن ادامه می دهم

as anyone any of you.

.

I expect a lot of you have booked holidays online

من انتظار دارم که بسیاری از شما تعطیلات را به صورت آنلاین

through places like Expedia or Booking.com.

از طریق مکان هایی مانند Expedia یا Booking.com رزرو کرده باشید.

I mean, in the old days, I say back in the day.

یعنی در قدیم می گویم به روزگار.

The additionally you just.

علاوه بر این شما فقط.

Went to the estate, not estate agent, you went to the travel agents.

به املاک رفتی، نه آژانس املاک، به آژانس های مسافرتی رفتی.

It could get you could get to the estates cook estate agent.

ممکن است شما را به آژانس املاک آشپز املاک برساند.

And you just say, right, I want to go here on these dates.

و شما فقط می گویید، درست است، من می خواهم در این تاریخ ها به اینجا بروم.

And they'd come up with an idea suggestions, and they do it all for you.

و آنها با یک پیشنهاد ایده می آیند و همه این کار را برای شما انجام می دهند.

Not these days. You have to.

این روزها نه تو باید.

Oh, all the different permutations and the.

آه، همه جایگشت های مختلف و.

Yeah. And the.

Do you want a room with breakfast. Do you want.

آره و.

آیا اتاقی با صبحانه می خواهید؟ آیا شما می خواهید.

Oh there's so many different.

اوه خیلی فرق داره

Oh it just drives me nuts anyway. No Mr. Duncan.

اوه به هر حال من را دیوانه می کند. نه آقای دانکن

Let's not relive that. I hated every minute of it.

بیایید آن را دوباره زنده نکنیم. از هر دقیقه آن متنفر بودم.

It took me, well, probably at 12 hours to sort it all out.

خوب، احتمالاً 12 ساعت طول کشید تا همه چیز را مرتب کنم.

I did. I did say I would offer to help, but.

من کردم. من گفتم پیشنهاد کمک می کنم، اما.

But you wanted to take over, as you always do.

اما مثل همیشه می‌خواستی مسئولیت را به دست بگیری.

Mr. said that he wanted it to be done. Otherwise.

آقا گفت می خواهم این کار انجام شود. در غیر این صورت.

That doesn't make any sense, actually.

این هیچ معنایی ندارد، در واقع.

Okay.

باشه.

So do you really want to start peeling that onion?

پس آیا واقعاً می خواهید پوست آن پیاز را شروع کنید؟

Okay, so.

باشه پس

Oh, by the way, Pedro, I could join your WhatsApp group.

اوه، اتفاقا پدرو، من میتونم به گروه واتساپ شما بپیوندم.

Now, now that I'm not working, you send me a reminder about that.

حالا که من کار نمی کنم، شما برای من یادآوری کنید.

But we won't be joining any other WhatsApp.

اما ما به هیچ واتس اپ دیگری نخواهیم پیوست.

Well, I might because Petra's is asking before I see.

خب، ممکن است چون پترا قبل از اینکه ببینم می پرسد.

You need a.

شما نیاز به یک.

WhatsApp. Group.

واتس اپ. گروه.

You know what a WhatsApp group is that you? Yes.

میدونی تو چه گروه واتساپ هستی؟ آره.

Okay then I've.

باشه پس من دارم

Got I'm you know, it's a private group where people can secretly

فهمیدم، این یک گروه خصوصی است که افراد می توانند مخفیانه

send messages to each other.

برای یکدیگر پیام ارسال کنند.

But yeah, yeah.

اما آره آره

And anyway, we're missing the point today that the important thing can I just teaching.

و به هر حال، ما امروز این نکته را از دست می دهیم که چیز مهمی که می توانم فقط تدریس کنم.

English is lonely.

انگلیسی تنهاست

Steve Yeah,

استیو آره،

okay. Steve just, just, just.

باشه استیو فقط، فقط، فقط. می

We've got to get this across, you see, Or else I'm going to get lots and lots of emails about this.

بینید که باید به این موضوع برسیم، وگرنه من ایمیل های زیادی در این مورد دریافت خواهم کرد.

Paris is happening.

پاریس در حال وقوع است.

It's official.

رسمی است.

We've booked, We have a hotel, we have flights, we're going there.

رزرو کردیم، هتل داریم، پرواز داریم، می‌رویم آنجا.

We will be there at the start of June.

ما در ابتدای ژوئن آنجا خواهیم بود.

I will create a WhatsApp

من یک گروه واتس اپ

group for those going to the meet up.

برای کسانی که به جلسه می روند ایجاد خواهم کرد. به

So that's why I don't want to get any confusion.

همین دلیل است که من نمی خواهم دچار سردرگمی شوم.

So this is not for teaching English,

بنابراین این برای آموزش زبان انگلیسی نیست،

this is for the meet up in Paris.

این برای ملاقات در پاریس است.

We have to be clear of that because I will get lots of emails

ما باید این موضوع را روشن کنیم زیرا امروز ایمیل های زیادی

today from people that say, Can I join your English group?

از افرادی دریافت خواهم کرد که می گویند، آیا می توانم به گروه انگلیسی شما بپیوندم؟

Well, it isn't adding English group.

خوب، گروه انگلیسی را اضافه نمی کند.

No free English lessons.

بدون آموزش رایگان انگلیسی

Well, what I'm saying is my email box will just get confusing.

خوب، چیزی که من می گویم این است که صندوق ایمیل من فقط گیج کننده خواهد شد.

I won't know who's coming to the

من نمی دانم چه کسی به

to the meetup and who just wants to learn English.

جلسه می آید و چه کسی فقط می خواهد انگلیسی یاد بگیرد.

So you say to me, Steve, No, no, you know.

بنابراین شما به من می گویید، استیو، نه، نه، می دانید.

We know who's coming to the group.

ما می دانیم چه کسی به گروه می آید.

Yes, emailing you that say to right.

بله، به شما ایمیل می‌زند که می‌گوید به سمت راست.

What did you just hear what I said.

چی شنیدی چی گفتم

Okay, probably enough.

باشه احتمالا کافیه

The Inaki understands perfectly what I mean about having to book things online. Yes.

Inaki کاملاً منظور من از رزرو آنلاین چیزها را درک می کند. آره.

It's so stressful.

خیلی استرس داره

And then, and then you get sort of halfway through and then something goes wrong with a computer

و سپس، و سپس تا نیمه راه می‌روید و بعد مشکلی با رایانه پیش می‌آید

or you go back to look at something else and then it gets rid of all your searches.

یا برمی‌گردید و به چیز دیگری نگاه می‌کنید و سپس از شر تمام جستجوهای شما خلاص می‌شود.

You have to start all over again.

شما باید همه چیز را از نو شروع کنید.

It's I just hate it. I'm sure no one wants to hear.

فقط ازش متنفرم مطمئنم کسی نمی خواهد بشنود.

No one wants to hear you moaning about about not being able to use a computer.

هیچ‌کس نمی‌خواهد صدای ناله‌های شما در مورد عدم توانایی استفاده از رایانه را بشنود.

I'm sure of it.

من از آن مطمئن هستم.

So this weekend we have the London Marathon.

بنابراین این آخر هفته ما ماراتن لندن را داریم.

Today I am going to take a guess.

امروز قصد دارم حدس بزنم.

I don't know who won, but I'm going to guess it was someone from Ethiopia.

نمی‌دانم چه کسی برنده شد، اما حدس می‌زنم فردی از اتیوپی بود.

I'm pretty sure of it because.

من تقریباً از آن مطمئن هستم زیرا.

Because it always is.

چون همیشه هست.

So I'm pretty pretty sure I'm going to put a good bet on that.

بنابراین من تقریباً مطمئن هستم که روی آن شرط بندی خوبی خواهم گذاشت.

I wish I wish you could take bets and put bets on

ای کاش می توانستید شرط بندی کنید و روی اینکه

which nationality will win the London Marathon.

کدام ملیت در ماراتن لندن برنده می شود، شرط بندی کنید.

So it took place today.

بنابراین امروز برگزار شد.

I don't know if it was successful because lots of rioters

نمی‌دانم موفقیت‌آمیز بود یا نه، زیرا بسیاری از آشوب‌گران

and protesters are around at the moment

و معترضان در حال حاضر در اطراف هستند و

trying to disrupt everything in London because they are worried about this thing up here.

تلاش می‌کنند همه چیز را در لندن به هم بزنند، زیرا آنها نگران این موضوع هستند.

You say they're worried about that just above Mr.

شما می گویید که آنها نگران این هستند که درست بالای

Steve's head, the earth.

سر آقای استیو، یعنی زمین.

Yes. It's in trouble.

آره. به دردسر افتاده است.

Apparently, the earth is in trouble.

ظاهراً زمین دچار مشکل شده است.

It's having a lot of problems at the moment.

در حال حاضر مشکلات زیادی دارد.

The earth is fine.

زمین خوب است.

We are we are the cause of it.

ما هستیم که مسبب آن هستیم.

I've got to fetch something.

من باید چیزی بیاورم

Mr. Duncan, can you hold the fort for 2 minutes?

آقای دانکن، می توانید قلعه را 2 دقیقه نگه دارید؟

You've got to fetch something. Yes.

باید چیزی بیاوری آره.

Okay.

Because of what's going to happen at a certain time.

باشه.

به خاطر اتفاقی که قرار است در یک زمان خاص بیفتد.

Oh, yes. Oh, I knew you'd forget.

آه بله. اوه میدونستم فراموش میکنی

Oh, I've been busy booking flights and things.

اوه، من مشغول رزرو پرواز و چیزهایی بودم.

Yes, we can. We know that. Okay, I did.

بله ما میتوانیم. ما آن را میدانیم. باشه، انجام دادم.

I did say to Steve, I said, please bring your mobile phone downstairs with you.

من به استیو گفتم، لطفا تلفن همراهت را با خودت بیاور پایین.

And he hasn't.

و او این کار را نکرده است.

I bet I bet he's not even charged it.

شرط می بندم که او حتی آن را شارژ نکرده است.

I bet it's not even charged up the reason

شرط می بندم که حتی شارژ نشده است، دلیل

why I am so excited today about Mr.

اینکه من امروز در مورد تلفن همراه آقای استیو بسیار هیجان زده هستم، این است که

Steve's mobile phone is because something today is happening

امروز اتفاقی می افتد

that's quite spectacular,

که کاملاً دیدنی است،

something that's never happened before.

چیزی که قبلاً هرگز اتفاق نیفتاده است.

And it involves our mobile phones,

و این شامل تلفن های همراه ما می شود،

apparently At 3:00 today, we are all going to receive

ظاهراً در ساعت 3:00 امروز، همه ما

a warning message from the government.

یک پیام هشدار از طرف دولت دریافت خواهیم کرد.

So to everyone's cell phones in this country

بنابراین به تلفن های همراه همه در این کشور

that we are all going to receive a message.

که همه ما قرار است یک پیام دریافت کنیم.

So we're going to wait at 3:00.

بنابراین ما ساعت 3:00 منتظر خواهیم بود.

Steve has his phone, have You turned the sound up

استیو تلفنش را دارد، آیا صدا

and everything because it will make a noise.

و همه چیز را بالا می بری زیرا صدا ایجاد می کند.

You say it was is going to make a little noise when it comes through and you've.

شما می گویید وقتی از راه می رسد کمی سر و صدا ایجاد می کند و شما این کار را می کنید.

Got 17% battery life left. Of course. That's what I say.

عمر باتری 17 درصد باقی مانده است. البته. این چیزی است که من می گویم.

Was I right?

درست گفتم؟

You see, I said that I said if he hasn't charged, his phone just isn't.

ببین من گفتم گفتم اگه شارژ نکرده گوشیش نیست.

Can I've been stressing anyway on this trip to Paris.

آیا می توانم به هر حال در این سفر به پاریس استرس داشته باشم؟

Although to be honest with you, everything in Mr.

اگر چه صادقانه بگویم، همه چیز در

Steve's life involves a certain amount of stress.

زندگی آقای استیو مقدار خاصی از استرس را در بر می گیرد.

To be honest. Pedro's doing his job.

صادقانه بگویم. پدرو داره کارش رو انجام میده

So It's okay, Steve.

پس اشکالی نداره استیو.

So at 3:00 and 3:00, the thing

بنابراین در ساعت 3:00 و 3:00، چیزی که می

I was going to say,

خواستم بگویم،

we have this emergency message coming through from the government.

ما این پیام اضطراری را از طرف دولت دریافت می کنیم.

It's just a test.

این فقط یک آزمایش است.

So it's not something that's really happening.

بنابراین این چیزی نیست که واقعاً اتفاق بیفتد.

It's not a bad thing that's rarely occurring.

این چیز بدی نیست که به ندرت اتفاق می افتد.

Yes, but it's a test

بله، اما این یک آزمایش است

and it might it might actually be something like this.

و ممکن است در واقع چیزی شبیه به این باشد.

I'm not sure what it would be like, but it might be something like this.

من مطمئن نیستم که چگونه خواهد بود، اما ممکن است چیزی شبیه به این باشد.

Mr. Steve, Look, there's a warning.

آقای استیو، نگاه کنید، یک هشدار وجود دارد.

Warning, warning, warning.

هشدار، هشدار، هشدار.

Don't panic, don't panic, that sort of thing.

نترس، نترس، از این جور چیزها.

So I think that's that might be what happens if they hit 3:00?

بنابراین من فکر می کنم که اگر آنها ساعت 3:00 را بزنند ممکن است این اتفاق بیفتد؟

We've no. Idea. So it's just a test.

ما نداریم اندیشه. پس این فقط یک آزمایش است.

So every person in the UK will receive this message

بنابراین همه افراد در بریتانیا،

on our on our phones, everyone, including us.

از جمله ما، این پیام را در تلفن های خود دریافت خواهند کرد.

So all of our phones, all of the equipment here in the studio will suddenly light up

بنابراین همه تلفن‌های ما، همه تجهیزات اینجا در استودیو ناگهان

with the emergency message.

با پیام اضطراری روشن می‌شوند.

But it is just a test.

اما این فقط یک آزمایش است.

So that is happening in just under 14 minutes from now.

بنابراین این اتفاق در کمتر از 14 دقیقه از هم اکنون رخ می دهد.

So stay with us.

پس با ما همراه باشید

Stay with this for a bit of excitement courtesy of the UK government.

با این موضوع همراه باشید تا کمی از هیجان دولت بریتانیا لذت ببرید.

It sounds odd, doesn't it?

عجیب به نظر می رسد، اینطور نیست؟

I've never, ever heard of this, ever.

من هرگز، هرگز در مورد این نشنیده ام، هرگز.

The government trying to messages it wants to test some kind of.

دولت تلاش می کند تا پیام هایی را ارسال کند که می خواهد به نوعی آزمایش کند.

It sounds a bit ominous to me. Ominous.

برای من کمی بد به نظر می رسد. شوم.

There's a good. Word.

خوب وجود دارد. کلمه.

Well, it's just a new piece of technology.

خوب، این فقط یک تکه فناوری جدید است.

So in the 1950s in the United States,

بنابراین در دهه 1950 در ایالات متحده،

they were they were so afraid of communism

آنقدر از کمونیسم می ترسیدند

that there was a lot of paranoia around some of it.

که پارانویای زیادی در اطراف برخی از آن وجود داشت.

Some of it was was real and some of it some of it was made up.

برخی از آن واقعی بود و برخی دیگر ساخته شده بود.

But a lot of people were very afraid that maybe something bad was going to happen.

اما بسیاری از مردم بسیار ترسیدند که شاید اتفاق بدی بیفتد.

So quite often in the United States, they would have these these tests and practices.

بنابراین اغلب در ایالات متحده، آنها این آزمایش ها و تمرین ها را انجام می دهند.

Children in school would have

کودکان در مدرسه باید

to hide under their desks, things like that.

زیر میزهای خود پنهان شوند، چیزهایی از این قبیل.

And so there were there were lots of what we call air raids

و بنابراین، موارد زیادی وجود داشت که ما آنها را حملات هوایی می نامیم

where you have to hide yourself away just in case something bad happens.

که در آن شما باید خود را پنهان کنید تا در صورت وقوع اتفاق بدی.

So, yeah, so that's what we're having today.

بنابراین، بله، پس این چیزی است که امروز داریم.

So are you mentioning Pedro?

پس از پدرو نام می بری؟

But as Ted is gone, I think now

اما چون تد رفته، فکر می کنم حالا

Pedro as as Pedro does, he comes in for a few minutes, says hello, and then goes, which I saw him

پدرو مثل پدرو، چند دقیقه ای وارد می شود، سلام می کند و بعد می رود، که من او را

Christine as Christine to send you an email.

کریستین در نقش کریستین دیدم تا به شما ایمیل بفرستم.

Yes, I've already mentioned that.

بله، قبلاً به آن اشاره کردم.

Oh, right. Okay. Right. Okay.

درسته. باشه. درست. باشه.

This is this is one of the reasons why watching

این یکی از دلایلی است که تماشای

the live stream is a good just.

پخش زنده یک اتفاق خوب است.

Yes. Yeah.

آره. آره

Which can be very exciting.

که می تواند بسیار هیجان انگیز باشد.

Stomach sleeping rough.

معده خشن می خوابد.

So we'll expect to see him in a tent.

پس انتظار داریم او را در چادر ببینیم.

I guess we'll bring you some food, we'll bring you some scraps.

حدس می زنم برایت غذا بیاوریم، برایت ضایعات بیاوریم.

To be honest with, you will fit in quite well because there are lots

صادقانه بگویم، شما خیلی خوب جا می شوید زیرا تعداد زیادی

of people sleeping on the streets now in tents.

از مردم اکنون در خیابان ها در چادر می خوابند.

As you can sleep by the by the banks of the Seine.

همانطور که می توانید در کنار ساحل رود سن بخوابید.

Yeah,

آره

maybe.

شاید

Maybe we will see you begging for money.

شاید ببینیم که در حال التماس پول هستید.

And that's. It. And I'll.

و این است. آی تی. و من خواهم.

Where else? Maybe.

کجا دیگر؟ شاید.

Maybe around the back of the wall right there now.

شاید همین الان پشت دیوار.

Yeah. What goes on there?

آره آنجا چه خبر است؟

I don't know. What?

من نمی دانم. چی؟

The Trocadero.

تروکادرو

I'm just mentioning another place. Right.

من فقط به جای دیگری اشاره می کنم. درست.

You've mentioned the Eiffel Tower and the River Seine.

شما به برج ایفل و رودخانه سن اشاره کردید.

You see, these are a pretty rudimental, rudimentary sort of places, aren't they?

می بینید، این ها مکان های بسیار ابتدایی و ابتدایی هستند ، اینطور نیست؟

When you think about when.

We get to bring you your name. Badges.

وقتی به زمان فکر می کنید.

ما باید نام شما را برای شما بیاوریم. نشان ها

Yeah, we.

آره، ما

We know who you are.

ما شما را میشناسیم.

Yeah, well, that's all being arranged.

بله، خوب، همه چیز در حال تنظیم است.

You see, we might even have lanyards, so you've got to do that.

می بینید، ما حتی ممکن است تسمه هایی داشته باشیم، بنابراین شما باید این کار را انجام دهید. می

You see.

So this is what the WhatsApp group is for.

بینید.

بنابراین این همان چیزی است که گروه WhatsApp برای آن است.

The WhatsApp group is there so

گروه واتس اپ وجود دارد، بنابراین

we can arrange everything with all those attending.

ما می توانیم همه چیز را با همه کسانی که در آن شرکت می کنند ترتیب دهیم.

I need names and that I can just do all that.

من به اسامی نیاز دارم و می توانم همه این کارها را انجام دهم. می

You see Inaki sleeping rough means that you're basically sleeping on the street

بینید که ایناکی خشن می خوابد یعنی شما اساساً در خیابان می خوابید

because you haven't got a hotel room for whatever reason.

زیرا به هر دلیلی اتاق هتل ندارید.

If you sleep rough, if you get round to somebody's house

اگر خشن می‌خوابید، اگر به خانه کسی می‌روید

and you just sleep on the settee, you could say that is sleeping rough.

و فقط روی میز می‌خوابید، می‌توانید بگویید که خشن می‌خوابید.

Yeah.

But usually sleeping rough means outside.

آره

اما معمولاً خشن خوابیدن به معنای بیرون است.

Maybe on a park bench, maybe in a tent on the street, something like that.

شاید در یک نیمکت پارک، شاید در یک چادر در خیابان، چیزی شبیه به آن.

You don't have a roof over your head. Yeah.

شما سقفی بالای سر ندارید. آره

You're homeless. Homeless.

تو بی خانمانی بی خانمان.

Being homeless.

بی خانمان بودن

Tramp.

با صدا راه رفتن.

I don't know why we sound so jolly about it, but it's an awful thing.

من نمی دانم چرا ما در مورد آن اینقدر با مزه به نظر می رسیم، اما این یک چیز وحشتناک است.

Well, where's the worst place you've ever slept?

خوب، بدترین جایی که تا به حال خوابیده اید کجاست؟

I probably.

من احتمالا

I wasn't.

من نبودم

Was the worst person I've ever slept.

بدترین کسی بود که تا به حال خوابیدم

Yeah, that's the question.

آره سوال همینه

It wasn't when we were young, but I'm just trying to think, you know, we.

زمانی که ما جوان بودیم نبود، اما من فقط سعی می کنم فکر کنم، می دانید، ما.

My parents took us on a

پدر و مادرم ما را به یک

trip to Spain, and we drove.

سفر به اسپانیا بردند و ما رانندگی کردیم.

We went across the channel in

ما با فری از کانال عبور کردیم

a Ferry, and Dad drove, and we drove halfway through France,

و پدر رانندگی کرد و ما تا نیمه فرانسه را طی کردیم،

but we couldn't get there in the time Dad had allocated.

اما در مدت زمانی که بابا اختصاص داده بود نتوانستیم به آنجا برسیم.

So we had to stay overnight at a hotel, but we didn't because they couldn't afford a hotel.

بنابراین مجبور شدیم یک شب در هتل بمانیم، اما این کار را نکردیم زیرا آنها توانایی خرید هتل را نداشتند.

So we slept in the car. Of course.

پس تو ماشین خوابیدیم. البته.

On the edge of on the edge of some sort of

در لبه لبه نوعی

construction site.

سایت ساخت و ساز.

And then we woke up the next morning to all these trucks all trundling around us.

و سپس صبح روز بعد با دیدن همه این کامیون ها که همه در اطراف ما حرکت می کردند از خواب بیدار شدیم.

Oh, my God.

اوه خدای من.

Yeah, I know.

آره میدونم

My sister always remembers that story. It's just a.

خواهرم همیشه آن داستان را به یاد می آورد. این فقط یک است.

That's a horrific story, By the way.

این یک داستان وحشتناک است، اتفاقا.

We slept overnight in the car. Yes.

یک شب در ماشین خوابیدیم. آره.

And it was supposed to be this lovely holiday, this lovely vacation.

و قرار بود این تعطیلات دوست داشتنی باشد، این تعطیلات دوست داشتنی.

It and it turned into a nightmare.

و تبدیل به کابوس شد.

Well, of course, when you're a kid, it doesn't really didn't really bother me too much because you're young

خوب، البته، وقتی شما بچه هستید، واقعاً من را خیلی آزار نمی دهد، زیرا شما جوان هستید

and you don't think about those things.

و به این چیزها فکر نمی کنید.

But I imagine from them it was pretty horrific.

اما من تصور می کنم از آنها بسیار وحشتناک بود.

It doesn't sound like much fun.

خیلی سرگرم کننده به نظر نمی رسد.

I sleep in the back of the of the car.

پشت ماشین میخوابم

The worst place I've ever slept.

بدترین جایی که تا به حال خوابیده ام.

Well, I slept in some very strange places in China when I was there.

خوب، زمانی که آنجا بودم در جاهای بسیار عجیبی در چین خوابیدم .

But I think the worst place I've ever slept is actually a railway station

اما فکر می کنم بدترین جایی که تا به حال خوابیده ام، در واقع یک ایستگاه راه آهن

in in the middle of winter.

در وسط زمستان است.

And I missed the train and I had to wait for the next train to come.

و من قطار را از دست دادم و باید منتظر آمدن قطار بعدی بودم.

And it wasn't coming until the next morning.

و تا صبح روز بعد نمی آمد.

So I had to sleep. I had to stay.

پس مجبور شدم بخوابم. مجبور شدم بمانم. فکر می‌کنم

It was I think it was Coventry, Coventry Railway Station

کاونتری، ایستگاه راه‌آهن کاونتری بود

and I won't tell you why I was left there, but that's all I'm saying.

و به شما نمی‌گویم چرا آنجا مانده‌ام، اما این تمام چیزی است که می‌گویم.

Now I can tell you why we've slept together.

حالا می توانم به شما بگویم چرا با هم خوابیدیم.

The worst place ever.

بدترین جای تاریخ

We missed the train back from London, back to Wolverhampton,

قطار بازگشت از لندن، بازگشت به ولورهمپتون را از دست دادیم

and we were at Euston Station.

و در ایستگاه یوستون بودیم.

We'd missed the last train.

آخرین قطار را از دست داده بودیم. حدس

Guess whose fault it was? They're not tackling.

بزنید تقصیر کی بود؟ اونا تکل نمیزنن

And we had to.

و مجبور شدیم. باید

We had to find a hotel.

هتل پیدا می کردیم.

And there was one around the corner.

و یکی در گوشه ای بود.

The hotel, which was the diverse,

هتلی که متنوع‌ترین و

most horrible hotel I've ever stopped in.

وحشتناک‌ترین هتلی بود که تا به حال در آن توقف کرده‌ام.

Even the fleas had fleas.

حتی کک‌ها هم کک داشتند.

The room, they gave us it.

اتاق را به ما دادند.

They hadn't even changed. The sheets hadn't even been changed.

آنها حتی تغییر نکرده بودند. حتی ملحفه ها هم عوض نشده بود.

Well, it just.

خوب، آن را فقط.

It's basically it's something that used to be known years ago as a as a bunk house.

این اساساً چیزی است که سال ها پیش به عنوان خانه دو طبقه شناخته می شد.

A flea pit.

یک گودال کک.

House.

خانه

It's just basically a bed that you can sleep in.

این فقط یک تخت است که می توانید در آن بخوابید.

There's a mattress on the floor in it.

یک تشک روی زمین در آن وجود دارد.

I'm yes, that's what I'm explaining. The

من بله، این چیزی است که من توضیح می دهم.

it's a bunk house.

این یک خانه دو طبقه است.

I don't think we have them anymore.

فکر نمی کنم دیگر آنها را داشته باشیم.

And I remember the name of the place. Steve.

و من نام مکان را به یاد دارم. استیو

What was it. Called?

چی بود تماس گرفت؟

Ken's guesthouse.

مهمانخانه کن.

What it is, it is just around the corner from Euston Station.

دقیقاً در گوشه ای از ایستگاه یوستون است.

I don't think it's there anymore.

فکر نکنم دیگه اونجا باشه

I would imagine that Ken's guesthouse doesn't exist anymore, but it's famous.

تصور می کنم مهمانخانه کن دیگر وجود ندارد، اما معروف است.

Apparently a lot of people

ظاهراً افراد زیادی

have stayed there when they've missed their trains,

وقتی قطارهایشان را از دست داده‌اند آنجا مانده‌اند،

so I think it was just a couple of pounds

بنابراین فکر می‌کنم فقط چند پوند بود که

to to stay there overnight.

یک شب در آنجا بمانیم.

But everything was disgusting and that's what we did because we missed our train.

اما همه چیز منزجر کننده بود و این کاری بود که ما انجام دادیم زیرا قطار خود را از دست دادیم.

Ken's guesthouse don't think it's there anymore.

مهمانخانه کن فکر نکن دیگر آنجا باشد.

I shouldn't think so.

من نباید اینطور فکر کنم.

And Christina Duncan will write you.

و کریستینا دانکن شما را خواهد نوشت.

I'm sure he has done.

من مطمئن هستم که او انجام داده است.

Yes, but

بله، اما

I have replied to everyone.

من به همه پاسخ داده ام.

I've had a lot of this recently

من اخیراً موارد زیادی را داشته ام که

where everyone's saying, I haven't replied, but I'm pretty sure I have replied to everyone

همه می گویند، من جواب نداده ام، اما مطمئنم که به همه پاسخ داده ام که برای

sent me an email, but I have replied Christina, I have replied to.

من ایمیل ارسال کرده اند، اما من به کریستینا پاسخ داده ام، پاسخ داده ام.

I know I have, I know I've replied to you.

من می دانم که دارم، می دانم که به شما پاسخ داده ام.

I can't I can't stress.

نمیتونم استرس ندارم

Send another one just to just to just to remind Mr.

یکی دیگر را فقط به فقط به فقط برای یادآوری آقای

Duncan. Just send just resend it and then he'll say yes.

دانکن بفرستید. فقط بفرستید فقط دوباره بفرستید و بعد او می گوید بله.

And that, you know, we can check what's happened. That's it.

و این، می دانید، ما می توانیم بررسی کنیم که چه اتفاقی افتاده است. خودشه.

Anyway, there's plenty of time.

به هر حال، زمان زیادی وجود دارد.

There's plenty of time.

زمان زیادی هست

Don't panic.

There's plenty of time. But send me another email.

وحشت نکنید.

زمان زیادی هست ولی یه ایمیل دیگه برام بفرست

Oh, the how asked When you do live streams.

آه، چه سوالی پرسیده می شود وقتی پخش جریانی زنده انجام می دهید.

Well, this is it.

خوب، این است.

This is. It.

I think you probably knew, sir.

این هست. آی تی.

من فکر می کنم شما احتمالا می دانستید قربان.

Welcome, Aussie.

خوش آمدید، استرالیا.

How if you are new to this channel

اگر تازه وارد این کانال شده اید

and I was going to make a comment that intelligent has brought

و من قصد داشتم نظر بدهم که اینتلیجنت

some raisins and spices and has been inspired to make a hot cross burnt loaf.

مقداری کشمش و ادویه آورده و برای درست کردن نان سوخته صلیب داغ الهام گرفته است.

Liliya.

لیلیا.

Yes. So good luck with that.

آره. پس با آن موفق باشید.

I'm sure it will be delicious.

مطمئنم خوشمزه میشه

And I'm not going to bring one to Paris because I don't think you can bring food.

و من قصد ندارم یکی را به پاریس بیاورم زیرا فکر نمی کنم شما بتوانید غذا بیاورید. آیا

Can you go out when you go on a flight attempt that you're allowed to bring?

می‌توانید هنگام رفتن به پروازی که اجازه دارید آن را بیاورید بیرون بروید؟

Oh, you might be.

I know.

I think you can get seeds, isn't it?

اوه، شما ممکن است.

میدانم.

فکر کنم بتونی بذر بگیری، اینطور نیست؟

And plants.

و گیاهان.

And animals.

و حیوانات.

You can't bring animals if you have a couple of rats

اگر چند موش

in your pocket and you get on the plane, they might not like that.

در جیب خود داشته باشید و سوار هواپیما شوید، نمی توانید حیوانات بیاورید، ممکن است آن ها دوست نداشته باشند.

You say hi there.

تو سلام بگو

They might complain.

ممکن است شکایت کنند.

To be honest with you, 5 minutes to go, Steve.

صادقانه بگویم، 5 دقیقه مانده است، استیو.

Before we all get warmed.

قبل از اینکه همه ما گرم شویم

Bring your phone over here. That's not going to work, is it?

گوشیت رو بیار اینجا این کار نمی کند ، اینطور است؟

Is it is.

آیا آن است.

Would it be?

It's not going to work.

آیا می شود؟

این کار نمی کند.

I don't understand what that means. Oh, okay.

من نمی فهمم این یعنی چه اوه، باشه

So there's Mr.

Steve's phone and there will be a message

بنابراین

تلفن آقای استیو وجود دارد و پیامی

coming through from the government.

از طرف دولت ارسال خواهد شد.

Everyone's phone is going to be alerted with a text message.

قرار است تلفن همه با یک پیام متنی هشدار داده شود.

And the reason why they're doing that is because in the future,

و دلیل اینکه آنها این کار را انجام می دهند این است که در آینده،

in case there is some emergency, yeah, that may affect all of us.

در صورت بروز اضطراری، بله، ممکن است همه ما را تحت تأثیر قرار دهد.

I'm not saying what it is,

من نمی گویم آن چیست،

but let's just say if you don't like mushrooms,

اما اجازه دهید بگوییم اگر قارچ دوست ندارید،

you're not going to like it.

آن را دوست نخواهید داشت.

So 5 minutes, 4 minutes now.

پس الان 5 دقیقه، 4 دقیقه.

4 minutes to go before the emergency message comes through.

4 دقیقه تا رسیدن پیام اضطراری باقی مانده است.

Are you excited, Steve? No. Oh, okay. Good.

آیا شما هیجان زده اید، استیو؟ نه. اوه، باشه. خوب

I'll only be excited when an actual real one comes through,

من فقط زمانی هیجان زده خواهم شد که یک واقعی واقعی از راه برسد،

which probably will be fear and excitement.

که احتمالاً ترس و هیجان خواهد بود.

I mean, they're basically telling us if there's a a nuclear attack.

منظورم این است که آنها اساسا به ما می گویند که آیا یک حمله هسته ای وجود دارد.

Okay.

I mean, that's the why would they have to message it?

باشه.

منظورم این است که چرا آنها باید به آن پیام بدهند؟

They're basically telling us if we get attacked,

آنها اساساً به ما می گویند که اگر مورد حمله قرار بگیریم، می

you know, then we'll send you all a message because you wouldn't

دانید، سپس ما به همه شما پیام می فرستیم زیرا به

what other reason would you contact everybody unless it was a dire emergency.

چه دلیل دیگری با همه تماس نمی گیرید، مگر اینکه یک وضعیت اضطراری وخیم باشد.

And maybe they're coming round for a cup of tea.

و شاید برای یک فنجان چای بیایند.

No, but it's quite they're just trying to get us frightened.

نه، اما کاملاً آنها فقط سعی می کنند ما را بترسانند.

This is what governments like to do.

این کاری است که دولت ها دوست دارند انجام دهند.

They like to keep us all in a state of.

آنها دوست دارند همه ما را در وضعیتی نگه دارند.

And this is what they're doing because they're obviously

و این همان کاری است که آنها انجام می دهند، زیرا مشخص است که

nobody is going to attack us unless they know something we don't.

هیچ کس به ما حمله نخواهد کرد مگر اینکه چیزی را بدانند که ما نمی دانیم.

Okay.

باشه.

I wasn't going to go down that road, but there you go.

من قرار نبود در آن جاده بروم، اما شما بروید.

So 3 minutes,

بنابراین 3 دقیقه،

just over 3 minutes and there will be a message coming through.

فقط بیش از 3 دقیقه و پیامی ارسال خواهد شد.

But it's nothing to panic about if it is No,

اما اگر نه،

no, no need for alarm or worry or distress, nothing like that.

نه، نیازی به زنگ خطر یا نگرانی یا پریشانی نیست، چیزی برای وحشت نیست.

So don't worry about that.

پس نگران این نباش.

But are hanging on now for two and a half minutes.

اما الان دو دقیقه و نیم معطل مانده اند.

Two and a half minutes. It's going to come first.

دو دقیقه و نیم قرار است اول بیاید.

Oh, I'm excited.

اوه، من هیجان زده هستم.

That they how are they going to respond on the London Marathon?

اینکه آنها چگونه می خواهند در ماراتن لندن پاسخ دهند؟

So they must be running at the moment. Well, it's happened.

بنابراین آنها باید در حال اجرا باشند. خوب، این اتفاق افتاده است.

Oh, it's it's finished.

اوه، تمام شد.

Yes. It's apparently Mo have Mo Farah one relay Mo Farah.

آره. این ظاهرا مو دارند مو فرح یک رله مو فرح است.

If that is his real name. It is.

اگه اسم واقعیش اینه این است.

Well that's, that's his last of a marathon.

خب این آخرین ماراتن اوست.

Ryan is the last one.

رایان آخرین نفر است.

He's retired, you say.

شما می گویید او بازنشسته شده است.

Then let him win.

سپس اجازه دهید او برنده شود.

I don't know. But but they're saying that he's won.

من نمی دانم. اما آنها می گویند که او برنده شده است.

They're saying that he's won.

آنها می گویند که او برنده شده است.

It's a text alert, says Slattery.

Slattery می گوید: این یک هشدار متنی است.

Now, that's 2 minutes.

حالا 2 دقیقه است.

Right?

Well, this is just too exciting for, you know, for words, really.

درست؟

خوب، این برای کلمات، واقعاً خیلی هیجان انگیز است .

You've been talking about energy as well.

شما در مورد انرژی نیز صحبت کرده اید.

I notice people talking about energy transition.

من متوجه شدم که مردم در مورد انتقال انرژی صحبت می کنند.

What do you mean?

منظورت چیه؟

From fossil fuels to.

از سوخت های فسیلی گرفته تا.

So anything. Renewables.

بنابراین هر چیزی. انرژی های تجدید پذیر

You've been talking a lot about nuclear power in this country

شما در مورد انرژی هسته ای در این کشور

as well, about wanting to fund a nuclear power

نیز زیاد صحبت کرده اید، در مورد اینکه می خواهید برای یک صنعت انرژی هسته ای سرمایه گذاری کنید

industry. I think it's

. به نظر من

it's far too expensive.

خیلی گرونه

It takes ten years to build one.

ساخت آن ده سال طول می کشد.

And then you've always got that risk that

و سپس شما همیشه این خطر را دارید که

it could blow up or somebody could or it could melt down.

ممکن است منفجر شود یا کسی می تواند یا ممکن است ذوب شود.

It's too high a risk to take.

این ریسک بسیار بالایی است که نمی توان آن را انجام داد.

I think it's a very suitable thing to be talking about exactly this.

من فکر می کنم صحبت در مورد این موضوع بسیار مناسب است.

It's coming up to 3:00.

تا ساعت 3:00 نزدیک است.

Yeah.

So, yeah, no, I used to be in favour of nuclear power.

آره

بنابراین، بله، نه، من قبلاً طرفدار انرژی هسته ای بودم.

You think it's too dangerous, You know, because if something goes wrong, which it does.

شما فکر می کنید خیلی خطرناک است، می دانید، زیرا اگر مشکلی پیش بیاید، این اتفاق می افتد.

What happened in Japan?

در ژاپن چه گذشت؟

Well, minutes. Well, minutes of.

خب دقیقه خوب، دقیقه از.

Calm down, Mr.

آروم باش آقای

Good. It probably won't be on time anyway. It will be.

خوب به هر حال احتمالا به موقع نمی شود. خواهد بود.

It's electronic.

الکترونیکی است.

It'll be exactly on time.

دقیقا به موقع می شود

Here we go. So we've got one minute.

در اینجا ما می رویم. پس یک دقیقه وقت داریم

There will be an emergency message coming through

یک پیام اضطراری ارسال می شود که به

to tell us all to get under our tables,

همه ما می گوید که زیر میزهایمان برویم،

take some food.

کمی غذا بخوریم.

Good grief,

غم خوب،

if that is you know.

اگر این است شما می دانید.

So I said, stop working.

پس گفتم دست از کار بکش.

It's coming through on yours.

از طریق شما در حال آمدن است.

This come through on my phone and.

این از طریق تلفن من و.

I haven't had one.

من یکی نداشتم

You are so useless.

تو خیلی بی مصرفی

Obviously, the danger doesn't apply to me, does it, sir?

بدیهی است که خطر شامل حال من نمی شود، آقا؟

My phone had it. Did you hear that?

گوشی من داشت شنیدی؟

That was really alarming.

این واقعاً نگران کننده بود.

By the way, I think I may have pooed myself a little bit.

در ضمن، فکر می‌کنم ممکن است کمی خودم را غرق کرده باشم.

Maybe they're sending them out in not all at once.

شاید آنها را به یکباره نمی فرستند.

Maybe they send them out.

شاید آنها را بفرستند.

It's all. At the same. Time. It's not 3:00 yet.

این همه است. در همین حال. زمان. هنوز ساعت 3:00 نشده است.

It is. It's it's it's only just fine.

این است. این فقط خوب است.

So what does it say, Mr. Duncan?

پس چه می گوید، آقای دانکن؟

This is a test of emergency alerts,

این یک آزمایش هشدارهای اضطراری است،

a new UK government service that will warn you if there there's a life.

یک سرویس جدید دولت بریتانیا که در صورت وجود زندگی به شما هشدار می دهد.

Oh, now, Steve,

اوه، حالا، استیو،

it's going off now,

الان خاموش می شود،

but great quake Hyde Duck under the table.

اما زلزله بزرگ هاید داک زیر میز.

Mr. Duncan of panic. The panic. Isn't that. Awful?

آقای دانکن از وحشت. وحشت. آیا این نیست خیلی بد و ناخوشایند؟

That's awful.

این افتضاح است.

That is just I however, I've put myself a little.

این فقط من است، با این حال، من خودم را کمی قرار داده ام.

Bit says this is a test.

بیت می گوید این یک آزمایش است.

You do not need to take any action.

شما نیازی به انجام هیچ اقدامی ندارید.

How can they override that? My phone's on silent.

چگونه می توانند آن را نادیده بگیرند؟ گوشی من سایلنت است

How can they override at that?

چگونه می توانند در این مورد غلبه کنند؟

That just shows you that they can tap into anyone's phone whenever they like.

این فقط به شما نشان می دهد که آنها می توانند هر زمان که دوست داشتند به تلفن هر کسی ضربه بزنند.

Well, of course they can. We know that already.

خوب، البته آنها می توانند. ما قبلاً این را می دانیم.

Yeah, this is not new information, but if they want to find out about what you're doing, they can.

بله، این اطلاعات جدیدی نیست، اما اگر آنها بخواهند از کاری که شما انجام می دهید مطلع شوند، می توانند.

So there it was.

پس آنجا بود.

There it was the first time in history that anyone has ever done that.

آنجا برای اولین بار در تاریخ بود که کسی چنین کاری انجام می داد.

Well, it's not amazing.

خوب، شگفت انگیز نیست.

All I can say is it slightly disconcerting.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که کمی نگران کننده است.

That's a good word for you.

این یک کلمه خوب برای شما است.

Disconcerting. Okay. Frightening.

نگران کننده. باشه. ترسناک.

Unsettling because it's something that's unnerving and it makes you feel nervous.

ناراحت کننده است زیرا چیزی است که عصبی است و شما را عصبی می کند.

It's disconcerting.

نگران کننده است.

Does this mean that they're expecting to have to use it?

آیا این بدان معنی است که آنها انتظار دارند باید از آن استفاده کنند؟

That was in the future. That's a horrible sound.

این در آینده بود. این صدای وحشتناکی است.

So no one wants to hear.

بنابراین هیچ کس نمی خواهد بشنود.

That. I think my sound is better.

که فکر کنم صدایم بهتره

I think that when.

I hear that. Your sound.

من فکر می کنم که وقتی.

من آن را می شنوم. صدای تو

Yes. Well, I can just just imagine that I can hear it, which I can see.

آره. خوب، من فقط می توانم تصور کنم که می توانم آن را بشنوم، که می توانم ببینم.

So that's my sound.

پس این صدای من است.

Olga says this is the usual thing that they hear in Ukraine.

اولگا می گوید این چیزی است که آنها در اوکراین می شنوند.

Oh, well, that's interesting.

اوه، این جالب است.

So does your government, Olga, and intelligent as one of things in Ukraine.

دولت شما، اولگا، و باهوش به عنوان یکی از چیزها در اوکراین.

Do they warn you of air raids and things like that?

آیا آنها به شما در مورد حملات هوایی و مواردی از این قبیل هشدار می دهند؟

Missiles coming in?

موشک ها وارد می شوند؟

Do they send you a text message on your phone

آیا آنها برای شما یک پیام متنی با تلفن شما ارسال می کنند

or is it sort of, you know, an alarm

یا می دانید که این یک زنگ هشدار

in the in the where you live, a siren or something?

در محل زندگی شما است، یک آژیر یا چیزی دیگر؟

Well, maybe it's both. Maybe it's just everything.

خوب، شاید هر دو باشد. شاید فقط همه چیز باشد.

But I have to say, if I was asleep at night

اما باید بگویم، اگر شب‌ها خواب بودم

and that suddenly started out, I think I would

و ناگهان شروع می‌شد، فکر می‌کنم تخت را می‌خوابانم،

I would we the bed, I would poop the bed

رختخواب

and maybe everything else in the bed, because that that really did scare me.

و شاید هر چیز دیگری را در رختخواب مدفوع می‌کردم، زیرا این واقعاً مرا می‌ترساند.

That actually did give me quite, quite a turn that this was what they want.

این در واقع به من کاملاً تغییر داد که این همان چیزی است که آنها می خواهند.

I wasn't expecting it to be so loud.

انتظار نداشتم اینقدر بلند باشه

Pow mattresses that they get it when when there's storm on the way.

تشک های پاو که وقتی طوفان در راه است آن را دریافت می کنند.

So that's interesting Tell me it's not the slightest interested at all

بنابراین این جالب است به من بگویید که اصلاً کوچکترین علاقه ای به این موضوع نیست

or resort is interested in is Alessandra

یا استراحتگاه به آن علاقه مند است که الساندرا

said if that alert went off then you know just tells you.

گفته است اگر آن هشدار خاموش شود، شما می دانید فقط به شما می گوید.

There might be a fire.

ممکن است آتش سوزی شود.

Which is there.

Might be another alert taking place.

که آنجاست.

ممکن است هشدار دیگری در حال وقوع باشد.

Yes, yes, may Maybe Alessandra wants that alert and a phone.

بله، بله، شاید الساندرا آن هشدار و یک تلفن را بخواهد.

This time it comes within a half a mile.

این بار در فاصله نیم مایلی است.

All I can say is make sure you've got some nice.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که مطمئن شوید چیزهای خوبی دارید.

Just don't forget to bring some mace with you.

فقط فراموش نکنید که مقداری گرز با خود بیاورید.

Exactly.

دقیقا.

Yeah, because I'll be carrying my

آره، چون من خودم را آنجا خواهم برد

there.

What are we doing?

.

ما چه کار می کنیم؟

Yeah. Won't be prepared because we've never met anyway.

آره آماده نخواهیم شد زیرا به هر حال هرگز ملاقات نکرده ایم.

You could all be lunatics. Yeah, you could all be.

همه شما ممکن است دیوانه باشید. بله، همه شما می توانید باشید.

Although, to be honest with you, if you were lunatics,

اگر چه، صادقانه بگویم، اگر دیوانه بودید،

you would be in very good company with a stats show.

با یک نمایش آماری در شرکت بسیار خوبی قرار می گرفتید.

So, you know, when we meet and don't, you know, don't be surprised if we haven't got sort of armour on

بنابراین، می‌دانید، وقتی ملاقات می‌کنیم و نمی‌بینیم، تعجب نکنید اگر زرهی به تن نکرده‌ایم

or as you say, we've got mace at the ready.

یا به قول شما، گرز آماده‌ایم.

Okay.

باشه.

Not, not, not mace as in the giant ball and chain.

نه، نه، نه گرز مانند توپ و زنجیره غول پیکر.

And so that's a different that's a type of mace.

و بنابراین این یک نوع گرز متفاوت است.

This is the pepper spray that you spray in someone's face.

این همان اسپری فلفلی است که به صورت کسی می پاشید .

Pepper spray. We'll have it already.

اسپری فلفل. ما آن را از قبل خواهیم داشت.

Yes. Today is a special day for many reasons.

آره. امروز به دلایل زیادی یک روز خاص است.

Well, first of all, it's Earth Weekend.

خب، اول از همه، آخر هفته زمین است.

Everyone's thinking about planet Earth

همه به سیاره زمین فکر می کنند

and it's also St George's Day today.

و همچنین امروز روز سنت جورج است.

What does that mean, Mr. Duncan?

این یعنی چه آقای دانکن؟

That is the patron saint of England.

آن قدیس حامی انگلستان است.

And did you know that that he's actually the patron saint of many other countries as well?

و آیا می دانستید که او در واقع حامی بسیاری از کشورهای دیگر نیز هست؟

I might have it here written down.

ممکنه اینجا بنویسمش

Let's just have a look. May maybe my emergency

بیایید فقط نگاهی بیندازیم. شاید پیام اضطراری من

message has as been obliterated, obliterating My phone,

حذف شده باشد، تلفن من را پاک کند،

I did have something saved on here, but now it's not working.

من چیزی در اینجا ذخیره کردم، اما اکنون کار نمی کند.

Oh, well, your intelligence says, yes, they do

اوه، خوب، هوش شما می گوید، بله، آنها

get these alerts on their phone.

این هشدارها را روی تلفن خود دریافت می کنند.

And Thomas says, we get the same in the Netherlands if there's a fire, for example.

و توماس می‌گوید، مثلاً اگر آتش‌سوزی رخ دهد، در هلند نیز همین اتفاق می‌افتد.

Oh, right. Okay.

درسته. باشه.

So that's interesting.

پس این جالب است.

So it's not something unique to the UK.

بنابراین این چیزی منحصر به فرد در بریتانیا نیست.

So it sounds like we're, you know, a bit slow on the uptake

بنابراین به نظر می رسد که ما در

in the UK in having these.

جذب اینها در بریتانیا کمی کند هستیم.

So maybe they could use it just in your locality.

بنابراین شاید آنها بتوانند از آن فقط در محل شما استفاده کنند. لزومی

It doesn't have to be a national emergency.

ندارد که یک اورژانس ملی باشد.

Maybe say Shropshire,

شاید بگوییم Shropshire،

there's a chemical spill or something.

نشت مواد شیمیایی یا چیز دیگری وجود دارد.

Okay then maybe they would just send it out to people in Shropshire.

خوب، شاید آنها فقط آن را برای مردم در Shropshire ارسال کنند.

I don't know whose phone is.

من نمیدونم گوشی کیه فکر کنم

I think I think.

فکر کنم

I think it's actually something quite larger than that.

من فکر می کنم در واقع چیزی بسیار بزرگتر از آن است.

But anyway, St George's day to day and it is the feast day,

اما به هر حال، روز سنت جورج است و روز عید است،

the feast day, which is normally something that's celebrated.

روز عید، که معمولاً جشن گرفته می شود.

Quite often it's a religious festival, notably

اغلب این یک فستیوال مذهبی است که به ویژه

celebrating England's

patron saint, who is St George.

قدیس حامی انگلستان، سنت جورج را جشن می گیرد.

But it is also celebrated by Christian churches and also many countries

اما این جشن توسط کلیساهای مسیحی و همچنین بسیاری از کشورها

and regions where he is also the patron saint.

و مناطقی که او قدیس حامی است نیز برگزار می شود.

A lot of people don't realise this.

بسیاری از مردم این را درک نمی کنند.

They think he's just the patron saint of England, but

آنها فکر می کنند که او فقط قدیس حامی انگلیس است، اما

there is a huge list of countries

لیست بزرگی از کشورها وجود دارد

and he was, for example,

و مثلاً

he was Turkish, so I was right.

او ترک بوده است، بنابراین من درست گفتم.

So I wasn't sure if I was right there.

بنابراین مطمئن نبودم که در آنجا هستم یا نه.

But the one thing I remember from when I was at school is that

اما چیزی که از زمانی که در مدرسه بودم به یاد دارم این است که

St George was Turkish, Albania,

سنت جورج ترک، آلبانی،

Bulgaria, Greece, Georgia, Lebanon,

بلغارستان، یونان، گرجستان، لبنان،

also Serbia, Catalonia, Rio de Janeiro.

همچنین صربستان، کاتالونیا، ریودوژانیرو بود.

Also observe they have their patron saint, which is St George.

همچنین مشاهده کنید که آنها قدیس حامی خود را دارند که سنت جورج است.

I wonder how seriously they take it.

تعجب می کنم که چقدر آن را جدی می گیرند.

Well, I suppose it depends how religious you are, because it is.

خب، فکر می‌کنم بستگی به این دارد که چقدر مذهبی هستید، چون اینطور است.

It is quite often seen as a religious festival as well.

اغلب به عنوان یک جشن مذهبی نیز دیده می شود.

So that's the reason why lots of people today are flying

بنابراین به همین دلیل است که امروزه بسیاری از مردم

their English flags around the country

پرچم های انگلیسی خود را در سراسر کشور به اهتزاز در می آورند

because it is St George's Day, the the famous myth,

زیرا روز سنت جورج، اسطوره معروف،

the legend of St George and the drunk.

افسانه سنت جورج و مست است.

He slayed the dragon with his sword.

او اژدها را با شمشیر خود کشت.

And that

و این تبدیل به

has become legend.

افسانه شده است.

And the black and the white flag with the with the Red Cross on it,

و پرچم سیاه و سفید با صلیب سرخ روی آن،

of course, is, is the St George's flag isn't it.

البته، پرچم سنت جورج است، اینطور نیست.

It is for the right. Yeah.

برای حق است. آره

And people who are quite sort of patriotic or patriotic

و افرادی که کاملاً میهن پرست یا میهن پرست هستند

will often fly a St George's flag in their gardens.

اغلب پرچم سنت جورج را در باغ های خود به اهتزاز در می آورند.

And but in this country it's seen

و اما در این کشور دیده می شود که

you are slightly extreme.

شما کمی افراطی هستید.

If you were to fly one of these flags and you got to St George's

اگر بخواهید یکی از این پرچم‌ها را برافراشته‌اید و به صلیب سنت جورج برسید

Cross, you are seen as being somebody who's.

، به‌عنوان کسی شناخته می‌شوید که چنین است.

What's the phrase?

If you, if you are very supportive of the country that you live in.

عبارت چیست؟

اگر شما، اگر خیلی از کشوری که در آن زندگی می کنید حمایت می کنید

I can't remember the phrase is now patriotic.

.

Yeah, I know there's a, there's always a.

بله، من می دانم که یک وجود دارد، همیشه یک وجود دارد.

Is it jingoistic. Yeah. Something like that.

آیا این جنگویستی است. آره یه چیزی شبیه اون.

Well a jingoistic person is a person who ruffles their sword and they get very excited.

خب یک آدم جنگویستی کسی است که شمشیر خود را به هم می زند و بسیار هیجان زده می شود.

Because it's seen these days as being

زیرا این روزها به نظر می رسد که

he's got connotations to sort

او مفاهیمی با نوعی

of authoritarian regimes and things like that from the past.

از رژیم های استبدادی و چیزهایی از این قبیل از گذشته دارد.

If you if you become nationalistic as the phrase oh.

اگر شما اگر شما ملی گرا به عنوان عبارت آه.

Okay then.

باشه پس

If you put a St George's flag in your garden,

اگر پرچم سنت جورج را در باغ خود قرار دهید،

you are seen as being quite nationalistic, which these days that isn't seen as a positive trait.

کاملاً ملی گرا هستید، که این روزها به عنوان یک ویژگی مثبت تلقی نمی شود.

Yeah, it's seen as a negative trait.

بله، به عنوان یک ویژگی منفی دیده می شود.

So we're not going to debate whether that's, you know.

بنابراین، ما نمی‌خواهیم درباره این موضوع بحث کنیم.

So what about when, when England are playing football?

پس چه زمانی، زمانی که انگلیس فوتبال بازی می کند؟

There are England flags flying from houses, a lot of the country.

پرچم های انگلستان از خانه ها و بسیاری از نقاط کشور به اهتزاز در می آید.

Exactly. They do so.

دقیقا. آنها چنین می کنند.

But, you know, it's people are often seen as nationalistic when they do.

اما، می دانید، این افراد اغلب به عنوان ملی گرا دیده می شوند.

But of course, it's an England flag.

اما البته این پرچم انگلیس است.

It's not a Scottish flag or a Welsh flag.

این پرچم اسکاتلند یا پرچم ولز نیست.

So it can be seen as as a bit confrontational as well.

بنابراین می توان آن را کمی متضاد نیز دید.

Well, the Welsh have their own patron saint don't they.

خوب، ولزی ها قدیس حامی خود را دارند، نه.

St David.

سنت دیوید

That's right.

X and David and Scotland.

درست است.

X و دیوید و اسکاتلند.

I don't know who Scotland's. I can't remember.

من نمی دانم مال اسکاتلند کیست. من نمی توانم به یاد بیاورم. احتمالاً

The haggis

هاگی ها

probably, but they probably have a flag with a haggis on it.

، اما احتمالاً پرچمی دارند که روی آن هاگیس قرار دارد.

And it wasn't all about flags and said who was the patron saint of Scotland.

و همه چیز در مورد پرچم ها نبود و گفت که قدیس حامی اسکاتلند کیست.

And it's not Robbie Burns is it.

و رابی برنز نیست.

That's not Robert Robbie Burns.

این رابرت رابی برنز نیست.

Robert Burns You know.

رابرت برنز می دانید.

Stop that, Steve. Stop talking.

بس کن استیو حرف نزن

Well,

خب،

Burns, It was it.

برنز، همین بود.

Well, he might be the patron saint of Scotland.

خوب، او ممکن است قدیس حامی اسکاتلند باشد.

Anyone can be a saint, can't they, If they're if they're said to be, Sir.

هر کسی می تواند قدیس باشد، نمی تواند، اگر باشد اگر گفته شود، قربان.

I know who isn't a saint. Yeah.

میدونم کی قدیس نیست آره

And that's all I'm saying. You know, I'm not saying me.

و این تمام چیزی است که من می گویم. میدونی من نمیگم

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

I'm saying So that's it. So athlete's foot. You've got Danny here. Mr.

من می گویم پس همین است. پس پای ورزشکار. تو دنی رو اینجا داری آقای

Duncan. Athlete's foot? Yes. Okay. So that's just for me.

دانکن پای ورزشکار؟ آره. باشه. پس این فقط برای من است.

That's not for you.

این برای شما نیست.

Okay.

What am I doing?

باشه.

دارم چیکار میکنم؟

Yo, why do you come on and just.

آه، چرا می آیی و فقط.

Trying to st we are playing the sentence game.

در حال تلاش برای st ما بازی جمله را انجام می دهیم.

No. We're not playing the sentence game.

نه. ما بازی جمله را انجام نمی دهیم.

We're playing the What's it called.

ما داریم اسمش رو بازی می کنیم.

Fill in the blank for the game playing that night.

جای خالی بازی در آن شب را پر کنید.

Okay, Steve, Steve, just take a step down.

باشه، استیو، استیو، فقط یک قدم پایین بیا. به

This is why people that watches, by the way, watching us.

همین دلیل است که مردمی که تماشا می کنند، اتفاقاً ما را تماشا می کنند.

Yeah, well, they're not actually.

بله، خوب، آنها در واقع نیستند.

Anyway.

به هر حال.

You know, of course, my whole YouTube channel last night.

می دانید، البته، کل کانال یوتیوب دیشب من.

Yeah.

آره

54 people watched.

54 نفر تماشا کردند.

54. Oh, yeah, Yeah. Okay.

54. اوه، بله، بله. باشه.

My whole channel.

کل کانال من

So yeah, that's the reason St Andrew St Andrew.

بنابراین بله، این دلیل سنت اندرو سنت اندرو است.

Oh, okay.

Thank you very much for that. Thank you.

اوه، باشه

بابت آن بسیار ممنونم. متشکرم.

Patron saint of Scotland.

قدیس حامی اسکاتلند.

Of course it is. Yeah.

البته که هست. آره

And there's a golf course named after. And that's it.

و یک زمین گلف به نام وجود دارد. و بس.

Is that the one owned by Donald Trump. Probably.

آیا آن متعلق به دونالد ترامپ است. شاید.

Or that St Andrew's

یا سنت اندرو

But it must be related to that.

اما باید به آن مربوط باشد.

Well I was just referring to the possessive isn't it.

خوب من فقط به مالکیت اشاره کردم، اینطور نیست.

Exactly. Right.

دقیقا. درست.

I said that so that you could point that out.

این را گفتم تا شما به آن اشاره کنید.

Yeah, that's pretty good.

آره خیلی خوبه

So today we are looking at words and phrases

بنابراین امروز ما به کلمات و عبارات

connected to affection, not infection.

مرتبط با محبت نگاه می کنیم، نه عفونت.

That's a different word altogether.

این کلاً یک کلمه متفاوت است.

We might be talking about that Like.

ممکن است در مورد آن لایک صحبت کنیم.

You mean after the trip to Paris?

یعنی بعد از سفر به پاریس؟

Sorry.

متاسف.

We might be getting some infections.

ممکن است دچار عفونت هایی شده باشیم.

What would you mean?

منظورت چیه؟

That's a joke. How?

این یک جوک است. چگونه؟

How is that a joke? I don't understand.

چطور این یک شوخی است؟ من نمی فهمم.

Well, because, you know, the joke is the inference is that you be getting up to things in Paris,

خوب، چون، می دانید، استنباط شوخی این است که شما در حال سر زدن به چیزهایی در پاریس هستید

which you shouldn't be in.

که نباید در آن

You may contract an infection with with somebody

that you may have a relationship with,

حضور داشته باشید.

you know, for those few days away which can happen on these types of trips.

برای آن چند روز دیگر که ممکن است در این نوع سفرها اتفاق بیفتد.

So. So you're saying let me just get this straight.

بنابراین. بنابراین شما می گویید اجازه دهید این موضوع را به درستی درک کنم.

It's a. Joke.

It's a joke.

این یک. شوخی

این یه شوخیه.

Analyse it. It's a drunken it's just a joke.

آن را تحلیل کنید. مستی است و فقط یک شوخی است.

And it's very funny.

و خیلی خنده دار است.

Affectionate.

محبت آمیز.

Take some penicillin with you till I can say okay.

کمی پنی سیلین با خودت ببر تا بتوانم بگویم خوب است.

Affection,

محبت،

words and phrases.

کلمات و عبارات.

So ways of expressing affection.

بنابراین راه های ابراز محبت.

We often think of affection as being an outward show

ما اغلب محبت را به عنوان یک نمایش بیرونی

or an outward expression of love and care.

یا بیان بیرونی عشق و مراقبت می‌دانیم.

So maybe people who are in love, maybe family members, all sorts of things,

بنابراین ممکن است افرادی که عاشق هستند، شاید اعضای خانواده، همه چیز،

those general things like that, you see,

آن چیزهای عمومی مانند آن، می بینید،

they are classed as affection.

آنها جزو محبت طبقه بندی می شوند.

A person might show affection.

یک نفر ممکن است محبت نشان دهد.

It is an outward expression of love

ابراز محبت و توجه ظاهری است

and care

to be affectionate.

.

So I suppose I would go on a surprise visit.

بنابراین فکر می‌کنم برای یک بازدید غافلگیرکننده بروم.

I suppose with a family member you might,

فکر می‌کنم با یکی از اعضای خانواده،

you might be affectionate, have no idea what's going on here,

ممکن است مهربان باشی، نمی‌دانی اینجا چه خبر است،

how affectionate to show affection to someone,

چقدر محبت‌آمیز به کسی ابراز محبت می‌کنی، به

to you are showing affection to them.

او محبت نشان می‌دهی.

Now, do you do that? What

حالا این کار را می کنی؟

are you getting on to that now?

حالا به آن چه می رسی؟

Good. Yes, Lovely.

خوب بله دوست داشتنی

Are Mr.

آقای

Gates right?

I have absolutely no idea.

گیتس درست می گوید؟

من مطلقا هیچ ایدهای ندارم.

It's alarmed.

نگران کننده است.

And something to your brain I'd.

و چیزی به مغز شما من می خواهم. در

Have otherwise watching from my mouth.

غیر این صورت از دهان من تماشا کن.

You asked earlier about when we do the live stream to UK time every Sunday. Yes.

قبلاً در مورد زمان پخش پخش زنده به وقت بریتانیا هر یکشنبه پرسیدید. آره. از

Sorry about that. Myanmar.

این بابت متاسفم. میانمار

I don't think anyone calls it Myanmar, but I think get

فکر نمی‌کنم کسی آن را میانمار بگذارد، اما فکر می‌کنم باید

to be affectionate.

مهربان بود. آیا

Are you an affectionate person?

شما فردی با محبت هستید؟

Well, you won't be getting much of that off me after today's livestream, huh?

خوب، پس از پخش زنده امروز، چیز زیادی از من دریافت نخواهید کرد، نه؟

What did you see? What I did there?

چه چیزی دیدی؟ اونجا چیکار کردم؟

Is it so nothing new, then?

پس چیز جدیدی نیست؟ چیز

Nothing new.

جدیدی نیست.

Just business as usual to be affectionate towards someone to show love

مثل همیشه کاری کنید که نسبت به کسی محبت کنید تا عشق نشان دهید

You might embrace you might hold

ممکن است در آغوش بگیرید ممکن است

someone you might

کسی را در آغوش بگیرید که ممکن است

hug someone hug.

کسی را در آغوش بگیرید.

I think that's a that's an interesting book.

فکر می کنم کتاب جالبی است.

When you think of Bears in the Wild, not not the sort of bears

وقتی به خرس‌های وحشی فکر می‌کنید، نه آن نوع خرس‌هایی

that you might be thinking of, but bears in the wild, in the woods.

که ممکن است به آن فکر کنید، بلکه خرس‌هایی در طبیعت، در جنگل‌ها.

We often talk about hugs coming from bats

ما اغلب در مورد آغوش گرفتن از خفاش ها صحبت می کنیم

because if they attack you, if a bear attacked you,

زیرا اگر آنها به شما حمله کنند، اگر خرس به شما حمله کند، در

they will they will actually hug you, they will grab you, and then they squeeze you.

واقع شما را در آغوش می گیرند، شما را می گیرند و سپس شما را فشار می دهند.

They crush you to death.

آنها شما را تا حد مرگ خرد می کنند.

Well, it's strange that you should mention that because it was a comment on the livestream

خوب، عجیب است که باید به آن اشاره کنید، زیرا

only just a few minutes ago about a poor child that's been killed by a bear in Italy.

فقط چند دقیقه پیش در پخش زنده نظری در مورد کودک فقیری بود که توسط یک خرس در ایتالیا کشته شده است.

Really? Yeah. I didn't see that. I know.

واقعا؟ آره من که ندیدم میدانم.

So it's very interesting that you mention that

پس خیلی جالب است که اشاره کردید

in Trentino, Italy, a boy was eaten by a bear.

در ترنتینو ایتالیا پسری توسط خرس خورده شد.

Did you hear the other story?

داستان دیگر را شنیدی؟

Apparently in a restaurant in Spain,

ظاهراً در رستورانی در اسپانیا،

someone was was from buying a meal.

شخصی در حال خرید یک وعده غذایی بود.

So they they put something on.

بنابراین آنها چیزی پوشیده اند.

Maybe alcohol and they set it alight

شاید الکل و آنها آن را آتش زدند

and it got carried away and it set fire to the whole restaurant

و از بین رفت و کل رستوران را آتش زد

and it's actually killed some people and lots of people.

و در واقع باعث کشته شدن عده ای و بسیاری از مردم شد.

And I always feel a bit nervous when that happens.

و من همیشه وقتی این اتفاق می افتد کمی عصبی می شوم.

Whenever you go to a restaurant, one of these very posh restaurants,

هر وقت به رستورانی می روید، یکی از این رستوران های بسیار شیک،

quite often they will set fire to the food.

اغلب غذا را آتش می زنند.

And I always think maybe that is not a safe thing to do.

و من همیشه فکر می کنم شاید این کار ایمن نیست.

And apparently it's been proven to be so in Spain.

و ظاهراً در اسپانیا ثابت شده است. فکر می کنم

I think it was in Madrid, a restaurant, an Italian restaurant

در مادرید بود، یک رستوران، یک رستوران ایتالیایی

was from being lighting some food,

از روشن کردن مقداری غذا بود، در

it was burning with flames

شعله های آتش می سوخت

and the whole restaurant caught fire.

و تمام رستوران آتش گرفت.

Not very good.

خیلی خوب نیست

Another phrase, a loving gesture

عبارت دیگر، یک ژست عاشقانه

is affection, something you do to show?

محبت است، کاری که برای نشان دادن انجام می دهید؟

Can you think of something?

آیا می توانید به چیزی فکر کنید؟

It's a loving gesture.

این یک حرکت محبت آمیز است.

You buy your some flowers or a box of chocolates,

شما چند گل یا یک جعبه شکلات می‌خرید،

or you surprise them with a holiday or something like that.

یا آنها را با تعطیلات یا چیزی شبیه به آن غافلگیر می‌کنید.

Or you just come up to them and give them a kiss, a loving gesture.

یا فقط به سمت آنها می آیید و آنها را می بوسید، یک حرکت محبت آمیز.

You say something nice.

یه چیز قشنگ میگی

A gesture can be literal, literal, or it can be figurative.

یک ژست می تواند تحت اللفظی، تحت اللفظی، یا می تواند مجازی باشد.

Something could be like

چیزی می تواند مانند

a box of chocolates or some flowers.

یک جعبه شکلات یا چند گل باشد.

You're at work, you come home and you say, Hello, dear.

سر کار هستی میای خونه میگی سلام عزیزم.

I brought you some flowers.

برات گل آوردم

Oh, and that's a loving gesture.

اوه، و این یک حرکت محبت آمیز است.

Yeah, of course, you could be trying to get round them, but.

بله، البته، شما می توانید سعی کنید آنها را دور بزنید، اما.

Well, for the purposes of this lesson, we'll say

خوب، برای اهداف این درس، می گوییم که این

it was a genuine, loving gesture. Yes.

یک حرکت واقعی و عاشقانه بود. آره.

So something you give maybe a card on someone's birthday

بنابراین چیزی که شما می دهید شاید یک کارت در روز تولد کسی

or maybe at a special occasion, Maybe you.

یا شاید در یک مناسبت خاص، شاید شما.

You give someone a gift or maybe a card to show that you can.

شما به کسی هدیه یا شاید کارتی می دهید تا نشان دهید که می توانید.

Certainly in relationships, you often find that

مطمئناً در روابط، اغلب متوجه می شوید که

there will be tokens of love given

نشانه هایی از عشق ممکن است

maybe at Christmas time or on a birthday or maybe on that

در زمان کریسمس یا در روز تولد یا شاید در

that couple or that couple's anniversary as well.

آن زوج یا سالگرد آن زوج داده شود.

To make a fuss of someone with a caring gesture

ایجاد سر و صدا از کسی با یک حرکت مراقبتی

can be described as affection.

می تواند به عنوان محبت توصیف شود.

I think that's true.

من فکر می کنم این درست است.

It's to show warmth towards

این برای نشان دادن گرما نسبت به

someone, maybe a warm embrace

کسی است، شاید یک آغوش گرم

or a tender moment.

یا یک لحظه لطیف.

A tender moment.

یک لحظه لطیف

Oh, when you're whispering sweet nothings into your loved ear.

آه، وقتی چیزی شیرین را در گوش محبوب خود زمزمه می کنید.

Yeah, sweet nothings.

آره، چیزهای شیرین

I think it just means, as you're saying, soppy things into the ears of your loved one.

من فکر می کنم، همانطور که شما می گویید، فقط به این معنی است که چیزهایی را در گوش عزیزتان بچکانید.

For example, maybe you go,

به عنوان مثال، شاید شما بروید،

I need a lovely.

من نیاز به دوست داشتنی.

It's not particularly sweet.

به خصوص شیرین نیست.

Nothing too sweet.

هیچ چیز خیلی شیرین نیست

It's it's it's a not particularly tasty either.

این هم خیلی خوشمزه نیست.

But anyway, I'll tell you what this item can just said.

اما به هر حال، من به شما می گویم که این مورد چه چیزی می تواند بگوید.

What a bay in Italy.

چه خلیجی در ایتالیا

And then an Italian restaurant. Coincidence?

و سپس یک رستوران ایتالیایی. اتفاقی؟

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

I know it could be connected somehow, but anyway, tragic events, tragic events.

من می دانم که می تواند به نوعی به هم مرتبط باشد، اما به هر حال، رویدادهای غم انگیز، رویدادهای غم انگیز.

But I always feel a little worried when when things

اما من همیشه وقتی

are on fire in a restaurant, when we're setting fire to the food.

در رستورانی همه چیز آتش می گیرد، وقتی غذا را آتش می زنیم، کمی نگران می شوم.

I think Japanese restaurants do it as well.

فکر می کنم رستوران های ژاپنی هم این کار را انجام می دهند.

Some of them, don't they.

برخی از آنها، نه.

They set fire to the food and it all goes up in flames.

غذا را آتش زدند و همه شعله های آتش گرفت.

What's a gesture?

ژست چیست؟

Gesture as says are the high gesture.

ژست همانطور که می گوید ژست بالا هستند.

It's something you do physically, normally towards another person.

این کاری است که شما به صورت فیزیکی انجام می دهید، معمولاً نسبت به شخص دیگری.

Maybe you are showing an emotion

شاید شما در حال نشان دادن احساسی هستید

or maybe you are showing direction. Yes.

یا شاید در حال نشان دادن جهت هستید. آره. می

You see you are

بینی که داری

making a gesture.

ژست می گیری.

Please sit down in these comfortable seats

لطفاً به عنوان یک حرکت روی این صندلی‌های راحت بنشینید

as a gesture, but also a gesture could be

، اما همچنین ممکن است به

you give somebody some flowers

کسی گل بدهید

so it doesn't have to be a literal gesture.

تا نیازی به یک حرکت واقعی نباشد.

It can be a gesture can be. How would you explain that?

می تواند یک ژست باشد. چگونه آن را توضیح می دهید؟

So it can be physical or it can be

بنابراین می تواند فیزیکی یا

a gift. Yes.

هدیه باشد. آره.

So it's something you are you are doing

بنابراین این کاری است که شما در حال انجام آن هستید،

maybe in the direction of another person,

شاید در جهت شخص دیگری،

something you are expressing physically

چیزی که به صورت فیزیکی

in the form of body movement is gesture.

در قالب حرکت بدن بیان می کنید، ژست است.

Maybe this could be described as a gesture you are waving.

شاید بتوان این را به عنوان حرکتی توصیف کرد که شما در حال تکان دادن هستید.

You are doing something, you are connecting with another person, you are giving something to them.

شما دارید کاری انجام می دهید، با یک نفر دیگر ارتباط برقرار می کنید، چیزی به آنها می دهید.

It is a gesture.

این یک ژست است.

It is something you are doing to show or to

این کاری است که شما برای نشان دادن یا

to convey something.

انتقال چیزی انجام می دهید.

If you were trying to if you had fallen out with somebody,

اگر سعی می‌کردید با کسی اختلاف پیدا کردید،

in other words, you you no longer talk to them, you had an argument and you fell out with them,

به عبارتی دیگر با او صحبت نمی‌کردید، دعوا می‌کردید و با او در می‌آمدید،

you might send them a gesture of goodwill.

ممکن بود به او یک ژست حسن نیت بفرستید.

So a gift

بنابراین یک هدیه

or an email or a letter.

یا یک ایمیل یا یک نامه.

I would say gesture. Of. Goodwill. Yes.

من می گویم ژست. از. حسن نیت. آره.

Maybe you want to reconcile.

شاید می خواهید آشتی کنید.

Reconcile, get back together, a gesture of goodwill means something

آشتی کنید، دوباره دور هم جمع شوید، یک ژست حسن نیت به معنای چیزی است

that might make them think, oh, yeah, maybe they weren't so bad after all.

که ممکن است آنها را به فکر وادار کند، اوه، بله، شاید در نهایت آنقدرها هم بد نبودند.

Maybe I should reconsider.

شاید باید تجدید نظر کنم.

And, you know, they're trying to build

و می دانید، آنها در تلاشند تا

bridges and make friends again.

پل هایی بسازند و دوباره دوست شوند.

So, yeah, you can use that word in a number of ways.

بنابراین، بله، شما می توانید از این کلمه به روش های مختلفی استفاده کنید.

So thanks for that question. Yes.

پس بابت این سوال متشکرم آره.

So even a small thing, a small thing that you do

بنابراین حتی یک کار کوچک، یک کار کوچک که

for another person might be a small gesture,

برای شخص دیگری انجام می دهید ممکن است یک حرکت کوچک باشد،

but it might mean the whole world.

اما ممکن است به معنای کل دنیا باشد.

That Sandra says they use in Italy.

که ساندرا می گوید در ایتالیا استفاده می کنند.

Lots of hand gestures when talking. Mhm.

حرکات دست زیاد هنگام صحبت کردن مهم

Yes. I met when I went on a company trip, I made friends with that with a lovely Italian lady

آره. زمانی که به یک سفر شرکتی رفتم ملاقات کردم، با یک خانم دوست‌داشتنی ایتالیایی دوست شدم

and it's, it's fascinating the way

و این بسیار جذاب است که

French people do as well, but particularly Italian people

فرانسوی‌ها نیز این کار را انجام می‌دهند، اما به‌ویژه ایتالیایی‌ها با دست‌ها و صورت‌هایشان

make lots of gestures with them, with their hands and their faces

ژست‌های زیادی با آنها می‌کنند.

and helps you to understand what they're saying.

و به شما کمک می کند تا بفهمید چه می گویند.

I accept.

قبول میکنم.

Yeah, but that that's fine.

بله، اما این خوب است.

You show affection.

شما محبت نشان می دهید.

It could be described as outwardly expressing love.

می توان آن را به عنوان ابراز عشق در ظاهر توصیف کرد.

You are showing it so it's not something hidden away.

شما آن را نشان می دهید تا چیزی پنهان نباشد.

If you show affection or you have an affectionate feeling towards

اگر نسبت به کسی محبت نشان می‌دهید یا نسبت به کسی احساس محبت دارید،

someone you normally want to show it in some way,

معمولاً می‌خواهید آن را به طریقی نشان دهید،

a fond expression

ابراز علاقه

or you express fondness you.

یا ابراز علاقه می‌کنید.

So you might say something you might actually use words

بنابراین ممکن است چیزی بگویید که در واقع ممکن است از کلمات

towards someone to show affection.

برای ابراز محبت به کسی استفاده کنید.

You might say, Oh, I love you.

ممکن است بگویید، اوه، دوستت دارم.

Oh, you're my you're my honeybunch, you're my love.

اوه، تو من هستی، تو دسته عسلی من، تو عشق منی.

You're you're the one true love of my life

تو تنها عشق واقعی زندگی من هستی،

Are things you might say to someone

چیزهایی هستند که ممکن است در جایی به کسی بگویی

somewhere.

.

What is a stick in the mud?

چوب در گل چیست؟ از

Asks Lewis, a person who does not want to get involved with something,

لوئیس می‌پرسد، فردی که نمی‌خواهد با چیزی درگیر شود،

or maybe a person who is dull and boring and maybe they don't like to have fun,

یا شاید فردی کسل‌کننده و کسل‌کننده است و شاید دوست ندارد تفریح ​​کند،

or maybe they don't want to do things that are fun and exciting.

یا شاید نمی‌خواهد کارهایی را انجام دهد که سرگرم‌کننده و هیجان‌انگیز است. .

So maybe everyone else wants to have a party, but that one person does.

بنابراین شاید همه بخواهند مهمانی بگیرند، اما آن یک نفر این کار را می کند.

You might describe them as a stick in the.

شما ممکن است آنها را به عنوان یک چوب در توصیف کنید.

Mud or they're at a party and they don't want to get up and dance.

گلی یا در مهمانی هستند و نمی خواهند بلند شوند و برقصند.

They don't want to drink anything, which is fine if they don't want to do that.

آنها نمی خواهند چیزی بنوشند، که اگر نخواهند این کار را انجام دهند خوب است.

But they might look miserable as well.

اما ممکن است آنها نیز بدبخت به نظر برسند.

They're not going to be happy.

آنها قرار نیست خوشحال باشند.

No, You know, you're going to tell come up and dance.

نه، میدونی، میخوای بگی بیا و برقص.

No, I don't want to dance.

نه، من نمی خواهم برقصم.

Oh, I know.

آه من می دانم. می‌دانی

I do want to have a drink, you know, And then you would call them a stick in the mud.

، من می‌خواهم یک نوشیدنی بخورم، و بعد به آنها می‌گویی چوبی در گل.

I mean, it's an insult to call somebody that really is not.

منظورم این است که توهین به کسی است که واقعا اینطور نیست.

You wouldn't like to be described as that.

شما دوست ندارید اینطور توصیف شود.

It just means somebody that doesn't like to have fun,

این فقط به معنای کسی است که دوست ندارد خوش بگذراند،

that is very conventional and does witness things the same way.

بسیار متعارف است و همه چیز را به همان شکل شاهد است.

And, you know, like Steve.

و، می دانید، مانند استیو.

Steve, Steve might be just.

استیو، استیو ممکن است درست باشد.

A bit of a stick in the. Mud.

کمی چوب در. گل و لای.

Steve is a bit of a stick in the mud.

استیو کمی چوب در گل و لای است.

I think it means the the expression means that you don't

من فکر می کنم این به این معنی است که شما

tend to shift or change your position in life

تمایلی به تغییر یا تغییر موقعیت خود در زندگی ندارید

very much because if you're stuck in mud,

زیرا اگر در گل و لای گیر کرده اید، به این

then it means you're fairly fixed in your opinions

معنی است که شما نسبتاً در دیدگاه خود نسبت به زندگی ثابت هستید.

in the way you view life and you don't like to do anything new.

و دوست ندارید کار جدیدی انجام دهید.

Yes. So. So.

آره. بنابراین. بنابراین.

So the stick refers to a piece of tree

بنابراین چوب به تکه درختی اطلاق می شود

that's been pushed into the mud and it stays there.

که در گل و لای رانده شده و در آنجا می ماند.

It doesn't move.

حرکت نمی کند.

So someone who is dull and unimaginative.

بنابراین کسی که کسل کننده و بی خیال است.

Are they just don't like to change? Yes. Well, that's it.

آیا آنها فقط دوست ندارند تغییر کنند؟ آره. خب همین.

That's it. Yes. And

خودشه. آره. و

I was going to say some of that.

من قصد داشتم بخشی از آن را بگویم.

Okay, It's gone.

باشه، رفت.

Maybe go expressed love towards

شاید به

family, friends or even a pet.

خانواده، دوستان یا حتی یک حیوان خانگی ابراز عشق کنید.

You might you might be affectionate towards your dog.

ممکن است نسبت به سگ خود مهربان باشید.

You might give your dog a little stroke or a pat on the head,

ممکن است سگ خود را کمی سکته کنید یا به سرش بزنید،

or maybe you might give it a little bone.

یا شاید کمی استخوان به او بدهید.

That was the last time you gave your dog a bone.

این آخرین باری بود که به سگت استخوان دادی.

I haven't got a dog.

من سگ ندارم

Uh. Dogs.

اوه سگ ها.

I like dogs, but as long as I don't long, I like dogs who are owned by other people.

من سگ ها را دوست دارم، اما تا زمانی که علاقه نداشته باشم، سگ هایی را دوست دارم که متعلق به افراد دیگری هستند.

And you can just pet them for.

و شما فقط می توانید آنها را نوازش کنید.

No, I don't even like dogs that are owned by other people

نه، من حتی سگ هایی را که متعلق به افراد دیگری هستند دوست ندارم

because normally they're annoying, they bark and they lose.

زیرا معمولاً آزاردهنده هستند، پارس می کنند و ضرر می کنند.

They leave their poop everywhere.

مدفوعشان را همه جا می گذارند.

We saw somebody yesterday. Did you send the video?

دیروز یکی رو دیدیم ویدیو رو فرستادی؟

I haven't.

من نداشتم. نشونش

I haven't showed it because I didn't put it in the computer. Fine.

ندادم چون تو کامپیوتر نگذاشتم. خوب.

That we said we sold paper, but we saw somebody yesterday walking

اینکه ما گفتیم کاغذ فروختیم، اما دیروز دیدیم که یک نفر سگش را راه می‌اندازد،

their dog is plural because they must have had six dogs.

جمع است زیرا آنها باید شش سگ داشته باشند.

Six or seven, six.

شش یا هفت، شش.

Or seven dogs all on leads.

یا هفت سگ همه سرنخ.

And they've all the same breed.

و همه آنها از یک نژاد هستند.

They're a little smallish dogs, little shit.

آنها یک سگ کوچک کوچک هستند،

Sue's problem, and they were all, you know,

مشکل سو، و همه آن‌ها بودند، می‌دانید،

they were getting in people's way on the pavement.

آنها در پیاده‌روی راه مردم را سد می‌کردند.

Just seven annoying, just attention seeking,

فقط هفت مورد آزاردهنده، فقط به دنبال جلب توجه،

wanting everybody to stop an afternoon.

می‌خواهم همه یک بعد از ظهر متوقف شوند.

Your lovely day. Anyway, that sounds bit mean, is it?

روز دوست داشتنی شما به هر حال، این کمی بد به نظر می رسد، اینطور است؟

You were quite busy yesterday.

دیروز خیلی سرت شلوغ بود

I was very busy. I was busy yesterday.

خیلی سرم شلوغ بود. دیروز سرم شلوغ بود

I admired someone's Range Rover because it was quite an amazing looking car.

من رنجروور یک نفر را تحسین می کردم زیرا ماشینی کاملاً شگفت انگیز بود.

And Steve got really angry and bitter about it.

و استیو از این بابت واقعا عصبانی و تلخ شد.

I don't know why.

Anyway, back to a subject of affection, Steve.

نمی دانم چرا.

به هر حال، برگردیم به موضوع محبت، استیو.

You expressed love towards a family or a friend or maybe a pet.

شما نسبت به یک خانواده یا یک دوست یا شاید یک حیوان خانگی ابراز عشق کرده اید.

So even a pet can be can be shown some affection.

بنابراین حتی می توان به حیوان خانگی نیز محبت نشان داد.

And of course, animals are often quite affectionate

و البته، حیوانات اغلب

in return, physical contact or

در مقابل، تماس فیزیکی یا

physical contact between lovers.

تماس فیزیکی بین عاشقان کاملاً محبت آمیز هستند.

Maybe there will be some physical contact taking place in Paris.

شاید تماس فیزیکی در پاریس رخ دهد.

We will see an affectionate couple.

ما یک زوج دوست داشتنی خواهیم دید.

Maybe they're sitting on the park bench, although I don't know why

شاید آنها روی نیمکت پارک نشسته‌اند، اگرچه نمی‌دانم چرا

people normally get angry or upset when they see people

مردم معمولاً با دیدن افرادی که

sharing their affection in public.

محبت خود را در ملاء عام به اشتراک می‌گذارند عصبانی یا ناراحت می‌شوند.

I don't know why that is.

من نمی دانم چرا اینطور است.

If you see a couple kissing in the park,

اگر زوجی را در حال بوسیدن در پارک دیدید،

it's normally you normally want to tell them to stop

معمولاً می خواهید به آنها بگویید دست از کار بکشند،

because, well, first of all, they're having more fun than you are.

زیرا اول از همه، آنها بیشتر از شما سرگرم می شوند.

Just having off, aren't. They?

فقط استراحت کردن، نیست. آنها؟

They're not showing that they're expressing their love.

آنها نشان نمی دهند که دارند عشق خود را ابراز می کنند.

Do you just assume everyone is showing off dance?

آیا شما فقط فرض می کنید که همه در حال رقصیدن هستند؟

Oh, okay.

اوه، باشه

So maybe someone who does not hold back

بنابراین شاید کسی که جلوی

their feelings, they want to show their affection

احساسات خود را نمی گیرد، بخواهد محبت خود را

to their partner, their lover, or maybe a family member, of course.

به شریک زندگی خود، معشوق خود یا شاید یکی از اعضای خانواده نشان دهد.

So a sign of love or an expression of care,

بنابراین نشانه ای از عشق یا ابراز مراقبت،

an affectionate action, a hug, a kiss.

یک اقدام محبت آمیز، یک آغوش، یک بوسه.

Maybe you hold hands as a way of expressing your affection towards each other.

شاید شما دستان خود را به عنوان راهی برای ابراز محبت خود نسبت به یکدیگر می گیرید.

Or maybe you just embrace as well.

یا شاید شما هم همینطور در آغوش بگیرید.

Maybe if you are meeting a friend you haven't seen for a long time,

شاید اگر دوستی را ملاقات می‌کنید که مدت‌هاست ندیده‌اید،

you might want to hold them close and.

ممکن است بخواهید او را نزدیک نگه دارید و.

Give them a hug. Embrace. Them.

آنها را در آغوش بگیرید. پذیرفتن. آنها

And of course, if you're in in France,

و البته، اگر در فرانسه هستید،

you might kiss a stranger on the cheek. Yes.

ممکن است گونه یک غریبه را ببوسید. آره.

Although although I'm not sure if I can bend down that far.

اگرچه مطمئن نیستم که بتوانم تا این حد خم شوم یا نه.

I see.

می بینم.

Which cheeks are you on around.

در اطراف کدام گونه هستی

These, Mr..

اینها آقای.

Oh, I say not. The wo.

اوه من می گویم نه. وای

Not the ones on your bum.

نه آنهایی که روی دست شما هستند.

Well no, that would be very strange.

خوب نه، این خیلی عجیب خواهد بود.

Although that does seem more exciting and interesting.

اگرچه به نظر هیجان انگیزتر و جالب تر است.

Strange custom.

رسم عجیب

Maybe somewhere in the world.

شاید جایی در دنیا.

That's what they do do.

این کاری است که آنها انجام می دهند.

But I doubt it. But yes, so that's the point.

اما من شک دارم. اما بله، پس موضوع همین است.

When we all meet up in France, are we going to have to kiss each other?

وقتی همه ما در فرانسه همدیگر را ملاقات می کنیم، آیا قرار است همدیگر را ببوسیم؟

No and show great affection?

نه و ابراز محبت زیاد؟ آیا

Can we just have some ground rules?

می‌توانیم فقط چند قانون اساسی داشته باشیم؟

We need some rules in place.

ما به برخی قوانین نیاز داریم. در

There will be no hugging.

آغوش گرفتن وجود نخواهد داشت.

I don't hugs.

بغل نمی کنم

I don't do hugs.

من بغل نمی کنم

So we need to just make sure of that.

بنابراین ما فقط باید از آن مطمئن شویم.

No hugs because I will run away and you'll never see me again.

نه آغوشی چون فرار خواهم کرد و دیگر هرگز مرا نخواهی دید.

So please, please don't hug me

پس لطفاً، لطفاً مرا در آغوش نگیرید،

because I'm scared I might be a little afraid, you see.

زیرا می ترسم که ممکن است کمی بترسم.

So that is it.

Some words connected to affection.

پس همین است.

برخی از کلمات مرتبط با محبت.

Maybe you are in a relationship.

شاید شما در یک رابطه هستید.

Maybe you have an animal, a little pet,

شاید شما یک حیوان، یک حیوان خانگی کوچک دارید،

and maybe it likes to come up to you and lick your face.

و شاید دوست داشته باشد به سمت شما بیاید و صورت شما را لیس بزند.

Well, maybe you have a partner who does the same thing.

خوب، شاید شما شریکی دارید که همین کار را می کند.

That's good.

خوبه.

Tomek says no kissing, please.

تومک میگه بوس نکن لطفا.

Well, that there is no chance of that happening.

خب، هیچ شانسی برای این اتفاق وجود ندارد.

You will be pleased to hear.

از شنیدن خوشحال خواهید شد.

No chance of that happening at all.

اصلا شانسی برای این اتفاق وجود ندارد. در

Here is something I want to mention, Steve.

اینجا چیزی است که می خواهم به آن اشاره کنم، استیو.

Now, as you know, my mother passed away last month,

الان همونطور که میدونید مادرم ماه پیش آخر

the end of last month, and we had a funeral

ماه گذشته فوت کرد و

about two weeks ago coming up to two weeks ago.

حدود دو هفته پیش تا دو هفته پیش مراسم خاکسپاری داشتیم.

And there are some things that were left behind by my mother that I have decided to keep.

و چیزهایی هست که از مادرم به جا مانده است که تصمیم گرفتم آنها را حفظ کنم.

Would you like to see one of the things

آیا دوست دارید یکی از چیزها را

now, this is something that is quite spectacular.

اکنون ببینید، این چیزی است که کاملاً دیدنی است.

Wait, you see this?

صبر کن اینو میبینی؟

Look at that.

به آن نگاه کنید.

Oh, so this belonged to my mother.

اوه، پس این مال مادرم بود.

It used to sit in her in her front room.

قبلاً در اتاق جلویش در او می نشست.

So all of the days and all of the hours that my mum sat

بنابراین در تمام روزها و تمام ساعاتی که مادرم به

watching television, this clock was ticking away.

تماشای تلویزیون می‌نشست، این ساعت در حال حرکت بود.

Was there when you were young?

در جوانی آنجا بودید؟

Well, I'm going to tell you now.

خب الان بهت میگم

I bought this for my mum.

اینو برای مامانم خریدم

Many, many years ago in the late 1980s.

خیلی سال پیش در اواخر دهه 1980.

I bought this for my mum as a birthday present,

من این را برای مامانم به عنوان کادوی تولد خریدم،

so I actually gave it to my mother for her birthday,

بنابراین در واقع آن را برای تولد مادرم دادم،

but I took it to a shop

اما آن را به مغازه ای بردم

to be valued for insurance, of course.

که البته برای بیمه ارزش گذاری شود.

Oh yes, because you have to make sure you see.

اوه بله، چون باید مطمئن شوید که می بینید.

You spent an awful lot of money on that clock for your mother.

پول هنگفتی برای آن ساعت برای مادرت خرج کردی.

Okay, Steve, I've got a punchline coming up,

خوب، استیو، من یک خط منگنه دارم

which is kind of a

که به نوعی

soap the

صابون

the valuation of this clock, because it is beautiful, isn't it?

ارزش گذاری این ساعت است، زیرا زیباست، اینطور نیست؟

It's not beautiful. Look at that.

زیبا نیست. به آن نگاه کنید.

It's got the sun dial.

صفحه خورشیدی دارد.

It's got the beautiful

دارای

Roman numerals that just look rather nice.

اعداد رومی زیبا است که نسبتاً زیبا به نظر می رسند.

Is this not look amazing?

آیا این به نظر شگفت انگیز نیست؟

So I took it to the shop and I had it valued

بنابراین من آن را به مغازه بردم و ارزش آن را قائل شدم

and the man gave it a value of,

و مرد به آن ارزشی معادل

oh, £2

2 پوند داد

because it's made of plastic.

زیرا از پلاستیک ساخته شده است.

You see, it looks real.

ببینید، واقعی به نظر می رسد. به

It looks amazing doesn't it though?

نظر شگفت انگیز است، نه؟

But unfortunately it's made of plastic.

اما متاسفانه از پلاستیک ساخته شده است.

And it's covered in dust.

و پوشیده از گرد و غبار است.

I can see it uses batteries.

من می بینم که از باتری استفاده می کند.

So it's made of plastic.

بنابراین از پلاستیک ساخته شده است.

But I bought this for my mother.

اما من این را برای مادرم خریدم.

Which shows what cheapskate you are.

که نشان می دهد شما چه اسکیت ارزانی هستید.

No, not at the time. Because I was. Skat.

نه در آن زمان نه زیرا من بودم. اسکیت.

It wasn't because I was young.

به خاطر جوان بودنم نبود

I couldn't afford to buy an actual gold clock because I was.

من نمی توانستم یک ساعت طلای واقعی بخرم زیرا بودم.

I was just a poor young man.

من فقط یک جوان فقیر بودم.

Which is is not keeping very good time. I must.

که نگه داشتن زمان خیلی خوبی نیست. من باید.

Well isn't it. There's no battery in. Oh right. Okay.

خوب اینطور نیست باتری نیست. اوه درست است. باشه.

I just showed you the place where the battery goes but there is no battery, so that is it.

من فقط جایی را به شما نشان دادم که باتری می رود اما باتری وجود ندارد، پس همین است.

That's my mum's clock that I've kept in my studio

این ساعت مادرم است که در استودیوی خود نگه داشته ام

and it will stay here forever and ever and ever.

و برای همیشه و همیشه و همیشه اینجا خواهد ماند.

So there's a little memento.

بنابراین یک یادگاری کوچک وجود دارد.

But also there is a word that we often to describe that type of thing.

اما همچنین کلمه ای وجود دارد که ما اغلب آن نوع چیزها را توصیف می کنیم.

Maybe you have something as well stayed very similar many things.

شاید شما هم چیزی داشته باشید که خیلی چیزها شبیه به هم هستند.

So here is the word, if I can find it.

بنابراین اگر بتوانم آن را پیدا کنم این کلمه است.

The word is

کلمه

heirloom is not strange.

ارثیه عجیب نیست. می

You want to say what a strange word.

خواهید بگویید چه کلمه عجیبی.

So you might describe this clock

بنابراین ممکن است این ساعت را

as a family heirloom, even though

به عنوان یک میراث خانوادگی توصیف کنید، اگرچه

it isn't worth very much.

ارزش زیادی ندارد.

So quite often something that is valuable or maybe something that is treasured.

بنابراین اغلب چیزی که ارزشمند است یا شاید چیزی که ارزشمند است.

So I will always keep this clock nearby because I think of all of the hours

بنابراین من همیشه این ساعت را در نزدیکی خود نگه خواهم داشت زیرا به تمام ساعاتی فکر می کنم

that this clock was ticking away whilst my mother was sitting nearby,

که این ساعت در حالی که مادرم در نزدیکی نشسته بود، به

all of the days that we never spent together and all of the nights

تمام روزهایی که هرگز با هم سپری نکردیم و تمام شب هایی که

it was just ticking.

فقط تیک تاک می کرد، فکر می کنم.

Yes, the family heirloom, something that's normally valuable

بله، میراث خانوادگی، چیزی که معمولاً ارزشمند است

that's passed down from one generation to the next.

و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.

It could be a painting that somebody bought that's worth a lot of money.

ممکن است تابلویی باشد که کسی خریده و ارزش پول زیادی داشته باشد.

It could be a piece of furniture or a piece of jewellery,

این می تواند یک تکه مبلمان یا یک قطعه جواهر باشد

and it's usually passed down from one generation to the next.

و معمولاً از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.

But you can jokingly say about something that's cheap, that's passed down.

اما شما می توانید به شوخی در مورد چیزی که ارزان است، که منتقل شده است، بگویید.

You can also describe that as a family heirloom.

شما همچنین می توانید آن را به عنوان یک میراث خانوادگی توصیف کنید.

Is it had heirloom or heirloom?

ارثی داشت یا ارثی؟

A You don't know, Nancy.

نمی دانی، نانسی.

Well, the air is the cedar of the family.

خوب، هوا سرو خانواده است.

So normally it was passed onto the mail.

بنابراین به طور معمول بر روی نامه ارسال می شد.

But of course, nowadays because we have equality, everyone's equal.

اما البته، امروزه چون ما برابری داریم، همه با هم برابرند.

Some people are more equal than others.

برخی از افراد برابرتر از دیگران هستند.

Don't forget that, your family heirloom is the thing

فراموش نکنید که میراث خانوادگی شما چیزی است

that is maybe valuable, but also maybe something that is loved or be loved.

که شاید ارزشمند باشد، اما همچنین ممکن است چیزی باشد که دوست داشته شود یا دوست داشته شود.

Maybe a child's

شاید کودکی

that has been passed down over the generations.

که در طول نسل ها منتقل شده است.

So maybe the toy is not worth much,

بنابراین شاید این اسباب بازی ارزش زیادی نداشته باشد،

but it's treasured as a thing that is special,

اما به عنوان یک چیز خاص و

special to that particular family.

ویژه برای آن خانواده خاص ارزشمند است.

So I will always treasure my mother's clock.

بنابراین من همیشه برای ساعت مادرم ارزش قائل هستم.

It will always stay nearby.

همیشه در این نزدیکی خواهد ماند.

Although there's no generation for you to pass it down to.

اگرچه نسلی وجود ندارد که شما آن را به او منتقل کنید.

Okay.

باشه.

Because it stops with you.

زیرا با شما متوقف می شود.

Mr. Duncan. Thanks.

آقای دانکن با تشکر.

Because you don't have a family, maybe you can pass it on to

چون خانواده ندارید، شاید بتوانید آن را به

one of your sister's children or something like that.

یکی از فرزندان خواهرتان یا چیزی شبیه به آن منتقل کنید.

Or a nephew

یا برادرزاده

or somebody who's related to you,

یا کسی که با شما فامیل است،

but isn't a direct sort of descendant, so to speak.

اما به اصطلاح مستقیماً از اولاد نیست.

Anyway, I'm not planning on going anywhere just yet, so don't worry.

به هر حال، من هنوز قصد رفتن به جایی را ندارم، پس نگران نباشید.

I won't have to worry about that for quite a while.

من برای مدتی طولانی نگران این موضوع نخواهم بود.

So I thought it was quite an interesting word.

بنابراین به نظرم کلمه بسیار جالبی بود.

Heirloom, something old, something that is treasured or valuable

میراث، چیزی قدیمی، چیزی که ارزشمند یا ارزشمند است

that's passed down, maybe a piece of jewellery, as Steve said.

که به دست آمده است، شاید یک جواهر، همانطور که استیو گفت.

So I quite like that word.

بنابراین من این کلمه را کاملا دوست دارم.

It's a lovely word and a painting.

این یک کلمه دوست داشتنی و یک نقاشی است.

Something that I've that I've been thinking about for quite while.

چیزی که مدت زیادی است به آن فکر می کنم.

Furniture. Yes, some furniture.

مبلمان. بله، مقداری مبلمان.

Or in your case, most of the contents of your mother's house.

یا در مورد شما بیشتر مطالب خانه مادرتان.

Well, I don't think I haven't had anything passed down to me.

خوب، فکر نمی کنم چیزی به من منتقل نشده باشد.

I've just sort of acquired it. Yeah, well, like that.

من به نوعی آن را به دست آورده ام. آره خب همینطوره

That also can be an heirloom.

این نیز می تواند میراثی باشد. می

You see.

It doesn't have to be passed down in a will.

بینید.

لازم نیست در وصیت نامه منتقل شود.

It can just be something that was there and then it's handed over so it doesn't have to be official.

این فقط می تواند چیزی باشد که آنجا بوده و سپس تحویل داده شود، بنابراین لازم نیست رسمی باشد.

So it can be anything.

بنابراین می تواند هر چیزی باشد.

Maybe an old, maybe some curtains or a tablecloth.

شاید یک کهنه، شاید چند پرده یا یک سفره.

It can also be an heirloom from something that is just passed on in the generations.

همچنین می تواند میراث چیزی باشد که به تازگی در نسل ها منتقل می شود.

So, Steve, you've bought some stuff back from your mother.

بنابراین، استیو، شما چیزهایی را از مادرتان پس گرفتید.

Lots of things.

خیلی چیزها.

Lots of things, because we've you know, because of course, Steve's

خیلی چیزها، چون ما شما را می دانیم، زیرا البته،

mother passed away last year, six months before minded.

مادر استیو سال گذشته، شش ماه قبل از مرگ درگذشت.

So it's been a weird roller coaster ride.

بنابراین این یک ترن هوایی عجیب و غریب بوده است.

So I think it's nice, though, to have something

بنابراین فکر می کنم خوب است که چیزی

nearby that reminds you of that person.

در نزدیکی شما داشته باشید که شما را به یاد آن شخص بیاندازد.

So every time you see it, you think of them.

بنابراین هر بار که آن را می بینید، به آنها فکر می کنید.

I think that's lovely.

من فکر می کنم که دوست داشتنی است.

We are going to play Fill in the blanks in a few moments.

قرار است چند لحظه دیگر Fill in the Blanks را بازی کنیم.

Are you excited?

آیا شما هیجان زده هستید؟

Yes. And I'm sure a lot of people are excited watching it today

آره. و من مطمئن هستم که بسیاری از مردم امروز از تماشای آن هیجان زده هستند

because it's a very popular game that we play. You

زیرا این یک بازی بسیار محبوب است که ما انجام می دهیم. شما

fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

So if you don't know what fill in the blanks is.

بنابراین اگر نمی دانید پر کردن جای خالی چیست.

Stay on because it's it's quite exciting, really.

بمان زیرا واقعاً هیجان انگیز است.

And there are prizes

و جوایز

pretty good.

بسیار خوبی وجود دارد.

Fill in the blanks coming in a few moments.

چند لحظه دیگر جاهای خالی را پر کنید.

So the London Marathon took place today.

بنابراین ماراتن لندن امروز برگزار شد.

I was going to show you some video here.

من قصد داشتم چند ویدیو را در اینجا به شما نشان دهم.

So here here are some people

بنابراین در اینجا برخی از افرادی هستند

who are running the marathon.

که در حال دویدن در ماراتن هستند.

They are actually having a jog.

آنها در واقع دویدن دارند.

I'm not sure if if it's the London Marathon, I'm not actually sure.

من مطمئن نیستم که آیا این ماراتن لندن است یا نه، در واقع مطمئن نیستم.

One of it's not is what's the point of sharing it? Well, there it is.

یکی از مواردی که نیست این است که به اشتراک گذاری آن چه فایده ای دارد؟ خوب، آنجاست.

Where you get the idea.

جایی که شما ایده را دریافت می کنید.

You get the idea. It is a marathon taking place.

شما ایده را دریافت می کنید. یک ماراتن در حال برگزاری است.

And it's something that I wanted to mention because

و این چیزی است که می خواستم به آن اشاره کنم زیرا

you always think that being an athlete is good for you.

همیشه فکر می کنید که ورزشکار بودن برای شما خوب است.

You always think that maybe running and taking care of yourself is a good thing.

شما همیشه فکر می کنید که شاید دویدن و مراقبت از خود چیز خوبی باشد.

But what if I told you that sometimes it isn't a good thing?

اما اگر به شما بگویم که گاهی اوقات چیز خوبی نیست چه؟

You can get little problems, maybe illnesses, diseases or

ممکن است مشکلات کمی داشته باشید، شاید بیماری، بیماری یا

fungal infection?

عفونت قارچی؟

Of course, I am talking about a very common thing

البته من در مورد یک چیز بسیار رایج صحبت می کنم

that occurs in people who go running and they call it athlete's foot.

که در افرادی که می دوند اتفاق می افتد و به آن پای ورزشکار می گویند.

There it is.

ایناهاش.

How do we get from family heirlooms to athlete's foot?

چگونه از میراث خانوادگی به پای ورزشکار برسیم؟

Mr. Duncan Well.

آقای دانکن خب.

We went via the London Marathon.

ما از طریق ماراتن لندن رفتیم.

The London Marathon was the Segway into athlete's foot.

ماراتن لندن، سگوی به پای ورزشکاران بود.

So it's quite interesting how many people get athlete's foot.

بنابراین بسیار جالب است که چند نفر به پای ورزشکار مبتلا می شوند.

And I think even if you go walking a lot,

و من فکر می کنم حتی اگر زیاد پیاده روی کنید،

I think you can also get athlete's foot.

فکر می کنم می توانید به پای ورزشکار نیز مبتلا شوید.

So it's just when the moisture builds up

بنابراین درست زمانی است که رطوبت

between your toes or underneath your toes and then you get little infections, don't you?

بین انگشتان پا یا زیر انگشتان پا جمع می شود و سپس عفونت های کمی پیدا می کنید، اینطور نیست؟

Well, it's it's a specific fungal infection.

خوب، این یک عفونت قارچی خاص است.

So you have to have contracted

بنابراین باید

the fungus onto your foot in the first place.

در وهله اول قارچ را روی پای خود منقبض کرده باشید.

You can't just, you know, if you get a sore from walking, that's not athlete's foot.

شما نمی توانید، می دانید، اگر زخمی از راه رفتن گرفتید، این پای ورزشکار نیست.

You have to have picked it up from changing room.

شما باید آن را از رختکن برداشته باشید.

Oh, law.

اوه قانون

I mean, I used to go

منظورم این است که من از رفتن به حمام به

the number of times I've caught athlete's foot

تعداد دفعات پای ورزشکار می رفتم

from going to the swimming baths.

.

And children get it a lot because it's it's

و کودکان به دلیل اینکه

transmitted by a foot.

از طریق پا منتقل می شود، به آن مبتلا می شوند.

You can't see them.

شما نمی توانید آنها را ببینید.

The tiny little spools or fractions of the of the fungus.

قرقره های کوچک یا کسری از قارچ.

And then you walk along and you pick it up.

و سپس راه می روید و آن را برمی دارید.

And then if you get sweaty feet or a little break in the skin, this fungus will grow

و سپس اگر پاها عرق کرد یا پوست کمی شکسته شد، این قارچ رشد می کند

and it will cause painful cracks that weep.

و ترک های دردناکی ایجاد می کند که گریه می کند.

And it's very easy to get rid of, but it's annoying.

و خلاص شدن از شر آن بسیار آسان است، اما آزاردهنده است.

Yeah, usually between your little toe and the next toe to it.

بله، معمولاً بین انگشت کوچک پا و انگشت بعدی آن.

So that's a good example there of athlete's foot.

بنابراین این یک مثال خوب از پای ورزشکار است.

That's a good example.

این یک مثال خوب است.

If you get little cracks, painful cracks in your feet that don't

اگر ترک‌های کوچک، ترک‌های دردناکی در پاهایتان ایجاد می‌شود که

heal up, then you've probably got athlete's foot

بهبود نمی‌یابند، احتمالاً به پای ورزشکار مبتلا شده‌اید

and you need to apply some cream, which you can buy from the chemist.

و باید مقداری کرم بزنید که می‌توانید از شیمیدان بخرید.

Yes, there is a there's another thing that a lot of people get, especially men.

بله، چیز دیگری وجود دارد که بسیاری از مردم، به خصوص مردان، آن را دریافت می کنند.

If run, they get they get joggers.

اگر فرار کنند، می توانند دونده شوند.

Nope. Have you heard of it?

جواب منفی. آیا در باره آن شنیدی؟

I've heard it.

من آن را شنیده ام.

I've heard of a crotch itch. Crotch itch.

من از خارش فاق شنیده ام. خارش فاق.

But joggers knob apparently.

اما ظاهراً دونده ها دستگیره می کنند.

Do that while you're making that up.

در حالی که دارید آن را می سازید، این کار را انجام دهید.

But no, it isn't.

اما نه، اینطور نیست.

It's true because when you're running, everything goes up and down and it can cause a little bit of sort of.

این درست است، زیرا وقتی در حال دویدن هستید، همه چیز بالا و پایین می‌شود و می‌تواند باعث ایجاد کمی این مشکل شود.

I get nipples, women get painful nipples if they run.

من نوک سینه می گیرم، خانم ها اگر بدوند، نوک سینه های دردناکی پیدا می کنند.

And men and. Men as well.

و مردان و. مردان نیز همینطور.

Run as nipples as well, because everything's going up

به عنوان نوک سینه نیز بدوید، زیرا

and down as you're running and it makes your nipples all sore.

در حین دویدن همه چیز بالا و پایین می شود و نوک سینه های شما را درد می کند.

So running and taking care of yourself

بنابراین دویدن و مراقبت از خود

is not always a healthy thing to do.

همیشه کار سالمی نیست.

I think that's that would be fair to say, don't you think?

من فکر می کنم که این منصفانه است که بگوییم، فکر نمی کنید؟

Well, I mean.

خب منظورم اینه

You won't get athlete's foot just from running.

شما فقط با دویدن دچار پای ورزشکار نخواهید شد.

Just getting a sweaty foot.

فقط یک پا عرق کرده

You've got to come into contact with the fungus.

شما باید با قارچ تماس بگیرید.

So, I mean, I used to in the end when I went to swimming

بنابراین، منظورم این است که من در آخر وقتی به حمام می رفتم

baths, I used to take some flip flops with me.

، چند دمپایی با خودم می بردم.

In swimming them. No.

در شنا کردن آنها نه.

And I'd leave them at the site.

و آنها را در سایت می گذارم.

I would never put my feet down anywhere on the changing room floor.

من هرگز پاهایم را در هیچ جای رختکن زمین نمی گذارم.

As you walk on your hands.

همانطور که روی دستان خود راه می روید.

Because I used to just pick it up very easily.

چون قبلا خیلی راحت آن را برمی داشتم.

And it's just annoying because it takes like two weeks of rubbing cream in every day to get rid of it.

و این فقط آزاردهنده است زیرا برای خلاص شدن از شر آن مانند دو هفته مالیدن کرم در هر روز طول می کشد.

It's very annoying.

خیلی آزار دهنده است.

And then you can reinfect yourself because it gets inside your shoes and things like that.

و سپس می توانید خود را مجدداً عفونی کنید زیرا داخل کفش شما و چیزهایی از این دست نفوذ می کند.

And then on your towel you can pass it on to your partner.

و سپس روی حوله خود می توانید آن را به شریک زندگی خود بفرستید.

It's very annoying

خیلی آزاردهنده است

and just annoying is to be painful.

و فقط آزاردهنده بودن دردناک است.

It's just very annoying.

فقط خیلی آزار دهنده است.

In some people it's not very good because there's another one you pick up

در بعضی از افراد خیلی خوب نیست، زیرا یکی دیگر

from changing room floors, varicose is horrible, sort of gross.

از کف اتاق‌های رختکن را می‌گیرید، واریس وحشتناک است، به نوعی ناخوشایند.

Something that's a fungus as well.

چیزی که قارچ هم هست.

Or or not. It could be a virus.

یا نه. ممکنه ویروس باشه

I think that's a virus. Yes.

فکر کنم ویروسه آره.

Anyone gets in.

هر کسی وارد می شود.

And that's a similar thing have disgusting changing room floors in public sort. It's

و این مشابه است که طبقات رختکن منزجر کننده در طبقه بندی عمومی وجود دارد. این

it's amazing what you can pick up in a changing room

شگفت انگیز است که چه چیزی را می توانید در رختکن بردارید

and also you can pick up some diseases as well.

و همچنین می توانید برخی از بیماری ها را نیز تشخیص دهید.

Very nice.

بسیار خوب.

So we have it coming up.

بنابراین ما آن را در راه است.

Steve, it's coming up. Are you happy?

استیو، در راه است. آیا شما خوشحال هستید؟

Are you excited? It's coming up.

آیا شما هیجان زده هستید؟ داره بالا میاد

It is definitely coming up.

قطعا در راه است.

You mean fill in the.

منظورتون پر کردن

Blanks on this St George's Day.

جای خالی در این روز سنت جورج.

St George's Day.

روز سنت جورج.

The patron saint of everyone.

قدیس حامی همه.

Paul George Here we go.

پل جورج این جا می رویم.

Then it's time to play the game that everyone loves.

سپس نوبت به انجام بازی ای می رسد که همه آن را دوست دارند.

You know what I'm talking about?

میدونی دارم راجع به چی حرف میزنم؟

Do you know what I'm talking about? Steve?

میدونی چی میگم؟ استیو؟

You just said it in the blanks.

شما فقط آن را در جاهای خالی گفتید.

It's time to play it in the blanks.

وقت آن است که آن را در جاهای خالی بازی کنیم.

Fill in the blanks to do and fill in the blanks.

جاهای خالی را برای انجام دادن پر کنید و جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

To fill in the blanks.

برای پر کردن جاهای خالی

Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill the blanks. Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

Yes. So fill in the blanks.

آره. پس جاهای خالی را پر کنید.

It's happening right now.

در حال حاضر اتفاق می افتد.

Where have we gone? Where are we?

کجا رفته ایم؟ ما کجا هستیم؟

Come back.

برگرد.

Mr. Dunford. Commons here. Hello, Carmen. Hello, Carmen.

آقای دانفورد مشترک در اینجا. سلام کارمن سلام کارمن

Oh, what's going on, Smith?

اوه، چه خبر است، اسمیت؟

Some very strange is happening here.

اتفاقات بسیار عجیبی در اینجا رخ می دهد.

Oh, that's better.

اوه، این بهتر است.

Did we get an alert now?

الان ما هشدار گرفتیم؟

Nothing came through then.

در آن زمان هیچ چیز به پایان نرسید.

I think it was just my buttons. We're getting mixed up.

فکر کنم فقط دکمه های من بود. داریم قاطی میشیم

Yes, that's right.

بله درست است.

Sensory. No, You need to burn the hookers.

حسی. نه، باید هوکرها را بسوزانید.

Uh I had one burnt off when I was a child

اوه من وقتی بچه بودم یکی سوختم

and there was so much.

و خیلی زیاد بود.

The doctor burned it off with a hot iron.

دکتر آن را با اتوی داغ سوزاند.

As you say,

همانطور که شما می گویید،

that's probably the best way to get rid of them.

این احتمالا بهترین راه برای خلاص شدن از شر آنها است.

You can apply cream, but that's not very effective.

می توانید کرم بزنید، اما این خیلی موثر نیست.

I had acid on mine when I was a kid.

وقتی بچه بودم اسید داشتم.

They put this corrosive acid and then they scrape it with a sharp scalpel

این اسید خورنده را می‌ریزند و با چاقوی تیزی آن را می‌خراشند

and sometimes they would cut into the actual flesh

و گاهی تصادفاً گوشت واقعی را می‌تراشند

by accident and then there would be blood everywhere.

و بعد همه جا خون می‌آید.

As opposed to that, Some some some doctors say just leave them.

برخلاف آن، برخی از برخی پزشکان می گویند که آنها را رها کنید.

They go away on their own.

آنها خود به خود می روند.

But the trouble is they often don't.

اما مشکل این است که آنها اغلب این کار را نمی کنند.

And they can take years and then they spread and you get more of them

و ممکن است سالها طول بکشد و سپس گسترش می یابند و شما تعداد بیشتری از آنها را دریافت می کنید

and then you can pass them on to other people.

و سپس می توانید آنها را به افراد دیگر منتقل کنید.

And your foot turns into a tree.

و پای تو به درخت تبدیل می شود.

That's right.

درست است.

And yes, but I remember as a child

و بله، اما من به یاد دارم که در کودکی مجبور شدم توسط دکتر

having to have one burnt out

یک سوختگی داشته باشم،

by the doctor, which wasn't painful at all,

که اصلاً دردناک نبود،

except I went playing football afterwards, like and

به جز اینکه بعد از آن فوتبال بازی کردم،

and I thought of my inside of my my sock feels all wet.

و فکر کردم که داخل جورابم کاملاً خیس است.

And then when I took it off it was soaked in blood from this.

و بعد که آن را در آوردم از این به خون خیس شد.

Anyway, that is several stories.

به هر حال این چند داستان است.

I've never heard that story before.

من قبلاً آن داستان را نشنیده بودم.

Yeah, but you have.

آره ولی تو داری

But other people haven't, so.

اما دیگران این کار را نکرده اند.

All right, go on, fill in the blanks.

خیلی خب، ادامه بده، جاهای خالی را پر کن.

So you play. Fill in the blanks.

پس تو بازی کن جاهای خالی را پر کنید. دیگر

Enough of Mr. Steve's strange growths.

رشدهای عجیب آقای استیو بس است.

He has enough of those already.

او به اندازه کافی از آنها در حال حاضر است.

That's not to get a public swimming involved anymore, because you just pick up diseases.

این به این معنی نیست که دیگر درگیر شنای عمومی نشود، زیرا شما فقط بیماری ها را می گیرید.

And this about that, I think.

و این در مورد آن، من فکر می کنم.

Here we go. Then it's time to play. Fill in the blanks.

در اینجا ما می رویم. سپس نوبت به بازی می رسد. جاهای خالی را پر کنید.

It is simple.

آسان است.

It is a sentence. This is my something.

یک جمله است. این چیزی من است.

Oh. I'm tired. Mr.

اوه خسته ام. آقای

Can we keeping you up?

می توانیم شما را بیدار نگه داریم؟

This is my something. Something.

این چیزی من است. یه چیزی

If you want to something me Steady.

اگر می خواهید چیزی به من ثابت.

Nothing rude.

هیچ چیز بی ادبانه ای نیست.

Please fill in the blanks.

لطفا جاهای خالی را پر کنید.

This is my something. Something.

این چیزی من است. یه چیزی

If you want to.

اگر شما می خواهید.

Something me.

چیزی من

So it looks from this sentence

بنابراین از این جمله به نظر می رسد

as if we are offering something.

که ما چیزی را ارائه می دهیم.

We are offering something to another person.

ما چیزی را به شخص دیگری پیشنهاد می کنیم.

So that is

پس این

the soothing.

Clean is clean.

آرامش بخش است.

تمیز پاک است.

The answer is, isn't it?

پاسخ این است، اینطور نیست؟

It always is. It always.

همیشه هست. همیشه.

It always will be clean.

همیشه تمیز خواهد بود

It will be routine up here in my brain.

اینجا در مغز من روتین خواهد بود.

It will be rude, but out here it will be clean.

بی ادب خواهد بود، اما اینجا تمیز خواهد بود.

So make it grammatically correct.

پس از نظر گرامری درستش کنید.

That's all we ask of you.

این تمام چیزی است که از شما می خواهیم.

Uh oh.

اوه اوه

Thomas. Very quick. Off the mark.

توماس. خیلی سریع. خارج از علامت.

This is my phone number, if you want to call me.

این شماره تلفن من است، اگر خواستید با من تماس بگیرید.

Mm hmm. Fantastic.

مم هوم خارق العاده.

All we need is your phone number and then we'll be able to call you.

تنها چیزی که نیاز داریم شماره تلفن شماست و سپس می توانیم با شما تماس بگیریم.

This is my umbrella. If.

این چتر من است اگر

If you want to borrow me.

اگه میخوای از من قرض بگیر از نظر

Not quite grammatically correct, then I'm afraid.

گرامری کاملاً درست نیست، پس می ترسم.

But if you said this is my umbrella, if you want to,

اما اگر گفتید این چتر من است، اگر بخواهید،

actually nothing would fit, then

در واقع هیچ چیز مناسب نیست، پس

this is.

I know what. You're trying to. Say.

این است.

میدونم چیه تو سعی میکنی گفتن. اگر می خواهید مرا دنبال کنید،

You could start by saying this is my new umbrella

می توانید با گفتن این که این چتر جدید من است شروع کنید

if you want to follow me.

.

So maybe you are offering your umbrella

بنابراین شاید دارید چتر خود را

to another person to walk underneath in the rain.

به شخص دیگری تقدیم می کنید تا زیر باران راه برود.

This is my.

این من است.

This is my new umbrella.

این چتر جدید من است.

If you to follow me.

اگه منو دنبال کن

If you want to with me, if you want to borrow it,

اگر می خواهید با من، اگر می خواهید آن را قرض بگیرید، می

you could say if you replace the me with it, I'm

توانید بگویید اگر من را با آن جایگزین کنید، من

This is my new umbrella.

این چتر جدید من است.

If you want to borrow it. It.

اگر می خواهید قرض بگیرید. آی تی. از نظر

Would be grammatically correct

گرامری درست است

because you are saying that you want to borrow the umbrella.

زیرا می گویید که می خواهید چتر را قرض بگیرید.

So you've got to say it.

پس شما باید آن را بگویید.

Me at the end is referring to you.

من در پایان به شما اشاره می کنم.

It's not referring to the umbrella.

منظورش چتر نیست

So I hope that helps.

بنابراین امیدوارم که کمک کند.

So this is my

بنابراین

something something if you want to say something.

اگر می خواهید چیزی بگویید، این چیزی است که من دارم.

Me So I'm offering something.

من پس من چیزی را پیشنهاد می کنم.

By the way, a lot of people do get confused between

به هر حال، بسیاری از مردم بین

the two words lend and borrow.

دو کلمه قرض دادن و قرض گرفتن اشتباه می شوند.

So lend is to give something a short time.

پس قرض دادن این است که چیزی را در مدت کوتاهی بخشید.

Borrow is receive something for a short time.

قرض گرفتن، دریافت چیزی برای مدت کوتاهی است.

You take something from another person.

شما چیزی را از شخص دیگری می گیرید.

You keep it for a short time, and then later you will give it back to them.

شما آن را برای مدت کوتاهی نگه دارید و بعداً آن را به آنها پس خواهید داد.

So that those are the differences.

به طوری که این تفاوت ها هستند.

That Francesca says. This is my home address.

که فرانچسکا می گوید. این آدرس منزل من است.

If you want to contact me or this is my phone number, if you want to contact me,

اگر می خواهید با من تماس بگیرید یا این شماره تلفن من است، اگر می خواهید با من تماس بگیرید

which was, oh yeah, Tamoxifen and B Yeah, but it's my home

که اوه بله، تاموکسیفن و B بله بود، اما

address if you want to visit me,

اگر می خواهید به من سر بزنید آدرس خانه من است،

you could say yes.

می توانید بگویید بله. در

There are actually quite a few choices here.

واقع چند انتخاب در اینجا وجود دارد.

This is this is quite a good one because there are lots of possible choices you can have here.

این بسیار خوب است زیرا انتخاب های ممکن زیادی وجود دارد که می توانید در اینجا داشته باشید.

This sentence

این جمله را

I'm just reading out the grammatically correct ones.

فقط از نظر گرامری درست می خوانم.

This is my home address if you want to meet me.

این آدرس منزل من است اگر می خواهید با من ملاقات کنید.

Yeah. Thanks, Christina.

آره ممنون کریستینا

Such a arena.

چنین عرصه ای

This is my professional fee if you want to hire me.

اگر می خواهید من را استخدام کنید این هزینه حرفه ای من است.

Oh, that's a good one.

اوه، این یکی خوب است.

That's a very good one. Yes.

این یکی خیلی خوب است. آره.

So we can explain that. Never.

بنابراین ما می توانیم آن را توضیح دهیم. هرگز.

Yeah. Okay.

آره باشه.

This is my old car.

این ماشین قدیمی من است.

If you want to drive me.

اگه میخوای منو رانندگی کن

Yeah, if you want to.

آره اگه بخوای

Yeah, that.

آره، اون

If you want to drive me. Yeah. Oh, this is my new car.

اگه میخوای منو رانندگی کن آره اوه، این ماشین جدید من است.

If you want to drive me over.

اگه میخوای منو بری

Yeah, not quite right, but, you know.

بله، کاملا درست نیست، اما، می دانید.

It's very close.

خیلی نزدیکه

If you want.

This is my new house.

اگر بخواهید.

این خانه جدید من است.

If you want to visit me. Hmm.

اگر می خواهید به من سر بزنید. هوم

So maybe you will give the details of your house.

بنابراین شاید شما جزئیات خانه خود را بیان کنید.

So there are certain details that you might give if you want someone to come to your house.

بنابراین اگر می‌خواهید شخصی به خانه شما بیاید، جزئیات خاصی وجود دارد که می‌توانید به آنها بدهید.

So is my what?

پس من چیست؟

If you want to?

اگر شما می خواهید؟

What is a good one for me? Intelligent.

چه چیزی برای من خوب است؟ باهوش.

This is my pay tree and account. If you want to support.

این درخت حقوق و حساب من است. اگر می خواهید حمایت کنید.

Oh, very good.

اوه خیلی خوبه

I used to have one of those, but then I realised that that.

من قبلا یکی از آن ها را داشتم، اما بعد متوجه شدم که این.

That no one really wanted to donate

که هیچ کس واقعاً نمی خواست

sounds Arena.

This is my email address

صداهای Arena را اهدا کند.

این آدرس ایمیل من است

if you want to date to me.

اگر می خواهید با من قرار بگذارید.

Oh, or. If you want to contact me. Yes, I think that.

اوه، یا اگر می خواهید با من تماس بگیرید. بله، من فکر می کنم.

I think date is a little forward for someone you've just met.

من فکر می کنم قرار ملاقات برای کسی که به تازگی ملاقات کرده اید کمی جلوتر است.

Hello there. Would you like to date me?

سلام. دوست داری با من قرار بگذاری؟

So maybe.

پس شاید.

Maybe you just get in touch with another person.

شاید فقط با شخص دیگری در تماس باشید.

Maybe you want them to call you, so you just offer your number.

شاید بخواهید با شما تماس بگیرند، پس فقط شماره خود را ارائه دهید.

So I think maybe if you want to meet me or see me

بنابراین فکر می کنم شاید اگر می خواهید با من ملاقات کنید یا من را ببینید

or maybe to contact me.

یا شاید با من تماس بگیرید.

What's your suggestion?

پیشنهاد شما چیست؟

That Mr. Duncan.

اون آقای دانکن در

Here is my suggestion, and the time is up

اینجا پیشنهاد من است و زمان

for this question.

برای این سوال تمام شده است.

So there was a mixture there of I've read out

بنابراین ترکیبی وجود داشت از

all the ones that were grammatically correct

همه مواردی که از نظر گرامری درست بودند را خوانده‌ام

is my.

.

Anyway, here is the answer.

به هر حال جواب اینجاست.

The answer is

پاسخ

right here.

درست اینجاست.

You actually had that.

تو واقعا اینو داشتی

Here is my home address

if you want to contact me.

اگر می خواهید با من تماس بگیرید آدرس خانه من است.

Well, Francesca. Got that?

خب فرانچسکا گرفتش؟

Yes. Here is my home address.

آره. اینم آدرس خونه من

You can also say, here is my personal address

شما همچنین می توانید بگویید

if you want to visit me.

اگر می خواهید به من سر بزنید آدرس شخصی من است.

So maybe you are offering some hospitality

بنابراین شاید شما

to someone and maybe you give them your home address

به کسی پذیرایی می کنید و شاید آدرس خانه خود را به او می دهید

If you want to meet me, If you want to visit

اگر می خواهید با من ملاقات کنید ، اگر می خواهید به من سر بزنید

me, if you want to see me.

، اگر می خواهید من را ببینید.

This is my

personal email if you want to contact me.

اگر می خواهید با من تماس بگیرید این ایمیل شخصی من است.

So What I like about this sentence is you can actually put many, many,

بنابراین چیزی که من در مورد این جمله دوست دارم این است که شما در واقع می توانید کلمات بسیار، بسیاری،

many, many different word.

بسیار، بسیار متفاوتی را وارد کنید.

Phone number if you want to contact me, as I suggested.

شماره تلفن اگر می خواهید با من تماس بگیرید، همانطور که من پیشنهاد دادم.

Yes, lots of different solutions to that one.

بله، بسیاری از راه حل های مختلف برای آن یکی.

Right.

درست.

This is my first time.

این اولین بارم است.

This is my first time.

این اولین بارم است.

If you want to help me, says Beatrice.

بئاتریس می گوید اگر می خواهی به من کمک کنی.

Yeah, could be your first time to anything.

بله، می تواند اولین بار باشد که به هر چیزی می پردازید.

Whatever you've starting new.

هر چیزی که تازه شروع کرده اید.

Something you've never

چیزی که

tried before, but now you are trying it.

قبلا هرگز امتحان نکرده اید، اما اکنون دارید آن را امتحان می کنید.

So I thought that was quite a good one because there were many,

بنابراین من فکر کردم که این یک پیشنهاد بسیار خوب بود زیرا

many different suggestions that we could.

پیشنهادهای بسیار بسیار متفاوتی وجود داشت که می توانستیم.

And we had lots of them. Yes.

و ما تعداد زیادی از آنها را داشتیم. آره.

So well done. Here's another one.

خیلی خوبه اینم یکی دیگه

So This is our second fill in the blank student.

بنابراین این دومین دانشجوی خالی ماست.

I will only be something for something.

من فقط چیزی برای چیزی خواهم بود.

Something

چیزی

intrigued.

جالب

I am very intrigued.

من خیلی کنجکاو هستم.

I will only be something for something.

من فقط چیزی برای چیزی خواهم بود.

Something.

یه چیزی

All you have to do is fill in the blank spinning headlines.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که تیترهای در حال چرخش خالی را پر کنید .

With grammatically correct answers.

با پاسخ های صحیح گرامری

So yes, we look forward to your suggestions for that one.

بنابراین بله، ما مشتاقانه منتظر پیشنهادات شما برای آن هستیم.

I'm pretty good.

من بسیار خوب هستم.

My legs are aching, Mr. Duncan.

پاهای من درد می کند، آقای دانکن.

My legs are aching.

پاهایم درد می کند.

By the way, I got the teacakes out. Oh.

اتفاقا من کیک های چای را بیرون آوردم. اوه

For us to have a tea cake with some butter.

برای اینکه یک کیک چای با مقداری کره بخوریم.

I can't remember the last time we had a tea cake.

یادم نیست آخرین بار کی کیک چای خوردیم.

Well done.

آفرین.

So we will be having a cup of tea and a tea cake

بنابراین ما بعد از اتمام این پخش زنده، یک فنجان چای و یک کیک چای می خوریم

after this live stream has finished.

.

By the way, can I just tell you something?

در ضمن، میتونم یه چیزی بهت بگم؟ در طول هفته

There is a new video being posted on my YouTube channel during the week.

یک ویدیوی جدید در کانال یوتیوب من در حال ارسال است .

I am going to start putting content out again.

من می خواهم دوباره شروع به انتشار محتوا کنم.

It's been a very strange few days.

چند روز خیلی عجیب گذشت.

You might say.

ممکن است بگویید. راستش این

It's been a very strange few weeks in my life, to be honest.

چند هفته در زندگی من خیلی عجیب بود .

So things are slowly getting back to normal.

بنابراین همه چیز کم کم به حالت عادی باز می گردد.

So there will be a video lesson on during the week. And

بنابراین یک درس ویدیویی در طول هفته وجود خواهد داشت. و

we are back next weekend, the

ما آخر هفته آینده،

final day of April, next Sunday.

آخرین روز آوریل، یکشنبه آینده برمی گردیم.

We've got suggestions already intelligent.

ما از قبل هوشمندانه پیشنهادهایی داریم.

I will only be available for a limited time.

من فقط برای مدت محدودی در دسترس خواهم بود.

Yeah, well done. I like it.

آره آفرین خوشم می آید.

So you only going to be available maybe to speak to on the phone or something like that

بنابراین شما فقط در دسترس خواهید بود شاید برای صحبت با تلفن یا چیزی شبیه به آن که

to make says I will only be available for a night shift.

بگوید من فقط برای یک شیفت شب در دسترس خواهم بود.

Yeah.

If you are trying to work out at work when you were going to be available,

آره

اگر می‌خواهید زمانی که قرار بود در دسترس باشید در محل کار خود ورزش کنید،

you might say to your boss, I will only be available for a night shift.

ممکن است به رئیس خود بگویید، من فقط برای یک شیفت شب در دسترس خواهم بود.

Yes. So I mean to that.

آره. بنابراین منظورم این است.

So maybe you are telling someone when you are able to do something,

بنابراین ممکن است به کسی بگویید که چه زمانی قادر به انجام کاری هستید، چه

when you are available, when you are free.

زمانی در دسترس هستید، چه زمانی آزاد هستید.

So if you are free or available,

بنابراین اگر آزاد یا در دسترس هستید،

that means you are there, you are able do something.

به این معنی است که شما آنجا هستید، می توانید کاری انجام دهید.

Maybe another person asks you to do something.

شاید شخص دیگری از شما بخواهد کاری انجام دهید.

I will only be something for something.

من فقط چیزی برای چیزی خواهم بود.

Something Beatrice says.

چیزی که بئاتریس می گوید.

I will only be here for a short time. Yes.

من فقط برای مدت کوتاهی اینجا خواهم بود. آره.

Well done.

آفرین.

Yes, as will we All.

بله، همانطور که همه ما خواهیم بود.

I will only be here for a couple

من فقط یکی دو ساعت اینجا خواهم بود

couple of hours.

.

You would have to have three letters.

شما باید سه حرف داشته باشید.

But Very close.

ولی خیلی نزدیک

Alexandra.

الکساندرا

I would only be kind.

من فقط مهربان خواهم بود.

You can always put few.

شما همیشه می توانید تعداد کمی قرار دهید.

Yeah.

So instead of a couple, you can say a few hours.

آره

بنابراین به جای یک زوج، می توانید چند ساعت بگویید.

I will only be here.

من فقط اینجا خواهم بود.

I will only be available for a few hours.

من فقط برای چند ساعت در دسترس خواهم بود.

Only be unavailable a short period.

فقط برای مدت کوتاهی در دسترس نباشید.

Yes, the opposite of that.

بله، برعکس آن.

So again, a very good sentence because you can put many different words in here

پس دوباره، یک جمله بسیار خوب است زیرا می توانید کلمات مختلف زیادی را در اینجا قرار دهید

and still complete the sentence.

و همچنان جمله را کامل کنید.

I will only be awake for a little while

من فقط برای مدتی بیدار خواهم بود

or I will only be asleep for a little while.

یا فقط برای مدت کوتاهی در خواب خواهم بود.

Hmm. Inaki, thank you for that.

هوم ایناکی، از این بابت متشکرم.

I will only be working for a short while, says Bella.

بلا می گوید من فقط برای مدت کوتاهی کار خواهم کرد.

Yet that fits as well.

با این حال این نیز مناسب است.

I will only be free for a little time, says Francesca.

فرانچسکا می گوید من فقط برای مدت کمی آزاد خواهم بود.

Yeah, I will only be up for a vegan meal.

بله، من فقط برای یک غذای گیاهی بیدار خواهم بود.

Oh. Yes, that actually that.

اوه بله، در واقع همین است.

Can I just say that is pretty good because if you are up

فقط می توانم بگویم که خیلی خوب است زیرا اگر

for something, it means you are.

به چیزی علاقه دارید، به این معنی است که هستید.

You are willing to do it.

شما حاضر به انجام آن هستید.

So I will only be up for a vegan meal.

بنابراین من فقط برای یک وعده غذایی گیاهی آماده خواهم بود.

That means that particular meal will have to be vegetarian or vegan.

این بدان معناست که آن وعده غذایی خاص باید گیاهی یا وگان باشد.

No meat.

بدون گوشت.

And is this true Stomach? Are you a vegan?

و آیا این معده واقعی است؟ آیا شما یک گیاهخوار هستید؟

We find out something about you every day

ما هر روز یا هر هفته چیزی در مورد شما پیدا می کنیم

or every week, rather.

.

That should be very interesting in Paris.

این باید در پاریس بسیار جالب باشد.

Uh, because I think the French like eating meat,

اوه، چون فکر می کنم فرانسوی ها خوردن گوشت را دوست دارند،

especially certain types of meat.

به خصوص انواع خاصی از گوشت را.

Should we will be able to get a vegan meal

if indeed Tomek is vegan

اگر واقعاً تامک گیاهخوار است

and we reach for.

و ما به آن دست پیدا می کنیم، آیا می توانیم یک وعده غذایی وگان داشته باشیم؟

I think.

من فکر می کنم.

I will only be rich for many heirloom. Uh,

من فقط برای بسیاری از میراث ثروتمند خواهم بود. اوه،

not quite right there.

کاملاً در آنجا نیست.

I will only be here for a short week.

من فقط یک هفته کوتاه اینجا خواهم بود.

Yeah, I need work for sure.

آره حتما به کار نیاز دارم

And maybe I be suitable. Yeah. Okay.

و شاید من مناسب باشم. آره باشه.

Didn't think so.

اینطور فکر نمی کردم.

Tomek, you sound like a meat eater to me.

تومک، تو برای من مثل یک گوشت خوار صدا می کنی.

Yes, I think.

بله فکر می کنم.

I think I get the feeling that Tomek likes his meat.

فکر می کنم این احساس را دارم که تومک گوشتش را دوست دارد.

Likes his big steaks.

استیک های بزرگش را دوست دارد.

Yes, I would say yes. Porterhouse.

بله، من می گویم بله. پورترهاوس

Anyway, I'm just joking.

به هر حال من فقط شوخی می کنم.

We like to joke around.

ما دوست داریم با هم شوخی کنیم.

What's your suggestion, Mr. Duncan?

پیشنهاد شما چیست آقای دانکن؟

Are we doing another one?

یکی دیگه انجام میدیم؟

We might be able to squeeze another one in.

ممکن است بتوانیم یکی دیگر را به داخل فشار دهیم.

Another quick one. N Yes. Okay. So

یکی دیگر سریع. N بله. باشه. بنابراین

he was

او در

born May maybe temperament is anything to date a vegan alone.

ماه مه به دنیا آمد، شاید خلق و خوی چیزی برای قرار گرفتن با یک گیاهخوار به تنهایی باشد.

I will only be up for a no no.

من فقط برای یک نه حاضر خواهم بود.

Forget that. Right. Carry on.

فراموشش کن. درست. ادامه دادن.

What was your suggestion and did anybody guess it?

پیشنهاد شما چه بود و آیا کسی آن را حدس زد؟

My suggestion?

پیشنهاد من؟

Yeah.

I will only be here for a short while.

آره

من فقط برای مدت کوتاهی اینجا خواهم بود.

I will only be here for a short while.

من فقط برای مدت کوتاهی اینجا خواهم بود.

You might say that that is actually true.

ممکن است بگویید که واقعاً درست است.

Because I will only be here for a short while.

چون من فقط برای مدت کوتاهی اینجا خواهم بود.

Because we will be going in around about 4 minutes.

چون حدودا 4 دقیقه دیگه میریم.

So we might not have time for another send to the page.

بنابراین ممکن است زمانی برای ارسال دیگری به صفحه نداشته باشیم.

This was the closest.

این نزدیکترین بود

I mean, you were all right in terms of a short time.

منظورم این است که شما از نظر مدت کوتاهی خوب بودید.

They just says, But while it's the same thing, same thing.

آنها فقط می گویند، اما در حالی که این یک چیز است، همان چیز است.

So lovely.

خیلی دوست داشتنی.

I will only be away.

من فقط دور خواهم بود

You might say I will only be away for a few minutes.

شاید بگویید من فقط چند دقیقه دور خواهم بود.

Or brief time. Yes, Christina.

یا زمان کوتاه بله کریستینا

I will only be away for a few minutes.

من فقط چند دقیقه دور خواهم بود.

Yeah, I will only be here for

بله، من فقط برای

a couple or for a short time.

یک زوج یا برای مدت کوتاهی اینجا خواهم بود.

So there are many, many, many choices.

بنابراین انتخاب های بسیار بسیار زیادی وجود دارد.

You can have.

شما می توانید داشته.

Only be remembered for a warm smile.

فقط برای یک لبخند گرم به یاد بیاورید.

Yes, I know.

I know what intelligent is doing. Then is.

بله میدانم.

من می دانم که هوشمند چه می کند. سپس است.

Yes, I will.

بله، خواهم کرد.

Somebody you might be pontificating about how people will remember you when you're gone.

کسی که شما ممکن است در مورد اینکه چگونه مردم شما را در زمان رفتن به یاد می آورند، تمجید می کنید.

So I will only be remembered for a short while. Yes.

بنابراین من فقط برای مدت کوتاهی در یاد خواهم ماند. آره.

People soon forget.

مردم زود فراموش می کنند.

Yes. When you pass away from this mortal coil,

آره. وقتی از این سیم پیچ فانی می گذری،

you might be remembered for a while, but I suppose time

ممکن است برای مدتی به یادت بیفتد، اما فکر می کنم زمان

those memories will fade away into the distance.

آن خاطرات در دوردست ها محو خواهند شد.

Available for an attendance bonus.

برای پاداش حضور در دسترس است.

Not sure what that means to make.

مطمئن نیستم ساختن به چه معناست.

Oh, maybe.

اوه، شاید.

Maybe he wants a bonus

شاید

if he comes or attends something in Paris.

اگر بیاید یا در پاریس شرکت کند، پاداش می خواهد.

Maybe. Well, I don't think it's necessarily connected to Paris.

شاید. خب، فکر نمی‌کنم لزوماً به پاریس مرتبط باشد.

I know. Yeah, but yes, it could be. It could be.

میدانم. بله، اما بله، می تواند باشد. میتوانست باشد.

Who knows?

چه کسی می داند؟

Anyway, Mr. Steve, you will be pleased to hear that.

به هر حال، آقای استیو، از شنیدن آن خوشحال خواهید شد.

It's time to go. Oh, I've had enough today.

وقت رفتن است. اوه، امروز به اندازه کافی سیر شدم.

I think it's aching and I'm very tired. Yes.

فکر می کنم درد دارد و خیلی خسته هستم. آره.

So I'm going to put the I'm going to put the kettle on

بنابراین من قصد دارم کتری را روی آن بگذارم

and make

و

do some teacakes and then fall asleep in front of the television.

چند کیک چای درست کنم و بعد جلوی تلویزیون بخوابم.

That sounds that sounds like a good.

این برای تلفن های موبایل که به نظر می رسد خوب است.

Lovely to be here to see you all. Are we going together?

خوشحالم که اینجا هستم تا همه شما را ببینم. با هم میریم؟

I'm not going to go off.

من قرار نیست بروم.

No, we will go together. Right.

نه با هم میریم درست.

I will be back next Sunday.

یکشنبه آینده برمی گردم.

Mr. Steve will be here next Sunday.

آقای استیو یکشنبه آینده اینجا خواهد بود.

Aadi, I hope you've enjoyed it today.

عادی، امیدوارم از امروز لذت برده باشید.

If you have to tell your friends and join us again next week at 2 p.m.

اگر باید به دوستان خود بگویید و هفته آینده ساعت 14 دوباره به ما بپیوندید. به

UK time.

وقت انگلستان

That's it.

Next Sunday 2 p.m..

خودشه.

یکشنبه آینده ساعت 2 بعد از ظهر.

Oh I don't know what that was by the way.

اوه من نمی دانم اتفاقاً چه بود.

That's, that's tradition.

این سنت است.

A tradition we have at the of every life. Yes.

سنتی که ما در هر زندگی داریم. آره.

Every live stream. Mr. Steve has a little sneeze.

هر پخش زنده آقای استیو کمی عطسه می کند.

It's, it's a new tradition that we've just started.

این یک سنت جدید است که ما تازه شروع کرده ایم.

So there will be a new messenger in the week.

بنابراین یک پیام رسان جدید در هفته وجود خواهد داشت.

See you next Sunday if you want to get in touch

اگر می خواهید

about the meet up in Paris.

در مورد ملاقات در پاریس با شما تماس بگیرید یکشنبه آینده می بینیم.

If you are interested in joining us.

اگر علاقه مند به پیوستن به ما هستید.

We do have quite a few people involved now.

ما در حال حاضر افراد زیادی درگیر آن هستیم.

I don't know how we're going to manage this Lovely messages.

من نمی دانم چگونه می خواهیم این پیام های دوست داشتنی را مدیریت کنیم .

People are put in here for thanking us for a livestream today.

مردم برای تشکر از ما برای پخش زنده امروز اینجا قرار می گیرند .

Take care. Bless you by everybody, By the teachers.

مراقب باش. درود بر شما توسط معلمان.

Thank you very much. Very kind of you. Yes.

بسیار از شما متشکرم. لطف داری. آره.

We are back next week.

هفته آینده برگشتیم

This is Mr. Duncan and. Mr. Steve.

این آقای دانکن است و. آقای استیو

Saying thanks for watching.

گفتن تشکر برای تماشا.

I hope you've enjoyed the past 2 hours.

امیدوارم از 2 ساعت گذشته لذت برده باشید.

I hope it's been lots of fun.

امیدوارم خیلی سرگرم کننده بوده باشه

See you next week.

هفته آینده می بینمت. بعداً

You can watch this again later on with captions as well.

می‌توانید این را دوباره با زیرنویس تماشا کنید.

Keep in touch if you want to email me.

اگر می خواهید به من ایمیل بزنید در تماس باشید.

You can if you want to leave a comment under this video,

اگر می خواهید زیر این ویدیو نظر بدهید می

you can please like and also subscribe.

توانید لایک کنید و همچنین سابسکرایب کنید.

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Are you ready? I’m ready...

اماده ای؟ فعلا آماده ام...

ta ta for now

تا تا