Into The Inferno - The Heat is on / English Addict - 208 - live learning / Sunday 17th JULY 2022

All I can say is it is too hot for trousers.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که برای شلوار خیلی گرم است.

I've taken my trousers off, but I'm wearing my shorts today because it's so hot.

شلوارم را درآورده ام اما امروز شلوارم را می پوشم چون خیلی گرم است.

I can't begin to tell you how hot it is outside and also in the studio.

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که هوا در بیرون و همچنین در استودیو چقدر گرم است.

In fact, my poor little computer is struggling at the moment.

در واقع، کامپیوتر کوچک بیچاره من در حال حاضر دچار مشکل شده است.

It is making some very strange noises.

صداهای خیلی عجیبی میده

It is trying to cool itself down. But

سعی می کند خودش را خنک کند. اما

all that is going into it is hot air, unfortunately.

متأسفانه تنها چیزی که در آن وجود دارد هوای گرم است.

Anyway, here we go.

به هر حال، ما به اینجا می رویم.

We are back together again and there is the view outside the window right now.

ما دوباره با هم برگشتیم و در حال حاضر منظره بیرون از پنجره وجود دارد.

It's looking ever so nice outside and I hope you are having a nice day where you are.

بیرون همیشه خیلی خوب به نظر می رسد و امیدوارم روز خوبی را در جایی که هستید سپری کنید.

It's a hot one.

این یک گرم است.

And, well, things don't change.

و خوب، همه چیز تغییر نمی کند.

Things are as usual.

اوضاع مثل همیشه است.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Yes, it's English addict coming to you from a very hot birthplace

بله، این معتاد انگلیسی است که از زادگاه بسیار داغ زبان انگلیسی نزد شما می آید

of the English language, which just happens to be, oh, my goodness, it's England

، که اتفاقاً، خدای من، این انگلستان

News.

نیوز است.

All I can say is it is hot.

فقط میتونم بگم داغه

I am going to say that a lot today.

من امروز می خواهم این را زیاد بگویم.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England. How are you today?

این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟

Are you okay? I hope so.

حالت خوبه؟ امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I really, really hope you are good today.

من واقعاً امیدوارم امروز خوب باشید.

We are back live.

زنده برگشتیم

Yes. For those wondering, we are live from England on

آره. برای کسانی که تعجب می‌کنند، ما در یک روز فوق‌العاده گرم از انگلستان به صورت زنده حضور داریم

an incredibly hot day.

.

And the strange thing is, this is not even the hottest day.

و نکته عجیب این است که این حتی گرم ترین روز هم نیست.

Tomorrow apparently is going to be even hotter.

ظاهراً فردا گرمتر خواهد بود.

Maybe here, 40 degrees.

شاید اینجا، 40 درجه.

I don't think I've ever experienced

به هر حال فکر نمی کنم تا به

40 degrees in my life anyway.

حال 40 درجه را در زندگی ام تجربه کرده باشم.

Even though I've travelled to many places around the world, hot places

حتی با وجود اینکه من به بسیاری از نقاط در سراسر جهان سفر کرده ام، اما مکان های گرم

I've never actually experienced 40 degrees before.

هرگز قبلاً 40 درجه را تجربه نکرده بودم.

So that should be very interesting.

بنابراین باید بسیار جالب باشد.

Today it's about.

امروز در مورد.

Well, it's only 31 today.

خب امروز فقط 31 سالشه

Very cool.

خیلی باحاله

Hmm. Yes.

هوم آره.

I was saying to Mr.

من قبلاً به آقای

Steve earlier, perhaps we should put the central heating on

استیو می گفتم، شاید باید گرمایش مرکزی را روشن کنیم

because it's only 31 degrees here in the studio.

زیرا اینجا در استودیو فقط 31 درجه است.

It's about 35 degrees.

حدود 35 درجه است.

It's too hot to do this.

برای انجام این کار خیلی گرم است.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

It's too hot to stand in a hot studio doing this.

خیلی گرم است که در یک استودیوی داغ بایستید و این کار را انجام دهید.

But I'm going to do it anyway. Yes. Here we go again.

اما به هر حال این کار را خواهم کرد. آره. دوباره شروع کنیم.

We've made it all the way to another well,

ما آن را به چاه دیگری رساندیم،

another week we've got through and another weekend almost.

یک هفته دیگر را پشت سر گذاشتیم و تقریباً آخر هفته دیگر.

My name is Mr.

اسم من آقای

Duncan, and I talk about the English language.

دانکن است و در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

I like English.

من انگلیسی را دوست دارم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

I'm an English addict, and I have a feeling you might be as well.

من یک معتاد انگلیسی هستم و این احساس را دارم که ممکن است شما هم معتاد باشید.

Thank you very much for joining me on this very hot day.

از اینکه در این روز بسیار گرم به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

I don't know what it is where you are, because I know in some parts of the world it isn't summer,

نمی‌دانم اینجا کجا هستی، چون می‌دانم در برخی از نقاط جهان تابستان نیست، هوا

it's much cooler.

خنک‌تر است.

So some places are having it and some places are not having it.

بنابراین بعضی جاها آن را دارند و بعضی جاها آن را ندارند.

So it just depends on where you are in the world I suppose.

بنابراین بستگی به این دارد که در کجای جهان هستید .

But here

اما اینجا

30 about it's around 31 degrees at the moment.

30 در مورد آن در حدود 31 درجه در حال حاضر است.

The last time I checked it was 31.

آخرین باری که من آن را بررسی کردم 31 بود

I'm sure Mr.

Steve will let us know what the actual temperature

. مطمئن هستم که آقای

استیو کمی بعد زمانی که یک بار دیگر از راه برسد به ما اطلاع خواهد داد که دمای واقعی

is a little bit later on when he comes along once again.

چقدر است .

And of course, we've had a very busy weekend yesterday

و البته، دیروز آخر هفته بسیار شلوغی

I went to see Steve in his show.

داشتیم، من برای دیدن استیو در برنامه اش رفتم.

He was in a show yesterday, a musical.

او دیروز در یک نمایش موزیکال بود.

Lots of singing, lots of dancing, lots of

آواز زیاد، رقص زیاد،

acting as well.

بازیگری زیاد.

And Mr. Steve was there.

و آقای استیو آنجا بود.

We are going to take a look at a video clip of Mr.

قصد داریم کلیپی از

Steve performing yesterday

اجرای دیروز آقای استیو

on a very hot stage.

در یک استیج بسیار داغ را با هم ببینیم.

Can I just say the place where we were

فقط میتونم بگم جایی که

at yesterday was really, really hot.

دیروز بودیم واقعا خیلی گرم بود.

We were indoors and there were lots of lights above the stage.

ما داخل خانه بودیم و نورهای زیادی بالای صحنه بود.

So the whole room was quite hot, even though they had air conditioning on.

بنابراین کل اتاق کاملاً گرم بود، حتی اگر آنها تهویه مطبوع داشتند.

It didn't make much difference.

خیلی فرقی نکرد

It was very hot in there.

اونجا خیلی گرم بود

Anyway, more about that later on when Mr.

به هر حال، بعداً وقتی آقای استیو به ما ملحق شد، بیشتر در مورد آن صحبت

Steve comes to join us.

می کنیم.

Yes, as I said, we've made it all the way to the end of the week

بله، همانطور که گفتم، ما آن را تا پایان هفته رساندیم

and you all all the way to the end have another weekend.

و شما تا پایان هفته آخر هفته دیگر دارید.

You can tell that I am really tired today.

می توان گفت که امروز واقعا خسته هستم.

It's too hot to do this.

برای انجام این کار خیلی گرم است.

Yes, it's Sunday.

بله، یکشنبه است.

Mm. Dee dee dee dee dee.

مم دی دی دی دی دی.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Yes, it is Sunday.

بله، یکشنبه است.

And we are live is. Live can be.

و ما زنده هستیم. زنده می تواند باشد.

I hope you are having a good day where you are.

امیدوارم در جایی که هستید روز خوبی را سپری کرده باشید.

What happened to my voice? Then it went very strange.

صدای من چه شد؟ بعد خیلی عجیب گذشت.

It's dry in the studio.

در استودیو خشک است.

That's why it's very dry in here.

به همین دلیل اینجا خیلی خشک است.

I wish Mr.

Steve would answer the phone.

کاش آقای

استیو تلفن را جواب می داد.

It's very annoying.

خیلی آزار دهنده است.

Oh. Oh, here we are.

اوه اوه، ما اینجا هستیم.

Yes, I forgot. Then we are live. Hello, everyone.

بله فراموش کردم سپس ما زنده هستیم. سلام به همه

Welcome to a hot day.

به یک روز گرم خوش آمدید.

It's.

این است.

It's so hot.

خیلی گرم است.

I might spontaneously combust.

من ممکن است خود به خود سوخته باشم.

I might burst into flames

ظاهراً ممکن است جلوی چشمان شما شعله ور شوم

before your very eyes, apparently.

.

And this is the thing.

و این موضوع است.

Did you know that it is an actual thing?

آیا می دانستید که این یک چیز واقعی است؟

Some people in the past have just caught fire

برخی از مردم در گذشته فقط بدون دلیل آتش گرفته اند

for no reason.

.

Spontaneous combustion, they call it spontaneous means without warning.

احتراق خود به خودی به آن می گویند خود به خود یعنی بدون هشدار.

Something that you were not expecting.

چیزی که انتظارش را نداشتی

Combustion means a reaction between two things, normally resulting

احتراق به معنای واکنش بین دو چیز است که معمولاً منجر

in some sort of explosion or fire. So.

به نوعی انفجار یا آتش سوزی می شود. بنابراین.

So that's what that is.

پس همین است.

I don't know if it's real or not, but I do remember in the 1970s,

نمی‌دانم واقعی است یا نه، اما یادم می‌آید در دهه 1970،

lots of people were suddenly bursting into flames.

افراد زیادی ناگهان در آتش می‌سوختند.

For some reason, I don't know why it might be happening here if it gets any hotter.

به دلایلی، نمی‌دانم چرا اگر هوا گرم‌تر شود، ممکن است اینجا اتفاق بیفتد.

Yes, English addict is what they say is for those wondering

بله، معتاد انگلیسی چیزی است که آنها می گویند برای کسانی است که می پرسند

if you've just strayed around the Internet and you're wondering, what shall I do today?

آیا شما فقط در اینترنت سرگردان شده اید و می پرسید، امروز چه کار کنم؟

Well, guess what? You can do this.

خوب حدس بزن چی؟ شما می توانید این کار را انجام دهید.

You can watch my English addict live stream.

می توانید پخش زنده من معتاد انگلیسی را تماشا کنید.

Very different from other English teachers, I have to be honest with you.

بسیار متفاوت از سایر معلمان انگلیسی، من باید با شما صادق باشم.

Very different from other things you might see on YouTube, but I hope you will enjoy it all the same.

بسیار متفاوت از چیزهای دیگری که ممکن است در YouTube ببینید، اما امیدوارم از آن لذت ببرید.

Beautiful view outside.

نمای زیبا از بیرون

I can't resist showing you the weather outside.

من نمی توانم مقاومت کنم که هوای بیرون را به شما نشان دهم.

Look at that. Isn't it nice?

به آن نگاه کنید. خوب نیست؟

It is a lovely day today.

امروز یک روز دوست داشتنی است.

Almost blue sky, but everything is rather nice.

آسمان تقریبا آبی، اما همه چیز نسبتا خوب است.

Outside you might be able to see the occasional butterfly going past.

در بیرون ممکن است بتوانید پروانه هایی را ببینید که گاه به گاه می گذرد.

One thing I can say is there are not many birds outside at the moment.

یک چیزی که می توانم بگویم این است که در حال حاضر پرنده های زیادی در بیرون وجود ندارد.

They are all hiding away in the trees, in the shade,

همه آنها در درختان، در سایه پنهان شده

keeping themselves nice and cool.

اند و خود را خوب و خنک نگه می دارند.

So you won't see many birds today.

بنابراین امروز پرندگان زیادی نخواهید دید.

Whenever the weather is really hot, you will find that

هر زمان که هوا واقعا گرم باشد، متوجه خواهید شد

the birds will will stay in the shade.

که پرندگان در سایه خواهند ماند.

So what is coming up today?

پس امروز چه اتفاقی می افتد؟

I hear you ask.

میشنوم که میپرسی

Thank you.

متشکرم.

Well, today we have lots of subjects to talk about.

خوب، امروز ما موضوعات زیادی برای صحبت داریم.

We have Mr.

Steve here talking about his performance yesterday.

ما آقای

استیو را اینجا داریم که در مورد عملکرد دیروز خود صحبت می کند.

If you want to talk about the heat, you can.

اگر می خواهید در مورد گرما صحبت کنید، می توانید.

If you are experiencing unseasonable, I like that word.

اگر تجربه نامطلوب دارید، من این کلمه را دوست دارم.

If something is unseasonable, it means it is something that doesn't

اگر چیزی نامطلوب باشد، به این معنی است که به

normally happen at that time of year

طور معمول در آن زمان از سال

or during that particular season.

یا در آن فصل خاص اتفاق نمی افتد.

It is unseasonable and that is the word

غیرقابل فصل است و این کلمه ای است

I suppose I could use today to describe the weather here.

که فکر می کنم امروز می توانستم برای توصیف آب و هوای اینجا استفاده کنم.

Very and seasonable.

بسیار و فصلی

Even though it's summer, it is hotter than it

اگرچه تابستان است، اما گرمتر از حد

normally is, hotter than the average.

معمول است، گرمتر از میانگین.

Also, we're talking about pictures today. Pictures,

همچنین، امروز در مورد تصاویر صحبت می کنیم. عکس،

photographs, taking photographs.

عکس، عکس گرفتن.

I was at the show yesterday that Mr.

دیروز در نمایشگاهی بودم که آقای

Steve was in and we were told that we could not

استیو در آن حضور داشت و به ما گفتند که

take any photographs

نمی‌توانیم هیچ عکس

or video of the performance.

یا فیلمی از اجرا بگیریم.

However, I did because I am very naughty.

با این حال، من این کار را انجام دادم، زیرا من بسیار شیطون هستم.

I did take some video clips yesterday

من دیروز چند کلیپ ویدیویی گرفتم

and we will be watching a little bit of that later on.

و بعداً کمی از آن را تماشا خواهیم کرد.

There will be no sound because of copyright reasons, but you will

به دلایل کپی رایت هیچ صدایی وجود نخواهد داشت، اما

you will be able to see the action on the stage, but there will be no sound.

شما می توانید اکشن را روی صحنه ببینید، اما هیچ صدایی وجود نخواهد داشت.

And I thought, let's talk about photography today, because a lot of people do it.

و من فکر کردم، بیایید امروز در مورد عکاسی صحبت کنیم، زیرا افراد زیادی این کار را انجام می دهند.

Some people do it as a as an amateur.

برخی افراد این کار را به صورت آماتور انجام می دهند.

There are lots of people now doing it professionally.

اکنون افراد زیادی هستند که این کار را به صورت حرفه ای انجام می دهند.

And because of this little device here,

و به دلیل این دستگاه کوچک در اینجا

the mobile phone or the smartphone,

، تلفن همراه یا تلفن هوشمند،

anyone can now be a photographer.

هر کسی اکنون می تواند یک عکاس باشد.

So I think it's a pretty popular thing nowadays.

بنابراین من فکر می کنم این یک چیز بسیار محبوب امروزه است.

Lots of people enjoy looking at photographs of things that they've done in the past.

بسیاری از مردم از دیدن عکس کارهایی که در گذشته انجام داده اند لذت می برند. فکر می کنم

It is a great way of reliving your memories, I think so.

این یک راه عالی برای زنده کردن خاطرات شماست.

Words connected

کلمات مرتبط

to photographs and I suppose also I will ask a couple of questions today.

با عکس‌ها هستند و فکر می‌کنم امروز هم چند سوال بپرسم.

What about you?

Do you like having your photograph taken?

تو چطور؟

آیا دوست دارید عکستان گرفته شود؟

Some people don't.

بعضی ها این کار را نمی کنند.

Some people prefer to have control

برخی از افراد ترجیح می دهند

over pictures that are taken of them.

بر عکس هایی که از آنها گرفته می شود کنترل داشته باشند.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

You might be surprised to find this as as a fact,

شاید تعجب کنید که این را به عنوان یک واقعیت بیابید،

but I don't really like having my photograph taken

اما اگر کنترلی بر دوربین یا عکس واقعی نداشته باشم، واقعاً دوست ندارم عکسم گرفته

if I don't have control

شود

over the actual camera or the picture.

.

I know that sounds strange because you can't always take a photograph of yourself,

می دانم که عجیب به نظر می رسد زیرا همیشه نمی توانید از خودتان عکس بگیرید،

but I always worry that the person

اما همیشه نگران هستم که آن

will take such a bad photograph and maybe the light will be wrong.

شخص چنین عکس بدی بگیرد و شاید نور اشتباه کند.

And I will look very strange on the picture.

و من در تصویر بسیار عجیب به نظر می رسم.

So that's the reason why.

پس به همین دلیل است.

So even though I spend most of my life

بنابراین با وجود اینکه من بیشتر عمرم را

standing in front of a camera like I am now,

مانند الان در مقابل دوربین ایستاده می گذرانم

I even I feel a little self-conscious

، حتی

when a person is taking a photograph of me

زمانی که شخصی

using their camera or their phone

با دوربین یا تلفن خود از من عکس می گیرد کمی احساس خودآگاهی می

because I always worry about whether it looks good,

کنم زیرا همیشه نگران این هستم که آیا خوب به نظر می رسد،

whether it looks good on the actual photograph.

چه در عکس واقعی خوب به نظر برسد.

So everybody does it.

بنابراین همه این کار را انجام می دهند.

And of course, nowadays is a lot of people take photographs of themselves

و البته امروزه افراد زیادی از خود عکس می گیرند

and then they make some alterations.

و سپس تغییراتی در آنها ایجاد می شود.

They put a filter over the photograph to make themselves look younger.

آنها یک فیلتر روی عکس می گذارند تا خود را جوان تر نشان دهند.

Or maybe I think nowadays you can actually change the shape of your face as well.

یا شاید فکر می‌کنم امروزه می‌توانید شکل صورت خود را نیز تغییر دهید.

You can actually change the size of your eyes and the shape of your face.

شما در واقع می توانید اندازه چشم و شکل صورت خود را تغییر دهید.

So if your face is a little bit fat, you can actually make your face

بنابراین اگر صورت شما کمی چاق است، در واقع می توانید

look thinner on the camera by using the software.

با استفاده از نرم افزار صورت خود را در دوربین لاغرتر نشان دهید.

And then when you take the photograph, you look at it

و سپس وقتی عکس را می گیرید، به آن نگاه می کنید

and you think, Ooh, I look so handsome and beautiful

و فکر می کنید، اوه، من خیلی خوش تیپ و زیبا

when in fact it is the camera

به نظر می رسم در حالی که در واقع این دوربین

that has made you look fantastic and beautiful

است که شما را فوق العاده و زیبا جلوه داده است

because in real life you might not look like that.

زیرا در زندگی واقعی ممکن است اینطور به نظر نرسید.

So I think that does happen quite often.

بنابراین من فکر می کنم که اغلب این اتفاق می افتد.

Can I say hello to the live chat?

آیا می توانم به چت زنده سلام کنم؟

Hello, live chats.

سلام چت زنده

I hope you are nice and cool where you are because

امیدوارم جایی که هستید خوب و باحال باشید چون

here it is so hot.

اینجا خیلی گرم است.

I can't begin to tell you in the studio.

من نمی توانم در استودیو به شما بگویم.

In fact, it might be it might be cooler outside.

در واقع، ممکن است بیرون خنک‌تر باشد.

I'd said it's about 30,

می‌گفتم بیرون حدود 30،

31 degrees outside, but in here

31 درجه است، اما در

it's about 35 degrees Celsius.

اینجا حدود 35 درجه سانتی‌گراد است.

So that's what I'm on about really.

پس این چیزی است که من در مورد آن هستم.

It's actually cooler outside, even though the weather outside is boiling hot.

در واقع بیرون خنک تر است، حتی اگر هوای بیرون گرم است.

It's very strange. I know.

خیلی عجیب است. میدانم.

But there you go.

اما شما بروید.

It is the age that we are living in at the moment.

این عصری است که ما در حال حاضر در آن زندگی می کنیم.

Everything is a little bit weird.

همه چیز کمی عجیب است.

Hello. Live chat.

سلام. چت زنده.

Oh, can I say hello to Beatrice? Who?

اوه، می توانم به بئاتریس سلام کنم؟ سازمان بهداشت جهانی؟

Thank you. Beatrice. Yes.

متشکرم. بئاتریس آره.

You were very prompt today.

امروز خیلی سریع گفتی

Prompt?

سریع؟

If you are on time, if you turn up

اگر به موقع هستید، اگر

or appear at the right time,

در زمان مناسب حاضر شوید یا ظاهر شوید

the time that you are supposed to be

، زمانی که قرار است

somewhere you can say that you were prompt, you were there on time.

جایی باشید، می‌توانید بگویید که به موقع بودید، به موقع آنجا بودید.

You did something quickly prompt.

سریع کاری انجام دادی

And I suppose also you can use that word in the theatre.

و من فکر می کنم شما همچنین می توانید از این کلمه در تئاتر استفاده کنید.

So if a person is acting on the stage

بنابراین اگر شخصی در صحنه بازی کند

and they forget their lines, they forget what to say.

و خطوط خود را فراموش کند، فراموش می کند که چه بگوید.

There is a person who will shout the lines that they are supposed to say.

یک نفر هست که خطوطی را که قرار است بگویند فریاد بزند.

They will shout them to them.

آنها را برای آنها فریاد خواهند زد.

And that person is called a prompt.

و به آن شخص اعلان گفته می شود.

That person will help the actors on the stage

آن شخص به بازیگران روی صحنه کمک می کند تا

remember their lines.

خطوط خود را به خاطر بسپارند.

And that is one of the reasons why I will never do that.

و این یکی از دلایلی است که من هرگز این کار را نمی کنم.

I will never, ever go on stage and act

من هرگز و هرگز روی صحنه نخواهم رفت و بازی

because you have to remember so many lines and so many things,

نمی کنم زیرا شما باید این همه خط و چیزهای زیادی را به خاطر بسپارید

and to be honest with you, I don't think I will be able to do it.

و صادقانه بگویم، فکر نمی کنم بتوانم این کار را انجام دهم.

Congratulations, Beatrice.

تبریک می گویم، بئاتریس.

You are first on today's live chat

شما اولین نفر در اتاق گفتگوی زنده امروز هستید

room.

.

Oh, it's too hot.

اوه خیلی گرمه

It's too hot for applause.

برای تشویق خیلی گرم است.

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

Thank you, Beatrice, for joining us today.

از شما، بئاتریس، برای پیوستن به ما امروز سپاسگزاریم.

We also have.

ما همچنین داریم.

Oh, hello to Luis

اوه، سلام به لوئیس

Mendez is here today.

مندز امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

What is it like where you are at the moment?

جایی که در حال حاضر هستید چگونه است؟

Is it hot in France? I think it might be.

آیا در فرانسه گرم است؟ فکر میکنم اون ممکنه باشه.

In fact, I think southern Europe

در واقع، من فکر می کنم که جنوب اروپا

have actually had more heat than we have.

در واقع گرمای بیشتری نسبت به ما داشته است.

I think in Portugal and parts of Spain, it has gone

فکر می‌کنم در پرتغال و بخش‌هایی از اسپانیا،

as high as 45 or 46 degrees,

دمای هوا به 45 یا 46 درجه و

46 Celsius.

46 سانتی‌گراد رسیده است.

I can't even begin to imagine what that feels like,

من حتی نمی توانم تصور کنم که چه احساسی دارد،

but I have a feeling that we are going to experience that tomorrow

اما احساس می کنم که فردا آن را تجربه خواهیم کرد

because here apparently it is going to be around 40 Celsius here tomorrow.

زیرا ظاهراً اینجا فردا اینجا حدود 40 درجه سانتیگراد خواهد بود.

So that should be very interesting indeed.

بنابراین واقعاً باید بسیار جالب باشد.

So the live chat is up and running if you want to say

بنابراین اگر می‌خواهید

hello to someone, if you want to say hello to me, if you want to make a comment

به کسی سلام کنید، اگر می‌خواهید به من سلام کنید، اگر می‌خواهید

about any of today's subjects, we are talking about photography.

درباره هر یک از موضوعات امروز نظر بدهید، گفتگوی زنده راه‌اندازی می‌شود، ما در مورد عکاسی صحبت می‌کنیم.

Do you like taking pictures?

آیا دوست دارید عکس بگیرید؟

Do you like having pictures taken of you?

آیا دوست دارید از شما عکس بگیرند؟

Let me know a little bit later on after Mr.

بعد از اینکه آقای

Steve joins us and we are all here together.

استیو به ما ملحق شد و همه با هم اینجا هستیم، کمی بعد به من اطلاع دهید.

Hello, Ismael.

سلام اسماعیل

Hello. Also, Sandro Gonzalez.

سلام. همچنین ساندرو گونزالس.

We also have Iraq and also Omer

ما عراق و همچنین عمر

Omer Al Haboob.

عمر الحبوب را نیز داریم.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Today we have Vitesse. Hello, Vitesse.

امروز ویتسه را داریم. سلام، ویتسه.

I'm afraid you were not first on the live chat today,

می ترسم شما امروز اولین بار در چت زنده نبودید،

but there are plenty of other opportunities in the future.

اما فرصت های زیادی در آینده وجود دارد.

Hello, Miguel. Hello, Mahmud.

سلام، میگل. سلام محمود.

A lot of people here today already nice to see so many people joining in.

بسیاری از مردم امروز اینجا خوشحال می شوند که افراد زیادی را می بینند که به آن ملحق می شوند.

And maybe you could help me to keep cool.

و شاید شما بتوانید به من کمک کنید تا خونسردی خود را حفظ کنم.

I don't know how, but I'm sure you will try.

من نمی دانم چگونه، اما مطمئن هستم که شما سعی خواهید کرد.

You will try your best es man.

شما تمام تلاش خود را خواهید کرد.

We also have Christina.

کریستینا هم داریم.

We have Palmira

ما پالمیرا

Moniz.

مونیز را داریم.

Sir is here as well.

آقا هم اینجاست

Can I say a big thank you to.

می توانم یک تشکر بزرگ از شما بگویم.

Oh, isn't this lovely?

اوه، این دوست داشتنی نیست؟

This is very nice. This moved me.

این خیلی خوبه این مرا تکان داد.

I was very moved by this.

من از این موضوع خیلی متاثر شدم.

Can I say thank you to Magdalena

آیا می توانم از ماگدالنا برای کوزوو تشکر کنم

for Kosova or focus over.

یا روی آن تمرکز کنم.

I hope I pronounce your name right

امیدوارم نام شما را درست

over Magdalena Procase over for your kind

از Magdalena Procase به خاطر اهدای مهربان شما

donation that I received over the weekend.

که در آخر هفته دریافت کردم تلفظ کنم.

Thank you very much. That is so kind of you.

بسیار از شما متشکرم. این خیلی از شما مهربان است.

And of course, don't forget, I do everything here for

و البته، فراموش نکنید

free, everything I do on YouTube.

، من هر کاری را که در یوتیوب انجام می دهم، اینجا رایگان انجام می دهم.

It costs you absolutely nothing.

هیچ هزینه ای برای شما ندارد.

All of the hours and all of the years,

تمام ساعت‌ها و تمام سال‌ها،

all of the lessons that I've made, they've all been done

تمام درس‌هایی که من ساخته‌ام، همه آنها

for free, completely free of charge.

به صورت رایگان و کاملاً رایگان انجام شده‌اند.

Once again, thank you, Magdalena,

یک بار دیگر، ماگدالنا،

for your lovely donation over the weekend.

برای اهدای زیبای شما در آخر هفته سپاسگزارم.

I really do appreciate it.

من واقعا آن را قدردانی می کنم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Mr. Steve will be with us in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

I bet you can't wait for that.

شرط می بندم نمی توانید برای آن صبر کنید.

A lot of people say we prefer your live streams when Mr.

بسیاری از مردم می گویند زمانی که آقای استیو با شماست، ما پخش زنده شما را ترجیح می دهیم

Steve is with you.

.

Well, the only problem is during the week, Steve has to work, you see,

خب، تنها مشکل در طول هفته است، استیو باید کار کند، می بینید،

so he can't join me during the week.

بنابراین او نمی تواند در طول هفته به من ملحق شود.

So the only time that Mr.

بنابراین تنها زمانی که آقای

Steve can join us is on Sunday

استیو می تواند به ما بپیوندد یکشنبه است

and he will be with us in a few moments time.

و او تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

So I hope you don't go away because there is still lots of stuff to come questions,

بنابراین امیدوارم که شما نروید زیرا هنوز سؤالات،

conversation, topics and

گفتگو، موضوعات و

all of the information about Mr.

همه اطلاعات در مورد برنامه آقای

Steve's show that he was performing in yesterday.

استیو که دیروز در آن اجرا داشت، باقی مانده است.

Don't go away.

نرو

It is officially hot here in the studio.

اینجا در استودیو رسما داغ است.

I've just put the fan on to keep our legs nice and cool.

من فقط فن را روی پاها گذاشته ام تا پاهایمان خوب و خنک بماند.

Everything is getting hot in here.

اینجا همه چیز داره داغ میشه

It's starting to melt.

شروع به ذوب شدن می کند.

He becomes.

او تبدیل شد به.

Mr. Steve is on his way.

آقای استیو در راه است.

Don't leave, don't click away.

ترک نکنید، کلیک نکنید.

Please stay as long as you can, Nash.

لطفا تا جایی که می توانید بمانید، نش.

Here he comes.

اینجا او می آید.

Hello. Hello, everyone. Hello, Mr. Duncan.

سلام. سلام به همه سلام آقای دانکن

Hello, Mr. Steve.

سلام آقای استیو.

Wonderful viewers across the globe. Yes.

بینندگان شگفت انگیز در سراسر جهان. آره.

Crossed the very hot continent.

از قاره بسیار گرم عبور کرد.

Well, especially Europe.

خوب، مخصوصا اروپا.

They're talking about us all over the world, apparently.

ظاهراً در سرتاسر دنیا درباره ما صحبت می کنند .

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

Well, I was watching the news.

خب من داشتم اخبار نگاه میکردم

Oh, no, not us. Oh, but Europe. Europe.

اوه، نه، ما نیستیم. اوه، اما اروپا. اروپا

And then the crazy weather behind us that is outside right now.

و سپس هوای دیوانه کننده پشت سر ما که در حال حاضر بیرون است.

And you can tell how hot it is because you can you can see the heat,

و می توانید بگویید چقدر گرم است زیرا می توانید گرما

the vapour of the heat outside.

، بخار گرمای بیرون را ببینید.

So it's around 31 at the moment outside

بنابراین در این لحظه بیرون اینجا در استودیو حدود ساعت 31 است

here in the studio, it's about 35.

، حدود 35 است.

And tomorrow, Steve, can you believe tomorrow it might be 40 Celsius?

و فردا، استیو، می‌توانی باور کنی فردا ممکن است 40 درجه سانتی‌گراد باشد؟

It's never done that ever.

هرگز این کار را انجام نداده است.

I know we hear of that in Portugal in particular.

می دانم که به ویژه در پرتغال چنین چیزی را می شنویم.

We're just hearing about very high temperatures in Portugal.

ما فقط در مورد دمای بسیار بالا در پرتغال می شنویم.

It was 46 there last time last week, 46.

هفته گذشته 46 سال بود، 46.

Lewis said it's 31 in Paris.

لوئیس گفت در پاریس 31 است.

Uh, yeah.

اوه، آره

Ahmed Ahmed told us, says, do we have air conditioning?

احمد احمد به ما گفت، می گوید کولر داریم؟

But no, not in the UK.

اما نه، نه در بریتانیا.

It's very, very rare in homes.

در خانه ها بسیار بسیار نادر است.

Yes, in places of work, supermarkets, supermarkets and things like that.

بله، در محل کار، سوپرمارکت ها، سوپرمارکت ها و مواردی از این قبیل.

There isn't much air conditioning in the UK

تهویه مطبوع زیادی در بریتانیا وجود

because traditionally we might get two or three days a year

ندارد زیرا به طور سنتی ممکن است دو یا سه روز در سال داشته

that maybe go to 25 or 26.

باشیم که شاید به 25 یا 26 برسد.

Yeah.

So a fan is normally enough. Yes.

بله.

بنابراین یک فن به طور معمول کافی است. آره.

But obviously with global warming, etc., etc., we might have to think about

اما بدیهی است که با گرم شدن کره زمین و غیره و غیره ، ممکن است مجبور شویم به فکر

fitting air conditioning in our homes.

نصب تهویه مطبوع در خانه های خود باشیم.

So she's going to add to global warming, isn't it, you know, even more because having to use electricity.

بنابراین او به گرمایش جهانی اضافه خواهد کرد، نه، می دانید، حتی بیشتر از این که مجبور به استفاده از برق است.

Yes, it's ironic.

بله، طعنه آمیز است.

It's ironic that we'll need more electricity to keep cool.

طعنه آمیز است که برای خنک نگه داشتن به برق بیشتری نیاز داریم.

So it's a it's a little bit like a chain reaction that never, ever ends,

بنابراین کمی شبیه یک واکنش زنجیره‌ای است که هرگز و هرگز پایان نمی‌یابد،

because the hotter it gets, the cooler we need to be,

زیرا هر چه گرم‌تر شود، ما باید خنک‌تر باشیم

the more we will try to call ourselves down using air conditioning that uses electricity.

، بیشتر سعی می‌کنیم با استفاده از تهویه مطبوع که از برق استفاده می‌کند خودمان را پایین بیاوریم.

It's heat. The fan is up even more.

این گرما است. فن حتی بیشتر بالا می رود.

So I think

eventually the earth will just melt like a maltese.

بنابراین من فکر می کنم

در نهایت زمین مانند یک مالتی آب می شود.

Well,

خوب

the last few nights, as a lot of people know,

، چند شب گذشته، همانطور که بسیاری از مردم می دانند،

and Roseanne has referred to it and asked me as well.

و روزان به آن اشاره کرده و از من نیز سوال کرده است.

So thank you, Rosa,

پس از تو متشکرم، رزا،

about the the musical that I was in. Yes.

در مورد موزیکالی که من در آن حضور داشتم. بله.

We need to unite. We will be talking about that in a few moments.

ما باید متحد شویم. تا چند لحظه دیگر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

I'll just say about the heat in the

من فقط در مورد گرمای

where we were performing in the in the church hall, community hall.

جایی که ما در سالن کلیسا، سالن اجتماعات اجرا می کردیم، می گویم .

It was so hot that at half time

هوا آنقدر گرم بود که در نیمه وقت

a lot of people left on one night because they couldn't stand the heat.

عده زیادی یک شب آنجا را ترک کردند، زیرا نمی توانستند گرما را تحمل کنند.

There was a lady there of 101 and she had a carer with her

یک خانم 101 ساله آنجا بود و یک مراقب هم داشت

and they took her home because she was overcome with the heat.

و او را به خانه بردند زیرا گرما بر او چیره شده بود.

I think carry around.

من فکر می کنم حمل کنید.

I have to carry around. Yes.

باید حمل کنم آره.

No. Yeah, yeah. Anyway, yeah. So yes.

نه. آره، آره. به هر حال آره درنتیجه بله.

It's not all we're going to be talking about today.

این تمام چیزی نیست که امروز قرار است در مورد آن صحبت کنیم.

No, although although it will take up a lot of the time

نه، اگرچه زمان زیادی را می‌گیرد،

I think

I think the fact I'm standing here and already I just want to end the live stream

من فکر می‌کنم این واقعیت است که اینجا ایستاده‌ام و در حال حاضر فقط می‌خواهم پخش زنده را پایان دهم

and go stand by the refrigerator.

و بروم کنار یخچال.

So we don't know.

پس ما نمی دانیم.

We don't have air conditioning normally in homes.

ما به طور معمول در خانه ها تهویه هوا نداریم.

It's very strange that very, very rare because we've been to lots of hot countries in the past

بسیار عجیب است که بسیار بسیار نادر است زیرا ما در گذشته به بسیاری از کشورهای گرم سفر کرده ایم

and almost every house has air conditioning.

و تقریباً همه خانه ها دارای تهویه مطبوع هستند.

I do remember the first time we went to Malaysia and we stayed with

یادم می آید اولین باری که به مالزی رفتیم و با یکی از آنها اقامت داشتیم

someone they, they were very kind and allowed us to stay with them.

، بسیار مهربان بودند و به ما اجازه دادند که پیش او بمانیم.

The only problem they had no air conditioning.

تنها مشکل آنها تهویه هوا نبود.

I know.

میدانم.

And the daily temperature there in Malaysia

و دمای روزانه در آنجا در

is around 33 Celsius.

مالزی حدود 33 درجه سانتیگراد است.

And the high humidity they had, no air conditioning is unbearable.

و رطوبت بالایی که داشتند، هیچ تهویه مطبوع غیر قابل تحملی است.

I don't think we've ever, ever been in such

فکر نمی‌کنم تا به حال در چنین

an uncomfortable place because I think inside the flat it was probably more like 38.

مکان ناراحت‌کننده‌ای بوده‌ایم، زیرا فکر می‌کنم داخل آپارتمان احتمالاً بیشتر از 38 بوده است

Yes. And very muggy, very humid.

. بله. و بسیار غلیظ، بسیار مرطوب.

It's not very nice in sort of places like that.

در چنین مکان هایی خیلی خوب نیست.

Malaysia, when it's hot because it's a it's a

مالزی، زمانی که هوا گرم است، زیرا گرمای

it's a moist heat. Yes.

آن یک گرما است. آره.

So you're constantly feeling horrible and sticky.

بنابراین شما دائماً احساس ترس و چسبندگی می کنید.

Sticky.

چسبنده.

And that's a good word.

و این کلمه خوبی است.

Lewis asked about the performance as well.

لوئیس در مورد عملکرد نیز پرسید.

Duncan I mentioned that later. Yeah, so thank you very much.

دانکن بعداً به آن اشاره کردم. آره پس خیلی ممنون

It's 48 degrees now in Kuwait, 48 as our Matt.

اکنون در کویت 48 درجه است، 48 درجه مات ما.

So I bet you've got air conditioning there.

بنابراین شرط می بندم که شما آنجا تهویه هوا دارید.

I think I think because that's the country that is normally hot.

فکر می کنم فکر می کنم چون این کشوری است که معمولاً گرم است.

So if you normally have hot temperatures because we have four seasons here, so all summer

بنابراین اگر شما معمولاً دمای هوای گرم دارید، زیرا ما در اینجا چهار فصل داریم، بنابراین تمام

is only for a short time, it's almost unnecessary

تابستان فقط برای مدت کوتاهی است،

to have expensive air conditioning in your house.

داشتن تهویه مطبوع گران قیمت در خانه شما تقریباً غیر ضروری است.

We can almost get by.

تقریباً می توانیم از پس آن برآییم.

But I will say something now.

ولی الان یه چیزی میگم

We are not used to anything over 35 degrees

ما به چیزی بیش از 35 درجه عادت نداریم

because most to get effective air conditioning in your house,

زیرا بیشتر برای داشتن تهویه مطبوع موثر در خانه شما

it needs to be sort of put in when the house is built because you have to have something in every room.

، باید به نوعی در هنگام ساخت خانه نصب شود زیرا شما باید در هر اتاق چیزی داشته باشید.

It doesn't it doesn't transfer the cold air doesn't transfer from one room to another very well.

انتقال نمی دهد هوای سرد به خوبی از یک اتاق به اتاق دیگر منتقل نمی شود.

So you have to probably have a unit in each

بنابراین احتمالاً باید یک واحد

or in each

در هر اتاق یا در هر

room which would be quite expensive to fit retrospectively.

اتاق داشته باشید که برای جا دادن به گذشته بسیار گران باشد.

Some people put it in their bedrooms

برخی از افراد آن را در اتاق خواب خود قرار می دهند،

because that's going to be the place where you're going to feel at the most

زیرا جایی است که شما در

when you're asleep, when you're asleep and you want some cool air.

هنگام خواب، زمانی که در خواب هستید و هوای خنک می خواهید در آن بیشترین احساس را خواهید داشت.

Yeah.

So I think it's going to be on the increase.

آره

بنابراین من فکر می کنم که در حال افزایش است.

But what I was going to mention is, is, is that when we,

اما چیزی که می‌خواستم به آن اشاره کنم این است که

when we first went to Malaysia, we sleeping, it was impossible.

وقتی ما برای اولین بار به مالزی رفتیم، خواب بودیم، غیرممکن بود.

It's horrible.

این وحشتناک است.

It was the worst experience ever was trying to rest,

این بدترین تجربه‌ای بود که می‌خواستم استراحت

trying to sleep when the room was was like a like a furnace.

کنم، تلاش برای خوابیدن وقتی اتاق مثل کوره بود.

It was like sleeping inside a furnace.

مثل خوابیدن در داخل کوره بود.

But we are coping here.

اما ما اینجا داریم کنار می آییم.

Don't worry.

نگران نباشید.

We are coping our legs underneath the desk.

پاهایمان را زیر میز نگه می داریم.

Well, we're wearing shorts.

خب ما شورت میپوشیم

Of course, we do have some clothes on underneath there.

البته ما چندتا لباس هم زیرش داریم.

Not much.

زیاد نیست.

Not very much, though.

هرچند نه خیلی

Not not much clothing going on.

لباس زیادی در کار نیست

And we do have a little electric fan that is blowing

و ما یک پنکه برقی کوچک داریم که

onto our legs and

روی پاهایمان می وزد و به

dare I say up our shawl.

جرات می گویم شالمان را بالا ببریم.

Christina says it's 35 degrees in northern Italy.

کریستینا می گوید هوا در شمال ایتالیا 35 درجه است.

We know the continent is going to get even hotter temperatures than we are.

ما می دانیم که این قاره حتی گرمتر از ما خواهد بود.

Yeah, it's quite strange.

آره خیلی عجیبه

The Weathermen are almost hoping it will get to 40.

هواشناسان تقریبا امیدوارند که به 40 برسد

And whether women whether women.

.

Weather, weather, weather presenters. Yes.

هوا، آب و هوا، مجریان آب و هوا. آره.

I'm not being I'm not being very forward thinking that I am.

من نیستم خیلی جلو نمی روم و فکر می کنم که هستم.

I think so. Yes.

من هم اینچنین فکر میکنم. آره.

They're almost praying for it to get to 40.

آنها تقریباً دعا می کنند تا به 40 برسد. به

So that they can make this big thing about how it's never been fought in the UK.

طوری که آنها بتوانند این موضوع بزرگ را در مورد اینکه چگونه هرگز در بریتانیا با آن مبارزه نشده است، بسازند.

I mean, needless to say, people would die, but they want it to get it, they want it to get to 40.

منظورم این است که نیازی به گفتن نیست که مردم می‌میرند، اما آنها می‌خواهند که به آن برسد، آنها می‌خواهند

I think they'll be out there lighting fires everywhere to make sure it does get to 40.

به 40 برسد.

We met somebody from Italy last night where they're still where we are.

از ایتالیا دیشب جایی که آنها هنوز همان جایی هستند که ما هستیم.

We are really speeding ahead a bit too fast.

ما واقعاً با سرعت کمی به جلو می رویم.

The ridiculousness of.

مضحک بودن.

We'll tell you about that later.

بعداً در مورد آن به شما خواهیم گفت.

We've got some live chat here, Susan. Hello, Suzanne.

ما اینجا چت زنده ای داریم، سوزان. سلام سوزان.

Who says hi from Bodrum in Turkey where it is 39 oh Celsius.

چه کسی از بدروم در ترکیه سلام می گوید که دمای آن 39 اوه سانتیگراد است.

We've been on holiday very close to Bodrum.

ما در تعطیلات بسیار نزدیک به بدروم بوده ایم.

Yes, we've been to Turkey twice. Yes.

بله، ما دو بار به ترکیه رفتیم. آره.

Fattier

Fattier

was a town we were very close to and I think that's quite close to Bodrum.

شهری بود که ما به آن بسیار نزدیک بودیم و فکر می کنم که کاملاً به بدروم نزدیک است.

I think memory serves me right.

فکر می کنم حافظه به درد من می خورد.

It's sort of the south southwest coast, please.

لطفاً به نوعی ساحل جنوب جنوب غربی است.

Correct. As if we were wrong.

درست. انگار اشتباه می کردیم.

So here is where we were.

بنابراین اینجا جایی است که ما بودیم.

We were staying near that nice little island.

ما در نزدیکی آن جزیره کوچک زیبا اقامت داشتیم.

It's nice to have air conditioning in the car.

داشتن تهویه مطبوع در ماشین خوب است.

Of course, that's the only place you can escape the heat

البته، در حال حاضر تنها جایی که می توانید از گرما

in country at the moment is to get into your car, because most cars,

در کشور فرار کنید این است که سوار ماشین خود شوید، زیرا اکثر اتومبیل ها،

certainly most cars ten years

مطمئناً اکثر اتومبیل های ده ساله

or younger, ten years old or more or less,

یا کمتر، ده ساله یا بیشتر یا کمتر

will have had air conditioning fitted as standard.

، دارای تهویه مطبوع هستند. به عنوان استاندارد

I mean, when I first started in my sales job many,

منظورم این است که وقتی من برای اولین بار کار فروش خود را چندین و

many decades ago, three, three over 30 years ago,

چند دهه پیش شروع کردم، سه، سه سال پیش، بیش از 30 سال پیش

it was many, many years before I had air conditioning in a car.

، سال ها قبل از اینکه در ماشین تهویه هوا داشته باشم، گذشت.

And it used to be unbearable in the summer it was you had to have your windows open, Mr.

و قبلاً در تابستان غیرقابل تحمل بود، این بود که شما باید پنجره‌هایتان را باز

Jenkins, spitting water, all of his equipment

می‌کردید، آقای جنکینز، آب تف می‌کرد، همه وسایلش

that went into my mixer.

که داخل میکسر من می‌رفت.

So if you hear sparks and

بنابراین اگر جرقه هایی را می شنوید

the sound of

و صدای

it's the water that's gone into Mr.

آن آبی است که به تجهیزات آقای جنکینز رفته است

Jenkins equipment, I've just spat water all over my mixer.

، من فقط آب را به تمام میکسر خود تف کرده ام.

I hope it's still working.

امیدوارم همچنان کار کند.

Yeah. So what was I talking about? Yes.

آره پس من در مورد چه چیزی صحبت می کردم؟ آره.

Yes, sir. An air conditioning in the car.

بله قربان. یک تهویه مطبوع در ماشین.

It never used to be standard in cars and so relatively recently, I don't think you can

قبلاً هرگز در اتومبیل ها استاندارد نبود و بنابراین نسبتاً اخیراً، من فکر نمی کنم

probably buy a car without it now

اکنون احتمالاً بتوانید بدون آن اتومبیل بخرید

because it causes a lot bigger glass area in cars now anyway.

زیرا به هر حال باعث ایجاد سطح شیشه ای بسیار بزرگتر در اتومبیل ها می شود.

So that they're like and it's all very the glass is all snappy and sleek,

به طوری که آنها مانند و همه چیز بسیار شیشه ای هستند که همه تند و براق هستند،

so they're like greenhouses, very old days.

بنابراین آنها مانند گلخانه ها هستند، روزهای بسیار قدیمی.

There were small windows and everything was upright, so it didn't get quite so hot inside the car.

پنجره های کوچکی وجود داشت و همه چیز عمودی بود، بنابراین داخل ماشین خیلی گرم نمی شد.

Steve Obviously I feel as if we strayed and we coped.

استیو بدیهی است که من احساس می‌کنم که انحراف کردیم و با آن کنار آمدیم.

Then I kept driving around in the summer just with the windows down,

سپس در تابستان فقط با پنجره‌ها پایین می‌رفتم،

but you had to have the windows down, even on the motorway.

اما باید شیشه‌ها را پایین می‌داشتی، حتی در بزرگراه.

But it wasn't as hot then.

اما آن موقع هوا آنقدر گرم نبود.

Well I think in I don't think I don't remember in the 1990s

خوب، فکر نمی‌کنم در دهه 1990 یا 1980 به یاد ندارم

or the 1980s having temperatures where it was in the mid thirties,

که دمایی در اواسط دهه 30 داشته باشیم،

but it seemed that in a car, if the sun's out in the summer,

اما به نظر می‌رسد که در یک ماشین، اگر خورشید در تابستان بیرون باشد،

even as the temperature's only about 25, it gets very hot in a car.

حتی به اندازه دما فقط حدود 25، در ماشین خیلی گرم می شود.

That's true.

And I don't know how we used to cope. No.

درست است.

و من نمی دانم چگونه با آن کنار می آمدیم. نه.

Where you could open the windows because you'd just get the blast of air as.

جایی که می‌توانستید پنجره‌ها را باز کنید، زیرا فقط می‌توانستید هوا را از بین ببرید.

As you're moving along.

همانطور که شما در حال حرکت هستید.

That's all you could do.

این تمام کاری است که شما می توانید انجام دهید.

So it was no easy use more fuel.

بنابراین استفاده از سوخت بیشتر آسان نبود.

I quite like I don't know if you've ever tried this, if you're driving along on a nice day,

من کاملاً دوست دارم نمی دانم آیا تا به حال این را امتحان کرده اید یا نه، اگر در یک روز خوب رانندگی می کنید،

you open the windows and you put your arm outside.

پنجره ها را باز می کنید و بازوی خود را بیرون می گذارید.

Not your whole arm, but just your your elbow.

نه کل بازویت، بلکه فقط آرنجت.

You put it outside.

تو گذاشتی بیرون

It's the most refreshing feeling.

این طراوت بخش ترین احساس است.

It's a bit like when dogs are in

کمی شبیه زمانی است که سگ‌ها در

cars, Steve They often stick their head out of the window

ماشین هستند، استیو آنها اغلب سرشان را از پنجره بیرون

because they like the sensation of the speed that says it's quite

می‌آورند زیرا احساس سرعت را دوست دارند که می‌گوید

bearable in his room in

در اتاق او در هلند کاملاً قابل تحمل است

Holland.

So it's obviously quite bad.

.

بنابراین واضح است که بسیار بد است.

Yes, quite quite bearable there.

بله، آنجا کاملا قابل تحمل است.

So maybe that's the country to go to. Yes.

بنابراین شاید این کشوری باشد که باید به آن رفت. آره.

Maybe we could, you know, get invited.

شاید بتوانیم دعوت شویم.

Although at the moment, I think about 29 degrees is considered cool.

هر چند در حال حاضر فکر می کنم حدود 29 درجه خنک در نظر گرفته می شود.

So some people might say that here we're having a cool day here in the UK,

بنابراین برخی از مردم ممکن است بگویند که اینجا ما در بریتانیا یک روز خنک را سپری می کنیم،

even though it's around 30, maybe 31

حتی اگر دمای آن حدود 30، شاید 31

degrees Celsius.

درجه سانتیگراد باشد.

So we're going to talk about red warnings everywhere.

بنابراین ما در مورد هشدارهای قرمز در همه جا صحبت خواهیم کرد.

Red red warnings.

هشدار قرمز قرمز

Yes, I put a red warning on when it's going to get too hot.

بله، زمانی که هوا خیلی گرم می‌شود، یک اخطار قرمز گذاشتم.

I believe it's going to get to.

من معتقدم که به آن خواهد رسید.

I do like the weather map.

من نقشه آب و هوا را دوست دارم

The weather map looks really dramatic.

نقشه آب و هوا واقعا دراماتیک به نظر می رسد.

So there it is. That's the weather map for today. Right.

بنابراین وجود دارد. این نقشه هوای امروز است. درست.

And you can see how dramatic everything looks.

و می توانید ببینید که چقدر همه چیز دراماتیک به نظر می رسد.

It's so red.

خیلی قرمزه

So the colour, the darker the colour, the hotter it will be.

بنابراین هر چه رنگ، تیره تر باشد، داغ تر خواهد بود.

And believe it or not, Steve, we are in we will be in the hottest place tomorrow.

و باور کنید یا نه، استیو، ما در آن هستیم، فردا در داغ ترین مکان خواهیم بود.

So on that map, we're quite close to Birmingham, so it's the nearest big town.

بنابراین در آن نقشه، ما کاملاً به بیرمنگام نزدیک هستیم، بنابراین این نزدیکترین شهر بزرگ است.

So you can see that the temperatures 32, that is today,

بنابراین می توانید ببینید که دمای 32، یعنی امروز است،

but tomorrow it is going to be much hotter.

اما فردا بسیار گرمتر خواهد بود.

It's not I mean, I'm going to be working from here.

منظورم این نیست، من قرار است از اینجا کار کنم.

I think I will move my office downstairs.

فکر می کنم دفترم را به طبقه پایین منتقل کنم.

I'll move my computer.

کامپیوترم را جابجا می کنم.

Yes. Downs, maybe we will get a day off.

آره. پایین، شاید یک روز مرخصی بگیریم.

Maybe it's too hot to work. Yes.

شاید برای کار خیلی گرم است. آره.

Well, I wouldn't be surprised.

خوب، من تعجب نمی کنم.

I wouldn't be surprised if they say, Mr.

تعجب نمی کنم اگر بگویند آقای

Steve, you don't have to work today.

استیو، امروز مجبور نیستی کار کنی.

It's too hot to sit in front of a computer if you don't have to do it.

اگر مجبور نیستید جلوی کامپیوتر بنشینید خیلی گرم است .

Suzanne says Bodrum is by the Aegean

سوزان می گوید بدروم در کنار دریای اژه

side, whereas Fetter is near the Mediterranean.

است، در حالی که فتر در نزدیکی دریای مدیترانه است.

So maybe I've got that wrong then.

پس شاید اون موقع اشتباه کردم

Yes, just slightly, of course. Just a bit.

بله، البته کمی. فقط یه ذره.

But at least you've got the country, right?

اما حداقل شما کشور را دارید، درست است؟

Yes, the country was right.

بله، حق با کشور بود.

Yes, Steve. Mr.

بله، استیو. آقای

Steve, as you mentioned a few moments ago, Steve has been performing

استیو، همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردید ، استیو در حال اجرا بوده است

in, I suppose you would call it a play, but it's also a musical as well

، فکر می‌کنم شما آن را نمایشنامه می‌نامید، اما این یک موزیکال نیز هست،

because there's music, there's there's a little bit of dance and operetta.

زیرا موسیقی وجود دارد، کمی رقص و اپرت نیز وجود دارد.

So it's simply the correct technical phrase, operetta,

بنابراین اگر با گیلبرت و سالیوان آشنایی دارید، به سادگی عبارت فنی صحیح، اپرت،

very similar if you are familiar with Gilbert and Sullivan.

بسیار شبیه است .

So they used to produce and write many operettas.

بنابراین اپرت های زیادی تولید و می نوشتند.

This was something else, though not by Gilbert and Sullivan, but Mr.

این چیز دیگری بود، البته نه توسط گیلبرت و سالیوان، اما آقای

Steve had a role to play and we are going to have a look.

استیو نقشی داشت که باید بازی کند و ما قرار است نگاهی بیندازیم.

So we're going to talk about the show, but we're going to have a look actually as we talk.

بنابراین ما در مورد نمایش صحبت خواهیم کرد، اما در واقع در حین صحبت کردن، نگاهی خواهیم داشت.

That's an excerpt.

این یک گزیده است.

Oh, that's without sound.

اوه، این بدون صدا است.

So there is no sound.

پس صدایی نمی آید.

And the reason is because of copyright.

و دلیلش هم به خاطر کپی رایت است.

So we can show the actors on the stage, but we can't play any of the sound,

بنابراین ما می توانیم بازیگران را روی صحنه نشان دهیم، اما نمی توانیم هیچ یک از صداها،

any of the lines from the show or any of the songs.

هیچ یک از خطوط نمایش یا هیچ یک از آهنگ ها را پخش نکنیم.

Unfortunately, Mr.

متاسفانه آقای

Duncan was filming secretly at the back.

دانکن پشت سر مخفیانه فیلم می گرفت.

Yes, because we have not got permission from the

بله، چون ما

the licensees, the licence holders

از دارندگان مجوز،

of the music to actually record it.

دارندگان مجوز موسیقی برای ضبط واقعی آن مجوز نداریم.

So we can't play the sound. No.

بنابراین ما نمی توانیم صدا را پخش کنیم. نه.

So here we go.

پس ما می‌رویم.

So let's talk about Mr.

پس بیایید در مورد آقای

Steve Show, which I haven't seen yet. By the way.

استیو شو صحبت کنیم که من هنوز آن را ندیده ام. راستی.

You haven't seen the show?

شما نمایش را ندیده اید؟

No, I haven't seen any acts.

نه، من هیچ عملی ندیدم.

I was going to say you were in it.

میخواستم بگم تو هم توش بودی

But that's the is very hard to see your own show when you're in it.

اما این خیلی سخت است که وقتی در آن هستید، نمایش خودتان را ببینید.

It's a bit like this.

کمی شبیه این است.

It's a bit like this really, isn't it, Steve?

واقعاً کمی شبیه این است، اینطور نیست، استیو؟

So here it comes.

بنابراین اینجا می آید.

Here is an excerpt.

در اینجا گزیده ای است.

There I am, Mr. Duncan on stage.

من آنجا هستم، آقای دانکن روی صحنه.

No, that is not. Yeah, that. That's me.

نه، اینطور نیست. آره، اون منم.

That's me. There Steve. Right.

منم. اونجا استیو درست.

So, so that is one of the main actresses.

بنابراین، به طوری که یکی از بازیگران اصلی است.

But you will see Mr. Steve in a moment.

اما در یک لحظه آقای استیو را خواهید دید.

She's looking for Mr.

او به دنبال آقای

Steve, you see, she can't find him.

استیو می گردد، می بینید که او را پیدا نمی کند.

So where is Mr.

پس آقای

Steve?

استیو کجاست؟

I don't know, but I'm all right.

نمیدونم ولی حالم خوبه

There he is. So there is Mr.

او آنجاست. بنابراین آقای

Steve coming out onto the stage, holding his fiddle in his hand.

استیو در حالی که کمانچه خود را در دست گرفته است، به صحنه می آید.

He hasn't seen this yet. I don't know what it looks like.

او هنوز این را ندیده است. نمی دانم چه شکلی است.

What am I wearing, Mr. Duncan?

من چی میپوشم آقای دانکن؟

I don't know. It looks like you're wearing sackcloth.

من نمی دانم. به نظر می رسد که تو داری گونی پوشیده ای.

Oh, and look at that performance on the violin, Mr.

اوه، و به اجرای ویولن نگاه کن، آقای

Duncan. It was actually.

دانکن. در واقع بود.

Can I just say, you did a very good job, Steve, of pretending

فقط می توانم بگویم ، استیو، تو کار بسیار خوبی انجام دادی که وانمود کردی

to play whilst the orchestra was playing as well.

در حالی که ارکستر می نوازی می نوازی.

It actually did look as if you were playing the violin.

در واقع به نظر می رسید که گویی ویولن می نوازی.

It was brilliant.

فوق العاده بود

Yes, sir. That's interesting.

بله قربان. جالبه.

Full story there. So it's Grieg.

داستان کامل اونجا پس گریگ است.

It's a musical based on Greek mythology. Hmm.

این یک موزیکال بر اساس اساطیر یونانی است. هوم

So if anyone knows anything about Greek mythology, I'm playing Orpheus

بنابراین اگر کسی چیزی در مورد اساطیر یونان می داند ، من نقش

and Eurydice.

اورفئوس و اوریدیک را بازی می کنم.

See the girl. The girl? Eurydice.

دختره رو ببین دختر؟ اوریدیک.

He is my wife.

او همسر من است.

But we don't like each other. Yes,

اما ما همدیگر را دوست نداریم. بله،

just like a real marriage.

درست مثل یک ازدواج واقعی.

Just like a real marriage. That's correct. Yes.

درست مثل یک ازدواج واقعی این درست است. آره.

A sham marriage, you could say.

می توان گفت یک ازدواج ساختگی.

And she's seeing somebody else. I'm seeing somebody else.

و او شخص دیگری را می بیند. دارم یکی دیگه رو میبینم

And it's a funny little thing.

و این یک چیز کوچک خنده دار است.

You know, she hates the violin, even though I'm a virtuoso player.

می‌دانی، او از ویولن متنفر است، با وجود اینکه من یک نوازنده مهیج هستم.

That's the story.

داستان همین است.

And I sort of play the violin

و من به نوعی ویولن می زنم

or pretend to play it because as you can see, there's an actual violinist.

یا وانمود می کنم که آن را می نوازم زیرا همانطور که می بینید، یک ویولونیست واقعی وجود دارد.

Can I just say it looks like you're wearing a plastic bag.

فقط می توانم بگویم به نظر می رسد یک کیسه پلاستیکی پوشیده اید.

It does, actually. It looks awful, doesn't it?

در واقع انجام می دهد. افتضاح به نظر می رسد، اینطور نیست؟

That does not look good on camera.

که در دوربین خوب به نظر نمی رسد.

It does look as if you're you're wearing something.

به نظر می رسد که شما چیزی پوشیده اید.

You put your rubbish in.

شما آشغال هایتان را داخل

That doesn't look too bad.

آن می ریزید. این خیلی بد به نظر نمی رسد.

Oh yeah, I'm singing there.

اوه بله، من آنجا آواز می خوانم.

But we can't you can't actually play that.

اما ما نمی توانیم شما در واقع نمی توانید آن را بازی کنید.

I would love to play the sound, but unfortunately.

خیلی دوست دارم صداش رو پخش کنم ولی متاسفانه

But at least we can have fun watching Mr. Steve at

اما حداقل می توانیم از تماشای آقای استیو در

Anaerobic Camp.

کمپ بی هوازی لذت ببریم.

No wonder she doesn't. No wonder she doesn't fancy me.

جای تعجب نیست که او این کار را نمی کند. جای تعجب نیست که او مرا دوست ندارد.

No, you're.

Well, you're getting angry with her.

نه، شما هستید.

خب داری باهاش ​​قهر میکنی

I'm getting angry because she's

من عصبانی می شوم زیرا او در

being very dismissive about my talents.

مورد استعدادهای من بسیار نادیده گرفته می شود.

I'm on the violin. That was the the idea behind it.

من روی ویولن هستم. این ایده پشت آن بود.

And now you can see in the background, the chorus, this was what you call

و اکنون می توانید در پس زمینه، گروه کر را ببینید، این چیزی بود که شما آن

a semi-staged

را تولید نیمه صحنه ای می نامید

production.

.

So we couldn't afford a full set.

بنابراین ما نمی توانستیم یک مجموعه کامل را بخریم.

So the chorus had to sit there at the back watching.

بنابراین گروه کر مجبور شد پشت سر بنشیند و تماشا کند.

It's a bit boring.

کمی خسته کننده است.

Good job of giving commentary, isn't it?

کار تفسیر دادن خوب است، اینطور نیست؟

Because that's the reason why we're giving commentary.

زیرا به همین دلیل است که ما تفسیر می کنیم.

I wouldn't just show it with no sound.

من آن را بدون صدا نشان نمی دهم.

So that's why that's what we're doing.

بنابراین به همین دلیل است که ما این کار را انجام می دهیم.

We're filling in the gaps.

ما در حال پر کردن شکاف ها هستیم

So she was very good. Now we met.

پس او خیلی خوب بود. حالا با هم آشنا شدیم

We met this actress's boyfriend.

ما با دوست پسر این بازیگر آشنا شدیم.

Okay, after the show and all I can say is Italian men.

خوب، بعد از نمایش و تنها چیزی که می توانم بگویم مردان ایتالیایی هستند.

Well, no wonder people find them attractive. Yes.

خوب، جای تعجب نیست که مردم آنها را جذاب می دانند. آره.

Because she's dating she's actually dating a young man from Italy.

از آنجایی که او قرار است در واقع با یک مرد جوان اهل ایتالیا قرار می گیرد.

And he was there as well last night.

و دیشب هم اونجا بود

But he was a little shy at first, wasn't he?

اما او ابتدا کمی خجالتی بود، اینطور نیست؟

Yes, because his English is not very good.

بله چون انگلیسیش زیاد خوب نیست.

But I actually got talking to him and I was saying, oh, your English is quite good.

اما من در واقع با او صحبت کردم و گفتم، اوه، انگلیسی شما بسیار خوب است.

Do you do you enjoy speaking English?

آیا از صحبت کردن به زبان انگلیسی لذت می برید؟

So for me it was quite exciting to actually have someone nearby

بنابراین برای من بسیار هیجان انگیز بود که واقعاً کسی را در نزدیکی خود داشته باشم

who was well from another country, but also who, who had learnt English.

که به خوبی اهل کشور دیگری باشد، اما همچنین انگلیسی را یاد گرفته باشد.

I would say that his English level was intermediate because he could definitely understand

می‌توانم بگویم سطح انگلیسی او متوسط ​​بود، زیرا او قطعاً می‌توانست حرف

what we were saying, that that's what I have to pretend.

ما را بفهمد، این چیزی است که من باید وانمود کنم.

Yes, yes.

بله بله.

Greek mythology.

اساطیر یونانی.

But Orpheus is supposed to be a musician

اما اورفئوس قرار است نوازنده باشد

and of course this has been adapted.

و البته این اقتباس شده است.

As you can see there, my wife hates me playing the violin.

همانطور که می بینید، همسرم از من متنفر است که ویولن بزنم.

I'm pretending to play. I'm not actually playing.

من وانمود می کنم که بازی می کنم. من در واقع بازی نمی کنم.

No, there is actually a violinist in the orchestra.

نه، در واقع یک ویولونیست در ارکستر حضور دارد.

If you can just see that on the right hand side she's playing and I'm supposed to be copying

اگر فقط می توانید ببینید که در سمت راست او دارد بازی می کند و من قرار است

what she's playing. It's a beautiful piece of music.

چیزی را که او بازی می کند کپی کنم. این یک قطعه موسیقی زیبا است.

Sadly, we can't play the dialogue because that's also in copyright as well.

متأسفانه، ما نمی‌توانیم دیالوگ را پخش کنیم، زیرا آن نیز در کپی رایت است.

So we can't even we can't even let you listen to the lines

بنابراین ما حتی نمی توانیم حتی به شما اجازه دهیم به خطوط گوش دهید

because the words spoken are also under copyright.

زیرا کلمات گفته شده نیز تحت حق چاپ هستند.

So I would get into a lot of trouble,

بنابراین من به دردسرهای زیادی می

but I thought the young lady was brilliant.

افتادم، اما فکر می کردم خانم جوان بسیار باهوش است.

She's very good.

اون خیلی خوبه

And and her boyfriend was was very, very attractive.

و دوست پسرش خیلی خیلی جذاب بود.

Okay, Steve, sorry, but you do realise how weird

باشه، استیو، متاسفم، اما متوجه می‌شوی که چقدر عجیب است

and you know, Emily's from Italy.

و می‌دانی، امیلی اهل ایتالیا است.

Okay, so to meet somebody who is from a different country.

خوب، پس برای ملاقات با کسی که اهل کشور دیگری است.

So I'm getting angry there because she's, she's

بنابراین من آنجا عصبانی می شوم زیرا او

trying to scream over the top of my violin. Hmm.

سعی می کند بالای ویولن من فریاد بزند. هوم

It was very funny.

خیلی خنده دار بود

Yes, Christina, you are right. It was very funny.

بله کریستینا، حق با شماست. خیلی خنده دار بود

It was a comedy. It was a comedy. A comedy.

کمدی بود. کمدی بود. یک کمدی

I mean, it's on Greek mythology, but not supposed to be

منظورم این است که در اساطیر یونان است، اما قرار نیست

following the the actual stories.

داستان های واقعی را دنبال کند.

Exactly.

دقیقا.

No. Well, it's a it's an adaptation of of Greek mythology.

خیر، این اقتباسی از اساطیر یونان است.

Yes. Oh, it was good fun.

آره. اوه، جالب بود

And I tried desperately not to forget my lines,

و من ناامیدانه سعی کردم خطوطم را فراموش نکنم،

which I didn't do on this particular, because not that that's good.

که در مورد این خاص انجام ندادم، زیرا خوب نیست.

And you can see at the front, if you look at the front, you can see the orchestra.

و شما می توانید در جلو ببینید، اگر به جلو نگاه کنید، می توانید ارکستر را ببینید.

So the orchestra was right at the front and it wasn't a big orchestra.

بنابراین ارکستر درست در جلو بود و ارکستر بزرگی نبود.

But I have to say.

اما باید بگویم.

The orchestra was also very good as well.

ارکستر هم خیلی خوب بود.

Even though it was a very small orchestra, it was the sound was amazing.

با وجود اینکه یک ارکستر بسیار کوچک بود، اما صدای آن فوق العاده بود.

And you can see some of the audience as well.

و می توانید برخی از مخاطبان را نیز ببینید.

So the heads, you can see the back of the head.

بنابراین سرها، می توانید پشت سر را ببینید.

That's the audience now is right at the back holding my mobile phone.

این مخاطبی است که در حال حاضر دقیقاً در پشت است و تلفن همراه من را در دست گرفته است.

So all of this was actually shot on my little iPhone.

بنابراین همه اینها در واقع در آیفون کوچک من گرفته شده است.

And I even I was quite surprised at the quality, how well it came out.

و من حتی از کیفیت بسیار شگفت زده شدم، چقدر خوب ظاهر شد.

So this you could you could use this almost as a video.

بنابراین می توانید از این تقریباً به عنوان یک ویدیو استفاده کنید.

You can sell a DVD.

شما می توانید یک دی وی دی بفروشید.

This it's it's the quality is actually quite good.

این به این دلیل است که کیفیت آن در واقع بسیار خوب است.

And there is Mr.

و آقای استیو وجود دارد

Steve when a person is acting on stage, sometimes they give

که وقتی شخصی روی صحنه بازی می کند، گاهی

they give quite a wild or very expressive performance.

اوقات اجرای کاملاً وحشیانه یا بسیار رسا ارائه می دهد.

And I think it's safe to say that Mr. Steve does that

و فکر می‌کنم به جرات می‌توان گفت که آقای استیو انجام می‌دهد که

your acting is always very expressive.

بازی شما همیشه بسیار گویا است.

Well, you know, I like to give people a bit of a laugh. Yes.

خوب، می دانید، من دوست دارم مردم را کمی بخندانم. آره.

That's the.

همین است.

Yeah, so that's it.

آره پس همینه

That's the first scene over with.

این اولین صحنه تمام شده است.

I say that's gone now and that's it.

من می گویم که الان رفته و تمام.

So I'm right, we're not going to share the whole thing.

پس حق با من است، ما قرار نیست همه چیز را به اشتراک بگذاریم.

Oh Mr. cos it's, that's it, that's, that's it.

اوه آقای که هست، همین است، همین، همین است.

That's what I'm going to show.

این چیزی است که من می خواهم نشان دهم.

Oh Mr. Duncan.

اوه آقای دانکن

Oh it's, it's over now. It's over now.

اوه الان تموم شد الآن تمام شده است.

I want to do another performance today.

امروز می خواهم یک اجرای دیگر اجرا کنم.

We only did three.

ما فقط سه کار کردیم.

The problem is Steve spends months

مشکل اینجاست که استیو ماه ها

practising and rehearsing for this

برای این کار تمرین و تمرین می کند

and then it's all over after three days.

و بعد از سه روز همه چیز تمام می شود.

And then Steve always feels a slight yearning.

و سپس استیو همیشه کمی حس می کند.

You want to do more of it?

آیا می خواهید بیشتر از آن انجام دهید؟

I get very down depressed after performances because you've got the high of performing.

من بعد از اجراها بسیار افسرده می شوم زیرا شما در اجرای عالی هستید.

Yes. You've got the audience clapping, you hope, which they did this time.

آره. شما امیدوارید که تماشاگران دست بزنند، که این بار انجام دادند.

And all the people coming up to you after saying, oh, you were wonderful, fantastic.

و همه افرادی که بعد از گفتن، اوه، شما فوق العاده، فوق العاده بودید، به سمت شما آمدند.

Oh, you should be on the West End.

اوه، شما باید در وست اند باشید.

Not really.

نه واقعا.

I don't really say that. No.

من واقعاً این را نمی گویم.

But yeah, it's good fun and we've got to go to the party afterwards, the lovely party.

خیر.

And you meet people and you have a laugh and a joke.

و با مردم ملاقات می کنید و خنده و شوخی می کنید.

It's, you know, I'm going to be doing this, I think, for a long time.

می دانید، فکر می کنم برای مدت طولانی این کار را انجام خواهم داد.

Yeah.

آره

And we went yes, we went to a party last night as well afterwards.

و ما رفتیم بله، دیشب هم بعد از آن به مهمانی رفتیم.

And it was at a beautiful place.

و در یک مکان زیبا بود.

The producer whose house is very nice

تهیه‌کننده‌ای که خانه‌اش در کنار یک کانال بسیار خوب است

spot by a canal. Yes.

. آره.

And they even have their own little boat as well.

و آنها حتی قایق کوچک خود را نیز دارند.

So that was nice.

پس خوب بود

The only downside side and there is a sad thing about this story

تنها جنبه منفی و یک چیز غم انگیز در مورد این داستان این

is that I lost £15.

است که من 15 پوند از دست دادم.

Yes, I dropped it.

بله، آن را رها کردم.

I don't know where it's gone.

نمی دانم کجا رفته است.

So, Julia in Julian, just in case you're watching

بنابراین، جولیا در جولیان، فقط اگر در حال تماشای

Julian or Jane, have a look down.

جولیان یا جین هستید، نگاهی به پایین بیندازید.

Down by the canal where the ducks were sitting, you might find £15.

در کنار کانالی که اردک ها نشسته بودند ، ممکن است 15 پوند پیدا کنید.

It's mine.

این مال من است.

I dropped it last night because when I got home, I discovered I couldn't find £15

دیشب آن را انداختم چون وقتی به خانه رسیدم متوجه شدم 15 پوندی را

that I had in my pocket.

که در جیبم داشتم پیدا نکردم.

And to be honest with you, I was I was a little bit annoyed about that.

و راستش را بخواهم، من از این بابت کمی اذیت شدم.

It's about a week's wages for you.

برای شما دستمزد یک هفته است.

So, yes, on YouTube, that's almost a year, a year's wages on YouTube.

بنابراین، بله، در یوتیوب، این تقریباً یک سال است، دستمزد یک سال در YouTube.

So if you do find it, Julian or anyone that was there at the party last night,

بنابراین اگر آن را پیدا کردید، جولیان یا هرکسی که دیشب در مهمانی حضور داشت،

can I can I have my £15 back because I miss it very much.

آیا می توانم 15 پوند خود را پس بگیرم زیرا دلم برای آن بسیار تنگ شده است.

Yeah. So yes. So that was a very busy week.

آره درنتیجه بله. بنابراین آن هفته بسیار شلوغ بود.

But now all I can devote all my time now to Mr.

اما اکنون تمام وقتم را می توانم به آقای دانکن اختصاص دهم

Duncan.

.

Although I am out three nights this week, I have to tell you that, Mr.

با وجود اینکه من این هفته سه شب بیرون هستم، باید به شما بگویم که آقای

Duncan, sir, I'm used to it now.

دانکن، آقا، الان به آن عادت کرده ام.

Yes, I've got quite used to you not being here.

بله، من کاملا به نبودنت عادت کرده ام.

Back to the choir Monday night, working for me with a friend and friend of ours on Wednesday.

دوشنبه شب به گروه کر برمی گردم، چهارشنبه با یکی از دوستان و دوستانمان برای من کار می کند.

Okay, this is fascinating seeing another friend on Thursday.

بسیار خوب، دیدن یک دوست دیگر در روز پنجشنبه جذاب است.

I don't know where you stay, but there is a wasp in the studio.

من نمی دانم کجا می مانی، اما یک زنبور در استودیو وجود دارد.

WASP? I thought I saw something buzzing around the buzz.

WASP؟ فکر کردم دیدم چیزی در اطراف وزوز وزوز می کند.

Buzz, buzz.

وزوز، وزوز

It's on your camera now.

اکنون روی دوربین شماست.

Yes, it's sitting on the camera.

بله، روی دوربین نشسته است.

You might see it go past the lens.

ممکن است ببینید که از کنار لنز می گذرد.

And if it walks across the land, well, you might see

و اگر در سراسر خشکی راه برود، خوب، ممکن است

that little, little thrips,

آن تریپس کوچک،

tiny little black insects, usually about two millimetres

حشرات کوچک سیاه رنگ، معمولاً حدود دو میلی متر

long, three millimetres long, which are crawling inside

طول، سه میلی متر، را ببینید که در داخل

all your equipment are the messages well inside my monitors where the screens are and these insects,

تمام تجهیزات شما می خزند، پیام هایی هستند که در مانیتورهای من هستند. صفحه نمایش ها هستند و این حشرات، به

they're called thunderbolts and they're so small they can get inside your electrical equipment.

آنها صاعقه می گویند و آنقدر کوچک هستند که می توانند داخل تجهیزات الکتریکی شما قرار بگیرند.

So they are quite tiny.

بنابراین آنها بسیار کوچک هستند.

But there is a WASP in the studio, I will warn you, because, Steve, I don't know why he's he.

اما یک WASP در استودیو وجود دارد، من به شما هشدار می دهم، زیرا استیو، من نمی دانم چرا او اوست.

He's so afraid of wasps.

خیلی از زنبورها می ترسه

I'm not you are.

من تو نیستم

I'm here now.

You scream like a girl.

من الان اینجا هستم.

مثل یه دختر جیغ میزنی

Don't be silly. I'm here.

احمق نباش من اینجا هستم.

I can see a wasp.

من می توانم یک زنبور را ببینم.

It's there.

Yes, a few feet away. Yes. Wait until it comes near.

آنجاست.

بله، چند قدم دورتر. آره. صبر کنید تا نزدیک شود.

Oh, I'm very cool.

اوه من خیلی باحالم

Wait till it comes near, Mr. Steve.

صبر کنید تا نزدیک شود، آقای استیو.

He will start panicking.

او شروع به وحشت خواهد کرد.

Well, the same thing happens to you when humans company.

خوب ، هنگام همراهی انسان ها همین اتفاق برای شما می افتد.

Yes, that's true.

بله، این درست است.

But I think I have a good reason.

اما فکر می کنم دلیل خوبی دارم.

Louis said that he would like to come and see it in person. Hmm.

لویی گفت که دوست دارد بیاید و شخصاً آن را ببیند. هوم

Well, next time, Louis.

خب دفعه بعد لویی

Well, my mother wanted to come and see it,

خب مامانم میخواست بیاد ببینه

but unfortunately, it wasn't practically possible

ولی متاسفانه عملا نشد

because my mother lives about an hour and 40 minutes away.

چون مادرم حدود یک ساعت و 40 دقیقه فاصله داره.

It would have been very difficult to drive there, bring it back and take it

رانندگی در آنجا بسیار دشوار بود، آن را برگردانید و

back.

برگردانید.

That's that's a smoke alarm, I think.

فکر می کنم این یک زنگ هشدار دود است.

I think the house is starting to catch fire.

فکر کنم خونه داره آتش میگیره

So it's so hot.

پس خیلی گرمه

I think.

Do you think that's a battery low warning?

من فکر می کنم.

آیا فکر می کنید این هشدار کم بودن باتری است؟

I think no, Steve. Well, I hope so. Let me have a quick look.

فکر کنم نه، استیو. خب امیدوارم. اجازه دهید نگاهی سریع داشته باشم.

That is not.

این نیست.

No, it's just seeing the thing.

نه، این فقط دیدن چیز است.

Okay. Steve, that is so irrelevant.

باشه. استیو، این خیلی بی ربط است.

It's getting so hot. The the fire alarms are going off.

خیلی گرم میشه آژیرهای آتش نشانی خاموش می شوند

The smoke alarms.

آلارم دود

Smoke alarms.

آلارم دود

But same thing.

اما همین مورد

There's no there's no smoke without fire, as they say, which is an idiom, isn't it?

به قول خودشان دود بدون آتش وجود ندارد که یک اصطلاح است، اینطور نیست؟

They smoke without fire, which means what it means

آنها بدون آتش سیگار می کشند، به این معنی

that if there's rumours about something,

که اگر شایعاتی در مورد چیزی وجود دارد

then it probably means that there is something going on. Yes.

، احتمالاً به این معنی است که چیزی در حال وقوع است . آره.

If people are.

Yeah. You might be able to explain.

اگر مردم هستند.

آره شاید بتونی توضیح بدی

They might.

There might be an element of truth.

اونها ممکنه.

ممکن است یک عنصر حقیقت وجود داشته باشد.

I get that it in a rumour.

من آن را در یک شایعه دریافتم.

So even though the rumour has not been proven,

بنابراین، اگرچه این شایعه ثابت نشده است،

and even if it is proven to be untrue,

و حتی اگر ثابت شود که صحت ندارد،

people will still, still say there's no smoke without fire.

مردم همچنان می‌گویند که بدون آتش دود وجود ندارد.

There might still be some truth in the allegation, which I think is quite unfair.

ممکن است هنوز مقداری حقیقت در این ادعا وجود داشته باشد که به نظر من کاملاً ناعادلانه است.

Yes, sir.

For example, somebody might talk about

بله قربان.

به عنوان مثال، ممکن است

a particular

person at work and there might be indications

شخصی در محل کار در مورد یک فرد خاص صحبت کند و ممکن است نشانه هایی وجود داشته باشد

that they could be having an affair with somebody at work,

که آنها می توانند با کسی در محل کار رابطه داشته باشند،

because maybe they'd been seen gazing each

زیرا ممکن است دیده شده باشند که به چشمان یکدیگر خیره شده اند

other's eyes or going off to lunch together, something like that.

یا با هم برای ناهار رفته اند، چیزی شبیه به آن .

And and people will say, well, what's going on there?

و مردم خواهند گفت، خوب، آنجا چه خبر است؟

Something is going on between Jack and Jill.

چیزی بین جک و جیل در جریان است.

You know, at work.

میدونی سر کار

You know, they're getting Jack and Jill going off together.

میدونی، اونا دارن جک و جیل رو با هم میبرن.

That's that's the best name you could come up with.

این بهترین نامی است که می توانید بسازید.

And somebody might say, somebody say, well,

و کسی ممکن است بگوید، کسی بگوید، خوب،

no, I don't think there's anything going on there.

نه، فکر نمی‌کنم چیزی در آنجا اتفاق بیفتد.

And then they might, but there's no smoke without fire.

و سپس ممکن است، اما هیچ دودی بدون آتش وجود ندارد.

So that's the expression they probably think there is something going on.

بنابراین این عبارتی است که آنها احتمالا فکر می کنند چیزی در حال وقوع است.

Maybe there's a man who lives down the road and everyone thinks he's a bit odd.

شاید مردی باشد که در جاده زندگی می کند و همه فکر می کنند که او کمی عجیب است.

And so there are lots of rumours about, about him.

و بنابراین شایعات زیادی در مورد او وجود دارد.

We don't see much of him.

ما چیز زیادی از او نمی بینیم.

I've heard he likes to and then there are rumours but.

من شنیده ام که دوست دارد و بعد شایعاتی وجود دارد اما.

But most people think that that's not true.

اما اکثر مردم فکر می کنند که این درست نیست.

But they will still say there's no smoke without fire.

اما آنها همچنان خواهند گفت که دود بدون آتش وجود ندارد.

And that's when cruel, untrue

و آن وقت است که چیزهای ظالمانه و غیرواقعی

things are said about people allegation.

در مورد ادعای مردم گفته می شود.

Boris Johnson

بوریس جانسون به

well said that there's no allegations there.

خوبی گفت که هیچ ادعایی وجود ندارد.

That's all been proven.

این همه ثابت شده است.

There's just fire.

فقط آتش هست

Yes, there's just fire, smoke, fire and charred remains.

بله، فقط آتش، دود، آتش و بقایای ذغالی وجود دارد.

Smoke gives you the indication that could be a fire.

دود به شما نشان می دهد که می تواند آتش سوزی باشد.

A fire is an important big event.

آتش سوزی یک رویداد بزرگ مهم است.

So if you if there are rumours, the rumours is the smoke.

بنابراین اگر شما شایعاتی وجود دارد ، شایعات دود است.

But you haven't yet found out whether the thing you're talking about is true.

اما شما هنوز متوجه نشده اید که آیا چیزی که در مورد آن صحبت می کنید حقیقت دارد یا خیر.

Is it really a fire?

آیا واقعا آتش است؟

Is it actually happening?

آیا واقعاً اتفاق می افتد؟

Yes. Anyway, a good little idiom.

آره. به هر حال، یک اصطلاح کوچک خوب.

That one

آن یک

very funny comment from Palmira.

نظر بسیار خنده دار از پالمیرا.

Mr. Duncan, I thought you meant that you lost weight.

آقای دانکن، فکر کردم منظورت این بود که وزن کم کردی.

£15 of weight.

وزن 15 پوند

I wish.

من آرزو می کنم.

I wish I lost £15 of weight.

کاش 15 پوند وزن کم می کردم

But I didn't. Not not.

اما من این کار را نکردم. نه نه.

Not based on yesterday anyway.

به هر حال بر اساس دیروز نیست.

Yeah. Eight.

آره هشت

Yes, we did eat a lot of food yesterday.

بله، ما دیروز غذای زیادی خوردیم.

I will be honest. We did eat far too much food. But yes,

من صادق خواهم بود. ما خیلی غذا خوردیم اما بله،

if anyone finds

اگر کسی

£15 on the ground,

15 پوند را روی زمین،

anywhere, wherever you are in the world, if you find it, it might be mine.

هر کجا، هر کجای دنیا که هستید، پیدا کند، اگر آن را پیدا کنید، ممکن است مال من باشد.

I think those ducks probably eat it afterwards.

من فکر می کنم آن اردک ها احتمالاً بعد از آن می خورند.

It's probably floating down the Staffordshire and Worcester Canal at this moment.

احتمالاً در حال حاضر در کانال استافوردشایر و ورسستر شناور است.

Thomas says that I'm more than welcome to come to the Netherlands.

توماس می گوید که از آمدن به هلند خوشم می آید.

Of course I said Holland, which was probably technically incorrect.

البته من هلند را گفتم که احتمالاً از نظر فنی نادرست بود.

So the Netherlands

بنابراین

and I can even bring along the man standing next to me.

من و هلند حتی می‌توانیم مردی را که در کنارم ایستاده است همراه کنیم.

Is that me?

اون منم؟

I was confused that way round.

اینطوری گیج شدم

I was confused because you said, Man

من گیج شدم چون گفتی مرد

know.

So that that is open to debate.

بدان.

به طوری که قابل بحث است.

It is just a bit as we all know, this this is the moment where Mr.

همانطور که همه ما می دانیم، این همان لحظه ای است که آقای

Steve says, what are we doing today, Mr. Duncan?

استیو می گوید، آقای دانکن امروز چه می کنیم؟

What are we talking about today?

امروز در مورد چه چیزی صحبت می کنیم؟

Is that the moment we are about to do that?

آیا آن لحظه ای است که ما می خواهیم این کار را انجام دهیم؟

I no, not really.

من نه، نه واقعا.

I thought we were talking about heat and words to do with heat.

من فکر می کردم که ما در مورد گرما و کلمات مربوط به گرما صحبت می کنیم .

No being hot.

نه داغ بودن

So we did that last week. Last week I did very fine.

بنابراین ما این کار را هفته گذشته انجام دادیم. هفته گذشته خیلی خوب عمل کردم.

I wasn't here.

من اینجا نبودم

I wasn't.

You were here last week. Okay. Okay. This is good.

من نبودم

هفته پیش اینجا بودی باشه. باشه. این خوبه.

I'm. You

من هستم.

do remember you were here last week and we talked about hot words.

یادت می آید هفته پیش اینجا بودی و درباره کلمات داغ صحبت کردیم.

I just got in heat just thinking of my dialogue today.

فقط به دیالوگ امروزم فکر می کردم داغ شدم.

We're talking about things connected to pictures, something a little bit different.

ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که به تصاویر مرتبط هستند، چیزی کمی متفاوت.

Pictures, pictures and photographs.

عکس و تصویر و عکس.

And the reason why I mention that is because yesterday, of course, I was filming Mr.

و دلیل اینکه من به آن اشاره می کنم این است که دیروز ، البته، در حال فیلمبرداری از آقای

Steve doing his show.

استیو در حال اجرای برنامه اش بودم.

Someone was filming, but it was me.

یکی داشت فیلم می گرفت ولی من بودم.

And so we don't know who was filming.

و بنابراین ما نمی دانیم چه کسی در حال فیلمبرداری است.

Yes, but it was it was me with my mobile phone in the church hall.

بله، اما من با تلفن همراهم در سالن کلیسا بودم.

I was there.

من آنجا بودم.

He's sleeping in console yesterday.

دیروز تو کنسول خوابیده

So that is what you going to do?

پس این همان کاری است که می خواهید انجام دهید؟

What you're going to do

کاری که می خواهید انجام دهید

is may as my answer to that.

ممکن است پاسخ من به آن باشد.

I was about to say something then, Stephen, I've completely gone.

من می خواستم چیزی بگویم ، استفان، من کاملاً رفتم.

But the thing about pictures.

اما چیزی که در مورد تصاویر است.

Yes, well, we're talking about pictures,

بله، خوب، ما در مورد تصاویر صحبت می کنیم،

but I thought it'd be interesting to have a look at some words connected to being hot.

اما فکر کردم جالب است که به برخی از کلمات مرتبط با داغ بودن نگاهی بیندازیم.

So this is something we did not show last week.

بنابراین این چیزی است که ما هفته گذشته نشان ندادیم.

We did not show that because we ran out of time.

ما این را نشان ندادیم زیرا وقتمان تمام شد.

No, it's just because they weren't there last week.

نه، فقط به این دلیل است که آنها هفته گذشته آنجا نبودند.

I okay.

من خوبم

So I thought it'd be interesting.

بنابراین فکر کردم جالب باشد.

Quickly just to show some hot words.

به سرعت فقط برای نشان دادن چند کلمه داغ.

So there are many words we can use to describe today.

بنابراین کلمات بسیاری وجود دارد که می توانیم برای توصیف امروز استفاده کنیم.

So all of these can be actually used to describe hot weather.

بنابراین همه اینها در واقع می توانند برای توصیف هوای گرم استفاده شوند.

For example, you can say that it's hot.

مثلاً می توان گفت که گرم است.

The weather today is hot.

هوا امروز گرم است.

It is scolding.

سرزنش است.

Scolding It is scolding.

سرزنش سرزنش است.

It is so hot.

خیلی گرم است.

It it feels as if you are burning scolding.

انگار دارید در حال سرزنش هستید.

Normally you use that phrase to refer to hot water, your skin,

معمولاً شما از این عبارت برای اشاره به آب گرم، پوست خود،

anything that can cause damage using heat burning on your skin.

هر چیزی که می تواند با سوزاندن حرارت روی پوست شما آسیب وارد کند، استفاده می کنید.

So if you put boiling water on your skin, you've been scolded by the water.

بنابراین اگر آب جوش را روی پوست خود قرار دهید، از آب سرزنش شده اید.

And there is another spelling of that as well, which is a C, o

و املای دیگری نیز در آن وجود دارد که عبارت است از C, o

l, which means to be punished

l که به معنای تنبیه شدن

or to be told off for doing something wrong.

یا سرزنش شدن برای انجام کار اشتباه است.

You are punished in some way. You are scolded.

شما به نوعی مجازات می شوید. تو سرزنش شده ای

So there are two words, but

بنابراین دو کلمه وجود دارد، اما

this one means to be burnt something is put onto your skin.

این یکی به معنای سوخته شدن چیزی است که روی پوست شما گذاشته می شود.

Or maybe something burns your skin.

یا شاید چیزی پوست شما را بسوزاند.

It is scolding.

سرزنش است.

Yes, baking, you might say today the weather is baking like an oven.

بله، در حال پختن ، ممکن است بگویید امروز هوا مانند یک فر در حال پخت است.

Yes, baking.

بله، پخت.

If you put something in the oven, you bake it.

اگر چیزی را در فر بگذارید، آن را می‌پزید.

So that's a good reference to heat that.

بنابراین این یک مرجع خوب برای گرم کردن آن است.

So you can use the word baking hot to imply that it's like being inside an oven.

بنابراین می توانید از کلمه پخت داغ استفاده کنید تا به این معنا باشد که مانند داخل اجاق است.

So we are baking

بنابراین ما

in the in the studio today.

امروز در استودیو در حال پخت هستیم.

Here's another scorching another good word.

در اینجا یک کلمه سوزان دیگر است.

Oh, look at that.

اوه، به آن نگاه کنید.

As you said that word, Jamila and I, Jamila

همانطور که شما این کلمه را گفتید، من و جمیلا،

said it's a real scorcher today in an algae.

جمیلا گفت که امروز واقعاً در یک جلبک سوخته است.

Yes, scorcher. So that's a good use of the word.

بله، سوزاننده. بنابراین استفاده خوبی از این کلمه است.

So if something is scorching, it is so hot, it might catch fire. Yes.

بنابراین اگر چیزی سوزان است، آنقدر داغ است که ممکن است آتش بگیرد. آره.

So it is burning, but it almost it's

بنابراین در حال سوختن است، اما

almost about to actually catch fire.

تقریباً در شرف آتش گرفتن است.

So you might say that today is hot,

بنابراین ممکن است بگویید که امروز گرم است،

scalding, baking, scorching.

سوزان، پختن، سوزاننده است.

Jamila has used that phrase very well.

جمیله این عبارت را به خوبی به کار برده است.

It's a real scorcher. Yes.

این یک سوزاننده واقعی است. آره.

If you say it's a real scorcher today, it means it's so hot

اگر می گویید امروز یک آتش سوزی واقعی است، به این معنی است که آنقدر داغ است

things could, you know, burst into flames spontaneously.

که می دانید، چیزهایی می توانند خود به خود شعله ور شوند.

It's these are all exaggerations of this.

اینها همه اغراق در این مورد است.

When people are talking about the heat, they will always use exaggeration

وقتی مردم در مورد گرما صحبت می کنند، همیشه از اغراق استفاده

to make things seem more than they actually are.

می کنند تا چیزها را بیشتر از آنچه که هستند جلوه دهند.

Obviously, nothing is literally scorching,

بدیهی است که هیچ چیز به معنای واقعی کلمه سوزان

not all baking, but

نیست، نه همه چیز پخت،

the implication is that by exaggeration, we have blazing,

اما مفهوم این است که با اغراق ، روزی شعله

hot, blazing, hot day, it's blazing outside.

ور، گرم، سوزان، گرم داریم، بیرون شعله ور است.

You can just see blazing, it's blazing, oozing outside.

شما فقط می توانید شعله ور را ببینید، شعله ور است، بیرون می جوشد.

The sun is ablaze.

خورشید شعله ور است.

The implication there is that the sun is really because these are quite subtle,

مفهومی که وجود دارد این است که خورشید واقعاً به این دلیل است که اینها کاملاً ظریف هستند

the way that you would use you couldn't use them all in exactly the same conditions.

، روشی که شما استفاده می کنید نمی توانید همه آنها را دقیقاً در شرایط یکسان استفاده کنید.

Blazing hot would suggest that the sun

گرمای شدید نشان می دهد که خورشید به شدت

is beating down very hard. Yes.

در حال غروب است. آره.

So blazing normally refers to something that is on fire.

بنابراین شعله ور شدن معمولاً به چیزی اطلاق می شود که در آتش است.

A blazing forest is a forest that is in flames.

جنگل شعله ور جنگلی است که در آتش است.

It is actually burning.

در واقع در حال سوختن است.

So it really does describe

بنابراین واقعاً به

incredibly well how hot the weather is

خوبی توصیف می‌کند که هوا چقدر گرم است

when it's really hot like today, roasting,

، وقتی واقعاً مثل امروز گرم است،

roasting something by the fire.

چیزی را در کنار آتش بریان می‌کنید، می‌پزید.

If you stand by the fire or if you put something by the fire

اگر کنار آتش بایستید یا چیزی را

for a long time, it will begin to roast

برای مدت طولانی کنار آتش بگذارید، شروع به برشته شدن می‌کند

just as like just like we are today in the studio similar

، درست مانند آنچه امروز در استودیو هستیم، شبیه

to baking in that the implication is that you're putting something in an oven

به پختن، به این معنا که شما چیزی را در آن قرار می‌دهید. یک تنور

or it's by a fire or something like that to heat something through you.

یا کنار آتش یا چیزی شبیه آن تا چیزی را از طریق شما گرم کند.

Heat something through is to roast

حرارت دادن چیزی از طریق کباب کردن

blistering another good one.

تاول خوب دیگری است.

Maybe if you have an old house that is being painted,

شاید اگر خانه ای قدیمی دارید که در حال رنگ آمیزی است

you might see the the paint will start to come off.

، ممکن است ببینید رنگ شروع به کنده شدن می کند.

It will blister because of the intense heat.

به دلیل گرمای شدید تاول می زند.

If you've been out in the sun, your skin might come out and blisters

اگر در معرض نور خورشید قرار گرفته اید، ممکن است پوست شما بیرون بیاید و تاول

because you get sunburnt,

بزند، زیرا دچار آفتاب سوختگی می شوید و تاول می

blistering hot.

زنید.

So the implication is it's so hot, you will your skin will come up in burnt blisters.

بنابراین مفهوم آن این است که آنقدر داغ است که پوست شما به صورت تاول های سوخته ظاهر می شود.

Sweltering, sweltering, sweltering is

متورم شدن، متورم شدن، بسیار گویا است

is very expressive because it's showing that there's heat.

زیرا نشان می دهد که گرما وجود دارد.

But also it shows the effect that it's having on on your body or you

اما همچنین تأثیری را که روی بدن شما یا شما

as a person featuring physically.

به عنوان فردی که از نظر فیزیکی ظاهر می شود را نشان می دهد.

So you're sweating. You're sweating.

پس عرق می کنی عرق داری

Yes. Sweltering is the implication that you're.

آره. متورم بودن این مفهوم است که شما هستید.

It's very humid.

خیلی مرطوب است.

Yes. So in Malaysia, it's sweltering

آره. بنابراین در مالزی، هوا متورم است،

because you can get dry heat,

زیرا می توانید گرمای خشک دریافت کنید

like in Australia,

، مثلاً در استرالیا

for example, or certain parts of America

، یا مناطق خاصی از آمریکا

where it's it's very hot out in the desert

که در صحرای

in Africa, it's hot, but it's a dry heat.

آفریقا بسیار گرم است، گرم است، اما گرمای خشک است. می دانید که

There's no moisture in the atmosphere, you know, whereas if you go to a tropical country,

در جو هیچ رطوبتی وجود ندارد ، در حالی که اگر به یک کشور گرمسیری بروید

the same temperature, you've got high humidity combined with the heat.

، با همان دما، رطوبت زیادی همراه با گرما دارید.

And that makes it sweltering

و این باعث می شود که آن را متورم کنید

because you just you're always sticky, sizzling again.

زیرا شما فقط همیشه چسبنده هستید و دوباره می سوزید.

Something is so hot. It is almost boiling.

یه چیزی خیلی داغه تقریباً در حال جوشیدن است.

It is sizzling, but you can use it figuratively

صدای سوزان است، اما می توانید از آن به صورت مجازی استفاده کنید

just to show that the temperature is very high.

تا نشان دهید که دما بسیار بالا است.

So all of these words can be used to describe hot weather,

بنابراین همه این کلمات را می توان برای توصیف هوای

sizzling, boiling.

گرم، سوزاندن، جوشیدن استفاده کرد.

It's boiling.

در حال جوشیدن است.

Outside we go.

بیرون می رویم

Well, if it gets too, I mean, I would think that's amazing.

خوب، اگر آن را نیز می شود، منظورم، من فکر می کنم که شگفت انگیز است.

So obviously, water boils at 100 degrees C Yeah.

بنابراین بدیهی است که آب در 100 درجه سانتیگراد می جوشد بله.

But in certain parts of the world, it can get to 50 degrees.

اما در نقاط خاصی از جهان ، می تواند به 50 درجه برسد.

That's halfway to the boiling point of water.

این نیمی از راه به نقطه جوش آب است.

Yeah.

آره

I mean that is that's going some isn't it.

منظورم این است که این اتفاق می افتد که اینطور نیست.

It is pretty amazing.

بسیار شگفت انگیز است.

But even getting to 40. Yes.

اما حتی رسیدن به 40. بله.

Is, you know, well, a few months ago, if you well, I suppose

می دانید، خوب، چند ماه پیش، اگر خوب بودید، فکر می

I should say a few weeks ago in India, it was it was getting into the mid-fifties,

کنم باید بگویم چند هفته پیش در هند، اواسط دهه پنجاه بود

which I can't believe I've never heard of these temperatures ever occurring.

که باورم نمی شود هرگز نشنیده باشم. از این دماهایی که همیشه رخ داده است.

And that's the that's the reason why we're getting so excited here in England,

و به همین دلیل است که ما اینجا در انگلیس بسیار هیجان زده می شویم،

because we've never had 40 degrees.

زیرا هرگز 40 درجه نداشته ایم.

And apparently that's what it's going to be tomorrow.

و ظاهراً فردا هم همین خواهد بود.

Jimena says that her air conditioning needs fixing, in fact.

جیمنا می گوید که تهویه مطبوع او در واقع نیاز به تعمیر دارد .

Oh, so she she that she's melting.

اوه، پس او که در حال ذوب شدن است.

So there's another there's another phrase you can use to describe it being very hot.

بنابراین یک عبارت دیگر وجود دارد که می توانید برای توصیف بسیار داغ بودن آن استفاده کنید.

Thank you for that. You can say, oh, I'm melting.

بابت آن تشکر می کنم. می توان گفت، اوه، دارم ذوب می شوم.

It's so hot. It's literally you are melting

خیلی گرم است. به معنای واقعی کلمه شما دوباره در حال ذوب شدن هستید

again.

.

They're exaggerations to indicate the extreme heat.

آنها برای نشان دادن گرمای شدید اغراق آمیز هستند.

It's like if it's very cold, you say I'm freezing.

مثل اینکه اگر هوا خیلی سرد باشد می گویید من یخ زده ام.

Well, you're not literally freezing, but it gives the impression that it's very cold.

خوب، شما به معنای واقعی کلمه یخ نمی زنید، اما این تصور را ایجاد می کند که هوا بسیار سرد است.

Yes, that's what we use exaggeration a lot in these types of phrases.

بله، این همان چیزی است که ما در این نوع عبارات زیاد از اغراق استفاده می کنیم.

And finally, one that we don't use often, but it is used.

و در نهایت یکی که زیاد استفاده نمی کنیم اما استفاده می شود.

Searing, searing, you might describe the heat is searing.

سوزاندن، سوزاندن، ممکن است توصیف کنید که گرما در حال سوختن است.

I came very, very expressive.

اومدم خیلی خیلی رسا.

I love these words because they they're not just describing something.

من این کلمات را دوست دارم زیرا آنها فقط چیزی را توصیف نمی کنند.

They are describing it very vividly.

خیلی واضح توصیف می کنند.

See, hearing if you see a meat, it means that you see

ببین، شنیدن اگر گوشتی دیدی،

the outside on a hot flame. Yes.

یعنی بیرون را روی شعله داغ می بینی. آره.

Or in the frying pan, a hot temperature.

یا در ماهیتابه، دمای داغ.

You put the meat in and you see it.

گوشت را می گذارید و می بینید.

So you you burn the outside of it slightly.

بنابراین قسمت بیرونی آن را کمی می سوزانید.

Yes, too.

بله، همینطور.

So that's a good phrase to use often that is used in cooking.

بنابراین این عبارت خوبی است که اغلب در آشپزی استفاده می شود.

When you see the meat, especially when you're cooking, maybe stew

وقتی گوشت را می بینید، مخصوصاً زمانی که در حال پختن هستید، شاید خورش

and you want to seal the outside

را بپزید و می خواهید بیرون

so the meat doesn't fall pieces, you want to keep the flavour in.

آن را ببندید تا گوشت تکه تکه نشود، می خواهید طعم آن را حفظ کنید.

That's it.

همین.

Searing the steak, of course.

البته پختن استیک

Steak you will often sear steak as well, searing?

استیک شما اغلب استیک را هم می‌پزید.

Yes, Lewis says sizzling like sausages?

بله، لوئیس می‌گوید که مثل سوسیس می‌چرخد؟

Yes. Sausages.

آره. سوسیس.

Sizzle?

صدای هیس کردن؟

Yes. You're frying them. And they make that noise

آره. داری سرخشون میکنی و دوباره آن صدا را ایجاد می کنند

again.

As I say that all

.

همانطور که می گویم همه

phrases

عبارات

indicate there is an exaggeration of what

نشان می دهد که در مورد آنچه

actually actually is happening, because you could say, oh, it's hot today, isn't it?

واقعاً اتفاق می افتد اغراق وجود دارد، زیرا می توانید بگویید، اوه، امروز هوا گرم است، اینطور نیست؟

But if you if you say it's it's searing, then you're exaggerating.

اما اگر شما می گویید که آن را سوزاننده است، پس اغراق کرده اید.

But it's giving the impression it's really really hot.

اما این تصور را ایجاد می کند که واقعاً داغ است.

You're really showing that the temperature is higher than it normally is boiling.

شما واقعاً نشان می دهید که دما بالاتر از حد معمول در حال جوش است.

Obviously, it's not literally boiling.

بدیهی است که به معنای واقعی کلمه جوش نیست.

Yes, although it may come.

بله، اگرچه ممکن است بیاید.

You say, okay, Steve, can we say hello to man from Brazil?

تو می گویی، باشه، استیو، می توانیم به مردی از برزیل سلام کنیم؟

Man from Brazil.

مردی از برزیل

I don't recognise man from Brazil.

من مردی از برزیل را نمی شناسم.

Bloody hell yes. Yes.

جهنم خونین بله. آره.

Well I suppose that's from the thumbnail because you can describe the heat if,

خب، فکر می‌کنم این از تصویر کوچک باشد، زیرا می‌توانید گرما را توصیف کنید،

if the day is hot you can say it is hot as hell hot as hell.

اگر روز گرم است، می‌توانید بگویید که گرم است به اندازه جهنم.

Yes, yes, it's hot as hell today because of course

بله، بله، امروز مثل جهنم گرم است، زیرا

hell is supposed to be a furnace

if you believe that there is a heaven and hell.

اگر باور داشته باشید که بهشت ​​و جهنم وجود دارد، جهنم قرار است یک کوره باشد.

Well, heaven is lovely.

خوب، بهشت ​​دوست داشتنی است.

It's fluffy clouds and everything is lovely and cool

این ابرهای کرکی است و همه چیز دوست داشتنی و خنک است

and there is lots of refreshing lemonade

و تعداد زیادی لیموناد با طراوت

and lovely deckchairs to sit on.

و صندلی های عرشه دوست داشتنی برای نشستن وجود دارد.

However, hell is somewhat the opposite.

با این حال، جهنم تا حدودی برعکس است.

It is hot.

گرمه.

It is not a furnace and it's an inferno, as are

این یک کوره نیست و یک جهنم است، همانطور که

are. We've got a friend called Azhar.

هستند. ما دوستی داریم به نام ازهر.

Okay. Azhar bin Hamad is his full name.

باشه. ازهر بن حمد نام کامل اوست.

We've got we've got Azhar Ali Abbasi.

ازهر علی عباسی را داریم.

It's an unusual name I think. Azhar

به نظر من اسم غیر معمولی است.

says the meat is searing now.

ازهر می گوید گوشت الان دم می زند.

So maybe you are cooking right at this moment.

بنابراین شاید شما درست در این لحظه آشپزی می کنید.

Oh, talking of which, I haven't seen Claudia, but I think Claudia has just joined us.

اوه، من کلودیا را ندیده ام، اما فکر می کنم کلودیا به تازگی به ما پیوسته است.

So can I just ask a very important question?

بنابراین می توانم فقط یک سوال بسیار مهم بپرسم؟

Can I just pull that away. Steve.

آیا می توانم آن را کنار بگذارم استیو

Steve always blocks the screen so I can't see what I'm doing

استیو همیشه صفحه نمایش را مسدود می کند تا من نتوانم ببینم با iPad چه کار می کنم

with the iPad.

.

Where's it going?

کجا می رود؟

I'm trying to find it now. Where is there it is? Yes.

الان دارم سعی میکنم پیداش کنم آنجا کجاست؟ آره.

So the question I'm going to ask now is, is he okay?

بنابراین سوالی که اکنون می خواهم بپرسم این است که آیا او خوب است؟

Yes, I just said that. Okay.

بله همین الان گفتم باشه.

But it's okay, Steve.

اما اشکالی نداره استیو.

But okay.

اما باشه

And what's cooking?

و آشپزی چیست؟

Claudia, what have you got in the pot?

کلودیا، چه چیزی در گلدان داری؟

What's cooks?

آشپز چیه؟

Claudia Is it something spicy?

کلودیا چیزی تند است؟

Is it something salty or not? Or.

چیز شوری هست یا نه؟ یا.

Claudia What is in the pot?

کلودیا در گلدان چیست؟

It's too hot to do this.

برای انجام این کار خیلی گرم است.

And are you? Yes.

و آیا شما؟ آره.

You could be searing something, avoiding something.

شما ممکن است چیزی را داغ کنید، از چیزی اجتناب کنید.

This is interesting, Inaki says.

ایناکی می گوید این جالب است.

I have seen an egg frying on a stone.

من تخم مرغی را دیده ام که روی سنگ سرخ می شود.

Yes, that's it.

آره همینه.

You can fry it.

می توانید آن را سرخ کنید.

It gets very hot. We'll try that tomorrow.

خیلی گرم میشه ما فردا آن را امتحان می کنیم.

We'll put a stone out and see if we can cook an egg on it.

ما یک سنگ را بیرون می گذاریم و می بینیم که آیا می توانیم روی آن یک تخم مرغ بپزیم.

Well, do it on the on the on the patio. Yes.

خوب، این کار را در پاسیو انجام دهید. آره.

Anyway, back to what I was doing something else as well.

به هر حال برگردم به کاری که داشتم کار دیگری هم می کردم.

We don't know.

We don't know. Well, I'm waiting for a yes.

ما نمی دانیم.

ما نمی دانیم. خب، من منتظر یک بله هستم.

All right. Stiff. Yeah.

خیلی خوب. سفت. آره

Francesca says, what is the most rewarding, most

فرانچسکا می‌گوید، مفیدترین و

used hot weather idiom in the UK.

پرکاربردترین اصطلاح هوای گرم در بریتانیا چیست.

So what's the one that most people use?

بنابراین یکی از مواردی که اکثر مردم استفاده می کنند چیست؟

Well, you could say today it's boiling as a complex.

خوب، می توان گفت امروز به عنوان یک مجتمع در حال جوشیدن است.

Or of course, if you were in England, they will just say it's too hot.

یا البته اگر در انگلیس بودید فقط می گویند خیلی گرم است.

Yeah, but then what we tend to use is.

بله، اما پس از آن چیزی که ما تمایل داریم استفاده کنیم این است.

Is what case boiling. Yeah.

آیا مورد جوش است. آره

Sweltering boiling is the common one isn't it.

جوشاندن متورم رایج است، نه.

Yes, it's boiling hot.

بله داغ است.

Boiling red. The red hot.

قرمز در حال جوش. قرمز داغ.

It's red hot today, which of course I did not have on my list.

امروز هوا گرم است که البته من آن را در لیست نداشتم.

That's amazing. Red hot.

این شگفت انگیز است. قرمز تند.

When you see metal being heated up, quite often it will turn red.

وقتی می بینید که فلز در حال گرم شدن است، اغلب قرمز می شود.

So it shows that that thing is really hot.

بنابراین نشان می دهد که آن چیز واقعا داغ است.

We often use the colour red to express heat

ما اغلب از رنگ قرمز برای بیان گرما

like the weather map that I showed earlier.

مانند نقشه آب و هوا که قبلا نشان دادم استفاده می کنیم.

So yes, it can happen.

بنابراین بله، ممکن است اتفاق بیفتد.

But what is cool cooking Claudia Rice.

اما پخت و پز باحال کلودیا رایس چیست.

It's leftovers.

باقی مانده است.

Leftovers to the nurse.

باقیمانده به پرستار.

Oh, rice with seafood.

اوه، برنج با غذاهای دریایی.

So if we say leftovers, it means that you've cooked a meal.

پس اگر می گوییم باقی مانده غذا به این معناست که شما غذا درست کرده اید.

People have eaten so much of it, but you have something

مردم خیلی از آن را خورده اند، اما شما چیزی

left, something remains unused.

باقی مانده است، چیزی بلااستفاده مانده است.

So you save that, put it in the fridge, and then you reheat it the next day.

پس آن را ذخیره کنید، آن را در یخچال بگذارید و روز بعد دوباره گرم کنید.

And that's obviously what Claudia is doing,

و این بدیهی است که کلودیا دارد انجام می دهد،

which is what we want to do.

کاری که ما می خواهیم انجام دهیم.

Leftovers is more about what's on the plate of people.

باقیمانده بیشتر به چیزهایی است که در بشقاب مردم است.

So did you scrape off what people didn't eat from their plate

پس آیا چیزهایی را که مردم نخوردند از بشقابشان پاک کردید

and that you have reuse?

و اینکه استفاده مجدد دارید؟

Or do you mean that you had a maybe a pot with food in it

یا منظورتان این است که شاید یک قابلمه داشتید که داخل آن غذا بود

and it was what was left in the pot? Yes.

و همان چیزی بود که در قابلمه مانده بود؟ آره.

I think it's more likely that because in the UK, if we say leftovers overs,

من فکر می‌کنم احتمال بیشتری وجود دارد که زیرا در بریتانیا، اگر بگوییم غذاهای باقی‌مانده، منظور

we specifically means

ما به‌طور خاص

what's left on the plate of people

آن چیزی است که در بشقاب

who have been eating.

افرادی که در حال خوردن هستند، باقی مانده است.

So will leave things, you know, they might not finish it

پس همه چیز را رها می‌کند ، می‌دانی، ممکن است آن‌ها کار را تمام نکنند

or my mother always has leftovers.

یا مادرم همیشه چیزهای باقی مانده دارد.

She does.

او انجام می دهد.

She doesn't have much to start with.

او چیز زیادی برای شروع ندارد.

Normally you would throw away because people have got a fork in it and everything.

معمولاً دور می اندازید زیرا مردم یک چنگال در آن و همه چیز دارند.

Yeah, but it's just seen as is unhygienic.

بله، اما به نظر غیربهداشتی است.

But I think what you mean is what was left inside the pots.

اما من فکر می کنم منظور شما چیزی است که داخل گلدان ها باقی مانده است.

Yeah.

آره

And would have been untouched so to speak later that day.

و بعداً آن روز به اصطلاح دست نخورده بود.

Well I'm just explaining the subtleties.

خوب من فقط نکات ظریف را توضیح می دهم.

So enjoy, enjoy.

پس لذت ببرید، لذت ببرید.

What is in your part today, Claudia?

امروز چه وظیفه ای دارید، کلودیا؟

Even though today it's too hot to eat.

حتی اگر امروز برای خوردن خیلی گرم است.

We had so much to eat yesterday after Mr.

دیروز بعد از آقای

Steve Show, I said to Steve, I'm starving, I've got to go somewhere to eat.

استیو شو خیلی غذا داشتیم، به استیو گفتم دارم از گرسنگی میمیرم، باید برم یه جایی بخورم.

So we went to KFC and we haven't been to KFC

بنابراین ما به KFC رفتیم و

for a long time, a very long time, many years.

برای مدت طولانی، خیلی طولانی، سال‌ها به KFC نرفته‌ایم.

In fact, we quite enjoyed it here.

در واقع، ما از اینجا بسیار لذت بردیم.

Hello, Pedro. Pedro.

سلام پدرو پدرو.

Shall I say Pedro?

بگم پدرو؟

Belmont is today.

بلمونت امروز است.

Hello, Pedro.

سلام پدرو

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you for your thank you. Just for asking me.

ممنون از لطف شما فقط برای اینکه از من بپرسی

Duchesse is

Duchesse

an astute carrying fruit.

یک میوه حمل کننده زیرک است.

Oh, I see. I want us to sing a song.

اوه می فهمم. دلم میخواد یه آهنگ بخونیم

Maybe I could do my later, maybe my impression of cabin crew.

شاید بتوانم بعدها، شاید برداشتم از خدمه کابین را انجام دهم.

So I'm going to do this now, Steve.

بنابراین، من اکنون این کار را انجام می دهم، استیو.

Oh, right.

درسته.

Good morning, ladies and gentlemen.

صبح بخیر، خانمها و آقایان.

Welcome to this flight.

به این پرواز خوش آمدید.

It is a very hot flight.

پرواز بسیار گرمی است.

We will be flying approximately five miles away from the sun.

ما تقریباً پنج مایل دورتر از خورشید پرواز خواهیم کرد.

Can I introduce you to our lovely cabin crew today,

می‌توانم امروز شما را با خدمه کابین دوست‌داشتنی‌مان معرفی کنم،

including Duchess,

از جمله دوشس،

who will be more than willing to serve you drinks and food.

که بیش از حد مایل به سرو نوشیدنی و غذا برای شما خواهد بود .

Thank you.

متشکرم.

And enjoy your flight.

و از پروازت لذت ببر

You've got the job, Palmira says.

پالمیرا می گوید: تو کار را داری.

I've heard that the British royal family is denied

من شنیده ام که خانواده سلطنتی بریتانیا از

seafood because of the possibility of poisoning.

خوردن غذاهای دریایی به دلیل احتمال مسمومیت محروم هستند.

I've never heard of that. I've never heard of that.

من هرگز در مورد آن نشنیده ام. من هرگز در مورد آن نشنیده ام.

But I get your point,

اما منظور شما را متوجه شدم،

because seafood, when we refer to seafood, people

زیرا غذاهای دریایی، وقتی به غذاهای دریایی اشاره می کنیم،

often get confused with the word seafood.

مردم اغلب با کلمه غذاهای دریایی اشتباه گرفته می شوند.

It doesn't just mean anything from the sea.

این فقط به معنای چیزی از دریا نیست.

So seafood, if you say seafood, it specifically means things

بنابراین، غذاهای دریایی، اگر بگویید غذاهای دریایی، به طور خاص به معنای چیزهایی

like mussels, um, clams,

مانند صدف، صدف،

um, oysters, oyster does that sort of thing.

اوم، صدف، صدف چنین چیزی است.

Maybe crab as well would be seafood shrimps.

شاید خرچنگ نیز میگوی غذاهای دریایی باشد.

But it doesn't mean fish,

اما این به معنای ماهی نیست،

doesn't

mean things at Cadell Place or something like that.

به

معنای چیزهایی در Cadell Place یا چیزی شبیه به آن نیست.

Seafood specifically refers to

غذاهای دریایی به طور خاص به

anything really other than well, in my mind that's the thing.

هر چیزی غیر از خوب اشاره دارد، به نظر من موضوع همین است.

That's the only place that it exists.

این تنها جایی است که وجود دارد.

Seafood can be fish.

غذاهای دریایی می توانند ماهی باشند.

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

I think generally seafood refers to,

من فکر می‌کنم به طور کلی غذای دریایی به آن اشاره دارد،

uh, I know it sounds like it's anything in the sea,

اوه، می‌دانم که به نظر می‌رسد هر چیزی در دریا است،

but I think it sort of does

اما فکر می‌کنم به نوعی

tend to mean things like, you know, things in shells and that sort of food

به معنای چیزهایی مانند چیزهایی در صدف و آن نوع غذاها

like mussels, prawns is very susceptible crabs.

مانند صدف، میگو بسیار است. خرچنگ های حساس

So for you getting food poisoning crabs,

بنابراین برای اینکه شما خرچنگ‌های مسمومیت غذایی دریافت می‌کنید،

I haven't had crabs very often

من اغلب خرچنگ نخورده‌ام،

actually to the extent that whenever I've been on

در واقع به حدی که هر زمان که

to restaurants with people, company

با مردم،

events, whatever, you can guarantee the person who's ill

رویدادهای شرکتی و هر چیز دیگری به رستوران رفتم، می‌توانید به فردی که

the next day with food poisoning is going to be the person that's have the mussels.

روز بعد به دلیل مسمومیت غذایی بیمار است، تضمین کنید. کسی خواهد بود که صدف ها را دارد.

What about octopus.

اختاپوس چطور.

Put them on octopus.

آنها را روی اختاپوس قرار دهید.

Yeah, that's I would say that the seafood. Yeah. Yeah.

بله، من می توانم بگویم که غذاهای دریایی. آره آره

Well I thought fish was included and I think

خوب، فکر می‌کردم ماهی گنجانده شده است و فکر

I've been to seafood restaurants where there is fish on the menu.

می‌کنم به رستوران‌های غذاهای دریایی رفته‌ام که در منوی آن ماهی وجود دارد.

Yeah. This fish on the menu normally just fresh fish.

آره این ماهی در منو به طور معمول فقط ماهی تازه است.

I think seafood tends to refer to anything else other than fish.

من فکر می کنم غذاهای دریایی به چیز دیگری غیر از ماهی اشاره می کنند.

I think you have fish.

فکر کنم ماهی داری

And then I thought that's what it means to me. Yes.

و بعد فکر کردم که این برای من معنی دارد. آره.

Somebody says seafood to me.

یکی به من می گوید غذای دریایی.

I don't think fish.

فکر نکنم ماهی

I think mussels, prawns, crabs, squid, which I don't like none of those things.

من فکر می کنم صدف، میگو، خرچنگ، ماهی مرکب، که من هیچ یک از این چیزها را دوست ندارم.

But I mean things that molluscs, okay.

اما منظورم چیزهایی است که نرم تنان، خوب.

Like shellfish, shellfish, shellfish.

مانند صدف، صدف، صدف.

They are, they're filter feeders so that they're filtering out the water.

آنها هستند، آنها فیدر فیلتر هستند به طوری که آنها آب را فیلتر می کنند.

And if there's any poisons or toxins in the water,

و اگر سم یا سمی در آب وجود داشته باشد،

this is very important message.

این پیام بسیار مهمی است.

And then particularly things like lead or mercury, it's all gets concentrated

و سپس به ویژه چیزهایی مانند سرب یا جیوه ، همه

inside the bodies of things of molluscs. Yes.

در داخل بدن چیزهای نرم تنان متمرکز می شوند. آره.

And you know, this has been very famous, serious outbreaks of food

و می دانید، این شیوع بسیار معروف و جدی مسمومیت غذایی

poisoning in various parts of the world in the past due to,

در نقاط مختلف جهان در گذشته به دلیل،

you know, people harvesting

می دانید، مردم در حال برداشت

shellfish from areas near a factory.

صدف از مناطق نزدیک یک کارخانه بوده است.

Oh, that's putting out pollution that's a bit seasonal to feed is that's silly concentrate

اوه، این آلودگی‌هایی است که تغذیه آن کمی فصلی است، سم‌های کنسانتره‌ای احمقانه است

poisons and people can get very ill plus

و مردم می‌توانند بسیار بیمار شوند

it smells horrible like that.

و بوی بدی هم می‌دهد.

Well, that's what puts me off. Yes.

خوب، این چیزی است که من را ناامید می کند. آره.

I don't like the smell of fish either.

بوی ماهی را هم دوست ندارم.

If you go to a fish market, it's it's a little off putting.

اگر به بازار ماهی فروشی می روید، کمی دور از ذهن است.

I do like certain types fish.

من انواع خاصی از ماهی را دوست دارم.

But but but things like things like shellfish.

اما اما چیزهایی مانند چیزهایی مانند صدف.

Shellfish.

صدف.

So all of those things that we've just mentioned always susceptible.

بنابراین، همه چیزهایی که ما به آنها اشاره کردیم همیشه حساس هستند.

I, I would say with shellfish, I would only have I don't like them anyway,

من، می‌توانم بگویم که با صدف‌ها، فقط می‌خواهم به هر حال آنها را دوست ندارم،

but I'd never have it at a restaurant because you don't know it sells.

اما هرگز آن را در رستوران نخواهم داشت، زیرا نمی‌دانید که می‌فروشد.

Susceptible to giving you food poisoning. Hmm.

مستعد ابتلا به مسمومیت غذایی هوم

I remember meeting a clam once I met the clam, and it just.

یادم می آید زمانی که صدف را دیدم با صدف ملاقات کردم، و این فقط.

It just.

فقط

It had a meal, and it would not share the meal with me.

یک وعده غذایی داشت و غذا را با من تقسیم نمی کرد.

And I asked the clam, why do you have to be so shellfish? Oh.

و از صدف پرسیدم چرا باید اینقدر صدف دار باشی؟ اوه

Oh, Mr.

Duncan, did you like that?

اوه، آقای

دانکن، این را دوست داشتید؟

We go.

Oh, Florence is getting up.

ما میرویم.

اوه فلورانس داره بلند میشه

Was watching us on a train and is now getting off the train.

در قطار ما را تماشا می کرد و اکنون از قطار پیاده می شود.

So she's saying tat half an hour.

بنابراین او نیم ساعت می گوید tat.

See you later.

بعدا میبینمت. پالمیرا می‌گوید

Enjoy the rest of your trip wherever you are going, Palmira says.

از بقیه سفر خود به هر کجا که می‌روید لذت ببرید.

What's that?

You people avoid seafood.

آن چیست؟

شما مردم از غذاهای دریایی اجتناب می کنید.

Don't know what that means.

نمی دانم یعنی چه

That might be Jewish, right? Okay.

ممکن است یهودی باشد، درست است؟ باشه.

You are right. Jewish.

حق با شماست. یهودی.

The Jewish religion.

دین یهود.

Jewish religion does not allow the eating of seafood.

دین یهود خوردن غذاهای دریایی را مجاز نمی داند.

Well, a lot of these a lot of these things, it's like pork for Muslims, isn't it?

خب، خیلی از اینها، خیلی از این چیزها ، برای مسلمانان مثل گوشت خوک است، اینطور نیست؟

It's because it's in the past,

به این دلیل است که در گذشته است،

they cause lots of illness.

آنها باعث بیماری های زیادی می شوند.

There's pork.

گوشت خوک هست

You can get you can get all sorts of tapeworms and horrible things from eating pork.

می توانید انواع کرم های نواری و چیزهای وحشتناک را از خوردن گوشت خوک دریافت کنید.

So you know, that and shellfish, you can get ill.

بنابراین شما می دانید، که و صدف، شما می توانید بیمار شوید.

So these are often written into religious doctrines or books

بنابراین، اینها اغلب در آموزه‌های دینی یا کتاب‌ها نوشته می‌شوند،

because just through practical reasons,

زیرا صرفاً به دلایل عملی

because pork, I mean, it was renowned.

، زیرا منظورم گوشت خوک، معروف بود.

You see in the liver, you can get liver flukes, all sorts of horrible things from from eating pork.

می بینید که در کبد، شما می توانید از خوردن گوشت خوک به لک های کبدی، انواع چیزهای وحشتناک مبتلا شوید.

Not now, of course, because it's it would be

البته نه اکنون، زیرا پیش از

it would be properly inspected before so.

این باید به درستی بازرسی شود.

Well, that's just to make people very ill.

خوب، این فقط برای این است که مردم خیلی بیمار شوند.

You've just successfully put me off ever eating pork ever again.

شما با موفقیت من را از خوردن گوشت خوک منصرف کردید.

I'm sorry about that.

درباره ی آن قضیه متاسفم.

That's it.

خودشه.

The pork market will collapse overnight because of us.

بازار گوشت خوک یک شبه به خاطر ما فرو می ریزد.

Well, I

mean, in the past, it would have been a risky meat to eat.

خب،

منظورم این است که در گذشته، خوردن آن گوشت خطرناکی بود .

It's too hot, so hence it being banned in certain religions.

خیلی گرم است، بنابراین در برخی مذاهب ممنوع است.

Okay, I think we just said that this is the same with obviously with this.

بسیار خوب، من فکر می کنم ما فقط گفتیم که این به وضوح با این یکسان است.

Yeah.

آره

And these things have practical backgrounds

و این امور دارای زمینه های عملی

and are often based on practical reason.

و غالباً مبتنی بر عقل عملی است.

Francesca says, I am watching you on the beach. Wow.

فرانچسکا می گوید، من تو را در ساحل تماشا می کنم. وای.

Very nice.

بسیار خوب.

Well, it's funny you should say that, because guess where we're going?

خوب، خنده دار است که باید این را بگویید، زیرا حدس بزنید کجا داریم می رویم؟

Where? Guess where we are going now? Mr. Steve

جایی که؟ حدس بزنید الان کجا می رویم؟ آقای استیو

Mars.

مارس.

No, we are not going to Mars.

نه، ما به مریخ نمی رویم.

Is that just because you saw it on the live shot?

آیا این فقط به این دلیل است که آن را در شات زنده دیدید؟

Yes. Okay.

آره. باشه.

No, we are also now going to take a trip to the beach.

نه، ما هم اکنون قصد داریم به ساحل سفر کنیم.

Why we are now in the car.

چرا الان توی ماشین هستیم

We are about to leave Lake View anyway and we are going somewhere else.

به هر حال قرار است لیک ویو را ترک کنیم و به جای دیگری می رویم.

Somewhere quite exciting, somewhere

جایی کاملاً هیجان‌انگیز، جایی

we haven't been for a long time.

که مدت زیادی است که نرفته‌ایم.

Are you excited, Steve?

آیا شما هیجان زده اید، استیو؟

Yes, very excited.

بله، بسیار هیجان زده است.

That's excited.

این هیجان زده است.

So off we go.

پس ما میریم

But the big question is, where

اما سوال مهم این است

are we going

که کجا قرار است

to move

to Delta?

به دلتا نقل مکان کنیم؟

So here we are, Mr.

پس ما اینجا هستیم، آقای

Duncan and Mr. Steve.

دانکن و آقای استیو.

But where are we?

اما ما کجا هستیم؟

We are now on the beach.

ما الان در ساحل هستیم.

On the beach at a typical British beach scene.

در ساحل در یک صحنه معمولی ساحل بریتانیا.

It's freezing cold.

هوا سرد است

We're wrapped in wool, in winter clothes.

ما در پشم پیچیده شده ایم، در لباس های زمستانی.

The sun's out.

خورشید خاموش است

It looks lovely, but it's actually very cold.

دوست داشتنی به نظر می رسد، اما در واقع بسیار سرد است.

So I've got the beach towel.

بنابراین من حوله ساحل را دارم.

And what have you got, Mr. Duncan?

و چه چیزی دارید، آقای دانکن؟

I have my spade so I can dig in the sand

من بیل خود را دارم تا بتوانم در شن ها حفاری کنم

because we are on a sandy beach

زیرا ما در یک ساحل شنی هستیم

and have my bucket as well, my little bucket so I can put the sand into the bucket

و سطلم را نیز دارم، سطل کوچکم را دارم تا بتوانم شن ها را داخل سطل بریزم

and I can build a little sandcastle too.

و بتوانم یک قلعه شنی کوچک نیز بسازم.

I've got the same matching.

من همین تطابق را دارم.

I've got the blue ones, you've got the red ones.

من آبی ها را دارم، شما قرمزها را.

So how are we going to start building sandcastles? Mr.

پس چگونه می خواهیم ساخت قلعه های شنی را شروع کنیم؟ آقای

Duncan I have all excited.

دانکن من همه هیجان زده ام.

I think Mr. Steve is very eager.

فکر می کنم آقای استیو خیلی مشتاق است.

Even though the wind is blowing, it is quite windy on the beach.

با وجود اینکه باد می وزد، در ساحل کاملاً باد می آید.

We are very close to the sea.

ما به دریا خیلی نزدیک هستیم.

We are on the Welsh coast in a place called Aberdare V.

ما در سواحل ولز در مکانی به نام Aberdare V هستیم

It's very nice normally, but unfortunately it's a little cool and quite windy.

. در حالت عادی خیلی خوب است، اما متاسفانه هوا کمی خنک و کاملاً باد است.

What else have you got there, Steve?

چه چیز دیگری در آنجا دارید، استیو؟

I've got a beach towel. Yeah.

من یک حوله ساحلی دارم. آره

Which are now using to keep warm with.

که اکنون از آنها برای گرم نگه داشتن استفاده می کنند.

Do you like do you like Steve's beach towel.

آیا دوست دارید حوله ساحلی استیو را دوست دارید؟

I'm using it as a scarf to keep warm.

من از آن به عنوان روسری برای گرم نگه داشتن استفاده می کنم.

So let's start building some sandcastles.

پس بیایید ساختن چند قلعه شنی را شروع کنیم.

Oh, I do like to be beside the seaside, though.

اوه، من دوست دارم در کنار دریا باشم.

I do like to be beside the sea all over the UK

من دوست دارم

during the summer months come and they visit the seaside.

در طول ماه های تابستان در سراسر بریتانیا در کنار دریا باشم و آنها از ساحل دیدن کنند.

They go to the beach.

آنها به ساحل می روند.

I don't know what it is about being near the sea. The

نمی‌دانم نزدیک بودن به دریا چیست.

sights, the sounds, the weather, and also the fresh air.

مناظر، صداها، آب و هوا و همچنین هوای تازه.

To be honest with you, there is a lot of fresh

صادقانه بگویم، امروز هوای تازه زیادی

air around today because it's so windy.

در اطراف وجود دارد، زیرا باد بسیار زیاد است.

And look at the sea.

و به دریا نگاه کن

Isn't it beautiful?

زیبا نیست؟

In fact, I think Mr.

در واقع، من فکر می کنم آقای

Steve is going to go into the water for a paddle.

استیو قرار است برای پارو زدن به آب برود.

You paddle in the water, you splash around in the sea sea

شما در آب پارو می زنید، در دریای

of all that splashing around in the sea has made Mr.

دریا می پاشید، همه چیزهایی که آب پاشیدن در دریا باعث شده آقای

Steve feel very hungry so.

استیو خیلی گرسنه باشد.

He decides to go to the local chip shop.

او تصمیم می گیرد به مغازه چیپس فروشی محلی برود.

There's nothing like a bag of fish and chips

هیچ چیز مانند یک کیسه ماهی و چیپس نیست

piping hot from the fryer

که از سرخ کن

with extra salt and vinegar. Mr.

با نمک و سرکه اضافی لوله می شود.

Steve appears to be enjoying his chips.

به نظر می رسد که آقای استیو از چیپس هایش لذت می برد.

Mm. Delicious.

مم خوشمزه - لذیذ.

Do you know what this bird is?

آیا می دانید این پرنده چیست؟

It's a seagull, a very common bird that can often be found

این یک مرغ دریایی است، پرنده ای بسیار رایج که اغلب در

near the seaside or on the coast.

نزدیکی ساحل یا در ساحل یافت می شود.

We decided to see what would happen if we threw

تصمیم گرفتیم ببینیم اگر

some of the chips on the ground.

مقداری از تراشه ها را روی زمین بیاندازیم چه اتفاقی می افتد.

Needless to say, the result was chaos.

نیازی به گفتن نیست که نتیجه هرج و مرج بود.

You will often see seagulls

اغلب مرغ‌های دریایی را

at the seaside,

در کنار دریا خواهید دید،

so our day trip to the seaside is almost at an end

بنابراین سفر یک روزه ما به ساحل تقریباً به پایان می‌رسد،

as we walk off together into

زیرا با هم به

the sun set. Oh,

سمت غروب خورشید حرکت می‌کنیم. اوه

I wish I was there.

ای کاش اونجا بودم

Right there at moment, but unfortunately we're not.

در حال حاضر آنجاست، اما متأسفانه ما نیستیم.

I hope you enjoyed that.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

A little breath of fresh sea air on this Sunday

اندکی هوای تازه دریا در

afternoon.

بعدازظهر امروز یکشنبه.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

We are live right now on YouTube for a Sunday afternoon.

ما در حال حاضر برای یک بعد از ظهر یکشنبه در YouTube زنده هستیم.

It's a hot one.

این یک گرم است.

Very hot indeed.

خیلی داغه واقعا

People are talking about

مردم در مورد من صحبت می کنند

excuse me and what do each eat by the seaside?

ببخشید و هر کدام در کنار دریا چه می خورند؟

Lewis was talking about the price of lobster, €37.50.

لوئیس در مورد قیمت خرچنگ، 37.50 یورو صحبت می کرد.

And Tomek wants some money when he goes to visit

و تومک وقتی به پاریس می‌رود مقداری پول می‌خواهد

Paris, which, of course, we've talked about, haven't we, that yet?

، که البته ما در مورد آن صحبت کرده‌ایم، اینطور نیست؟

Lewis said they have it once a year.

لوئیس گفت که آنها سالی یک بار آن را دارند.

Lewis and his wife have lobster once a year.

لوئیس و همسرش سالی یک بار خرچنگ می خورند.

And it's one of those things.

و این یکی از آن چیزهاست.

Some people like lobster, crab.

برخی افراد خرچنگ، خرچنگ را دوست دارند.

I'm not sure if I've ever tasted lobster.

مطمئن نیستم که تا به حال طعم خرچنگ را چشیده باشم.

I think I have.

فکر میکنم دارم.

It is renowned for being expensive as a meal.

به دلیل گران بودن به عنوان یک وعده غذایی مشهور است.

So maybe if you go to a very fancy restaurant or a posh.

بنابراین شاید اگر به یک رستوران بسیار شیک یا شیک بروید.

I have tasted it.

من آن را چشیده ام.

Oh, yes.

آه بله.

I went round to somebody's house, which was cruel.

رفتم تو خونه یه نفر که ظالم بود.

They'd bought a live lobster.

آنها یک خرچنگ زنده خریده بودند.

Okay. Ooh.

باشه. اوه

And they and they cooked it, they put it in the water

و آنها و خودشان پختند، در آب

and put the stove on and then heated at the wharf.

گذاشتند و اجاق را روشن کردند و سپس در اسکله گرم کردند.

And you know, eventually

و می دانید، در نهایت

when the water gets to a certain temperature dies and the poor thing is trying to crawl out.

وقتی آب به دمای خاصی می رسد می میرد و بیچاره سعی می کند بیرون بخزد.

That ooze crawled out of the pot. It was

آن تراوش از دیگ بیرون خزید.

cool, I thought.

باحال بود فکر کردم

I mean, normally they steep it into boiling water, then they

منظورم این است که معمولاً آن را در آب جوش می ریزند، سپس آن

to to cook lobster.

را برای پختن خرچنگ.

That's basically the best way to cook it.

این اساساً بهترین راه برای پختن آن است.

It's the best way not it isn't the best way for the lobster, unfortunately not for the lobster.

این بهترین راه است نه بهترین راه برای خرچنگ، متأسفانه نه برای خرچنگ.

And I have to think I don't think they enjoy it.

و من باید فکر کنم که فکر نمی کنم آنها از آن لذت ببرند.

And Jameela said at the start of the video

و جمیلا در ابتدای ویدیو

she wanted to have some it made her want to have fish and chips. Yes.

گفت که می‌خواهد مقداری بخورد و این باعث می‌شود که ماهی و چیپس بخورد. آره.

And then, of course, later on you showed us actually

و البته، بعداً به ما نشان دادید که

getting fish and chips, because traditionally when we think

واقعاً ماهی اند چیپس می گیریم، زیرا به طور سنتی

going to the beach or the seaside

وقتی به ساحل یا کنار دریا

in this country, we often think of having fish and chips as well.

در این کشور فکر می کنیم، اغلب به خوردن ماهی و چیپس نیز فکر می کنیم.

Fish and chips and the local chip shop.

ماهی اند چیپس و چیپس فروشی محلی.

And that's what we did.

و این کاری است که ما انجام دادیم.

Although I do remember that the fish in that video,

با اینکه یادم میاد که ماهی توی اون ویدیو

your fish, you didn't really enjoy it because it was a bit greasy and tasteless.

، ماهی تو، واقعا ازش لذت نبردی چون کمی چرب و بی مزه بود.

Used to be lovely. That fish shop has gone downhill.

قبلا دوست داشتنی بود آن ماهی فروشی به سراشیبی رفته است.

It's gone. It's something going downhill.

آن رفته. این چیزی است که به سراشیبی می رود.

It's not as good as it was. The quality has dropped.

آنقدر که بود خوب نیست. کیفیتش افت کرده

That's it.

Well, Francesca is actually watching us from a beach.

خودشه.

خوب، فرانچسکا در واقع از ساحل ما را تماشا می کند.

Oh, yes, I know.

اوه، بله، من می دانم.

I didn't that.

من این کار را نکردم.

That's how we that's how we ended up on the beach.

اینطوری ما اینطوری به ساحل رسیدیم.

Well, do you know, we haven't we haven't had a proper holiday for years and I mean, literally for years.

خوب، آیا می دانید، ما سالهاست که تعطیلات درست و حسابی نداشته ایم و منظورم به معنای واقعی کلمه سالهاست.

Yes, probably four years.

بله، احتمالا چهار سال.

Probably Four years. Yes.

احتمالا چهار سال آره.

So we're going to have a holiday, I think, in September. Mr.

بنابراین فکر می کنم در سپتامبر تعطیلات خواهیم داشت. آقای

Duncan, I think we should go back to the beach somewhere in the UK.

دانکن، من فکر می کنم باید به ساحل در جایی در بریتانیا برگردیم.

I don't think we're going to go abroad because there's lots of problems

من فکر نمی کنم که ما به خارج از کشور برویم زیرا

at the airports in the UK at the moment, lots of problems.

در حال حاضر مشکلات زیادی در فرودگاه های بریتانیا وجود دارد، مشکلات زیادی.

Air strikes going on with railway workers, the strikes

اعتصابات هوایی با کارگران راه آهن،

going on at airports, flights have been cancelled.

اعتصابات در فرودگاه ها، پروازها لغو شده است.

You can turn up I know

می‌توانید حضور پیدا کنید، می‌دانم

two people at work have gone to go on holiday

دو نفر در محل کار برای رفتن به تعطیلات رفته‌اند

and they've lost a day because the flight was cancelled at the last minute.

و یک روز را از دست داده‌اند، زیرا پرواز در آخرین لحظه لغو شد.

So I think we'll avoid airports this year. Yes.

بنابراین فکر می‌کنم امسال از فرودگاه‌ها اجتناب کنیم. آره.

I don't think flying and that was my feeling anyway,

فکر نمی‌کنم پرواز کنم و این احساس من بود،

because I just think everything will take at least another year to get back to normal.

چون فکر می‌کنم حداقل یک سال دیگر طول می‌کشد تا همه چیز به حالت عادی برگردد.

So I think I think may be abroad next year, but this year somewhere.

بنابراین فکر می کنم ممکن است سال آینده در خارج از کشور باشم، اما امسال جایی.

So something that we call a staycation.

بنابراین چیزی که ما آن را اقامت می نامیم.

Staycation, should you stay in your own country and you've got lots of problems.

Staycation، اگر در کشور خود بمانید و مشکلات زیادی دارید.

I'm sorry, Mr.

متاسفم آقای

Duncan. Well, there are lots of places to visit, though.

دانکن. با این حال، مکان های زیادی برای بازدید وجود دارد.

Many places that we could stay at.

مکان های زیادی که می توانستیم در آنها بمانیم.

And maybe we we're thinking of September at the moment, aren't we? Yes.

و شاید ما در حال حاضر به سپتامبر فکر می کنیم ، اینطور نیست؟ آره.

When the children and the kids have gone back to school,

وقتی بچه‌ها و بچه‌ها به مدرسه برگشتند،

which is sort of

یعنی

the second week of September, not our kids, we don't have any

هفته دوم سپتامبر، نه بچه‌های ما، ما هیچی

we had the children take six weeks off in the summer and then they go back.

نداریم که بچه‌ها شش هفته در تابستان مرخصی بگیرند و بعد برگردند.

In fact, they'll shortly be breaking, weren't they, for that summer break? Yes.

در واقع، آنها به زودی شکست خواهند خورد ، برای آن تعطیلات تابستانی اینطور نیست؟ آره.

And they go back.

و برمی گردند.

You don't want to be going on holiday

وقتی بچه‌ها مرخصی هستند نمی‌خواهید به تعطیلات بروید

when the children are off

،

because it means everybody's booked up, the prices are high

زیرا به این معنی است که همه رزرو شده‌اند ، قیمت‌ها بالاست

and you've got kids everywhere when you're out having meals, screaming children.

و وقتی بیرون از خانه غذا می‌خورید همه جا بچه‌هایی دارید که بچه‌ها جیغ می‌زنند.

So best to go on holiday when the children are back to school, which will be mid-September

بنابراین بهتر است زمانی که بچه ها به مدرسه بازگشتند به تعطیلات بروید، که اواسط سپتامبر خواهد بود

and we'll have maybe a couple of weeks before it gets into when autumn of nice weather.

و شاید چند هفته قبل از شروع فصل پاییز وقت داریم.

And I think we're going to have a nice holiday.

و من فکر می کنم تعطیلات خوبی خواهیم داشت.

So we might go to Wales, we might go we might go to a beautiful place called the lake.

بنابراین ممکن است به ولز برویم، ممکن است برویم ممکن است به یک مکان زیبا به نام دریاچه برویم.

That's another place I've always wanted to actually go to.

این مکان دیگری است که من همیشه دوست داشتم واقعاً به آنجا بروم.

Never stayed there.

هرگز آنجا نماند.

Or maybe we might go down south,

یا شاید به سمت جنوب برویم،

we might head down south, maybe toward the south coast would be nice. Yes.

ممکن است به سمت جنوب حرکت کنیم، شاید به سمت ساحل جنوبی خوب باشد. آره.

We actually have a friend who lives on the south coast and he has

ما در واقع دوستی داریم که در ساحل جنوبی زندگی می کند و او

with his wife invited us.

با همسرش ما را دعوت کرده است.

Go down there means that Sean.

رفتن به آنجا یعنی شان.

Oh yes. Yes.

آه بله. آره.

And we've got friends in Plymouth as well. Yes.

و همچنین در پلیموث دوستانی داریم. آره.

We'll do a tour.

ما یک تور انجام می دهیم.

Yes, I quite fancy going to Scotland, but maybe that's a bit too far.

بله، من خیلی دوست دارم به اسکاتلند بروم، اما شاید این کمی دور باشد.

That's too far away.

خیلی دور است.

And also the weather in September in Scotland will not be very good.

و همچنین آب و هوای ماه سپتامبر در اسکاتلند خیلی خوب نخواهد بود.

And they've got lots of midges.

و آنها حشرات زیادی دارند.

Yeah, midges.

آره مگس ها

Like small mosquitoes that bite you.

مثل پشه های کوچکی که شما را نیش می زنند.

No, no, no, no, no, no, no.

نه نه نه نه نه نه نه.

You wouldn't things.

شما چیزها را نمی خواهید.

I see Holland is renowned for its it's got a very bad

من می بینم که هلند به دلیل شهرت بسیار بدش

reputation, particularly in August September for mosquitoes.

به ویژه در ماه اوت سپتامبر برای پشه ها مشهور است.

That's because of all the large lakes and lochs.

این به خاطر همه دریاچه ها و دریاچه های بزرگ است.

There's a lot of water, more water than you might realise in Scotland

آب زیادی وجود دارد، آب بیشتر از آنچه در اسکاتلند ممکن است تصور کنید

because of the nature of the land might not put you off.

به دلیل ماهیت زمین ممکن است شما را از کار بیاندازد.

But yeah,

اما بله،

it take

a long time and you take a long time to drive to the south coast,

زمان زیادی طول می کشد و شما زمان زیادی را صرف می کنید تا تا ساحل جنوبی رانندگی کنید،

probably about four and a half hours.

احتمالاً حدود چهار ساعت و نیم.

But if we wait until the children

اما اگر صبر کنیم تا بچه‌ها

go back to school, then the roads will be less busy

به مدرسه برگردند، جاده‌ها کمتر شلوغ می‌شوند

and we will be able to get somewhere nice for probably the price.

و ما می‌توانیم با قیمت احتمالاً به جایی خوب برسیم .

What I do enjoy is these days there are many holiday companies there

چیزی که من از آن لذت می برم این است که این روزها شرکت های تعطیلات زیادی در آنجا وجود دارند

that actually have exclusive holidays where there are no children.

که در واقع تعطیلات منحصر به فردی دارند که در آن هیچ کودکی وجود ندارد.

They don't actually allow children to be

آنها در واقع اجازه نمی دهند بچه ها

to be brought with the parents.

را با والدین بیاورند.

That's what happened when we went to Turkey.

وقتی به ترکیه رفتیم همین اتفاق افتاد.

So the place we stayed at in Turkey, they had a no child policy,

بنابراین جایی که ما در ترکیه اقامت داشتیم، آنها یک خط مشی بدون فرزند داشتند،

even though on one occasion they did bring somebody

حتی اگر یک بار کسی

who did bring a very annoying child

را آوردند که یک کودک بسیار آزاردهنده را آورد

who is incredibly spoilt and precocious

که به طرز باورنکردنی لوس و زودرس است

and she did annoy

و او بسیار آزاردهنده بود

quite a lot, but that's besides the point.

، اما علاوه بر این نقطه.

Samuel says midges haven't heard of the word midges.

ساموئل می‌گوید که میجک‌ها کلمه مگس را نشنیده‌اند.

Yes, they're like small mosquitoes, aren't they?

بله، آنها مانند پشه های کوچک هستند، اینطور نیست؟

They are.

آن ها هستند.

They're much smaller, but their bite is just as bad.

آنها بسیار کوچکتر هستند، اما نیش آنها به همان اندازه بد است.

Just as bad as a mosquito.

به اندازه یک پشه بد است.

Well, they can be horrible, but they come

خوب، آنها می توانند وحشتناک باشند، اما آنها

the UK, you get midges coming out at night.

به انگلستان می آیند، شما میگی ها را در شب بیرون می آورید.

So we don't read it.

پس ما آن را نمی خوانیم.

But we do have mosquitoes in the UK, but not really.

اما ما در بریتانیا پشه داریم، اما واقعاً اینطور نیست.

You know, they don't carry disease is not malaria or anything like that.

می دانید، آنها حامل بیماری نیستند، مالاریا یا هر چیز دیگری نیست.

You'll just get a bite.

فقط یه لقمه میگیری

But midges are very small and they get they

اما میگ‌ها بسیار کوچک هستند و

they come out at night and you can go outside and they sort of get in your hair, on your scalp.

شب‌ها بیرون می‌آیند و می‌توانید بیرون بروید و به نوعی در موهایتان، روی پوست سرتان فرو می‌روند.

And you can they give you a little sort of

و شما می توانید آنها به شما یک نوع کمی از

I don't know what they do.

من نمی دانم که آنها انجام می دهند.

They must be they must be biting.

آنها باید گاز می گیرند.

But they're very small midges.

اما آنها حشرات بسیار کوچک هستند.

I mean, the word midge means small, doesn't it?

منظورم این است که کلمه midge به معنای کوچک است، اینطور نیست؟

A midget?

یک خردل؟

Yeah.

It's somewhat as a very small thing.

آره

این تا حدودی به عنوان یک چیز بسیار کوچک است.

A person.

یک شخص.

So that's small mosquitoes, but they still bite.

پس این پشه‌های کوچک هستند، اما هنوز نیش می‌زنند.

But the bites aren't quite as bad.

اما نیش ها آنقدرها هم بد نیستند.

We don't say midget anymore.

ما دیگر نمی گوییم خنگ.

For a small person, it's a it's a little person.

برای یک آدم کوچک، این یک آدم کوچک است.

I think Midge is actually probably

من فکر می کنم میج در واقع احتمالاً

go on to other animals, like maybe rodents.

به سراغ حیوانات دیگر می رود، مانند شاید جوندگان.

Hmm. Squirrels, that sort of thing.

هوم سنجاب ها، از این جور چیزها.

Birds may be, but they will attack humans.

پرندگان ممکن است باشند، اما به انسان ها حمله خواهند کرد.

That's very good, Steve.

این خیلی خوب است، استیو.

I enjoyed all of that that just happened.

از همه اتفاقاتی که همین الان افتاد لذت بردم.

We are talking about pictures and photographs because last night, while yesterday I was well,

ما در مورد عکس ها و عکس ها صحبت می کنیم زیرا دیشب، در حالی که دیروز خوب بودم،

I actually took some video last night as well of the ducks

در واقع دیشب هم از اردک

at our friend's house, but we haven't got them here.

های خانه دوستمان فیلم گرفتم، اما آنها را اینجا نگرفتیم.

They're not loaded into the computer, but I might show them on Wednesday.

آنها در رایانه لود نشده اند، اما ممکن است چهارشنبه آنها را نشان دهم.

Yes, I'm with you on Wednesday.

بله، چهارشنبه با شما هستم.

I might even be with you tomorrow for a short time

حتی ممکن است فردا برای مدت کوتاهی با شما باشم

so we can experience the intense heat

تا بتوانیم گرمای شدید بیرون را تجربه کنیم

outside.

.

I will stand outside maybe tomorrow with my mobile phone.

شاید فردا با موبایلم بیرون بایستم.

So I'm just wondering, what about you, Mr. Steve?

بنابراین من فقط در تعجب هستم، شما چطور، آقای استیو؟

Do you mind having your photograph taken?

آیا مشکلی ندارید که عکستان گرفته شود؟

No, no, because you were a little upset yesterday.

نه، نه، چون دیروز کمی ناراحت بودی.

The programme that came.

برنامه ای که آمد.

Oh, there it is. In front of you.

اوه، آنجاست. روبروی تو.

Yes, sir, it is. Yes.

بله قربان همینطوره آره.

This is the.

این است.

You show it, Mr. Jones.

شما آن را نشان دهید، آقای جونز.

So this is the displaying these things.

بنابراین این نمایش این چیزها است.

This is the programme for Mr.

این برنامه

Steve's play or operetta play.

نمایشنامه آقای استیو یا نمایش اپرت است.

And there is a, there is a picture of Mr. Steve there.

و یک عکس از آقای استیو در آنجا وجود دارد.

But you, you were not very happy with that photograph

اما شما، از آن عکس چندان راضی نبودید،

because you said that picture made you look really old tolerable.

زیرا گفتید که آن عکس باعث شده شما واقعاً پیر به نظر برسید.

I don't like that picture too.

منم از اون عکس خوشم نمیاد

So sometimes maybe you are not happy with the results of a photograph.

بنابراین گاهی اوقات ممکن است از نتایج یک عکس راضی نباشید.

Is this leading somewhere, Mr.

آیا این به جایی منجر می شود، آقای

Jones? Yes, because I'm talking about pictures and taking.

جونز؟ بله، چون من در مورد عکس و گرفتن صحبت می کنم.

Oh, right.

درسته.

Okay.

Yeah, that's a horrible picture.

باشه.

آره، این یک عکس وحشتناک است.

Just literally just say sale. That just

فقط به معنای واقعی کلمه فقط بگویید فروش. این که

it's a horrible sometimes you

گاهی اوقات خیلی وحشتناک

well, people were talking there people of a you know,

است، آدم‌هایی در آنجا صحبت می‌کردند که شما می‌شناسید،

older than us people of all different ages and they were saying

بزرگ‌تر از ما آدم‌های سنین مختلف و

how they maybe some of them are in their late sixties, early seventies.

می‌گفتند که چطور ممکن است برخی از آنها در اواخر دهه شصت، اوایل دهه هفتاد هستند.

And they were explaining to us

و در یک گفتگوی کلی برای ما توضیح می دادند

in a general conversation how inside themselves, they still feel in their twenties,

که چگونه در درون خود هنوز در بیست سالگی احساس می کنند

and then they catch sight of themselves in the mirror or in a shop window,

و بعد در آینه یا ویترین مغازه

and they can't equate,

خود را می بینند و نمی توانند معادل سازی کنند،

they can't understand, I feel 20 or 30.

نمی توانند درک کنند. من احساس می کنم 20 یا 30 سال

And yet that person I'm looking at, do you ever get that you're caught off guard?

دارم. و با این حال، آن شخصی که به او نگاه می کنم، آیا تا به حال متوجه می شوید که غافلگیر شده اید؟

You don't realise you're looking at yourself in a reflection,

متوجه نمی‌شوی که در یک بازتاب به خودت نگاه می‌کنی،

maybe in a shop window and oh, is that me?

شاید در ویترین مغازه و اوه، من هستم؟

Because you know, you're not looking deliberately in the mirror to look at yourself.

چون می دانید، عمداً در آینه نگاه نمی کنید تا به خودتان نگاه کنید.

So the person's self image is, is of a young person,

بنابراین تصویر فرد از خود یک فرد جوان است،

but when they suddenly see their reflection, it's almost like they're looking at another person.

اما وقتی ناگهان انعکاس خود را می بیند، تقریباً مانند آن است که به شخص دیگری نگاه می کند.

Yes, but in fact, it's themselves. I think so.

بله، اما در واقع، این خودشان هستند. من هم اینچنین فکر میکنم.

But photographs are very unusual things because.

اما عکس ها چیزهای بسیار غیرعادی هستند زیرا.

Well, first of all, a lot of people don't like having their photograph taken.

خوب، اول از همه، بسیاری از مردم دوست ندارند که از آنها عکس گرفته شود.

As I said earlier, I'm not comfortable

همانطور که قبلاً گفتم،

when someone else is taking my photograph

وقتی شخص دیگری در حال گرفتن عکس من است راحت

because I always worry about what the photograph will look like.

نیستم زیرا همیشه نگران این هستم که عکس چگونه به نظر می رسد.

I always like to make sure I can see or control

من همیشه دوست دارم مطمئن شوم که می توانم

the photographs after they've been taken.

عکس ها را بعد از گرفته شدن ببینم یا کنترل کنم.

So I always feel as if I want to look at them.

بنابراین همیشه احساس می کنم که می خواهم به آنها نگاه کنم.

And then the ones I don't like, I want to delete.

و سپس آنهایی را که دوست ندارم، می خواهم حذف کنم.

And I also have this annoying habit.

و من هم این عادت آزاردهنده را دارم.

If I miss a wedding and they take photographs, I always pull

اگر من یک عروسی را از دست بدهم و آنها عکس بگیرند، همیشه

a very silly.

یک خیلی احمقانه می کشم.

I normally do this

من معمولاً این کار را انجام می دهم

and there are lots of wedding photos

و عکس های عروسی زیادی

with me in normally in the background or amongst the group.

با من در پس زمینه یا در بین گروه وجود دارد.

I'm always doing this.

من همیشه این کار را می کنم.

I hope you don't do it to my sister's son's wedding.

امیدوارم برای عروسی پسر خواهرم این کار را نکنید.

I will.

من خواهم.

It's my thing.

این چیز من است.

Ali. Sorry.

علی. متاسف.

Azhar.

ازهر.

Azhar.

Ali Abbasi, who is new to this channel,

ازهر.

علی عباسی که تازه وارد این کانال شده است

says, where can he go to find lessons on your channel about grammar?

می گوید کجا می تواند در کانال شما درس گرامر بیابد؟

Well, I have done some some very old videos from years ago about grammar.

خوب، من چند ویدیوی بسیار قدیمی از سال ها پیش در مورد گرامر ساخته ام.

And yes, they are available on my YouTube channel.

و بله، آنها در کانال یوتیوب من در دسترس هستند.

You can just search for grammar.

شما فقط می توانید گرامر را جستجو کنید.

Mr. Duncan Grammar and.

آقای دانکن گرامر و.

Hopefully the last lesson should actually come up.

امیدوارم آخرین درس واقعاً مطرح شود.

So I do talk about grammar sometimes.

بنابراین من گاهی اوقات در مورد گرامر صحبت می کنم.

However, in the past I've done that and everyone goes, Mr.

با این حال، در گذشته من این کار را انجام داده ام و همه می روند، آقای

Duncan, that is so boring.

دانکن، این خیلی کسل کننده است.

We don't want to hear about grammar.

ما نمی خواهیم در مورد دستور زبان بشنویم.

I did make some grammar lessons

من چند درس گرامر

and can I just say no one wanted to watch them?

ساختم و می توانم بگویم هیچ کس نمی خواست آنها را تماشا کند؟

I think for many people who are, especially if you are learning English or if you are intermediate,

من فکر می کنم برای بسیاری از افرادی که هستند، به خصوص اگر شما در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید یا اگر متوسط ​​هستید،

an intermediate,

a person who has some knowledge of English.

یک فرد متوسط ​​​​، فردی که مقداری دانش انگلیسی دارد.

But but you want to expand your your ability

اما شما می خواهید توانایی خود را

to speak and listen to English,

برای صحبت کردن و گوش دادن به زبان انگلیسی گسترش دهید

then grammar might a little

، شاید گرامر کمی

I don't want to use the word boring,

من نمی خواهم از کلمه خسته کننده استفاده کنم،

but a lot of people do describe grammar as a boring thing.

اما بسیاری از مردم گرامر را به عنوان یک چیز خسته کننده توصیف می کنند.

Yes. Yes, you are.

آره. بله، شما هستید.

Chris Dos. Hello.

کریس داس. سلام.

Says I don't learn grammar, learn to speak phrases.

می گوید من گرامر را یاد نمی گیرم، یاد بگیر عبارات را بگویم.

So, yeah, maybe grammar if you depending on your.

بنابراین، بله، شاید دستور زبان اگر شما بسته به خود.

I mean, most English people don't have very good grammar.

منظورم این است که اکثر انگلیسی ها گرامر خیلی خوبی ندارند .

No, it's more important to be able to learn how to express yourself.

نه، مهمتر این است که بتوانید یاد بگیرید چگونه خود را بیان کنید.

That's literally what I said last night.

این دقیقاً همان چیزی است که دیشب گفتم.

Well, to our friends that we met, I said that no one

خب، به دوستانی که با هم آشنا شدیم، گفتم که هیچ کس به

speaks English perfectly, no one, not even the Queen.

طور کامل انگلیسی صحبت نمی کند، هیچ کس، حتی ملکه.

We often hear the expression the Queen's English.

ما اغلب عبارت انگلیسی ملکه را می شنویم.

But even the Queen of England will make mistakes when she's talking.

اما حتی ملکه انگلیس هم هنگام صحبت کردن اشتباه می کند.

It happens because we are all only human, Samuel says.

ساموئل می گوید، این اتفاق می افتد زیرا همه ما فقط انسان هستیم.

Most of us don't like our photographs.

بسیاری از ما عکس هایمان را دوست نداریم.

A good one is a rarity, and Telmex says he gets this feeling

یک مورد خوب کمیاب است، و تلمکس می‌گوید

when he sees his reflection in the mirror that

وقتی انعکاس خود را در آینه می‌بیند این احساس را به او دست می‌دهد

of course he's not fond of ageing.

که البته به پیری علاقه ندارد.

None of us are really angry.

هیچ کدام از ما واقعا عصبانی نیستیم.

Let's face it, we don't like to be reminded, but it's when you get

راستش را بخواهید، ما دوست نداریم یادآوری کنیم، اما زمانی است که شما

and sometimes people take a picture that's happened to me recently

عکسی می گیرید و گاهی اوقات افرادی عکسی می گیرند که اخیراً برای من اتفاق افتاده است

that a group photograph is taken and.

که یک عکس دسته جمعی گرفته می شود و.

You're looking at that group photograph of maybe there's a work meeting

شما به آن عکس گروهی نگاه می کنید که شاید یک جلسه کاری وجود داشته باشد

and some designer will look at this picture and there might be five

و یک طراح به این عکس نگاه کند و ممکن است پنج

or six or seven people in that picture and you can't see yourself in there.

یا شش یا هفت نفر در آن عکس باشند و شما نتوانید خود را در آنجا ببینید.

So I'm not in that picture.

بنابراین من در آن تصویر نیستم.

And suddenly you look, oh my goodness, I am in that picture.

و ناگهان نگاه می کنی، خدای من، من در آن عکس هستم.

Who is that elderly person?

آن سالمند کیست؟

That person who in my mind did not look as old as that in the picture?

اون آدمی که تو ذهنم به اندازه اون عکس قدیمی به نظر نمیومد؟

That's happened a few times to me recently.

اخیراً چند بار برای من این اتفاق افتاده است.

Yes, I, I think it can be quite a shock when you're not ready to look at a photograph of yourself.

بله، من فکر می‌کنم وقتی شما آماده نیستید به عکسی از خودتان نگاه کنید، می‌تواند بسیار شوکه کننده باشد.

So some quick words connected to it

بنابراین چند کلمه سریع به آن مرتبط است

and just just something quick before we go.

و فقط یک چیز سریع قبل از رفتن.

So there are a couple of words connected to cameras.

بنابراین چند کلمه به دوربین ها متصل است.

We can be camera shy.

ما می توانیم از دوربین خجالتی باشیم.

So this is a good one.

پس این یکی خوب است.

Very similar to what we just said.

بسیار شبیه به چیزی که گفتیم.

A person who does not like

فردی که دوست

or does not want to have their photograph taken,

ندارد یا نمی‌خواهد از او عکس گرفته شود،

we can describe them as camera shy.

می‌توانیم او را خجالتی دوربین توصیف کنیم.

A person who is camera shy is a person will.

فردی که از دوربین خجالتی است، فردی خواهد بود.

They will always hide their face.

آنها همیشه چهره خود را پنهان می کنند.

So it may be if they're in a group of people and one person

بنابراین ممکن است اگر آنها در یک گروه از افراد باشند و یک

is taking a photograph of the group,

نفر از گروه عکس بگیرد

there's always one person who does this.

، همیشه یک نفر این کار را انجام می دهد.

They will hide.

آنها پنهان خواهند شد.

They just don't like their picture.

آنها فقط عکس خود را دوست ندارند.

Being my mother's camera shy. Yes, very.

خجالتی بودن دوربین مادرم بله بسیار.

Isn't like our favourite picture. Very. Because

مثل عکس مورد علاقه ما نیست خیلی چون

to take a good

برای گرفتن یک

photograph, you've got to smile, haven't you?

عکس خوب، باید لبخند بزنید، اینطور نیست؟

You've got to.

شما باید.

You can't be afraid of the camera. No.

شما نمی توانید از دوربین بترسید. نه.

Because otherwise

چون در غیر این صورت

you'll take a poor picture.

عکس ضعیفی می گیرید.

So you've got to.

پس مجبوری

It's a bit of a skill, learning how to take a good photograph.

این کمی مهارت است، یادگیری نحوه گرفتن یک عکس خوب.

You've got to be you can't be self-conscious.

باید باشی و نمی توانی خودآگاه باشی.

You've got to I don't know how you do it, but not if you're camera shy.

شما باید به من نمی دانم چگونه شما این کار را انجام دهید، اما اگر شما خجالتی دوربین.

You probably won't take a good picture because you'll be worried about how the picture is going to come out.

احتمالاً عکس خوبی نخواهید گرفت زیرا نگران نحوه بیرون آمدن عکس خواهید بود.

And then you look worried.

و بعد نگران به نظر میرسی

And the picture and then you look at it, you say, well, look awful.

و عکس و بعد نگاهش می کنی، می گویی، خوب، افتضاح به نظر می رسد.

I look horrible.

من وحشتناک به نظر میرسم

And yet because, you know, it's a self-fulfilling prophecy. Yes.

و با این حال، به این دلیل که، می دانید، این یک پیشگویی خود تحقق است. آره.

It's it's like a cycle. You can't get out. Yes.

مثل یک چرخه است. شما نمی توانید خارج شوید. آره.

So so I think with us over the years,

بنابراین فکر می‌کنم در طول سال‌ها،

we've become very used to having ourselves on camera.

ما به حضور خود در مقابل دوربین عادت کرده‌ایم.

But even now, I still don't like having my photograph taken unless I have some control

اما حتی در حال حاضر، من هنوز دوست ندارم عکسم گرفته شود، مگر اینکه کنترلی

over what it looks like afterwards or if it's a bad photograph.

روی ظاهر آن داشته باشم یا اینکه عکس بدی باشد.

I don't want anyone to see it so it can happen.

من نمی خواهم کسی آن را ببیند تا این اتفاق بیفتد.

It can happen even even if you are on camera a lot.

حتی اگر زیاد جلوی دوربین باشید، ممکن است این اتفاق بیفتد.

And the best photographers are people that will will encourage you to they will talk to you.

و بهترین عکاسان افرادی هستند که شما را تشویق می کنند تا با شما صحبت کنند.

You do that when you are.

وقتی هستید این کار را می کنید.

That's how you get my mother to take good photographs. Yes.

اینطوری مادرم را وادار می کنی که عکس های خوبی بگیرد. آره.

I normally start laughing and joking and then your mum will start laughing

من معمولاً شروع به خندیدن و شوخی می کنم و سپس مادر شما شروع به خندیدن

at that distracts my mother away

می کند که باعث می شود

from the worry of having a photograph taken.

مادرم نگران عکس گرفتن نباشد.

And you'll do something to make an angel and then you'll get that natural

و شما کاری برای ساختن یک فرشته انجام خواهید داد و سپس آن ظاهر طبیعی را خواهید داشت

look then not an artificial look, which is a posed photograph.

نه یک نگاه مصنوعی، که یک عکس ژست گرفته است.

Yeah.

آره

Which looks unnatural and probably makes you look than you when you actually.

که غیرطبیعی به نظر می‌رسد و احتمالاً باعث می‌شود که وقتی واقعاً هستید به نظر برسید.

I use the same method that photographers use when they're trying to take pictures of children.

من از همان روشی استفاده می کنم که عکاسان وقتی می خواهند از کودکان عکس بگیرند.

They get the child to be distracted or to to smile, laugh.

آنها باعث می شوند که حواس کودک پرت شود یا لبخند بزند و بخندد.

And so I use the same method with your mum.

و بنابراین من از همین روش برای مادر شما استفاده می کنم.

I just.

I just do something silly and then your mum starts laughing.

من فقط.

من فقط یک کار احمقانه انجام می دهم و بعد مادرت شروع به خندیدن می کند.

Tell me to say cheese.

بگو پنیر بگویم.

Yes, that's what cheese.

بله، این همان پنیر است.

Says if you normally say when you say cheese, although actually

می گوید اگر معمولاً وقتی پنیر می گویید می گویید، اگرچه در واقع

when you say cheese, you don't actually smile necessarily.

وقتی پنیر می گویید ، لزوماً لبخند نمی زنید.

Cheese.

پنیر.

You see, I can say cheese, cheese, cheese, cheese.

ببینید، می توانم بگویم پنیر، پنیر، پنیر، پنیر.

You're not even smiling.

تو حتی لبخند نمیزنی

It's a phrase to usually

این عبارتی است که معمولاً

people respond to that because it makes them smile.

مردم به آن پاسخ می دهند زیرا باعث لبخند زدن آنها می شود.

You say yes.

شما بگویید بله.

And another one to be photogenic.

و دیگری فتوژنیک بودن.

Oh, are you photogenic?

اوه، شما فتوژنیک هستید؟

Are you a person who always looks good in photographs?

آیا شما فردی هستید که همیشه در عکس ها خوب به نظر می رسید؟

So There are certain people who always look good

بنابراین افراد خاصی هستند که همیشه

in photographs wherever they are,

در عکس‌ها در هر کجا که هستند خوب به نظر می‌رسند،

whatever type of light is around them, they always look good.

هر نوع نوری که در اطرافشان باشد ، همیشه خوب به نظر می‌رسند.

They have a certain face or a certain

آنها چهره خاصی یا شکل خاصی

shape of their face, which always looks good on photographs.

از صورت خود دارند که همیشه در عکس ها خوب به نظر می رسد.

According to Jamilla, we are photogenic.

به گفته جمیلا، ما فتوژنیک هستیم.

Oh, but the lighting is very carefully arranged yet.

اوه، اما هنوز نورپردازی با دقت زیادی تنظیم شده است.

So this is a studio environment where quite often

بنابراین این یک محیط استودیویی است که

the lighting is created.

اغلب در آن نور ایجاد می شود.

You create this environment, so you always make sure that it looks

شما این محیط را ایجاد می‌کنید، بنابراین همیشه مطمئن می‌شوید

as as good as possible, photogenic.

که به بهترین شکل ممکن، فتوژنیک به نظر می‌رسد.

A person who looks good models, sexy models

فردی که به نظر می رسد مدل های خوبی است، مدل های سکسی

where they always look good.

که همیشه خوب به نظر می رسند.

Maybe a male model or a female model.

شاید یک مدل مرد یا یک مدل زن.

They have a certain look.

نگاه خاصی دارند.

Sometimes I find sometimes I see people who are

گاهی اوقات می بینم که گاهی افرادی را می بینم که

but not not good looking.

ظاهرشان خوب نیست.

And I think you know what I mean?

و فکر می کنم منظورم را می دانید؟

I'm sure you know what I mean.

مطمئنم منظورم را می دانید.

You see a person often in advertising, they will use a person who is not necessarily

شما غالباً فردی را در تبلیغات می بینید، آنها از شخصی استفاده می کنند که لزوماً ظاهر

good looking, but they are.

خوبی ندارد، اما هستند.

There is something interesting photograph genic.

یک چیز جالب عکس ژنتیک وجود دارد.

Yes, there is something interesting about their appearance, but they're not

بله، چیز جالبی در مورد ظاهر آنها وجود دارد، اما آنها آن چیزی نیستند

what you would call classically attractive or good looking.

که شما از نظر کلاسیک جذاب یا خوش قیافه می نامید.

They just have something that makes them interesting

آنها فقط چیزی دارند که آنها را جذاب

and interesting face as well, which is often used in advertising.

و چهره جالبی می کند که اغلب در تبلیغات استفاده می شود.

I think the thing is, if you if you want to take a good photograph or you want to

من فکر می کنم مسئله این است که اگر می خواهید یک عکس خوب بگیرید یا می

be good on video, you've got to behave naturally.

خواهید در فیلم خوب باشید، باید طبیعی رفتار کنید.

I think if you start, if you worry too much about, what's

فکر می‌کنم اگر شروع کنید، اگر بیش از حد نگران باشید که چه

going to happen, then naturally your face will morph into a

اتفاقی قرار است بیفتد ، طبیعتاً چهره‌تان به حالتی تبدیل می‌شود

into a into an expression that will not look good on camera.

که در مقابل دوربین خوب به نظر نمی‌رسد.

Yes, I think so.

بله، من اینطور فکر می کنم.

It took me a long time to get used to

زمان زیادی طول کشید تا عادت

not being shy of the camera when coming on. Mr.

کنم که هنگام وارد شدن به دوربین خجالتی نباشم.

Duncan's lives.

زندگی آقای دانکن

And that is the reason why not many people like appearing in videos.

و این دلیلی است که بسیاری از مردم دوست ندارند در ویدیوها ظاهر شوند.

And that's when you see people on YouTube.

و این زمانی است که افراد را در یوتیوب می بینید.

There are people who who have YouTube channels, but you never see their face.

افرادی هستند که کانال های یوتیوب دارند، اما شما هرگز چهره آنها را نمی بینید.

They just use commentary. Xavier.

آنها فقط از تفسیر استفاده می کنند. خاویر.

Xavier Hello.

خاویر سلام.

Xavier Xavier says some people are camera shy, but not shy with others

خاویر خاویر می‌گوید برخی افراد از دوربین خجالتی هستند، اما از دیگران خجالتی نیستند،

because we we deeply know that the picture could be there for a long time. Yes.

زیرا ما عمیقاً می‌دانیم که این تصویر می‌تواند برای مدت طولانی وجود داشته باشد. آره.

And that's why we maybe we want it

و به همین دلیل است که

to be a perfect photograph, because we all know people

شاید می‌خواهیم عکسی بی‌نقص باشد، زیرا همه ما افرادی را می‌شناسیم

that have had their photographs taken and they're in a in the middle of a strange expression.

که عکس‌هایشان گرفته شده است و آن‌ها در یک حالت عجیب و غریب هستند.

Maybe they're talking.

شاید دارند حرف می زنند.

Maybe they're talking, you know, their mouths are open or something or they're eating

شاید آنها در حال صحبت هستند، می دانید، دهانشان باز است یا چیزی یا در حال غذا خوردن هستند

and they

don't want that photograph be seen by others because it might

و

نمی خواهند آن عکس توسط دیگران دیده شود زیرا ممکن است

they think it might put them their image in a bad light.

فکر کنند ممکن است تصویر آنها را در نور بدی قرار دهد.

Actually, that is good eating that people never look good when they're eating.

در واقع، این غذا خوردن خوب است که مردم هرگز هنگام غذا خوردن خوب به نظر نمی رسند.

If you take a photograph of a person eating food, they will never, almost never look good.

اگر از فردی در حال خوردن غذا عکس بگیرید، هرگز، تقریباً هرگز ظاهر خوبی نخواهند داشت.

If you are if you are taking the photograph and they don't know that you're taking it

اگر شما در حال گرفتن عکس هستید و آنها نمی دانند که اغلب آن را می گیرید

quite often, people will look awful when they're eating.

، مردم هنگام غذا خوردن افتضاح به نظر می رسند.

And Louis, thanks for speaking.

و لویی، ممنون که صحبت کردی.

Louis.

لویی.

Thank you for for asking after my mother

ممنون که از

she's she's getting better she's a lot better.

مادرم پرسیدی که حالش بهتر شده خیلی بهتر شده.

She's not probably 100% better yet she's having some tests and things like that.

او احتمالاً 100٪ بهتر نیست، هنوز در حال انجام برخی آزمایشات و موارد مشابه است.

But thank you for asking. Louis.

ولی ممنون که پرسیدی لویی.

That's very kind.

Louis always asks about your mum.

این خیلی مهربان است.

لویی همیشه در مورد مادرت می پرسد.

Yes, because obviously

بله، زیرا آشکارا

similar same generation.

همان نسل است.

Christina makes a very good point.

کریستینا به نکته بسیار خوبی اشاره می کند.

Christina says there are lots of people now, they will enhance their photographs.

کریستینا می‌گوید در حال حاضر افراد زیادی وجود دارند، آنها عکس‌های خود را بهبود خواهند بخشید.

They will change the photograph using software.

آنها عکس را با استفاده از نرم افزار تغییر می دهند.

And yes, this is often the case when a person uses their mobile phone, their smartphone,

و بله، زمانی که شخصی از تلفن همراه خود، گوشی هوشمند خود استفاده می کند، اغلب این

there are often little programmes that you can use

اتفاق می افتد، اغلب برنامه های کمی وجود دارد که می توانید از آنها

to to make your face look better,

استفاده کنید تا چهره خود را بهتر

smooth, or even to change the shape of your face, to make it look slim

، صاف تر نشان دهید یا حتی شکل صورت خود را تغییر دهید. باریک به نظر می رسد

and maybe may make your eyes look larger or your nose smaller.

و ممکن است چشمان شما را بزرگتر یا بینی را کوچکتر نشان دهد.

So it's true, though, there are all these different types of software now

بنابراین درست است، هرچند ، اکنون انواع مختلف نرم افزار وجود دارد

and that I think young people are quite obsessed with taking photographs of themselves,

و فکر می کنم جوانان کاملاً وسواس زیادی برای عکس گرفتن از خود دارند،

but quite often they will use filters

اما اغلب از فیلترها استفاده می کنند

so that that software is called a filter

به طوری که آن نرم افزار فیلتر نامیده می شود

and it filters out all of the blemishes or the impurities.

و همه چیز را فیلتر می کند. از لکه ها یا ناخالصی ها.

And quite often also you can change the shape of your face.

و اغلب اوقات می توانید شکل صورت خود را تغییر دهید.

Of course, we can't do that because this is life.

البته ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم زیرا این زندگی است.

You can't really do anything with a live image.

شما واقعاً نمی توانید با یک تصویر زنده کاری انجام دهید.

But so this is really.

اما واقعا اینطور است.

Yes, but things like Zoom.

بله، اما چیزهایی مانند زوم.

Oh yeah.

اوه بله.

Teams have these beauty filters and I know people at work

تیم‌ها این فیلترهای زیبایی را دارند و من می‌دانم که افراد در محل کار

switched that on and you can you can have it on minimum or maximum.

آن را روشن کرده‌اند و شما می‌توانید آن را روی حداقل یا حداکثر داشته باشید.

Yes, it increased and we've noticed some people who during

بله، افزایش یافت و ما متوجه برخی از افرادی شده‌ایم که در

the pandemic were on the news, but they couldn't come into the studio.

طول همه‌گیری در اخبار بودند، اما نتوانستند وارد استودیو شوند.

So they were using Zoom or teams from their home and they certainly look much younger

بنابراین آن‌ها از Zoom یا تیم‌های خانه‌شان استفاده می‌کردند و مطمئناً بسیار جوان‌تر

than they used to on the television or we saw them on Zoom on the television

از قبل در تلویزیون به نظر می‌رسند یا ما آنها را در زوم در تلویزیون

and then we saw after the pandemic on the television, outside being interviewed.

دیدیم و بعد از همه‌گیری در تلویزیون دیدیم که در بیرون مصاحبه می‌شوند.

And they looked about 20 years older. Yes.

و آنها حدود 20 سال پیرتر به نظر می رسیدند. آره.

Because they were clearly using these beauty filters.

زیرا آنها به وضوح از این فیلترهای زیبایی استفاده می کردند.

Yeah.

آره

On that Zoom or teams app. Yes.

در آن برنامه Zoom یا teams. آره.

But if you use Instagram, Instagram has hundreds of filters now,

اما اگر از اینستاگرام استفاده می‌کنید، اکنون اینستاگرام صدها فیلتر دارد،

different filters to make the eyes look larger or even to change the whole shape of your face.

فیلترهای مختلفی برای بزرگ‌تر نشان دادن چشم‌ها یا حتی تغییر شکل کل صورت شما.

So if you think your face is too fat, you can actually make it look slimmer

بنابراین اگر فکر می کنید صورتتان خیلی چاق است، در واقع می توانید برای ایجاد تعادل، آن را لاغرتر نشان دهید

to make balances, to move on to the next word.

تا به کلمه بعدی بروید.

The next word. Yes.

کلمه بعدی. آره.

Is there another word?

آیا کلمه دیگری وجود دارد؟

I don't know. We're going in a minute.

من نمی دانم. یه دقیقه دیگه میریم

I don't know if you've noticed, but it is 4:00.

نمی دانم متوجه شده اید یا نه، اما ساعت 4:00 است.

But he won't go.

اما او نمی رود.

He doesn't want it to go.

او نمی خواهد آن را برود.

Oh, isn't that lovely?

اوه، این دوست داشتنی نیست؟

That's very that's very lovely. Yes.

این خیلی خیلی دوست داشتنی است آره.

I don't think Mr.

Duncan is camera shy, says 100 Dobbie

من فکر نمی‌کنم آقای

دانکن خجالتی از دوربین باشد، می‌گوید 100 Dobbie

I am in a certain way,

من به روشی خاص هستم،

as I mentioned earlier, I have to have control over

همانطور که قبلاً اشاره کردم، باید کنترل داشته باشم

what the image is or afterwards I have to have control.

که تصویر چیست یا بعداً باید کنترل داشته باشم.

So I don't really like having my photograph taken by person

بنابراین من واقعاً دوست ندارم که عکس من توسط شخصی گرفته شود

who I don't know if I'm in a group of people.

که نمی دانم در گروهی از افراد هستم یا خیر.

I always feel a bit awkward because I want I want that photograph to look good

من همیشه احساس ناخوشایندی می‌کنم، زیرا می‌خواهم آن عکس خوب به نظر برسد

that says GC that's what that's what somebody commented on earlier.

که می‌گوید GC این همان چیزی است که قبلاً یک نفر درباره آن نظر داده است.

They want the photograph to look perfect.

آنها می خواهند که عکس بی نقص به نظر برسد.

Have you done you've done videos on phrasal verbs.

آیا این کار را انجام داده اید، ویدیوهایی در مورد افعال عبارتی ساخته اید.

Have you before?

I have. I've talked about phrasal verbs.

قبلا داشتی؟

من دارم. من در مورد افعال عبارتی صحبت کرده ام.

There is a video, a whole video lesson that you can search on my YouTube channel on.

یک ویدیو، یک درس ویدیویی کامل وجود دارد که می توانید در کانال یوتیوب من جستجو کنید.

Yes they are that so Omar al haboob

بله، عمر الحبوب

who's asked the question, if you search for phrasal verbs on Mr.

که این سوال را پرسیده است، اگر افعال عبارتی را در

Duncan's YouTube channel, you will find a video on that very subject.

کانال یوتیوب آقای دانکن جستجو کنید، ویدیویی در مورد همین موضوع پیدا خواهید کرد.

Samuel Mouse says

ساموئل موس می‌گوید

you could get the Alice Cooper makeup kit and be really cool.

که می‌توانید کیت آرایش آلیس کوپر را تهیه کنید و واقعا عالی باشید.

Well Alice Cooper Very.

خب آلیس کوپر خیلی.

I suppose the image is very striking.

فکر می کنم تصویر بسیار چشمگیر است.

Quite often they will use paint, literally paint their faces

اغلب آنها از رنگ استفاده می کنند، به معنای واقعی کلمه چهره خود را

in using different patterns.

با استفاده از الگوهای مختلف رنگ می کنند.

Of course we're talking about eyeliner,

البته ما در مورد خط چشم صحبت می کنیم،

lots of mascara around the eyes,

ریمل زیاد دور چشم،

maybe a little bit of lipstick, a little bit of blusher there on the face.

شاید کمی رژ لب ، کمی رژگونه روی صورت.

But it's amazing how many singers and actors

اما تعجب آور است که چگونه بسیاری از خواننده ها و بازیگران

but mainly singers use makeup.

اما عمدتا خواننده ها از آرایش استفاده می کنند.

And once again, these days, it would appear

و بار دیگر، این روزها، به نظر می رسد،

because things are changing the way we view gender,

زیرا همه چیز در نوع نگاه ما به جنسیت تغییر می کند،

you will find more and more men are experimenting

خواهید دید که مردان بیشتری

with with makeup or just cosmetics.

با آرایش یا فقط لوازم آرایشی آزمایش می کنند.

So I think I, I don't personally think there's anything wrong with that

بنابراین فکر می‌کنم، من شخصاً فکر نمی‌کنم مشکلی در آن وجود داشته باشد،

because it has been going on for years.

زیرا سال‌ها است که ادامه دارد.

Cosmetic industry is booming for men.

صنعت آرایشی و بهداشتی برای مردان در حال رونق است.

Yeah, we grew up in the eighties.

بله، ما در دهه هشتاد بزرگ شدیم.

Wish shot taken shares out in a company that deals with cosmetics for men because we made a fortune.

ویش شات سهام شرکتی را که با لوازم آرایشی مردانه سروکار دارد به این دلیل که ما ثروت زیادی به دست آوردیم، برداشته شد.

We grew up in the 1980s when every pop singer,

ما در دهه 1980 بزرگ شدیم که هر خواننده پاپ،

every pop star, male or female, wore makeup.

هر ستاره پاپ، زن یا مرد، آرایش می‌کرد.

So it was it was nothing unusual for us.

بنابراین برای ما چیز غیرعادی نبود.

So I suppose from my point of view, I've seen it in my life growing up as a teenager.

بنابراین فکر می‌کنم از دیدگاه خودم، آن را در دوران نوجوانی در زندگی‌ام دیده‌ام.

I even used to do it myself.

حتی خودم این کار را می کردم.

Can you believe it? I used to wear makeup

می تونی باور کنی؟

when I was pretending to be my favourite pop star.

زمانی که تظاهر به ستاره محبوب پاپ خود می کردم آرایش می کردم.

And I did.

I used to put makeup on my face, which made my mum, made

و من انجام دادم.

صورتم را آرایش می کردم که باعث شد

my mother very concerned.

مادرم خیلی نگران شود.

She was right to be concerned.

حق داشت نگران باشد.

She was she was always right to be concerned about me.

او همیشه حق داشت که نگران من باشد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

We are going in a moment.

یه لحظه دیگه میریم

I'm feeling hungry.

من احساس گرسنگی می کنم.

I'm feeling thirsty.

من احساس تشنگی می کنم.

If I had to give you one word

اگر بخواهم یک کلمه

to describe how I feel at the moment, it is thirsty.

برای توصیف احساسم در آن لحظه به شما بگویم، تشنه است.

Take drink of water.

آب بنوشید

I only have a little water left

من فقط کمی آب باقی مانده است

because we don't want

زیرا نمی خواهیم

to dehydrate in these extreme conditions.

در این شرایط شدید آب بدنمان کم شود.

Alice Cooper is still around, but he he is very,

آلیس کوپر هنوز در اطراف است، اما او

very very old.

بسیار بسیار پیر است.

Samuel Booth, since ancient Egypt mastered the makeup tradition.

ساموئل بوث، از زمان مصر باستان بر سنت آرایش تسلط داشت.

Yes, I had very

بله، من

it's a very

یک

iconic style Egyptian makeup, wasn't it?

آرایش مصری به سبک بسیار نمادین داشتم، اینطور نیست؟

Especially around the eyes, around the old.

مخصوصا دور چشم ها، اطراف قدیمی ها.

Yes, but that's only because of the I think because of the hieroglyphics

بله، اما این فقط به خاطر هیروگلیف ها

and the the wall paintings or carvings that were left.

و نقاشی های دیواری یا کنده کاری های باقی مانده است.

And you can see lots of examples of how people used

و شما می توانید نمونه های زیادی از

to wear makeup or to change the appearance of their face.

نحوه آرایش افراد یا تغییر ظاهر چهره خود را مشاهده کنید.

That famous actress that was in, oh, what's her name?

اون هنرپیشه معروف که تو اون بود اسمش چیه؟

She's dead now. Unfortunately, it was in.

اون الان مرده متأسفانه وارد شد.

Oh, oh, she's a friend.

اوه، اوه، او یک دوست است.

Well, you mean Cleopatra.

خب منظورت کلئوپاترا است.

Cleopatra. There was that was one of my favourite films.

کلئوپاترا یکی از فیلم های مورد علاقه من بود.

Cleopatra, with that famous

کلئوپاترا، با آن

actress, British actress, what's her name she then. She.

هنرپیشه معروف، هنرپیشه بریتانیایی، پس اسمش چیست؟ او.

I always forget she was British. Yes, yes.

من همیشه فراموش می کنم که او بریتانیایی بود. بله بله.

I'm trying to think of a name now. Oh, great.

الان دارم سعی میکنم یه اسم فکر کنم اوه، عالی

She was she was great friends or friends with one many people.

او دوست یا دوست خوبی با یک نفر بود.

She was a great supporter of of she married the

او حامی بزرگ

I think they said Burt Reynolds.

ازدواج با برت رینولدز بود.

She I can't remember his name.

اون اسمشو یادم نمیاد

It's well, I think the heat is frying my brain.

خوب است، فکر کنم گرما مغزم را سرخ می کند.

And Mr. Duncan only remembers this.

و آقای دانکن فقط این را به خاطر می آورد.

Oh, famous actress.

ای بازیگر معروف

And, uh, Elizabeth Taylor with Taylor.

و الیزابت تیلور با تیلور.

That's it.

خودشه.

Thank you. Thank you, Samuel. Oh, Samuel, thank you. Yes.

متشکرم. ممنون ساموئل اوه، ساموئل، متشکرم. آره.

All our brains are now frying in inside our skulls.

تمام مغزهای ما اکنون در داخل جمجمه ما سرخ می شود.

And Elizabeth Taylor as Cleopatra.

و الیزابت تیلور در نقش کلئوپاترا.

That was

it's a wonderful I don't know what it is.

این فوق العاده است من نمی دانم چیست.

I cried at the end of it.

آخرش گریه کردم

Did you know that they built a set?

آیا می دانستید که آنها یک مجموعه ساخته اند؟

They built a set in one place

آنها یک مجموعه را در یک مکان ساختند

and then decided not to use it at all, and they had to do it all again in another place.

و بعد تصمیم گرفتند که اصلاً از آن استفاده نکنند و مجبور شدند دوباره همه این کارها را در مکان دیگری انجام دهند.

I think it was the set that was used here in the UK.

من فکر می کنم این مجموعه ای بود که در اینجا در انگلستان استفاده شد.

It was yes, no CGI, nothing.

بله، نه CGI بود، نه هیچ چیز.

They had to add a cast of a thousand yes.

آنها مجبور شدند یک بازیگر هزار نفری بله را اضافه کنند.

It's still an amazing one of the most expensive films ever made.

این هنوز هم یکی از گران قیمت ترین فیلم هایی است که تا کنون ساخته شده است.

Yes, it's still an amazing movie, utterly epic film.

بله، هنوز هم یک فیلم شگفت انگیز است، یک فیلم کاملا حماسی.

If you've never seen if you've never seen Richard Burton.

اگر هرگز ندیده اید اگر هرگز ریچارد برتون را ندیده اید.

Richard Burton was Elizabeth Taylor's husband about three times.

ریچارد برتون حدود سه بار شوهر الیزابت تیلور بود.

They kept divorcing and then getting married again.

آنها طلاق گرفتند و دوباره ازدواج کردند.

She wasn't she wasn't a brilliant actress.

او نبود، او بازیگر درخشانی نبود.

That's true.

درست است.

But she had some magic on the on the film.

اما او در فیلم جادویی داشت.

On film.

I don't know what it was it was something.

روی فیلم

نمیدونم چی بود یه چیزی بود

She had a real presence anyway, if you want to.

او به هر حال حضور واقعی داشت، اگر بخواهید.

And it's a very long film.

و این یک فیلم بسیار طولانی است.

I don't know how we got into that, but.

نمی دانم چگونه وارد این موضوع شدیم، اما.

Well, we were talking about people who are photogenic.

خوب، ما در مورد افرادی صحبت می کردیم که فتوژنیک هستند.

Yes, the atomic, says Richard Burton.

ریچارد برتون می گوید: بله، اتمی.

Yeah, but she.

آره ولی اون

But she was photogenic, but not a particularly good actress.

اما او فتوژنیک بود، اما بازیگر خوبی نبود.

And some people might say the same thing about Marilyn Monroe.

و برخی افراد ممکن است در مورد مرلین مونرو همین را بگویند.

Marilyn Monroe was not a particularly good actress,

مرلین مونرو بازیگر خوبی نبود

and there are people who will say that she wasn't.

و افرادی هستند که می گویند او اینطور نبود.

However, everything else she

با این حال، هر چیز دیگری او

in abundance.

در فراوانی.

That's right. So.

درست است. بنابراین.

Yes, right, right. Mr.

بله، درست است، درست است. آقای

Steve, it's time for us to go because I am so hot.

استیو، وقت آن است که برویم چون من خیلی داغ هستم.

What are we having?

چه چیزی داریم؟

Having probably having chilli come comes.

احتمالاً خوردن فلفل قرمز می آید.

Well, no, we're not having anything spicy tonight, so I'll put a big hot stew on Mr.

خوب، نه، ما امشب چیز تند نخواهیم داشت، پس من یک خورش داغ داغ به آقای دانکن خواهم داد

Duncan. No, nothing hot later.

. نه، بعداً چیزی داغ نیست.

Nothing spicy.

هیچ چیز تند نیست

Bread pudding. What we should be having today is salad.

پودینگ نان. چیزی که امروز باید بخوریم سالاد است.

Something cold with salad and lettuce and maybe something

یک چیز سرد با سالاد و کاهو و شاید چیزی

with a bit of coleslaw or potato salad.

با کمی سالاد کلم یا سیب زمینی.

That sounds nice.

جالب به نظر می رسد.

We're going to have, I think, lentils tonight.

فکر کنم امشب عدس بخوریم.

I'm going to cook a lentil, lentil, daal.

میرم عدس بپزم عدس دال.

Okay.

باشه.

A mildly spiced lentil, daal and a slow cooker.

یک عدس با ادویه ملایم، دال و آرام پز.

And we will have that with rice, I think.

و فکر می کنم با برنج آن را خواهیم داشت.

And sweet potatoes. Okay.

و سیب زمینی شیرین. باشه.

So we still are having something hot tonight.

بنابراین ما هنوز هم امشب چیزی داغ داریم.

Yes, I'll let it cool down.

آره میذارم خنک بشه

In fact, I actually should have put it on 2 hours ago.

در واقع، من در واقع باید آن را 2 ساعت پیش می گذاشتم.

You should have.

Yes, it's going to be we're going to be eating it about midnight.

شما باید داشته.

بله، قرار است حدود نیمه شب آن را بخوریم.

Maybe just beans on toast tonight.

شاید امشب فقط لوبیا روی نان تست باشد.

Yeah, I think something light.

آره فکر میکنم یه چیز سبکه

I don't really want to eat a lot.

من واقعا نمی خواهم زیاد بخورم.

We can't we Mr.

ما نمی توانیم آقای

Duncan didn't a few have asked to see more of the video

دانکن چند نفر نخواستند که ویدیوی بیشتری

of the show that I was in, but you weren't able to record all of it?

از برنامه ای که من در آن حضور داشتم ببینند، اما شما نتوانستید همه آن را ضبط کنید؟

I didn't record or I did record quite a lot of it.

من ضبط نکردم یا خیلی از آن را ضبط کردم.

But I can't play it with the sound, unfortunately,

اما متأسفانه نمی توانم آن را با صدا پخش کنم،

because that would be infringing the copyright.

زیرا این امر باعث نقض حق چاپ خواهد شد.

But I might show a little bit more on Wednesday

اما ممکن است در روز چهارشنبه

when I'm with you next and also next Sunday as well.

که بعد با شما هستم و همچنین یکشنبه آینده کمی بیشتر نشان دهم.

So we are with you next Sunday and I might show a little bit more then I will try to

بنابراین ما یکشنبه آینده با شما هستیم و ممکن است کمی بیشتر نشان دهم سپس سعی خواهم

to make a little compilation with the clips so you can see other people as well.

کرد کمی با کلیپ ها جمع آوری کنم تا بتوانید افراد دیگر را نیز ببینید.

And we can we can talk about it again.

و ما می توانیم دوباره در مورد آن صحبت کنیم.

Don't worry about that.

نگران این نباش.

Thank You, Mr. Steve.

متشکرم، آقای استیو.

Thank you, Mr.

ممنون آقای

Duncan. Look forward to seeing you all again next week.

دانکن منتظر دیدار مجدد همه شما در هفته آینده هستم.

If not before, I may appear spontaneously.

اگر قبلا نه، ممکن است خود به خود ظاهر شوم.

Yes, I might do a live stream tomorrow for a short time

بله، ممکن است فردا برای مدت کوتاهی یک استریم زنده انجام

just to show you how how hot I am.

دهم تا به شما نشان دهم چقدر داغ هستم.

The thermometer show the thermometer.

دماسنج دماسنج را نشان می دهد.

We will. Lovely to be here.

ما خواهیم کرد. دوست داشتنی اینجا بودن

Have a great week, everyone.

همگی هفته خوبی داشته باشید.

You don't.

Some English, if that's what you want to do.

شما این کار را نمی کنید.

کمی انگلیسی، اگر این چیزی است که می خواهید انجام دهید.

And I look forward to seeing you all again next week.

و من مشتاقانه منتظر دیدار دوباره شما در هفته آینده هستم.

Thank You, Mr.

متشکرم، آقای

Steve

استیو

and Mr.

Steve is now leaving the studio.

و آقای

استیو اکنون استودیو را ترک می کنند.

He is he is gasping.

او دارد نفس می کشد.

Gasping for something to drink, something cool, something cold.

نفس نفس زدن برای چیزی برای نوشیدن، چیزی خنک، چیزی سرد.

And there it is.

و آنجاست.

The view outside right now, you can see it is hazy and hot.

منظره بیرون در حال حاضر، می توانید ببینید که مه آلود و گرم است.

I think that is how I would describe the weather today.

فکر می کنم هوای امروز را اینگونه توصیف کنم.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I am going now.

الان دارم میرم

I hope you've enjoyed everything today.

امیدوارم امروز از همه چیز لذت برده باشید.

It's Been interesting on

در

one of the hottest days of the year so far.

یکی از گرم ترین روزهای سال تا کنون جالب بوده است.

And tomorrow it might be the hottest day

و فردا ممکن است گرم ترین روز

tomorrow over

فردا

in England, around 40 Celsius tomorrow.

در انگلیس باشد، فردا حدود 40 درجه سانتیگراد.

Predicted. We will see what happens.

پیش بینی کرد. ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Thank you for your company.

ممنون از همراهی شما

See you very soon and take care of yourself.

خیلی زود میبینمت و مواظب خودت باش

Please stay cool wherever you are as well.

لطفا هر جا که هستید خونسرد باشید.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of the English language, saying Thanks for watching.

دانکن در زادگاه زبان انگلیسی است که می گوید ممنون از تماشا کردن.

Take care of yourselves.

مراقب خودت باش.

Drink plenty of water if you are in a hot place and I will see you.

اگر در یک مکان گرم هستید، مقدار زیادی آب بنوشید تا من شما را ببینم.

Maybe for a short time, but definitely on Wednesday.

شاید برای مدت کوتاهی، اما قطعا چهارشنبه.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم، می دانید که چه چیزی در راه است.

Yes, you do. Oh,

بله، شما انجام می دهید. اوه، فعلا

it's so hot...

خیلی گرم است...

ta ta for now.

تا تا.