'Clowning Around' + Acting the fool - words / English Addict EXTRA 🚨LIVE CHAT🚨 - Wed 18th Jan 2023

Whoo!

اووو

Happy New Year, everyone.

سال نو همگی مبارک.

Is it. Is it.

آیا آن است. آیا آن است.

Is it too late?

خیلی دیر شده؟

Is it too late to say Happy New Year?

آیا برای گفتن سال نو خیلی دیر شده است؟

Because I can't meet everyone on the planet, can I?

چون من نمی توانم همه را روی این سیاره ملاقات کنم، می توانم؟

It's impossible.

غیر ممکنه.

So happy New Year.

پس سال نو مبارک

Just in case I haven't said Happy New Year to you so far.

فقط در صورتی که تا الان سال نو را به شما تبریک نگفتم .

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

English addict is back.

معتاد انگلیسی برگشت.

From the birthplace of the English language.

از زادگاه زبان انگلیسی.

You know where that is?

میدونی اونجا کجاست؟

Of course it is England.

البته انگلیس است.

Hello, my name is Duncan.

سلام، اسم من دانکن است.

Hello.

سلام.

Wonderful viewers from across the globe.

بینندگان شگفت انگیز از سراسر جهان.

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

And it's a good point you made, Mr.

و این نکته خوبی است که آقای

Duncan, about Happy New Year.

دانکن در مورد سال نو مبارک گفتید.

And when do you stop saying it to people?

و چه زمانی از گفتن آن به مردم دست می کشید؟

I know?

میدانم؟

Is it when you first see them in the new year?

آیا برای اولین بار آنها را در سال جدید می بینید؟

Is it maybe after the first week of January?

آیا ممکن است بعد از هفته اول ژانویه باشد؟

Yeah, because I phoned a friend today.

آره، چون امروز با یکی از دوستانم تماس گرفتم.

Oh, I hadn't spoken to since probably the beginning of December.

اوه، احتمالاً از اوایل دسامبر باهاش ​​صحبت نکرده بودم.

I wished her happy New Year

in a voice message that I sent to her.

در پیام صوتی که برایش فرستادم سال نو را تبریک گفتم.

So yeah, I think you probably still can.

بنابراین بله، من فکر می کنم شما احتمالا هنوز هم می توانید.

It's probably if you were at work, it probably would be a bit of a laboured point to make.

احتمالاً اگر سر کار بودید ، احتمالاً بیان کردن آن کمی سخت بود.

Well, if you've already seen that person. Yes.

خوب، اگر قبلاً آن شخص را دیده اید. آره.

So maybe you saw them on the second or 3rd of January.

بنابراین شاید آنها را در دوم یا سوم ژانویه دیدید.

So if you go to work and you've said happy to, happy New Year

بنابراین اگر به سر کار می روید و

to most of the people there, then there's no point.

به اکثر مردم آنجا سال نو را تبریک گفته اید، هیچ فایده ای ندارد.

But when is it too late?

اما چه زمانی خیلی دیر است؟

When is it too late to say, Happy New Year?

چه زمانی برای گفتن سال نو مبارک دیر است؟

So I know today it's the 18th of January.

بنابراین می دانم که امروز 18 ژانویه است.

Is that too late or does it just apply to people you haven't seen yet?

آیا این خیلی دیر است یا فقط برای افرادی که هنوز ندیده اید صدق می کند؟

So what if you don't see them until July?

پس اگر تا ژوئیه آنها را نبینید چه؟

Do you say Happy New Year?

میگی سال نو مبارک؟

I think you can.

من فکر می کنم شما می توانید.

I think after the first week it gets a bit silly after the

من فکر می کنم بعد از هفته اول بعد از

maybe the first week of January, but you can say it in a sort of a jokey way.

شاید هفته اول ژانویه کمی احمقانه می شود، اما شما می توانید آن را به نوعی شوخی بگویید.

So you can see somebody say today and

بنابراین می توانید ببینید که امروز یکی می گوید و

maybe a neighbour or well, not any of these neighbours.

شاید همسایه یا خوب، نه هیچ یک از این همسایه ها.

We wouldn't wish them happy New Year.

ما سال نو را به آنها تبریک نمی‌گوییم.

But if it was a friend for example, and you met them for example, I'm seeing a friend of mine tomorrow

اما اگر مثلاً یک دوست بود و مثلاً با آنها ملاقات کردی ، من فردا یکی از دوستانم را می بینم

and you can just say it in a joking email, Happy New Year

و شما فقط می توانید آن را در یک ایمیل شوخی بگویید سال نو مبارک

and then laugh about it because you've just seen each other.

و سپس به آن بخندید زیرا تازه دیده اید. یکدیگر.

It's still January, but it's a bit of a joke.

هنوز ژانویه است، اما کمی شوخی است.

You can say it in a jokey while.

شما می توانید آن را در یک شوخی در حالی که.

It's almost it's almost as if you're you're recognising the fact that it's too late to say it.

تقریباً انگار دارید این حقیقت را تشخیص می دهید که برای گفتن آن خیلی دیر شده است.

Yeah, exactly that that is sort of saying it in a joke

آره، دقیقاً این به نوعی به شوخی گفته می شود،

because you recognising that it's too late and you probably should have messaged them

زیرا شما متوجه می شوید که خیلی دیر شده است و احتمالاً باید در اول ژانویه به آنها پیام می دادید

on the 1st of January and said Happy New Year, but you didn't anyway.

و سال نو را تبریک می گفتید، اما به هر حال این کار را نکردید.

Hi everybody, this is Mr. Duncan and also Mr. Steve.

سلام به همه، این آقای دانکن و همچنین آقای استیو است.

There he is.

او آنجاست.

He's wearing now this looks like one of your dad's shirts.

او الان پوشیده است این پیراهن شبیه یکی از پیراهن های پدرت است.

No, it's not Mr. Duncan.

نه، آقای دانکن نیست.

It isn't one of your dad's.

مال بابات نیست

My dad's shirts wouldn't fit me.

پیراهن های پدرم به من نمی خورد.

This looks like a shirt that a man would wear in the 1970s

این پیراهنی شبیه پیراهنی است که یک مرد در دهه 1970 می پوشید،

because the colour of it looks like the same colour as the walls

زیرا رنگ آن شبیه به رنگ

in your father's office because he used to smoke a lot less.

دیوارهای دفتر پدر شما است، زیرا او خیلی کمتر سیگار می کشید.

Mr. Duncan is a very market.

آقای دانکن خیلی بازاری است.

So you look at the colour, look at the cuffs on this,

بنابراین شما به رنگ نگاه کنید، به سرآستین های روی آن،

even the buttons.

حتی دکمه ها نگاه کنید.

Yeah. This is I've had this shirt for years. In fact, Mr.

آره این است که من این پیراهن را سالهاست دارم. در واقع آقای

Duncan spanking button.

دانکن دکمه کتک زدن.

The fact that I think it's from

این واقعیت که فکر می کنم مال آن است

can't remember where it's from and I've had it for years and in fact if you'd been observe it, Mr.

نمی توانم به خاطر بیاورم از کجاست و من سال ها آن را داشتم و در واقع اگر شما آن را مشاهده می کردید، آقای

Duncan, you would have noticed it's the same jacket I wore on Sunday.

دانکن، متوجه می شدید که این همان ژاکتی است که یکشنبه پوشیدم.

It's not a jacket.

این ژاکت نیست.

It's the same shirt I wore on Sunday.

همان پیراهنی است که یکشنبه پوشیدم.

So there you go. Yes, I've had it for years.

بنابراین شما بروید. بله، سالهاست که آن را دارم.

I hardly wear it.

من به سختی آن را می پوشم.

So, you know, there's no moths.

بنابراین، می دانید، هیچ پروانه ای وجود ندارد.

No moths.

I really thought it was something your dad used to wear it.

بدون پروانه

من واقعا فکر می کردم این چیزی است که پدرت آن را می پوشید.

Slim fit for my slim figure.

مناسب باریک برای اندام باریک من.

Mr. Duncan, I guess what's coming back into fashion?

آقای دانکن، حدس می‌زنم چه چیزی به مد برمی‌گردد؟

Apparently, you remember years ago, lots of people were wearing those big coats

ظاهراً، یادتان می‌آید سال‌ها پیش، افراد زیادی آن کت‌های بزرگ را می‌پوشیدند

that looked as if they'd been inflated with air.

که انگار با هوا باد کرده بودند.

Well, apparently, the puffer coat is coming back.

خب ظاهرا کت پفکی داره برمیگرده.

It's the big thing for 2023.

این اتفاق بزرگ برای سال 2023 است.

Could be out in the fashion area.

ممکن است در حوزه مد ظاهر شود.

The perfect coat.

کت کامل.

So that's the coat that looks almost as if it's been inflated with air.

بنابراین این کتی است که تقریباً به نظر می رسد که گویی با هوا باد شده است.

Right.

And apparently that's the hit, the hippest, coolest

درست.

و ظاهراً این بهترین، شیک‌ترین، شیک‌ترین

and trendiest thing you can wear this year, even though we don't have one.

و شیک‌ترین چیزی است که می‌توانید امسال بپوشید، اگرچه ما چنین چیزی نداریم.

So if you want if you're that type of person that always likes to keep up with the fashions,

بنابراین اگر می خواهید اگر از آن دسته افرادی هستید که همیشه دوست دارید با مد روز همراه باشید،

go out and buy is or go into your wardrobe

بیرون بروید و بخرید یا وارد کمد لباس

and look out the look up the puffy jacket that you kept from when it was last in fashion.

خود شوید و به دنبال ژاکت پفی باشید که از آخرین باری که در آن بودید نگاه کنید. روش.

It's not puffy, it's puffer puffer.

پفکی نیست، پف کرده است.

P You double a all those polo

P شما همه آن چوگان را دوبرابر می کنید

s y know how it's right.

و می دانید چگونه درست است.

Okay.

باشه.

Some people see Jackie, some people might say it looks very puffy, but it isn't.

برخی از مردم جکی را می بینند، برخی ممکن است بگویند که بسیار پف کرده است، اما اینطور نیست.

But apparently, yes, yes, they're back in fashion, so they sleeveless.

اما ظاهرا، بله، بله، آنها به مد بازگشته اند، بنابراین بدون آستین هستند.

It is interesting how clothing comes back in fashion, though.

جالب است که چگونه لباس به مد باز می گردد.

I think now there is one type of fashion

فکر می کنم الان یک نوع مد

that has not become fashionable again.

وجود دارد که دوباره مد نشده است.

And that is, of course, the large wide flats,

و البته این همان شلوارهای پهن و بزرگ است

trousers that go really wide at the bottom.

که در قسمت پایین بسیار گشاد می شوند.

Now, the last time we saw flares was in the late 1970s

در حال حاضر، آخرین باری که ما فلرها را دیدیم در اواخر دهه 1970 بود

and then they slowly went out of fashion during the 1980s.

و سپس آنها به آرامی در دهه 1980 از مد افتادند .

So flash earlier than that.

پس زودتر از آن فلش کنید.

Mr. Flash made jeans.

آقای فلش شلوار جین درست کرد.

So they're they're narrow at the top,

بنابراین آنها در بالا باریک هستند،

but at the bottom they go out really wide.

اما در پایین آنها واقعاً گسترده هستند.

So flared trousers, they become very wide,

آنقدر شلوار گشاد می شود که خیلی گشاد می شود،

sometimes 20, 25 inches at the bottom.

گاهی اوقات 20، 25 اینچ در پایین.

And I used to have a pair of flares as well.

و قبلاً یک جفت فلر هم داشتم.

I remember I went with my father

یادم می‌آید با پدرم

on a ferry across to France

با یک کشتی به فرانسه

and I was wearing my flares on that day and it was so windy on the boat.

رفتیم و آن روز شراره‌هایم را پوشیده بودم و در قایق آنقدر باد می‌وزید.

It was so windy.

خیلی باد می آمد.

My flares were flapping like flags.

شراره هایم مثل پرچم به اهتزاز در می آمدند.

Were you helping to push the boat along Where.

آیا به هل دادن قایق در امتداد کجا کمک می کردید؟

Yeah, they were making the same sound as the flags.

آره، صدای پرچم‌ها را می‌دادند.

They were very impractical. I hated them.

خیلی غیر عملی بودند. من از آنها متنفر بودم.

I think they might have come in in the mid seventies because I remember having some

فکر می‌کنم آنها ممکن است در اواسط دهه هفتاد وارد شوند، زیرا به یاد دارم که در اوایل نوجوانی برخی از آنها را

when I was an early teenager. Oh,

داشتم. اوه

and I didn't like them at all.

و من اصلا ازشون خوشم نیومد

They were, as you say, they flapped around and if they got wet,

آنها به قول شما دور و بر می زدند و اگر خیس

they were horrible when they got wet because of course in those days

می شدند وقتی خیس می شدند وحشتناک بودند زیرا در آن روزها

you sort of went out in all weathers.

شما به نوعی در هر هوای بیرون می رفتید.

You didn't have your mum and dad to take you in the car to very many places.

مامان و بابات رو نداشتی که تو ماشین ببرن خیلی جاها.

So they used to get wet.

بنابراین آنها خیس می شدند.

They were horrible. I hated them. I never liked them.

آنها وحشتناک بودند. من از آنها متنفر بودم. من هرگز آنها را دوست نداشتم.

I didn't I didn't like standing out because I felt as though

من دوست نداشتم برجسته باشم زیرا احساس می کردم

people were looking at me with these flares and I didn't like it.

مردم با این شراره ها به من نگاه می کنند و من آن را دوست نداشتم.

So what I think I think that will be the next big fashion

بنابراین چیزی که من فکر می‌کنم این است که شوق بزرگ بعدی مد

craze to come back from the past

است که از شراره‌های گذشته بازمی‌گردد

flares, big, wide bottomed.

، ته بزرگ و پهن.

So I think they used to call them bellbottoms as well.

بنابراین من فکر می کنم آنها قبلا به آنها زنگوله نیز می گفتند.

Bellbottom jeans or bell bellbottom trousers,

شلوار جین زنگوله ای یا شلوار زنگوله ای،

very narrow at the top and then wide at the bottom.

در بالا بسیار باریک و سپس در پایین پهن.

And I think one day they will be back in fashion anyway.

و من فکر می کنم روزی آنها به هر حال به مد باز خواهند گشت .

Can I say hello to everyone out there?

آیا می توانم به همه آن بیرون سلام کنم؟

Happy New Year.

سال نو مبارک.

Just in case we haven't said Happy New Year to you so far.

فقط در صورتی که تا به حال سال نو را به شما تبریک نگفته ایم.

So maybe you haven't seen it until today.

پس شاید تا امروز آن را ندیده باشید.

Maybe your new onto this channel.

شاید تازه وارد این کانال شده باشید.

So how is your year?

پس سال شما چطور است؟

Well, first time this year on the channel, how is 2023?

خوب، اولین بار امسال در کانال، سال 2023 چگونه است؟

How is it going for you?

برای شما چطور پیش می رود؟

I always think now if you want to write a good science

من همیشه فکر می کنم اکنون اگر می خواهید یک

fiction movie or a screenplay or a novel,

فیلم علمی تخیلی یا یک فیلمنامه یا یک رمان خوب بنویسید،

I think one of the best years is to set

فکر می کنم یکی از بهترین سال ها این است که

your story in is 2023,

داستان خود را در سال 2023 تنظیم کنید،

because I think it sounds really futuristic.

زیرا فکر می کنم واقعاً آینده نگرانه به نظر می رسد.

So you might say the year is 2023.

بنابراین ممکن است بگویید سال 2023 است.

Man has left the Earth.

انسان زمین را ترک کرده است.

The only people living now

تنها مردمی که اکنون زندگی می کنند

are those who have been rejected by mankind,

، کسانی هستند که توسط بشر طرد شده اند،

and they've all gone to other planets.

و همه آنها به سیارات دیگر رفته اند.

The only problem is it's now 2023 is

تنها مشکل این است که اکنون 2023

the obvious flaw in your little plan there.

نقص آشکار برنامه کوچک شما در آنجاست.

Well, that's it.

خب همین.

But I think I always think the best year, if you want to make it sound futuristic, is 2023.

اما فکر می‌کنم همیشه فکر می‌کنم بهترین سال، اگر می‌خواهید آینده‌نگر به نظر برسد، سال 2023 است.

Well, it was in the 1980s, I'd said, but now we can't do it because to say it has to be something else.

خوب، در دهه 1980 بود، من گفتم، اما اکنون نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم، زیرا برای گفتن باید این کار انجام شود. یک چیز دیگر.

So maybe 30, 23 or 20, 50, 2050.

بنابراین شاید 30، 23 یا 20، 50، 2050.

No, that doesn't sound futuristic.

نه، این آینده نگرانه به نظر نمی رسد.

I don't know why 2050 doesn't sound right.

من نمی دانم چرا 2050 درست به نظر نمی رسد.

So maybe the year is 2053.

پس شاید سال 2053 باشد.

I don't know why it has to have more than two syllables or three syllables.

نمی دانم چرا باید بیشتر از دو هجا یا سه هجا باشد.

But don't forget 20, 23, 2053 when it was the night we were in a different century.

اما 20، 23، 2053 را فراموش نکنید، زمانی که شبی بود که ما در قرن دیگری بودیم.

When I say it sounded more when you were going into to something, Do you love 1904?

وقتی می‌گویم وقتی به سراغ چیزی می‌رفتی بیشتر به نظر می‌رسید ، آیا عاشق ۱۹۰۴ هستی؟

It's just the rhythm of the word. I don't know why.

این فقط ریتم کلمه است. نمی دانم چرا.

So it's not the year itself, it's just the rhythm that that that year has.

بنابراین این خود سال نیست، بلکه فقط ریتمی است که آن سال دارد.

Anything of the year 2000 sounded futuristic

هر چیزی در سال 2000

in that, you know, in the 1980s or 1970s. Yes.

در دهه 1980 یا 1970 آینده نگرانه به نظر می رسید. آره.

So so I remember in the 1970s, a lot of people were trying to guess

بنابراین به یاد دارم در دهه 1970 ، بسیاری از مردم تلاش می کردند حدس

what the world would be like in 2020.

بزنند که جهان در سال 2020 چگونه خواهد بود.

And they all got it wrong because they predicted

و همه آنها اشتباه کردند زیرا پیش بینی کردند

that, well, first of all, no one would be working.

که خب، اول از همه، هیچ کس کار نخواهد کرد.

Well, actually, they almost got that right.

خوب، در واقع، آنها تقریباً به درستی رسیدند.

And because during 2020 and 2021,

و از آنجایی که در طول سال‌های 2020 و 2021،

most people weren't working, so they could have got that one right.

اکثر مردم کار نمی‌کردند، بنابراین می‌توانستند آن را درست انجام دهند.

But also they said that computers would be doing everything for us.

اما همچنین آنها گفتند که رایانه ها همه چیز را برای ما انجام خواهند داد.

Not quite.

نه کاملا.

We still have a long way to go.

ما هنوز راهی طولانی برای پیمودن داریم.

Flying cars.

ماشین های پرنده

No flying cars.

بدون ماشین پرنده

I'm afraid we can just about get cars

من می ترسم که بتوانیم ماشین

to drive on the road.

ها را در جاده ها رانندگی کنیم.

Yes, electric cars are starting.

بله، خودروهای برقی در حال راه اندازی هستند.

People are beginning to see the flaws in them now.

مردم در حال حاضر شروع به دیدن نقص های آنها می کنند.

Anyway, we won't go into that. But yes.

به هر حال ما وارد این موضوع نمی شویم. اما بله.

Are you having to mention that I've checked yet?

آیا باید ذکر کنید که من هنوز بررسی کردم؟

Can I say hello to the live chat?

آیا می توانم به چت زنده سلام کنم؟

Can I also say hello to our new champion, Beatrice?

آیا می توانم به قهرمان جدیدمان، بئاتریس نیز سلام کنم؟

Congratulations, Beatrice.

تبریک می گویم، بئاتریس.

Once again, you are first on today's live chat.

بار دیگر، شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Congratulations to Beatrice.

به بئاتریس تبریک می گویم.

You are first to date in terms of the number of messages

از نظر تعداد پیام

that people are writing, I think Lewis comes out top.

هایی که مردم می نویسند، شما اولین کسی هستید که به تاریخ می پردازید، من فکر می کنم لوئیس در صدر قرار می گیرد.

Oh, like Lewis has written more messages

اوه، مثل اینکه لوئیس تا کنون بیش

on the live chat than anybody else so far today.

از هر کس دیگری در چت زنده پیام نوشته است.

Of course, we are talking.

البته ما داریم صحبت می کنیم.

That's another another plus point we are talking about.

این نکته مثبت دیگری است که در مورد آن صحبت می کنیم.

Lewis Mendez

لوئیس مندز

is here today.

امروز اینجاست.

Beatrice, as we look lovely, by the way, matching colours.

بئاتریس، همانطور که ما دوست داشتنی به نظر می رسیم، اتفاقاً با رنگ های مشابه.

Yes, I got that.

بله، متوجه شدم.

I've got a new T-shirt.

من یه تی شرت جدید دارم

So because I'm wearing the other one many, many times, I don't want to wear it out.

بنابراین چون یکی دیگر را بارها و بارها می پوشم، نمی خواهم آن را فرسوده کنم.

So I thought I would have a change now and again.

بنابراین فکر کردم هر چند وقت یکبار تغییری خواهم داشت.

So I might wear the black T-shirt sometimes,

بنابراین ممکن است گاهی اوقات تی شرت مشکی را بپوشم

and other times I will wear the white t shirt.

و گاهی اوقات تی شرت سفید را می پوشم.

So I've got two now, and later this year

بنابراین من الان دو تا دارم، و اواخر

you might have a chance to buy your own

امسال ممکن است فرصتی برای خرید

t shirt, your own English addict t shirt,

تی شرت خود، تی شرت معتاد انگلیسی خود،

something on the front, something nice.

چیزی در جلو، یک چیز خوب داشته باشید.

And you can walk around and you can tell everyone that you are an English addict.

و می توانید راه بروید و به همه بگویید که یک معتاد انگلیسی هستید.

In fact, you will be able to prove it to people.

در واقع، شما قادر خواهید بود آن را به مردم ثابت کنید.

People Few people are asking.

مردم افراد کمی می پرسند.

Mohsin asks, Where is V?

محسن می پرسد وی کجاست؟

We referencing V test today?

ما امروز به تست V مراجعه می کنیم؟

Well, we know he's not too well at the moment.

خوب، ما می دانیم که او در حال حاضر خیلی خوب نیست.

We have this all right.

ما همه اینها را داریم.

He'd be on if he could be.

اگر می توانست حضور داشته باشد.

I'm sure he was talking of going back to the puffy jackets.

مطمئنم که او از بازگشت به کت های پف کرده صحبت می کرد .

Mr. Duncan.

I can't say that they would be.

آقای دانکن

من نمی توانم بگویم که آنها خواهند بود.

They would look very good on you if you were.

اگر شما بودید خیلی خوب به نظر می رسیدند.

Let's just say you were

بیایید بگوییم شما

not the tallest person in the world, okay?

قدبلندترین فرد جهان نبودید، خوب؟

And maybe you'd put on a bit of weight over Christmas.

و شاید در کریسمس کمی وزن اضافه کنید.

Let's just say if you were sort of under average

بیایید بگوییم که اگر قد شما کمتر

height and over average weight, I don't know what you're saying.

از متوسط ​​و وزن متوسط ​​بود، نمی دانم چه می گویید.

I'm saying if you look fat.

من می گویم اگر چاق به نظر می رسید.

Yeah, puffy jacket's not going to look good on you. If you.

آره، ژاکت پف کرده به نظرت خوب نمیاد. اگر شما.

If you're short and fat, maybe. Yes.

اگر کوتاه قد و چاق هستید، شاید. آره.

So. Yes, well, certain fashion, certain fashions

بنابراین. بله، خوب، مدهای خاص، مدهای

do suit certain people stripes.

خاص با خطوط راه راه افراد خاص مطابقت دارند.

So people have stripes and sometimes they use stripes to make themselves

بنابراین مردم خطوط راه راه دارند و گاهی اوقات از راه راه استفاده می کنند تا خود را

look maybe more more broader

پهن

or more slimmer.

تر یا لاغرتر نشان دهند.

So I can't remember which way it is.

بنابراین نمی توانم به خاطر بیاورم که از کدام طرف است.

I think vertical stripes, vertical stripes make you look taller and slimmer.

من فکر می کنم راه راه های عمودی، راه راه های عمودی شما را بلندتر و لاغرتر نشان می دهد.

Horizontal stripes make you look wider.

راه راه های افقی شما را پهن تر نشان می دهد.

And I think that's that's the general rule in fashion.

و من فکر می کنم این قانون کلی در مد است.

I think so, yeah.

من فکر می کنم اینطور است، بله.

So this is making me look especially slim,

بنابراین، فکر می‌کنم این باعث می‌شود که من به‌خصوص لاغر به

I think, because the stripes are going down.

نظر برسم، زیرا خطوط راه راه پایین می‌روند.

But then if you are already tall and slim

اما اگر از قبل قد بلند و لاغر

anyway, maybe you want to make yourself look a bit broader.

هستید، شاید بخواهید کمی پهن تر به نظر برسید.

So you have some stripes going across, you know, because you don't have to

بنابراین، می‌دانید که چند خط راه راه دارید، می‌دانید، چون لازم نیست

you know, you don't have to show off the fact that you're already tall and slim.

بدانید، لازم نیست این واقعیت را به رخ بکشید که از قبل قد بلند و لاغر هستید.

You might want to commit broad.

ممکن است بخواهید به طور گسترده متعهد شوید.

You don't want to look have been no, you don't look too thin.

شما نمی خواهید به نظر نرسیده اند نه، شما خیلی لاغر به نظر نمی رسید.

So you've missed it.

پس شما آن را از دست داده اید. اگر قدتان بلند و لاغر

You can I don't think you should wear stripes going down if you're already tall and slim.

هستید، فکر نمی‌کنم باید راه راه به سمت پایین بپوشید.

So would make you look, you know, out of proportion.

بنابراین، می دانید، شما را نامتناسب نشان می دهد.

I wish I was slim. I am getting there, though.

کاش لاغر بودم هر چند دارم به آنجا می رسم.

My new health regime is now in place

رژیم جدید سلامتی من اکنون برقرار است

and I think already I am starting to lose a little bit of weight.

و فکر می کنم در حال حاضر شروع به کاهش وزن کرده ام.

I think already I'm looking slimmer, especially my face.

فکر می کنم در حال حاضر لاغرتر به نظر می رسم، به خصوص صورتم.

So I'm quite happy to be honest.

بنابراین من کاملاً خوشحالم که صادقانه بگویم.

Pound Mayer is waiting for a special event. Oh.

پوند مایر منتظر یک رویداد ویژه است. اوه

Um. I wonder what that is.

ام من تعجب می کنم که چیست.

I don't know.

من نمی دانم.

I'm freezing outside waiting for a special event says Pound me.

من بیرون یخ می زنم و منتظر یک رویداد خاص هستم که می گوید من را پاوند.

So what are you waiting for?

پس برای چی منتظری؟

Yes, please tell us.

بله، لطفا به ما بگویید.

And you know you're outside of freezing, and you still watching us, which I think is amazing.

و شما می دانید که خارج از انجماد هستید، و هنوز ما را تماشا می کنید، که به نظر من شگفت انگیز است.

You must be on a mobile device.

شما باید در یک دستگاه تلفن همراه باشید.

Well, I think so, yes.

خوب، من فکر می کنم، بله.

Unless she's looking through someone's window and watching them, watching us on their mobile device.

مگر اینکه او از پنجره کسی نگاه می کند و او را تماشا می کند، ما را در دستگاه تلفن همراه خود تماشا می کند.

Could be. Yes.

می تواند باشد. آره.

And Claudia is cooking eggplant

و کلودیا در حال پختن بادمجان

with mozzarella cheese, tomato sauce and lots of garlic.

با پنیر موزارلا، سس گوجه فرنگی و مقدار زیادی سیر است.

I was wondering what was cooking in Claudia's pots.

به این فکر می کردم که در قابلمه های کلودیا چه چیزی درست می شود.

It's very nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

And that sounds incredible.

و این باور نکردنی به نظر می رسد.

That really does sound very nice with chicken as well.

این واقعاً با مرغ نیز بسیار خوب به نظر می رسد.

Very nice fried chicken on the side.

مرغ سرخ شده خیلی خوشگل کنار.

Oh, that's real home cooking, that is.

اوه، این آشپزی خانگی واقعی است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

You know, it is to warm the cockles of your heart

می‌دانی،

if you're if your cockles need warming, that is the perfect meal.

اگر خروس‌هایت به گرم کردن نیاز دارند، گرم کردن کاکل‌های دلت است، این غذای عالی است.

Talking of warm praise, should we explain it? Not really.

صحبت از مداحی گرم، آیا باید آن را توضیح دهیم؟ نه واقعا.

Just look it up.

فقط نگاهش کن

Well, the cockles of your heart is just inside. Inside.

خوب، کاکل های دلت فقط داخل است. داخل.

It warms you inside. Anyway, I.

درونت را گرم می کند. به هر حال، من.

Yeah, I've got loads of things to talk about.

آره، چیزهای زیادی برای صحبت کردن دارم.

Yesterday you said, are we only on for an hour?

دیروز گفتی فقط یک ساعت روشن هستیم؟

And I said, well, if you let me actually do the things I'm planning to do, yes we will do.

و من گفتم، خوب، اگر به من اجازه دهید واقعاً کارهایی را که قصد انجام آنها را دارم انجام دهم، بله، انجام خواهیم داد.

So I say one thing,

بنابراین من یک چیز را می گویم،

slash, Slash is here as Lewis correctly

اسلش، اسلش اینجاست، همانطور که لوئیس به درستی

addressed them as double slash double sausage is what we're saying from now on as well.

آنها را خطاب کرده است.

That's it.

خودشه.

Yeah, that's it. That's it.

درسته خودشه. خودشه.

Because we talked about this on Sunday, didn't we?

چون ما یکشنبه در مورد این موضوع صحبت کردیم، اینطور نیست؟

You stole the whole flow of my livestream for that.

شما تمام جریان زنده من را برای آن دزدیدید.

We've given slash slash the nickname Double slash. Yes.

ما به اسلش نام مستعار دابل اسلش داده ایم. آره.

It's easier to say, okay, well I would imagine that people have worked that one out anyway.

گفتن این موضوع آسان تر است، خوب، خوب، من تصور می کنم که مردم به هر حال آن را حل کرده اند.

Steve feel like that? I'm not.

استیو چنین احساسی دارد؟ من نیستم.

I'm just want to get on with you. Go. Well, then get on with it.

من فقط می خواهم با شما سر و کار داشته باشم. برو خب پس ادامه بده

We had some snow last night.

دیشب کمی برف داشتیم

And look, there it is, the snow.

و ببین، آنجاست، برف.

So this is what I filmed this morning.

بنابراین این چیزی است که من امروز صبح فیلمبرداری کردم.

Even though most of the snow has now gone because it's been raining.

با وجود اینکه بیشتر برف اکنون به دلیل بارندگی رفته است.

But this morning we woke up and there was some snow on the ground.

اما امروز صبح از خواب بیدار شدیم و مقداری برف روی زمین نشست.

I did get excited.

من هیجان زده شدم

As you know, I am a big fan of snow and I decided to do some filming

همانطور که می دانید من از طرفداران پر و پا قرص برف هستم و تصمیم گرفتم

just just some short clips.

فقط چند کلیپ کوتاه فیلمبرداری کنم.

You can see there is the Blackbird in the Garden.

می توانید ببینید که مرغ سیاه در باغ وجود دارد.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

I got rather excited because the weather forecast did

من نسبتاً هیجان زده شدم زیرا پیش بینی آب و هوا

say that there was going to be some snow, but we didn't have that much here.

می گفت که قرار است کمی برف بیاید، اما ما در اینجا آنقدر زیاد نداشتیم.

Just what you would describe as a dusting,

دقیقاً همان چیزی که شما به عنوان گردگیری

a dusting of snow, a bit

، گردگیری برف توصیف می کنید، کمی

like if you were putting some icing on the top of a cake using a sieve,

شبیه به این است که اگر با استفاده از الک مقداری مایه کیک روی کیک قرار دهید،

you would just sort of you

به نوعی

would see that light icing dusting on the cake.

می بینید که گرد و غبار ملایم روی کیک می شود.

And so we have had a dusting of snow.

و بنابراین ما غبارروبی برف داشته ایم.

So just light snow just very not very much just covering the ground.

بنابراین فقط برف سبک فقط خیلی نه خیلی فقط زمین را می پوشاند.

You know, we're not going to go out and make snowmen, but unfortunately,

می دانید، ما قرار نیست برویم بیرون و آدم برفی بسازیم، اما متأسفانه،

most of it has now gone because it's been raining.

بیشتر آن از بین رفته است، زیرا باران باریده است.

So just to prove that we've had some snow, I just couldn't resist pointing the camera outside

بنابراین فقط برای اینکه ثابت کنم مقداری برف باریده‌ایم، نمی‌توانم مقاومت کنم که دوربین را به بیرون

and the garden.

و باغ نشان دهم.

There is still some snow in the garden, but most of it has now gone.

هنوز مقداری برف در باغ وجود دارد، اما بیشتر آن در حال حاضر از بین رفته است.

Tell me about the way it's near her granddaughter's school waiting for a concert

به من در مورد نحوه نزدیکی مدرسه نوه‌اش در انتظار کنسرت

to start a concert, she's no doubt in.

برای شروع کنسرت بگو، او شکی ندارد.

So. Yes.

بنابراین. آره.

Well, you can't go and watch it.

خوب، شما نمی توانید بروید و آن را تماشا کنید.

I'm sorry.

متاسفم.

Tell me, because you got to stay and watch instead of going watch, pretend you're watching it

به من بگو، چون به جای تماشای رفتن باید بمانی و تماشا کنی، وانمود کن که داری

sit at the back and then you can carry on watching us as well.

تماشایش را پشت سر می نشینی و سپس می توانی به تماشای ما نیز ادامه دهی.

Yes, I'm sure you can.

بله، من مطمئن هستم که شما می توانید.

You can do both things at the same time.

شما می توانید هر دو کار را همزمان انجام دهید.

I think you can use headphones, headphones, Please don't leave us.

من فکر می کنم شما می توانید از هدفون استفاده کنید، هدفون، لطفا ما را ترک نکنید.

So that's another thing I want to update you on is Mr.

پس این یکی دیگر از مواردی است که می خواهم شما را در مورد آن به روز کنم،

Steve's crazy plant.

گیاه دیوانه آقای استیو است.

If you remember a few days ago, I showed you the plant

اگر یادتان باشد چند روز پیش گیاهی را

that was given to Steve for Christmas, and it's gone even more crazy now.

که برای کریسمس به استیو داده بودند به شما نشان دادم و الان دیوانه تر شده است.

Would you like to have a look? Here it is.

آیا دوست دارید نگاهی بیندازید؟ ایناهاش.

So here's the plant and you can see or you will see that

بنابراین این گیاه است و می توانید ببینید یا خواهید دید که

it has grown quite a lot is another thing.

بسیار رشد کرده است یک چیز دیگر است.

This is incredible, Steve.

این باورنکردنی است، استیو.

Three leaves now at the bottom, the some new ones coming along as well.

اکنون سه برگ در پایین است ، تعدادی برگ جدید نیز در راه است.

And we still got that giant ladybird as well, which is,

و ما هنوز آن کفشدوزک غول پیکر را نیز داریم، که

you know, it was pointed out by somebody, one of our our lovely viewers

می دانید، یکی از بینندگان دوست داشتنی ما

as well.

نیز به آن اشاره کرده است.

Yes. It keeps flopping over because it's it needs watering. Yes.

آره. مدام می ریزد چون نیاز به آبیاری دارد. آره.

So when you showed it the other week, I can't remember what it looked like.

بنابراین وقتی هفته دیگر آن را نشان دادید، نمی توانم به یاد بیاورم که چه شکلی بود.

Well, it was much smaller than that. Smaller than that.

خب خیلی کوچکتر از این بود. کوچکتر از آن

So imagine that. Much smaller.

پس تصور کنید که بسیار کوچکتر.

This is the Amaryllis, isn't it? The Amaryllis.

این آماریلیس است، اینطور نیست؟ آماریلیس.

Show me the way to mow. Really?

راه چمن زنی را به من نشان بده واقعا؟

It's nearly

تقریبا همینطوره

so. Mr.

Steve's plant is coming on very nicely.

گیاه آقای استیو خیلی خوب می آید.

We will give you regular updates, of course, on what is happening with it,

ما به‌روزرسانی‌های منظم را به شما ارائه خواهیم کرد ، البته در مورد آنچه که با آن اتفاق می‌افتد،

because I know a lot of people will be interested

زیرا می‌دانم که افراد زیادی به جایی علاقه‌مند خواهند شد

somewhere.

.

I think we don't know what kind of flower it will have.

فکر می کنم نمی دانیم چه نوع گلی خواهد داشت.

I'm hoping it's red blue.

امیدوارم قرمز آبی باشه

If it's white or cream, it'll be boring.

اگر سفید یا کرم باشد، خسته کننده خواهد بود.

Okay, so I'm hoping it'll be a bright red colour.

خوب، پس امیدوارم رنگ قرمز روشن باشد.

So Mr..

بنابراین آقای

Mr.. Steve will take his anger out on the plant.

آقای استیو عصبانیت خود را بر روی کارخانه بیرون خواهد آورد.

If it's white or cream, he will just chop it to pieces.

اگر سفید یا خامه ای باشد، آن را تکه تکه می کند.

But if it's red, he will keep it.

اما اگر قرمز باشد آن را نگه می دارد.

So you've been warned, Plant. You've been warned

بنابراین به شما هشدار داده شده است، گیاه. به شما اخطار داده

it is going

to carry on with the chat when she's inside today.

شده است که

وقتی او امروز داخل است، چت ادامه خواهد داشت.

We have a lot of things to talk about.

ما چیزهای زیادی برای صحبت داریم.

We are looking at cloning around clones.

ما به دنبال شبیه سازی در اطراف کلون ها هستیم.

Some people are afraid of clowns

برخی از مردم از دلقک می ترسند

and I have to be honest, as a child I did not like clowns.

و من باید صادقانه بگویم، از کودکی من دلقک را دوست نداشتم.

They did scare me a little bit because, well, they are weird and slightly creepy

آنها من را کمی ترساندند زیرا، خوب، آنها عجیب و غریب و کمی ترسناک هستند

and some clowns are quite scary, to be honest.

و برخی دلقک ها کاملاً ترسناک هستند، صادقانه بگویم.

But it doesn't help that there have been several films depicting clowns as murderers.

اما فایده ای ندارد که چندین فیلم وجود داشته است که دلقک ها را به عنوان قاتل نشان می دهد.

It doesn't help it. That doesn't help, does it?

کمکی به آن نمی کند. این کمکی نمی کند، اینطور نیست؟

But apparently it's very interesting how it came about.

اما ظاهرا خیلی جالب است که چگونه به وجود آمده است.

So from that, from the foolish person or the person who is playing the fool,

پس از آن، از شخص احمق یا کسی که احمق بازی می کند،

or maybe a person who is maybe idiotic

یا شاید فردی که شاید احمق

even, or a peasant.

است، یا یک دهقان.

So the word clown does derive from that type of sense

بنابراین، کلمه دلقک از آن نوع معنایی

in the sense of a person who is foolish, maybe not very clever,

به معنای فردی احمق، شاید نه خیلی باهوش،

maybe a person who is boorish.

شاید فردی بدقلق گرفته شده است.

Maybe they are not very refined in their character.

شاید آنها در شخصیت خود چندان ظریف نیستند.

So that's where the word clown comes from.

پس کلمه دلقک از اینجاست.

I think it's from Denmark, Norwegian, and also

فکر کنم از دانمارک، نروژی و همچنین

I think it's Norse as well.

فکر کنم نورس هم باشه.

So it's very interesting.

پس خیلی جالبه

We are talking about clowning around and of course

ما در مورد دلقک زدن صحبت می کنیم و البته

I can't think of a better

من نمی توانم

pair of people to talk about that than two clowns

جفتی بهتر از دو دلقک مانند ما در مورد آن صحبت

like us.

کنیم.

Would you say you haven't got a red nose, Mr.

آیا می گویید شما بینی قرمز ندارید، آقای

Duncan I haven't got a red nose.

دانکن من بینی قرمز ندارم.

And we could have dressed up like clowns, except we haven't got any clown outfits.

و ما می‌توانستیم مثل دلقک‌ها لباس بپوشیم، مگر اینکه هیچ لباس دلقکی نداشته باشیم.

That's the problem

این مشکلی است

that children love clowns because clowns act in a childish way.

که کودکان دلقک ها را دوست دارند زیرا دلقک ها به شیوه ای کودکانه عمل می کنند.

They're adults acting like children.

آنها بزرگسالانی هستند که مانند کودکان رفتار می کنند.

I don't think they do.

من فکر نمی کنم آنها انجام دهند.

I don't think kids like clown.

فکر نمی کنم بچه ها دلقک را دوست داشته باشند.

They scared me when I was a child because they would act in a slightly crazy

وقتی بچه بودم مرا می ترساندند چون کمی دیوانه وار

way, hence the word clown.

رفتار می کردند، از این رو کلمه دلقک را می نامند.

So if you are acting in an unruly, maybe in a very

بنابراین اگر شما به شیوه ای سرکش، شاید بسیار

unsavoury way, maybe you are causing a commotion or noise,

نامطلوب عمل می کنید، ممکن است باعث ایجاد غوغا یا سر و صدا شوید،

we will be looking at that laser anti clown.

ما به آن ضد دلقک لیزری نگاه خواهیم کرد.

Mr. Duncan. I am not anti clown.

آقای دانکن من ضد دلقک نیستم

I am all for the clowns.

من همه طرفدار دلقک ها هستم.

If there are any clowns watching at the moment, I am not against you.

اگر در حال حاضر دلقکی در حال تماشا است، من مخالف شما نیستم.

You have to be careful nowadays.

این روزها باید مراقب بود.

So I am all inclusive clowns,

بنابراین من یک دلقک همه جانبه،

jesters for all of them.

برای همه آنها شوخی هستم.

They're okay.

اونا خوبن

Okay by me.

باشه از طرف من

Just don't come to my front door at night because I might push you down the steps.

فقط شب جلوی در خانه من نیایید زیرا ممکن است شما را از پله ها پایین بیاورم.

Unfortunately, you don't normally see clowns.

متأسفانه، شما معمولا دلقک ها را نمی بینید.

Really? Unless. Unless you at a circus, do you?

واقعا؟ مگر اینکه. مگر اینکه در سیرک هستید، آیا؟

Sometimes you might hire a clown for a child's birthday,

گاهی اوقات ممکن است برای تولد یک کودک دلقک استخدام کنید،

but yes.

اما بله.

I mean, you were scared.

یعنی ترسیدی

I don't remember being scared of clowns.

یادم نمی آید از دلقک ها ترسیده باشم.

Maybe you were.

شاید تو بودی

Maybe you could tell us if you were scared of clowns.

شاید بتوانید به ما بگویید که آیا از دلقک ها می ترسید.

But I only used to see them at the circus, and then they'd be sort of doing silly things.

اما من فقط آنها را در سیرک می دیدم، و بعد آنها به نوعی کارهای احمقانه انجام می دادند.

Well, as we will find out later that there are many other uses of the word clown

خوب، همانطور که بعداً متوجه خواهیم شد که کاربردهای بسیار دیگری از کلمه دلقک

and things that are being said

و چیزهایی که

in a contemporary sense as well.

به معنای امروزی نیز گفته می شود وجود دارد.

So we will look at that later on.

بنابراین در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

As you know, Steve, I love the English language, you might say.

همانطور که می دانید، استیو، ممکن است بگویید من عاشق زبان انگلیسی هستم .

I like it very much.

خیلی دوستش دارم.

By the way, don't forget to give us a lovely line on the live chat.

به هر حال، فراموش نکنید که یک خط دوست داشتنی در چت زنده به ما بدهید.

Yes, it really helps.

بله، واقعا کمک می کند.

And as you know, I love the English language and there are some words

و همانطور که می دانید، من عاشق زبان انگلیسی هستم و کلمات

and phrases that are interesting to look at.

و عباراتی وجود دارد که دیدن آنها جالب است.

Certainly when we are talking about words,

مطمئناً وقتی در مورد کلمات صحبت می کنیم،

I thought it would be fun to look at some idioms connected to a certain part of the body.

فکر می کردم دیدن برخی اصطلاحات مرتبط با قسمت خاصی از بدن جالب است.

Oh, yes.

آه بله.

And of course, there are many there are many parts of the body that you could talk about

و البته، قسمت های زیادی از بدن وجود دارد که می توانید در مورد آنها صحبت

and use in phrases.

کنید و در عبارات استفاده کنید.

Today we are looking at phrases

امروز ما عباراتی را

connected to your neck, neck idiom

که به گردن شما مرتبط است، نگاه می کنیم

and you might be surprised to find out how many idioms there are connected to your neck.

و شاید تعجب کنید که بدانید چند اصطلاح به گردن شما متصل است.

The neck is the thing in between your shoulders and your head.

گردن چیزی است که بین شانه ها و سر شما قرار دارد.

Some people I've noticed, some people have very slim and long necks.

برخی از افراد که من متوجه شده ام، برخی از افراد گردن بسیار باریک و بلندی دارند.

So I think I think my neck is quite long and yours is quite long as well.

بنابراین فکر می کنم گردن من بسیار دراز است و گردن شما نیز بسیار دراز است.

Yes. Especially when you do that, you look like a tortoise coming out of his shell.

آره. مخصوصاً وقتی این کار را می‌کنید، شبیه لاک‌پشتی می‌شوید که از لاکش بیرون می‌آید.

Yeah, It's everyone's anatomy is different.

بله، آناتومی هر کس متفاوت است.

Some people have sort of short necks,

برخی از افراد دارای گردن کوتاه و

others have long necks.

برخی دیگر گردن های بلند دارند.

And yeah, the next quite a sensual area of

و بله، ناحیه کاملاً حساس بعدی

the body is as well can be if you kiss someone on their neck.

بدن نیز می تواند باشد اگر کسی را روی گردنش ببوسید.

Can be.

می تواند باشد.

They might get very excited.

آنها ممکن است بسیار هیجان زده شوند.

Yes they might. Groans are very sensitive.

بله ممکن است ناله ها بسیار حساس هستند.

Yeah it's

بله،

yeah it's an interesting part of the body.

بله، این یک بخش جالب از بدن است.

The neck

اضافه‌های گردن

adds can add inches to your height or take inches off,

می‌توانند اینچ‌ها به قد شما بیفزایند یا اینچ را کاهش دهند،

but it's also very vulnerable to damage. Yes.

اما در مقابل آسیب بسیار آسیب‌پذیر هستند. آره.

And of course, if you want to chop someone's head off, it's a good place to it's a good place.

و البته، اگر می خواهید سر کسی را از تن جدا کنید، جای خوبی است که جای خوبی است.

Yeah. Well, let's start.

آره خوب، بیایید شروع کنیم.

Isn't this not the only place that's the only place you want to decapitate someone?

آیا این تنها جایی نیست که تنها جایی است که می خواهید سر کسی را جدا کنید؟

Where else are you going to do it?

کجای دیگر قرار است آن را انجام دهید؟

I know. I'm not going to do it on the shoulder, are you?

میدانم. من قرار نیست این کار را روی شانه انجام دهم ، شما؟

You're going to do it right here.

شما می خواهید آن را درست در اینجا انجام دهید.

Straight across in one, one chop as you think.

به طور مستقیم در یک، یک ریز خرد شده همانطور که فکر می کنید.

There. I don't know why we've really got necks.

آنجا. من نمی دانم چرا ما واقعاً گردن داریم.

I suppose because we need to be able to move our heads around. Yeah,

فکر می کنم چون باید بتوانیم سرمان را به اطراف حرکت دهیم. بله،

but it does make make you a bit vulnerable.

اما شما را کمی آسیب پذیر می کند.

I was thinking neck. Yes.

داشتم به گردن فکر می کردم. آره.

And some people have very wide necks.

و برخی از افراد گردن بسیار پهنی دارند.

Yeah, their necks.

آره گردنشون

Sometimes a wider than their heads.

گاهی از سرشان گشادتر است.

Renault, Rinaldo, Cristiano Ronaldo.

رنو، رینالدو، کریستیانو رونالدو.

It's very strange whenever you see him.

هر وقت او را می بینی خیلی عجیب است.

His neck is wider than his head. Yes.

گردنش از سرش گشادتر است. آره.

And I don't know how that's possible.

و من نمی دانم چگونه ممکن است.

Exactly.

دقیقا.

I mean, not that it detracts at all from his loveliness, but

منظورم این است که اصلاً از دوست داشتنی بودن او کم نمی کند، اما بگذریم

let's face it, he is probably a very eligible man.

، او احتمالاً مرد بسیار واجد شرایطی است.

But he has a very wide net. He does? Yes.

اما او یک تور بسیار گسترده دارد. او انجام می دهد؟ آره.

If you look at his neck is wider than his head, but then his shoulders are very wide.

اگر نگاه کنید گردنش از سرش گشادتر است اما شانه هایش خیلی پهن است.

Yeah.

So that makes up for it.

آره

بنابراین آن را جبران می کند.

But it makes his head look like a peanut.

اما سرش را شبیه بادام زمینی می کند.

Yes. Well, of course, if you're a Formula One driver,

آره. خوب، البته، اگر شما یک راننده فرمول یک هستید،

you often have a very big thick neck because you need strong

اغلب گردن ضخیم بسیار بزرگی دارید، زیرا

neck muscles to withstand the forces of going round those cold.

برای مقاومت در برابر نیروهای سرد، به عضلات گردنی قوی نیاز دارید.

You know, he's a you know, he's a footballer, don't you?

می دانید، او یک بازیکن است ، او یک فوتبالیست است، نه؟

I know he is, yes.

من می دانم که او است، بله.

But I just said I know he's a footballer, Mr.

اما من فقط گفتم می دانم که او یک فوتبالیست است، آقای

Duncan, I'm talking about Formula One drivers who have to, you know,

دانکن، من در مورد راننده های فرمول یک صحبت می کنم که باید، می دانید،

they have to be able to resist the cornering forces

آنها باید بتوانند در برابر نیروهای پیچ ها مقاومت

and they have very big, thick, powerful necks.

کنند و گردن های بسیار بزرگ، ضخیم و قدرتمندی دارند.

I think it's also people who do a lot of weight training as well because they develop their muscles.

فکر می‌کنم این افرادی هستند که تمرینات وزنه زیادی را نیز انجام می‌دهند، زیرا عضلات خود را توسعه می‌دهند.

And I think what happens eventually is their neck muscles also develop

و من فکر می کنم آنچه در نهایت اتفاق می افتد این است که عضلات گردن آنها نیز رشد می کند

and their neck becomes much wider than their head.

و گردن آنها بسیار گسترده تر از سرشان می شود.

Mm hmm.

مم هوم

Yes, I might do that.

بله، من ممکن است این کار را انجام دهم.

I wonder if you could do weight training on your head, sort of balance

نمی‌دانم که آیا می‌توانید تمرینات وزنه‌برداری را روی سرتان انجام دهید،

some weights on your head, and then and then sort of do training like that?

وزنه‌هایی را روی سرتان متعادل کنید، و بعد و بعد تمرین‌هایی مثل آن انجام دهید؟

Well, I think you could actually do sit ups like this.

خوب، من فکر می کنم شما واقعاً می توانید اینگونه دراز و نشست انجام دهید.

Oh, this is what it is to do this.

اوه، این همان چیزی است که این کار را انجام دهید.

You sit up and down and it puts it puts a lot of strain on it

بالا و پایین می نشینید و به آن فشار زیادی وارد می کند

because of course, your skin on the hair starts to sag as you get older.

زیرا البته با بالا رفتن سن پوست روی موها شروع به افتادگی می کند.

So you need to do that.

بنابراین شما باید این کار را انجام دهید.

Just keep that all firm.

فقط آن را محکم نگه دارید.

I know that. Well, that's the worst part.

من می دانم که. خب، این بدترین قسمت است.

And again, the worst.

و باز هم بدترین.

But the one thing I'm noticing as I'm getting older is my neck.

اما تنها چیزی که با افزایش سن به آن توجه می کنم گردن من است.

My neck is getting a little

گردنم کمی

loose.

شل می شود.

So I'm hoping by losing weight, it will set everything back in.

بنابراین امیدوارم با از دست دادن وزن، همه چیز را دوباره به حالت اول

It will

pull it all back in.

بازگرداند.

I hope that's a good exercise.

امیدوارم این تمرین خوبی باشد.

Going back and then doing that, you can feel

با بازگشت به عقب و سپس انجام آن، می‌توانید احساس کنید که

all your muscles tightening and the hair and making you, you know,

تمام ماهیچه‌هایتان سفت می‌شوند و موها و می‌دانید که دوباره شما را کشیده

taut and muscular again, keeping everything everything nice and firm.

و عضلانی می‌کند، و همه چیز را خوب و محکم نگه می‌دارید.

And here anyway, it is now 2:30 on a Wednesday.

و به هر حال اینجا، ساعت 2:30 روز چهارشنبه است.

We are looking at some neck idioms first and then we are going to look

ما ابتدا به چند اصطلاح گردن نگاه می کنیم و سپس

at clowning around with Mr.

به دلقک زدن با آقای

Steve and Mr. Duncan.

استیو و آقای دانکن می پردازیم.

So first of all, we can save someone neck.

بنابراین اول از همه، ما می توانیم گردن کسی را نجات دهیم.

You can save a person's neck.

شما می توانید گردن یک شخص را نجات دهید.

If you save someone's neck, you are getting someone out of a bad situation.

اگر گردن کسی را نجات دهید، کسی را از یک موقعیت بد بیرون می آورید.

You are saving them from some sort of misfortune.

شما آنها را از نوعی بدبختی نجات می دهید.

Could you think of an example?

آیا می توانید به یک مثال فکر کنید؟

Yeah, maybe.

آره شاید

Maybe you're having to give a presentation at work.

شاید مجبور باشید در محل کار یک سخنرانی ارائه دهید.

Is it Bill now?

الان بیل است؟

And maybe you're giving a presentation at work and you.

و شاید شما در حال ارائه در محل کار و شما.

Well, you get mixed up in your in your presentation

خوب، شما در ارائه خود قاطی می شوید

or you forget your words and then somebody comes in, helps you

یا کلمات خود را فراموش می کنید و سپس کسی وارد می شود و به روشی ظریف به شما کمک می کند

in a subtle way.

.

You could say afterwards, Oh, thanks for saving my neck.

بعد از آن می توانید بگویید، اوه، متشکرم که گردن من را نجات دادید.

Because the, the,

the idea is that you were in a situation

زیرا تصور این است که شما در موقعیتی قرار

that you really had to perform in

داشتید که واقعاً باید در آن اجرا می‌کردید

and thus if you didn't, you would have looked stupid.

و بنابراین اگر این کار را نمی‌کردید، احمق به نظر می‌رسیدید.

And that's, you know, so if you're giving a talk or a speech,

و این، می دانید، بنابراین اگر در حال سخنرانی یا سخنرانی هستید،

obviously you if it goes wrong, you're going to look bad on it.

بدیهی است که اگر اشتباه پیش برود، به نظر شما بد می شود.

So somebody helps you out with that.

بنابراین یک نفر در این مورد به شما کمک می کند.

Well, maybe the boss asks you for a report

خوب، شاید رئیس از شما گزارشی بخواهد

that needs to be in there by a certain time and you haven't got time to do it

که باید تا زمان مشخصی در آنجا باشد و شما برای انجام آن وقت

and you give it to him and if you ask a friend or can you do this for me, I haven't got time to do it.

ندارید و آن را به او می دهید و اگر از دوستی بخواهید یا می توانید این کار را برای من انجام دهید، وقت ندارم انجامش بدم

My boss needs it.

رئیس من به آن نیاز دارد.

Then afterwards you say, Well, oh, thanks for doing that.

سپس بعداً می گویید، خوب، اوه، متشکرم که این کار را انجام دادید.

You really saved my neck.

واقعاً گردن من را نجات دادی.

So it it's got to be a situation that is quite,

بنابراین باید موقعیتی باشد که کاملاً خوب باشد،

you know, you've got to be performing it

می دانید، باید آن را انجام دهید

and it's got to be a situation that has some peril if you don't complete the task.

و باید موقعیتی باشد که اگر کار را کامل نکنید، خطراتی داشته باشد.

Of course, it derives from the battlefield where

البته از میدان جنگ نشأت می‌گیرد که

in the early days of battle and the early days of

در اوایل نبرد و اوایل

I suppose you would have wars, battles

جنگ، فکر می‌کنم جنگ‌ها، نبردهایی

taking place, quite often people would use large,

در جریان بود، اغلب مردم از چیزهای بزرگ و

sharp things such as axes and swords, and they would swing them around.

تیز مانند تبر و شمشیر استفاده می‌کردند و تاب می‌خوردند. آنها را در اطراف

And quite often you would either get stabbed by the sword or they would chop your head off.

و اغلب یا با شمشیر خنجر می شدی یا سرت را بریدند.

Quite often you would lose your head.

اغلب اوقات سر خود را از دست می دهید.

So if your friend in the battle helps you,

بنابراین اگر دوستتان در نبرد به شما کمک کند

they will literally save your neck,

، به معنای واقعی کلمه گردن شما را نجات می‌دهد،

because that's the probably in battle that's going to be a very vulnerable.

زیرا احتمالاً در نبرد ، بسیار آسیب‌پذیر خواهد بود.

If you want to kill somebody, go for the neck.

اگر می خواهی کسی را بکشی، برو دنبال گردن.

I would say so if you yeah, you probably

من می گویم پس اگر بله، احتمالاً

literally saved their life, save their neck.

به معنای واقعی کلمه جان آنها را نجات داده اید، گردن آنها را نجات دهید.

So and using this in a situation like I described it, work, then

بنابراین و با استفاده از این در موقعیتی مانند آنچه که من توضیح دادم، کار کنید، پس

it's a situation where you could have lost your job if you hadn't done this report.

این وضعیتی است که اگر این گزارش را انجام نمی‌دادید، ممکن بود کار خود را از دست بدهید .

Yes. So it's normally a very serious outcome that that person is being saved from.

آره. بنابراین معمولاً این یک پیامد بسیار جدی است که آن شخص از آن نجات می یابد.

Yes, that's good.

بله، خوب است.

So we'll get some more of the definitions.

بنابراین ما به تعاریف بیشتری خواهیم رسید.

You might stick your neck out

ممکن است گردن خود را بیرون بیاورید

to stick one's neck out for someone.

تا گردن خود را برای کسی بیرون بیاورید.

So again, very similar, but the other way round.

بنابراین دوباره، بسیار شبیه، اما برعکس.

So instead of you saving someone else,

بنابراین به جای اینکه شخص دیگری را نجات دهید

you are actually doing the thing.

، در واقع کار را انجام می دهید.

It's the action that you are doing that is saving someone else

این عملی است که شما انجام می دهید، نجات شخص دیگری است

so you can have your neck saved or you can stick your neck out for someone else.

تا بتوانید گردن خود را نجات دهید یا بتوانید گردن خود را برای شخص دیگری بیرون بیاورید.

So you risk yourself. Yeah.

پس خودتان را به خطر می اندازید. آره

For another person,

برای شخص دیگری،

which is very similar, you are doing something

که بسیار شبیه است، شما در حال انجام کاری

maybe courageous, maybe in battle.

شاید شجاعانه، شاید در نبرد هستید.

Once again, I think this derives from the battlefield.

یک بار دیگر، من فکر می کنم که این از میدان جنگ ناشی می شود.

So if you stick your neck out, you are getting in the way of another person.

بنابراین اگر گردن خود را بیرون بیاورید ، در مسیر شخص دیگری قرار می گیرید.

You are defending someone, you are risking

داری از کسی دفاع میکنی،

your self for another person.

خودت رو بخاطر یه نفر دیگه به ​​خطر میندازی.

And an example could be and this I've heard this used in this situation

و یک مثال می تواند این باشد که من شنیده ام که در این موقعیت استفاده می شود

that people will say that,

که مردم می گویند که

for example, at work you've got some meeting going on.

مثلاً در محل کار شما جلسه ای در جریان است.

There's always a meeting. Always a meeting. Yes.

همیشه یه جلسه هست همیشه یک جلسه آره.

And or it could be sports.

و یا ممکن است ورزش باشد.

And they want volunteers for something

و آنها داوطلبانی را برای کاری می خواهند که

to do something because somebody volunteer

کاری را انجام دهند، زیرا کسی داوطلب

to give a talk on something right now

می شود تا در حال حاضر در مورد چیزی سخنرانی کند،

will you give a talk on on English

آیا شما در یک سخنرانی

in five minute talk?

پنج دقیقه ای در مورد انگلیسی صحبت خواهید کرد؟

We need somebody to do that.

ما به کسی نیاز داریم که این کار را انجام دهد.

In half an hour's time there's a meeting and the things need to be done.

نیم ساعت دیگر جلسه است و کارها باید انجام شود.

And do you volunteer?

و آیا شما داوطلب هستید؟

Do you stick your neck out to do that,

آیا برای انجام این کار گردن خود را بیرون

or are you the person that won't, you know, don't dare do anything that you do?

می آورید، یا شما فردی هستید که نمی دانید، جرات انجام کاری را که انجام می دهید را ندارید؟

Frightened.

وحشت زده.

So in that sense, it's that person doing a brave thing?

بنابراین، از این نظر، آیا این شخص در حال انجام یک کار شجاعانه است؟

Yes, doing a brave thing.

بله، انجام یک کار شجاعانه.

And you will often hear people say, oh, you know, if you're trying to this happened to us.

و اغلب می‌شنوید که مردم می‌گویند، اوه، می‌دانید، اگر می‌خواهید این اتفاق برای ما افتاده باشد.

This happened to us a lot at work, we'd have to

این اتفاق برای ما زیاد در محل کار رخ داده است، ما

we'd have to present back a group of would be in groups and you'd be

باید گروهی از افراد را به صورت گروهی ارائه می‌دهیم و شما

undertaking some task about how to increase your sales.

در مورد چگونگی افزایش فروش خود کارهایی را انجام می‌دهید.

Okay.

باشه.

And you were in groups of, say, five, several groups of five, but one person from each group

و شما در گروه‌هایی مثلاً پنج‌تایی، چند گروه پنج‌تایی بودید، اما یک نفر از هر گروه

then has to feed back to everybody else about what they've discovered.

باید درباره آنچه که کشف کرده‌اند به بقیه بازخورد بدهد.

And you know it.

و شما آن را می دانید.

There's always somebody that never will volunteer for this.

همیشه کسی هست که هرگز برای این کار داوطلب نمی شود.

And you might then say, Oh, Dave, how he never sticks his neck out for anyone.

و شما ممکن است بگویید، اوه، دیو، چگونه او هرگز گردن خود را برای کسی بیرون نمی آورد.

So you can use that to say a particular person will never do that.

بنابراین می توانید از آن برای گفتن اینکه یک فرد خاص هرگز این کار را انجام نخواهد داد استفاده کنید.

But you might say, All right, I'll it, I'll stick my neck out. Yes.

اما ممکن است بگویید ، خوب، من آن را انجام می دهم، گردنم را بیرون می آورم. آره.

So you're you're making yourself vulnerable, aren't you. Yes.

پس داری خودت رو آسیب پذیر می کنی، نه. آره.

So you stick your neck out for someone.

پس گردنت را برای کسی بیرون می آوری.

You risk yourself for another person. Here's another one.

شما خود را به خاطر شخص دیگری به خطر می اندازید. اینم یکی دیگه

Maybe there is a race taking place to be neck and neck,

شاید مسابقه ای برای گردن و گردن بودن،

maybe a contest, a competition

شاید مسابقه ای، رقابتی

to be in equal position in a race.

برای قرار گرفتن در موقعیت برابر در یک مسابقه برگزار شود.

So two people might be running.

بنابراین ممکن است دو نفر در حال اجرا باشند.

Maybe two horses are in a race

شاید دو اسب در مسابقه باشند

and two of the horses at the front are exactly in the same position.

و دو تا از اسب های جلو دقیقاً در یک موقعیت باشند.

You might say that they are neck and neck

ممکن است بگویید که آنها گردن و گردن هستند

and that means that they are at the same position, they are level.

و این بدان معنی است که آنها در یک موقعیت هستند، آنها هم سطح هستند.

And I suppose you could say also if you were scoring something.

و فکر می‌کنم اگر چیزی را به ثمر می‌رسانید، می‌توانید بگویید .

So maybe if two people are on the same amount of points,

بنابراین شاید اگر دو نفر در یک مقدار امتیاز باشند،

you can say that those two people are now neck and neck.

می توان گفت که آن دو نفر اکنون گردن و گردن هستند.

Yes. It doesn't have to be a race.

آره. لازم نیست مسابقه باشد.

I think that's where that comes from because obviously you have to cross the line.

من فکر می‌کنم از همین جا می‌آید، زیرا بدیهی است که شما باید از خط عبور کنید.

And if P and it's the head, the head that goes over the line

و اگر P و سر باشد ، سر که اول از خط می گذرد

first, isn't it, that wins nobody normally with a horse or a runner.

، اینطور نیست که به طور معمول هیچ کس را با اسب یا دونده برنده نمی کند.

But if they're neck and neck, then that implies that they're very close

اما اگر آنها گردن و گردن هستند، پس این بدان معناست که آنها بسیار نزدیک هستند

and you won't be able to tell until, you know, maybe you done a photo finish or something. But.

و تا زمانی که می‌دانید، ممکن است یک عکس را تکمیل نکرده باشید، نمی‌توانید تشخیص دهید. ولی.

Yeah.

آره

Yes. What were you saying just for that, Mr. Duncan?

آره. فقط برای همین چی میگفتی آقای دانکن؟

Yes. It doesn't have to be literally a race.

آره. لازم نیست که به معنای واقعی کلمه یک مسابقه باشد.

It could be

این می تواند

points in something

امتیازاتی

in a competition, as you say, any anything, maybe in your workplace.

در یک مسابقه باشد، همانطور که شما می گویید، هر چیزی، شاید در محل کار شما.

Maybe you have to have your sales figures have to be at a certain level,

شاید باید ارقام فروش شما باید در سطح خاصی باشد

or maybe you have to be at the top of your group.

یا شاید باید در صدر گروه خود باشید.

And maybe two people have the same sales.

و شاید دو نفر فروش مشابهی داشته باشند.

Maybe they've both achieved exactly the same amount of sales.

شاید هر دو دقیقاً به همان میزان فروش دست یافته باشند.

So you could say that they are neck and neck moving on.

بنابراین می توان گفت که آنها گردن و گردن در حال حرکت هستند.

You might put your neck on the block.

ممکن است گردن خود را روی بلوک بگذارید.

Very similar to what we talked about a few moments ago to stick your neck out for someone.

بسیار شبیه به چیزی که چند لحظه پیش در مورد آن صحبت کردیم تا گردن خود را برای کسی بیرون بیاورید.

But in this situation, I think you are putting yourself

اما در این شرایط، من فکر می کنم شما خود را

in actual danger.

در معرض خطر واقعی قرار می دهید.

You put your neck on the block, you are doing something.

گردنت را روی بلوک می گذاری، کاری می کنی.

But it might cause in fact,

اما ممکن است در واقع

it might well cause danger harm.

باعث ایجاد آسیب خطرناک شود.

Or maybe a bad situation of some sort.

یا شاید یک نوع وضعیت بد.

So you literally put your neck on the block.

بنابراین شما به معنای واقعی کلمه گردن خود را روی بلوک می گذارید.

You are doing something that quite likely will cause some sort of harm.

شما در حال انجام کاری هستید که به احتمال زیاد باعث ایجاد نوعی آسیب می شود.

Or it might be you might be again, you might just risky job, it might be put your neck on the block.

یا ممکن است دوباره این کار را انجام دهید، ممکن است فقط یک کار پرخطر باشد ، ممکن است گردن شما را بر روی بلوک بگذارد.

It is similar to put your neck on the line

شبیه قرار دادن گردن روی خط

in that you will stick your neck out for someone or sticking neck out for somebody of.

است که گردن خود را برای کسی بیرون می آورید یا گردن خود را برای کسی بیرون می آورید.

Yeah because you could you could risk looking stupid

بله، زیرا ممکن است خطر احمقانه به نظر

or losing a job or something like that if it goes wrong.

رسیدن یا از دست دادن شغل یا چیزی شبیه به آن در صورت بروز مشکل وجود داشته باشد.

I mean, we're not suggesting that you could get your head chopped off.

منظورم این است که ما به شما پیشنهاد نمی کنیم که سرتان را از تن جدا کنید.

No. Well, it's not, it's not literal, but obviously whether that's it idiom, that's it.

نه. خوب، اینطور نیست، تحت اللفظی نیست، اما واضح است که آیا این اصطلاح است، همین است.

This will

این

come to that in a minute.

در یک دقیقه به آن خواهد رسید. لوئیس می‌گوید

They're all idiomatic of Liverpool and Arsenal, says Lewis.

که همه آنها اصطلاحات لیورپول و آرسنال هستند.

They are neck and neck I presume in the championship league.

آنها به نظر من در لیگ قهرمانان گردن و گردن هستند.

Yeah. Sacked in Arsenal win the other day.

آره اخراج شده در آرسنال برد روز دیگر.

I don't want you to ask me.

نمی خوام از من بپرسی

I think they actually won the other day.

من فکر می کنم آنها در واقع روز قبل برنده شدند.

I know nothing about football but this is my mother's, my mother's favourite team.

من هیچ چیز در مورد فوتبال نمی دانم، اما این تیم مادرم، تیم مورد علاقه مادرم است.

Here's another one, Steve to break one's neck you break your neck.

اینم یکی دیگه، استیو برای اینکه گردن یکی بشکنی گردنت رو بشکن.

So maybe if you over worry or maybe if you stress

بنابراین شاید اگر بیش از حد نگران هستید یا شاید اگر

or strain yourself whilst doing something, you are breaking your or maybe a person

در حین انجام کاری به خود استرس یا فشار وارد می‌کنید، در حال شکستن خود یا شاید شخصی هستید

who asks you to do something and but you don't want them

که از شما می‌خواهد کاری را انجام دهید، اما نمی‌خواهید

to worry too much about it at the moment.

در حال حاضر بیش از حد نگران آن باشد.

You can do it next week.

می توانید هفته آینده این کار را انجام دهید.

There's no need to break your neck so you don't have to rush out and do that thing straight away.

نیازی به شکستن گردنتان نیست تا مجبور نباشید عجله کنید و بلافاصله آن کار را انجام دهید.

You can do it next week. It's okay.

می توانید هفته آینده این کار را انجام دهید. مشکلی نیست.

Don't worry. Yeah, don't break your neck.

نگران نباشید. آره گردنت نشکن

But also you can say that you've been working hard or you've been straining yourself.

اما همچنین می توانید بگویید که سخت کار کرده اید یا به خودتان فشار آورده اید.

You've been working so hard.

خیلی زحمت کشیدی

Oh, I broke my neck over this.

آخه من بخاطر این گردنم شکستم

I broke my neck over it. You are.

گردنم را روی آن شکستم. شما هستید.

You put so much effort and strain into it.

خیلی زحمت کشیدی و زحمت کشیدی

Yeah, exactly. That's a good one. I like that one.

بله دقیقا. این یکی خوب است. من آن را دوست دارم.

That's a good one.

این یکی خوب است.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

Oh, I think you can do this one, Steve.

اوه، من فکر می کنم شما می توانید این یکی را انجام دهید، استیو.

A pain in the neck.

This one's been mentioned. Francesca mentioned this one.

دردی در ناحیه گردن.

این یکی ذکر شده است فرانچسکا به این مورد اشاره کرد.

Yes. It's. It's.

آره. این است. این است.

It's an annoying thing or an annoying person.

این یک چیز آزار دهنده یا یک فرد آزار دهنده است.

So not to take this literally, We don't literally mean you've got to pay a pain

بنابراین اگر این را به معنای واقعی کلمه در نظر نگیریم، منظور ما به معنای واقعی کلمه این نیست

if you do get a literal pain in your neck,

که اگر به معنای واقعی کلمه در گردن خود احساس درد کردید، باید درد را متحمل شوید،

as Lewis has described when you're driving, you're driving along, you come to a junction, you do that.

همانطور که لوئیس توضیح داده است که هنگام رانندگی، شما در حال رانندگی هستید ، شما می آیید به یک تقاطع، شما این کار را انجام دهید.

Oh, and your neck is pain.

اوه و گردنت درد داره

It's annoying.

این آزاردهنده است.

But in this instance, this is we're not literally meaning a pain in the neck.

اما در این مثال، منظور ما به معنای واقعی درد گردن نیست.

We're literally saying that some annoying thing that's happened

ما به معنای واقعی کلمه می گوییم که یک اتفاق آزاردهنده رخ داده

or a person has annoyed you.

یا شخصی شما را آزار داده است.

It's like you've got a pain in the neck.

انگار گردن درد داری

It's equivalent to that. Yeah.

معادل آن است. آره

And it's something annoying.

و این چیزی آزاردهنده است.

So it's also something that's prolonged as well so that pain doesn't go away.

بنابراین این نیز چیزی است که طولانی‌تر می‌شود تا درد از بین نرود.

So a person can you think if one person at the moment

بنابراین یک نفر می توانید فکر کنید اگر یک نفر در لحظه

for you personally from your life, from your lovely,

برای شما شخصا از زندگی شما، از زندگی دوست داشتنی،

lovely, lovely, lovely life, who is a pain in the neck.

دوست داشتنی، دوست داشتنی، دوست داشتنی شما، که دردی در گردن است.

Yes, but I'm not going to mention them live on air because it's there forever.

بله، اما نمی‌خواهم از آنها به صورت زنده روی آنتن نام ببرم زیرا برای همیشه وجود دارد.

Okay.

But we all know these people that we people

باشه.

اما همه ما این افراد را می دانیم که ما مردم

badger you all the time for something annoying people.

همیشه شما را برای چیزی آزاردهنده بد می کنیم.

Yes, annoying people. They're always funny. What?

بله، افراد مزاحم. آنها همیشه بامزه هستند. چی؟

Can you just help me out with this?

آیا می توانید فقط در این مورد به من کمک کنید؟

I've lost my something and they don't just do it once.

من چیزی را از دست داده ام و آنها فقط یک بار آن را انجام نمی دهند.

They're doing it all the time.

آنها همیشه این کار را انجام می دهند.

You know, several times in one day you might say, Oh, that person that right pain in the neck.

می‌دانی، چند بار در یک روز ممکن است بگویی، آه، آن شخص درد راست در گردن.

Or maybe they keep coming over and talking to you all the time

یا شاید آنها مدام می آیند و همیشه در مورد زباله با شما صحبت می کنند

about rubbish and I wish they'd just go away.

و من آرزو می کنم که آنها بروند.

They're such a pain in the neck.

اینها خیلی در گردن درد دارند.

Maybe your neighbour's dog keeps barking all the time.

شاید سگ همسایه شما مدام پارس می کند.

Oh, that dog. It's insane.

اوه اون سگ این دیوانه کننده است.

And then that such a pain.

و بعد این چنین دردی

But you could have a project at work.

اما شما می توانید یک پروژه در محل کار داشته باشید.

It was a project. It was okay.

این یک پروژه بود. خوب بود

Your boss could be a pain in

رئیس شما ممکن است گردن درد داشته باشد

the neck because he's always or she's always asking you for for some more work for something

زیرا او همیشه یا همیشه از شما برای چیزی کار بیشتر می خواهد

or they're not happy with your work and I ask you to do it again.

یا آنها از کار شما راضی نیستند و من از شما می خواهم که دوباره این کار را انجام دهید.

Oh God, that boss is a pain in the neck.

خدایا اون رئیس یه درد گردنه

He's never satisfied with what I do.

او هرگز از کاری که من انجام می دهم راضی نیست.

To be honest, most bosses, most managers are a pain in the neck.

راستش را بخواهید، اکثر روسا، اکثر مدیران دردسر هستند.

It's some point to be honest. That's it.

راستش یک نکته است. خودشه.

That's a good one.

این یکی خوب است.

We're looking at neck idioms and then we are going to clown around

ما به اصطلاحات گردن نگاه می کنیم و سپس

to breathe down.

برای نفس کشیدن به اطراف دلقک می کنیم.

Someone's.

مال کسی

So maybe imagine a person who is very near to you

بنابراین شاید فردی را تصور کنید که خیلی به شما نزدیک است

and you're uncomfortable with it

و شما با آن ناراحت هستید

because you can literally feel their breath

زیرا به معنای واقعی کلمه می توانید نفس او را احساس کنید

is, Oh, yeah, that's it. Yes.

، اوه، بله، همین است. آره.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

So you feel you maybe you're feeling the pressure of a certain situation

بنابراین احساس می کنید شاید فشار یک موقعیت خاص را احساس می کنید

or somebody is yet to close to you.

یا کسی هنوز به شما نزدیک نشده است.

Well, it's a person who is overbearing or maybe they're always nearby watching you.

خب، این فردی است که زیاده‌روی می‌کند یا شاید همیشه در نزدیکی شما را تماشا می‌کند.

Or maybe that person again at work.

یا شاید آن شخص دوباره سر کار باشد.

Maybe your manager is always standing behind you or always watching you whilst you're working.

شاید مدیر شما همیشه پشت سر شما ایستاده یا همیشه در حین کار شما را تماشا می کند.

You might say, Oh, my manager, he's always breathing down my neck.

ممکن است بگویید، اوه، مدیر من، او همیشه از گردن من نفس می کشد.

Yeah, not literally.

آره نه به معنای واقعی کلمه

Again, this is figurative.

باز هم این تصویری است.

So in the figurative sense that person is overbearing.

پس به معنای مجازی آن شخص، غلبه دارد.

They're too close to you.

آنها خیلی به شما نزدیک هستند

They they always want to talk to you or they're watching you as you work.

آنها همیشه می خواهند با شما صحبت کنند یا در حین کار شما را تماشا می کنند.

Or maybe in a relationship. You're feeling pressure.

یا شاید در یک رابطه. شما احساس فشار می کنید

You're feeling pressure from somebody who could be at work.

شما از طرف کسی که ممکن است سر کار باشد احساس فشار می کنید.

It could be in a relationship.

ممکن است در یک رابطه باشد.

But you're feeling pressure.

اما شما احساس فشار می کنید.

I mean, there might be threat.

منظورم این است که ممکن است تهدیدی وجود داشته باشد.

Your boss might be phoning you up and saying, you know, how are you getting over that project?

رئیس شما ممکن است به شما تلفن می‌زند و می‌گوید، می‌دانید، چگونه از پس آن پروژه برمی‌آیید؟

And then they phone up the next day.

و روز بعد با تلفن تماس می گیرند.

How you know, when are you going to have it finished?

از کجا میدونی کی میخوای تمومش کنی؟

You know, this is simple. And you say

می دانید، این ساده است. و می گویی

when you stop breathing my neck.

وقتی نفسم را قطع می کنی.

Hmm. Literally, it feels like they're pressurising you,

هوم به معنای واقعی کلمه، به نظر می رسد که آنها شما را تحت فشار قرار می دهند،

that they're that close to you, that annoying you.

که آنها به شما نزدیک هستند، شما را آزار می دهند.

So a person may be in a relationship.

بنابراین ممکن است یک فرد در یک رابطه باشد.

We've all been in relationships where that other person that we're with

همه ما در روابطی بوده ایم که در آن فرد دیگری که با او هستیم

is constantly thinking about what we're doing.

مدام به کاری که انجام می دهیم فکر می کند.

Or maybe they're watching us.

یا شاید آنها ما را تماشا می کنند.

So maybe they're looking at a phone or something like that,

بنابراین شاید آنها به یک تلفن یا چیزی شبیه به آن نگاه

and they're always breathing down your neck.

می کنند و همیشه از گردن شما نفس می کشند.

They they're to the to needy.

آنها برای نیازمندان هستند.

They always wanting your attention or they're worried you might be seeing other people.

آنها همیشه توجه شما را می خواهند یا نگران هستند که شما ممکن است افراد دیگری را ببینید.

Oh, and they might be keeping an eye on, you know, watching your family

اوه، و آنها ممکن است مراقب باشند، می دانید، تماشای خانواده

have usually it's used in a way it's often used in a work situation.

شما معمولاً به روشی استفاده می شود که اغلب در موقعیت های کاری استفاده می شود.

Yeah.

آره

To describe your boss or manager or somebody like that.

برای توصیف رئیس یا مدیر یا شخصی شبیه به آن.

So breathing down my neck, someone let me get on with my work.

بنابراین با نفس کشیدن از گردنم، کسی به من اجازه داد که کارم را ادامه دهم.

Someone is always nearby watching what you are doing.

یک نفر همیشه در این نزدیکی است که مشغول تماشای کارهای شماست.

Oh, here we go.

اوه، ما به اینجا می رویم.

Mr. Steve will like this one.

آقای استیو این یکی را دوست دارد.

Oh, this is another one just for you.

اوه، این یکی دیگر است فقط برای شما.

Maybe Mr.

Steve is coming home at night on the motorway and there are no cars around.

شاید آقای

استیو شب در بزرگراه به خانه می آید و هیچ ماشینی در اطراف نیست.

He will then get his first.

او سپس اولین خود را خواهد گرفت.

He will put it right down to the floor and he will speed as fast as he can along the motorway.

او آن را درست روی زمین می گذارد و تا آنجا که می تواند در بزرگراه سرعت می گیرد.

And that, Your Honour, is my case for the defence.

و این، جناب عالی، مورد من برای دفاع است.

So you're travelling at breakneck speed? Yes.

پس با سرعت سرسام آوری سفر می کنید؟ آره.

You can travel if you are travelling very fast, you can say you're going at breakneck speed.

اگر خیلی سریع سفر می کنید می توانید سفر کنید، می توانید بگویید که با سرعتی سرسام آور حرکت می کنید.

I don't know where that comes from.

من نمی دانم از کجا می آید.

It's almost.

Well, I would imagine.

تقریبا اینجوریه که.

خوب، من تصور می کنم.

I would imagine it's almost you're going so fast that your neck breaks.

تصور می‌کنم اینقدر سریع می‌روی که گردنت می‌شکند.

Yes, it could be.

بله، می تواند باشد.

It could be if.

ممکن است اگر.

Yeah, but again, it doesn't have to be literally going fast.

بله، اما باز هم، لازم نیست به معنای واقعی کلمه سریع پیش رود.

It could be you could be back to the project at work.

ممکن است در محل کار به پروژه برگردید.

You could finish this project at breakneck speed.

شما می توانید این پروژه را با سرعت سرسام آوری به پایان برسانید.

You could you might get it done ahead of schedule. Yes.

شما ممکن است آن را زودتر از موعد انجام دهید. آره.

And you're very efficient and you do it very fast.

و شما بسیار کارآمد هستید و این کار را بسیار سریع انجام می دهید.

It just means you're either travelling very fast or you're doing something

این فقط به این معنی است که شما یا خیلی سریع سفر می کنید یا کاری را

very quickly underneath the definitions or swift fast hurriedly.

خیلی سریع در زیر تعاریف انجام می دهید یا سریع سریع و با عجله انجام می دهید.

So you're doing something swiftly,

بنابراین شما کاری را سریع

you're doing something, it's speed

انجام می دهید، کاری را انجام می دهید، سرعت است

or you're doing something hurriedly, quickly, fast.

یا کاری را با عجله، سریع، سریع انجام می دهید.

You are going at breakneck speed.

شما با سرعت سرسام آوری می روید.

I like that one. Yes.

من آن را دوست دارم. آره.

I thought you would appreciate that one.

من فکر کردم شما قدردان آن یکی هستید.

We all know a person who is self-assured and confident, maybe too confident,

همه ما فردی را می شناسیم که اعتماد به نفس و اعتماد به نفس دارد، شاید بیش از حد مطمئن است،

Maybe they are very bold and they have lots of nerve

شاید بسیار جسور است و اعصاب زیادی دارد

and they will say what they think at any time.

و هر زمان که بخواهد آنچه را که فکر می کند می گوید.

We might see that that person has a brass neck.

ممکن است ببینیم که آن شخص گردن برنجی دارد.

Their neck is almost made of metal

گردن آنها تقریباً فلزی است

because they don't mind sticking their neck out

زیرا آنها بدشان نمی آید که گردنشان را بیرون بیاورند

and they know it won't be damaged because it's made of breath.

و می دانند که آسیب نمی بیند زیرا از نفس ساخته شده است.

It's tough. It's a great expression, actually.

مشکل است. این یک بیان عالی است، در واقع.

So we often talk about a person who is very self-assured

بنابراین ما اغلب در مورد فردی صحبت می کنیم که بسیار مطمئن است

and almost too confident, and they don't mind what they say.

و تقریباً بیش از حد اعتماد به نفس دارد و برای آنها مهم نیست که چه می گویند.

Perhaps you think your boss at work, Steve,

شاید فکر می کنید رئیستان در محل کار، استیو

the one that you're doing, the project for, is not paying you enough money

، کسی که پروژه را برایش انجام می دهید، به اندازه کافی به شما پول نمی دهد

and you

go into the office one day and you say, Hey boss,

و

یک روز به دفتر می روید و می گویید، هی رئیس،

you're not paying me enough money.

به اندازه کافی به من پول نمی دهید. پول

I want more pay, raise my salary.

من حقوق بیشتری می خواهم، حقوقم را افزایش دهید.

And he says, Oh my gosh, you you've got a brass neck.

و او می گوید، خدای من، تو گردن برنجی داری.

It means you've done something very daring

این بدان معناست که شما کار بسیار جسورانه ای انجام داده

and you have shown a lot of confidence

اید و اعتماد به نفس زیادی نشان داده

and you are very self-assured of the thing you are pursuing

اید و نسبت به چیزی که دنبال

and might say you've got a brass neck, but I'm not going to give you a pay rise.

می کنید بسیار مطمئن هستید و ممکن است بگویید گردن برنجی دارید، اما من به شما نمی دهم. افزایش دستمزد

You're fired.

تو اخراجی.

And then you might say, well, he's got an even tougher brass neck than me, and

و سپس ممکن است بگویید، خوب، او گردن برنجی حتی محکم‌تری از من دارد، و

you can use that very much.

شما می‌توانید از آن بسیار استفاده کنید.

But you do use it. Yeah.

اما شما از آن استفاده می کنید. آره

We all know someone like this

همه ما در زندگی خود چنین شخصی را می شناسیم

in our lives, a person who is dead from the neck up.

، فردی که از گردن به بالا مرده است.

There are many,

بسیاری از سیاستمداران وجود دارند که

many politicians perhaps might be described as this.

شاید بتوان اینگونه توصیف کرد.

A person who is dead from the neck up is brainless.

آدمی که از گردن به بالا مرده بی مغز است.

They are an idiot or a fool.

آنها یک احمق یا احمق هستند.

They're not very intelligent or they do things that are seen as foolish.

آنها خیلی باهوش نیستند یا کارهایی انجام می دهند که احمقانه به نظر می رسد.

So you might say that that person is dead from the neck up.

بنابراین ممکن است بگویید که آن شخص از گردن به بالا مرده است.

They are not very intelligent.

آنها خیلی باهوش نیستند.

They don't really think things through.

آنها واقعاً به مسائل فکر نمی کنند.

Maybe, maybe someone who is a bit unemotional as well.

شاید، شاید کسی که کمی هم بی احساس است.

You can describe them as dead from the neck up, you know, you

می‌توانید آنها را از گردن به بالا مرده توصیف کنید، می‌دانید،

trying to get a laugh out of somebody maybe, and they don't respond.

شاید سعی می‌کنید خنده‌ی کسی را بگیرید، و او پاسخی نمی‌دهد.

Yeah, they just mean somebody that's a bit

آره، منظورشون فقط کسیه که کمی

unresponsive. Yes.

پاسخگو نیست. آره.

They're brainless. Yeah.

اونا بی مغزن آره

They appear to have no brain. They are foolish.

به نظر می رسد آنها مغز ندارند. آنها احمق هستند.

They are an idiot.

آنها یک احمق هستند.

And of course, the this part of you, this is this is all you is this is your character.

و البته، این بخش از شما، این تمام چیزی است که شما این شخصیت شماست.

Exactly the thing. This is it.

دقیقا همین مورد این است.

So you are in here.

پس شما اینجا هستید

Everything.

همه چیز.

Everything that you know, everything you've lived, everything that you remember.

همه چیزهایی که می دانی، هر چیزی که زندگی کرده ای، هر چیزی که به یاد می آوری.

It's all in this little, little shell. Yes, it's people.

همه چیز در این پوسته کوچک است. بله، این مردم هستند.

The deputy respond in an emotional way to anything.

معاون به هر چیزی به صورت احساسی پاسخ می دهد.

Finally, before we have a little break, finally

در نهایت، قبل از اینکه کمی استراحت داشته باشیم، در نهایت

to be up to your neck,

برای اینکه تا گردن

you are up to your neck

شما باشید، تا گردن خود را بگیرید

to be deeply involved in something,

تا عمیقاً درگیر چیزی شوید،

to be in a serious situation that is probably very difficult to get out of.

تا در موقعیتی جدی قرار بگیرید که خروج از آن احتمالاً بسیار دشوار است.

You are up to your neck.

تا گردن هستی

You are involved in something that you now regret.

شما درگیر چیزی هستید که اکنون پشیمان هستید.

Maybe you have a lot of debt.

شاید بدهی زیادی دارید.

So you owe money to lots of people and someone you might say, oh, can you lend me some money?

بنابراین شما به افراد زیادی و به کسی که ممکن است بگویید، اوه، می توانید مقداری پول به من قرض بدهید، مدیون هستید؟

I'm up to my neck in debt.

من تا گردنم بدهکارم

So. Yo, yo, yo, yo, yo, yo.

بنابراین. یو، یو، یو، یو، یو، یو.

Deeply mired in debt.

عمیقاً در بدهی فرو رفته است.

Yeah.

آره

It's like, you know, if you were being buried in sand or mud,

مثل این است که، می دانید، اگر در شن یا گل دفن می شوید،

obviously it's getting quite serious as if it's up to your neck

بدیهی است که کاملاً جدی می شود، گویی تا گردن شماست،

because it's not far before you're going to be drowning in whatever it is.

زیرا تا غرق شدن در هر چیزی که باشد فاصله زیادی نیست.

And it's also hard to escape from.

و فرار از آن نیز سخت است.

Hard to escape from. Yeah, I'm up to my neck in debt

فرار از آن سخت است. آره، من تا گردن بدهکارم

or they're up to the net and up to their neck in crime.

یا اونا تا نت و تا گردن در جنایت.

Yeah. Or something.

آره یا چیزی

If they've got involved in some crime gang

اگر آنها درگیر یک باند جنایت شده باشند

and now they can't get out of it, they might say, Oh, I'm up to my neck now.

و حالا نتوانند از آن خارج شوند، ممکن است بگویند: اوه، من الان تا گردنم هستم.

I can't move away, I can't go away,

من نمی توانم دور شوم، نمی توانم بروم،

or else they'll send a hit man out relationship to you.

وگرنه آنها یک قاتل رابطه را برای شما می فرستند.

Find me and

مرا پیدا کن

put me down.

و مرا زمین بگذار

Yeah.

آره

What's that?

You're involved with people that you shouldn't be involved with.

آن چیست؟

شما با افرادی درگیر هستید که نباید با آنها درگیر شوید.

You're up to your neck in it.

تو تا گردن در آن هستی.

Usually debt is a common one That.

معمولاً بدهی رایج است که.

Yeah, that phrase is used, especially these days.

بله، این عبارت به خصوص این روزها استفاده می شود.

Especially difficult to get out of a relationship.

به خصوص سخت است که از یک رابطه خارج شوید.

You can say, Oh, I want to break up with this person, but it's so difficult cos if they do,

می‌توانید بگویید، اوه، من می‌خواهم از این شخص جدا شوم، اما خیلی سخت است، زیرا اگر این کار را انجام دهد،

they're going to cry, they're going to sob, It's

گریه می‌کند، گریه می‌کند،

going to take me weeks of having to console that person.

هفته‌ها طول می‌کشد تا آن شخص را دلداری بدهم. .

Some your friend might say, Yeah, you're up to your neck in it.

ممکن است برخی از دوستان شما بگویند، بله، شما تا گردن خود را در آن هستید.

This sounds like an experience.

این به نظر یک تجربه است.

If you had this experience, the suggestion is you

اگر این تجربه را داشتید، پیشنهاد این است که

probably let it go, go on for too long before you've done something about it.

احتمالاً آن را رها کنید، قبل از اینکه کاری در مورد آن انجام دهید، مدت زیادی ادامه دهید.

And that's the same with that.

و این در مورد آن نیز یکسان است.

You've let it build up to a point where it's now very difficult to get out of it.

شما اجازه داده اید تا جایی که خارج شدن از آن بسیار دشوار است.

It seems the relationship you may be should have done something earlier.

به نظر می رسد رابطه ای که ممکن است داشته باشید باید زودتر کاری انجام می داد.

So it's a good

phrase that you are deeply involved to my neck in it.

پس این جمله خوبی است

که شما عمیقاً درگیر آن هستید.

You are too deeply involved.

شما خیلی عمیق درگیر هستید.

You can't get out of it.

شما نمی توانید از آن خارج شوید.

You are in a serious situation.

شما در وضعیت جدی هستید.

And there they are on neck idioms.

و آنها در اصطلاحات گردن هستند.

Mr. Steve, we're going to have a little break and then we'll be back.

آقای استیو، ما کمی استراحت خواهیم کرد و سپس برمی گردیم.

We are clowning around today, which I think is quite suitable when you think about it.

ما امروز در حال دلقک زدن هستیم که به نظر من وقتی به آن فکر می کنید کاملاً مناسب است.

I don't think we have been clowning around. I think we've been very serious.

من فکر نمی کنم ما در حال دلقک زدن بوده ایم. فکر می کنم ما خیلی جدی بوده ایم.

I think we've done a very good one.

من فکر می کنم ما یک کار بسیار خوب انجام داده ایم.

This might be one of our best ones ever.

این ممکن است یکی از بهترین های ما باشد.

Perhaps.

شاید.

Please, like, please do a nice big like I forget, Chris, this gets Mr.

لطفاً، لایک کنید، لطفاً یک کار بزرگ مثل فراموش کردم، کریس، این آقای

Duncan.

دانکن را می گیرد.

This is very important for YouTube algorithms

این برای الگوریتم‌های یوتیوب بسیار مهم است

because with the likes, it means that Mr.

زیرا با لایک‌ها، به این معنی است که آقای

Duncan will be more people will know about it.

دانکن افراد بیشتری در مورد آن می‌دانند.

So I never say it every time, but please do it if you don't.

بنابراین من هرگز آن را هر بار نمی گویم، اما لطفاً اگر این کار را نمی کنید انجام دهید.

If you've forgotten, we are having a quick break and then we are back.

اگر فراموش کرده اید، ما یک استراحت سریع می گذرانیم و سپس برمی گردیم.

We will be clowning around.

ما در اطراف دلقک خواهیم کرد.

Words and phrases connected to being a clown. One

کلمات و عبارات مرتبط با دلقک بودن.

that is one of our favourite clips.

یکی از کلیپ های مورد علاقه ما.

I have to be honest.

من باید صادق باشم.

Hopefully this year we might be having a little holiday.

امیدوارم امسال تعطیلات کمی داشته باشیم.

Who knows?

چه کسی می داند؟

We might even be bumping into you.

حتی ممکن است با شما برخورد کنیم.

We might be meeting up.

شاید در حال ملاقات باشیم

Who knows?

چه کسی می داند؟

I am in the room and

من در اتاق هستم و

anything is possible.

هر چیزی ممکن است.

Anything.

هر چیزی.

We could go back to Turkey, couldn't we?

ما می توانستیم به ترکیه برگردیم، نه؟

We could.

ما توانستیم.

We could.

And talking of Turkey, do you like the way I.

ما توانستیم.

و در مورد ترکیه صحبت می کنیم، آیا شما این روش را دوست دارید

I sidled into that Mr.

Segway segue right Zeki A0 or Zeki A0 is watching us from Turkey.

؟

Hello.

سلام.

Where abouts in Turkey are you?

کجای ترکیه هستید؟

We've been to Turkey twice.

ما دوبار به ترکیه رفتیم.

We've been to cash, which sounds like many, but it isn't.

ما به پول نقد پرداخته‌ایم، که به نظر خیلی‌ها می‌رسد، اما اینطور نیست.

It's spelt differently.

جور دیگری نوشته شده است.

And also we've been to a place called Fisher.

و همچنین ما به مکانی به نام فیشر رفته ایم.

Fisher.

فیشر.

So one of the beautiful scenic areas by the sea as well.

بنابراین یکی از مناطق دیدنی زیبا در کنار دریا نیز هست.

So we've been to Turkey twice.

بنابراین ما دو بار به ترکیه رفتیم.

Bodrum I think we've been to Bodrum as well.

بدروم فکر می کنم ما به بدروم هم رفته ایم.

Very nice.

بسیار خوب.

But yes, we do miss going there, the lovely food

اما بله، دلمان برای رفتن به آنجا، غذای دوست‌داشتنی

and the sun and and the sea.

و خورشید و دریا تنگ شده است.

But who knows, we might be going

اما چه کسی می داند، ممکن است

this year to, I don't know, maybe Paris.

امسال به پاریس برویم، نمی دانم.

Oh, maybe we could meet up.

اوه، شاید بتوانیم ملاقات کنیم.

Would you like to meet us in person?

آیا دوست دارید ما را به صورت حضوری ملاقات کنید؟

Is it a good idea? I'm wondering.

آیا این یک ایده خوب است؟ من تعجب می کنم.

So we have been thinking about this over the past couple of days, haven't we?

بنابراین ما در چند روز گذشته به این موضوع فکر کرده ایم، اینطور نیست؟

And yes, I was looking at some hotels paddy

و بله، قبل از اینکه امروز وارد شویم، داشتم به شالیزار چند هتل نگاه می کردم

before we came on today.

.

And I know you've looked at some as well, Mr.

و من می دانم که شما به برخی از آنها نیز نگاه کرده اید، آقای

Davis, so I have noticed that they are rather expensive,

دیویس، بنابراین من متوجه شده ام که آنها نسبتاً گران هستند،

but there are some hotels that are quite good value if you stay for more than one night.

اما برخی از هتل ها هستند که اگر بیش از یک شب اقامت داشته باشید، ارزش بسیار خوبی دارند.

So that is something we are looking at.

بنابراین این چیزی است که ما به آن نگاه می کنیم.

It might happen, it might not.

ممکن است اتفاق بیفتد، ممکن است نباشد.

Maybe at the moment we are thinking around and I think it's only fair

شاید در حال حاضر ما در حال فکر کردن به این موضوع هستیم و فکر می‌کنم عادلانه

to say this around June.

است که این را در ماه ژوئن بگوییم.

So that is what we've got at the moment and it may beginning of June.

بنابراین این چیزی است که ما در حال حاضر داریم و ممکن است آغاز ماه ژوئن باشد.

That's all we have.

این تمام چیزی است که ما داریم.

So there's nothing definite, there are no dates,

بنابراین هیچ چیز قطعی وجود ندارد، هیچ تاریخی وجود ندارد،

we haven't booked anything,

ما چیزی رزرو نکرده ایم،

but at the moment we would like to do that.

اما در حال حاضر مایلیم این کار را انجام دهیم.

And if you would like to meet up with us in France

و اگر مایلید با ما در فرانسه

more accurately in Paris,

با دقت بیشتری در پاریس ملاقات کنید،

then we will see what happens.

سپس خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

We've got to go when the children are still at school

وقتی بچه‌ها هنوز در مدرسه هستند

and probably over a weekend, because that's when if anyone's working there be able to get a break.

و احتمالاً در یک آخر هفته باید برویم، زیرا در آن زمان است که اگر کسی آنجا کار می‌کند می‌تواند استراحت کند.

No public holidays, no public holidays, no children.

بدون تعطیلات رسمی، بدون تعطیلات رسمی، بدون کودکان.

While of course, the children will be off the weekend, but at least

در حالی که مطمئناً، بچه‌ها تعطیلات آخر هفته را خواهند داشت، اما حداقل به

it means that there won't be lots of holiday makers going to Paris.

این معنی است که تعطیلات زیادی برای رفتن به پاریس وجود نخواهد داشت.

So at the moment, all we have is maybe early June,

بنابراین در حال حاضر، تنها چیزی که داریم شاید اوایل ژوئن،

mid-June and later quite likely it will be Paris.

اواسط ژوئن و بعداً به احتمال زیاد پاریس خواهد بود.

I think So that's it.

من فکر می کنم پس همین است.

So that's all details we have at the moment.

پس این تمام جزئیاتی است که در حال حاضر داریم.

And we don't have any other details except for those details.

و جز این جزییات جزییات دیگری نداریم.

And maybe Louis can let us know what is the most expensive hotel in Paris and we'll stay there.

و شاید لویی بتواند به ما اطلاع دهد که گرانترین هتل پاریس چیست و ما در آنجا اقامت کنیم.

There are some hotels that are

برخی هتل ها هستند که

two and a half thousand pounds a night.

شبی دو و نیم هزار پوند قیمت دارند.

Is that all?

We won't be staying in those hotels unless, of course, we get sponsored.

آیا این همه است؟

ما در آن هتل ها اقامت نخواهیم کرد، مگر اینکه حمایت مالی دریافت کنیم.

We can always sleep on the streets because there are a lot of people now sleeping on the streets in Paris.

ما همیشه می‌توانیم در خیابان بخوابیم، زیرا در حال حاضر افراد زیادی در خیابان‌های پاریس می‌خوابند.

We Saw that last time we were there a number of years ago.

ما آخرین باری که چند سال پیش آنجا بودیم دیدیم.

So maybe we can just take a tent. Take a tent.

پس شاید بتوانیم فقط چادر بگیریم. چادر بردار

We can put our tent up.

می توانیم چادرمان را سر کنیم.

Yeah. Under the Arc de

آره فکر نمی‌کنم در زیر Arc de

I don't think I think they'd move you on from there.

شما را از آنجا حرکت دهند.

I think they would, but yes, that's what we're talking about.

فکر می‌کنم آن‌ها این کار را انجام دهند، اما بله، این چیزی است که ما در مورد آن صحبت می‌کنیم.

So when you get a minute, Louis, maybe you can tell us

پس وقتی یک دقیقه وقت گرفتی، لویی، شاید بتوانی به ما

when the barrel of you is going by the children's holiday.

بگوئید که بشکه شما تا تعطیلات بچه ها کی می رود.

What's happened is it's still here.

اتفاقی که افتاده این است که هنوز اینجاست.

We know we're still here.

می دانیم که هنوز اینجا هستیم.

But what's happening is there's something happening today that we don't know about.

اما آنچه در حال وقوع است این است که امروز چیزی در حال وقوع است که ما از آن اطلاعی نداریم.

Maybe there's a big football match or something.

شاید یک مسابقه فوتبال بزرگ یا چیز دیگری وجود داشته باشد.

Something's happening.

اتفاقی در حال رخ دادن است.

Or has anyone been, as everyone just ran outside to look at the sun,

یا آیا کسی فکر کرده است که وقتی همه به بیرون دویدند تا به خورشید نگاه کنند

thought of meeting us in Paris is as frighten people off.

، دیدار با ما در پاریس باعث وحشت مردم شده است.

You need to stick your neck out and come and see us.

باید گردنت را بیرون بیاوری و ما را ببینی.

I think so. Be brave.

من هم اینچنین فکر میکنم. شجاع باش.

Don't be afraid.

نترس

It's only us. It's only the Internet.

فقط ما هستیم فقط اینترنت است.

So we are now looking at words and phrases

بنابراین ما اکنون به کلمات و عبارات

connected to today's subject.

مرتبط با موضوع امروز نگاه می کنیم.

De de de de de de de de de de de de de de de

De de de de de de de de de de de de de de de

de de de de de de de de de de de de de de de de de de de de de de de

de de de de de de de de de de de de de de de de de de de de de de de

de de de de de de de de de de etc..

de de de de de de de de de de etc.

Clowning around, acting the fool.

دلقک کردن، احمق بازی کردن.

I suppose we are all capable sometimes of doing this.

من فکر می کنم همه ما گاهی اوقات قادر به انجام این کار هستیم.

We are all capable of not again, acting

همه ی ما قادریم دوباره

silly, acting in a crazy way,

نتوانیم، احمقانه رفتار کنیم، دیوانه وار رفتار کنیم،

playing the fool, being foolish.

احمق بازی کنیم، احمق باشیم.

Or maybe if we are trying to do something serious

یا شاید اگر می‌خواهیم کاری جدی

or in a serious way, but we don't do it very well,

یا جدی انجام دهیم، اما آن را به خوبی انجام نمی‌دهیم،

which is what a lot of people use nowadays as well.

چیزی که امروزه بسیاری از مردم از آن استفاده می‌کنند.

So let's have a quick look.

پس بیایید نگاهی گذرا بیندازیم.

So we have about another 10 minutes and then we will be going.

بنابراین حدود 10 دقیقه دیگر فرصت داریم و سپس می رویم.

So let's have a look at the word clown.

پس بیایید نگاهی به کلمه دلقک بیندازیم.

First of all, and the sense that we are using it in today.

اول از همه، و حسی که ما امروز از آن استفاده می کنیم.

Now, I know it can be used as a noun to describe

اکنون، می دانم که می توان از آن به عنوان یک اسم برای توصیف

that person, the person that looks like this, for example.

آن شخص استفاده کرد ، شخصی که برای مثال به این شکل است.

So there is Mr.

بنابراین آقای

Steve dressed as a clown, blowing his big horn, and there is me over there

استیو لباس یک دلقک پوشیده و بوق بزرگش را می زند، و من آنجا هستم

also acting like a clown.

که مثل یک دلقک عمل می کنم.

But you can also use it as a verb as well.

اما می توانید از آن به عنوان فعل نیز استفاده کنید.

You clown, you are playing the fool.

ای دلقک، داری احمق بازی می کنی.

You are doing something in a foolish way so you might clown around.

شما کاری را به روش احمقانه انجام می دهید تا ممکن است در اطراف دلقک کنید.

We can say that that person is being very silly, very foolish,

می توانیم بگوییم که آن شخص بسیار احمق است، خیلی احمق است،

you clown around, which also is a verb.

شما دلقک می کنید، که این هم یک فعل است.

So the things that they are doing, they are doing it in a foolish way.

بنابراین کارهایی که آنها انجام می دهند، به روشی احمقانه انجام می دهند.

A silly way.

یک راه احمقانه

Yeah. Maybe you're a work and somebody is.

آره شاید شما یک کار باشید و کسی باشد.

Yeah.

Moving things around on your desk all the time or,

آره

همیشه وسایل را روی میزتان جابه‌جا کنید

or taking things away and hiding them

یا چیزهایی را بردارید و پنهان کنید

or, you know, spilling your drink or something.

یا می‌دانید نوشیدنی‌تان را بریزید یا چیز دیگری.

Just acting like a fool.

فقط مثل یه احمق رفتار میکنه

You might say, Oh, stop clowning around.

ممکن است بگویید، اوه، از دلقک زدن دست بردارید.

Or they poking you or doing something

یا آنها به شما ضربه زدن یا انجام

like that can happen at work.

چنین کاری ممکن است در محل کار اتفاق بیفتد.

You can say, Stop clowning around.

می توانید بگویید، دلقک زدن را متوقف کنید.

It means you stop acting The fool. Yes.

این به این معنی است که دیگر نقش احمق را متوقف می کنید. آره.

So to clown around is to play games

بنابراین دلقک زدن به معنای انجام بازی‌ها

in a boisterous, disruptive way.

به شیوه‌ای پرهیاهو و مخرب است.

A person is doing something and maybe they're doing it

یک نفر در حال انجام کاری است و شاید آن را

just to make you happy or to to have fun.

صرفاً برای خوشحال کردن شما یا برای تفریح ​​انجام می دهد.

But it can also be quite annoying when someone decides to clown around.

اما زمانی که کسی تصمیم می گیرد دلقک کند، می تواند بسیار آزاردهنده باشد.

They play games in a boisterous, disruptive way.

آنها بازی ها را به شیوه ای پر شور و مزاحم انجام می دهند.

Oh, will you stop clowning around?

اوه، دلقک زدن را متوقف می کنی؟

I'm trying to get this work done.

من سعی می کنم این کار را انجام دهم.

Yes, it's it's never used in a positive sense.

بله، این هرگز به معنای مثبت استفاده نمی شود.

It's used in a negative sense.

به معنای منفی استفاده می شود.

An engineer aim, I think, is something you as an engineer.

من فکر می کنم هدف مهندس چیزی است که شما به عنوان یک مهندس هستید.

I think engineer aim has been done before.

من فکر می کنم هدف مهندسی قبلا انجام شده است.

Oh, really?

اوه، واقعا؟

Oh, that's right. Okay.

اوه، درست است. باشه.

I recognise your name. Welcome. Welcome.

من اسمت را می شناسم خوش آمدی. خوش آمدی.

So you're clowning around?

پس در حال دلقک زدن هستید؟

You're being very silly.

داری خیلی احمق میشی

Now, when I was at school, this is something that I tried to be

اکنون، زمانی که در مدرسه بودم، این چیزی است که سعی کردم باشم

because people didn't like me at school.

زیرا مردم در مدرسه مرا دوست نداشتند.

Isn't that strange? Some of them.

این عجیب نیست؟ برخی از آنها.

Some of the teachers hated me.

برخی از معلمان از من متنفر بودند.

They really hated me so much. I don't know why.

آنها واقعاً از من متنفر بودند. نمی دانم چرا.

And I think some of the teachers thought I was a bit thick as well.

و فکر می‌کنم برخی از معلمان فکر می‌کردند که من هم کمی ضخیم هستم.

A bit bit of an idiot.

یه ذره احمق

But I used to like sometimes

اما من دوست داشتم گاهی

being the class clown, especially when I was at junior school.

اوقات دلقک کلاس باشم، به خصوص زمانی که در مقطع راهنمایی بودم.

I always used to like playing around and being the class clown

من همیشه دوست داشتم دور و برم بازی کنم و دلقک کلاس باشم،

because then everyone would laugh and they would like you.

زیرا آن وقت همه می خندیدند و تو را دوست داشتند.

So quite often you use humour

بنابراین اغلب از طنز استفاده می کنید

or just the fact that you want to be silly and play around

یا فقط از این واقعیت که می خواهید احمق باشید و

like a clown as a way of defending yourself.

مانند یک دلقک بازی کنید به عنوان راهی برای دفاع از خود استفاده می کنید.

So you might be described as the class clown.

بنابراین ممکن است شما را به عنوان دلقک کلاس توصیف کنند.

So what sort of things did you used to do? Mister?

پس قبلاً چه کارهایی انجام می دادید؟ آقا؟

I used to climb on the table and I used to jump off, jump off the table.

از روی میز بالا می رفتم و می پریدم، از روی میز می پریدم.

I used to put the chairs on top of each other, stack them up, and then I would climb

صندلی ها را روی هم می گذاشتم و روی هم می گذاشتم و بعد از آن بالا می

up and sit on top.

رفتم و روی آن می نشستم.

And I remember one of my teachers getting rather upset and said, Mr.

و یادم می آید که یکی از معلمانم نسبتاً ناراحت شد و گفت: آقای

Duncan, Well, they didn't say Mr. Duncan.

دانکن، خوب، آنها نگفتند آقای دانکن.

They just said Duncan.

فقط گفتند دانکن

In those days, it was before I became a mr.

آن روزها قبل از اینکه من آقایی شوم بود.

I wasn't a mr. then I was just Duncan.

من آقا نبودم بعد من فقط دانکن بودم.

And he say, Duncan, get off those chairs.

و او گفت، دانکن، از آن صندلی ها پیاده شو.

You will fall and you will hurt yourself.

سقوط می کنی و به خودت صدمه می زنی.

I never did, by the way, but I used to make some of the other

اتفاقاً من هرگز این کار را نکردم، اما برخی از

students in the class I used to make them laugh.

دانش‌آموزان دیگر کلاس را که قبلاً آنها را می‌خنداندم، می‌خنداندم.

And I was only around maybe eight, eight or nine years old.

و من فقط شاید هشت، هشت یا نه سال داشتم.

But I used to love messing around.

اما من قبلاً عاشق قاطی کردن بودم.

I used to go up to one of my teachers in the playground

من پیش یکی از معلمانم در زمین بازی

and I would always tell jokes to her to make her laugh.

می رفتم و همیشه برای او جوک می گفتم تا بخندم.

And so I did like that.

و بنابراین من چنین کردم.

I like I, I suppose I like the reaction

من دوست دارم، فکر می کنم از واکنش

from people when you make them laugh.

مردم وقتی که آنها را می خندانید دوست دارم.

It's a very personal thing to make another person laugh.

این یک چیز بسیار شخصی است که شخص دیگری را بخنداند.

I'm you know, what it's like to laugh and laugh

میدونی، خندیدن و خندیدن

and laugh and not be able to stop, don't you? Yes.

و خندیدن و نتونستن متوقفش کنی چیه، نه؟ آره.

Yes, I do.

بله، من انجام می دهم.

You can see this is a face that always likes to have fun.

می بینید که این چهره ای است که همیشه دوست دارد تفریح ​​کند.

It always likes to laugh so much.

همیشه دوست دارد خیلی بخندد.

You can see the joy, the joy on Mr.

همین الان می توانید شادی، شادی را در

C's face right now.

چهره آقای ج ببینید.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

Now there is a happy man

حالا گاهی اوقات یک مرد خوشحال وجود دارد

sometimes.

.

So the class clown is a person who is quite outgoing.

بنابراین دلقک کلاس فردی است که کاملا برون گرا است.

I bet you were a pain in the neck. Really?

شرط می بندم تو گردن درد داشتی واقعا؟

For your teachers, Mr. Duncan.

برای معلمان شما، آقای دانکن.

I bet they'd go back to the staff room and say that that that Duncan is a pain in the neck.

شرط می بندم که به اتاق کارمندان برگردند و بگویند که آن دانکن یک درد در گردن است.

STUDENT

دانش آموز

What a pain in the neck.

چه درد در گردن.

That boy I used to get told off quite often by the teachers.

آن پسری که معلم ها اغلب به او می گفتند.

Normally for not paying attention in class.

معمولاً برای عدم توجه در کلاس.

Here we go.

So an adjective use of clown.

در اینجا ما می رویم.

بنابراین یک صفت استفاده از دلقک.

A person might appear clownish, so maybe childish, maybe foolish.

ممکن است فردی دلقک به نظر برسد، پس شاید بچه گانه، شاید احمق.

Maybe you are being impolite in your behaviour.

شاید شما در رفتار خود بی ادب هستید.

So a person also who can be disruptive

بنابراین فردی که می تواند مزاحم

and annoying might be acting in a clownish way.

و آزاردهنده باشد ممکن است به شیوه ای دلقکانه رفتار کند.

They are behaving like a clown.

آنها مثل یک دلقک رفتار می کنند.

They are being very silly

آنها در

when they should be being serious.

حالی که باید جدی باشند بسیار احمق هستند.

So that can happen can't it?

بنابراین ممکن است اتفاق بیفتد، نه؟

That Are famous clowns aren't there?

که دلقک های معروف وجود ندارد؟

There are.

وجود دارد.

There was one that we saw in the 1970s.

یکی بود که در دهه 1970 دیدیم.

I think it was a French.

فکر کنم فرانسوی بود

Maybe you can remember his name.

شاید بتوانی نام او را به خاطر بسپاری.

I can't.

من نمی توانم.

Uh, no, there are certainly we used to do it was a mime

اوه، نه، مطمئناً ما قبلاً این کار را نوعی هنر میمکی انجام می‌دادیم

sort of art and used to make lots of loud noises and things like that.

و صداهای بلند زیادی و چیزهایی از این قبیل تولید می‌کردیم.

But yeah, there's a certain famous French clown.

اما بله، یک دلقک معروف فرانسوی وجود دارد.

There was Coco, there was Coco. The was American.

کوکو بود، کوکو بود. آمریکایی بود

I think he was an American clown.

من فکر می کنم او یک دلقک آمریکایی بود.

Coco the clown? Yes. And then there's Krusty.

کوکو دلقک؟ آره. و سپس کروستی وجود دارد.

Krusty the Clown.

کروستی دلقک.

Krusty the clown from The Simpsons. Simpsons. Yes.

کروستی دلقک از The Simpsons. سیمپسون ها آره.

And then there was there was also I think it was Beppo.

و بعد هم وجود داشت که فکر می کنم بپو بود.

Beppo, Beppo. Yes.

بپو، بپو. آره.

Seppo, the clown.

سپو، دلقک.

I've noticed that clowns quite often have

من متوجه شده ام که دلقک ها اغلب

quite amusing names.

نام های بسیار سرگرم کننده ای دارند.

You never see clowns called Robert.

شما هرگز دلقکی به نام رابرت را نمی بینید.

Hello, Good boys and girls. Here he comes.

سلام دختر و پسرای خوب اینجا او می آید.

It's Robert the Clown, the famous French artist.

این رابرت دلقک، هنرمند مشهور فرانسوی است.

Yes, clown that used to do a lot of my mime work.

بله، دلقکی که بسیاری از کارهای مایک من را انجام می داد.

But perhaps Sir Louis Wood would remember who that was.

اما شاید سر لوئیس وود به یاد بیاورد که آن کی بود.

Well, of course, that sort of performance is very popular in France.

خب، البته، این نوع اجرا در فرانسه بسیار محبوب است.

You had Marcel Marceau, who would always do those.

شما مارسل مارسو را داشتید که همیشه این کار را می کرد.

Those he's trapped inside a box.

کسانی که او در یک جعبه به دام افتاده است.

Or maybe he's he's trying to escape something or he's

یا شاید او سعی دارد از چیزی فرار کند یا

holding something very heavy in his hands.

چیزی بسیار سنگین را در دستانش نگه داشته است.

He's just pretending.

او فقط تظاهر می کند.

So, yes, he could be described, I suppose, as a type of clown as well.

بنابراین، بله، او را می توان به عنوان یک نوع دلقک نیز توصیف کرد.

Moving on. Clowns only use their first name, don't they?

در حال حرکت دلقک ها فقط از نام کوچک خود استفاده می کنند، اینطور نیست؟

They do.

They don't.

انجام می دهند.

آنها نمی کنند.

They don't have surnames, Mr. Beppo.

آنها نام خانوادگی ندارند، آقای بپو.

Hello, Mr.

سلام آقای

Beppo.

بپو.

Beppo The clown. Coco the clown.

بپو دلقک. کوکو دلقک

And so on and so forth.

و به همین ترتیب، و غیره.

Clowning around, we might say a person is clowning around.

در حال دلقک زدن به اطراف، ممکن است بگوییم شخصی در حال دلقک زدن است.

They are being a prat.

آنها در حال یک رت می باشند.

I think that's a great word.

به نظر من این کلمه عالی است.

By the way, my mother used to say that I'm a prat quite often.

اتفاقا مامانم خیلی وقتا میگفت که من یه رت هستم.

You right?

درست می گویی؟

Yeah.

Somebody that acts in a stupid, foolish way or says foolish things

آره

کسی که احمقانه و احمقانه رفتار می کند یا چیزهای احمقانه ای می گوید

or you could upset somebody.

یا شما می توانید کسی را ناراحت کنید.

You also, you prat.

شما هم، شما شاتر.

Uh, you know.

اوه، میدونی

Yeah. It's just acting in a clown like foolish way.

آره این فقط شبیه یک دلقک احمقانه عمل می کند.

It is a very British expression used commonly in British English.

این یک عبارت بسیار بریتانیایی است که معمولاً در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود.

A person is acting foolish.

آدم احمقانه رفتار میکنه

They are acting like a prat.

آنها مانند یک حیوان خروس عمل می کنند.

They are playing the fool, they are acting in a foolish

احمق بازی می کنند، احمقانه رفتار می کنند در

when sometimes it can be endearing.

حالی که گاهی اوقات می تواند دوست داشتنی باشد.

Some people in

برخی از افراد در

some people might find that funny and they like somebody that's like that.

برخی افراد ممکن است آن را خنده دار بدانند و از شخصی که چنین است خوششان بیاید.

If somebody is endearing to you, it means that that

اگر کسی برای شما دوست داشتنی است، به این معنی است

they're attractive in a certain way.

که او به نوعی جذاب است.

You you feel a sort of emotional warmth towards them

شما نوعی گرمای عاطفی نسبت به آنها احساس می کنید

and you like that person.

و آن شخص را دوست دارید.

They're endearing, they're likeable.

آنها دوست داشتنی هستند، دوست داشتنی هستند.

And sometimes people say sometimes people that behave in a clownish way.

و گاهی مردم می گویند گاهی افرادی که رفتار دلقکانه ای دارند.

Yes, could be.

بله، می تواند.

But normally it's a negative phrase. Yes.

اما معمولاً یک عبارت منفی است. آره.

Quite often it's used negatively.

اغلب اوقات به صورت منفی استفاده می شود.

A person who is clowning or behaves like a clown is idiotic,

کسی که دلقک می‌کند یا شبیه دلقک‌ها رفتار می‌کند ،

foolish, daft, and boorish as well.

احمق، احمق، احمق، و احمق است.

So rude.

خیلی بی ادب

A rude person who acts in a

یک فرد بی ادب که به

in a very trivial way might be described as a clown.

شیوه ای بسیار پیش پا افتاده عمل می کند، ممکن است به عنوان یک دلقک توصیف شود.

A person that behaves foolishly or impolitely

فردی که احمقانه یا بی ادبانه رفتار می کند

might also be described as a clown.

ممکن است به عنوان یک دلقک نیز توصیف شود.

I don't like. I look like a

من دوست ندارم. من شبیه

rat. My hat is like

موش هستم کلاه من مثل

a camp clown and I've got my hand on my waist.

یک دلقک اردوگاهی است و دستم را روی کمرم گذاشته ام.

I look quite calm. Yes,

من کاملا آرام به نظر می رسم. بله،

I think that's a very gay clown.

من فکر می کنم که این یک دلقک همجنس گرا است.

Yes, very camp. Very camp. Yes, I think so.

بله خیلی کمپ. خیلی کمپ. بله، من اینطور فکر می کنم.

So another one we will be going in around about 5 minutes.

بنابراین حدود 5 دقیقه دیگر به یکی دیگر خواهیم رفت.

So we've just had that one.

بنابراین ما فقط آن یکی را داشتیم.

And we can use the word clown.

و می توانیم از کلمه دلقک استفاده کنیم.

And I'm sure a lot of people aware of this nowadays contemporary.

و من مطمئن هستم که بسیاری از مردم از این موضوع امروزی آگاه هستند .

So in its contemporary use,

بنابراین در استفاده معاصر آن

you might say that a person is a public fool

، ممکن است بگویید که یک شخص یک احمق عمومی

or maybe an incompetent person in authority.

یا شاید یک فرد ناتوان در مقام است.

Yes, I have heard people say or describe

بله، من شنیده ام که مردم می گویند یا

certain world leaders as clowns.

برخی از رهبران جهان را دلقک توصیف می کنند.

You mean certain world leaders quite close to home?

منظورتان برخی از رهبران جهان کاملاً نزدیک به خانه است؟

No. Like Boris Johnson, for example.

نه. مثلاً بوریس جانسون.

He's I was talking about someone not so close

او در مورد کسی صحبت می کردم که

to home in the United States.

در ایالات متحده به خانه نزدیک نیست.

Yeah.

آره

So there is a certain person who has been described as a clown

بنابراین شخص خاصی وجود دارد که در واقع به عنوان یک دلقک توصیف

in fact, many world leaders at some point

شده است، بسیاری از رهبران جهان

are probably going to be described as a clown.

احتمالاً در مقطعی به عنوان یک دلقک توصیف می شوند.

So this is something that's very contemporary now, even

بنابراین این چیزی است که در حال حاضر بسیار معاصر است، حتی

I think there's even a site

من فکر می کنم حتی یک سایت

or a channel on Twitter,

یا یک کانال در توییتر وجود دارد،

someone has their own profile on Twitter and they're called Clown World,

شخصی پروفایل خود را در توییتر دارد و به آنها دنیای دلقک ها می گویند،

and they often highlight all the stupidity of human behaviour.

و آنها اغلب تمام حماقت های رفتار انسانی را برجسته می کنند.

So a person who is a clown described as a clown

بنابراین شخصی که امروزه به عنوان یک دلقک توصیف

nowadays might be a person who has a lot of authority

می شود، ممکن است فردی باشد که دارای اختیارات

or a very important job, but they don't do it very well.

یا شغل بسیار مهمی است، اما آنها آن را به خوبی انجام نمی دهند.

Well, Boris Johnson was often described as a clown,

خوب، بوریس جانسون اغلب به عنوان یک دلقک توصیف می شد،

and so was.

و همینطور بود.

So was Trump, of course.

ترامپ هم البته همینطور.

Yes, but I mean, yeah, the archetypal

بله، اما منظورم این است که، بله،

authoritarian figure

شخصیت اقتدارگرای

of recent times, I think you would describe Boris

کهن الگوی دوران اخیر، فکر می‌کنم شما توصیف کنید که بوریس

Johnson would fit into that quite whether you agree with what he did or not.

جانسون کاملاً در این مورد قرار می‌گیرد، چه با کاری که او انجام داد یا نه موافق باشید.

But he did use to act a bit like a fool in public.

اما او در انظار عمومی کمی مانند یک احمق رفتار می کرد.

Yeah, I think I think his his was a kind of defence mechanism again,

آره، فکر می‌کنم او دوباره نوعی مکانیسم دفاعی بود،

to to to ease the criticism of himself.

برای کاهش انتقاد از خودش.

I think he used it as a sort of shield almost.

من فکر می کنم او تقریباً از آن به عنوان یک سپر استفاده کرد.

So a person who is a clown in in modern terms

بنابراین شخصی که در اصطلاح مدرن یک دلقک

might be a person who is just not very good at their job.

است ممکن است فردی باشد که در کار خود خیلی خوب نیست.

You might act like a clown again.

ممکن است دوباره مثل یک دلقک رفتار کنید.

You behave foolishly without any self-awareness,

شما بدون هیچ خودآگاهی احمقانه رفتار می کنید،

so you never even think about what you're doing.

بنابراین هرگز به کاری که انجام می دهید فکر نمی کنید.

You just do it without any thought.

شما فقط بدون هیچ فکری این کار را انجام می دهید.

So you don't even have any self awareness of what are actually doing.

بنابراین شما حتی خودآگاهی از آنچه در واقع انجام می دهید ندارید.

And I suppose finally,

و من فکر می کنم در نهایت

the word clown.

، کلمه دلقک.

Where does it come from? Mr.

از کجا آمده است؟

Duncan It's a very interesting word.

آقای دانکن کلمه بسیار جالبی است.

The word clown from nose, full bore,

کلمه دلقک از بینی، پر حوصله،

again, an impolite, rude person,

دوباره، یک فرد بی ادب، بی ادب،

and they can be quite annoying as well.

و آنها می توانند بسیار آزاردهنده نیز باشند.

So when you think of clowns and the way they behave,

بنابراین وقتی به دلقک ها و نحوه رفتار آنها فکر می کنید،

they are they are quite annoying.

آنها کاملا آزاردهنده هستند.

I think that's why so many people hate them, particularly.

من فکر می کنم به همین دلیل است که بسیاری از مردم از آنها متنفرند، به خصوص.

It's all right if you go to watch, go to the circus

اشکالی ندارد اگر برای تماشا بروید، به سیرک بروید

and watch a clown show or clown act, you know what?

و نمایش دلقک یا نمایش دلقک را تماشا کنید، می دانید چیست؟

You're going to see.

قراره ببینی

But if somebody starts behaving like that

اما اگر شخصی به

unexpectedly, like in the workplace,

طور غیرمنتظره ای مانند محل کار شروع به چنین رفتاری کند،

then it is unruly.

آن وقت این رفتار غیرقانونی است.

So North, is this Norseman?

پس نورث، این نورسمن است؟

Is this Norway?

اینجا نروژ است؟

Yes. Yes, it is.

آره. بله همینطور است.

It's so you might also I think it's also

بنابراین ممکن است شما نیز فکر کنم

the other places as well as as well in Europe.

این مکان ها و همچنین در اروپا هستند.

I think I think that word has been used in various different ways

فکر می‌کنم این کلمه به طرق مختلف استفاده شده است

and until it became associated with

و تا زمانی که

with the clown that we all know and love,

با دلقکی که همه ما می‌شناسیم و دوستش داریم تداعی شد،

well some of us

خوب برخی از ما

live so we're not we're not criticising anyone from Norway.

زندگی می‌کنیم، بنابراین از کسی از نروژ انتقاد نمی‌کنیم.

If watching.

اگر تماشا می کند.

No. Well, no, we're just saying that we're not saying that people from Norway are clowns.

خیر، نه، ما فقط می گوییم که نمی گوییم مردم نروژ دلقک هستند.

We are not saying that.

ما این را نمی گوییم.

So Norwegian is is one of the places that used that word.

بنابراین نروژی یکی از مکان هایی است که از این کلمه استفاده کرده است.

And then over time it was adapted to mean a circus performer.

و سپس با گذشت زمان به معنای یک بازیگر سیرک اقتباس شد.

And almost like the Vikings, you know, very boorish.

و تقریباً مانند وایکینگ‌ها، می‌دانید، بسیار بدقلق هستند.

They be, you know, very loud and very disruptive in what they were doing.

می دانید، آنها بسیار پر سر و صدا هستند و در کاری که انجام می دادند بسیار مخرب هستند.

So apologies to any Vikings watching.

بنابراین از هر وایکینگی که تماشا می کند عذرخواهی می کنم.

Please don't Invaders again.

لطفا دیگر مهاجمان نکنید.

Yes. And that that is it, Mr. Stevens.

آره. و همین است، آقای استیونز.

Take the time to go by, then I'm off.

برای رفتن وقت بگذارید، پس من پیاده هستم.

Oh, okay.

اوه، باشه

So some. Mr.

بنابراین برخی. آقای

Duncan. I'm actually quite hungry.

دانکن من در واقع کاملا گرسنه هستم.

I've got some bread out

من

for defrosted some bread from the freezer, so we should be alright for something to eat later.

مقداری نان برای یخ زدایی از فریزر بیرون آورده ام، بنابراین باید بعداً چیزی بخوریم.

We are having, we are having chilli con carne tonight

ما داریم می خوریم، امشب فلفل دلمه ای می خوریم

and I hope this time it does not nearly kill me.

و امیدوارم این بار من را نکشد.

Well, it's hate, it's power

خب، این نفرت است، اکنون قدرت

will have dissipated slightly now.

آن اندکی از بین رفته است.

I never, I never eat for a few days.

من هیچ وقت، تا چند روز غذا نمی خورم.

I never did tell you the story about Mr.

من هرگز داستان

Steve's chilli con carne the other night.

غذای فلفل چیلی آقای استیو را آن شب به شما نگفتم.

He gave it to me.

او آن را به من داد.

He put too much chilli powder in the accident, in the chilli con carne.

او مقدار زیادی پودر فلفل را در تصادف، در فلفل قرمز ریخته است.

Well, by accident, yes, but it was still there.

خب، تصادفا، بله، اما هنوز آنجا بود.

I stuck my neck out, Mr.

من گردنم را بیرون آوردم، آقای

Duncan, and, well, I had to stick my neck out because I was choking to death.

دانکن، و خب، مجبور شدم گردنم را بیرون بیاورم، زیرا در حال خفگی بودم.

So Steve gave me this. I ate it.

بنابراین استیو این را به من داد. من آن را خوردم.

And then about half an hour later, I had this terrible indigestion because Mr.

و حدود نیم ساعت بعد، من دچار این سوء هاضمه وحشتناک شدم، زیرا آقای

Steve had put too much spice.

استیو ادویه زیاد گذاشته بود.

And it went to my throat and my throat closed up

و به گلویم رفت و گلویم بسته شد

and my airway closed up and I couldn't breathe.

و راه تنفسم بسته شد و نمی توانستم نفس بکشم.

And I was there choking, writhing around, trying to get air into my lungs.

و من آنجا داشتم خفه می شدم، دور خودم می پیچیدم و سعی می کردم هوا را وارد ریه هایم کنم.

And it was quite distressing.

و کاملا ناراحت کننده بود.

I have to be honest.

من باید صادق باشم.

It was very distressing.

خیلی ناراحت کننده بود

He's very delicate and it was it was all Steve's foil.

او بسیار ظریف است و این همه فویل استیو بود.

It wasn't that strong.

اینقدر قوی نبود

So you're cooking?

پس داری آشپزی میکنی؟

It wasn't that strong at all.

اصلا آنقدر قوی نبود

I know some people make jokes about

من می دانم که برخی از مردم در مورد

a person's cooking, killing them.

آشپزی یک نفر شوخی می کنند و او را می کشند.

Well, we've got a new jar of chilli powder.

خوب، ما یک شیشه جدید پودر فلفل قرمز داریم.

Yeah, okay.

آره باشه

And I didn't know how strong it was because you don't know from one brand to the next.

و من نمی دانستم چقدر قوی است زیرا شما از یک برند به برند دیگر نمی شناسید.

Okay, So I just put one teaspoon in, which isn't very much, but it turned out it was

خوب، پس من فقط یک قاشق چایخوری گذاشتم، که خیلی زیاد نیست، اما معلوم شد که

stronger than normal, but not that strong.

قوی تر از حد معمول است، اما نه آنقدر قوی.

It wasn't like in the dress, but it was hot.

مثل لباس نبود اما داغ بود.

It was hot enough to hot.

به اندازه کافی گرم بود.

But it it.

اما آن را.

Mr. Duncan So delicate.

آقای دانکن خیلی ظریف.

The fact that you warned me.

این که به من هشدار دادی

Well, I warned you before you served it.

خوب من قبل از سرودن به شما هشدار دادم.

But I tried it.

اما من آن را امتحان کردم.

I ate it because I didn't want to upset Steve.

من آن را خوردم زیرا نمی خواستم استیو را ناراحت کنم.

So answers.

بنابراین پاسخ می دهد.

And then half an hour later, I had the most violent indigestion.

و نیم ساعت بعد، شدیدترین سوء هاضمه را داشتم.

Close to my airway.

نزدیک راه هوایی من

I was choking. I had it.

داشتم خفه میشدم من آنرا داشتم.

It took a while for me to start getting air into my lungs, but I'm still alive to tell the tale.

مدتی طول کشید تا من شروع به ورود هوا به ریه هایم کردم، اما هنوز زنده هستم تا داستان را تعریف کنم.

However, we are having it again tonight because Mr.

با این حال، ما امشب دوباره آن را می خوریم زیرا آقای

Steve puts them in the fridge.

استیو آنها را در یخچال گذاشته است.

So if I'm not here on Sunday, you'll know.

بنابراین اگر من یکشنبه اینجا نباشم، شما می دانید.

Finally that Mr.

بالاخره

Steve's cooking has finally finished me off.

آشپزی آقای استیو بالاخره کارم را تمام کرد.

Well, you know what happens with with Chilli?

خوب، می دانید با چیلی چه اتفاقی می افتد؟

It once you've cooked it and I left it in the fridge for a couple of days and reheat

بعد از پختن آن و من آن را برای چند روز در یخچال گذاشتم و

it it's the power of the chilli gets reduced.

آن را دوباره گرم کردم، قدرت فلفل کم می شود.

So you'll be fine, we hope.

پس خوب میشی، امیدواریم.

But I would always advise you to take an antacid before we eat.

اما من همیشه به شما توصیه می کنم قبل از غذا خوردن یک آنتی اسید مصرف کنید.

I think I'm taking something.

فکر کنم دارم یه چیزی میگیرم

Maybe. Maybe a gallon of water.

شاید. شاید یک گالن آب

Now I have something like proton pump inhibitor.

الان چیزی شبیه مهارکننده پمپ پروتون دارم.

I would suggest a map result.

من یک نتیجه نقشه را پیشنهاد می کنم.

Okay. Beforehand.

باشه. از قبل

That said, how is this useful to anyone?

گفت، چگونه این برای کسی مفید است؟

Well, yeah, because they're quite useful things to take before

خوب، بله، زیرا آنها چیزهای بسیار مفیدی هستند که قبل از

you know, if you know you're going to overindulge in a meal anyway.

اینکه بدانید، اگر بدانید که به هر حال در یک وعده غذایی زیاده روی می کنید، می توانید آنها را مصرف کنید.

Right. Or be poisoned by your partner.

درست. یا توسط شریک زندگی خود مسموم شوید.

So much exaggeration.

اینهمه اغراق

We will see you on Sunday, Mr. Steve.

ما یکشنبه شما را می بینیم، آقای استیو.

I stick my neck out.

گردنم را بیرون می آورم.

I use that phrase. Bye bye.

من از آن عبارت استفاده می کنم. خداحافظ.

Just trying a little bit of the chilli.

فقط کمی از فلفل را امتحان کنید.

I stuck my neck out and I not but one or two foot one in.

من گردنم را بیرون آوردم و نه فقط یک یا دو پا به داخل.

But it was. Yeah.

اما همینطور بود. آره

And obviously I've got my neck chopped off because Mr.

و بدیهی است که گردنم به خاطر آقای دانکن بریده شده است

Mr. Duncan.

.

Right. See you all on Sunday.

درست. یکشنبه همه شما را می بینیم.

Have a nice rest of your week.

استراحت هفته خوبی داشته باشید

Thank you Mr. Steve.

ممنون آقای استیو.

He will be back on Sunday from 2 p.m.

او یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر برمی گردد.

UK time.

به وقت انگلستان

Mr. Steve Everyone loves Mr.

آقای استیو همه آقای استیو را دوست دارند

Steve.

.

He is the nicest person in the world.

او زیباترین فرد دنیاست.

He is.

او هست.

He's ever so lovely.

او همیشه خیلی دوست داشتنی است

I'm back with you on Sunday.

من یکشنبه با شما برگشتم

Thanks for joining me today.

ممنون بابت همراهی امروز من.

You can watch this all over again, by the way.

اتفاقاً می‌توانید این را دوباره تماشا کنید.

You can watch all of this every.

شما می توانید همه اینها را هر بار تماشا کنید.

Second of this can be watched again.

دوم از این را می توان دوباره تماشا کرد.

And yes, there will be captions underneath

و بله، زیرنویس‌هایی وجود خواهد داشت

so you can follow everything I'm saying as well.

تا بتوانید همه آنچه را که می‌گویم دنبال کنید.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

Take care of yourself.

مراقب خودت باش.

Enjoy the rest of your day, by the way.

اتفاقاً از بقیه روز خود لذت ببرید.

Have a lovely day.

روز خوبی داشته باشید

I hope it goes well.

امیدوارم به خیر بگذره.

Whether you are enjoying the sunshine or maybe if you are trying

چه در حال لذت بردن از آفتاب هستید یا شاید اگر سعی

to keep yourself warm in the cold weather.

می کنید خود را در هوای سرد گرم نگه دارید.

I will see you on Sunday from 2 p.m.

یکشنبه از ساعت 14 می بینمت.

UK Time is when I'm back with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگردم.

And of course

و البته

you know what's

coming next until the next time we meet here on YouTube.

تا دفعه بعد که اینجا در یوتیوب همدیگر را ببینیم، می‌دانید چه اتفاقی می‌افتد.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying Thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید ممنون از تماشا کردن.

And of course, you know what's coming next.

و البته، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do...

بله،

ta ta for now.

فعلاً... تا تا.