BOX SET: 6 Minute English - 'Art & Culture' English mega-class! Thirty minutes of new vocabulary!

Hello. Welcome to 6 Minute English, I'm Neil.

سلام. به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید، من نیل هستم.

And hello, I'm Rob.

و سلام، من راب هستم.

Now Rob, how creative are you?

حالا راب، چقدر خلاق هستی؟

Very creative, I think.

خیلی خلاقانه فکر می کنم.

Creativity is in my bones!

خلاقیت در استخوان من است!

Look at this wonderful script that I wrote and

به این فیلمنامه فوق العاده ای که نوشتم و

we're presenting right now.

در حال ارائه آن هستیم نگاه کنید.

You are what we could call 'a creative' – a noun

شما چیزی هستید که می‌توانیم آن را «خلاق» بنامیم - اسمی

which means someone with a lot of imagination

که به معنای فردی با تخیل

and ideas.

و ایده‌های فراوان است.

In our job we have to create – or make –

در کارمان باید محتوایی بسازیم – یا بسازیم –

content that teaches English creatively.

که انگلیسی را خلاقانه آموزش دهد.

Creativity is becoming more important for everyone.

خلاقیت برای همه اهمیت بیشتری پیدا می کند.

The World Economic Forum forecasts that by 2020,

مجمع جهانی اقتصاد پیش بینی می کند که تا سال 2020،

creativity will be in the top three most important skills

خلاقیت در سه مهارت مهم

for future jobs.

برای مشاغل آینده خواهد بود.

This is particularly relevant for younger

این به ویژه برای

people who will be entering the world of work soon –

جوانانی که به زودی وارد دنیای کار خواهند شد -

and that's what we'll be discussing today.

و این همان چیزی است که امروز درباره آن بحث خواهیم کرد.

But before we do, Neil, have you created a

اما قبل از انجام این کار، نیل، آیا شما یک سوال برای ما ایجاد کرده اید که

question for us to answer?

به آن پاسخ دهیم؟

Yes, and it's about the very creative artist Banksy.

بله، و درباره هنرمند بسیار خلاق بنکسی است.

He created a well-known piece of artwork that

او یک اثر هنری شناخته شده خلق کرد

has been in the news recently,

که اخیراً در اخبار منتشر شده است،

but do you know what it is called?

اما آیا می دانید نام آن چیست؟

Is it…

آیا این…

a) Girl with Balloon

الف) دختری با بادکنک

b) Girl with Red Balloon

ب) دختری با بادکنک قرمز

c) Balloon Girl

ج) دختر بادکنکی

I can see the picture in my head –

من می توانم تصویر را در سرم ببینم –

so I think it's c) Balloon girl.

بنابراین فکر می کنم ج) دختر بادکنکی است.

OK, and we'll find out the answer later.

باشه و بعدا جواب رو خواهیم فهمید

But now back to our discussion about

اما اکنون به بحث خود در مورد

creativity.

خلاقیت بازگردیم.

Experts say that students need

کارشناسان می گویند که دانش آموزان باید

to focus more on creativity to help them

بیشتر بر خلاقیت تمرکز کنند تا به آنها

get a job.

کمک کند شغلی پیدا کنند.

That's perhaps surprising in the UK,

این شاید در بریتانیا تعجب آور باشد،

when some of our creative industries –

زمانی که برخی از صنایع خلاق ما - مثلاً

that's businesses that make music, art

مشاغلی که موسیقی، هنر

and TV for example – are world famous.

و تلویزیون می سازند - شهرت جهانی دارند.

We are creative people, Rob!

ما آدم های خلاقی هستیم راب!

Of course, but there's not such a focus on

البته، اما در حال حاضر چنین تمرکزی

being creative in education now and that

روی خلاقیت در آموزش وجود ندارد و

might have an effect in the future.

ممکن است در آینده تأثیر بگذارد.

It's something Bernadette Duffy, an early

این چیزی است که برنادت دافی

years consultant, has been discussing

، مشاور سال های اولیه،

on BBC Radio 4's Bringing up Britain programme.

در برنامه Bringing up Britain در رادیو بی بی سی در مورد آن بحث کرده است.

What does she say we have been

او می گوید که ما

focusing too much on in schools?

در مدارس بیش از حد روی چه چیزی تمرکز کرده ایم؟

We focus on the things that are legitimately

ما روی چیزهایی تمرکز می کنیم که به طور قانونی

important but we teach them in a way that

مهم هستند، اما به روشی به آنها آموزش می دهیم که

makes them easier to measure.

اندازه گیری آنها را آسان تر می کند.

I think we

من فکر می‌کنم ما

need to redress the balance that puts the

باید تعادلی را که

focus purely on gaining the skills and far

تمرکز صرفاً بر کسب مهارت‌ها و به

far more on actually using them in a creative

مراتب بیشتر بر روی استفاده واقعی از آنها به روشی خلاقانه است، اصلاح

way because that's what's going to

کنیم، زیرا این چیزی است که

make a difference for the future.

برای آینده تفاوت ایجاد می‌کند.

So Bernadette feels we teach skills

بنابراین برنادت احساس می‌کند که ما مهارت‌ها را

in a way that can be easily measured

به روشی آموزش می‌دهیم که به راحتی قابل اندازه‌گیری

and tested.

و آزمایش باشد.

She says we teach these skills

او می‌گوید که ما این مهارت‌ها را به

legitimately – which here means fairly and reasonably

طور قانونی آموزش می‌دهیم - که در اینجا به معنای منصفانه و معقول است،

But she feels we don't teach a

اما او احساس می‌کند که ما یک

creative approach to learning skills.

رویکرد خلاقانه برای یادگیری مهارت‌ها را آموزش نمی‌دهیم.

So we mean things like problem solving.

بنابراین منظور ما چیزهایی مانند حل مسئله است.

I guess, even tasks like data inputting and

من حدس می‌زنم، حتی کارهایی مانند وارد کردن داده‌ها و

preparing spreadsheets can be approached creatively.

آماده‌سازی صفحات گسترده را می‌توان خلاقانه انجام داد.

In any job, it's sometimes good

در هر شغلی، گاهی اوقات خوب

to 'think outside the box' or find new ways

است که «خارج از چارچوب فکر کنید» یا راه‌های جدیدی برای

of doing things.

انجام کارها پیدا کنید.

Bernadette thinks we should move away

برنادت فکر می‌کند که ما باید

from just learning skills and start using

از یادگیری مهارت‌ها فاصله بگیریم و شروع به استفاده

these skills creatively – she used the

خلاقانه از این مهارت‌ها کنیم - او از

expression 'redress the balance' which

عبارت «تعادل تعادل» استفاده کرد که

means 'change things to make them

به معنای «تغییر چیزها برای ایجاد

fairer and more equal'.

منصفانه‌تر و برابرتر کردن آنها» است.

Well, here at the BBC we have to creative.

خب، اینجا در بی بی سی باید خلاق باشیم.

In fact one of our values states that

در واقع یکی از ارزش های ما بیان می کند که

'creativity is the lifeblood of our organisation'.

"خلاقیت رگ حیات سازمان ما است".

Lifeblood here means 'the most important

Lifeblood در اینجا به معنای "مهمترین

thing to make something a success'.

چیز برای موفقیت چیزی است".

Rob, I can see creativity is in your blood –

راب، می توانم ببینم که خلاقیت در خون شماست -

but on an everyday level how can we all

اما در سطح روزمره چگونه همه ما

improve our creativity – be more like you?!

می توانیم خلاقیت خود را تقویت کنیم - بیشتر شبیه شما باشیم؟!

Well, Neil, I'm no expert but Innovation Manager,

خوب، نیل، من متخصص نیستم، اما مدیر نوآوری،

Nick Skillicorn is.

نیک اسکیلی کورن است.

He's also been speaking to the

او همچنین با بی‌بی‌سی صحبت می‌کرد

BBC and explaining what we can do to help ourselves.

و توضیح می‌داد که چه کاری می‌توانیم برای کمک به خود انجام دهیم.

What does he suggest?

او چه پیشنهادی می دهد؟

On a daily basis, everyone should take fifteen

به طور روزانه، همه باید پانزده

minutes of what I call unfocused time –

دقیقه از زمانی را که من آن را زمان بدون تمرکز می‌نامم، اختصاص دهند -

time that they're not looking at any screen,

زمانی که به هیچ صفحه‌ای نگاه نمی‌کنند،

time that they can essentially get back into

زمانی که می‌توانند اساساً به ذهن

their own head, slow down a bit, and start

خود برگردند، کمی سرعت خود را کاهش دهند و شروع به

forming these new connections between

شکل‌گیری این موارد جدید کنند. ارتباط بین

disparate ideas that result in

ایده های ناهمگون که منجر به

divergent new original ideas.

ایده های اصلی جدید و متفاوت می شود.

So we need free time to collect all our

بنابراین ما به وقت آزاد نیاز داریم تا تمام

different thoughts in our head – what

افکار مختلف خود را در ذهن خود جمع کنیم – چیزی که

Nick calls disparate ideas to create new

نیک آن را ایده های متفاوت برای خلق ایده های جدید

and amazing ideas.

و شگفت انگیز می نامد.

Disparate ideas are very different ideas,

ایده های ناهمگون ایده های بسیار متفاوتی هستند که

all unrelated.

همگی به هم مرتبط نیستند.

And we need what we might

و ما به چیزی نیاز داریم که می‌توانیم آن را

call headspace – that's when your mind is in

headspace بنامیم - این زمانی است که ذهن شما در

a good state and you can think clearly.

وضعیت خوبی قرار دارد و می‌توانید به وضوح فکر کنید.

For me, I have headspace when I'm lying in the bath

برای من، زمانی که در حمام دراز می کشم

or out riding my bike – there are no interruptions.

یا در حال دوچرخه سواری هستم، فضای خالی دارم – هیچ وقفه ای وجود ندارد.

Well, you certainly don't get your ideas sitting

خوب، مطمئناً ایده‌های خود را

at a desk, focusing on one task – we all need

پشت میز نمی‌بینید و روی یک کار متمرکز می‌شوید – همه ما

some downtime to get creative.

برای خلاقیت به زمان استراحت نیاز داریم.

But children

اما کودکانی

going into school now will grow up to do a job

که اکنون وارد مدرسه می شوند، برای انجام شغلی بزرگ می شوند

that doesn't yet exist.

که هنوز وجود ندارد.

And faced with the

و در مواجهه با

challenges of AI, automation, green issues and

چالش های هوش مصنوعی، اتوماسیون، مسائل سبز

an ageing population, creativity

و جمعیت سالخورده، خلاقیت

and imagination will be vital.

و تخیل حیاتی خواهد بود.

Right, well, let's get back to talking about

خوب، خوب، بیایید اکنون به صحبت در

the creativity of Banksy now.

مورد خلاقیت بنکسی برگردیم.

Ah yes, because earlier I asked you which

آه بله، چون قبلاً از شما پرسیدم کدام

one of his well-known pieces of artwork

یک از آثار هنری شناخته شده او

has been in the news recently?

اخیراً در اخبار بوده است؟

Is it…

آیا ...

a) Girl with Balloon

الف) دختر بادکنکی

b) Girl with Red Balloon

ب) دختر با بادکنک قرمز

c) Balloon Girl

ج) دختر بادکنکی

And I said c) Balloon Girl.

و من گفتم ج) دختر بادکنکی.

I know it was a girl and a balloon.

میدونم یه دختر بود و یه بادکنک.

Not quite right, Rob.

خیلی درست نیست راب

The artwork is

این اثر هنری

titled 'Girl with Balloon.'

"دختری با بادکنک" نام دارد.

This was recently

این اخیراً

auctioned in London but amazingly shredded

در لندن به حراج گذاشته شد اما به طرز شگفت انگیزی

in its frame as someone's winning bid was accepted!

در قاب خود خرد شد زیرا پیشنهاد برنده یک نفر پذیرفته شد!

Wow, that's a very creative way to destroy

وای، این یک راه بسیار خلاقانه برای از بین بردن

a picture!

یک عکس است!

I will do the same with this script

من به زودی همین کار را با این فیلمنامه انجام خواهم داد،

soon but not before we have recapped some

اما نه قبل از اینکه برخی

of today's vocabulary.

از واژگان امروز را جمع بندی کنیم.

Starting with 'a creative' -

شروع با "یک خلاق" -

that's a person whose job is to use a lot of

این فردی است که کارش استفاده از

imagination and come up with new ideas,

تخیل زیاد و ارائه ایده های جدید است،

such as someone who works in the media or advertising.

مانند شخصی که در رسانه ها یا تبلیغات کار می کند.

Then we mentioned legitimately –

سپس به طور قانونی اشاره کردیم -

which describes doing something fairly

که انجام کاری را منصفانه و معقول توصیف می کند

and reasonably.

.

Next we heard the expression 'redress the balance'.

سپس عبارت "تعادل تعادل" را شنیدیم.

This means to make things fairer and more equal.

این به معنای عادلانه تر و برابر کردن همه چیز است.

We also talked about creativity being the

ما همچنین در مورد خلاقیت که

lifeblood of the BBC.

رگ حیات بی‌بی‌سی است صحبت کردیم.

Lifeblood here means

Lifeblood در اینجا به

the most important thing to make something

معنای مهمترین چیز برای موفقیت چیزی است

a success.

.

And I know creativity is

و من می دانم که

running through your veins, Rob!

خلاقیت در رگ های تو جریان دارد، راب!

Thanks, Neil.

ممنون، نیل.

We also heard the word disparate,

کلمه disparate را هم شنیدیم به

meaning very different and unrelated.

معنای بسیار متفاوت و نامرتبط.

And we talked about headspace, which is when

و ما در مورد headspace صحبت کردیم، یعنی زمانی که

your mind is in a good state and you can think clearly.

ذهن شما در وضعیت خوبی قرار دارد و می توانید به وضوح فکر کنید.

Before we head off to find some headspace,

قبل از اینکه شروع به یافتن فضای خالی کنیم،

don't forget to visit our website at bbclearningenglish.com

فراموش نکنید که از وب سایت ما به آدرس bbclearningenglish.com دیدن کنید تا

for more great learning English content.

مطالب انگلیسی عالی برای یادگیری بیشتر را ببینید.

That’s all we have time for now.

این تمام چیزی است که در حال حاضر وقت داریم.

Do join us again though.

با این حال دوباره به ما بپیوندید

Goodbye.

خداحافظ.

Bye bye!

خداحافظ!

Hello.

سلام.

This is 6 Minute English from

این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English.

BBC Learning English است.

I’m Neil.

من نیل هستم

And I’m Sam.

و من سام هستم

If you browse through a library, you’ll

اگر در یک کتابخانه مرور

find a variety of different books, from

کنید، کتاب‌های مختلف، از

fiction to crime to romance.

داستانی تا جنایی و عاشقانه را خواهید یافت.

And if you walk through a city you’ll see a

و اگر در یک شهر قدم بزنید،

variety of people of different ages, body

افراد مختلفی را در سنین مختلف،

shapes, skin colours and genders.

شکل بدن، رنگ پوست و جنسیت خواهید دید.

In this 6 Minute English, we’ll be hearing

در این 6 دقیقه انگلیسی،

about an unusual library where the books

در مورد کتابخانه ای غیرعادی خواهیم شنید که در آن کتاب

are people, made of flesh and bone instead of paper.

ها مردم هستند و به جای کاغذ از گوشت و استخوان ساخته شده اند.

It’s called The Human Library and the

این کتاب «کتابخانه انسانی» نامیده می‌شود و

‘books’ are individuals who have faced prejudice –

«کتاب‌ها» افرادی هستند که با تعصب مواجه شده‌اند –

which means an unreasonable dislike

که به معنای نفرت غیرمنطقی

of certain types of people.

از انواع خاصی از افراد است.

Readers may borrow these ‘books’, who

خوانندگان ممکن است این «کتاب‌ها» را

are people from all walks of life, for a thirty minute conversation.

که مردمی از هر طبقه‌ای هستند، برای یک مکالمه سی دقیقه‌ای به امانت بگیرند.

The book titles are

عناوین کتاب

short and to the point - titles like ‘transgender’,

کوتاه و دقیق هستند - عناوینی مانند «تراجنسیتی»،

‘former criminal’ or ‘immigrant’.

«جنایتکار سابق» یا «مهاجر».

The human books are volunteers, and

کتاب‌های انسانی داوطلب هستند، و

visiting readers are encouraged to ask

خوانندگان بازدیدکننده تشویق می‌شوند تا

those awkward or embarrassing questions

سؤالات ناخوشایند یا شرم‌آوری

they’ve always wondered about.

را که همیشه در مورد آنها فکر می‌کرده‌اند بپرسند.

This means the Human Library needs to

این بدان معنی است که کتابخانه انسانی

be a safe space – a place where people feel

باید یک فضای امن باشد - مکانی که مردم در آن احساس کنند

protected from danger and harm.

از خطر و آسیب محافظت می شوند.

It’s a fascinating idea but before we find

این یک ایده جذاب است، اما قبل از اینکه

out more, I have a question for you, Sam.

بیشتر بدانیم، من یک سوال از شما دارم، سم.

The Human Library started out in Denmark

کتابخانه انسانی در دانمارک شروع به کار کرد

but soon spread across Europe and the world.

اما به زودی در اروپا و جهان گسترش یافت.

So how many countries have a Human Library now?

پس الان چند کشور کتابخانه انسانی دارند؟

Is it:

آیا این:

a) 75?

الف) 75 است؟

b) 85?

ب) 85؟

or, c) 95?

یا ج) 95؟

Well, everyone likes to hear a story –

خوب، همه دوست دارند داستانی بشنوند -

so I‘ll guess, c) 95.

بنابراین حدس می‌زنم، ج) 95.

OK, Sam, we’ll find out if that’s right

باشه، سام، بعداً در برنامه متوجه خواهیم شد که آیا این درست است یا خیر

later in the programme.

.

The first Human Library was founded

اولین کتابخانه انسانی

in Copenhagen by Ronni Abergel.

در کپنهاگ توسط رونی آبرگل تأسیس شد.

Here he is telling BBC World Service programme

او در اینجا به برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی

People Fixing the World about the

People Fixing the World درباره

inspiration behind his original idea:

الهام‌بخش ایده اولیه‌اش می‌گوید:

We don’t have time on the street to stop

ما در خیابان زمانی نداریم که توقف کنیم

and get to know everyone, so we drop

و همه را بشناسیم، بنابراین

people in little boxes… so it’s instinct that’s

مردم را در جعبه‌های کوچک می‌اندازیم... بنابراین این غریزه است که

guiding us, and we never get beyond the

راهنمایی می‌کند. ما، و

instinct if we don’t get to know the person…

اگر فرد را نشناسیم، هرگز از غریزه فراتر نمی رویم...

so in our library, we recommend sitting down

بنابراین در کتابخانه ما، توصیه می کنیم بنشینید

and meeting some of the people that you

و با افرادی ملاقات کنید که

normally might actually not feel interested in

معمولاً ممکن است علاقه ای به

sitting down with because there’s something

نشستن با آنها نداشته باشید زیرا چیزی وجود دارد.

about them that you may feel a little bit

در مورد آنها که ممکن است کمی احساس

uncomfortable about.

ناراحتی کنید.

You learn tremendously

شما

not only about them, but also about yourself.

نه تنها در مورد آنها، بلکه در مورد خودتان نیز به طرز فوق العاده ای یاد می گیرید.

When we meet someone new, we often already

وقتی با شخصی جدید ملاقات می کنیم، اغلب از قبل

have ideas about what they are like.

ایده هایی در مورد اینکه چگونه هستند داریم.

Ronni says we put someone in a box – an expression

رونی می‌گوید ما یک نفر را در یک جعبه قرار می‌دهیم - تعبیری

meaning to judge what kind of person someone

به معنای قضاوت درباره نوع فردی که

is based on their appearance or on a limited

بر اساس ظاهرش یا درک محدودی

understanding of who they are.

از شخصیت اوست.

He recommends meeting people who you

او توصیه می‌کند با افرادی ملاقات کنید

wouldn’t usually spend time with, even if this

که معمولاً با آنها وقت نمی‌گذرانید، حتی اگر این

makes you feel uncomfortable – feel slightly

باعث می‌شود احساس ناراحتی کنید -

worried or embarrassed in a social situation.

در یک موقعیت اجتماعی کمی احساس نگرانی یا خجالت کنید.

So the main idea of the Human Library is

بنابراین ایده اصلی کتابخانه انسانی،

to challenge the assumptions and stereotypes

به چالش کشیدن فرضیات و کلیشه

that we all have about other people.

هایی است که همه ما در مورد افراد دیگر داریم.

Ronni uses social media to find volunteers

رونی از رسانه های اجتماعی برای یافتن داوطلبانی استفاده می کند

who are willing to talk about their lives at

که مایلند در مورد زندگی خود در

public meetings, which anyone can attend.

جلسات عمومی صحبت کنند، که هر کسی می تواند در آن شرکت کند.

As the Human Library spreads around the

با گسترش کتابخانه انسانی در سراسر

world, more money is needed to keep the

جهان، پول بیشتری برای ادامه پروژه مورد نیاز

project going.

است.

This mostly comes from hosting

این بیشتر از میزبانی

events for private companies,

رویدادها برای شرکت های خصوصی،

including famous businesses like Google.

از جمله کسب و کارهای معروف مانند گوگل ناشی می شود.

Transgender volunteer Katy Jon Went is

کیتی جان ونت، داوطلب تراجنسیتی،

a regular host for the Human Library’s business events.

میزبان منظم رویدادهای تجاری Human Library است.

Listen to this clip of her

به این کلیپ که

introducing the project to a group of Dutch

او پروژه را به گروهی از

businessmen from BBC World Service

بازرگانان هلندی از برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی

programme, People Fixing the World:

، مردم اصلاح جهان، معرفی می‌کند، گوش دهید:

When we’re in the workplace or on

وقتی در محل کار یا در

social media, what we often find is we’re

شبکه‌های اجتماعی هستیم، اغلب متوجه می‌شویم که

walking on eggshells around diversity

روی پوسته‌های تخم مرغ راه می‌رویم. تنوع

and difference, and many people don’t

و تفاوت، و بسیاری از مردم نمی

want to get it wrong, quite understandably.

خواهند آن را اشتباه بگیرند، کاملا قابل درک است.

The important thing to remember is that

نکته مهمی که باید به خاطر بسپارید این است که

you can ask them anything – they’re never

می‌توانید هر چیزی را از آنها بپرسید - آنها

going to make to feel wrong for the question

هرگز برای سؤالی

you ask today, which is an incredibly rare offer.

که امروز می‌پرسید، که یک پیشنهاد فوق‌العاده نادر است، احساس اشتباه نمی‌کنند.

When meeting someone with completely

هنگام ملاقات با فردی با

different life experiences, people can be

تجربیات زندگی کاملاً متفاوت، افراد ممکن است

worried about saying the wrong thing or

نگران گفتن چیزهای نادرست یا

asking embarrassing questions.

پرسیدن سؤالات شرم آور باشند.

Katy says they are walking on eggshells – an expression

کتی می‌گوید که آنها روی پوسته تخم‌مرغ راه می‌روند - تعبیری

which means to be very careful about what

که به این معنی است که در مورد آنچه

you do and say because you don’t want to

انجام می‌دهید و می‌گویید بسیار مراقب باشید، زیرا نمی‌خواهید

offend or upset anyone.

کسی را آزار دهید یا ناراحت کنید.

But in fact the human ‘books’ are rarely offended.

اما در واقع "کتاب" انسان به ندرت مورد توهین قرار می گیرد.

The event is all about celebrating people’s

این رویداد همه چیز در مورد جشن گرفتن

difference and diversity – a term which describes

تفاوت و تنوع افراد است - اصطلاحی که توصیف می کند که

how many different types of people are included together.

چه تعداد از افراد مختلف در کنار هم گنجانده شده اند.

Exactly. It’s a celebration for everyone

دقیقا. این یک جشن برای همه

regardless of race, age or gender…

بدون در نظر گرفتن نژاد، سن یا جنسیت است...

Or nationality… and that reminds me –

یا ملیت... و این به من یادآوری می کند -

what was the answer to your question, Neil?

جواب سوال شما چه بود، نیل؟

Oh yes, I asked how many counties today

اوه بله، من پرسیدم که امروزه چند شهرستان

have a Human Library.

دارای کتابخانه انسانی هستند.

What did you say, Sam?

چی گفتی سام؟

I guessed it was c) 95 countries.

حدس زدم ج) 95 کشور باشد.

Which was… the wrong answer I’m afraid.

که… میترسم پاسخ اشتباهی باشد.

The correct answer was b) 85 countries,

پاسخ صحیح ب) 85 کشور بود،

from Norway and Hungary all the way to

از نروژ و مجارستان تا

Australia and Mongolia!

استرالیا و مغولستان!

Wow! I bet that makes a lot of interesting stories!

وای! شرط می بندم که داستان های جالب زیادی می سازد!

OK, let’s recap the vocabulary for

خوب، بیایید واژگان

this programme about people sharing their

این برنامه را در مورد افرادی که

experience of facing prejudice – the

تجربه خود را از رویارویی با تعصب به اشتراک می گذارند -

unreasonable dislike of certain groups of people.

بیزاری بی دلیل گروه های خاصی از مردم را مرور کنیم.

A safe space is place where you feel

فضای امن مکانی است که در آن احساس می کنید

protected from danger and harm.

از خطر و آسیب محافظت می کنید.

When we put someone in a box, we judge

وقتی کسی را در جعبه می گذاریم،

them based on their appearance or a

بر اساس ظاهرش یا

limited understanding of them.

درک محدودی از او قضاوت می کنیم.

If you feel uncomfortable, you feel slightly

اگر احساس ناراحتی می کنید،

worried or embarrassed in a social situation.

در یک موقعیت اجتماعی کمی احساس نگرانی یا خجالت می کنید.

The expression walking on eggshells means

تعبیر راه رفتن روی پوسته تخم مرغ به این معنی است

being very careful about what you do and say

که در مورد آنچه انجام می دهید و می گویید بسیار مراقب

because you don’t want to offend anyone.

باشید زیرا نمی خواهید به کسی توهین کنید.

And finally, diversity is a term describing

و در نهایت، تنوع اصطلاحی است که

many different types of people being included together.

انواع مختلفی از افراد را در کنار یکدیگر توصیف می کند.

Well, it’s time to return these human books

خوب، وقت آن است که این کتاب های انسانی

back to the library shelves because our

را به قفسه های کتابخانه برگردانیم زیرا

six minutes are up!

شش دقیقه ما تمام شده است!

Join us again for more real-life stories

برای داستان های واقعی

and topical vocabulary here at 6 Minute English

و واژگان موضوعی بیشتر در اینجا در 6 دقیقه انگلیسی

from BBC Learning English.

از BBC Learning English دوباره به ما بپیوندید.

Goodbye for now!

Bye!

فعلا خدانگهدار!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute English from

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English.

BBC Learning English است.

I’m Neil.

من نیل هستم

And I’m Georgina.

و من جورجینا هستم.

When we think about

وقتی به

romantic Hollywood movies, there have

فیلم‌های رمانتیک هالیوود فکر می‌کنیم، در

been some famous examples over the years.

طول سال‌ها نمونه‌های معروفی وجود داشته است.

There are classic black-and-white romance

فیلم‌های عاشقانه سیاه و سفید کلاسیکی

movies like 1951’s, ‘A Streetcar Named Desire’,

مانند 1951، «تراموا به نام هوس»،

and the love affair between Humphrey Bogart

و رابطه عاشقانه بین همفری بوگارت

and Ingrid Bergman in ‘Casablanca’, made in 1942.

و اینگرید برگمن در «کازابلانکا» ساخته شده در سال 1942 وجود دارد.

You’re really showing your age, Neil!

تو واقعا سن خود را نشان می‌دهی، نیل!

What about more recent movies like

در مورد فیلم‌های اخیری مانند

‘When Harry met Sally’ or that famous

«وقتی هری با سالی ملاقات کرد» یا آن

kiss between the characters Jack and Rose in the film, ‘Titanic’.

بوسه معروف بین شخصیت‌های جک و رز در فیلم، «تایتانیک» چطور؟

In their time all these movies were

در زمان خود همه این فیلم‌ها

blockbusters – very popular and successful

فیلم‌های پرفروش بودند - فیلم‌های بسیار محبوب و موفقی

films which sold millions of cinema tickets.

که میلیون‌ها بلیت سینما فروختند.

And this success was often due to the

و این موفقیت اغلب به دلیل

on-screen romance between the leading actors.

عشق روی صفحه نمایش بین بازیگران اصلی بود.

In romantic movies, love is in the air.

در فیلم های عاشقانه عشق در هواست.

Couples hold hands and kiss, or in other

زوج ها دست می گیرند و می بوسند، یا به

words they show intimacy –

عبارت دیگر صمیمیت را نشان می دهند -

a close romantic, or sexual relationship.

یک رابطه عاشقانه یا جنسی نزدیک.

But while real couples kiss and hold

اما در حالی که زوج های واقعی دائماً دست یکدیگر را می بوسند و

hands all the time, actors in movies are

دست یکدیگر را می گیرند، بازیگران فیلم ها

just pretending to be intimate, and this can lead to problems.

فقط تظاهر به صمیمیت می کنند و این می تواند منجر به مشکلات شود.

Yes, whether it’s a kiss or a full-nudity

بله، چه یک بوسه یا یک

sex scene, filming intimate scenes for

صحنه سکس کامل برهنگی، فیلمبرداری صحنه های صمیمی برای

movies and TV is a delicate business, as

فیلم و تلویزیون یک تجارت ظریف است، همانطور

we’ll be finding out in this programme.

که در این برنامه خواهیم فهمید.

But first, Georgina, I have a quiz question for you.

اما اول، جورجینا، من یک سوال مسابقه از شما دارم.

Let me guess…

بگذارید حدس بزنم... کلاسیک

Another black-and-white

سیاه و سفید دیگری

classic from the 1950s?

از دهه 1950؟

Yes - 1953 to be exact.

بله - به طور دقیق 1953.

Which was the year this movie won the Oscar for Best Picture.

سالی که این فیلم برنده اسکار بهترین فیلم شد.

The film thrilled audiences with a famous beach kiss

این فیلم با یک بوسه ساحلی معروف

between actors, Burt Lancaster, and

بین بازیگران، برت لنکستر و

Deborah Kerr, as they rolled around

دبورا کر، تماشاگران را به وجد آورد، در حالی که آنها

in the waves – but what was the movie?

در امواج غلتیدند - اما فیلم چه بود؟

Was it: a) West Side Story?,

آیا این بود: الف) داستان وست ساید؟،

b) From Here to Eternity?, or

ب) از اینجا تا ابدیت؟، یا

c) Singin’ in the Rain?

ج) Singin’ in the Rain؟

Well, 1953 was long before I was

خوب، سال 1953 خیلی قبل از تولد من بود،

born but I’ll guess, b) From Here to Eternity.

اما حدس می زنم، ب) از اینجا تا ابدیت.

OK Georgina, we’ll find out later on if that’s right.

خوب جورجینا، بعداً خواهیم فهمید که آیا این درست است یا خیر.

In 1953 an on-screen kiss

در سال 1953، یک بوسه روی صفحه

was still considered a little naughty.

هنوز هم کمی شیطنت آمیز به حساب می آمد.

But by 2020 and the filming of the BBC

اما تا سال 2020 و فیلمبرداری درام های تلویزیونی بی بی سی

television dramas, ‘Normal People’ and

، «مردم عادی» و

‘I May Destroy You’, things had changed.

«من ممکن است تو را نابود کنم»، همه چیز تغییر کرد.

Nudity and sexual content had become commonplace.

برهنگی و محتوای جنسی عادی شده بود.

Ita O'Brien worked on both these BBC dramas.

ایتا اوبراین در هر دو درام بی بی سی کار کرد.

She describes herself as an

او خود را

‘intimacy coordinator’ - someone who

«هماهنگ کننده صمیمیت» توصیف می کند - کسی که

helps actors and directors plan and film intimate scenes.

به بازیگران و کارگردانان کمک می کند تا صحنه های صمیمی را برنامه ریزی و فیلمبرداری کنند.

Listen as she gives her definition of

در حالی که تعریف خود را از

intimacy to BBC World Service

صمیمیت به برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی می‌گوید

programme, The Conversation:

، «مکالمه» گوش دهید: می‌دانید که

A hand hold, a stroke of the cheek,

یک دست گرفتن، ضربه‌ای روی گونه

you know, through to a hug, and then

، تا در آغوش گرفتن، و سپس

obviously, right the way through to

مشخصاً به سمت

intimate content – it might be familial

محتوای صمیمی – ممکن است

content of an adult to a child; it could

محتوای خانوادگی یک بزرگسال به یک کودک؛

be the content of perhaps a medical

ممکن است محتوای یک

procedure, someone having a mammogram,

عمل پزشکی باشد، کسی که ماموگرافی انجام می‌دهد،

or it could be right the way through to

یا می‌تواند راه درستی برای

intimacy, simulated sexual content.

صمیمیت و محتوای جنسی شبیه‌سازی شده باشد.

Ita’s definition of intimacy is very wide,

تعریف ایتا از صمیمیت بسیار گسترده است،

including hugging and stroking – gently

از جمله در آغوش گرفتن و نوازش -

touching someone in a pleasurable way.

لمس کردن آرام کسی به روشی لذت بخش.

It also includes simulated sex.

همچنین شامل رابطه جنسی شبیه سازی شده است.

Movie actors aren’t really having sex, they’re

بازیگران فیلم واقعاً رابطه جنسی ندارند، آنها آن را

simulating it – pretending to do

شبیه سازی می کنند - وانمود می کنند

something so that it looks real but is not.

که کاری را انجام می دهند تا واقعی به نظر برسد اما واقعی نیست.

just like dance sequences in musicals,

درست مانند سکانس‌های رقص در موزیکال‌ها،

intimate movie scenes are planned and

صحنه‌های فیلم صمیمی از قبل برنامه‌ریزی و

choreographed beforehand so that the

طراحی شده‌اند تا

director, film crew and, above all, the

کارگردان، گروه فیلم‌برداری و مهم‌تر از همه،

actors are comfortable with what’s being filmed.

بازیگران با آنچه در حال فیلم‌برداری است راحت باشند.

But recent scandals about the on-set

اما رسوایی‌های اخیر درباره

behaviour of some British and American

رفتار برخی از ستاره‌های سینمای بریتانیا و آمریکا در سر

film stars have highlighted how

صحنه نشان می‌دهد

delicate a balance this is.

که این تعادل چقدر ظریف است.

Here’s Ita O’Brien again talking to

در اینجا ایتا اوبراین دوباره با

BBC World Service’s, The Conversation,

سرویس جهانی بی‌بی‌سی، گفتگو،

about the different ways that intimate

درباره شیوه‌های مختلف

scenes are filmed on either side of the

فیلم‌برداری صحنه‌های صمیمی در دو سوی

Atlantic, in Britain and the US.

اقیانوس اطلس، در بریتانیا و ایالات متحده صحبت می‌کند.

With actors from the US, what they do

با بازیگرانی از ایالات متحده، چیزی که آنها

have, what they put in place is that with

دارند، چیزی که قرار داده اند این است که

each and every intimate scene we

با هر صحنه صمیمی، ما برای هر صحنه،

create a nudity / simulated sex waiver,

یک برهنگی / شبیه سازی شده کنار گذاشتن جنسی ایجاد می کنیم

for each and every scene and I actually

و من

really like that way of working.

واقعاً این روش کار را دوست دارم.

In the UK, actors are asked to sign a nudity clause

در بریتانیا، از بازیگران خواسته می‌شود که یک بند برهنگی را امضا کنند

and generally that’s an overall, for the

و به طور کلی این یک بند برای

whole of a production.

کل تولید است.

British actors sign only one document

بازیگران بریتانیایی تنها یک سند

with a nudity clause to cover the whole film.

با بند برهنگی امضا می کنند تا کل فیلم را پوشش دهد.

But in the US, actors sign a waiver –

اما در ایالات متحده، بازیگران یک معافیت امضا می‌کنند -

a legal document that allows or prevents

یک سند قانونی که اجازه می‌دهد یا از

an action that is different from

اقدامی که با

how things are usually done.

نحوه انجام کارها متفاوت است، جلوگیری می‌کند.

Ita thinks it’s better if the actors agree

ایتا فکر می‌کند بهتر است بازیگران با تک تک

to each and every scene –

صحنه‌ها موافق باشند -

and she uses the phrase, ‘each and every’

و او از عبارت «هر و همه» استفاده می‌کند،

because it emphasises that she means every single one.

زیرا تاکید می‌کند که منظور او تک تک صحنه‌ها است.

In this way there is no confusion about

به این ترتیب هیچ سردرگمی در مورد

what should or shouldn’t happen on set,

آنچه که باید یا نباید در صحنه فیلمبرداری اتفاق بیفتد وجود ندارد

leaving the director and actors free to

و کارگردان و بازیگران را برای

make dramatic and romantic blockbusters.

ساخت بلاک باسترهای دراماتیک و رمانتیک باز می گذارد.

You mean like that famous beach scene,

منظورت مثل اون صحنه معروف ساحل،

kissing and rolling in the waves, Neil?

بوسیدن و غلتیدن در امواج، نیل؟

Ah, you mean my quiz question when

آه، منظورتان سوال مسابقه من است که

I asked you: What was the name of the

از شما پرسیدم: نام

1953 movie featuring a famous beach

فیلمی که در سال 1953 در آن بوسه ساحلی معروف

kiss between movie stars Burt Lancaster

بین ستاره های سینما، برت لنکستر

and Deborah Kerr?

و دبورا کر بود، چه بود؟

What did you say, Georgina?

چی گفتی جورجینا؟

I said it was b), From Here to Eternity.

گفتم ب) از اینجا تا ابدیت.

Which is… the right answer!

که… پاسخ درست است!

Well done, Georgina – so you do like classic

آفرین، جورجینا –

black-and-white movies after all!

پس از همه چیز به فیلم های سیاه و سفید کلاسیک علاقه دارید!

Not really, Neil, but I remember my

واقعا نه، نیل، اما یادم می آید که

grandad watching it!

پدربزرگم آن را تماشا می کرد!

OK, let’s recap

خوب، بیایید

the vocabulary from this programme

واژگان این برنامه را

about intimacy – a close romantic

در مورد صمیمیت - یک رابطه نزدیک عاشقانه

or sexual relationship.

یا جنسی - خلاصه کنیم.

A blockbuster is a very popular and

بلاک باستر یک فیلم بسیار محبوب و

successful movie or a book that

موفق یا کتابی است که

sells many copies.

نسخه های زیادی به فروش می رسد.

If you stroke someone’s face, you

اگر صورت کسی را نوازش کنید،

touch it gently in a pleasurable way.

آن را به آرامی به شیوه ای لذت بخش لمس می کنید.

To simulate means to do or make

شبیه سازی به معنای انجام یا ساختن

something that looks real but is not.

چیزی است که واقعی به نظر می رسد اما واقعی نیست.

In the US, a waiver is a legal document

در ایالات متحده، معافیت یک سند قانونی

to either allow or prevent something

برای اجازه یا جلوگیری

being done in a different way from usual.

از انجام کاری به روشی متفاوت از معمول است.

And you can use the phrase, each and

و می توانید از عبارت هر و

every to emphasise that you mean

هر برای تاکید بر اینکه

every single one of something.

منظورتان تک تک چیزی است استفاده کنید.

That’s all for this romantic edition of

این همه برای این نسخه عاشقانه

6 Minute English but join us here again

6 دقیقه انگلیسی است، اما به

soon for more topical chat and useful vocabulary.

زودی برای چت موضوعی بیشتر و واژگان مفید دوباره به ما بپیوندید.

Bye for now!

فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute English from

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English.

BBC Learning English است.

I’m Rob.

من راب هستم

And I’m Georgina.

و من جورجینا هستم.

Now, Georgina, you recently mentioned

حالا، جورجینا، شما اخیراً

in one 6 Minute English programme

در یک برنامه انگلیسی 6 دقیقه ای

about NFTs and that you had a collection of

در مورد NFT ها و اینکه در جوانی مجموعه ای از

Pokemon cards when you were younger.

کارت های پوکمون داشتید اشاره کردید.

Yes – I did, and I still can’t find them.

بله - من انجام دادم و هنوز هم نمی توانم آنها را پیدا کنم.

Why did you bring that up?

چرا آن را مطرح کردید؟

Well, Pokemon started out as a video

خب، Pokemon به عنوان یک سری بازی ویدیویی شروع شد که

game series that turned into anime movies

and trading cards among other things –

در میان چیزهای دیگر به فیلم های انیمیشن و کارت های تجاری تبدیل شد -

and in this programme we’re talking about

و در این برنامه ما در مورد

a video game character that is iconic –

یک شخصیت بازی ویدیویی صحبت می کنیم که نمادین است

a word which means widely known and recognised.

- کلمه ای که به معنای شناخته شده و شناخته شده است.

That character’s name is Super Mario.

نام این شخصیت سوپر ماریو است.

Ahhh I spent many hours of my childhood

آهان، من ساعت‌های زیادی از کودکی‌ام را صرف

playing with Nintendo’s Super Mario or

بازی با سوپر ماریو نینتندو یا

his rival, Sega’s Sonic the Hedgehog.

رقیبش، Sonic the Hedgehog، سگا کردم.

Now, these days, video games are

در حال حاضر، این روزها، بازی های ویدیویی

everywhere, and people of all ages enjoy playing them.

همه جا هستند و افراد در هر سنی از انجام آن ها لذت می برند.

There’s also competitive

همچنین

e-sports events where gamers compete

رویدادهای رقابتی ورزش های الکترونیکی وجود دارد که در آن گیمرها

for what are often considerable

برای

amounts of money.

مقدار زیادی پول به رقابت می پردازند.

Yes, and there are also streamers that

بله، و همچنین پخش‌کننده‌هایی هستند که

appear on platforms like Twitch and

در پلتفرم‌هایی مانند توییچ و

YouTube who have become celebrities in their own right.

یوتیوب ظاهر می‌شوند که به خودی خود به افراد مشهور تبدیل شده‌اند.

Talking about celebrities, I have a

در مورد افراد مشهور، من یک

question about the famous character

سوال در مورد شخصیت معروفی

we’re talking about in this programme.

که در این برنامه از آن صحبت می کنیم، دارم.

Many people remember Super Mario Bros.

بسیاری از مردم Super Mario Bros را

as being the first time we saw Mario,

به عنوان اولین باری که ما ماریو را دیدیم به یاد می آورند،

but he first appeared in another game –

اما او برای اولین بار در بازی دیگری ظاهر شد –

which was it?

کدام بود؟

Was it:

آیا این بود:

a) The Legend of Zelda

الف) افسانه زلدا

b) Donkey Kong; or

ب) خر کونگ; یا

c) Pokemon

ج) پوکمون

I’m not sure about that – I can’t remember

من در مورد آن مطمئن نیستم - نمی توانم به یاد

him being in Pokemon, so I’ll go for a) The Legend of Zelda.

بیاورم که او در پوکمون بوده است، بنابراین به سراغ الف) The Legend of Zelda می روم.

OK, Georgina, we’ll find out if you’re right

خوب، جورجینا، ما در پایان برنامه متوجه خواهیم شد که آیا درست می گویید یا خیر

at the end of the programme.

.

So, we established at the start of the programme

بنابراین، در ابتدای برنامه مشخص

that these days the video games industry is thriving.

کردیم که این روزها صنعت بازی های ویدیویی در حال رونق است.

True – but it wasn’t always that way.

درست است - اما همیشه اینطور نبود.

It’s hard to imagine now, but in the 1980s

اکنون تصور کردن آن سخت است، اما در دهه 1980

the console market was struggling,

بازار کنسول ها به

particularly in the US.

ویژه در ایالات متحده با مشکل مواجه بود.

Keza MacDonalds, video games editor

Keza MacDonalds، سردبیر بازی های ویدیویی

for the Guardian newspaper, explains

روزنامه گاردین،

what was happening in the early 1980s.

آنچه را که در اوایل دهه 1980 اتفاق می افتاد، توضیح می دهد.

Here she is on BBC World Service

اینجا او در برنامه سرویس جهانی بی بی سی

programme You and Yours, speaking with Peter White.

شما و شماست و با پیتر وایت صحبت می کند.

Well, back then, especially in America,

خب، در آن زمان، به خصوص در آمریکا،

there had been a flood of games that

سیل بازی‌هایی وجود

were just not very high quality.

داشت که کیفیت چندانی نداشتند.

One of the games that’s often cited as a factor

یکی از بازی‌هایی که اغلب از آن به عنوان عاملی

in the collapse was this game called ET

در سقوط یاد می‌شود، این بازی به نام ET

on the Atari, which was so bad they ended

در آتاری بود که آنقدر بد بود که در

up burying thousands of copies of it in

نهایت هزاران نسخه از آن را

the desert, because nobody liked it.

در بیابان دفن کردند، زیرا هیچ‌کس آن را دوست نداشت.

And, so we’d had that, especially in America,

و بنابراین، ما داشتیم که، به ویژه در آمریکا،

this didn't happen so much in Europe,

این اتفاق چندان در اروپا رخ نداد،

but in America just been lots and lots of software.

اما در آمریکا فقط نرم افزارهای بسیار و زیادی وجود داشت.

None of it was all that great.

هیچ کدام آنقدر عالی نبود. در چند سال

There hadn't been anything really revolutionary

گذشته هیچ چیز واقعاً انقلابی رخ نداده بود

in some years, so the video game boom was

، بنابراین رونق بازی های ویدیویی

really falling off a cliff and Nintendo is

واقعاً از صخره در حال سقوط بود و نینتندو همان

what rescued in the US especially.

چیزی است که به ویژه در ایالات متحده نجات داد.

Keza MacDonald used the term a flood of –

Keza MacDonald برای توصیف تعداد بازی‌هایی که منتشر می‌شدند از اصطلاح a Flood of -

meaning a large number in a short period

به معنی تعداد زیادی در مدت زمان کوتاه استفاده

of time – to describe the number of

games that were coming out.

کرد.

She used cited, which means referenced

او

or noted, when talking about the game ET

زمانی که در مورد بازی ET مرجعی برای عاملی در فروپاشی بازار کنسول ها صحبت می کرد، از cited به معنای ارجاع یا اشاره استفاده کرد

being a reference for a factor in the

collapse of the console market.

.

And she said boom – a sudden period of growth.

و او گفت رونق - دوره رشد ناگهانی.

So as ET was mentioned as a factor in the collapse,

بنابراین از آنجایی که ET به عنوان عاملی در فروپاشی ذکر شد،

many people say that Super Mario Bros.

بسیاری از مردم می‌گویند که Super Mario Bros

was the reason that video games really

دلیلی بود که بازی‌های ویدیویی

took off, especially in the US.

به‌خصوص در ایالات متحده واقعاً شروع به کار کردند.

It’s interesting to consider what might

این جالب است که در نظر

have been if his creator, Shigeru Miyamoto,

بگیریم اگر خالق او، شیگرو میاموتو

had never created that character.

، هرگز آن شخصیت را خلق نمی کرد، چه می شد.

The question is, why is that game so popular,

سوال این است که چرا آن بازی اینقدر محبوب است،

what made it so fun to play?

چه چیزی باعث شده است که بازی آنقدر سرگرم کننده باشد؟

Here is Keza Macdonald speaking again

در اینجا Keza Macdonald دوباره

with Peter White, on BBC World Service

با پیتر وایت، در برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی

programme, You and Yours, explaining why

، You and Yours صحبت می‌کند و توضیح می‌دهد که چرا

Mario is just so popular and what makes

ماریو بسیار محبوب است و چه

the original game so satisfying to play.

چیزی بازی اصلی را رضایت‌بخش می‌کند.

It’s just such a joy to play.

بازی کردن خیلی لذت بخش است.

It's running and

این دویدن و

jumping, and it's the joy of movement.

پریدن است و لذت حرکت است.

When, when you play, even the original

هنگامی که حتی بازی

Super Mario Bros, you just feel this sense

Super Mario Bros اصلی را بازی می کنید، فقط این

of joy in your movement, and it's one of

حس شادی را در حرکت خود احساس می کنید و این یکی

the greatest games ever made.

از بهترین بازی هایی است که تا کنون ساخته شده است.

And a lot of games from 35 years ago are basically

و بسیاری از بازی های 35 سال پیش

unplayable now. They might have been a

اساساً اکنون قابل بازی نیستند. آنها ممکن بود

step to something greater, but Mario was

گامی به سوی چیزی بزرگتر باشند، اما ماریو

one of those few that really holds up today as it did then.

یکی از آن معدود افرادی بود که امروز نیز مانند آن زمان، واقعاً پایدار است.

Keza Macdonald said that some games

Keza Macdonald گفت که برخی از بازی

from 35 years ago are unplayable –

های 35 سال پیش غیرقابل بازی هستند -

so, not possible to play them.

بنابراین، امکان بازی کردن آنها وجود ندارد.

But she said that Mario holds up –

اما او گفت که ماریو پابرجاست

a term used to say that something’s standards

- اصطلاحی که برای بیان این موضوع استفاده می‌شود که استانداردها

or quality has not lessened.

یا کیفیت چیزی کاهش نیافته است.

It certainly does hold up – in fact,

مطمئناً پابرجاست - در واقع،

I played it the other day and I had lots of

من آن روز را بازی کردم و

fun with it – it reminded me of my childhood,

با آن بسیار سرگرم شدم - من را به یاد دوران کودکی ام انداخت،

and it’s still as good now as it was then.

و الان هم مثل آن موقع خوب است.

Which reminds me of your quiz question, Rob.

که مرا به یاد سوال مسابقه شما می اندازد، راب.

Yes, in my quiz question I asked Georgina

بله، در سوال مسابقه من از جورجینا پرسیدم

which game had the first appearance

که اولین

of that famous plumber, Mario.

بازی آن لوله کش معروف، ماریو، در کدام بازی ظاهر شد.

I went for a) The Legend of Zelda.

من رفتم الف) افسانه زلدا.

Which is wrong, I’m afraid!

که اشتباه است، می ترسم!

Mario’s first appearance was in Donkey Kong,

اولین حضور ماریو در Donkey Kong بود

and his creator, Shigeru Miyamoto,

و خالق او، Shigeru Miyamoto،

never thought he would be that popular.

هرگز فکر نمی کرد که او تا این حد محبوب باشد.

Well, I guess we’ve all really learnt

خب، من حدس می‌زنم همه ما

something today.

امروز واقعاً چیزی یاد گرفته‌ایم.

Let’s recap the vocabulary

from today’s programme about Super Mario,

بیایید واژگان برنامه امروز درباره سوپر ماریو را مرور کنیم،

starting with iconic – famously associated

که با نمادهای نمادین شروع می‌شود - که معروف

with something and instantly recognisable.

به چیزی مرتبط است و فوراً قابل تشخیص است.

Then we had a flood of which means a large

سپس ما یک سیل داشتیم که به معنای

amount of something in a short space of time.

مقدار زیادی از چیزی در یک زمان کوتاه است.

Cited means reference as or noted.

استناد به معنای ارجاع به عنوان یا اشاره شده است.

Boom relates to explosion and means a

بوم مربوط به انفجار است و به معنای

short period of sudden growth.

دوره کوتاه رشد ناگهانی است.

Unplayable describes something that can’t be

Unplayable چیزی را توصیف می کند که نمی توان آن را

played or a game that is very difficult to enjoy.

بازی کرد یا یک بازی که لذت بردن از آن بسیار دشوار است.

And finally, holds up means that the quality

و در نهایت، نگه داشتن به این معنی است که کیفیت

or standards of something hasn’t changed

یا استانداردهای چیزی تغییر نکرده است

and still looks good or plays well.

و هنوز خوب به نظر می رسد یا خوب بازی می کند.

That’s all for this programme.

این همه برای این برنامه است.

Bye for now!

فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute English from

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English.

BBC Learning English است.

I’m Neil.

من نیل هستم

And I’m Sam.

و من سام هستم

Do you think robots could ever

آیا فکر می کنی روبات ها می

become intelligent, Sam?

توانند باهوش شوند، سم؟

Well, if you believe Hollywood movies

خوب، اگر به فیلم‌های هالیوودی

like ‘Robocop’, robots will grow more

مانند «Robocop» اعتقاد دارید، روبات‌ها

powerful than their human creators and take control.

قدرتمندتر از خالقان انسانی خود رشد می‌کنند و کنترل را در دست خواهند گرفت.

You’ve been watching too many

تو

sci-fi movies, Sam!

فیلم های علمی تخیلی زیادی تماشا کرده ای، سام!

But seriously - do you

اما به طور جدی - آیا فکر می

think robots will ever be able to think or dream?

کنید ربات ها هرگز قادر به فکر کردن یا رویاپردازی خواهند بود؟

Could they fall in love or create art?

آیا آنها می توانند عاشق شوند یا هنر خلق کنند؟

It’s hard to say but because of the huge

گفتنش سخت است اما به دلیل

advances in artificial intelligence over

پیشرفت های عظیم هوش مصنوعی در

the last ten years, questions like these

ده سال گذشته، سوالاتی از

are being asked more and more.

این دست بیشتر و بیشتر پرسیده می شود.

In this programme we’ll be meeting a

در این برنامه با یک

very unusual ‘person’ (if that’s the right word)

«شخص» بسیار غیرمعمول (اگر این کلمه درست باشد)

who could help answer some of these questions.

ملاقات خواهیم کرد که می تواند به پاسخ به برخی از این سؤالات کمک کند.

She’s called Ai-Da, she’s an

او Ai-Da نام دارد، او

artist who can draw, paint and

هنرمندی است که می تواند نقاشی بکشد، نقاشی کند و

create sculptures – and she’s a robot.

مجسمه بسازد - و او یک ربات است.

Yes, the humanoid robot, Ai-Da, uses

بله، ربات انسان نما، Ai-Da، از

a robotic arm and a pencil to draw what

یک بازوی رباتیک و یک مداد برای ترسیم آنچه

it sees with a camera in its eye.

می بیند با دوربینی در چشم خود استفاده می کند.

It’s very life-like and can even talk to the people

این بسیار شبیه به زندگی است و حتی می تواند با افرادی

whose picture it’s drawing.

که تصویر آنها را می کشد صحبت کند. به زودی

We’ll hear more about this extraordinary

بیشتر در مورد این ربات خارق العاده

robot and the team of inventors behind

و تیم مخترعان پشت سر

her soon, but first I have a quiz question.

او خواهیم شنید، اما ابتدا یک سوال مسابقه دارم.

The name, Ai-Da, uses the abbreviation

این نام، Ai-Da، از

for ‘artificial intelligence’ - AI - to make a

مخفف "هوش مصنوعی" - AI - برای ایجاد نام کوچک یک

woman’s first name, but which famous,

زن استفاده می کند، اما

real-life Ada was the robot named after?

این روبات به نام کدام معروف و واقعی Ada نامگذاری شده است؟

Was it:

آیا این بود:

a) Ada Brown?,

الف) آدا براون؟،

b) Ada Lovelace?

ب) آدا لاولیس؟

or,

یا

c) Ada Maris?

ج) آدا ماریس؟

I think it must be, b) Ada Lovelace.

من فکر می کنم باید باشد، ب) آدا لاولیس.

OK, Sam, we’ll find out if that’s right later.

باشه، سام، بعداً متوجه می‌شویم که درست است یا نه.

Of course building a realistic

البته ساختن یک ربات واقع گرایانه

robot that can see, hold a pencil

که بتواند ببیند، مداد را در دست بگیرد

and draw is not easy.

و نقاشی کند کار آسانی نیست.

Behind the creation of Ai-Da was a

پشت ایجاد Ai-Da

team led by Cornish robotics company,

تیمی به رهبری شرکت رباتیک Cornish،

Engineered Arts, and supported by

Engineered Arts، و با حمایت

engineers in Leeds who built her robotic

مهندسانی در لیدز بود که بازوهای رباتیک او

arms using AI systems developed at Oxford University.

را با استفاده از سیستم‌های هوش مصنوعی توسعه‌یافته در دانشگاه آکسفورد ساختند.

Here’s chief engineer, Marcus Hold,

در اینجا سرمهندس، مارکوس هولد،

introducing presenter, Karl Bos, to the still

مجری کارل بوس را برای اولین بار برای برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی، در استودیو، با مجری، کارل بوس، هنوز

unfinished Ai -Da for the first time for

ناتمام Ai-Da معرفی می‌کند

BBC World Service programme, In The Studio:

:

It’s very strange because on first glance

این بسیار عجیب است زیرا در نگاه اول

she looks incredibly scary, a bit like a

او بسیار ترسناک به نظر می‌رسد، کمی شبیه به

dystopian robot from the future but when

ربات دیستوپیایی از آینده، اما وقتی

you see her move and express she becomes incredibly cute.

می بینید که او حرکت می کند و بیان می کند، فوق العاده زیبا می شود.

People tend to refer to them as ‘he’ or ‘she’,

مردم تمایل دارند به آنها به عنوان "او" یا "او" اشاره کنند،

they’re drawn to the robots.

آنها به سمت روبات ها کشیده می شوند.

So much of our

بسیاری از

communication is non-verbal – I’m gesturing

ارتباطات ما غیرکلامی است - من

with my arms, I’m smiling… and our robots –

با بازوهایم اشاره می کنم، لبخند می زنم ... و ربات های ما -

a big part of their appeal and their human nature

بخش بزرگی از جذابیت آنها و طبیعت

is in the way they behave and move and

انسانی آنها در نحوه رفتار و حرکت آنها است و

it’s great that you’re picking up on that from

خیلی خوب است که شما از

something that has no skin.

چیزی که پوست ندارد آن را می‌گیرم.

When Karl first meets Ai-Da he sees a wired-up

وقتی کارل برای اولین بار با آی دا ملاقات می کند، جمجمه فلزی سیم کشی شده بدون پوست را می بیند

metal skull without skin.

.

She looks like a robot

او مانند یک روبات

from a dystopia - an imaginary future world

از یک دیستوپیا به نظر می رسد - دنیای آینده خیالی

where everything is bad – like the movie ‘Robocop’.

که در آن همه چیز بد است - مانند فیلم "Robocop".

But as Karl spends more time with Ai-Da

اما وقتی کارل زمان بیشتری را با آی دا می

he begins to see her move and express herself.

گذراند، شروع به دیدن حرکت او و ابراز وجود می کند.

She smiles, blinks and uses facial expressions

او لبخند می‌زند، پلک می‌زند و از حالات صورت

and hand gestures known as non-verbal

و حرکات دستی که به عنوان ارتباط غیرکلامی شناخته می‌شود، استفاده می‌کند تا انسانی‌تر

communication to appear more human.

به نظر برسد.

This human-like behaviour is part of Ai-Da’s appeal -

این رفتار انسان مانند بخشی از جذابیت Ai-Da است

the quality in someone that makes them

- کیفیتی که در کسی وجود دارد که آنها را

attractive and interesting – and soon Karl

جذاب و جالب می کند - و به زودی کارل

is calling the robot ‘she’ instead of ‘it’.

به جای "آن" ربات را "او" می نامد.

Former art gallery owner, Aidan Mellor,

مالک سابق گالری هنری، آیدان ملور،

manages the Ai-Da project.

پروژه Ai-Da را مدیریت می کند.

Here he is speaking to BBC World Service’s, In The Studio,

در اینجا او در حال صحبت با سرویس جهانی بی‌بی‌سی، در استودیو،

about the complex process involved in

درباره فرآیند پیچیده

building a working robot:

ساخت یک ربات کار می‌کند:

We’ve got the programmers and researchers

ما برنامه‌نویسان و محققانی را داریم

working at Oxford University and Goldsmiths

که در دانشگاه آکسفورد و گلداسمیت

and they’re doing their algorithmic programming,

کار می‌کنند و آنها برنامه‌نویسی الگوریتمی خود را انجام می‌دهند

programming the AI that is going to be eventually

و هوش مصنوعی را برنامه‌ریزی می‌کنند. که در نهایت

used for the art pieces that we’re doing…

قرار است برای کارهای هنری که ما انجام می‌دهیم استفاده شود...

But we’ve also got a couple of guys who

اما ما همچنین چند پسر داریم که

are actually working on her arm –

در واقع روی بازوی او کار می‌کنند -

her ability to draw – and actually getting

توانایی او در طراحی - و در واقع

her to do a compelling drawing of what she sees.

او را وادار می‌کنند تا یک طراحی جذاب از او انجام دهد. چیزی که او می بیند

There’s some battles still to be won before

هنوز چند نبرد قبل از نمایش وجود دارد که باید برنده شوند

the show, we will eventually hopefully iron out

، ما در نهایت امیدواریم

all the issues before that time.

قبل از آن زمان همه مسائل را برطرف کنیم.

One challenge the team faced was building a

یکی از چالش‌هایی که تیم با آن روبرو شد ساخت یک

robotic arm that could allow Ai-Da to draw

بازوی رباتیک بود که می‌توانست به Ai-Dا اجازه دهد تا

pictures that were compelling – exciting,

تصاویری متقاعدکننده - هیجان‌انگیز،

interesting and able to keep your attention.

جالب و قادر به جلب توجه شما را بکشد.

In combining an electronic AI brain with

در ترکیب یک مغز هوش مصنوعی الکترونیکی با

mechanical robot eyes and arms there were

چشم‌ها و بازوهای ربات مکانیکی،

many battles to be won – difficulties and

نبردهای زیادی وجود داشت که باید برنده شد - مشکلات و

technical obstacles to be overcome.

موانع فنی که باید غلبه می‌شد.

And at the time of the interview, the team

و در زمان مصاحبه، تیم

still had some issues to iron out – removing

هنوز برخی از مسائل را برای حل کردن داشت - رفع

problems by finding solutions – before Ai-Da’s

مشکلات با یافتن راه حل - قبل از افتتاحیه نمایش Ai-Da

opening show: an exhibition of her

: نمایشگاهی از

artwork at The Design Museum in London.

آثار هنری او در موزه طراحی لندن.

Amazing! It’s nice to think that a robot

شگفت انگيز! خوب است که فکر کنیم یک ربات

could be the next Picasso instead of an

می تواند پیکاسوی بعدی باشد به جای یک

out-of-control sci-fi policeman!

پلیس علمی تخیلی خارج از کنترل!

Yes, and the whole project was inspired

بله، و کل پروژه از

by a real-life woman – whose name was?

یک زن واقعی الهام گرفته شده است - نامش؟

What was the answer to your quiz question, Neil?

جواب سوال مسابقه شما چه بود نیل؟

Ah yes, I asked Sam which famous

آه بله، از سام پرسیدم کدام

Ada was the real-life inspiration

آدا معروف الهام بخش

behind the robot, Ai-Da.

واقعی ربات، Ai-Da بود.

I said, b) Ada Lovelace.

گفتم ب) آدا لاولیس.

Was I right?

درست گفتم؟

You were… right, Sam!

حق با تو بود، سام!

Ai-Da is named after

Ai-Da به افتخار

Ada Lovelace, the 19th century English

آدا لاولیس، ریاضیدان انگلیسی قرن نوزدهم

mathematician and first computer programmer in the world.

و اولین برنامه نویس کامپیوتر در جهان نامگذاری شده است.

OK, Neil.

باشه نیل

Let’s recap the vocabulary from

بیایید واژگان

this programme, starting with dystopia -

این برنامه را جمع بندی کنیم، با دیستوپیا شروع کنیم -

an imaginary future society where everything is bad.

جامعه ای خیالی در آینده که در آن همه چیز بد است.

Non-verbal communication is communication

ارتباط غیرکلامی، ارتباطی است که

using physical gestures and facial expressions instead of speech.

به جای گفتار، از حرکات فیزیکی و حالات چهره استفاده می کند.

The appeal of something is a quality it

جذابیت چیزی کیفیتی

has which people find attractive.

است که برای مردم جذاب است.

If something is compelling, it holds your

اگر چیزی قانع کننده است، توجه شما را به خود

attention because you find it so interesting.

جلب می کند زیرا آن را بسیار جالب می دانید.

A battle to be won means a problem to be

نبردی که باید پیروز شود به معنای مشکلی است که باید

solved or an obstacle to overcome.

حل شود یا مانعی برای غلبه بر آن.

And finally, to iron something out means to

و در نهایت، اتو کردن چیزی به معنای

remove or find solutions to a problem.

حذف یا یافتن راه حل برای یک مشکل است.

With artificial intelligence improving so fast

با پیشرفت سریع هوش مصنوعی،

it may not be too long before we see robot

ممکن است زمان زیادی طول نکشد تا شاهد ارائه‌کنندگان

presenters of Six Minute English!

روبات شش دقیقه‌ای انگلیسی باشیم!

But until Sam and I are replaced by AI we

اما تا زمانی که من و سم با هوش مصنوعی جایگزین شویم،

hope you’ll join us again next time for more

امیدواریم بار دیگر برای

trending topics and useful vocabulary,

موضوعات پرطرفدارتر و واژگان مفید،

here at BBC Learning English.

در اینجا در BBC Learning English، بار دیگر به ما بپیوندید.

Bye for now!

فعلا خداحافظ!

Goodbye!

خداحافظ!