FOREIGN words used in ENGLISH / Are flags a good thing? - English Addict / LIVE / 25th May 2022

It's a new day.

این یک روز جدید است.

It's a new episode, but unfortunately, it is the same old presenter.

یه قسمت جدیده ولی متاسفانه همون مجری قدیمیه.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Oh, it's a windy day today.

آه، امروز یک روز باد است.

Can you feel the wind blowing through your hair?

آیا می توانید باد را در موهایتان حس کنید؟

Or maybe through your ears?

یا شاید از طریق گوش شما؟

Depending on which one comes first.

بسته به اینکه کدام یک اول می شود.

Here we go. Yes, it is. English addict.

در اینجا ما می رویم. بله همینطور است. معتاد انگلیسی

Coming to you live from the birthplace of the English language,

از زادگاه زبان انگلیسی

which just happens to be

که اتفاقاً

oh, wow.

اوه، وای است، به شما می‌آیم.

It's England.

انگلستان است.

You did.

You did.

شما انجام دادید.

شما انجام دادید.

You did you

انجام دادی

Mm hmm.

مم هوم

Here we go again. Hi, everybody. This is Mr.

دوباره شروع کنیم. سلام به همه. این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you OK?

امروز چطوری؟ خوبی؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling happy today?

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I really, really hope so.

من واقعاً امیدوارم.

Here we go again. We are back once more.

دوباره شروع کنیم. ما یک بار دیگر برگشتیم.

It doesn't seem very long since I was with you

از

last, which was, of course, on Sunday.

آخرین باری که با شما بودم، که البته یکشنبه بود، زمان زیادی نمی گذرد.

Did you see the live stream on Sunday?

پخش زنده یکشنبه را دیدید؟

We had a very busy one.

خیلی شلوغ داشتیم

Mr. Steve was also with us on Sunday.

آقای استیو هم یکشنبه با ما بود.

Of course, a lot of people ask.

البته خیلی ها می پرسند.

Of course, people ask all the time.

البته مردم همیشه می پرسند.

Mr. Duncan, why can't we have Mr.

آقای دانکن، چرا ما نمی توانیم آقای

Steve during the week?

استیو را در طول هفته داشته باشیم؟

There is one good reason for that. A simple reason.

یک دلیل خوب برای آن وجود دارد. یک دلیل ساده

He has to work.

او باید کار کند.

Unfortunately, we all do, I suppose.

متأسفانه، فکر می کنم همه ما این کار را می کنیم.

And believe it or not,

و باور کنید یا نه،

this is work

این کار است،

It doesn't look like it, but it is.

به نظر نمی رسد، اما هست.

So how was your week? Was it a good week?

پس هفته شما چطور بود؟ هفته خوبی بود؟

Did you have a nice week?

هفته خوبی داشتی؟

I hope so.

امیدوارم.

My week was a little bit average.

هفته من کمی متوسط ​​بود.

Nothing special.

چیز خاصی نیست.

No real moments.

بدون لحظه های واقعی

That I remember from this week so far.

که از این هفته تا الان به یاد دارم.

Maybe today I will make some lovely memories.

شاید امروز خاطرات قشنگی بسازم.

You might describe the week as

شما ممکن است هفته را به عنوان یک غم و اندوه توصیف کنید

humdrum.

.

Well, I like that word humdrum.

خب، من از آن کلمه هومدروم خوشم می آید.

If something is humdrum, it means not special.

اگر چیزی مزخرف است، به معنای خاص نیست.

Nothing happened.

هیچ اتفاقی نیفتاد.

Uneventful.

بی حادثه

So I suppose this week so far here,

بنابراین فکر می‌کنم این هفته تا اینجای کار،

my week has been pretty humdrum.

هفته من بسیار پرمخاطره بوده است.

Nothing special.

چیز خاصی نیست.

Not much happened.

اتفاق زیادی نیفتاد.

I suppose the most exciting thing today is that

فکر می کنم هیجان انگیزترین چیز امروز این

the wind is blowing outside.

است که باد در بیرون می وزد.

That's it. Really?

خودشه. واقعا؟

Well, that's what's happening in my little world, anyway.

خب ، به هر حال این چیزی است که در دنیای کوچک من اتفاق می افتد.

Other places around the world.

جاهای دیگر در سراسر جهان.

Things not so good.

چیزها خیلی خوب نیست

I'm sure you know what I'm talking about.

مطمئنم میدونی چی میگم

Here we go, then.

پس ما اینجا می رویم.

Yes. My name is Duncan.

آره. اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

I am an English addict, and I have a feeling you might be one of those as well.

من یک معتاد انگلیسی هستم و احساس می کنم شما نیز یکی از این افراد هستید.

We are here once again.

ما یک بار دیگر اینجا هستیم.

If it is your first time, welcome.

اگر اولین بار است، خوش آمدید.

If you are one of my regular viewers,

اگر شما از بینندگان ثابت من هستید،

can I also say welcome?

می توانم بگویم خوش آمدید؟

It's nice to see you back where you belong.

خوشحالم که تو را به جایی که به آن تعلق داری می بینم.

And of course, yes, we've made it all the way to the middle of the week.

و البته، بله، ما تا اواسط هفته پیش رفتیم.

My week has been humdrum.

هفته من افتضاح بود

I love that word.

من عاشق این کلمه هستم

Yes. It's Wednesday.

آره. امروز چهارشنبه است.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep,

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ،

beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

Hippy dippy dependability. Hippy dippy dooby dooby dooby.

قابلیت اطمینان هیپی دیپی هیپی دیپی دوبی دوبی دوبی.

That, by the way, is morse code for.

اتفاقاً این کد مورس است.

Welcome to my lovely live stream

به پخش زنده دوست داشتنی من خوش آمدید

Do people still use Morse code?

آیا مردم هنوز از کد مورس استفاده می کنند؟

Do they?

آیا آنها؟

I don't think anyone does.

من فکر نمی کنم کسی انجام دهد.

I have a feeling that no one uses Morse code anymore.

من این احساس را دارم که دیگر هیچ کس از کد مورس استفاده نمی کند.

How do you know what Morse code is?

چگونه می دانید کد مورس چیست؟

It's where you tap out using one tone.

این جایی است که با استفاده از یک آهنگ به بیرون ضربه می زنید.

You beep. Beep, beep. Beep, beep.

بوق میزنی بوق بوق. بوق بوق.

Beep, beep, beep. Beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ. بوق بوق.

Beep, beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ.

Beep, beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

Morse code and each of those tones.

کد مورس و هر کدام از آن صداها.

And depending on what the rhythm of those tones are,

و بسته به ریتم آن صداها،

depend on what you are trying to say.

به آنچه می خواهید بگویید بستگی دارد.

So beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

پس بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

Do people still use Morse code?

آیا مردم هنوز از کد مورس استفاده می کنند؟

It is one of the earliest forms of well,

وقتی به آن فکر می کنید، این یکی از اولین اشکال ارتباط خوب، به

I suppose, modern communication when you think about it.

نظر من، مدرن است .

I suppose there are other ways of doing it.

من فکر می کنم راه های دیگری برای انجام آن وجود دارد.

You can always shout

همیشه می توانید

as loudly as you can.

تا جایی که می توانید بلند فریاد بزنید.

I suppose that's one way of communicating with other people.

فکر می کنم این یکی از راه های ارتباط با افراد دیگر باشد.

But when you are using radio waves

اما هنگامی که از

signals across a long distance,

سیگنال های امواج رادیویی در مسافت طولانی استفاده

we often find that things like Morse code.

می کنید، اغلب متوجه می شویم که چیزهایی مانند کد مورس.

Well, they were.

خوب، آنها بودند.

Or it was quite useful, but I'm not sure about these days.

یا کاملا مفید بود، اما در مورد این روزها مطمئن نیستم.

Maybe there is Morse code being used on the internet.

شاید از کد مورس در اینترنت استفاده می شود.

I would not be surprised ised

if there is a website somewhere

اگر وب سایتی در جایی

specialising in Morse code.

متخصص در کد مورس وجود داشته باشد، تعجب نمی کنم.

Maybe beep. Beep. Beep. Beep, beep.

شاید بوق. بوق بوق بوق بوق.

I wonder. Hello.

من تعجب میکنم. سلام.

Also to the live chat.

همچنین به چت زنده.

Oh, nice to see you here as well.

اوه، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Can I give you a lovely wave? Hello.

آیا می توانم یک موج دوست داشتنی به شما بدهم؟ سلام.

Huh? Hmm. Hmm.

متعجب؟ هوم هوم

Mm hmm. Hello.

مم هوم سلام.

Nice to see you back also.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Oh, Vitesse.

اوه، ویتس.

Vitesse,

ویتسه،

your finger is very strong.

انگشت شما بسیار قوی است.

I feel the force of your finger.

زور انگشتت رو حس میکنم

It is coming through

از

the Internet.

طریق اینترنت می آید.

Hello, Vitesse.

سلام، ویتسه.

You have a very fast finger.

شما انگشت بسیار سریعی دارید.

And, yes, you are first, on today's live chat

و، بله، شما اولین نفر هستید، در چت زنده امروز

Hmm, hmm, hmm, hmm, hmm, hmm, hmm, hmm, hmm.

هوم، هوم، هوم، هوم، هوم، هوم، هوم، هوم، هوم.

Definitely.

قطعا.

In second place, we have.

در رتبه دوم، ما داریم.

Lewis Mendez is here today.

لوئیس مندز امروز اینجاست.

Hello. Lewis.

سلام. لوئیس

Thanks for joining me also.

از اینکه به من هم پیوستید متشکرم

Paolo, we also have poor lay.

پائولو، ما هم لایک ضعیفی داریم.

Hello to you, I believe.

سلام بر شما، من معتقدم.

I think if I remember, you are watching in

فکر می کنم اگر یادم باشد، شما در میانمار تماشا می کنید

Myanmar.

.

Am I right or am I wrong?

آیا من درست هستم یا اشتباه می کنم؟

Hello. Also, to Palmira.

سلام. همچنین به پالمیرا.

We also have Beatrice.

بئاتریس هم داریم.

It is always lovely to see your sunshine on my YouTube channel.

دیدن آفتاب شما در کانال یوتیوب من همیشه لذت بخش است .

Hello, Beatrice. Also, we have Mika.

سلام بئاتریس همچنین ما میکا را داریم.

Hello, Mika.

سلام میکا

I can join you for a round about 30 minutes.

من می توانم برای یک دور حدود 30 دقیقه به شما بپیوندم.

Hello. Mika.

سلام. میکا.

And can I say a belated late

و آیا می توانم با تاخیر

happy birthday for last week? Yes.

تولدت را برای هفته گذشته تبریک بگویم؟ آره.

I hope you had a good time.

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه

I hope you got all the things you wanted.

امیدوارم به همه چیزهایی که میخواستی برسی

Hello.

سلام.

Also to jewellery. Hello. Jewellery.

همچنین به جواهرات. سلام. جواهرات.

Jewellery. My name, Brioni.

جواهرات. نام من، بریونی.

I like your name, by the way. Sounds very nice.

اتفاقا اسمت را دوست دارم به نظر خیلی قشنگه

Hello, Rosa.

سلام رزا

Hello.

Also to

سلام.

o. Can I say hello to hel burt?

همینطور. آیا می توانم به هل برت سلام کنم؟

Hello.

Hello.

Burt Hurlburt watching in Brazil.

سلام.

سلام.

برت هورلبرت در حال تماشای برزیل.

A big super duper.

یک سوپر دوپر بزرگ

Hello to you as well. I hope you are having a good day.

سلام به شما نیز. امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

Hala.

هالا

Hello to Hala.

سلام به هالا

I hope you are having a nice time as well.

امیدوارم شما هم بهتون خوش بگذره

We also have Claudia.

ما کلودیا را هم داریم.

Claudia, a lot of people love

کلودیا، بسیاری از مردم

the new feature on Sunday.

ویژگی جدید یکشنبه را دوست دارند.

Where we ask Claudia what she is cooking.

جایی که از کلودیا می پرسیم چه چیزی درست می کند.

But it would appear that lots of other people want to get involved as well with that.

اما به نظر می رسد که بسیاری از افراد دیگر نیز می خواهند با آن درگیر شوند.

So we might change that feature on Sunday

بنابراین ممکن است این ویژگی را در روز یکشنبه

to what's cooking everyone.

به چیزی که همه می‌پزند تغییر دهیم.

What's cooking everyone so that we might change that.

چه چیزی همه را می پزد تا بتوانیم آن را تغییر دهیم.

I'm not sure, but I do like what's cooking.

مطمئن نیستم، اما آنچه را که در حال پختن است دوست دارم.

Claudia, I think that's a good one.

کلودیا، من فکر می‌کنم این یکی خوب است.

I like that one a lot. Hello. Also to

من اون یکی رو خیلی دوست دارم سلام. همچنین به

Mary Fer.

مری فر.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Also, Rosa is here as well.

همچنین رزا نیز اینجاست.

Yes, it is Wednesday.

بله، چهارشنبه است.

And we have lots of things coming up today.

و ما امروز چیزهای زیادی در پیش داریم.

We are talking about words

ما در مورد کلماتی صحبت می کنیم

that are used in the English language that are actually foreign words.

که در زبان انگلیسی استفاده می شود که در واقع کلمات خارجی هستند.

So they are used in their actual state.

بنابراین آنها در حالت واقعی خود استفاده می شوند.

So they haven't been changed or altered.

بنابراین آنها تغییر یا تغییر نکرده اند.

They are actually used as they are.

آنها در واقع همانطور که هستند استفاده می شوند.

So that coming up later on, you might also notice later

بنابراین ممکن است بعداً متوجه شوید

that many of the words are French.

که بسیاری از کلمات فرانسوی هستند.

However, the English language has been influenced

با این حال، زبان انگلیسی تحت تأثیر

by many languages from all around the world.

زبان های بسیاری از سراسر جهان قرار گرفته است.

Hello.

Also to oh, we have Pedro

سلام.

همچنین به آه، ما پدرو

Belman is here as well.

بلمن نیز اینجاست.

Hello, Pedro.

سلام پدرو

Thank you for joining in as well on

از اینکه چهارشنبه هم شرکت کردید متشکرم

Wednesday.

.

That's it, really.

واقعا همین است.

Oh, by the way, this is the final one.

اوه، اتفاقا، این آخرین مورد است.

This is the last full English extra

این آخرین کامل انگلیسی اضافی

for me.

برای من است.

Not ever.

هرگز.

Don't worry. I'm not quitting. I'm not going anywhere.

نگران نباشید. من ترک نمی کنم. من هیچ جا نمیروم.

But this is the final English addict extra for this month.

اما این آخرین معتاد انگلیسی برای این ماه است.

And of course, I'm back with you on Sunday.

و البته، یکشنبه با شما برگشتم.

However, next Wednesday, it is a new month.

با این حال، چهارشنبه آینده، یک ماه جدید است.

So this time next week, it will be June already.

بنابراین این زمان هفته آینده، ماه ژوئن خواهد بود.

This year seems to be going by a little bit too fast.

به نظر می رسد امسال کمی خیلی سریع می گذرد.

If you don't mind me saying it does seem

اگر ناراحت نیستید که بگویم به نظر

to be going by quite quickly.

می رسد که خیلی سریع پیش می رود.

I don't know about you, but I keep receiving surveys

من در مورد شما نمی دانم، اما من مدام نظرسنجی دریافت

Do you ever do that?

می کنم آیا تا به حال این کار را انجام می دهید؟

Do you ever have a person come up to you in the street or through the Internet

آیا تا به حال برای شما پیش آمده است که شخصی در خیابان یا از طریق اینترنت به سراغ شما بیاید

and they ask you to answer some questions

و از شما بخواهد که به سؤالاتی پاسخ دهید،

maybe about a product or a certain service?

شاید در مورد محصول یا خدمات خاصی؟

So I always get quite often.

بنابراین من همیشه اغلب اوقات می گیرم.

In fact, I get surveys on the Internet for me to answer

در واقع، من نظرسنجی هایی را در اینترنت دریافت می کنم تا

sometimes from a company that I've dealt with in the past.

گاهی اوقات از شرکتی که در گذشته با آن سروکار داشته ام، پاسخ بدهم.

Maybe a company that I've bought something from.

شاید شرکتی که از آن چیزی خریده باشم.

And they always write to me.

و همیشه برای من می نویسند.

They send me emails saying, Mr.

آنها برای من ایمیل می فرستند و می گویند، آقای

Duncan

we hope you enjoy our product or service.

دانکن امیدواریم از محصول یا خدمات ما لذت ببرید.

Would you mind taking 5 minutes to answer some questions?

آیا دوست دارید 5 دقیقه برای پاسخ دادن به برخی سؤالات وقت بگذارید؟

And it always takes much longer than 5 minutes.

و همیشه خیلی بیشتر از 5 دقیقه طول می کشد.

Sometimes they say, just one minute.

گاهی می گویند فقط یک دقیقه.

It will only take you one minute.

فقط یک دقیقه طول می کشد.

To answer these questions.

برای پاسخ به این سوالات.

But then when you start to answer the questions,

اما وقتی شروع به پاسخ دادن به سؤالات می کنید،

you realise that it's going to take much longer than one minute

متوجه می شوید که بسیار بیشتر از یک دقیقه

or 5 minutes.

یا 5 دقیقه طول می کشد.

I remember

یادم می

many years ago when I used to work in town

آید سال ها پیش وقتی در شهر کار می

I was always bothered by people

کردم همیشه از مردمی

asking questions in the street.

که در خیابان سوال می پرسیدند اذیت می شدم.

I know that surveys when you ask people questions and then they give you answers

من می‌دانم که نظرسنجی‌ها زمانی که از مردم سؤال می‌پرسند و سپس به شما پاسخ می‌دهند

and then you use that information to help you sell

و سپس از آن اطلاعات برای کمک به فروش

or to help you aim your product or service

یا کمک به شما برای هدف قرار دادن محصول یا خدمات

at a certain group of people or a certain age group.

خود برای گروه خاصی از افراد یا گروه سنی خاصی استفاده می‌کنید.

Surveys

نظرسنجی

are very

good and useful, yes, but sometimes they can be very annoying as well,

ها بسیار

خوب و مفید هستند، بله، اما گاهی اوقات می توانند بسیار آزاردهنده نیز باشند،

especially when you're walking down the road and someone keeps bothering you.

به خصوص زمانی که در جاده قدم می زنید و کسی مدام شما را اذیت می کند.

They want to ask you some questions.

آنها می خواهند چند سوال از شما بپرسند.

Oh, hello. There.

اوه سلام. آنجا.

Good morning.

صبح بخیر.

Are you having a good day?

آیا روز خوبی را سپری می کنید؟

Would you mind answering some questions?

دوست دارید به چند سوال پاسخ دهید؟

A few questions.

چند سوال

Would you like to answer some questions in this survey?

آیا می خواهید در این نظرسنجی به چند سوال پاسخ دهید؟

And sometimes you might be in a hurry.

و گاهی ممکن است عجله داشته باشید.

You might be on your lunch break and you don't want to do that.

ممکن است در تعطیلات ناهار خود باشید و نخواهید این کار را انجام دهید.

You're in a hurry, so you have to politely say no.

شما عجله دارید، پس باید مودبانه بگویید نه.

The only problem is if you work in town

تنها مشکل این است که اگر در شهر کار می کنید،

then every day when you're walking around, you will always be asked.

هر روز که در حال قدم زدن هستید، همیشه از شما سوال می شود.

People will always stop you in the street.

مردم همیشه شما را در خیابان متوقف خواهند کرد.

So if you work in the same area every day, you will find

بنابراین اگر هر روز در یک منطقه کار کنید، متوجه خواهید شد

that the same people

که همان افراد

will keep asking you to take part in the survey,

مدام از شما می خواهند که در نظرسنجی شرکت کنید،

even though you've already said no,

حتی اگر قبلاً نه،

maybe five or six times.

شاید پنج یا شش بار پاسخ دهید.

So that can be quite annoying.

بنابراین می تواند بسیار آزاردهنده باشد.

Surveys are they useful?

نظرسنجی ها مفید هستند؟

Do we really need surveys?

آیا واقعاً به نظرسنجی نیاز داریم؟

Do we really need to ask other people questions?

آیا واقعاً باید از دیگران سؤال بپرسیم؟

Well, apparently you might be surprised

خب، ظاهراً ممکن است تعجب

to find out that surveys

کنید وقتی متوجه شوید که نظرسنجی ها

are really useful over the years.

در طول سال ها واقعاً مفید هستند.

The way companies and certain brands

روشی که شرکت‌ها و برندهای خاص

target their customers,

مشتریان خود را هدف قرار می‌دهند،

as has been improved a lot

به

because of surveys asking people questions,

دلیل نظرسنجی‌هایی که از مردم سؤال می‌پرسند، از

asking them about their preferences,

آنها در مورد ترجیحاتشان

the things they like, the things they don't like.

، چیزهایی که دوست دارند، چیزهایی که دوست ندارند، بسیار بهبود یافته است.

So I think maybe despite the fact

بنابراین فکر می‌کنم با وجود

that they are really annoying,

اینکه آنها واقعاً آزاردهنده هستند

taking part in a survey

، شرکت در یک

is it quite is quite a good thing,

نظرسنجی کاملاً چیز خوبی است،

even though sometimes they can be really annoying.

حتی اگر گاهی اوقات آنها واقعاً آزاردهنده باشند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello, I'm Ajit.

سلام من آجیت هستم

Hello, Ajit.

سلام آجیت

Oh, I have not joined

اوه، من

the live chat for three months.

سه ماه است که به چت زنده ملحق نشده ام.

Where have you been?

کجا بودی؟

Have you been working hard? I hope so.

آیا سخت کار کرده اید؟ امیدوارم.

Hello. Also, we have Cohen.

سلام. همچنین، ما کوهن را داریم.

You win.

شما برنده می شوید.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

I think you are watching in Vietnam.

من فکر می کنم شما در ویتنام تماشا می کنید.

Am I right or am I wrong?

آیا من درست هستم یا اشتباه می کنم؟

Hello.

سلام.

Also to

همچنین

I think I've said hello already to Beatrice.

فکر می کنم قبلاً به بئاتریس سلام کرده ام.

Hello also.

سلام همچنین.

Nico. Nico,

نیکو نیکو،

where were you watching at the moment?

در آن لحظه کجا را تماشا می کردی؟

So do you ever answer questions in a survey?

بنابراین آیا تا به حال به سؤالات در نظرسنجی پاسخ می دهید؟

The reason why I asked today is because YouTube have once again

دلیل اینکه امروز پرسیدم این است که یوتیوب بار دیگر

asked if I would like to take part in a survey.

پرسیده است که آیا می خواهم در نظرسنجی شرکت کنم یا خیر.

A few days ago, I actually took part in a focus group,

چند روز پیش، من در واقع در یک گروه متمرکز شرکت کردم،

which meant that I had to join in on a zoom meeting.

به این معنی که باید در یک جلسه بزرگنمایی شرکت کنم.

I can't talk about it because I had to sign a document

من نمی توانم در مورد آن صحبت کنم زیرا باید سندی را امضا

saying that I would not discuss anything

می کردم که در آن درباره هر

that happened in that particular focus group.

اتفاقی که در آن گروه متمرکز خاص رخ داده بحث نمی کنم.

So I can't even talk about it.

بنابراین من حتی نمی توانم در مورد آن صحبت کنم.

But it was very interesting.

ولی خیلی جالب بود

And it was also the first time that I used Zoom as well.

و همچنین اولین بار بود که از Zoom نیز استفاده کردم.

Never used it before.

قبلا هرگز از آن استفاده نکرده بود.

I've used face time, I've used Skype,

من از زمان چهره استفاده کرده ام، از اسکایپ استفاده کرده ام،

but I've never used Zoom so it was my first time.

اما هرگز از زوم استفاده نکرده ام، بنابراین اولین بار بود.

Very interesting moment as well.

لحظه بسیار جالبی هم هست

It was answering questions

پاسخ دادن به سوالات

and also answering questions in a survey.

و همچنین پاسخ دادن به سوالات در یک نظرسنجی بود.

Palmero says.

پالمرو می گوید.

I did that job asking people questions

من آن کار را

or doing a survey

انجام دادم و از مردم سؤال می پرسیدم یا یک نظرسنجی

I did it for five years.

انجام می دادم و به مدت پنج سال این کار را انجام دادم.

It was not an easy thing to do, convincing people

این کار آسانی نبود، متقاعد کردن مردم

to answer the questions.

برای پاسخ دادن به سوالات.

Yes, because most people don't want to do it.

بله، زیرا اکثر مردم نمی خواهند این کار را انجام دهند.

Most people are in a hurry.

بیشتر مردم عجله دارند.

They don't want to stop and talk to someone another another one.

آنها نمی خواهند بایستند و با یک نفر دیگر صحبت کنند .

They used to really annoy me.

آنها واقعاً من را اذیت می کردند.

And I'm sorry if this upsets you.

و متاسفم اگر این شما را ناراحت کرد.

Charities, people from charities

خیریه ها، افراد

is stopping you in the street.

خیریه جلوی شما را در خیابان می گیرند.

They would stand in front of you

جلوی تو می ایستادند

and they would bother you.

و اذیتت می کردند.

And maybe you're in a hurry maybe you're going somewhere.

و شاید عجله دارید شاید جایی می روید.

Maybe you only have a ten minute break from your in your job,

شاید فقط ده دقیقه استراحت در کار خود داشته

and then someone from a charity will stop you.

باشید و سپس یکی از یک موسسه خیریه مانع شما شود.

And they they basically ask you some questions,

و آنها اساساً از شما سؤالاتی می

and then they ask you for money.

پرسند و سپس از شما پول می خواهند.

All of these things can be

همه این چیزها می تواند

very difficult asking a person, a stranger in the street

بسیار دشوار باشد که از یک فرد، یک غریبه در خیابان

to do something or to ask them to take part in something is really hard.

بخواهی کاری انجام دهد یا از او بخواهی در کاری شرکت کند، واقعاً سخت است.

I couldn't do it, to be honest with you.

من نمی توانستم این کار را انجام دهم، صادقانه با شما.

I could not do that.

من نمی توانستم این کار را انجام دهم.

It is a very hard job.

کار بسیار سختی است.

Hello galu galu ten.

سلام گالو گالو ده.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Nice to see you back on the live chat.

خوشحالم که دوباره شما را در چت زنده می بینم.

I bowl for the is here as well.

من کاسه برای این اینجا نیز هست.

Can you help me, Mr.

آیا می توانید به من کمک کنید، آقای

Duncan? I will try my best.

دانکن؟ من نهایت تلاشم رو میکنم.

The only thing I can do in this life is try my best.

تنها کاری که در این زندگی می توانم انجام دهم این است که تمام تلاشم را بکنم.

I can't do any more than that.

بیش از این نمی توانم.

So I will try my best to help you.

پس تمام تلاشم را می کنم که به شما کمک کنم.

And I have a feeling the help that you are searching for

و من احساس می کنم کمکی که شما به دنبال

is connected to the English language.

آن هستید به زبان انگلیسی مرتبط است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Well, guess what? You have come to the right place.

خوب حدس بزن چی؟ شما به جای مناسب آمده اید.

Because this is it.

چون همین است.

This is where it all happens.

این جایی است که همه چیز اتفاق می افتد.

English addict life.

زندگی معتاد انگلیسی

Every Wednesday and Sunday, right here on YouTube.

هر چهارشنبه و یکشنبه، همینجا در یوتیوب.

Another subject we're talking about today

موضوع دیگری که امروز در مورد آن صحبت می کنیم

is a sensitive subject.

، موضوع حساسی است.

A subject that maybe some people don't want to talk about,

موضوعی که شاید برخی نمی خواهند در مورد آن صحبت کنند،

maybe a subject that some people find upsetting,

شاید موضوعی که برخی افراد آن را ناراحت کننده

or maybe a subject that might make them feel

می دانند یا شاید موضوعی که ممکن است آنها را آزرده خاطر کند

offended.

.

I am not here to do that.

من اینجا نیستم که این کار را انجام دهم.

Can I just say I am not here to offend you?

فقط میتونم بگم اینجا نیستم که توهین کنم؟

So if you are offended,

بنابراین اگر شما توهین شده اید،

I didn't mean it

منظور من این نبود،

So here we go.

بنابراین ما می رویم.

We are looking at the use of flags.

ما به دنبال استفاده از پرچم هستیم.

Oh, and the reason why I'm mentioning this is in a few days, you may have heard

اوه، و دلیل اینکه من به این موضوع اشاره می کنم چند روز دیگر است، ممکن است شنیده

we are having a big celebration here in the United Kingdom.

باشید که ما یک جشن بزرگ را اینجا در بریتانیا داریم.

We are celebrating the queen the queen of England.

ما در حال جشن گرفتن ملکه ملکه انگلیس هستیم.

70 years she has been sitting on the throne.

70 سال است که او بر تخت سلطنت نشسته است.

And unfortunately, her bum has gone numb.

و متأسفانه ادم او بی حس شده است.

She can't feel a thing

او نمی تواند چیزی را احساس کند،

So that's what we're doing.

بنابراین این کاری است که ما انجام می دهیم.

And lots and lots of people will be putting up their flags of the United Kingdom.

و تعداد زیادی از مردم پرچم های بریتانیا را برافراشته خواهند کرد.

A lot of people know this.

خیلی ها این را می دانند.

Of course, I'm sure you know all about this particular flag.

البته، من مطمئن هستم که شما همه چیز را در مورد این پرچم خاص می دانید.

And there you can see lots of them.

و در آنجا می توانید تعداد زیادی از آنها را ببینید.

Lots of those flags hanging up.

تعداد زیادی از آن پرچم ها آویزان شده اند.

And now if you walk through London, apparently there are flags

و حالا اگر در لندن قدم بزنید، ظاهراً پرچم‌هایی

everywhere of the United Kingdom.

در همه جای بریتانیا وجود دارد.

So that is the United Kingdom.

پس آن انگلستان است.

Flag, red, white and blue.

پرچم، قرمز، سفید و آبی.

And it is called the Union Flag.

و به آن پرچم اتحادیه می گویند.

Union Flag.

پرچم اتحادیه

Of course, quite often it is called the Union Jack,

البته اغلب اوقات به آن یونیون جک

although you only call it that when you are in distress.

می گویند، اگرچه شما آن را فقط در مواقعی که در مضیقه هستید به آن می گویید.

Apparently,

ظاهراً

don't ask me why.

از من نپرسید چرا.

So this particular flag is a combination of more than one flag,

بنابراین این پرچم خاص ترکیبی از بیش از یک پرچم است،

including Wales Scotland and also England as well.

از جمله ولز اسکاتلند و همچنین انگلستان.

So it is a combination. There it is.

پس ترکیبی است. ایناهاش.

It is a combination of different flags.

این ترکیبی از پرچم های مختلف است.

Some people have become rather angry and upset

برخی از مردم نسبتاً عصبانی و ناراحت شده اند

because these flags are now hanging everywhere.

زیرا این پرچم ها اکنون در همه جا آویزان شده اند.

Or in many parts of the U.K.

یا در بسیاری از نقاط بریتانیا

and especially in London.

و به ویژه در لندن.

And some people have said that it is not a good thing.

و برخی گفته اند که این کار خوبی نیست.

Some people become very angry, very upset about flags.

برخی از مردم بسیار عصبانی می شوند، بسیار ناراحت از پرچم.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you feel upset when you see a flag?

آیا با دیدن پرچم احساس ناراحتی می کنید؟

Do when you see another nation waving its flag?

آیا وقتی می بینید که ملت دیگری پرچم خود را به اهتزاز در می آورد؟

Do you feel upset by it?

آیا از آن احساس ناراحتی می کنید؟

So let's have a quick look at the word flag.

پس بیایید نگاهی گذرا به کلمه پرچم داشته باشیم.

Shall we?

آیا ما؟

And there you can see lots of flags from around the world.

و در آنجا می توانید تعداد زیادی پرچم از سراسر جهان را ببینید.

Can you see your flag?

آیا می توانید پرچم خود را ببینید؟

Maybe it's there. Maybe it isn't.

شاید آنجا باشد. شاید اینطور نباشد.

So the word flag

بنابراین کلمه پرچم

relates to an emblem or symbol flag.

مربوط به یک نشان یا پرچم نماد است.

So a thing quite often we use this to show the representation

بنابراین اغلب ما از آن برای نشان دادن

of a nation or company

flag, emblem, symbol.

نماد، نشان، نماد یک کشور یا شرکت استفاده می کنیم.

So you might say this.

پس ممکن است این را بگویید.

A flag is symbolic.

پرچم نمادین است.

It is representing something.

نشان دهنده چیزی است.

We could also use the word emblem as well.

ما همچنین می توانیم از کلمه نماد نیز استفاده کنیم.

A flag is a symbol used

پرچم نمادی است که

to identify a particular group or nation.

برای شناسایی یک گروه یا ملت خاص استفاده می شود.

So when we say group, it can be a company.

بنابراین وقتی می گوییم گروه، می تواند یک شرکت باشد.

It can be a group of people who are standing up for a certain cause.

این می تواند گروهی از افراد باشد که برای یک هدف خاص می ایستند.

Or it can be a flag

یا می تواند پرچمی باشد

that represents a nation or country.

که نماینده یک ملت یا کشور باشد.

So that is the reason why we often see flags

بنابراین به همین دلیل است که ما اغلب پرچم ها را

in many different shapes and sizes and colours

در اشکال و اندازه های مختلف و رنگ ها

and designs as a verb.

و طرح ها به عنوان یک فعل می بینیم.

The word flag means to mark something or single

کلمه پرچم به معنای مشخص کردن چیزی یا جدا

a certain thing out for easy recognition.

کردن یک چیز خاص برای تشخیص آسان است.

So you might flag something

بنابراین ممکن است چیزی را پرچم‌گذاری کنید

because it's something that you want to see later, or maybe something you want

زیرا چیزی است که می‌خواهید بعداً ببینید، یا شاید چیزی است که

other people to see or recognise.

می‌خواهید دیگران ببینند یا تشخیص دهند.

So the word flap flag

بنابراین کلمه flap flag را

can be used as both a noun and a verb.

می توان هم به عنوان اسم و هم به عنوان فعل استفاده کرد.

The thing that you wave

چیزی که شما

those things

آن چیزها

off flags

را تکان می دهید، نشان می دهد

That that particular word is a noun but is a verb.

که آن کلمه خاص یک اسم است اما یک فعل است.

The word flag means to mark something.

کلمه پرچم به معنای علامت گذاری چیزی است.

You are making a mark.

داری علامت میزنی

You are highlighting something because you want other people

شما چیزی را برجسته می کنید زیرا می خواهید دیگران

to be able to see it.

بتوانند آن را ببینند.

Some view

برخی

national flags as

پرچم‌های ملی را

divisive or jingoistic.

تفرقه‌انگیز یا جنجالیستی می‌دانند.

Oh, jingoistic is a very interesting word.

اوه، زنگوئیستی کلمه بسیار جالبی است.

Jingoism is,

گمان می‌کنم جینگوئیسم،

I suppose you would call it patriotism.

میهن‌پرستی است.

A person who is a patriot, a person who loves their country

فردی که میهن پرست است ، فردی که کشور خود

so much, maybe they display the flag

را بسیار دوست دارد، شاید پرچم

of their country in their window or outside their house.

کشور خود را در پنجره یا بیرون خانه خود به نمایش بگذارند.

In the United States, it is common

در ایالات متحده

to see at least one flag

، دیدن حداقل یک

hanging up outside a person's house.

پرچم در خارج از خانه یک فرد معمول است.

It is very common.

بسیار رایج است.

But some people view national flags as divisive and jingoistic,

اما برخی از مردم پرچم های ملی را تفرقه افکنانه و جنجالی می دانند،

which is a very interesting word, actually,

که کلمه بسیار جالبی است، در واقع

As I mentioned a few moments ago, we have the Queen's

همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم،

Platinum Jubilee and the Queen's

جشن پلاتینیوم ملکه و جشن جشن ملکه را

Jubilee celebrations that are coming up in a few days from now

داریم که تا چند روز

will involve the flying of the union flag

دیگر برگزار می شود. شامل اهتزاز پرچم اتحادیه

or the Union Jack.

یا جک اتحادیه باشد.

And that is the flag that I showed earlier.

و این همان پرچمی است که قبلاً نشان دادم.

There it is.

ایناهاش.

So flags are often seen

بنابراین پرچم ها اغلب به

as a representation of a certain country They are symbolic.

عنوان نماینده یک کشور خاص در نظر گرفته می شوند. آنها نمادین هستند.

They are used to show the name

از آنها برای نشان دادن نام

or maybe the identity of a certain place.

یا شاید هویت یک مکان خاص استفاده می شود.

There are some words that are often used

برخی از کلمات هستند که اغلب

when we talk about flags, for example,

در مورد پرچم استفاده می شود، به عنوان مثال،

We have the word

ما کلمه

patriotism.

میهن پرستی را داریم.

So patriotism is the feeling, the feeling of love

پس میهن پرستی احساس است، احساس عشق

for your country, the feeling of

به کشورت، احساس

doing what your country asks of you to love your country.

انجام کاری که کشورت از تو می خواهد تا کشورت را دوست داشته باشی.

You are you are a patriot.

شما یک وطن پرست هستید

You have

patriotism or patriotism.

میهن پرستی یا میهن پرستی دارید.

And this could also be described as allegiance or loyalty.

و این را می توان به عنوان بیعت یا وفاداری نیز توصیف کرد.

So a person who is a patriot is a person who also has allegiance

بنابراین فردی که میهن پرست است، فردی است که

and loyalty towards their country.

نسبت به کشور خود نیز وفاداری و وفاداری دارد.

The second word underneath there is nationalism.

کلمه دوم زیر ناسیونالیسم است.

And I suppose over time and over recent history,

و گمان می‌کنم در طول زمان و در طول تاریخ اخیر

the word nationalism has almost become an offensive word.

، کلمه ناسیونالیسم تقریباً به یک کلمه توهین‌آمیز تبدیل شده است.

But to be proud of your nation, I suppose you could use nationalism.

اما برای اینکه به ملت خود افتخار کنید، فکر می کنم می توانید از ناسیونالیسم استفاده کنید.

However, these days, people often regard it

با این حال، این روزها، مردم اغلب آن را

as another word for xenophobia,

به عنوان کلمه دیگری برای بیگانه هراسی

the dislike of other countries outside your own.

، بیزاری از کشورهای دیگر خارج از کشور خود می دانند.

And then we have symbolism.

و سپس ما نمادگرایی داریم.

Flags are often seen as symbols.

پرچم ها اغلب به عنوان نماد دیده می شوند.

It is something that has been created to represent another thing.

چیزی است که برای نشان دادن چیز دیگری ایجاد شده است.

So symbolism relates to representation.

بنابراین نمادگرایی به بازنمایی مربوط می شود.

You are representing something

شما نماینده چیزی هستید

And I suppose the question I could ask you is,

و فکر می کنم سوالی که می توانم از شما بپرسم این است که

do you think national flags are a good idea?

آیا فکر می کنید پرچم های ملی ایده خوبی هستند؟

Are they a good thing? Is it good

آیا آنها چیز خوبی هستند؟ آیا

to display your flag?

نمایش پرچم شما خوب است؟

Maybe certain flags upset you.

شاید پرچم های خاصی شما را ناراحت کنند.

Maybe there is a certain flag that you don't want to see for various reasons.

شاید پرچم خاصی وجود داشته باشد که به دلایل مختلف نمی خواهید آن را ببینید.

So I suppose when we talk about flags,

بنابراین فکر می‌کنم وقتی درباره پرچم‌ها

we are talking about national flags,

صحبت می‌کنیم، در مورد پرچم‌های ملی صحبت می‌کنیم،

similar to the ones that you can see up here on the screen.

مشابه پرچم‌هایی که می‌توانید در اینجا روی صفحه ببینید.

Right now.

همین الان.

National flags, flags of the world

پرچم‌های ملی، پرچم‌های جهان

which of course, is a feature that I sometimes do.

که البته این ویژگی است که من گاهی انجام می‌دهم.

I sometimes show the flags of the world because I like to do that.

من گاهی پرچم های دنیا را نشان می دهم زیرا دوست دارم این کار را انجام دهم.

We might do it today if you want to see some flags of the world.

اگر می‌خواهید برخی از پرچم‌های جهان را ببینید، ممکن است امروز این کار را انجام دهیم.

All you have to do is say, yes, Mr.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که بگویید، بله، آقای

Duncan, please can we see some flags of the world?

دانکن، لطفاً می توانیم برخی از پرچم های جهان را ببینیم؟

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you think that flags are a good thing?

به نظر شما پرچم چیز خوبی است؟

Do you think it is good to see the flags of the nation?

به نظر شما دیدن پرچم های ملت خوب است؟

One of the things I love to see.

یکی از چیزهایی که دوست دارم ببینم.

I will be honest with you, one of the things I like seeing is

من با شما صادق خواهم بود، یکی از چیزهایی که دوست دارم ببینم این است

when lots of different nations

که بسیاری از ملل مختلف

have their flags next to each other.

پرچم های خود را در کنار یکدیگر دارند.

So when you see lots of different flags flying

بنابراین وقتی می بینید که تعداد زیادی پرچم های مختلف در اهتزاز هستند

And they are from all different nations,

و آنها از همه ملت های مختلف هستند،

but they are all

اما همه آنها

also joining together maybe in a meeting or a conference

نیز به هم می پیوندند، شاید در یک جلسه یا

a group of people come together to talk about issues.

کنفرانس گروهی از مردم دور هم جمع شوند تا در مورد مسائل صحبت کنند.

It is it is a nice sight

این یک منظره خوب است

because it represents

زیرا

not only countries, but also people coming together

نه تنها کشورها، بلکه مردمی را نیز نشان می دهد که

to share their differences and sometimes to disagree on things.

برای به اشتراک گذاشتن اختلافات خود و گاهی اوقات برای اختلاف نظر در مورد چیزها گرد هم می آیند.

However, as I always say, as long as we are talking, as long as we are discussing

با این حال، همانطور که همیشه می گویم، تا زمانی که ما صحبت می کنیم، تا زمانی که در حال بحث و گفتگو هستیم،

as long as we are having some form of communication or dialogue,

تا زمانی که نوعی ارتباط یا گفتگو داریم

there is always hope for the human race.

، همیشه برای نسل بشر امید وجود دارد.

Because one of the worst things you can do in

زیرا یکی از بدترین کارهایی که می توانید در

any relationship is to stop talking.

هر رابطه ای انجام دهید این است که صحبت نکنید.

When your communication stops,

وقتی ارتباط شما قطع

when you stop talking, to each other,

می‌شود، وقتی دیگر صحبت نمی‌کنید

then that is normally when the relationship starts

، معمولاً وقتی رابطه شروع

to have problems

به مشکلاتی می‌کند

Oh, Alvado

اوه، آلوادو

or Alvaro says it does pay good money.

یا آلوارو می‌گویند که پول خوبی پرداخت می‌کند.

If you are

اگر در

taking surveys or doing a

حال انجام نظرسنجی یا انجام یک

survey, so maybe you are asking people questions in the street.

نظرسنجی هستید ، شاید در خیابان از مردم سؤال می‌پرسید.

So it is a good way of earning money.

بنابراین راه خوبی برای کسب درآمد است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

As I understand it, if you are asking questions in the street,

همانطور که فهمیدم، اگر در خیابان سؤال می‌پرسید،

if you are taking surveys or doing a survey,

اگر در نظرسنجی شرکت می‌کنید یا نظرسنجی انجام می‌دهید،

I think I think you get paid depending on how many people

فکر می‌کنم بسته به اینکه

you have actually asked the questions to.

واقعاً از چند نفر سؤال کرده‌اید، حقوق دریافت می‌کنید.

So the more people you ask and the more people who reply,

بنابراین هر چه تعداد افراد بیشتری بپرسید و تعداد بیشتری پاسخ دهند

the more you get paid.

، حقوق بیشتری دریافت می کنید.

Am I right?

درست میگم؟

Is that how it works?

آیا اینجوری کار میکند؟

Hello.

سلام.

Also to Louis

همچنین به لویی

Louis is talking about people calling on the telephone

لوئیس در مورد افرادی که با شرکت های بیمه تلفن تماس می گیرند صحبت می کند

insurance companies Ah, yes, that's the other one.

آه، بله، این یکی دیگر است.

The other one that people hate.

دیگری که مردم از آن متنفرند.

The other one that people dislike is when someone calls you on the telephone.

مورد دیگری که مردم دوست ندارند این است که کسی با شما تلفنی تماس می گیرد.

They say, hello.

می گویند سلام.

I'm from Mr..

من از

Mr. Bloggingheads Insurance Company.

شرکت بیمه آقای Bloggingheads هستم.

Can I please ask you some questions about your insurance?

آیا می توانم از شما سوالاتی در مورد بیمه خود بپرسم؟

Do you have insurance?

بیمه داری؟

Because we have a very good offer.

چون پیشنهاد خیلی خوبی داریم.

We have a very good deal to tell you all about it.

ما یک معامله بسیار خوب برای گفتن همه چیز در مورد آن داریم.

If you have a few moments, I would like to ask you

اگر چند لحظه فرصت دارید، می خواهم

some questions.

چند سوال از شما بپرسم.

And quite often you don't want to talk on the phone because you are busy.

و اغلب به دلیل مشغله کاری نمی خواهید تلفنی صحبت کنید.

You are doing something.

داری یه کاری میکنی

So, yes, not only can you have surveys through the Internet

بنابراین، بله، نه تنها می‌توانید از طریق اینترنت نظرسنجی داشته باشید،

maybe someone will ask you questions in the street face to face,

شاید کسی در خیابان از شما سؤالاتی رو در رو بپرسد،

but also maybe someone will call you on the telephone as well

بلکه ممکن است کسی با شما تلفنی تماس بگیرد

and ask questions

و سؤالاتی بپرسد.

I always feel a little uncomfortable

من همیشه وقتی مردم تلفن می‌کنند احساس ناراحتی می‌کنم

when people phone my number

شماره من

and they want to find out about my personal details.

و آنها می خواهند از جزئیات شخصی من مطلع شوند.

I always feel a little worried about that.

من همیشه در مورد آن کمی احساس نگرانی می کنم.

I feel uncomfortable doing that.

من از انجام این کار احساس ناراحتی می کنم.

Mary Fir says The flag of my country

مری فیر می گوید پرچم کشور من

has been named as one of the most beautiful in the world.

به عنوان یکی از زیباترین پرچم های جهان نامگذاری شده است.

The Mexican flag.

پرچم مکزیک

Very nice.

بسیار خوب.

Claudia.

کلودیا

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Talking about flags, patriotism.

صحبت از پرچم، وطن پرستی.

Today is an important day in Argentina.

امروز روز مهمی در آرژانتین است.

Usually we will wear a little flag on the chest

معمولاً همانطور که شما خشخاش می پوشید، پرچم کوچکی روی سینه می گذاریم

in the same way that you wear a poppy.

.

In the UK to remember this day in 1810

در بریتانیا به یاد این روز در سال 1810

when Argentina became independent from Spain.

زمانی که آرژانتین از اسپانیا مستقل شد.

Yes, Independence Day.

بله روز استقلال

And I'm not talking about the movie.

و من در مورد فیلم صحبت نمی کنم.

It's not the movie I'm talking about with the spaceships and the aliens coming down.

این فیلمی نیست که من در مورد آن صحبت می کنم با سفینه های فضایی و بیگانگان در حال فرود آمدن.

It's not that one.

اون یکی نیست

Independence day is normally when one country is released

روز استقلال معمولاً زمانی است که یک کشور

from the control of another country.

از کنترل یک کشور دیگر آزاد می شود.

Over the years,

در طول سال‌ها،

I'm sure you've heard all about the British Empire.

مطمئن هستم که همه چیز درباره امپراتوری بریتانیا شنیده‌اید.

Some people remember it fondly

برخی از مردم آن را به خوبی به یاد می آورند

and some people remember it

و برخی دیگر آن را

in other ways.

به روش های دیگر.

But many countries that were controlled or ruled by the British

اما بسیاری از کشورهایی که تحت کنترل یا حکومت بریتانیا بودند،

eventually gained independence

سرانجام استقلال یافتند و

They became free from that country.

از آن کشور آزاد شدند.

And Claudia is talking about Argentina,

و کلودیا در مورد آرژانتین صحبت می کند

which became independent from Spain,

که از اسپانیا مستقل شد،

Galu says, I love my country.

گالو می گوید، من کشورم را دوست دارم.

I think there's nothing wrong with that.

من فکر می کنم هیچ ایرادی در آن وجود ندارد.

I don't think there is anything wrong with loving the place where you live.

من فکر نمی‌کنم که دوست داشتن جایی که در آن زندگی می‌کنید اشکالی ندارد.

Loving the country.

دوست داشتن کشور

Maybe sometimes you might even

شاید گاهی اوقات حتی ممکن است

have your flag in your hand and you might wave it

پرچم خود را در دست داشته باشید و ممکن است آن را به اهتزاز در آورید

Lots of people will be doing that

، افراد زیادی

in a few days here in the U.K.

در چند روز دیگر این کار را در بریتانیا انجام خواهند داد،

because there are some big celebrations taking place at the beginning of June

زیرا در اوایل ژوئن جشن های بزرگی

for the Queen of England as she celebrates 70 years

برای ملکه انگلیس برگزار می شود. او 70 سال

as the Queen.

به عنوان ملکه را جشن می گیرد.

That's a long time when you think about it.

وقتی به آن فکر می کنید مدت زیادی است.

I know what you're thinking.

میدونم به چی فکر میکنی

You're thinking, Mr. Duncan.

داری فکر میکنی آقای دانکن

What about you?

تو چطور؟

Are you interested in the Queen's Platinum Jubilee?

آیا به جشن پلاتینیوم ملکه علاقه دارید؟

Not really.

I will be honest with you already.

نه واقعا.

من قبلاً با شما صادق خواهم بود.

I am tired of hearing about it

من از شنیدن در مورد آن خسته شده ام

because it's it's it's all they talk about at the moment.

زیرا این تنها چیزی است که آنها در حال حاضر در مورد آن صحبت می کنند.

And the holiday.

و تعطیلات

I think it's three days. Is it three days?

فکر کنم سه روزشه سه روزه؟

We have so it isn't just one day.

ما داریم پس فقط یک روز نیست.

I think it's three days

فکر می‌کنم سه روز است

that we're celebrating the queen's jubilee, which I think is too long.

که داریم جشن ملکه را جشن می‌گیریم که به نظرم خیلی طولانی است.

To be honest.

صادقانه بگویم.

I think we have more important things to think about in the world at the moment.

فکر می کنم در حال حاضر چیزهای مهم تری در دنیا برای فکر کردن داریم.

Instead of waving flags

به جای تکان دادن پرچم

at the richest woman in the world,

برای ثروتمندترین زن جهان،

But that's just my opinion.

اما این فقط نظر من است.

It might not be the same as yours. Hmm.

ممکن است مثل شما نباشد. هوم

So flags we are talking about flags,

بنابراین ما درباره پرچم‌ها صحبت می‌کنیم

and I think it is a good opportunity

و فکر می‌کنم این فرصت خوبی است

to take a look at some of those flags.

تا نگاهی به برخی از آن پرچم‌ها بیندازیم.

I think it is a good moment of time

فکر می کنم زمان خوبی

to take a break and enjoy those lovely

برای استراحت و لذت بردن از آن

flags of the world.

پرچم های دوست داشتنی جهان است.

And maybe somewhere

و شاید در جایی

your flag will be included

پرچم شما گنجانده شود

Know I know you

do you know

you know

you know

you Hmm.

.

Hmm, hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm.

هوم، هوم، هوم، هوم، هوم، هوم،

There were those flags of the world.

آن پرچم های دنیا بود.

I hope you enjoyed that.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

Did you see your flag? Was it there?

پرچمت رو دیدی؟ اونجا بود؟

If it wasn't?

اگر نبود؟

Please let me know, and I will try to include it next time.

لطفاً به من اطلاع دهید و سعی می کنم دفعه بعد آن را درج کنم .

This is English addict. And yes, it is.

این معتاد انگلیسی است. و بله، اینطور است.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

That's me, by the way, talking about the English language.

اتفاقاً این من هستم که در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

We are talking about flags today.

ما امروز در مورد پرچم صحبت می کنیم.

Because in a few days, lots of people will be waving their flags

زیرا تا چند روز دیگر، تعداد زیادی از مردم پرچم های خود را

at the Queen of England because she is celebrating

بر سر ملکه انگلیس به اهتزاز در می آورند، زیرا

her 70th year sitting on the throne.

او هفتادمین سال نشستن خود بر تخت سلطنت را جشن می گیرد.

Some people are really excited about it, and they feel

برخی از مردم واقعاً در مورد آن هیجان‌زده هستند

as if they want to join in with the celebrations whilst other people

و احساس می‌کنند که می‌خواهند به جشن‌ها بپیوندند در حالی که دیگران

don't.

نمی‌خواهند.

They don't want to join in.

آنها نمی خواهند به آن بپیوندند.

They already there are people on Twitter

آنها در حال حاضر افرادی در توییتر هستند

complaining about the queen's jubilee weekend.

که از تعطیلات آخر هفته ملکه شکایت دارند.

And a lot of people are saying they are going to do something else.

و بسیاری از مردم می گویند که قرار است کار دیگری انجام دهند.

Some people are going to go for a walk in the countryside,

برخی از مردم قرار است در حومه شهر

a long way from the Internet

، دور از اینترنت

and the television, and they won't be able to see any of it.

و تلویزیون، قدم بزنند و نمی توانند هیچ کدام را ببینند.

They are trying to escape.

آنها در حال تلاش برای فرار هستند.

They are going to escape the queen's jubilee

آنها می خواهند از جشن ملکه

which is coming up in a few days.

که چند روز دیگر فرا می رسد فرار کنند.

Ricardo? Hello, Ricardo.

ریکاردو؟ سلام ریکاردو

Being proud of your country is an act of gratitude.

افتخار کردن به کشور خود یک عمل سپاسگزاری است.

If you live in the first world, so to speak.

اگر به اصطلاح در جهان اول زندگی می کنید.

So that is a very good point.

پس این نکته بسیار خوبی است.

Of course

البته

we do like to categorise things.

ما دوست داریم چیزها را دسته بندی کنیم.

We like to categorise everything.

ما دوست داریم همه چیز را دسته بندی کنیم.

People, places.

مردم، مکان ها

And I suppose also one of the categories

و همچنین فکر می کنم یکی از مقوله

that we like to talk about from time to time is how wealthy

هایی که ما دوست داریم هر از گاهی در مورد آن صحبت کنیم این است که

a person is or a country is.

یک فرد یا یک کشور چقدر ثروتمند است.

And I know I don't really like this particular phrase.

و می دانم که این عبارت خاص را خیلی دوست ندارم.

I'm not a big fan of this phrase,

من طرفدار زیادی از این عبارت نیستم،

but we often talk about wealthy countries

اما ما اغلب در مورد کشورهای ثروتمند

as being the first world

به عنوان جهان اول صحبت می کنیم

and then

و سپس

countries that are poor or seen

کشورهایی که فقیر هستند یا

as living in poor conditions,

در شرایط بدی زندگی می کنند،

described as the third world.

به عنوان جهان سوم توصیف می شوند.

Now, I don't particularly agree with those phrases

در حال حاضر، من به خصوص با آن عبارات موافق نیستم،

because they are.

زیرا آنها هستند.

I want to say they are judgemental

من می خواهم بگویم آنها قضاوت می کنند

It doesn't sound right.

این درست به نظر نمی رسد.

However, in the past it has been used a lot.

با این حال، در گذشته از آن بسیار استفاده شده است.

We often talk about the Third World when we are talking about developing countries

وقتی از کشورهای در حال توسعه

or countries that do not have resources

یا کشورهایی صحبت می کنیم که منابع

or internal wealth.

یا ثروت داخلی ندارند، اغلب از جهان سوم صحبت می کنیم.

So some people think it's a good idea to do that

بنابراین برخی از مردم فکر می‌کنند انجام این کار ایده خوبی است،

because it helps to define the differences or the gap between those nations

زیرا به تعیین تفاوت‌ها یا شکاف بین آن ملت‌ها

and other people don't

و افراد دیگر کمک

Theo.

می‌کند.

Hello, Theo Platea.

سلام، تئو پلاتئا.

I have never understood the purpose of waving national flags,

من هرگز هدف از به اهتزاز درآوردن پرچم های ملی را درک نکرده ام،

let alone for some monarchs.

چه رسد به برخی از پادشاهان.

Well, there are people who do not like

خوب، افرادی هستند که

monarchy or to have a monarch or a leader

سلطنت را دوست ندارند یا پادشاه یا رهبر

or a ruler of a country.

یا حاکم کشوری داشته باشند.

And it has happened

و در

over the ages.

طول اعصار این اتفاق افتاده است.

I'm sure you can think of at least one country

من مطمئن هستم که حداقل می توانید به کشوری فکر کنید

that has has removed its royal family

که خانواده سلطنتی

or the rulers or the ruling class.

یا حاکمان یا طبقه حاکمه را حذف کرده است.

I think I can think of at least one country straightaway.

فکر می کنم می توانم فوراً حداقل به یک کشور فکر کنم .

So it does happen.

And there are people here in the UK who do not like the royal family.

بنابراین این اتفاق می افتد.

و اینجا در بریتانیا افرادی هستند که خانواده سلطنتی را دوست ندارند.

They are not monarchists.

آنها سلطنت طلب نیستند.

They do not like having a monarchy,

آنها دوست ندارند پادشاهی داشته باشند،

even though these days the royal family, the queen of England,

حتی اگر این روزها خانواده سلطنتی ، ملکه انگلیس،

doesn't really have any actual power.

واقعاً قدرت واقعی ندارند.

All of that power was removed a long time ago

همه این قدرت ها مدت ها پیش

when the Magna Carta was written.

زمانی که Magna Carta نوشته شد حذف شد.

So freedom was given to the people.

بنابراین آزادی به مردم داده شد.

Before that point, there was no freedom and people were treated like cattle.

قبل از آن زمان آزادی وجود نداشت و با مردم مانند گاو رفتار می شد.

So I suppose that is the difference

بنابراین من فکر می کنم این تفاوت است که

Some people are royalists and some people are anti royalist.

برخی از مردم سلطنت طلب هستند و برخی افراد ضد سلطنت.

They don't like the royal family

آنها خانواده سلطنتی را دوست ندارند

But one of the things about living in a free country

اما یکی از چیزهایی که در مورد زندگی در یک کشور آزاد وجود دارد

is you can express those opinions.

این است که شما می توانید این نظرات را بیان کنید.

So those people who do not like the royal family

بنابراین آن دسته از افرادی که خانواده سلطنتی را دوست

and they disagree with having the queen or king,

ندارند و با داشتن ملکه یا پادشاه مخالف

they have the freedom to express that opinion.

هستند، آزادی بیان این عقیده را دارند.

Hello. Oh, hello.

سلام. اوه سلام.

Nepal. Nepal.

نپال نپال

Yes. Nepal is a country very close to China.

آره. نپال کشوری بسیار نزدیک به چین است.

Hello.

سلام.

Also to

همچنین به

Yes, I am Jeet.

بله، من جیت هستم.

I'm a Jeet.

من یک جیت هستم.

Thank you very much for your message.

از پیام شما بسیار سپاسگذارم.

Louis.

لویی.

In Portugal

در پرتغال

in 1910, the monarchy came down

در سال 1910، سلطنت سقوط کرد

and it is called Portugal Day.

و به آن روز پرتغال می گویند.

Portugal Day was the monarch's birthday.

روز پرتغال روز تولد پادشاه بود.

Sorry about that. I got that wrong.

از این بابت متاسفم. اشتباه گرفتم

Portugal Day was the monarch's birthday.

روز پرتغال روز تولد پادشاه بود.

Today is Portugal Day is the day of the cameras death, which is the 10th of June.

امروز روز پرتغال است، روز مرگ دوربین ها، یعنی 10 ژوئن.

Portugal's greatest poet.

بزرگترین شاعر پرتغال

Oh, I see.

اوه می فهمم.

So your national hero, you might have a national figure, for example,

بنابراین، قهرمان ملی شما، مثلاً ممکن است یک شخصیت ملی داشته باشید، به

so that occurs on the 10th of June.

طوری که در 10 ژوئن رخ می دهد.

So would that be the same as Portugal Day?

پس آیا همان روز پرتغال خواهد بود؟

Would you say that the 10th of June is is your national day?

آیا می گویید 10 ژوئن روز ملی شماست؟

Because a lot of countries do have national days.

زیرا بسیاری از کشورها روزهای ملی دارند.

For example, we have we have one for Wales we have one for England,

به عنوان مثال، ما یکی برای ولز داریم، یکی برای انگلیس داریم،

and we have one for I think we have one

و یکی

for Scotland as well.

برای اسکاتلند هم داریم.

Paul Meyer says the term Third World

پل مایر می گوید اصطلاح جهان سوم

was born in Cold War times.

در دوران جنگ سرد متولد شد.

These days it is not used anymore.

این روزها دیگر استفاده نمی شود.

Some scientists say we do hear

برخی از دانشمندان می گویند ما

it used from time to time, especially when we're talking about the difference

گاهی اوقات استفاده از آن را می شنویم، به خصوص زمانی که در مورد تفاوت

between countries that have wealth and countries that don't have wealth.

بین کشورهای دارای ثروت و کشورهایی که ثروت ندارند صحبت می کنیم.

We often talk about the gap between those countries

ما اغلب در مورد شکاف بین این کشورها صحبت می کنیم

and I think it is

و فکر می کنم

a subject that should always be discussed.

این موضوعی است که همیشه باید مورد بحث قرار گیرد.

It should always be talked about in some way.

همیشه باید به نوعی در مورد آن صحبت کرد.

Hello to China.

سلام به چین

Hello, China.

سلام چین

Ni hao.

نی هاو.

A war?

Sure. Loud.

جنگ؟

مطمئن. با صدای بلند

Sure. Duncan,

مطمئن. دانکن،

did you like my Chinese?

چینی من را دوست داشتی؟

I was speaking Chinese then.

من آن موقع چینی صحبت می کردم.

Did you like that?

آیا از آن خوشت آمد؟

Hello to China.

سلام به چین

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I think your name is Lin. Is it?

فکر کنم اسمت لین باشه آیا این است؟

I can.

I can read the character from your name.

من میتوانم.

من می توانم شخصیت را از روی نام شما بخوانم.

I think your first character is Lin,

من فکر می کنم اولین شخصیت شما Lin است، به

which means would an area of trees

این معنی که یک منطقه از درختان

Hello. Also.

Hello. همچنین.

So can I say hello?

پس می توانم سلام کنم؟

I had a strange question come through earlier.

من قبلاً یک سوال عجیب داشتم.

Oh. How would you pronounce Row Han?

اوه رو هان را چگونه تلفظ می کنید؟

Well, I suppose you could say Rohan,

خب، من فکر می کنم شما می توانید بگویید روهان،

or some people might say or Rohan.

یا برخی ممکن است بگویند یا روهان.

So it depends.

بنابراین بستگی دارد.

Really.

It depends on what that person's pronunciation is.

واقعا

این بستگی به تلفظ آن شخص دارد.

So hello to Rohan or Rohan.

پس سلام به روهان یا روهان.

I would imagine in that situation there are.

من تصور می کنم در آن شرایط وجود دارد.

There are more than one way.

بیش از یک راه وجود دارد.

There's more than one way to actually say that.

بیش از یک راه برای گفتن آن وجود دارد.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Yes, Mr. Duncan, it is National Day.

بله، آقای دانکن، روز ملی است.

So. So the National Day of Portugal

بنابراین. بنابراین روز ملی پرتغال

is coming up very soon on the 10th of June.

به زودی در 10 ژوئن فرا می رسد.

Very good.

خیلی خوب.

I hope you have a nice time.

امیدوارم بهتون خوش بگذره

Even though you are in France, I'm sure you will be thinking

با وجود اینکه در فرانسه هستید، مطمئنم که به

of your fellow countrymen and women

فکر هموطنان و زنان خود

and everything in between.

و همه چیز در این بین خواهید بود.

English adequate with you for a few more moments

انگلیسی برای چند لحظه دیگر با شما کافی است

and today we are looking at a very interesting subject.

و امروز به موضوع بسیار جالبی نگاه می کنیم.

The English language is full of all sorts of words.

زبان انگلیسی پر از انواع کلمات است.

There are so many words in the English language.

کلمات زیادی در زبان انگلیسی وجود دارد.

And today we're looking at words used in English,

و امروز ما به کلمات استفاده شده در انگلیسی نگاه می کنیم

which actually come from other languages.

که در واقع از زبان های دیگر آمده اند.

So they are not

بنابراین آنها

altered or changed.

تغییر یا تغییر نمی کنند.

They are actually the same word as they are

آنها در واقع همان کلمه ای هستند

used in the language that they come from.

که در زبانی که از آن آمده استفاده می شود.

All of that coming up in a few moments.

همه اینها در چند لحظه به دست می آید.

But first, let's have a little break, shall we?

اما اول، بیایید کمی استراحت کنیم، درست است؟

The everyone loves the cows.

همه گاوها را دوست دارند

Everyone, including you.

همه از جمله شما

Ma'am.

خانم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Oh, that was nice.

اوه، این خوب بود.

What did you do during the break?

در زمان استراحت چه کار کردید؟

Did you watch the cows?

گاوها را تماشا کردی؟

Well, maybe you went to visit the toilet

خوب، شاید برای بازدید از توالت رفته

or maybe you got a drink or a sandwich.

اید یا شاید یک نوشیدنی یا ساندویچ گرفته اید.

Anyway, we are back and we are looking at the final part

به هر حال، ما برگشتیم و در حال بررسی قسمت

of today's English Addict Extra.

پایانی English Addict Extra هستیم.

Coming to you live from England

on Wednesday, we are looking at words

در روز چهارشنبه از انگلیس به صورت زنده به سراغ شما می‌آییم، ما به بررسی کلماتی می‌پردازیم

that are used in the English language that come from other languages.

که در زبان انگلیسی از زبان‌های دیگر استفاده می‌شوند.

Non English words used in English.

کلمات غیر انگلیسی مورد استفاده در انگلیسی.

And I have a feeling that some of you

و من احساس می کنم که برخی

will come up with your own suggestions

از شما پیشنهادات خود را ارائه خواهید کرد

because there are actually quite a lot of words that are used

زیرا در واقع کلمات زیادی وجود دارد که هر روز استفاده می شود

every day, words

، کلماتی

that we use all the time that are actually

که ما همیشه از آنها استفاده می کنیم که در واقع

directly taken from other languages

مستقیماً از زبان های دیگر گرفته شده اند.

I suppose a good example would be Cafe Cafe.

به عنوان مثال کافه کافه است.

You go to a cafe, we also go to a cafe

شما به یک کافه بروید، ما هم به یک کافه می رویم

and that comes directly from the French language cafe.

و این مستقیماً از کافه زبان فرانسه می آید.

So we say cafe.

پس می گوییم کافه.

Even the pronunciation is the same cafe

حتی تلفظش همون

in French they say cafe.

کافه فرانسویه که میگن cafe.

We say cafe.

ما می گوییم کافه.

I hope you get the idea.

امیدوارم ایده گرفته باشید.

Non English words used in English.

کلمات غیر انگلیسی مورد استفاده در انگلیسی.

I'm going to go through some of the words.

من قصد دارم برخی از کلمات را مرور کنم.

This is what will take us to to to the end of today's live stream.

این همان چیزی است که ما را به انتهای پخش زنده امروز می برد.

The first word. Oh, I like this one.

اولین کلمه. اوه من این یکی را دوست دارم

I like this word.

من این کلمه را دوست دارم.

It's a nice word to say when it comes out of your mouth.

وقتی از دهانتان بیرون می‌آید، گفتن آن خوب است.

Incognito.

ناشناس.

Incognito.

ناشناس.

A person might go incognito.

ممکن است فردی به حالت ناشناس درآید.

And it comes from the Italian language,

و از زبان ایتالیایی آمده است

and it means to be in disguise.

و به معنای استتار بودن است.

You are hiding your true identity.

شما هویت واقعی خود را پنهان می کنید.

You are going in disguise.

تو با مبدل داری میری

You are going undercover.

شما مخفیانه می روید

So you are not going to reveal your true identity.

بنابراین قرار نیست هویت واقعی خود را فاش کنید.

You are going incognito.

شما به صورت ناشناس می روید.

You will not be recognised.

شما به رسمیت شناخته نخواهید شد.

Sometimes famous people will do that.

گاهی اوقات افراد مشهور این کار را انجام می دهند.

They will go out and they will wear a disguise.

آنها بیرون خواهند رفت و لباس مبدل خواهند پوشید.

They will put something on their face.

چیزی روی صورتشان خواهند گذاشت.

Maybe they will wear a large hat or a pair of Sophia Loren glasses.

شاید آنها یک کلاه بزرگ یا یک جفت عینک سوفیا لورن بپوشند.

Who remembers Sophia Loren?

چه کسی سوفیا لورن را به یاد می آورد؟

She always used to wear these huge

او همیشه از این عینک‌های آفتابی بزرگ استفاده می‌کرد.

sunglasses They were huge, really, really big sunglasses.

عینک‌های آفتابی بسیار بزرگ بودند.

And a lot of celebrities wear sunglasses

و بسیاری از افراد مشهور

when they don't want to be recognised.

زمانی که نمی خواهند شناخته شوند عینک آفتابی می زنند.

They don't want people to recognise their face.

آنها نمی خواهند مردم چهره آنها را تشخیص دهند.

They do not want to be bothered by their friends,

آنها نمی خواهند از دوستان خود اذیت شوند،

even though it is their friends that made them famous.

اگرچه این دوستان آنها هستند که آنها را به شهرت رسانده اند.

And sometimes this is a problem with celebrities.

و گاهی اوقات این مشکل با افراد مشهور است.

They forget.

فراموش می کنند.

They forget how they got where they are

آنها فراموش می کنند که چگونه

with all of their fame and fortune.

با تمام شهرت و ثروت خود به جایی که هستند رسیده اند.

It's because of us, the fans

این به خاطر ما، طرفدارانی است

watching your movies and buying your your songs.

که فیلم های شما را تماشا می کنند و آهنگ های شما را می خرند.

So sometimes I think celebrities do forget

بنابراین گاهی اوقات فکر می‌کنم سلبریتی‌ها فراموش

that it is us, the common person

می‌کنند که این ما هستیم، مردم عادی

in the street that put them where they are.

در خیابان که آنها را در جایی که هستند قرار می‌دهیم.

I think it does happen sometimes

من فکر می‌کنم گاهی اوقات

incognito to

به صورت ناشناس

go undercover, to go in disguise.

مخفی شدن، پنهان شدن اتفاق می‌افتد.

Kanye West.

کانیه وست.

Yes, I suppose Kanye West is a good example

بله، گمان می‌کنم کانیه وست نمونه خوبی

of a person who goes out

از فردی است که با

in disguise as

لباس مبدل به عنوان

incognito. Here's another one.

ناشناس بیرون می‌رود. اینم یکی دیگه

Oh, another one.

اوه یکی دیگه

Beginning with the letter.

با نامه شروع می شود.

I, I like this one.

من، این یکی را دوست دارم

It also happens to be the name of a song by Marillion.

اتفاقاً نام آهنگی از ماریلیون نیز هست.

Incommunicado.

بی ارتباط.

It sounds Spanish, doesn't it?

اسپانیایی به نظر می رسد، اینطور نیست؟

That's because it is incommunicado.

به این دلیل که غیر قابل ارتباط است.

Incommunicado means unable to be reached

Incommunicado به این معنی است که در

if a person is out of touch they are maybe travelling somewhere.

صورت عدم تماس با شخصی که ممکن است به جایی سفر کند، نمی توان با او تماس گرفت.

Maybe they are a very long way

شاید آنها

from any internet connexion.

از هر گونه اتصال اینترنتی فاصله دارند.

Or maybe they don't have a cell phone.

یا شاید آنها تلفن همراه ندارند.

You can say that that person is incommunicado.

می توان گفت که آن شخص بی ارتباط است.

You cannot communicate with them.

شما نمی توانید با آنها ارتباط برقرار کنید.

They are incommunicado.

آنها بی ارتباط هستند.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

So maybe sometimes when you go on

بنابراین شاید گاهی اوقات وقتی به تعطیلات می روید،

holiday perhaps you don't want to be bothered by people.

شاید نخواهید مورد آزار مردم قرار بگیرید.

Maybe you switch your phone off

ممکن است تلفن خود

and maybe you disconnect your computer

را خاموش کنید و رایانه

or turn off the Wi-Fi

خود را قطع کنید یا Wi-Fi

or the Internet Connexion so you can't be disturbed.

یا اتصال اینترنت را خاموش کنید تا مزاحم نشوید.

You are incommunicado.

تو بی ارتباط هستی

I like that one.

من آن را دوست دارم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

If you are like me and you like drinking coffee,

اگر شما هم مثل من هستید و به نوشیدن قهوه علاقه دارید،

I love coffee.

من عاشق قهوه هستم.

By the way, I really do like drinking coffee.

اتفاقا من خیلی دوست دارم قهوه بنوشم.

I have a cup of coffee every day.

من هر روز یک فنجان قهوه می خورم.

It 11:00.

ساعت 11:00

And because Mr.

و چون آقای

Steve is also working at home,

استیو هم در خانه کار می کند،

I also make a cup of coffee for Mr.

من هم برای آقای استیو یک فنجان قهوه

Steve as well.

درست می کنم.

At 11:00 in the morning.

ساعت 11:00 صبح.

And I always look forward to my cup of coffee,

و من همیشه مشتاقانه منتظر فنجان قهوه،

espresso, espresso,

اسپرسو، اسپرسو هستم

A lot of people say espresso, which is wrong.

، بسیاری از مردم می گویند اسپرسو، که اشتباه است.

There's no express.

اکسپرس وجود ندارد

So there is only espresso

بنابراین فقط اسپرسو وجود دارد

And this is an Italian word.

و این یک کلمه ایتالیایی است.

It means to press out.

به معنای فشار دادن است.

To press out.

برای فشار دادن.

So when you are making coffee in a proper coffee bar or a coffee shop,

بنابراین وقتی در یک کافی‌بار یا کافی‌شاپ مناسب قهوه درست می‌کنید

the person serving the coffee will first prepare the coffee

، کسی که قهوه را سرو می‌کند ابتدا قهوه را آماده می‌کند،

So the person

بنابراین شخصی

who prepares your coffee is is called a barista.

که قهوه شما را آماده می‌کند، باریستا نامیده می‌شود.

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

And espresso is a type of coffee.

و اسپرسو نوعی قهوه است.

It is normally

به طور معمول

strong.

قوی است.

You can drink it very quickly if you need

اگر نیاز

to drink that coffee, if you need to get that cough caffeine

به نوشیدن آن قهوه دارید، اگر نیاز دارید که کافئین سرفه

into your body really fast.

را خیلی سریع وارد بدن خود کنید، می توانید آن را خیلی سریع بنوشید.

You will have an espresso

شما یک اسپرسو خواهید داشت

And this is an Italian word for press out.

و این یک کلمه ایتالیایی برای پرس بیرون است.

And it is used during the process of preparing

و در فرآیند تهیه

a drink a coffee drink.

نوشیدنی یک نوشیدنی قهوه استفاده می شود.

I believe it's called temping.

من معتقدم به آن می گویند وسوسه انگیز.

Is that right?

درست است؟

When you press the coffee.

وقتی قهوه را فشار می دهید.

I think the the actual word that people often use is temping.

من فکر می کنم کلمه واقعی که مردم اغلب استفاده می کنند وسوسه کننده است.

You press the coffee,

قهوه را فشار می دهید

and that is where the word espresso comes from.

و کلمه اسپرسو از اینجا می آید.

Did you know that?

آیا می دانستید که؟

Well, you do now.

خوب، شما در حال حاضر.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

We do actually have quite a few French words on our list.

ما در واقع چند کلمه فرانسوی در لیست خود داریم.

It is true

درست است

that many English words derive from the French language.

که بسیاری از کلمات انگلیسی از زبان فرانسوی گرفته شده اند.

However, it is not the only language.

با این حال، این تنها زبان نیست.

There are many other languages as well, including Spanish,

بسیاری از زبان های دیگر نیز وجود دارد، از جمله اسپانیایی،

Italian, German,

ایتالیایی، آلمانی،

or as it was known back then, Germanic

یا همانطور که در آن زمان شناخته شده بود، آلمانی،

So there are many, many influences on the English language.

بنابراین تأثیرات بسیار زیادی بر زبان انگلیسی وجود دارد.

This particular one is French.

این خاص فرانسوی است.

This is a French word.

این یک کلمه فرانسوی است.

Everyone The word is silhouette.

همه کلمه شبح است.

Silhouette.

سیلوئت.

The silhouette is the outline or shadow.

سیلوئت طرح کلی یا سایه است.

Of something.

از چیزی.

So if you can see something through the light,

بنابراین اگر می توانید چیزی را از طریق نور ببینید،

but you can't see the detail, it is just the outline.

اما نمی توانید جزئیات را ببینید، این فقط طرح کلی است.

Or a shadow.

یا یه سایه

We often describe it as a silhouette.

ما اغلب آن را به عنوان یک شبح توصیف می کنیم.

Silhouette, and it comes from the French language

Silhouette، و از زبان فرانسوی آمده

and it basically means the outline of a shadow.

و در اصل به معنای طرح کلی سایه است.

You can't see the detail.

شما نمی توانید جزئیات را ببینید.

You can only see the outline of that thing or a person

شما فقط می توانید طرح کلی آن چیز یا شبح یک شخص را ببینید

silhouette.

.

I was walking along the road and in the distance

در امتداد جاده قدم می زدم و از دور

I could see the silhouette of a person coming towards me.

می توانستم تصویر فردی را ببینم که به سمتم می آید.

I think it was a lady,

فکر می کنم یک خانم بود،

but I wasn't sure because it was very dark at the time.

اما مطمئن نبودم زیرا در آن زمان هوا بسیار تاریک بود.

I won't tell you what happened next

من به شما نمی گویم که بعداً چه اتفاقی افتاد

Oh, I like this one.

اوه ، من این یکی را دوست دارم.

A little bit of Latin.

کمی لاتین.

Of course, we couldn't talk about the English language without mentioning Latin, could we?

البته ما نمی توانستیم بدون ذکر لاتین در مورد زبان انگلیسی صحبت کنیم ، می توانیم؟

Really?

واقعا؟

When you think about it, because quite often people also think about Latin,

وقتی در مورد آن فکر می کنید، زیرا اغلب مردم به لاتین نیز فکر می کنند،

when we talk about words that have been derived from a certain place.

زمانی که ما در مورد کلماتی صحبت می کنیم که از یک مکان خاص مشتق شده اند.

And Latin, of course, is one of those places.

و لاتین، البته، یکی از آن مکان ها است.

Well, it's not a place

خوب، این یک مکان

Italia.

ایتالیا نیست.

Hello to persona non grata.

سلام به پرسونا غیر گراتا.

Hello. Persona non grata.

سلام. پرسونا غیر گراتا

I'm feeling very sorry for you because you are an unwelcome person.

خیلی برات متاسفم چون آدم ناخواسته ای هستی.

That's what it means, you see.

می بینید که معنی آن همین است.

If a person is described as persona non grata,

اگر شخصی به عنوان پرسونا غیر گراتا توصیف شود، به

it means they are not welcome.

این معنی است که از او استقبال نمی شود.

They have been excluded.

آنها مستثنی شده اند.

They have been excluded from a group

از گروهی طرد شده اند

or maybe from a certain society

یا شاید از جامعه ای خاص

or an area or a place, an unwelcome person

یا منطقه ای یا مکانی، فرد نامطلوب

That person is not welcome.

آن فرد مورد استقبال قرار نمی گیرد.

They are persona non grata.

آنها پرسونا غیر گراتا هستند.

You can also say persona.

شما همچنین می توانید شخصیت بگویید.

Persona non grata.

پرسونا غیر گراتا

If you are posh, if you are posh and you like to show off your Latin,

اگر شیک هستید، اگر شیک هستید و دوست دارید لاتین خود را به رخ بکشید،

you can say persona

می توانید بگویید persona

non grata or persona

non grata یا persona

non grata, which basically means

non grata، که در اصل به این معنی است

the person is not welcome.

که فرد مورد استقبال قرار نمی گیرد.

They are not welcome they will not be welcomed.

استقبال نمی شوند، استقبال نمی شوند.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Uh, we've all done this.

اوه، همه ما این کار را کرده ایم.

I think it was Archimedes

فکر کنم ارشمیدس

and he was taking a bath one night,

بود و یک شب داشت حمام می کرد

and he looked down and he saw something in the water

و به پایین نگاه کرد و دید که چیزی در آب

floating in front of him.

در مقابلش شناور است.

Can you guess what it was?

می توانید حدس بزنید چه بود؟

He suddenly jumped out of the bath and he cried.

ناگهان از حمام بیرون پرید و گریه کرد.

Eureka!

اورکا!

I have it.

دارمش.

I have the idea.

من این ایده را دارم.

So a moment of time where you suddenly make a discovery or something

بنابراین لحظه ای از زمان که ناگهان کشفی می کنید یا

great happens Maybe you discover the meaning of life

اتفاق بزرگی رخ می دهد شاید معنای زندگی را کشف کنید

I'm still looking for that.

من هنوز به دنبال آن هستم.

By the way, I haven't found it yet.

در ضمن من هنوز پیداش نکردم

But if you are looking for the meaning of life or the meaning of anything,

اما اگر به دنبال معنای زندگی یا معنای هر چیزی هستید،

or maybe you want to come up with a new idea,

یا شاید می خواهید ایده جدیدی داشته

you will shout Eureka,

باشید، فریاد اورکا خواهید زد،

A joyous moment of discovery.

لحظه ای شاد از کشف.

And that comes from

و این از

the Greek language.

زبان یونانی می آید.

Eureka I have come up

اورکا من

with a great idea.

با یک ایده عالی رسیدم.

I have had some inspiration.

من مقداری الهام گرفته ام.

Quite often you will have inspiration

اغلب اوقات

when you're taking a bath.

هنگام حمام کردن الهام می گیرید.

And if your bath is too hot, you might have perspiration.

و اگر حمام شما خیلی گرم است ، ممکن است عرق کنید.

As well.

همچنین.

Mm hmm.

مم هوم

Here's another one.

اینم یکی دیگه

This particular word comes from the Italian language.

این کلمه خاص از زبان ایتالیایی آمده است.

It is fiasco.

شکست است.

Some people describe my Sunday Lifestream as a fiasco.

برخی از مردم Sunday Lifestream من را یک شکست توصیف می کنند.

A chaotic disaster.

یک فاجعه بی نظم

Mr. Duncan, we watched your live stream last Sunday.

آقای دانکن، ما یکشنبه گذشته پخش زنده شما را تماشا کردیم.

And can I just say, it was a complete fiasco.

و فقط می توانم بگویم، این یک شکست کامل بود.

It was a chaotic disaster.

این یک فاجعه بی نظم بود.

And that comes from the Italian language.

و این از زبان ایتالیایی می آید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

We have a bit of Yiddish.

ما کمی ییدیش داریم.

Hello?

سلام؟

Hello. Hello.

سلام. سلام.

This word is glitch.

این کلمه نقص است.

Glitch.

قطعی.

Glitch.

قطعی.

Something has gone wrong.

مشکلی پیش آمده است.

There has been a minor fault.

یک ایراد جزئی وجود داشته است.

Something has stopped working.

چیزی از کار افتاده است.

Maybe temporarily.

شاید به طور موقت.

Maybe there is a small fault.

شاید یه ایراد کوچیک باشه

Maybe something is not working as it should be.

شاید چیزی آنطور که باید کار نمی کند.

Quite often an electrical device might have a glitch.

اغلب یک دستگاه الکتریکی ممکن است دچار اشکال باشد.

A small problem or a small fault.

یک مشکل کوچک یا یک نقص کوچک.

Can be described as a glitch.

می توان آن را به عنوان یک نقص توصیف کرد.

And it comes from Yiddish.

و از ییدیش آمده است.

There are some words that derive from the Yiddish.

برخی از کلمات از ییدیش گرفته شده است.

And that is one of them.

و این یکی از آنهاست.

Glitch.

قطعی.

Maybe your phone.

شاید گوشی شما

Maybe your computer. Is not working properly.

شاید کامپیوتر شما به درستی کار نمی کند.

Maybe there is a small problem with your computer.

شاید مشکل کوچکی در کامپیوتر شما وجود داشته باشد.

You might say there is a glitch.

ممکن است بگویید یک نقص وجود دارد.

I'm sorry I can't talk to you today. On my computer.

متاسفم که امروز نمی توانم با شما صحبت کنم. روی کامپیوتر من

I can't meet up with you on Zoom

من نمی توانم با شما در Zoom ملاقات

because my computer has a glitch.

کنم زیرا رایانه من یک مشکل دارد.

It has a problem. Something is not working

مشکل دارد. چیزی کار نمی کند

Here's another one.

اینجا یکی دیگر است.

Oh, we're going all around the world now.

اوه، ما اکنون به سراسر جهان می رویم.

Here we have from the Hindi language,

در اینجا ما از زبان هندی

we have guru, guru,

داریم، ما گورو، گورو داریم،

It's not easy to say that guru,

گفتن این که گورو،

a guru is a spiritual leader.

گورو یک رهبر معنوی است آسان نیست.

A person who is

آدمی

good at giving advice, a wise person, a person with wisdom,

که نصیحت می کند ، آدم عاقل است، آدم دانا،

intellect, charm

عقل، جذابیت

and good looks.

و خوش قیافه است.

A spiritual leader

یک رهبر معنوی

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده.

Don't worry. I haven't forgotten you.

نگران نباشید. من تو را فراموش نکرده ام

I haven't forgotten you.

من تو را فراموش نکرده ام

I think I lost the connexion then.

فکر کنم اون موقع ارتباط رو از دست دادم

Did I just go off then?

اونوقت من رفتم؟

Did I just go off?

تازه رفتم؟

Can you please tell me if I just disappeared?

میشه لطفا به من بگید که ناپدید شدم؟

Because something very weird just happened?

چون اتفاق خیلی عجیبی افتاده؟

Did I just get cut off?

من فقط قطع شدم؟

Did YouTube cut me off again?

آیا یوتیوب دوباره مرا قطع کرد؟

Terrible.

وحشتناک.

Here's another word.

اینجا یک کلمه دیگر است.

Doppelganger.

دوپلگانگر

I like this word.

من این کلمه را دوست دارم.

It is a word that is often misunderstood.

این کلمه ای است که اغلب اشتباه می شود.

It is used sometimes in more than one way.

گاهی اوقات به بیش از یک روش استفاده می شود.

Doppelganger.

دوپلگانگر

It is derived from the German language

این از زبان آلمانی مشتق شده است

and we use it in English to describe a ghostly partner.

و ما از آن در انگلیسی برای توصیف یک شریک روحی استفاده می کنیم.

Maybe a person who appears in the background

شاید فردی که در پس‌زمینه ظاهر می‌شود،

maybe a person who might be trying

شاید فردی که ممکن است در تلاش باشد

to become another person.

تا به شخص دیگری تبدیل شود.

They are always there.

آنها همیشه آنجا هستند.

In the distance.

در فاصله.

A ghostly partner, a ghostly apparition,

یک شریک روحی، یک مظاهر شبح‌آلود،

something that appears, but also quite often people say

چیزی که ظاهر می‌شود، اما اغلب مردم می‌گویند که

doppelganger is just a person who looks like another person.

داپلگانگر فقط شخصی است که شبیه شخص دیگری است.

They are almost identical to the other person.

آنها تقریباً مشابه شخص دیگر هستند.

Do you have a doppelganger?

آیا شما یک داپلگانگر دارید؟

Do you know a person who looks like you?

آیا فردی را می شناسید که شبیه شما باشد؟

That is what it means.

معنی آن همین است.

Valentin says you are really an English guru to us.

والنتین می گوید شما واقعاً برای ما یک گورو انگلیسی هستید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Valentin says, Mr.

والنتین می گوید، آقای

Duncan, it's all about you. Yes,

دانکن، همه چیز به شما مربوط است. بله،

you are.

شما هستید.

All of those things.

همه اون چیزا

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I needed that lift today.

امروز به آن آسانسور نیاز داشتم.

I can now make it through the rest of the day.

الان می‌توانم بقیه روز را پشت سر بگذارم.

After those lovely words of praise.

بعد از آن جملات زیبای ستایش

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

So a doppelganger comes from the German language, and it means ghostly partner,

بنابراین doppelganger از زبان آلمانی می آید، و به معنای شریک روحی است،

but it is often used to also mean

اما اغلب به

a person who looks like another person.

معنای شخصی است که شبیه شخص دیگری است.

Maybe an impostor, a person pretending

شاید یک فریبکار، شخصی که

to be someone else.

تظاهر به شخص دیگری می کند.

Here's another one. Yes.

اینم یکی دیگه آره.

We have lots of words from the French language, as I said.

همانطور که گفتم کلمات زیادی از زبان فرانسه داریم .

And here is another one.

و اینم یکی دیگه

Another one from French

یکی دیگر از

rendezvous.

میعادگاه فرانسوی.

Rendezvous.

میعادگاه.

Maybe you have a rendezvous with your girlfriend.

شاید با دوست دخترتان قرار ملاقات داشته باشید.

Or your boyfriend or your partner.

یا دوست پسر یا شریک زندگی شما.

Perhaps later on, you are going to have a rendezvous.

شاید بعداً قرار است یک قرار ملاقات داشته باشید.

Maybe you are going to arrange

شاید

a rendezvous tomorrow or next weekend.

قرار باشد فردا یا آخر هفته آینده یک قرار ملاقات ترتیب دهید.

You are going to have a meeting with someone.

قرار است با کسی جلسه ای داشته باشید.

You are going to meet up together you are having a rendezvous,

قرار است با هم ملاقات کنید، یک قرار

an arranged meeting, and that comes from

ملاقات ترتیب داده شده دارید، و

that comes from the French language.

این از زبان فرانسوی است.

And it's very nice when you have a rendezvous.

و خیلی خوبه وقتی یه قرار ملاقات داری.

It's quite exciting, isn't it?

خیلی هیجان انگیز است، اینطور نیست؟

It's very exciting because there was a period of time

این بسیار هیجان انگیز است، زیرا یک دوره زمانی وجود داشت

where we could not have rendezvous, we could not meet up in person.

که ما نمی توانستیم قرار ملاقات داشته باشیم، نمی توانستیم حضوری ملاقات کنیم.

So lots of people now are excited because they can

بنابراین بسیاری از مردم اکنون هیجان زده هستند زیرا می توانند

once again meet up with each other.

یک بار دیگر با یکدیگر ملاقات کنند.

They can have their rendezvous together

آنها می توانند قرار ملاقات خود را با هم داشته باشند

Here's another one.

در اینجا یکی دیگر است.

Oh, French again.

اوه، دوباره فرانسوی.

Another one from the French language

یکی دیگر از زبان فرانسوی

Z Sica says, I am very sorry.

Z Sica می گوید، بسیار متاسفم.

I am busy today.

امروز سرم شلوغه

Here's another word.

اینجا یک کلمه دیگر است.

Avant garde we often describe a person

آوانگارد ما اغلب یک شخص

or a thing that is unorthodox

یا چیزی را توصیف می کنیم که غیرمتعارف

or experimental, something that's never been done before.

یا تجربی است، چیزی که قبلا هرگز انجام نشده است.

Or maybe something that's never been tried before in the past.

یا شاید چیزی که قبلا هرگز در گذشته امتحان نشده است.

We might describe it as avant garde,

ممکن است آن را آوانگارد توصیف کنیم،

maybe a certain type of theatre,

شاید نوع خاصی از تئاتر،

a certain type of performance

نوع خاصی از اجرا را

might be described as avant garde.

ممکن است آوانگارد توصیف کنیم.

If it's something new, if it's something that's never been done

اگر چیز جدیدی است، اگر کاری است که قبلاً انجام نشده است

before, a certain process, a certain way of doing something

، یک فرآیند خاص، یک روش خاص برای انجام

that's never been done before, can be described as avant garde,

کاری که قبلاً انجام نشده است ، می‌توان آن را آوانگارد توصیف کرد،

very nice.

بسیار زیبا.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

I will be going soon.

من به زودی می روم.

Oh, we are now having a German word,

اوه، ما اکنون یک کلمه آلمانی داریم،

so don't worry I haven't forgotten about you if you're watching in Germany.

پس نگران نباشید اگر در آلمان تماشا می کنید شما را فراموش نکرده ام.

Angst,

اضطراب،

angst.

اضطراب

That's a good one.

این یکی خوب است.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

Although it is not a very positive word, it is actually quite a -1.

اگرچه کلمه چندان مثبتی نیست، اما در واقع یک -1 است.

If you are feeling worried, if you are fearful

اگر احساس نگرانی می کنید، اگر از

to have worry, to have fear, you have angst.

نگرانی می ترسید، ترس دارید، اضطراب دارید.

Angst is the feeling of fear

اضطراب، احساس ترس

or worry angst.

یا اضطراب است.

It perfectly describes how you feel

این کاملاً احساس شما را

in German

به آلمانی

oh, hello to all

توصیف می کند، سلام به همه

those watching in Japan.

کسانی که در ژاپن تماشا می کنند.

Karaoke

کارائوکه

karaoke.

کارائوکه.

I like to sing karaoke.

من دوست دارم کارائوکه بخوانم.

I like to try and sing in front of people.

دوست دارم تلاش کنم و جلوی مردم آواز بخوانم.

And sometimes

و گاهی اوقات

it is terrible to listen to

شنیدن

karaoke this comes from, of course, Japanese.

کارائوکه که البته از ژاپنی می آید وحشتناک است.

I think we all know this.

من فکر می کنم همه ما این را می دانیم.

Do people still do karaoke

آیا مردم هنوز کارائوکه را انجام می دهند

because it used to be really popular

زیرا قبلاً واقعاً محبوب بود

but I don't think it's very popular nowadays.

اما من فکر نمی کنم که امروزه خیلی محبوب باشد.

Is it still popular?

آیا هنوز هم محبوب است؟

I remember when I was in Malaysia,

یادم می آید زمانی که در مالزی

I used to go to one or two karaoke bars

بودم، به یکی دو بار کارائوکه می رفتم

and you could sing to your favourite songs

و می توانستی آهنگ های مورد علاقه ات را

badly

بد بخوانی

it comes from Japanese karaoke.

که از کارائوکه ژاپنی می آید.

It means empty orchestra or empty space,

به معنای ارکستر خالی یا فضای خالی،

empty orchestra or empty space, very similar to a vacuum.

ارکستر خالی یا فضای خالی، بسیار شبیه به خلاء است.

When we talk about vacuum,

وقتی در مورد خلاء

we are talking about an empty space, but

صحبت می‌کنیم، در مورد یک فضای خالی صحبت می‌کنیم، اما

karaoke is when you sing along

کارائوکه زمانی است که شما

to a piece of music quite often in a in a club or a bar.

اغلب در یک باشگاه یا یک بار همراه با یک قطعه موسیقی می‌خوانید.

I used to love karaoke.

من قبلا عاشق کارائوکه بودم

I did very nice

من خیلی خوب کار کردم

here's another one.

اینجا یکی دیگر است.

I think this describes me so well.

فکر می کنم این من را خیلی خوب توصیف می کند.

This is the word that everyone uses when they talk about me

این کلمه ای است که همه وقتی در مورد من صحبت می کنند در

as I walk down the road in much Wenlock,

حالی که من در خیابان در ونلاک زیادی راه می روم استفاده می کنند،

there are people queuing outside the butcher shop

افرادی هستند که بیرون قصابی صف

and they all look in amazement as I walk by

می کشند و همه آنها با تعجب نگاه می کنند که من از کنار آن رد می شوم

they are going, Wow, look at that guy.

، وای، به آن مرد نگاه کن. .

He is so macho.

او خیلی ماچو است.

Macho comes from Spanish

ماچو از اسپانیایی می آید

and it means a strong, arrogant man.

و به معنای مرد قوی و متکبر است.

Well, maybe one of those words could refer to me.

خوب، شاید یکی از آن کلمات می تواند به من اشاره کند.

I'm not sure about strong

در مورد قوی

I wouldn't say that I'm a strong man,

مطمئن نیستم نمی‌گویم مرد قوی‌ای هستم،

although if I had to,

اگرچه اگر

I would put up a very good fight.

مجبور بودم مبارزه بسیار خوبی انجام می‌دادم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Macho a strong and maybe sometimes arrogant man.

ماچو مردی قوی و شاید گاهی مغرور است.

So we often use the word macho when we are talking about a man who is strong

بنابراین ما اغلب از کلمه ماچو استفاده می کنیم وقتی در مورد

a man who is physical.

مردی قوی و بدنی صحبت می کنیم.

He has big muscles.

او عضلات بزرگی دارد.

Maybe he acts

شاید او

in a manly way.

مردانه رفتار می کند.

I there

من آنجا

I am so macho.

من خیلی ماچو هستم.

That was a song wasn't that?

این یک آهنگ بود نه؟

I'm sure that was a song many years ago.

مطمئنم این آهنگ سالها پیش بود.

Was it the Village People?

آیا این مردم روستا بودند؟

Macho, macho, macho, macho man.

ماچو، ماچو، ماچو، مرد ماچو.

I want to be a macho man, that one.

من می خواهم یک مرد ماچو باشم، آن یکی.

It's not the one Spanish strong, arrogant man, macho.

این یک مرد قوی و مغرور اسپانیایی نیست، ماچو.

A very macho man.

یک مرد بسیار مغرور

Is not what I am.

چیزی که من هستم نیست

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Oh, another interesting language as well.

اوه، یک زبان جالب دیگر نیز.

The word pundit pundit.

کلمه کارشناس خبره.

A pundit

یک کارشناس

quite often is an expert

or a commentator quite often when you're watching a sports programme,

معمولاً زمانی که در حال تماشای یک برنامه ورزشی هستید متخصص یا مفسر است،

maybe you are watching a football match or a tennis

شاید در حال تماشای یک مسابقه فوتبال یا یک

match or a cricket match

مسابقه تنیس یا یک مسابقه کریکت هستید

or maybe you are watching American football,

یا شاید در حال تماشای فوتبال آمریکایی هستید

which now has become very popular over here.

که اکنون بسیار محبوب شده است. اینجا

A lot of people now have become fans of NFL,

بسیاری از مردم اکنون طرفدار NFL،

the National Football League, which is American football.

لیگ ملی فوتبال، که فوتبال آمریکایی است، شده اند.

It's very similar to rugby

این بسیار شبیه به راگبی است،

so quite often a pundit

بنابراین اغلب یک

will give their expert analysis of a situation,

کارشناس تحلیل تخصصی خود را از یک موقعیت،

maybe a match maybe something political.

شاید یک مسابقه و شاید چیزی سیاسی ارائه می دهد.

They will commentate, they will talk about something

آنها اظهار نظر می کنند، آنها اغلب در مورد چیزی

quite often in an expert capacity.

در مقام کارشناسی صحبت می کنند.

So that's why

به همین دلیل است که

I'm pundit and it comes from Hindi.

من متخصص هستم و از هندی می آید.

I didn't know that.

من این را نمی دانستم.

So even I'm learning things today from my own lesson

بنابراین حتی من امروز از درس خودم چیزهایی یاد می‌گیرم

oh, this is something

، آه، این چیزی است که

I've always wanted to be one of these

من همیشه می‌خواستم یکی از این

raconteur.

پیشروها باشم.

What is a raconteur?

راکنتور چیست؟

Well, again, it comes from the French language.

خوب، باز هم از زبان فرانسه آمده است.

A person who is a raconteur is a good storyteller.

فردی که پیشرو است داستان سرای خوبی است.

They are very good at telling stories to recount

آنها در گفتن داستان برای بازگویی یک داستان بسیار خوب هستند

a story is to tell a story,

،

but quite often you will do it in a very good way.

اما اغلب شما این کار را به روشی بسیار خوب انجام خواهید داد.

Clear maybe you make the story funny.

پاک کنید شاید داستان را خنده دار کنید. هنگام تعریف داستان

You use some interesting words when you are telling the story.

از کلمات جالبی استفاده می کنید .

A person can be described as a raconteur

فردی را می توان به عنوان یک پیشرو توصیف کرد

they like to talk about things.

که دوست دارد در مورد مسائل صحبت کند.

Maybe they talk about experiences that they've had in the past.

شاید آنها در مورد تجربیاتی که در گذشته داشته اند صحبت می کنند.

A raconteur

یک راکونتور

and that comes from French.

و آن از زبان فرانسه آمده است.

We have I think we have two more.

ما داریم فکر کنم دوتا دیگه داریم.

And then I'm going,

و سپس من می روم،

Oh, here's a good one.

اوه، اینجا یکی خوب است.

Have you ever seen the movie V for Vendetta?

آیا تا به حال فیلم V for Vendetta را دیده اید؟

It's a great movie,

این یک فیلم عالی است،

and it stars the guy from The Matrix

و مردی از ماتریکس در آن بازی می‌کند،

you know who I mean?

می‌دانید منظورم کیست؟

I am very disappointed in you, Mr.

من از شما بسیار ناامید هستم، آقای

Anderson. Him.

اندرسون. به او.

I can't remember his name.

اسمش یادم نمیاد

I'm sure someone will tell me

مطمئنم یکی به من میگه

what?

چی؟

V for Vendetta is a very good movie.

V for Vendetta فیلم بسیار خوبی است.

I quite like it.

کاملا دوستش دارم.

Some people don't like it, but I do like it.

برخی از مردم آن را دوست ندارند، اما من آن را دوست دارم.

The word Vendetta is Italian,

کلمه Vendetta ایتالیایی است

and it refers to a private revenge

و اغلب به یک انتقام خصوصی اشاره دارد

quite often.

.

In retaliation

در انتقام

when there has been a murder

زمانی که قتلی صورت

vendetta.

گرفته باشد.

So maybe you have a personal vengeance.

بنابراین ممکن است شما یک انتقام شخصی داشته باشید.

You want to get back at someone.

میخوای به کسی برگردی

Maybe one person has done something bad to you and now you have a vendetta.

شاید یک نفر به شما بدی کرده باشد و حالا شما انتقام بگیرید.

You are going to find that person.

شما می خواهید آن شخص را پیدا کنید.

You are going to hunt them down.

شما می خواهید آنها را شکار کنید.

You are going to find them, and you are going to do something.

قرار است آنها را پیدا کنید و کاری انجام دهید.

You have a vendetta against that person.

شما از آن شخص انتقام دارید.

Prive it revenge and it is used in Italian.

Prive it revenge و در ایتالیایی استفاده می شود.

And it

و

also, I suppose you could say it is a form of vengeance.

همچنین، گمان می‌کنم می‌توان گفت که نوعی انتقام است.

Vengeance it's you want to return the bad deed

انتقام این است که می‌خواهی عمل بد را

to the person that did it to you.

به کسی که این کار را با تو انجام داده برگردانی.

Vengeance you have a vendetta

انتقام انتقام داری

oh, hello.

آه، سلام.

Hello, Jemmy from Hong Kong.

سلام، جمی از هنگ کنگ.

Hello, Jemmy.

سلام جمی

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

We have one more word and then I will be saying,

ما یک کلمه دیگر داریم و سپس خواهم گفت،

as you will see quite often,

همانطور که اغلب می بینید،

we will say a Jew adieu, adieu,

یک یهودی می گوییم

goodbye, farewell, sayonara are of one

خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ، سایونارا

and a few moments

یک و چند

the final word today, non English words

لحظه آخرین کلمه امروز هستند، کلمات غیر انگلیسی

that are used in English German word

که در زبان آلمانی انگلیسی کلمه

Zeit, geist, Zeit Geist.

Zeit، geist، Zeit Geist استفاده می شود.

We often use Zeit Geist when we are expressing the spirit or the feeling

ما اغلب زمانی از Zeit Geist استفاده می کنیم که در حال بیان روح یا

of a certain time, the zeitgeist.

احساس یک زمان خاص هستیم، Zeitgeist.

So I suppose you could talk about the zeitgeist

بنابراین فکر می‌کنم می‌توانید در مورد مزیت

of the pandemic, the feeling, the mood the behaviour,

همه‌گیری، احساس، خلق و خو، رفتار، روحیه

the zeit geist is the spirit

or the feeling of a particular time

یا احساس یک زمان خاص صحبت

it is almost time for me to

کنید، تقریباً زمان آن رسیده است که من به

say as a use, almost

عنوان یک استفاده بگویم، تقریباً

today we've looked at flags,

امروز ما به پرچم‌ها نگاه کرده‌ایم،

we've looked at the reason why people like flags in this country.

ما دلیل دوست داشتن پرچم‌ها را در این کشور بررسی کرده‌ایم.

We will be waving our flags to celebrate the Queen of England.

ما پرچم های خود را به اهتزاز درآوریم تا ملکه انگلیس را جشن بگیریم.

I am back with you on Sunday from 2 p.m.

یکشنبه از ساعت 14 با شما هستم.

UK time.

به وقت انگلستان

I will put

من

that on the screen.

آن را روی صفحه نمایش خواهم گذاشت.

Can you see it?

میتونی ببینیش؟

I hope so.

امیدوارم.

There it is, Sunday and Wednesday.

آنجاست، یکشنبه و چهارشنبه.

So every Sunday and every Wednesday I'm here with you from 2 p.m.

بنابراین هر یکشنبه و هر چهارشنبه من از ساعت 14 اینجا با شما هستم.

UK. Time is when I'm here talking to you.

انگلستان. زمان زمانی است که من اینجا هستم و با شما صحبت می کنم.

Valente in. Oh, very good.

اوه، خیلی خوب است.

Valentin has made a suggestion

والنتین

of a word that is used in English

کلمه ای را پیشنهاد کرده است که در انگلیسی استفاده می شود

but is not English deja vu.

اما deja vu انگلیسی نیست.

I liked that.

من آن را دوست داشتم.

Deja vu.

دژاوو

Danger vu.

خطر vu.

Is the feeling of having lived

احساسی است که قبلاً

something or experienced something before.

چیزی را زندگی کرده اید یا چیزی را تجربه کرده اید.

So maybe you are doing something and then suddenly you get the feeling.

بنابراین ممکن است شما در حال انجام کاری هستید و ناگهان احساس می کنید.

You feel as if you've done that thing before.

احساس می کنید که قبلاً آن کار را انجام داده اید.

It feels so familiar in your mind.

در ذهن شما بسیار آشنا به نظر می رسد.

You feel as if you are reliving a moment

شما احساس می کنید که یک لحظه را دوباره تجربه می کنید

and we can describe that as day jar vu.

و ما می توانیم آن را به عنوان روز jar vu توصیف کنیم.

I believe it means already seen or already

من معتقدم این به معنای قبلاً دیده شده یا قبلاً

experienced already seen.

تجربه شده است.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

It's been a long one.

این یک مدت طولانی است.

90 minutes of me

90 دقیقه از من

oh, I'm sorry about that.

آه، متاسفم برای آن.

Hello? Is that Zika?

سلام؟ آیا آن زیکا است؟

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thanks, Mr.

Duncan. For this interesting and complete live stream.

ممنون آقای

دانکن برای این پخش زنده جالب و کامل.

Have a good afternoon.

بعد از ظهر خوبی داشته باشید.

I will try my best to have a good day.

تمام تلاشم را می کنم که روز خوبی داشته باشم.

I will enjoy the rest of the day.

از بقیه روز لذت خواهم برد.

The sun is trying to come out,

خورشید در حال بیرون آمدن است،

so I'm hoping the sun will come out because I have to go outside

بنابراین من امیدوارم که خورشید بیرون بیاید، زیرا من باید بروم بیرون

and I have to feed the birds because at the moment

و باید به پرندگان غذا بدهم زیرا در حال حاضر

there are lots of young birds, chicks,

تعداد زیادی پرنده جوان، جوجه وجود دارد

and they are still in their nests.

و آنها هنوز در حال خود هستند. لانه ها

And many birds now, many different types

و بسیاری از پرندگان در حال حاضر، انواع مختلفی

of birds are coming into the garden to feed.

از پرندگان برای تغذیه به باغ می آیند.

So I need to go outside in a few moments to put some bird food out.

بنابراین من باید چند لحظه دیگر به بیرون بروم تا کمی غذای پرنده بیرون بیاورم.

So the birds, the adult birds can feed their babies.

بنابراین پرندگان، پرندگان بالغ می توانند به نوزادان خود غذا بدهند.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed this.

امیدوارم از این کار لذت برده باشید.

It's been an interesting one.

جالب بود

I hope it has been interesting for you

امیدوارم برای شما جالب بوده

or else

باشد وگرنه

why was I here?

چرا من اینجا بودم؟

And of course, you know what's coming next.

و البته، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying, thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید، ممنون که تماشا کردید.

See you on Sunday, 2 p.m. U.K. time.

یکشنبه، ساعت 14 می بینمت. زمان انگلستان

And of course, until the next time we meet here You know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه اتفاقی می افتد.

You do know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

I'm pretty sure of it.

من تقریباً از آن مطمئن هستم.

Ta ta for now.

تا تا فعلا