'What a stinker!' - Terrible Jokes! - English Addict / Ep 247 - LIVE CHAT - Sunday 30th April 2023

Welcome to today's livestream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well.

امیدوارم حالتون خوب باشه

There you are waiting for me.

اونجا منتظر من هستی

It is so nice to see you here today.

خیلی خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Once again, we are back with you.

یک بار دیگر با شما برگشتیم.

It's ever so nice to be with you once more here on YouTube.

خیلی خوب است که یک بار دیگر اینجا در YouTube با شما باشم.

It's ever so lovely.

همیشه خیلی دوست داشتنی است

Hi, everybody.

سلام به همه.

Hello.

سلام.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay? Oh, yeah. So I.

حالت خوبه؟ اوه، آره پس

Are you happy?

من خوشحالی؟

I hope so.

امیدوارم.

Can I, first of all, say I am suffering a little bit today

آیا می توانم اول از همه بگویم امروز کمی عذاب می کشم

because I have hay fever now.

چون الان تب یونجه دارم.

Normally, I don't get hay fever at this time of year.

معمولاً در این فصل سال تب یونجه نمی‌گیرم.

However, because we've had a very strange winter

با این حال، از آنجایی که ما یک زمستان بسیار عجیب

and also a very strange spring

و همچنین بهار بسیار عجیبی

as far as the weather is concerned,

از نظر آب و هوا داشته ایم،

everything has been really weird, to say the least.

همه چیز واقعاً عجیب و غریب بوده است.

So what's happened is all of the pollen has come out at the same time.

بنابراین اتفاقی که افتاده این است که همه گرده ها همزمان بیرون آمده اند.

Everything has erupted.

همه چیز فوران کرده است.

All at once.

به یکباره

So there is a lot of pollen in the air.

بنابراین گرده های زیادی در هوا وجود دارد.

So even though I don't normally get hay fever at this time of year,

بنابراین، اگرچه من معمولاً در این زمان از سال تب یونجه نمی‌گیرم،

I am at the moment getting it.

در حال حاضر به آن مبتلا هستم.

So I don't normally have hay fever until the end of June

بنابراین من به طور معمول تا پایان ژوئن

or July, but I'm having it early this year.

یا ژوئیه تب یونجه ندارم، اما اوایل امسال دچار آن شدم.

So that's one of the reasons why my throat is feeling.

پس این یکی از دلایلی است که گلوی من احساس می کند.

And also sounding rather weird.

و همچنین نسبتاً عجیب به نظر می رسد.

Anyway, we will battle on.

به هر حال ما ادامه خواهیم داد.

Will it stop us from having fun?

آیا ما را از تفریح ​​باز می دارد؟

Of course not.

البته که نه.

So my name is Mr. Duncan. I talk about English.

پس اسم من آقای دانکن است. من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

I like the English language very much.

من زبان انگلیسی را خیلی دوست دارم.

You might describe me as an English addict,

ممکن است مرا به عنوان یک معتاد انگلیسی توصیف کنید، به

which is the reason why I'm here.

همین دلیل است که من اینجا هستم.

I'm here doing it.

من اینجا هستم و آن را انجام می دهم.

And I hope you are here for the same reason.

و امیدوارم شما هم به همین دلیل اینجا باشید.

Because you love learning English.

چون عاشق یادگیری زبان انگلیسی هستید.

The English language

زبان انگلیسی

is fun.

سرگرم کننده است.

The world of English is a fun and exciting place to be.

دنیای انگلیسی مکانی سرگرم کننده و هیجان انگیز برای بودن است.

I'm so glad you could join me today for this live stream.

خیلی خوشحالم که امروز می توانید برای این پخش زنده به من بپیوندید.

Yes, we have made it all the way to the end of another weekend,

بله، ما آن را به پایان یک آخر هفته دیگر رساندیم،

but also the end of another month because we are about to say goodbye to April.

اما همچنین به پایان یک ماه دیگر رسیدیم زیرا در آستانه خداحافظی با آوریل هستیم.

Yes, it's Sunday.

بله، یکشنبه است.

Oh, lovely.

آه .. چه دوست داشتنی.

So Sunday is here and we are all together once again.

بنابراین یکشنبه اینجاست و ما دوباره همه با هم هستیم.

We are back.

ما برگشتیم.

I hope you've had a good week.

امیدوارم هفته خوبی را سپری کرده باشید

It's been a rather strange week for me.

این یک هفته نسبتاً عجیب برای من بود.

Lots of things going on.

چیزهای زیادی در جریان است.

Of course, if you are regular, you will know that we are planning

البته اگر منظم باشید می دانید که در حال برنامه ریزی برای دور

a little bit of a get together.

هم جمع شدن هستیم.

We are meeting up in June and we are going to meet

ما در ماه ژوئن ملاقات می کنیم و قرار است ملاقات کنیم

and I suppose you would describe it

و فکر می کنم شما آن را

as one of the most romantic places in the world.

به عنوان یکی از رمانتیک ترین مکان های جهان توصیف کنید.

We are going to have

قرار است

our big English addict rendezvous in Paris.

میعادگاه بزرگ معتادان انگلیسی خود را در پاریس داشته باشیم.

That is coming up in June.

که در ژوئن در راه است.

So those weeks are slowly going by.

بنابراین آن هفته ها به آرامی می گذرد.

They are we are getting ever closer,

آنها هستند که ما هر روز

ever nearer to our big meetup.

به ملاقات بزرگمان نزدیکتر می شویم.

So if you are coming along, if you are meeting up with us in Paris, are you excited about it?

بنابراین، اگر می‌آیید، اگر در پاریس با ما ملاقات می‌کنید، آیا در مورد آن هیجان‌زده هستید؟

I know I am.

میدانم که هستم.

I'm very, very excited indeed.

من واقعاً بسیار بسیار هیجان زده هستم.

So we have the live chat as well.

بنابراین ما چت زنده را نیز داریم.

We can't have this without you because

ما بدون تو نمی توانیم این را داشته باشیم زیرا

without you, we don't have anything.

بدون تو ما چیزی نداریم.

When you think about it.

وقتی به آن فکر می کنید.

Can I say hello to.

میتونم بهش سلام کنم

Oh, very interesting, Louise Mendez

اوه، بسیار جالب، لوئیز مندز

is here today.

امروز اینجاست.

Are you going to meet up with us in Paris?

آیا قرار است با ما در پاریس ملاقات کنید؟

Louis?

لویی؟

I can't wait to see you, by the way.

به هر حال من نمی توانم صبر کنم تا شما را ببینم.

I can't wait to meet with you and whoever is coming.

من نمی توانم صبر کنم تا با شما و هر کسی که می آید ملاقات کنم.

I really cannot wait for two reasons.

من واقعاً به دو دلیل نمی توانم صبر کنم.

First of all, I feel as if I need a holiday.

اول از همه، احساس می کنم که به تعطیلات نیاز دارم.

A little break.

کمی استراحت

And also, I'm really looking forward

و همچنین، من واقعا مشتاق

to meeting some of you in Paris.

دیدار برخی از شما در پاریس هستم.

I can't wait.

من نمی توانم صبر کنم.

It should be a very interesting experience.

باید تجربه بسیار جالبی باشد.

My passport is ready.

پاسپورت من آماده است.

We have arranged somewhere to stay,

جایی برای ماندن ترتیب داده ایم

and we have arranged the flights as well.

و پروازها را هم ترتیب داده ایم.

Now, we were going to go by train to Paris because you can

حالا قرار بود با قطار به پاریس برویم، چون می‌بینید

you see, you can go under the English Channel through the Eurotunnel.

، می‌توانید از طریق یوروتونل به زیر کانال انگلیسی بروید .

However, because there are lots of strikes taking place

با این حال، از آنجایی که

at the moment concerning the the railway and also the train drivers

در حال حاضر اعتصابات زیادی در مورد راه آهن و همچنین رانندگان قطار

and all of the other people involved, they are at the moment of going on strike.

و سایر افراد درگیر در جریان است، آنها در حال اعتصاب هستند.

So we've decided not to go by train

بنابراین ما تصمیم گرفتیم برای هر موردی با قطار نرویم

just in case.

.

So at the moment, as far as we know, there are no problems with flying

بنابراین در حال حاضر، تا آنجا که ما می دانیم، هیچ مشکلی برای پرواز وجود ندارد،

unless of course, all of the pilots

مگر اینکه همه خلبانان

and all of the stewardesses and the stewardess,

و همه مهمانداران و مهماندار،

they all decide to go on strike, in which case

همه تصمیم به اعتصاب بگیرند، در این صورت

we might have one or two problems.

ممکن است یک یا دو مشکل

Let's hope not.

امیدوار باشیم که نه.

So it's nice to see you here.

بنابراین خوشحالم که شما را اینجا می بینم. از

Thank you, Louis, for joining us. You are first.

شما، لوئیس، برای پیوستن به ما متشکرم. شما اول هستید

We also have Beatriz.

Beatriz هم داریم.

Hello to Beatriz.

سلام به Beatriz.

It's nice to see you, too.

از دیدنت هم خوشحالم

Jemmy is here from Hong Kong.

جمی از هنگ کنگ اینجاست.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

We have Vitesse.

ما ویتسه داریم.

Oh, now I know that Vitesse enjoys telling jokes.

اوه، حالا می دانم که ویتسه از جوک گفتن لذت می برد.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

We are talking all about jokes today.

ما امروز در مورد جوک صحبت می کنیم.

Jokes? Telling jokes.

جوک؟ جوک گفتن.

But maybe today we will also

اما شاید امروز

talk about telling bad jokes.

درباره گفتن جوک های بد هم صحبت کنیم.

Jokes that aren't funny.

جوک هایی که خنده دار نیستند

So there are, of course, some jokes that are funny and very hilarious.

بنابراین، البته، برخی از جوک ها وجود دارد که خنده دار و بسیار خنده دار هستند.

Very funny.

خیلی خنده دار.

But of course there are some

اما البته شوخی هایی وجود دارد

jokes that are not very good.

که خیلی خوب نیستند.

We will talk all about that later on.

بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

So if you have any jokes for us today,

بنابراین اگر امروز برای ما شوخی دارید

and of course, that includes you, the tests as well.

و البته شامل شما هم می شود، تست ها را نیز انجام دهید.

If you have any jokes to share with us, you can later on.

اگر جوک هایی برای به اشتراک گذاشتن با ما دارید، بعداً می توانید.

We have Mr. Steve here as well.

ما آقای استیو را هم اینجا داریم.

He is joining us at around

او

about 2:30 UK time.

حدود ساعت 2:30 به وقت انگلستان به ما ملحق می شود.

So look out for Mr.

پس مراقب آقای

Steve as well.

استیو نیز باشید.

I suppose I should mention

فکر می کنم باید به اتفاقی که در

what is happening next weekend.

آخر هفته آینده می افتد اشاره کنم.

A very big weekend next weekend

یک آخر هفته بسیار بزرگ آخر هفته آینده

because we will have official.

زیرا ما رسمی خواهیم داشت.

The King of England will be crowned next weekend.

پادشاه انگلیس آخر هفته آینده تاجگذاری خواهد کرد.

So that's happening next Saturday.

بنابراین شنبه آینده این اتفاق می افتد.

And as I understand,

و همانطور که می‌دانم،

we are having some celebrations here in much Wenlock,

ما جشن‌هایی را در اینجا در ونلاک برگزار می‌کنیم،

so we might actually go into much Wenlock next Saturday

بنابراین ممکن است شنبه آینده برای تاج‌گذاری شاه چارلز به ونلاک بزرگی برویم

for the coronation of King Charles

and the third next Saturday, next Saturday.

و شنبه سوم، شنبه آینده.

So we might actually be doing something live next Saturday

بنابراین ممکن است در واقع شنبه آینده کاری را به صورت زنده انجام دهیم

as a way of celebrating that.

تا آن را جشن بگیریم. آیا

Will you be watching?

شما تماشا خواهید کرد؟

Will you be viewing?

آیا شما مشاهده خواهید کرد؟

I know a lot of people here in England and across the UK will be watching.

من می دانم که افراد زیادی اینجا در انگلیس و در سراسر بریتانیا تماشا خواهند کرد.

And I have a feeling also maybe there will be a lot of people

و من این احساس را دارم که ممکن است افراد زیادی در

watching around the world because it is interesting, I suppose

سراسر جهان تماشا کنند زیرا جالب است، فکر می کنم

from my point of view,

از دیدگاه من،

this is something quite special

این یک چیز کاملاً خاص است

and I suppose also here in this country

و فکر می کنم همچنین اینجا در این کشور

we are very accustomed to all of the ceremonies

ما بسیار به همه عادت کرده ایم. از تشریفات

and the things that concern the royal family, the King,

و چیزهایی که مربوط به خانواده سلطنتی، پادشاه،

and of course formally we had the queen who sadly passed away last year.

و البته به طور رسمی ملکه بودیم که متأسفانه سال گذشته درگذشت.

So that is the reason why we are going to crown

بنابراین به همین دلیل است که ما قرار است

the new king of England next week.

هفته آینده تاج پادشاهی جدید انگلیس را برعهده بگیریم.

So what about you?

درمورد شما چطور؟ آیا

Will you be watching it or will you not be watching?

آن را تماشا خواهید کرد یا نخواهید دید؟

Because, of course, some people

چون البته بعضی ها

have no interest in any effect, to be honest.

انصافاً علاقه ای به هیچ اثری ندارند.

So I would imagine from a cultural point of view,

بنابراین من از دیدگاه فرهنگی تصور می کنم،

I think it would be quite interesting

فکر می کنم

for those watching overseas and in other countries,

برای کسانی که در خارج از کشور و در کشورهای دیگر تماشا می کنند بسیار جالب خواهد بود که

too, to see what happens when we

ببینند وقتی

we bring in a new monarch, because it's been a long time since we've done this.

یک پادشاه جدید می آوریم چه اتفاقی می افتد، زیرا مدت زیادی است که ما این کار را کرده ام دهه

The 1950s was the last time we did any of this.

1950 آخرین باری بود که ما این کار را انجام دادیم.

So it is a big

بنابراین این یک رویداد بزرگ است

event and for many people it is the first time that we've ever seen it.

و برای بسیاری از مردم این اولین بار است که ما آن را می بینیم.

Ever seen it actually happen?

تا به حال دیده اید که واقعاً اتفاق بیفتد؟

I was out yesterday with Mr.

من دیروز با آقای استیو بیرون بودم

Steve.

We had the most glorious walk yesterday.

. با

شکوه ترین پیاده روی را دیروز داشتیم.

Even though the weather today is not very nice, we did manage to get a little bit

با وجود اینکه امروز هوا خیلی خوب نیست، دیروز موفق شدیم کمی

of sunshine yesterday.

آفتاب بگیریم.

Would you like to have a look at some of the things we saw?

آیا می خواهید به برخی از چیزهایی که دیدیم نگاهی بیندازید؟

Okay.

باشه.

Here it comes right now.

همین الان می آید.

Things

چیزهایی

That’s amazing.

که شگفت انگیز است

We had a lovely time yesterday, a very nice time

ما دیروز اوقات خوبی را سپری کردیم، اوقات بسیار خوبی را در حال

walking out and about in the beautiful sunshine.

پیاده روی در زیر آفتاب زیبا بودیم.

It was a lovely day.

یک روز بسیار عالی بود.

Although today it is raining.

اگرچه امروز باران می بارد.

We've had lots of rain.

ما باران زیادی داشته ایم.

But apparently next weekend for the king's coronation.

اما ظاهرا آخر هفته آینده برای تاجگذاری پادشاه.

Apparently the weather is going to be rather nice.

ظاهراً هوا نسبتاً خوب خواهد بود.

So we might actually be live on YouTube

بنابراین ممکن است

next Saturday on the same day

شنبه آینده در همان روزی

that Prince Charles becomes King Charles next

که شاهزاده چارلز شنبه آینده پادشاه چارلز می شود، در یوتیوب زنده باشیم

Saturday is what that's all about.

.

If you are wondering why I'm so interested in all of that.

اگر تعجب می کنید که چرا من به همه اینها علاقه مند هستم.

And of course, Prince Charles is feeling rather excited as well.

و البته، شاهزاده چارلز نیز نسبتاً هیجان زده است.

I wonder how happy he feels when.

من تعجب می کنم که او چقدر احساس خوشحالی می کند.

Well, actually, I am feeling very, very excited.

خوب، در واقع، من احساس می کنم بسیار بسیار هیجان زده هستم.

I can't wait to be the king of you all.

من نمی توانم صبر کنم تا پادشاه همه شما باشم. از

You will obey me.

من اطاعت خواهی کرد.

You will bow before me

شما در برابر من تعظیم خواهید کرد

because I'm the king of England.

زیرا من پادشاه انگلیس هستم.

Or at least he will be next Saturday night.

یا حداقل او شنبه شب آینده خواهد بود.

So a lot of people talking about it.

بنابراین بسیاری از مردم در مورد آن صحبت می کنند.

Some people already are complaining because they they they don't want to hear about this anymore.

برخی از مردم در حال حاضر شاکی هستند زیرا آنها دیگر نمی خواهند در مورد این موضوع بشنوند.

I must be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

People are talking a lot about the coronation next week.

مردم در مورد تاج گذاری هفته آینده زیاد صحبت می کنند.

We might talk about that with Mr.

ممکن است در این مورد با آقای

Steve as well, because he will be with us in a few moments.

استیو نیز صحبت کنیم، زیرا او تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

Something I want to mention also today is I'm getting older

چیزی که امروز می خواهم به آن اشاره کنم این است که من دارم پیر می شوم

and I have a feeling maybe you are as well.

و احساس می کنم شاید شما هم همینطور باشید.

Do you find sometimes

آیا گاهی اوقات

do you find that you need to remind yourself or to have something

متوجه می شوید که باید به خودتان یادآوری کنید یا چیزی داشته باشید

that will remind you to do something important?

که انجام یک کار مهم را به شما یادآوری کند؟

So maybe something you have to do later, or maybe on another day.

بنابراین شاید کاری که باید بعداً یا شاید در روز دیگری انجام دهید.

But there is always that chance.

اما همیشه این شانس وجود دارد.

There is always a danger that you will forget to do it.

همیشه این خطر وجود دارد که انجام آن را فراموش کنید.

So is there something that you do

بنابراین آیا کاری وجود دارد که انجام می دهید

that helps you to remember,

که به شما کمک کند به خاطر بسپارید،

to do something that you have to do in the future?

برای انجام کاری که باید در آینده انجام دهید؟

So, for example, some people like to write notes.

بنابراین، برای مثال، برخی از افراد دوست دارند یادداشت بنویسند.

I have a little note here.

من یک یادداشت کوچک در اینجا دارم.

So this particular note that I have here

بنابراین این یادداشت خاصی که در اینجا دارم،

is reminding me of today's subject,

مرا به یاد موضوع امروز می اندازد،

because I wrote this down last night

زیرا این را دیشب یادداشت کردم

and I thought it was a very good idea

و فکر کردم ایده بسیار خوبی

for today's live stream.

برای پخش زنده امروز است.

So sometimes you have to do this, you have to write things down

بنابراین گاهی اوقات شما باید این کار را انجام دهید، باید چیزهایی را یادداشت کنید

or maybe you have to do something that it will remind you

یا شاید باید کاری انجام دهید که به شما یادآوری کند

to do something else, something later.

که کار دیگری انجام دهید، کاری بعدا.

And I do find over the past, maybe two or three years,

و من متوجه می شوم که در گذشته، شاید دو یا سه سال،

I sometimes forget to do things.

گاهی اوقات فراموش می کنم کارهایی را انجام دهم.

Maybe something I have to do, maybe an appointment

شاید کاری که باید انجام دهم، شاید یک قرار ملاقات

or maybe something that I must do on a daily basis.

یا شاید کاری که باید به صورت روزانه انجام دهم.

Even even if it's something you do regularly.

حتی اگر کاری باشد که به طور مرتب انجام می دهید.

You might find that you need

ممکن است متوجه شوید که باید به

to remind yourself to actually do it.

خودتان یادآوری کنید که واقعاً این کار را انجام دهید.

Is it a sign of age?

آیا این نشانه سن است؟

I wonder?

من تعجب میکنم؟

We might talk about that with Mr.

ممکن است کمی بعد در مورد آن با آقای

Steve a little bit later on as well.

استیو نیز صحبت کنیم. آیا

Can I say hello to Jemmy in Hong Kong once again?

می توانم یک بار دیگر به جمی در هنگ کنگ سلام کنم؟

Hello, Jemmy.

I hear you have not been very well.

سلام جمی

شنیدم خیلی خوب نبودی

You have come down.

تو اومدی پایین

You have been ill with the dreaded Luigi.

شما با لوئیجی مخوف بیمار شده اید.

Yes, it still exists.

بله، هنوز هم وجود دارد.

It is still around.

هنوز در اطراف است.

Not everywhere.

نه همه جا.

But yes, there are people

اما بله،

at the moment who are still battling or trying to cut down

در حال حاضر افرادی هستند که هنوز در حال مبارزه یا تلاش برای کاهش

or reduce the numbers of people who are affected by coronavirus.

یا کاهش تعداد افرادی هستند که تحت تأثیر ویروس کرونا هستند.

It is something that has not gone away.

چیزی است که از بین نرفته است.

We are still giving vaccinations in this country.

ما هنوز در این کشور واکسن می زنیم.

We are giving boosters to those who need it, those who are vulnerable.

ما به کسانی که به آن نیاز دارند، کسانی که آسیب پذیر هستند، تقویت می کنیم.

So I suppose in a way you might say that

بنابراین من فکر می کنم به نحوی ممکن است بگویید که

in many parts of the world, corona virus has not gone away at all.

در بسیاری از نقاط جهان، ویروس کرونا به هیچ وجه از بین نرفته است.

In fact, some people are worried that it might come back.

در واقع، برخی از مردم نگران هستند که ممکن است عود کند.

I believe now I might be wrong, but I think at the moment in Italy,

من فکر می کنم اکنون ممکن است اشتباه کنم، اما فکر می کنم در حال حاضر در ایتالیا،

they are now demanding that

آنها اکنون از مردم می خواهند که

people wear masks again for a short time.

برای مدت کوتاهی دوباره ماسک بزنند.

Is that true? Is it true?

آیا این درست است؟ آیا حقیقت دارد؟

So this is something that I read yesterday.

پس این چیزی است که دیروز خواندم.

But you know what it is?

اما میدونی چیه؟

You know what it's like these days.

میدونی این روزا چطوره

You see something, you read a news article, especially on the Internet,

شما چیزی را می بینید، یک مطلب خبری را می خوانید، مخصوصاً در اینترنت،

and maybe it's true, maybe it's false, maybe it is real.

شاید درست باشد، شاید دروغ باشد، شاید هم واقعی باشد.

Maybe it is untrue.

شاید خلاف واقع باشد.

But that's what I heard anyway.

اما به هر حال این چیزی است که من شنیدم.

So I hope you're feeling much better.

پس امیدوارم حالتون خیلی بهتر باشه

Jemmy, After your brush with COVID, if you have a brush with something,

جمی، بعد از مسواک زدن با کووید، اگر با چیزی مسواک می‌زنید،

it means you experience that thing

به این معنی است که آن چیز را تجربه کرده‌اید

or you come very near to experiencing it.

یا به تجربه آن بسیار نزدیک شده‌اید.

So if you have a brush with something,

بنابراین اگر چیزی را دوست دارید، به این

it means you come very close to it or maybe you experience it

معنی است که خیلی به آن نزدیک شده اید یا شاید آن را

for real.

به طور واقعی تجربه کنید.

You have a brush with a serious illness.

شما یک برس با یک بیماری جدی دارید.

We often say that a person might have a brush with the law.

ما اغلب می گوییم که ممکن است یک نفر با قانون برخورد کند.

If you have a brush with the law, it means you have been in trouble with the police.

اگر با قانون برخورد می کنید، به این معنی است که با پلیس به مشکل خورده اید.

Maybe you've been arrested or detained,

شاید شما دستگیر یا بازداشت شده باشید،

but that, as they say,

اما این، همانطور که می گویند، ظاهراً

may be another story entirely,

ممکن است داستان دیگری باشد

apparently.

.

No, it is not happening.

نه، این اتفاق نمی افتد.

People are not wearing masks in Italy.

مردم در ایتالیا از ماسک استفاده نمی کنند.

So there you go.

بنابراین شما بروید. می

You see, sometimes if you want the real truth,

بینید، گاهی اگر حقیقت واقعی را می خواهید،

if you want the news as it really is,

اگر اخبار را همانطور که هست می خواهید،

sometimes you have to get that information

گاهی اوقات باید آن اطلاعات را

straight from the horse's mouth.

مستقیماً از دهان اسب دریافت کنید.

So with that, thank you very much, Francesca, for telling me.

بنابراین، از شما بسیار سپاسگزارم، فرانچسکا، که به من گفتید.

Hello, also to Palmira.

سلام، همچنین به پالمیرا.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

Claudia?

کلودیا؟

Oh, Claudia, what's cooking?

اوه، کلودیا، چه آشپزی؟

Claudia, what have you got in your part?

کلودیا، چه کاری در کار خود دارید؟

What's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia Is it something spicy and hot?

کلودیا چیزی تند و تند است؟

Well, is it?

خوب است؟ به

Tell us what you're cooking today.

ما بگویید امروز چه می‌پزید.

And it would be very nice to

و بسیار خوب خواهد بود که

maybe share it with you.

شاید آن را با شما به اشتراک بگذارم.

To be honest with you, it would be very nice.

اگر با شما صادق باشم، خیلی خوب خواهد بود.

Very nice indeed. Rosa is here.

خیلی قشنگه واقعا رزا اینجاست

Also. We have Franco.

همچنین. ما فرانکو را داریم.

Hello, Franco.

سلام فرانکو

Franco, I believe you will be joining us in Paris.

فرانکو، من معتقدم که تو در پاریس به ما ملحق خواهی شد.

Is that true?

آیا این درست است؟

I'm excited.

من هیجان زده هستم.

I really am.

من واقعا هستم.

Well, you also have. Who else is here?

خب تو هم داری کی دیگه اینجاست؟

I don't want to forget anyone.

من نمی خواهم کسی را فراموش کنم.

Oh, Lily is here. Lily

اوه لیلی اینجاست لیلی

is here as well.

هم اینجاست

Intelligent is here.

هوشمند اینجاست

That is very nice.

این خیلی خوبه

Very nice to see you.

خیلی خوشحالم از دیدنت

Who else is here as well?

کی دیگه اینجا هم هست؟

Before my voice completely stops working.

قبل از اینکه صدای من کاملاً از کار بیفتد.

You, Dom.

تو، دام

Hello, you Dom, The old man in Bangkok.

سلام، تو دام، پیرمرد در بانکوک.

Hello to you.

درود بر تو.

And it's nice to see you here as well as you can see behind me,

و خوشحالم که شما را در اینجا می بینم و همچنین می توانید پشت سر من را ببینید،

everything is looking rather nice and colourful because spring is definitely here.

همه چیز نسبتاً زیبا و رنگارنگ به نظر می رسد زیرا بهار قطعاً اینجاست.

I think it would be fair to say that we are coming towards the end of spring

من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم به پایان بهار می رسیم

and we are slowly heading towards summertime.

و کم کم به سمت تابستان پیش می رویم. آیا

Are you excited for the summer months?

برای ماه های تابستان هیجان زده اید؟

I know I am.

میدانم که هستم.

So apologies for my throat.

پس برای گلویم معذرت می خواهم.

I am sorry if I sound a little croaky today,

متاسفم اگر امروز کمی غرغر می کنم،

but I am suffering slightly from hay fever.

اما کمی از تب یونجه رنج می برم.

Unfortunately, there is a lot of strange things happening in the air.

متأسفانه اتفاقات عجیب و غریب زیادی در هوا رخ می دهد.

Oh, apparently Claudia has orange cake

اوه، ظاهرا کلودیا کیک پرتقالی

in the oven.

در فر دارد.

All I can say

تنها چیزی که می توانم بگویم

is I would like

این است که دوست دارم

to have

a slice of your orange cake.

یک تکه از کیک پرتقالی شما را بخورم.

One of my most favourite flavours besides mint.

یکی از طعم های مورد علاقه من به جز نعنا.

I like mint, but I also like orange.

من نعناع را دوست دارم، اما پرتقال را هم دوست دارم.

So anything that has the flavour of orange,

بنابراین هر چیزی که طعم پرتقال را داشته باشد،

I absolutely love, especially chocolate orange.

من کاملاً دوست دارم، به خصوص پرتقال شکلاتی.

The combination of chocolate and orange together is absolutely amazing.

ترکیب شکلات و پرتقال با هم کاملا شگفت انگیز است.

The only problem is I can't eat it at the moment

تنها مشکلم اینه که فعلا نمیتونم بخورمش

because I am losing weight, unfortunately.

چون دارم لاغر میشم متاسفانه.

So Jemmy has been suffering from high temperatures

بنابراین جیمی از درجه حرارت بالا و همچنین گلودرد رنج می برد

and also a sore throat

and it went on for

و

around about 11 days.

حدود 11 روز ادامه داشت.

It's not very good.

خیلی خوب نیست

I remember when I had COVID last year, I caught COVID and I caught it for Mr.

یادم می‌آید سال گذشته وقتی کووید گرفتم، کووید را گرفتم و برای آقای

Steve. Can you believe that? I did. It's true.

استیو گرفتم. آیا می توانید آن را باور کنید؟ من کردم. درسته.

I caught it from Steve and

من آن را از استیو گرفتم و

I was ill for two weeks.

دو هفته بیمار بودم.

It took me two weeks to recover from COVID last year.

دو هفته طول کشید تا از کووید سال گذشته بهبودی پیدا کنم.

I do not recommend it to anyone.

من آن را به کسی توصیه نمی کنم.

Mr. Steve will be with us in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

Yes, we do have Steve here.

بله، ما استیو را اینجا داریم.

Oh, by the way, the farmer, the farmer was in the field

آه، به هر حال، کشاورز، کشاورز دیروز در مزرعه

at the back of the house yesterday,

پشت خانه بود،

which got me very excited because whenever the farmer appears

که من را بسیار هیجان زده کرد، زیرا هر زمان که کشاورز

at the back of the house, that normally means

در پشت خانه ظاهر می شود، به طور معمول به این معنی است

that there will be animals coming soon.

که به زودی حیواناتی خواهند بود. .

So hopefully we are going to get some animals

بنابراین امیدواریم که ما چند حیوان

at the back of the house, maybe some sheep,

در پشت خانه، شاید چند گوسفند،

maybe some lovely lambs,

شاید چند بره دوست داشتنی،

or perhaps some cows.

یا شاید چند گاو داشته باشیم.

Who knows?

چه کسی می داند؟

Okeydokey, we are back.

Okeydokey، ما برگشتیم.

Everyone as Mr.

هر کس به عنوان آقای

Steve gets himself into position.

استیو خودش را در موقعیتی قرار می دهد.

Yes, he is coming up any second now.

بله، او در حال حاضر هر ثانیه بالا می آید.

Now we are back talking.

الان برگشتیم حرف میزنیم

Hello to everybody.

سلام به همه

It's myself and him.

من و او هستم.

The other guy, the other one

آن پسر، آن دیگری

that everyone loves to talk about,

که همه دوست دارند در موردش صحبت کنند، اینطور

do they?

They do, apparently. Hello, everyone.

نیست؟

آنها ظاهراً دارند. سلام به همه

I'm Mr. Steve.

من آقای استیو هستم.

If you don't already know, most of you do, of course.

اگر از قبل نمی دانید، البته اکثر شما می دانید.

And I'm here with the the delightful Mr.

و من روز یکشنبه با آقای دانکن لذت بخش

Duncan on Sunday for this world of English.

برای این دنیای انگلیسی اینجا هستم.

And what have we been doing this weekend, Mr.

و آقای دانکن این آخر هفته چه کار کرده ایم

Duncan? I know what I did last night.

؟ میدونم دیشب چیکار کردم

What do you do last night?

دیشب چیکار میکنی؟

I went to see a show, so I didn't go because I didn't want to Mr.

من برای دیدن یک نمایش رفتم، بنابراین نرفتم چون نمی‌خواستم آقای

Duncan didn't want to go to see this amateur dramatic show. Yes.

دانکن نمی‌خواست برای دیدن این نمایش آماتوری دراماتیک برود. آره.

And the reason is because the theme of the show

و دلیل آن این است که موضوع نمایش

was something that I had absolutely no interest in.

چیزی بود که من مطلقاً هیچ علاقه ای به آن نداشتم.

And this is something this there is

و این چیزی است که اینجا وجود دارد

it is interesting because there are certain things that come along, maybe cartoon characters

جالب است زیرا چیزهای خاصی وجود دارد، شاید شخصیت های کارتونی

or maybe stories or certain movies

یا شاید داستان ها یا فیلم های خاصی

that that everyone seems interested in.

که به نظر می رسد همه به آن علاقه دارند.

But for some reason, you yourself, you have no interest in it whatsoever.

اما به دلایلی، خود شما، هیچ علاقه ای به آن ندارید.

And this particular theme

و این موضوع خاص

of the show that you went to see last night

برنامه ای که دیشب برای دیدنش رفتید

is something I have no interest in whatsoever.

چیزی است که من هیچ علاقه ای به آن ندارم.

What was it, Steve?

چی بود استیو؟

It was called Shrek the Musical.

اسمش شرک موزیکال بود.

Shrek.

شرک

And I would normally you see that wouldn't appealed to me because I didn't particularly

و من معمولاً می بینید که برای من جذابیتی ندارد زیرا من به طور خاص به

I didn't really go for those types of that genre genre.

دنبال آن نوع از آن ژانر نبودم.

Yeah, a category of absurd and such as?

آره یک دسته پوچ و از این قبیل؟

Well, it's just it's a cartoon, isn't it?

خوب، این فقط یک کارتون است، اینطور نیست؟

Well, it's animation. Animation, animation.

خب این انیمیشنه انیمیشن، انیمیشن.

But the reason I went, of course, is because in the drum circles, which are

اما دلیل اینکه من رفتم، البته، این است که در دایره های طبل، که به این

which means there are lots of different amateur dramatic groups operating in the West Midlands area.

معنی است که تعداد زیادی گروه های نمایشی آماتور مختلف در منطقه وست میدلندز فعالیت می کنند.

And you tend to know people in shows

و شما تمایل دارید که افراد را در نمایش ها بشناسید

and they know you and you all go to watch each other's shows to support,

و آنها شما را می شناسند و همه برای حمایت از یکدیگر به تماشای برنامه های یکدیگر می روید

to support each other, because they have to sell tickets and things like that.

، زیرا آنها مجبورند بلیط و چیزهایی از این قبیل بفروشند.

It's the only audience anyone has.

این تنها مخاطبی است که هر کسی دارد.

They all of the audiences are just people from the other groups.

همه آنها فقط افرادی از گروه های دیگر هستند.

Well, that's not strictly true.

خوب، این کاملاً درست نیست.

It's friends of the people who are in the productions, and if it's something that's got children in it,

این دوستان مردمی هستند که در تولیدات حضور دارند، و اگر چیزی باشد که بچه‌ها را در آن مشغول کند،

then the parents will go and their friends and grandmothers and all that sort of thing.

آن‌وقت والدین و دوستان و مادربزرگ‌هایشان و این‌جور چیزها می‌روند.

So people will go.

بنابراین مردم خواهند رفت.

The reason why I did not go is because I have no interest and I hunt.

دلیل نرفتم این است که علاقه ای ندارم و شکار می کنم.

I had a horrible feeling that I would not enjoy the show.

احساس وحشتناکی داشتم که از نمایش لذت نخواهم برد.

And Mr.

Steve came back last night and said, Duncan,

و آقای

استیو دیشب برگشت و گفت، دانکن،

you would not enjoy that show.

تو از آن نمایش لذت نخواهی برد.

Well, you see what sweeten the deal for me if you say something, sweeten the deal,

خوب، می بینید که چه چیزی معامله را برای من شیرین می کند اگر چیزی بگویید، معامله را شیرین کنید،

it means you don't really want to do something, but somebody gives you some incentive.

یعنی واقعا نمی خواهید کاری را انجام دهید، اما یکی به شما انگیزه می دهد.

Yeah, it's going to give you a good reason to do it. Yeah.

بله، دلیل خوبی برای انجام آن به شما خواهد داد. آره

So this reason is what sweeten the deal for me was that we were going to have a curry.

بنابراین این دلیلی است که معامله را برای من شیرین کرد این بود که قرار بود کاری داشته باشیم.

I was going with a friend of mine and he said, Well, why don't we go for a curry first?

من با یکی از دوستانم می رفتم که او گفت: خوب، چرا اول نریم کاری؟

So we asked Curry,

بنابراین ما از کاری پرسیدیم،

but I've got to sit and endure 3 hours of Shrek.

اما من باید بنشینم و 3 ساعت شرک را تحمل کنم.

I actually it was a very, very good production.

من در واقع یک تولید بسیار بسیار خوب بود.

I mean, I you know, the story was a bit not for me, but it was looking at it

منظورم این است که می‌دانید، داستان کمی برای من نبود، اما از این منظر به آن نگاه می‌کردم که

from the perspective of seeing

ببینم یک

what another amateur dramatic group can do.

گروه نمایشی آماتور دیگری چه کاری می‌تواند انجام دهد.

It was very good.

خیلی خوب بود.

So I can't knock them for that.

بنابراین من نمی توانم آنها را به خاطر آن در بزنم.

But technically, you do have to say that because then if if you

اما از نظر فنی، شما باید این را بگویید، زیرا اگر

if you make a critical remark about their show, that means they won't come to see your show.

اظهار نظر انتقادی در مورد برنامه آنها داشته باشید، به این معنی است که آنها برای دیدن برنامه شما نمی آیند.

So when you are in a show, they won't come.

بنابراین وقتی در یک نمایش هستید، آنها نمی آیند.

So everyone has to go to each other's shows because if you don't,

بنابراین همه باید به برنامه های یکدیگر بروند، زیرا اگر این کار را نکنید،

well, first of all, the

اول از همه،

there will only be half of the audience there.

فقط نیمی از مخاطبان آنجا خواهند بود.

But also because sometimes the shows well,

اما همچنین به دلیل اینکه گاهی اوقات نمایش ها خوب است،

I have no interest in Shrek, I will be honest with you.

من هیچ علاقه ای به شرک ندارم، با شما صادق خواهم بود.

I always think of it as a kids thing, which it is, really.

من همیشه به آن به عنوان یک چیز کودکانه فکر می کنم، که واقعاً همینطور است.

But it is.

اما آن است.

But they did sort of give it to an adult anyway. Yes.

اما آنها به هر حال آن را به یک بزرگسال دادند. آره.

Intelligent says I feel the same about Star Wars Little. Yes.

اینتلیجنت می‌گوید من هم همین احساس را در مورد Star Wars Little دارم. آره.

Well, yes, I'm just going by the name of just saying hello to them.

خب، بله، من فقط به آنها سلام می کنم.

Okay.

باشه.

So yes, So some you know, I like we like Star Wars,

بنابراین بله، پس برخی می دانید، من دوست دارم جنگ ستارگان را دوست داشته باشیم،

but I mean, we went to see what was up when we went to see last year.

اما منظورم این است که ما رفتیم تا ببینیم چه خبر است که سال گذشته برای دیدن رفتیم.

Last year, we didn't get to see this year we went to see Bond,

سال گذشته، ما نتوانستیم امسال را ببینیم، ما برای دیدن باند رفتیم،

which is again, sort of kids themed show,

که باز هم نمایشی با مضمون کودکانه است،

but which normally wouldn't appeal to us.

اما معمولاً برای ما جذاب نیست.

But we went anyway.

اما به هر حال رفتیم.

Peter Pan. Peter Pan, That's it. We went to see that.

پیتر پن. پیتر پن، همین. رفتیم که ببینیم

Yeah, I bet again a curry beforehand.

بله، من دوباره یک کاری از قبل شرط می بندم.

So that's sweetened the deal. Okay again.

بنابراین این معامله شیرین شده است. باشه دوباره

But I do £20 a ticket for an amateur show that was very expensive.

اما من برای یک نمایش آماتور که بسیار گران بود، بلیط 20 پوندی می کنم .

But the thing is I don't think grown men

اما موضوع این است که من فکر نمی‌کنم مردان بالغ

should be going to see children's shows because it's really odd.

باید برنامه‌های کودکانه را ببینند، زیرا واقعاً عجیب است.

But it's a family show.

اما این یک نمایش خانوادگی است.

I would I would describe it as a family show.

من آن را به عنوان یک نمایش خانوادگی توصیف می کنم.

So it was section.

پس بخش بود.

What they did was different to the film.

کاری که آنها انجام دادند با فیلم متفاوت بود.

It's just a bit weird, that's all. I do think it's weird.

فقط کمی عجیب است، همین. به نظر من عجیب است

Just, you know, I do.

فقط، می دانید، من انجام می دهم.

I went, as I say, to support

من به قول خودم رفتم برای حمایت از

a friend,

یک دوست،

to go along with a friend, have a night out, which is a nice night out, to be honest.

برای همراهی با یک دوست، یک شب بیرون رفتن، راستش را بخواهید شب خوبی است.

Seeing a children's show.

دیدن یک نمایش کودک.

Well, it was a family show, family themed show, Shrek.

خب، این یک نمایش خانوادگی بود، نمایشی با موضوع خانوادگی، شرک.

There's no doubt that the characters that were being portrayed weren't

شکی نیست که شخصیت‌هایی که به تصویر کشیده می‌شوند، با

really anger that much children, judging by some of the dialogue.

قضاوت بر اساس برخی از دیالوگ‌ها، واقعاً آنقدر بچه‌ها خشمگین نبودند.

Well, if I remember rightly, I think Shrek, the films,

خب، اگر درست یادم باشد، فکر می‌کنم شرک، فیلم‌ها،

I think there's been about five or six of them now, and all of them I've never seen.

فکر می‌کنم الان حدوداً پنج یا شش فیلم از آن‌ها ساخته شده‌اند و همه‌شان را هرگز ندیده‌ام.

I saw a bit of the first one and I had no interest straightaway.

من کمی از اولی را دیدم و بلافاصله علاقه ای نداشتم. می‌دانستم

I knew that that I would never watch

که دیگر

anything to do with Shrek ever again.

هرگز چیزی را که با شرک مرتبط باشد تماشا نخواهم کرد.

But I think it does have some adult jokes as well, you see.

اما من فکر می‌کنم که شوخی‌های بزرگسالان نیز دارد .

So I think it does it does cater to children,

بنابراین فکر می‌کنم به کودکان و

but also older people as well because of some of the humour.

همچنین افراد مسن‌تر نیز به دلیل برخی شوخ طبعی‌ها این کار را انجام می‌دهد.

And of course, it's been adapted in a musical form.

و البته، در قالب موسیقی اقتباس شده است.

Yes. So you've you've got the music there, although I didn't really like the music

آره. بنابراین شما باید موسیقی را در آنجا داشته باشید، اگرچه من واقعاً موسیقی را دوست نداشتم

because it was all sort of R&B themed music, which I'm not a fan of.

زیرا همه نوع موسیقی با مضمون R&B بود که من طرفدار آن نیستم.

But anyway, let's enough of that. Mr. Duncan's really boring.

اما به هر حال، به این بسنده کنیم. آقای دانکن واقعا کسل کننده است.

Everybody continues.

همه ادامه می دهند.

We've got more important things to talk about because we have an important event occurring next weekend.

ما چیزهای مهم تری برای صحبت داریم زیرا یک رویداد مهم در آخر هفته آینده داریم.

We have the coronation and he will be crowned

ما تاجگذاری را داریم و او تاج

the king of everyone here in the UK.

پادشاهی همه را اینجا در بریتانیا خواهد گذاشت.

Of course, King Charles will become king

البته شاه چارلز هفته آینده شاه چارلز می شود،

Charles next week, Second, third, or is it third?

دوم، سوم، یا سوم است؟

It's definitely the third. Okay.

قطعا سومی است. باشه.

Definitely not the second.

قطعا دومی نیست.

I don't think that he came to a very good end.

من فکر نمی کنم که او به پایان خیلی خوبی رسید.

The second one.

دوم.

So we're going to try again with the third one.

بنابراین ما می خواهیم دوباره با سومین تلاش کنیم.

The third.

سومین.

Charles, We'll see if he gets to keep his head

چارلز، خواهیم دید که آیا او می تواند سر خود را حفظ کند

and for how long.

و برای چه مدت.

So that's happening next year.

بنابراین این اتفاق در سال آینده رخ می دهد.

Oh, yes. So exciting.

آه بله. بسیار مهیج.

I what are we are we planning to do some kind of

می‌دانید که ما قصد داریم

you know, we're going to go out and film what's going on locally is doing well.

چه کاری انجام دهیم.

There's something happening in much Wenlock, so we might be doing a livestream

در بسیاری از Wenlock اتفاقی در حال رخ دادن است، بنابراین ممکن است ما یک پخش زنده انجام دهیم

or we might just do some filming and show it next Sunday.

یا ممکن است فقط کمی فیلمبرداری کنیم و یکشنبه آینده آن را نشان دهیم.

So we will be with you next Sunday, but we might also be with you live on Saturday.

بنابراین یکشنبه آینده با شما خواهیم بود، اما ممکن است شنبه نیز به صورت زنده با شما باشیم.

So we're going into the local town

بنابراین ما به شهر محلی می رویم

to see what is happening.

تا ببینیم چه اتفاقی می افتد.

I've got a mock coronation going on, Do you think?

من یک تاج گذاری ساختگی دارم، به نظر شما؟

Because at what time is the actual coronation taking place?

زیرا تاج گذاری واقعی در چه زمانی انجام می شود؟

I think it's in the afternoon. Oh, right.

فکر کنم بعد از ظهر باشه درسته.

So we need to go in the morning and then come back so that we can watch it live on television.

بنابراین باید صبح برویم و سپس برگردیم تا بتوانیم آن را به صورت زنده از تلویزیون تماشا کنیم.

And I won't be Ira because it's just an event.

و من ایرا نخواهم بود چون این فقط یک رویداد است.

So I should watch it from the historic point of view.

بنابراین من باید آن را از منظر تاریخی تماشا کنم.

So this is where Mr.

بنابراین این جایی است که آقای

Steve and myself differ slightly.

استیو و من کمی با هم تفاوت داریم.

I don't have much interest in it, but Mr.

من علاقه زیادی به آن ندارم، اما آقای

Steve wants to see it as as a historical moment of time, which we will never see again.

استیو می خواهد آن را به عنوان یک لحظه تاریخی از زمان ببیند که دیگر هرگز نخواهیم دید.

It's like the funeral I like to watch.

مثل مراسم تشییع جنازه ای است که دوست دارم تماشا کنم.

Do you like to watch the Queen's funeral?

آیا دوست دارید مراسم خاکسپاری ملکه را تماشا کنید؟

Did you enjoy that? I did enjoy that, actually.

آیا از آن لذت بردید؟ من از آن لذت بردم، در واقع.

I like the sort of pageantry and the and the

من از نوع مجلل و مجلل و

and the pomp and circumstance and everything that goes with a royal event.

شکوه و شرایط و هر چیزی که با یک رویداد سلطنتی همراه است را دوست دارم.

What was your favourite part of the political what was your favourite part of the funeral?

بخش سیاسی مورد علاقه شما کدام بخش از مراسم تشییع جنازه بود؟

I'm not sure, actually.

من مطمئن نیستم، در واقع.

Mr. Duncan Music, I think it's always the music with me.

آقای دانکن موزیک، فکر می کنم این موسیقی همیشه همراه من است.

Yes, the choice of music and the the singing

بله، انتخاب موسیقی و آواز

was wonderful

فوق العاده بود

and I like a good choir.

و من یک گروه کر خوب را دوست دارم.

Mr. Duncan, as you well know.

آقای دانکن، همانطور که می دانید.

And I thought that was pretty.

و من فکر کردم که زیبا بود.

The music's always the music for me. It's always the music.

موسیقی همیشه برای من موسیقی است. این همیشه موسیقی است.

Yes. Okay.

آره. باشه.

That I think we're sort of proud to be British Army.

من فکر می کنم ما به نوعی به ارتش بریتانیا بودن افتخار می کنیم.

You always feel a little proud in in your own country.

شما همیشه در کشور خود کمی احساس غرور می کنید.

When when something like this happens, though, there is very little to be proud of at the moment.

هر چند وقتی چنین اتفاقی می‌افتد، در حال حاضر نمی‌توان به آن افتخار کرد.

Even this country, we are basically the laughing stock of the world.

حتی این کشور، ما اساساً مایه خنده جهان هستیم.

So you don't like Shrek and you don't like to watch anything to do with the royal family?

پس شرک را دوست ندارید و دوست ندارید چیزی را که مربوط به خانواده سلطنتی است تماشا کنید؟

Well, I wonder if they're linked in some way.

خوب، من نمی دانم که آیا آنها به نوعی به هم مرتبط هستند.

Well, they both have a large ogre,

خوب، هر دوی آنها یک غول بزرگ دارند،

and that's all saying.

و این همه حرف زدن است.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

Well, apparently next week there is there is a big part

خب، ظاهراً هفته آینده بخش بزرگی

of next week's event that is very special.

از رویداد هفته آینده وجود دارد که بسیار خاص است.

Steve,

استیو،

I don't know if you've heard about this, but there is one thing,

نمی‌دانم درباره این موضوع شنیده‌اید یا نه، اما یک چیز وجود دارد،

one part of next week's coronation that is really important.

بخشی از تاجگذاری هفته آینده که واقعاً مهم است.

And a lot of people have been worried about they have they been really worried about it.

و بسیاری از مردم نگران این موضوع بوده اند که واقعاً نگران آن بوده اند.

And that thing is that can you see it is a break.

و این چیزی است که می توانید ببینید که یک استراحت است.

He looks like a giant brick, but it isn't.

او شبیه یک آجر غول پیکر است، اما اینطور نیست.

It is something called the Stone of Destiny.

چیزی به نام سنگ سرنوشت است.

Yes, it is. That is it.

بله همینطور است. همین است.

And apparently the monarch, the new monarch, before they can be crowned,

و ظاهراً پادشاه، پادشاه جدید، قبل از اینکه تاجگذاری کنند،

they have to kneel on that.

باید در برابر آن زانو بزنند.

It doesn't look very comfortable, does it?

خیلی راحت به نظر نمی رسد، اینطور است؟

I think. Padded.

من فکر می کنم. پر شده.

No, I think you have to you have to kneel on it

نه، من فکر می کنم که شما باید در مقابل آن زانو بزنید

and you have to pledge your allegiance to the country

و باید با کشور

and all its subjects so that that is a real thing.

و همه اتباع آن بیعت کنید تا این یک امر واقعی باشد.

By the way, I know it sounds like something from Lord of the Rings, but it isn't.

به هر حال، می دانم که به نظر چیزی از ارباب حلقه ها می رسد، اما اینطور نیست.

It's a real thing.

این یک چیز واقعی است.

This is one of the reasons why sometimes other countries

این یکی از دلایلی است که گاهی اوقات کشورهای دیگر

like to have a little laugh at us because we have things like the Stone of Destiny.

دوست دارند کمی به ما بخندند زیرا ما چیزهایی مانند سنگ سرنوشت داریم.

Well, they're probably jealous because they haven't got a stone of destiny.

خوب، آنها احتمالاً حسادت می کنند، زیرا آنها سنگ سرنوشت ندارند.

So they laugh and pretend that they're laughing, that actually

بنابراین آنها می خندند و وانمود می کنند که دارند می خندند، در واقع

they wish they'd got that history going back over a thousand years.

آرزو می کنند که ای کاش آن تاریخ به بیش از هزار سال قبل برمی گشت.

And, you know,

و، می دانید،

it's it's to do with history and it's to do with

این مربوط به تاریخ است و به

a sense of belonging.

احساس تعلق دارد.

Well, course there was a round we could see because this lives in Scotland

خوب، البته یک دور وجود داشت که می‌توانستیم ببینیم، زیرا این در اسکاتلند زندگی می‌کند

and you know, at the moment relationships between

و می‌دانید، در حال حاضر روابط بین

England and Scotland are not very good at.

انگلیس و اسکاتلند خیلی خوب نیست.

The moment you might say that they are slightly

لحظه ای که ممکن است بگویید که آنها کمی

tense, let's just say.

تنش دارند، فقط بگوییم.

So they had to bring this all the way from Scotland,

بنابراین آنها مجبور شدند این را از اسکاتلند بیاورند،

but it will be there next.

اما بعداً وجود خواهد داشت.

King Charles will be kneeling and he will be saying,

شاه چارلز زانو زده و خواهد گفت،

I swear to take care of everyone

سوگند می خورم که مراقب همه کسانی باشم

who lives up and down the UK.

که در بالا و پایین بریتانیا زندگی می کنند.

Yeah, you'll have to watch it to see the full.

بله، برای دیدن کامل باید آن را تماشا کنید.

I'm sure it will be watched millions, if not billions, around the world.

من مطمئن هستم که میلیون ها، اگر نگوییم میلیاردها، در سراسر جهان تماشا خواهد شد.

However,

با این حال،

there is something else and you might not have heard about this, Steve, so we will just move that away.

چیز دیگری وجود دارد و شما ممکن است در مورد آن چیزی نشنیده باشید، استیو، بنابراین ما فقط آن را حذف می کنیم.

That's out of Africa.

اون خارج از آفریقا

Go, go, go.

برو برو برو.

I say, AlphaGo, it's the stone of destiny is going

من می گویم، AlphaGo، این سنگ سرنوشت است که به عقب برمی گردد

back, waiting for King Charles to kneel upon it.

، منتظر است تا شاه چارلز روی آن زانو بزند.

But apparently, if we are watching next week,

اما ظاهراً اگر هفته آینده تماشا کنیم،

you know, you won't believe this.

می دانید که این را باور نخواهید کرد. به

We are all being told

همه ما می گویند

that if we watch the coronation next week, we must all swear

که اگر هفته آینده مراسم تاج گذاری را تماشا کنیم، همه باید

an oath in front of our television screens.

جلوی صفحه تلویزیونمان سوگند یاد کنیم.

So apparently during the service, during the ceremony,

بنابراین ظاهراً در طول مراسم، در طول مراسم،

they are going to ask everyone around the UK

آنها قرار است از همه در سراسر بریتانیا بپرسند

if they swear allegiance to the king.

که آیا آنها با پادشاه بیعت می کنند یا خیر.

And we are all supposed to say

و قرار است همه ما

in our living rooms in front of the television.

در اتاق نشیمن خود جلوی تلویزیون بگوییم.

We are all supposed to say, I do, I do.

همه ما قرار است بگوییم، انجام می دهم، انجام می دهم.

I swear allegiance.

بیعت می کنم.

So will you be doing that?

پس آیا این کار را انجام خواهید داد؟

Probably not, because I think that's a bit silly, but it's true that that's what they're actually doing.

احتمالاً نه، چون فکر می‌کنم کمی احمقانه است، اما درست است که آنها در واقع این کار را انجام می‌دهند.

Probably won't be doing that.

احتمالاً این کار را نخواهد کرد.

Isn't that strange?

این عجیب نیست؟

But of course, if you I don't know if they still do that,

اما البته، اگر نمی‌دانم هنوز هم این کار را می‌کنند یا نه،

but if you want to become a British citizen,

اما اگر می‌خواهید شهروند بریتانیا شوید،

you have to swear allegiance to the crown.

باید با تاج و تخت وفاداری خود سوگند یاد کنید.

Or because I remember I don't know if they still do that, but they certainly did

یا چون یادم می‌آید نمی‌دانم هنوز هم این کار را می‌کنند یا نه، اما مطمئناً

sort of 20 years ago.

20 سال پیش انجام می‌دادند.

Somebody I used to work with was born in Malaysia

شخصی که قبلاً با او کار می کردم در مالزی به دنیا آمد

and she became a British national,

و تابعیت انگلیس شد،

got a British passport, right to live and work here.

پاسپورت انگلیسی گرفت و حق زندگی و کار در اینجا را داشت.

And she part of the process was she had to swear allegiance to the queen at the time.

و او بخشی از فرآیند این بود که باید با ملکه در آن زمان بیعت می کرد.

Well, I think that's normal in that sense, because you all kind of you

خوب، من فکر می کنم که از این نظر طبیعی است، زیرا همه شما به

all kind of putting yourself in a situation where you are having to prove

نوعی خود را در موقعیتی قرار می دهید که باید ثابت کنید

that you want to

که می خواهید

stay or you want to live in a particular country.

بمانید یا می خواهید در یک کشور خاص زندگی کنید.

I think the same thing happens in the United States.

من فکر می کنم همین اتفاق در ایالات متحده می افتد.

You have to pledge allegiance to the flag, to the

شما باید با پرچم، با

the actual US flag, the stars and stripes.

پرچم واقعی ایالات متحده، ستاره ها و راه راه ها وفاداری کنید.

So I think there is a similar thing.

بنابراین من فکر می کنم چیزی مشابه وجود دارد.

But I think you're right, Steve.

اما من فکر می کنم حق با شماست استیو.

I think you do have to do that.

من فکر می کنم شما باید این کار را انجام دهید.

You have to pledge allegiance.

باید بیعت کنی

So instead of the queen, it will be the king.

بنابراین به جای ملکه، پادشاه خواهد بود.

So if you want to become a UK citizen,

بنابراین اگر می خواهید شهروند انگلستان شوید، می

you want to have your little magic green card.

خواهید گرین کارت جادویی کوچک خود را داشته باشید.

You will have to pledge allegiance.

شما باید بیعت کنید.

You will have to promise to obey and respect the king.

باید قول اطاعت و احترام به پادشاه را بدهید.

How do we feel about the new monarch? Says intelligent?

در مورد پادشاه جدید چه احساسی داریم؟ می گوید باهوش؟ خیلی

Well, fine.

خوب.

I mean, personally, it's not something we've got any any choice in.

منظورم این است که شخصاً این چیزی نیست که ما هیچ انتخابی در آن داشته باشیم.

So it is what it is.

پس همینی که هست.

We can't you know, kings and queens aren't voted in.

نمی‌دانیم، پادشاهان و ملکه‌ها رای داده نمی‌شوند.

It's all to do with succession. Yes.

همه اینها به جانشینی مربوط است. آره.

So five, 500 years ago, you could get rid of them by chopping their heads off.

بنابراین پنج، 500 سال پیش، می‌توانستید با بریدن سرشان از شر آنها خلاص شوید.

So it was very useful.

بنابراین بسیار مفید بود.

But we don't do that anymore.

اما ما دیگر این کار را نمی کنیم.

Yeah.

So, yeah, it's fine.

آره

بنابراین، بله، خوب است.

It is what it is.

همینه که هست.

It doesn't really.

واقعا اینطور نیست.

It's just sort of in the background.

این فقط در پس زمینه است.

It's funny that with having the royal family here, you sort of

خنده دار است که با داشتن خانواده سلطنتی در اینجا،

most people sort of

اکثر مردم به نوعی

approve of it because they like the sort of it's

آن را تایید می کنند، زیرا آنها آن نوع را دوست دارند که گاهی اوقات

you feel a bit proud when you talk about it to other people I think sometimes.

وقتی در مورد آن با افراد دیگری صحبت می کنید، احساس غرور می کنید .

But it doesn't on a day to day basis, it doesn't really have much significance

اما نه به صورت روزانه، بلکه واقعاً

to all those Brits, although the problem is it's all we hear about these at the moment.

برای همه آن بریتانیایی ها اهمیت چندانی ندارد، اگرچه مشکل این است که همه چیزهایی است که در حال حاضر در مورد آنها می شنویم.

There is always something about the royal family, whether it's

همیشه چیزی در مورد خانواده سلطنتی وجود دارد،

whether it's Prince William and Kate

چه شاهزاده ویلیام و کیت باشند، چه

or whether it's Prince Harry and Meghan,

شاهزاده هری و مگان،

or whether it's Prince Andrew and and all of that,

چه شاهزاده اندرو و همه اینها،

Giovanni says,

جیووانی می‌گوید،

Would we be allowed to live stream the coronation?

آیا اجازه داریم مراسم تاجگذاری را به صورت زنده پخش کنیم؟

I don't know how that would work, though.

من نمی دانم که چگونه کار می کند، هر چند.

We would have to be there.

ما باید آنجا می بودیم.

Well, with the television in the background, I think, you know, I think

خوب، با تلویزیون در پس‌زمینه، فکر می‌کنم، می‌دانید، فکر می‌کنم

I think we would definitely get copyright strikes everywhere.

فکر می‌کنم قطعاً در همه جا اعتصابات حق نسخه‌برداری دریافت می‌کنیم.

So we might we might be sent away to the Tower of London.

بنابراین ممکن است ما را به برج لندن بفرستند.

Yes. Maybe beheaded.

آره. شاید سر بریده

Well, I'm in a Gilbert and Sullivan production at the moment called Yeomen of the Guard,

خوب، من در حال حاضر در یک تولید گیلبرت و سالیوان به نام Yeomen of the Guard هستم

which is set in the Tower of London in

که در برج لندن در سال

1870, something probably

1870 اتفاق می‌افتد، چیزی که احتمالاً

so, yeah.

همینطور است، بله.

So maybe that's a bit of a connection there.

بنابراین شاید این ارتباط کمی وجود دارد.

Really. I think there's a connection.

واقعا فکر می کنم ارتباطی وجود دارد.

So what are we doing today, Mr. Duncan?

پس امروز چه کار می کنیم، آقای دانکن؟

Because I have no idea Yes, I've just. Come on.

چون من هیچ ایده ای ندارم بله، من فقط. بیا دیگه.

I didn't hear you preparing anything.

نشنیدم چیزی آماده کردی

In other words, you were paying no attention whatsoever.

به عبارت دیگر، شما به هیچ وجه توجه نمی کردید.

Zero.

Sound like the buzz of not knowing the band reacts to things as they happen.

صفر به

نظر می رسد صدای ندانستن گروه به اتفاقات رخ دهد.

You must be having a very good time then, because you have no clue.

اون موقع حتما خیلی خوش میگذره چون هیچ سرنخی نداری.

Today we are talking about jokes.

امروز در مورد جوک صحبت می کنیم.

Making jokes.

شوخی کردن.

Not necessarily good jokes.

لزوماً شوخی های خوبی نیست.

Not necessarily jokes that are

نه لزوما جوک هایی

that might be described as

که ممکن است به عنوان

good jokes, let's just say.

جوک های خوب توصیف شوند، فقط بگوییم.

So they might not be good jokes.

بنابراین ممکن است شوخی های خوبی نباشند.

So we are looking at that a little bit later on.

بنابراین ما کمی بعد به آن نگاه می کنیم.

Also, we oh, also excitement.

همچنین، ما اوه، همچنین هیجان.

We are playing

ما در حال بازی

Fill in the blanks.

پر کردن جاهای خالی هستیم.

Ooh, that's good. Mr. Duncan.

اوه، این خوب است. آقای دانکن

I look forward to it. I like Phil.

من مشتاقانه منتظر آن هستم. من فیل را دوست دارم.

I like filling in the blanks.

من دوست دارم جاهای خالی را پر کنم.

So we've heard so and I know a lot of well,

بنابراین ما این را شنیده‌ایم و من خیلی خوب می‌دانم،

we know a lot of people like that.

ما افراد زیادی را مانند آن می‌شناسیم.

The buzz of not knowing says intelligent.

وزوز ندانستن می گوید باهوش.

Yes, that's it.

آره همینه.

Of of having to sort of react and think on your feet

از اینکه مجبور هستید یک جورهایی واکنش نشان دهید و روی پای خود فکر کنید

and being thrust into a situation where you have not prepared yourself,

و در موقعیتی قرار بگیرید که خودتان را آماده نکرده باشید،

which I think sometimes that's a useful skill to try and develop, isn't it? Mr.

که به نظر من گاهی اوقات این یک مهارت مفید برای تلاش و توسعه است، اینطور نیست؟ آقای

Duncan Being able to carry on talking and just fill the void

دانکن من می‌توانم به صحبت کردن ادامه دهم و همیشه جای خالی را پر کنم،

all the time,

something I have to do quite often on here You do, particularly when I'm around.

کاری که اغلب در اینجا که شما انجام می‌دهید، انجام می‌دهم، به‌ویژه وقتی در اطراف هستم.

Giovanni asks, Could it be possible to do a live stream from your living room

جیووانی می‌پرسد، آیا می‌توان پس از مراسم تاج‌گذاری، یک پخش زنده از اتاق نشیمن‌تان انجام داد

following the coronation

and maybe commenting on it that I just so know what I was going to say

و شاید در مورد آن نظر داد که می‌دانم چه می‌خواهم بگویم این است که

is I suppose we could be on whilst it's happening and talk about it.

فکر می‌کنم می‌توانیم تا زمانی که این اتفاق می‌افتد در جریان باشیم و در مورد آن صحبت کنیم.

So I suppose if you could watch us on YouTube talking

بنابراین فکر می‌کنم اگر می‌توانستید صحبت‌های ما را در یوتیوب تماشا کنید

and then maybe you could watch the coronation on your television

و سپس می‌توانید مراسم تاج‌گذاری را در تلویزیون خود تماشا کنید

so you could almost have commentary from us.

تا تقریباً بتوانید از ما نظر داشته باشید.

So I think that I do like that idea.

بنابراین فکر می کنم که این ایده را دوست دارم.

So that is something I'm going to think about.

بنابراین این چیزی است که من به آن فکر خواهم کرد. می

We could wait.

توانستیم صبر کنیم.

The trouble is we would descend into sarcasm.

مشکل این است که ما به طعنه فرو می رویم.

Probably it would be a bit like Terry Wogan.

احتمالاً کمی شبیه تری وگان خواهد بود.

Many of us commenting on commenting on the Eurovision Song Contest.

بسیاری از ما در مورد نظر دادن در مورد مسابقه آواز یوروویژن اظهار نظر می کنیم.

Okay, so Eurovision Song Contest, you know,

خوب، پس مسابقه آواز یوروویژن،

you'll all have that probably if you're in Europe, certainly.

مطمئناً اگر در اروپا باشید، همه شما آن را خواهید داشت.

And you probably would, you probably have your own local commentators.

و احتمالاً این کار را خواهید کرد، احتمالاً مفسران محلی خود را دارید.

The one we used to have in the UK was always very sarcastic and cutting about the acts

آهنگی که قبلاً در بریتانیا داشتیم، همیشه در مورد کنش‌ها

and about the whole process of the Eurovision Song Contest, and that's to be quite funny to follow.

و کل روند مسابقه آواز یوروویژن بسیار طعنه‌آمیز و جالب بود، و دنبال کردن آن بسیار خنده‌دار است.

So what I was saying was that we could do the same with the coronation, although of course

بنابراین چیزی که من می‌گفتم این بود که ما می‌توانیم همین کار را با تاج‌گذاری انجام دهیم، البته می‌توانیم در

we could actually ask our viewers

واقع از بینندگان خود بخواهیم که

to swear allegiance to to us.

با ما بیعت کنند.

There might be a lot of swearing taking place, swear allegiance

ممکن است سوگندهای زیادی در حال انجام باشد، به جای پادشاه

to your live English, Mr.

با انگلیسی زنده خود، آقای

Duncan and Mr. Steve

دانکن و آقای استیو وفاداری کنید

instead of the King.

.

Yeah. Yeah, I think we might.

آره بله، من فکر می کنم ما ممکن است.

We might do that. Yes, it's a good idea.

ممکن است این کار را انجام دهیم. بله، ایده خوبی است.

I think I can make you all part of my special group.

فکر می‌کنم می‌توانم همه شما را در گروه ویژه‌ام قرار دهم.

The English addicts.

معتادان انگلیسی

And we will go around putting right

و ما به بررسی

people's bad grammar and spelling mistakes.

اشتباهات غلط گرامر و املایی افراد می پردازیم.

It is an argument Lewis has brought up something that about the monarchy costs,

این بحثی است که لوئیس چیزی را مطرح کرده است که در مورد هزینه های سلطنت، می دانید،

you know, out of our taxpayers have to pay for the monarchy, which is true.

مالیات دهندگان ما باید برای سلطنت بپردازند، که درست است.

We a certain proportion of our taxes go go to fund that.

ما بخش معینی از مالیات‌هایمان صرف تأمین مالی آن می‌شود.

But I think it's some it's just a few pounds a year each.

اما من فکر می کنم برخی از آنها فقط چند پوند در سال است.

I think it's out at the moment though, a few pounds is a lot of money to some people,

من فکر می کنم در حال حاضر تمام شده است ، هر چند چند پوند برای برخی افراد پول زیادی است،

but the counter argument to that is always that the royal family

اما استدلال مخالف آن همیشه این است که خانواده سلطنتی

bring more into the country in terms of visitors and things like that.

از نظر بازدیدکنندگان و چیزهایی از این قبیل، بیشتر وارد کشور می کنند.

So they always say that yes, it costs us money, but in fact,

بنابراین آنها همیشه می گویند که بله، این برای ما هزینه دارد، اما در واقع،

because people come to visit the country, then it puts money back in.

چون مردم برای بازدید از کشور می آیند، پس از آن پول را برمی گرداند.

Yeah.

Although at the moment, apparently because we put a lot of tax,

بله.

اگرچه در حال حاضر، ظاهراً به دلیل اینکه ما مالیات زیادی می‌دهیم،

this government have put a lot of taxation in on,

این دولت مالیات زیادی روی آن گذاشته است، اما می‌دانید

you know why the argument is a load of rubbish

چرا بحث زباله است

because if they bring in a lot of money why don't they just use the money that they bring in

زیرا اگر پول زیادی می‌آورند چرا نمی‌آورند. از پولی که آنها می آورند

to pay for the royal family instead of asking

برای پرداخت هزینه خانواده سلطنتی استفاده کنید، به جای اینکه از

everyone, every person in the country to put money towards it.

همه، هر فرد در کشور بخواهید برای آن پول بگذارد.

So that's always been the one.

پس همیشه همین بوده است.

We're not going to argue about this for that.

ما قرار نیست در این مورد بحث کنیم.

That's always my counter point.

این همیشه نقطه مقابل من است.

What I was saying was that people are being forced to pay a lot more tax.

آنچه من می گفتم این بود که مردم مجبور به پرداخت مالیات بسیار بیشتر هستند.

If you come to the UK now as a visitor on holiday,

اگر اکنون به عنوان یک بازدیدکننده در تعطیلات به انگلستان می آیید،

they've put up the taxes

آنها مالیات را اضافه کرده اند

and apparently is putting people off coming to the UK and they're now going to France

و ظاهراً مردم را از آمدن به بریتانیا معطل می کنند و اکنون به فرانسه

or to Spain or to other places where their taxes are lower.

یا اسپانیا یا جاهایی می روند که مالیات آنها کمتر است. .

And I notice that for us to travel to France in June, guess how much we have to pay in taxes?

و من متوجه شدم که برای سفر ما به فرانسه در ماه ژوئن، حدس بزنید چقدر باید مالیات بپردازیم؟

Oh yeah, probably.

اوه بله، احتمالا

Probably of just sharing them.

احتمالا فقط به اشتراک گذاشتن آنها.

Okay. There was £160 in tax.

باشه. 160 پوند مالیات وجود داشت.

Okay. We had to pay.

باشه. باید پول می دادیم.

You know, that's a lot of money, isn't it?

می دانید، این پول زیادی است، اینطور نیست؟

Just to buy the holiday.

فقط برای خرید تعطیلات

This was taxation imposed by the government on this to buy holidays,

این مالیاتی بود که توسط دولت برای خرید تعطیلات،

the flights and all that sort of thing is all also of taxes involved.

پروازها و همه چیزهایی که شامل مالیات می شود، اعمال کرد.

It was quite a lot of money is spent travelling is I mean you can't

پول زیادی برای سفر خرج شده است، منظورم این است که شما نمی توانید

you can't get on a plane that without having to pay tax because everything is taxed.

بدون پرداخت مالیات سوار هواپیما شوید زیرا همه چیز مالیات دارد.

But my point about the royal family is that if they bring so much money

اما نظر من در مورد خانواده سلطنتی این است که اگر آنها این همه پول را

in just by existing, then that money should pay for them.

فقط با وجود خود به ارمغان بیاورند، پس آن پول باید برای آنها پرداخت شود.

But it is £100 million.

اما 100 میلیون پوند است.

It's going to cost

next Saturday, £100 million.

شنبه آینده 100 میلیون پوند هزینه دارد.

It's going to cost for the coronation next week.

هفته آینده برای تاج گذاری هزینه خواهد داشت.

But they will have sold those rights to to various

اما آنها این حقوق را به

news outlets across the world, probably for more than that, I don't know.

رسانه های خبری مختلف در سراسر جهان فروخته اند، احتمالاً برای بیش از این، من نمی دانم.

So so we should get a tax refund for it

بنابراین،

if they're going to make extra money from that, we should get some tax back.

اگر آنها قصد دارند از این طریق پول بیشتری کسب کنند، باید بازپرداخت مالیات را دریافت کنیم، ما باید مقداری مالیات را پس بگیریم.

I'm being very fair here.

من اینجا خیلی منصف هستم

So I am not just trying to start an argument.

بنابراین من فقط سعی در شروع بحث ندارم.

I'm just I'm just being very fair.

من فقط خیلی منصف هستم.

I think that's very fair thing to do.

من فکر می کنم این کار بسیار منصفانه ای است.

They should say hello, everyone in the United Kingdom because

آنها باید به همه در بریتانیا سلام کنند

because the royal family are making so much money.

زیرا خانواده سلطنتی پول زیادی به دست می آورند.

Now, you have some of your tax back.

اکنون، مقداری از مالیات خود را پس گرفته اید.

You don't have to have all of it.

لازم نیست همه آن را داشته باشید.

But we're being taxed more than at any point in in recorded history.

اما ما بیش از هر نقطه ای از تاریخ ثبت شده مالیات دریافت می کنیم.

Yes, well, that's the point you just making my point for me

بله، خوب، این همان نکته ای است که شما فقط نظر من را

because of the problem about go into that.

به دلیل مشکل در مورد آن بیان کردید.

Right.

درست.

It's just it's going to mentioned Brexit but I won't.

فقط قرار است به برگزیت اشاره شود، اما من نخواهم کرد.

Yes, that's it. Anyway.

آره همینه. به هر حال.

So that's next weekend.

پس آخر هفته آینده است.

You can probably imagine everyone is quite excited about it.

احتمالاً می توانید تصور کنید که همه در مورد آن بسیار هیجان زده هستند.

If I was honest with you, everyone is talking about it.

اگر من با شما صادق باشم، همه در مورد آن صحبت می کنند.

Some people are complaining about it whilst others are very, very excited.

برخی از مردم از آن شکایت دارند در حالی که برخی دیگر بسیار بسیار هیجان زده هستند.

So it should be interesting to see what happens.

بنابراین باید جالب باشد که ببینیم چه اتفاقی می افتد.

Of course we have a big event coming up.

البته ما یک رویداد بزرگ در پیش داریم.

Steve did mention it slightly, so in June

استیو کمی به آن اشاره کرد، بنابراین در ماه ژوئن

we are going to be meeting up in Paris with our little rendezvous

قرار است در پاریس با قرار ملاقات کوچکمان ملاقات کنیم

and I hope if you can make it, I hope you will be there as well.

و امیدوارم اگر بتوانید آن را انجام دهید، امیدوارم که شما نیز آنجا باشید.

You've set up the WhatsApp group, haven't you?

شما گروه واتس اپ را راه اندازی کرده اید، اینطور نیست؟

Yes, Mr. Lincoln, Which is

بله، آقای لینکلن، کاری که

which you do.

شما انجام می دهید.

There's one person you've completely left out of the WhatsApp group and yes,

یک نفر وجود دارد که شما کاملاً از گروه واتس اپ حذف شده اید و بله،

there is like before I mentioned the WhatsApp group, it is not for this, it is for the Paris trip.

مانند قبل از اینکه به گروه واتس اپ اشاره کردم وجود دارد، برای این نیست، برای سفر پاریس است.

So because I've had some complaints already

بنابراین به دلیل اینکه قبلاً شکایت هایی

about the WhatsApp group not being for everyone.

در مورد اینکه گروه WhatsApp برای همه نیست داشتم.

So it's not a it's not a private group, it's not something that's done in secret.

بنابراین این یک گروه خصوصی نیست، چیزی نیست که مخفیانه انجام شود.

It's just because we are using that to arrange the Paris meet up.

فقط به این دلیل است که ما از آن برای ترتیب دادن ملاقات پاریس استفاده می کنیم.

And I haven't included. Mr.

و من درج نکرده ام آقای

Steve Yes, he hasn't.

استیو بله، او این کار را نکرده است.

He hasn't sent me an invite. Can you believe it?

او برای من دعوت نامه نفرستاده است. می تونی باور کنی؟

Have you went to Paris.

پاریس رفتی؟

Goes every everyone's on there.

می رود همه در آنجا هستند.

He was going except Steve.

او به جز استیو می رفت.

So yes, we'll be using that too,

بنابراین بله، ما از آن نیز استفاده خواهیم کرد، می

you know, so that we can contact each other

دانید، تا بتوانیم

when we are in, but mainly for when we are in.

زمانی که در داخل هستیم با یکدیگر تماس بگیریم، اما عمدتاً برای زمانی که در داخل هستیم.

Yes. Okay.

بله. باشه.

So that we can coordinate meet ups and such like

برای اینکه بتوانیم ملاقات‌ها و مواردی از این قبیل را هماهنگ کنیم

and it's going to be fun, but we're going to it's going to be how many are going now?

و سرگرم کننده باشد، اما ما می‌رویم که حالا چند نفر می‌روند؟

Mr. Duncan?

آقای دانکن؟

Well, I'm not going to say okay at the moment because it's

خب، فعلا نمی‌خواهم بگویم خوب، زیرا

still we still have the whole of May, so anything could happen.

هنوز کل ماه می را داریم، بنابراین هر اتفاقی ممکن است بیفتد. قرار

We were going to go by train, but apparently all the train strikers,

بود با قطار برویم، اما ظاهراً همه اعتصاب کنندگان قطار،

all the train workers are striking.

همه کارگران قطار اعتصاب می کنند.

So we have to be careful of that.

پس باید مراقب آن باشیم.

So so I just hope what I'm hoping now is

بنابراین من فقط امیدوارم آنچه اکنون امیدوار هستم این باشد که

all the people that work at the airports don't decide to go on strike.

همه افرادی که در فرودگاه ها کار می کنند تصمیم به اعتصاب نگیرند.

Well, I've read something today that that is exactly what they're planning. Oh,

خوب، امروز چیزی خواندم که دقیقاً همان چیزی است که آنها برنامه ریزی می کنند. اوه،

but I think we'll be safe in June because

اما من فکر می کنم که ما در ماه ژوئن امن خواهیم بود زیرا

it's not the biggest.

این بزرگترین نیست.

They'll wait till the kids are off in July and August before they strike that that's when they can have the

آن‌ها منتظر می‌مانند تا بچه‌ها در ماه ژوئیه و آگوست مرخصی بگیرند و بعد اعتصاب کنند که در آن زمان است که می‌توانند

the most effect was June is one of the most busiest times for travel, if they want to see it.

بیشترین تأثیر را داشته باشند، ژوئن یکی از شلوغ‌ترین زمان‌ها برای سفر است، اگر بخواهند آن را ببینند.

But it's not as busy as July or August.

اما مثل جولای یا آگوست شلوغ نیست.

The fact when the children are off, that's what I already I'm thinking

این واقعیت که وقتی بچه ها تعطیل هستند، این همان چیزی است که من قبلاً فکر می کنم

the day we started, there's bound to be a problem.

روزی که شروع کردیم، حتماً مشکلی وجود دارد.

But it looks as if they're Steve.

اما به نظر می رسد که آنها استیو هستند. به

It looks as if the trouble in Paris is slowly subsiding.

نظر می رسد که دردسر در پاریس کم کم فروکش می کند.

Right.

درست.

So that's good news.

پس این خبر خوبی است.

So it would appear that's all slowly subsiding.

بنابراین به نظر می رسد که همه چیز به آرامی در حال فروکش است.

I think there are still some problems there, but that people are starting to calm down a bit now.

فکر می‌کنم هنوز مشکلاتی وجود دارد، اما مردم اکنون کمی آرام می‌شوند.

So that's it.

So we have that coming up today.

پس همین است.

بنابراین ما امروز آن را داریم.

We are looking at

ما به

ten days of Louis. Yes.

ده روز لویی نگاه می کنیم. آره.

Now we don't pay for as many of the royal family as we used to.

اکنون ما به اندازه گذشته برای خانواده سلطنتی پول نمی دهیم .

It's been cut down dramatically, hasn't it?

به طور چشمگیری کاهش یافته است، اینطور نیست؟

In the past, everyone used to get

در گذشته، همه

used to get a payment from the tax, but it's been considerably shrunk down. Now.

عادت داشتند که از مالیات پرداخت کنند، اما به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. اکنون.

I don't think a lot of the grandchildren actually get any money anymore.

فکر نمی‌کنم بسیاری از نوه‌ها دیگر پولی دریافت کنند.

It's cool, remember?

باحال است، یادت هست؟

Yeah, I'll tell you what it's called.

آره بهت میگم اسمش چیه به

It's called a civil list. Yes,

آن لیست مدنی می گویند. بله

go on. Okay.

ادامه بده باشه.

I'm sorry.

I'll let you expand.

متاسفم.

من به شما اجازه می دهم گسترش دهید.

You go on.

تو ادامه بده به

It's called the Civil List.

آن لیست مدنی می گویند.

And in the past, it used to be really long.

و در گذشته، واقعا طولانی بود.

They used to be everyone on there and the taxpayer

آنها قبلاً همه در آنجا بودند و مالیات دهندگان

would have to pay everyone on the civil list.

باید به همه کسانی که در لیست مدنی هستند پرداخت می کردند.

But over the years, they've shortened the civil list.

اما در طول سال ها، آنها لیست مدنی را کوتاه کرده اند.

But it's still a lot of people

اما هنوز هم افراد زیادی هستند

who whose silver spoons we are paying for.

که ما برای قاشق های نقره ای آنها پول می دهیم.

So it's still quite a few, including including the ones

بنابراین هنوز تعداد کمی است، از جمله آنهایی که

near the top and some of them who are lower down as well.

نزدیک به بالا هستند و برخی از آنها که پایین تر هستند نیز.

I don't know where it stops now, but I know that

نمی‌دانم الان کجا متوقف می‌شود، اما می‌دانم که

I'm sure I don't know anyway.

به هر حال مطمئن هستم که نمی‌دانم.

But yes, it's been cut down a lot. Yes.

اما بله، خیلی کم شده است. آره.

Over the over the last few decades.

در طول چند دهه اخیر.

The thing I just said. Yes.

همونی که همین الان گفتم آره.

And I said before you 3:02 o'clock.

و من قبل از شما گفتم ساعت 3:02.

So as I was trying to say, we are looking at jokes

بنابراین همانطور که می خواستم بگویم، ما به جوک ها نگاه می کنیم

and of course, we have one person here

و البته، یک نفر اینجا

on the live chat who loves telling jokes.

در چت زنده داریم که عاشق جوک گفتن است.

We do.

ما انجام می دهیم.

We have Vitesse, his Vitesse here today. He is. He is.

ما Vitesse، Vitesse او را امروز اینجا داریم. او هست. او هست.

He is, Yes.

او هست، بله.

Although he wasn't First, we had we actually had

اگرچه او اول نبود، اما در واقع داشتیم که

Louis was first on the live chat today,

لوئیس اولین بار در چت زنده امروز بود،

wide awake with his fingers ready on the button, the reset button on his fingers.

کاملاً بیدار با انگشتانش روی دکمه آماده بود، دکمه تنظیم مجدد روی انگشتانش.

You could have said that if you wanted.

اگه میخواستی میتونستی اینو بگی

So we're going to look at jokes and humour, things that make us laugh.

بنابراین ما به جوک ها و طنزها نگاه خواهیم کرد، چیزهایی که ما را می خنداند.

Would you say that you have good sense of humour?

آیا می گویید که حس شوخ طبعی خوبی دارید؟

Steve I would.

استیو من می خواهم.

I would like to say that.

من می خواهم بگویم که.

Yes, I would. Yes,

بله. بله، می‌توانم

I would say that would go in my plus comments,

بگویم که در نظرات مثبت من می‌آید، و

plus points in my list of plus points

نکات مثبت در لیست امتیازهای مثبت من این است

is that I can see the funny side of things most of the time

که می‌توانم جنبه خنده‌دار چیزها را بیشتر اوقات

when it comes to neighbours, I don't.

وقتی صحبت از همسایه‌ها به میان می‌آید ببینم، اما اینطور نیست.

But when it comes to other things I do.

اما وقتی نوبت به کارهای دیگر می رسد، انجام می دهم.

Yes, there are some things that Steve never,

بله، صادقانه بگویم، چیزهایی وجود دارد که استیو هرگز،

never sees the funny side of, to be honest.

هرگز جنبه خنده دار آن را نمی بیند.

So we are talking about jokes, looking at jokes and humour,

بنابراین ما در مورد جوک صحبت می کنیم، به جوک ها و طنز نگاه می کنیم،

and if you have any jokes that you would like to tell us

و اگر جوک هایی دارید که دوست دارید به ما بگویید

and please feel free to do so.

و لطفاً این کار را انجام دهید.

We also have fill in the blanks coming up later on as well.

همچنین جاهای خالی را که بعداً اضافه می شود را نیز پر می کنیم.

Intelligent.

باهوش.

Oh, hello.

اوه سلام.

Hello, Lydia.

سلام لیدیا

Who says it looks like the world is getting more

چه کسی می گوید که به نظر می رسد جهان بیشتر می شود

And now there is a great word.

و اکنون یک کلمه عالی وجود دارد.

I saw that.

من آن را دیدم.

Mr. Duncan.

Yes, Egalitarian.

آقای دانکن

بله، برابری طلب.

Egalitarian.

برابری طلب.

I love that.

من آن را دوست دارم.

And people are becoming more equality orientated.

و مردم بیشتر به سمت برابری می روند.

It rips is up the wrong way when someone claims

وقتی کسی ادعای

an undeserved advantage.

یک مزیت غیر مستحق را داشته باشد، راه را به اشتباه می اندازد.

Think that is something that a lot of people are sometimes talking about equality.

فکر کنید این چیزی است که بسیاری از مردم گاهی در مورد برابری صحبت می کنند.

So actually I made a video about three or four weeks ago all about this subject.

بنابراین در واقع من یک ویدیو حدود سه یا چهار هفته پیش در مورد این موضوع تهیه کردم.

So when we think about equality, we think about things all being on the same level.

بنابراین وقتی به برابری فکر می کنیم، به این فکر می کنیم که همه چیز در یک سطح است.

But of course, there is another word that is interesting, which is equity.

اما البته کلمه دیگری هم هست که جالب است و آن عدالت است.

Equity is giving chances or opportunities

برابری عبارت است از دادن فرصت ها یا فرصت هایی

to groups of people in society

به گروه هایی از افراد جامعه

to give them the same chances as everyone else.

تا به آنها فرصت هایی مشابه با دیگران بدهند.

So it is a word that sometimes confused with equality,

بنابراین این کلمه ای است که گاهی با برابری اشتباه گرفته می شود،

everyone on the same level and equity,

همه در یک سطح و برابری هستند،

which means you are giving groups of people

به این معنی که شما به گروه هایی از مردم فرصت هایی می دهید

the opportunities that they wouldn't

که

always have or they wouldn't have

همیشه نمی داشتند یا

if they weren't given the chance to do it.

اگر فرصتی به آنها داده نمی شد، نمی توانستند داشته باشند. برای انجام این.

So I think it is quite an interesting word, and I think you are right, Lilia.

بنابراین فکر می کنم کلمه بسیار جالبی است، و فکر می کنم حق با شماست، لیلیا.

People are maybe sometimes they are too worried about it

مردم شاید گاهی اوقات بیش از حد نگران آن هستند

or too concerned about it, where it becomes

یا بیش از حد نگران آن هستند، جایی که

maybe an extreme form of expression.

ممکن است به شکل افراطی بیان تبدیل شود.

And I'm sure you can think of quite a few examples of that at the moment.

و من مطمئن هستم که در حال حاضر می توانید به چند نمونه از آن فکر کنید.

So the live chat is very.

بنابراین چت زنده بسیار است.

Oh, I see. Yes, yes.

اوه می فهمم. بله بله.

Equality, equity, an interesting distinction.

برابری، برابری، یک تمایز جالب.

You are right.

حق با شماست.

Yes, they do have different meaning.

بله، آنها معنای متفاوتی دارند.

Slightly.

اندکی.

Yes, Steve, I can smell something.

بله، استیو، من بوی چیزی را حس می کنم. آیا

Can you smell something? Cooking?

می توانید چیزی را بو کنید؟ آشپزی؟

Is it orange? Can you smell orange?

آیا نارنجی است؟ آیا می توانید بوی پرتقال را حس کنید؟

I think that might be coming from Claudia.

من فکر می کنم ممکن است از کلودیا باشد.

That's Claudia is orange cake.

این کلودیا کیک پرتقالی است.

But I can also smell something meaty.

اما بوی گوشتی را هم حس می کنم.

Well, yes,

خب، بله،

that will be the chilli con carne

این همان فلفل دلمه‌ای است

that I am cooking, which is probably.

که من می‌پزم، که احتمالاً همینطور است.

Is that Mexican chilli con carne.

آیا آن فلفل مکزیکی باطل است.

It's mince

قیمه ای است

with which is done with fried with onions.

که با پیاز سرخ شده انجام می شود.

So it's beef is it beef mince with chilli spice.

بنابراین گوشت گاو، گوشت چرخ کرده با ادویه چیلی است.

And then we will add in

و سپس مقداری لوبیا قرمز به آن اضافه می کنیم

some red kidney beans and then we'll have it with rice.

و سپس آن را با برنج میل می کنیم.

But you could put it into, you know, so pizza pockets or something cool.

اما می‌توانید آن را در جیب‌های پیتزا یا چیز جالبی بگذارید.

But yes.

اما بله.

So I think it's Mexican. Is it Mexican? Probably.

بنابراین فکر می کنم مکزیکی است. آیا مکزیکی است؟ شاید.

Yes. It's probably has some kind

آره. احتمالاً دارای نوعی

of probably derives from from Mexico.

احتمالاً از مکزیک است.

But I think also there are many variations as well

اما من فکر می کنم در سراسر

out there across South America and maybe even Europe as well.

آمریکای جنوبی و شاید حتی اروپا نیز تغییرات زیادی وجود دارد.

I wouldn't be surprised if there is a a European version of chilli con carne.

اگر یک نسخه اروپایی از فلفل قرمز وجود داشته باشد، تعجب نمی کنم.

Yes, it's it's it's got a lot of tomato in it as well.

بله، به این دلیل است که مقدار زیادی گوجه فرنگی نیز در آن وجود دارد.

Chopped tomatoes and also tomato paste as well.

گوجه فرنگی خرد شده و همچنین رب گوجه فرنگی.

So it's very tomatoey.

پس خیلی گوجه ای است.

And yes, it's a bit like mince,

و بله، کمی شبیه گوشت چرخ کرده است،

but more tomatoey and spicy. Yes.

اما بیشتر گوجه ای و تند است. آره.

So if you like spicy food I can highly recommend chilli con carne.

بنابراین اگر به غذاهای تند علاقه دارید، من می‌توانم فلفل قرمز را به شدت توصیه کنم.

We have jokes coming through by the way, already.

اتفاقاً ما شوخی هایی داریم که در راه است.

Right. And already.

درست. و در حال حاضر.

Why did the tomato polish?

چرا گوجه فرنگی جلا داد؟

Asks Giovanni.

جووانی می پرسد.

I think you'll have to give us the answer then.

فکر کنم اون موقع باید جواب ما رو بدی

So we will wait for that right of the to vote Yes.

بنابراین ما منتظر آن حق رای بله خواهیم بود.

Okay.

Where do math teachers go on vacation?

باشه.

معلمان ریاضی به کجا می روند تعطیلات؟

They go to Times Square.

آنها به میدان تایمز می روند.

Oh, that's a good one. That's in America, isn't it?

اوه، این یکی خوب است. این در آمریکاست، اینطور نیست؟

Because Times Square is also a type of

چون تایمز اسکوئر هم نوعی

mathematics equation.

معادله ریاضی است.

I like that. Very good. Very.

من آن را دوست دارم. خیلی خوب. خیلی

I see. That's it. You see?

می بینم. خودشه. می بینی؟

So that might be described as a joke, but also maybe a type of pun as well.

بنابراین ممکن است به عنوان یک شوخی توصیف شود، اما همچنین ممکن است یک نوع جناس نیز باشد.

What did the calculator say to the student?

ماشین حساب به دانش آموز چه گفت؟

Yeah, you can always count on me.

بله، شما همیشه می توانید روی من حساب کنید.

Yes, that's a little this one, isn't it?

بله، این یک کمی است، اینطور نیست؟

It is.

این است.

I should have my left of.

من باید سمت چپ خود را داشته باشم.

Really? Let's see if I can find my laughter.

واقعا؟ ببینم میتونم خنده ام رو پیدا کنم.

Where is it?

کجاست؟

I mean, here we go.

منظورم این است که ما می رویم.

That's good.

خوبه.

That's my laughter. Do you like that?

خنده من همینه آن را دوست داری؟

If Patricia Claudia isn't.

اگر پاتریشیا کلودیا نیست.

Hasn't got her hands in somebody's mouth,

دستش را در دهان کسی نگذاشته است،

she's got them in food, making food.

او آنها را در غذا دارد، غذا درست می کند.

And it's strange that, isn't it?

و عجیب است که، اینطور نیست؟

Maybe.

شاید.

I bet you don't make many dishes with lots of sugar in mind.

شرط می بندم که غذاهای زیادی با شکر زیاد درست نمی کنید.

You cakes got sugar in it.

تو کیک ها قند دارند.

So how do you feel about making sugary cakes when you know

پس وقتی می‌دانید کیک‌های شیرین به

that they're attacking people's teeth?

دندان‌های مردم حمله می‌کنند، چه احساسی دارید؟

Well, I would hope that the advice that Claudia gives to her

خوب، امیدوارم توصیه ای که کلودیا به بیمارانش می کند این

patients is to make sure you brush your teeth after you've eaten sweet food. Yes.

باشد که بعد از خوردن غذای شیرین، دندان های خود را مسواک بزنید. آره.

Or do you brush before now?

یا قبلا مسواک میزنی؟

There's always been a debate, has there?

همیشه یک بحث وجود داشته است؟

Not, about cleaning your teeth.

نه، در مورد تمیز کردن دندان ها.

Should you clean your teeth just before you eat

آیا باید دندان های خود را درست قبل از غذا تمیز کنید

or should you clean them afterwards?

یا بعد از آن تمیز کنید؟

Interesting.

جالب هست.

I mean, it would seem obvious to clean them afterwards, but

منظورم این است که تمیز کردن بعد از آن بدیهی به نظر می رسد، اما فکر می کنم

I think it's often suggested that

اغلب پیشنهاد می شود که

if you clean your teeth afterwards, Claudia, and maybe you can back me up on this

اگر بعد از آن دندان هایت را تمیز کنی، کلودیا، و شاید بتوانی در این مورد از من حمایت کنی

or give your own opinion that when you've eaten,

یا نظر خودت را بدهی که وقتی غذا خوردی،

then the enamel becomes softer.

پس مینای دندان نرم تر می شود.

And if you brush your teeth afterwards, you can.

و اگر بعد از آن مسواک بزنید، می توانید.

You're more prone to wearing the enamel away on your teeth. Yes.

شما بیشتر مستعد ساییدن مینای دندان‌هایتان هستید. آره.

And I think it's advised, particularly if you've had citrus

و من فکر می کنم توصیه می شود، به خصوص اگر

fruits, acidic citrus fruits, dark and orange, that you wait

مرکبات، مرکبات اسیدی، تیره و نارنجی مصرف کرده اید،

at least 10 minutes before cleaning your teeth because the acid sort of softens you

حداقل 10 دقیقه قبل از تمیز کردن دندان های خود صبر کنید، زیرا اسید چیزی شما را نرم می کند

something.

.

I don't know.

من نمی دانم.

I don't think that's ever been solved ever since I've been a child.

فکر نمی‌کنم از بچگی این مشکل حل نشده باشد.

Nobody's ever solved this thing.

هیچ کس تا به حال این موضوع را حل نکرده است آیا قبل از غذا خوردن

Should you clean your teeth before you eat or afterwards?

باید دندان های خود را تمیز کنید یا بعد از آن؟ من

Personally, I clean my teeth before. Well, yes.

شخصاً قبلاً دندان هایم را تمیز می کنم. خب بله.

That's because I can't be bothered.

دلیلش اینه که نمیتونم اذیت بشم

This is routine as I'm getting ready in the morning, shaving, cleaning the teeth.

این یک روال است زیرا من صبح آماده می شوم، اصلاح می کنم، دندان ها را تمیز می کنم.

I don't want to do all that and then have my breakfast come back up and then have to clean the teeth again.

من نمی خواهم همه این کارها را انجام دهم و بعد صبحانه ام را دوباره بیاورم و بعد باید دوباره دندان ها را تمیز کنم.

You've got you have to wash your face again.

شما باید دوباره صورت خود را بشویید.

So probably through laziness or not laziness, through

بنابراین احتمالاً به دلیل تنبلی یا عدم تنبلی، از طریق

just being easier, I tend to clean my teeth in the morning.

ساده‌تر بودن، تمایل دارم صبح‌ها دندان‌هایم را تمیز کنم.

I just sound like laziness to me.

فقط به نظرم تنبلی میاد

Well, that's part of it anyway.

خب، به هر حال این بخشی از آن است.

Steve, Is it?

استیو، اینطور است؟

Claudia does because we need to know.

کلودیا این کار را می کند زیرا ما باید بدانیم.

We must find out.

باید بفهمیم

I have a joke connected to going to the dentist.

من یک شوخی دارم با رفتن به دندانپزشکی.

Or is it something to do with the time?

یا ربطی به زمان داره؟

Well, yes, Go on, tell the joke.

خب، بله، برو، جوک را بگو.

Yes, go on.

بله ادامه بده

Thank.

ممنون

I have an appointment tomorrow with my Chinese dentist.

من فردا با دندانپزشک چینی ام وقت دارم.

The appointment is at 230.

قرار 230 است.

Very good, Mr.

خیلی خوب آقای

Duncan. Very good. Yes.

دانکن. خیلی خوب. آره.

I think that's one term you can add to your repertoire.

من فکر می کنم این یک اصطلاح است که می توانید به کارنامه خود اضافه کنید.

Just a little bit racist.

فقط کمی نژادپرستانه

Not very racist. Just a little bit racist.

خیلی نژادپرستانه نیست فقط کمی نژادپرستانه

I meant TV test.

منظورم تست تلویزیون بود

You can add that joke to your repertoire.

شما می توانید آن شوخی را به کارنامه خود اضافه کنید.

That's a good one. I like that.

این یکی خوب است. من آن را دوست دارم.

What time do you go to the Chinese dentist? 230.

ساعت چند به دندانپزشک چینی می روید؟ 230.

Yes, because I raised this across my tooth. 30.

بله، چون این را روی دندانم بالا آوردم. 30.

Slightly racist, maybe, but to me a bit racist.

کمی نژادپرستانه، شاید، اما برای من کمی نژادپرستانه.

Anyway, now you can be a bit racist.

به هر حال، حالا شما می توانید کمی نژادپرست باشید.

You don't have.

شما ندارید.

It's only if you if you're very racist, but if you are just a little bit racist.

فقط اگر خیلی نژادپرست باشید، اما اگر فقط کمی نژادپرست باشید، این اتفاق می افتد.

How about this? Last night when I went to see

در مورد این چطور؟ دیشب وقتی رفتم

the musical Shrek The Musical,

موزیکال Shrek The Musical را ببینم،

just saying, it sounds awful.

فقط می گویم، افتضاح به نظر می رسد.

It sounds funny, doesn't it? Yeah. No, it sounds awful.

خنده دار به نظر می رسد، اینطور نیست؟ آره نه، افتضاح به نظر می رسد.

And one of the characters is a is a donkey.

و یکی از شخصیت ها الاغ است.

Yeah.

آره

Who was originally played by one black actor.

که در اصل توسط یک بازیگر سیاه پوست بازی می شد.

Comedian. Okay.

کمدین. باشه.

Whose name I can't remember.

که اسمش یادم نیست

That would be Eddie Murphy. Eddie Murphy? Yes.

این می تواند ادی مورفی باشد. ادی مورفی؟ آره.

So I didn't realise this.

بنابراین من متوجه این موضوع نشدم. می

I can I don't remember the film, but

توانم فیلم را به خاطر ندارم، اما

it was a white guy playing this character and he was doing

یک مرد سفیدپوست نقش این شخصیت را بازی می کرد و

the black American accent,

لهجه سیاه آمریکایی را انجام می داد،

which some of us thought was maybe inappropriate.

که برخی از ما فکر می کردیم شاید نامناسب باشد.

But, you know, people say, Oh, should he be doing that?

اما، می دانید، مردم می گویند، اوه، او باید این کار را انجام دهد؟

You know?

میدونی؟

So yeah.

پس آره.

So this is the this is what we get into now here in the UK, probably in America

پس این همان چیزی است که ما اکنون در بریتانیا، احتمالاً در آمریکا

as well, is all this, you know, cultural appropriation and can should white people

نیز به آن وارد می‌شویم، آیا همه اینها، تصاحب فرهنگی و می‌توانستند، آیا سفیدپوستان باید

play the parts of what historically black people or vice versa in films?

نقش سیاه‌پوستان تاریخی را بازی کنند یا برعکس در فیلم‌ها؟

And you know, is it appropriate for a white person to

و می دانید، آیا برای یک سفیدپوست مناسب است که لباس

to dress up as a donkey and, do it,

الاغ بپوشد و این کار را

and in a black American accent?

با لهجه سیاه آمریکایی انجام دهد؟

I think anyone can do it.

من فکر می کنم هر کسی می تواند آن را انجام دهد.

Well, anyone dressed up as a donkey.

خب، هرکسی لباس الاغ بپوشه.

I think that's so wrong, isn't it? Yes.

فکر می کنم خیلی اشتباه است، اینطور نیست؟ آره.

It's hardly cultural appropriation.

به سختی تخصیص فرهنگی است.

So we don't know about you. What about the accent?

پس ما از شما خبر نداریم در مورد لهجه چطور؟

Yes, he was very much doing that.

بله، او خیلی این کار را می کرد.

Eddie Murphy, the sort of, you know,

ادی مورفی، همان لهجه

southern black American accent.

سیاهپوست آمریکایی جنوبی.

And it almost sounded like a bit like

و تقریباً شبیه لهجه

taking the pay off an accent.

گرفتن به نظر می رسید.

But so I don't know why he felt he had to do it in that style

اما نمی‌دانم چرا او احساس می‌کرد که باید این کار را به آن سبک انجام دهد،

because I suppose it's because the character in the film had that accent.

زیرا فکر می‌کنم به این دلیل است که شخصیت فیلم آن لهجه را داشت.

But I know what you mean.

اما می دانم منظور شما چیست.

Well, this is the thing you said you do. It's.

خوب، این همان کاری است که شما گفتید انجام دهید. این است.

I suppose it would be like you had a white person,

فکر می کنم مثل این است که شما یک سفید پوست،

a Caucasian, playing Nelson Mandela.

یک قفقازی، نقش نلسون ماندلا را بازی می کنید.

Would that be acceptable?

آیا این قابل قبول است؟

Well, it probably wouldn't be.

خوب، احتمالاً اینطور نخواهد بود.

Not now.

الان نه. می

It would have been. Yes.

شد. آره.

I don't think it's ever been acceptable.

فکر نمی کنم هرگز قابل قبول بوده باشد.

Know, it seems to be the case now that it's when was it acceptable?

میدونی، به نظر میاد الان اینطور باشه که کی قابل قبول بوده؟

If you're if a white person is playing the part of a historic

اگر دوست دارید یک سفیدپوست نقش یک فیلم تاریخی را بازی کند،

if it's a historical film and it's not appropriate

اگر این یک فیلم تاریخی است و

for a white person to play that part and black out.

برای یک سفیدپوست مناسب نیست که آن نقش را بازی کند و سیاه نمایی کند.

No, I'm saying no.

نه، من می گویم نه.

I'm saying the other way round doesn't seem to be a problem.

من می گویم برعکس به نظر مشکلی نیست.

You misunderstanding me, I'm saying not black up.

شما مرا اشتباه متوجه شدید، من می گویم سیاه نشوید.

You just do it white.

شما فقط آن را سفید انجام دهید.

I want to just go.

فقط میخوام برم

Hello, I'm Nelson Mandela.

سلام، من نلسون ماندلا هستم.

And people would go, No, you're not.

و مردم می رفتند، نه، شما نیستید.

Your wife is supposed to be black. So that. So that's it.

همسرت قراره سیاه پوست باشه به طوری که. پس همین است.

So that that's the point.

به طوری که این نکته است.

Because of Cleopatra, you see a lot of people complaining at the moment because Cleopatra.

به خاطر کلئوپاترا، در حال حاضر افراد زیادی را می بینید که به خاطر کلئوپاترا شاکی هستند.

Oh, Dave, I mean, this is such see, this is the problem when you start digging this whole

اوه، دیو، منظورم این است که این چنین است، این مشکلی است که وقتی شروع به کندن کل این می کنی،

there is no end to it.

پایانی برای آن وجود ندارد.

Exactly.

دقیقا. به

This is why we normally avoid these topics.

همین دلیل است که ما معمولاً از این موضوعات اجتناب می کنیم.

Cleopatra, the famous film made in the 1960s,

کلئوپاترا، فیلم معروف ساخته شده در دهه 1960،

which was a huge blockbuster film, wasn't it, with who?

که یک فیلم پرفروش بزرگ بود، اینطور نیست، با چه کسی؟

Who played Cleopatra in that it will be Liz Taylor.

چه کسی در آن نقش کلئوپاترا را بازی کرد، لیز تیلور خواهد بود.

Liz Taylor.

لیز تیلور.

That's one of my favourite films.

این یکی از فیلم های مورد علاقه من است.

I cried when I watched that.

وقتی آن را تماشا کردم گریه کردم.

It was so moving.

خیلی تکان دهنده بود

And but of course, by today's standards,

و البته، طبق استانداردهای امروزی،

you probably wouldn't allow Elizabeth Taylor to play that role,

احتمالاً به الیزابت تیلور اجازه نمی‌دهید این نقش را بازی کند،

although although in in fairness, she did she did wear makeup.

اگرچه انصافاً او آرایش کرده است.

So she did wear some makeup.

بنابراین او کمی آرایش کرد.

She did.

If you see the movie she is she does have some

او انجام داد.

اگر فیلم او را ببینید، او کمی

dark complexion.

رنگ تیره دارد.

Not completely, but there is there is some complexion there.

نه به طور کامل، اما در آنجا کمی رنگ وجود دارد.

So, Mr. Steve, do you drink coffee without sugar?

خب، آقای استیو، آیا قهوه بدون شکر می خورید؟

Says Pedro.

پدرو می گوید.

No, I drink coffee with sugar.

نه، من قهوه را با شکر می نوشم.

I drink tea without sugar, but coffee with sugar.

من چای را بدون شکر می نوشم اما قهوه را با شکر.

Because to me, to my taste, coffee is quite bitter

چون برای من، طبق ذائقه من، قهوه کاملا تلخ است

and I like to have a little bit of sugar, just about a level teaspoon.

و دوست دارم مقدار کمی شکر، تقریباً یک قاشق چای خوری، بخورم.

Okay. Just to to make it more flavour. Hmm.

باشه. فقط برای اینکه طعمش بیشتر بشه هوم

But I wonder what people in Paris do.

اما من تعجب می کنم که مردم در پاریس چه می کنند.

Do they have do they do Parisians?

آیا آنها پاریسی ها را انجام می دهند؟

Maybe.

شاید.

Maybe Louis can tell us.

شاید لویی بتواند به ما بگوید.

Is it can you have coffee in Paris?

آیا می توان در پاریس قهوه نوشید؟

With or without sugar?

با شکر یا بدون شکر؟

Does it matter? Of course you can. Well, I'm just asking.

آیا این مهم است؟ البته که می توانی. خوب من فقط می پرسم

But we were there.

اما ما آنجا بودیم.

We had coffee in Paris, and I think they offered it and they offered sugar to us.

ما در پاریس قهوه خوردیم و فکر می کنم آنها آن را پیشنهاد کردند و به ما شکر دادند.

So, yes, the answer is yes.

بنابراین، بله، پاسخ مثبت است.

What about Italians?

ایتالیایی ها چطور؟

Do you drink coffee with?

باهاش ​​قهوه میخوری؟

With or without sugar?

با شکر یا بدون شکر؟

What is the normal way of drinking it?

روش معمول نوشیدن آن چیست؟

I think it's either barley or either.

فکر کنم یا جو باشه یا یکی.

Yes, the I'm just interested in knowing.

بله، من فقط علاقه مند به دانستن آن هستم.

Anyway, we're talking about jokes now it's time to tear ourselves up

به هر حال، ما در مورد جوک صحبت می کنیم، اکنون زمان آن رسیده است که خودمان را پاره کنیم

because we really do need it and we all need cheering up at the moment.

زیرا واقعاً به آن نیاز داریم و همه ما در حال حاضر به شادی نیاز داریم.

So today we are looking at the.

بنابراین امروز ما به بررسی.

Steve. Yes, Steve, Steve, Steve, Steve.

استیو بله، استیو، استیو، استیو، استیو.

I read that what we tested just yeah, I don't think it's directed at us.

من خواندم که چیزی که ما آزمایش کردیم، بله، فکر نمی‌کنم برای ما باشد.

Steve Yeah. Steve Terrible jokes.

استیو آره شوخی های استیو وحشتناک

Oh, terrible jokes.

اوه، شوخی های وحشتناک

We have a couple here.

ما اینجا یک زوج داریم.

Oh, this is quite a good one.

اوه، این خیلی خوب است.

Coleman says

کلمن می گوید

If you cry at my funeral,

اگر در مراسم تدفین من گریه کنی،

I swear I won't talk to you ever again.

قسم می خورم که دیگر با تو صحبت نخواهم کرد.

That's a good word.

این کلمه خوبی است.

Carmen Also says, Have you tried coffee with chocolate?

کارمن همچنین می گوید، آیا قهوه را با شکلات امتحان کرده اید؟

Yes, a mocha Mocha.

بله، موکا موکا.

Okay, we've got to move on, Steve.

باشه، باید ادامه بدیم، استیو.

Yeah, because we have a format.

بله، چون ما یک قالب داریم.

It's a terrible jokes for those waiting.

این یک شوخی وحشتناک برای کسانی است که منتظر هستند.

And you are very patient people. That's all I can say.

و شما افراد بسیار صبوری هستید. این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

We are looking at jokes, maybe bad jokes.

ما به جوک ها نگاه می کنیم، شاید شوخی های بد.

So the joke is

بنابراین جوک

commonly defined as a humorous statement.

معمولاً به عنوان یک بیانیه طنز تعریف می شود.

A statement or something that is said,

جمله یا چیزی که گفته می شود،

a sentence that could be seen

جمله ای که دیده می شود

or is often seen as humorous as we have seen.

یا اغلب به عنوان طنز دیده می شود.

Some very good examples on today's live chat.

چند نمونه بسیار خوب در چت زنده امروز.

So there are lots of people giving their examples, and I will give you an example.

بنابراین افراد زیادی هستند که مثال های خود را ارائه می دهند و من برای شما مثالی می زنم.

Now here we go.

حالا ما اینجا هستیم.

I say, I say, I say my dog has no news.

می گویم، می گویم، می گویم سگ من خبری نیست.

How does he smell? Terrible.

بوی او چگونه است؟ وحشتناک.

How are we Defaecating.

چگونه داریم ناهنجار می شویم

This was on a livestream to Vitus because of its theme on jokes.

این به دلیل مضمون جوک‌ها در جریان مستقیم Vitus بود .

And as we know, Vitus is always telling his jokes to his happy I'd.

و همانطور که می دانیم، ویتوس همیشه جوک های خود را به من خوشحال می کند.

So I think we ought to dedicate this livestream to the tests. Yes.

بنابراین من فکر می کنم ما باید این پخش زنده را به تست ها اختصاص دهیم. آره.

Okay.

باشه.

Very nice.

بسیار خوب.

This is all for you.

این همه برای شماست.

And I will get complaints, you say,

و من شکایت خواهم کرد، شما می گویید،

because no one else has ever had a live stream dedicated to.

زیرا هیچ کس دیگری تا به حال پخش زنده ای به آن اختصاص نداده است.

This was the first time I see it.

این اولین بار بود که می دیدمش.

So you say these things and then I have to deal with all the complaints afterwards.

پس شما این چیزها را بگویید و من باید بعد از آن به همه شکایات رسیدگی کنم.

Now no one will complain, so that doesn't even see the relevance.

در حال حاضر هیچ کس شکایت نمی کند، به طوری که حتی ارتباط را نمی بیند.

Anyway. That is a joke.

به هر حال. این یک شوخی است.

That was a joke.

این یک شوخی بود.

It might be seen as a terrible joke or not a very funny joke.

ممکن است به عنوان یک شوخی وحشتناک یا نه یک شوخی بسیار خنده دار دیده شود.

It can also have something called a riddle.

همچنین می تواند چیزی به نام معما داشته باشد.

Riddle?

معما؟

I like riddles.

من معماها را دوست دارم.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

A puzzling question.

یک سوال گیج کننده

So I suppose riddles can also be humorous.

بنابراین فکر می کنم معماها می توانند طنز نیز باشند.

So maybe a question that you ask someone and maybe have a little

بنابراین ممکن است سوالی که از کسی بپرسید و شاید کمی داشته باشید،

maybe almost like you have to use your brain.

شاید تقریباً مثل اینکه باید از مغز خود استفاده کنید.

You have to use your mind to work out.

شما باید از ذهن خود برای تمرین استفاده کنید.

Have you got an example, mister?

مثالی دارید آقا؟

Do I have an example of a riddle?

آیا نمونه ای از معما دارم؟

Well, it's funny you should say that, because I do

خب، خنده‌دار است که باید این را بگویید، زیرا من کاری را انجام می‌دهم که با

what gets better as it drives.

رانندگی بهتر می‌شود.

Yeah.

So that's, you know, if you look at that, what gets better is it denies that that's a riddle.

آره

بنابراین، می دانید، اگر به آن نگاه کنید، بهتر می شود این است که معما بودن آن را انکار می کند.

It's something that doesn't seem to make sense, that has not had must have an answer. Yes.

این چیزی است که به نظر می رسد منطقی نیست، باید پاسخی داشته باشد. آره.

To play with words. Yes.

برای بازی با کلمات آره.

So the answer always seems difficult until you know the answer.

بنابراین تا زمانی که پاسخ را ندانید، پاسخ همیشه دشوار به نظر می رسد .

And then you go, oh, of course.

و بعد می روی، اوه، البته.

So you feel maybe sometimes a little bit foolish when you don't know the answer.

بنابراین وقتی پاسخ را نمی دانید، شاید گاهی اوقات کمی احمقانه احساس می کنید .

So here's a good one.

بنابراین در اینجا یک مورد خوب است.

What gets better as it drives a towel?

چه چیزی با رانندگی حوله بهتر می شود؟

I don't get that.

من آن را درک نمی کنم.

So as you draw your self, oh, the towel gets wet.

بنابراین همانطور که خودتان را می کشید، اوه، حوله خیس می شود.

So what gets better as you dry should it?

پس با خشک کردن چه چیزی بهتر می شود؟

They know what gets better As it gets better as it dries.

آنها می دانند چه چیزی بهتر می شود همانطور که با خشک شدن بهتر می شود.

Right.

درست.

Well it dries. It's doing it. Oh it's dry air. Right.

خوب خشک میشه داره انجامش میده اوه هوا خشکه درست.

So dry can be a verb.

بنابراین خشک می تواند یک فعل باشد.

Dry can be a very.

خشک می تواند بسیار.

See that's it.

ببینید همین است.

Well I thought, you know, it must explain this. Yes.

خوب فکر کردم، می دانید، باید این را توضیح دهد. آره.

All right, so it's drying you.

باشه پس داره خشکت میکنه

I have to explain it to you now.

الان باید برات توضیح بدم

That's fine, because, you know I'm doing this.

این خوب است، زیرا، شما می دانید که من این کار را انجام می دهم.

Obviously, I did.

بدیهی است که انجام دادم.

No, I was just trying to, you know, have conversation to

نه، من فقط سعی می‌کردم ، می‌دانی، صحبتی داشته باشم تا

go away with that.

با آن کنار بیایم.

So what gets better as it dries a towel?

پس چه چیزی با خشک کردن حوله بهتر می شود؟

I like that one.

من آن را دوست دارم.

That's a good one. So that's a good example of a riddle.

این یکی خوب است. بنابراین این یک مثال خوب از یک معما است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

What has what I but cannot see.

چیزی که من دارد اما نمی توانم ببینم.

Oh, hang on before you go on The Riddler in the Batman movie.

اوه، قبل از رفتن به The Riddler در فیلم بتمن صبر کنید.

Yeah. Yes.

آره آره.

He's always coming up with these little riddles and a little hence his name.

او همیشه این معماهای کوچک را مطرح می کند و نامش هم به همین دلیل است.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

It's the clue is in his name.

سرنخ به نام اوست.

Yes, The Joker.

بله جوکر آیا می

Did you know what the Joker does?

دانستید جوکر چه می کند؟

Kills people.

مردم را می کشد.

Anyway,

به هر حال

what is a riddle?

معما چیست؟

The same as a brainteaser.

همان بازی فکری.

It could be good.

میتونه خوب باشه

And it can be, but.

و می تواند باشد، اما.

But normally a brainteaser is a type question.

اما معمولاً یک بازی فکری یک سؤال نوع است.

It's just a question, a general question.

این فقط یک سوال است، یک سوال کلی.

So a brainteaser can be anything, any type of question.

بنابراین یک بازی فکری می تواند هر چیزی باشد، هر نوع سوالی.

But a riddle is more specific.

اما یک معما خاص تر است.

What has one eye but cannot see a sewing needle.

چیزی که یک چشم دارد اما سوزن خیاطی نمی بیند.

It has an eye that you thread the cotton through. Yes.

چشمی دارد که پنبه را از آن نخ می کشید. آره.

So yes, it's a riddle normally has something that you would sort of.

بنابراین بله، این یک معما است که به طور معمول چیزی دارد که شما آن را مرتب می کنید.

Oh, yes.

آه بله.

And you sort of smile at it, wouldn't you. Yeah.

و شما به نوعی به آن لبخند می زنید، نه. آره

You would sort of fit like it.

شما به نوعی مناسب آن را.

Is it the same as a conundrum or you might be fooled again.

آیا این همان معما است یا ممکن است دوباره گول بخورید.

A conundrum might be just a puzzle.

یک معما ممکن است فقط یک پازل باشد.

So a conundrum can be something very long and complicated.

بنابراین یک معما می تواند چیزی بسیار طولانی و پیچیده باشد.

Where is a riddle?

معما کجاست؟

Is something short and succinct and usually funny or often funny?

آیا چیزی کوتاه و موجز و معمولا خنده دار یا اغلب خنده دار است؟

Yes. Well, it has one eye but cannot see.

آره. خوب، یک چشم دارد اما نمی تواند ببیند.

Yeah, a sewing needle because it also has an eye.

آره سوزن خیاطی چون چشم هم داره.

Has an eye at the top where you thread the cotton through at the top.

دارای یک چشم در قسمت بالایی است که پنبه را در قسمت بالایی آن رد می کنید.

Yeah. You can. You can also have a version of that

آره تو می توانی. شما همچنین می‌توانید نسخه‌ای از آن داشته باشید

that goes what has eyes but cannot see.

که به آن چیزی که چشم دارد اما نمی‌بیند می‌زند.

And the answer to that would be a potato

و پاسخ به آن یک سیب زمینی خواهد بود

because potatoes have eyes.

زیرا سیب زمینی چشم دارد.

It's little black blemishes.

این لک های کوچک سیاه است.

They call them eyes then. Yes.

آن وقت به آنها چشم می گویند. آره.

So that's that's very good. Mr. Duncan.

پس این خیلی خوب است. آقای دانکن

So that's a riddle.

پس این یک معما است.

Yes. Here we go.

آره. در اینجا ما می رویم.

Is word, pun, pun a type of joke

آیا کلمه، جناس، جناس نوعی شوخی است

that is a pun, a simple play on words.

که یک جناس است، یک بازی ساده با کلمات.

So maybe you take a word that is used in one way and you use it

بنابراین ممکن است شما کلمه ای را که به یک شکل استفاده می شود و

in another way that might be seen as amusing.

به روشی دیگر استفاده می کنید که ممکن است به عنوان سرگرم کننده در نظر گرفته شود را انتخاب کنید.

It might make someone have a little laugh.

ممکن است کسی را کمی بخنداند.

For example,

به عنوان مثال، در

here is an example of a pun.

اینجا یک نمونه از جناس است. به

What do you call a man with a shovel on his head?

مردی که بیل بر سر دارد چه می گویید؟

MM You call him Doug,

MM شما او را داگ صدا می کنید،

right?

درست است؟

Because Doug is the name of a person,

از آنجا که داگ نام یک شخص است،

but also it can be the past tense,

اما همچنین می تواند زمان گذشته،

the the actual sound of the word.

صدای واقعی کلمه باشد.

Doug, The past tense of digging, digging hole.

داگ، زمان گذشته حفاری، حفر چاله.

And of course, when you dig a hole, you use a shovel or spade, and that would be cool.

و البته، وقتی چاله ای را حفر می کنید، از بیل یا بیل استفاده می کنید، و این عالی خواهد بود.

That would be stamp duty, but pronounce the same.

این وظیفه تمبر است، اما همان را تلفظ کنید.

Yes. Hence

آره. از این رو

the cleverness of pun. Yes.

زیرکی جناس است. آره.

So quite often a pun is a play on words.

بنابراین اغلب جناس بازی با کلمات است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

I'm not worried about going bald.

من نگران طاس شدن نیستم.

You know what they say?

شما می دانید چه می گویند؟

Hair today, gone tomorrow.

امروز مو، فردا رفت.

That's sad.

این غم انگیز است.

So it like here too.

پس اینجا هم مثله به

Sounds like a common expression here today.

نظر می رسد یک عبارت رایج در اینجا امروز.

Gone tomorrow.

فردا رفت

But we're saying hair today, gone tomorrow because it sounds hair and hair.

اما ما می گوییم مو امروز، فردا رفته است، زیرا به نظر می رسد مو و مو است.

Sam very similar. Yeah.

سام خیلی شبیه آره

And you might describe that also as a pun, a play on words.

و ممکن است آن را به عنوان یک جناس، بازی با کلمات نیز توصیف کنید.

And then you say here today, gone tomorrow,

و سپس می گویید امروز اینجا، فردا رفته،

were expressing

the fact that things are often

این واقعیت را بیان می کنید که چیزها اغلب

temporary or fleeting, fleeting, something that is temporary

موقتی یا زودگذر هستند، زودگذر، چیزی که موقتی است

or only lasts for a short time, usually like money.

یا فقط برای مدت کوتاهی دوام می آورد، معمولاً مانند پول.

Yes. Or partners.

آره. یا شرکا.

Yes. And today, gone tomorrow definitely is, you use that expression.

آره. و امروز، فردا قطعا رفته است، شما از این عبارت استفاده می کنید.

A politician said something you've got one minute is gone.

یک سیاستمدار گفت چیزی که شما یک دقیقه دارید تمام شده است.

Maybe the next day you had it for long.

شاید روز بعد آن را برای مدت طولانی داشته باشید.

All of us, you might say.

ممکن است بگویید همه ما.

All of us are here today, gone tomorrow, just like my hair.

همه ما امروز اینجا هستیم، فردا رفتیم، درست مثل موهای من.

Maybe you have a bad joke, some terrible jokes.

شاید یک شوخی بد داشته باشید، چند جوک وحشتناک.

We often describe bad jokes or jokes that aren't very funny as.

ما اغلب جوک های بد یا جوک هایی را توصیف می کنیم که خیلی خنده دار نیستند.

Stinkers.

متعفن ها.

Oh, here's one from Giovanni.

اوه، این یکی از جیووانی است.

Okay, then what do you call a magic dog?

خوب، پس به سگ جادو چه می گویید؟

A lab cat, DAB radio.

یک گربه آزمایشگاهی، رادیو DAB.

That's actually a la abracadabra.

این در واقع a la abracadabra است.

It's actually quite funny.

در واقع کاملا خنده دار است.

I like that.

من آن را دوست دارم.

That's funny.

جالبه.

You would call that a stinker. It's.

شما به آن می گویید متعفن. این است.

It's funny, but

خنده دار است، اما

yes, it's interesting.

بله، جالب است.

That is not anything that's almost like a pun. So.

این چیزی نیست که تقریباً شبیه یک جناس باشد. بنابراین.

No, I like that one.

نه من اون یکی رو دوست دارم

That's not that's not a stinker.

این نیست که بدبو نیست.

And of course, why is that funny?

و البته، چرا این خنده دار است؟

Because when you when a magician is

چون وقتی شما وقتی شعبده‌بازی به

coming to the conclusion of his his his act

نتیجه‌ی عملش می‌رسد

or whatever thing that he's doing, you know, he says abracadabra.

یا هر کاری که انجام می‌دهد، می‌دانید، او می‌گوید abracadabra.

Yes. It's one is a well, it's when he's about to actually perform the trick, when

آره. این یکی چاه است، زمانی است که می خواهد حقه را اجرا کند، زمانی که می

about to perform the trick, he will say abracadabra,

خواهد ترفند را اجرا کند، می گوید abracadabra،

and then the doves appear from somewhere.

و سپس کبوترها از جایی ظاهر می شوند.

So I'm obviously a Libra Kadabra is a play on words.

بنابراین من آشکارا یک لیبرا هستم. Kadabra یک بازی با کلمات است.

So it is a word that's used as a spell down

بنابراین این کلمه ای است که به عنوان طلسم پایین

and like, abracadabra, like open sesame.

و مانند، abracadabra، مانند کنجد باز استفاده می شود.

That's.

یعنی.

Thank you very much for Giovanni, who admits that this is terrible.

از جیووانی بسیار متشکرم، که اعتراف می کند که این وحشتناک است.

So that could come under the the category of being a stinker.

به طوری که می تواند تحت رده بدبو بودن قرار گیرد.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Vito says, well, we would not be a live stream without one of his jokes.

ویتو می‌گوید، خوب، ما بدون یکی از شوخی‌های او، پخش زنده‌ای نبودیم.

Laughs.

می خندد.

A man in a French restaurant asks

مردی در یک رستوران فرانسوی از پیشخدمت می پرسد:

the waiter, Do you have frogs legs?

آیا پاهای قورباغه ای داری؟

No, no, replies the waiter.

نه، نه، گارسون پاسخ می دهد.

I always walk like this.

من همیشه همینجوری راه میرم

That's a good joke.

این یک شوخی خوب است.

That's a good joke. Yes.

این یک شوخی خوب است. آره.

Because he's saying, do what?

چون میگه چیکار کن؟

The man in the restaurant is asking is

مرد در رستوران می پرسد

do you have frog's legs on the menu? Yes.

آیا پاهای قورباغه در منو دارید؟ آره.

Because you wouldn't not you have to say

چون

on the menu if you're in the restaurant, do you have frog's legs?

اگر در رستوران هستید، مجبور نیستید در منو بگویید، آیا پاهای قورباغه دارید؟

But of course, if you were to say to somebody, if you have do you have frogs like,

اما البته، اگر به کسی بگویی، آیا قورباغه هایی مانند،

oh my God, you're sucking the life out of this chair?

خدای من، داری زندگی را از این صندلی می مکی؟

I'm just explaining it. Yes.

فقط دارم توضیح میدم آره.

Hopefully people and perhaps I don't need to explain that.

امیدوارم مردم و شاید نیازی به توضیح آن نداشته باشم.

You need to explain that one.

باید اون یکی رو توضیح بدی

And that is quite a simple joke, But it's.

و این یک شوخی کاملا ساده است، اما اینطور است.

Yes, I like that. I like that. Yes. Yes.

بله اونو دوست دارم. من آن را دوست دارم. آره. آره.

So there are many, many types of bad jokes.

بنابراین انواع بسیاری از جوک های بد وجود دارد.

Here's one.

I have an example, Steve.

اینجا یکی است.

من یک مثال دارم، استیو.

Doctor. Doctor.

دکتر دکتر

I feel like a pair of curtains.

احساس می کنم یک جفت پرده هستم.

Oh, pull yourself together.

اوه، خودت را جمع کن

Yes, I feel like a pair of curtains.

بله، من مانند یک جفت پرده احساس می کنم.

Pull yourself together. Yes.

خودت رو جمع و جور کن. آره.

Because a doctor, if somebody says to you, pull yourself together, it means get hold of yourself.

چون یک دکتر، اگر کسی به شما بگوید خودتان را جمع و جور کنید، به این معنی است که خودتان را در دست بگیرید.

You know, control yourself. Stop being just silly.

میدونی خودتو کنترل کن دست از احمق بودن بردارید

If you're crying over something quite minor,

اگر برای چیزی جزئی گریه می کنید،

somebody might say to you, you know, say you say you just grazed

ممکن است کسی به شما بگوید، می دانید، می گویید که

your elbow. Hmm.

آرنج خود را چریده اید. هوم می

You know, didn't even draw any blood that you grazed.

دونی، حتی خونی که چریدی هم نکشیدی.

Oh, look at my elbow.

اوه، به آرنج من نگاه کن

You know, Hardly.

میدونی، به سختی.

You know, pull yourself together. Don't be so silly.

میدونی خودتو جمع کن اینقدر احمق نباش

You're telling that person to.

شما به آن شخص می گویید که

To calm down?

آرام شدن؟

Yes. To stop being so hysterical. Stop being.

آره. برای اینکه اینقدر هیستریک نباشیم بودن را متوقف کن

So what's the modern phrase?

پس عبارت مدرن چیست؟ از

Stop being a snowflake.

دانه برف بودن دست بردارید

Yeah, I would say now, don't be such a big baby.

آره، الان میگم اینقدر بچه بزرگ نباش.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

Pull yourself together because when you close your curtains, you pull them together.

خودت را جمع کن چون وقتی پرده هایت را می بندی، آن ها را کنار هم می کشی.

You Pull them together.

آنها را کنار هم می کشی

I think I'm a pair of curtains.

فکر می کنم من یک جفت پرده هستم.

Pull yourself together.

خودت رو جمع و جور کن.

Also, we can have a very funny joke,

همچنین، می توانیم یک جوک بسیار خنده دار داشته باشیم،

maybe something that is really, really funny.

شاید چیزی که واقعاً خنده دار باشد.

Nystrom just told a joke

نیستروم فقط یک جوک گفت

that appeared on Saturday Night Live.

که در شنبه شب پخش شد.

I can't repeat it because it's very rude,

من نمی توانم آن را تکرار کنم زیرا بسیار بی ادب است،

but I'm going to keep it on the live chat if you want to read it yourself.

اما اگر می خواهید خودتان آن را بخوانید، آن را در چت زنده نگه می دارم.

But it's a little rude so we won't call that a dirty joke.

اما کمی بی ادب است، بنابراین ما آن را یک شوخی کثیف نمی نامیم.

Have you?

دارید؟

Is that a category you've got coming up?

آیا این یک مقوله ای است که شما به آن اضافه کرده اید؟

That's not really a dirty joke.

این واقعا یک شوخی کثیف نیست.

That's satire. Satire. So it's being satirical.

این طنز است. طنز. پس طنز است.

It is making fun of a certain group or organisation.

مسخره کردن یک گروه یا سازمان خاص است.

So we would probably describe that as satire.

بنابراین ما احتمالا آن را به عنوان طنز توصیف می کنیم.

And satire in the UK is a very popular form of humour.

و طنز در بریتانیا یک شکل بسیار محبوب از طنز است.

Take a group of people like like politicians,

گروهی از افراد مانند سیاستمداران،

the royal family, the royal family, and you make jokes about them.

خانواده سلطنتی، خانواده سلطنتی را در نظر بگیرید و با آنها شوخی کنید.

Institutions, the Civil service,

موسسات، خدمات ملکی،

those sorts of things which we like to take, make fun out of.

چیزهایی که ما دوست داریم از آنها استفاده کنیم، آنها را مسخره می کنند.

And that's satire.

و این طنز است.

Yes, we used to be very good at satire in this country, but we don't do it very often.

بله، ما قبلاً در این کشور در طنز خیلی خوب بودیم، اما زیاد این کار را نمی کنیم.

However, in the United States they are still very good at doing

با این حال، در ایالات متحده هنوز در انجام

satire and making fun of of people in authority.

طنز و تمسخر افراد صاحب مقام بسیار خوب هستند.

And we have a magazine that comes out every month, which we sometimes get called private.

و ما یک مجله داریم که هر ماه منتشر می شود که گاهی اوقات به آن خصوصی می گویند.

Yes. Which is a satirical,

آره. که یک مجله طنز و طنز است

humorous magazine

that pokes fun at institutions and people in charge.

که موسسات و افراد مسئول را مسخره می کند.

People in power. Yes.

افراد در قدرت. آره.

And it's these days, it's easy to do because

و این روزها، انجام آن آسان است، زیرا

most of our politics at the moment

بیشتر سیاست های ما در حال حاضر

is pretty awful when you think about it.

وقتی به آن فکر می کنید بسیار وحشتناک است.

So a very funny joke is described as a howler

بنابراین یک جوک بسیار خنده دار به عنوان یک زوزه توصیف می شود،

because when you find it funny, you howl or you laugh

زیرا وقتی آن را خنده دار می بینید، زوزه می کشید یا

very, very strongly, think it's so funny,

خیلی خیلی شدید می خندید، فکر می کنید خیلی خنده دار است، می

you laugh.

خندید.

It is a howler.

زوزه کش است.

Here's it. Here's one. Steve.

اینجاست. اینجا یکی است. استیو

I like this one comeback, right?

من این یک بازگشت را دوست دارم، درست است؟

So this is a kind of witty or amusing remark,

بنابراین این یک نوع اظهار نظر شوخ‌آمیز یا سرگرم‌کننده است،

but this is normally given in reply

اما معمولاً در پاسخ

or in response to someone.

یا در پاسخ به کسی گفته می‌شود.

So maybe they say something to you, maybe they insult you

پس شاید آنها چیزی به شما می گویند، شاید به شما توهین می کنند

and you have to come back with a smart

و شما باید با یک جواب هوشمندانه برگردید

answer to make them feel bad.

تا احساس بدی در آنها ایجاد شود.

So quite often we use a comeback when we have to answer

بنابراین اغلب زمانی که باید

or reply to someone quickly,

به کسی سریع پاسخ دهیم یا به او پاسخ دهیم،

but also in an amusing way.

اما به شیوه ای سرگرم کننده نیز از بازگشت استفاده می کنیم.

Yes, it's not easy to do.

بله، انجام آن آسان نیست.

Somebody might say something to you at work

ممکن است شخصی در محل کار به شما چیزی بگوید

and everybody laughs at you because they've met.

و همه به شما بخندند زیرا ملاقات کرده اند.

Somebody made this remark and then.

یکی این تذکر را زد و بعد.

But if you come back quickly with a funny reply,

اما اگر سریع با یک پاسخ خنده دار برگردید،

then you will come out on top because quite often

در صدر قرار خواهید گرفت زیرا اغلب

if you're not quick enough, you might not think of that reply straight away.

اگر به اندازه کافی سریع نباشید، ممکن است بلافاصله به آن پاسخ فکر نکنید.

Yes, you might think of it 10 minutes later

بله، ممکن است 10 دقیقه بعد به این فکر کنید

when wedding, which often happens, the effect is lost.

که عروسی، که اغلب اتفاق می افتد، اثر از بین می رود.

It always reminds me of that great episode of Seinfeld

همیشه من را به یاد آن قسمت عالی از سینفلد می اندازد

where George Costanza

که جورج کوستانزا

is is humiliated in of his work colleagues.

توسط همکارانش تحقیر شده است.

When he's eating all of those those prawns is frozen

وقتی او در حال خوردن است، همه آن میگوها میگوی یخ زده هستند

shrimp and he's eating lots of shrimp.

و میگوهای زیادی می خورد.

And one of his colleagues says

و یکی از همکارانش می گوید که

the ocean called.

اقیانوس زنگ زد.

They are running out of shrimp.

آنها در حال تمام شدن میگو هستند.

But unfortunately, George does not have a comeback,

اما متأسفانه جورج بازگشتی ندارد،

although later on he does he does think of a comeback and it's not too late.

اگرچه بعداً به بازگشت فکر می کند و هنوز دیر نشده است.

It's a very funny episode and it annoys him because he thought of it afterwards.

این یک قسمت بسیار خنده دار است و او را آزار می دهد زیرا بعداً به آن فکر کرده است.

That's it. But yes, so it's banter in a way, isn't it?

خودشه. اما بله، پس به نوعی شوخی است، اینطور نیست؟ یه

Banter sort of, Yeah.

جورایی شوخی، آره

Well, sometimes it can be.

خوب، گاهی اوقات ممکن است.

I'm not sure if it's even banter because it's it's somebody is putting you down.

من مطمئن نیستم که این حتی شوخی است یا نه، زیرا این است که کسی شما را سرکوب می کند.

They are really trying to make you

آنها واقعاً سعی می کنند شما را

look stupid and upset you.

احمق نشان دهند و شما را ناراحت کنند.

But sometimes, sometimes they might be doing it in a

اما گاهی اوقات، گاهی اوقات آنها ممکن است این کار را در جایی انجام دهند که

you know, if you're with friends, they might might be just sort of gentle,

شما می دانید، اگر شما با دوستان هستید، ممکن است کمی ملایم باشند

sort of ribbing, as they say when you're just taking the mickey out of each other.

، همانطور که می گویند وقتی میکی را از یکدیگر بیرون می آورید.

I mean, I've got a friend who

یعنی دوستی دارم که

is I mean, we're both over 60, but he's a year and a half younger than me.

هر دو بالای 60 سال داریم اما او یک سال و نیم از من کوچکتر است.

But he always you know, whenever we talk about

اما او همیشه می‌دانی، هر وقت در مورد

anything that I've got an acre of pain or something, he said, well,

چیزی صحبت می‌کنیم که من یک جریب درد دارم یا چیزی، او می‌گوید، خوب، می‌گوید،

he says, well, you are, you know, you are much older than me,

خوب، تو هستی، می‌دانی، تو خیلی از من بزرگتر هستی،

and I'll sort of always make comments about my age as though I'm sort of 20 years older than him.

و من خواهم داشت. همیشه در مورد سنم اظهار نظر می کنم که انگار 20 سال از او بزرگتر هستم.

But there's only a few.

اما فقط تعداد کمی وجود دارد.

But I've got to come back with something, you know, to him about maybe his weight or something.

اما من باید با چیزی برگردم، می‌دانی ، شاید در مورد وزنش یا چیزی به او بگویم.

And then it's just a bit of friendly banter, but in a joking way when you're making a comeback.

و سپس این فقط کمی شوخی دوستانه است، اما به شیوه ای شوخی زمانی که شما در حال بازگشت هستید.

But quite often it can be said, as you say, and a deliberate way to put somebody down

اما اغلب می توان گفت، همانطور که شما می گویید، و یک روش عمدی برای پایین انداختن کسی

to make them feel bad.

تا احساس بدی در او ایجاد شود.

You're trying to make them feel bad. Yes.

شما در حال تلاش برای ایجاد احساس بد در آنها هستید. آره.

But why are fish?

Well educated? Says Alessandra. Well,

اما چرا ماهی؟

خوب تحصیل کرده؟ الساندرا می گوید. خب به

tell us why.

ما بگو چرا

Why are fish well educated?

چرا ماهی ها به خوبی آموزش می بینند؟

Is it something to do with them all?

آیا ربطی به همه آنها دارد؟

Spending a lot of time in school?

گذراندن زمان زیادی در مدرسه؟

Oh, arise.

اوه، برخیز

Oh, right.

درسته.

That could be.

این می تواند باشد.

Yes. We spend a lot time in schools.

آره. ما زمان زیادی را در مدارس می گذرانیم.

Oh, that's because.

اوه، به این دلیل است.

Because, of course, a group of fish.

چون البته گروهی از ماهی ها. به

A group of fish together is called a school. Yes.

دسته ای از ماهی ها، مدرسه می گویند. آره.

Mm hmm. Mm

مم هوم مم

hmm. Well, did the fish say when it swam into a wall dam?

هوم خوب، آیا ماهی گفته بود که وقتی در یک سد دیواری شنا کرد؟

I like that one.

من آن را دوست دارم.

That's good.

خوبه.

So dam is an expletive

بنابراین

if you bang your finger with a hammer. Hmm.

اگر با چکش انگشت خود را بکوبید، بند بیهوده است. هوم

Dam. Dam.

سد. سد.

The course.

دوره.

Maybe you find out that Mr.

شاید متوجه شوید که آقای

Steve is is on the live stream.

استیو در پخش زنده است.

Damn damn dam and blast.

لعنت به سد و انفجار.

But of course, a dam d a m and it's pronounced the same way is

اما مطمئناً، یک سد d a m و به همان صورت تلفظ می‌شود

is something, you know, a wall used to hold water back.

چیزی است، می‌دانید، دیواری است که برای نگه داشتن آب استفاده می‌شود.

And of course the fish is trying to swim upstream and there's the dam in the way.

و البته ماهی سعی می کند در بالادست شنا کند و سد در سر راه است.

Of course the joke

البته شوخی

when you when you scream dam, it is actually an abbreviation of damnation.

زمانی که شما فریاد می زنید، در واقع مخفف لعنت است. آیا می

Did you know that?

دانستید که؟

Did you know that dam?

آن سد را می شناختی؟

When you're angry, it's actually an abbreviation of damnation,

وقتی عصبانی هستید، در واقع مخفف لعنت است

which would be seen as offensive in the past.

که در گذشته توهین آمیز تلقی می شد.

Alexandra Yes, it was a school offensive because they spent a lot of time

الکساندرا بله، این یک مدرسه توهین آمیز بود، زیرا آنها زمان زیادی را

in schools.

در مدارس سپری کردند.

Another type of joke, of course, is a gag gag.

البته نوع دیگری از شوخی، گگ گگ است.

So a very quick joke, a very short joke, maybe a joke that you tell.

بنابراین یک جوک بسیار سریع، یک جوک بسیار کوتاه، شاید یک جوک که شما بگویید.

There are many comedians who tell lots of jokes, lots of short, quick,

کمدین‌های زیادی هستند که جوک‌های زیادی می‌گویند، جوک‌های کوتاه، سریع و

humorous jokes and we often call those gags.

طنزآمیز زیادی می‌گویند و ما اغلب به آن‌ها لطیفه می‌گوییم.

So they are jokes that are told maybe one or two or maybe many over a period of time,

بنابراین آنها جوک هایی هستند که شاید یک یا دو یا شاید بسیاری در یک دوره زمانی گفته می شوند،

which a lot of what we're getting on the live stream here you could describe

که بسیاری از آنچه را که ما در جریان مستقیم اینجا دریافت می کنیم، می توانید

as gags as well, because they're relatively short jokes.

به عنوان شوخی نیز توصیف کنید، زیرا آنها جوک های نسبتا کوتاهی هستند.

Definitely.

قطعا.

Yes. Yes, I can tell a dirty joke.

آره. بله، می توانم یک جوک کثیف بگویم.

A man walks down the road, so he says to you, Do you have the time on your cock?

مردی در جاده راه می‌رود، بنابراین به شما می‌گوید: آیا وقت داری؟

It says, No, I normally keep it on my wrist like everyone else.

می گوید، نه، من معمولاً آن را مانند بقیه روی مچ دستم نگه می دارم.

So that's sort of like, No, that's a dirty joke.

پس این یک جوری است، نه، این یک شوخی کثیف است.

Yeah. So a dirty joke.

آره پس یه شوخی کثیف می

Not a dirty joke, you see, because the word cock is used is a friendly way of greeting someone, right?

بینید که یک شوخی کثیف نیست، زیرا از کلمه خروس استفاده می شود، یک روش دوستانه برای احوالپرسی است، درست است؟

Yeah, it is a cock. Yeah. All right, cock.

آره خروس است آره باشه خروس آیا

Have you got the time on your cock?

شما برای خروس خود وقت دارید؟

Although they don't really.

اگرچه آنها واقعاً اینطور نیستند.

Yeah.

آره

No, I, I normally keep it on my wrist like everyone else.

نه، من، من معمولاً مثل بقیه آن را روی مچ دستم نگه می دارم .

It's quite good that I like that one.

خیلی خوبه که من اون یکی رو دوست دارم آیا

Have you got a category about dirty jokes? Nope.

دسته بندی در مورد جوک های کثیف دارید؟ جواب منفی.

Because you don't want to encourage it on the live stream.

زیرا نمی خواهید آن را در جریان زنده تشویق کنید.

That's the only dirty joke we have today.

این تنها شوخی کثیفی است که امروز داریم.

But the dirty joke was to explain it for completeness.

اما شوخی کثیف توضیح کامل آن بود.

Well, I think.

خوب، من فکر می کنم.

I think I think that joke really does explain it.

فکر می‌کنم این شوخی واقعاً آن را توضیح می‌دهد.

Dirty jokes are quite often rude or offensive.

جوک های کثیف اغلب بی ادبانه یا توهین آمیز هستند.

Maybe blue.

شاید آبی

We often describe rude jokes as blue jokes have sexual connotations.

ما اغلب جوک های بی ادبانه را توصیف می کنیم زیرا جوک های آبی دارای مفاهیم جنسی هستند.

Well, that's what I hinted at.

خب، این چیزی است که من به آن اشاره کردم.

Well, yes, but we have to explain. Blue. Blue.

خوب، بله، اما باید توضیح دهیم. آبی. آبی.

The joke is a joke is this a joke?

شوخی یک شوخی است این یک شوخی است؟

It's sort of rude sexual content.

این یک نوع محتوای جنسی بی ادبانه است.

Okay, it's rude.

باشه بی ادبه

Yeah, I can say the word sexual contact.

بله، می توانم کلمه تماس جنسی را بگویم.

You can say it. You can say it and you can say

می توانید آن را بگویید. شما می توانید آن را بگویید و می توانید

it. It is not banned.

آن را بگویید. ممنوع نیست.

No, you're right.

نه، حق با شماست.

Six, six, six, six, six, six.

شش، شش، شش، شش، شش، شش.

Giovani, what is it used in British, English or American?

جیوانی در انگلیسی، انگلیسی یا آمریکایی چه استفاده می شود؟

Is what used in British English or American?

آیا آنچه در انگلیسی بریتانیایی یا آمریکایی استفاده می شود؟

Giovani I don't quite sure what

جیوانی من کاملاً مطمئن نیستم که

Dhow may be the word. Damn.

کلمه Dhow ممکن است چیست. لعنتی

Yes, it's I think it translates about across the water, doesn't it. Yes.

بله، فکر می‌کنم در مورد آن سوی آب ترجمه می‌شود، اینطور نیست. آره.

Well it's used in both.

خوب در هر دو مورد استفاده است.

We we say they say it, we all say it.

ما می گوییم آنها می گویند، همه می گوییم.

It's amazing nowadays actually how many are

امروزه شگفت‌انگیز است که در واقع

how many American phrases are used in British English and also the other way round as well.

چند عبارت آمریکایی در انگلیسی بریتانیایی و همچنین برعکس استفاده می‌شود.

But I wonder, I think what Giovanni is saying is a dam,

اما تعجب می‌کنم، فکر می‌کنم آنچه جیووانی می‌گوید یک سد است،

something that holds water back. Yes.

چیزی که آب را نگه می‌دارد. آره.

In America.

Do they smell it damn or is it still damp?

در آمریکا.

بوی آن لعنتی است یا هنوز رطوبت دارد؟

We don't know. I think it's still the AM.

ما نمی دانیم. فکر می کنم هنوز AM است.

All right.

خیلی خوب.

In that case. Yeah.

در این مورد. آره

So in British English, it would be to M and pronounce the same sounds.

بنابراین در انگلیسی بریتانیایی، M می شود و همان صداها را تلفظ می کند.

The same.

همینطور.

It may be in America.

ممکن است در آمریکا باشد.

It's just damn means no

این فقط لعنتی است یعنی نه

if it's, if it's if it's the

، اگر باشد، اگر

something that blocks the water it's dam.

چیزی باشد که جلوی آب را بگیرد، سد است.

If it's, if it's annoying, that's and angry

اگر اینطور است، اگر آزاردهنده است، عصبانی است

and it's a sign the wrong way isn't there.

و نشانه این است که راه اشتباه وجود ندارد.

Yeah.

Yeah, yeah.

آره

آره آره.

The dam that blocks of water is dam. Yeah.

سدی که آب را مسدود می کند، سد است. آره

Yes, exactly.

بله دقیقا.

Whereas the expletive is dam and yes, sure of the dam.

در حالی که انفجاری سد است و بله، مطمئن از سد.

Good, good.

خوب، خوب

It's good to see you're awake, Mr.

خوب است که می بینم شما بیدار هستید، آقای

Juncker, but I'd you there.

یونکر، اما من شما را آنجا دوست داشتم.

One of us has to be seen. That's a good comeback.

یکی از ما باید دیده شود. این یک بازگشت خوب است.

There is, you see?

وجود دارد، می بینید؟

So he was making fun of me, and then I made fun of him.

پس او مرا مسخره می کرد و بعد من او را مسخره کردم.

Ryan, what about you?

رایان، تو چی؟

That's my campaign. That's not really.

این کمپین من است. واقعا اینطور نیست.

Yeah, that's great. If you're five.

آره عالیه اگر پنج ساله هستید

Yeah, that's great.

آره عالیه

If you're a five year old child and if you say, damn, is it rude?

اگر شما یک کودک پنج ساله هستید و اگر بگویید، لعنتی، آیا این بی ادبی است؟

Yes, it damn you. Yeah.

آره لعنت بهت آره

If you say damn you, you're effectively saying to somebody, go to hell yeah I damn you to hell

اگر می گویی لعنت به تو، عملاً به کسی می گویی، برو به جهنم آره، لعنت به جهنم این چیزی

is what they're saying.

است که آنها می گویند.

So yes it is, It's, it's rude.

پس بله همینطور است، بی ادبانه است.

It wouldn't be seen as a nice way to describe somebody's work.

این روش خوبی برای توصیف کار کسی نیست.

Damn you.

لعنت به تو.

I mean, it's effectively saying to somebody die and go to hell.

منظورم این است که عملاً به کسی می‌گوید بمیر و برو به جهنم.

Yeah, I'm saying that.

آره دارم میگم

But it's probably been, you know, but it's used a lot and people don't even think what it means. Yes.

اما احتمالاً بوده است، می دانید، اما بسیار استفاده شده است و مردم حتی به معنای آن فکر نمی کنند. آره.

They don't really think about it.

آنها واقعاً به آن فکر نمی کنند.

Really Get rid of that damn mouth, get rid of those damn

واقعاً از شر آن دهان لعنتی خلاص شوید، از شر آن چیزهای لعنتی خلاص شوید

something.

.

But if you're but you can, it doesn't have to be offensive because you can.

اما اگر شما اما می توانید، لازم نیست توهین آمیز باشد زیرا می توانید.

It's just a view.

این فقط یک منظره است.

If you hit your finger with a bullet, with it, with a hammer,

اگر انگشتت را با گلوله، با آن، با چکش بزنی،

you're putting a knife that damn. Yes.

لعنتی چاقو می گذاری. آره.

Can say that.

می تواند بگوید.

That's not really.

واقعا اینطور نیست. می‌دانی

You know, you're effectively saying damn to the hammer aren't you.

، تو عملاً می‌گویی لعنت به چکش نیستی.

There are, there are far worse things you could say.

چیزهای بسیار بدتری هم وجود دارد که می توانید بگویید.

You're starting with F for example.

برای مثال شما با F شروع می کنید.

Okay.

Yes, I think we all know that one Steve. Yes.

باشه.

بله، من فکر می کنم همه ما آن استیو را می شناسیم. آره.

It's a yeah. Damn is. Yeah.

این یک بله است. لعنتی است. آره

Damn you. You could say a lot worse to somebody.

لعنت به تو. شما می توانید خیلی بدتر به کسی بگویید.

Yeah. Yes.

There are so many more words.

آره آره.

کلمات خیلی بیشتری وجود دارد.

Four letter words. Yes.

کلمات چهار حرفی آره.

Could be used. We know. Yeah, I know. Everyone knows.

می تواند استفاده شود. ما میدانیم. آره میدونم همه میدانند.

Everyone knows what.

همه میدونن چیه

I'm just know. Explaining that we all know the bad words.

من فقط می دانم. توضیح اینکه همه ما کلمات بد را می دانیم.

We all know the

همه ما قیچی را می شناسیم

scissor.

Knock the word damned if you use the word damned.

.

اگر از کلمه لعنتی استفاده می کنید، کلمه لعنتی را بزنید.

That means somebody has.

یعنی کسی دارد.

Yeah, yeah.

آره آره.

That's like the past, isn't it?

مثل گذشته است، اینطور نیست؟

Tense. Almost.

زمان فعل. تقریبا.

Yeah. If somebody is damn.

آره اگه کسی لعنتی باشه

Well I do mean they've been sent to hell. Yes.

خب منظورم این است که آنها به جهنم فرستاده شده اند. آره.

A person who's damned is just doomed for a terrible fate.

فردی که لعنت شده است محکوم به سرنوشتی وحشتناک است.

Yes, yes.

بله بله.

You could say to somebody. Yeah, you're you're damned.

میشه به کسی گفت آره تو لعنتی

It means it won't what you do, it's, it's never going to work out for you.

این بدان معناست که آن کاری که انجام می دهید انجام نمی شود، این است که هرگز برای شما کار نخواهد کرد.

We just can't.

We just have a competition here. How many times today?

ما فقط نمی توانیم.

ما اینجا فقط مسابقه داریم. امروز چند بار؟

Mr. Steve said dumb or damned if you count them.

آقای استیو اگر آنها را بشمارید گنگ یا لعنتی گفت.

And please send me the answer.

و لطفا جواب رو برام بفرست

I've finally says yes. That's from the famous film.

بالاخره گفتم بله اونم از فیلم معروف

Sincerely, my dear, I don't give a

ارادتمند عزیزم من یک حرفی نمی زنم

If you say if you don't give a damn about something, it means you don't care.

اگر می گویید اگر به فلان چیزی دست ندهید یعنی برایتان مهم نیست.

Yeah, I don't give a damn about what you say.

آره، من به چیزی که شما می گویید نمی پردازم.

Okay. I don't.

باشه. من این کار را نمی کنم.

I couldn't care less if you more to add to your counting.

برایم مهم نیست که شما بیشتر به شمارش خود اضافه کنید.

Yes. Oh, yes. It's 22 for Mr. Duncan.

آره. آه بله. برای آقای دانکن 22 است. از

We've been prompted.

ما خواسته شده است.

Topic said nothing. Well, you keep just gambling.

تاپیک چیزی نگفت خوب، شما فقط به قمار کردن ادامه دهید.

I sorry for any. Thank you Tomic.

برای هر کدوم متاسفم متشکرم تومیک

Yeah, well, it's quite funny.

آره خب خیلی خنده داره

Telmex said very little today, but he's prompting his now to play.

تلمکس امروز خیلی کم صحبت کرد، اما اکنون او را به بازی ترغیب می کند.

Fill in the blanks.

Yes sir, which we will do.

جاهای خالی را پر کنید.

بله قربان، این کار را انجام خواهیم داد.

I might also have to prompt myself.

ممکن است مجبور شوم خودم را تلقین کنم.

Here we go. Then.

در اینجا ما می رویم. سپس.

It's time to play that game that we all love playing.

وقت آن است که آن بازی را انجام دهیم که همه ما عاشق انجام آن هستیم.

We all like playing this game.

همه ما دوست داریم این بازی را انجام دهیم.

I like playing it. Mr.

من بازی کردنش را دوست دارم آقای

Steve likes playing it, and I hope you enjoy playing it as well.

استیو بازی آن را دوست دارد و امیدوارم شما هم از بازی آن لذت ببرید.

I think we know what it is.

من فکر می کنم ما می دانیم که چیست.

It is.

این است.

Fill in the blanks.

Fill in the blanks to and fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

جاهای خالی را پر کنید و جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks to fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید تا جاهای خالی پر شود.

Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

What's happened to the time today, Mr..

امروز چه بلایی سر وقت اومده آقای...

I can't believe it's 22 four.

باورم نمیشه 22 چهار شده.

I can't believe we've been.

باورم نمی شود که بوده ایم.

I've been standing here for an hour and 10 minutes.

من یک ساعت و 10 دقیقه اینجا ایستاده ام.

You have it is going on.

شما آن را در حال انجام است.

Every moment has been has been complete gold.

هر لحظه که بوده طلای کامل بوده است.

Right? Here we go. Filling the blanks.

درست؟ در اینجا ما می رویم. پر کردن جاهای خالی

We can get a few in before the

ما می توانیم قبل از

the deadline at 4:00.

پایان ضرب الاجل در ساعت 4:00 تعداد کمی را وارد کنیم.

Do you mind spitting all over me as I spitting has

آیا اشکالی داری که به من تف کنی، همانطور که من

I think Steve.

فکر می کنم استیو تف می کنم.

Steve can smell the chilli carne and it's making his mouth water, which is why I'm getting a shower.

استیو می‌تواند بوی فلفل قرمز را بو کند و دهانش را آب می‌کند، به همین دلیل است که من دوش می‌گیرم.

Here we go then. Steve, fill in the blanks.

پس ما اینجا می رویم. استیو، جاهای خالی را پر کن.

All you have to do is fill in the blanks with words

تنها کاری که باید انجام دهید این است که جاهای خالی را با کلمات پر کنید

to fill in the blanks that you see underneath here.

تا جاهای خالی را که در زیر می بینید پر کنید.

The first one is you only something to something if you want some

اولین مورد این است که شما فقط چیزی به چیزی می خواهید اگر

something dramatic Grammar is the key to this grammar

چیزی

from a grammar drama grammar.

دراماتیک می خواهید.

It's very posh grammar mind you doing that.

گرامر بسیار شیک است که این کار را انجام می دهید.

This term has come up with the phrase which of course we know.

این اصطلاح با عبارتی ساخته شده است که البته ما آن را می شناسیم.

We're all told this, aren't we, by our parents?

این را به همه ما گفته اند، اینطور نیست؟

If you come back from school crying because another child has said something nasty to you,

اگر با گریه از مدرسه برگردید زیرا فرزند دیگری به شما،

your parents or what your mother will say, sticks and stones

والدینتان یا آنچه مادرتان می‌گویند، با گریه برمی‌گردید، ممکن است چوب و سنگ

may break your bones, but words will never hurt you, which is the biggest load of rubbish. Yes.

استخوان‌های شما را بشکند، اما کلمات هرگز به شما صدمه نمی‌زنند که این بزرگترین بار زباله است. آره.

Well, maybe that maybe the bad words written on house bricks

خوب، شاید این کلمات بدی که روی آجرهای خانه نوشته اند

and they're throwing the house bricks at you, in which case they will hurt you.

و آجرهای خانه را به سمت شما پرتاب می کنند، در این صورت به شما آسیب می زند.

They won't.

آنها نمی خواهند.

They can't physically hurt you, but mentally they can very much hurt you.

آنها نمی توانند از نظر جسمی به شما صدمه بزنند، اما از نظر روحی می توانند به شما آسیب زیادی وارد کنند.

It's the biggest load of rubbish.

این بزرگترین بار زباله است.

It's the worst possible phrase that your parents could ever say to you

این بدترین جمله ممکنی است که پدر و مادرت می توانند به تو بگویند،

because it's rubbish, because people's words really can you?

زیرا این یک مزخرف است، زیرا واقعاً کلمات مردم می توانند شما را بگویند؟

Yeah, I think mentally I think it would be fair to say nowadays

بله، فکر می‌کنم از نظر ذهنی فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم امروزه

some people are more sensitive to everything, so I suppose there has to be a point

برخی از مردم به همه چیز حساس‌تر هستند، بنابراین فکر می‌کنم باید یک نقطه‌ای باشد

where you have to accept that people will be rude

که باید بپذیری که مردم بی‌ادب

and unfriendly and it's just part of life.

و غیر دوستانه خواهند بود و این فقط بخشی از زندگی است.

So here we go.

پس بزن که بریم.

We what they what your parents should say is that

ما آنچه را که پدر و مادرت باید بگویند این است

is that if somebody says something nasty to you, say something nasty back and get in, get your own back.

که اگر کسی حرف زشتی به تو زد، حرف زشتی بگو و وارد شو، خودت را پس بگیر.

That's what your parents should say. Yes.

این چیزی است که والدین شما باید بگویند. آره.

And then stand up for yourself.

و بعد برای خودت بایستی

Then they probably will hit you and then you've got to hit them back. Yes.

سپس آنها احتمالاً شما را خواهند زد و سپس شما باید آنها را پاسخ دهید. آره.

Well, if you can.

خب اگه میتونی

And then this time b c, you've got to stop them back.

و سپس این بار b c، باید جلوی آنها را بگیرید.

You can escalate it.

می توانید آن را تشدید کنید.

Obviously, by that point you're in serious trouble.

بدیهی است که در آن مرحله شما در مشکل جدی هستید.

H t hello to h t watching in china.

سلام به تماشاگر در چین.

Hello. Hello to you.

سلام. درود بر تو.

H t stands for high tension, is it?

H t مخفف تنش بالا است، اینطور است؟

Yeah. Okay.

آره باشه.

H t cables. Yeah.

کابل های H t. آره

Well, you know.

Yeah, that's what I'm just saying. Yeah. Have you got any suggestions?

خوب میدونی.

آره همینو میگم آره آیا پیشنهادی دارید؟

Yeah. Yeah.

آره آره

Have you taken some medicine or something today? Uh,

امروز دارو یا چیزی خوردی؟ اوه،

yes. You only

بله فقط

have to pay if you want some food.

اگر مقداری غذا می خواهید باید پول بپردازید.

Yeah, Yeah, that's good.

آره آره خوبه

If you only have to pay,

اگر فقط باید پرداخت کنید،

you only have to pay if you want some food.

فقط اگر مقداری غذا می خواهید باید هزینه کنید.

So you might go into a cafe and you sit down,

بنابراین ممکن است به یک کافه بروید و بنشینید،

but you don't buy anything.

اما چیزی نخرید.

Yeah, but you have to maybe buy something if you want to stay.

بله، اما اگر می خواهید بمانید باید چیزی بخرید.

But you only have to pay if you want some food.

اما فقط در صورتی که غذا می خواهید باید هزینه کنید.

But they're not letting you stay there.

اما آنها به شما اجازه نمی دهند آنجا بمانید.

You can wait there, but you only have to pay if you want some food.

می‌توانید آنجا منتظر بمانید، اما فقط در صورتی که غذا می‌خواهید باید پول بپردازید.

Yeah. Yeah, that's right. That's good.

آره آره درست است. خوبه.

The context has got to be explained there, which we think we have.

زمینه باید در آنجا توضیح داده شود، که ما فکر می کنیم.

Intelligence says you only care to call if you want some praise.

هوش می‌گوید فقط در صورتی برای تماس تلفنی اهمیت می‌دهید که می‌خواهید کمی تمجید کنید.

Oh, yeah.

اوه، آره

Yes. Oh, yeah.

آره. اوه، آره

So you only care to call so that the implication there is that

بنابراین شما فقط به تماس تلفنی اهمیت می دهید تا مفهوم این باشد که

you're only phoning somebody accusing you of only them.

شما فقط با کسی تماس می گیرید که شما را فقط به خاطر آنها متهم می کند.

If you want a compliment, you could say compliment instead of praise.

اگر تعارف می خواهید، می توانید به جای ستایش، تعریف کنید.

They're usually cool to.

آنها معمولا باحال هستند.

Yeah, he's mine. He's one of mine.

آره اون مال منه او یکی از من است.

I just sit with a few others here.

من فقط با چند نفر دیگر اینجا می نشینم.

No. Oh, no, I'm not giving the answer.

نه، نه، من جواب نمی دهم.

I've just thought of one.

من فقط به یکی فکر کردم

You only come to me if you want some money.

فقط اگه پول میخوای میای پیشم.

Well, that's what Tomek says.

خب، این چیزی است که تومک می گوید.

Oh, you only have to work if you want some money.

اوه، فقط اگر مقداری پول می خواهید باید کار کنید.

Oh, I see. That's.

اوه می فهمم. یعنی.

You only have to work if you want some money.

فقط اگر مقداری پول می خواهید باید کار کنید.

Mm hmm.

مم هوم گمان میکنم

I suppose.

.

Well, mine is.

خب مال منه

You only come to me if you want some money.

فقط اگه پول میخوای میای پیشم.

Yeah, That means you only want to know me when you want something.

بله، این بدان معناست که شما فقط زمانی می خواهید مرا بشناسید که چیزی را بخواهید.

You only come to me if you want some money.

فقط اگه پول میخوای میای پیشم.

Any cat that could be said to literally any cat.

هر گربه ای که می توان به معنای واقعی کلمه به هر گربه ای گفت.

Yes. Uh, cat cats?

آره. اوه، گربه گربه؟

Yes. Because then you come to you and they want something.

آره. چون آن وقت شما به سراغ شما می آیید و آنها چیزی می خواهند.

Cats, money,

گربه، پول،

food, food.

غذا، غذا.

I mean, let's get us.

منظورم اینه که ما رو بگیریم

We want to know what's a cat getting it to do with money.

ما می خواهیم بدانیم که گربه چه ارتباطی با پول دارد.

Of course, we probably all experience this, particularly if you are a parent

البته، احتمالاً همه ما این را تجربه می کنیم، به خصوص اگر شما یک والدین هستید

or maybe you've got certain friends or people you're in relationships with and they only

یا شاید دوستان یا افرادی خاصی دارید که با آنها در ارتباط هستید و آنها فقط در صورتی

they only come to you if they want some money.

به سراغ شما می آیند که پولی بخواهند.

Yeah.

آره

And you know, you might put up,

و می‌دانی، ممکن است

put up with it for years and then eventually, you know, so you get rid of them,

سال‌ها تحمل کنی، و بعد در نهایت، می‌دانی، پس از شر آنها خلاص می‌شوی،

you show them the door, you say out, get out of that door.

در را به آنها نشان می‌دهی، می‌گویی بیرون، از آن در برو بیرون.

I don't want to see you ever again.

دیگه نمیخوام ببینمت

You only try to joke if you want some fun.

شما فقط در صورتی سعی می کنید که شوخی کنید.

Mm. Yeah.

مم آره

You only ask to go

شما فقط

if you want some day off.

اگر می خواهید یک روز مرخصی بگیرید، می خواهید بروید.

I think that's quite, um.

من فکر می کنم که کاملاً، اوم.

What have you got then?

پس چی داری؟

What have I got?

Because we've got to fit a few more in. Haven't boring.

چه چیزی دارم؟

چون ما باید تعداد بیشتری را در خود جای دهیم. خسته کننده نیست.

I've got a lot baby.

من خیلی دارم عزیزم

I've got a lot.

من خیلی چیزها دارم

You only have to win if you want some fries.

شما فقط باید برنده شوید اگر کمی سیب زمینی سرخ کرده بخواهید. در

There are actually quite a suggestions that you could have had.

واقع پیشنهاداتی وجود دارد که می توانستید داشته باشید.

You only need to call if.

شما فقط باید تماس بگیرید اگر.

You want some help out?

کمک می خواهید؟

Yeah.

آره

Or you only have to ask if you want some help.

یا فقط باید بپرسید که آیا کمک می خواهید.

So actually with this sentence, you could actually have quite

بنابراین در واقع با این جمله، می توانید در

a few suggestions here and they would all be correct.

اینجا چند پیشنهاد داشته باشید و همه آنها درست خواهند بود.

You only need to ask.

فقط باید بپرسی

You only have to cool

شما فقط باید خنک شوید

if you want some money you already have to.

اگر مقداری پول می خواهید که قبلاً باید داشته باشید.

It's okay. It's no problem.

مشکلی نیست. مشکلی نیست.

So in that particular sentence you are saying it's all right.

بنابراین در آن جمله خاص شما می گویید همه چیز درست است.

If only you only have to call.

اگر فقط باید تماس بگیرید.

If you want some help, you only have to ask if you want some help.

اگر کمک می خواهید، فقط باید بپرسید که آیا کمک می خواهید.

It's no problem.

مشکلی نیست.

So you are almost offering your service

بنابراین شما تقریباً خدمات خود را ارائه می دهید

or you are offering your help in that situation.

یا در آن شرایط کمک خود را ارائه می دهید.

Very tense.

It says you only have to support if you want some help.

خیلی پرتنش

می گوید فقط اگر کمک می خواهید باید حمایت کنید.

That doesn't quite work.

این کاملاً کار نمی کند.

But if you replace the words sport with exercise,

اما اگر کلمات ورزش را با ورزش جایگزین کنید،

you only have to exercise if you want

فقط در صورتی که کمک می خواهید باید ورزش کنید

some help.

.

Yeah, that would fit better.

بله، این بهتر می شد.

Oh, if you want some fitness.

آه، اگر کمی تناسب اندام می خواهید.

Yes. You only have to

آره. شما فقط در صورتی باید

exercise if you want some fitness, that would work.

ورزش کنید که می خواهید تناسب اندام داشته باشید، این کار موثر است.

It's good. I like it.

خوبه. خوشم می آید.

I like it a lot.

این را بسیار دوست دارم.

Here's another one. Let's have another one, shall we?

اینم یکی دیگه بیایید یکی دیگر داشته باشیم، می توانیم؟

As we are slowly

از آنجایی که

running out of time just now, go to 10 minutes.

همین الان کم کم وقتمان تمام می شود، برو به 10 دقیقه.

We can fit another two in. I think.

ما می توانیم دو نفر دیگر را جا دهیم. فکر می کنم.

Mr. Duncan, it's amazing how fast the time goes, though.

آقای دانکن، شگفت انگیز است که زمان چقدر سریع می گذرد.

It does come very quickly today.

امروز خیلی سریع می آید.

I'm not sure why, but it has.

من مطمئن نیستم چرا، اما شده است.

We are all something for something next week. Oh.

همه ما چیزی برای چیزی در هفته آینده هستیم. اوه

Oh well, something for us.

اوه خوب، چیزی برای ما.

Something next week. Yeah. Are. Oh,

یه چیزی هفته بعد آره هستند. اوه،

can I kick out.

Can I suggest one?

می توانم بیرون بیاورم.

میتونم یکی پیشنهاد بدم؟

No, maybe not

نه، شاید از نظر

grammatically correct.

گرامری درست نباشد.

Please. Please think about the grammar

لطفا. لطفا قبل از شنیدن ریتیکا به دستور زبان فکر کنید

before you hear Ritika.

.

We are all

ما همه چیزهایی هستیم

that doesn't quite fit.

که کاملاً مناسب نیستند.

Unfortunately.

متاسفانه

What are we?

ما چی هستیم؟

Yeah,

بله،

that one doesn't quite fit.

آن یکی کاملا مناسب نیست.

Unfortunately. Never mind.

متاسفانه بیخیال.

Good. Good try.

خوب تلاش خوبی.

Thanks for trying.

با تشکر از تلاش

Lilya says we are all booked

لیلیا می گوید همه ما

for our meet up next week.

برای ملاقات هفته آینده رزرو شده ایم.

Oh, well, it isn't next week.

اوه، خوب، هفته آینده نیست.

All meet up.

همه ملاقات می کنند

The one that we were talking about earlier is not coming just yet, but it is on its way.

موردی که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم هنوز نمی آید، اما در راه است.

We are all ready for our lesson week since Common.

همه ما از Common برای هفته درس خود آماده هستیم.

Yeah, that's a good one.

آره این یکی خوبه

Yeah. Yes.

آره آره.

We are all excited for our coronation next week.

همه ما برای تاجگذاری خود در هفته آینده هیجان زده هستیم.

Oh, it would be probably the coronation. Hmm.

اوه، احتمالاً تاج گذاری خواهد بود. هوم

Unless you yourself are being crowned. Yes.

مگر اینکه خودتان تاج گذاری کنید. آره.

So. So maybe.

بنابراین. پس شاید.

Maybe Charles and Camilla will say

شاید چارلز و کامیلا بگویند که

we are excited for our coronation next week

ما برای تاجگذاری خود در هفته آینده هیجان زده هستیم

because, of course, we have King Charles, but also we have the queen consort.

زیرا، البته، ما شاه چارلز را داریم، اما همسر ملکه را نیز داریم.

Giovanni said exactly that.

جووانی دقیقا همین را گفت.

We are all excited for our coronation next year.

همه ما برای تاجگذاری خود در سال آینده هیجان زده هستیم.

Oh, yes. Yeah, we are.

آه بله. بله، ما هستیم.

We're happy for. Our trip next week.

ما خوشحالیم برای. سفر هفته آینده ما

Yes, we are all ready

بله، همه ما آماده

for our trip.

سفر خود هستیم.

We're happy.

ما خوشحالیم

Yes, we are waiting for our holiday next week. Yes,

بله، ما منتظر تعطیلات هفته آینده خود هستیم.

we are excited for our meeting next week, says Rosa.

رزا می گوید: بله، ما برای جلسه هفته آینده خود هیجان زده هستیم.

We are all united for our game next week. Mm.

همه ما برای بازی هفته آینده متحد هستیم. مم

Yeah, Yeah.

آره آره.

If you're if you're rooting for the same

اگر هستید اگر برای همان تیم ریشه می گیرید

team.

Team. Yeah.

.

تیم آره

So we are all

پس همه

waiting.

منتظریم.

Maybe we are all ready for our fine next quiz.

شاید همه ما برای امتحان خوب بعدی خود آماده باشیم.

And if you're going to be fined for something, you probably wouldn't be ready for it

و اگر قرار است برای چیزی جریمه شوید، احتمالاً اگر قرار است جریمه شوید برای آن آماده نخواهید بود

if you are going to be fined because normally when you're fined you don't realise

زیرا معمولاً وقتی جریمه می شوید تا

you've done something wrong until after the event.

بعد از آن رویداد متوجه نمی شوید که کار اشتباهی انجام داده اید. .

So that's probably up.

پس احتمالاً تمام شده است.

We are all up for our party.

همه ما برای مهمانی خود آماده ایم.

Yeah, that's a good one.

آره این یکی خوبه

Intelligent.

باهوش.

We are all up for our party next week.

همه ما برای مهمانی هفته آینده آماده هستیم.

Yes, If you're up for something, it means you.

بله، اگر به چیزی علاقه دارید، این به معنای شماست.

You're excited to be doing it, You're prepared,

شما از انجام آن هیجان زده اید، آماده اید، می

you want to do it.

خواهید آن را انجام دهید.

It's something maybe you are eager, you are very eager to do.

این چیزی است که شاید شما مشتاق هستید، شما بسیار مشتاق انجام آن هستید.

You can't wait to do it.

شما نمی توانید برای انجام آن صبر کنید.

We are all screwed for our presentation next week, says Jemmy

جمی می گوید

if it's a group presentation, yes, it's it.

اگر ارائه گروهی باشد، بله، همینطور است.

To be screwed means to be to be something that means that you have

بد بودن یعنی چیزی بودن که به این معنی است که

maybe a bad outcome waiting for you

شاید نتیجه بدی در انتظار شما باشد

or maybe something that's going to go terribly wrong and you know it's going to go badly.

یا شاید چیزی که به طرز وحشتناکی اشتباه پیش خواهد رفت و می دانید که بد پیش خواهد رفت.

You can say, oh, I'm screwed if you think something is going to go wrong

شما می توانید بگویید، اوه، من خراب شده ام، اگر فکر می کنید مشکلی پیش می آید

and you don't think there's any possibility it could go right, you can say, I'm screwed.

و فکر نمی کنید احتمال درستی وجود داشته باشد، می توانید بگویید، من اشتباه کردم.

There is no way it's going to go right?

راهی وجود ندارد که درست پیش برود؟

Oh, sure, where that expression comes from.

اوه، مطمئنا، این عبارت از کجا آمده است.

But it obviously does have sexual connotations.

اما بدیهی است که مفاهیم جنسی دارد.

Okay, Steve, I think it means that, yes,

باشه، استیو، فکر می کنم به این معنی است، بله،

it refers to and I won't go into that.

به آن اشاره دارد و من وارد آن نمی شوم.

No, just. Just don't. Steve.

نه فقط. فقط نکن. استیو

Yeah, please don't you.

آره خواهش میکنم نکن

I can't I can't stress enough.

من نمی توانم نمی توانم به اندازه کافی استرس داشته باشم.

But some people might anyway anyway.

اما به هر حال ممکن است برخی افراد.

Steve. Yeah.

استیو آره

You just have to take the hint sometimes.

فقط گاهی اوقات باید به این نکته توجه کنید.

Stop.

We are all called for our rehearsal next week.

متوقف کردن.

همه ما برای تمرین هفته آینده فراخوانده شده ایم.

Uh, we have been called for our rehearsal.

اوه، ما را برای تمرین فراخوانده اند.

Next week would be slightly better English.

هفته آینده انگلیسی کمی بهتر خواهد بود.

So think about something that you are looking forward to doing.

پس در مورد کاری که مشتاقانه منتظر انجامش هستید فکر کنید.

So this is a kind of sentence

بنابراین این یک نوع جمله است

that is expressing something that you are looking forward to.

که بیانگر چیزی است که شما مشتاقانه منتظر آن هستید.

I am looking forward

من مشتاقانه منتظر

to this.

این هستم.

We all want what are we?

همه ما می خواهیم چه هستیم؟

We are all

ready for our lesson next week, says V test,

V test می گوید که همه ما برای درس هفته آینده خود آماده هستیم،

which does face but maybe also can be what?

که صورت می گیرد اما شاید هم می تواند چه باشد؟

Inaki, you could have said we are

ایناکی، می تونستی بگی ما

we are all ready for our rehearsal.

همه آماده ایم برای تمرین.

Yeah.

Or yes, you'd have to say if you're going to use the word cold,

آره

یا بله، باید بگویید اگر می خواهید از کلمه سرد استفاده کنید،

you would have to maybe change those words slightly.

شاید باید آن کلمات را کمی تغییر دهید.

We have all been called for our for a rehearsal.

همه ما را برای تمرین فراخوانده اند.

Next week would be better but yeah.

هفته آینده بهتر است اما بله.

Uh, yes,

اوه، بله،

the crown is a T is a UK TV show,

تاج یک T یک برنامه تلویزیونی بریتانیا است،

but it it's not real.

اما واقعی نیست.

It's not historical. No, it's all fictional. Fictional.

تاریخی نیست نه، همه اینها تخیلی است. تخیلی

Even though there are people that think it's a documentary.

با وجود اینکه افرادی هستند که فکر می کنند این یک مستند است.

But it isn't. It's all just.

اما اینطور نیست. این همه فقط.

It's all fantasy. It's all fictional.

همش فانتزیه همش تخیلیه

I don't believe anything that's in it doesn't resemble

من معتقد نیستم هر چیزی که در آن است

fact in any way.

به هیچ وجه شبیه واقعیت نیست.

That's it.

خودشه.

It's not real, is.

این واقعی نیست، است.

There might be some truth in it, but most of it is just.

ممکن است حقیقتی در آن وجود داشته باشد، اما بیشتر آن درست است.

And this is the trouble with these types of what look like very well

و این مشکل با این نوع نمایش هایی است که به نظر می رسد بسیار خوب

presented shows.

ارائه شده است.

It's not a documentary.

مستند نیست

It is

این

facts, faction, fiction, faction, fiction.

حقایق، جناح، داستان، جناح، تخیل است. می

I can tell I'm getting close to the point right up close to it.

توانم بگویم که از نزدیک به آن نقطه نزدیک می شوم .

You started off like this.

اینجوری شروع کردی

We are all ready for our exam next week.

همه ما برای امتحان هفته آینده آماده ایم.

Yes, there's a good one. Yes, Rosa.

بله، یکی خوب وجود دارد. آره رزا

So there's a group of you, you are all taking an exam.

بنابراین یک گروه از شما وجود دارد، همه شما در یک امتحان شرکت می کنید.

Your students.

We are all ready for our example

دانش آموزان شما

همه ما برای مثال خود آماده ایم

where you could say, Are we all ready for our exam next week and turn that into a question mark?

که می توانید بگویید، آیا همه ما برای امتحان هفته آینده خود آماده هستیم و آن را به یک علامت سوال تبدیل می کنیم؟

That's it.

خودشه.

We are all ready for our wedding next week.

همه ما برای عروسی هفته آینده آماده ایم.

Yeah. Anyway.

Right? Come on, Mr. Duncan, I think you need a lie down.

آره به هر حال.

درست؟ بیا، آقای دانکن، فکر می کنم به دراز کشیدن نیاز داری.

I need a lie down.

من نیاز به دراز کشیدن دارم

I think you've just done too much today.

فکر کنم امروز خیلی کار کردی

Mentally, I'm now exhausted.

الان از نظر روحی خسته ام

You've been standing up, you've been walking around, you've been picking things up.

ایستاده‌ای، راه می‌رفتی، وسایل را جمع می‌کردی.

And now.

And now you're all tired.

و حالا

و حالا همه شما خسته شده اید.

That Giovanni says, chuffed Question mark, I think you mean.

این که جیووانی می گوید، علامت سوال زده، فکر می کنم منظور شماست.

What does that mean if you're chuffed?

این به چه معنی است اگر شما خفه شوید؟

I don't remember saying that we must have done.

یادم نمی‌آید بگویم که باید این کار را کرده باشیم.

If you're chuffed, it means you're very pleased.

اگر خفه شدید، یعنی خیلی راضی هستید.

Pleased you're happy. You are.

خوشحالم که خوشحالی شما هستید.

You are quite pleased with yourself.

شما کاملا از خودتان راضی هستید.

I'm so chuffed that you remembered my birthday.

انقدر دلم گرفته که یاد تولدم افتادی

You just happy, pleased?

فقط خوشحالی، راضی؟

Maybe.

شاید.

Maybe that's a suggestion for all for our quiz.

شاید این یک پیشنهاد برای همه برای مسابقه ما باشد.

We are all chuffed for our

همه ی ما به خاطر شایدهایمان خجالت زده ایم

maybe.

.

Maybe in that situation, maybe not that, but maybe something that you are looking forward to.

شاید در آن موقعیت، شاید نه آن، اما شاید چیزی که شما مشتاقانه منتظر آن هستید.

There is a word that I'm looking for and no one has used to hold down for.

کلمه ای هست که من دنبالش می گردم و هیچ کس از آن استفاده نکرده است.

I together next week.

من با هم هفته آینده

This time I guess, or next month, you could have said we are all down for it

حدس می‌زنم این بار، یا ماه آینده، می‌توانستید بگویید که ما همه از آن ناراحتیم،

so you can be up for something, but also you can be down for something.

بنابراین می‌توانید برای چیزی دلسرد باشید، اما همچنین می‌توانید برای چیزی دلسرد شوید.

And both both can be used to mean the same thing.

و هر دو را می توان به معنای یکسان استفاده کرد.

Is it just me?

آیا فقط من هستم؟

It was Mr.

Duncan genuinely annoyed, genuine, annoyed with Mr.

این آقای

دانکن بود که واقعاً از آقای استیو آزرده خاطر، واقعی، آزرده خاطر بود

Steve.

Oh, this is just normal.

.

اوه، این فقط عادی است.

No, this is what we're like. Normally.

نه، این چیزی است که ما داریم. به طور معمول.

It's like this all the time. I'm used to it.

همیشه اینطوری است من به آن عادت کرده ام.

You want to see what it's like afterwards? It's.

میخوای ببینی بعدش چطوره؟ این است.

It's the kicking.

این لگد زدن است.

And the scratching and the slicing. Mild.

و خراشیدن و بریدن. خفیف.

This is mild. Yes. You should see us off air.

این خفیف است. آره. شما باید ما را از هوا خارج کنید.

We are all pumped for our party next week.

همه ما برای مهمانی هفته آینده آماده هستیم.

Okay?

باشه؟

Yeah.

If you're pumped, you've got plenty of energy

آره

اگر تلمبه می‌شوید، انرژی زیادی

ready to go, raring to go as long as you don't get pumped at the party.

برای رفتن دارید، تا زمانی که در مهمانی تلمبه نشوید، دوست دارید بروید.

Yes, some people want to be pumped at the party,

بله، برخی از مردم می خواهند در مهمانی تلمبه شوند،

so here's my answer. Thank you.

بنابراین این پاسخ من است. متشکرم.

We are all thank for our you next week.

همه ما از شما در هفته آینده سپاسگزاریم.

Oh, no, Giovanni, that's not a that's a suggestion.

اوه، نه، جووانی، این یک پیشنهاد نیست.

What do you call this? A conundrum?

شما به این چه میگویید؟ معمایی؟

A puzzle.

یک معما.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

What would you describe?

چه چیزی را توصیف می کنید؟

It's just a little.

فقط کمی است.

It's a game. Francis Wood is.

این یک بازی است. فرانسیس وود است.

A brainteaser? Yes.

بازی فکری؟ آره.

Okay. Steve, I don't know. You're here.

باشه. استیو، من نمی دانم. شما اینجا هستید.

Okay, fine. Go on, then.

باشه، خوبه. ادامه بده پس

You taking your pills today is.

امروز قرصاتو میخوری

The adrenaline's kicking in now. Is it good?

آدرنالین در حال حاضر وارد می شود. خوب است؟

About time. So I have.

در مورد زمان. پس من دارم.

That's interesting.

جالبه.

Better than good.

بهتر از خوب.

Just try again.

فقط دوباره تلاش کن

Okay.

باشه.

We are all prepared for our vacation next week,

همه ما برای تعطیلات هفته آینده خود آماده شده ایم،

but of course, you can also be excited.

اما البته، شما هم می توانید هیجان زده باشید.

We are all excited for our vacation.

همه ما برای تعطیلات خود هیجان زده هستیم. پیشنهادات

Had a lot of very similar

بسیار مشابه زیادی داشت

suggestions.

.

So this this can be something that said, if you are looking forward to something

بنابراین این می تواند چیزی باشد که گفته می شود، اگر شما مشتاقانه منتظر چیزی هستید که

we, are prepared, maybe you are ready to do something.

ما آماده ایم، شاید شما آماده انجام کاری هستید.

You are ready to do it.

شما آماده انجام آن هستید.

We are ready for our vacation or our wedding.

ما برای تعطیلات یا عروسی خود آماده ایم.

Rosa said. Yes, that's it.

رزا گفت. آره همینه.

Well, our reunion. Good.

خب، اتحاد مجدد ما خوب

Anyway. That's it. That's it. We're going now.

به هر حال. خودشه. خودشه. الان میریم

It's time to say goodbye.

موقع خداحافظی است.

Okay, then.

باشه پس

Right? Yes.

Nice to be here.

درست؟ آره.

خوشحالم که اینجا هستم

Nice to see you all. Happy to learn something?

از دیدن همه شما خوشحالم خوشحالم که چیزی یاد می گیری؟

Yeah, I have it.

آره من دارمش

So it's being with you certainly taught me a lesson.

پس با تو بودن مطمئناً درسی به من داد.

Just Because you're a native English teacher doesn't mean that you can't learn something every day.

فقط به این دلیل که شما یک معلم بومی زبان انگلیسی هستید به این معنی نیست که نمی توانید هر روز چیزی یاد بگیرید.

And we learn of you just as you learn of this.

و ما از شما یاد می گیریم همانطور که شما از این موضوع یاد می گیرید.

Hopefully the balance is more this way.

امیدواریم تعادل به این صورت بیشتر باشد.

And sometime, Steve, learn. Otherwise we shouldn't be here.

و گاهی، استیو، یاد بگیر. وگرنه ما نباید اینجا باشیم

Sometimes Steve learns things for me, which is always not that I've ever admitted, right?

گاهی اوقات استیو چیزهایی را برای من یاد می‌گیرد، چیزی که من همیشه اعتراف نکرده‌ام، درست است؟

He would never admit it now.

او اکنون هرگز آن را اعتراف نمی کند.

So that's that's almost it for today.

بنابراین این تقریباً برای امروز است.

I hope you've enjoyed this 2 hours.

امیدوارم از این 2 ساعت لذت برده باشید.

It's gone by very quickly.

خیلی سریع از بین رفت

Don't worry.

نگران نباشید.

We are back next weekend, A special weekend.

آخر هفته آینده برگشتیم، یک آخر هفته خاص.

It is the coronation of King Charles.

تاجگذاری شاه چارلز است.

Next weekend, we might be with you on Saturday, hopefully live.

آخر هفته آینده، ممکن است شنبه با شما باشیم، امیدوارم زنده باشیم.

And we will definitely be with you on Sunday.

و حتما یکشنبه با شما خواهیم بود.

Next Sunday we are back.

یکشنبه آینده ما برگشتیم.

And of course, we have a new month as well.

و البته یک ماه جدید هم داریم.

We will be into the first week of May.

وارد هفته اول اردیبهشت می شویم.

Next week. May.

هفته بعد. ممکن است.

So this is Mr. Duncan and

بنابراین این آقای دانکن و

Mr. Steve saying thank you very much for watching us.

آقای استیو هستند که می گویند از اینکه ما را تماشا کردید بسیار متشکرم.

Then don't forget, by the way, to give us a lovely life now must do that.

پس فراموش نکنید، اتفاقا، برای اینکه اکنون به ما یک زندگی دوست داشتنی بدهید باید این کار را انجام دهید.

Your apps, we absolutely insist.

برنامه های شما، ما کاملا اصرار داریم.

Please, please give us a life.

لطفا، لطفا به ما زندگی بدهید.

Let you do that because it helps Mr.

اجازه دهید این کار را انجام دهید زیرا به

Duncan to be found on the Internet.

یافتن آقای دانکن در اینترنت کمک می کند.

And the more people that watch, the more chance of Mr.

و هر چه تعداد افراد بیشتری تماشا کنند، شانس آقای

Duncan carrying on, doing this for many, many years.

دانکن بیشتر می‌شود که این کار را برای سال‌های بسیار طولانی انجام دهد.

Yes, many, many, many people don't watch and people

بله، خیلی ها، خیلی ها، خیلی ها تماشا نمی کنند و مردم

don't watch, then we can't carry on, as simple as that is.

تماشا نمی کنند، پس ما نمی توانیم به همین سادگی ادامه دهیم.

If you don't watch, if you don't view, if you don't tell your friends.

اگر تماشا نکردید، اگر مشاهده نکردید، اگر به دوستان خود اطلاع ندهید.

And then we we just simply fade away into nothingness.

و سپس ما فقط به سادگی محو می شویم و به نیستی می افتیم.

And that's how it works here on YouTube.

و اینجا در یوتیوب به این صورت کار می کند.

Say you're gone the likes how Mr.

بگو که از بین رفته ای مثل اینکه آقای

Duncan be noticed.

دانکن مورد توجه قرار گرفته است.

And this give energy and purpose to everything that he does right.

و این به هر کاری که او درست انجام می دهد انرژی و هدف می بخشد.

I shall see you next week.

هفته آینده می بینمت

Are you on this weekend?

آیا در این آخر هفته هستید؟

And maybe, I don't know.

و شاید، من نمی دانم.

Anyway, you can always announce that later on.

به هر حال، شما همیشه می توانید آن را بعداً اعلام کنید. ما

There we go.

I'll see you next week.

میرویم آنجا.

هفته آینده می بینمت.

So it's a goodbye from May and it's goodbye from him.

پس خداحافظی از می و خداحافظی از اوست.

And of course, you know what's coming up next.

و البته، شما می دانید که در آینده چه اتفاقی می افتد.

Of course you do...

البته فعلاً...

ta ta for now.

تا تا.