Top 7 English Proverbs that You MUST Know

Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.

سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Are you ready to learn about useful proverbs?

آیا آماده یادگیری ضرب المثل های مفید هستید؟

Let's talk about it.

بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

Part of having an advanced English vocabulary is knowing phrasal verbs, idioms and yes,

بخشی از داشتن واژگان پیشرفته انگلیسی دانستن افعال عبارتی، اصطلاحات و بله،

proverbs.

ضرب المثل ها است.

But if you search on Google English proverbs, you're going to find lists of 150 proverbs.

اما اگر در گوگل ضرب المثل های انگلیسی را جستجو کنید، لیستی از 150 ضرب المثل پیدا خواهید کرد.

That's way too much.

این خیلی زیاد است.

Nobody wants that, and when I looked at those, half of them, I didn't know what they were

هیچ‌کس این را نمی‌خواهد، و وقتی به آن‌ها نگاه کردم، نیمی از آن‌ها، نمی‌دانستم چه هستند

and I've never used most of them in my life.

و هرگز در زندگی‌ام از بیشتر آنها استفاده نکرده‌ام.

You don't want to waste your time.

شما نمی خواهید وقت خود را تلف کنید.

If native speakers don't use them, then you don't need to know them unless of course you

اگر گویشوران بومی از آنها استفاده نمی کنند، پس نیازی نیست که آنها را بدانید، مگر اینکه از

know everything about English already and you want to know more of the stuff that I

قبل همه چیز را در مورد انگلیسی بدانید و بخواهید بیشتر از چیزهایی که من

don't even know, okay, go ahead.

حتی نمی دانم بدانید، خوب، ادامه دهید.

Today I want to help you learn seven common proverbs that native speakers actually use

امروز می‌خواهم به شما کمک کنم تا هفت ضرب‌المثل رایج را یاد بگیرید که گویشوران بومی واقعاً

in real life.

در زندگی واقعی از آنها استفاده می‌کنند.

If you use these, native speakers won't look at you like you're strange because these are

اگر از اینها استفاده می کنید، گویشوران بومی به شما مانند غریبه نگاه نمی کنند زیرا اینها

normal.

عادی هستند.

Don't use a bird in the hand is worth two in the bush.

استفاده نکردن از پرنده در دست ارزش دو تا در بوته را دارد.

We never say this.

ما هرگز این را نمی گوییم.

It sounds pretentious.

مدعی به نظر می رسد.

Pretentious means snobby or stuck up.

متظاهر به معنای اسنوب یا گیر افتاده است.

Instead, use these seven proverbs, like normal people.

در عوض، مانند افراد عادی از این هفت ضرب المثل استفاده کنید .

Sometimes English learners find it difficult to learn proverbs because proverbs can be

گاهی اوقات یادگیری ضرب المثل برای زبان آموزان دشوار است زیرا ضرب المثل ها می توانند

long sentences or at least a couple words all together that you need to know in the

جملات طولانی یا حداقل چند کلمه با هم باشند که باید به ترتیب دقیق آن ها را بدانید

exact order, but the good news is that all of these seven proverbs can be shortened to

، اما خبر خوب این است که تمام این هفت ضرب المثل را می توان به یک خلاصه کرد.

just a few words.

چند کلمه.

We'll talk about that in just a moment.

ما فقط در یک لحظه در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

But let's get started with the first four.

اما بیایید با چهار مورد اول شروع کنیم.

Number one, actions speak louder than words.

شماره یک، اعمال بلندتر از کلمات صحبت می کنند.

If you tell your mom that you're going to take out the trash and you don't do it, she

اگر به مادرتان بگویید که سطل زباله را بیرون می آورید و این کار را نمی کنید،

might say to you, "Actions speak louder than words, just do it."

ممکن است به شما بگوید: "عمل ها بلندتر از کلمات صحبت می کنند ، فقط انجامش دهید."

Or you can reduce this proverb and use the expression, "You know what they say about

یا می توانید این ضرب المثل را کم کنید و از تعبیر "می دانید در مورد اعمال چه می گویند

actions."

" استفاده کنید.

We're going to be filling in that final word with something different for each proverb.

ما قصد داریم آن کلمه پایانی را با چیزی متفاوت برای هر ضرب المثل پر کنیم.

So if you don't take out the trash and your mom says to you, "Actions speak louder than

بنابراین اگر سطل زباله را بیرون نیاورید و مادرتان به شما بگوید: "عمل ها بلندتر از حرف ها صحبت می کنند

words."

."

Well, she might say, instead, "You know what they say about actions," and she's expecting

خوب، او ممکن است در عوض بگوید، "تو می دانی که آنها در مورد اعمال چه می گویند" و او انتظار دارد

that you know this proverb.

که شما این ضرب المثل را بدانید.

She's expecting that in your head, you will fill in actions speak louder than words.

او انتظار دارد که در ذهن شما، اعمالی را پر کنید که بلندتر از کلمات صحبت کنند.

So you will definitely hear this and you can use this.

پس حتما این را خواهید شنید و می توانید از آن استفاده کنید.

Oh, you know what they say about actions.

اوه، می دانید که آنها در مورد اعمال چه می گویند.

It means that actions speak louder than words.

این بدان معنی است که اعمال بلندتر از کلمات صحبت می کنند.

So what you're doing right now is not matching with your words.

بنابراین کاری که در حال حاضر انجام می دهید با کلمات شما مطابقت ندارد.

Actions speak louder than words.

دو صد گفته چون نیم کردار نسیت.

Let's see how this kind of phrase, the shortening in this phrase would work with another proverb.

بیایید ببینیم این نوع عبارت، کوتاه شدن در این عبارت چگونه با ضرب المثل دیگری کار می کند.

Proverb number two, honesty is the best policy.

ضرب المثل شماره دو، صداقت بهترین سیاست است.

Just like all proverbs.

درست مثل همه ضرب المثل ها

This is a little bit too simple.

این کمی خیلی ساده است.

Sometimes honesty is not the best option, at least 100%.

گاهی صداقت بهترین گزینه نیست، حداقل 100 درصد.

Honesty, you don't want to say, "That dress looks terrible on you."

راستش، شما نمی خواهید بگویید، "آن لباس به نظر شما وحشتناک است."

Probably not a good idea to be completely honest in this situation, but in general,

احتمالاً ایده خوبی برای صادق بودن در این شرایط نیست، اما به طور کلی،

honesty is a great idea.

صداقت ایده خوبی است.

So we could say honesty is the best policy.

بنابراین می توان گفت صداقت بهترین سیاست است.

What if we used our shortening expression?

اگر از عبارت کوتاه کننده خود استفاده کنیم چه؟

You know what they say about honesty.

می دانید در مورد صداقت چه می گویند.

So let's imagine that at work, one of your friends saw that someone else was stealing

پس بیایید تصور کنید که در محل کار، یکی از دوستان شما دید که شخص دیگری در حال

some supplies from the office and your friend says to you, "Should I tell our boss?

دزدیدن وسایل از دفتر است و دوست شما به شما می گوید: "آیا به رئیسمان بگویم؟

I don't want to tattle."

من نمی خواهم حرف بزنم."

That means to tell on the other person, "But I don't think it's right.

این به این معنی است که به طرف مقابل بگویید: "اما من فکر نمی کنم این کار درستی باشد.

What should I do?"

باید چه کار کنم؟"

You might say, "Well, you know what they say about honesty," and you're expecting that

ممکن است بگویید «خب، می‌دانی در مورد صداقت چه می‌گویند» و انتظار دارید که

your friend knows this proverb because all native speakers know this proverb.

دوستتان این ضرب‌المثل را بداند، زیرا همه افراد بومی این ضرب‌المثل را می‌دانند.

Honesty is the best policy.

صداقت بهترین سیاست است.

You're expecting that your friend will think, "Oh yeah, honesty is the best policy.

شما انتظار دارید که دوستتان فکر کند، "اوه، آره، صداقت بهترین سیاست است.

I should be honest.

من باید صادق

I should tell my boss about this situation."

باشم. باید این وضعیت را به رئیسم بگویم."

So you can say honesty is the best policy, or you can use our special phrase, you know

بنابراین می توانید بگویید صداقت بهترین سیاست است، یا می توانید از عبارت خاص ما استفاده کنید، می دانید

what they say about honesty.

در مورد صداقت چه می گویند.

Let's go onto the third one.

بریم سراغ سومی

The third common proverb is no news is good news.

سومین ضرب المثل رایج این است که هیچ خبری خوب نیست .

Let me tell you a quick story.

بگذارید یک داستان سریع برای شما تعریف کنم.

When my husband went to college, which is where I met him, the college was eight hours

وقتی شوهرم به دانشگاه رفت، جایی که من با او آشنا شدم، دانشکده هشت

away from where his parents lived and when he went to college, he was so into the activities

ساعت با محل زندگی والدینش فاصله داشت و زمانی که به دانشگاه رفت، آنقدر درگیر فعالیت‌ها

and into studying, kind of studying that he didn't call his mom for two months.

و درس خواندن بود، به نوعی مطالعه می‌کرد که نخواند. دو ماهه به مامانش زنگ بزن

So in this situation his mom could have said, "Well, no news is good news."

بنابراین در این شرایط مادرش می توانست بگوید: "خب، هیچ خبری خبر خوبی نیست."

This means that if there was a big problem, she would probably know about it.

این بدان معنی است که اگر مشکل بزرگی وجود داشت، احتمالاً از آن مطلع می شد.

Either Dan, my husband, would call her or maybe the school would call her.

یا دن، شوهرم، با او تماس می گرفت یا شاید مدرسه با او تماس می گرفت.

So if there's no news, it's probably good news.

بنابراین اگر خبری نیست، احتمالاً خبر خوبی است .

We can shorten this expression with our key phrase, "Well, you know what they say about

می‌توانیم این عبارت را با عبارت کلیدی خود کوتاه کنیم ، «خب، می‌دانی در مورد

no news."

هیچ خبری چه می‌گویند».

So maybe if a Dan's parents are having a conversation and they're saying, "Why didn't Dan call us?

پس شاید اگر والدین دن در حال گفتگو باشند و بگویند "چرا دن به ما زنگ

Is he okay?

نزد؟ حالش خوب است؟

It's been two months."

دو ماه است."

Dan's dad might say to his mom, "Well, you know what they say about no news," and Dan's

پدر دن ممکن است به مادرش بگوید، "خب، می‌دانی که آنها در مورد هیچ خبری چه می‌گویند" و

mom might say, "Yeah, yeah, I know.

مادر دن ممکن است بگوید: "آره، آره، می‌دانم.

Okay, well he's probably fine."

خوب، احتمالاً حالش خوب است."

So we can shorten it by using that expression.

بنابراین می توانیم با استفاده از آن عبارت آن را کوتاه کنیم.

The fourth common proverb is better late than never.

چهارمین ضرب المثل رایج بهتر از هرگز نرسیدن است.

This is one of my favorite excuses for being late because you don't really have to explain

این یکی از بهانه های مورد علاقه من برای دیر رسیدن است زیرا واقعاً لازم نیست دلیل دیر آمدن خود را توضیح دهید

why you're late.

.

You can just say, "Hey, better late than never," which means you should be happy that I'm here

شما فقط می توانید بگویید "هی، بهتر است دیر از هرگز"، به این معنی که شما باید خوشحال باشید که من اصلا اینجا هستم

at all.

.

It's better to be late than to never come to that place.

دیر رسیدن بهتر از این است که هرگز به آن مکان نیایید.

So better late than never.

پس دیر کردن بهتر از هرگز.

How can we shorten this?

چگونه می توانیم این را کوتاه کنیم؟

Using the phrase, "Well, you know what they say about," we can't use the previous style,

با استفاده از عبارت "خب، شما می دانید که آنها در مورد چه می گویند"، ما نمی توانیم از سبک قبلی استفاده کنیم،

which is just taking that first word.

که فقط کلمه اول را می گیرد.

Instead, we're going to have to make a little verb phrase here, you know what they say about

در عوض، ما باید در اینجا یک عبارت فعل کوچک بسازیم، می دانید که آنها در مورد دیر رسیدن چه می گویند

being late.

.

You know what they say about being late.

میدونی از دیر رسیدن چی میگن

It's better than ever coming.

بهتر از همیشه اومدن

So here, if you come to a party late and everyone's already there, they're already eating.

بنابراین، اگر دیر به یک مهمانی می‌آیید و همه قبلاً آنجا هستند، در حال خوردن هستند.

You could say, "Better late than never," or maybe if you're the host of a party and someone,

می توانید بگویید: «دیر از هرگز بهتر است» یا شاید اگر میزبان یک مهمانی هستید و

one of your friends comes to the party late, you could say, "Better late than never."

یکی از دوستانتان دیر به مهمانی می آید، می توانید بگویید «دیر از هرگز بهتر است».

Or you might say, "Well, you know what they say about being late," and it just shows,

یا ممکن است بگویید، "خب، می دانید در مورد دیر رسیدن چه می گویند" و فقط نشان می دهد،

"Hey, I'm glad you're here.

"هی، خوشحالم که اینجا هستید.

Even though you're late.

حتی اگر دیر

Who Cares?

آمدید. چه کسی اهمیت می دهد؟

I'm glad you're here."

من از شما خوشحالم. اینجا هستم."

Before we go onto the next three proverbs, let's do a quick review.

قبل از اینکه به سه ضرب المثل بعدی برویم، اجازه دهید یک بررسی سریع انجام دهیم.

You could say, "You know what they say about actions.

می‌توانید بگویید: "می‌دانی در مورد اعمال

You know what they say about honesty.

چه می‌گویند. می‌دانی درباره صداقت چه می‌گویند.

You know what they say about no news.

می‌دانی در مورد بی خبری

You know what they say about being late."

چه می‌گویند. می‌دانی در مورد دیر رسیدن چه می‌گویند."

All right, let's go onto the next three proverbs, which we can shorten in a different way.

بسیار خوب، بیایید به سه ضرب المثل بعدی برویم که می توانیم آنها را به روش دیگری کوتاه کنیم.

The fifth proverb that we commonly use is slow and steady wins the race.

پنجمین ضرب‌المثلی که معمولاً از آن استفاده می‌کنیم، آهسته و پیوسته است، برنده مسابقه است.

Slow and steady wins the race.

آهسته و پیوسته مسابقه را میبرد.

This comes from the fable of the tortoise or a turtle and the hare, another word for

این از افسانه لاک پشت یا لاک پشت و خرگوش می آید که کلمه دیگری

a rabbit.

برای خرگوش است.

They're in a race.

آنها در یک مسابقه هستند.

The hare goes quickly and then gets often distracted, but the tortoise, the turtle goes

خرگوش به سرعت می رود و سپس اغلب حواسش پرت می شود، اما لاک پشت، لاک پشت

slow and steady.

آهسته و پیوسته می رود.

He is consistent and because he doesn't stop, he wins the race.

او ثابت است و چون متوقف نمی شود ، برنده مسابقه است.

Maybe you don't want to learn all seven of these proverbs and memorize them today, but

شاید دوست نداشته باشید همه این هفت ضرب المثل را امروز یاد بگیرید و آنها را حفظ کنید، اما

you're going to memorize one every day for a week.

قرار است هر روز یکی را به مدت یک هفته حفظ کنید.

You are going to study slow and steady, great.

قرار است آهسته و پیوسته مطالعه کنید، عالی است.

But how can we shorten this expression?

اما چگونه می توانیم این عبارت را کوتاه کنیم؟

We often just say slow and steady.

ما اغلب فقط می گوییم آهسته و پیوسته.

It just means the same thing.

فقط به همین معنی است.

Slow and steady wins the race.

آهسته و پیوسته مسابقه را میبرد.

Let's imagine a quick situation.

بیایید یک موقعیت سریع را تصور کنیم.

If you're cleaning your house and it just seems like a total disaster.

اگر در حال تمیز کردن خانه خود هستید و به نظر می رسد که یک فاجعه کامل است.

There's so much mess everywhere and your friend comes over and says, "What in the world are

همه جا خیلی به هم ریخته است و دوستت می آید و می گوید: "این دنیا

you doing?

چه کار می کنی؟

This looks like a disaster."

این به نظر یک فاجعه است."

You could say, "Slow and steady, slow and steady," and this means that you're cleaning

می توانید بگویید: "آهسته و پیوسته، آهسته و پیوسته" و این بدان معنی است که شما به

slowly but steadily.

آرامی اما پیوسته تمیز می کنید.

It might look like a disaster, but don't worry, slowly and steadily you will clean your house.

ممکن است یک فاجعه به نظر برسد، اما نگران نباشید، به آرامی و پیوسته خانه خود را تمیز خواهید کرد.

You can just say, "Slow and steady, slow and steady," and they can understand that by being

شما فقط می توانید بگویید: "آهسته و پیوسته، آهسته و پیوسته" و آنها می توانند بفهمند که با

slow and by being steady, you will win the race.

کند بودن و با ثابت بودن، در مسابقه پیروز خواهید شد .

You will win the cleaning mess.

شما برنده آشفتگی نظافت خواهید شد.

Let's go onto the sixth proverb, which we can also shorten by saying just the first

بریم سراغ ضرب المثل ششم که فقط با گفتن دو کلمه اول می توانیم آن را کوتاه کنیم

couple words.

.

The sixth proverb is the grass is always greener on the other side.

ضرب المثل ششم این است که علف آن طرف همیشه سبزتر است.

Grass is the little plants, the little green leaves that come up in a soccer field, that's

علف همان گیاهان کوچک است، برگهای سبز کوچکی که در زمین فوتبال بیرون می آیند، آن

grass.

علف است.

Have you ever been out to eat at a restaurant and you see your friends' food and you think,

آیا تا به حال برای خوردن غذا در یک رستوران بیرون رفته اید و غذای دوستانتان را می بینید و فکر می کنید

"I wish I'd ordered that."

"کاش آن را سفارش می دادم."

You're kind of jealous of their food.

یه جورایی به غذاشون حسودی میکنی

Well, in the situation the grass is their food.

خوب، در این شرایط، علف غذای آنهاست.

Someone else's thing seems better than yours.

چیز دیگری بهتر از شما به نظر می رسد.

The grass is greener on the other side.

از طرف دیگر چمن سبزتر است.

The origin of this proverb is a lawn or a yard.

منشأ این ضرب المثل چمن یا حیاط است.

There is a fence and there's your lawn and there's your neighbor's lawn.

یک حصار وجود دارد و آنجا چمن شما و آنجا چمن همسایه شماست.

Their lawn always looks better than your lawn, at least that's what you think.

چمن آنها همیشه بهتر از چمن شما به نظر می رسد، حداقل این چیزی است که شما فکر می کنید.

You're a little bit jealous because their thing looks better than your thing.

شما کمی حسود هستید زیرا چیز آنها بهتر از چیز شما به نظر می رسد.

But here we have a subtle meaning with this idiom.

اما در اینجا ما با این اصطلاح معنای ظریفی داریم .

It means that you think their food is better.

یعنی فکر می کنید غذای آنها بهتر است.

You think their grass is greener.

فکر می کنی علفشان سبزتر است.

But in reality it's probably not.

اما در واقعیت احتمالاً اینطور نیست.

It's just in your head.

این فقط در سر شماست.

What someone else has always seems better than what we have.

چیزی که دیگران داشته همیشه بهتر از آنچه ما داریم به نظر می رسد.

So here it's kind of a false perception.

بنابراین در اینجا این نوعی تصور غلط است.

Other food isn't actually better than what I ordered, but I just think it is.

غذاهای دیگر در واقع بهتر از آنچه من سفارش داده ام نیست، اما فکر می کنم که اینطور است.

So in this situation, when you're eating out with your friend and you say, "Oh, your food

بنابراین در این شرایط، وقتی با دوستتان بیرون غذا می خورید و می گویید: "اوه، غذای شما

looks so good, I wish I'd ordered that."

خیلی خوب به نظر می رسد، ای کاش آن را سفارش می دادم."

Your friend might say, "The grass is always greener."

دوست شما ممکن است بگوید: "چمن همیشه سبزتر است."

The grass is always greener.

چمن همیشه سبزتر است.

Your friend didn't finish the expression on the other side.

دوست شما عبارت را از طرف دیگر تمام نکرد.

Your friend just said the first couple words.

دوستت فقط دو کلمه اول را گفت.

The grass is always greener.

چمن همیشه سبزتر است.

You can use this in so many situations in English and really in daily life.

شما می توانید از آن در موقعیت های بسیار زیادی به زبان انگلیسی و واقعاً در زندگی روزمره استفاده کنید.

So I hope that it will help to add and enrich your vocabulary.

بنابراین امیدوارم که به افزودن و غنی سازی دایره لغات شما کمک کند.

I want to know, is there a proverb leg this in your language?

می خواهم بدانم آیا در زبان شما ضرب المثلی وجود دارد ؟

I know that there are a lot of similar proverbs to this in other languages, but I'm curious

من می دانم که ضرب المثل های مشابه زیادی در زبان های دیگر وجود دارد، اما من

about yours.

در مورد ضرب المثل شما کنجکاوم.

Let me know in the comments, is there one like this in your language and what does the

در نظرات به من اطلاع دهید، آیا چنین موردی در زبان شما وجود دارد و

translation mean?

ترجمه به چه معناست؟

Is it about grass?

در مورد چمن است؟

Is it about something else?

آیا در مورد چیز دیگری است؟

The seventh and final proverb that we're going to talk about is a classic one, do unto others

هفتمین و آخرین ضرب المثل که در مورد آن صحبت خواهیم کرد، یک ضرب المثل کلاسیک است، با دیگران

what you would have them do unto you.

همان کاری را بکنید که دوست دارید آنها با شما انجام دهند.

This comes from a saying of Jesus in the Bible and really it means do to other people what

این از جمله ای از عیسی در کتاب مقدس می آید و در واقع به این معنی است که با دیگران همان کاری را که

you want them to do to you.

می خواهید با شما انجام دهند، انجام دهید.

It uses some kind of fancy old fashioned language.

از نوعی زبان فانتزی قدیمی استفاده می کند.

We often use this for children.

ما اغلب از این برای کودکان استفاده می کنیم.

Maybe if one child takes a toy from another child, the parent might say, "Oh, do to your

شاید اگر یکی از بچه‌ها یک اسباب‌بازی را از کودک دیگری بگیرد ، والدین ممکن است بگویند: «اوه، همان کاری را

friends what you want them to do to you."

که می‌خواهید با دوستانتان انجام دهند، انجام دهید».

Maybe in little simpler terms like this instead of do unto others, we might use it in simpler

شاید به زبان ساده‌تر به جای اینکه با دیگران انجام دهیم، ممکن است آن را به زبان ساده‌تر برای کودکان به کار ببریم

terms for children.

.

I thought about this proverb actually a couple weeks ago because a local store got robbed

من در واقع چند هفته پیش به این ضرب المثل فکر کردم زیرا یک فروشگاه محلی

by a man at gunpoint and it was the third time that this store got robbed within a couple

توسط مردی با اسلحه مورد سرقت قرار گرفت و این سومین بار بود که در عرض چند ماه از این فروشگاه سرقت می

of months, and I thought, "What?

شد و فکر کردم: "چی؟

How did this happen again?

چگونه این اتفاق دوباره افتاد.

Come on, do unto others.

بیا، با دیگران رفتار کن.

How hard is it?"

چقدر سخت است؟

I used this, and in my head as I was thinking about it, do on to others, to mean why did

من از این استفاده کردم، و در ذهنم که به آن فکر می‌کردم، با دیگران رفتار کنم، به این معنا که چرا

the man do this?

آن مرد این کار را کرد؟

He's not thinking about how his actions will have an effect on other people.

او به این فکر نمی کند که اعمالش چه تأثیری بر دیگران خواهد داشت.

He doesn't want someone to rob him, so come on, do on to others what you want them to

او نمی‌خواهد کسی از او دزدی کند، پس بیا، همان کاری را که می‌خواهی با تو انجام دهند با دیگران

do unto you.

بکن.

But instead we can shorten this and just say, "Do unto others.

اما در عوض می‌توانیم این را کوتاه کنیم و فقط بگوییم: "

Do unto others."

با دیگران رفتار کن.

We might say this to other people in our lives or maybe just think about it in our hands,

ما ممکن است این را به افراد دیگری در زندگی خود بگوییم یا شاید فقط در دستان خود به آن فکر کنیم:

"Do unto others.

"با دیگران انجام دهید.

Okay, I can do it.

خوب، من می توانم این کار را انجام دهم.

Do unto others."

Now I have a question for you.

حالا من یک سوال از شما دارم.

Do you have any of these proverbs in your language?

آیا از این ضرب المثل ها در زبان خود دارید؟

The grass is always greener on the other side.

چمن آن طرف همیشه سبزتر است.

Just remember the next time you're late to you can just say, "Better late than never."

فقط به یاد داشته باشید دفعه بعد که دیر آمدید فقط می توانید بگویید: "دیر کردن بهتر از هرگز".

Or if your friend is upset because you told her the truth about something, you can say,

یا اگر دوستتان به خاطر اینکه شما در مورد چیزی به او حقیقت را گفته اید ناراحت است، می توانید بگویید:

"Well, you know what they say about honesty," and if you're worried about your progress

"خب، می دانی آنها در مورد صداقت چه می گویند" و اگر نگران پیشرفت خود

in English, you can just think, "Slow and steady, slow and steady.

در زبان انگلیسی هستید، فقط می توانید فکر کنید: "آهسته و پیوسته، آهسته و پیوسته.

I can do it."

من می توانم این کار را انجام دهم."

Thanks so much for learning English with me and I'll see you again next Friday for a new

از اینکه انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم و جمعه آینده دوباره شما را برای یک

lesson here on my YouTube channel.

درس جدید در کانال YouTube من می بینم.

Bye.

خدا حافظ.

The next step is to download my free eBook, Five Steps to Becoming a Confident English

گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است

Speaker.

.

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thank you so much.

خیلی ممنونم.

Bye.

خدا حافظ.