BOX SET: English vocabulary mega-class! Learn 10 English 'food and drink' expressions in 25 minutes!

Hello, and welcome to The English We Speak.

سلام، و به The English We Speak خوش آمدید.

With me Feifei.

با من فیفی.

And don't you know who I am?!

و نمیدانی من کی هستم؟!

I am Rob.

من راب هستم.

Yes, we all know that, Rob.

بله، همه ما این را می دانیم، راب.

But I am THE Rob, Rob of

اما من THE Rob هستم، راب از

The English We Speak.

The English We Speak.

There is nobody else like me.

هیچکس دیگه ای مثل من نیست

Yeah, yeah, yeah - don't milk it!

آره، آره، آره - دوشش نکن!

Eh? Come on, show me

آه؟ بیا کمی به من

some respect. Ouch, I seem to have

احترام بگذار اوه، به نظر می رسد من

pulled a muscle. Oooh, that hurts.

یک ماهیچه را کشیده ام. اوه، درد داره

Come on, Rob. You hardly moved.

بیا راب به سختی حرکت کردی

Ouch, it's in my lower back. It's so

اوه، در قسمت پایین کمر من است. خیلی

painful, I don't know if I can carry on.

دردناک است، نمی دانم می توانم ادامه دهم یا نه.

You are milking it again!

دوباره داری می دوشیش!

Feifei, what am I 'milking' exactly?

فیفی دقیقا چی می دوشم؟

Everything! 'To milk it' means to

همه چيز! «دوشیدن» به معنای

take full advantage of a situation usually

استفاده کامل از موقعیتی است که معمولاً

to gain sympathy, respect or kindness.

برای جلب همدردی، احترام یا مهربانی است.

Sometimes, like Rob, you fake something

گاهی اوقات، مانند راب، چیزی جعلی می کنید

to get attention.

تا توجه را جلب کنید.

That's when we say 'You're milking it'.

آن وقت است که می گوییم "شما در حال دوشیدن آن هستید".

Are you talking about me?

در مورد من حرف میزنی؟

Of course I am, Rob.

البته من هستم، راب.

Let's hear some examples of

بیایید چند نمونه از

other people 'milking it'.

«دوشیدن آن» توسط افراد دیگر بشنویم.

OK, don't milk it, Sam! You've told me

باشه، دوشش نکن سام!

a hundred times you've got tickets

صد بار به من گفتی که

for the World Cup final.

بلیت فینال جام جهانی گرفتی.

Tom's had a week off work with a cold.

تام با سرماخوردگی یک هفته مرخصی داشت.

I think he's milking it now.

فکر کنم الان داره می دوشش

Since her promotion, Freya keeps

از زمان ترفیعش، فریا مدام به

bossing us around and telling us

ما سر می‌زند و به ما می‌گوید که

to call her 'Miss Brown'.

او را «خانم براون» صدا کنیم.

She's really milking it!

او واقعا آن را دوشیده است!

You're listening to The English

شما در حال گوش دادن به The English

We Speak from BBC Learning English,

We Speak از BBC Learning English

and we're talking about the phrase

هستید و ما در مورد عبارت

'to milk it'. This means to take

'to milk it' صحبت می کنیم. این به معنای

full advantage of a situation

استفاده کامل از موقعیتی است

usually to gain sympathy, respect

که معمولاً برای جلب همدردی، احترام

or kindness. So Rob, have you got

یا مهربانی است. پس راب،

what 'milking it' means?

آیا معنی "دوشیدن آن" را فهمیدی؟

I do, and I seemed to have recovered

من دارم، و به نظر می رسید که بعد

from pulled muscle but I've become so...

از کشیده شدن عضله بهبود یافته ام، اما آنقدر...

thirsty, I was wondering...

تشنه شده ام، فکر می کردم...

...if I could get you a drink of milk?

... آیا می توانم برای شما شیر بیاورم؟

No, Feifei. I was thinking of

نه فیفی داشتم به

a cup of coffee. You are so very kind

یک فنجان قهوه فکر می کردم. شما بسیار مهربان

and generous.

و سخاوتمند هستید.

You are milking it again, Rob.

تو دوباره داری می دوشی، راب.

Actually, I've got just the thing for you.

در واقع، من فقط چیزی را برای شما دارم.

Hold on...

صبر کن...

Meet Daisy!

دیزی را ملاقات کن!

Moo. Moo.

مو مو

A cow!! How do I milk that?

یک گاو!! چطوری شیرش بدم

I'd start down there somewhere.

من از جایی پایین شروع می کنم.

Good luck.

موفق باشید.

Bye.

خدا حافظ.

Moo. moo.

مو مو

Hello, this is The English

سلام، این انگلیسی

We Speak. I'm Feifei.

ما صحبت می کنیم. من فیفی هستم.

And hello, I'm Rob.

و سلام، من راب هستم.

Why have you brought a bowl of

چرا یک کاسه

fruit into the studio?

میوه به استودیو آورده اید؟

I'm not feeling great and

من احساس خوبی ندارم و

you know fruit is packed with

می دانید میوه ها مملو از

vitamin C, so I thought eating

ویتامین C هستند، بنابراین فکر کردم خوردن

some would do me good.

مقداری از آن برای من مفید است.

Hmm, I see. Well, I'm sorry

هوم، می بینم. خوب، متاسفم

you're not feeling great, but we have got

که احساس خوبی ندارید، اما ما

a programme to do and

یک برنامه و

an English phrase to teach.

یک عبارت انگلیسی برای آموزش داریم.

If you don't mind, I might just read

اگر اشکالی ندارد، شاید امروز

a few lines from the script today to save

فقط چند خط از فیلمنامه را بخوانم تا صدایم حفظ شود

my voice. Perhaps I could just

. شاید بتوانم فقط

read the funny lines?

خطوط خنده دار را بخوانم؟

No Rob! You can't just

نه راب! شما نمی توانید فقط

cherry-pick what you want to say.

چیزی را که می خواهید بگویید انتخاب کنید.

Cherry-pick? No Feifei, there aren't

گیلاس چیدن؟ نه فیفی،

any cherries in my fruit bowl so

هیچ گیلاسی در کاسه میوه

I won't be picking any.

من نیست، بنابراین من نمی چینم.

I wasn't referring to your fruit.

منظورم میوه شما نبود

When you cherry-pick something,

وقتی چیزی را گیلاس انتخاب می کنید، به

it means you choose only what's best or

این معنی

most desirable out of a group of

است که از بین یک

things or a group of people.

گروه یا گروهی از افراد، فقط بهترین یا مطلوب ترین را انتخاب می کنید.

But Rob, you're not going to do that, are you?

اما راب، تو این کار را نمی کنی، درست است؟

Errr... shall we hear some examples

ارر... آیا ما چند نمونه

of other cherry pickers?

از دیگر گیلاس چین ها را بشنویم؟

Josh says he cherry-picked the players for

جاش می‌گوید بازیکنان

his football team based on

تیم فوتبالش را بر اساس

their skills but

مهارت‌هایشان انتخاب کرده است، اما

I know it's because they were his friends!

می‌دانم که به این دلیل است که آنها دوستان او بودند!

We need to cherry-pick the best food

ما باید بهترین غذا را

for our new restaurant. We really

برای رستوران جدیدمان گیلاس انتخاب کنیم. ما واقعاً

want to impress our customers.

می خواهیم مشتریان خود را تحت تأثیر قرار دهیم.

It seems unfair that our school

ناعادلانه به نظر می رسد که مدرسه ما

has cherry-picked the best students

بهترین دانش آموزان را

to attend the conference.

برای شرکت در کنفرانس انتخاب کرده است.

We should all have a chance to go.

همه ما باید فرصتی برای رفتن داشته باشیم.

You're listening to The English

شما در حال گوش دادن به The English

We Speak from BBC Learning English

We Speak از BBC Learning English

and we're talking about the phrase 'to

هستید و ما در مورد عبارت 'to

cherry-pick', which means to choose

cherry-pick' صحبت می کنیم که به معنای

the best or most desirable things from

انتخاب بهترین یا مطلوب ترین چیزها از

a group. And Rob wants to cherry-pick

یک گروه است. و راب می خواهد

only the best lines to read from

فقط بهترین خطوط را برای خواندن از

this script. It's a bit unfair, Rob...

این فیلمنامه انتخاب کند. کمی بی انصافی است راب...

I was just trying to save

من فقط سعی می

my voice but I will do my best.

کردم صدایم را حفظ کنم اما تمام تلاشم را خواهم کرد. فیفی از کاسه

Would you like a piece of fruit

یک تکه میوه می خواهی

from the bowl, Feifei?

؟

Oh, OK then. Err, that banana

اوه، باشه پس نه، آن

is a bit mouldy.

موز کمی کپک زده است.

That orange is a bit yellow.

آن نارنجی کمی زرد است.

I'll have this apple please.

من این سیب را خواهم داشت لطفا

Hmm, looks like you're cherry-picking the

هوم، به نظر می رسد که دارید

best piece of fruit. Right, well,

بهترین میوه را انتخاب می کنید. خوب، خوب،

now that you've got my delicious apple,

حالا که سیب خوشمزه من را گرفتی،

do you mind

اشکالی ندارد

if I go now, I'm really not feeling great.

اگر الان بروم، واقعاً حالم خوب نیست.

Oh go on, Rob. But next time

اوه ادامه بده راب اما دفعه

I'm going to cherry-pick who I present

بعد می خواهم گیلاس را انتخاب کنم که

with - someone who wants a bite of the

با چه کسی حاضر شوم - کسی که می خواهد یک لقمه

cherry to work with me.

گیلاس با من کار کند.

'A bite of the cherry' means a chance

"یک لقمه گیلاس" به معنای فرصت

or opportunity. I need someone

یا فرصت است. من به کسی نیاز دارم

with a bit more... stamina.

که کمی استقامت داشته باشد.

See ya.

می بینمت.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English

سلام و به The English

We Speak. I'm Feifei.

We Speak خوش آمدید. من فیفی هستم.

And I'm Rob. Feifei, feeling hungry?

و من راب هستم. فیفی، احساس گرسنگی؟

Rob, they smell amazing!

راب، آنها بوی شگفت انگیزی دارند!

Almost there. We're having a special

تقریباً وجود دارد.

treat today... waffles!

امروز یه غذای ویژه داریم... وافل!

Rob is making waffles: those lovely,

راب در حال ساخت وافل است: آن

crispy little cakes with raised squares on

کیک های کوچک ترد و دوست داشتنی با مربع های برجسته

the surface.

روی سطح.

Absolutely! My favourite. But what

کاملا! مورد علاقه من. اما

are we going to put on them?

ما قرار است چه چیزی را روی آنها بگذاریم؟

Oh that's simple: strawberries and

آه که ساده است: توت فرنگی و

syrup. What about you?

شربت. تو چطور؟

OK, I'm not so sure. I mean, I used to

باشه، خیلی مطمئن نیستم یعنی

always love them with honey

همیشه آنها را با عسل

and bananas. But they do taste

و موز دوست داشتم. اما طعم آنها

amazing with melted chocolate. Or with

با شکلات ذوب شده شگفت انگیز است. یا با

cream. You know, I recently tried one with

خامه. می دانید، من اخیراً یکی را با

peanut butter - not a good experience.

کره بادام زمینی امتحان کردم - تجربه خوبی نیست.

I guess strawberries would be

به نظر من توت فرنگی

worth trying. Or mango.

ارزش امتحان کردن را دارد. یا انبه

But only if the mangoes are fresh.

اما فقط در صورتی که انبه ها تازه باشند.

Rob?

غارت؟

Yes?

آره؟

Can you stop waffling on?

آیا می توانید دست از وافل زدن بردارید؟

Ah, very clever. Perfect time to use

آه خیلی باهوشه زمان مناسب برای استفاده از

that phrase! I do need to stop waffling on,

این عبارت! من باید دست از وافل زدن بردارم،

don't I?

اینطور نیست؟

Yes, please. To 'waffle on' means

بله لطفا. وافل کردن به معنای

to talk and talk without saying anything

صحبت کردن و صحبت کردن بدون گفتن چیز

very useful or interesting.

بسیار مفید یا جالب است.

I am sometimes guilty of that.

من گاهی اوقات در آن مقصر هستم.

Let's hear a few more examples.

بیایید چند مثال دیگر بشنویم.

I think I did really badly in the interview.

فکر می کنم در مصاحبه خیلی بد عمل کردم.

I wasn't sure how to answer the

من مطمئن نبودم که چگونه به سؤالات پاسخ

questions, so I just waffled on.

دهم، بنابراین فقط ول کردم.

Meetings with Frank are frustrating.

ملاقات با فرانک خسته کننده است.

He always waffles on about unimportant

او همیشه در مورد چیزهای غیر مهم وافل می

things. Someone needs to have

کند. یک نفر

a word with him.

باید با او حرفی بزند.

I used to find her blog really interesting

قبلاً وبلاگ او را واقعاً جالب

and inspiring but these days

و الهام‌بخش می‌دانستم، اما این روزها

she just waffles on about her pet tortoise.

او فقط در مورد لاک‌پشت خانگی‌اش صحبت می‌کند.

There we are. To waffle on.

ما آنجا هستیم. برای وافل کردن.

At least we don't waffle on in this programme,

حداقل ما در این برنامه وافل نمی

do we Rob?

کنیم، آیا ما راب می کنیم؟

Well, I must admit that sometimes

خوب، باید اعتراف کنم که گاهی اوقات

people have said I do talk rather a lot,

مردم می‌گویند که من خیلی زیاد صحبت می‌کنم،

especially when it's about travel or

مخصوصاً وقتی درباره سفر یا

languages... which reminds me I really

زبان صحبت می‌شود... که به من یادآوری می‌کند که واقعاً

should book my next holiday...

باید تعطیلات بعدی خود را رزرو کنم

I've been considering Croatia, though I...

. ..

Rob?

غارت؟

Ah. Am I waffling on?

آه دارم وافل می کنم؟

I'm afraid so.

من می ترسم اینطور باشد.

Ooh, it's waffle time!

اوه، وقت وافل است!

Great. Hopefully these tasty

عالی. امیدواریم این

waffles will keep you quiet for a while.

وافل های خوشمزه مدتی شما را ساکت نگه دارند.

Are you saying the waffles will

آیا می گویید وافل ها

stop me waffling on?

مانع از وافل زدن من می شوند؟

Yup! Now, enough talk.

آره! حالا بسه حرف بزن

Oh, these waffles are delicious.

اوه، این وافل ها خوشمزه هستند.

Not bad, eh?!

بد نیست، نه؟!

Bye.

خدا حافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And I’m Neil.

و من نیل هستم.

Errr, Neil why are you still here?

ارر، نیل چرا هنوز اینجایی؟

I thought you were driving to Manchester.

من فکر می کردم شما در حال رانندگی به منچستر هستید.

and Rob was going to present the programme.

و راب قرار بود برنامه را ارائه دهد.

Feifei, have you looked

فیفی

outside the window?

از پنجره به بیرون نگاه کردی؟

Errr, no. Should I?

اره، نه باید من؟

It's a pea-souper out there!

این یک سوپ نخودی است!

You want me to look out of the window

میخوای از پنجره

at PEA SOUP?

به سوپ نخود نگاه کنم؟

Is there a big bowl of it or something?

آیا یک کاسه بزرگ از آن وجود دارد یا چیزی؟

No, there's no soup, it's an informal

نه، هیچ سوپی وجود ندارد، این یک

way of describing thick fog.

روش غیررسمی برای توصیف مه غلیظ است.

It's so thick you can hardly see through it.

آنقدر ضخیم است که به سختی می توانید آن را ببینید.

And that's why I can't drive to Manchester.

و به همین دلیل است که نمی توانم به منچستر بروم.

That is a shame.

این مایه شرمساری است.

But why a pea-souper?

اما چرا سوپ نخودی؟

I guess because, like pea soup, it's

حدس می‌زنم چون مانند سوپ نخود،

thick and a dark cloudy colour.

غلیظ است و رنگ آن تیره است.

Hmm, well I'd rather eat pea soup

هوم، خوب من ترجیح می دهم سوپ نخود بخورم

than be in it! I think we had better hear

تا اینکه در آن باشم! فکر می کنم بهتر است

some examples of this strange phrase.

چند نمونه از این عبارت عجیب را بشنویم.

It looks like our flight is

به نظر می رسد پرواز ما

delayed until this pea-souper clears.

تا پایان این سوپ نخودی به تأخیر افتاده است.

It's a real pea-souper today. When I was

امروز یک سوپ نخودی واقعی است. وقتی

driving here I couldn't even see the car

اینجا رانندگی می کردم حتی ماشین جلوی خودم را هم نمی دیدم

in front of me.

.

There's no way I'm cycling in this pea-souper.

هیچ راهی برای دوچرخه سواری در این سوپ نخودی وجود ندارد.

It's far too dangerous.

خیلی خطرناکه

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English. And I'm with Neil, who

BBC Learning English است. و من با نیل هستم که

can't travel because of a pea-souper – that's

به خاطر سوپ نخودی نمی تواند سفر کند -

a very thick fog, that's hard to see through.

مه بسیار غلیظی است که دیدن آن سخت است. اگر

Sometimes you can refer to it as 'smog',

مه با آلودگی هوا مخلوط شده باشد، گاهی اوقات می توانید از آن به عنوان "مه دود" یاد کنید

if it's fog mixed with air pollution.

.

Yes, that's horrible stuff to be in.

بله، این چیز وحشتناکی است.

Well Neil, if you can't go to Manchester,

خوب نیل، اگر نمی‌توانی به منچستر بروی،

what are we going to do?

چه کار می‌کنیم؟

Well, let's have lunch together.

خب بیا با هم ناهار بخوریم

Yes, but what are we going to eat?

بله، اما چه چیزی بخوریم؟

Pea soup of course!

سوپ نخود البته!

It's that kind of day.

چنین روزی است.

Oh look, the fog is clearing.

اوه ببین، مه در حال پاک شدن است.

Maybe you can drive after all!

شاید بتونی رانندگی کنی!

Hmm, I'll get my coat. Bye.

هوم، من کتم را می گیرم. خدا حافظ.

See ya.

می بینمت.

Hello and welcome to

سلام و به

The English We Speak with me, Feifei.

فیفی، به The English We Speak with me خوش آمدید.

Hehe, oh, and me, Rob.

هه، اوه، و من، راب.

Rob, could we have

راب،

your attention please?

لطفا توجه شما را جلب کنیم؟

Sorry, I'm just snacking.

ببخشید من فقط میان وعده میخورم

You know you can't

می دانید که نمی توانید

eat in the studio.

در استودیو غذا بخورید.

I'm not eating anything - I'm

من چیزی نمی خورم - من در حال

snacking on some funny cat videos.

خوردن چند فیلم خنده دار گربه هستم.

Sorry, they're really short.

با عرض پوزش، آنها واقعا کوتاه هستند.

I won't be long.

من زیاد نخواهم بود

What, Feifei? Why the angry face?

چی، فیفی؟ چرا چهره عصبانی؟

Because we are here to talk

زیرا ما اینجا هستیم تا در

about an authentic English phrase.

مورد یک عبارت معتبر انگلیسی صحبت کنیم.

OK, OK, well here is one

خوب، خوب، خوب اینجا یکی

for you: snackable.

برای شماست: میان وعده.

It describes short online articles, videos

این مقاله مقالات کوتاه آنلاین، ویدیوها

and other content that are quick

و سایر محتوایی را که

and easy to read or watch.

خواندن یا تماشای آنها سریع و آسان است، توصیف می کند.

Just like these cat videos.

درست مثل این ویدیوهای گربه.

And you are demonstrating it very

و تو به خوبی این را نشان می دهی

well, Rob! I guess it's like eating a snack

، راب! حدس می‌زنم مثل خوردن یک میان وعده است

- quick and easy?

- سریع و آسان؟

Yes, very snackable.

بله، بسیار خوراکی است.

Just like these examples.

درست مثل این نمونه ها.

Because my free time is short, it's good to

از آنجایی که اوقات فراغت من کوتاه است، خوب است در حالی که منتظر اتوبوس

find some snackable videos

هستم، چند ویدیوی خوراکی را پیدا

I can watch on

my smartphone while I wait for the bus.

کنم که بتوانم در گوشی هوشمندم تماشا کنم.

The short city guides I found on the

راهنمای شهری کوتاهی که در اینترنت پیدا کردم

internet are very snackable and

great for planning

برای برنامه ریزی

my trip around Africa.

سفر من در اطراف آفریقا بسیار مفید و عالی هستند.

These days videos are often less than

این روزها ویدیوها اغلب کمتر از

a minute long so that they're

یک دقیقه طول می‌کشند، به طوری که می‌توانند میان

snackable and appeal

وعده‌ای باشند و

to a younger audience.

برای مخاطبان جوان‌تر جذاب باشند.

You're listening to The English

شما در حال گوش دادن به The English

We Speak from BBC Learning English,

We Speak از BBC Learning English هستید،

and we're talking about

و ما در

the word 'snackable', which is a term

مورد کلمه "snackable" صحبت می کنیم، که اصطلاحی است

used to describe short online content

برای توصیف محتوای آنلاین کوتاه

that is easy and quick to watch or read.

که تماشا یا خواندن آن آسان و سریع است.

And the great thing about

و خوبی در مورد

snackable content, Feifei, is

محتوای خوراکی، فیفی، این است

you can do it whilst doing

که شما می توانید آن را در حین انجام

other things, like presenting

کارهای دیگر، مانند ارائه

this programme.

این برنامه، انجام دهید.

You mean you can multitask.

یعنی شما می توانید چند کار را انجام دهید.

That means do more than

این بدان معناست که بیش از

one thing at a time. Well I can do that too!

یک کار را در یک زمان انجام دهید. خوب من هم می توانم این کار را انجام دهم!

Now where's my smartphone?

حالا گوشی هوشمند من کجاست؟

Err, Feifei, what are you doing?

آره فیفی چیکار میکنی؟

Reading a short but interesting

خواندن مقاله کوتاه اما جالب

article about working

در مورد کار

with annoying presenters.

با مجریان مزاحم.

You're not snacking on that, you're

شما آن را تنقلات نمی خورید، شما با آن

feasting on it! Now come on

جشن می گیرید! حالا بیا

and help me finish the programme.

و به من کمک کن تا برنامه را تمام کنم.

OK. Thanks for joining us, and we hope

خوب. از اینکه به ما ملحق شدید متشکریم، و

you found this programme snackable.

امیدواریم این برنامه را برای شما مفید بوده باشد.

Bye. Now do you want to see these

خدا حافظ. حالا می خواهید این

kittens doing really funny tricks?

بچه گربه ها را در حال انجام ترفندهای خنده دار ببینید؟

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And hello, I'm Rob.

و سلام، من راب هستم.

(Sniff sniff) Rob, what's the smell?

راب، بوی چیست؟

Are you cooking something?

چیزی میپزی؟

Yes. It's my favourite - roast beef. Yummy!

آره. این مورد علاقه من است - رست بیف. لذیذ!

Roast beef?! This isn't really

رست بیف؟! الان

the time to be cooking.

واقعا وقت آشپزی نیست.

Well, you said let's do 'roast' today so

خوب، شما گفتید بیایید امروز "روست" را انجام دهیم، بنابراین

I thought I'd make a start.

فکر کردم شروع کنم.

Just got to do the roast potatoes now.

الان باید سیب زمینی کبابی را انجام دهم.

Rob, stop! I meant let's do the word 'roast'.

راب، بس کن! منظورم این بود که کلمه "کباب" را انجام دهیم.

Oh right. Well, this is a good

درسته. خوب، این یک

example of roasting.

نمونه خوب از کباب کردن است.

No, Rob. It's not the meaning I had in mind.

نه راب معنایی که من در ذهن داشتم نیست.

'Roasting' is not just about

«برشته کردن» فقط به معنای

cooking food in an oven.

پختن غذا در فر نیست.

We can 'roast' people by

ما می‌توانیم با

criticising them harshly.

انتقاد شدید از مردم، آنها را کباب کنیم.

So, Rob, you were very foolish

بنابراین، راب، تو خیلی احمق بودی

to start cooking something while

که شروع به پختن چیزی در حالی که

we're presenting a programme!

ما در حال ارائه برنامه هستیم!

Oh, am I being 'roasted' now?

اوه، الان دارم "برشته میشم"؟

You sure are, but you're not alone.

شما مطمئن هستید، اما شما تنها نیستید.

Here are some examples...

در اینجا چند نمونه ...

We had to roast the teacher

ما مجبور شدیم معلم را کباب کنیم،

after she was seen shopping

بعد از اینکه او در حال خرید دیده شد،

when she was supposed to

زمانی که قرار

be off work with flu!

بود با آنفولانزا از کار خارج شود!

After my PowerPoint presentation froze

بعد از اینکه ارائه پاورپوینت من

during an important meeting,

در طی یک جلسه مهم متوقف شد،

my boss gave me a roasting.

رئیسم به من یک برشته داد.

She was roasted by her friends after

او پس از

she posted pictures of herself

انتشار تصاویری از خود

on social media showing

در شبکه های اجتماعی که

off her 'amazing' suntan.

در آن برنزه شدن "شگفت انگیز" خود را به نمایش گذاشت، توسط دوستانش برشته شد.

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English and we're

BBC Learning English است و

talking about the word 'roast',

در مورد کلمه roast صحبت می کنیم

which means 'to criticise severely'.

که به معنای انتقاد شدید است.

I'm sure you're used to

مطمئنم

being roasted, Rob?

به برشته شدن عادت کردی راب؟

Well, if you mean I am hot and smell

خب اگه منظورت اینه که من گرمم و بوی

delicious, then I am very roasted!

خوشم میاد خیلی برشته ام!

Excuse me?

ببخشید؟

Feifei, another meaning of 'roast' is to

فیفی، معنای دیگر «کباب» این است که

tease someone in a light-hearted

کسی را به روشی ساده لوحانه اذیت کنید

way or give a funny

یا

comeback when someone

وقتی کسی

tries to humiliate you.

سعی می‌کند شما را تحقیر کند، یک بازگشت خنده‌دار به او بدهید.

Oh, ha ha! But hold on, Rob,

اوه ها ها! اما دست نگه دار راب،

I can smell something else...

بوی دیگری را حس می کنم...

Oh no, I left the oven on and now

اوه نه، فر را روشن گذاشتم و

the food is burning. Help!

حالا غذا می سوزد. کمک!

Rob, you are really stupid

راب، تو واقعاً احمقی

and you can't cook either.

هستی و نمی‌توانی آشپزی کنی.

That's me roasted! Bye.

من کباب شدم! خدا حافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And I’m hungry. I mean Neil.

و من گرسنه ام منظورم نیل است.

Feifei, why did you book this studio

فیفی، چرا این

recording session at midday?

جلسه ضبط استودیویی را ظهر روز رزرو کردید؟

I'm starving!

من دارم از گرسنگی میمیرم!

Do you fancy going for lunch?

آیا دوست دارید برای ناهار بروید؟

I've heard that new chicken restaurant

من شنیده ام که رستوران مرغ جدید همین

just down the road is excellent!

پایین جاده عالی است!

Not sure about that.

در مورد آن مطمئن نیستم.

Oh, have you been there before?

اوه، قبلا اونجا بودی؟

Yes, and it left a bad taste in my mouth.

بله، و طعم بدی در دهانم به جا گذاشت.

Oh really? So the food's bad? Everyone says it's great!

اوه واقعا؟ پس غذا بد است؟ همه می گویند عالی است!

Well, the food was great...

خب غذاش عالی بود...

Eh? The food was great but it left a

آه؟ غذاش عالی بود اما

bad taste in your mouth?

طعم بدی تو دهنت گذاشت؟

I don't understand!

من نمی فهمم!

Let me explain.

بگذار توضیح بدهم.

If something leaves a bad taste in your mouth,

اگر چیزی در دهان شما طعم بدی ایجاد کند، به

it means you've had a bad experience

این معنی است که تجربه بدی داشته اید

and the memory is unpleasant.

و خاطره ناخوشایند است.

Oh I see. So, what went wrong?

اوه می فهمم. خب، چه اشتباهی رخ داد؟

The bill was twice as much as it should have been!

قبض دو برابر آن چیزی بود که باید می شد!

Ah, I get it now!

آه، الان فهمیدم! زمانی که تجربه منفی داشته باشیم و پس از آن احساس بد یا عصبانیت

We use the expression ‘it leaves a bad

کنیم، از عبارت «طعم بدی

taste in your mouth’ when we have a

در دهانت می‌گذارد» استفاده می‌کنیم

negative experience and feel bad or

angry about it afterwards.

.

Like being ripped off in a restaurant!

مثل پاره شدن در رستوران!

Come on, Neil. Let's hear some examples.

بیا نیل. بیایید چند نمونه بشنویم.

Then we can go for lunch somewhere

بعد می‌توانیم برای ناهار برویم جایی

that doesn't rip me off!

که من را درگیر نکند!

I refuse to go back to that hotel. They were so rude!

من از بازگشت به آن هتل امتناع می کنم. خیلی بی ادب بودند!

It left a bad taste in my mouth.

طعم بدی تو دهنم گذاشت.

When my boss sent me that angry

وقتی رئیسم روز جمعه آن ایمیل عصبانی را برایم فرستاد

email last thing on Friday,

،

it left a bad taste in my mouth.

طعم بدی در دهانم باقی گذاشت.

It left a bad taste in my mouth when

وقتی

I got fined for going just one

جریمه شدم برای رفتن فقط

mile an hour over the speed limit!

یک مایل در ساعت بیش از حد مجاز، طعم بدی در دهانم باقی گذاشت!

This is The English We Speak

این The English We Speak

from BBC Learning English.

از BBC Learning English است.

And I'm with Neil, who was wondering why

و من با نیل هستم، که تعجب می کرد که چرا

I've got a bad taste in my mouth

در دهانم مزه بدی پیدا می کند، در

when it's got nothing to do with food.

حالی که ربطی به غذا ندارد. زمانی که تجربه منفی داشته باشیم و بعد از آن احساس بد یا عصبانیت

We use the expression ‘it leaves a bad

کنیم، از عبارت «بوی بدی

taste in your mouth' when we have a negative

در دهانت می‌گذارد» استفاده می‌کنیم

experience and feel bad or angry

about it afterwards.

.

So, is it time for lunch?

پس وقت ناهار است؟

Yes, Neil! I really want you to come

بله، نیل! من واقعاً می خواهم شما

and try that new tofu place.

بیایید و آن مکان جدید توفو را امتحان کنید.

The food is just delicious and the service is excellent!

غذا فقط خوشمزه است و خدمات آن عالی است!

So, will it leave a good taste in my mouth?

بنابراین، آیا طعم خوبی در دهان من باقی می گذارد؟

It sure will! Bye.

مطمئناً خواهد شد! خدا حافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak

سلام و به فیفی، به The English We Speak

with me, Feifei.

with me خوش آمدید.

And me, Roy.

و من، روی.

We may sound a little different.

ممکن است کمی متفاوت به نظر برسیم.

That's because we are not able to record in

این به این دلیل است که ما نمی توانیم در

our normal studios during the coronavirus outbreak.

استودیوهای معمولی خود در طول شیوع ویروس کرونا ضبط کنیم.

In this programme, we have a word

در این برنامه، ما کلمه

that is used to say when someone

ای داریم که برای گفتن آن به کار می رود که وقتی

is upset over something minor or trivial.

کسی به خاطر چیزی جزئی یا پیش پا افتاده ناراحت می شود.

Speaking of which, you got

وقتی صحبت از آن شد،

really upset when

the vending machine didn't have any of

وقتی امروز صبح دستگاه خودکار هیچ یک از

those sweets you like this morning!

آن شیرینی هایی را که دوست دارید نداشت، واقعاً ناراحت شدید!

I really like 'unicorn truffles'.

من واقعا "ترافل تک شاخ" را دوست دارم.

You have no idea how good they are.

نمیدونی چقدر خوبن

It ruined my day!

روزم را خراب کرد!

Everyone likes 'unicorn truffles' but

همه "ترافل تک شاخ" را دوست دارند،

there's no need to get overly upset about it

اما نیازی به ناراحتی بیش از حد در مورد آن نیست،

They're just sweets!

آنها فقط شیرینی هستند!

You were so salty this morning!

امروز صبح خیلی شور بودی!

What do you mean salty? You mean I was

منظورت شوری چیه؟ یعنی من

sweaty? I sweat when I get stressed.

عرق کرده بودم؟ وقتی استرس دارم عرق می کنم.

No, Roy. 'Salty' means you got upset over nothing.

نه، روی. "نمکی" به این معنی است که شما از هیچ چیز ناراحت شدید.

They're just sweets. If you're that

آنها فقط شیرینی هستند. اگر آنقدر

desperate for them, you should go to the

از آنها ناامید هستید، باید

supermarket before work like I did.

مانند من قبل از کار به سوپرمارکت بروید.

Wait, you've got some 'unicorn truffles'!?

صبر کنید، چند "ترافل تک شاخ" دارید!؟

Can I have one, please?

آیا می توانم یکی داشته باشم، لطفا؟

You can have one, and only one.

شما می توانید یک، و تنها یک.

Anyway, let's listen to these examples.

به هر حال بیایید به این مثال ها گوش کنیم.

She was so salty when she lost the board game.

وقتی بازی تخته را باخت خیلی شور بود.

It's really not that important.

واقعاً آنقدرها هم مهم نیست.

He was so salty yesterday when nobody

دیروز خیلی شور بود که کسی نمی

wanted to go to lunch with him.

خواست با او ناهار برود.

I'm sorry, it was a bad joke but there's

ببخشید شوخی بدی بود

no need to get salty about it!

اما نیازی به شوریدن نیست!

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English and we're

BBC Learning English است و ما در

talking about the word 'salty'.

مورد کلمه "salty" صحبت می کنیم.

And now Roy, you're salty because

و حالا روی، تو با نمکی چون

I won't give you more sweets!

من شیرینی بیشتری به تو نمی دهم!

Feifei, you have a bag full of 'unicorn

فیفی، شما یک کیسه پر از "ترافل تک شاخ

truffles'! You could open

" دارید! شما می توانید

a sweet shop you have that many.

یک شیرینی فروشی باز کنید که تعداد زیادی دارید.

So, I'm not being salty.

پس من شور نیستم

I don't think it's unreasonable

به نظرم بی دلیل نیست

to be upset that you won't

که از اینکه

give me one more sweet!

یک شیرینی بیشتر به من نمی دهید ناراحت باشید!

Fine, but only because I'm a nice person!

خوب، اما فقط به این دلیل که من آدم خوبی هستم!

Talking about being salty,

در مورد شور بودن صحبت می کنید،

did you see Rob this morning?

آیا امروز صبح راب را دیدید؟

Yes! Why was he so angry?!

آره! چرا اینقدر عصبانی بود؟!

I saw him hitting the keyboard!

دیدم داره به کیبورد میزنه!

He was so angry with you, Feifei.

خیلی از دستت عصبانی بود فیفی.

Haha that's because I unplugged

his computer! He couldn't turn it on!

هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه نمیتونست روشنش کنه!

So, when I told him

بنابراین، وقتی به او

that I'd done it as a joke,

گفتم که این کار را به شوخی انجام داده‌ام

he got really salty.

، واقعاً شور شد.

Haha, you're the best, Feifei!

هاها تو بهترینی فیفی!

You love playing practical jokes on people.

شما عاشق شوخی های عملی با مردم هستید.

Well, I need to get back to my desk.

خب، باید برگردم سر میز کارم.

Wait?! I can't move!

صبر کن؟! من نمی توانم حرکت کنم!

I'm stuck to the chair!

من به صندلی چسبیده ام!

Yes! I know. I put lots of superglue on

آره! میدانم. قبل از اینکه بنشینی، مقدار زیادی سوپرچسب روی صندلیت گذاشتم

your chair before you sat down!

!

Don't get salty about it!

در مورد آن نمک نخورید!

Here have a couple of 'unicorn

در اینجا چند "ترافل تک شاخ

truffles' to cheer you up!

" دارید تا شما را تشویق کند!

Thanks Feifei, but I really need to go back to work.

مرسی فیفی، اما من واقعا باید به سر کار برگردم.

Can you get me off this chair, please?

میشه منو از روی این صندلی بیارین لطفا؟

Bye, Roy.

خداحافظ، روی.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

And I'm Neil.

من فیفی هستم.

و من نیل هستم.

Hey Neil, would you like to try

هی نیل، دوست داری

one of my homemade cookies?

یکی از کوکی های خانگی من را امتحان کنی؟

Well, we shouldn't really eat while

خوب، ما واقعاً نباید در حین ارائه غذا بخوریم

we're presenting but... go on then.

، اما ... ادامه دهید.

I made them last night and I

من آنها را دیشب درست کردم و

thought I'd try them out on you!

فکر کردم آنها را روی شما امتحان کنم!

You've got a sweet tooth so

تو دندون شیرینی داری پس

I know you can't resist!

میدونم نمیتونی مقاومت کنی!

OK then. Mmmm.

باشه پس ممم

Well, what do you think?

خوب، چی فکر میکنی؟

Well, they're... OK. Perhaps not the

خوب، اونا... باشه. شاید

best I've ever had.

بهترین چیزی که تا به حال داشته ام نباشد.

Oh, so you think my cooking isn't great?

اوه، پس به نظر شما آشپزی من عالی نیست؟

Let's say it's something to chew on.

بیایید بگوییم این چیزی برای جویدن است.

Right! So you're saying my

درست! پس شما می گویید

homemade cookies are chewy?

کلوچه های خانگی من جویدنی هستند؟

No, I'm not. In fact they're... crunchy.

نه من نیستم. در واقع آنها ترد هستند.

But when someone says they need to

اما وقتی کسی می گوید که باید

chew on something, it's an informal way

چیزی را بجود، این یک روش غیررسمی است

to say they need to think about it

که می گوید باید قبل از تصمیم گیری در مورد آن فکر کند

before making a decision.

.

Well, Neil, I will chew on response

خوب، نیل، من پاسخ

to your insult about my cooking while we

توهین شما در مورد آشپزی من را در حالی که

hear some examples.

چند نمونه می شنویم، می جوم.

Our extension plans are great but we

برنامه های توسعه ما عالی هستند، اما

need to chew on it before we give them

باید قبل از اینکه به آنها اجازه دهیم، آن

the go-ahead.

را بجویم.

Hmm, it's very expensive to fly to

هوم، پرواز به

Australia for a holiday.

استرالیا برای تعطیلات بسیار گران است.

Let's chew on it shall we?

بیایید آن را بجویم؟

My boyfriend asked me to marry him and

دوست پسرم از من خواست با او ازدواج کنم و

I said I'd chew on it.

من گفتم آن را می جوم.

He didn't seem that pleased!

او چندان راضی به نظر نمی رسید!

This is The English We Speak and

این همان The English We Speak است و

Neil has been using the expression

نیل از عبارت

'to chew on something' or

«جویدن چیزی» یا

'something to chew on' which

«چیزی برای جویدن» استفاده کرده است که

means to think about something before

به معنای فکر کردن به چیزی قبل از

making a decision. And Neil, I've made

تصمیم گیری است. و نیل، من تصمیم گرفتم

a decision about what to say to you!

که به تو چه بگویم!

Oh yes?

آه بله؟

If you don't like my cooking,

اگر آشپزی من را دوست ندارید، امشب

I will not be inviting you to

شما را به

my dinner party tonight.

مهمانی شام دعوت نمی کنم.

Oh Feifei! Ah well, at least

ای فیفی! آه خوب، حداقل

I'll avoid your cooking.

من از آشپزی شما اجتناب می کنم.

I'm not cooking. We're getting

من آشپزی نمی کنم. ما

a takeaway curry and lots of wine.

یک کاری غذای آماده و مقدار زیادی شراب دریافت می کنیم.

I suppose you could

فکر می کنم شما می توانید

come... if you pay for the take away?

بیایید ... اگر هزینه برداشت را پرداخت کنید؟

Hmm, that is something I don't need

هوم، این چیزی است که من نیازی

to chew on. The answer's 'no'.

به جویدن آن ندارم. پاسخ "نه" است.

I'll stay at home and bake my own cookies!

من در خانه می مانم و شیرینی های خودم را می پزم!

See ya.

Bye.

می بینمت.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

Hey Rob, thanks for this ice cream.

هی راب، ممنون بابت این بستنی.

I love ice cream but why are

من عاشق بستنی هستم اما چرا

we eating it now?

الان داریم آن را می خوریم؟

As a treat, Feifei! This is my homemade ice cream.

به عنوان یک درمان، فیفی! این بستنی خانگی من است.

Yum. It tastes good.

یام مزه اش خوب است.

Tastes good, you say? Just good?

می گویید طعم خوبی دارد؟ فقط خوبه؟

Well, it's not bad.

خب بد نیست

Not bad?! Honestly Feifei, there is no pleasing

بد نیست؟! انصافاً فیفی،

you sometimes. Is there something missing?

گاهی اوقات خوشایند شما نیست. آیا چیزی کم است؟

Rob, it's awesomesauce!

راب، این سس عالی است!

You want sauce on it?

سس روی آن می خواهید؟

Why didn't you say?

چرا نگفتی

What do you want? Strawberry?

چه چیزی می خواهید؟ توت فرنگی؟

Chocolate? Caramel?

شکلات؟ کارامل؟

No, I was actually being nice.

نه، در واقع خوب بودم.

Awesomesauce is an informal way

Awesomesauce یک روش غیررسمی

to describe something that is

برای توصیف چیزی است که

extremely good or amazing.

بسیار خوب یا شگفت انگیز است.

It was a compliment, Rob!

این یک تعریف بود، راب!

Listen to these other examples

به این نمونه‌های دیگر

of 'awesomesauce'.

از «مصرف شگفت‌انگیز» گوش دهید.

My wife is awesomesauce.

همسر من یک سس عالی است.

She's just served me breakfast

او فقط برای من صبحانه را در رختخواب سرو کرده است

in bed as it's my birthday!

زیرا تولد من است!

This peanut butter and banana

این میلک شیک کره بادام زمینی و موز

milkshake is awesomesauce.

یک سس عالی است.

Can I have some more, please?

آیا می توانم مقدار بیشتری داشته باشم، لطفا؟

Hey! I got top grades in all my exams.

سلام! من در تمام امتحاناتم نمرات بالایی گرفتم.

Awesomesauce!

سس عالی!

You're listening to The English We Speak

شما در حال گوش دادن به The English We Speak

from BBC Learning English

از BBC Learning English

and we're looking at the word

هستید و ما به کلمه

awesomesauce, which is an informal

awesomesauce نگاه می کنیم، که

way of describing that something is

روشی غیررسمی برای توصیف این است که چیزی

extremely good, amazing or incredible.

بسیار خوب، شگفت انگیز یا باورنکردنی است.

And your homemade ice cream

و بستنی خانگی شما

is amazing, Rob!

شگفت انگیز است، راب!

Oh, thanks very much.

اوه، خیلی ممنون

I don't know what to say.

من نمی دانم چه بگویم.

You can also say 'awesomesauce'.

شما همچنین می توانید بگویید "awesomesauce".

The word can also be used to say

از این کلمه همچنین می توان برای گفتن

you're very very pleased with something.

اینکه از چیزی بسیار بسیار راضی هستید استفاده کرد.

OK then. Awesomesauce! If it's that

باشه پس سس عالی! اگر

good, I must try some too with

اینقدر خوب است، باید مقداری هم با

strawberry sauce on.

سس توت فرنگی امتحان کنم.

You must, Rob, it tastes great!

باید راب، طعمش عالیه!

Oh no, not awesomesauce.

اوه نه، سس عالی نیست.

What's wrong?

مشکل چیه؟

I didn't put it back in the freezer.

دوباره داخل فریزر نگذاشتم.

It's melted!

ذوب شده است!

You had better go and make

بهتره بری و یه مقدار دیگه درست

some more. Bye.

کنی خدا حافظ.

Bye bye!

خداحافظ!

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

And hello, I'm Rob. Erm, Feifei, why

و سلام، من راب هستم. ارم، فیفی، چرا

were you in the cafe with the boss earlier?

زودتر با رئیس در کافه بودی؟

Was I?

آیا من بودم؟

Come on. I saw you having lunch

بیا دیگه. دیدم که با رئیس ناهار می خوری

with the boss. Nobody ever

. هیچ کس هرگز

has lunch with him.

با او ناهار نمی خورد.

OK, I admit it. I was having lunch

باشه اعتراف میکنم داشتم با رئیس ناهار می خوردم

with the boss. What's wrong with that?

. چه اشکالی دارد؟

Well, we all know there is

خوب، همه ما می دانیم که

a promotion in the department on offer

یک ترفیع در دپارتمان پیشنهاد می شود

and you are obviously trying

و شما مشخصاً سعی

to curry favour with the boss so that

می کنید با رئیس مورد لطف قرار

you get the job. Honestly!

بگیرید تا شغل را بدست آورید. صادقانه!

Hold on. I can assure you I was

صبر کن. می توانم به شما اطمینان

NOT having curry with the boss.

دهم که با رئیس کاری نداشتم.

It was just a sandwich.

فقط یک ساندویچ بود.

Feifei, if you 'curry favour with

فیفی، اگر با کسی لطف کنی،

someone' you are not eating curry.

کاری نمی خوری.

It means you are 'trying to get someone -

این بدان معنی است که شما "سعی می کنید کسی

the boss - to like you or even give you

- رئیس - شما را دوست داشته باشد یا حتی چیزی به شما بدهد

something'.

".

Something like a promotion.

چیزی شبیه ترفیع

I was not! But I like the expression.

من نبودم! اما من بیان را دوست دارم.

OK. Well, let's hear some examples

خوب. خوب، بیایید چند نمونه

of people currying favour with someone else.

از افرادی را بشنویم که با شخص دیگری لطف می کنند.

I know what you're up to! You're trying to

من می دانم که شما چه کار می کنید! شما سعی می کنید

curry favour with the manager by telling

با گفتن اینکه

her what a great job she's doing!

او چه کار بزرگی انجام می دهد، لطف مدیر را جلب کنید!

The company tried to curry favour with its

این شرکت سعی کرد با افزایش دستمزد کارمندان خود، لطف خود

employees by giving them all a pay rise.

را جلب کند.

He's trying to get free tickets to the gig

او سعی می کند با جلب لطف مدیر تور، بلیت های رایگان برای کنسرت دریافت کند

by currying favour with the tour manager.

.

It won't work!

این کار نخواهد کرد!

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English and we're talking

BBC Learning English است و ما در

about the phrase 'to curry favour (with

مورد عبارت "خوب کردن (با

someone)' which means to try and get

کسی)" صحبت می کنیم که به معنای تلاش برای وادار کردن

someone to like

کسی به دوست داشتن

you or give you something.

شما یا دادن چیزی به شما است.

Another way of saying it is you are

راه دیگر برای گفتن این است که

'trying to keep in with' someone.

«سعی می‌کنید با کسی ارتباط برقرار کنید».

It's all a bit false, Rob, trying

همه اینها کمی دروغ است، راب، تلاش

to make someone like you which is why I

برای اینکه کسی را شبیه تو بسازم، به همین دلیل است که من

was NOT trying to curry favour

سعی در

with the boss.

جلب لطف رئیس نداشتم.

You won't get the promotion anyway.

به هر حال ترفیع دریافت نخواهید کرد.

We were actually talking about you!

ما در واقع در مورد شما صحبت می کردیم!

Oh yes?

آه بله؟

He wanted my advice on whether

او راهنمایی من را می خواست که آیا

he should give the promotion to you.

او باید ترفیع را به شما بدهد.

To me! Well, come on then,

به من! خب بیا پس

what did he say?

چی گفت؟ اگر

You'll need to curry favour with me,

می خواهی بدانی باید با من لطف کنی

if you want to know that!

!

How about dinner? I know a nice

شام چطور؟ من یک

little curry house just around the corner.

خانه کاری کوچک خوب را در گوشه و کنار می شناسم.

Bye.

خدا حافظ.

Bye bye.

خداحافظ.

Hi everyone, we hope you enjoyed that video.

سلام به همه، امیدواریم از این ویدیو لذت برده باشید.

And thank you very much for watching.

و از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

We have so many more just like it so

ما خیلی بیشتر شبیه آن داریم، بنابراین

if you don't want to miss a single one

اگر نمی‌خواهید یکی از

make sure to subscribe and

آنها را از دست بدهید، حتماً مشترک شوید و

we will see you regularly.

ما مرتباً شما را خواهیم دید.

Hope to see you soon. Bye guys!

امیدوارم به زودی شما را ببینم. خداحافظ بچه ها!