'PARTY' till you DROP / English Addict - 210 - live ESL learning / Sunday 31st JULY 2022

You have such little faith, such little faith in me.

تو به من خیلی کم ایمان داری.

I am disappointed.

من ناامید هستم.

A lot of people were saying during the week they were saying, Mr Duncan

خیلی‌ها در طول هفته می‌گفتند، آقای دانکن،

because you are going to a party on Saturday night,

چون شنبه شب به مهمانی می‌روی،

you will not be on during Sunday with your normal live stream.

یکشنبه‌شب با پخش زنده عادی خود در آن حضور نخواهی داشت.

Well, can I just say I am here now just to prove all of you wrong,

خوب، می توانم فقط بگویم که اکنون اینجا هستم تا ثابت کنم که همه شما اشتباه می کنید،

even though I am 54 minutes late.

حتی اگر 54 دقیقه دیر کردم.

But at least I'm here. Here we go. Yes, it is.

اما حداقل من اینجا هستم. در اینجا ما می رویم. بله همینطور است.

English addict.

معتاد انگلیسی

Coming to you live from the birthplace of English, which just happens to be.

آمدن به شما زندگی می کنند از زادگاه انگلیسی، که اتفاقا می باشد.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

Better late than never.

دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.

It's coming to you live from England.

از انگلیس به صورت زنده برای شما می آید.

It's a bit different.

کمی متفاوت است.

Hello?

سلام؟

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

Hello, lovely viewers from across the globe.

سلام، بینندگان عزیز از سراسر جهان.

Hello, Mr.

سلام آقای

Stephen. And hello.

استفان. و سلام.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay? I hope so.

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟ امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I really hope you are feeling happy today.

من واقعاً امیدوارم امروز احساس خوشبختی کنید.

Something a little bit different.

یه چیز کمی متفاوت

First of all, we are a little bit late.

اول اینکه کمی دیر رسیدیم.

I have a very good excuse which we will explain

من یک بهانه خیلی خوب دارم که

all about during today's live stream.

در جریان پخش زنده امروز همه چیز را در مورد آن توضیح خواهیم داد.

So, first of all, yes, we are late.

بنابراین، اول از همه، بله، ما دیر رسیدیم.

Just a little bit.

فقط کمی.

I don't think 54 minutes is too bad.

به نظر من 54 دقیقه خیلی بد نیست.

I mean, it could have been 2 hours late, you see.

منظورم این است که می‌توانست 2 ساعت تاخیر داشته باشد.

So at least we were only 54 minutes late.

بنابراین حداقل ما فقط 54 دقیقه تاخیر داشتیم.

Well, they do say that 10 minutes is

خوب، آنها می گویند که 10 دقیقه

fashionably late, is the expression they use.

خیلی دیر است، این تعبیری است که استفاده می کنند.

If you

اگر

go into

an appointment somewhere to meet friends, maybe not

در جایی برای ملاقات با دوستانتان قرار ملاقات می‌روید، شاید

a dental appointment or maybe the doctors.

نه قرار ملاقات دندانپزشکی یا شاید پزشکان.

But if you were to arrive at a meeting, maybe with family or friends

اما اگر قرار باشد به جلسه ای برسید، شاید با خانواده یا دوستان

and you are five or 10 minutes late, that they call that fashionably late? Yes.

و پنج یا 10 دقیقه تاخیر داشته باشید، که آنها آن را خیلی دیر می گویند؟ آره.

Not essential that they're on time.

ضروری نیست که آنها به موقع هستند.

Okay, Steve, that's 54 minutes.

باشه، استیو، 54 دقیقه است.

What would you call that rude?

به آن بی ادبی چه می گویید؟

Well, it is a little bit rude.

خوب، کمی بی ادبی است.

But first of all, I suppose for those who are

اما اول از همه، فکر می کنم برای کسانی

who are sitting there waiting for us, can I say sorry for being late?

که آنجا نشسته اند و منتظر ما هستند، می توانم ببخشم که دیر شد؟

We do have a very good excuse.

ما یک بهانه خیلی خوب داریم.

We went to a party yesterday.

دیروز به مهمونی رفتیم.

In fact, we got up yesterday morning and around about quarter to seven.

در واقع، دیروز صبح و حدود ربع به هفت از خواب بیدار شدیم.

We went to pick Steve's mum up from her house.

ما رفتیم تا مادر استیو را از خانه اش ببریم.

Then we had to drive a very long way from there

بعد مجبور شدیم از آنجا تا جایی که عروسی بود راه بسیار طولانی را طی کنیم

to the place where there was a wedding.

.

We went to a wedding yesterday and also a wedding party that was held afterwards.

ما دیروز به عروسی رفتیم و همچنین یک جشن عروسی که بعد از آن برگزار شد.

Do I have to tell you what happened?

آیا باید به شما بگویم چه اتفاقی افتاده است؟

Well, we did eat a lot of food.

خب ما خیلی غذا خوردیم

There was some alcohol consumed.

مقداری الکل مصرف شده بود.

And before I go any further, we are talking

و قبل از اینکه جلوتر بروم، ما در

about parties and things connected to parties.

مورد احزاب و چیزهای مرتبط با احزاب صحبت می کنیم.

So can I just say that we do not

پس آیا می توانم فقط بگویم که ما

condone or promote drinking until you fall on your arse?

مشروب خواری را نمی پذیریم یا ترویج نمی کنیم تا زمانی که شما روی کمرتان نیفتید؟

Please. I can't even speak today.

لطفا. امروز حتی نمیتونم حرف بزنم

We do not condone or promote drinking

ما مشروب خواری

until you fall on your arm or your face or anywhere

را تا زمانی که روی بازو یا صورت خود نیفتید یا هر جایی

you can say so drunk you fall on your face.

که می توانید بگویید مستی به روی صورت خود نیفتید، نمی پذیریم یا تبلیغ نمی کنیم.

So please.

پس لطفا.

That said that that is our disclaimer you say and we didn't do that yesterday.

گفت که این سلب مسئولیت ما است که شما می گویید و ما دیروز این کار را نکردیم.

And I.

و من.

Well, I'm not sure.

خوب، مطمئن نیستم.

Well, this is that's not let's not get too far ahead of ourselves, Steve.

خوب، این به این معنی است که اجازه ندهیم خیلی از خودمان جلوتر نرویم، استیو.

First of all,

اول اینکه

we had a party last night as well.

دیشب هم مهمونی داشتیم.

It was Steve's nephew, Steve's nephew

این برادرزاده استیو بود، برادرزاده استیو

getting married to a lovely girl, a Canadian girl.

با یک دختر دوست داشتنی، یک دختر کانادایی ازدواج کرد.

Some of her relatives flew all the way here from Canada.

برخی از بستگان او تمام مسیر را از کانادا به اینجا رساندند.

And that's a long way, by the way.

و اتفاقاً این راه طولانی است.

That is a very long way.

این راه بسیار طولانی است.

And I suppose I suppose

و فکر می کنم فکر می کنم

everyone wanted to have a good time.

همه می خواستند اوقات خوبی داشته باشند.

And let's just say a lot of people did have a good time.

و بیایید بگوییم که بسیاری از مردم اوقات خوبی را سپری کردند.

There was dancing.

رقص بود.

There was some singing.

کمی آواز بود.

There was a lot of eating and maybe a little bit of drinking of alcohol.

غذا خوردن زیاد بود و شاید کمی مشروبات الکلی.

And can I just say again, we have to make sure of this.

و می توانم دوباره بگویم، ما باید از این مطمئن شویم.

You see, Steve, we do not condone or promote drinking

می بینی، استیو، تا زمانی که روی الاغ یا صورتت نیفتی، مشروب خواری را نمی پذیریم یا تبلیغ نمی کنیم

until you fall on your arse or or face.

.

But if you wanted to do it, it's up to you.

اما اگر می‌خواهید این کار را انجام دهید، به خودتان بستگی دارد.

It's up to you. It's your risk. Okay.

این به شما بستگی دارد. این ریسک شماست باشه.

So we don't want to be accused of promoting anything like that, so we're not going to.

بنابراین ما نمی‌خواهیم به تبلیغ چنین چیزی متهم شویم، بنابراین قصد نداریم.

Of course I couldn't drink, Mr. Duncan.

البته من نمیتونستم بنوشم آقای دانکن.

No, because I was driving.

نه، چون رانندگی می کردم.

Mr. Steve had to drive 250 miles.

آقای استیو باید 250 مایل رانندگی می کرد.

Yes, I drove in total yesterday, picking my mother

بله، من در کل دیروز رانندگی کردم، مادرم را

up, going to the wedding venue, taking it back and then driving back home.

برداشتم، به محل عروسی رفتم، آن را پس گرفتم و سپس به خانه برگشتم.

Yes. Again, we're jumping ahead of the story.

آره. باز هم، ما از داستان جلوتر می پریم.

I haven't started the story yet

من هنوز داستان را شروع نکرده ام

before we go

قبل از اینکه

already, this is not even the beginning of the thing.

برویم، این حتی شروع کار نیست.

It's okay. Probably.

مشکلی نیست. شاید.

I'm joking. Best not to do that today. I'm.

من شوخی میکنم. بهتر است امروز این کار را نکنید. من هستم.

I have gone to a lot of trouble to get this live stream on air because my head

من برای پخش این پخش زنده زحمت زیادی کشیده ام زیرا

is aching, and it's partly because of the alcohol.

سرم درد می کند و تا حدودی به خاطر الکل است.

I did have a few drinks yesterday to celebrate the wedding,

من دیروز چند نوشیدنی برای جشن عروسی خوردم،

but also we we got back very late.

اما ما هم خیلی دیر برگشتیم.

In fact, we arrived back here at 10 to 2 this morning

راستی امروز ساعت 10 الی 2 به اینجا برگشتیم

and we woke up and my head was really hurting.

و از خواب بیدار شدیم و سرم واقعا درد می کرد.

So I think it was a combination of having some alcohol.

بنابراین فکر می کنم ترکیبی از مصرف مقداری الکل بود.

Steve, you did you drink to double Baileys?

استیو، برای دو برابر کردن بیلی مشروب خوردی؟

I had to double Baileys some point.

من مجبور شدم بیلیس را دو برابر کنم.

I don't know what else you consumed.

نمیدونم دیگه چی مصرف کردی

No, just limited to the champagne. Was that champagne?

نه، فقط به شامپاین محدود می شود. اون شامپاین بود؟

We had some champagne. Very strong champagne.

مقداری شامپاین خوردیم. شامپاین بسیار قوی.

I did have one because

من یکی داشتم چون

they had, like a reception to start off with.

آنها داشتند، مثل یک پذیرایی برای شروع.

And then afterwards some sort of, you know, you always have a bit of a sort of bubbly fizzy.

و بعد از آن، شما همیشه مقداری گازدار دارید.

I don't know whether it was champagne.

نمی دانم شامپاین بود یا نه.

It was champagne.

شامپاین بود

And definitely that was champagne, very strong.

و قطعاً آن شامپاین بود، بسیار قوی.

And I thought, well, I'm not driving for

و من فکر کردم، خوب، من

at least 6 hours at that point.

حداقل 6 ساعت در آن نقطه رانندگی نمی کنم.

So I knew it was safe to have one

بنابراین می دانستم که نوشیدن یک نوشابه الکل بی خطر است

drink of alcohol because the alcohol would have been out of my system.

زیرا الکل از سیستم من خارج می شد.

Well before we drove back. Okay.

خوب قبل از اینکه برگردیم باشه.

Oh, I'm always thinking of being a safe driver. Yes.

آه، من همیشه به این فکر می کنم که یک راننده امن باشم. آره.

You can't drink and drive in this country.

در این کشور نمی توانید مشروب بنوشید و رانندگی کنید.

I don't think you can in some kind of in this country.

من فکر نمی کنم در این کشور بتوانید به نوعی.

Just let's just keep to the points of yesterday before we go.

فقط اجازه دهید قبل از رفتن به نکات دیروز ادامه دهیم.

I'm not paying for what I say because Mr.

من برای چیزی که می گویم هزینه نمی کنم زیرا

Gentleman's going a bit. Well.

آقای آقا کمی می رود. خوب.

A lot of people, a lot of television waiting, Steve, for 54 minutes

بسیاری از مردم، بسیاری از تلویزیون منتظرند، استیو، 54 دقیقه

for us to come on.

تا ما بیاییم.

Driving under the influence of alcohol is Catarina.

رانندگی تحت تأثیر الکل کاتارینا است.

That is the correct way of expressing that.

این روش صحیح بیان آن است.

But Steve was. No, I did not.

اما استیو بود. نه من این کار را نکردم.

Steve was not doing that.

استیو این کار را نمی کرد.

Okay. So before anyone says anything, Steve was sober.

باشه. بنابراین قبل از اینکه کسی چیزی بگوید، استیو هوشیار بود.

When he drove back, I had some alcohol.

وقتی برگشت، مقداری الکل خوردم.

But Steve. Steve was very good, in fact.

اما استیو در واقع استیو خیلی خوب بود.

But there was a lot of alcohol.

اما الکل زیاد بود.

And we got back late last night and I hardly slept because I kept waking up.

و دیشب دیر برگشتیم و من به سختی خوابیدم چون مدام از خواب بیدار می شدم.

And then this morning when I got up, I just felt awful.

و امروز صبح که بیدار شدم، احساس وحشتناکی داشتم.

And I thought, there is no way that I can do a live stream today.

و فکر کردم، هیچ راهی وجود ندارد که بتوانم امروز یک پخش زنده انجام دهم.

But here you are.

اما شما اینجا هستید.

What a trooper.

چه سربازی

Here I am.

What I feel at the moment, Steve, I had is doing this.

من اینجام.

چیزی که در حال حاضر احساس می کنم، استیو، انجام این کار است.

And I think it's not the alcohol. It's actually

و من فکر می کنم این الکل نیست. در واقع

lack of sleep.

کمبود خواب است.

If you say you're a trooper, it means that you, despite

اگر می گویید یک سرباز هستید، به این معنی است که شما با وجود

feeling ill or hung over, in Mr.

احساس بیماری یا آویزان شدن، در

Duncan's case, you still do the task that you said you were going to do.

مورد آقای دانکن، همچنان وظیفه ای را انجام می دهید که گفته اید قرار است انجام دهید.

Yes. You go to work if you're feeling ill.

آره. اگر احساس بیماری می کنید سر کار می روید.

Yeah.

In fact, it means you persevere, persevere.

آره

در واقع به این معنی است که شما پشتکار دارید، استقامت دارید.

You're a trooper. To persevere is to be a trooper.

تو یک سرباز هستی استقامت به معنای سرباز بودن است.

It means you're pushing forward.

به این معنی است که شما به جلو فشار می آورید.

No matter what is happening,

مهم نیست که چه اتفاقی می افتد،

you keep pushing forward.

شما به جلو بردن ادامه می دهید.

Would you like to see some video from yesterday? Yes.

آیا می خواهید ویدیوی دیروز را ببینید؟ آره.

Oh, oh.

اوه، اوه

Now you're interested because now you get to pry into our private life

اکنون شما علاقه مند هستید زیرا اکنون می توانید در زندگی خصوصی ما فضولی کنید

and we know you like that out there in YouTube land.

و ما می دانیم که شما در سرزمین YouTube این کار را دوست دارید.

Yeah, you see.

بله، می بینید.

So, first of all, here is Mr.

بنابراین، اول از همه، اینجا آقای

Steve and his mum

استیو و مادرش

yesterday and also you might notice me as well somewhere.

دیروز هستند و همچنین ممکن است در جایی متوجه من شوید.

So. So. So here we go.

بنابراین. بنابراین. پس بزن که بریم.

So there is Mr.

پس

Steve yesterday, of course, he is a celebrity being recognised by everyone

دیروز آقای استیو هست، البته، او یک سلبریتی است که همه او را می شناسند

and the lovely lady next to Steve is Steve's mum

و خانم دوست داشتنی کنار استیو، مامان استیو است

and she was having a great time as well.

و او هم خیلی خوش می گذراند.

I think your mum actually got a bit drunk

من فکر می کنم که مادر شما در واقع کمی مست شده است

as the evidence of the alcoholic beverage show is the champagne.

زیرا شواهد نشان می دهد که مشروبات الکلی شامپاین است.

Yes. And in a moment,

آره. و در یک لحظه،

Steve is getting very excited by the menu.

استیو از منو بسیار هیجان زده می شود.

And then, oh, there's me as well.

و بعد، اوه، من هم هستم.

Of course, I was recognised by a lot of people.

البته من را خیلی ها می شناختند.

They knew who I was. They said, Are you Mr. Duncan?

آنها می دانستند که من کی هستم. گفتند شما آقای دانکن هستید؟

Yes, yes, I am, I am.

بله، بله، هستم، هستم.

I am Mr. Duncan.

من آقای دانکن هستم.

In fact, in a way, you upstaged the bride. Yes.

در واقع به نوعی عروس را بالا انداختی. آره.

Well, well, everyone was talking about.

خوب، خوب، همه در مورد آن صحبت می کردند.

Exactly.

دقیقا.

You were people were flocking in from the street, asking for autographs.

شما مردمی بودید که از خیابان هجوم می آوردند و امضا می خواستند.

I was I was the centre of attention.

من در مرکز توجه بودم.

The bride. Forget her.

عروس. فراموشش کن.

All they wanted to see was Mr. Duncan.

تنها چیزی که می خواستند ببینند آقای دانکن بود.

He was mobbed.

او مورد اوباش قرار گرفت.

All the students from around the world that recognise Mr.

همه دانش‌آموزان از سراسر جهان که آقای

Duncan, all literally leapt over the fence as soon as they knew you were there.

دانکن را می‌شناسند، به محض اینکه فهمیدند شما آنجا هستید، به معنای واقعی کلمه از حصار پریدند .

Well, you had a crowd around you and you were signing autographs for at least an hour.

خب تو دورت جمع بود و حداقل یک ساعت امضا میدی.

The whole of Cheltenham came to a standstill.

کل چلتنهام به بن بست رسید.

That's where we were yesterday.

دیروز همونجا بودیم

Cheltenham, the same place that has the racehorse and all the horse racing.

چلتنهام، همان جایی که اسب مسابقه و همه اسب دوانی را دارد.

You see the race horse and

شما اسب مسابقه را می بینید و

this is going to be a very

این یک

interesting live stream because I'm only half awake, to be honest.

پخش زنده بسیار جالب خواهد بود زیرا صادقانه بگویم من فقط نیمه بیدار هستم.

I wish I could go back to bed right now.

کاش می‌توانستم همین الان به رختخواب برگردم.

Today we are looking at words, phrases

امروز ما به کلمات، عبارات

connected to party, having a party.

مرتبط با مهمانی، مهمانی نگاه می کنیم.

Talking of which, would you like to see Mr.

در مورد آن صحبت کنید، آیا دوست دارید

Steve's mum and Steve getting heavy at the disco

مادر آقای استیو و استیو را در دیسکو

with you?

با شما سنگین کنند؟

You're going to right now look at this.

شما در حال حاضر به این نگاه خواهید کرد.

So here is Mr.

بنابراین در اینجا آقای

Steve and Mr.

استیو و

Steve's mother enjoying the disco last night.

مادر آقای استیو در حال لذت بردن از دیسکوی دیشب هستند.

Oh, wait, there it.

اوه، صبر کن.

Isn't that what you see? I knew that was going to happen.

آیا این چیزی نیست که شما می بینید؟ می دانستم که قرار است این اتفاق بیفتد.

He's not on the ball. I'm not. I'm not with.

او روی توپ نیست. من نیستم. من با نیستم

I told you I wasn't with it.

بهت گفتم که باهاش ​​نیستم

I told you.

Here we go.

من به شما گفتم.

در اینجا ما می رویم.

Let's try again, shall we?

بیایید دوباره تلاش کنیم، درست است؟

Well, that was good.

خب این خوب بود

Steve's mum and Mr.

مادر استیو و آقای

Steve freaking out and having a dance at the party last night.

استیو در حال رقصیدن در مهمانی دیشب.

It's what.

این چه چیزی است.

What is giving us something very weird is happening here.

چیزی که به ما چیز بسیار عجیبی می دهد اینجا اتفاق می افتد .

Try again.

دوباره امتحان کنید.

Mr. Duncan needs to lie down.

آقای دانکن باید دراز بکشد.

It is all right. You know, this is very embarrassing.

همه چیز درست است. می دانید، این خیلی شرم آور است.

I am putting myself through so much embarrassment.

من خودم را در شرمندگی زیادی قرار می دهم.

Are you ready to.

Mr. Duncan, have you got the correct clip?

آماده ای برای.

آقای دانکن، آیا کلیپ درست را دریافت کردید؟

Okay, here we go, then. Eat your.

خوب، پس ما بریم. خودت را بخور

Eat your heart out.

دلت بسوزه.

John Travolta and Olivia Newton-John.

جان تراولتا و اولیویا نیوتن جان.

Because we have two new party animals

چون ما دو پارتی حیوان جدید

in town.

در شهر داریم.

Well, what do you think about mother?

خوب نظرت در مورد مادر چیه؟

Looks more into it than I did.

بیشتر از من به آن نگاه می کند.

I think your mother was having more fun than we were. She.

فکر کنم مادرت بیشتر از ما خوش می گذشت. او.

She looked really excited.

او واقعا هیجان زده به نظر می رسید.

There wasn't that great.

اونقدر عالی نبود

She loved every minute of it yesterday.

او هر دقیقه از آن دیروز را دوست داشت.

But apart from the minute when she native felt sick and vomited.

اما جدا از لحظه ای که او بومی احساس بیماری کرد و استفراغ کرد.

Okay, so from that,

خوب، پس از آن،

you don't have a filter, do you?

شما فیلتر ندارید، درست است؟

No, but no.

نه، اما نه.

She had a wonderful time and she's been looking forward to this for two years.

او اوقات فوق العاده ای را سپری کرد و دو سال است که منتظر این کار است.

Yes, for two years.

بله برای دو سال

And as you regular viewers will know,

و همانطور که شما بینندگان معمولی می دانید،

my mother's had a few health issues recently,

مادر من اخیراً چند مشکل سلامتی داشت،

and yet she was still able to go to the wedding.

اما او هنوز هم توانست به عروسی برود.

She was very, very happy.

خیلی خیلی خوشحال بود.

And a good time was had by all.

و اوقات خوبی برای همه سپری شد.

It was great.

عالی بود.

I've got to play that again. Part of anything.

من باید دوباره آن را بازی کنم. بخشی از هر چیزی

My mother was more the centre of attention than the bride.

مادرم بیشتر در مرکز توجه بود تا عروس.

Yes, I've got even more than you with a centre of attention.

بله، من حتی بیشتر از شما با یک مرکز توجه دارم.

Yes. To the bride was third down the list.

آره. عروس سومین لیست بود.

So let's go.

پس بزن بریم.

Here it is against.

اینجا مخالف است.

Here it is again.

دوباره اینجاست.

Steve.

استیو

Oh, my. Is absolutely brilliant.

ای وای. کاملاً درخشان است

Like mother likes. You know what I loved about yesterday?

مثل مادر دوست دارد. میدونی دیروز عاشق چی بودم؟

Lots of people were so excited to see Steve's

بسیاری از مردم از دیدن مادر استیو در آنجا بسیار هیجان زده بودند

mum there, and by the end of the evening she had

، و تا پایان عصر او

an entourage,

یک همراه داشت

a group of people who were just coming over and they wanted to speak to your mum.

، گروهی از مردم که تازه می آمدند و می خواستند با مادر شما صحبت کنند.

Didn't know it did.

نمیدونستم داره

It was like she was holding court.

انگار دادگاه داشت.

It was like she was there on her throne and everyone was coming to to greet her.

انگار او آنجا روی تختش بود و همه به استقبال او می آمدند.

So Steve's mum had the most amazing time and I think

بنابراین، مادر استیو شگفت‌انگیزترین زمان را سپری کرد و فکر می‌کنم

most people were talking about your mum more

بیشتر مردم بیشتر

than the bride and groom or even me.

از عروس و داماد یا حتی من درباره مادر شما صحبت می‌کردند.

That was pretty good, though.

هرچند خیلی خوب بود

I did enjoy that. Yes.

من از آن لذت بردم آره.

I mean, it was almost like it wasn't the bride and bride groom's day at all.

یعنی تقریباً اصلاً روز عروس و داماد نبود.

It was more like it was my mum's day, some celebration of my mother.

بیشتر شبیه روز مادرم بود ، جشنی برای مادرم.

It was incredible. Although. Yes, yes.

بی نظیر بود. با اينكه. بله بله.

And and also, of course, she, with all the fans pouring in from off the streets, wants to find out.

و همچنین، البته، او، با همه طرفدارانی که از خیابان ها سرازیر می شوند، می خواهد بفهمد.

You were here.

تو اینجا بودی.

Oh, that's so you know what it's like when you're in show business.

اوه، این طوری است که بدانید وقتی در تجارت نمایشی هستید چه حالی دارد.

Everyone wants to follow you around.

همه می خواهند شما را در اطراف دنبال کنند.

And when we left, it was like it was like leaving a party, you know?

و وقتی ما رفتیم، مثل ترک یک مهمانی بود، می‌دانی؟

You know, when you see those supermodels leaving parties

می‌دانی، وقتی می‌بینی آن سوپرمدل‌ها خیلی دیر شب از مهمانی‌ها خارج می‌شوند

very late at night.

.

Your mother was leaving the party last night and she had a whole group of people around her

مادرت دیشب داشت مهمانی را ترک می کرد و یک گروه کامل از مردم در اطرافش بود که

helping her and making sure that she was safe

به او کمک می کردند و از سلامت او در

as she walked through the streets to the car.

حالی که از خیابان ها به سمت ماشین می رفت مطمئن بودند.

And it was so funny.

و خیلی خنده دار بود

It was just an amazing time.

فقط زمان شگفت انگیزی بود.

So so we we all enjoyed it.

بنابراین همه ما از آن لذت بردیم.

Some of us enjoyed it a little bit too much.

برخی از ما کمی بیش از حد از آن لذت بردیم.

That's what you're supposed to do at a wedding celebration.

این کاری است که باید در جشن عروسی انجام دهید .

You have all this sort of you have all the formal proceedings.

شما همه این نوع از شما تمام مراحل رسمی.

Don't you just start off with the you have the wedding vows, okay.

با نذر عروسی که دارید شروع نکنید، باشه.

And all that.

و همه اینها.

And then you you have a little bit of a drink afterwards and then you go and have a sit down meal

و سپس کمی نوشیدنی می خورید و سپس می روید و یک غذا می خورید و بعد

and then afterwards you have the disco in the evening. Yes.

از آن عصر دیسکو می خورید. آره.

So it was full of food.

پس پر از غذا بود.

It was full on loads of food.

پر از غذا بود.

I've never seen so much food served during a meal.

من هرگز ندیده بودم که در طول یک وعده غذایی به این اندازه غذا سرو شود.

There was meat of all sorts chicken, huge pieces of steak.

انواع گوشت مرغ، تکه های بزرگ استیک وجود داشت.

I've never seen such big pieces of steak, vegetables, salads.

من هرگز تکه های بزرگ استیک، سبزیجات، سالاد را ندیده بودم.

We even had two desserts.

حتی دو تا دسر هم خوردیم.

I've never, ever been to a party, ever where there were two desserts

من هرگز، هرگز به یک مهمانی نرفته‌ام، تا به حال دو دسر وجود داشته باشد

and we ate everything we could.

و هر چه می‌توانستیم خوردیم.

Yes, it was amazing.

بله، شگفت انگیز بود.

So I'm feeling the the after effect now

بنابراین من در حال حاضر بعد

of partying a little bit too hard.

از جشن گرفتن کمی سخت احساس می کنم.

Do you know what we haven't done, Steve?

میدونی ما چیکار نکردیم، استیو؟

Was that said, who was first on the livestream?

این گفته شد، چه کسی اولین بار در پخش زنده بود؟

We haven't said hello to anyone.

ما به کسی سلام نکرده ایم.

We have on the live chat, so it's a very excited people on there today. Mr.

ما در چت زنده داریم، بنابراین مردم امروز در آنجا بسیار هیجان زده هستند. آقای

Duncan I would imagine so because already we've, we've done a lot of the things

دانکن فکر می‌کنم اینطور باشد، چون قبلاً انجام داده‌ایم، کارهای زیادی را انجام داده‌ایم

who was first on the live stream?

که اولین بار در پخش زنده بود؟

Mr. Duncan. Who was first on the list?

آقای دانکن چه کسی اولین نفر در لیست بود؟

I don't know.

من نمی دانم.

I actually don't know because a lot of time.

من در واقع نمی دانم زیرا زمان زیادی است.

Aaron Always.

هارون همیشه

Beatrice, Beatrice, congratulations, Beatrice.

بئاتریس، بئاتریس، تبریک می گویم، بئاتریس.

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

You were first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز بودید.

I'm not sure if I'm going to make this or make it through today's live stream.

مطمئن نیستم که این را بسازم یا از طریق پخش زنده امروز انجام دهم.

I can't tell you how much I want to go to bed and sleep

نمی توانم به شما بگویم که چقدر دلم می خواهد

for about three days to get rid of my tiredness.

برای رفع خستگی حدود سه روز بخوابم و بخوابم.

I feel fatigued today.

امروز احساس خستگی میکنم

So it was it was the wedding of your nephew.

پس عروسی برادرزاده ات بود.

And the strange thing is yesterday's wedding ceremony,

و نکته عجیب این است که مراسم عروسی دیروز،

the actual wedding moment

لحظه واقعی عروسی

was not actually a real one, was it?

در واقع یک لحظه واقعی نبود، درست است؟

No, it was a re-enactment

نه، این یک اجرای مجدد

because it was it's already happened in Canada.

بود زیرا قبلاً در کانادا اتفاق افتاده بود.

But the strange thing is on their official document,

اما نکته عجیب در سند رسمی آنها وجود دارد،

because you have to have some sort of proof or document

زیرا شما باید یک نوع مدرک یا مدرک داشته باشید

to show who was getting married on their document.

که نشان دهد چه کسی در سند آنها ازدواج کرده است.

They had a photograph or photographs of their dogs.

آنها یک عکس یا عکس از سگ های خود داشتند.

So instead of their photograph, they had pictures of their dogs instead.

بنابراین به جای عکسشان، عکس سگ هایشان را داشتند.

Is that legal?

آیا این قانونی است؟

Well, it's not it's not a legal document. Right.

خوب، این یک سند قانونی نیست. درست.

Because they're already married, you say so because of the married in Canada.

از آنجایی که آنها قبلاً ازدواج کرده اند، شما این را به دلیل ازدواج در کانادا می گویید.

Everything yesterday was was almost like a re-enactment.

همه چیز دیروز تقریباً شبیه یک اجرای مجدد بود.

So, yes, good word, Steve.

بنابراین، بله، حرف خوبی است، استیو.

So people might be wondering why have two wedding ceremonies, two marriages?

بنابراین ممکن است مردم بپرسند که چرا دو مراسم عروسی، دو ازدواج؟

Well, it's because

خوب، به این دلیل است

there are

relatives in Canada and there are relatives here.

که

در کانادا اقوام هستند و اقوام اینجا هستند.

So they had one wedding in Canada, which was the official wedding.

بنابراین آنها یک عروسی در کانادا داشتند که عروسی رسمی بود.

That's the real one. The real one, so to speak.

این یکی واقعی است. به اصطلاح واقعی.

But not everybody could fly to Canada, including my mother

اما همه نمی توانستند به کانادا پرواز کنند، از جمله مادرم

and us and us, because we had to look after my mother while my sister was away.

و ما و ما، زیرا تا زمانی که خواهرم نبود، باید مراقب مادرم بودیم .

So they decided to have a second wedding just for the people in the UK,

بنابراین آنها تصمیم گرفتند که عروسی دوم را فقط برای مردم بریتانیا برگزار کنند

which was very nice of them.

که از نظر آنها بسیار خوب بود.

So they had two wedding ceremonies, which is rather indulgent,

بنابراین آنها دو مراسم عروسی داشتند که نسبتاً مفرح است،

but just as well, because otherwise we wouldn't have had such a lovely evening.

اما به همان اندازه، زیرا در غیر این صورت ما چنین شب دلپذیری را نداشتیم.

Yes, but it was amazing.

بله، اما شگفت انگیز بود.

It was I think it's one of the best parties I've been to for a long time.

فکر می کنم یکی از بهترین مهمانی هایی است که برای مدت طولانی در آن حضور داشته ام.

And that and that that is true.

و آن و آن درست است.

So so if if Steve's relatives are watching,

بنابراین اگر بستگان استیو در حال تماشا هستند،

you arranged a brilliant party.

یک مهمانی درخشان ترتیب داده اید.

We all had fun, but I think

همه ما لذت بردیم، اما فکر

you know who had the most fun yesterday, Steve?

می کنم می دانید دیروز چه کسی بیشترین لذت را داشته است، استیو؟

I think it must have been.

فکر می کنم باید بوده باشد.

Was it that was it that young man that kept coming out trying to drag everybody onto the dance floor?

آیا این مرد جوان بود که مدام بیرون می آمد و سعی می کرد همه را به زمین رقص بکشاند؟

No, it was actually your mum. Oh,

نه، در واقع مامانت بود. اوه،

I think your mum is a better mover than you all.

من فکر می کنم مادرت حرکت دهنده تر از همه شماست.

In fact, we had to.

در واقع مجبور بودیم.

We had to say to my mum, sorry, we've got to go.

باید به مامانم می گفتیم، متاسفم، باید برویم.

My mother's normally in bed for 10:10 p.m.

مادرم معمولا ساعت 10:10 شب در رختخواب است.

or 10:30 p.m. at the latest.

یا ساعت 10:30 شب در آخرین

Yes, but we didn't even leave there last night until well

بله، اما ما حتی دیشب

until half ten, 822, 22, 11.

تا نیمه ده، 822، 22، 11 آنجا را ترک نکردیم.

Even better than that we actually said to your mum didn't we, earlier

حتی بهتر از این که ما در واقع به مامانت گفتیم نه، اوایل

we said in the evening it wasn't very late, we said okay, we better go soon.

عصر گفتیم که خیلی نیست. دیر گفتیم باشه بهتره زودتر بریم

And your mum said no, I want to stay.

و مادرت گفت نه، من می خواهم بمانم.

And that was, that was amazing.

و این شگفت انگیز بود.

I know.

I mean we were tired, we were yawning.

میدانم.

یعنی خسته بودیم خمیازه میکشیدیم.

We wanted we wanted to stay up.

می خواستیم بیدار بمانیم.

We wanted to go.

می خواستیم برویم.

We wanted to leave at about 10:00.

حدود ساعت 10 می خواستیم بریم.

And your mother your mother did not want to leave.

و مادرت مادرت نمی خواست ترک کند.

It was it was just I'm never going to forget it.

فقط این بود که من هرگز آن را فراموش نمی کنم.

It was the most amazing night.

شگفت انگیزترین شب بود.

Fantastic. George is saying to George.

خارق العاده. جورج به جورج می گوید.

Grace says this is the first time here for him.

گریس می گوید این اولین بار است که اینجا برای او آمده است.

Oh, I see. Hello, George.

اوه می فهمم. سلام جورج

With all these dear friends.

با این همه دوست عزیز

Is that true, O-M-G?

آیا این درست است، O-M-G؟

So if that is true, a special welcome to you, George.

بنابراین اگر این درست است، جورج، به شما خوش آمد می گویم.

Hello.

You've been on the livestream before.

سلام.

قبلاً در جریان مستقیم بوده‌اید.

Perhaps you've watched Mr.

شاید شما درس های

Duncan's pre-recorded

از پیش ضبط شده آقای دانکن را

lessons about not being on the live stream.

در مورد عدم حضور در پخش زنده تماشا کرده باشید.

Is that what you mean?

منظورت همینه؟

Which case?

کدام مورد؟

A very sincere welcome to you.

یک خوش آمدگویی بسیار صمیمانه به شما

I have a feeling it might mean that. Definitely.

من یک احساس دارم که ممکن است به این معنی باشد. قطعا.

What a day.

چه روزی.

What a day.

چه روزی.

This this is turning out to be.

این معلوم می شود.

But also what a night we had last night.

اما دیشب چه شبی داشتیم.

We are looking at party words. In a few moments.

ما به کلمات حزب نگاه می کنیم. در چند لحظه.

We're going to get through them very quickly.

ما خیلی سریع از آنها عبور خواهیم کرد.

But as you may know, if you are regular here,

اما همانطور که می‌دانید، اگر اینجا منظم

you will know that my birthday is coming up very

باشید، می‌دانید که تولد من خیلی

soon as we enter August tomorrow,

زود فرا می‌رسد که فردا وارد آگوست می‌شویم،

31 days in July, and then we have August tomorrow.

31 روز از ماه جولای، و پس از آن فردا آگوست داریم.

So today is the last day of July.

پس امروز آخرین روز جولای است.

And I was thinking of something unusual for my birthday, maybe something that might help me

و من برای تولدم به چیزی غیرعادی فکر می کردم، شاید چیزی که در خانه به من کمک کند

around the house.

And here's something that I saw Steve, and this is the most amazing thing.

.

و این چیزی است که من استیو را دیدم، و این شگفت انگیزترین چیز است.

Take a look at this, because we look we talk about robots nowadays, don't we, doing things?

به این نگاه کنید، چون به نظر می‌رسد امروزه در مورد روبات‌ها صحبت می‌کنیم، اینطور نیست؟

Yes. Well, this is a little robot that might be very useful in the kitchen.

آره. خوب، این یک ربات کوچک است که ممکن است در آشپزخانه بسیار مفید باشد.

I think this is a really cool thing.

من فکر می کنم این یک چیز واقعا جالب است.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

So watch. Watch what the robot does.

پس تماشا کن مراقب باشید ربات چه می کند.

It will actually take the top of that jam jar and there's nothing worse than trying to do that.

در واقع سر شیشه مربا را می گیرد و هیچ چیز بدتر از تلاش برای انجام آن نیست.

So now there is even a robot that will do that.

بنابراین اکنون حتی یک ربات وجود دارد که این کار را انجام می دهد.

Watch it. But there he goes. G

تماشاش کن اما او آنجا می رود. G

And there it is.

و آنجاست.

Blimey.

بلیمی.

Well, actually, that might be quite useful for my mother. Yes.

خوب، در واقع، این ممکن است برای مادرم بسیار مفید باشد. آره.

Although

اگر

there is a very good hint or tip

چه یک نکته یا نکته بسیار خوبی وجود دارد

that I can give our viewers if they are struggling

که اگر بینندگانمان در تلاش برای برداشتن درب شیشه های خود هستند، می توانم به آنها بدهم

to take the lids off their jars.

.

All you got to do is where some rubber gloves are,

تنها کاری که باید انجام دهید این است که چند دستکش لاستیکی در آنجا قرار دارند،

some kitchen gloves that you might use for washing up,

چند دستکش آشپزخانه که ممکن است برای شستشو از آنها استفاده کنید،

and that will give you loads of grip

و این به شما کمک می کند

around the lid of your difficult to remove jam jar lids. Yes.

تا درب شیشه مربا را که به سختی درب شیشه مربا را جدا نمی کنید، محکم بگیرید. آره.

Oh, and that's what we need to do.

اوه، و این چیزی است که ما باید انجام دهیم.

Oh, get one of these robots. I just.

اوه، یکی از این ربات ها را بگیرید. من فقط.

I just think this is amazing. Why spend all your.

من فقط فکر می کنم این شگفت انگیز است. چرا تمام خود را خرج کنید.

I bet that's not cheap. It isn't.

شرط می بندم که ارزان نیست این نیست.

And I would venture to suggest

و من جرأت می کنم پیشنهاد کنم

which is a fairly pointless device unless you are really elderly.

که دستگاه نسبتاً بی معنی است مگر اینکه واقعاً مسن باشید.

Yes. Well, I can't know what that's what it's for. Yeah.

آره. خوب، من نمی توانم بدانم این برای چیست. آره

But if you are so weak. Yes.

ولی اگه خیلی ضعیفی آره.

That you cannot remove the lids from your jars and maybe you shouldn't

اینکه نمی‌توانید درب شیشه‌هایتان را بردارید و شاید نباید

be looking at living at home on your own, maybe you should be in a home.

خودتان به دنبال زندگی در خانه باشید، شاید باید در یک خانه باشید.

You are so full of compassion.

تو خیلی پر از شفقت هستی

I know you have, but seriously, the other way, of course, is if you tap

می دانم که دارید، اما به طور جدی، راه دیگر، البته این است که اگر

the the the lid of the jar on a hard surface

درب شیشه را روی سطح سختی بکوبید

that releases the pressure inside the jar, and then you can remove the lid quite easily.

که فشار داخل شیشه را آزاد کند، و سپس می توانید به راحتی درب شیشه را بردارید.

But rubber gloves, rubber gloves into tip.

اما دستکش لاستیکی، دستکش لاستیکی به نوک.

You see, we're here to give all sorts of advice to our viewers.

می بینید، ما اینجا هستیم تا انواع توصیه ها را به بینندگان خود ارائه دهیم.

Oh, oh, you can use one of these crazy robots.

اوه، اوه، شما می توانید از یکی از این ربات های دیوانه استفاده کنید.

I just think that's amazing, because a lot of people are worried about robots taking over the world.

من فکر می‌کنم این شگفت‌انگیز است، زیرا بسیاری از مردم نگران این هستند که روبات‌ها جهان را تسخیر کنند.

But look, there it is.

اما نگاه کن، آنجاست.

There is a robot that is actually useful, that's doing something useful.

روباتی وجود دارد که واقعاً مفید است، کار مفیدی انجام می دهد.

It is helping humanity.

کمک به بشریت است.

Or just just ask somebody who's living in your household, old, that can undo the blades.

یا فقط از کسی که در خانه شما زندگی می کند ، پیر بخواهید که بتواند تیغه ها را باز کند.

I mean, what market is that got?

منظورم این است که این چه بازاری است؟

I mean, you literally have to be living on your own so weak

منظورم این است که شما به معنای واقعی کلمه باید آنقدر ضعیف زندگی کنید

that you can't unscrew through a lid of a jar once again, compassion.

که نتوانید یک بار دیگر درب شیشه را باز کنید، شفقت.

And in which case, if you can't do that, well, ask somebody when they come around

و در این صورت، اگر نمی توانید این کار را انجام دهید، خوب، از کسی بپرسید که وقتی

to visit, ask a neighbour or use some rubber gloves or tap it

برای ملاقات می آید، از همسایه بپرسید یا از چند دستکش لاستیکی استفاده کنید یا

on some hard concrete and then undo it.

روی مقداری بتن سخت ضربه بزنید و سپس آن را باز کنید.

Yeah, that's the thing you have to do is please bash your glass jar on concrete

بله، این کاری است که باید انجام دهید این است که لطفا شیشه شیشه ای خود را روی بتن بکوبید

or you can use a wooden spoon, give it a hard bash, and then you will have to pick

یا می توانید از یک قاشق چوبی استفاده کنید، به آن ضربه محکمی بدهید و سپس باید

the broken glass out of your food afterwards, which is another good reason for having the rubber

شیشه شکسته را از غذای خود بیرون بیاورید، که یک چیز دیگر است. دلیل خوبی برای استفاده از

gloves on in the first place because you won't cut yourself with all the glass.

دستکش لاستیکی در وهله اول است زیرا شما با تمام شیشه خود را نمی برید.

I can think of many reasons why you would want rubber gloves.

من می توانم به دلایل زیادی فکر کنم که چرا شما دستکش لاستیکی می خواهید.

Yeah, we're not just teaching English, but teaching life skills.

بله، ما فقط انگلیسی را آموزش نمی دهیم، بلکه مهارت های زندگی را آموزش می دهیم.

So this channel, Mr.

بنابراین این کانال، آقای

Duncan, I'm not sure what we're teaching today.

دانکن، من مطمئن نیستم که امروز چه چیزی را آموزش می دهیم.

Well, strangely enough, there's a very popular video talking about removing lids.

خب، به طرز عجیبی، یک ویدیوی بسیار محبوب وجود دارد که در مورد برداشتن درپوش ها صحبت می کند.

Oh, there's a popular video on YouTube at the moment telling you how to remove

اوه، در حال حاضر یک ویدیوی محبوب در YouTube وجود دارد که به شما می گوید چگونه

the lid of a can.

درب قوطی را بردارید.

So canned food, you know, you use out use a can opener, a can opener.

بنابراین، می دانید که کنسرو، شما از یک درب کن کنسرو استفاده می کنید.

If you haven't got a can opener, how do you remove the lid so you are out in the wild?

اگر درب قوطی را ندارید، چگونه درب آن را بردارید تا در طبیعت باشید؟

We use this as a small that's a small 1920s cinema camera, isn't it.

ما از این به عنوان یک دوربین کوچک که یک دوربین سینمای کوچک دهه 1920 است استفاده می کنیم، اینطور نیست.

Well, there's a couple of gentlemen on that YouTube are very entertaining, showing you exactly

خوب، چند نفر از آقایان در یوتیوب هستند که بسیار سرگرم کننده هستند، به شما نشان می دهند که دقیقا

how to remove the lid on your jar of tuna,

چگونه درب شیشه ماهی تن خود را بردارید

on your tin of tuna, for example, if you haven't got a tin opener, okay, you scrape it

، برای مثال، اگر قلع بازکن ندارید، خوب، شما آن را

on some concrete, you scrape it like that, and eventually it weighs the edges down.

روی مقداری بتن بتراشید، آن را همینطور می خراشید و در نهایت لبه ها را سنگین می کند.

Then you can take the lid off.

سپس می توانید درب آن را بردارید.

How many days does it take?

چند روز طول میکشه؟

That only takes a few seconds.

این فقط چند ثانیه طول می کشد.

I mean, it takes a few seconds.

یعنی چند ثانیه طول میکشه

I think you are watching Rubbish again on YouTube.

فکر می کنم دوباره در یوتیوب Rubbish را تماشا می کنید.

I've seen it happen. In fact, I'm going to try it myself.

من این اتفاق را دیده ام. در واقع، من خودم آن را امتحان خواهم کرد.

This is what Steve does.

این کاری است که استیو انجام می دهد.

What Steve does is he's, he watches

کاری که استیو انجام می دهد این است که او است، او

any rubbish on YouTube a bit.

هر گونه آشغالی را در یوتیوب کمی تماشا می کند.

A bit like yourself really.

کمی شبیه خودت واقعا

Because you're watching this.

چون داری اینو تماشا میکنی

Petra.

پترا

Petra. I think I pronounce your name correctly.

پترا فکر کنم اسمت رو درست تلفظ کنم

Petra from I think you said Czech Republic earlier.

پترا از فکر کنم قبلا گفتید جمهوری چک.

So welcome.

پس خوش آمدید

Since the word robot was first used in the novel.

از آنجایی که کلمه ربات برای اولین بار در رمان استفاده شد.

Ah, you are written by Cattell capac. Hmm.

آه، شما توسط Cattell capac نوشته شده اید. هوم

I believe it was used in literature, first of all,

من معتقدم که اول از همه در ادبیات استفاده شد

and then it remained in use as something that is a man

و سپس به عنوان چیزی که یک

made machine that imitates a man.

ماشین ساخته شده توسط انسان است که از یک مرد تقلید می کند، مورد استفاده قرار گرفت.

I know somebody or person.

من کسی یا شخصی را می شناسم.

I know somebody from, uh, from the Czech Republic who is also called Petra.

من کسی را از جمهوری چک می شناسم که به او پترا نیز می گویند.

That is true.

این درست است.

Oh, okay.

Who is a concert pianist?

اوه، باشه

پیانیست کنسرت کیست؟

So are you the same person? I think.

پس آیا شما همان شخص هستید؟ من فکر می کنم.

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

I think.

من فکر می کنم.

Yes, unless you.

بله، مگر اینکه شما.

Yes, because she's blonde and I think I'm looking at brown hair here. So.

بله، چون او بلوند است و فکر می‌کنم در اینجا به موهای قهوه‌ای نگاه می‌کنم. بنابراین.

Yes. Are you a pianist?

آره. پیانیست هستی؟

In which case I know you and I know who you dated.

در این صورت من شما را می شناسم و می دانم با چه کسی قرار ملاقات داشتید.

But I'm only joking because you won't be the same person.

اما من فقط شوخی می کنم چون تو همان آدم قبلی نخواهی بود.

Sorry.

متاسف.

I'm just starting to wonder whether Steve is the one with the alcohol poisoning and not me.

من تازه دارم به این فکر می کنم که آیا استیو مسموم شده با الکل است و نه من.

What are you talking?

چی حرف میزنی؟

I'm gradually livening up Mr.

من کم کم دارم جناب

Duncan. Mind. My brain is starting to because I.

دانکن را زنده می کنم. ذهن مغزم داره شروع میکنه چون من.

I mean, I have been out of the garden this morning.

یعنی امروز صبح از باغ بیرون رفته بودم.

Out of the garden.

بیرون از باغ

In the garden.

در باغ.

Doing some, you know, some physical, hard labours work.

می دانید، انجام برخی کارهای فیزیکی و سخت کارساز است.

Okay, Steve, to try and live in myself up.

باشه، استیو، سعی کنم در خودم زندگی کنم.

Is anyone watching this still?

آیا کسی هنوز این را تماشا می کند؟

Yes. We've got quite a few people watching. Not many.

آره. ما افراد زیادی داریم که تماشا می کنند. نه زیاد.

Not many enough.

Because you were nearly an hour late. Yes.

به اندازه کافی زیاد نیست.

چون نزدیک به یک ساعت تاخیر داشتی. آره.

So they got Pete off and decided to go off and do something else instead.

بنابراین آنها پیت را کنار گذاشتند و تصمیم گرفتند به جای آن بروند و کار دیگری انجام دهند.

I was suffering.

من عذاب میکشیدم

I am suffering today quite a lot, in fact.

من امروز خیلی رنج می کشم، در واقع.

But thank you.

But apparently there.

به هرحال متشکرم.

اما ظاهرا وجود دارد.

Steve, wait there.

استیو، آنجا صبر کن

Hold the fort.

قلعه را نگه دارید

Hold your horses because we have a birthday today, do we, Omar?

اسب هایت را نگه دار چون امروز تولد داریم، عمر؟

Hello, Omar. Al,

سلام عمر آل،

can I.

Can I speak with that? You speaking over me

می توانم.

آیا می توانم با آن صحبت کنم؟ تو

like Omar?

مثل عمر با من حرف میزنی؟

The Omar Al Habib.

عمر الحبیب.

Happy birthday to you celebrating your birthday today.

تولدت مبارک که امروز تولدت را جشن می گیری.

Well done. Congratulations.

آفرین. تبریک می گویم.

You've made it through another year.

شما یک سال دیگر را پشت سر گذاشتید.

Birthdays, weddings.

تولد، عروسی.

What's next, Mr. Duncan? Well, hopefully no funerals.

بعدش چی میشه آقای دانکن؟ خوب، امیدوارم تشییع جنازه نشود.

Hopefully, we don't want any of those lots of birthdays and nice things.

امیدواریم که ما هیچ یک از آن تعداد زیادی تولد و چیزهای خوب را نمی خواهیم.

Please.

لطفا.

Oh, dear.

اوه عزیزم.

What a day we had.

چه روزایی داشتیم

Yes, it was a very long day, wasn't it?

بله، روز بسیار طولانی بود، اینطور نیست؟

It was a long day.

روز طولانی بود.

And yes, 250 miles probably

و بله، احتمالاً 250 مایل،

whilst that in kilometres, 300 kilometres nobody cares.

در حالی که در کیلومتر، 300 کیلومتر، هیچ کس اهمیتی نمی دهد.

Do I was the one doing all the heavy work?

آیا من بودم که تمام کارهای سنگین را انجام می دادم؟

Mr. Duncan, you were just sitting there falling asleep.

آقای دانکن، تو نشسته بودی و خوابت می برد.

I was. Well, I didn't have much choice. Passenger seat.

من بودم. خب انتخاب زیادی نداشتم صندلی مسافر.

I was the one I was going to concentrate, you know, with all the lights

من کسی بودم که می‌خواستم تمرکز کنم ، می‌دانی، در حالی که تمام

from the other cars blinding me down these narrow country lanes. Yes.

چراغ‌های ماشین‌های دیگر مرا در این خطوط باریک روستایی کور می‌کردند. آره.

Except for the time when he let go of the steam wheel and said, I'll

به جز اون موقع که چرخ بخار رو ول کرد و گفت

just let the kill the car, take care of it for a while.

فقط میذارم ماشین بکشه، یه کم مواظبش باش.

But it has got so

like an autopilot function, so you can sort of press a button and, you know, just

اما آن را بسیار

شبیه به یک عملکرد خلبان خودکار است، بنابراین شما می توانید یک دکمه را فشار دهید و، می دانید، فقط

say, can you please never do that ever again?

بگویید، آیا لطفاً هرگز دوباره این کار را انجام ندهید؟

You can only do it for 15 seconds and then it beeps at you.

شما فقط می توانید آن را برای 15 ثانیه انجام دهید و سپس به شما بوق می دهد.

Yeah.

So a lot of cars have this on that.

آره

بنابراین بسیاری از خودروها این را روی آن دارند.

It is quite useful if you're okay.

اگر خوب باشید کاملا مفید است.

You still are you.

هنوز تو هستی

I'm sure he's been snorting something this morning.

مطمئنم که او امروز صبح چیزی خرخر کرده است.

You're you're you're a little.

تو هستی تو هستی کمی

You're little fun.

شما کمی سرگرم کننده هستید.

Are you sure?

مطمئنی؟

Okay.

باشه.

Anyway, Steve's car is amazing.

به هر حال ماشین استیو فوق العاده است.

Yesterday, it slammed its brakes on well, on its own because it has this safety feature, doesn't it?

دیروز خودش به خوبی ترمزشو زد چون این ویژگی ایمنی رو داره، نه؟

A lot of a lot of cars have this on now.

در حال حاضر بسیاری از خودروها این را دارند.

I think it's standard fit fitment in most new cars,

فکر می‌کنم در اکثر ماشین‌های جدید این استاندارد مناسب است،

although my car's four years old. Okay.

اگرچه ماشین من چهار ساله است. باشه.

And for a second, yeah, we were in traffic

و برای یک ثانیه، بله، ما در ترافیک

and I just looked down for like 5 seconds at the satnav.

بودیم و من فقط برای 5 ثانیه در satnav به پایین نگاه کردم.

And in that 5 seconds, the car in front Mr.

و در آن 5 ثانیه ماشین جلویی آقای

Braked and the car must have known that was happening.

ترمز شده و ماشین باید می دانستند که این اتفاق می افتد.

And this morning Sam came up, knocked up, put on brake.

و امروز صبح سام بالا آمد، ضربه زد، ترمز کرد.

Very useful.

The car actually slammed the brakes on.

بسیار مفید.

ماشین در واقع ترمز را به هم زد.

I mean, that was me.

یعنی من بودم

I did that. Oh, well, you said yesterday that.

من انجامش دادم. خب دیروز اینو گفتی

Well, no, it would have done if I hadn't have brake.

خوب، نه، اگر ترمز نداشتم این کار انجام می شد.

Oh, okay.

اوه، باشه

It would have then taken over.

پس از آن می شد.

Well, that story is nowhere near as interesting as it could have been.

خب، آن داستان به هیچ وجه آنقدر که می‌توانست جالب باشد، نیست.

It was still interested in the fact that, you know,

هنوز به این موضوع علاقه داشت که، می‌دانی،

we averted an accident with my mother in the back of the car, okay?

ما با مادرم در عقب ماشین از تصادف جلوگیری کردیم، باشه؟

I mean, taking my eyes off the road for just a few seconds, which just shows you how incidents can happen.

منظورم این است که فقط برای چند ثانیه چشمانم را از جاده برداریم، که فقط به شما نشان می دهد که چگونه حوادث ممکن است رخ دهند.

Yes, very, very fast.

بله خیلی خیلی سریع

That wasn't what I said. I thought your car had done it.

این چیزی که من گفتم نبود. من فکر کردم ماشین شما این کار را کرده است.

Oh, right. It did that.

درسته. این کار را کرد.

That's exactly what happened.

دقیقا همین اتفاق افتاد.

That was a much better story than yours. Yours?

این داستان خیلی بهتر از داستان شما بود. مال شما؟

Oh, I just put the brakes on myself.

اوه من فقط ترمز رو روی خودم گذاشتم

That was me.

Because my reactions are so, you know, b brake instantly

من بودم.

از آنجایی که واکنش‌های من بسیار است، می‌دانید،

what my reactions are like.

بلافاصله واکنش‌های من چگونه است.

The same reactions I remember when I was at school. Mr.

همان واکنش هایی را که در مدرسه بودم به یاد دارم. آقای

Because they use it, they use it kind of just test it out.

چون از آن استفاده می کنند، به نوعی از آن استفاده می کنند و فقط آن را آزمایش می کنند.

Reaction time I'm going to swear

زمان واکنش من قسم می

when I was

خورم وقتی

at school there's this device in science and they could test our reaction time.

در مدرسه بودم این وسیله در علم وجود دارد و آنها می توانند زمان واکنش ما را آزمایش کنند.

So they tested everyone in the class and mine was the fastest had the fastest reaction times.

بنابراین آنها همه را در کلاس آزمایش کردند و مال من سریعترین بود، سریعترین زمان واکنش را داشت.

Everybody reacts instantly to what's going on. Mr.

همه فوراً به آنچه در حال وقوع است واکنش نشان می دهند.

Duncan and I, as sharp as I was when I was 16 years old.

من و آقای دانکن، همانطور که در ۱۶ سالگی تیزبین بودم.

I'm just sorry if you're watching

فقط متاسفم که

if you're watching us today for the first time, this is not what we're normally like.

اگر امروز ما را برای اولین بار تماشا می کنید، ما را تماشا می کنید، این چیزی نیست که ما معمولاً شبیه آن هستیم.

I'm going a bit mad, Mr. Duncan.

من دارم کمی دیوانه می شوم، آقای دانکن.

I think it's sleep deprivation.

فکر کنم کم خوابی باشه

I think it's something deprivation.

من فکر می کنم این یک چیز محرومیت است.

I've come over hot.

داغ اومدم

I know you.

من شما را می شناسم.

You're acting slightly

شما کمی نگران کننده عمل می کنید

worrying.

.

Lee crazy chef Giovanni

جووانی رواتی، سرآشپز دیوانه لی

Revathi is growing

،

daily is how I look at that.

هر روز در حال رشد است و من به آن نگاه می کنم.

Isn't that wonderful?

این فوق العاده نیست؟

How our viewers remember what we do? Yes.

بینندگان ما چگونه کارهای ما را به یاد می آورند؟ آره.

And when we have our dahlias growing at the moment,

و زمانی که کوکب‌هایمان در حال رشد هستند،

Giovanni Revathi, if I'm pronouncing that correctly, please stop doing that.

جیووانی رواتی، اگر آن را درست تلفظ می‌کنم، لطفاً این کار را متوقف کنید.

Well, I'm doing some Italian singing at the moment, so I'm trying to practise

خوب، من در حال حاضر کمی آواز ایتالیایی انجام می دهم، بنابراین سعی می کنم

it. Remember?

آن را تمرین کنم. یاد آوردن؟

Keep practising.

به تمرین ادامه دهید.

I remember that we have what I grow. Dahlias.

من به یاد دارم که ما چیزی را داریم که رشد می کنم. کوکب.

What one? Well, what?

کدام یک؟ خب چی؟

It's hardly growing.

به سختی در حال رشد است.

It's doing quite well. It's one.

خیلی خوب کار میکنه این یکی است.

It's one. Dahlia, it's in flower.

این یکی است. کوکب، در گل است.

You need to show it, Mr. Duncan.

شما باید آن را نشان دهید، آقای دانکن.

We'll get a picture for the next show.

برای نمایش بعدی عکس می گیریم

We bring day.

روز می آوریم.

Shall we bring it in from the gardens to bring it a bit heavy?

از باغ ها بیاوریم تا کمی سنگین بیاوریم؟

No, please don't.

نه، لطفا این کار را نکنید.

That was a lovely red, deep red crimson,

این یک قرمز دوست‌داشتنی و قرمز تیره زرشکی بود،

I would say would be the colour flowers and it is in full bloom at the moment.

من می‌توانم بگویم که رنگ گل‌ها است و در حال حاضر در شکوفه است.

Sir, thank you very much and how you're doing.

آقا خیلی ممنونم و حالتون خوبه

I'm growing dahlias.

من در حال پرورش گل محمدی هستم.

How are yours? I've told you how mine is. All yours.

مال شما چطوره؟ من به شما گفته ام که حال من چگونه است. همه مال تو

That's.

That's all. Show each other all dahlias.

یعنی.

همین. همه گل محمدی را به یکدیگر نشان دهید.

Have you got a picture? But

عکس داری؟

you've probably seen the picture of.

اما احتمالاً عکس آن را دیده اید.

Of the dahlia that I have.

از گل محمدی که دارم.

You've probably seen that in previous.

احتمالاً در گذشته این را دیده اید.

Can you please send me a picture of your dahlia so please show us a picture of yours.

آیا می توانید یک عکس از گل محمدی خود را برای من ارسال کنید، بنابراین لطفاً یک عکس از خود را به ما نشان دهید.

You already probably know mine has croutons and flowers.

احتمالاً می دانید که مال من کروتون و گل دارد.

Okay.

And so, yes, we'd like to see that.

باشه.

و بنابراین، بله، ما دوست داریم آن را ببینیم.

Is anyone else is anyone actually watching today?

آیا کس دیگری واقعاً امروز دارد تماشا می کند؟

I'll be going it for. By the way, I know we're not.

من آن را برای. اتفاقاً می دانم که نیستیم.

This is the thing.

این موضوع است.

I might be it might be dark outside before we finish today.

شاید قبل از اتمام امروز بیرون تاریک باشد.

But yes, thanks for your lovely messages about Steve's mum as well.

اما بله، از پیام های دوست داشتنی شما در مورد مادر استیو نیز سپاسگزارم.

Steve's is a very good dancer.

استیو رقصنده بسیار خوبی است.

She was doing it yesterday.

دیروز داشت انجامش میداد

She was boogying yesterday.

دیروز داشت بوژی میکرد

One of the foods that we ate yesterday.

یکی از غذاهایی که دیروز خوردیم.

We had some lovely food yesterday.

دیروز یه غذای خوشمزه خوردیم

One of them was potato.

یکی از آنها سیب زمینی بود.

Would you like to see a selection or a collection

آیا دوست دارید یک مجموعه یا مجموعه ای

of very unusual potatoes?

از سیب زمینی های بسیار غیر معمول را ببینید؟

Look at these.

به این نگاه کن.

Have you ever seen potatoes that look like this?

آیا تا به حال سیب زمینی هایی با این شکل دیده اید؟

Very unusual, Mr. Duncan.

خیلی غیرعادی است، آقای دانکن.

They are all from Peru.

همه آنها اهل پرو هستند.

Apparently in Peru they grow this huge.

ظاهراً در پرو به این بزرگی رشد می کنند.

So selection of potatoes

بنابراین انتخاب سیب زمینی

and all types of potato, every shape

و انواع سیب زمینی، هر شکل

and every size and every colour.

و هر اندازه و هر رنگ.

I'm not sure which one my favourite is,

من مطمئن نیستم که کدام یک مورد علاقه من است،

but there is one at the bottom that looks like a banana

اما یکی در پایین وجود دارد که شبیه موز است

and trust you to like that one. Mr..

و به شما اعتماد دارم که آن یکی را دوست داشته باشید. آقای..

And there is one.

There is one that is near the middle, on the right

و یکی هست.

یکی هست که نزدیک وسط، سمت راست است

and it looks like dog poop and it is, it is.

و شبیه مدفوع سگ است و هست، هست.

Can you see which one I mean. Yes.

میتونی ببینی منظورم کدومه آره.

Yes, the one at the top right hand

بله، گوشه سمت راست بالا

corner is the only one that looks like a potato that I would recognise.

تنها موردی است که شبیه سیب زمینی است که من آن را تشخیص می دهم.

Oh yes. So the one at the top.

آه بله. بنابراین یکی در بالا.

The top right.

بالا سمت راست.

Is a normal potato, but all the rest and very crazy looking potatoes.

سیب زمینی معمولی است، اما بقیه و بسیار دیوانه به دنبال سیب زمینی است.

I love that.

من آن را دوست دارم.

I would like to try some of those potatoes because they look really maybe you should go to Peru, Mr.

من می خواهم برخی از آن سیب زمینی ها را امتحان کنم زیرا واقعاً به نظر می رسند، شاید شما باید به پرو بروید، آقای

Duncan, because we know how you love potato.

دانکن، زیرا ما می دانیم که شما چقدر سیب زمینی را دوست دارید.

In fact, yesterday there was mashed potato

در واقع، دیروز پوره سیب زمینی

with one of the chicken dishes and you discovered that underneath the chicken

با یکی از غذاهای مرغ وجود داشت و متوجه شدید که زیر مرغ

with all this lovely cheesy French mashed potato, there was no cheese.

با این همه پوره سیب زمینی پنیری فرانسوی، پنیری وجود ندارد.

No, it was not sure there wasn't cheese mixed in there.

نه، مطمئن نبودم که پنیر مخلوط نشده باشد.

No, there wasn't a lots of cream then that was it was like cream wasn't it.

نه، آن موقع خامه زیادی وجود نداشت، مثل این بود که خامه نبود.

Like a it was looks like a hollandaise.

مثل یک هلندیز به نظر می رسد.

Very similar to the thing that they put with the steak. But

خیلی شبیه چیزی که با استیک گذاشتند. ولی

I was going to say the style of

میخواستم بگم سبک

mashed potato is very similar to the French style.

پوره سیب زمینی خیلی شبیه به سبک فرانسویه.

Very nice.

بسیار خوب.

But I found the potatoes under the chicken and no one else did

اما من سیب زمینی ها را زیر مرغ پیدا کردم و هیچ کس دیگری این کار را نکرد

because they were serving all of the food to us in large dishes.

زیرا آنها همه غذا را در ظرف های بزرگ برای ما سرو می کردند.

I suppose I should point that out.

فکر می کنم باید به آن اشاره کنم.

So there were large dishes each left on the table, and then we would help ourselves.

بنابراین، هر کدام از ظروف بزرگ روی میز باقی مانده بودند، و ما به خودمان کمک می کردیم.

But underneath the chicken there was a load of mashed potato and I found it.

اما زیر مرغ یک بار پوره سیب زمینی بود و من آن را پیدا کردم.

And so I have to be honest, I did eat most of the mashed potato.

و بنابراین باید صادقانه بگویم، من بیشتر پوره سیب زمینی را خوردم.

So you were in heaven.

پس تو در بهشت ​​بودی

Mr. Duncan, I hope today, and not only did

آقای دانکن، امیدوارم امروز، و نه تنها

you have a lovely tender chicken, but mashed potato as well.

یک مرغ لطیف دوست داشتنی داشته باشید، بلکه پوره سیب زمینی نیز داشته باشید.

The desserts were very interesting.

دسرها خیلی جالب بود.

Desserts or puddings, as you can call them.

دسر یا پودینگ، همانطور که می توانید آنها را بنامید.

We had to we had to put in your favourite creme brulee. Yes.

ما مجبور شدیم کرم بروله مورد علاقه شما را در آن قرار دهیم. آره.

Was there.

آنجا بود.

But the biggest creme brulee I have ever seen in my life.

اما بزرگترین کرم برولی که تا به حال در عمرم دیده ام.

I mean, there must have been twice the size of normal portions

منظورم این است که باید دوبرابر اندازه‌ی وعده‌های معمولی وجود داشته باشد

you could creme brulee, you know, we get a small portion do.

که می‌توانستید کرم‌بروله را بسازید، می‌دانید، ما می‌توانیم یک قسمت کوچک را انجام دهیم.

Yeah.

آره

These were huge like two or three times a size.

اینها دو سه برابر بزرگ بودند.

It was one each.

هر کدوم یکی بود

I dread to think how many calories there were

می ترسم فکر کنم اون کرم بروله چقدر کالری داشت

in that creme brulee and what was the other thing, pavlova,

و چیز دیگه چی بود پاولوا،

pavlova, pavlova, pavlova, which is like meringue

پاولوا، پاولوا، پاولوا که مثل مرنگ

with cream and fruit also very nice.

با خامه و میوه هم خیلی خوبه.

And the meringues were perfectly done because meringue is supposed

و مرنگ ها کاملاً آماده شدند زیرا مرنگ باید

to be crispy on the outside but chewy on the inside.

از بیرون ترد باشد اما از داخل جویدنی باشد.

These were perfectly done.

اینها کاملاً انجام شد.

They were. Hats off to the chef.

آنها بودند. کلاه سر آشپز.

Hats off to the chef and chefs, chef.

کلاه بر سر آشپز و سرآشپزها، سرآشپز.

It's not the cooks.

این آشپزها نیستن

There is no word.

حرفی نیست.

There is no word.

حرفی نیست.

Chefs have a male and female chef.

سرآشپزها یک سرآشپز زن و مرد دارند.

Yes, you can have a chef.

بله، شما می توانید یک آشپز داشته باشید.

A chef can be a male or female, just like cook.

یک آشپز می تواند یک مرد یا زن باشد، درست مانند آشپز.

Someone who cooks food can be a male or female.

کسی که غذا می پزد می تواند مرد یا زن باشد.

So there is no it is not gender specific.

بنابراین وجود ندارد که جنسیت خاصی ندارد.

But you normally I would in my mind if you use the word cook,

اما شما معمولاً در ذهن من اگر از کلمه آشپز استفاده کنید،

I would tend to think of cook as being a female and chef as being male.

من تمایل دارم که آشپز را یک زن و سرآشپز را مرد بدانم.

Well, you know why?

خب میدونی چرا؟

Because when we were in school, yeah, they were the cooks,

چون زمانی که ما در مدرسه بودیم، بله، آنها آشپز بودند

and it was always women that would cook the food.

و همیشه زنان بودند که غذا را می پختند.

Yeah, well, actually, that we call them dinner.

بله، در واقع، ما به آنها می گوییم شام.

Ladies over dinner ladies.

خانم ها در هنگام شام خانم ها.

I never cook.

من هرگز آشپزی نمی کنم.

I never call them cooks.

من هرگز آنها را آشپز صدا نمی کنم.

Cooks, children never say cook.

آشپزها، بچه ها هرگز نمی گویند آشپز.

They say dinner ladies.

می گویند شام خانم ها.

Yes, you see the cook and chef the I think the difference is a chef

بله، آشپز و آشپز را می بینید، فکر می کنم تفاوت این است که

is someone who's creating this wonderful dish, aren't they, chef?

سرآشپز کسی است که این غذای فوق العاده را درست می کند، اینطور نیست، سرآشپز؟

It's almost like an artist.

تقریباً شبیه یک هنرمند است.

Whereas if you just say

در حالی که اگر فقط بگویید

that person is a cook, then they're just doing ordinary stuff

آن شخص آشپز است، در این صورت او فقط کارهای معمولی

like beans on toast or something you might shove in the saucepan.

مانند لوبیا روی نان تست یا چیزی که ممکن است در قابلمه بریزید انجام می دهد.

But a chef is somebody who's creating a special dish that's,

اما سرآشپز کسی است که یک غذای خاص درست می کند که

in my mind is how I see the difference.

در ذهن من تفاوت را چگونه می بینم.

But I think it's just a perception, isn't it?

اما من فکر می کنم این فقط یک تصور است، اینطور نیست؟

So yeah, if you go to a restaurant, you can't say, Oh, thank you, will you send my compliments to the cook?

پس بله، اگر به رستوران بروید، نمی توانید بگویید، اوه، متشکرم، آیا تعارف مرا برای آشپز می فرستید؟

Yeah, that would be an insult. Yes.

بله، این یک توهین خواهد بود. آره.

He's not just cooking or she's not just cooking.

او فقط آشپزی نمی کند یا او فقط آشپزی نمی کند.

That are, chef. Yes.

یعنی سرآشپز آره.

But in stately homes, they still call

اما در خانه های مجلل هنوز

the person who prepares the food, the cook.

به کسی که غذا درست می کند آشپز می گویند.

All right.

Well, maybe you see the I think if it's a cook, it's it's like a standard meal.

خیلی خوب.

خوب، شاید شما می بینید که فکر می کنم اگر آشپز باشد، مانند یک وعده غذایی استاندارد است.

It's almost like something anyone could do, isn't it?

این تقریباً شبیه کاری است که هر کسی می تواند انجام دهد، اینطور نیست؟

Whereas a chef is a meal that you would have to be trained to do,

در حالی که سرآشپز غذایی است که باید برای انجام آن آموزش

especially you see a cook could do a roast beef.

ببینید، مخصوصاً می بینید که یک آشپز می تواند یک رست بیف درست کند.

Okay, potatoes and

خوب، سیب زمینی و

mashed potatoes.

پوره سیب زمینی.

And if anyone can do that as a chef now,

و اگر اکنون کسی می تواند این کار را به عنوان سرآشپز انجام دهد،

if you have a fancy name to the meal and create something that you know.

اگر نامی جذاب برای غذا دارید و چیزی را که می دانید ایجاد کنید.

Yes, cost three times as much, then you are putting it

بله، سه برابر هزینه، پس می گذارید

because it comes from the word chief, which means the head person.

چون از کلمه chief به معنی سر شخص آمده است.

So we often think of the chef as being the one

بنابراین ما اغلب فکر می کنیم که

in charge of the cooks.

سرآشپز مسئول آشپزهاست.

So you kind of have cooks and also a chef as well.

بنابراین شما به نوعی آشپز و همچنین آشپز دارید.

My dad, my father for a long time was a head chef.

پدرم، پدرم مدت ها سرآشپز بود.

Oh, he got to wear the tall hat, you see.

اوه، او باید کلاه بلندی را بر سر بگذارد.

That's other thing.

این چیز دیگری است.

If they have the very tall hat that goes up to the sky,

اگر آنها کلاه بسیار بلندی داشته باشند که تا آسمان بالا می رود، به

that means they are the head chef and the other ones just wear

این معنی است که آنها سرآشپز هستند و بقیه فقط کلاه های

little tiny ones, little tiny hats

کوچک و کوچکی به سر می گذارند، کلاه های کوچکی

that they look like they're trying to grow, but they can't.

که به نظر می رسد در حال تلاش برای رشد هستند، اما نمی توانند. .

Yes, Catarina, it happens when you drive and look in your mobile phone.

بله، کاتارینا، زمانی اتفاق می افتد که رانندگی می کنید و در تلفن همراه خود نگاه می کنید.

I think you are referring to what I mentioned

فکر می کنم منظور شما همان چیزی است که قبلاً ذکر کردم در

earlier about looking down for a few seconds and then,

مورد نگاه کردن به پایین برای چند ثانیه و سپس،

you know,

your car, thankfully, can put on the brakes fully.

می دانید،

ماشین شما، خوشبختانه، می تواند کاملاً ترمز کند.

It's also a good way of losing your licence. Yes.

همچنین راه خوبی برای از دست دادن مجوز است. آره.

And of course, there's means some very, very serious accidents, particularly with lorry drivers.

و البته، تصادفات بسیار بسیار جدی ، به ویژه با رانندگان کامیون وجود دارد.

If the police, their mobile phones, if the police see you doing it, it's it's bye bye driving licence.

اگر پلیس، تلفن همراهش، اگر پلیس شما را در حال انجام این کار ببیند، گواهینامه رانندگی خداحافظی است.

Now, in this country you can't even now the law has changed recently.

در حال حاضر، در این کشور شما نمی توانید حتی در حال حاضر قانون به تازگی تغییر کرده است.

You can't even touch your mobile phone at all.

شما اصلا نمی توانید موبایل خود را لمس کنید.

You can't just move it or do anything those hands

شما نمی توانید فقط آن را حرکت دهید یا کاری با آن دست انجام دهید

and you will get a fine.

و جریمه خواهید شد.

Those hands have to be seen on the steering wheel

این دست ها اگر جای دیگری هستند باید روی فرمان دیده

if they are anywhere else.

شوند.

If your hands are anywhere else doing something else that is not involving this,

اگر دست شما در جای دیگری مشغول انجام کار دیگری باشد که شامل این کار نیست،

you will lose your licence, right?

گواهینامه خود را از دست خواهید داد، درست است؟

You will certainly get fined.

حتما جریمه میشی

Well if you're looking at your mobile phone and yeah, good luck with that points on your licence.

خوب، اگر به تلفن همراه خود نگاه می کنید و بله، با این نکات در گواهینامه خود موفق باشید.

Good luck with getting your licence back.

با پس گرفتن گواهینامه موفق باشید

But the wording is, you mustn't even touch your phone, which is very odd really.

اما عبارت این است، شما حتی نباید گوشی خود را لمس کنید، که واقعاً بسیار عجیب است.

I don't see what's wrong with moving it,

نمی‌دانم چه اشکالی دارد که آن را جابجا کنید، آن را

touching it to move it because you, you know, you still have got you've got to use other buttons

لمس کنید تا حرکت دهید، زیرا شما، می‌دانید، هنوز باید از دکمه‌های دیگر

to operate the radio or the well, air conditioning or whatever.

برای کار با رادیو یا چاه، تهویه مطبوع یا هر چیز دیگری استفاده کنید.

That's why they that's why they have voice commands.

به همین دلیل است که آنها به همین دلیل دستورات صوتی دارند.

Now, you can have Alexa in your car.

اکنون می توانید الکسا را ​​در ماشین خود داشته باشید.

It doesn't work very well there.

اونجا خیلی خوب کار نمیکنه

Well, you have Alexa.

خوب، شما الکسا دارید.

Do you know I've got voice control? Yes. Oh, no.

آیا می دانید که من کنترل صدا دارم؟ آره. وای نه.

But this is different.

اما این متفاوت است.

This is something very different. Alexa is quite good.

این یک چیز بسیار متفاوت است. الکسا خیلی خوبه

You can say, Hey, Alexa, you can get that in your car.

می توانید بگویید، هی، الکسا، می توانید آن را در ماشین خود دریافت کنید.

Yes, of course you can do that.

بله، البته شما می توانید این کار را انجام دهید.

Well, it's normally connected to the mobile phone,

خوب، معمولاً به تلفن همراه متصل است،

so you connect your mobile phone to your car and then the car can

بنابراین شما تلفن همراه خود را به ماشین خود وصل می کنید و سپس ماشین می

the mobile phone can help you do your things, which I think I think voice command is pretty cool.

تواند تلفن همراه به شما کمک کند تا کارهایتان را انجام دهید، که به نظر من فرمان صوتی بسیار جالب است.

Yeah, but it doesn't always work. No.

بله، اما همیشه کار نمی کند. نه.

So you ask it to do something.

پس شما از آن بخواهید کاری انجام دهد.

For example, I've tried to say, oh, navigate to

برای مثال، من سعی کردم بگویم، اوه، به

Tewkesbury

Town, India, and it just keeps bringing up the wrong town all the time.

شهر Tewkesbury، هند بروید، و همیشه شهر اشتباهی را مطرح می کند.

See, then it's the cancel.

ببینید، پس از آن لغو است.

So you give up in the end and don't bother.

پس در نهایت تسلیم می شوید و اذیت نمی شوید.

So you can use your mobile phone as a satnav?

پس می توانید از تلفن همراه خود به عنوان ساتناو استفاده کنید؟

Yes. Mobile phones have satnav built into them, don't they?

آره. تلفن های همراه دارای satnav هستند، اینطور نیست؟

They do get apps so you can use your mobile phone to

آن‌ها برنامه‌هایی دریافت می‌کنند تا بتوانید از تلفن همراه خود برای

use as a navigation device as

استفاده به عنوان یک دستگاه ناوبری استفاده کنید تا

long as you don't touch it, so long as it's plugged in and you use the controls on the car. Yes.

زمانی که آن را لمس نکنید، تا زمانی که به برق متصل است و از کنترل‌های روی ماشین استفاده می‌کنید. آره.

And you can use it to make a hands free call.

و می توانید از آن برای برقراری تماس بدون دست استفاده کنید.

Okay.

باشه.

Again, using it through the counter systems.

مجدداً از طریق سیستم های شمارنده استفاده می شود.

Oh, Steve. Yeah, okay.

اوه، استیو. آره باشه

I'm just watching the viewing numbers go up.

من فقط تماشا می کنم که تعداد بازدیدها بالا می رود.

I go up because they're so fascinated with what we're talking about.

من بالا می روم زیرا آنها بسیار مجذوب چیزی هستند که ما در مورد آن صحبت می کنیم.

That's what's the opposite to earth.

این چیزی است که برعکس زمین است.

Um, well, playing the sentence game today,

اوم، خوب، امروز بازی جمله را انجام می

we might have a couple of games of the sentence game

دهیم، ممکن است چند بازی از

because we haven't done the sentence game for a while.

بازی جمله داشته باشیم زیرا مدتی است که بازی جمله را انجام نداده ایم.

Let's do it just to annoy somebody who's not here yet.

بیایید این کار را فقط برای اذیت کردن کسی که هنوز اینجا نیست انجام دهیم.

Yeah, it's. Well, yes, it doesn't matter, Steve.

بله، این است. خب، بله، مهم نیست، استیو.

I know.

I'm just saying there are a lot of other people on watching live right

میدانم.

من فقط می گویم که افراد زیادی در حال حاضر در حال تماشای زنده هستند

now, so let's not worry too much about that.

، بنابراین بیایید زیاد نگران این موضوع نباشیم.

How those in the live chat, by the way, thank you for joining me today.

به هر حال، کسانی که در چت زنده هستند، از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

We have a lot of people saying things.

ما افراد زیادی داریم که چیزهایی می گویند.

And Steve, I've mentioned lots of things is a collective.

و استیو، من به چیزهای زیادی اشاره کردم که یک گروه است.

I've mentioned lots of things.

من به چیزهای زیادی اشاره کردم

You didn't see Omar's birthday. I did, yeah.

تولد عمر را ندیدی. انجام دادم، آره

Do you know Palmira? You've made a very good point there.

آیا پالمیرا را می شناسید؟ شما به نکته بسیار خوبی در آنجا اشاره کردید.

Surely tall hats are very uncomfortable in the kitchen.

مطمئناً کلاه های بلند در آشپزخانه بسیار ناراحت کننده هستند.

Well, you didn't really see them worn anymore.

خوب، شما واقعاً دیگر آنها را پوشیده ندیدید.

They used to. Yes, they used to. But it's very rare.

آنها عادت داشتن به. بله، قبلا می کردند. اما بسیار نادر است.

Now, you might go to maybe the Savoy,

حالا، شاید به ساووی بروید،

and if the head chef is coming out to speak to the customers,

و اگر سرآشپز برای صحبت با مشتریان بیرون می‌آید

he might have his big, tall hat as a way of showing his status.

، ممکن است کلاه بزرگ و بلند خود را برای نشان دادن وضعیت خود داشته باشد.

But I don't think on a day to day basis, I don't think they often wear their big, tall hats anymore.

اما فکر نمی‌کنم روز به روز باشند، فکر نمی‌کنم آنها اغلب کلاه‌های بزرگ و بلندشان را به سر نمی‌گذارند.

But they certainly would have done because it gets really hot.

اما مطمئناً این کار را می‌کردند زیرا هوا واقعاً گرم است.

It must do. And why why have such a tall hat?

باید انجام دهد. و چرا چنین کلاه بلندی دارید؟

It must be to to show that you are the head honcho.

باید برای نشان دادن اینکه شما سر و صدا هستید.

Yeah. The top person that you are the chief.

آره فرد برتر که شما رئیس هستید.

Yeah. Which is where the word chef comes from.

آره کلمه سرآشپز از آنجا آمده است.

You've already said that. Yes, I they get

شما قبلاً این را گفته اید. بله، من آنها را

just in case.

فقط در مورد.

No one had heard you talking a lot about the potatoes and Willian.

هیچ کس نشنیده بود که شما در مورد سیب زمینی و ویلیان زیاد صحبت کنید .

Hello. William mentions the idiom couch potato. Yes.

سلام. ویلیام اصطلاح couch potato را ذکر می کند. آره.

You have used in the past to indicate somebody who is lazy

شما در گذشته برای نشان دادن کسی که تنبل است

and sits there all the time

و همیشه آنجا می نشیند،

like a big lump of potato, sort of getting fat, sitting there watching TV all the time.

مثل یک تکه سیب زمینی بزرگ، چاق می شود، همیشه در آنجا نشسته و تلویزیون تماشا می کند، استفاده کرده اید.

I'd said, yes, a person who is a couch potato is a person who is lazy

گفتم بله، آدمی که کاناپه است، آدم تنبلی است

and they have very little exercise

و خیلی کم ورزش می کند

and all they do is sit in front of the television

و تنها کاری که می کند این است که جلوی تلویزیون بنشیند

and watch the TV.

و تلویزیون تماشا کند.

I would imagine they also eat their meals

تصور می‌کنم آن‌ها نیز وعده‌های غذایی‌شان

in front of the television, eat junk food.

را جلوی تلویزیون می‌خورند، غذاهای ناسالم می‌خورند.

Is that for Mr. Duncan?

آیا این برای آقای دانکن است؟

Well, well, that's what it's called.

خب خب اسمش همینه

Is it junk food?

آیا این غذای ناسالم است؟

Would you describe yourself as a couch potato?

آیا خودتان را به عنوان یک سیب زمینی کاناپه توصیف می کنید؟

I am not a couch potato.

من سیب زمینی کاناپه نیستم.

I am probably going in that direction.

من احتمالا به آن سمت می روم.

I am one of

من یکی از

those small potatoes, so I'm a small couch potato.

آن سیب زمینی های کوچک هستم، بنابراین من یک سیب زمینی کاناپه کوچک هستم.

But yes, you never know.

اما بله، شما هرگز نمی دانید.

You never know.

شما هرگز نمی دانید.

Motion is here.

حرکت اینجاست.

Hello, Merson, nice to see you here today.

سلام، مرسون، خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

I haven't done my echo today either.

امروز هم اکو انجام ندادم.

A lot of people missing the echo.

بسیاری از مردم پژواک را از دست داده اند.

We haven't got time for Echoes, Mr. Duncan.

آقای دانکن، ما برای Echoes وقت نداریم.

So later on.

پس بعدا

Hello, Mosul.

سلام موصل.

They're very different.

آنها بسیار متفاوت هستند.

Very different live stream today.

پخش زنده بسیار متفاوت امروز.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

We are looking at words and phrases connected to parties

ما به کلمات و عبارات مرتبط با مهمانی ها نگاه می

because we went to a super duper party last night.

کنیم زیرا دیشب به یک مهمانی فوق العاده دوپر رفتیم.

A wedding. Yes. That turned into a party later. Yes.

عروسی. آره. که بعداً تبدیل به یک مهمانی شد. آره.

So we saw the wedding ceremony, which was fake.

بنابراین ما مراسم عروسی را دیدیم که ساختگی بود.

And then we had to listen to all of the speeches.

و بعد مجبور شدیم به همه سخنرانی ها گوش کنیم.

I will be honest.

من صادق خواهم بود.

Can I just say something honestly?

آیا می توانم صادقانه چیزی بگویم؟

I'm not judging yesterday's event, but I'm not a big fan of weddings.

من رویداد دیروز را قضاوت نمی کنم، اما طرفدار زیادی از عروسی نیستم.

I if anyone invites me to a wedding,

من اگر کسی مرا به عروسی دعوت کند،

my my heart will sometimes sink

گاهی اوقات دلم غرق می شود،

because I feel, oh, no.

زیرا احساس می کنم، اوه، نه.

Oh. And then Steve says, Oh, we're going to a wedding.

اوه و سپس استیو می گوید، اوه، ما به عروسی می رویم.

We're going to someone's wedding.

میریم عروسی یکی

And I always feel a little Oh, do we do we have to go?

و من همیشه کمی احساس می کنم اوه، آیا باید برویم؟

Not because I don't like the people, but because I don't

نه به این دلیل که مردم را دوست ندارم، بلکه به این دلیل که

really like the all of the things involved.

واقعاً همه چیزهایی که در آن دخیل هستند را دوست ندارم.

Sitting for a very long time, listening to the vows being given.

نشستن برای مدت بسیار طولانی، گوش دادن به نذرهای داده شده.

And then there are stories that are told about the people

و سپس داستان هایی وجود دارد که در مورد مردم گفته می شود

and you think, Oh please, just can we just can we just get to the party?

و شما فکر می کنید، اوه لطفا، فقط می توانیم فقط به مهمانی برسیم؟

Oh, the food.

اوه، غذا.

Shall we have the party and the food?

مهمانی و غذا بخوریم؟

Yes, enough.

بله کافیه

Okay, you now.

باشه تو الان

MAN and wife now.

الان مرد و زن

Okay, let's do it. Let's, let's move on.

باشه بیا انجامش بدیم بیایید، بیایید ادامه دهیم.

But no, it goes on for a long time, doesn't it?

اما نه، برای مدت طولانی ادامه دارد، اینطور نیست؟

There's lots of speeches that are given and everyone remembers.

سخنرانی های زیادی وجود دارد که انجام می شود و همه به یاد دارند.

Oh, I remember when when she was a little girl.

آه، یادم می آید زمانی که او یک دختر کوچک بود.

Little boy. Oh,

پسر کوچولو. اوه،

come on.

بیا

Just get to the condition, Mr. Duncan.

فقط به شرایط برس، آقای دانکن.

Get to the food and this disco.

به غذا و این دیسکو بروید.

That's all we want.

این تمام چیزی است که ما می خواهیم.

Now, one day it'll be your wedding, Mr.

حالا، یک روز عروسی شما خواهد بود، آقای

Duncan, and there'll be lots of stories about you when you were a little boy and.

دانکن، و داستان های زیادی در مورد شما در زمانی که شما پسر کوچک بودید وجود خواهد داشت.

And everyone.

و همه.

Well, fortunately, you will love all these stories.

خب، خوشبختانه، شما همه این داستان ها را دوست خواهید داشت.

Two things.

دو چیز.

I'm probably never going to get married.

من احتمالا هرگز ازدواج نمی کنم.

And the other thing is, most of my family is dead.

و نکته دیگر این است که بیشتر خانواده من مرده اند.

So all of all of the secret

بنابراین همه چیزهای منفی مخفی

negative, all of the while it's not negative, it's a fact.

، در حالی که منفی نیست، یک واقعیت است.

All of the things that people say about me have now gone to the grave.

همه چیزهایی که مردم در مورد من می گویند اکنون به گور رفته است.

So. So, yeah, that's it.

بنابراین. بنابراین، بله، همین است.

I'm in the clear.

Baby is a few people alive, Mr. Duncan?

من در روشنی هستم.

عزیزم چند نفر زنده هستند آقای دانکن؟

Well, not many in my family. That's what I'm trying to say.

خوب، در خانواده من زیاد نیست. این چیزی است که من سعی می کنم بگویم.

My family members, most of them are dead,

اعضای خانواده من، اکثر آنها مرده اند،

very few.

تعداد بسیار کمی.

My family is still alive.

خانواده من هنوز زنده اند.

You know, they anything other than, you know, not in the best of health. Yes.

شما می دانید، آنها هر چیزی غیر از، می دانید ، در بهترین وضعیت سلامتی نیستند. آره.

Well, that's what I mean.

خب منظورم همینه

Yes, I was. So I'm still right.

بله، من بودم. پس هنوز حق با من است.

I've still got a sister. Yes.

من هنوز یک خواهر دارم آره.

But I'm mad about people that know the

اما من در مورد افرادی که می دانند

you know, the ins and outs like parents or grandparents are, right? Yes.

شما می شناسید عصبانی هستم، مانند پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ، درست است؟ آره.

They're the ones with all of the information.

آنها کسانی هستند که تمام اطلاعات را در اختیار دارند.

By the way, I've just thought of another word.

اتفاقاً من فقط به یک کلمه دیگر فکر کردم.

So the ceremony was a repeat?

پس مراسم تکراری بود؟

Yes. Of the one that happened in Canada.

آره. از اتفاقی که در کانادا افتاد.

But you can use the word reprieve, can't you?

اما شما می توانید از کلمه مهلت استفاده کنید، نمی توانید؟

And the trees are a reprise.

و درختان یک تکرار هستند.

Yes, I think it's the same thing.

بله، من فکر می کنم همان چیزی است.

Reprise.

تکرار کنید.

Oh, you can say reprieve if you're posh like me.

اوه، اگر مثل من شیک پوش هستید، می توانید بگویید مهلت دهید.

Yes, yes, you do Reprise, Reprise or Reprise.

بله، بله، شما Reprise، Reprise یا Reprise را انجام می دهید.

And that just means something's being done again.

و این فقط به این معنی است که کاری دوباره انجام می شود.

Yes, I'm going to Reprise my

بله، من قرار است ماه آینده

performance of The King and I

اجرای خود از پادشاه و من را دوباره اجرا کنم

next month.

.

Such and such is going to reprise his performance, redo Redo it, do it again.

فلان و فلان قرار است اجرای او را دوباره تکرار کند، آن را دوباره انجام دهد، دوباره آن را انجام دهد.

Yes, hopefully better sometimes because you've made a mistake,

بله، امیدوارم گاهی اوقات بهتر باشد زیرا اشتباه کرده اید،

but also sometimes because you just need to repeat it.

اما گاهی اوقات به این دلیل که فقط باید آن را تکرار کنید.

Because it's maybe some people missed it the first time.

چون شاید بعضی ها اولین بار آن را از دست داده اند.

You see.

We're going to take a quick break, Steve.

می بینید.

ما یک استراحت سریع داریم، استیو.

So have a look at the live chat.

پس نگاهی به چت زنده بیندازید.

Try not to block anyone and

سعی کنید کسی را مسدود نکنید و

we'll have a quick break.

ما یک استراحت سریع خواهیم داشت.

I'm going to drink some water and then give Mr.

من می روم کمی آب بنوشم و سپس آقای

Steve a big hug as well.

استیو را نیز در آغوش بگیرم.

And then we'll be right back. Would you like to see the cows?

و سپس ما بلافاصله برمی گردیم. آیا دوست دارید گاوها را ببینید؟

Would you?

آیا شما؟

Okay.

باشه.

I really like that video.

من واقعاً آن ویدیو را دوست دارم.

I don't know why Mr.

من نمی دانم چرا آقای

Steve is so silly sometimes and that that's what he's sober.

استیو گاهی اوقات اینقدر احمق است و این همان چیزی است که او هوشیار است.

That's where Mr.

اینجاست که آقای

Steve hasn't even drunk anything.

استیو حتی چیزی ننوشیده است.

No alcohol has passed his lips, and even then he's completely

هیچ الکلی از لبانش رد نشده است و حتی در آن زمان هم کاملاً

crazy. Oh,

دیوانه است. اوه

wow. Mr.

Duncan,

وای. آقای

دانکن،

mega coca asks a very pertinent question.

مگا کوکا یک سوال بسیار بجا می پرسد.

So relevant question to to today's subjective party.

سوال بسیار مرتبط به حزب سوبژکتیو امروز.

What is the meaning of party til you drop?

معنی پارتی تا زمانی که رها کنی چیست؟

Yes. Well, that is the title of today's Live Stream.

آره. خوب، این عنوان پخش زنده امروز است.

Really? Yes.

واقعا؟ آره.

That's the reason why we're going to look at some words and phrases right now connected to party.

به همین دلیل است که ما در حال حاضر به برخی از کلمات و عبارات مرتبط با مهمانی نگاه می کنیم.

How about advice?

مشاوره چطور؟

Is that one of the ones that will be included in your list.

آیا این یکی از مواردی است که در لیست شما قرار خواهد گرفت.

It is included. Good.

گنجانده شده است. خوب

It is.

این است.

Hang on.

It is it. Yeah, it's in there. If you party til you drop.

صبر کن.

آن است. آره، اونجا هست اگر تا زمانی که رها کنید مهمانی کنید.

If you party til you drop.

اگر تا زمانی که رها کنید مهمانی کنید.

Here we go then.

پس ما اینجا می رویم.

Would you like some words and phrases connected to partying

آیا می‌خواهید چند کلمه و عبارات مرتبط با مهمانی باشد

or as I like to call this feature

یا همانطور که من می‌خواهم این ویژگی را

The Morning after

بنامم صبح بعد

the night before is what I'm calling this

از شب قبل همان چیزی است که من صبح بعد از شب قبل به آن می‌گویم

the morning after the night before.

.

Yes, yeah.

بله، بله.

The feeling that you might have the next day, you say after waking up

احساسی که ممکن است روز بعد داشته باشید، بعد از بیدار شدن می گویید

maybe the night before or the previous night,

شاید شب قبل یا شب قبل

you were drinking and and partying.

، مشروب می خوردید و مهمانی می گرفتید.

So that's that's what it refers to.

پس این همان چیزی است که به آن اشاره می کند.

Here we go, Steve.

ما به اینجا می رویم، استیو.

The morning after attending a party

صبح بعد از شرکت در یک

is the morning after the night before.

مهمانی، صبح بعد از شب قبل است.

So the next morning you wake up, you might be feeling a little.

بنابراین صبح روز بعد که از خواب بیدار می شوید، ممکن است کمی احساس داشته باشید.

What hung over or jaded?

چه چیزی آویزان یا خسته است؟

Fragile, jaded, fragile, fragile, jaded.

شکننده، یخ زده، شکننده، شکننده، یخ زده.

There's another phrase.

یک عبارت دیگر وجود دارد.

Yes, I think fragile is good because it means that

بله، به نظر من شکننده بودن خوب است زیرا به این معنی است که

something has happened to your body that you can't control.

اتفاقی برای بدن شما افتاده است که نمی توانید آن را کنترل کنید.

And it almost feels as if at any moment you will fall

و تقریباً به نظر می رسد که هر لحظه

to pieces, especially up here in your head.

تکه تکه خواهید شد، به خصوص اینجا در سرتان.

Yes, jaded.

بله خسته

I think that's more about if you are a bit cynical about life, isn't it? Yes.

من فکر می کنم این بیشتر مربوط به این است که شما کمی نسبت به زندگی بدبین باشید، اینطور نیست؟ آره.

Yes, I forget that one.

آره اون یکی رو فراموش کردم

John Hung, I have something jaded for you, because if you didn't enjoy the book.

جان هانگ، من برای شما یک چیز خسته کننده دارم، زیرا اگر از کتاب لذت نمی بردید.

Yes, well, I sort.

بله، من مرتب می کنم.

Is there any point me being here?

آیا اینجا بودن من فایده ای دارد؟

Yes. To be jaded means you are looking negatively at things.

آره. خسته بودن به این معنی است که شما به چیزها منفی نگاه می کنید.

Maybe you are disillusioned.

شاید شما ناامید شده اید.

Is is the best synonym of jaded you are.

بهترین مترادف کلمه jaded you are is است.

You could be jaded after party if you didn't enjoy it.

اگر از آن لذت نمی برید ممکن است بعد از مهمانی خسته شوید.

Nobody spoke to you, for example.

مثلاً کسی با شما صحبت نکرد.

Or maybe you don't want to go to a party ever again because you don't feel as if you want to. Yes.

یا شاید دیگر نمی خواهید به یک مهمانی بروید زیرا احساس نمی کنید که می خواهید. آره.

After that particular experience, then we will say that you feel jaded,

بعد از آن تجربه خاص ، ما می گوییم که شما احساس خستگی می کنید،

you feel disillusioned by the whole thing.

از کل آن احساس سرخوردگی می کنید.

Some people say the same thing about marriage as well.

بعضی ها در مورد ازدواج هم همین را می گویند.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

An event where alcohol is consumed

رویدادی که در آن الکل مصرف

can be described as a party.

می شود را می توان به عنوان یک مهمانی توصیف کرد.

Any other words?

هر کلمه دیگری؟

Any other event where alcohol is consumed?

آیا رویداد دیگری که در آن الکل مصرف می شود؟

Yes, it could be a conference.

بله، می تواند یک کنفرانس باشد.

You could be on a sales conference,

شما می توانید در یک کنفرانس فروش باشید،

but a wedding.

اما یک عروسی.

You go to a sales conference, the you drink.

شما به یک کنفرانس فروش می روید، همان چیزی که می نوشید.

So sales conferences, Mr.

بنابراین، کنفرانس های فروش، آقای

Duncan, anyone watching is in sales.

دانکن، هر کسی که تماشا می کند در فروش است.

So during the sales conference, everyone is getting drunk.

بنابراین در طول کنفرانس فروش، همه در حال مست شدن هستند.

Well after it. Oh, okay.

خوب بعدش اوه، باشه

Well, that's that's again that's the party. Well yes you have.

خوب، این است که دوباره آن حزب است. خوب بله شما دارید.

Yeah exactly.

بله دقیقا.

But any event where they could be wrong, you know, anyway.

اما هر اتفاقی که ممکن است اشتباه کنند، به هر حال می دانید.

Okay. You're being pedantic, Mr. Duncan. Fantastic.

باشه. شما داری فضول می کنی، آقای دانکن. خارق العاده.

I meant having friends around, maybe to watch a movie or something.

منظورم داشتن دوستان در اطراف بود، شاید برای تماشای فیلم یا چیزی.

So there's an event that alcohol might be.

بنابراین یک رویداد وجود دارد که الکل ممکن است باشد.

Does it just have to be a party where alcohol is consumed,

آیا این فقط باید مهمانی باشد که در آن الکل مصرف می شود،

or can it be anything that happens after an event that's happened in the end?

یا ممکن است هر اتفاقی باشد که بعد از یک رویداد که در نهایت اتفاق افتاده رخ دهد؟

Yes. Well, an event is normally a party.

آره. خوب، یک رویداد معمولا یک مهمانی است.

So anything where people get together after an event is a party.

بنابراین هر چیزی که افراد بعد از یک رویداد دور هم جمع شوند، یک مهمانی است.

But maybe during a dinner, you see you might have a meal.

اما شاید در طول یک شام ، ببینید که ممکن است یک وعده غذایی داشته باشید.

And I have how alcohol the male you see, so you can have the meal.

و من نر را که می بینید چقدر الکل دارم، بنابراین می توانید غذا بخورید.

But also quite often there will be some alcohol drunk as well.

اما اغلب اوقات مقداری الکل نیز مست می شود.

You will drink some alcohol as well.

مقداری الکل نیز مصرف خواهید کرد.

So that's what I actually meant, not a sales conference because that appears that you go

بنابراین منظور من در واقع این بود، نه کنفرانس فروش، زیرا به نظر می رسد که شما

to the sales conference and the sales conference itself is about getting drunk.

به کنفرانس فروش می روید و خود کنفرانس فروش مربوط به مست شدن است.

How would you use that in a sentence the morning after, the night before?

چگونه از آن در یک جمله صبح بعد، شب قبل استفاده می کنید؟

Well, any any anything that makes you feel ill the next day,

خوب، هر چیزی که باعث شود روز بعد احساس بیماری کنید،

especially you wake up, we think, oh,

مخصوصاً وقتی از خواب بیدار می شوید، فکر می کنیم، اوه،

I woke up the morning after the night before.

من صبح بعد از شب قبل از خواب بیدار شدم.

It means you woke up after the event that happened the previous day or night.

یعنی بعد از اتفاقی که روز یا شب قبل رخ داده از خواب بیدار شده اید .

And quite often there are feelings that we have normally negative.

و اغلب اوقات احساساتی وجود دارد که ما معمولاً منفی داریم.

Mr. Duncan, I think the live chat has frozen, has it. Yes.

آقای دانکن، من فکر می کنم چت زنده متوقف شده است، آن را دارد. آره.

What do I press.

چی فشار بدم

Has it frozen.

یخ زده است

I think so, no.

من فکر می کنم اینطور است، نه.

There haven't been any comments for several seconds.

چند ثانیه است که هیچ نظری ثبت نشده است.

I think maybe it's because no one is interested in what we're saying,

فکر می‌کنم شاید به این دلیل باشد که هیچ‌کس به آنچه می‌گوییم علاقه‌ای ندارد،

or maybe your listening is listening closely to what we're saying.

یا شاید گوش دادن شما از نزدیک به آنچه می‌گوییم گوش می‌دهد.

No, I think something has happened.

نه، فکر می کنم اتفاقی افتاده است.

Okay.

If you say normally be more.

باشه.

اگر می گویید به طور معمول بیشتر باشد.

No, no, no, Steve,

نه، نه، نه، استیو،

that just means no one is.

این فقط به این معنی است که هیچ کس نیست.

Then we go off again, off again with the message after I feel dizzy.

سپس دوباره راه می رویم، دوباره با پیامی که بعد از اینکه احساس سرگیجه می کنم، خاموش می شویم.

This is very disorganised.

این خیلی بی نظم است.

Today the party is the morning.

امروز مهمانی صبح است.

Well, it's the afternoon after the night before, really?

خوب، بعد از ظهر است، واقعاً؟

We could say the morning after the night before.

می توان گفت صبح بعد از شب قبل.

Yes. Well, that's the phrase.

آره. خوب، این عبارت است.

That's it.

That's the phrase.

خودشه.

این عبارت است.

Normally it's a bad thing that's happened.

معمولاً اتفاق بدی است که افتاده است.

So the morning after the night before is often

بنابراین صبح بعد از شب قبل اغلب

after something that has caused you a little bit of

بعد از چیزی است که کمی

discomfort or embarrassment.

ناراحتی یا خجالت در شما ایجاد کرده است.

Maybe you maybe you got drunk.

شایدم مست شدی

You see, it wasn't just me that thought that Mr..

می بینید، این فقط من نبودم که فکر می کردم آقای ...

Oh he said, what did you think of that.

اوه او گفت، شما در مورد آن چه فکر می کنید.

I thought that ice cream it frozen. I chatted frozen.

من فکر کردم که بستنی یخ زده است. یخ زده چت کردم

And there she said the same.

و اونجا هم همینو گفت

No, I didn't.

نه، نداشتم.

I have to say, people are listening intently to are hanging on every word.

باید بگویم، مردم به شدت به هر کلمه ای گوش می دهند.

I haven't got time to write. Why, why?

وقت نوشتن ندارم چرا، چرا؟

Why are you doing that?

چرا این کارو میکنی؟

So to party is to have fun.

بنابراین مهمانی به معنای خوش گذرانی است.

So we often use the word party as a verb.

بنابراین ما اغلب از کلمه party به عنوان فعل استفاده می کنیم.

So party can be something you attend,

بنابراین مهمانی می تواند چیزی باشد که در آن شرکت می کنید، به آن

you go to, but also you can party.

می روید، اما همچنین می توانید مهمانی کنید.

You party.

شما مهمانی.

He's partying hard.

او به سختی مهمانی می گیرد.

He's having he's in the party spirit.

او در روحیه حزب است.

He's partying.

داره مهمانی میکنه

He's having a great time to party is to have

او در حال گذراندن یک زمان عالی برای مهمانی برای

fun or maybe much fun.

تفریح ​​یا شاید خیلی سرگرم کننده است.

Why is ice cream always invited to a party?

چرا بستنی همیشه به مهمانی دعوت می شود؟

Uh, it must be something to do with.

اوه، این باید چیزی باشد.

Uh, vanilla?

اوه، وانیل؟

No, because it's cool.

نه چون باحاله

Thank you for asking, Vitus.

ممنون که پرسیدی، ویتوس.

Oh, hello, Vitus.

اوه، سلام، ویتوس.

I didn't see you there. I'm sorry about that.

من تو را آنجا ندیدم درباره ی آن قضیه متاسفم.

We're not ignoring you. That's one of your.

ما شما را نادیده نمی گیریم این یکی از شماست

That's one of your better jokes, I must say.

این یکی از شوخی های بهتر شماست، باید بگویم.

I certainly know that.

من قطعا این را می دانم.

I must remember. That's a good one.

من باید به یاد داشته باشم. این یکی خوب است.

Yes, that's a good one.

بله، این یکی خوب است.

I can remember that one at a party. Yes.

من می توانم آن یکی را در یک مهمانی به یاد بیاورم. آره.

And you would impress people at the party? Well, how funny.

و در مهمانی مردم را تحت تاثیر قرار می دهید؟ خب چقدر بامزه

We done this live stream

ما این پخش زنده

a few days ago.

را چند روز پیش انجام دادیم.

We could tell that joke at last night's party. Yes.

می توانستیم آن شوخی را در مهمانی دیشب بگوییم. آره.

I don't think anyone would have laughed

فکر نمی‌کنم کسی بخندد،

because they were all too drunk to drink.

زیرا همگی آنقدر مست بودند که نمی‌توانستند بنوشند.

Paris says.

پاریس می گوید.

I tried to write, but the live chat with friends and for a few minutes

من سعی کردم بنویسم، اما چت زنده با دوستان و برای چند دقیقه

I am vindicated.

من ثابت شده است.

Vindicated.

اثبات شده است.

There's another word for you, Mr. Duncan.

یک کلمه دیگر برای شما وجود دارد، آقای دانکن.

I am vindicated. In other words.

من ثابت شده ام به عبارت دیگر.

Okay, sir.

باشه قربان

More words connected to party.

کلمات بیشتر مرتبط با حزب.

I was right.

حق با من بود.

If you are the life soul of the party,

اگر روح زندگی مهمانی هستید،

if you are the life and soul of the party, it means you are having a great time.

اگر جان و روح مهمانی هستید، به این معنی است که به شما خوش می گذرد.

Maybe you are leading other people

شاید به این دلیل که اوقات خوبی را سپری می کنید، دیگران

to have fun as well because you are having such a good time.

را به سمت تفریح سوق می دهید.

I did that last night because the disco

من این کار را دیشب انجام دادم زیرا

was playing all of their lovely music, but no one was dancing.

دیسکو همه موسیقی های دوست داشتنی آنها را پخش می کرد، اما هیچ کس نمی رقصید.

So I went into the area where the disco was

بنابراین به منطقه ای که دیسکو بود

and I started dancing on my own

رفتم و خودم شروع به رقصیدن کردم

and everyone came to watch and then and laughed.

و همه برای تماشا آمدند و سپس خندیدند.

They did not laugh. Thanks.

آنها نخندیدند. با تشکر.

I had a lot of compliments on my moving, they said.

گفتند از حرکتم خیلی تعریف کردم.

They said I have a good sense of rhythm.

گفتند حس ریتم خوبی دارم.

I think you'll find

فکر می کنم متوجه خواهید شد

that a lot of people were filming that and it's probably now on YouTube.

که افراد زیادی از آن فیلم می گرفتند و احتمالا اکنون در یوتیوب است.

It's attracted millions of viewers and they're laughing out loud.

میلیون ها بیننده را جذب کرده است و آنها با صدای بلند می خندند.

Do you think I care about that?

فکر می کنی من به این موضوع اهمیت می دهم؟

Someone's put it on the YouTube channel and they're all guffawing.

یک نفر آن را در کانال یوتیوب قرار داده است و همه آنها غافلگیر می شوند.

I couldn't give either.

من هم نتونستم بدم

I couldn't give a flying fig.

نمی توانستم انجیر پرنده بدهم.

There's always somebody you go to a party, there's always somebody

همیشه یک نفر هست که شما به یک مهمانی می روید ، همیشه کسی هست

that's talking a lot, laughing a lot, getting everybody involved,

که زیاد حرف می زند، زیاد می خندد ، همه را درگیر می کند،

dragging people on the dance floor that they're mingling with everybody.

مردم را روی زمین رقص می کشاند که با همه در می آمیزند.

They're getting the spirit going there, the life and soul of the party.

آنها روحیه را به آنجا می برند، زندگی و روح مهمانی.

Quite often it's a lady or woman who's had too much to drink, but not necessarily.

اغلب این خانم یا خانمی است که بیش از حد مشروب خورده است، اما نه لزوما.

But every party needs somebody.

اما هر حزبی به کسی نیاز دارد.

And in fact, people will invite people to the party

و در واقع، مردم افرادی را به مهمانی دعوت

who they know are lively and spirited and full of fun

می‌کنند که می‌دانند سرزنده، بانشاط و پر از سرگرمی هستند

because they want the party to get going.

زیرا می‌خواهند مهمانی برگزار شود.

Everyone, sometimes it needs somebody to get it going.

همه، گاهی اوقات به کسی نیاز دارند تا آن را پیش ببرند.

That's doesn't it?

اینطور نیست؟

You might describe that person as a party animal. Yes.

شما ممکن است آن شخص را به عنوان یک حیوان مهمانی توصیف کنید. آره.

That's somebody that goes to lots of parties.

این کسی است که به مهمانی های زیادی می رود.

But the life and soul of a party, somebody who is there,

اما زندگی و روح یک مهمانی، کسی که آنجاست،

be friendly and chatty with everybody and everybody loves them to be there

با همه دوستانه و گپ بزن و همه دوست دارند که آنجا باشند

and if they're not there, the party isn't quite the same.

و اگر آنجا نباشند ، مهمانی کاملاً یکسان نیست.

Thank you.

متشکرم.

And. But you did leave the dancing last night.

و. اما تو دیشب رقص را ترک کردی.

I started it. You didn't?

من آن را شروع کردم. نکردی؟

No one was doing it.

هیچ کس این کار را نمی کرد.

So I went into the disco area and started dancing on my own.

بنابراین به منطقه دیسکو رفتم و خودم شروع به رقصیدن کردم.

And a lot of people came and so they came to watch

و بسیاری از مردم آمدند و بنابراین برای تماشا آمدند

and then they joined in and then suddenly the night began because of me.

و سپس پیوستند و ناگهان شب به خاطر من آغاز شد.

Because I am the life and soul of the party.

چون من جان و روح حزب هستم.

Well, I wanted to dance, but I was having to look after my mother

خوب، من می خواستم برقصم، اما باید مراقب مادرم بودم

and at one point I thought, I'm going to go up and have a dance.

و یک لحظه فکر کردم، می خواهم بروم بالا و برقصم.

But and just as I was about to,

اما درست زمانی که من می خواستم،

they were playing my favourite disco track.

آنها آهنگ دیسکو مورد علاقه من را پخش می کردند.

Mr. Duncan. Billie Jean Yes.

آقای دانکن بیلی ژان بله.

By Ooh. Who's that?

توسط اوه. اون کیه؟

By Michael Jackson.

توسط مایکل جکسون

Billie Jean. If that plays, I cannot resist.

بیلی جین. اگر این بازی کند، من نمی توانم مقاومت کنم.

But somebody came to speak to me and I couldn't get away.

اما یک نفر آمد تا با من صحبت کند و من نتوانستم فرار کنم.

No, I wanted to go and dance.

نه، می خواستم بروم برقصم.

And it went. And I never did get to dance.

و رفت. و من هرگز نتونستم برقصم

Apart from with my mother in that.

به غیر از با مادرم در آن.

Oh, yes.

آه بله. برای کسانی که هستند،

Let's have a look at that again, shall we, for those who

اجازه دهید دوباره به آن نگاهی بیندازیم

are. I absolutely love that.

. من کاملا آن را دوست دارم.

I'm going to play that every week from now on.

از این به بعد هر هفته آن را بازی خواهم کرد.

That is just so brilliant.

این بسیار درخشان است.

Steve and his mother last night

استیو و مادرش دیشب در

getting getting very, very into the party mood.

حال و هوای مهمانی هستند.

There we go.

ما میرویم آنجا.

The tram on the tram has said,

تراموا در تراموا گفته است،

what are your go to songs if you're at a party.

اگر در مهمانی هستید، چه آهنگ هایی را دنبال می کنید.

Yeah, what do you put it?

آره چی میذاری؟

You see, there are certain songs that will trigger me to get up and dance.

می بینید، آهنگ های خاصی وجود دارد که باعث می شود بلند شوم و برقصم.

One is, as I've just said, Billie Jean by Michael Jackson.

یکی همان طور که گفتم بیلی جین اثر مایکل جکسون است.

The other one is

یکی دیگر

The Bee Gees.

The Bee Gees است.

Stayin Alive. Staying Alive.

زنده ماندن. زنده ماندن.

That I cannot resist that one.

که من نمی توانم در برابر آن یکی مقاومت کنم.

And there's some opossums, of course, the deejay all has to look at the audience

و برخی از مخالفان وجود دارد، البته ، دیجی باید به تماشاچیان نگاه کند

and say, what a job, I guess, and has to play songs from the era

و بگوید، حدس می‌زنم چه شغلی است ، و باید آهنگ‌هایی از آن دوران پخش کند

that they perceive as the sort of average age of everybody there.

که آن‌ها به‌عنوان سن متوسط ​​همه در آنجا تصور می‌کنند.

And but they did he did play lots of songs from different eras.

و اما آنها این کار را کردند، او آهنگ های زیادی را از دوره های مختلف پخش کرد.

And then presumably because young people will want

و احتمالاً چون جوانان

certain songs, most of people were sort of our age.

آهنگهای خاصی را می خواهند، اکثر مردم به نوعی هم سن و سال ما بودند.

And with they when Steve went out to the dance floor, he actually got one of those old Gramophones

و با آنها وقتی استیو به میدان رقص رفت، در واقع یکی از آن گرامافون های قدیمی

with the big horn and he put an old 78 R.P.M.

با بوق بزرگ را گرفت و یک R.P.M قدیمی 78 را گذاشت.

record on and it was

ضبط کنید و

great to look

at it

دیدن آن

really big.

بسیار بزرگ بود.

So what are those old records from?

پس آن رکوردهای قدیمی از چیست؟

From the 1920s?

از دهه 1920؟

Yes, exactly.

بله دقیقا.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Beatrice has also concurs with me.

بئاتریس نیز با من موافق است.

If you concur with someone, it means you agree with them. Yes.

اگر با کسی موافق هستید، به این معنی است که با او موافق هستید. آره.

That that my choice of music to get up and dance was excellent.

اینکه انتخاب موسیقی من برای بلند شدن و رقصیدن عالی بود.

Two very good songs.

دو آهنگ خیلی خوب

Disco music, of course. Yes, you can think of anything.

موسیقی دیسکو، البته. بله، شما می توانید به هر چیزی فکر کنید.

Anything. Bye bye.

هر چیزی. خداحافظ.

Well, the Bee Gees, Michael Jackson, lots of other

خوب، Bee Gees، مایکل جکسون، بسیاری دیگر

great disco songs as from the 1970s.

از آهنگ های دیسکو عالی از دهه 1970.

Victoria says, My husband loves staying alive.

ویکتوریا می گوید: شوهرم دوست دارد زنده بماند.

I presume you mean the songs I like? Yes.

فکر می کنم منظور شما آهنگ هایی است که دوست دارم؟ آره.

Not just I was going to say some of them, but

نه فقط قرار بود بعضی از آنها را بگویم، بلکه

I was going to make a comment earlier, but I thought I better not. Yes.

قرار بود زودتر نظر بدهم، اما فکر کردم بهتر است نگم. آره.

My husband loves the song Staying Alive.

شوهرم آهنگ Staying Alive را دوست دارد.

You should have put that in there.

شما باید آن را در آنجا قرار می دادید.

But nevertheless, that's why I left staying alive

اما با این وجود، به همین دلیل است که من زنده ماندم

and can imitate the Bee Gees.

و می توانم از Bee Gees تقلید کنم.

So well, it's such a great song.

خیلی خوب، این یک آهنگ عالی است.

You cannot help dance if you can't get up and dance to that song.

اگر نتوانید بلند شوید و با آن آهنگ برقصید، نمی توانید از رقصیدن خودداری کنید.

Staying alive.

زنده ماندن.

You're not human. Okay, that's nice.

تو انسان نیستی خوب، خوب است.

That's a bit judgemental.

این کمی قضاوتی است.

I'm just joking. But you've got no soul mate.

من فقط شوخی می کنم. اما تو هیچ جفت روحی نداری

Maybe your husband.

شاید شوهرت

Maybe your husband needs to change his underwear.

شاید شوهرت باید لباس زیرش را عوض کند.

Maybe it's too tight.

شاید خیلی سفت باشه

Maybe that's the reason why he sounds like one of the Bee Gees.

شاید به همین دلیل است که صدای او شبیه یکی از Bee Gees است.

As you've got to get very high to like the Bee Gees you have.

از آنجایی که برای دوست داشتن Bee Gees که در اختیار دارید، باید خیلی بالا بروید.

I like to party hearty.

من دوست دارم مهمانی دلچسب کنم.

You've heard of that phrase?

شما در مورد آن عبارت شنیده اید؟

No. If you like to party hardy, it means you like to have a great time.

نه. اگر دوست دارید که به سختی مهمانی کنید، به این معنی است که دوست دارید اوقات خوبی داشته باشید.

When you go to a party.

وقتی به مهمانی می روید.

This is often used in American English.

این اغلب در انگلیسی آمریکایی استفاده می شود.

So quite often in American English they would say, I like to party hearty.

بنابراین اغلب در انگلیسی آمریکایی می گویند، من دوست دارم مهمانی صمیمانه داشته باشم.

It means I like to go to parties.

یعنی دوست دارم مهمانی بروم.

I like to go to a party and have a great time.

من دوست دارم به مهمانی بروم و اوقات خوشی داشته باشم.

I like to party hearty.

من دوست دارم مهمانی دلچسب کنم.

Is that how they would say it? Something like that.

آیا آنها اینگونه می گویند؟ یه چیزی شبیه اون.

If he was a farmer in Cornwall.

اگر در کورنوال کشاورز بود.

I've never heard of that expression, Mr.

من و آقای دانکن هرگز این عبارت را نشنیده

Duncan and I have.

بودم.

Is that like party hard?

مثل مهمانی سخت است؟

Yes. It's just making it party hearty.

آره. این فقط آن را مهمانی دلچسب می کند.

So it rhymes sort of

بنابراین به نوعی قافیه

poorly.

But it does rhyme. Yes.

ضعیف است.

اما قافیه می کند. آره.

Okay.

باشه.

Party hearty with rhyme, but party hearty.

مهمانی دلچسب با قافیه، اما مهمانی دلچسب.

That's okay.

Party because with the American accent, it's okay.

اشکالی ندارد.

مهمانی چون با لهجه آمریکایی اشکالی ندارد.

Oh, yes.

آه بله.

Because the tea becomes a deal, isn't it?

چون چای تبدیل به معامله می شود، اینطور نیست؟

Oh, I like to party hearty.

اوه، من دوست دارم مهمانی صمیمانه داشته باشم.

Yeah, you say.

آره تو میگی

Okay, good.

باشه خوبه

That's it.

خودشه.

Because in America, the tea becomes like a D. It does?

چون در آمریکا چایی مثل دی می شود.

Yeah, that's.

آره همینه

And I wouldn't say Americans wouldn't say party.

و من نمی گویم آمریکایی ها نمی گویند حزب.

Not all American party.

نه همه حزب آمریکایی.

Not all Americans, by the way.

نه همه آمریکایی ها، اتفاقا.

Not a lot of American accents do that.

بسیاری از لهجه های آمریکایی این کار را نمی کنند.

Certain accents do it more than.

لهجه های خاص این کار را بیشتر از.

I get it now, Mr. Duncan.

الان فهمیدم آقای دانکن.

I get it now. Yes. Here's another one.

الان فهمیدم آره. اینم یکی دیگه

So if you drink too much at the party the next day, you might have

بنابراین اگر روز بعد در مهمانی زیاد مشروب بنوشید ، ممکن است

a hangover. Oh.

دچار خماری شوید. اوه

Or should I say, out of.

یا باید بگویم، خارج از.

Yes. A horrible

آره. احساس وحشتناکی

feeling which most of us have experienced in our lives.

که اکثر ما در زندگی خود تجربه کرده ایم.

Well, unless, of course, you don't drink and you consume too much alcohol,

خوب، البته مگر اینکه مشروب نخوری و الکل زیاد مصرف کنی

and then the next day, your head hurts and you have to take some painkillers.

و روز بعد سرت درد بگیرد و مجبور شوی مسکن بخوری.

Oh. Alessandra says.

اوه الساندرا می گوید.

What about Gloria Gaynor?

گلوریا گینور چطور؟

Yes. Yes. First, I was afraid.

آره. آره. اولش ترسیدم

I was petrified, kept thinking hard that I would never live

متحجر شده بودم، مدام به این فکر می کردم که هرگز

beside you and something and something else.

کنار تو و چیزی و چیز دیگری زندگی نخواهم کرد.

I forgot in all the words.

در تمام کلمات فراموش کردم

Disco, I'll survive.

دیسکو، من زنده خواهم ماند.

Disco inferno.

جهنم دیسکو

I will survive.

من زنده خواهم ماند.

Disco Inferno.

دیسکو جهنم.

Yes. Okay.

This is another favourite one of yours.

آره. باشه.

این یکی دیگر از موارد مورد علاقه شماست.

The tramps.

ولگردها

Really? Yes. That was by the tramps.

واقعا؟ آره. آن کنار ولگردها بود.

I know a lot about music. I used to be a deejay.

من چیزهای زیادی در مورد موسیقی می دانم. من قبلا دیجی بودم

Yes, go on.

بله ادامه بده

You were a deejay? Weren't even a contagious life.

تو دیجی بودی؟ حتی یک زندگی مسری هم نبود.

In the previous life, I was talking and entertaining people with musical tracks.

در زندگی قبلی من با آهنگ های موسیقی صحبت می کردم و مردم را سرگرم می کردم.

These are the latest hits

اینها آخرین بازدیدهایی هستند

we've woken up, Tomek.

که ما از خواب بیدار شده ایم، Tomek.

And it wasn't anything to do with the sentence game.

و ربطی به بازی جمله نداشت.

No, it was the talk of dance music.

نه، بحث موسیقی رقص بود.

Okay.

باشه.

Which we now know is another passion. Yes.

چیزی که اکنون می دانیم اشتیاق دیگری است. آره.

So YMCA.

بنابراین YMCA.

I think he's having a joke.

فکر کنم داره شوخی میکنه

Niche from niche families, right? Yes.

طاقچه از خانواده های طاقچه، درست است؟ آره.

Did you know that the song Staying

آیا می دانستید که آهنگ Staying

is also used when a person is giving CPR?

زمانی که شخص در حال انجام CPR است نیز استفاده می شود؟

I, uh, stayin alive.

من زنده میمونم

Stayin Alive. That's true. Yes, it's true. It's true.

زنده ماندن. درست است. بله این درست است. درسته.

So if you are trying to restart someone's heart using pressure,

بنابراین اگر می‌خواهید با فشار، قلب کسی را دوباره راه اندازی کنید ،

apparently the best thing to do is think of staying alive, which I think is a great

ظاهراً بهترین کار این است که به زنده ماندن فکر کنید، که به نظر من وقتی به آن فکر می‌کنید یک تصادف بزرگ است

coincidence when you think about it.

.

So you go

پس تو برو

stayin alive.

زنده بمون

Stayin alive.

زنده ماندن.

So you don't go.

پس تو نرو

Ah, ah, ah, ah. Stayin alive.

آه، آه، آه، آه. زنده ماندن.

Stayin alive.

زنده ماندن.

Okay.

Because that's probably not going to help them to stay alive.

باشه.

زیرا احتمالاً این به آنها کمک نمی کند که زنده بمانند.

So you're just going to keep the same rhythm?

پس فقط می خواهید همان ریتم را حفظ کنید؟

Yes. Yes, that's. Yes.

آره. بله همینطور است. آره.

You didn't pull.

تو نکشیدی

It sounds like it would be. Ah, ah, ah.

به نظر می رسد که می شود. آه، آه، آه.

Stayin alive. Stayin alive. No, it isn't.

زنده ماندن. زنده ماندن. نه، اینطور نیست.

No, because that that's not the beat of the song Stayin Alive.

نه، چون این ضرب آهنگ Stayin Alive نیست.

It's. It's that. Yes.

این است. خودشه. آره.

Then you hold it for ages while he's doing that.

سپس شما آن را برای چندین سال در حالی که او این کار را انجام می دهد نگه می دارید.

That's it.

Don't, don't, don't stop when there's an instrumental break or else, because the person will die.

خودشه.

نكن، نكن، وقتي وقفه سازي وجود دارد، متوقف نشو ، چون آن شخص خواهد مرد.

They will not stay alive.

آنها زنده نخواهند ماند.

So let's say you.

پس بیایید بگوییم شما.

So you do CPR

بنابراین شما فشرده سازی CPR را

compressive

until you break people's ribs.

تا زمانی که دنده افراد را بشکنید انجام می دهید.

You know you've done it, correct?

میدونی که انجامش دادی، درسته؟

Yes. Yes.

آره. آره.

Well, apparently, yes. Now, do you know I.

خب ظاهرا بله. حالا، آیا من را می شناسید.

That's one song I hate because obviously.

این یکی از آهنگ هایی است که از آن متنفرم، زیرا بدیهی است.

Yeah. Well, which song?

آره خوب کدوم آهنگ

Y.M.C.A., I hate that one.

Y.M.C.A.، من از اون یکی متنفرم.

You hate YMCA.

شما از YMCA متنفرید.

You should.

تو باید.

You should love it. Because I'll tell you why.

شما باید آن را دوست داشته باشید. چون بهت میگم چرا

Because why?

چون چرا؟

And see, I.

و ببینید، من.

I'll tell you why I like it.

به شما می گویم که چرا آن را دوست دارم.

And another one I hate is it's raining men.

و مورد دیگری که از آن متنفرم این است که باران مردانه می بارد.

It's raining.

هوا بارانی است.

You don't like that?

شما آن را دوست ندارید؟

No, because what happens is whenever I'm at a sales conference.

نه، زیرا اتفاقی که می افتد زمانی است که من در یک کنفرانس فروش هستم.

Okay, and there's a disco in the evening, okay?

باشه، و عصر دیسکو داره، باشه؟

And I'm sitting down.

و من نشسته ام

I don't I do some dancing, but not a lot.

من رقص نمی کنم، اما نه زیاد.

Somebody always comes and drags me out to the dance floor

همیشه یکی می آید و مرا به پیست رقص

and it's YMCA or Over.

می کشاند و YMCA یا Over است.

It's Raining Men because they somehow think that, you know,

مردان باران می بارد زیرا آنها به نوعی فکر می کنند که، می دانید،

because of this because of all this is going on here.

به این دلیل است، زیرا همه این اتفاقات اینجا می گذرد.

Oh, oh. He's going to love to dance to mine.

اوه، اوه او عاشق رقصیدن با من خواهد بود.

Oh, that's your song. Come on, Steve. Oh.

اوه، این آهنگ شماست. بیا، استیو. اوه

Oh. Well, what happens when they.

اوه خوب، چه اتفاقی می افتد زمانی که آنها.

When they play over the rainbow

وقتی آنها بر فراز رنگین کمان بازی می کنند

just because, you know, it's Judy Garland?

فقط به این دلیل که، می دانید، جودی گارلند است؟

Steve, come on. Come on. Dance.

استیو، بیا بیا دیگه. رقص.

I'm certain it's Judy Garland.

مطمئنم جودی گارلند است.

Persuasion doesn't mean I want to get up and dance to YMCA every time.

متقاعد کردن به این معنا نیست که من می خواهم هر بار بلند شوم و با YMCA برقصم.

Well, I should.

خوب، من باید.

I should go to H.R., shouldn't I?

من باید برم H.R، نه؟

I should go straight to H.R..

من باید مستقیماً به سمت H.R. بروم.

Next time that happens, I'm going to go to H.R.

دفعه بعد که این اتفاق می افتد، من می خواهم به H.R. بروم

and say somebody drag me up from the.

و بگویم کسی مرا از آن بالا بکشد.

Well, they actually make you dress in drag.

خوب، آنها در واقع شما را وادار می کنند لباس درگ بپوشید.

Oh, they do? Yes.

اوه، آنها انجام می دهند؟ آره.

They make you wear drag as well.

آن‌ها باعث می‌شوند شما درگ را نیز بپوشید.

Drag me from the where I was sitting.

من را از جایی که نشسته بودم بکشید.

Maybe that's the reason why they thought if you if you

شاید به همین دلیل است که آنها فکر می کردند اگر شما اگر

if you were attending the party and you're in drag with makeup

در مهمانی شرکت می کنید و با آرایش

and lipstick in women's clothing, well, that's the reason why they want you to dance to it.

و رژ لب در لباس زنانه درگیر هستید، خوب، به همین دلیل است که می خواهند شما با آن برقصید.

Well, you didn't me that.

خب تو اینو به من نگفتی

Well, isn't that that's that's a misappropriation.

خوب، آیا این یک سوء استفاده نیست.

It's like you say, how dare somebody suggest.

مثل این است که شما می گویید، چقدر جرات دارد کسی پیشنهاد دهد.

I don't think it is that I would dance to YMCA.

فکر نمی کنم این باشد که با YMCA برقصم.

Are they suggesting that I'm you know, I could I could complain to H.R.

آیا آنها به من پیشنهاد می کنند که من می دانم، من می توانم

about that, but it always annoys me. I hate the song.

در مورد آن به H.R شکایت کنم، اما همیشه من را آزار می دهد. من از آهنگ متنفرم

What are they suggesting, though?

با این حال آنها چه چیزی را پیشنهاد می کنند؟

That you might be, you know.

که ممکن است باشی، می دانی.

You know, yes.

می دانید، بله.

I might be a bit, you know, light on your feet.

من ممکن است کمی روی پاهای شما سبک باشم.

Yes, I might, you know, like like to watch

بله، ممکن است، می دانید، دوست داشته باشم که

over the rainbow.

مراقب رنگین کمان باشم.

You might like kissing other men. That's disgusting.

ممکن است دوست داشته باشید مردان دیگر را ببوسید. حال به هم زنه.

But they would do it.

اما آنها این کار را انجام می دادند.

That's why men kissing of a man.

به همین دلیل است که مردان مردی را می بوسند.

I'm the only one in the company.

من تنها در شرکت هستم.

That's disgusting

این منزجر کننده است

because I'm the only one in the sales force.

زیرا من تنها در نیروی فروش هستم.

You know who is of that persuasion?

می دانی چه کسی از آن قانع است؟

They see that.

آنها این را می بینند.

I want to keep saying I want to dance too. Why?

می خواهم مدام بگویم من هم می خواهم برقصم. چرا؟

You're in barrister.

شما در وکیل دادگستری هستید.

Why do you say that?

چرا اینطوری میگی؟

That persuasive?

که متقاعد کننده؟

I don't know what we can say. Because it was upset.

نمی دانم چه می توانیم بگوییم. چون ناراحت بود.

J Just say

J فقط بگو

gay. Okay Then gay.

گی. باشه پس همجنسگرا.

Gay, gay, gay. Gay, gay, gay.

همجنسگرا، همجنسگرا، همجنسگرا. همجنسگرا، همجنسگرا، همجنسگرا.

Gay guy.

مرد همجنسگرا.

Gay, gay KKK.

همجنسگرا، همجنسگرا KKK.

Gay, gay KKK, KKK, KKK.

همجنسگرا، همجنسگرا KKK، KKK، KKK.

And we are about having.

و ما در مورد داشتن.

Are you are you happy now, tell me,

آیا الان خوشحالی، به من بگو،

do you know Palmira says Ben from the Jackson five.

آیا می‌دانی پالمیرا می‌گوید بن از جکسون پنج؟

You can't really dance.

شما واقعا نمی توانید برقصید.

You can't dance to that.

شما نمی توانید با آن برقصید.

That might be an end of the evening.

شاید پایان عصر باشد.

Maybe it's a funeral.

شاید مراسم تشییع جنازه باشد.

You can't dance on 30.

شما نمی توانید در 30 برقصید.

You have asked me.

از من خواسته اید.

Let no move.

نگذار هیچ حرکتی نکنه

We've found what we are.

ما آنچه هستیم را یافته ایم.

Tell me. It's been out. He just got home.

به من بگو. خارج شده است. او تازه به خانه رسیده است.

Did you not back from? Okay, good.

از برنگشتی؟ باشه خوبه

What is this?

این چیه؟

Obsession. Obsession?

وسواس. وسواس؟

You have just been.

شما به تازگی بوده اید.

Was actually taken from a film about a young boy.

در واقع از فیلمی در مورد پسر جوانی گرفته شده است.

That's interesting.

جالبه.

Who falls in love with a rats play for the other team.

کسی که عاشق یک موش می شود برای تیم دیگر بازی می کند.

Thank you. No, wait there.

متشکرم. نه، اونجا صبر کن

I'm telling you something, Steve.

من یه چیزی بهت میگم استیو.

You're about you're about 20 seconds behind with the live stream.

تقریباً 20 ثانیه از پخش زنده عقب افتاده اید.

So the song Ben is actually taken

بنابراین آهنگ بن در واقع

from a film about a young boy who falls in love with a rat.

از فیلمی در مورد پسر جوانی گرفته شده است که عاشق یک موش می شود.

I'm not joking.

شوخی نمی کنم.

Look it up.

نگاهش کن

Wikipedia will give you all the deets.

ویکی‌پدیا تمام جزئیات را در اختیار شما قرار می‌دهد.

Vitesse is going.

ویتسه می رود.

Goodbye, Vitus.

خداحافظ ویتوس

Lovely to see you here, I think. Yes.

من فکر می کنم خوشحالم که شما را اینجا می بینم. آره.

See, people have understood what I mean. Okay.

ببینید، مردم متوجه منظور من شده اند. باشه.

It's perceived a gay anthem of fact, of that persuasion.

این یک سرود همجنسگرایان در حقیقت، از آن متقاعد کردن، درک شده است.

It's be seen as a as a gay. And that is very true.

به عنوان یک همجنسگرا دیده می شود. و این بسیار درست است.

And Victoria uses the word it's like a platitude. Yes.

و ویکتوریا از کلمه "مثل یک دروغ است" استفاده می کند. آره.

Institute on it.

روی آن نهادینه شود.

All right.

خیلی خوب.

Now and then.

But when it happens at every sales conference.

هر از گاهی.

اما زمانی که در هر کنفرانس فروش اتفاق می افتد.

Okay, you just you still talking about this

خوب، شما هنوز در مورد این موضوع صحبت می کنید

because other people are you tell me to read the line.

زیرا دیگران هستند که به من می گویید خط را بخوانم.

I'm reading the live chat.

من در حال خواندن چت زنده هستم.

Mr. Jones So a hangover, the hangover typecasting.

آقای جونز بنابراین یک خماری، تایپ کاست.

Oh, my God.

اوه خدای من.

Do you want to do it?

آیا می خواهید آن را انجام دهید؟

Did you want to do this on your own?

آیا می خواستید این کار را به تنهایی انجام دهید؟

That's fine. I'm trying to.

خوبه. من در تلاش برای.

I'm trying to teach English here.

من سعی می کنم اینجا انگلیسی تدریس کنم.

You see these things on the screen?

آیا این چیزها را روی صفحه می بینید؟

This is English, but I'm doing.

این انگلیسی است، اما من انجام می دهم.

I don't think you are.

من فکر نمی کنم شما باشید.

Actually, I'm using words that persuasion.

در واقع، من از کلماتی استفاده می کنم که متقاعد کننده هستند.

Well, you know that.

خوب، شما این را می دانید.

You know, if I say something, you go on, you get upset.

میدونی اگه چیزی بگم ادامه بدی ناراحت میشی

Are you heterosexual?

آیا شما دگرجنس گرا هستید؟

Or you think,

یا فکر می کنید،

oh, you team, oh, are you of that persuasion?

اوه، شما تیم، اوه، آیا شما از آن متقاعد هستید؟

I didn't say it like that.

من اینطوری نگفتم

I didn't get a say

من نمی توانم بگویم

you can't say here you're missing.

که شما نمی توانید بگویید اینجا شما را از دست داده است.

You misinterpreted the way I pronounce you.

طرز تلفظ من رو اشتباه تعبیر کردی

Might as well have said that in that way.

ممکن است به این ترتیب گفته شود.

So a hangover is the effect, the long term effect of drinking too much alcohol.

بنابراین خماری اثر است، اثر طولانی مدت نوشیدن بیش از حد الکل.

Can I just say again, just to make sure

می‌توانم دوباره بگویم، فقط برای این که مطمئن

we do not condone

شویم تا زمانی که روی صورتتان نیفتید یا برنجید،

or promote drinking until you fall on your face or arse.

نوشیدن الکل را نمی‌پذیریم یا ترویج نمی‌کنیم .

So can we just make sure that I didn't think you have to do that?

پس آیا می‌توانیم مطمئن شویم که من فکر نمی‌کردم باید این کار را انجام دهید؟

We do.

ما انجام می دهیم.

Steve, you are so naive in this world.

استیو، تو در این دنیا خیلی ساده لوح هستی.

Do you realise YouTube can take you off whenever they feel like it?

آیا می‌دانید که YouTube می‌تواند شما را هر زمان که دوست داشته باشد، از بین ببرد؟

But not promoting? No.

اما تبلیغ نکردن؟ نه.

You got to do it on any.

شما باید این کار را روی هر کدام انجام دهید.

But you've got to be careful because we're talking about a theme

اما شما باید مراقب باشید زیرا ما در مورد موضوعی صحبت می کنیم

that might, you know, get us into trouble.

که ممکن است ما را به دردسر بیاندازد.

So we have to be very careful.

پس باید خیلی مراقب باشیم.

Hangover. So a hangover.

خماری. پس خماری.

What are the effects?

چه اثراتی دارد؟

What does it feel like, Steve, when you had a headache?

استیو وقتی سردرد داشتی چه حسی داشتی؟

Yeah, well, I think it's more than that thumping headache.

آره، خوب، من فکر می کنم بیشتر از آن سردرد تند است.

You feel as though.

انگاری احساس می کنی

Yeah, it's.

بله، این است.

I think it's mainly due to dehydration, isn't it.

فکر می کنم بیشتر به دلیل کم آبی بدن است، اینطور نیست.

Yeah. Need to drink plenty of water.

آره نیاز به نوشیدن آب فراوان.

You feel like vomiting all the time?

آیا مدام احساس استفراغ می کنید؟

Yeah. Your mouth is dry.

آره دهانت خشک شده

Your stomach normally hurts in some way because of all of the poisonous alcohol

معده شما معمولاً به دلیل تمام الکل سمی

that you've put inside your stomach.

که داخل معده خود ریخته اید به نوعی درد می کند.

Dizziness, an inability to concentrate like.

سرگیجه، ناتوانی در تمرکز مانند.

Today, I was having a lot of difficulty concentrating.

امروز برای تمرکز خیلی مشکل داشتم.

So what's the cue? Oh, excuse me.

پس نشانه چیست؟ اوه ببخشید

What's the cure?

راه درمان چیست؟

No, TV. Me?

نه تلویزیون من؟

I don't know what that was.

من نمی دانم آن چه بود.

A banana. I had a banana earlier.

یک موز. من قبلا موز خوردم.

What's the cure for a hangover then?

پس درمان خماری چیست؟

Mr. Duncan,

آقای دانکن،

you had a banana earlier. Is that.

شما قبلا یک موز خورده بودید. آیا آن است.

Is that like a Prince William thing, the euphemism?

آیا این مانند یک چیز شاهزاده ویلیام است؟

No, it was an actual banana.

نه، این یک موز واقعی بود.

Okay, so what is the cure for a hangover, Mr.

خوب، پس درمان خماری چیست، آقای

Duncan? There are many cures.

دانکن؟ درمان های زیادی وجود دارد.

One is just go to sleep and keep sleeping until you wake up and feel okay.

یکی این است که بخوابید و تا زمانی که از خواب بیدار شوید و احساس خوبی داشته باشید بخوابید.

Another one.

یکی دیگه.

Some people believe that eating raw eggs.

برخی افراد بر این باورند که خوردن تخم مرغ خام.

Some people think that eating raw eggs will cure a hangover.

برخی افراد فکر می کنند که خوردن تخم مرغ خام خماری را درمان می کند.

All I can say is I wouldn't do that if I were you.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که اگر جای شما بودم این کار را نمی کردم.

You might end up with

ممکن است در نهایت دچار

food poisoning.

مسمومیت غذایی شوید.

Well, some people think cure for hangover is to drink more alcohol.

خوب، برخی از مردم فکر می کنند درمان خماری مصرف بیشتر الکل است.

They call it Hair of the dog.

بهش میگن موی سگ.

Yes Yes.

بله بله.

So some people will wake up in the morning with a hangover and then they'll consume more alcohol

بنابراین برخی از افراد صبح با خماری از خواب بیدار می شوند و سپس الکل بیشتری مصرف می

and they believe it gets rid of the headache, which it probably does, because it probably numb.

کنند و معتقدند که سردرد را از بین می برد، که احتمالاً انجام می دهد، زیرا احتمالاً بی حس می شود.

You know, alcohol sort of numb is your senses.

می دانید، الکل به نوعی حواس شما را بی حس می کند.

All you do is end up with another hangover later. Yes.

تنها کاری که انجام می دهید این است که بعداً با یک خماری دیگر روبرو می شوید. آره.

It can't be very good for you.

نمی تواند برای شما خیلی خوب باشد.

You just keep getting hangovers, eat salty foods as Victoria.

شما فقط به خماری ادامه می دهید، مانند ویکتوریا غذاهای شور بخورید.

You would think that you would need to do the opposite because salt would dehydrate you. Yes.

شما فکر می کنید که باید برعکس این کار را انجام دهید زیرا نمک باعث کم آبی بدن شما می شود. آره.

And what you're actually need is.

و آنچه در واقع به آن نیاز دارید این است.

But I think I know what Victoria is suggesting,

اما فکر می‌کنم می‌دانم ویکتوریا چه پیشنهادی می‌دهد،

because if you have a like a high protein food,

زیرا اگر یک غذای پر پروتئین،

lots of meat, eggs that can help to cure,

مقدار زیادی گوشت، تخم‌مرغ دارید که می‌تواند به درمان کمک کند،

that's assuming you can keep it down and you don't vomit it back up. Yes.

با این فرض که می‌توانید آن را پایین نگه دارید و دوباره استفراغ نکنید. آره.

Another one of the

another one of the

symptoms of hangover is you keep vomiting.

یکی دیگر از

علائم خماری این است که شما به استفراغ ادامه می دهید.

A couple of people have mentioned root beer.

چند نفر از ماءالشعیر ریشه نام برده اند.

Now, I don't actually know what root beer is.

در حال حاضر، من در واقع نمی دانم آبجو ریشه چیست.

I'm not even sure if it's real beer or even a real drink.

من حتی مطمئن نیستم که آیا این آبجو واقعی است یا حتی یک نوشیدنی واقعی.

Apparently, it's made with the roots of a certain plant, but I think nowadays

ظاهراً با ریشه یک گیاه خاص درست می‌شود، اما فکر می‌کنم امروزه

I think it's just all artificial colours and flavouring are what is root beer.

فکر می‌کنم تمام رنگ‌های مصنوعی و طعم‌دهنده آن چیزی است که آبجو ریشه دارد.

I don't know what I think it's an American drink, isn't it.

من نمی دانم چه فکر می کنم این یک نوشیدنی آمریکایی است، اینطور نیست.

Oh they do drink it in America I think.

فکر می کنم در آمریکا آن را می نوشند.

I think it is something like that. Yeah.

فکر کنم یه همچین چیزی باشه آره

I think it's non-alcoholic because I do remember from an episode of Colombo,

من فکر می کنم غیر الکلی است، زیرا من از قسمتی از کلمبو،

uh, Ransom for a Dead man at the end of the scene in the airport.

اوه، باج برای یک مرد مرده در انتهای صحنه در فرودگاه به یاد دارم.

The lady that is the killer

خانمی که قاتل است

asks Colombo what he would like to drink.

از کلمبو می پرسد که دوست دارد چه بنوشد.

She has a sherry or something like that alcoholic drink,

او یک شری یا چیزی شبیه به آن نوشیدنی الکلی دارد

and he just has a root beer.

و او فقط یک آبجو ریشه دارد.

I think I'm correct. What an observation.

فکر کنم درست میگم چه مشاهده ای

What a sharp ki mind for someone who's been driving

برای کسی که

250 miles and didn't get to bed to 2:00 in the morning. Yes.

250 مایل رانندگی کرده و تا ساعت 2 بامداد به رختخواب نرسیده است، چه ذهن تیزبینی دارد. آره.

And it was all Steve's mum's fault

و همه اینها تقصیر مادر استیو بود

because she he did not want to leave the disco.

زیرا او نمی خواست دیسکو را ترک کند.

She didn't want to leave. It was incredible.

او نمی خواست ترک کند. بی نظیر بود.

There's a movie called The Hangover.

یک فیلم به نام خماری وجود دارد.

I didn't know that there were three movies called The Hangover.

من نمی دانستم که سه فیلم به نام خماری وجود دارد.

The Hangover one, The Hangover two.

خماری یک، خماری دو.

And you might be surprised to hear that, Steve, the Hangover Part three.

و ممکن است از شنیدن آن تعجب کنید، استیو، قسمت سوم خماری.

But is it The Hangover or is it just hangover?

اما آیا این خماری است یا فقط خماری است؟

The Hangover.

خماری.

Oh, right.

درسته.

It's a very funny movie.

خیلی فیلم خنده داری است.

The first one is funny. The second one is funny.

اولی خنده داره دومی خنده داره

And the third one, um, maybe we're just doing this too often,

و مورد سوم، اوم، شاید ما این کار را اغلب انجام می دهیم،

but it is very funny.

اما بسیار خنده دار است.

It's funny how with film, sometimes the sequel

خنده دار است که با فیلم، گاهی

is better than the original, and sometimes it's worse. Yes.

دنباله بهتر از اصلی است و گاهی بدتر. آره.

So with alien examples of the funny and with.

بنابراین با نمونه های بیگانه از خنده دار و با.

With Star Wars, of course. Star Wars.

البته با جنگ ستارگان. جنگ ستارگان.

Well well, that had three sequels.

خوب، این سه دنباله داشت.

Two sequels.

دو دنباله.

The second one was at least as good as the first one, if not better.

دومی حداقل به خوبی اولی بود، اگر نه بهتر.

Well, the second sequel, The Empire Strikes Back, is seen as the best of all of them.

خوب، دنباله دوم، امپراتوری ضربه می زند ، به عنوان بهترین از همه آنها دیده می شود.

Yes, anyway. And aliens was better than aliens

بله، به هر حال. و بیگانگان در این روزها بهتر از بیگانگان بودند

one of these days.

. قبل

I'm going to get to the end of my point before Steve interrupts me.

از اینکه استیو حرفم را قطع کند، به پایان حرفم می رسم .

So we have a hangover.

پس خماری داریم.

We've been on this subject for so long now.

ما الان خیلی وقته که روی این موضوع بوده ایم.

You might wake up the next morning worse for wear, worse from

ممکن است صبح روز بعد بدتر از خواب بیدار شوید ، بدتر از

it means that you've done something that has made you feel unwell.

آن به این معنی است که کاری انجام داده اید که باعث شده احساس ناخوشایندی داشته باشید.

You feel worse for wear something you've done

برای پوشیدن کاری

that is making you feel not very good

که انجام داده‌اید و باعث می‌شود احساس خوبی

and stays put that in front of the screen again so I can't see it. Yes.

نداشته باشید، احساس بدتری دارید و دوباره آن را جلوی صفحه نمایش می‌گذارید تا من نتوانم آن را ببینم. آره.

You go to a party, have too much to drink, you shout Yo,

شما به یک مهمانی می روید، نوشیدنی زیادی می خورید، فریاد می زنید یو،

you stay up late and the next day you feel worse for wear

تا دیروقت بیدار می مانید و روز بعد احساس بدتری برای پوشیدن

you shout Yes.

دارید، فریاد می زنید بله.

But so the suggestion is that you've been wearing yourself out,

اما پیشنهاد این است که شما خود را فرسوده کرده اید،

not as in wearing clothes, but wear

نه به عنوان لباس پوشیدن، بلکه

as in becoming tired and exhaust it.

مانند خستگی و فرسودگی آن را بپوشید.

Because you've been putting in a lot of effort doing something,

از آنجایی که شما برای انجام کاری تلاش زیادی کرده اید،

the word wear can be used to mean use something.

می توان از کلمه پوشیدن به معنای استفاده از چیزی استفاده کرد.

So if you have overuse your body in some way, yes.

بنابراین اگر به نوعی از بدن خود بیش از حد استفاده می کنید، بله.

Wear it out.

آن را فرسوده کن.

You're feeling up.

شما احساس می کنید.

You are feeling up.

شما احساس می کنید.

Wow, that was a Freudian slip up there.

وای، این یک لغزش فرویدی بود.

You wake up worse for wear because you've done lots of things.

برای پوشیدن بدتر از خواب بیدار می شوید زیرا کارهای زیادی انجام داده اید.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

We might also describe a hangover as party flu.

ما همچنین ممکن است خماری را به عنوان آنفولانزای مهمانی توصیف کنیم.

I like that.

من آن را دوست دارم.

I never heard that one. What?

من هرگز آن یکی را نشنیده بودم. چی؟

How long have you been in this world?

چند وقته تو این دنیا هستی؟

Never heard the expression party flu.

هرگز اصطلاح آنفولانزای پارتی را نشنیده بودم.

But if Mr. Duncan says it exists, party fluid does it?

اما اگر آقای دانکن بگوید وجود دارد، سیال حزب این کار را می کند؟

It is the code. You see, it's.

کد است. می بینید، این است.

It's a slang word for hangover.

این یک کلمه عامیانه برای خماری است.

So instead of saying hangover, you say you've got party flu.

بنابراین به جای گفتن خماری، می گویید آنفولانزای مهمانی گرفته اید.

Or sometimes they say office flu.

یا گاهی می گویند آنفولانزای مطب.

If you've had an office party, it was actually used in Seinfeld

اگر یک مهمانی اداری گرفته‌اید ، در واقع در Seinfeld

Oh with your comedy programmes you see, and things like that.

Oh با برنامه‌های کمدی‌تان که می‌بینید و چیزهایی از این قبیل استفاده شده است.

Party flu.

آنفولانزای مهمانی

Party flu is another word for hangover.

آنفولانزای مهمانی کلمه دیگری برای خماری است.

You might go to a wild party.

ممکن است به یک مهمانی وحشیانه بروید.

Oh, right, yes.

اوه، درست، بله.

Have you ever been to a wild party

آیا تا به حال به یک مهمانی وحشیانه رفته اید

where everything happens?

که در آن همه چیز اتفاق می افتد؟

That's it.

So there are lots of moments when you think when everyone is.

خودشه.

بنابراین لحظات زیادی وجود دارد که فکر می کنید وقتی همه هستند.

Yeah.

So people do things that they don't normally do, it's wild.

آره

بنابراین مردم کارهایی را انجام می دهند که معمولاً انجام نمی دهند ، وحشیانه است.

So people might be shouting and screaming.

بنابراین مردم ممکن است فریاد بزنند و فریاد بزنند.

They might be objects broken.

آنها ممکن است اشیاء شکسته باشند.

Okay?

باشه؟

There might be people kissing in the corner

ممکن است افرادی در گوشه ای در حال بوسیدن باشند

or worse or more than one person after what?

یا بدتر یا بیشتر از یک نفر پس از چه؟

More than one person kissing. And the girl might be wild.

بیش از یک نفر در حال بوسیدن و دختر ممکن است وحشی باشد.

That could be high.

این می تواند بالا باشد.

It was a wild party.

یک مهمانی وحشیانه بود.

You know what a lot of parties have now?

میدونی الان خیلی از مهمانی ها چی دارن؟

They have a hot tub.

وان آب گرم دارند.

Hot tub should be banned.

جکوزی باید ممنوع شود.

Hot tubs,

جکوزی ها

besides being environmentally unfriendly,

علاوه بر اینکه با محیط زیست ناسازگار

are also the most disgusting things that exist.

هستند، منزجر کننده ترین چیزهایی هستند که وجود دارند.

When you get me in one.

وقتی من را در یکی گرفتی

When you think about it, a hot tub, you go round to someone's house

وقتی به یک جکوزی فکر می کنید، به خانه کسی می روید

and there is a party taking place and quite often they will have a hot tub.

و یک مهمانی در حال برگزاری است و اغلب آنها یک جکوزی دارند.

And then people were stripped down, sometimes to their underwear, sometimes to nothing,

و سپس مردم را برهنه کردند، گاهی به لباس زیرشان، گاهی به هیچ،

and they will all climb in together.

و همه با هم به داخل خواهند رفت.

I think that is not a very healthy thing to do.

من فکر می کنم این کار چندان سالمی نیست.

I think all of the dirt and the filth in the

من فکر می کنم همه کثیفی ها و کثیفی های موجود

in the hair as well.

در مو نیز هستند.

The thing with with hot tubs and these are often,

چیزهایی که با وان های آب گرم و این ها اغلب وجود دارد،

you know, if you might rent a house for the weekend or something like that.

می دانید، اگر ممکن است خانه ای را برای آخر هفته اجاره کنید یا چیزی شبیه به آن.

Okay. Hot tubs are renowned for people having

باشه. وان های آب گرم برای افرادی که در آنها هستند معروف هستند

in them.

.

Okay, then. Yes. Yeah.

باشه پس آره. آره

So, you know, are you going to go in a hot tub at some of his house?

بنابراین، می دانید، آیا می خواهید به یک جکوزی در خانه او بروید؟

Yes, I would always worry what sort of fluids are in that water.

بله، من همیشه نگران این بودم که چه نوع مایعاتی در آن آب وجود دارد.

Thank you.

متشکرم.

We'll always be worried that maybe a person has had a wee wee

ما همیشه نگران این خواهیم بود که ممکن است فردی

in worse or worse or better or worse.

در بدتر یا بدتر یا بهتر یا بدتر یک نوزاد کوچک داشته باشد.

People have. You know, people do all sorts of things.

مردم دارند. می دانید، مردم انواع و اقسام کارها را انجام می دهند.

You So you actually think that people are taking poops in hot tubs to people?

شما پس واقعا فکر می کنید که مردم مدفوع را در جکوزی برای مردم می برند؟

People have relations.

مردم روابط دارند.

Oh, okay. All right.

اوه، باشه خیلی خوب.

So you don't have relations going that far.

بنابراین شما روابطی ندارید که تا این حد پیش برود.

Well, they do. Okay.

خوب، آنها انجام می دهند. باشه.

They're renowned for these people.

آنها برای این افراد مشهور هستند.

Buy hot tubs because they specifically does.

جکوزی بخرید زیرا آنها به طور خاص این کار را انجام می دهند.

Okay, Steve.

باشه، استیو.

No, no, no, no, no. Please, please take this.

نه نه نه نه نه. لطفا، لطفا این را بگیرید.

We know, you know, we don't are very environmentally unfriendly

می‌دانیم، می‌دانید، ما چندان با محیط‌زیست مخالف نیستیم

and they should be banned and their health hazards ban them.

و باید آنها را ممنوع کرد و خطرات سلامتی آنها را ممنوع کرد.

Everyone climbs out and the next day they've all got monkeypox.

همه بالا می روند و روز بعد همگی آبله میمون گرفته اند.

Nobody needs yes, nobody needs a hot tub.

هیچ کس به بله نیاز ندارد، هیچ کس به جکوزی نیاز ندارد.

Go to a spa or something like that.

به اسپا یا چیزی شبیه به آن بروید.

But I mean, imagine that apparently they have one of the most

اما منظورم این است که تصور کنید ظاهراً یکی از

purchased pieces of equipment for gardens.

خریدارترین وسایل باغ را دارند.

Yes. Well, I've just had that said. Yes.

آره. خوب، من فقط این را گفتم. آره.

And he go yes.

و او می رود بله.

Any party, if you go to a party, there's normally a hot tub.

هر مهمانی، اگر به مهمانی بروید، معمولاً یک جکوزی وجود دارد.

You won't get me in a hot tub. No, never.

تو من را در وان آب گرم نخواهی گرفت. نه هرگز.

I don't want to, you know, have to end up at the G clinic.

نمی‌خواهم ، می‌دانی، مجبور شوم به کلینیک جی بروم.

Okay, Steve, why do you keep going back to that?

باشه، استیو، چرا مدام به آن برمی گردی؟

You're giving too much away there more than you realise.

شما در آنجا بیش از حدی که فکر می کنید زیاد می دهید.

What I've heard is what I've heard.

آنچه من شنیده ام همان است که شنیده ام.

Okay. We might describe just the opposite.

باشه. ما ممکن است دقیقا برعکس را توصیف کنیم.

The opposite of a wild party

برعکس حرکت یک مهمانی وحشی

motions getting upset

with upset most, and now know what you've done.

که با ناراحتی بیشتر ناراحت می‌شوید، و حالا بدانید که چه کرده‌اید.

What the heck?

چه لعنتی؟

Yes, is shocked by what you've been saying is true.

بله، از حقیقتی که شما می گویید شوکه شده است.

A dull or boring can be described as flat,

یک کسل کننده یا خسته کننده را می توان به عنوان تخت،

flat, lifeless.

صاف، بی روح توصیف کرد.

The party was so flat or lifeless that's a good one.

مهمانی آنقدر صاف یا بی روح بود که خوب است.

A lifeless, flat party. Yes.

یک مهمانی بی روح و تخت. آره.

That's not

این چیزی نیست

that does not describe what we experienced last night. No.

که ما شب گذشته را توصیف کنیم.

What am I just say there was no hot tub last night.

نه. من فقط می گویم دیشب وان آب گرم نبود.

No, there was no hot tub.

نه، وان آب گرم وجود نداشت. مادر

Mr. Steve's mother did not climb into a hot tub with 20 strangers.

آقای استیو با 20 غریبه وارد جکوزی نشد.

Can I just make that clear now?

آیا می توانم همین الان آن را روشن کنم؟

We have to make sure of that in case some of the newspapers

ما باید مطمئن شویم که در صورتی که برخی از روزنامه ها به

get hold of it and they make this stuff up.

آن دست پیدا کنند و آنها این مطالب را بسازند.

So I don't know what happened

بنابراین نمی‌دانم

after we left, but I wouldn't describe last night's party as wild.

بعد از رفتن ما چه اتفاقی افتاد، اما مهمانی دیشب را وحشیانه توصیف نمی‌کنم.

I would describe it as and it wasn't certainly wasn't dull or boring flat.

من آن را به این صورت توصیف می کنم و مطمئناً کسل کننده یا خسته کننده نبود.

I would describe it as lively. Lively.

من آن را پر جنب و جوش توصیف می کنم. زنده.

It was definitely lively. Lively, yes.

قطعا سرزنده بود سرزنده، بله.

Uh, here's a good one.

اوه، اینجا یکی خوب است.

Yes. Are you on to the next yet?

آره. آیا هنوز به مرحله بعدی می روید؟

Socialising with food, games and entertainment

معاشرت با غذا، بازی و سرگرمی

and quite often lots of booze.

و اغلب مشروبات الکلی زیاد.

What's this?

این چیه؟

The morning after? The night before again? Well, no.

صبح بعد؟ دوباره شب قبل؟ خب نه.

This is what happens at a party.

این چیزی است که در یک مهمانی اتفاق می افتد.

A wild party. Right. Okay.

یک مهمانی وحشیانه درست. باشه.

So when we think of a party, the activities, socialising,

بنابراین وقتی به یک مهمانی ، فعالیت‌ها، معاشرت

the food, games, sometimes it depends what type of games they're playing.

، غذا، بازی‌ها فکر می‌کنیم، گاهی اوقات بستگی به نوع بازی‌هایی دارد که آنها انجام می‌دهند.

Of course, entertainment and quite often lots of do.

البته، سرگرمی و اغلب کارهای زیاد.

And it doesn't have to be booze if it's a children's of like Steve

و لازم نیست مشروب الکلی باشد

Of course we're not talking about children's parties.

.

Sorry that they don't have hot tubs.

متاسفم که وان آب گرم ندارند.

Not to the same junctions, but you're defining party. Yes.

نه به همان تقاطع ها، اما شما در حال تعریف حزب هستید. آره.

Well, generally, because we're talking to an adult audience, we're not talking to five year olds.

خوب، به طور کلی، چون ما با مخاطبان بزرگسال صحبت می کنیم، با کودکان پنج ساله صحبت نمی کنیم.

So just make sure they're just some cake and jelly

پس فقط مطمئن شوید که آنها فقط مقداری کیک و ژله

and ice cream and hot tubs.

و بستنی و جکوزی هستند.

It's socialising with food, games, entertainment, booze.

این معاشرت با غذا، بازی، سرگرمی، مشروب است.

The reason why I've put booze is,

دلیل اینکه من الکل گذاشتم این

well, that's what I'm trying to do.

است که سعی می کنم این کار را انجام دهم.

Something here.

یه چیزی اینجا

There it is.

ایناهاش.

That's it.

That's all. Trying to booze at the end.

خودشه.

همین. تلاش برای مشروب کردن در پایان.

You mean alcohol?

منظورت الکل هست؟

So, yes.

Alcohol, beer, spirits, wine, anything.

درنتیجه بله.

الکل، آبجو، الکل، شراب، هر چیزی.

Really. Anything that you drink that will and it will.

واقعا هر چیزی که بنوشید، خواهد شد و خواهد شد.

It will cause you to become drink booze.

باعث می شود که به مشروب الکلی تبدیل شوید.

So in British we often describe alcohol,

بنابراین در انگلیسی ما اغلب الکل،

alcoholic drinks as booze. Yes.

نوشیدنی های الکلی را به عنوان مشروب توصیف می کنیم. آره.

Thomas retracted it now

توماس اکنون آن را پس

and he used the phrase Walk of shame.

گرفت و از عبارت Walk of shame استفاده کرد.

Okay, walk of shame. Yes.

باشه از شرم. آره.

So if you are at a for example, a works

بنابراین اگر برای مثال در یک کاری هستید

like a conference office, party, office party

مانند دفتر کنفرانس، مهمانی، مهمانی اداری

and, you come in late for work

و مثلاً روز بعد دیر به سر کار می آیید

the next day, for example, and everyone

و همه

remembers how you were

به یاد می آورند که چگونه

doing inappropriate things at the party.

در مهمانی کارهای نامناسب انجام می دادید.

Maybe you were snogging somebody's wife or husband.

شاید داشتی زن یا شوهر کسی را کتک می زدی.

Maybe you got drunk and you stripped your clothes off.

شاید مست شدی و لباست را در آوردی.

Maybe you vomited everywhere and everyone thought that was appalling behaviour.

شاید شما همه جا استفراغ کرده اید و همه فکر می کنند که این رفتار وحشتناکی است.

Okay.

And then you have to walk into work the next day and everybody sees

باشه.

و سپس باید روز بعد وارد محل کار شوید و همه

you walking in and everybody goes quiet and you feel ashamed.

شما را در حال ورود می بینند و همه ساکت می شوند و شما احساس شرمندگی می کنید.

Oh, the walk of shame.

آه، پیاده روی شرم.

After you've done something that lots of people have seen you do.

بعد از اینکه کاری را انجام دادید که افراد زیادی انجامش را دیده اند.

So what you're saying is you you did something that humiliated you and made you feel embarrassed. Yes.

بنابراین آنچه شما می گویید این است که شما کاری انجام دادید که شما را تحقیر کرد و باعث شد احساس خجالت کنید. آره.

And so the next day you have to go back to work and you have to face all of your work colleagues.

و بنابراین روز بعد شما باید به سر کار برگردید و باید با همه همکاران کاری خود روبرو شوید.

That's right.

But now they know what you did at the party.

درست است.

اما اکنون آنها می دانند که شما در مهمانی چه کردید.

Maybe you were so drunk you can't remember.

شاید آنقدر مست بودی که یادت نمی آید.

I like that.

But, you know, something happened that you weren't happy about.

من آن را دوست دارم.

اما، می دانید، اتفاقی افتاد که از آن راضی نبودید.

You can't remember it all may maybe a walk of shame.

شما نمی توانید همه آن را به خاطر بسپارید، شاید یک پیاده روی از شرم باشد.

And that often is the case if you say, we have a sales conference and and then the next day

و اگر بگویید، ما یک کنفرانس فروش داریم و سپس روز

at 9:00, you have to be in the hall because there's going to be all these speeches and talks.

بعد ساعت 9:00، شما باید در سالن باشید، زیرا قرار است این همه سخنرانی و صحبت وجود داشته باشد.

But you're late in your late and you've got to be there on time for 9:00.

اما شما در اواخر وقت خود دیر آمده اید و باید ساعت 9:00 به موقع آنجا باشید.

Okay, because you're drunk and hangover.

باشه، چون مستی و خماری.

You walk in late and you there's only seat at the front.

شما تا دیر وقت وارد می شوید و فقط صندلی جلویی دارید.

There isn't any.

وجود ندارد

You're trying to sneak in and hopefully there's a seat at the back.

شما سعی می کنید دزدکی وارد شوید و امیدواریم یک صندلی در عقب وجود داشته باشد.

I don't know what you're telling me. Well, I'm getting to it, okay?

من نمی دانم به من چه می گویید. خب، دارم بهش میرسم، باشه؟

And you have to walk right to the front and everybody sees you.

و شما باید درست به سمت جلو بروید و همه شما را ببینند.

It's like a walk of shame.

مثل پیاده روی از شرم است.

Oh, okay.

Because you're late for a meeting because you were drunk the night before.

اوه، باشه

چون شب قبل به خاطر مستی به جلسه دیر آمدی.

The thing I just literally describe. But it's.

چیزی که من فقط به معنای واقعی کلمه توصیف می کنم. اما این.

Yeah, but it's slightly different.

بله، اما کمی متفاوت است.

Okay, here's the one where.

خوب، اینجا همان جایی است.

Oh, wait there, Steve, please. Please watch.

اوه، صبر کن، استیو، لطفا. لطفا تماشا کن.

These people are giving such wonderful suggestions on here is, here is,

این افراد پیشنهادهای شگفت انگیزی را در اینجا ارائه می

uh, the sentence that I was asked about earlier.

دهند، این جمله ای است که قبلاً از من پرسیده شد.

Party till you drop.

مهمانی تا زمانی که رها کنید.

So this just means you go to a party and you just have a great time,

بنابراین این فقط به این معنی است که شما به یک مهمانی می روید و فقط اوقات خوبی را سپری می کنید،

so you don't literally drop to the floor.

بنابراین به معنای واقعی کلمه روی زمین نمی افتید.

But what you're saying is you are going there and you

اما چیزی که شما می گویید این است که شما به آنجا می روید و

you are going to have a good time or you have a good time.

به شما خوش می گذرد یا به شما خوش می گذرد.

I am going to party till I drop.

من می روم مهمانی تا زمانی که رها شوم.

It means I'm going to have a good time until I tire myself out.

یعنی تا زمانی که خودم را خسته نکنم خوش بگذرانم.

That's it.

I'm going to have a great time tonight.

خودشه.

امشب قراره خوش بگذرونم

You've danced so much. You've talked so much.

خیلی رقصیدی خیلی حرف زدی

You've socially so much. You are literally so tired.

شما از نظر اجتماعی خیلی خوب هستید. شما به معنای واقعی کلمه خیلی خسته هستید.

No, you drop.

نه، تو رها کن

Yes, but you don't really.

بله، اما شما واقعا اینطور نیستید.

But sometimes you might.

اما گاهی اوقات ممکن است.

You might fall on the floor and up the next day surrounded by strangers.

ممکن است روز بعد در محاصره غریبه ها روی زمین بیفتید و بالا بیایید.

Has that ever happened to you, I wonder?

آیا تا به حال برای شما اتفاق افتاده است، نمی دانم؟

So, yeah.

A person who does not drink alcohol.

پس آره.

فردی که الکل نمی نوشد.

So there are a lot of people for various reasons, maybe because they've had a problem in the past

بنابراین افراد زیادی به دلایل مختلف وجود دارند، شاید به این دلیل که در گذشته

with consuming too much alcohol and now they've decided not to drink anymore.

با مصرف بیش از حد الکل مشکل داشتند و اکنون تصمیم گرفته اند دیگر الکل ننوشند.

They're driving.

دارند رانندگی می کنند.

Oh, okay.

اوه، باشه

I and there's a bit more to that sentence, by the way.

به هر حال، من و یک مقدار بیشتر در این جمله وجود دارد.

I've lost I don't know where it's gone then.

من از دست داده ام، نمی دانم کجا رفته است.

It's gone, though.

Now, you were giving reasons as to why people might not drink. Yes.

با این حال از بین رفته است.

حالا، شما دلیل می‌آورید که چرا مردم ممکن است مشروب نخورند. آره.

You were suggesting that perhaps people were alcoholics

شما پیشنهاد می کردید که شاید مردم

in their past life and are now trying to avoid it? Yes.

در زندگی گذشته خود الکلی بودند و اکنون سعی می کنند از آن اجتناب کنند؟ آره.

So someone who used to have a problem, they drunk too much or they got drunk too often.

بنابراین، کسی که قبلاً مشکل داشت، بیش از حد مست می کرد یا اغلب مست می شد.

Yeah. Or that could be other reasons.

آره یا این می تواند دلایل دیگری باشد.

Yes, maybe religion. Yes.

بله، شاید دین. آره.

Your religion, your religious beliefs,

دین شما، اعتقادات مذهبی شما،

they it does not allow alcohol.

آنها مشروبات الکلی را مجاز نمی دانند.

I know in Christianity you can drink alcohol because they give it to you every Sunday.

من می دانم که در مسیحیت شما می توانید الکل بنوشید زیرا آنها هر یکشنبه به شما می دهند.

If you go to church, they will actually give you wine.

اگر به کلیسا بروید، در واقع به شما شراب می دهند.

And if you go up a few times, you can actually get a bit drunk.

و اگر چند بار بالا بروید، در واقع می توانید کمی مست شوید.

You can go round and round and round again and take the wine.

می توانید دوباره دور و بر و دور بچرخید و شراب را بگیرید.

And then by the by the time that the service is finished, you are completely drunk.

و تا زمانی که سرویس تمام شود، شما کاملا مست هستید.

The only trouble with that is you have to drink out of the same cup as everybody else.

تنها مشکل این است که شما باید مانند بقیه از همان فنجان آب بنوشید.

It's not like that.

اینطوری نیست.

I know. Yeah. Yes.

میدانم. آره آره.

I don't like the thought of it's as bad as the hot tub.

من دوست ندارم فکر کنم به اندازه جکوزی بد است.

But yes, it's the same problem you see with the hot tub you take in the communion

اما بله، این همان مشکلی است که با وان آب گرمی که در شراب عشای ربانی می‌خورید، می‌بینید

wine and everyone's lips have been on there.

و لب‌های همه در آنجا بوده است.

So you see another way of getting monkeypox.

بنابراین راه دیگری برای ابتلا به آبله میمون می بینید.

But Giovanni Giovanni brings up a very interesting point here.

اما جووانی جیووانی در اینجا به نکته بسیار جالبی اشاره می کند.

If somebody is teetotal.

اگر کسی تتتوت است.

Yes, well, that was the word.

بله، خوب، این کلمه بود.

I was getting to it. Yes, yes.

داشتم بهش میرسیدم بله بله.

Come on. Do you want to put that up next then? I haven't. I haven't.

بیا دیگه. آیا می خواهید آن را در مرحله بعدی قرار دهید؟ من نداشتم. من نداشتم.

Oh, right.

Okay, I haven't got the word but I just remembered it.

درسته.

خوب، من این کلمه را نفهمیدم اما تازه یادم آمد.

If you are teetotal, it means you don't consume any alcohol at all.

اگر شما تئوتال هستید، به این معنی است که اصلا الکل مصرف نمی کنید.

That's it.

But you might go to a party and you might

خودشه.

اما ممکن است به یک مهمانی بروید و به هر

just not want to drink at that party for whatever reason.

دلیلی نخواهید در آن مهمانی مشروب بخورید .

You just might not want to. Yes.

شما فقط ممکن است نخواهید. آره.

And maybe you are driving a car and driving or you just don't feel like it that night.

و شاید در حال رانندگی با ماشین و رانندگی هستید یا آن شب حوصله آن را ندارید.

Yes, maybe you are driving car and you have to be the responsible person.

بله، شاید شما در حال رانندگی ماشین هستید و باید مسئول آن باشید.

But Giovanni on it talks about a very interesting point about the pressure

اما جیووانی در مورد یک نکته بسیار جالب در مورد فشار

to drink alcohol at a party.

برای نوشیدن الکل در یک مهمانی صحبت می کند.

And if you if people know you are somebody and I know that I've had that pressure myself.

و اگر مردم بدانند که شما فردی هستید و من می دانم که من خودم این فشار را داشته ام.

Okay.

And you are surrounded by people getting drunk and drinking a lot of alcohol.

باشه.

و شما در محاصره افرادی هستید که مست می شوند و مشروبات الکلی می نوشند.

If you are not drinking, there is often a lot of pressure

اگر مشروب نمی‌خورید ، اغلب فشار

put on you from the people that are drinking to try and get you to drink.

زیادی از جانب افرادی که مشروب می‌نوشند وارد می‌شود تا شما را وادار به نوشیدن کنند.

Oh, why aren't you? Oh, have a drink.

اوه چرا نیستی اوه، یه نوشیدنی بخور

Oh, you're boring. Oh, go on that chap. One

اوه، تو کسل کننده ای اوه، ادامه بده یکی

Quite often this will happen.

اغلب اوقات این اتفاق می افتد.

I felt this pressure.

من این فشار را احساس کردم.

Giovanni And sometimes you only want one drink.

جیووانی و گاهی اوقات شما فقط یک نوشیدنی می خواهید.

You don't want lots and they've all Come on, what's wrong with you?

شما خیلی چیزها را نمی خواهید و همه آنها آمده اند، چه مشکلی دارید؟

Have another drink and you just don't want to, you know, you're

یک نوشیدنی دیگر بنوشید و نمی‌خواهید، می‌دانید،

throwing it into plant pots, all sorts of things to try.

آن را در گلدان‌های گیاهی می‌ریزید، همه چیز برای امتحان کردن.

And let's have you develop all sorts of tricks

و اجازه دهید انواع ترفندها را توسعه دهید

in order to the easiest thing to do actually is just to

تا ساده ترین کار در واقع این است که

if people want to keep buying you drinks, you just let them buy them say, no, I don't want one.

اگر مردم می خواهند به خرید نوشیدنی برای شما ادامه دهند، فقط اجازه دهید آنها را بخرند که بگویند، نه، من یکی نمی خواهم.

It's you just said, Oh, yes, please.

فقط گفتی، اوه، بله، لطفا.

And then they're so drunk they don't notice that you haven't.

و سپس آنها آنقدر مست هستند که متوجه نمی شوند که شما متوجه نشده اید.

Oh, you can tip it away or something like that, but put it into a plant pot.

اوه، می توانید آن را دور بریزید یا چیزی شبیه به آن، اما آن را در گلدان گیاه قرار دهید.

They soon go on, move on to another bar and they don't even notice.

آنها به زودی ادامه می دهند، به نوار دیگری می روند و حتی متوجه نمی شوند.

You haven't drunk it.

I've discovered that's the easiest way to avoid drinking alcohol.

شما آن را ننوشیده اید.

من متوجه شده ام که این ساده ترین راه برای اجتناب از نوشیدن الکل است.

Yeah, well, I've got.

بله، من دارم.

Okay, Steve.

باشه، استیو.

Yeah, that's.

That's a great essay. You just read out that.

آره همینه

این یک مقاله عالی است. شما فقط آن را بخوانید.

Yes, that's it's a Giovanni he is talking about this pressure that people often feel.

بله، این یک جووانی است که او درباره فشاری که مردم اغلب احساس می کنند صحبت می کند.

Well, I have the same problem when I was in China.

خب منم وقتی چین بودم همین مشکل رو دارم.

It was terrible.

وحشتناک بود.

I know what you're going to say.

میدونم چی میخوای بگی

Oh, no, Mr. Duncan's about when he was in China again.

اوه، نه، آقای دانکن در مورد زمانی است که دوباره در چین بود.

Oh, why does he keep talking about it for

آه، چرا

when I was in China,

وقتی من در چین بودم در مورد آن صحبت می کند،

whenever I went to a social event or whenever

هر وقت به یک رویداد اجتماعی می رفتم یا هر وقت

the school took me somewhere to meet

مدرسه مرا به جایی می برد

the principal or the headmaster or headmistress of another school, they would always go

تا مدیر یا مدیر مدرسه یا مدیر مدرسه دیگری را ملاقات کنم، آنها همیشه

go to parties, lots of food, and they would always make me.

به مهمانی می رفتند. ، مقدار زیادی غذا، و آنها همیشه برای من درست می کردند.

Can I just say they made me drink very strong alcohol.

فقط می توانم بگویم آنها باعث شدند که الکل بسیار قوی بنوشم.

It's like vodka, but it's about 90% alcohol.

مانند ودکا است، اما حدود 90٪ الکل است.

And you get drunk.

و مست می شوی

Well, instantly.

خوب، فورا.

And it was they called Baijiu.

و آن را باجیو می نامیدند.

Baijiu, which I think is white.

بایجیو که فکر کنم سفید باشه.

I think it means white liquid.

فکر کنم یعنی مایع سفید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

White spirit something like that.

روح سفید یه همچین چیزی

So it's clear it looks like water, but it isn't.

بنابراین واضح است که شبیه آب است، اما اینطور نیست.

And they would always force me to

و همیشه مرا مجبور می کردند

to drink this stuff out of a tiny little cup.

که این مواد را از یک فنجان کوچک بنوشم.

And if you don't drink it, they take it as an offence.

و اگر شما آن را ننوشید، آن را به عنوان یک جرم تلقی می کنند.

They are offended by it.

آنها از آن رنجیده اند.

And I remember one night, my, my school took me out

و یادم می آید یک شب، مدرسه ام مرا بیرون

and they took me to this little party

بردند و مرا به این مهمانی کوچک

and we had lots of drink and I was completely drunk.

بردند و مشروب زیادی خوردیم و من کاملا مست بودم.

My head was spinning and I didn't want to drink, but they made me do it

سرم می چرخید و نمی خواستم مشروب بخورم، اما مجبورم کردند این کار را

or else I would be a horrible person.

بکنم وگرنه آدم وحشتناکی می شوم.

And then they said, Oh, by the way,

و بعد گفتند: اتفاقاً

we've got some parents waiting in one of the classrooms.

ما چند والدین داریم که در یکی از کلاس‌ها منتظرند.

We want you to go and give them a speech, a talk

ما از شما می خواهیم که بروید و برای آنها سخنرانی کنید،

about learning English and how how important it is.

درباره یادگیری زبان انگلیسی و اهمیت آن صحبت کنید.

And they hadn't told me that they were expecting me to do that.

و آنها به من نگفته بودند که از من انتظار انجام این کار را دارند.

So I had to stagger into this room and talk

بنابراین من مجبور شدم به این اتاق سر بزنم و در

about learning English and teaching English.

مورد یادگیری انگلیسی و آموزش انگلیسی صحبت کنم.

And I don't remember any of it.

و هیچی ازش یادم نیست

I only remember that it happened because someone else told me it happened,

من فقط به خاطر دارم که این اتفاق افتاد زیرا شخص دیگری به من گفته بود که این اتفاق افتاده است،

but I don't remember any of it, and I still don't remember what I actually said

اما من هیچ یک از آن را به یاد نمی‌آورم و هنوز هم به یاد نمی‌آورم که در آن زمان واقعاً چه چیزی گفتم

at the time.

.

That is having a wild life.

یعنی داشتن زندگی وحشی

By the way, if anyone from yesterday's wedding is watching that,

به هر حال، اگر کسی از عروسی دیروز آن را تماشا کند،

that is a wild life that is having a crazy life.

این یک زندگی وحشی است که یک زندگی دیوانه وار دارد.

Do you think? Definitely. Mr. Nixon. Yes, yes.

آیا شما فکر می کنید؟ قطعا. آقای نیکسون بله بله.

A lot of people making comments about this pressure to drink

بسیاری از مردم در مورد این فشار برای نوشیدن

that people often feel.

که مردم اغلب احساس می کنند اظهار نظر می کنند.

Sometimes you just don't want to.

گاهی اوقات شما فقط نمی خواهید.

I mean, I don't the reason I mean, I don't I'll have one or two drinks. Yes.

منظورم اینه که دلیلش اینه که نمی خورم یکی دوتا مشروب بخورم. آره.

And by the way, we don't drink beer every day.

و اتفاقا ما هر روز آبجو نمی خوریم.

No, Jamila.

نه جمیلا

Well, when we're not drinkers that we will have

خوب، وقتی مشروب نمی‌خوریم،

maybe one beer a month and then we'll have only have half a bottle each and.

شاید ماهی یک آبجو می‌نوشیم و هر کدام فقط نصف بطری می‌نوشیم.

We think we've done that too much so we don't drink very much.

ما فکر می کنیم که این کار را بیش از حد انجام داده ایم، بنابراین زیاد مشروب نمی خوریم.

I could I could give up alcohol altogether.

من می توانستم الکل را به طور کلی ترک کنم.

A beer would be difficult with a beer with a curry I would find that difficult to get out.

یک آبجو با یک آبجو با کاری دشوار خواهد بود.

Okay. I'm just but that but that said isn't it so.

باشه. من فقط هستم، اما آن چیزی که گفته شد، اینطور نیست.

So we are what you would call occasional social drinkers.

بنابراین ما همان چیزی هستیم که شما گاه به گاه مشروب خواران اجتماعی می نامید.

Yes. Which means that if we have a party or something or go to a party, we might have a drink.

آره. یعنی اگر مهمانی یا چیزی داشته باشیم یا به مهمانی برویم، ممکن است مشروب بخوریم.

But last night, because because the celebration was so big

اما دیشب چون جشن خیلی بزرگ بود

and so many people were having a good time, you kind of join in.

و خیلی ها خوش می گذرانند، شما هم به نوعی شرکت

You join in with it.

می کنید.

You got into the spirit of the of the event,

شما وارد روح رویداد،

into the spirit.

به روح شدید.

You get into the spirit of, the party.

شما وارد روحیه حزب می شوید.

It means that you are you are joining in that you are you are with everybody else.

به این معنی است که شما هستید و در حال پیوستن به آن هستید که هستید با بقیه هستید.

And that's the phone going which yeah, I'll check that afterwards because we're going in the village anyway.

و این تلفن است که بله، بعداً آن را بررسی می کنم زیرا به هر حال به روستا می رویم.

Yes, we are going soon.

بله به زودی میریم

We are supposed to be playing the sentence game as well.

قرار است بازی جمله را هم انجام دهیم.

Really. Yeah.

واقعا آره

Well I said you did actually.

خوب من گفتم شما در واقع انجام دادید.

I said yes.

من گفتم بله.

You can see how much attention Steve keeps.

می توانید ببینید که استیو چقدر توجه دارد.

And we've had a lovely comment from Petra.

و ما یک نظر دوست داشتنی از پترا داشتیم.

Okay.

باشه.

Saying that they've been looking for a channel like this

گفتن که دنبال همچین کانالی بوده

and they're finding it very interesting today.

و امروز خیلی براشون جالبه.

So thank you very much for that.

پس از این بابت بسیار متشکرم.

Yes, we are every week we are different.

بله، ما هر هفته متفاوت هستیم.

We are different

ما

in one or two ways from other English teachers.

از یک یا دو جهت با سایر معلمان انگلیسی تفاوت داریم.

First of all, we talk about various subjects.

اول از همه در مورد موضوعات مختلف صحبت می کنیم.

But the biggest thing is we do this live and everything you see is spontaneous.

اما بزرگترین چیز این است که ما این کار را به صورت زنده انجام می دهیم و هر چیزی که می بینید خود به خود است.

So today everything has been just spontaneous.

بنابراین امروز همه چیز خود به خود بوده است.

No rehearsals.

بدون تمرین

We don't go back and edit and make it look good.

ما به عقب برنمی گردیم و ویرایش می کنیم و آن را خوب جلوه می دهیم.

What you see is what you get.

آنچه که می بینی همانست که بدست می آوری.

Not like other English teachers, they they put their videos on.

نه مانند سایر معلمان انگلیسی، آنها فیلم های خود را روی آن قرار می دهند.

They rehearse and read scripts.

آنها فیلمنامه ها را تمرین می کنند و می خوانند.

This is live 100% live life line.

این خط زنده 100٪ زنده است.

Yes. Yes.

آره. آره.

So they go.

بنابراین آنها می روند.

So you have picked a very good place to to learn English and listen to English.

بنابراین شما مکان بسیار خوبی را برای یادگیری زبان انگلیسی و گوش دادن به زبان انگلیسی انتخاب کرده اید.

Also, this is the most friendly,

همچنین، این دوستانه ترین، دوستانه ترین

the friendliest place with a live chat on the Internet.

مکان با چت زنده در اینترنت است.

There is nowhere more friendly than this.

هیچ جای دوستانه تر از این وجود ندارد.

Trust me,

به من اعتماد کن،

that suit, I think actually we've come to the end of those words.

آن کت و شلوار، فکر می کنم در واقع به پایان آن کلمات رسیده ایم.

Shall we just play a couple of games of the sentence?

آیا فقط چند بازی از جمله را انجام دهیم؟

Come on, then.

بیا پس

I think we owe it to you.

فکر می کنم ما مدیون شما هستیم.

We should do it really? Because we were late, you see.

واقعا باید انجامش بدیم؟ چون دیر رسیدیم میبینی

We were late.

ما دیر کردیم.

We were a little bit late today because I.

امروز یه کم دیر اومدیم چون

I was suffering a little bit.

من یه ذره عذاب میکشیدم.

Maybe

شاید

I had a hangover.

خماری داشتم.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

Why don't you just tell me you're tired, but you didn't drink very much.

چرا فقط به من نمی گویی که خسته ای، اما زیاد مشروب نخوردی.

We didn't get we didn't get to sleep until after 2:00 this morning.

ما نگرفتیم تا بعد از ساعت 2 صبح امروز نخوابیدیم.

And I was soon tired. Right.

و خیلی زود خسته شدم. درست.

A couple of quick ones, Mr.

چند نفر سریع، آقای

Duncan. Hey, we haven't done this for a long time.

دانکن. سلام ما خیلی وقته این کارو نکردیم

I don't even know where the button is. I haven't.

من حتی نمی دانم دکمه کجاست. من نداشتم.

We haven't done this for a long time.

ما مدت زیادی است که این کار را انجام نداده ایم.

Let me just try to find the button.

بگذارید فقط سعی کنم دکمه را پیدا کنم.

First of all, where are we?

اول از همه ما کجا هستیم؟

Oh, yes, there it is.

اوه، بله، وجود دارد.

Ladies and gentlemen, boys and girls,

خانم ها و آقایان دختر و پسر

after a long break

بعد از مدت ها استراحت

and absence, we are now going to play

و غیبت حالا قرار است

a couple of rounds of the sentence game

یکی دو دور از بازی جمله

A to B to B to B, do the sentence game.

الف تا ب تا ب به ب بازی جمله را انجام دهیم.

Everyone, it's been a long time.

همه، خیلی وقت است.

All you have to do is look at some sentences and spot the missing words.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که به چند جمله نگاه کنید و کلمات گم شده را پیدا کنید.

All you have to do is spot the missing words.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که کلمات گم شده را پیدا کنید.

We give you a sentence. You spot the missing words.

ما به شما یک جمله می دهیم. شما کلمات گم شده را تشخیص می دهید.

We give you a clue to the number of letters that that word might be. Yes.

ما به شما سرنخی از تعداد حروفی که ممکن است آن کلمه باشد می دهیم. آره.

And the person that comes up with the answer first gets the case yes.

و شخصی که ابتدا به پاسخ می رسد، مورد بله را دریافت می کند.

They get a kiss and maybe

آنها یک بوسه می گیرند و شاید

half an hour in the hot tub with Mr.

نیم ساعت در جکوزی با آقای

Steve and myself, maybe begin

استیو و من باشند، شاید

today's sentence game.

بازی جملات امروز را شروع کنند.

We haven't done this for such a long time.

ما این کار را برای مدت طولانی انجام نداده ایم.

I think this might be the first time we've done it this year.

من فکر می کنم این ممکن است اولین بار باشد که امسال این کار را انجام می دهیم.

The sentence game. Parting words.

بازی جمله. کلمات جدایی

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

All you have to do, look at the sentence and work out what the missing words are.

تنها کاری که باید انجام دهید، به جمله نگاه کنید و بفهمید که کلمات از دست رفته چیست.

Oh, he wants to something.

اوه، او چیزی می خواهد.

Here's something. This is rude, Mr. Duncan.

اینجا چیزی است. این بی ادب است، آقای دانکن.

It is not rude.

بی ادبی نیست.

That is your dirty mind. You're disgusting.

این ذهن کثیف شماست. تو نفرت انگیز هستی.

If your mother knew that you were having impure thoughts

اگه مامانت میدونست الان تو فکر ناپاک میکنی، میومد

now, she would come around here

اینجا

and she would smack your bum.

و به زبونت میکوبه.

She would.

او خواهد کرد.

He won't let me go.

او مرا راه نمی دهد.

He wants to go for with a big one, Mr.

او می‌خواهد با یک بزرگ، آقای

Duncan, for words.

دانکن، برای کلمات برود.

If you're going to start off, you always start off with a big one.

اگر می خواهید شروع کنید، همیشه با یک کار بزرگ شروع می کنید.

He wants to something his something and something something.

او می خواهد به چیزی، چیزی خود و چیزی چیزی.

We have four letters,

چهار حرف،

four letters,

چهار حرف،

three letters and two letters.

سه حرف و دو حرف داریم.

H c e i Is this to do with parties, Mr.

H c e i آیا این مربوط به مهمانی ها است، آقای

Duncan It is, yes. This is connected to parties.

دانکن، بله. این به احزاب مرتبط است.

It is, honestly.

این است، صادقانه.

Oh, look at that.

اوه، به آن نگاه کنید.

What I'm looking.

چیزی که من به دنبال آن هستم.

Myra has been hiding away,

میرا

I said silently throughout this whole livestream, as

در تمام این پخش زنده در سکوت گفتم، چون

suddenly she's sprung to life. Yes.

ناگهان او زنده شد. آره.

So congratulations, Ma Moray.

بنابراین تبریک می گویم، ما مورای.

Right. Look at that.

درست. به آن نگاه کنید.

Staying silent stealthily in the background,

یواشکی در پس‌زمینه ساکت می‌ماند، و

waiting to pounce

منتظر می‌ماند تا

with her answers on the livestream.

با پاسخ‌هایش در جریان زنده بپرد.

Tomek, have a look quick before he deletes.

تامک، قبل از حذف سریع نگاهی بنداز.

Don't, don't read it please don't read it.

نکن، نخوان لطفاً نخوانش.

And I thank you Tomek for that.

و من از تومک بخاطر آن تشکر می کنم.

That's very sweet that you could have just have

این خیلی شیرین است که می

you know that tells me a lot about you actually.

توانستی بدانی که در واقع چیزهای زیادی درباره تو به من می گوید.

That tells me a lot about you.

این به من چیزهای زیادی در مورد شما می گوید.

Well, just you don't need the word healer.

خوب، فقط شما به کلمه شفا دهنده نیاز ندارید.

Now, you could just still have the have. Yes,

در حال حاضر، شما فقط می توانید هنوز هم داشته باشید. بله

yes. That's not okay.

بله. این اشکالی ندارد.

Yes, actually, that's very funny, Steve.

بله، در واقع، این خیلی خنده دار است، استیو.

Yeah, it's very good.

آره خیلی خوبه

Don't say anything else.

چیز دیگه ای نگو

I'm surprised you didn't think of that. Right.

تعجب کردم که به این فکر نکردی درست.

I want to keep I want to keep my YouTube channel.

من می خواهم نگه دارم می خواهم کانال یوتیوب خود را حفظ کنم.

Yes. A bit longer.

آره. یک کمی درازتر.

Already retracted it.

قبلاً آن را پس گرفته است.

I'm not so well done. Well, the Moura.

من خیلی خوب نیستم خب مورا

Moura and also

مورا و همچنین

I think we can say we can give

فکر می‌کنم می‌توانیم بگوییم که

we can give a special commendation to Tomek for his

می‌توانیم می‌توانیم به تومک به خاطر

his funny

تفسیر خنده‌دارش

interpretation of the O suggestion

از پیشنهاد O

for whatever we do like other suggestions by the way.

برای هر کاری که انجام می‌دهیم، ستایش ویژه ای بدهیم، مثل پیشنهادهای دیگر.

You don't, you know even if you can think of the real one, please feel free

نمی‌دانی، می‌دانی حتی اگر می‌توانی به واقعی آن فکر کنی، لطفاً

to keep going and give us some, maybe some.

به راهت ادامه بده و به ما بده، شاید هم.

You get special points if you come up with a humorous answer to the question.

اگر پاسخی طنزآمیز به این سوال بدهید امتیاز ویژه ای دریافت می کنید.

But please not filthy,

اما لطفاً کثیف نباشید،

not dirty, please say anything that might get us taken off.

کثیف نباشید، لطفاً هر چیزی که ممکن است ما را از بین ببرد بگویید.

So I think we've got the answer.

بنابراین من فکر می کنم ما به پاسخ رسیده ایم.

We've had the answer.

ما جواب داشتیم

No one else is guessing.

هیچ کس دیگری حدس نمی زند.

So I'm shall we give the answer?

پس من جواب بدم؟

Go on.

ادامه دادن.

This is our you know, this is something we haven't done for a long time.

این کاری است که ما مدتهاست انجام نداده ایم.

This is actually connected to what Thomas said as well, which is obviously referring to eating chicken.

این در واقع به آنچه توماس گفت نیز مرتبط است، که مشخصاً به خوردن مرغ اشاره دارد.

That's it. Yes. The male chicken. Yes.

خودشه. آره. مرغ نر. آره.

You want to you want to heal

تو میخوای میخوای شفا پیدا

or your male chicken is what Tomic said.

کنی یا جوجه نر تو چیزیه که تومیک گفت.

If you gather, time's up.

اگر جمع شوید، زمان تمام شده است.

That's what he was referring to, of course.

البته منظورش همین بود.

Okay. That particular.

باشه. اون خاص

Okay, Steve.

باشه، استیو.

So no, I don't worry.

پس نه، نگران نیستم.

I'm not going to give you a bit of advice and.

من قصد ندارم کمی به شما توصیه کنم و.

Mr. DUNCAN Okay, good.

آقای دانکن باشه، خوب.

But that was very clever and funny.

اما این بسیار هوشمندانه و خنده دار بود.

So thank you for that. Very funny. Very funny. Then we get

بنابراین برای آن از تو متشکرم. خیلی خنده دار. خیلی خنده دار. بعد

well, the answer being,

خوب می شویم، جواب این است که

yes, he wants to have his cake

بله، او می خواهد کیکش

and eat it.

را بخورد و بخورد.

So the word cake relates to parties because we went to a wedding party

بنابراین کلمه کیک به مهمانی مربوط می شود زیرا ما به جشن عروسی رفتیم

and there was a wedding cake.

و کیک عروسی در آنجا بود.

So quite often as a party you might have cake of some sort.

بنابراین اغلب به عنوان یک مهمانی ممکن است نوعی کیک داشته باشید.

So yesterday we had a wedding cake at the party.

پس دیروز در مهمانی کیک عروسی داشتیم.

So there it is.

He wants to have his cake and eat it.

بنابراین وجود دارد.

او می خواهد کیک خود را بخورد و بخورد.

That means you want to have more than you are entitled to

این بدان معناست که شما می خواهید بیش از آنچه حق

or you want to have everything your way.

دارید داشته باشید یا می خواهید همه چیز را در اختیار داشته باشید.

So you want to have that and also that, but unfortunately, you can

بنابراین شما می خواهید آن و همچنین آن را داشته باشید، اما متأسفانه،

you can only have one or the other thing.

شما فقط می توانید یک یا آن چیز را داشته باشید.

You can't have both.

شما نمی توانید هر دو را داشته باشید.

But he wants to have both of them.

اما او می خواهد هر دوی آنها را داشته باشد.

He wants to have everything.

او می خواهد همه چیز را داشته باشد.

He wants to have his cake and eat it.

او می خواهد کیک خود را بخورد و بخورد.

It's not referring to cake at all.

اصلا منظور کیک نیست

No expression does not referring to cake.

هیچ عبارتی به کیک اشاره نمی کند.

It is or eating it is figurative.

است یا خوردن آن مجازی است.

It's figurative.

فیگوراتیو است.

Yes, that's right.

So can we think of an example of that?

بله درست است.

پس آیا می‌توانیم مثالی برای آن بیاندیشیم؟

So maybe a man who is married to a lovely lady

بنابراین ممکن است مردی که با یک خانم دوست داشتنی ازدواج کرده

and then he starts looking for another woman to have an affair with.

و سپس شروع به جستجوی زن دیگری برای برقراری رابطه کند.

He want he wants

او می خواهد او

to give the example. Yes.

می خواهد مثال بزند. آره.

Here was

اینجا

a man who is who is married to a beautiful woman.

مردی بود که با زنی زیبا ازدواج کرده است.

And then he starts looking for another woman to have an affair with.

و سپس او شروع به جستجوی زن دیگری می کند تا با او رابطه داشته باشد.

So he wants to have his cake and eat it. Yes.

بنابراین او می خواهد کیک خود را بخورد و بخورد. آره.

He used to have sexual relations

with his wife and also with. Yes.

با همسرش و همچنین با همسرش رابطه جنسی داشت. آره.

So you need to say, really,

بنابراین باید بگویید، واقعاً،

he wants to have his cake and he wants to eat his cake.

او می خواهد کیک خود را داشته باشد و می خواهد کیک خود را بخورد.

He wants all of the good things. Yes.

او همه چیزهای خوب را می خواهد. آره.

And he wants everything, not just one thing he wants.

و او همه چیز را می خواهد، نه فقط یک چیز را که می خواهد.

It's figurative.

فیگوراتیو است.

It's not actually figurative.

در واقع فیگوراتیو نیست.

It's not real cake because women also have affairs.

این کیک واقعی نیست، زیرا زنان نیز دارای روابط هستند.

So we ought to balance balance out and say it could be a woman having an affair.

بنابراین ما باید تعادل را حفظ کنیم و بگوییم که ممکن است یک زن رابطه نامشروع داشته باشد.

Yeah, another man.

It happens a lot.

آره یه مرد دیگه

زیاد اتفاق می افتد.

The woman might run away with her gym instructor because he's a big, hunky man.

این زن ممکن است با مربی بدنسازی خود فرار کند، زیرا او مردی درشت هیکل است.

I know someone where that did happen.

من کسی را می شناسم که در آن اتفاق افتاده است.

Yes. You might be might be in your in your job

آره. شما ممکن است در کار خود

and you might ask for you might be given a promotion

باشید و ممکن است بخواهید که ممکن است به شما ارتقاء داده شود

and you're promoted to manager

و به سمت مدیر ارتقا پیدا کنید

and you say to your boss, okay, so you've promoted me.

و به رئیس خود بگویید، باشه، پس من را ارتقا دادی.

Do I get a wage rise as well?

آیا افزایش دستمزد هم دارم؟

Okay, I say, well, you can't have your cake and eat it.

خوب، من می گویم، خوب، شما نمی توانید کیک خود را بخورید و آن را بخورید.

Yeah.

So you can't have the, the promotion

آره

بنابراین نمی‌توانید ترفیع

and the pay rise, although you would expect a bit of a pay rise of the promotion.

و افزایش دستمزد را داشته باشید، اگرچه انتظار کمی افزایش دستمزد از ترفیع را دارید.

But not always. No, but you might ask for it.

اما نه همیشه. نه، اما ممکن است آن را بخواهید.

You've got a promotion.

شما یک ترفیع دارید

I don't. Giving you a 1% pay rise.

من این کار را نمی کنم. افزایش 1 درصدی حقوق شما.

That's okay.

اشکالی ندارد.

That's not I want 10%.

این نیست که من 10 درصد می خواهم.

But you can't have your cake and eat it.

اما شما نمی توانید کیک خود را داشته باشید و آن را بخورید.

Okay, Steve, that's a good.

باشه، استیو، خیلی خوبه.

Now we need to explain because that's quite interesting.

اکنون باید توضیح دهیم زیرا بسیار جالب است.

You explained it and then you explained it again.

توضیح دادی و بعد دوباره توضیح دادی.

Well, because, you know, the more different ways you can explain

خوب، زیرا، می دانید، روش های متفاوت تری که بتوانید آن را توضیح دهید

it helps to cement the meaning.

، به تقویت معنی کمک می کند.

I wanted to have

دیروز می خواستم

all the meat and all the veg and the beer yesterday.

تمام گوشت و سبزیجات و آبجو را بخورم.

I literally I literally wanted my cake

من به معنای واقعی کلمه به معنای واقعی کلمه کیکم را می خواستم

and I wanted to eat it.

و می خواستم آن را بخورم.

In fact, I did here's another one. Here's the last one.

در واقع، من اینجا یکی دیگر را انجام دادم. این آخرین مورد است.

We will be going soon. Steve, don't worry.

به زودی میریم استیو، نگران نباش.

I know you are becoming fatigued.

میدونم داری خسته میشی

I'm getting I'm getting faint through low sugar level.

من دارم از سطح قند پایین دارم غش می کنم.

I only had 4 hours sleep last night.

دیشب فقط 4 ساعت خوابیدم.

You had more than that.

بیشتر از این داشتی

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

He something at the

او چیزی در

something without being something?

چیزی بدون اینکه چیزی باشد؟

He's something at the something without being something.

او چیزی در چیزی است بدون اینکه چیزی باشد.

We will give this a little bit longer because I realise that there is a long

ما این را کمی بیشتر خواهیم کرد زیرا متوجه شدم که تاخیر زیادی

delay between us saying it and then the reply is coming back.

بین ما وجود دارد که آن را بیان می کنیم و سپس پاسخ در حال بازگشت است.

So I will give you a little extra time here.

بنابراین من در اینجا به شما کمی وقت اضافه می دهم.

So don't worry, I will give you a little bit more time. Mm.

پس نگران نباشید، من به شما زمان بیشتری می دهم. مم

Now, Petra's hungry now because we've been talking about cake.

اکنون، پترا گرسنه است، زیرا ما در مورد کیک صحبت کرده ایم.

Yes. Any food?

آره. هر غذایی؟

I know it's make my stomach rumbling.

می دونم باعث می شه شکمم صدا کنه

I can hear Mr.

Steve Simmons rumbling at the thought of having some cake.

می‌توانم صدای آقای استیو سیمونز را بشنوم

که به فکر خوردن کیک است.

Are you really hungry?

آیا واقعا گرسنه هستید؟

I'm hungry, Mr.

من گرسنه هستم، آقای

Duncan. It's very strange. I never hear.

دانکن. خیلی عجیب است. من هرگز نمی شنوم.

I don't normally hear your stomach make a noise.

من معمولاً صدای معده شما را نمی شنوم.

I know it doesn't normally.

میدونم که معمولا اینطور نیست

My stomach never makes a noise. No.

شکمم هیچ وقت صدا نمیده نه.

And yet this morning, when I was having my porridge, it was making that same sound.

و با این حال امروز صبح، وقتی فرنی ام را می خوردم، همان صدا را می داد.

Yeah, it's expecting lots of food, because after yesterday, we were eating all day

آره، انتظار غذای زیاد است، چون بعد از دیروز، ما

a lot at the wedding ceremony party.

در جشن عروسی در کل روز زیاد غذا می خوردیم.

And so.

و همینطور.

Oh, right.

Okay.

درسته.

باشه.

Valentine. Mm.

ولنتاین. مم

Valentine And already. Giovanni.

ولنتاین و در حال حاضر. جیووانی

Yeah.

آره

Mm mm.

میلی متر.

Oh, right, right.

اوه، درست، درست است.

Well we've certainly got some.

خوب ما مطمئناً مقداری داریم.

Right. Okay.

درست. باشه.

Mm. Victoria Mm, yes.

مم ویکتوریا مام، بله.

Alessandra.

الساندرا

Beatrice. Valentine.

بئاتریس ولنتاین.

Yes. Interesting.

آره. جالب هست.

Mm. The answer is coming up in a moment.

مم پاسخ در یک لحظه مشخص می شود.

Before before Mr.

قبل از اینکه آقای

Steve collapses from exhaustion,

استیو از خستگی،

low blood sugar, he needs something to eat.

قند خون پایین بیفتد، به چیزی برای خوردن نیاز دارد.

They've just thought of another expression we could have used,

آنها فقط به عبارت دیگری فکر کرده اند که ما می توانستیم استفاده کنیم،

referring to parties burning the candle at both ends.

اشاره به مهمانی هایی که شمع را در دو طرف می سوزانند.

Oh, yes.

آه بله.

Do you burn the candle at both ends?

آیا شمع را از دو طرف می سوزانید؟

That means that you party at night and then you work hard

یعنی شب ها مهمانی می گیرید و

at work during the day.

روزها سر کار سخت کار می کنید.

So the party just has no effect on your performance during the day.

بنابراین مهمانی هیچ تاثیری بر عملکرد شما در طول روز ندارد.

And if you do that a lot,

و اگر این کار را زیاد انجام دهید

the suggestion is that you become exhausted.

، پیشنهاد این است که خسته شوید.

You can't keep on staying out.

شما نمی توانید به بیرون ماندن ادامه دهید.

The suggestion is you're staying out late all night

پیشنهاد این است که تمام شب را تا دیروقت بیرون بمانید

and then you go into work the next day or what have you doing that.

و روز بعد به سر کار بروید یا چه کاری انجام می دهید.

So you're doing two things which are consuming a lot of your energy,

بنابراین شما دو کار را انجام می‌دهید که انرژی زیادی از شما می‌گیرد

and if you carry on doing it, someone will say

و اگر به انجام آن ادامه دهید، کسی می‌گوید

you can't burn the candle at both ends.

که نمی‌توانید شمع را در هر دو طرف بسوزانید.

You will be exhausted by the end of the week. Yes.

تا آخر هفته خسته می شوید. آره.

So you can't go out Friday night. Saturday night.

بنابراین نمی توانید جمعه شب بیرون بروید. شنبه شب.

It's a very good expression.

بیان بسیار خوبی است.

Yes You can imagine a candle that is burning down at both ends, and then eventually

بله، شما می توانید شمعی را تصور کنید که از هر دو طرف در حال سوختن است، و در نهایت

there'll be nothing, no candle left.

هیچ چیز و هیچ شمعی باقی نمی ماند.

The candle that burns twice as bright lasts half as long.

شمعی که دوبرابر روشن تر می سوزد، نصف بیشتر طول می کشد.

You are going to get that right one day, something like that.

قراره یه روز درستش کنی، یه همچین چیزی.

He That is a reference from one of my favourite films.

He That مرجع یکی از فیلم های مورد علاقه من است.

Okay, Steve and Steve one dose of energy.

خوب، استیو و استیو یک دوز انرژی دارند.

It's all about energy that is he something at the

همه چیز در مورد انرژی است که او چیزی در

something with that being something a lot of answers.

چیزی است با آن چیزی که پاسخ های زیادی دارد.

Hello Azhar.

سلام ازهر.

Hello also Alessandra.

همچنین سلام الساندرا.

Petra also Alba.

پترا همچنین آلبا.

We have Beatriz Bruno.

ما بئاتریز برونو را داریم.

We also have Alessandra.

الساندرا هم داریم.

A lot of people joining here today with their answers.

بسیاری از مردم امروز با پاسخ های خود به اینجا می پیوندند.

Okay, time's up.

باشه وقت تموم شد

It almost is, by the way.

اتفاقاً تقریباً همینطور است.

It almost is. Time's up.

تقریبا هست. زمان به پایان رسیده است.

So clever timing said on that last one because he knows at

زمان بندی بسیار هوشمندانه در مورد آخرین مورد گفت زیرا او می داند

that that that male chicken's going to appear.

که آن مرغ نر ظاهر خواهد شد.

Yes, right. Yes, I see.

بله درسته. بله متوجه ام.

Yeah, very.

آره خیلی

Yeah. You always think.

آره شما همیشه فکر می کنید.

Yeah, he was being rude at all.

آره او اصلاً بی ادب بود.

He was referring to your male chicken.

منظورش مرغ نر شما بود.

I just told the joke then.

من فقط اون جوک رو گفتم

He's always thinking of head.

او همیشه به فکر سر است.

I'm sorry I had

متاسفم که

he something at the party without being something.

او چیزی در مهمانی داشتم بدون اینکه چیزی باشد.

What is the answer?

جواب چیست؟

The answer is coming up right now.

پاسخ در حال حاضر در راه است.

And then we are going I'm going back to bed

و سپس ما می رویم من به رختخواب برمی گردم

being Vittoria was.

که ویتوریا بود.

Correct.

درست.

Well then Vittoria, he arrived at the party without being invited.

خب پس ویتوریا، او بدون دعوت به مهمانی رسید.

There is a word that describes that you gatecrash gatecrash.

یک کلمه وجود دارد که توصیف می کند که شما gatecrash gatecrash هستید.

If you gatecrash a party, it means you go there,

اگر یک مهمانی را دروازه‌بانی کنید، به این معنی است که به آنجا می‌روید،

you arrive at the party, but no one invited, you you go there

به مهمانی می‌رسید، اما کسی دعوت نشده است، شما بدون

uninvited, you gatecrash

دعوت به آنجا می‌روید،

a few people have have put the word appeared instead of arrived too many letters.

چند نفر کلمه ظاهر شده را به جای حروف زیاد وارد کرده‌اند.

It's too many letters, but it of course it does fit

این حروف خیلی زیاد است، اما مطمئناً مناسب است،

so you can you could use he appeared at the party

بنابراین می‌توانید از حضور او در مهمانی

without being

بدون

invited would work it doesn't fit here because you wanted a seven letter word.

دعوت استفاده کنید، اینجا مناسب نیست زیرا شما یک کلمه هفت حرفی می‌خواهید.

That's it.

خودشه.

The word could be used in that same context.

این کلمه را می توان در همان زمینه استفاده کرد.

Anyway, he turned up at the party without being invited.

به هر حال او بدون دعوت در مهمانی حاضر شد.

Okay.

باشه.

Steve does want to use two words there and used the word turned up,

استیو می‌خواهد از دو کلمه در آنجا استفاده کند و از کلمه turn up استفاده کند،

which is probably the way you would most likely use that expression.

که احتمالاً روشی است که شما به احتمال زیاد از آن عبارت استفاده می‌کنید.

Yes, we're going now.

بله، ما الان می رویم.

I've I've literally used up all of my energy.

من به معنای واقعی کلمه تمام انرژی خود را مصرف کرده ام.

I have no energy left.

دیگر انرژی ندارم

I don't I don't have any energy left.

من هیچ انرژی ندارم.

I am completely pooped

من کاملا مدفوع شده ام

because you are burning you you have burnt the candle at both ends. Mr.

چون تو داری می سوزی تو شمع دو سرش را سوزانده ای. آقای

Duncan, you've been to a late night party and you've done a livestream.

دانکن، شما به یک مهمانی آخر شب رفته اید و پخش زنده انجام داده اید.

I can't believe I've done this, but the reason why I was so angry

من نمی توانم باور کنم که این کار را انجام داده ام، اما دلیل عصبانیت من

at the start of today's livestream is because a lot of people said that.

در شروع پخش زنده امروز این است که بسیاری از مردم این را گفتند.

They said Mr.

گفتند آقای

Duncan won't be here on Sunday because he's going to a party

دانکن یکشنبه اینجا نخواهد بود چون به مهمانی می رود

and maybe he will drink too much alcohol and maybe he will get drunk.

و شاید زیاد الکل بنوشد و شاید مست شود.

How dare you say that?

چطور جرات میکنی اینو بگی؟

Okay, maybe got I had a little bit

خوب، شاید متوجه شدم که

too much to drink, but we did get home very late.

مقداری نوشیدنی زیاد خوردم، اما ما خیلی دیر به خانه رسیدیم.

It was nearly 2:00 in the morning.

ساعت نزدیک به 2:00 بامداد بود.

And this morning I felt so tired.

و امروز صبح خیلی احساس خستگی کردم.

But I still made it.

اما من هنوز موفق شدم.

I still got him. He just wants a lots of sympathy.

من هنوز او را گرفتم. او فقط همدردی زیادی می خواهد.

Doesn't don't want sympathy.

همدردی نمی خواهد

I don't want sympathy.

من همدردی نمی خواهم

I'm just showing much effort.

من فقط تلاش زیادی از خود نشان می دهم.

I put well into this system.

من به خوبی وارد این سیستم شدم.

Can we all know that?

آیا همه ما می توانیم آن را بدانیم؟

Yeah. Well,

آره خب

goodbye to all of you.

خداحافظ همه شما

And hopefully see you all again next week.

و امیدوارم هفته آینده دوباره همه شما را ببینم.

I don't think I'm doing anything next Sunday that might prevent me from appearing good or preclude me.

فکر نمی‌کنم یکشنبه آینده کاری انجام دهم که مانع از ظاهر خوبم شود یا مانع از آن شود.

We have appearing.

ما ظاهر شده ایم.

We have no parties next week.

هفته آینده مهمانی نداریم.

We're attending no parties.

ما در هیچ مهمانی شرکت نمی کنیم.

We could have one anyway.

به هر حال می توانستیم یکی داشته باشیم.

We could just invite all the neighbours round.

ما فقط می‌توانیم همه همسایه‌ها را دعوت کنیم.

Well, that's never going to happen right?

خوب، این هرگز اتفاق نمی افتد درست است؟

Have a lovely week and look forward to seeing you all again next week.

هفته خوبی داشته باشید و مشتاقانه منتظر دیدار مجدد همه شما در هفته آینده هستم.

Thank you, Mr.

Steve.

ممنون آقای

استیو.

That was my stomach rumbling.

این صدای شکم من بود

Was that your stomach saying goodbye to your sensitive microphone?

آیا معده ات با میکروفون حساست خداحافظی می کرد؟

Pick that up. I don't know

آن را بردارید. من نمی دانم

how you're going to find me out professionally.

چگونه می خواهید من را به صورت حرفه ای دریابید.

I'm waiting for that.

من منتظر آن هستم.

We're going to relive a special moment from last night.

یک لحظه خاص از دیشب را دوباره زنده می کنیم.

Oh, I can't believe I've been doing

اوه، من نمی توانم باور کنم که من

these livestreams for six years

شش سال است که این پخش زنده را انجام می دهم

and Steve

و استیو

still has no idea where to go in the studio.

هنوز نمی داند کجا باید در استودیو برود.

Mike, I think you've got my cut, Mr.

مایک، من فکر می‌کنم شما بریدگی من را دارید، آقای

Steve, I teacup.

استیو، من یک فنجان چای هستم.

He was looking around the studio trying to find my cup, you see, and he walked in front of the camera.

او در استودیو نگاه می کرد و سعی می کرد فنجان من را پیدا کند، و جلوی دوربین رفت.

But fortunately the camera was not working at the time.

اما خوشبختانه دوربین در آن زمان کار نمی کرد.

Anyway, it's time to go. I am so tired.

به هر حال وقت رفتن است. من خیلی خسته ام.

I can't begin to tell you how tired I am at the moment.

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که در حال حاضر چقدر خسته هستم.

I actually want to go to bed.

من واقعاً می خواهم به رختخواب بروم.

I might not, though. I might stay up.

من ممکن است نه، هر چند. شاید بیدار بمانم

I might wait until I feel really tired.

شاید صبر کنم تا واقعا احساس خستگی کنم.

And then I will go to bed.

و بعد من به رختخواب خواهم رفت.

Thank you for your company today.

از شرکت امروز شما متشکرم.

I hope you've enjoyed this. It's been unusual.

امیدوارم از این کار لذت برده باشید. غیرعادی بوده است.

I'm sorry once again for being late, but at least we still had a nice

یک بار دیگر بابت تاخیر متاسفم، اما حداقل هنوز یک

long live stream together.

پخش زنده طولانی و خوب با هم داشتیم.

I'm back on Wednesday. I hope

من چهارشنبه برگشتم

it will.

امیدوارم بشه

Of course be the 3rd of August.

البته 3 مرداد.

On Wednesday, August is just around the corner.

چهارشنبه، آگوست نزدیک است.

Oh, and I'm excited because my birthday is on its way.

اوه، و من هیجان زده هستم زیرا تولد من در راه است.

I am on my way

من در راه آن طرف هستم

over there because it's time to say goodbye.

زیرا وقت خداحافظی است.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

You can watch it again with captions

می توانید دوباره آن را با زیرنویس تماشا کنید

and of course you can watch all of my videos on my YouTube channel.

و البته می توانید تمام ویدیوهای من را در کانال یوتیوب من تماشا کنید.

Go on, subscribe, click, subscribe lib,

ادامه دهید، مشترک شوید، کلیک کنید، اشتراک در lib،

make sure you activate the notifications.

مطمئن شوید که اعلان ها را فعال کرده اید.

And also, most importantly of all,

و همچنین مهمتر از همه،

please give me a lovely light as well.

لطفاً به من یک نور دوست داشتنی نیز بدهید.

That would be ever so nice.

که همیشه خیلی خوب خواهد بود.

This is Mr.

Duncan in the birthplace of English, saying, Thanks for watching.

این آقای

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید، از تماشای شما متشکرم.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Take care and I will see you on Wednesday from 2 p.m.

مواظب باش تا چهارشنبه از ساعت 14 می بینمت.

UK time. And of course you know what's coming next.

به وقت انگلستان و البته شما می دانید که در آینده چه چیزی در راه است.

You know what's coming next as you do. Oh

همانطور که انجام می دهید، می دانید چه چیزی در آینده در راه است.

ta ta for now

اوه تا تا در حال حاضر