13 English Idioms for 😕DOUBT & UNCERTAINTY

This lesson is brought to you by The Ladies' Project,

این درس توسط The Ladies' Project،

an online social networking platform for women

یک پلت فرم شبکه اجتماعی آنلاین برای زنانی که

learning English.

انگلیسی را یاد می گیرند، برای شما آورده شده است.

Make friends around the world

در سراسر جهان دوستانی پیدا کنید

and improve your speaking skills in a safe,

و مهارت های صحبت کردن خود را در یک محیط آنلاین امن و حمایتی بهبود بخشید

supportive online environment

and finally become that confident English speaker

و در نهایت به آن انگلیسی زبان مطمئنی تبدیل

that you know you can be.

شوید که می دانید می توانید باشید.

Hey there I'm Emma from mmmEnglish.

سلام من اِما هستم از mmmEnglish.

This lesson today is all about natural English

این درس امروز در مورد عبارات طبیعی انگلیسی

expressions that you can use in everyday conversation.

است که می توانید در مکالمات روزمره از آنها استفاده کنید.

I've got thirteen idioms that will help you to express

من سیزده اصطلاح دارم که به شما کمک می کند

doubt and uncertainty which is really useful right

شک و تردید را بیان کنید که واقعاً مفید است

because we don't always have all the answers do we?

زیرا ما همیشه همه پاسخ ها را نداریم؟

I don't care who you are you don't know everything,

برای من مهم نیست که شما کی هستید، شما همه چیز را نمی دانید،

you don't always know exactly what you should do

شما همیشه نمی دانید دقیقاً چه کاری باید انجام دهید،

so these expressions are going to help you in those

بنابراین این عبارات در آن لحظات به شما کمک می کنند

moments and we'll focus on three different situations

و ما بر روی سه موقعیت مختلف تمرکز خواهیم کرد

where these expressions will be useful for you.

که این عبارات به شما کمک خواهند کرد. برای شما مفید باشد

Firstly, when you're still thinking about a situation

اولاً، وقتی هنوز به موقعیتی

you know you haven't decided on the outcome yet.

فکر می کنید، می دانید که هنوز در مورد نتیجه تصمیم نگرفته اید.

You're still forming your opinion.

شما هنوز در حال شکل گیری نظر خود هستید.

But then there are other times when you genuinely

اما مواقع دیگری وجود دارد که شما واقعاً

don't know what the outcome will be.

نمی دانید نتیجه چه خواهد بود.

So in those situations, instead of saying "I don't know"

بنابراین در آن مواقع، به جای گفتن «نمی‌دانم»،

you know which can be a little unhelpful

می‌دانید که می‌تواند کمی غیرمفید

or unprofessional,

یا غیرحرفه‌ای باشد،

I've got some expressions to help you there and then

من عباراتی برای کمک به شما دارم

of course, there are always times when you actually

و البته، همیشه مواقعی وجود دارد که واقعاً

need to change your mind,

نیاز دارید نظر خود را تغییر دهید،

make a different decision to the one that you've

تصمیمی متفاوت با تصمیمی که

already made so we'll get to those as well.

قبلا گرفته اید بگیرید، بنابراین ما نیز به آنها خواهیم پرداخت.

So let's get started by thinking about the times when we

پس بیایید با فکر کردن به زمان هایی شروع کنیم که

have a decision to make

باید تصمیمی

but we're still deciding what to do,

بگیریم اما هنوز تصمیم می گیریم چه کنیم،

you know, we're still forming our opinions.

می دانید، ما هنوز در حال شکل گیری نظرات خود هستیم.

We're not quite sure yet.

ما هنوز کاملا مطمئن نیستیم.

Once we decide, we'll know exactly what we need to do

وقتی تصمیم گرفتیم، دقیقاً می دانیم که باید دقیقاً چه کاری انجام دهیم

right there's no problem then.

، مشکلی وجود ندارد.

It's deciding that's the hard part

تصمیم گرفتن این بخش سخت است

because you're always gonna have two options right,

زیرا همیشه دو گزینه درست،

two or more options.

دو یا چند گزینه دارید.

So this expression is a really useful one when someone

بنابراین این عبارت واقعاً مفید است وقتی

is going from this to this to this.

کسی از این به این به اینجا می‌رود.

We say that they are toing and froing.

ما می گوییم اینها در حال تکان دادن هستند.

Going backwards and forwards from one to the other

به عقب و جلو رفتن از یکی به دیگری

you know, when it's really difficult to decide

که می دانید، زمانی که تصمیم گیری واقعاً دشوار است

what you're actually gonna do.

که واقعاً چه کاری انجام دهید.

Come on, we've been toing and froing on this all week

بیا، ما در تمام این هفته در حال انجام این کار بوده ایم،

let's just make a call.

بیایید فقط تماس بگیریم.

Let's decide what to do.

بیایید تصمیم بگیریم چه کنیم.

You can say that you are in two minds when you

می توانید بگویید که وقتی

are having difficulty deciding what to do.

در تصمیم گیری برای انجام چه کاری مشکل دارید، در دو ذهن هستید.

And this is a really great one to use at work

و این واقعاً عالی برای استفاده در محل کار

in a professional context so instead of saying

در زمینه حرفه ای است، بنابراین به جای گفتن

"I don't know"

"نمی دانم"

which is negative and it doesn't really make you seem

که منفی است و واقعاً شما را

very professional or helpful but by saying that you're in

خیلی حرفه ای یا مفید نمی کند، اما با گفتن اینکه

two minds about something suggests that you're

دو ذهن در مورد چیزی نشان می دهد که شما

actively thinking about it.

فعالانه به آن فکر می کنید.

Tim suggested we hire a new developer,

تیم به ما پیشنهاد داد که یک توسعه دهنده جدید استخدام کنیم،

but I'm in two minds.

اما من در دو ذهن هستم.

I'm unsure. I'm still thinking about

من مطمئن نیستم. من هنوز به این فکر می کنم

whether that's the right thing to do.

که آیا این کار درستی است یا خیر.

To put feelers out.

برای بیرون انداختن احساس کننده ها

What is that?

اون چیه؟

This is really useful when you want the advice

این واقعاً زمانی مفید است که

or opinions of others before you make your decision.

قبل از تصمیم گیری از مشاوره یا نظرات دیگران بخواهید.

So you're trying to discover what other people think

بنابراین شما در حال تلاش برای کشف آنچه دیگران فکر می کنند

and often you're doing this discreetly you know,

و اغلب شما این کار را با احتیاط انجام می دهید، می دانید،

when you put the feelers out you would just

وقتی احساسات را بیرون می گذارید، فقط

ask a few people quietly, not send out a huge group

از چند نفر بی سر و صدا سوال می کنید، نه اینکه یک ایمیل گروهی بزرگ را

email just to ask for everyone's input.

فقط برای درخواست نظر همه ارسال کنید. .

You're just asking for a few people just to see

شما فقط از چند نفر درخواست می کنید تا ببینید

if what you're thinking is the right sort of thing.

آیا چیزی که به آن فکر می کنید درست است یا خیر.

So imagine you're organising the staff office party.

بنابراین تصور کنید که در حال سازماندهی مهمانی اداری کارکنان هستید.

You're not sure what everyone might want to do,

شما مطمئن نیستید که هر کسی ممکن است بخواهد چه کاری انجام دهد،

bowling, river cruise. There's lots of options.

بولینگ، کروز رودخانه. گزینه های زیادی وجود دارد

So you could say

بنابراین شما می توانید بگویید که

I might put the feelers out to see what the team thinks.

من ممکن است حسگرها را کنار بگذارم تا ببینم تیم چه فکری می کند.

You know, before doing something and organising it,

می‌دانید، قبل از انجام کاری و سازمان‌دهی آن،

you're gonna try and discover what everyone else thinks

سعی می‌کنید

by just asking a few people, making a few discreet

تنها با پرسیدن از چند نفر و انجام چند پرسش محتاطانه، کشف کنید که دیگران

inquiries to see if what you're thinking

چه فکری می‌کنند تا ببینید آیا آنچه شما به آن فکر می‌کنید

is also what everyone else is thinking.

همان چیزی است که دیگران نیز به آن فکر می‌کنند.

Alright so what on earth is a quandary?

خوب پس مشکل چیست؟

If you're in a quandary.

اگر در بلاتکلیفی هستید

A quandary. Say it with me. It's a bit tricky.

یک معضل با من بگو کمی مشکل است.

Quandary.

دوگانگی

This is a really great expression when you're stuck

این یک بیان واقعا عالی است زمانی که شما گیر

and you can't actually decide what to do you know.

کرده اید و واقعا نمی توانید تصمیم بگیرید که چه کاری انجام دهید.

Imagine if you received two job offers,

تصور کنید اگر دو پیشنهاد شغلی دریافت کردید،

one is a really interesting job.

یکی واقعاً کار جالبی است.

The work is interesting but it doesn't pay well.

کار جالبی است اما درآمد خوبی ندارد.

The other is a really well-paying job but the work is

دیگری واقعاً شغلی با درآمد خوب است، اما کار به

kind of boring so it's hard to decide right? You could say

نوعی خسته کننده است، بنابراین تصمیم گیری درست است؟ شما می توانید بگویید

I'm in a real quandary over which job to accept.

که من در یک سردرگمی واقعی هستم که کدام شغل را قبول کنم.

I want to know. Have you ever been in a quandary?

میخواهم بدانم. آیا تا به حال در بلاتکلیفی قرار گرفته اید؟

I want you to think about that.

می خواهم در مورد آن فکر کنید.

Have you ever been in a quandary?

آیا تا به حال در بلاتکلیفی قرار گرفته اید؟

Write me a sentence using that expression

با استفاده از این عبارت

in the comments below.

در نظرات زیر برای من جمله بنویسید.

It's a new one I'm sure, for many of you so try it out.

مطمئنم این جدید است، برای بسیاری از شما، پس آن را امتحان کنید.

Alright I'm sure you've heard this one before.

خوب مطمئنم این یکی را قبلا شنیده اید.

It's a very common expression 'to sleep on it'.

این یک عبارت بسیار رایج "خوابیدن روی آن" است.

So if someone is expecting you to make a decision

بنابراین اگر کسی از شما انتظار دارد که تصمیمی بگیرید،

but you need a little bit more time to think about it,

اما برای فکر کردن در مورد آن به کمی زمان بیشتری نیاز دارید

then this idiom is perfect and by using it,

، این اصطلاح عالی است و با استفاده از آن،

you're asking for some more time until the next day

تا روز بعد زمان بیشتری

to think something over before making that decision

می‌خواهید تا در مورد چیزی فکر کنید. این تصمیم را بگیرید

so you sleep on it.

تا روی آن بخوابید.

So this isn't just about what to have for lunch tomorrow,

بنابراین این فقط مربوط به این نیست که فردا ناهار چه بخورید

it's usually a big important decision like

، معمولاً یک تصمیم مهم مهم است مانند

accepting funding from investors or maybe your boss

پذیرش سرمایه از سرمایه گذاران یا شاید

offers you a new position

رئیس شما یک موقعیت جدید به شما پیشنهاد دهد

but it's in an office in another country.

اما در دفتری در کشور دیگری باشد.

So when you hear that idea, you might be really positive

بنابراین وقتی این ایده را می شنوید، ممکن است واقعاً مثبت باشید

and say "Wow what an amazing opportunity" but

و بگویید "وای چه فرصت شگفت انگیزی"، اما

it's a really big decision, you know, it means

این یک تصمیم واقعا بزرگ است، می دانید، این به معنای

new friends, relocating so you might say something like

دوستان جدید است، جابجایی، بنابراین ممکن است چیزی مانند

"I really appreciate your offer but if you don't mind,

"من واقعاً از پیشنهاد شما قدردانی می کنم، اما اگر اشکالی ندارد

I need to sleep on it."

، باید روی آن بخوابم."

So you can talk to your family about it. You can

بنابراین می توانید با خانواده خود در مورد آن صحبت کنید.

do some research about the country and you know this

می‌توانید درباره کشور تحقیق کنید و این

new place that you're moving to,

مکان جدیدی که به آن نقل مکان می‌کنید را می‌شناسید

to help you make the decision.

تا به شما در تصمیم‌گیری کمک کند.

Or if you have an awesome boss, then they might say

یا اگر رئیس فوق‌العاده‌ای دارید، ممکن است بگویند

"Do you know what? Why don't you sleep on it?

"می‌دانی چیست؟ چرا روی آن نمی‌خوابی؟

Let me know your decision tomorrow."

فردا تصمیمت را به من اطلاع بده."

Okay so there are definitely times when we are

خوب، پس قطعاً مواقعی وجود دارد که ما

really unsure of an outcome

واقعاً از نتیجه مطمئن نیستیم

and because of that we don't want to commit to a

و به همین دلیل نمی خواهیم به تصمیمی متعهد شویم

decision right? So to express that uncertainty

درست است؟ بنابراین برای بیان این عدم اطمینان

there are a few different things that you can say

چند چیز متفاوت وجود دارد که می توانید بگویید

and of course, one of those is that you're on the fence.

و البته یکی از آنها این است که شما در حصار هستید.

You know, when you are faced with a choice,

می دانید، وقتی با یک انتخاب روبرو می شوید،

you've got two different options and you need to make

دو گزینه متفاوت دارید و باید

a decision and you're thinking about those two different

تصمیم بگیرید و به آن دو

options but you haven't decided yet you know.

گزینه مختلف فکر می کنید اما هنوز تصمیم نگرفته اید و می دانید.

Both are good options so you're here you're on the fence

هر دو گزینه‌های خوبی هستند، بنابراین شما اینجا هستید و روی حصار هستید

and usually this expression when you have,

و معمولاً این عبارت زمانی که دارید،

maybe when you have to choose a side you know

شاید زمانی که باید طرفی را انتخاب کنید که می‌شناسید

or you feel strongly about something. Are you for

یا به شدت در مورد چیزی احساس می‌کنید. آیا شما

or against it? Are you in are you out?

موافق این موضوع هستید یا مخالف؟ داخل هستی بیرون هستی؟

So let me ask a question.

پس بذار یه سوال بپرسم

Do you think that children should have mobile phones?

به نظر شما بچه ها باید موبایل داشته باشند؟

So if your answer is firmly yes or no, good for you.

بنابراین اگر پاسخ شما کاملاً بله یا خیر است، برای شما خوب است.

You don't need to worry but if you catch yourself

نیازی نیست نگران باشید، اما اگر

thinking well it is good to have access to the Internet,

به خوبی فکر می کنید، دسترسی به اینترنت

the education you know. If they ever are in trouble then

، تحصیلاتی که می دانید، خوب است. اگر آنها تا به حال دچار

they have a way to call for help etcetera, right?

مشکل شوند، راهی برای درخواست کمک و غیره دارند، درست است؟

So you might have to say

بنابراین ممکن است مجبور شوید بگویید

"Do you know what? I think I'm on the fence."

"آیا می دانید چیست؟ فکر می کنم من روی حصار هستم."

Can you think of a time when you were

آیا می توانید به زمانی فکر کنید که

on the fence about something?

در مورد چیزی در حصار بودید؟

I want you to see if you can write a sentence

می‌خواهم ببینی آیا می‌توانی یک جمله

about it in the comments below.

در مورد آن در نظرات زیر بنویسی.

Think about a time when you really weren't sure if you

به زمانی فکر کنید که واقعاً مطمئن

agreed or disagreed with something. Let me know.

نبودید که با چیزی موافق یا مخالف هستید. خبرم کن.

So that was a useful expression when you are in control

بنابراین زمانی که کنترل نتیجه را در دست دارید، این یک عبارت مفید بود

of the outcome. You get to make the decision right

. شما می‌توانید به درستی تصمیم بگیرید،

but if you're not in control of the outcome

اما اگر کنترل نتیجه را

and you're trying to predict something,

ندارید و سعی می‌کنید چیزی را پیش‌بینی کنید،

what the result will be, then you can say

نتیجه چه خواهد بود، می‌توانید بگویید

"It could go either way."

«به هر جهت ممکن است پیش برود».

Imagine that you're watching a football match

تصور کنید که در حال تماشای یک مسابقه فوتبال هستید

and the scores are even, there's only one minute left

و امتیازها برابر است، فقط یک دقیقه باقی مانده است

and the result really could go either way you know,

و نتیجه واقعاً می تواند به هر طرفی که می دانید پیش رود،

there are two possible outcomes.

دو نتیجه ممکن وجود دارد.

Team A wins or team B wins unless you play soccer

تیم A برنده می شود یا تیم B برنده می شود مگر اینکه شما فوتبال بازی کنید

which I think you can have a draw as well so

که من فکر می کنم می توانید یک تساوی نیز داشته باشید، بنابراین

this is Australian football, right?

این فوتبال استرالیا است، درست است؟

You can't have a draw okay. Team A wins or team B wins

شما نمی توانید قرعه کشی داشته باشید. تیم A برنده می شود یا تیم B برنده می شود

and it's actually not clear which result is more likely.

و در واقع مشخص نیست که کدام نتیجه محتمل تر است.

So you can use this expression in a sporting context

بنابراین می‌توانید این عبارت را در زمینه‌های ورزشی

like that but also in other contexts too especially

مانند آن، بلکه در زمینه‌های دیگر نیز به‌خصوص

where there's some level of competition

در جایی که سطحی از رقابت وجود دارد

and you're not sure what the result will be.

و مطمئن نیستید که نتیجه چه خواهد بود، استفاده کنید.

I think it would be two kids arguing about a toy

فکر می‌کنم دو بچه در مورد یک اسباب‌بازی

or two applicants for the same position,

یا دو متقاضی برای یک موقعیت با هم دعوا می‌کنند و

applying for the same job at work.

برای یک شغل در محل کار درخواست می‌دهند.

So if you have something like a plan or a decision

پس اگر چیزی مثل برنامه یا تصمیم دارید

and it's up in the air, it means that it hasn't been decided

و در هواست، یعنی

yet or it hasn't been settled yet

هنوز قطعی نشده یا تسویه نشده است،

but the thing is this expression is a little negative.

اما موضوع این است که این عبارت کمی منفی است.

I'm wondering if you can guess why.

من تعجب می کنم که آیا می توانید حدس بزنید چرا؟

It doesn't actually suggest any action, you know,

در واقع هیچ اقدامی را پیشنهاد نمی کند، می دانید

the result is out of your control,

، نتیجه از کنترل شما خارج است،

you're just waiting to hear

شما فقط منتظر

what the result will be.

شنیدن نتیجه هستید.

So usually if something is up in the air, it makes you

بنابراین معمولاً اگر چیزی در هوا باشد،

feel a little uncomfortable or a little uneasy like

کمی احساس ناراحتی یا کمی ناراحتی به شما می‌دهد مثل

what's gonna happen?

اینکه چه اتفاقی قرار است بیفتد؟

My company's announced that they're making

شرکت من اعلام کرده است که

redundancies at the end of the month

در پایان ماه تعدیل

but we don't know how many,

می‌کنند، اما ما نمی‌دانیم چند نفر است،

we don't know from which department

نمی‌دانیم از کدام بخش

and it's so hard to stay focused with everything

و تمرکز روی همه چیز در هوا بسیار سخت است

so up in the air. I don't know if I'll have a job next month.

. نمی دانم ماه آینده شغلی خواهم داشت یا نه.

Without funding to move forward, the project's

بدون بودجه برای حرکت به جلو، پروژه

really up in the air.

واقعاً در هوا است.

The jury's out or it's still out.

هیئت منصفه بیرون است یا هنوز بیرون است.

This expression means that something is being

این عبارت به این معنی است که چیزی در حال

considered but no decision has been reached yet okay?

بررسی است اما هنوز تصمیمی گرفته نشده است؟

Now in case, this word is a little new for you.

حالا در مورد، این کلمه برای شما کمی جدید است.

A jury is the group of people who decide the verdict

هیئت منصفه گروهی از افرادی است که در دادگاه تصمیم می گیرند

in a court.

.

So the judge is the main guy but this group of people,

بنابراین قاضی مرد اصلی است، اما این گروه از افراد

that's the jury. They're the ones who decide if someone

، هیئت منصفه هستند. آن‌ها هستند که تصمیم می‌گیرند

is innocent or guilty and if you've watched

فردی بی‌گناه یا گناهکار باشد و اگر

any Law & Order shows on Netflix,

برنامه‌های «قانون و نظم» را در نتفلیکس تماشا کرده‌اید،

you'll know that after the jury have all the evidence,

می‌دانید که پس از اینکه هیئت منصفه تمام شواهد

they leave the courtroom to discuss and to make

را در اختیار داشته باشد، دادگاه را ترک می‌کنند تا بحث کنند و نظرشان را اعلام

their decision.

کنند. تصمیم گیری

Sometimes it can take days or even weeks.

گاهی اوقات ممکن است روزها یا حتی هفته ها طول بکشد.

But while the jury is out, out of the room,

اما در حالی که هیئت منصفه خارج از اتاق است،

there's no decision right?

هیچ تصمیمی وجود ندارد درست است؟

We don't have any idea what the outcome will be

ما هیچ ایده ای نداریم که نتیجه چه خواهد بود،

so that's where this expression comes from.

بنابراین این عبارت از کجا می آید.

Will Australia open its international borders

آیا استرالیا در سال 2020 دوباره مرزهای بین المللی خود را

again in 2020?

باز خواهد کرد؟

Well, the jury's still out on that one!

خب، هیأت منصفه هنوز در مورد این موضوع هستند!

And you can express that same idea a little more

و شما می‌توانید همین ایده را کمی رسمی‌تر بیان کنید و بگویید

formally by saying that the result remains to be seen

که نتیجه باید دیده شود،

so we don't know what the result will be yet.

بنابراین ما هنوز نمی‌دانیم نتیجه چه خواهد بود.

The government's pledge to fund three new schools

تعهد دولت برای تأمین مالی سه مدرسه جدید،

but the location of each school remains to be seen.

اما مکان هر مدرسه هنوز مشخص نیست.

Okay so there are just a few more to go my friends.

باشه پس فقط چند تا دیگه مونده که بریم دوستان.

We're talking about doubt and uncertainty

ما در مورد تردید و عدم قطعیت

and how to express that in English so naturally

و نحوه بیان آن به زبان انگلیسی به طور طبیعی

when you feel uncertain and you're doubting yourself

صحبت می کنیم وقتی احساس عدم اطمینان می کنید

and the decisions that you've made in the past,

و به خودتان و تصمیماتی که در گذشته گرفته اید شک دارید،

maybe you change those decisions you know,

شاید تصمیماتی را که می دانید تغییر دهید،

and if you're changing your mind constantly

و اگر شما مدام نظر خود را تغییر می دهید

going from one to the other, then we say that you

و از یکی به دیگری می روید، سپس می گوییم که

chop and change

from this to this to this to this.

از این به این به این به این تغییر دهید.

But unlike toing and froing where

اما بر خلاف حرکت و پا زدن که در آن

you're switching between different opinions or

بین نظرات مختلف یا ایده‌های مختلف جابه‌جا می‌شوید،

different ideas

well this expression is more about actions and decisions

این بیان بیشتر در مورد اعمال و تصمیم‌ها است،

so when you keep changing the plan.

بنابراین زمانی که به تغییر برنامه ادامه می‌دهید.

And chopping and changing is definitely a negative

و قطعاً خرد کردن و تغییر دادن یک

thing you, know it often creates confusion.

چیز منفی است، بدانید که اغلب باعث سردرگمی می شود.

Are we doing this? Are we doing that?

آیا ما این کار را می کنیم؟ آیا ما این کار را انجام می دهیم؟

Are we going there? Are we going there?

آیا ما به آنجا می رویم؟ آیا ما به آنجا می رویم؟

So usually when you're using this expression,

بنابراین معمولاً وقتی از این عبارت استفاده می کنید،

you're expressing frustration, right?

ناامیدی را ابراز می کنید، درست است؟

Are we printing the designs on yellow t-shirts?

آیا ما طرح ها را روی تیشرت های زرد چاپ می کنیم؟

Who knows? Jess has been chopping and changing

چه کسی می داند؟ جس

our ideas for weeks.

هفته‌هاست که ایده‌های ما را تغییر می‌دهد.

I wish she'd just make up her mind

کاش فقط تصمیمش را می گرفت

so that we can get them printed.

تا بتوانیم آنها را چاپ کنیم.

What if you have made a decision to do something?

اگر تصمیمی برای انجام کاری گرفته باشید چه؟

To buy a house, to quit your job, to start a family, well,

خانه بخری، شغلت را رها کنی، تشکیل خانواده بدهی، خوب

that's great but then you start to panic.

، عالی است، اما بعد از آن وحشت می کنی.

Is that really what I want? Maybe I rushed into this

آیا واقعاً این همان چیزی است که من می خواهم؟ شاید در این تصمیم عجله کردم

decision. Maybe I need more time.

. شاید به زمان بیشتری نیاز دارم.

So that's when you get cold feet.

پس آن موقع است که پاهایتان سرد می شود.

I'm not really sure where this expression comes from

من واقعاً مطمئن نیستم که این عبارت

exactly but I love it. I've always imagined that

دقیقاً از کجا آمده است، اما آن را دوست دارم. من همیشه تصور می

you've had this amazing wonderful idea to go for a swim

کردم که شما این ایده شگفت انگیز را برای شنا

at the beach. The ocean looks beautiful

در ساحل داشته اید. اقیانوس زیبا به نظر می رسد،

so you run down, ready to get in

بنابراین شما به سمت پایین فرار می کنید، آماده ورود به آن هستید

and as soon as your feet hit the water,

و به محض اینکه پاهایتان به آب برخورد می کند،

you realise it's actually freezing cold.

متوجه می شوید که در واقع سرمای انجمادی است.

You start thinking oh should I keep going further?

شروع کردی به فکر کردن، آه آیا باید ادامه دهم؟

Is this a good idea? Am I gonna regret it?

آیا این ایده خوبی است؟ آیا پشیمان خواهم شد؟

That's what I imagine when I use this expression.

این چیزی است که من وقتی از این عبارت استفاده می کنم تصور می کنم.

So when you get cold feet about something,

بنابراین وقتی در مورد چیزی

usually you begin to hesitate about it, you know

سردرگم می شوید، معمولاً شروع به تردید در مورد آن می کنید،

you're no longer sure whether you

می دانید که دیگر مطمئن نیستید که آیا

really want to do it or not.

واقعاً می خواهید آن را انجام دهید یا نه.

You start to think oh is this the right thing to do?

شما شروع به فکر می کنید اوه آیا این کار درستی است؟

And usually it relates to a big decision,

و معمولاً به یک تصمیم بزرگ مربوط می شود،

something that makes you nervous.

چیزی که شما را عصبی می کند.

I wanted to bid at the auction but at the last minute,

می خواستم در حراج پیشنهاد بدهم اما در آخرین لحظه،

I got cold feet.

سرما خوردم.

Can you think of a time when you got cold feet

آیا می توانید به زمانی فکر کنید که پاهایتان سرد شده باشد

and you actually hesitated or maybe you didn't

و واقعاً تردید داشته باشید یا شاید کاری را

do something because you thought it was a bad idea?

انجام نداده باشید زیرا فکر می کنید ایده بدی است؟

Let me know it down in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

To have second thoughts.

برای داشتن افکار دوم

Now this is another idiom that has a very similar

حالا این اصطلاح دیگری است که معنایی بسیار شبیه

meaning to 'to get cold feet'

به «سرد شدن پاها» دارد،

You can also say

همچنین می‌توانید بگویید

"I wanted to bid at the auction

«می‌خواستم در حراج پیشنهاد

but I had second thoughts."

بدهم، اما فکر دومی داشتم».

So it's used when you want to change your opinion

بنابراین زمانی استفاده می‌شود که می‌خواهید نظر خود را

about something you know and you start to doubt your

در مورد چیزی که می‌دانید تغییر دهید و شروع به شک

your opinion or your ideas.

کردن در نظر یا ایده‌های خود می‌کنید.

Now it's not quite as strong as getting cold feet.

اکنون به اندازه سرماخوردگی قوی نیست.

It doesn't have to be about a really serious decision.

لزومی ندارد که یک تصمیم واقعا جدی باشد.

It's just when you change your mind so it might be

درست زمانی است که نظر خود را تغییر می‌دهید، شاید

I thought the sailing club would be a great venue

فکر می‌کردم که باشگاه قایقرانی مکان خوبی

for our wedding but I've been down to check it now and

برای عروسی ما خواهد بود، اما اکنون حاضر شده‌ام آن را بررسی کنم و در حال

I'm having second thoughts.

فکر کردن هستم.

I'll have the pumpkin pizza please.

لطفا پیتزا کدو حلوایی رو میخورم

On second thoughts, I might try the fish.

در فکر دوم، ممکن است ماهی را امتحان کنم.

So there you have it. That was thirteen English idioms

خب! حالا شما مالک آن هستید. این سیزده اصطلاح انگلیسی بود

that you can use when you feel uncertain

که می‌توانید وقتی

or unsure about something.

در مورد چیزی نامطمئن یا نامطمئن هستید استفاده کنید.

I hope that you enjoyed it. If you did, make sure you

امیدوارم که لذت برده باشید اگر این کار را کردید، حتما

give it a like, share it with your friends if you want to.

لایک کنید، در صورت تمایل آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

This always helps YouTube to know that you like

این همیشه به YouTube کمک می کند تا بداند که شما چنین

lessons like this, keep sending them to me.

درس هایی را دوست دارید، به ارسال آنها برای من ادامه دهید.

So most of the idioms that I shared with you today

بنابراین بیشتر اصطلاحاتی که امروز با شما به اشتراک گذاشتم به

will help you to sound more professional at work,

شما کمک می کند تا در محل کار حرفه ای تر به نظر برسید،

especially when you're not sure what to do but you

به خصوص زمانی که مطمئن نیستید چه کاری انجام دهید اما می

want to seem like you're in control of a situation.

خواهید به نظر برسید که کنترل یک موقعیت را در دست دارید.

And definitely all of them are very common

و قطعاً همه آنها عبارات روزمره بسیار رایجی هستند

everyday expressions that you can start using right now.

که می توانید همین الان استفاده از آنها را شروع کنید.

So keep learning with me here in this lesson or

بنابراین در اینجا در این درس با من به یادگیری ادامه دهید یا

practise your speaking skills and pronunciation with me

مهارت های گفتاری و تلفظ خود را با من

in this lesson right here.

در این درس در اینجا تمرین کنید.

I will see you in there!

من شما را در آنجا می بینم!