Learn ENGLISH (almost) EVERY DAY #4 - LIVE from England / WED 6th APRIL 2022

I hope you're having a lovely day.

امیدوارم روز خوبی رو سپری کرده باشید

Wherever you are in the world.

هر کجای دنیا که هستید.

It's a windy one today.

امروز یک باد است.

We have a lot of wind.

باد زیاد داریم.

And I'm not talking about my colon.

و من در مورد کولونم صحبت نمی کنم.

It's breezy.

نسیم است.

We have some blue sky.

ما کمی آسمان آبی داریم.

We have some sunshine.

کمی آفتاب داریم

We had rain here.

اینجا باران داشتیم

In fact, we're having everything today.

در واقع، ما امروز همه چیز را داریم.

I think we are getting every single season that exists.

من فکر می کنم که ما هر فصلی را که وجود دارد، دریافت می کنیم.

Here we go, then. Yes, we are back.

پس ما اینجا می رویم. بله، ما برگشتیم.

And we are live from the birthplace of the English language.

و ما از زادگاه زبان انگلیسی زندگی می کنیم .

Yes, it's myself, Mr.

بله، این خودم هستم، آقای

Duncan, and hopefully you as well.

دانکن، و امیدوارم شما نیز همینطور.

Two at a time.

دو تا در یک زمان.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay? I hope so.

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟ امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

Are you as happy as my little lamb?

آیا شما به اندازه بره کوچک من خوشحال هستید؟

Hello, little lamb.

سلام بره کوچولو

This is one of the new lambs that has been born recently.

این یکی از بره های جدیدی است که به تازگی متولد شده است.

And I've decided to keep you every time.

و من تصمیم گرفتم هر بار تو را نگه دارم.

Yes, I have.

بله دارم.

Because you are so cute.

چون تو خیلی ناز هستی

I hope you're feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

Yes. My name is Duncan, and I talk about the English language.

آره. اسم من دانکن است و در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am an English addict.

شاید بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم.

I'm quite keen.

من کاملا مشتاقم

If you are keen on something, it means you like it very much.

اگر به چیزی علاقه دارید، به این معنی است که آن را بسیار دوست دارید.

So you might say that I am keen on

بنابراین ممکن است بگویید که من مشتاق هستم

not only English, but also talking about the English language,

نه تنها انگلیسی، بلکه در مورد زبان انگلیسی صحبت

sharing my love of the English language,

کنم، عشق خود را به زبان انگلیسی به اشتراک بگذارم،

just like I'm sharing my love with my little lamb.

درست مثل عشقم به بره کوچکم.

Lots of lambs are now popping out

اکنون بره های زیادی

of their mothers

in the fields around the area in which I live.

در مزارع اطراف منطقه ای که من در آن زندگی می کنم از مادرشان بیرون می آیند.

And that's another reason why I love this time of year.

و این دلیل دیگری است که چرا این زمان از سال را دوست دارم.

One of many reasons, but I think one of the biggest reasons

یکی از دلایل بسیاری، اما فکر می کنم یکی از بزرگترین

why I love spring is because at this time of year

دلایلی که بهار را دوست دارم این است که در این زمان از سال

you will see many lambs.

بره های زیادی را خواهید دید.

Oh, I can't resist showing some newborn lambs.

اوه، نمی توانم در مقابل نشان دادن چند بره تازه متولد شده مقاومت کنم.

So there is one of them. Isn't that lovely?

بنابراین یکی از آنها وجود دارد. دوست داشتنی نیست؟

They are so cute when they are

وقتی خیلی جوان هستند خیلی بامزه هستند

so young.

.

And you can see that one there.

و شما می توانید آن یکی را در آنجا ببینید.

That one is not very old

آن یکی خیلی قدیمی

because it still has its umbilical cord

نیست چون هنوز بند نافش را دارد بند

The umbilical cord

is the thing that connects the baby to the mother.

ناف چیزی است که نوزاد را به مادر وصل می کند.

And you can see that that particular, particular lamb

و می توانید ببینید که آن بره خاص

still has its umbilical cord.

هنوز بند ناف خود را دارد.

And if you look at its tail, you might notice as well,

و اگر به دم آن نگاه کنید، ممکن است متوجه شوید،

if you look closely at the tail, you can see there is something wrapped

اگر از نزدیک به دم آن نگاه کنید، می توانید ببینید که چیزی

around the lamb's tail

دور دم بره پیچیده شده است

and that is to make the end of the tail drop off.

و آن باعث می شود که انتهای دم بیفتد.

It is a way of shortening the tail.

راهی برای کوتاه کردن دم است.

It is called docking.

به آن داکینگ می گویند.

So when you dock something, you make something less

بنابراین وقتی چیزی را اسکله می‌کنید، چیزی را کمتر می‌کنید

or maybe you make something shorter.

یا شاید چیزی را کوتاه‌تر می‌کنید.

Oh, my goodness. Look at that.

اوه خدای من. به آن نگاه کنید.

Look at all those lovely little lambs I'm

به همه آن بره های کوچک دوست داشتنی نگاه کنید، صادقانه بگویم،

not sure if I want to hug them or eat them, to be honest.

مطمئن نیستم که بخواهم آنها را در آغوش بگیرم یا بخورم.

So I'm getting

بنابراین

a mixture of emotions as at the moment I'm getting them

من ترکیبی از احساسات را دریافت می‌کنم، همانطور که در حال حاضر احساس عشق را در آنها دریافت می‌کنم

the emotion of love, but also the emotion of wanting

، اما همچنین احساس می‌خواهم

to have something to eat with some mint sauce.

چیزی برای خوردن با مقداری سس نعنا داشته باشم.

So there they are, the little lambs.

پس آنها هستند، بره های کوچک.

They they are all over the place at the moment as spring continues

آنها در حال حاضر همه جا هستند زیرا بهار ادامه دارد

and lots of lambs are now coming out.

و بره های زیادی در حال بیرون آمدن هستند.

Aren't they lovely?

دوست داشتنی نیستند؟

Oh, I could sit all day watching them,

اوه، می‌توانستم تمام روز را به تماشای آنها بنشینم،

but I'm not going to because we have other things to do.

اما نمی‌خواهم چون کارهای دیگری برای انجام دادن داریم.

We do.

We have lots of things to do today.

ما انجام می دهیم.

امروز کارهای زیادی برای انجام دادن داریم.

We are talking all about passports today.

ما امروز در مورد پاسپورت صحبت می کنیم.

This is my passport, by the way, not yours.

این پاسپورت من است، نه مال شما.

This is mine.

این مال منه.

And I remember one time in the past,

و من به یاد دارم یک بار در گذشته

the British passport was the most sort.

، پاسپورت بریتانیا از همه نوع بود.

It was the most desired passport.

مطلوب ترین پاسپورت بود.

In the world. Not anymore.

در جهان. دیگر نه.

Apparently there are passports

ظاهرا پاسپورت هایی وجود

that are more popular than the British passport.

دارند که محبوبیت بیشتری نسبت به پاسپورت بریتانیا دارند.

And we will be looking at that a little bit later on.

و ما کمی بعد به آن خواهیم پرداخت.

Also, we will be discussing ways of using the word passport as well.

همچنین، در مورد روش های استفاده از کلمه پاسپورت نیز بحث خواهیم کرد.

And there are many ways of using the word passport,

و راه‌های زیادی برای استفاده از کلمه پاسپورت وجود دارد،

especially when we are talking about opportunity,

مخصوصاً وقتی در مورد فرصت صحبت می‌کنیم،

things that you might be able to get And I suppose that's one of the reasons

چیزهایی که ممکن است بتوانید به دست آورید و فکر می‌کنم این یکی از دلایلی باشد

why not only the word passport,

که نه تنها کلمه پاسپورت،

but also a passport itself.

بلکه خود یک پاسپورت را نیز به همراه دارد.

Can be very useful from time to time.

می تواند هر از گاهی بسیار مفید باشد.

Yes, we have made it all the way to the middle of the week.

بله، ما آن را تا اواسط هفته رساندیم.

Don't forget, I am with you almost every day during the month of April,

یادت نره من در فروردین ماه تقریبا هر روز کنارت هستم

because today, yes, it is Wednesday

چون امروز آره چهارشنبه است

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

You believe video, you edit it.

شما ویدیو را باور می کنید، آن را ویرایش می کنید.

If you do it is doo doo.

اگر این کار را انجام دهید دوو دوو است.

How do you do today?

امروز چطوری؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

I hope you are feeling happy.

امیدوارم احساس خوشبختی کنید

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

Definitely.

قطعا.

I really do.

من حتما انجام میدم.

So, 25 days I will be with you during the month of April.

پس ۲۵ روز در ماه آوریل با شما خواهم بود.

Something special to celebrate the arrival of spring time

چیزی خاص برای جشن گرفتن فرا رسیدن فصل بهار

because everyone becomes quite excited.

زیرا همه بسیار هیجان زده می شوند.

In fact, can I tell you a story?

در واقع، می توانم یک داستان برای شما تعریف کنم؟

Last weekend, Mr.

آخر هفته گذشته، آقای

Steve and myself went into town and we were walking around and everyone.

استیو و من به شهر رفتیم و با همه در حال قدم زدن بودیم.

Everyone seemed

همه خوشحال به نظر می

happy.

رسیدند.

Not just happy, but very happy.

نه فقط خوشحال، بلکه بسیار خوشحالم.

In fact, a lot of people stopped to chat to us.

در واقع، بسیاری از مردم ایستادند تا با ما چت کنند.

They said, hello, One, one person

گفتند سلام، یک نفر

even shouted, Hey, hey there.

حتی فریاد زد هی، هی آنجا.

And we turned around, and it was

و ما برگشتیم، و

it was the the man who runs the local farmer's market.

این مرد بود که بازار کشاورزان محلی را اداره می کرد.

And he said, Hi, guys.

و او گفت: سلام بچه ها.

I thought you'd moved away.

من فکر می کردم تو رفتی

I thought you'd gone away.

فکر کردم رفتی

We thought you had left.

ما فکر کردیم تو رفتی

And we said, No, no, we're still here.

و ما گفتیم، نه، نه، ما هنوز اینجا هستیم.

We're not going anywhere.

ما هیچ جا نمی رویم

But a lot of people were very friendly, even a cyclist.

اما بسیاری از مردم بسیار صمیمی بودند، حتی یک دوچرخه سوار.

We were sitting down having our afternoon coffee on Saturday,

شنبه نشسته بودیم قهوه

and a cyclist came,

عصرمون رو میخوردیم که یه دوچرخه سوار اومد

sat down next to us and started chatting away.

کنارمون نشست و شروع کرد به گپ زدن.

Started chatting to us for no reason.

بدون دلیل شروع به چت کردن با ما کرد.

So it would appear spring time does bring out

بنابراین به نظر می رسد که فصل بهار

the happiness and joy in people.

شادی و شادی را در مردم به ارمغان می آورد.

I suppose when you see colour like this,

فکر می‌کنم وقتی این رنگ را می‌بینید،

I suppose it is very easy to become excited. Yes.

فکر می‌کنم خیلی راحت هیجان زده می‌شوید. آره.

Some of the daffodils are still alive.

برخی از نرگس ها هنوز زنده هستند.

Many of them have withered away, but there are some

بسیاری از آنها پژمرده شده اند، اما برخی

that are still surviving.

از آنها هنوز زنده مانده اند.

Some of the daffodils are still alive

برخی از نرگس‌ها تا

for the next few days before they all shrivel away and disappear.

چند روز آینده هنوز زنده هستند تا همه آنها چروکیده و ناپدید شوند.

Can you believe there is one town here in the

آیا باورتان می شود که یک شهر در اینجا در

UK that has banned daffodils?

بریتانیا وجود دارد که نرگس را ممنوع کرده است؟

It was in the news yesterday.

دیروز در خبرها بود.

Apparently a local authority has banned daffodils.

ظاهرا یک مقام محلی نرگس را ممنوع کرده است.

They've gone around the whole town

آنها تمام شهر را دور زده اند

and they've cut them all

و همه آنها را بریده اند.

They've removed all of the flowers

همه گل ها را برداشته اند

because they are worried that people

زیرا نگران هستند که

will try eating them.

مردم سعی کنند آنها را بخورند.

Are people that crazy?

آیا مردم آنقدر دیوانه هستند؟

Have you ever eaten a daffodil?

آیا تا به حال گل نرگس خورده اید؟

Have you ever felt the desire to eat a daffodil

آیا تا به حال تمایل به خوردن گل نرگس را احساس کرده اید

What is that all about?

که این موضوع چیست؟

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

But that's what happens sometimes in this crazy world.

اما این چیزی است که گاهی اوقات در این دنیای دیوانه اتفاق می افتد.

People do find very strange things.

مردم چیزهای بسیار عجیبی پیدا می کنند.

Sometimes it makes absolutely

گاهی اوقات

no sense whatsoever.

اصلاً معنی ندارد.

Apparently, they were worried that children

ظاهراً آنها نگران بودند که بچه

were going to try and eat the daffodils.

ها نرگس ها را امتحان کنند و بخورند.

I don't think that happens.

فکر نمی کنم این اتفاق بیفتد.

I don't think children go around eating everything that exists.

فکر نمی‌کنم بچه‌ها هر چیزی را که وجود دارد می‌خورند.

To be honest, I don't think it happens.

صادقانه بگویم، فکر نمی کنم این اتفاق بیفتد.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Hello to you.

درود بر تو.

Live chat.

چت زنده.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Great to see you here. In fact.

از اینکه شما را اینجا میبینم خیلی خوشحالم. در حقیقت.

Who was first on today's live chat?

چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود؟

Oh, yes. We have

آه بله. ما

Vitesse.

ویتسه داریم.

Vitesse, you our first.

Vitesse، شما اولین ما هستید.

But also we had Luis Mendes.

اما لوئیس مندز را هم داشتیم.

You were also first today.

امروز هم اول شدی

You all arrived at exactly 2:00.

همه شما دقیقا ساعت 2:00 رسیدید.

And also Paolo as well.

و همچنین پائولو.

Hello, Paolo.

سلام، پائولو.

Paolo.

پائولو

Paolo.

پائولو

You were also first today.

امروز هم اول شدی

So congratulations to all three of you.

پس به هر سه شما تبریک می گویم.

You were first on today's live chat

شما اولین نفر در چت زنده امروز

Are you enjoying my dimples?

بودید آیا از گودی من لذت می برید؟

Do you like my dimples today?

آیا گودی امروز من را دوست دارید؟

I don't know why my dimples

نمی‌دانم چرا

are really standing out I don't know why

گودی‌هایم واقعاً برجسته شده‌اند، نمی‌دانم چرا

Maybe I'm losing weight.

شاید در حال کاهش وزن هستم.

Apparently, that's what I've noticed in the past.

ظاهراً این چیزی است که من در گذشته متوجه شده ام.

When I start to lose weight quite often, you can see

هنگامی که من اغلب شروع به کاهش وزن می کنم، می توانید

my dimples much easier.

گودی هایم را بسیار راحت تر ببینید.

Oh, so I'm.

اوه، پس من هستم.

I'm intrigued to find out what happens next.

من کنجکاو هستم که بفهمم بعد چه اتفاقی می افتد.

Maybe I am.

شاید من هستم.

I haven't weighed myself for a long time.

خیلی وقته خودم رو وزن نکردم.

It's been a long time since I've stood on the weighing scales

مدت زیادی است که روی ترازو ایستاده ام،

because I was a little afraid that I may have put on some more weight,

زیرا کمی می ترسیدم وزن بیشتری اضافه کرده

but I can see my dimples, which means perhaps

باشم، اما گودی هایم را می بینم، یعنی شاید

I am losing a little bit more weight.

کمی بیشتر وزن کم می کنم.

Hello, also to Sandra Gonzalez.

سلام، همچنین به ساندرا گونزالس.

Nice to see you here on Wednesday.

خوشحالم که چهارشنبه شما را اینجا می بینم.

Don't forget, I'm here tomorrow as well.

یادت نره فردا هم اینجام

Tomorrow and Friday.

فردا و جمعه.

And then I have Saturday off for my rest.

و بعد شنبه برای استراحتم تعطیل دارم.

And then we are back on Sunday with Mr.

و بعد یکشنبه با آقای

Steve.

استیو برگشتیم.

25 days of live English, so not every day.

25 روز انگلیسی زنده، بنابراین نه هر روز.

All almost every day.

همه تقریبا هر روز.

Hello. Also to Sash.

سلام. همچنین به ساش.

Hello.

Also to New Win Teen.

سلام.

همچنین به New Win Teen.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have galu

ما همچنین

vitoria sud seeker wife, faye.

همسر جستجوگر گالو ویتوریا سود، فی، داریم.

Nice to see you here as well. Again.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. از نو.

We also have a morale.

ما هم روحیه داریم.

Morale

روحیه اخلاقی

morale

with an echo.

با پژواک.

I hope you enjoyed that.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

Richard is here.

ریچارد اینجاست

We also have an a we also have.

ما همچنین یک ما نیز داریم.

Hello, Mick.

سلام میک

Hello, Mick.

سلام میک

Yes, hello to you as well.

بله سلام به شما هم

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Beatriz we also have Louie Perez,

Beatriz ما همچنین Louie Perez را داریم

who apparently is watching in Ecuador.

که ظاهراً در اکوادور تماشا می کند.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Yes, we do have quite a few people watching in your part of the world, actually.

بله، در واقع ما افراد زیادی را در قسمت شما از جهان تماشا می کنیم.

Claudia, hello, Claudia.

کلودیا، سلام، کلودیا.

Nice to see you. Back as well.

از دیدن شما خوشحالم. برگشت همینطور.

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

Is it a busy day?

آیا روز شلوغی است؟

Because I know where you are.

چون میدونم کجایی

It is still morning.

هنوز صبح است.

So some people do share their breakfast with me in the morning

بنابراین برخی از افراد صبح هنگام شروع پخش زنده خود، صبحانه خود را با من به اشتراک می گذارند

when I start my live stream.

.

For some people, it's very early.

برای برخی افراد، خیلی زود است.

For some it's very late.

برای بعضیا خیلی دیره

So maybe some of you are preparing to go to bed,

بنابراین شاید برخی از شما در حال آماده شدن برای رفتن به رختخواب هستید،

but some of you right now

اما برخی از شما در حال حاضر

probably preparing your breakfast early in the morning.

احتمالا صبح زود صبحانه خود را آماده می کنید.

What are you having?

چی داری؟

Are you having something nice?

چیز خوبی داری؟

What do you normally have for breakfast?

به طور معمول برای صبحانه چه می خورید؟

Do you eat something lovely?

چیز دوست داشتنی میخوری؟

Do you eat something nice?

چیز خوبی میخوری؟

Something healthy?

چیزی سالم؟

Last week, I did something very strange.

هفته پیش یه کار خیلی عجیب انجام دادم.

I actually had cheese last week for breakfast.

من در واقع هفته گذشته برای صبحانه پنیر خوردم.

I had cheese on a toasted bun.

روی نان سوخاری پنیر خوردم.

So I put two halves of a bun into the toaster

بنابراین دو نیمه نان را داخل توستر ریختم

and then I put some cheese on it.

و سپس مقداری پنیر روی آن گذاشتم.

But I had that for breakfast.

اما من آن را برای صبحانه خوردم.

So you might say that that was a continental breakfast.

بنابراین ممکن است بگویید که این یک صبحانه قاره ای بود.

Continental breakfasts to us

صبحانه های قاره ای برای

is something like bread meat, maybe even cheese.

ما چیزی شبیه گوشت نان، شاید حتی پنیر است.

But of

course, a lot of people these days are thinking of their health.

اما

مطمئناً این روزها بسیاری از مردم به فکر سلامتی خود هستند.

So quite often people will have maybe porridge for their breakfast

بنابراین اغلب مردم برای صبحانه خود فرنی

or maybe some yoghurt or something.

یا شاید مقداری ماست یا چیزی میل می کنند.

Something healthy cereal,

یک غلات سالم،

something with lots of wheat or bran.

چیزی با مقدار زیادی گندم یا سبوس.

I'm not sure about that.

مطمئن نیستم.

I did for a while

مدتی

have porridge for my breakfast, but then then suddenly I went off it.

برای صبحانه ام فرنی خوردم، اما بعد ناگهان آن را کنار گذاشتم.

I didn't want to eat it anymore.

دیگه نمیخواستم بخورمش

So last week, I did have cheese for my breakfast.

بنابراین هفته گذشته برای صبحانه ام پنیر خوردم.

I know it is a very strange thing to have for your breakfast, but I did.

می دانم که خوردن برای صبحانه چیز بسیار عجیبی است ، اما این کار را کردم.

That's what I did. I did.

این کاری است که من انجام دادم. من کردم.

I did that.

من انجامش دادم.

Honestly, I'm not joking.

راستش شوخی نمی کنم.

I really did have cheese for my breakfast last week.

من واقعاً هفته گذشته برای صبحانه ام پنیر خوردم.

Hello.

Also to Beatrice Moniz.

سلام.

همچنین به بئاتریس مونیز.

She is here as well.

او هم اینجاست.

Nice to see you. We have sunshine.

از دیدن شما خوشحالم. ما آفتاب داریم

This is breaking news.

این یک خبر فوری است.

We have sunshine. Nine.

ما آفتاب داریم نه.

The sun has now come out. You can see behind me.

اکنون خورشید بیرون آمده است. می توانی پشت سرم را ببینی

So that behind me is the garden right now.

به طوری که در حال حاضر پشت من باغ است.

It is windy, but we are having some brief moments

باد می‌وزد، اما ما لحظات کوتاهی

of sunlight as well, which is nice.

از نور خورشید را نیز می‌گذرانیم، که خوب است.

Or Agenda.

یا دستور کار.

Hello, agenda or Rajendra Singh says,

سلام، دستور کار یا راجندرا سینگ می گوید،

Dear teacher, I am listening to you whilst walking.

معلم عزیز، در حین راه رفتن به شما گوش می دهم.

So you are maybe listening to me on your ear buds.

پس شاید شما از روی جوانه های گوش خود به من گوش می دهید.

Can I say hello to Rajendra

آیا می توانم به راجندرا سلام

My voice is now getting very close to the microphone.

کنم صدای من اکنون بسیار به میکروفون نزدیک شده است.

I hope you are enjoying today's

امیدوارم از

high stream

پخش جریانی امروز

Hello. Also to Amrita.

Hello لذت برده باشید. همچنین به آمریتا.

Oh, apparently

اوه، ظاهراً

apparently Florence

has a new member of her family

فلورانس یک عضو جدید از خانواده خود

a grandson.

یک نوه دارد.

So congratulations to Florence on your new grandson.

بنابراین نوه جدیدتان را به فلورانس تبریک می گویم.

A new arrival in your family.

ورود جدید به خانواده شما

And of course, it is always an exciting time

و البته، همیشه زمانی هیجان انگیز است

when a new little bundle of joy appears.

که یک بسته کوچک جدید شادی ظاهر می شود.

So we were talking about lambs a few moments ago.

پس چند لحظه پیش داشتیم در مورد بره صحبت می کردیم.

But, of course,

اما، البته،

there are lots of new

انواع جدیدی

types of life popping into the world.

از زندگی در جهان وجود دارد.

Not just lambs, but also people as well.

نه فقط بره، بلکه مردم نیز.

Little people popping into the world.

آدم های کوچکی که به دنیا می آیند.

So congratulate Asians as well.

پس به آسیایی ها هم تبریک می گویم.

On behalf of everyone here,

از طرف همه اینجا،

an English addict.

یک معتاد انگلیسی.

Thank you very much for joining.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

Even though I'm sure you have a lot of other things you could be doing, you could be holding your baby,

حتی اگر مطمئن هستم که شما کارهای زیادی دارید که می‌توانید انجام دهید، می‌توانید نوزادتان،

your new grandson in your arms,

نوه جدیدتان را در آغوش بگیرید،

but instead you are here watching me.

اما در عوض شما اینجا هستید و مرا تماشا می‌کنید.

Some people might say another big baby.

بعضی ها ممکن است بگویند یک بچه بزرگ دیگر.

Yeah.

آره

Hello, also to Monisha, nice to see you here as well.

سلام، همچنین به مونیشا، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

It's good to see you all here.

خوشحالم که همه شما را اینجا می بینم.

Thank you for sticking with me.

ممنون که همراه من بودید

Because I am here almost every day and I know I will keep mentioning it,

از آنجا که من تقریبا هر روز اینجا هستم و می دانم که به آن اشاره خواهم کرد،

but it is important for those who don't realise

اما برای کسانی که هنوز نمی دانند

yet you can actually find me here

شما می توانید من را هر روز اینجا پیدا کنید مهم است

every day.

.

During April, from Sunday to Friday, 2 p.m.

در ماه آوریل، از یکشنبه تا جمعه، ساعت 2 بعد از ظهر.

UK time.

به وقت انگلستان

We will spend time together

ما با هم وقت خواهیم

By the way, I mentioned a couple of days ago

گذراند اتفاقاً یکی دو روز پیش اشاره

that of course we have Easter

کردم که البته

coming up on Sunday, the 17th of April

روز یکشنبه 17 آوریل عید پاک در راه است

and I think we will be with you on Easter Sunday.

و فکر می کنم یکشنبه عید پاک در کنار شما باشیم.

So both Mr.

بنابراین هم آقای

Steve and myself, we will both be with you on Easter Sunday.

استیو و هم من ، هر دو در یکشنبه عید پاک با شما خواهیم بود.

Spending a little bit of time with you.

گذراندن کمی وقت با شما

And for many people, it is an important day.

و برای بسیاری از مردم، روز مهمی است.

And also for me,

و همچنین برای من،

it's a special day because I get to eat

این یک روز خاص است زیرا می توانم

lots and lots of chocolate.

مقدار زیادی شکلات بخورم.

As you know.

همانطور که می دانید.

I enjoy chocolate very much.

من از شکلات خیلی لذت می برم.

So, yes, we will be with you on Easter Sunday.

بنابراین، بله، ما در یکشنبه عید پاک با شما خواهیم بود.

As well, a public holiday

همچنین، تعطیلات رسمی

and also over the weekend of Easter.

و همچنین در آخر هفته عید پاک.

Quite often it is a long public holiday, so lots of people will be off work.

اغلب اوقات تعطیلات عمومی طولانی است، بنابراین بسیاری از مردم از کار بیکار می شوند.

Hello also to our Beau Fawzi.

سلام به بو فوزی ما.

Hello, Abu Fozzie.

سلام ابو فوزی.

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

Is it your first time here?

آیا اولین بار است که اینجا هستید؟

If it is, well, can I say welcome.

اگر اینطور است، خوب، می توانم بگویم خوش آمدید.

And I hope you enjoy everything that happens

و امیدوارم از هر اتفاقی که می افتد

Have you ever met a famous person?

لذت ببرید آیا تا به حال با یک فرد مشهور ملاقات کرده اید؟

And this is for everyone.

و این برای همه است.

So this is a question for all of you.

بنابراین این یک سوال برای همه شماست.

Have you ever met a famous person?

آیا تا به حال شخص مشهوری را ملاقات کرده اید؟

In a few moments we are looking at a very strange moment of time

در چند لحظه ما به لحظه بسیار عجیبی از زمان نگاه

that occurred last week when some people were walking around their local supermarket.

می کنیم که هفته گذشته زمانی رخ داد که برخی از مردم در حال قدم زدن در سوپرمارکت محلی خود بودند.

All of that coming up a little bit later on.

همه اینها کمی بعد به میان می آیند.

We will have a little break and then I'm back.

کمی استراحت خواهیم داشت و من برمی گردم.

We are talking about

ما در مورد

passport for today.

پاسپورت برای امروز صحبت می کنیم.

This used to be the most powerful passport in the world.

این گذرنامه قوی ترین پاسپورت دنیا بود.

However, these days it is not

با این حال، این روزها

there are many more powerful

passports than the British passport.

پاسپورت های قدرتمندتر از پاسپورت بریتانیایی وجود ندارد.

And we will be looking that a little bit later on.

و کمی بعد به دنبال آن خواهیم بود.

But now it's time to take a look at one of my full English lessons.

اما اکنون وقت آن است که نگاهی به یکی از دروس کامل انگلیسی من بیندازم.

And this is full English. 33.

و این کامل انگلیسی است. 33.

Here are some excerpts Just to give you an idea,

در اینجا چند گزیده وجود دارد فقط برای اینکه به شما ایده

to give you a clue to what I do

بدهم، تا به شما سرنخی از کاری که

right here on YouTube,

من در اینجا در یوتیوب انجام می دهم

What's it all about?

، بدهم، همه چیز درباره چیست؟

As I lie here in solitude, on this giant wall

در حالی که اینجا در تنهایی دراز کشیده ام، روی این دیوار غول پیکر که

hurtling through space on such a beautiful day,

در چنین روز زیبایی در فضا می چرخد

as I look up at that glowing ball of gas that keeps us all alive

، در حالی که به آن توپ گاز درخشانی که همه ما را زنده

and well on this little blue pebble, I can't help

و سالم روی این سنگریزه آبی کوچک نگه می دارد، نگاه می کنم، نمی توانم از خود حیرت نکنم.

but wonder what is it all about?

کل این در بارهی چیست؟

Why are we here?

ما چرا اینجاییم؟

These existential thoughts rattle in my head again and again.

این افکار وجودی بارها و بارها در سرم می چرخد .

Keeping me from my nocturnal slumber as one by one.

یکی یکی مرا از خواب شبانه ام باز می دارد.

My brain cells glow white hot with the windows that I behold

سلول‌های مغزم با پنجره‌هایی که می‌بینم سفید می‌درخشند

Anyway, enough of that.

، به هر حال، بس است.

Hi, everybody, and welcome to another full English video lesson.

سلام، به همه، و به یک درس ویدیویی کامل انگلیسی دیگر خوش آمدید.

Here we are at lesson number three,

اینجا ما در درس شماره سه هستیم

which also happens to be my imaginary age.

که اتفاقا سن خیالی من هم هست.

Yes, for today only I am 33

بله، امروز فقط من 33 ساله هستم

Anyway,

، به هر حال،

I can't lie here all day whispering about nothing,

نمی توانم تمام روز را اینجا دراز بکشم و در مورد هیچ چیز زمزمه کنم،

as we have a very busy, full English lesson to get on with,

زیرا ما یک درس انگلیسی بسیار شلوغ و کامل برای ادامه دادن داریم،

which will start around about now.

که تقریباً از الان شروع خواهد شد.

I love talking about British traditions and customs.

من عاشق صحبت در مورد سنت ها و آداب و رسوم بریتانیا هستم.

So today I would like to tell you about one that has been very popular for many years.

بنابراین امروز می خواهم در مورد یکی به شما بگویم که برای چندین سال بسیار محبوب بوده است.

Over time, we often buy things that seem useful at the time,

با گذشت زمان، ما اغلب چیزهایی می خریم که در آن زمان مفید به نظر می رسند،

but eventually they become unused and unwanted.

اما در نهایت بلااستفاده و ناخواسته می شوند.

However, there is a way of selling your old items in person,

با این حال، راهی وجود دارد که می توانید اقلام قدیمی خود را به صورت حضوری بفروشید

and sometimes you might make a little bit of money as well.

و گاهی اوقات ممکن است کمی هم درآمد داشته باشید.

You can sell your second hand items to someone who needs them.

شما می توانید اقلام دست دوم خود را به کسی که به آنها نیاز دارد بفروشید.

If something is second hand, it means that it has been used.

اگر چیزی دست دوم باشد یعنی استفاده شده است.

It is pre owned.

پیش مالکیت دارد.

It is not new.

جدید نیست.

You can sell your unwanted items at a car boot sale.

شما می توانید اقلام ناخواسته خود را در فروش چکمه خودرو بفروشید.

This is a place where people turn up and sell

اینجا جایی است که مردم سر می‌زنند و

items from the boots of their cars.

اقلامی را از چکمه‌های اتومبیل خود می‌فروشند.

There are many car boot sales that take place here in the UK.

فروش چکمه های اتومبیل زیادی در اینجا در بریتانیا انجام می شود.

They often happen at the weekend

آنها اغلب در تعطیلات آخر هفته اتفاق می‌افتند،

Then there is a jumble sale.

سپس یک فروش پیچیده وجود دارد.

Things that are unwanted or second hand

چیزهایی که ناخواسته هستند یا دست دوم

are sold at a jumble sale

هستند در یک فروش

a jumble sale is often held to raise money for charity.

درهم و برهم فروخته می شوند. معمولاً برای جمع آوری پول برای امور خیریه برگزار می شود.

The word jumble means old and unwanted,

کلمه جمبل به معنای قدیمی و ناخواسته

as well as mixed up and messy.

و همچنین بهم ریخته و به هم ریخته است.

Old unwanted items can be

اقلام ناخواسته قدیمی را می توان

described as knickknacks, odds and ends.

به عنوان بدبختی، شانس و پایان توصیف کرد.

BRIC a brac jumble and even junk.

BRIC درهم و برهم و حتی آشغال.

There are shops that specialise in second hand items.

مغازه هایی وجود دارند که در اجناس دست دوم تخصص دارند.

You might buy a second hand car.

ممکن است یک ماشین دست دوم بخرید.

A car that has been pre-owned and not new

خودرویی که از قبل خریداری شده و نو

is second hand

نیست،

It's now time for another buzz word.

دست دوم است.

A buzz word is a word or phrase that is used

کلمه buzz کلمه یا عبارتی است که

during a certain period of time or is generally popular.

در یک دوره زمانی خاص استفاده می شود یا عموماً محبوب است.

Today's buzz word is

کلمه وزوز امروز

shaming.

شرم آور است.

This particular word is not new, but it is

این کلمه خاص جدید نیست، اما

often used in phrases that have become prominent.

اغلب در عباراتی که برجسته شده اند استفاده می شود.

The word shame means to feel upset or distraught

کلمه شرم به معنای احساس ناراحتی یا پریشان

over some negative aspect of your life, or because of the way you feel about yourself.

از برخی جنبه های منفی زندگی خود یا به دلیل احساسی است که نسبت به خود دارید.

You feel self-conscious about something.

نسبت به چیزی احساس خودآگاهی می کنید.

We often use shaming with the state of being a certain way.

ما اغلب از شرمساری با حالتی خاص استفاده می کنیم.

One group of people might accuse another of shaming them

یک گروه از افراد ممکن است گروهی دیگر را متهم کنند که با حرف‌هایی که

by the things they say or do overweight

می‌زنند یا انجام می‌دهند،

people might feel fat shamed because of their size.

آنها را شرمنده می‌کنند.

They are made to feel uncomfortable about being fat

آن‌ها از چاق بودن احساس ناراحتی می‌کنند،

So fat shaming is the action of ridiculing

بنابراین شرمساری چربی، اقدامی است برای تمسخر

or placing guilt on the overweight.

یا احساس گناه برای افراد دارای اضافه وزن.

Another one is poverty shaming, which is the action of ridiculing

یکی دیگر شرمساری فقر است که عبارت است از تمسخر

or using a person's poverty for entertainment or exploitation.

یا استفاده از فقر شخص برای سرگرمی یا استثمار.

A poor person might be berated or shamed for being poor.

یک فرد فقیر ممکن است به دلیل فقیر بودن مورد سرزنش یا شرم قرار گیرد.

This form of shaming is seen by some

برخی این شکل از شرمساری

as embarrassing and exploitative.

را شرم آور و استثمارگرانه می دانند.

The suffix shaming can be added to any state

پسوند shaming را می توان به هر حالتی

that is held up as a way not to live.

که به عنوان راهی برای زندگی نکردن در نظر گرفته می شود اضافه کرد.

Poverty shaming, fat shaming, body shaming,

شرمساری فقر، شرمساری چربی، شرمساری بدن،

parental shaming or Internet shaming are all seen as types

شرمساری والدین یا شرمساری اینترنتی همه به عنوان انواعی

of social humiliation by those affected by the negative attention

از تحقیر اجتماعی توسط افرادی دیده می شود که تحت تأثیر توجه منفی

they bring

آنها قرار می گیرند

Here are two English words

در اینجا دو کلمه انگلیسی وجود دارد

that both have positive meanings and can shape a person's life forever.

که هر دو معانی مثبت دارند و می توانند زندگی یک فرد را برای همیشه شکل دهند.

The words are inspire and aspire.

کلمات الهام بخش و آرزو هستند.

Firstly, the word inspire means to fill someone with the urge or ability to do something.

اولاً، کلمه الهام به معنای پر کردن کسی با اشتیاق یا توانایی انجام کاری است.

Quite often the thing in question is creative.

اغلب چیز مورد نظر خلاقانه است.

Something you see or hear inspires you to do something yourself.

چیزی که می بینید یا می شنوید به شما انگیزه می دهد که خودتان کاری انجام دهید.

You feel inspired by the thing you saw

شما احساس می کنید از چیزی که دیده اید الهام گرفته اید،

You feel the urge to do something similar or to go off on your own course

می خواهید کاری مشابه انجام دهید یا مسیر خود را ادامه دهید

and create something unique and individual.

و چیزی منحصر به فرد و منحصر به فرد خلق کنید.

The action of another person might inspire you to do the same thing

عمل شخص دیگری ممکن است به شما انگیزه دهد که همان کاری را

you feel and bold and move.

که احساس می کنید انجام دهید و جسورانه و حرکت کنید.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

To embolden is to give confidence and encouragement through action.

جسارت دادن به معنای ایجاد اعتماد به نفس و تشویق از طریق عمل است.

You might describe inspiration as a type of enlightenment

شما ممکن است الهام را نوعی روشنگری توصیف

you feel inspired, which encourages you to take action.

کنید که احساس می کنید الهام گرفته شده است، که شما را تشویق می کند که دست به کار شوید.

I attended a business seminar last weekend

من آخر هفته گذشته در یک سمینار تجاری شرکت

and now I feel inspired to start my own company.

کردم و اکنون احساس می کنم الهام گرفته شده ام تا شرکت خودم را راه اندازی کنم.

That beautiful sunset has inspired me to start painting again.

آن غروب زیبا به من انگیزه داد تا دوباره نقاشی را شروع کنم.

Then there is the word

سپس کلمه

inspire which describes the feeling of bettering yourself.

inspire وجود دارد که احساس بهتر شدن خود را توصیف می کند.

You see a place where you would like to be in the future

جایی را می بینید که دوست دارید در آینده

with a better job, a better house, or perhaps a more comfortable lifestyle.

با شغل بهتر، خانه بهتر یا شاید سبک زندگی راحت تر در آن باشید.

These are the things a person might aspire to.

اینها چیزهایی هستند که یک فرد ممکن است آرزویش را داشته باشد.

You might say that the urge which comes from feeling aspiration

ممکن است بگویید که انگیزه ناشی از احساس

is what pushes us forward to better ourselves.

آرزو، چیزی است که ما را به سمت بهتر شدن خود سوق می دهد.

You aspire towards a goal

شما آرزوی رسیدن به یک هدف

or an objective ambition, and hope

یا یک جاه طلبی عینی دارید و امید

can be the driving forces that help you realise your dreams for the future.

می تواند نیروهای محرکی باشد که به شما کمک می کند رویاهای خود را برای آینده تحقق بخشید.

You can be inspired to aspire.

شما می توانید الهام بگیرید که آرزو کنید.

I saw a lovely village on TV last night,

دیشب یک روستای دوست داشتنی را در تلویزیون دیدم،

which is the place I'd like to live one day.

جایی که دوست دارم روزی زندگی کنم.

To dream and aspire is what we all do.

رویا و آرزو کاری است که همه ما انجام می دهیم.

Sometimes those hopes and dreams are big and appear out of reach.

گاهی آن امیدها و رویاها بزرگ هستند و دور از دسترس ظاهر می شوند.

But if you can imagine something, then there is no reason why it can't be achieved.

اما اگر می توانید چیزی را تصور کنید، پس دلیلی وجود ندارد که نتوان به آن دست یافت.

It all depends on you.

همه اش به تو بستگی دارد.

To inspire is to give someone a spark of creativity.

الهام بخشیدن به کسی جرقه ای از خلاقیت است.

To aspire is to think positive, dream big,

آرزو کردن یعنی مثبت اندیشی، رویاهای بزرگ،

and most importantly of all, never give up

و مهمتر از همه، هرگز تسلیم نشوید

There was one of my many,

، یکی از

many English lessons that are available on my YouTube channel.

بسیاری از درس های انگلیسی من بود که در کانال یوتیوب من موجود است.

They are all there for you to watch.

همه آنها برای تماشای شما هستند.

Hmm. Here I am once again.

هوم من یک بار دیگر اینجا هستم.

And there you are as well.

و شما هم آنجا هستید.

Here we go again. Yes, we are back once more.

دوباره شروع کنیم. بله، ما یک بار دیگر برگشتیم.

Live as live can be on Wednesday.

زندگی به عنوان زنده می تواند در چهارشنبه.

25 days of live streams coming up during this month.

25 روز پخش زنده در این ماه در راه است.

And I hope you will try to join me for as many as you can.

و امیدوارم تا جایی که می توانید سعی کنید به من بپیوندید .

It would be lovely to have you here.

خیلی خوب است که شما را در اینجا داشته باشید.

It's a windy day here in the UK.

اینجا در بریتانیا روز بادی است.

Very windy, in fact.

در واقع خیلی باد می وزد.

But the good news is we also have sunshine as well.

اما خبر خوب این است که ما نیز آفتاب داریم.

Windy, but lots and lots of lovely sunshine.

باد می‌وزد، اما آفتاب بسیار دوست‌داشتنی.

Oh, and also, it's not very warm.

اوه، و همچنین، خیلی گرم نیست.

Mr. Steve went out for a run about 20 minutes ago.

آقای استیو حدود 20 دقیقه پیش برای دویدن بیرون رفت.

He came back and he said, it's freezing outside.

برگشت و گفت بیرون هوا یخ می زند.

So it is a cold day.

پس روز سردی است.

Hopefully things will get warmer over the next few days

امیدوارم در چند روز

as spring continues on its on its journey.

آینده با ادامه سفر بهار، همه چیز گرمتر شود.

It would be very nice to see some good weather.

دیدن آب و هوای خوب بسیار خوب است.

I mentioned a few moments ago a moment of time.

من چند لحظه پیش به یک لحظه اشاره کردم.

Have you ever met someone famous?

آیا تا به حال با شخص مشهوری آشنا شده اید؟

Have you ever bumped into someone

آیا تا به حال با کسی برخورد کرده اید که با یک

bumping into someone famous?

فرد مشهور برخورد کند؟

If you bump into someone, it means you collide with them.

اگر به کسی برخورد کردید به این معنی است که با او برخورد می کنید.

So we can use this phrase maybe

بنابراین ما می‌توانیم از این عبارت استفاده کنیم، شاید

in more than one way to bump into someone is to collide.

در بیش از یک راه برای برخورد با کسی، برخورد کردن است.

But also we can use it as a way of expressing.

اما همچنین می توانیم از آن به عنوان راهی برای بیان استفاده کنیم.

Meeting someone so you might bump into an old friend.

ملاقات با کسی که ممکن است با یک دوست قدیمی برخورد کنید.

You might meet someone you haven't seen for a long time.

ممکن است با کسی ملاقات کنید که مدت زیادی است ندیده اید.

Maybe a friend, maybe a relative, or maybe a famous person.

شاید یک دوست، شاید یکی از اقوام یا شاید یک فرد مشهور.

And this happened a few days ago when a group of people

و این اتفاق چند روز پیش افتاد، زمانی که گروهی از مردم

were walking around their local supermarket and they met

در اطراف سوپرمارکت محلی خود قدم می زدند و با

John Travolta

جان

as you do

تراولتا ملاقات کردند

Yes, it can happen.

، بله، ممکن است اتفاق بیفتد.

You might be walking around your local supermarket

ممکن است در اطراف سوپرمارکت محلی خود

in Norfolk

در نورفولک قدم

and suddenly

buy the baked beans.

بزنید و ناگهان لوبیا پخته شده را بخرید.

You see John Travolta from Hollywood

جان تراولتا از هالیوود را در

doing his shopping.

حال خرید می بینید.

And that's what happened a few days ago.

و این همان اتفاقی است که چند روز پیش افتاد.

Lots of very eager people, very excited.

بسیاری از افراد بسیار مشتاق، بسیار هیجان زده.

So they wanted to have their photographs taken.

بنابراین آنها می خواستند از آنها عکس بگیرند.

In fact, I think these days

در واقع فکر می‌کنم این روزها

people prefer to have a photograph with a famous person

مردم ترجیح می‌دهند به جای امضای خود، با یک فرد مشهور

instead of their autograph.

عکس بگیرند.

So in the past, you would often ask

بنابراین در گذشته اغلب از

a famous person to write their name

یک فرد مشهور می خواستید نام خود را

on a piece of paper or maybe on something else.

روی یک کاغذ یا شاید روی چیز دیگری بنویسد.

Maybe on your T-shirt, you ask the person

شاید روی تی شرت خود از آن شخص

to sign something for you.

بخواهید چیزی را برای شما امضا کند.

But these days, I think when someone meets a famous

اما این روزها، فکر می‌کنم وقتی شخصی با یک فرد مشهور ملاقات می‌کند

person, I think quite often

، فکر می‌کنم اغلب

they want

a photograph because we all have our mobile phones in our hands.

آنها می‌خواهند

یک عکس بگیرند، زیرا همه ما تلفن‌های همراهمان را در دست داریم.

So it's much easier these days to do that.

بنابراین این روزها انجام این کار بسیار آسان تر است.

It's much easier to say, oh, hello, John Travolta.

گفتن "اوه، سلام جان تراولتا" بسیار ساده تر است.

Is it okay if I take a photograph with you?

اگر با شما عکس بگیرم اشکالی ندارد؟

And apparently he was more than willing to spend time

و ظاهراً او بیشتر از این تمایل داشت

with people in the supermarket

که با مردم در سوپرمارکت وقت

and have lots and lots of pictures

بگذراند و تعداد زیادی

taken with many different people, which I think is fantastic.

عکس با افراد مختلف گرفته شود، که به نظر من فوق العاده است.

It is.

این است.

So we often think of celebrities as being distant.

بنابراین ما اغلب افراد مشهور را دور از هم می‌دانیم.

They quite often don't want to communicate

آنها اغلب نمی خواهند

with the general public.

با عموم مردم ارتباط برقرار کنند.

Like me and you.

مثل من و تو

But apparently everyone was saying John Travolta was so nice.

اما ظاهرا همه می گفتند جان تراولتا خیلی خوب است.

He spent so much time talking to us and he didn't mind.

او زمان زیادی را صرف صحبت با ما کرد و بدش نمی آمد.

He stood with many people having his photograph taken with them.

او در کنار افراد زیادی ایستاده بود و با آنها عکس می گرفت.

And it was no trouble whatsoever.

و هیچ مشکلی نداشت.

So I get the feeling that John Travolta

بنابراین من این احساس را دارم که جان

is one of those nice celebrities.

تراولتا یکی از آن سلبریتی های خوب است.

Of course, we often hear of stories of people

البته ما اغلب داستان هایی از

meeting celebrities who turn out

ملاقات افراد با افراد مشهور می شنویم

to be not very nice.

که ظاهراً خیلی خوب نیستند.

Maybe they don't want to talk to the general public.

شاید آنها نمی خواهند با عموم مردم صحبت کنند.

Maybe they don't want to have their photograph taken with anyone.

شاید آنها نمی خواهند با کسی عکس بگیرند.

Maybe they just walk away.

شاید آنها فقط دور می شوند.

Maybe they shout abuse

شاید آنها فریاد توهین

at the public.

به مردم می دهند.

It can happen sometimes.

ممکن است گاهی اتفاق بیفتد.

So, yes, if you are lucky, you might meet someone famous and they might be lovely.

بنابراین، بله، اگر خوش شانس باشید، ممکن است با فردی مشهور آشنا شوید و او دوست داشتنی باشد.

They might actually be very nice in real life.

آنها در واقع ممکن است در زندگی واقعی بسیار خوب باشند.

I have met some famous people.

من با افراد مشهور آشنا شدم.

I remember a few years ago,

یادم می آید چند سال پیش، سال

I was in London many years ago.

ها پیش در لندن بودم.

And the premiere of a film called

و اولین نمایش فیلمی به نام

12 Monkeys was taking place.

12 میمون در حال انجام بود.

And I was outside the cinema And lots of famous people

و من بیرون از سینما بودم و افراد مشهور زیادی

were arriving for the premiere of the movie.

برای اکران فیلم از راه می رسیدند.

And one of those people was Bruce Willis.

و یکی از آن افراد بروس ویلیس بود.

So I actually managed to say hello to Bruce Willis.

بنابراین من در واقع موفق شدم به بروس ویلیس سلام کنم.

He stood right in front of me, and I said, Hello, Bruce.

او درست روبروی من ایستاد و من گفتم: سلام بروس.

And then he was gone.

و سپس او رفته بود.

It was a very fleeting moment of time.

لحظه بسیار زودگذری بود.

But yes, I have met famous people.

اما بله، من با افراد مشهور آشنا شده ام.

I suppose the most famous person must be Bruce Willis.

فکر می کنم معروف ترین فرد باید بروس ویلیس باشد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I've met other famous people.

من با افراد مشهور دیگری آشنا شده ام.

But maybe people that you haven't heard of.

اما شاید افرادی که نامشان را نشنیده اید.

We actually have a famous person

ما در واقع یک شخص مشهور داریم

living here in much Wenlock.

که در ونلاک بسیار اینجا زندگی می کند.

We have a very famous TV celebrity

ما یک سلبریتی تلویزیونی بسیار معروف داریم

living here and much Wenlock

که اینجا زندگی می‌کند و شاید ونلاک

I might talk more about that tomorrow.

فردا بیشتر در مورد آن صحبت کنم.

Hello. Live chat.

سلام. چت زنده.

Don't worry, I haven't forgotten about you.

نگران نباش من تو را فراموش نکرده ام.

Hello.

Also to Vittoria. Very nice.

سلام.

همچنین به ویتوریا. بسیار خوب.

Oh, apparently Victoria has met

اوه، ظاهرا ویکتوریا با رودلف نیو آشنا شده است

Rudolph New. Yes,

. بله

very famous.

خیلی معروفه

Ballet dancer. Sadly, no longer with us.

رقصنده باله. متأسفانه دیگر در میان ما نیست.

Very good.

خیلی خوب.

So, have you ever met anyone famous as a famous person?

بنابراین، آیا تا به حال با کسی که به عنوان یک فرد مشهور مشهور است ملاقات کرده اید؟

Have you ever walked down the road and suddenly

آیا تا به حال شده در جاده قدم بزنید و

you meet a famous person?

ناگهان با یک فرد مشهور روبرو شوید؟

You weren't expecting to see you them.

تو انتظار نداشتی آنها را ببینی

But there they are in front of you.

اما آنها در مقابل شما هستند.

I admire somebody,

من کسی را تحسین می

and it is nice to have the occasion to meet them.

کنم و خوشحالم که فرصت ملاقات با آنها را دارم.

Palmira met the famous footballer, Renaldo.

پالمیرا با فوتبالیست معروف رنالدو آشنا شد.

Yes. Well, as you know,

آره. خوب، همانطور که می دانید

a couple of years ago, I was actually staying in Portugal with Mr.

، چند سال پیش، من در واقع با آقای استیو در پرتغال می ماندم

Steve because he he won a holiday.

زیرا او تعطیلات را برد.

And the place we were staying at was also

و مکانی که ما در آن اقامت داشتیم نیز

where a wedding reception was being held, a wedding party.

جایی بود که یک جشن عروسی برگزار می شد، یک جشن عروسی.

And one of the guests was Ronaldo

و یکی از مهمانان

It's true.

رونالدو بود درست است.

So Ronaldo was having a party.

پس رونالدو داشت جشن می گرفت.

He was having a disco

او

just a few metres away from where I was trying to sleep,

فقط چند متر دورتر از جایی که من می خواستم بخوابم، یک دیسکو داشت،

because unfortunately that party was happening at night

زیرا متأسفانه آن مهمانی شب ها

in the very early hours of the morning,

در همان ساعات اولیه صبح برگزار می شد،

So can I say thank you very much, Ronaldo,

بنابراین می توانم از شما تشکر کنم رونالدو

for disturbing my sleep one night with your loud party

که خوابم را به هم زدید. یک شب با مهمانی پر سر و صدا شما

Apparently all of the Portuguese players were there.

ظاهراً همه بازیکنان پرتغال آنجا بودند.

All of Portugal's famous football stars

همه ستارگان معروف فوتبال پرتغال

were all attending this party and I was sleeping

همگی در این مهمانی حضور داشتند و من خیلی دور خوابیده بودم

not very far away

or at least I was trying to sleep.

یا حداقل سعی می کردم بخوابم.

Let's just say

بیایید فقط

hello to Vitoria.

به ویتوریا سلام کنیم.

Hello. Also, can I say hello to Alessandra?

سلام. همچنین، آیا می توانم به الساندرا سلام کنم؟

Hello, Alessandra.

سلام الساندرا

Nice to meet you here as well.

از آشنایی با شما در اینجا نیز خوشحالم.

Have you ever met any of your student or viewers?

آیا تا به حال با یکی از دانش آموزان یا بینندگان خود ملاقات کرده اید؟

Well, I haven't met anyone accidentally, but of course,

خب من تصادفاً با کسی آشنا نشده ام، البته

there was a time

یک زمانی بود

when some people thought

که بعضی ها فکر

that I was famous, and that was when I was living in China.

می کردند من مشهور هستم و آن هم زمانی که در چین زندگی می کردم.

So when I was working and living in China,

بنابراین زمانی که در چین کار می‌کردم و زندگی

I don't know how it happened,

می‌کردم، نمی‌دانم چطور شد،

but I did appear quite a few times on television.

اما چند بار در تلویزیون ظاهر شدم.

And then a lot of people

و بعد از آن

started to recognise me when I was walking around the streets.

وقتی که در خیابان ها قدم می زدم، بسیاری از مردم مرا شناختند.

It was

a little embarrassing at times, but yes, for a short time

گاهی

اوقات کمی خجالت آور بود، اما بله، برای مدت

I was almost famous

کوتاهی تقریباً

in China, and that's it, really.

در چین مشهور بودم و واقعاً همین.

I would not describe myself as famous anymore.

من دیگر خودم را مشهور توصیف نمی کنم.

Definitely not.

قطعا نه.

So have you ever met anyone famous?

پس آیا تا به حال با کسی معروف برخورد کرده اید؟

Please let me know.

لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

We will continue that conversation if you wish.

در صورت تمایل به گفتگو ادامه خواهیم داد.

By the way, I have some junk mail has come through my door.

به هر حال، من چند نامه ناخواسته دارم که از در خانه ام آمده است.

Some more junk mail.

چند نامه ناخواسته دیگر

They are trying to sell some furniture.

آنها در حال تلاش برای فروش مبلمان هستند.

Would I like to buy some lovely furniture?

آیا می خواهم چند مبلمان دوست داشتنی بخرم؟

Let's have a look, shall we?

بیایید نگاهی بیندازیم، آیا؟

Do I need a new bed?

آیا به یک تخت جدید نیاز دارم؟

Do I need a new chair?

آیا به یک صندلی جدید نیاز دارم؟

Oh, look at that. That chair looks very comfortable.

اوه، به آن نگاه کنید. اون صندلی خیلی راحت به نظر میرسه

I do like the look of that chair.

من ظاهر آن صندلی را دوست دارم.

It looks like a chair. You can really relax in

شبیه صندلی است. شما واقعاً می توانید در آنجا استراحت

I think I have enough chairs at the moment.

کنید، فکر می کنم در حال حاضر به اندازه کافی صندلی دارم.

What do we have here?

اینجا چی داریم؟

Oh, this is a company that will come

اوه، این یک شرکت است که می آید

and take care of your garden

و از باغ شما

and also your grass as well.

و همچنین چمن شما مراقبت می کند.

So I think this is quite nice.

بنابراین من فکر می کنم این بسیار خوب است.

I might keep this because sometimes when Mr.

من ممکن است این را حفظ کنم زیرا گاهی اوقات وقتی آقای

Steve is taking care of the grass, sometimes it starts to die.

استیو از چمن مراقبت می کند، گاهی اوقات شروع به مردن می کند.

So we might need this.

بنابراین ممکن است به این نیاز داشته باشیم.

So I'm going to keep this somewhere safe just in case.

بنابراین من قصد دارم این را در جایی امن نگه دارم برای هر موردی.

And finally, what do we have here?

و بالاخره اینجا چه داریم؟

Some more junk mail that's come through my door.

چند نامه ناخواسته دیگر که از درب من آمده است.

Oh, this is interesting.

اوه این جالبه

Would I like to have a personal alarm

آیا می‌خواهم یک آلارم شخصی داشته

just in case I fall over and I'm unable

باشم، فقط در صورتی که زمین بخورم و نتوانم

to get back up

دوباره بلند

I'm starting to worry about living around here.

شوم، دارم نگران زندگی در اینجا هستم.

Everyone seems to assume that I am

به نظر می رسد همه تصور می کنند که من

about 95 years old, but I'm not.

حدود 95 سال سن دارم، اما من اینطور نیستم.

So this is another thing that I've received through my letterbox.

بنابراین این چیز دیگری است که من از طریق صندوق پستی خود دریافت کرده ام.

Would I like a personal alarm?

آیا زنگ شخصی می خواهم؟

So actually, as you get older, this.

بنابراین در واقع، با بزرگتر شدن، این.

This could actually be useful.

این در واقع می تواند مفید باشد.

My mother used to have one when she lived at home

مادرم زمانی که در خانه زندگی می کرد

before she went into care.

قبل از اینکه تحت مراقبت قرار گیرد، یکی داشت.

She used to have a little alarm that she would wear around her neck.

او قبلاً یک آلارم کوچک داشت که آن را دور گردنش می گذاشت.

And if she fell over or had any difficulty, she would press

و اگر می افتاد یا مشکلی داشت،

the button and then someone would actually call the house

دکمه را فشار می داد و بعد یک نفر واقعاً با خانه تماس می گرفت

and if she needed help,

و اگر نیاز به کمک داشت،

they would come round and help her.

می آمدند و به او کمک می کردند.

So my mum was very stubborn when she was still living at home.

بنابراین مادرم زمانی که هنوز در خانه زندگی می کرد بسیار لجباز بود.

She was very stubborn.

او خیلی سرسخت بود.

She used to say, I am never leaving this house.

او می گفت من هرگز از این خانه بیرون نمی روم.

So even though she had difficulty walking

بنابراین با وجود اینکه او در راه رفتن

and moving around, she still wanted to live at home.

و حرکت در اطراف مشکل داشت، همچنان می خواست در خانه زندگی کند.

So she had one of these little personal alarms.

بنابراین او یکی از این آلارم های کوچک شخصی را داشت.

But as far as I'm concerned, I don't think I need one.

اما تا آنجا که به من مربوط می شود، فکر نمی کنم نیازی به آن داشته باشم.

Just yet, but maybe in the future.

هنوز، اما شاید در آینده.

So I might keep this somewhere safe just in case.

بنابراین من ممکن است این را در جایی امن نگه دارم در هر صورت.

Maybe in the future I will need one of those as well.

شاید در آینده به یکی از آن ها نیز نیاز داشته باشم.

We are looking at passports today.

ما امروز به پاسپورت ها نگاه می کنیم.

This is my passport.

این پاسپورت من است.

It is

این است

Would you like to see my passport?

آیا می خواهید پاسپورت من را ببینید؟

Photograph

عکس

oh, dear.

عزیزم

I'm trying not to reveal my details, but there it is.

من سعی می کنم جزئیاتم را فاش نکنم، اما وجود دارد.

There is my

پاسپورت من

passport. Oh, dear.

هست اوه عزیزم.

I look dreadful.

من وحشتناک به نظر میرسم

I don't like my passport photograph on here.

من عکس پاسپورتم اینجا را دوست ندارم.

It looks awful.

افتضاح به نظر می رسد.

Passports can be very useful things.

پاسپورت می تواند چیزهای بسیار مفیدی باشد.

Almost every country has its own passport.

تقریباً هر کشوری پاسپورت خاص خود را دارد.

That it will issue.

که صادر خواهد شد.

And apparently, around the world,

و ظاهراً در سرتاسر جهان

each passport has a different power.

هر پاسپورت قدرت متفاوتی دارد.

I know it sounds strange, but apparently powerful passports.

می دانم که عجیب به نظر می رسد، اما گذرنامه های ظاهرا قدرتمند.

So the more powerful your passport is the more countries

بنابراین هرچه پاسپورت شما قدرتمندتر باشد،

you can visit without needing any other documents.

می توانید بدون نیاز به هیچ مدرک دیگری از کشورهای بیشتری بازدید کنید.

So I thought it'd be interesting to have a quick look at the top ten.

بنابراین فکر کردم جالب است که نگاهی گذرا به ده مورد برتر داشته باشیم.

The groups of countries that have

گروه کشورهایی

the most powerful passports.

که قوی ترین پاسپورت ها را دارند.

Am I going to do that right

آیا قرار است همین الان این کار را انجام دهم

now? Global passport power rank.

؟ رتبه قدرت پاسپورت جهانی

20, 22.

20، 22.

So this has just been announced.

پس این به تازگی اعلام شده است.

In fact, it's just been announced.

در واقع، به تازگی اعلام شده است.

Which countries have the most powerful passports?

کدام کشورها قدرتمندترین پاسپورت ها را دارند؟

So we're going to go through a number ten all the way to number one.

بنابراین ما از یک عدد ده تا شماره یک عبور خواهیم کرد.

You might be surprised to find out which one is the most powerful.

شاید تعجب کنید که بفهمید کدام یک قدرتمندتر است.

Which passport in the world is the most powerful,

کدام پاسپورت در جهان قدرتمندترین است، پاسپورتی

the one that you can use without needing

که می توانید بدون نیاز به هیچ مدرک دیگری از آن استفاده کنید

any other documents.

.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

At number ten,

در رتبه ده،

it is

Monaco.

موناکو است.

Monaco is number ten

موناکو شماره دهم

and number nine.

و شماره نهم است.

Bulgaria

بلغارستان

at number eight.

در رتبه هشتم

Oh, we have a few countries here all sharing the same position.

اوه، ما چند کشور در اینجا داریم که همگی در یک موقعیت مشترک هستند.

Cyprus, Croatia, Liechtenstein

قبرس، کرواسی، لیختن اشتاین

and also Romania as well.

و همچنین رومانی.

At number eight.

در شماره هشت

At number seven,

در رتبه هفتم،

just one Iceland.

فقط یک ایسلند.

Apparently, if you have an Iceland passport,

ظاهراً اگر پاسپورت ایسلند دارید

there are many, many countries that you can visit without needing a visa.

، کشورهای بسیار زیادی وجود دارند که می توانید بدون نیاز به ویزا از آنها دیدن کنید.

Estonia, Latvia and Slovenia.

استونی، لتونی و اسلوونی.

Oh, yes, I've heard of all of those countries.

اوه، بله، من در مورد همه آن کشورها شنیده ام.

And they are number six.

و آنها شماره شش هستند.

At number five.

در شماره پنج

You might recognise is one of these countries

ممکن است بدانید که یکی از این کشورها است که

We have Singapore, Greece,

ما سنگاپور، یونان،

Lithuania, the United Kingdom,

لیتوانی، بریتانیا،

and also

و همچنین

Slovakia and Canada as well.

اسلواکی و کانادا را داریم.

Number five and number four

شماره پنج و شماره چهار

Norway, Malta, the Czech Republic,

نروژ، مالت، جمهوری چک،

Switzerland, Hungary, Ireland

سوئیس، مجارستان، ایرلند

and the United States of America.

و ایالات متحده آمریکا.

So I would imagine that many people might be surprised

بنابراین من تصور می کنم که بسیاری از مردم ممکن است

to find that the USA is not number one.

تعجب کنند که ایالات متحده شماره یک نیست.

So the United States of America does not have

بنابراین ایالات متحده آمریکا

the most powerful passport.

قدرتمندترین پاسپورت را ندارد.

There are

countries much higher up.

کشورهای بسیار بالاتری وجود دارد.

I can't even read that.

من حتی نمی توانم آن را بخوانم.

The writing is so small

نوشته آنقدر کوچک است

you have to just trust me.

که باید به من اعتماد کنید.

Denmark, Spain, France, Netherlands,

دانمارک، اسپانیا، فرانسه، هلند،

Belgium, Portugal,

بلژیک، پرتغال،

Japan,

ژاپن،

Finland, New Zealand and Australia

فنلاند، نیوزلند و

are all at number three.

استرالیا همگی در رتبه سوم قرار دارند.

At number

در رتبه

two, there are quite a few countries that number two, including Germany,

دوم، تعداد کمی از کشورها در رتبه دوم قرار دارند، از جمله آلمان،

Sweden, Finland, Italy,

سوئد، فنلاند، ایتالیا،

Austria, Luxembourg and South Korea.

اتریش، لوکزامبورگ و کره جنوبی.

You might be surprised to see South Korea that, but yes, number two,

ممکن است از دیدن کره جنوبی تعجب کنید، اما بله، شماره دو،

sharing the list with many other countries

به اشتراک گذاشتن لیست با بسیاری از کشورهای دیگر

and a number one, the most powerful passport in the world,

و شماره یک ، قدرتمندترین پاسپورت در جهان، پاسپورتی

the one that will get you into almost

که تقریباً شما را به

every country in the world without needing a visa. Is

تمام کشورهای جهان بدون نیاز به ویزا

wait for it.

منتظر آن است

The United Arab Emirates, the most powerful passport.

امارات متحده عربی، قدرتمندترین پاسپورت.

It will get you into more countries around the world

این شما را به کشورهای بیشتری در سراسر جهان

than any other passport.

از هر پاسپورت دیگری می برد.

So I hope you enjoyed that.

پس امیدوارم از آن لذت برده باشید.

Something a little different.

چیزی کمی متفاوت است.

So if you are watching in the United Arab Emirates, guess what?

بنابراین اگر در امارات متحده عربی تماشا می کنید، حدس بزنید چه چیزی؟

You have the most powerful passport in the world.

شما قوی ترین پاسپورت دنیا را دارید.

You can get into almost any country.

تقریباً می توانید وارد هر کشوری شوید.

Talking of

passports, we have some words coming up now connected to passport.

در مورد پاسپورت صحبت می

کنیم، چند کلمه داریم که اکنون به پاسپورت مرتبط است.

Quite often we use the word passport

اغلب ما از کلمه پاسپورت

as a way of describing opportunity.

به عنوان راهی برای توصیف فرصت استفاده می کنیم.

So maybe one thing can lead to something else,

بنابراین شاید یک چیز می تواند به چیز دیگری منجر شود،

something you desire, something you want,

چیزی که شما آرزو دارید، چیزی که می خواهید،

something you've always wanted to have

چیزی که همیشه می خواستید

your passport.

پاسپورت خود را داشته باشید.

Can be anything.

می تواند هر چیزی باشد.

Something you do, something you learn,

کاری که انجام می دهید، چیزی که یاد می گیرید،

something you study.

چیزی که مطالعه می کنید.

They can all be described as your passport,

همه آنها را می توان به عنوان پاسپورت شما، پاسپورت

your passport to

freedom.

آزادی شما توصیف کرد.

So learning something new, maybe having a good education,

بنابراین یادگیری چیزهای جدید، شاید داشتن تحصیلات خوب،

maybe an opportunity that comes your way

شاید فرصتی که برای شما پیش

can be your passport to freedom.

می آید می تواند پاسپورت آزادی شما باشد.

And we often think of this when we look for work,

و ما اغلب وقتی به دنبال کار می گردیم،

a certain type of job, maybe

نوع خاصی از شغل، به این فکر می کنیم، شاید

a certain job can be your passport

یک شغل خاص بتواند

to freedom, especially if the salary is very good.

پاسپورت آزادی شما باشد، به خصوص اگر حقوق بسیار خوب باشد.

So we can say that something can be your passport

بنابراین می توانیم بگوییم

if it is something that is useful in your life.

که اگر چیزی در زندگی شما مفید باشد، می تواند پاسپورت شما باشد.

Your passport to opportunity

پاسپورت شما به فرصت

So again, when you think about things

پس دوباره، وقتی به چیزهایی فکر می کنید

that might give you a chance to do something,

که ممکن است به شما فرصتی برای انجام کاری بدهد،

we can describe it as your passport

می توانیم آن را به عنوان پاسپورت خود توصیف کنیم،

How about your passport to employment?

پاسپورت شما برای استخدام چطور؟

You might think of education qualification

ممکن است صلاحیت تحصیلی را

as being your passport to employment.

به عنوان پاسپورت خود برای استخدام در نظر بگیرید.

So if you have a certain qualification or a certain ability, something you can do

بنابراین اگر مدرک یا توانایی خاصی دارید، کاری که می توانید انجام دهید،

We might describe those things as your passport to employment.

ممکن است آن چیزها را به عنوان پاسپورت شما برای استخدام توصیف کنیم.

Those are the things that are allowing you

اینها چیزهایی هستند که به شما اجازه می

to move forward with your life.

دهند زندگی خود را به جلو ببرید.

And that is why we use the word passport

و به همین دلیل است که ما از کلمه پاسپورت استفاده می کنیم.

You might also say fortune.

شما همچنین ممکن است بگویید ثروت.

Oh, so this particular word can be used in many ways the word fortune.

اوه، بنابراین این کلمه خاص را می توان در بسیاری از موارد از کلمه ثروت استفاده کرد.

Soon can be your luck, your good luck,

به زودی می تواند شانس شما باشد، شانس

your opportunities as

شما، فرصت های شما در

far as having a good job or maybe a career or maybe money.

حد داشتن یک شغل خوب یا شاید یک شغل یا شاید پول.

So your passport to fortune

بنابراین پاسپورت شما برای رسیدن به ثروت

can be anything that leads you towards good luck

می تواند هر چیزی باشد که شما را به سمت خوش شانسی به سمت خوش شانسی هدایت

to having good fortune.

کند.

And then, of course, I suppose another one we can look at is

و سپس، البته، گمان می‌کنم یکی دیگر از مواردی که می‌توانیم به آن نگاه کنیم، سلامت

quite obvious

کاملاً آشکار

health.

است.

Your passport to help.

پاسپورت شما برای کمک

Can you think of anything that might be your passport to help?

آیا می توانید به چیزی فکر کنید که ممکن است پاسپورت شما کمک کند؟

Well, maybe having a good lifestyle,

خوب، شاید داشتن یک سبک زندگی خوب،

maybe staying healthy and fit, maybe having a good diet.

شاید سالم ماندن و تناسب اندام، شاید داشتن یک رژیم غذایی خوب.

We might describe those things as being your passport to health.

ممکن است آن چیزها را به عنوان پاسپورت سلامتی شما توصیف کنیم.

So if you follow those rules,

بنابراین اگر از آن قوانین پیروی کنید،

then they can lead you to having good health.

آنگاه می‌توانند شما را به سلامتی خوب هدایت کنند.

So the passport in this case is your opportunity

پس پاسپورت در این مورد فرصت شما

to have a healthy life.

برای داشتن یک زندگی سالم است.

Talking of which,

صحبت از آن،

you can have your passport

شما می توانید پاسپورت زندگی خود را داشته

to life.

باشید.

To having a good life, to enjoying your life again.

برای داشتن یک زندگی خوب، برای لذت بردن دوباره از زندگی خود.

It can refer to your career.

می تواند به شغل شما اشاره داشته باشد.

Many your status in society.

بسیاری از موقعیت شما در جامعه.

In fact, many, many things.

در واقع، خیلی چیزها.

Your passport to life, the opportunities that might come

پاسپورت شما برای زندگی، فرصت هایی که ممکن است

your way, that will allow you to live.

برایتان پیش بیاید، به شما اجازه می دهد زندگی کنید.

And finally, on our list,

و در نهایت، در لیست ما،

you can have your passport to education

شما می توانید پاسپورت تحصیلی خود را داشته باشید،

So as you go through your school

بنابراین با گذراندن

life from your early years

دوران تحصیلی خود از سال های اولیه

and right up to the point where you go to university city

و تا جایی که به دانشگاه می روید،

education can also give you many opportunities.

آموزش شهر نیز می تواند فرصت های زیادی را در اختیار شما قرار دهد.

Education can be your passport to a good career.

تحصیلات می تواند پاسپورت شما برای یک شغل خوب باشد.

Or a good life.

یا زندگی خوب

Your education can decide what your destiny will be.

تحصیلات شما می تواند تعیین کند که سرنوشت شما چگونه خواهد بود.

So that's the reason why we often use the word passport

بنابراین به همین دلیل است که ما اغلب از کلمه پاسپورت

as a general term

به عنوان یک اصطلاح کلی

for anything that can bring you opportunity

برای هر چیزی که می تواند فرصتی برای شما به ارمغان بیاورد استفاده می کنیم،

But of course,

اما البته،

when we talk about an actual passport like this,

وقتی در مورد گذرنامه واقعی مانند این صحبت می کنیم،

this is my passport

این پاسپورت من

It's not the most powerful passport in the world.

است.

And fortunately, it's it number five

و خوشبختانه، آن شماره پنج است

not number one.

نه شماره یک.

Are you surprised by that?

آیا از آن تعجب می کنید؟

Maybe not.

شاید نه.

So when we talk about passports,

بنابراین وقتی در مورد پاسپورت

we often talk about the ease of entry.

صحبت می کنیم، اغلب در مورد سهولت ورود صحبت می کنیم.

How easy is it to get in

چقدر آسان است که

to a place your passport So when we talk about your passport,

گذرنامه خود را به مکانی وارد کنید بنابراین وقتی در مورد گذرنامه شما صحبت می کنیم،

it is the document that allows you entry.

این سند است که به شما اجازه ورود می دهد.

It gives you ease of entry.

این به شما سهولت ورود را می دهد.

It is allowing you to go into a certain place

این به شما اجازه می دهد تا به یک مکان خاص

or into a certain country.

یا به یک کشور خاص بروید.

You might also describe a passport

همچنین ممکن است گذرنامه را

as the requirement for entry.

به عنوان شرط ورود توصیف کنید.

And of course, quite often you need more than a passport.

و البته، اغلب اوقات شما به چیزی بیش از یک پاسپورت نیاز دارید.

So sometimes you will need a passport, but

بنابراین گاهی اوقات به پاسپورت نیاز خواهید داشت، اما

also you will need something else as well.

به چیز دیگری نیز نیاز خواهید داشت.

You might find

ممکن است متوجه شوید

that you also need a visa as well.

که به ویزا نیز نیاز دارید.

So if you have to have a visa, that is something that you have to have

بنابراین اگر باید ویزا داشته باشید، این چیزی است که باید

as well as your passport.

و همچنین پاسپورت خود داشته باشید.

So many countries do require

بنابراین بسیاری از کشورها

not only your passport, but also another document as well.

نه تنها به پاسپورت شما، بلکه به مدرک دیگری نیز نیاز دارند.

Visa.

ویزا

I remember when I went to Turkey with Mr.

یادم می آید که با آقای استیو به ترکیه رفتم

Steve, and they have a very interesting rule

و در ترکیه قانون بسیار جالبی دارند

in Turkey If you ever go to Turkey

and if you are travelling from the UK,

apparently there is an agreement between the U.K.

and Turkey.

.

You have to have a visa.

باید ویزا داشته باشید.

However,

با این حال،

you can pay for the visa when you get to Turkey

شما می توانید هزینه ویزا را در هنگام ورود به ترکیه پرداخت کنید

and it costs £20.

و هزینه آن 20 پوند است.

So there is a small arrangement

بنابراین یک توافق کوچک

that has been agreed on

وجود دارد که بین بریتانیا و ترکیه بر سر آن توافق شده است

between the United Kingdom and Turkey.

.

So quite often if you travel to Turkey, you will need to have your visa already.

بنابراین اغلب اگر به ترکیه سفر می کنید ، باید از قبل ویزای خود را داشته باشید.

But if you come from the UK, you don't.

اما اگر از بریتانیا آمده‌اید، اینطور نیست.

All you have to do is give them £20

تنها کاری که باید انجام دهید این است که 20 پوند به آنها بدهید

and then they will give you a visa.

و سپس به شما ویزا می دهند.

Isn't that strange?

این عجیب نیست؟

But apparently it's well known

اما ظاهراً به خوبی شناخته

It's true.

I'm not joking.

شده است.

شوخی نمی کنم.

Another thing you might need, of course, is your proof of identity.

البته چیز دیگری که ممکن است به آن نیاز داشته باشید ، مدرک هویت شماست.

Yes. Well, you might say that this is your proof of identity,

آره. خوب ، ممکن است بگویید که این مدرک هویت شماست،

but nowadays, of course, you might find that this is not enough.

اما امروزه ، البته، ممکن است متوجه شوید که این کافی نیست.

You might have to have perhaps a driving licence

شاید لازم باشد گواهینامه رانندگی داشته باشید

or maybe some other way of proving

یا راه دیگری برای اثبات

that you are who you say you are.

اینکه شما همانی هستید که می گویید.

So I would imagine that a passport for most countries will be enough.

بنابراین من تصور می کنم که یک پاسپورت برای اکثر کشورها کافی است.

You will be able to use just your passport.

شما می توانید فقط از پاسپورت خود استفاده کنید.

However, you might also need a visa,

با این حال، ممکن است به ویزا نیز نیاز داشته باشید،

and you might also need some other proof of identity.

و همچنین ممکن است به مدرک دیگری از هویت نیاز داشته باشید.

As well.

همچنین.

And there are some countries that have their own identity card.

و برخی از کشورها هستند که کارت شناسایی خود را دارند.

A few years ago here in the U.K., people were trying to

چند سال پیش اینجا در بریتانیا، مردم در تلاش بودند

to get identity cards here in the U.K.

تا اینجا در بریتانیا کارت شناسایی بگیرند،

But so far it hasn't happened.

اما تاکنون این اتفاق نیفتاده است.

But we do have our passport, and some people do say that

اما ما پاسپورت خود را داریم و برخی افراد می گویند که

your passport is

پاسپورت شما

very similar to an identity card.

بسیار شبیه کارت شناسایی است.

It is a very good way of proving that you are

این یک راه بسیار خوب برای اثبات این است که شما همانی هستید

who you say you are.

که می گویید.

So it will be very easy for me to prove that I am Mr.

بنابراین برای من بسیار آسان خواهد بود که ثابت کنم من آقای

Duncan because I have my passport,

دانکن هستم زیرا پاسپورت خود را دارم،

even though my passport photograph is not very good

حتی اگر عکس پاسپورت من خیلی خوب نیست

It is a horrible passport photograph,

to be honest with you.

، صادقانه با شما صادق باشم.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you have a passport?

آیا گذرنامه دارید؟

Do you have your own passport?

آیا شما پاسپورت خود را دارید؟

Is it easy to get a passport?

آیا گرفتن پاسپورت آسان است؟

I know from my time living in China,

من از زمانی که در چین زندگی می کردم می دانم،

it is not easy to get a passport if you are a Chinese citizen.

اگر شهروند چینی باشید، گرفتن پاسپورت آسان نیست.

It's very difficult.

خیلی سخت است.

It's not easy.

کار آسانی نیست.

You have to do lots of certain special things.

شما باید بسیاری از کارهای خاص را انجام دهید.

Sometimes you have to bribe people to get a passport.

گاهی برای گرفتن پاسپورت باید به مردم رشوه داد.

So I know from my experience in China

بنابراین من از تجربه خود در چین

for people who are actually Chinese citizens, it is incredibly difficult,

برای افرادی که در واقع شهروند چینی هستند می دانم،

very hard to get a passport if you live in China,

اگر در چین زندگی می کنید، گرفتن پاسپورت فوق العاده دشوار است، بسیار سخت است،

Hello.

Oh, hello, Tomic.

سلام.

اوه، سلام، تومیک.

I didn't see you there. Hello, Tomic.

من تو را آنجا ندیدم سلام تومیک

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

I will be going in a few moments.

چند لحظه دیگه میرم

It is almost time to say goodbye for today.

تقریباً وقت خداحافظی برای امروز است.

But don't worry because I am with you again tomorrow.

اما نگران نباشید چون فردا دوباره با شما هستم.

I will be back with you tomorrow.

من فردا پیش شما خواهم بود.

And we will do this again.

و ما دوباره این کار را انجام خواهیم داد.

But it won't be this.

اما این نخواهد بود

It will be different.

متفاوت خواهد بود.

The subject will be different tomorrow.

موضوع فردا متفاوت خواهد بود.

We'll be talking about something else.

ما در مورد چیز دیگری صحبت خواهیم کرد.

I hope you enjoy today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت ببرید.

I hope you've had a nice time

امیدوارم اوقات خوبی را سپری کرده باشید

Do the citizens of the EU

آیا شهروندان اتحادیه اروپا

not need a Turkish passport anymore?

دیگر به پاسپورت ترکیه نیاز ندارند؟

Well, I suppose I should explain briefly

خوب، فکر می کنم باید به طور خلاصه توضیح دهم

that since Brexit, the United Kingdom is now separate

که از زمان برگزیت، بریتانیا اکنون

from everywhere else, so the rules might be different.

از همه جا جدا است، بنابراین قوانین ممکن است متفاوت باشد.

But I do know that if you travel from the UK

اما می‌دانم که اگر از بریتانیا سفر می‌کنید

and I suppose also maybe the United,

و فکر می‌کنم ممکن است از ایالات متحده،

the European Union, it's very confusing,

اتحادیه اروپا، بسیار گیج‌کننده است،

then maybe you don't need a visa as well.

پس شاید به ویزا نیز نیاز نداشته باشید.

But yes, it has been

اما بله، این توافقنامه ای بوده است

an agreement

that apparently has been around for many years and we were quite surprised

که ظاهرا سال هاست وجود داشته است و ما کاملاً شگفت زده شدیم

because most countries are very strict

زیرا اکثر کشورها در مورد ویزا بسیار سختگیر هستند

when it comes to visas.

.

They require that you must have

آنها نیاز دارند که

the visa with your passport.

باید ویزا را با پاسپورت خود داشته باشید.

But it would appear that Turkey

اما به نظر می‌رسد که ترکیه

has come to some arrangement

به ترتیبی رسیده است

where you can just pay for your visa when you arrive.

که می‌توانید هنگام ورود فقط هزینه ویزای خود را پرداخت کنید.

It seems like a bit of a risk to me, but there you go.

برای من کمی ریسک به نظر می رسد، اما شما می روید.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

Apparently in Lithuania,

ظاهراً در لیتوانی،

the immigration officials are very busy

مقامات مهاجرت بسیار شلوغ هستند،

because there are many people from Ukraine coming in.

زیرا افراد زیادی از اوکراین وارد می شوند.

Yes, I would imagine if you are living in one of the countries

near to Ukraine, I would imagine that there are many people now

going into your countries and looking for

کشورها و به دنبال

some sort of shelter.

نوعی سرپناه هستند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

And of course,

و البته،

there are many other countries now taking in people who are looking for

بسیاری از کشورهای دیگر هم اکنون افرادی را که به دنبال

refuge from Ukraine as well.

پناهندگی از اوکراین هستند، می پذیرند.

Florence.

فلورانس.

Thanks, Mr.

متشکرم، آقای

Duncan, for this live stream and see you all soon.

دانکن، برای این پخش زنده و به زودی شما را می بینیم.

Yes, I am with you tomorrow.

بله فردا با شما هستم

I am back tomorrow.

من فردا برگشتم

I hope you will join me then for Thursday.

امیدوارم برای پنجشنبه به من بپیوندید.

Thursday.

پنج شنبه.

Another live stream coming your way.

پخش زنده دیگری در راه است.

This is Mr.

Duncan, in the birthplace of English, saying, thanks for joining me.

این آقای

دانکن است که در زادگاه انگلیسی است و می گوید: ممنون که به من پیوستید.

See you tomorrow from 2 p.m.

فردا از ساعت 14 میبینمت

UK time.

به وقت انگلستان

And we will do this all over again.

و ما این کار را دوباره انجام خواهیم داد.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Stay happy.

شاد بمان.

Stay safe.

ایمن بمان.

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race.

هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید.

And of course,

و

ta ta. For now.

البته تا تا. در حال حاضر.