Let’s TOUCH BASE! 15 English idioms to use at work

Well hey there I'm Emma from mmmEnglish.

خوب سلام من اما از mmmEnglish هستم.

If there is a place where English idioms are used

اگر مکانی وجود دارد که بیشتر از اصطلاحات انگلیسی استفاده

most frequently

it's at work.

می‌شود، در محل کار است.

Learning and using these idioms in the workplace

یادگیری و استفاده از این اصطلاحات در محل کار

with your colleagues, with your clients and your managers

با همکاران، با مشتریان و

is an essential communication skill.

مدیران یک مهارت ارتباطی ضروری است.

You need to understand the people that you work with

شما باید افرادی را که با آنها کار می‌کنید

and you want to develop a broader range of expressing

درک کنید و می‌خواهید طیف وسیع‌تری از بیان

your ideas in English, don't you?

ایده‌های خود را به زبان انگلیسی ایجاد کنید، اینطور نیست؟

You want to sound intelligent and professional

شما می خواهید باهوش و حرفه ای به نظر

and sometimes you want to sound funny.

برسید و گاهی اوقات می خواهید خنده دار به نظر برسید.

Learning the business English idioms in today's lesson

یادگیری اصطلاحات انگلیسی تجاری در درس

is definitely going to help you to do that.

امروز قطعاً به شما در انجام این کار کمک خواهد کرد.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's start at the very moment that you get your job or even

بیایید درست از لحظه‌ای که شغل خود را دریافت می‌کنید یا

just before it because there are a couple of really fantastic

حتی قبل از آن شروع کنیم، زیرا چند اصطلاح واقعاً خارق‌العاده وجود دارد

idioms that you can use to talk about this moment.

که می‌توانید از آنها برای صحبت در مورد این لحظه استفاده کنید.

The first is to get your foot in the door.

اولین مورد این است که پای خود را وارد در کنید.

And this means to enter an organisation or an industry

و این به معنای ورود به یک سازمان یا یک صنعت

for the first time.

برای اولین بار است.

We use it to talk about starting out at a lower level

ما از آن برای صحبت در مورد شروع در یک سطح پایین تر

or maybe a less desirable position within the organisation

یا شاید یک موقعیت کمتر مطلوب در سازمان استفاده می کنیم،

but there's a chance or an intention

اما شانس یا

of moving up and becoming more senior or becoming

قصد ارتقاء و ارشدتر شدن یا

more successful.

موفقیت بیشتر وجود دارد.

So it talks about an opportunity to get started at a company,

بنابراین درباره فرصتی برای شروع در یک شرکت صحبت می‌کند

a company that you want to advance or progress within.

، شرکتی که می‌خواهید در آن پیشرفت کنید یا در آن پیشرفت کنید.

An internship is a great way to get your foot in the door,

کارآموزی راهی عالی برای وارد

to get your foot in the door

کردن پای شما به

of a company that you really want to work for.

درب شرکتی است که واقعاً می خواهید در آن کار کنید.

Volunteering in your industry

داوطلب شدن در صنعت

will probably help you to get your foot in the door,

شما احتمالاً به شما کمک می‌کند تا پایتان را در دریافت کنید،

you'll get to meet some people who work in your field,

می‌توانید با افرادی که در زمینه شما کار می‌کنند ملاقات کنید،

you'll get some relevant experience.

تجربه مرتبطی کسب خواهید کرد.

So all of this is super helpful.

بنابراین همه اینها بسیار مفید است.

Now once you've got your foot in the door and you're starting

حالا وقتی پایتان را در خانه گذاشتید و

your new job, there's always a period of time,

کار جدیدتان را شروع کردید، همیشه یک دوره زمانی وجود دارد،

maybe a week, two weeks, a month

شاید یک هفته، دو هفته، یک ماه

where you've got to get used to things.

که باید به چیزها عادت کنید.

You need to learn all the administrative processes.

شما باید تمام فرآیندهای اداری را یاد بگیرید.

You've got to meet the team,

باید با تیم ملاقات کنید،

you've got to take over some new

باید

projects and things that you're working on.

پروژه‌ها و چیزهای جدیدی را که روی آن‌ها کار می‌کنید به عهده بگیرید.

Hopefully, there'll be someone there to show you the ropes.

امیدوارم کسی آنجا باشد که طناب ها را به شما نشان دهد.

To show someone the ropes means

نشان دادن طناب به کسی به معنای

to show them how to do a job or an activity.

نشان دادن نحوه انجام یک کار یا فعالیت است.

I've never worked in customer service before

من قبلاً هرگز در خدمات مشتری کار نکرده‌ام،

but Kate showed me the ropes.

اما کیت طناب‌ها را به من نشان داد.

Unfortunately not everyone is so lucky when they start their job.

متأسفانه همه وقتی کار خود را شروع می کنند چندان خوش شانس نیستند.

Sometimes you just get thrown in the deep end

گاهی اوقات شما در اعماق زمین پرتاب می شوید، به این

which means you get put into a situation without a lot of

معنی که بدون آمادگی زیاد یا مقدمه زیادی در موقعیتی قرار می گیرید

preparation or much introduction.

.

You've kind of got to just work it out for yourself.

شما باید به نوعی آن را برای خودتان حل کنید.

I was thrown in the deep end with my first teaching job.

با اولین شغل معلمی‌ام در اعماق زمین قرار گرفتم.

I had a class of fifty children with no experience or mentor

من یک کلاس پنجاه نفری بچه داشتم که هیچ تجربه یا مربی ای نداشتند

to guide me. I'd never taught kids before.

که مرا راهنمایی کند. من قبلا به بچه ها یاد نداده بودم

It was stressful. I had to learn really quickly.

استرس زا بود من باید خیلی سریع یاد می گرفتم.

Have you ever been thrown in the deep end

آیا تا به حال هنگام شروع یک کار جدید در اعماق زمین قرار گرفته

when you started a new job?

اید؟

It's nasty.

این زننده است.

Let me know about it down in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

See if you can use that idiom yourself.

ببینید آیا خودتان می توانید از این اصطلاح استفاده کنید یا خیر.

So yeah,

بنابراین بله

that first teaching job was a steep learning curve for me.

، اولین شغل تدریس برای من یک منحنی یادگیری تند بود.

Have you heard about this noun before?

آیا قبلاً در مورد این اسم شنیده اید؟

A learning curve.

یک منحنی یادگیری

It's often used with the adjective steep, a steep learning curve.

اغلب با صفت steep، یک منحنی یادگیری شیب دار استفاده می شود.

So we use learning curve to talk about new skills

بنابراین از منحنی یادگیری برای صحبت در مورد مهارت‌های جدیدی استفاده

that we're acquiring at a job and that learning curve describes

می‌کنیم که در یک شغل به دست می‌آوریم و این منحنی یادگیری

the rate at which someone progresses and they're learning

سرعت پیشرفت فردی و یادگیری

this new skill.

این مهارت جدید را توصیف می‌کند.

A steep learning curve is when you have to learn something

منحنی یادگیری شیب دار زمانی است که شما باید چیزی را

very quickly in a short space of time

خیلی سریع در یک زمان کوتاه یاد بگیرید

and this can be really challenging

و این می تواند واقعاً چالش برانگیز باشد

like walking up a steep hill

مانند راه رفتن از یک تپه شیب دار

compared to walking up a nice gradual hill.

در مقایسه با راه رفتن از یک تپه تدریجی زیبا.

If you're starting a job with no prior experience,

اگر شغلی را بدون تجربه قبلی شروع می کنید

it can be a really steep learning curve.

، می تواند یک منحنی یادگیری واقعاً شیب دار باشد.

Or if you don't have anyone showing you the ropes,

یا اگر کسی را ندارید که طناب ها را به شما نشان دهد،

the first few weeks are going to be difficult,

چند هفته اول سخت خواهد بود،

it's going to be quite stressful. It can be a steep learning curve.

بسیار استرس زا خواهد بود. می‌تواند یک منحنی یادگیری تند باشد.

Finding someone genuine and reliable to

پیدا کردن فردی واقعی و قابل اعتماد برای

practise speaking English with regularly is really hard.

تمرین منظم صحبت کردن انگلیسی واقعاً سخت است.

If you don't want to pay someone by the hour

اگر نمی‌خواهید ساعتی به کسی پول بپردازید

and you don't have time to wade through random strangers

و وقت ندارید از طریق افراد غریبه تصادفی

on the internet, then come and check out Hey Lady!

در اینترنت رد شوید، بیایید و هی لیدی را بررسی کنید!

Hey Lady! is an online community created just for women.

هی بانو! یک انجمن آنلاین است که فقط برای زنان ایجاد شده است.

It's a safe and supportive space where you can meet friendly

این یک فضای امن و حمایتی است که در آن می توانید

speaking partners easily and practise having real conversations

به راحتی با شرکای صحبت دوستانه ملاقات کنید و گفتگوهای واقعی

about interesting topics in English.

در مورد موضوعات جالب به زبان انگلیسی را تمرین کنید.

As long as your English level is intermediate or above

تا زمانی که سطح انگلیسی شما متوسط ​​یا بالاتر

then your English is good enough to join the community.

باشد، انگلیسی شما به اندازه کافی خوب است تا به انجمن بپیوندید.

We offer a ten day free trial so that you can experience it

ما یک دوره آزمایشی رایگان ده روزه را ارائه می دهیم تا بتوانید خودتان آن را تجربه

for yourself and see what you think.

کنید و نظر خود را ببینید.

The link is down in the description below so that you can

پیوند در توضیحات زیر موجود است تا بتوانید

start your free trial today.

آزمایشی رایگان خود را از امروز شروع کنید.

Let's focus on some idioms now that are useful to describe

بیایید اکنون روی برخی اصطلاحات تمرکز کنیم که برای توصیف

the different ways of working.

روش‌های مختلف کار مفید هستند.

If you do something by the book,

اگر کاری را براساس کتاب انجام دهید، به

it means that you do something exactly as it should be done.

این معنی است که کاری را دقیقاً همانطور که باید انجام می‌دهید، انجام می‌دهید.

You follow the rules, the laws or the steps,

شما از قوانین، قوانین یا مراحل

the procedure that you have been told to follow.

، روشی که به شما گفته شده است پیروی کنید.

So you do everything correctly. It's by the book.

بنابراین شما همه چیز را به درستی انجام می دهید. این توسط کتاب است.

On the other hand, if you cut corners that means

از سوی دیگر، اگر گوشه‌ها را برش دهید، به این معنی است

you complete the task in the easiest, the quickest

که کار را به آسان‌ترین، سریع‌ترین

and maybe the cheapest way possible. It means that

و شاید ارزان‌ترین راه ممکن انجام می‌دهید. این بدان معناست که

maybe you haven't done the job as

شاید شما کار را

thoroughly as you should have done it and therefore

آنطور که باید انجام می‌دادید، انجام نداده‌اید و

the end result is maybe not as good as it could have been.

بنابراین نتیجه نهایی ممکن است آنطور که می‌توانست خوب نباشد.

Now look, the company will be audited next month

حالا نگاه کنید، شرکت ماه آینده حسابرسی می‌شود،

so I don't want anyone cutting corners.

بنابراین نمی‌خواهم کسی به این موضوع دست بزند.

We need everything done by the book!

ما به هر کاری که توسط کتاب انجام شود نیاز داریم!

Sometimes the work that you have to do is

گاهی اوقات کاری که باید انجام دهید

difficult or it's complex.

دشوار یا پیچیده است.

And sometimes you have a lot of work to do

و گاهی اوقات کارهای زیادی برای انجام دادن دارید

and not a lot of time to do it in, right?

و زمان زیادی برای انجام آن ندارید، درست است؟

The idiom to have your work cut out for you describes

اصطلاحی که کارتان را برایتان قطع می‌کند

exactly this situation.

دقیقاً این وضعیت را توصیف می‌کند.

Geez,

عزیزم

you'll have your work cut out for you finishing those

، کار خود را برای تکمیل آن

reports by Friday.

گزارش ها تا جمعه تمام می کنید.

It's going to be hard work to get everything done by Friday.

انجام همه کارها تا جمعه کار سختی خواهد بود.

There's a lot to do and not a lot of time

کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد و زمان زیادی نیست،

but then sometimes you think that a job is going to be hard

اما گاهی اوقات فکر می‌کنید که یک کار سخت خواهد بود

or it's going to take a lot of time but

یا زمان زیادی را می‌برد، اما

you're surprised when you get something done

وقتی کاری را سریع و آسان انجام می‌دهید، شگفت‌زده می‌شوید

quickly and easily.

.

So in this situation, we use

بنابراین در این شرایط، از

make light work or short work of something.

کار سبک یا کار کوتاه چیزی استفاده می‌کنیم.

He made light work of writing the reports.

او کار سبکی برای نوشتن گزارش ها انجام داد.

He wrote them quickly and it was easy to do.

او آنها را به سرعت نوشت و انجام آن آسان بود.

Now you can actually use this idiom

اکنون می توانید از این اصطلاح

outside of a work context too.

خارج از زمینه کاری نیز استفاده کنید.

Let's say I made a delicious cake

فرض کنید یک کیک خوشمزه درست

and when I came back an hour later it was all gone.

کردم و یک ساعت بعد که برگشتم همه چیز از بین رفته بود.

You certainly made short work of that cake.

مطمئناً کار کوتاهی از آن کیک درست کردید.

It's gone, it was eaten very quickly. It was finished very quickly.

رفت، خیلی سریع خورده شد. خیلی سریع تموم شد

Communication is an essential part of our work lives, right?

ارتباطات بخشی ضروری از زندگی کاری ما است، درست است؟

Without effective communication,

بدون ارتباط مؤثر،

most of our plans or our projects and our relationships,

بیشتر برنامه‌ها یا پروژه‌های ما و روابطمان،

they would completely fail.

کاملاً شکست خواهند خورد.

So whether you work for yourself and most of the time you're

بنابراین چه برای خودتان کار کنید و بیشتر اوقات

communicating with your own clients or maybe you work as

با مشتریان خود ارتباط برقرار کنید یا شاید به عنوان

part of a team and you communicate with your colleagues

بخشی از یک تیم کار می کنید و با همکاران خود ارتباط برقرار می کنید

then there are definitely some awesome idioms to help you

، قطعاً اصطلاحات فوق العاده ای وجود دارد که به شما کمک می کند تا به

communicate in English.

زبان انگلیسی ارتباط برقرار کنید.

We use the idiom to touch base with somebody

ما از این اصطلاح برای لمس کردن پایه با کسی

in a similar way as we use the phrasal verb check in.

استفاده می‌کنیم به روشی مشابه که از فعل عبارتی check in استفاده می‌کنیم.

So when you touch base with someone you talk to them

بنابراین وقتی پایه را با شخصی لمس می‌کنید، سریع با او صحبت

quickly and you find out how they're doing

می‌کنید و متوجه می‌شوید که او چگونه کار می‌کند

or what they think about something

یا در مورد چیزی چه فکر می‌کند.

or about a project that they've been working on.

درباره پروژه‌ای که روی آن کار کرده‌اند.

Can we touch base next week sometime to discuss the budget?

آیا می توانیم هفته آینده برای بحث در مورد بودجه، پایه را لمس کنیم؟

Okay but what about when you're rushed, you're in a hurry,

بسیار خوب، اما وقتی عجله دارید، عجله دارید،

you've got a lot of work to do and you just need to be quite direct

کارهای زیادی برای انجام دادن دارید و فقط باید در این گفتگو کاملاً مستقیم باشید

in this conversation, we need to

، ما فقط باید

just talk about the things that are really important.

در مورد چیزهایی که واقعاً هستند صحبت کنیم. مهم.

You want to cut to the chase.

شما می خواهید به تعقیب و گریز اکتفا کنید.

This is the perfect idiom for that situation.

این اصطلاح عالی برای آن موقعیت است.

It means you want to talk about the important things

این بدان معناست که می‌خواهید

straight away without wasting any time.

بدون اتلاف وقت، فوراً درباره چیزهای مهم صحبت کنید.

I haven't got much time so let's just cut to the chase.

وقت زیادی ندارم، پس بیایید به تعقیب و گریز ادامه دهیم.

How much is this gonna cost?

هزینه این کار چقدر خواهد بود؟

Just be a little careful with this one.

فقط کمی مراقب این یکی باشید.

Using this idiom in the wrong way

استفاده نادرست از این اصطلاح

can come off a little rude at times.

ممکن است گاهی اوقات کمی بی ادبانه ظاهر شود.

You know if you're just

می دانید اگر

in a hurry and the other person is talking about something

فقط عجله دارید و طرف مقابل در مورد چیزی کاملاً نامربوط صحبت می کند

totally unrelated or maybe you're not

یا شاید شما

particularly interested in it and you're thinking

علاقه خاصی به آن ندارید و به این فکر می

please hurry up, come on.

کنید که لطفاً عجله کنید، بیا.

Then that's not the right time to use this idiom,

پس این زمان مناسب برای استفاده از این

to cut to the chase.

اصطلاح نیست.

It's more something that you say when you want to

این بیشتر چیزی است که وقتی می‌خواهید

bypass or skip

the usual small talk and chit-chat and just

صحبت‌های کوچک و چت معمولی را دور بزنید یا بگذرید و

get to the important stuff.

فقط به چیزهای مهم برسید، می‌گویید.

We all know why we're here so let's just cut to the chase.

همه ما می‌دانیم چرا اینجا هستیم، پس بیایید به تعقیب و گریز ادامه دهیم.

All right, managing the different relationships that you have at

بسیار خوب، مدیریت روابط مختلفی که در محل

work, maybe with colleagues and clients and different people

کار دارید، شاید با همکاران و مشتریان و افراد مختلفی

that you encounter at work. This is really important

که در محل کار با آنها روبرو می شوید. این واقعاً مهم است

and it means sometimes you've got to

و به این معنی است که گاهی باید

hold back

خودداری کنید

and not say what you really think, you have to bite your tongue.

و آنچه را که واقعاً فکر می‌کنید نگویید، باید زبانتان را گاز بگیرید.

I wanted to tell him that his idea was ridiculous

می‌خواستم به او بگویم که ایده‌اش مضحک است،

but I bit my tongue.

اما زبانم را گاز گرفتم.

Sometimes it's just not appropriate

گاهی اوقات

to say what you really think at work, is it?

نمی‌توان گفت که واقعاً در محل کار چه فکر می‌کنید، درست نیست؟

And that's exactly the situation where you might need to

و این دقیقاً موقعیتی است که ممکن است لازم باشد

bite your tongue.

زبان خود را گاز بگیرید.

Zip it. Don't say anything.

فایل های فشرده را. هیچی نگو

You know bite that tongue.

میدونی اون زبان رو گاز بگیر

Now unfortunately and I think we've all probably experienced it,

اکنون متأسفانه و فکر می‌کنم همه ما احتمالاً آن را تجربه کرده‌ایم،

problems can come up at work

ممکن است مشکلاتی در محل کار ایجاد

so having a few creative ways to talk about things that are

شوند، بنابراین داشتن چند روش خلاقانه برای صحبت در مورد چیزهایی که شما را

bothering you or frustrating you can really help to

آزار می‌دهند یا ناامید می‌کنند می‌تواند واقعاً به

lighten the mood a little. So this one

کاهش روحیه کمک کند. بنابراین این یکی

to rock the boat,

برای تکان دادن قایق

it describes when you do or you say something that

، وقتی چیزی را انجام می‌دهید یا می‌گویید که

upsets people or it causes problems.

باعث ناراحتی مردم یا ایجاد مشکل می‌شود، توضیح می‌دهد.

Let's say you want to talk to your boss about your new manager

فرض کنید می‌خواهید با رئیس‌تان در مورد مدیر جدیدتان صحبت کنید

who actually has been spending a lot of time

که در واقع اخیراً زمان زیادی را در

outside of the office lately and then you think

خارج از دفتر سپری می‌کند و بعد فکر می‌کنید

she's been so stressed lately since Jessica resigned.

که او اخیراً از زمانی که جسیکا استعفا داده است استرس زیادی داشته است.

I don't want to rock the boat.

من نمی خواهم قایق را تکان دهم.

Maybe I'll just wait till next month to mention this.

شاید فقط تا ماه آینده صبر کنم تا به این موضوع اشاره کنم.

I don't want to change or disrupt or affect

من نمی‌خواهم خودم وضعیت فعلی را تغییر دهم یا برهم بزنم یا بر

the current situation myself so I'm not gonna do anything.

آن تأثیر بگذارم، بنابراین کاری انجام نمی‌دهم.

Sometimes you have to deal with problems that are caused

گاهی اوقات باید با مشکلاتی کنار بیایید که

by other people.

توسط افراد دیگر ایجاد می‌شوند.

Maybe they're new and

شاید آنها تازه کار هستند و

they made a mistake or they did something by accident

اشتباه کرده اند یا به طور تصادفی کاری انجام می دهند

or maybe you work with a really lazy, careless colleague

یا شاید شما با یک همکار واقعاً تنبل و بی دقت کار می کنید

and they just don't really care much about their job.

و آنها واقعاً به کار خود اهمیت نمی دهند.

But when it's you spending all of your time

اما وقتی تمام وقت خود

trying to solve these problems that other people have created,

را صرف حل این مشکلاتی می‌کنید که دیگران ایجاد کرده‌اند،

little annoying things that are stopping you from doing

چیزهای آزاردهنده کوچکی که مانع از انجام

your work, well,

کارتان می‌شوند، خوب

then we can use this idiom to talk about that,

، ما می‌توانیم از این اصطلاح برای صحبت در مورد آن،

to put out fires.

برای خاموش کردن آتش‌ها استفاده کنیم.

Well we launched the product update successfully

خب، ما به‌روزرسانی محصول را با موفقیت راه‌اندازی کردیم،

but then no one could log into the platform.

اما پس از آن هیچ‌کس نتوانست وارد پلتفرم شود.

I spent the day responding to complaints and putting out fires.

من روز را صرف پاسخ به شکایات و خاموش کردن آتش کردم.

So I mean I spent the day

بنابراین منظورم این است که من یک روز را صرف

fixing the problems that were created by the platform update.

رفع مشکلاتی کردم که توسط به‌روزرسانی پلتفرم ایجاد شده بود.

It was stressful, people were annoyed, it meant that I didn't get

استرس زا بود، مردم اذیت می شدند، به این معنی بود که من

any of the work that I was supposed to do done.

هیچ یک از کارهایی را که قرار بود انجام دهم، انجام ندادم.

I just spent my day putting out fires.

من فقط روزم را صرف خاموش کردن آتش کردم.

Have you ever heard anyone say they're in hot water?

آیا تا به حال شنیده اید که کسی بگوید در آب گرم است؟

Well this means they're in trouble,

خوب این بدان معناست که آنها در مشکل هستند،

they could be in trouble with someone.

ممکن است با کسی مشکل داشته باشند.

They're probably in a difficult situation because of something

آن‌ها احتمالاً به دلیل کاری

that they did or didn't do and now they're at risk of being

که انجام داده‌اند یا نکرده‌اند در موقعیت سختی قرار دارند و اکنون در خطر

criticised or embarrassed or punished.

انتقاد یا شرمساری یا تنبیه قرار دارند.

The CEO's in a bit of hot water about those comments

مدیر عامل در مورد

that she made over the competitors.

نظراتی که در مورد رقبا انجام داده است کمی نگران است.

Okay your work is done.

بسیار خوب، کار شما تمام شد.

The day is over, it's time to go home.

روز تمام شد، وقت رفتن به خانه است.

Then you can call it a day.

سپس شما می توانید آن را یک روز تماس بگیرید.

I'm exhausted. Let's call it a day.

من خسته ام بیایید آن را یک روز بنامیم.

Okay, I think it's time to call it a day.

خوب، فکر می کنم وقت آن رسیده است که آن را یک روز بنامیم.

We'll finish the rest tomorrow.

بقیه را فردا تمام می کنیم.

So there you have it, my friends!

پس شما آن را دارید، دوستان من!

You just learned fifteen useful business idioms,

شما به تازگی پانزده اصطلاح تجاری مفید

all of them are essential to learn and to use at work.

را یاد گرفتید که همه آنها برای یادگیری و استفاده در محل کار ضروری هستند.

The best way to do that, to learn and to use English idioms

بهترین راه برای انجام این کار، یادگیری و استفاده روان از اصطلاحات انگلیسی

fluently is to think about when and how they might apply to you

این است که به این فکر کنید که چه زمانی و چگونه ممکن است برای شما

and to your work life.

و زندگی کاری شما کاربرد داشته باشند.

So for homework, I want you to choose five of the idioms

بنابراین برای تکالیف، از شما می‌خواهم پنج اصطلاح از اصطلاحاتی

that you learned in this lesson and tell me about

را که در این درس آموختید انتخاب کنید و در مورد

your workplace and how these idioms relate to you

محل کارتان و نحوه ارتباط این اصطلاحات با

down in the comments below.

شما در نظرات زیر به من بگویید.

I'll make sure I get down there and I'll check them for you

مطمئن می‌شوم که به آنجا می‌روم و آن‌ها را برای شما بررسی

just to make sure that you're using these idioms in the

می‌کنم تا مطمئن شوم که از این اصطلاحات در

right context and in the right way.

زمینه درست و به روش درست استفاده می‌کنید.

Thank you so much for joining me today,

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم،

I will see you in this next lesson right here.

شما را در این درس بعدی می بینم.

I think you're gonna love it!

من فکر می کنم که شما آن را دوست خواهید داشت!