Learn the English Phrases "to put your foot down" and "to put up a fight"

In this English lesson I wanted to help you learn the English phrase to put your foot down.

در این درس انگلیسی می‌خواستم به شما کمک کنم که عبارت انگلیسی را برای گذاشتن پای خود یاد بگیرید.

When you put your foot down, it means you're not going to agree with someone.

وقتی پای خود را پایین می گذارید، به این معنی است که با کسی موافق نیستید. فرض کنید

Let's say that my kids said that they wanted to have ice cream and I said no.

بچه های من گفتند که می خواهند بستنی بخورند و من گفتم نه.

And then they asked again. And then I said no.

و بعد دوباره پرسیدند. و بعد گفتم نه.

Eventually I would just put my foot down and say, Stop asking.

در نهایت فقط پایم را می گذاشتم و می گفتم دیگر نپرس.

The answer will always be no.

پاسخ همیشه منفی خواهد بود.

So when you put your foot down, it means you're in charge of something or you're

بنابراین وقتی پای خود را زمین می گذارید، به این معنی است که شما مسئول چیزی هستید یا شما هستید

the one that can make a decision and you're not going to change how you feel about it.

که می توانید تصمیم بگیرید و احساس خود را نسبت به آن تغییر نمی دهید.

The second phrase I wanted to teach you today is the phrase to put up a fight.

دومین عبارتی که امروز می خواستم به شما یاد بدهم، عبارت ساختن دعوا است.

When you put up a fight, it doesn't mean that you're actually, you know, punching and hitting.

وقتی دعوا می کنید، به این معنی نیست که در واقع، می دانید، مشت و ضربه می زنید.

It means that you're not going to give up on something.

این بدان معناست که شما از چیزی دست نخواهید کشید.

When I tell my kids they can't have ice cream, they tend to put up a fight.

وقتی به بچه‌هایم می‌گویم نمی‌توانند بستنی بخورند، دعوا می‌کنند.

They keep asking. They don't want to give up.

مدام می پرسند. آنها نمی خواهند تسلیم شوند.

They just keep asking me about it because they..., they

آنها فقط در مورد آن از من می پرسند زیرا آنها ...،

want to put up a fight.

می خواهند دعوا کنند.

They want to discuss it, they want to argue.

آنها می خواهند در مورد آن بحث کنند، می خواهند بحث کنند.

They want to try and make me change my mind.

آنها می خواهند تلاش کنند و مرا وادار کنند نظرم را تغییر دهند.

So to review, when you put your foot down, it means you're saying no to something.

بنابراین برای مرور، وقتی پای خود را پایین می گذارید، به این معنی است که به چیزی نه می گویید.

I guess it doesn't have to be “no”, it could be, yes.

من حدس می زنم که لازم نیست "نه" باشد، ممکن است بله باشد.

But normally it's no you're saying no and you're not going to change your mind.

اما به طور معمول نه، شما نه می گویید و تصمیم خود را تغییر نمی دهید.

And when you put up a fight, it means you want to change

و وقتی دعوا می‌کنید، به این معنی است که می‌خواهید

someone's mind and you're not willing to take no for an answer.

نظر کسی را تغییر دهید و حاضر نیستید پاسخ منفی بدهید.

You're going to argue and want to discuss it until they change their mind.

شما می خواهید بحث کنید و می خواهید در مورد آن بحث کنید تا زمانی که آنها نظر خود را تغییر دهند.

But hey, let's look at a comment from a previous video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Irina. Hello, Bob.

این نظر از ایرینا است. سلام باب

Thank you so much for this video.

خیلی ممنون بابت این ویدیو

Usually I am full of energy without coffee and sugar.

معمولا من بدون قهوه و شکر پر انرژی هستم.

The river and the fields in the background of the video always calm me down.

رودخانه و مزارع در پس زمینه ویدیو همیشه مرا آرام می کند.

Oop! I'm somewhere else today.

اوه! من امروز جای دیگری هستم

And my response? Right now the river is full of geese.

و پاسخ من؟ در حال حاضر رودخانه پر از غاز است.

There are probably over a thousand. Yes.

احتمالاً بیش از هزار نفر هستند. آره.

It's interesting right now because the river is super, super full of geese.

در حال حاضر جالب است زیرا رودخانه فوق العاده است، فوق العاده پر از غاز.

In fact, if you go to my other channel and look for my stories, I did a little video of them.

در واقع، اگر به کانال دیگر من بروید و به دنبال داستان های من بگردید، یک ویدیوی کوچک از آنها تهیه کردم.

Maybe I'll see if I can do that here as well in the next video if they're still visiting.

شاید در ویدیوی بعدی ببینم که آیا می‌توانم این کار را در اینجا انجام دهم یا نه .

But hey, I'm at school. It's nighttime.

اما هی، من در مدرسه هستم. شب است

One of my kids had a club that they had to go to, so they're playing basketball right now.

یکی از بچه های من باشگاهی داشت که باید به آن می رفتند، بنابراین الان دارند بسکتبال بازی می کنند.

So I thought I would show you lockers and combination locks and one of the entrances.

بنابراین فکر کردم کمدها و قفل های ترکیبی و یکی از ورودی ها را به شما نشان دهم.

And if you look behind me, you can even see a classroom.

و اگر به پشت سر من نگاه کنید، حتی می توانید یک کلاس درس را ببینید.

This isn't my classroom, by the way.

اتفاقا اینجا کلاس درس من نیست.

My classroom is in a completely different part of the school that's closed right now.

کلاس درس من در یک بخش کاملاً متفاوت از مدرسه است که در حال حاضر تعطیل است.

But this is what a school looks like.

اما این چیزی است که یک مدرسه به نظر می رسد.

You can see the recycling bins behind me.

می توانید سطل های بازیافت را پشت سرم ببینید.

And if you look behind me, you can see the long, long hallway.

و اگر به پشت سر من نگاه کنید، می توانید راهروی طولانی و طولانی را ببینید.

This is a pretty traditional school in Canada.

این یک مدرسه بسیار سنتی در کانادا است.

Our schools in Canada are usually hallways, lots of lockers.

مدارس ما در کانادا معمولاً راهرو هستند، کمدهای زیادی دارند.

Students can have an upper locker or a lower locker.

دانش آموزان می توانند کمد بالایی یا کمد پایینی داشته باشند.

They prefer the upper locker.

آنها قفسه بالایی را ترجیح می دهند.

They're required to keep their lockers shut, but sometimes they leave them open.

آنها باید کمدهای خود را بسته نگه دارند، اما گاهی اوقات آنها را باز می گذارند.

Hopefully there's nothing valuable in there.

امیدوارم هیچ چیز ارزشمندی در آن وجود نداشته باشد.

Our newer classrooms have windows,

کلاس های جدیدتر ما دارای پنجره هستند،

so it's just more of an open concept.

بنابراین بیشتر یک مفهوم باز است.

We've been building more and more.

ما بیشتر و بیشتر ساخته ایم.

When we build onto schools in Ontario, Canada, we often build rooms that have more windows.

وقتی در انتاریو، کانادا روی مدارس می سازیم، اغلب اتاق هایی می سازیم که پنجره های بیشتری دارند.

So you can see what's going on.

بنابراین می توانید ببینید چه خبر است.

Not all the teachers and students like that.

همه معلمان و دانش آموزان این را دوست ندارند.

We've had windows in the doors to our classrooms for a very, very long time.

ما برای مدت بسیار بسیار طولانی پنجره هایی را در درهای کلاس های درس خود داریم .

That's been pretty normal.

این کاملا عادی بوده است.

But in the last ten or 20 years, we've been adding more

اما در ده یا 20 سال گذشته، ما

and more windows to the walls just to give it more of an open feel.

پنجره‌های بیشتری را به دیوارها اضافه کرده‌ایم تا حس بازتری به دیوار بدهیم.

Some students, though, would prefer it to be a little more closed in and a little more private,

با این حال، برخی از دانش‌آموزان ترجیح می‌دهند که کمی بسته‌تر و کمی خصوصی‌تر باشد،

especially if they're doing a presentation or something like that.

به خصوص اگر در حال انجام یک ارائه یا چیزی شبیه به آن هستند.

And if their friends walk by, they can see them.

و اگر دوستانشان از آنجا عبور کنند، می توانند آنها را ببینند.

Anyways. A couple last things.

به هر حال. چند مورد آخر

A fire extinguisher, a little sign for the fire extinguisher.

یک کپسول آتش نشانی کوچک برای کپسول آتش نشانی.

And then, of course, the the thing you pull if there is a fire.

و سپس، البته، چیزی که در صورت آتش سوزی وجود دارد، می کشید.

Anyways, just a short little tour of this corner of the school.

به هر حال، فقط یک گشت کوتاه کوتاه از این گوشه از مدرسه.

Hope you enjoyed it.

امیدوارم که لذت برده باشید.

I'll see you in a couple of days with another short English lesson. Bye.

یکی دو روز دیگر با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت. خدا حافظ.