Speak With Me: 2 Hour English Speaking Practice

Vanessa: Hi. I'm Vanessa  

ونسا: سلام. من ونسا هستم

from SpeakEnglishWithVanessa.com. Are you ready to  practice speaking in English with me? Let's do it.  

از SpeakEnglishWithVanessa.com. آیا آماده‌اید با من صحبت کردن به زبان انگلیسی را تمرین کنید؟ بیایید آن را انجام دهیم.

What do you do? Where do you want to  go? What are you up to this weekend?  

چه کار میکنی؟ کجا میخواهی بروی؟ آخر هفته چه کاره ای؟

Could you answer these questions in English?  In today's English lesson, you will practice  

آیا می توانید به این سوالات به زبان انگلیسی پاسخ دهید؟ در درس انگلیسی امروز،

speaking with me about seven of the most common  conversation topics in English. We will practice  

صحبت کردن با من در مورد هفت مورد از رایج‌ترین موضوعات مکالمه در زبان انگلیسی را تمرین خواهید کرد. ما

vocabulary, questions, sample conversation,  plus, you will have the chance to have a sample  

واژگان، سؤالات، نمونه مکالمه را تمرین خواهیم کرد به علاوه، شما این شانس را خواهید داشت که یک نمونه

conversation practice conversation with me too. Over the past year, I have made seven Speak With  

مکالمه تمرینی مکالمه با من نیز داشته باشید. در طول سال گذشته، من هفت درس Speak With

Me lessons, and today I have combined them all in  a very useful lesson where you can practice them  

Me Me ساختم، و امروز همه آنها را در یک درس بسیار مفید ترکیب کردم که می‌توانید آنها را

for the next two hours. To help you never forget  what you've learned, I've created a gigantic  

برای دو ساعت آینده تمرین کنید. برای کمک به اینکه هرگز آموخته‌های خود را فراموش نکنید، یک

free PDF worksheet using all of the vocabulary,  phrases, questions, sample sentences, and some  

کاربرگ PDF رایگان عظیم با استفاده از همه واژگان، عبارات، سؤالات، جملات نمونه و برخی

challenge questions so that you can never forget  what you've learned. You can download this free  

سؤالات چالشی ایجاد کرده‌ام تا هرگز نتوانید آموخته‌های خود را فراموش کنید. می‌توانید این

PDF worksheet with the link in the description.  All right. Are you ready to get started? 

کاربرگ PDF رایگان را با پیوند در توضیحات دانلود کنید. خیلی خوب. برای شروع آماده اید؟

We are going to be talking about  these topics today. Drum roll.  

امروز قرار است در مورد این موضوعات صحبت کنیم. درام رول.

Let's get started with the  first one, weekend plans.  

بیایید با اولین برنامه، برنامه‌های آخر هفته شروع کنیم.

Are you ready to learn the  most important conversation  

آیا برای یادگیری مهم‌ترین

question of all time? At least according to  me. Is that question, what's your name? No.  

سؤال مکالمه در تمام دوران آماده هستید؟ حداقل به گفته من. این سوال است، نام شما چیست؟ نه.

Is that question, will you give me money? No. Is  that question, do you love me? No, no, no. The  

این سوال است، آیا به من پول می دهید؟ نه. این سوال است، آیا مرا دوست داری؟ نه نه نه.

most important conversation question is, there's  actually two parts. What about you? How about you? 

مهم‌ترین سؤال مکالمه این است که در واقع دو بخش وجود دارد. تو چطور؟ در مورد شما چطور؟

When someone asks you about your weekend  plans and you say a little reply, "I'm going  

وقتی کسی از شما در مورد برنامه‌های آخر هفته‌تان می‌پرسد و شما کمی پاسخ می‌دهید: «من به

hiking." "I'm not doing much." There might be an  incredibly awful awkward pause. What happens next?  

پیاده‌روی می‌روم». "من کار زیادی نمی کنم." ممکن است یک مکث ناخوشایند فوق‌العاده وحشتناک وجود داشته باشد. بعد چه اتفاقی می افتد؟

Well, this is where the most important question  comes in. You can ask them, "What about you?"  

خب، اینجاست که مهم‌ترین سوال مطرح می‌شود. می‌توانید از آنها بپرسید، "شما چطور؟"

"How about you?" You can imagine  tossing a ball back and forth.  

"در مورد شما چطور؟" می‌توانید تصور کنید که یک توپ را به جلو و عقب پرتاب کنید.

The other person has asked you a question. "What  are you doing this weekend?" They throw you the  

طرف مقابل از شما سوالی پرسیده است. " آخر این هفته چه کار می کنی؟" توپ را به تو پرتاب می کنند

ball. Now you reply and you say, "Okay, I'm  going hiking." Or, "I'm not doing much." 

. حالا شما پاسخ می دهید و می گویید، "باشه، من به پیاده روی می روم." یا "من کار زیادی انجام نمی دهم."

You need to throw or toss the ball back  to that person, and this question does  

شما باید توپ را به سمت آن شخص پرتاب کنید یا به عقب پرتاب کنید ، و این سوال این کار را انجام می

that. How about you? It means you are  asking the same question back to them.  

دهد. در مورد شما چطور؟ به این معنی است که شما همان سؤال را از آنها می‌پرسید.

"What are you doing this weekend? How about you?"  I want you to remember this wonderful question,  

"این آخر هفته چیکار میکنی؟ چطوری؟" می‌خواهم این سؤال شگفت‌انگیز را به خاطر بسپارید،

either of them, actually, they have  the exact same meaning. How about you?  

هر کدام از آنها، در واقع ، دقیقاً معنای مشابهی دارند. در مورد شما چطور؟

What about you? Remember these questions because  later when we practice this at the end of this  

تو چطور؟ این سؤال‌ها را به خاطر بسپارید زیرا بعداً وقتی این را در پایان این درس تمرین می‌کنیم

lesson, during our conversation, speaking  time, remember these questions and use them. 

، در طول مکالمه، زمان صحبت کردن ، این سؤال‌ها را به خاطر بسپارید و از آنها استفاده کنید.

All right, let's go to some common vocabulary  that you can use to talk about weekend plans.  

بسیار خوب، بیایید به چند واژگان رایج  برویم که می‌توانید از آنها برای صحبت در مورد برنامه‌های آخر هفته استفاده کنید.

Brunch. Many Americans love brunch. The word  brunch is a combination of breakfast and lunch  

صبحانه. بسیاری از آمریکایی ها عاشق برانچ هستند. کلمه برانچ ترکیبی از صبحانه و ناهار است

and that's because we usually eat this on the  weekends, maybe a Saturday morning or a Sunday  

و دلیل آن این است که ما معمولاً این غذا را در آخر هفته‌ها می‌خوریم، شاید صبح شنبه یا یکشنبه

morning, between 10:00 AM and 2:00 PM. It's a  time when you could eat either breakfast or lunch,  

صبح بین ساعت 10:00 صبح تا 2:00 بعد از ظهر. زمانی است که می‌توانید صبحانه یا ناهار بخورید،

and it's usually a long social event. You  might go out to brunch with your friends, or  

و معمولاً یک رویداد اجتماعی طولانی است. ممکن است برای صرف صبحانه با دوستانتان بیرون بروید،

have your friends to your house to eat brunch. "My friends and I are meeting at our favorite  

یا دوستانتان را برای خوردن برانچ به خانه خود ببرید. "من و دوستانم

brunch spot on Sunday." Great.  It's a restaurant where you can eat  

در روز یکشنبه در محل برانچ مورد علاقه مان ملاقات می کنیم." عالی. این رستورانی است که در آن می‌توانید

breakfast type foods usually with some alcoholic  drink like a mimosa or something with fruit  

غذاهای نوع صبحانه را با مقداری نوشیدنی الکلی مانند میموزا یا چیزی که میوه

in it. Or maybe some champagne in the morning and  you can eat this in the company of your friends.  

در آن وجود دارد بخورید. یا شاید صبح‌ها مقداری شامپاین بخورید و بتوانید آن را در جمع دوستانتان بخورید.

Another common weekend word is social butterfly.  A social butterfly refers to someone who makes a  

یکی دیگر از کلمات رایج آخر هفته، پروانه اجتماعی است. پروانه اجتماعی به کسی اطلاق می‌شود که

lot of plans. They are flying around to  event to another, to another activity.  

برنامه‌های زیادی می‌کشد. آنها در حال پرواز برای رویداد به دیگری، به سوی فعالیت دیگری هستند.

They're always doing things, usually involving  lots of other people. They are a social butterfly. 

آنها همیشه کارهایی را انجام می دهند که معمولاً افراد زیادی را درگیر می کند. آنها یک پروانه اجتماعی هستند.

If you are a social butterfly, probably the year  2020 with lockdowns and all of these things were  

اگر یک پروانه اجتماعی هستید، احتمالاً سال 2020 با قرنطینه و همه این چیزها

probably really difficult for you because you  love to get together with other people and  

برای شما واقعاً سخت بوده است زیرا دوست دارید با افراد دیگر دور هم جمع شوید و

always be active. We can use this in a sentence  like this. "My friend is a social butterfly,  

همیشه فعال باشید. ما می توانیم این را در جمله ای مانند این استفاده کنیم. "دوست من یک پروانه اجتماعی است،

she has invitations to three brunches and  four afternoon teas." Amazing. What if you  

او برای سه صبحانه و چهار چای عصرانه دعوت دارد." شگفت انگيز. اگر

are not a social butterfly? What if you are  the opposite? Are you a unsocial caterpillar?  

پروانه اجتماعی نباشید چه؟ اگر برعکس باشید چه؟ آیا شما یک کرم غیر اجتماعی هستید؟

No. It means you are a homebody. Your body likes  to stay at home. I'm a homebody. She's a homebody. 

نه. به این معنی است که شما یک خانه هستید. بدن شما دوست دارد در خانه بماند. من یک خونه هستم او یک خانواده است.

Someone who enjoys just doing things slowly and  staying at home. They feel most comfortable in  

کسی که از انجام آهسته کارها و در خانه ماندن لذت می برد. آنها در مکانی راحت در خانه بیشتر احساس راحتی می

a comfortable place at home. You could say,  "My friend is a social butterfly, but I'm  

کنند. می‌توانید بگویید، «دوست من یک پروانه اجتماعی است، اما من

more of a homebody. When I get together with  friends, I would rather have dinner at my house  

بیشتر اهل خانه هستم. وقتی با دوستانم دور هم جمع می‌شوم، ترجیح می‌دهم در خانه‌ام شام بخورم

and then play games here." I think this is true  for me personally, as I get a little bit older,  

و سپس اینجا بازی کنم.» فکر می‌کنم این برای من شخصاً صادق است، چون کمی بزرگتر می‌شوم،

I prefer these kind of intimate group  settings instead of lots of people,  

این نوع تنظیمات گروهی صمیمی را به جای افراد زیاد

I prefer just a couple friends at home. Maybe  having a bonfire outside, roasting some food or  

ترجیح می‌دهم،   فقط چند دوست را در خانه ترجیح می‌دهم. شاید در خارج از خانه یک آتش‌سوزی داشته باشید، مقداری غذا یا

some marshmallows and this intimate setting. I enjoy doing activities at home more often  

چند مارشمالو و این محیط صمیمی را بریان کنید. من از انجام فعالیت‌هایی در خانه بیشتر

than when I was a little bit younger. To stay in.  Unfortunately, that has been probably a lot of our  

از زمانی که کمی جوان‌تر بودم لذت می‌برم. برای ماندن در داخل. متأسفانه، این احتمالاً بسیاری از

weekend plans for the past year, and it means that  you're just going to stay at home. It doesn't mean  

برنامه‌های آخر هفته ما در سال گذشته بوده است، و به این معنی است که شما فقط می‌خواهید در خانه بمانید. این بدان معنا نیست که

you're going to do nothing. It just means you're  not going to go anywhere. I'm going to stay in.  

شما هیچ کاری انجام نخواهید داد. این فقط به این معنی است که شما قرار نیست جایی بروید. من می‌خواهم در آنجا بمانم

You might say, "It's supposed to be cold and  rainy this weekend, so I'm just going to stay  

.   ممکن است بگویید، "این آخر هفته هوا سرد و بارانی است، بنابراین من فقط می‌خواهم در آنجا

in and read a book." Or, "I'm just going to  stay in and do some things around the house." 

بمانم و کتاب بخوانم." یا، "من فقط می‌خواهم در خانه بمانم و کارهایی را در اطراف خانه انجام دهم."

To binge watch. This means that you watch  a lot of movies or TV shows usually back  

برای تماشای افراطی. این بدان معناست که معمولاً تعداد زیادی فیلم یا نمایش تلویزیونی

to back without stopping. Several hours, maybe  you watch four seasons of a TV show in one day.  

را پشت سر هم بدون توقف تماشا می‌کنید. چند ساعت، شاید در یک روز چهار فصل از یک برنامه تلویزیونی را تماشا کنید.

This is binge watching. You are watching a lot.  This expression comes from a term we usually use  

این تماشای افراطی است. شما خیلی تماشا می کنید. این عبارت برگرفته از اصطلاحی است که ما معمولاً

with alcohol, to binge drink. This means that  you drink a lot of alcohol at one time. Not a  

با الکل برای افراط در نوشیدن الکل استفاده می‌کنیم. این بدان معنی است که شما در یک زمان مقدار زیادی الکل می نوشید. کار

very healthy thing to do, but when we say to binge  drink, that has that same idea, is you're doing  

خیلی سالمی نیست، اما وقتی می گوییم زیاد الکل می خوریم، همین ایده را داریم، این است که شما کارهای زیادی پشت سر هم انجام می دهید

a lot back to back, or you could binge watch TV. You might say, "Last weekend, my husband and I  

، یا می توانید افراطی تلویزیون تماشا کنید. ممکن است بگویید، "آخر هفته گذشته، من و شوهرم

binge watched all of the Star Wars movies."  This isn't true. When you have young children,  

تمام فیلم‌های جنگ ستارگان را تماشا کردیم." این درست نیست وقتی بچه‌های خردسال دارید،

you do not have time to binge watch TV,  but you might say this about your life.  

وقت کافی برای تماشای تلویزیون ندارید، اما ممکن است این را در مورد زندگی خود بگویید.

"I binge watched that new TV show that just came  out." Our final expression that you can use to  

"من آن برنامه تلویزیونی جدیدی را که تازه منتشر شده بود تماشا کردم." آخرین بیان ما که می‌توانید برای

talk about your weekend plans is to catch up on  some chores. This phrasal verb, to catch up on,  

صحبت در مورد برنامه‌های آخر هفته‌تان استفاده کنید این است که به برخی از کارها رسیدگی کنید. این فعل عبارتی، برای رسیدن به آن،

is a beautiful phrasal verb that you can use  to talk about some necessary activity that you  

یک فعل عبارتی زیبا است که می‌توانید از آن برای صحبت در مورد برخی از فعالیت‌های ضروری استفاده کنید که مدتی است

haven't done for a while and now there's more and  more and more, and you need to finish all of this. 

انجام نداده‌اید و اکنون بیشتر و بیشتر و بیشتر است، و باید همه این‌ها را تمام کنید. .

We can imagine laundry, dishes, sweeping,  cleaning, maybe some home repairs,  

می‌توانیم لباس‌های شسته‌شده، ظروف، جارو کردن، تمیز کردن، شاید برخی تعمیرات خانه،

tidying up, maybe even yard work. If you don't do  those things for one week or two weeks, there's so  

مرتب کردن، شاید حتی کار در حیاط را تصور کنیم. اگر آن کارها را برای یک یا دو هفته انجام ندهید، کارهای زیادی وجود دارد

many you have to do. That means you need to catch  up, you to do what you haven't done for a while.  

که باید انجام دهید. این بدان معناست که باید به عقب برگردید ، کاری را که مدتی انجام نداده اید انجام دهید.

You need to catch up on some chores and chores are  just those activities that I mentioned. Laundry,  

شما باید به برخی از کارها رسیدگی کنید و کارها فقط همان فعالیت هایی هستند که به آنها اشاره کردم. لباس‌شویی،

dishes, these necessary activities that  involve cleaning up, helping to make  

ظروف، این فعالیت‌های ضروری که شامل تمیز کردن می‌شوند، کمک می‌کنند

your home a wonderful place to live. Maybe this  weekend you just need to catch up on some chores. 

تا خانه‌تان به مکانی فوق‌العاده برای زندگی تبدیل شود. شاید این آخر هفته فقط باید به برخی از کارها رسیدگی کنید.

You might say, "I was so busy all week, and  finally, I'm going to catch up on some chores  

ممکن است بگویید، "تمام هفته خیلی شلوغ بودم، و بالاخره، می‌خواهم آخر هفته به برخی از کارها برسم

this weekend." Maybe not very fun, but  when your house is clean, it feels good.  

." شاید خیلی سرگرم کننده نباشد، اما وقتی خانه شما تمیز است، حس خوبی به شما دست می دهد.

All right, now that we have some common vocabulary  you can use to talk about your weekend plans.  

بسیار خوب، اکنون که واژگان مشترکی داریم که می‌توانید از آنها برای صحبت در مورد برنامه‌های آخر هفته‌تان استفاده کنید.

Let's talk about some introduction questions that  you might hear and that you can also ask other  

بیایید درباره چند سؤال مقدماتی که ممکن است بشنوید و همچنین می‌توانید از افراد دیگر بپرسید

people. These have varying levels of reductions  and fast ways that you will hear them, so I want  

صحبت کنیم. اینها سطوح مختلفی از کاهش‌ها و روش‌های سریعی دارند که می‌توانید آن‌ها را بشنوید، بنابراین می‌خواهم

to help you understand and recognize what other  people are saying, and also be able to use it. 

به شما کمک کنم بفهمید دیگران چه می‌گویند و تشخیص دهید ، و همچنین بتوانید از آن استفاده کنید.

Let's talk about our first question. What are  you up to this weekend? What are you up to this  

بیایید در مورد سوال اول خود صحبت کنیم. آخر هفته چه کاره ای؟

weekend? You might know the expression, what's  up? This just means how are you. We're using that  

آخر هفته چه کاره ای؟ ممکن است این عبارت را بدانید، چه خبر است ؟ این فقط به این معنی است که شما چگونه هستید. ما از

same word up to talk about what are you doing  this weekend? What are you up to this weekend?  

همین کلمه استفاده می‌کنیم تا درباره این که آخر هفته چه کار می‌کنید صحبت کنیم؟ آخر هفته چه کاره ای؟

But do you think that we usually say it  like this? What are you up to this weekend?  

اما آیا فکر می‌کنید که ما معمولاً این‌طور می‌گوییم ؟ آخر هفته چه کاره ای؟

So clear. So lovely. No. Instead we're going to  reduce this a little bit and then we can reduce  

خیلی شفاف. خیلی دوست داشتنی. نه. در عوض، ما این مقدار را کمی کاهش می‌دهیم و سپس می‌توانیم

it a lot more. Let's talk about the first  one. What are you up to? What are you up to? 

آن را بسیار بیشتر کاهش دهیم. بیایید در مورد اولین مورد صحبت کنیم. چه کاره ای؟ چه کاره ای؟

What're. Here, the word, what and are, are  creating a spoken contraction. Usually when we  

چی هستن در اینجا، کلمه، چیست و هستند، یک انقباض گفتاری ایجاد می‌کنند. معمولاً

write, we don't write this type of contraction.  It's only in spoken English, but oftentimes B  

وقتی می‌نویسیم، این نوع انقباض را نمی‌نویسیم. این فقط در زبان انگلیسی گفتاری است، اما اغلب

verbs like are, is, will be contracted with a  question word. What're you up to this weekend?  

افعال B مانند are, is, با یک کلمه سوالی منقبض می شوند. این آخر هفته چه کاره ای؟

What're, what're you up to? We can reduce this a  little bit further. Whatcha'p to? Whatcha'p to?  

چی هستی، چه کار داری؟ ما می توانیم این مقدار را کمی بیشتر کاهش دهیم. به چی؟ به چی؟

Whatcha'p to this weekend? There are a lot of reductions happening  

آخر این هفته چه می شود؟ کاهش‌های زیادی

at the beginning. Whatch, whatcha'p to? Here  we have, what are you being reduced to just  

در ابتدا اتفاق می‌افتد. واچ، به چی؟ در اینجا ما داریم، چه چیزی را فقط به

whatch, the ch is you and what are has just  been smooshed together and we can say whatcha'p  

whatch تقلیل می‌دهید، ch شما هستید و آنچه هستید به‌تازگی با هم مخلوط شده‌اند و می‌توانیم به whatcha'p   بگوییم

to? Whatcha'p to? Whatcha'p to? Whatcha'p to?  This is really fast. If you say this slowly,  

؟ به چی؟ به چی؟ به چی؟ این واقعا سریع است. اگر این را آهسته بگویید،

whatcha'p to? It sounds really weird.  We only use this in really fast English,  

به چه کاری می پردازید؟ واقعا عجیب به نظر می رسد. ما فقط از آن در انگلیسی واقعاً سریع استفاده می‌کنیم،

so if you are going to say this, it needs to  be quickly and reduced and linked together.  

بنابراین اگر می‌خواهید این را بگویید، باید سریعاً کاهش یابد و به هم مرتبط شود.

Most likely you're going to hear this, so I want  to make sure that you can understand when someone  

به احتمال زیاد شما این را خواهید شنید، بنابراین من می‌خواهم مطمئن شوم که وقتی کسی

says, "Hey, whatcha'p to this weekend?" Whatcha'p to this weekend? You can say,  

می‌گوید، "هی، آخر هفته چه می‌شود؟" آخر این هفته چه می شود؟ می‌توانید بگویید،

"Vanessa taught me that. I know what that  means. What are you up to this weekend? Yes."  

"ونسا این را به من آموخت. من می‌دانم که این به چه معناست. این آخر هفته چه می‌کنید؟ بله."

Let's go into our next expression where we're  going to also reduce this a bit and help you  

بیایید وارد عبارت بعدی خود شویم، جایی که می‌خواهیم آن را نیز کمی کاهش دهیم و به شما کمک

to understand it. What have you got going on  this weekend? What have you got going on this  

کنیم آن را درک کنید. این آخر هفته چه کاری دارید؟ در این

weekend? These all mean the same thing. What  are you doing this weekend? But you might hear  

آخر هفته چه کاری دارید؟ همه اینها به یک معنی است. آخر این هفته چه کار می کنی؟ اما ممکن است

this expression with the word got. What have  you got going on this weekend? When you actually  

این عبارت را با کلمه got بشنوید. این آخر هفته چه کاری دارید؟ وقتی شما واقعاً

hear this, we don't say it that clearly.  What have you got going on this weekend? 

این را می شنوید، ما آن را به وضوح نمی گوییم. این آخر هفته چه کاری انجام دادی؟

Wouldn't that be nice though? Instead,  you're going to hear a reduction or a  

آیا این خوب نیست؟ در عوض، کاهش یا

contraction of the first two words, just  like we saw with the previous example,  

انقباض دو کلمه اول را می شنوید، درست مانند آنچه در مثال قبلی دیدیم،

what've, so what and have, are going to be  pushed together. What've you got goin' on?  

what've، بنابراین what و have قرار است با هم ترکیب شوند. چیکار میکنی؟

That final G in the word going is going to be  cut off and we'll just say, goin'. Let's try to  

G نهایی در کلمه رفتن قطع می شود و ما فقط می گوییم، رفتن. بیایید سعی

say that altogether. You want to try to say it  with me? What've you got goin' on? What've you  

کنیم این را به طور کلی بگوییم. می‌خواهید سعی کنید آن را با من بگویید؟ چیکار میکنی؟

got goin' on this weekend? What've  you got goin' on this weekend?  

آخر هفته چه کاری انجام می دهید؟ آخر هفته چه کاری دارید؟

Do you think we can reduce this further? Yes. Whadayagot goin' on this weekend? Whadayagot.  

به نظر شما می توانیم این را بیشتر کاهش دهیم؟ آره. آخر این هفته چی میری؟ ودایاگوت.

Here, the beginning of, what have you got is  just really like you threw it in a mixing bowl,  

در اینجا، ابتدای کار، چیزی است که شما دارید، درست مثل این است که آن را در یک کاسه

stirred it up and threw it out on a cookie  tray. Well, let's try to break it down so  

همزن انداخته‌اید، آن را هم زده و روی سینی کوکی انداخته‌اید. خوب، بیایید سعی کنیم آن را تجزیه

it's not quite so messy and complicated. At  the beginning we have, what have you got?  

کنیم تا خیلی نامرتب و پیچیده نباشد. در ابتدا داریم، چه چیزی دارید؟

But it sounds like whada. Whada, this is what  have, whadaya, ya is you. Whadayagot goin',  

اما به نظر می رسد مانند whada. وادا، این چیزی است که دارید، وادایا، شما هستید. Whadayagot goin'،

again, we're going to drop that  G at the end of the word going.  

دوباره، ما آن G را در انتهای کلمه رها می‌کنیم.

Goin' on. Whadayagot goin' on? Whada. Notice  what's happening at the end of the word what,  

ادامه دارد. آیا میروی؟ ودا. توجه کنید در انتهای کلمه چه اتفاقی می‌افتد،

do you hear a clear T? Whadaya, whadaya.  

صدای T واضح می‌شنوید؟ ودایا، ودایا.

No. That T at the end of the word, what, is going  to change to a D sound. This is really typical of  

نه. این T در انتهای کلمه، what، به صدای D تغییر می‌کند. این واقعاً نمونه‌ای از

American English, where a T that's surrounded  by vowel sounds is going to change to a D,  

انگلیسی آمریکایی است، جایی که T که با صداهای مصوت احاطه شده است به D تبدیل می‌شود، به

it's called a flapped T, and it just  rolls off your tongue in a smooth way.  

آن T flapped می‌گویند، و فقط به روشی صاف از زبان شما بیرون می‌رود.

Whadayagot goin' on? Can you say it with me?  Whadayagot goin' on this weekend? Whadayagot goin'  

آیا میروی؟ میشه با من بگی؟ آخر این هفته چی میری؟

on this weekend? All right, let's go to our last  question. You doing anything fun this weekend?  

آخر این هفته چی میری؟ بسیار خوب، اجازه دهید به آخرین سؤال خود برویم . آیا این آخر هفته کار سرگرم کننده ای انجام می دهید؟

You doing anything fun this weekend? What's  happening at the beginning of this question? 

آیا این آخر هفته کار سرگرم کننده ای انجام می دهید؟ در ابتدای این سؤال چه اتفاقی می‌افتد؟

Should there be another word? Yes. Are you doing  anything fun this weekend? Are you? But the word  

آیا باید کلمه دیگری وجود داشته باشد؟ آره. آیا این آخر هفته کار سرگرم کننده ای انجام می دهید؟ شما هستید؟ اما کلمه

are, it's on vacation. It's just gone somewhere,  so we're going to start this question with the  

هستند، در تعطیلات است. این یک جایی رفته است، بنابراین ما این سؤال را با

word you. You doing anything fun this weekend?  It makes the question seem a little more casual  

کلمه شما شروع می کنیم. آیا این آخر هفته کار سرگرم کننده ای انجام می دهید؟ این باعث می‌شود که سؤال کمی معمولی‌تر به نظر برسد

and less like an interrogation, or like  you're asking someone out on a date. It's  

و کمتر شبیه یک بازجویی باشد، یا مثل اینکه از کسی برای قرار ملاقات می‌خواهید. این

just a casual question. You doing anything fun  this weekend? But we can reduce this question.  

فقط یک سوال معمولی است. این آخر هفته کار سرگرم کننده ای انجام می دهید ؟ اما ما می توانیم این سوال را کاهش دهیم.

We're not going to reduce it an awful lot,  but we will hear this reduced a little bit. 

ما نمی‌خواهیم آن را خیلی کاهش دهیم، اما می‌شنویم که این مقدار کمی کاهش یافته است.

When we say, "You doing anything fun?"  Instead, you're going to hear, ya  

وقتی می گوییم "کار سرگرم کننده ای انجام می دهی؟" در عوض، می‌شنوید، بله

doin', ya. The word you is reduced to ya. Ya  doin', listen to that G at the end. Ya doin',  

، بله. کلمه تو به تو تقلیل می یابد. بله، در پایان به آن G گوش دهید. بله،

it's gone. It's also on vacation. Maybe it's on  vacation with the word are. Let's say, "Ya doin'  

از بین رفته است. در تعطیلات هم هست شاید در تعطیلات با کلمه هستند. بیایید بگوییم، "

anything fun this weekend?" Ya  doin', that's the main reduction  

آیا این آخر هفته کار سرگرم کننده ای انجام می دهی؟" بله، این کاهش اصلی است

that's going to happen in this question? Ya  doin' anything fun this weekend? Ya doin'...  

که قرار است در این سوال اتفاق بیفتد؟ آیا این آخر هفته کار سرگرم کننده ای انجام می دهید؟ بله...

Try to say that with me. Ya doin' anything fun  this weekend? Ya doin' anything fun this weekend? 

سعی کنید این را با من بگویید. آیا این آخر هفته کار سرگرم کننده ای انجام می دهید؟ آیا این آخر هفته کار سرگرم کننده ای انجام می دهید؟

All right, let's go on to some other common things  that you will hear in these types of small talk,  

بسیار خوب، اجازه دهید به چیزهای رایج دیگری که در این نوع صحبت‌های کوچک،

easy casual conversations. If someone tells  you about their weekend plans, and it sounds  

مکالمه‌های ساده و معمولی می‌شنوید، برویم. اگر کسی درباره برنامه‌های آخر هفته‌اش به شما بگوید، و

interesting or fun, how can you reply?  You might say, "That sounds like fun." Or,  

جالب یا سرگرم‌کننده به نظر برسد، چگونه می‌توانید پاسخ دهید؟ ممکن است بگویید: "به نظر سرگرم کننده است." یا،

"How interesting." Or just simply, "Nice." If that  person is doing nothing, they're just sitting at  

«چقدر جالب است». یا به سادگی، "خوب". اگر آن فرد هیچ کاری انجام نمی‌دهد، فقط در خانه نشسته است

home, maybe they're going to binge watch some  TV and stay in. Well, sometimes it's nice to  

، شاید می‌خواهد زیاد تلویزیون تماشا کند و در آنجا بماند. خوب، گاهی اوقات خوب است که

still say some being positive in response, so you  might say, "Sometimes it's nice to do nothing." 

هنوز هم در پاسخ مثبت بگویید، بنابراین ممکن است بگویید: "گاهی اوقات خوب است که هیچ کاری نکنی."

And that's true, especially if you've been  doing a lot, sometimes it's nice just to stay in  

و این درست است، به‌خصوص اگر کارهای زیادی انجام داده‌اید، گاهی اوقات خوب است که در آنجا بمانید

and relax for the weekend. So you might  say, "Sometimes it's nice to do nothing."  

و برای آخر هفته استراحت کنید. بنابراین ممکن است بگویید: "بعضی وقت ها انجام هیچ کاری خوب است."

Right, before we practice our sample conversation  together, what can you say at the end?  

درست است، قبل از اینکه نمونه مکالمه خود را با هم تمرین کنیم، در پایان چه می‌توانید بگویید؟

Well, if you're talking about weekend plans, it  is before the weekend, so you could just say,  

خوب، اگر درباره برنامه‌های آخر هفته صحبت می‌کنید ، قبل از آخر هفته است، بنابراین می‌توانید بگویید،

"Have a good weekend." Or, "Enjoy your weekend."  Simple, great way to end the conversation.  

«آخر هفته خوبی داشته باشید». یا "از آخر هفته خود لذت ببرید." راه ساده و عالی برای پایان دادن به مکالمه.

All right, let's take a deep breath. Are  you ready to put all of this together? 

باشه بیا یه نفس عمیق بکشیم آیا آماده‌اید همه اینها را کنار هم بگذارید؟

What I would like you to do is first, I would  like you to listen to sample conversation.  

کاری که من می خواهم شما انجام دهید این است که ابتدا به نمونه گفتگو گوش دهید.

Think about the different parts that  are happening. You're going to hear  

به بخش‌های مختلفی که در حال وقوع است فکر کنید.

our key beautiful question. What about you? How  about you? You're going to also hear some of the  

سؤال زیبای کلیدی ما را خواهید شنید. تو چطور؟ در مورد شما چطور؟ همچنین برخی از

key vocabulary that we talked about, and also just  some of the questions, the introductory questions,  

واژگان کلیدی را که در مورد آنها صحبت کردیم، و همچنین فقط برخی از سؤالات، سؤالات مقدماتی،

what are you got going on this weekend? Great.  Things like that, that we'll put together. And  

این آخر هفته چه کاری انجام می دهید را بشنوید؟ عالی. چیزهایی از این قبیل، که ما با هم قرار خواهیم داد. و

then I'm going to put some pauses and it's going  to be your turn to have the conversation with me.  

سپس من کمی مکث می کنم و نوبت شما می شود که با من گفتگو کنید.

First, let's watch the conversation sample. "Hey, what you up to this weekend?" 

ابتدا نمونه مکالمه را تماشا می کنیم. "هی، این آخر هفته چه کار داری؟"

"Nothing much. I'm just going to stay in  and catch up on some chores on Saturday.  

"هیچ چیز زیادی. من فقط می‌خواهم در آنجا بمانم و روز شنبه به برخی از کارهای روزمره

But on Sunday, I'm going to meet up  with some of my friends for brunch." 

رسیدگی کنم. اما یکشنبه، با برخی از دوستانم برای صرف صبحانه ملاقات خواهم کرد."

"That sounds fun. Where's  your favorite brunch spot?" 

"به نظر سرگرم کننده است. مکان مورد علاقه شما در میان وعده صبحانه کجاست؟"

"I usually go to Sunny Morning Cafe. What about  you? What have you got going on this weekend?" 

"من معمولاً به کافه سانی صبح می‌روم. شما چطور؟ این آخر هفته چه کاری دارید؟"

"I'm a homebody, so I'll probably  just read a book in my hammock." 

"من اهل خانه هستم، بنابراین احتمالاً فقط یک کتاب در بانوج خود خواهم خواند."

"That sounds nice. Well, have a  good weekend. Enjoy your book." 

"به نظر خوب است. خوب، آخر هفته خوبی داشته باشید. از کتاب خود لذت ببرید."

"Thanks. You too. Have good weekend." All right. Are you ready to take this to  

"ممنون. شما هم. آخر هفته خوبی داشته باشید." خیلی خوب. آیا آماده هستید که این را به

the next level? I'm going to be asking  you a question and then pausing and I  

سطح بعدی ببرید؟ من از شما یک سوال می‌پرسم و سپس مکث می‌کنم و

would like you to reply in that pause. Take  a moment. Tell me about your weekend plans.  

می‌خواهم در آن مکث پاسخ دهید. یک لحظه وقت بگذارید. از برنامه های آخر هفته خود بگویید.

You can do it. Let's go. Hey,  what are you up to this weekend?  

شما می توانید آن را انجام دهید. بیا بریم. هی، این آخر هفته چه کاره ای؟

How interesting? How often do you do that?  

چه جالب؟ چند وقت یکبار این کار را انجام می دهید؟

Me? I'll probably go hiking since  the weather's going to be so warm.  

من؟ من احتمالاً پیاده‌روی خواهم کرد زیرا هوا بسیار گرم خواهد بود.

Well, nice talking to you. Have a good weekend.  Well, how did you do? If you would like you can go  

خوب، صحبت کردن با شما خوب است. آخر هفته خوبی داشته باشید. خوب، چطور شد؟ اگر می‌خواهید، می‌توانید به

back and practice that little sample conversation.  You can take a deep breath, enjoy yourself. 

عقب برگردید و آن نمونه مکالمه کوچک را تمرین کنید. می توانید یک نفس عمیق بکشید، از خودتان لذت ببرید.

That's part of learning English, is I want  you to enjoy the process. Enjoy the journey.  

این بخشی از یادگیری زبان انگلیسی است، یعنی می‌خواهم از این فرآیند لذت ببرید. سفر خوش بگذرد.

Let's start with some common questions for talking  about eating out and restaurants. Since the  

بیایید با چند سؤال رایج برای صحبت درباره غذا خوردن در بیرون از خانه و رستوران شروع کنیم. از زمان

pandemic began, a lot of restaurants have changed  their service model, so these questions will  

شروع همه‌گیری، بسیاری از رستوران‌ها مدل خدمات خود را تغییر داده‌اند، بنابراین این سؤال‌ها

cover eating in a restaurant, but also ordering  food to go. I hope that these will help you in  

شامل غذا خوردن در رستوران و همچنین سفارش غذا برای رفتن می‌شود. امیدوارم این موارد در

any situation that you're in. Let's start with  our first question. Do you want to eat out? This  

هر موقعیتی که هستید به شما کمک کند. بیایید با اولین سوال خود شروع کنیم. آیا می خواهید بیرون غذا بخورید؟ این

phrasal verb to eat out means at a restaurant? We don't often say, do you want to go to a  

فعل عبارتی to eat out به معنای در رستوران است؟ ما اغلب نمی گوییم، آیا می خواهید به یک

restaurant? Do you want to eat at a restaurant? We  just say, eat out. Do you want to eat out? But we  

رستوران بروید؟ آیا می خواهید در یک رستوران غذا بخورید؟ ما فقط می گوییم، بیرون غذا بخورید. آیا می خواهید بیرون غذا بخورید؟ اما ما

often reduce this question to sound a little more  comfortable and casual, Ya wanna eat out? Ya is  

اغلب این سوال را طوری کاهش می‌دهیم که کمی راحت‌تر و معمولی‌تر به نظر برسد، آیا می‌خواهید بیرون غذا بخورید؟ بله،

you, you want to eat out? Ya wanna eat out? We've  dropped the question word completely, do. Just ya,  

شما هستید، می خواهید بیرون غذا بخورید؟ میخوای بیرون غذا بخوری؟ ما کلمه سؤال را کاملاً حذف کردیم، انجام دهید. فقط بله،

ya and then we have reduced want to, to become  wanna. This is a common reduction in English.  

یا و سپس ما میل را کاهش داده‌ایم تا به خواسته تبدیل شویم. این یک کاهش رایج در زبان انگلیسی است.

Can you say question with me? Ya wanna eat out?  Ya wanna eat out? Or we could cut off that first  

میشه یه سوال با من بگی؟ میخوای بیرون غذا بخوری؟ میخوای بیرون غذا بخوری؟ یا می‌توانیم اولین

word, ya, completely and just say, wanna eat out? Ask it with me. Wanna eat out? Great. Then you  

کلمه، بله، را کاملاً قطع کنیم و فقط بگوییم، می‌خواهی بیرون غذا بخوریم؟ با من بپرس میخوای بیرون غذا بخوری؟ عالی. سپس

might ask, where do you want to go? Where do you  want to go? But do you think we say it clearly  

ممکن است بپرسید کجا می خواهید بروید؟ کجا میخواهی بروی؟ اما به نظر شما آیا ما آن را به وضوح می‌گوییم

like this? Unfortunately, not. Instead, you could  say, "Where ya wanna go?" Where ya wanna go?  

؟ متاسفانه نه. در عوض، می‌توانید بگویید: «کجا می‌خواهی بروی؟» کجا میخوای بری

This is a similar reduction to our first question.  You becomes ya and want to becomes wanna. Where  

این کاهشی مشابه با سوال اول ما است. شما می شوید و می خواهید تبدیل به خواسته شوید. کجا

ya wanna go? Where ya wanna go? Where ya wanna go?  Should we order pick up? Should we order pick up? 

می خواهید بروید؟ کجا میخوای بری کجا میخوای بری آیا باید سفارش تحویل بگیریم؟ آیا باید سفارش تحویل بگیریم؟

I want to let you know that in the US  there are a lot of terms that are used for  

می‌خواهم به شما اطلاع دهم که در ایالات متحده ، اصطلاحات زیادی برای

this idea that you're not eating in the  restaurant. You're ordering food, but then you  

این ایده استفاده می‌شود که شما در رستوران غذا نمی‌خورید. شما در حال سفارش غذا هستید، اما سپس

get the food and you take it somewhere else. Maybe  you take it back home, or you take it to a park.  

غذا را دریافت می‌کنید و آن را به جای دیگری می‌برید. شاید آن را به خانه برگردانید یا به پارکی ببرید.

We could use a couple different phrases and  it's just your personal preference. For me,  

ما می‌توانیم از چند عبارت مختلف استفاده کنیم و این فقط ترجیح شخصی شماست. برای من،

I say, pick up. Do you want to order pick up? Do  you want to get pick up? But you could also say,  

می‌گویم، بردار. آیا می خواهید سفارش تحویل بگیرید؟ آیا می‌خواهید تحویل بگیرید؟ اما شما همچنین می‌توانید بگویید،

should we order take out? Should we order  carry out? Should we order take away? 

آیا باید دستور خروج را بدهیم؟ آیا باید دستور انجام آن را بدهیم؟ آیا باید دستور بگیریم؟

A lot of different phrases and you are  going to hear these all around the US,  

عبارات مختلف زیادی وجود دارد و شما در سرتاسر ایالات متحده اینها را خواهید شنید،

so it's just your choice what you'd like to use.  Another fun question to ask what someone would  

بنابراین این فقط انتخاب شماست که می خواهید از چه چیزی استفاده کنید. یکی دیگر از سؤالات جالبی که باید بپرسید کسی

like to eat is, what are you in the mood for?  What are you in the mood for? Don't deny it,  

دوست دارد چه چیزی بخورد این است که شما در چه حالتی هستید؟ حوصله چه کاری رو داری؟ آن را انکار نکنید،

sometimes in your heart you're just in the mood  for comfort food, something that's heavy and  

گاهی اوقات در دلتان فقط میل به غذای راحت دارید، چیزی که سنگین و

rich and reminds you of a cozy, warm time in  your childhood. Maybe it's not very healthy,  

غنی است و شما را به یاد دورانی دنج و گرم در کودکی می اندازد . شاید خیلی سالم نباشد،

but you're in the mood for comfort food, or  maybe you're in the mood for something light.  

اما شما در خلق و خوی غذای راحت هستید، یا شاید شما در خلق و خوی چیزی سبک هستید.

You want a salad or sushi, something light. This idea of what are you feeling like  

شما یک سالاد یا سوشی می خواهید، چیزی سبک. این ایده درباره اینکه چه احساسی دارید

you want to eat? But we often reduce  this question and instead of saying,  

می خواهید بخورید؟ اما ما اغلب این سوال را کاهش می‌دهیم و به جای این که بگوییم

what are you in the mood for? We might say,  whatcha in the mood for? Whatcha, whatcha  

، حال و هوای شما چیست؟ ممکن است بگوییم، حال و هوای چیست؟ واچا،

is what are you... Whatcha in the mood  for? Here, the word you has been reduced to  

واچا   چی هستی... حال و هوای چی رو داری؟ در اینجا، کلمه you به   cha کاهش یافته است

cha. Cha, this is extremely common in spoken  English that the word you gets changed up in  

. چا، این در زبان انگلیسی گفتاری بسیار رایج است که کلمه ای که شما دریافت می کنید به

a lot of ways. We already talked about one of  those, ya, and this is another, cha. Whatcha  

روش های زیادی تغییر می کند. ما قبلاً در مورد یکی از آنها صحبت کردیم ، بله، و این یکی دیگر است، چا.

in the mood for? Whatcha in the mood for? Or we could reduce this even further. Wha'ya  

در حال و هوای چه چیزی هستید؟ حال و هوای چیست؟ یا می توانیم این را حتی بیشتر کاهش دهیم. حال و

in the mood for? Wha’ya in the mood for? This is  extremely reduced, but notice what's happening.  

هوای چیست؟ حال و هوای چیست؟ این بسیار کاهش یافته است، اما توجه کنید که چه اتفاقی می‌افتد.

What are you in the mood for? The word R is gone  and the word you has been reduced to ya, so when  

حوصله چه کاری رو داری؟ کلمه R از بین رفته است و کلمه you به ya کاهش یافته است، بنابراین وقتی   به

we link together, what and you, super fast.  Wha’ya in the mood for? Wha'ya in the mood for?  

هم پیوند می زنیم، what و you بسیار سریع. حال و هوای چیست؟ حال و هوای چیست؟

You don't want to say this reduction slowly.  Wha'ya in the mood for? Now, we can say it like  

شما نمی خواهید این کاهش را به آرامی بگویید. حال و هوای چیست؟ اکنون،

that to practice for this lesson, but when  this is in daily conversation, it's really  

می‌توانیم برای این درس تمرین کنیم، اما وقتی این در مکالمه روزانه باشد، واقعاً

fast. That's the purpose of a reduction. Do you think you could say this with me  

سریع است. این هدف از کاهش است. فکر می‌کنی می‌توانی این را با من

really fast? Wha'ya in the mood for? Wha'ya  in the mood for? Wha'ya in the mood for?  

خیلی سریع بگویید؟ حال و هوای چیست؟ حال و هوای چیست؟ حال و هوای چیست؟

Great. All right. Let's talk about some common  answers to these questions so that you can be  

عالی. خیلی خوب. بیایید درباره برخی از پاسخ‌های رایج به این سؤالات صحبت کنیم تا بتوانید

prepared and ready. When someone asks you, "Wha'ya  in the mood for?" You might say, "Let's order in.  

آماده و آماده باشید. وقتی کسی از شما می پرسد، "آیا در خلق و خوی؟" ممکن است بگویید، «بیایید سفارش بدهیم.

How about..." Some option. How about pizza? Let's  order in. This is another phrase for talking about  

چطور...» برخی از گزینه‌ها. پیتزا چطور؟ بیایید سفارش بدهیم. این عبارت دیگری برای صحبت درباره

bringing the food back to your house. You  don't want to get all ready and then go to the  

بازگرداندن غذا به خانه است. شما نمی خواهید همه چیز را آماده کنید و سپس به

restaurant, or maybe you don't feel comfortable  doing that. You might just say, "Let's order in.  

رستوران بروید، یا شاید در انجام این کار احساس راحتی نکنید . ممکن است فقط بگویید، "بیا سفارش بدهیم.

How about pizza?" This expression, how  about, is a great way to give a suggestion. 

پیتزا چطور؟" این عبارت، چگونه، یک راه عالی برای ارائه یک پیشنهاد است.

This is excellent in professional situations.  "Hey, how about if we try this marketing plan?"  

این در موقعیت های حرفه ای عالی است. "هی، اگر این طرح بازاریابی را امتحان کنیم چطور؟"

Or, it's great for informal situations to give  a suggestion about something you want to eat.  

یا، برای موقعیت‌های غیررسمی عالی است که درباره چیزی که می‌خواهید بخورید، پیشنهاد بدهید.

"How about pizza? What do you think about that?"  Sometimes this question is reduced and it sounds  

"در مورد پیتزا چطور؟ نظر شما در مورد آن چیست؟" گاهی اوقات این سؤال کاهش می یابد و به نظر

like this. How 'bout pizza? How 'bout pizza?  The first A in the word about is gone. It's  

می رسد . پیتزا چطور؟ پیتزا چطور؟ اولین الف در کلمه در مورد از بین رفته است.

just missing. We say, "How 'bout pizza?" Can  you say that reduction quickly with me? How  

فقط گم شده است. ما می گوییم، "در مورد پیتزا چطور؟" می‌توانید این کاهش را سریع با من بگویید؟

'bout pizza? How 'bout pizza? Great. Or you could  say, "I'm feeling tacos. Does that sound good?" 

پیتزا چطور؟ پیتزا چطور؟ عالی. یا می‌توانید بگویید: "من تاکو را احساس می‌کنم. به نظر خوب است؟"

You're giving your opinion. You'd like to eat  tacos, but you also want to know what the other  

شما نظر خود را می دهید شما دوست دارید تاکو بخورید، اما همچنین می‌خواهید بدانید طرف مقابل

person wants, so you use a great question. Does  that sound good? But we often reduce this a lot.  

چه می‌خواهد، بنابراین از یک سوال عالی استفاده می‌کنید. آیا به نظر خوب است؟ اما ما اغلب این را بسیار کاهش می دهیم.

Let's take a look at the first reduction. You  might say, "I'm feelin'..." cutting off that G,  

بیایید به اولین کاهش نگاهی بیندازیم. ممکن است با قطع آن حرف «من احساس می‌کنم...» بگویید،

"I'm feelin' tacos. How'zat sound?" How'zat sound?  Instead of how does that sound? You can say,  

«من احساس تاکو دارم. صدایش چطور است؟» صدا چطوره؟ به جای اینکه چگونه صدا می کند؟ می‌توانید بگویید،

how'zat sound? How'zat sound? Can you say that  quickly with me? I'm feelin' tacos. How'zat sound?  

صدا چطور است؟ صدا چطوره؟ می‌توانی آن را سریع با من بگویی؟ من تاکو را احساس می کنم. صدا چطوره؟

I'm feelin' tacos. How'zat sound? Great. We can also reduce it and  

من تاکو را احساس می کنم. صدا چطوره؟ عالی. همچنین می‌توانیم آن را کاهش دهیم و

switch it up a little bit. I'm feelin'  tacos. Zat sound okay? I'm feeling tacos,  

کمی آن را تغییر دهیم. من تاکو را احساس می کنم . صدای زات خوبه؟ من تاکو را احساس می کنم،

that's what I want, but I want to know your  opinion. Does that sound okay? Reduces to,  

این چیزی است که می خواهم، اما می خواهم نظر شما را بدانم . به نظر خوبه؟ کاهش می یابد،

zat sound okay? Does that becomes zat. Zat sound  okay? Zat sound okay? Can you say it with me?  

صدای zat خوب است؟ آیا این می شود zat. صدای Zat خوب است؟ صدای زات خوبه؟ میشه با من بگی؟

I'm feelin' tacos. Zat sound okay? Great question.  Because a lot of restaurants have changed over the  

من تاکو را احساس می کنم. صدای زات خوبه؟ سوال عالی از آنجایی که بسیاری از رستوران‌ها در طول سال گذشته تغییر کرده‌اند

last year, and you never know when a restaurant  might be closed, it's a good question to ask,  

و شما هرگز نمی‌دانید چه زمانی ممکن است یک رستوران بسته شود، سؤال خوبی است که بپرسید:

"Is Ted's Cafe open? I would love to go there." Is, some restaurant, open? I would love to go  

«آیا کافه تد باز است؟ من دوست دارم به آنجا بروم». آیا یک رستوران باز است؟ من دوست دارم به

there. There is a little way that we can  reduce this question. Take a look at this.  

آنجا بروم. راه کمی وجود دارد که بتوانیم این سوال را کاهش دهیم. یه نگاهی به این بنداز.

Is Ted's Cafe open? I would love to go there. The  word would becomes I'd. I would, I'd. You can say,  

آیا کافه تد باز است؟ من دوست دارم به آنجا بروم. کلمه به من تبدیل می‌شود. می خواستم، می کردم. می توانید بگویید،

"Is Ted's Cafe open? I'd love to go there."  Can you say it with me? Is Ted's Cafe open?  

"آیا کافه تد باز است؟ من دوست دارم به آنجا بروم." میشه با من بگی؟ آیا کافه تد باز است؟

I'd love to go there. Great. In the US,  a lot of restaurants are having outdoor  

من دوست دارم به آنجا بروم. عالی. در ایالات متحده ، بسیاری از رستوران‌ها در فضای باز

seating. You could say, "Let's go to Louis'..."  a restaurant named Louis, "Let's go to Louis' and  

نشسته‌اند. می‌توانید بگویید، "بیا برویم لویی... "، رستورانی به نام لوئیس، "بیا برویم لویی و

eat lunch on their patio." Eat lunch on  their patio. This is an outdoor dining area. 

ناهار را در پاسیو آنها بخوریم." ناهار را در پاسیو آنها بخورید. این یک منطقه غذاخوری در فضای باز است.

It's really nice when restaurants have this,  because sometimes you don't feel like eating  

وقتی رستوران‌ها این را دارند، واقعاً خوب است، زیرا گاهی اوقات حوصله غذا خوردن

at home, but especially with kids, if you don't  feel like confining them inside a restaurant,  

در خانه ندارید، به خصوص با بچه‌ها، اگر نمی‌خواهید آنها را در رستوران محبوس کنید،

or maybe you don't feel comfortable doing that. If  a restaurant has a patio, it's much more informal  

یا شاید از انجام این کار احساس راحتی نمی‌کنید. اگر یک رستوران پاسیو داشته باشد، احساس بسیار غیررسمی‌تر

feeling. And it's a nice spur of the moment thing  to do. A great expression that you can use is,  

است. و این یک حرکت خوب در لحظه است. یک عبارت فوق‌العاده که می‌توانید استفاده کنید این است،

let's grab a bite at Louis'. Let's grab a  bite at Ted's Cafe. To grab a bite is usually  

بیایید کمی از لویی استفاده کنیم. بیایید در کافه تد لقمه بخوریم. لقمه گرفتن معمولا

a quick meal. It might be lunch. Usually  it's not dinner because it's pretty quick,  

یک وعده غذایی سریع است. ممکنه ناهار باشه معمولاً شام نیست زیرا خیلی سریع است،

but it might just be a short experience. It's not a long dinner. It's  

اما ممکن است فقط یک تجربه کوتاه باشد. این یک شام طولانی نیست. انجام دادن آن کار

not a big to do. Let's grab a bite at  Ted's Cafe, because I have to go to s 

Vanessa: To do.  

بزرگی نیست. بیایید در کافه تد لقمه بخوریم، زیرا باید به

ونسا بروم: برای انجام.

Let's grab a bite at Ted's Cafe because I have to  go somewhere later. Let's grab a bite at somewhere  

بیایید در کافه تد لقمه بخوریم زیرا باید بعداً به جایی بروم. بیایید از جای دیگری گاز بگیریم

else. Can you say that with me? Let's grab a bite  at Ted's Cafe. Let's grab a bite. Our final answer  

. میشه اینو با من بگی؟ بیایید در کافه تد لقمه بخوریم. بیا یه لقمه بگیریم پاسخ نهایی ما

to the question what you want to eat is I know  a place or I know a spot that has great pasta.  

به این سؤال که می‌خواهید چه بخورید این است که من مکانی را می‌شناسم یا مکانی را می‌شناسم که ماکارونی عالی دارد.

I know a place that has great pizza. I know a  place. You could leave this simple and just say,  

من جایی را می شناسم که پیتزای عالی دارد. من مکانی را می شناسم. می‌توانید این را ساده رها کنید و فقط بگویید،

I know a place. Come with me. But if you want to  be a little less mysterious, you could just say,  

من جایی را می‌شناسم. با من بیا. اما اگر می‌خواهید کمی کمتر مرموز باشید، می‌توانید بگویید،

oh, I know a place that has great pasta. Come with  me and you've got to try it. Okay. This is kind of  

اوه، من جایی را می‌شناسم که ماکارونی عالی دارد. با من بیا و باید آن را امتحان کنی. باشه. این به نوعی

maybe an unknown restaurant location that not many  people know about, and it's a great phrase to use.  

شاید یک مکان رستوران ناشناخته است که افراد زیادی درباره آن نمی‌دانند، و استفاده از آن عبارت بسیار خوبی است.

Oh, I know a place that you're going to love. Excellent. Are you ready to practice these? First,  

اوه، من جایی را می شناسم که تو آن را دوست خواهی داشت. عالی آیا برای تمرین اینها آماده اید؟ ابتدا،

I would like you to watch this sample conversation  between my husband and I as we talk about where we  

می‌خواهم این گفتگوی نمونه بین من و شوهرم را تماشا کنید و در مورد اینکه کجا

want to eat, what we want to eat. Think about  those phrases. Notice the phrases that we use.  

می‌خواهیم بخوریم، چه چیزی می‌خواهیم صحبت می‌کنیم. درباره آن عبارات فکر کنید. به عباراتی که استفاده می کنیم توجه کنید.

And then after that, you're going to have a  chance to speak out loud and practice it yourself.  

و بعد از آن، فرصتی خواهید داشت که با صدای بلند صحبت کنید و خودتان آن را تمرین کنید.

Let's watch the sample conversation.  Hey, you want to grab lunch? 

بیایید نمونه گفتگو را تماشا کنیم. هی میخوای ناهار بخوری؟

Dan: Sure. But I only have time for a quick  

دن: حتما. اما من فقط برای یک

bite before my soccer game. What sounds good? Vanessa: 

لقمه سریع قبل از بازی فوتبالم وقت دارم. چه چیزی خوب به نظر می رسد؟ ونسا:

Hmm. How about pasta? Dan: 

هوم. پاستا چطور؟ دن:

That sounds great. How about I call it in, you  pick it up, and we'll picnic in the park before  

عالی به نظر می رسد. چه برسد به اینکه من با آن تماس بگیرم، شما آن را بردارید، و ما قبل از شروع بازی من در پارک پیک نیک خواهیم کرد

my game starts. Vanessa: 

. ونسا:

That sounds great. I know a place that's close  by and has great tomato sauce. All right.  

عالی به نظر می رسد. من جایی را می شناسم که نزدیک است و سس گوجه فرنگی عالی دارد. خیلی خوب.

Now it's your turn. I want you to use  these phrases that you've learned.  

حالا نوبت شماست. می‌خواهم از این عباراتی که یاد گرفته‌اید استفاده کنید.

I'm going to ask you a question. We're going  to have a little conversation together.  

من می خواهم از شما یک سوال بپرسم. قرار است  یک مکالمه کوچک با هم داشته باشیم.

It's your chance to speak out loud. So  I'm going to ask a question and pause,  

این فرصت شماست که با صدای بلند صحبت کنید. بنابراین من یک سؤال می‌پرسم و مکث می‌کنم،

wait for your answer. No matter where you are  around the world, I will be listening to you.  

منتظر پاسخ شما هستم. مهم نیست در کجای دنیا هستید، من به شما گوش خواهم داد.

So please take this opportunity to speak and  use what you've learned. If you need to repeat  

بنابراین لطفاً از این فرصت برای صحبت استفاده کنید و از آموخته‌های خود استفاده کنید. اگر لازم است

this section again and again, do that. It's  a great way to gain confidence as you speak.  

این بخش را بارها و بارها تکرار کنید، این کار را انجام دهید. این یک راه عالی برای به دست آوردن اعتماد به نفس هنگام صحبت کردن است.

Are you ready? Hey, I'm hungry. Let's  grab lunch. What's you in the mood for? 

اماده ای؟ هی، من گرسنه ام بیایید ناهار بخوریم. حال و هوای شما چیست؟

Oh, that sounds good. Do you know a good place?  

اوه، این خوب به نظر می رسد. جای خوب میشناسید؟

Oh, that sounds good. You want to eat there or get  takeout? Great. Let's go. Well, how did you do? Do  

اوه، این خوب به نظر می رسد. می‌خواهید آنجا غذا بخورید یا بیرون‌بر بروید؟ عالی. بیا بریم. خوب، چطور شد؟ آیا

you feel a little more confident discussing dining  options and talking about eating out? I hope so.  

با بحث در مورد گزینه‌های ناهار خوری و صحبت در مورد غذا خوردن در بیرون، کمی اعتماد به نفس بیشتری دارید؟ امیدوارم.

In this lesson, we're going to talk about  some common questions to ask about vacations,  

در این درس، می‌خواهیم درباره سؤالات رایج درباره تعطیلات

some common responses, and then you'll have a  chance to practice this with me. Are you ready?  

، پاسخ‌های متداول صحبت کنیم و سپس شما فرصتی خواهید داشت که این را با من تمرین کنید. اماده ای؟

I know that vacation this year looks a little bit  different than most years because of well, this  

من می دانم که تعطیلات امسال کمی متفاوت از بسیاری از سال ها به نظر می رسد ، زیرا این

virus that we have going around. So it's  going to be a little bit different than  

ویروسی است که در اطراف ما وجود دارد. بنابراین، کمی متفاوت از

usual talking about vacation. Let's first talk  about some common questions and how to pronounce  

صحبت معمول در مورد تعطیلات خواهد بود. اجازه دهید ابتدا درباره برخی از سؤالات رایج و نحوه تلفظ

those naturally in English. Do you have plans to  go anywhere this summer? Okay. This question is  

آنها به طور طبیعی در انگلیسی صحبت کنیم. آیا برنامه‌ای برای رفتن به جایی در تابستان امسال دارید؟ باشه. این سوال

fine. You could use this full question. Do  you have plans to go anywhere this summer? 

خوب است. می توانید از این سوال کامل استفاده کنید. آیا برنامه‌ای برای رفتن به جایی در تابستان امسال دارید؟

Okay. But there are a couple different ways to  either reduce or slightly change this question  

باشه. اما چند راه مختلف برای کاهش یا تغییر اندکی این سوال

that are a little bit more natural.  Where you going this summer? Where ya,  

وجود دارد که کمی طبیعی‌تر هستند. تابستان امسال کجا می روی؟ کجا می‌روی، به کجا

which is you, going', dropping the G. Where you  going this summer? Where ya goin' this summer?  

می‌روی؟ تابستان امسال کجا می روی؟

Or we could say what you got going on this summer?  Whatcha is what plus you. You becomes cha. Whatcha  

یا می‌توانیم بگوییم تابستان امسال چه کار کردی؟ Whatcha چیزی است به علاوه شما. شما چا می شوید. چه

got going on? Again, we're dropping the G,  but we're using a great phrasal verb. Going,  

اتفاقی افتاد؟ دوباره، ما G را حذف می کنیم، اما از یک فعل عبارتی عالی استفاده می کنیم.

going on. What's going on? If you go into a  room and it's an absolute mess, you might use  

ادامه دارد،   ادامه دارد. چه خبر است؟ اگر وارد اتاقی می‌شوید و اوضاع کاملاً به هم ریخته است، ممکن است از

this phrasal verb and say, what is goin' on here?  But you can use this also for vacation and say,  

این فعل عبارتی استفاده کنید و بگویید اینجا چه خبر است؟ اما می‌توانید از آن برای تعطیلات نیز استفاده کنید و بگویید،

what do you have going on this summer? Or  reduced, whatcha got goin' on this summer? And  

تابستان امسال چه کاری داری؟ یا کم شده، تابستان امسال چه اتفاقی افتاد؟ و

it simply means what are your plans this summer? What you got going on this summer? So if someone  

به سادگی به این معنی است که برنامه‌های شما در تابستان امسال چیست؟ این تابستون چیکار کردی؟ بنابراین، اگر کسی

asks you this, you know that they're asking about  your vacation plans. Whatcha got goin' on this  

این را از شما بپرسد، می‌دانید که در مورد برنامه‌های تعطیلات شما سؤال می‌کند. در این

summer? Another common question is, are you doing  anything fun for vacation? But we don't often say  

تابستان چه اتفاقی افتاد؟ سوال رایج دیگر این است که آیا برای تعطیلات کار سرگرم کننده ای انجام می دهید؟ اما متأسفانه ما اغلب

it as clearly as this, unfortunately, right? Are  you doing anything fun for vacation becomes you  

آن را به وضوح نمی‌گوییم، درست است؟ آیا برای تعطیلات کار سرگرم‌کننده‌ای انجام می‌دهید، تبدیل می‌شوید

doing anything fun for vacation? Look at what's  happening at the beginning of this question.  

که برای تعطیلات هر کاری سرگرم‌کننده انجام می‌دهید؟ در ابتدای این سؤال به آنچه در حال رخ دادن است نگاه کنید.

Y'. What happened to the verb are? Are you doing?  It's completely gone. Maybe it's also on vacation.  

Y'. چه اتفاقی برای فعل are افتاد؟ آیا انجام می دهید؟ کاملاً از بین رفته است. شاید هم در تعطیلات باشد.

So we're going to start this question with just  you which is reduced to Y'. Do you see how we  

بنابراین ما این سوال را فقط با شما شروع می کنیم که به Y کاهش می یابد. آیا می بینید که چگونه

reduce the word you in a lot of ways? Whatcha  got going on? Or Y'doing. Y'doin'. We're dropping  

کلمه شما را به طرق مختلف کاهش می دهیم؟ چه اتفاقی افتاد؟ یا در حال انجام داری میکنی ما

that G again. Y'doin'nything fun? Something  interesting happens at the beginning of the word  

دوباره آن G را کنار می گذاریم. هیچ چیز سرگرم کننده ای انجام نمی دهی؟ چیزی جالب در ابتدای کلمه هر چیزی اتفاق می افتد

anything. Y'doin'nything fun? We link together doing, because  

. هیچ چیز سرگرم کننده ای انجام نمی دهی؟ ما با هم ارتباط برقرار می کنیم، زیرا

we're going to drop the G. It ends with the sound,  nn, the n sound. And then the next word, anything,  

G را رها می کنیم. با صدا، nn، صدای n پایان می یابد. و سپس کلمه بعدی، هر چیزی

we sometimes drop the a and we're going to push  those two together because there's two n sounds  

،   گاهی اوقات a را رها می کنیم و آن دو را به هم فشار می دهیم زیرا دو n صدا در کنار هم وجود دارد

side by side. Y'doin'nything, doing'nything fun?  Y'doin'nything? This is one of the reasons why  

. هیچ کاری نمی کنی، هیچ چیز سرگرم کننده ای انجام نمی دهی؟ هیچ کاری نمیکنی؟ این یکی از دلایلی است که

English sounds quite fast to English learners. If  you watch a TV show and you say, what in the world  

انگلیسی برای زبان آموزان انگلیسی بسیار سریع به نظر می رسد. اگر یک برنامه تلویزیونی تماشا می‌کنید و می‌گویید،

did they just say? I have no idea. Well, it's  because of these dropping linkings. This is quite  

چه چیزی می‌گویند؟ هیچ نظری ندارم. خب، این به دلیل این کاهش پیوندها است. این

common in spoken English. So you can say this  question with me. Are you ready? Y'doin'nything  

در زبان انگلیسی گفتاری کاملاً رایج است. بنابراین می‌توانید این سؤال را با من بگویید. اماده ای؟ آیا برای تعطیلات هیچ چیز

fun for vacation? Y'doin'nything fun for vacation?  Let's go to our next question. Where are you  

سرگرم کننده ای انجام نمی دهید؟ هیچ چیز سرگرم کننده ای برای تعطیلات انجام نمی دهی؟ بریم سراغ سوال بعدی.

headed for vacation? Where are you headed for  vacation? This question is very clear the way I  

برای تعطیلات به کجا می‌روید؟ برای تعطیلات به کجا می روید؟ این سوال همانطور که من گفتم خیلی واضح است

just said it, but it uses a wonderful verb headed. This is, yes, your head, but it's talking about  

، اما از یک فعل فوق العاده headed استفاده می کند. این، بله، سر شماست، اما

the direction that you're going. Some place that  you're going to visit. So if you get a call from  

درباره مسیری که می روید صحبت می کند. جایی که قرار است از آن دیدن کنید. بنابراین اگر مادرتان با شما تماس بگیرد

your mom and she says, where are you going? You  could say, I'm headed to the store. This means  

و او بگوید کجا می‌روید؟ می توان گفت، من به سمت فروشگاه می روم. این بدان معناست

that's the direction that you're going. You are  on your way to the store. But we can reduce this  

که   این جهتی است که می‌روید. شما در راه رفتن به فروشگاه هستید. اما می‌توانیم این را کمی کاهش دهیم

a little bit and say, where ya, does that sound  familiar? Where ya headed for vacation? Where  

و بگوییم، کجا آشنا به نظر می‌رسد؟ برای تعطیلات کجا رفتی؟

ya headed for vacation? We could substitute  the end of this for vacation and just say,  

برای تعطیلات به کجا رفتید؟ می‌توانیم پایان این تعطیلات را جایگزین کنیم و فقط بگوییم،

where are you headed this summer? Where ya headed  this summer? Where ya headed this summer? Do you  

تابستان امسال به کجا می‌روی؟ تابستان امسال به کجا رفتید ؟ تابستان امسال کجا رفتی؟ آیا

notice that a great way to sound a little bit  more fluent in English is to reduce the word you? 

متوجه شده اید که یک راه عالی برای کمی مسلط تر به نظر رسیدن به زبان انگلیسی این است که کلمه شما را کاهش دهید؟

We've talked about a couple different reductions,  but a very common one is ya. Where ya headed this  

ما در مورد چند کاهش مختلف صحبت کرده‌ایم، اما یکی از موارد بسیار رایج این است. تابستان امسال به کجا رفتید

summer? Where ya headed for vacation? Great.  Before we go on to some common answers that  

؟ برای تعطیلات کجا رفتی؟ عالی. قبل از اینکه به برخی از پاسخ‌های متداول که

you can use to answer these questions, let's  talk about something very important. The most  

می‌توانید برای پاسخ دادن به این سؤالات استفاده کنید، برویم، اجازه دهید در مورد چیزی بسیار مهم صحبت کنیم.

important conversation question you will ever know  is, what about you? How about you? We talked about  

مهم‌ترین سؤال مکالمه‌ای که می‌دانید این است که شما چطور؟ در مورد شما چطور؟ ما

this in the part one video I made, speak with  me about your weekend plans. Well, these two  

در قسمت اول ویدیویی که ساختم درباره این موضوع صحبت کردیم، درباره برنامه‌های آخر هفته‌تان با من صحبت کنید. خب، این دو

questions are essential. If you don't remember  anything else from this video, please remember,  

سوال ضروری هستند. اگر چیز دیگری از این ویدیو به خاطر ندارید، لطفاً به یاد داشته باشید،

what about you? How about you? We use these,  if you can imagine a ball. I'm holding the  

شما چطور؟ در مورد شما چطور؟ اگر می‌توانید توپی را تصور کنید، از اینها استفاده می‌کنیم. من توپ مکالمه را در دست دارم

conversation ball. And when I ask you, how  about you, boom, I pass the ball to you. It  

. و وقتی از تو می پرسم ، بوم، من توپ را به تو پاس می دهم.

is your turn to answer the same question. So if  you ask me, where are you headed for vacation? 

نوبت شماست که به همان سوال پاسخ دهید. بنابراین، اگر از من بپرسید، برای تعطیلات به کجا می‌روید؟

And I say, eh, not really anywhere. I'm staying  home. What about you? I pass the question back  

و من می گویم، اوه، واقعاً هیچ جا نیست. من در خانه می مانم. تو چطور؟ من سوال را

to you. This is a great way to continue a  conversation. So make sure that you keep that  

به شما پس می دهم. این یک راه عالی برای ادامه مکالمه است. بنابراین مطمئن شوید که آن

locked inside your memory, because we're going to  be using that a little bit later in this lesson  

را در حافظه خود قفل کرده اید، زیرا کمی بعد در این درس  از

where you're going to use these conversation,  questions and answers to practice speaking with  

آن استفاده خواهیم کرد   که از این مکالمه، سؤالات و پاسخ ها برای تمرین صحبت کردن با

me. All right, let's go to some common answers  to talk about our vacations, especially in this  

من استفاده می کنید. بسیار خوب، بیایید به سراغ چند پاسخ رایج برویم تا در مورد تعطیلات خود صحبت کنیم، به خصوص در

world that we're living in this year. Because a  lot of us would love to go on vacation and see the  

دنیایی که امسال در آن زندگی می کنیم. از آنجا که بسیاری از ما دوست داریم به تعطیلات برویم و دنیا را ببینیم

world, but we probably needed to change our plans  a bit this summer, let's talk about some realistic  

، اما احتمالاً باید در تابستان برنامه‌هایمان را کمی تغییر می‌دهیم ، بیایید در مورد برخی از

answers to these questions about where you headed  this summer, what you got going on for vacation.  

پاسخ‌های واقع‌بینانه به این سؤالات در مورد اینکه تابستان امسال به کجا رفتید ، چه کاری انجام دادید، صحبت کنیم. برای تعطیلات.

Let's talk about some realistic answers.  I'd like to go to Europe, but I think  

بیایید در مورد چند پاسخ واقع بینانه صحبت کنیم. من می خواهم به اروپا بروم، اما فکر می

I'll take a road trip around the US instead. This is using a great sentence construction, I'd  

کنم   به جای آن یک سفر جاده ای در سراسر ایالات متحده داشته باشم. من دوست دارم این از یک جمله سازی عالی استفاده می

like to, but. So first we're talking about your  dream, the ideal dream, and then we're talking  

کند، اما. بنابراین ابتدا درباره رویای شما صحبت می‌کنیم ، رویای ایده‌آل، و سپس درباره

what you're really doing. I'd like to go to  Europe, but I think I'll go on a road trip around  

کاری که واقعاً انجام می‌دهید صحبت می‌کنیم. من می‌خواهم به اروپا بروم، اما فکر می‌کنم در عوض به یک سفر جاده‌ای در

the US instead. Or you could say, I'd like to go  to a family reunion, but we had to postpone it.  

اطراف ایالات متحده خواهم رفت. یا می‌توانید بگویید، من می‌خواهم به یک گردهمایی خانوادگی بروم، اما مجبور شدیم آن را به تعویق بیندازیم.

Okay. The ideal is going to the family reunion,  getting together with all of your family members,  

باشه. ایده آل این است که به گردهمایی خانوادگی بروید ، با همه اعضای خانواده خود دور هم جمع شوید،

but the reality is that you had to postpone  it or delay it for another time. This is  

اما واقعیت این است که مجبور بودید آن را به تعویق بیاندازید یا آن را برای زمان دیگری به تعویق بیندازید.

the reality. I wish that I could go on a  cruise, but that's not happening right now,  

این واقعیت است. ای کاش می‌توانستم به یک سفر دریایی بروم، اما در حال حاضر این اتفاق نمی‌افتد،

so I guess I'll order a pizza and go to the pool.  Here again, we're talking about the dream and then  

بنابراین حدس می‌زنم یک پیتزا سفارش بدهم و به استخر بروم. در اینجا دوباره در مورد رویا صحبت می کنیم و سپس

you can make that reality special for you.  It doesn't need to be too disappointing,  

می توانید آن واقعیت را برای خود خاص کنید. لازم نیست خیلی ناامید کننده باشد،

but it's not your dream, your ideal dream. I wish that I could go on a cruise,  

اما این رویای شما نیست، رویای ایده آل شماست. ای کاش می توانستم به یک کشتی دریایی بروم،

but cruises aren't happening right now. I wish  that I could. That's a great introductory phrase.  

اما کشتی های دریایی در حال حاضر اتفاق نمی افتد. ای کاش می توانستم. این یک عبارت مقدماتی عالی است.

I wish that I could go to a music festival,  but it was canceled. So I guess I'll  

ای کاش می توانستم به یک جشنواره موسیقی بروم، اما لغو شد. بنابراین حدس

make a playlist and listen to music and dance  in my backyard. I wish that I could, but  

می‌زنم یک لیست پخش درست کنم و در حیاط خانه‌ام به موسیقی گوش دهم و برقصم . ای کاش می توانستم، اما

this is what I'll do instead. All right, let's  go to our third phrase. I was going to take my  

این کاری است که به جای آن انجام خواهم داد. بسیار خوب، اجازه دهید به عبارت سوم خود برویم. قرار بود

family to New York, but I think we'll go camping  instead. Using this phrase, I was going to,  

خانواده‌ام را به نیویورک ببرم، اما فکر می‌کنم به جای آن به کمپینگ برویم. با استفاده از این عبارت، من قصد داشتم،

talks about a plan that you had, usually a  real plan that you had. It's not just a dream.  

در مورد برنامه ای صحبت می کند که شما داشتید، معمولاً یک برنامه واقعی که داشتید. این فقط یک رویا نیست.

It's a plan that you had and then you needed to  change it. I was going to take my family to New  

این برنامه ای است که شما داشتید و سپس باید آن را تغییر می دادید. قرار بود خانواده‌ام را به

York, but I think we'll go camping instead. So we have the dream, or maybe a plan,  

نیویورک ببرم، اما فکر می‌کنم در عوض به کمپینگ برویم. بنابراین ما رویا، یا شاید یک برنامه داریم،

but unfortunately that's not the reality.  I was going to backpack across Italy,  

اما متأسفانه این واقعیت نیست. می‌خواستم در سراسر ایتالیا کوله‌پشتی کنم،

but I guess I'll stay home and learn how to cook  some Italian dishes instead. This year is all  

اما حدس می‌زنم در خانه می‌مانم و به‌جای آن یاد می‌گیرم که چگونه غذاهای ایتالیایی بپزم. امسال همه چیز

about, and last year, is all about trying to make  some kind of compromise, a change in plans that's  

درباره است   و سال گذشته، تمام تلاش برای ایجاد نوعی سازش است، تغییری در برنامه‌ها که

not too disappointing. I was going to  backpack across Italy, but I'll learn to  

خیلی ناامیدکننده نیست. می‌خواستم در سرتاسر ایتالیا کوله‌پشتی کنم، اما در عوض یاد می‌گیرم که

cook some Italian dishes instead. Okay.  Now that we have some common questions,  

غذاهای ایتالیایی بپزم. باشه. اکنون که چند سؤال رایج داریم،

don't forget our key question. How about  you? What about you? And some common answers.  

سؤال کلیدی ما را فراموش نکنید. در مورد شما چطور؟ تو چطور؟ و چند پاسخ متداول

Let's take a look at a sample conversation so that  you can try to imitate this when it comes to be  

بیایید نگاهی به یک مکالمه نمونه بیندازیم تا وقتی نوبت به شما می‌رسد، بتوانید سعی کنید آن را تقلید

your turn. Let's take a look at this sample. Dan: 

کنید. بیایید نگاهی به این نمونه بیندازیم. دن:

Hey, you doing anything fun this summer? Vanessa: 

هی، تو این تابستان کار سرگرم کننده ای انجام می دهی؟ ونسا:

Well, I was going to go backpacking around Europe,  but instead I think I'll just go camping in some  

خب، من می‌خواستم برای کوله‌پشتی در اروپا بروم، اما در عوض فکر می‌کنم فقط در برخی از

local state parks. What about you? Dan: 

پارک‌های محلی محلی کمپ بزنم. تو چطور؟ دن:

Well, I was going to meet my family  in Florida for a family reunion,  

خب، من می‌خواستم خانواده‌ام را در فلوریدا برای دیدار خانوادگی ملاقات کنم،

but that got canceled. So now I think I'm going to  have a socially distanced outdoor movie night in  

اما این موضوع لغو شد. بنابراین اکنون فکر می‌کنم یک شب فیلم در فضای باز با فاصله اجتماعی در

my backyard. Do you want to come? Vanessa: 

حیاط خانه‌ام داشته باشم. می خوای بیای؟ ونسا:

Sure. That sounds great. Text me  the details and I'll be there. 

مطمئنا. به نظر عالی میاد. جزئیات را برایم پیامک کنید و من آنجا خواهم بود.

Dan: Great. I'll see you around.  

دن: عالیه من شما را در اطراف می بینم.

Enjoy your camping trip. Vanessa: 

از سفر کمپینگ خود لذت ببرید. ونسا:

Thanks. I will. See you at the movie night. Okay.  

متشکرم. من خواهم. می بینمت شب فیلم باشه.

Now it's your turn. Put together all of these  pieces. I'm going to be asking you a question,  

حالا نوبت شماست. همه این قطعات را کنار هم قرار دهید . من یک سوال از شما می پرسم،

than I'm going to be pausing. I don't care  where you are living around the world. My ears  

تا اینکه مکث کنم. برایم مهم نیست که در کجای دنیا زندگی می‌کنید. گوش های من

are going to be listening to you. Then I'll  be replying and I would like you to take this  

قرار است به شما گوش دهند. سپس من پاسخ خواهم داد و از شما می خواهم که از این

opportunity to speak out loud. If you need to go  back, review this section, do it again and again,  

فرصت استفاده کنید و با صدای بلند صحبت کنید. اگر نیاز دارید به عقب برگردید، این بخش را مرور کنید، آن را دوباره و دوباره انجام دهید،

and just gain some more courage, feel free to do  it. This is a wonderful chance to speak out loud.  

و فقط کمی جرات بیشتری به دست آورید، با خیال راحت این کار را انجام دهید . این یک فرصت عالی برای صحبت با صدای بلند است.

Are you ready? Let's do it. Hey,  you doing anything fun this summer? 

اماده ای؟ بیایید آن را انجام دهیم. هی ، این تابستان کار سرگرم کننده ای انجام می دهید؟

That sounds like fun. Have you done that before?  

به نظر سرگرم کننده است. آیا قبلا این کار را انجام داده اید؟

I wish I could take my family on a trip to  Switzerland, but with the travel restrictions,  

ای کاش می‌توانستم خانواده‌ام را به سفری به سوئیس ببرم، اما با محدودیت‌های سفر،

I think we're just going to go on a road  trip here in the US instead. Yeah. Well,  

فکر می‌کنم به جای آن می‌خواهیم به یک سفر جاده‌ای به اینجا در ایالات متحده برویم. آره

it was nice talking with you. See you later.  So how did you do? Do you feel a little bit  

خوب، صحبت کردن با شما خوب بود. بعدا میبینمت. خب چکار کردی؟ آیا با

more comfortable talking about your vacation or  summer plans? Feel free to go back and review  

صحبت کردن در مورد تعطیلات یا برنامه های تابستانی خود کمی راحت تر احساس می کنید ؟ راحت برگردید و

our practice section together. It's a great  way to speak out loud. Okay. Let's get started  

بخش تمرین ما را با هم مرور کنید. این یک راه عالی برای صحبت با صدای بلند است. باشه. بیایید

with some common vocabulary to talk about where  you live. If you live in a city, you might say,  

با برخی از واژگان رایج برای صحبت در مورد محل زندگی خود شروع کنیم. اگر در شهری زندگی می کنید، ممکن است بگویید،

it's really busy where I live. New York City is  a busy place. Or you could use the word crowded.  

جایی که من زندگی می کنم واقعاً شلوغ است. شهر نیویورک مکانی شلوغ است. یا می توانید از کلمه شلوغ استفاده کنید.

Tokyo is a crowded city. There are lots of  people everywhere, and there are not many places  

توکیو شهری شلوغ است. آدم‌های زیادی همه جا هستند، و مکان‌های زیادی وجود ندارد

where you can be alone and have a quiet moment. Maybe you might say that your city is busy and  

که بتوانید تنها باشید و لحظاتی آرام داشته باشید. شاید بگویید که شهر شما شلوغ و

crowded. What's the opposite of this? You can say  Stockholm, Sweden is a relaxed city. It's a quiet  

شلوغ است. برعکس این چیه؟ می توان گفت استکهلم، سوئد شهری آرام است. مکانی آرام

place. I don't know. I've been to Stockholm.  If you're from Stockholm, Sweden, let me know.  

است. من نمی دانم. من به استکهلم رفته ام. اگر اهل استکهلم سوئد هستید به من اطلاع دهید.

But you might say, where I live is just a relaxed  place. Or we can say, it's relaxing. If you  

اما ممکن است بگویید، جایی که من زندگی می کنم فقط یک مکان آرام است. یا می توان گفت، آرامش بخش است.

come visit where I live, it's very relaxing and  quiet. Maybe that's because it's in the country.  

اگر به جایی که من زندگی می کنم بیایید، بسیار آرام و آرام است. شاید به این دلیل است که در کشور است.

Let's go on to these two common words to talk  about the type of place you live. You might say,  

بیایید به این دو کلمه رایج برویم تا درباره نوع مکانی که زندگی می‌کنید صحبت کنیم. ممکن است بگویید،

yeah, I live in Delhi, India, and it's one of  the largest urban areas in the world. There  

بله، من در دهلی، هند زندگی می کنم، و این یکی از بزرگترین مناطق شهری در جهان است.

are so many people here. It's busy, it's crowded.  It's an urban area. And this means it's the city.  

افراد زیادی اینجا هستند. شلوغ است، شلوغ است. یک منطقه شهری است. و این بدان معنی است که این شهر است.

It's quite busy. It's crowded. It's an urban  area. There's not many trees, not much nature. 

خیلی شلوغه شلوغ است. این یک منطقه شهری است. درخت زیاد نیست، طبیعت زیادی وجود ندارد.

But on the other hand, you might say, I live in  the country. The word country means United States,  

اما از سوی دیگر، ممکن است بگویید، من در این کشور زندگی می کنم . کلمه کشور به معنی ایالات متحده،

France, Japan, these places. But in the US, we use  this to mean countryside. We do say countryside  

فرانسه، ژاپن، این مکان ها است. اما در ایالات متحده، ما از این به معنای روستا استفاده می‌کنیم. ما

sometimes, but we're more likely in the US  to say I live in the country. That means  

گاهی اوقات می‌گوییم روستا  ، اما در ایالات متحده بیشتر احتمال دارد بگوییم من در این کشور زندگی می‌کنم. یعنی

in nature. Maybe there's some farms around  you, maybe there's forests around you,  

در طبیعت. شاید چند مزرعه در اطراف شما وجود داشته باشد، شاید جنگل هایی در اطراف شما وجود داشته باشد،

and you don't live in a busy urban city center.  You live in the country. So I wonder for you,  

و شما در مرکز شهر شلوغ زندگی نکنید. شما در کشور زندگی می کنید. بنابراین من برای شما تعجب می کنم،

do you live in the country or do you live in an  urban city center? Do you live somewhere that's  

آیا در کشور زندگی می کنید یا در مرکز شهر زندگی می کنید؟ آیا جایی زندگی می کنید که دسترسی به آن

difficult to get to? You might say, yeah, my city  is off the beaten path, but it's worth visiting.  

سخت باشد؟ ممکن است بگویید، بله، شهر من دور از مسیر است، اما ارزش دیدن را دارد.

So for me, my city, Asheville, in North Carolina,  it is definitely off the beaten path. It's not  

بنابراین برای من، شهر من، اشویل، در کارولینای شمالی، مطمئناً از مسیر شکسته خارج شده است. این

a huge city. It doesn't have  a big airport that comes here. 

شهر بزرگی نیست. فرودگاه بزرگی که به اینجا می آید ندارد.

It's off the beaten path. But if you want to check  out some other local sites in the US, it could be  

از مسیر شکسته خارج شده است. اما اگر می‌خواهید برخی از سایت‌های محلی دیگر در ایالات متحده را بررسی کنید، بهتر است از آن

nice to visit. It's off the beaten path. This also  can be used to talk about locations within a city.  

دیدن کنید. از مسیر شکسته خارج شده است. همچنین می‌توان از این برای صحبت در مورد مکان‌های داخل شهر استفاده کرد.

So, if you visit Paris and you go to the  Eiffel Tower and then you get hungry, well,  

بنابراین، اگر از پاریس دیدن کردید و به برج ایفل رفتید و سپس گرسنه شدید، خب

the places that are close to the Eiffel Tower  to eat, those are what we call tourist traps.  

، مکان‌هایی که نزدیک برج ایفل هستند برای غذا خوردن، آن‌ها همان چیزی است که ما به آن تله‌های توریستی می‌گوییم.

Those places are only for tourists.  They're extremely expensive. They're  

آن مکان ها فقط برای گردشگران است. آنها فوق العاده گران هستند

not high quality. It's just to trap tourists.  But if you want to eat at a great location,  

کیفیت بالایی ندارند. این فقط برای به دام انداختن گردشگران است. اما اگر می‌خواهید در یک مکان عالی غذا بخورید،

you might go somewhere off the beaten path. This  is somewhere that not many other people go to.  

ممکن است به جایی خارج از مسیر معمولی بروید. اینجا جایی است که افراد زیادی به آنجا نمی روند.

And it's an expression that's great to  use about little secret, local locations.  

و این عبارتی است که برای استفاده در مورد مکان‌های مخفی کوچک و محلی عالی است.

So when I visit your city, I might ask, are there  any places off the beaten path that I can visit? 

بنابراین، وقتی از شهر شما بازدید می‌کنم، ممکن است بپرسم، آیا مکان‌هایی خارج از مسیر نامرتب وجود دارد که بتوانم از آن بازدید کنم؟

Are there any restaurants off the  beaten path that only locals know about?  

آیا رستورانی خارج از مسیر پرتغالی وجود دارد که فقط مردم محلی از آن اطلاع داشته باشند؟

What is something off the beaten path that I can  do? Let's say that where you live is not extremely  

کاری که من می‌توانم انجام دهم چیست؟ بیایید بگوییم جایی که شما زندگی می کنید بسیار

popular, but it's becoming more popular. Maybe  because of the pandemic last year, people are  

محبوب نیست، اما محبوب تر می شود. شاید به دلیل همه‌گیری سال گذشته، مردم

traveling to different types of destinations.  Maybe they're deciding to travel to more  

به مقصدهای مختلفی سفر می‌کنند. شاید آنها تصمیم دارند به

nature places, places that are in the mountains  or places that are not in big city centers. Well,  

مکان‌های طبیعی بیشتری سفر کنند، مکان‌هایی که در کوهستان هستند یا مکان‌هایی که در مراکز شهرهای بزرگ نیستند. خب

that might mean that where you live is becoming  an up and coming place. We use this term up  

،   ممکن است این بدان معنا باشد که جایی که شما زندگی می‌کنید در حال تبدیل شدن به یک مکان جدید و آینده است. ما از این اصطلاح استفاده می‌کنیم

and coming to talk about somewhere that's not  extremely popular, but it's becoming more popular.  

و می‌خواهیم در مورد جایی صحبت کنیم که بسیار محبوب نیست، اما در حال محبوب‌تر شدن است.

So you might say, yeah, my city isn't really  popular right now, but it's an up and coming  

بنابراین ممکن است بگویید، بله، شهر من در حال حاضر واقعاً محبوب نیست، اما یک

place. You've got to check it out. We can use this  on a smaller scale, just like off the beaten path,  

مکان جدید و آینده است. شما باید آن را بررسی کنید. ما می‌توانیم از این در مقیاس کوچک‌تر، درست مانند خارج از مسیر معمولی،

to talk about a restaurant or a neighborhood. Yeah, that neighborhood used to not be a good  

برای صحبت در مورد رستوران یا محله استفاده کنیم. بله، آن محله قبلاً محله خوبی

neighborhood, but now it's an up and coming  neighborhood. You've got to walk through it.  

نبود، اما اکنون یک محله رو به رشد است. شما باید از آن عبور کنید.

Just look at the houses, look at the architecture,  enjoy the sights. So you might say it's an up and  

فقط به خانه ها نگاه کنید، به معماری نگاه کنید، از مناظر لذت ببرید. بنابراین ممکن است بگویید این

coming place. Excellent expression. Our final  expression to talk about where you live is must  

یک مکان جدید است. بیان عالی آخرین بیان ما برای صحبت در مورد محل زندگی شما

see or some must see locations. Can you  imagine what this means? Does it mean  

باید   مکان‌ها را ببینید یا برخی باید مکان‌ها را ببینند. آیا می توانید تصور کنید که این به چه معناست؟ آیا به این معنی

it's not important to see it? Nah, you can skip  that. No, you must see this. So, for example,  

است که دیدن آن مهم نیست؟ نه، شما می توانید از آن بگذرید. نه، شما باید این را ببینید. بنابراین، برای مثال،

when you visit Egypt, the pyramids are  a must see. So we can use it as a noun,  

وقتی از مصر دیدن می‌کنید، اهرام را باید ببینید. بنابراین ما می توانیم آن را به عنوان یک اسم استفاده کنیم،

a must see. Of course, when you go to Egypt, the  pyramids are a must see. When you go to London,  

که باید ببینید. البته، وقتی به مصر می روید، اهرام را باید ببینید. وقتی به لندن می‌روید،

Big Ben is a must see. When you go to New York  City, the Empire State Building is a must see. 

بیگ بن را باید ببینید. وقتی به شهر نیویورک می روید ، ساختمان امپایر استیت را باید دید.

These are kind of like the top things that you  need to see. But even if you don't live in one of  

اینها به نوعی مانند چیزهای برتری هستند که باید ببینید. اما حتی اگر در یکی از

those really popular cities, if you live somewhere  a little bit off the beaten path, you can still  

آن شهرهای واقعاً محبوب زندگی نمی‌کنید، اگر در جایی کمی دورتر از مسیر زندگی می‌کنید، همچنان می‌توانید

use this expression. You might say, in my city,  yeah, this view on the top of the mountains. Yeah,  

از این عبارت استفاده کنید. ممکن است بگویید، در شهر من، آره، این منظره بالای کوه. بله،

that is a must see. You drive up this hill and you  can have a great 360 view. That is a must see. So  

آن را باید دید. با رانندگی از این تپه می‌توانید نمای 360 عالی داشته باشید. که باید دید. بنابراین

it's something that you cannot miss when you visit  that location. So when I visit your city, tell me,  

این چیزی است که نمی‌توانید هنگام بازدید از آن مکان از دست بدهید. بنابراین، وقتی از شهر شما بازدید می‌کنم، به من بگویید،

what are some places that are a must see? I don't  want to miss them. Next, let's talk about some  

چه مکان‌هایی هستند که باید حتما ببینید؟ نمی‌خواهم آنها را از دست بدهم. در مرحله بعد، بیایید درباره برخی

common questions that you can ask other people  about where they live, and also other people will  

از سؤالات رایج صحبت کنیم که می‌توانید از افراد دیگر درباره محل زندگی‌شان بپرسید، و همچنین افراد دیگر

ask you about where you live. So make sure you're  comfortable answering them about where you live. 

درباره محل زندگی‌تان از شما سؤال خواهند کرد. بنابراین مطمئن شوید که راحت به آنها درباره محل زندگی خود پاسخ می دهید.

The first question is, where are you from? This  is an extremely common question. And you can just  

اولین سوال این است که اهل کجا هستید؟ این یک سؤال بسیار رایج است. و شما فقط می‌توانید

say, yep, I'm from the US, but it's nice to give  a little more details. So you might say, I'm from  

بگویید، بله، من اهل ایالات متحده هستم، اما ارائه جزئیات بیشتر خوب است. بنابراین ممکن است بگویید، من اهل

Asheville in North Carolina. It's a pretty quiet  place, but it's kind of up and coming. Great.  

اشویل در کارولینای شمالی هستم. این مکان تقریباً آرام است، اما به نوعی در حال ظهور است. عالی.

You're giving some details. It's quiet, but it's  also up and coming. I live in Asheville. You're  

شما جزئیاتی را ارائه می دهید. ساکت است، اما در حال آمدن است. من در اشویل زندگی می کنم. شما در حال

inviting a conversation. If you just say, I'm from  the US, or, I'm from Asheville, that's where I'm  

دعوت به یک مکالمه هستید. اگر فقط بگویید، من از ایالات متحده هستم، یا، من اهل اشویل هستم، از آنجا هستم

from, someone might ask you, what's it like there?  Or if someone doesn't give you more details about  

، ممکن است کسی از شما بپرسد، آنجا چگونه است؟ یا اگر کسی جزئیات بیشتری درباره محل زندگی‌اش به شما نمی‌دهد

where they live, they just say France. I live  in London. I live in LA. Okay. Well you might  

، فقط می‌گوید فرانسه. من در لندن زندگی می کنم . من در لس آنجلس زندگی می کنم. باشه. خوب ممکن است

want some more details. You want to continue the  conversation. This is a great question to ask.  

جزئیات بیشتری بخواهید. می‌خواهید مکالمه را ادامه دهید . این یک سوال عالی برای پرسیدن است.

What's it like there? What's it like there? What is it like there? They might say,  

اونجا چطوره؟ اونجا چطوره؟ اونجا چطوره؟ ممکن است بگویند،

it's so hot in the summer, but in the fall, it's  awesome because we get some great leaves and you  

در تابستان خیلی گرم است، اما در پاییز، عالی است زیرا ما چند برگ عالی می گیریم و

got to check it out in the fall. Excellent. If  someone has not mentioned the weather yet, you can  

باید آن را در پاییز بررسی کنید. عالی اگر کسی هنوز آب و هوا را ذکر نکرده است، می‌توانید

say, what's the weather like there? They can go  into some details. You could say about your city,  

بگویید هوا آنجا چگونه است؟ آنها می توانند وارد برخی جزئیات شوند. می‌توانید در مورد شهرتان بگویید

uh, the winter is so cold. We get tons of snow.  But when it melts in the spring and all of the  

، زمستان خیلی سرد است. تن ها برف می باریم. اما وقتی در بهار ذوب می‌شود و همه

leaves become green and the flowers bloom, it's  awesome. You've got to visit in the spring. If you  

برگ‌ها سبز می‌شوند و گل‌ها شکوفا می‌شوند، فوق‌العاده است. شما باید در بهار بازدید کنید.

have not told someone what time to visit yet, they  might ask, what's the best time to visit? So when  

اگر هنوز به کسی نگفته‌اید چه ساعتی باید بازدید کند، ممکن است بپرسد بهترین زمان برای بازدید چه زمانی است؟ بنابراین زمانی که

Dan and I were planning a trip to go to Costa Rica  a couple years ago, we did a lot of research about  

دان و من چند سال پیش قصد سفری برای رفتن به کاستاریکا داشتیم، تحقیقات زیادی در

what is the best time to visit Costa Rica. Their seasons are very different than our seasons,  

مورد   بهترین زمان برای بازدید از کاستاریکا انجام دادیم. فصل‌های آن‌ها با فصول ما بسیار متفاوت است،

and we were going to be spending a lot of time  outside, so we wanted to make sure it wasn't  

و ما قرار بود زمان زیادی را در خارج از خانه بگذرانیم، بنابراین می‌خواستیم مطمئن شویم

going to be raining the whole time, wasn't going  to be pouring down rain or too hot the whole time.  

که تمام مدت باران نخواهد بارید، باران رگباری نمی‌بارد یا در تمام مدت خیلی گرم است

So we asked this question, when's the best  time to visit? So someone might ask you,  

بنابراین ما این سوال را پرسیدیم، بهترین زمان برای بازدید چه زمانی است؟ بنابراین ممکن است کسی از شما بپرسد،

when's the best time to visit your city? For  my city, I think the best time to visit is the  

بهترین زمان برای بازدید از شهرتان چه زمانی است؟ برای شهر من، فکر می‌کنم بهترین زمان برای بازدید،

fall. The leaves are beautiful in the mountains.  There's so many different colors and the air is so  

پاییز است. برگها در کوهستان زیبا هستند. رنگ‌های بسیار متنوعی وجود دارد و هوا بسیار

crisp and fresh. You got to visit in the fall.  If someone asked you, what's your city known for,  

شفاف و تازه است. شما باید در پاییز بازدید کنید. اگر کسی از شما بپرسد شهر شما به چه چیزی معروف است،

what would you say? This means, what is your city  famous for? Why do people visit your city? It  

چه می‌گویید؟ این به این معنی است که شهر شما به چه دلیل معروف است؟ چرا مردم از شهر شما دیدن می کنند؟

might just be something simple, like the air is so  fresh. Or it might be, they just love this pastry,  

ممکن است چیز ساده‌ای باشد، مثل هوای تازه. یا ممکن است اینطور باشد، آنها فقط عاشق این شیرینی هستند،

this type of dessert that's made in my city and  a lot of people like to come and eat that pastry. 

این نوع دسر که در شهر من درست می شود و  خیلی ها دوست دارند بیایند و آن شیرینی را بخورند.

Cool. It could be something simple. Or if you live  in a bigger place, you can obviously talk about  

سرد. میتونه یه چیز ساده باشه یا اگر در مکانی بزرگ‌تر زندگی می‌کنید، واضح است که می‌توانید درباره

some famous destinations that your city is known  for. But if people have not heard about your city,  

برخی از مقصدهای معروفی که شهرتان به آن‌ها شهرت دارد صحبت کنید . اما اگر مردم درباره شهر شما چیزی نشنیده

they might ask this question, oh, what's  it known for? What's your city known for?  

باشند، ممکن است این سوال را بپرسند، اوه، به چه دلیل شهرت دارد؟ شهر شما به چه چیزی معروف است؟

And then you can think about some great places to  visit that people might be interested in. Whenever  

و سپس می‌توانید به مکان‌های عالی برای بازدید فکر کنید که ممکن است مردم به آن‌ها علاقه داشته باشند. هر

I ask someone about their city, especially if  I'm going to visit, like your city, I like to  

وقت   از کسی در مورد شهرش سؤال می‌کنم، به خصوص اگر قصد بازدید از آن را دارم، مانند شهر شما، دوست

ask about their personal favorite thing to do. So  someone might ask you, what's your favorite thing  

دارم   در مورد کار مورد علاقه شخصی او بپرسم. . بنابراین، ممکن است یکی از شما بپرسد، کار مورد علاقه‌تان

to do in your city? Or what's your favorite thing  to eat there? What's your favorite thing to see?  

برای انجام دادن در شهرتان چیست؟ یا غذای مورد علاقه‌تان برای خوردن در آنجا چیست؟ چیز مورد علاقه شما برای دیدن چیست؟

Because I think that local people's perspectives  are often different than a tourist perspective. 

زیرا من فکر می کنم که دیدگاه مردم محلی اغلب با دیدگاه توریستی متفاوت است.

So finding out what the locals like to  do, specifically, what you like to do,  

بنابراین پیدا کردن آنچه که مردم محلی دوست دارند انجام دهند، به طور خاص، کاری که شما دوست دارید انجام دهید،

can be really valuable and can add to a  rich visiting experience. So if I asked you,  

می‌تواند واقعاً ارزشمند باشد و می‌تواند به یک تجربه بازدید غنی اضافه کند. بنابراین، اگر از شما بپرسم،

what's your favorite thing to do in your  city, you might tell me, oh man, there is  

کار مورد علاقه شما برای انجام دادن در شهرتان چیست، ممکن است به من بگویید، اوه مرد،

this little bar off the beaten path down this  alley and you got to check it out. It's so cool.  

این بار کوچک در مسیر پرتعداد این کوچه وجود دارد و باید آن را بررسی کنید. خیلی باحاله

They brew their own beer and the atmosphere is  awesome. It is a must see. Great. I bet that  

آنها آبجو خود را دم می کنند و فضا فوق العاده است. باید دید. عالی. شرط می بندم که

my trip to your city would be a lot more amazing  because of that information. So make sure that you  

سفر من به شهر شما به دلیل این اطلاعات بسیار شگفت انگیزتر خواهد بود. بنابراین مطمئن شوید

have some ideas that you can tell other people  about your city. Our final question is a little  

که ایده‌هایی دارید که بتوانید به دیگران درباره شهرتان بگویید. سوال آخر ما کمی

more broad. Someone might simply ask you, what  do you recommend? Or maybe if you are talking  

گسترده تر است. ممکن است کسی به سادگی از شما بپرسد که چه چیزی را توصیه می کنید؟ یا شاید اگر با کسی صحبت می‌کنید

to someone who lives in New York and you are  about to visit New York, great, you can ask them  

که در نیویورک زندگی می‌کند و می‌خواهید از نیویورک دیدن کنید، عالی است، می‌توانید از او

some questions and say, what do you recommend? What do you recommend about New York? What do you  

سؤالاتی بپرسید و بگویید، چه چیزی را توصیه می‌کنید؟ در مورد نیویورک چه پیشنهادی دارید؟ چه کاری را

recommend that I do? Oh, you got to see this  museum. It's really cool. They have local artists  

توصیه می‌کنید؟ اوه، باید این موزه را ببینید. واقعا عالیه آن‌ها هنرمندان محلی

that they have on display and all these different  things you can see. Great. You are asking,  

دارند که به نمایش گذاشته‌اند و همه این چیزهای متفاوتی که می‌توانید ببینید. عالی. شما می‌پرسید،

what do you recommend in general? It might not be  that person's absolute favorite thing personally,  

به طور کلی چه چیزی را توصیه می‌کنید؟ ممکن است شخصاً مورد علاقه مطلق آن شخص نباشد،

but to visit the city, what do you recommend?  Great. A wonderful question to ask. What do you  

اما برای بازدید از شهر، چه چیزی را توصیه می کنید؟ عالی. یک سوال فوق العاده برای پرسیدن شما چه

recommend? All right, now that we've talked about  some common vocabulary to describe your city,  

پیشنهاد می کنید؟ بسیار خوب، اکنون که درباره واژگان رایج برای توصیف شهرتان صحبت کرده‌ایم،

some common questions that you can ask or other  people might ask you about where you live, let's  

برخی از سؤالات رایجی که می‌توانید بپرسید یا دیگران ممکن است درباره محل زندگی‌تان از شما بپرسند،

see a quick sample conversation between me and my  husband, Dan, where we talk about visiting Rome. 

بیایید   یک نمونه گفتگوی سریع بین من و شوهرم، دان، ببینیم. جایی که ما در مورد بازدید از رم صحبت می کنیم.

Now, neither of us are from Rome, but I want you  to use your imagination. Let's imagine that Dan is  

اکنون، هیچکدام از ما اهل رم نیستیم، اما می‌خواهم از تخیل خود استفاده کنید. بیایید تصور کنیم که دن

from Rome. He's actually from the US, but let's  imagine that he's from Rome and he is giving me  

اهل رم است. او در واقع اهل ایالات متحده است، اما بیایید تصور کنیم که او اهل رم است

some insider tips about what I should do  on my upcoming trip to Rome. Let's watch  

و نکاتی را در مورد کارهایی که باید در سفر آتی به رم انجام دهم به من می‌دهد. بیایید

the sample conversation and listen for some of  the key vocabulary that we just talked about  

نمونه مکالمه را تماشا کنیم و به برخی از واژگان کلیدی که اخیراً در مورد آنها صحبت کردیم گوش دهیم،

because you are about to have a chance to use it  yourself speaking with me. Let's watch. Hey Dan. 

زیرا شما می‌توانید از آن برای صحبت کردن با من استفاده کنید. بیایید تماشا کنیم. هی دن

Dan: Hey Vanessa,  

دن: هی ونسا،

are you excited for your trip to Rome? Vanessa: 

برای سفرت به رم هیجان زده ای؟ ونسا:

Yeah, I can't wait. It's such a historic place.  But are there any tourist traps I should avoid? 

آره، نمی توانم صبر کنم. این یک مکان تاریخی است. اما آیا تله های توریستی وجود دارد که باید از آنها اجتناب کنم؟

Dan: Yeah. Avoid  

دن: آره از

all the gelato shops except this one. It's off  the beaten path, but trust me, it's worth it. 

همه مغازه های ژلاتو فروشی به جز این یکی خودداری کنید. این مسیر شکست خورده نیست، اما به من اعتماد کنید، ارزشش را دارد.

Vanessa: Oh, thanks for the tip. Any other must sees? 

ونسا: اوه، ممنون از راهنمایی. چیز دیگری که باید دید؟

Dan: Well, the Coliseum is great,  

دن: خب، کولیزئوم عالی است،

but my favorite thing to do is wander around and  see all the little chapels. It's usually more  

اما کار مورد علاقه من این است که در اطراف پرسه بزنم و همه کلیساهای کوچک را ببینم. معمولاً به این ترتیب

relaxed and less crowded that way. Vanessa: 

آرام تر و کمتر شلوغ است. ونسا:

Ah, that's good to know. Thanks for the tip. Dan: 

آه، خوب است بدانید. بخاطر این مشورت ممنون. دن

No problem. Enjoy your trip. Vanessa: 

: مشکلی نیست. از سفرت لذت ببر. ونسا:

I will. All right, now it is your turn.  I'm going to ask you some questions about  

من خواهم کرد. باشه حالا نوبت توست من می‌خواهم از شما سؤالاتی درباره

where you live because I'm coming to  visit. I need to know what it's like.  

محل زندگی‌تان بپرسم زیرا برای بازدید می‌آیم. من باید بدانم که چگونه است.

I'm going to ask you some questions and  then I will pause. I will be listening  

من از شما چند سوال می‌پرسم و سپس مکث می‌کنم. من در

to you wherever you live around the world. I  will be listening, so please speak out loud.  

هر کجای دنیا که زندگی می‌کنید به شما گوش خواهم داد. من گوش خواهم کرد، پس لطفاً با صدای بلند صحبت کنید.

Use the expressions that you've learned. And  I can't wait to learn more about your city.  

از عباراتی که یاد گرفته اید استفاده کنید. و من نمی‌توانم صبر کنم تا درباره شهر شما بیشتر بدانم.

Are you ready to get started? Hi, I'm taking  a vacation to your city and I can't wait.  

برای شروع آماده اید؟ سلام، من برای تعطیلات به شهر شما می روم و نمی توانم صبر کنم.

Tell me, what's the weather like in the  summer? I need to know what I should pack.  

به من بگویید، هوا در تابستان چگونه است؟ باید بدانم چه بسته بندی کنم.

That's good to know. Thank you. Well, what's  your favorite thing to do or see in your city?  

این خوب است که بدانید. متشکرم. خوب، کار مورد علاقه‌تان برای انجام یا دیدن در شهرتان چیست؟

Wow, that sounds really interesting. So  

وای، واقعا جالب به نظر می رسد. بنابراین

I got to know. Are there any tourist  traps that I should avoid when I go?  

من آشنا شدم. آیا تله‌های گردشگری وجود دارد که باید هنگام رفتن از آن اجتناب کنم؟

Thanks so much for the tip. I look forward  to visiting. I can't wait to see you soon.  

خیلی ممنون از راهنمایی من مشتاقانه منتظر بازدید هستم. من نمی توانم صبر کنم تا شما را به زودی ببینم.

Bye. All right. How did you do having this  

خدا حافظ. خیلی خوب. چگونه این

conversation with me? You're welcome to  review that and say it again and again. 

Vanessa: ... with me. You're  

مکالمه را با من انجام دادید؟ می‌توانید آن را مرور کنید و بارها و بارها بگویید.

ونسا: ... با من. می‌توانید آن

welcome to review that and say it again and again  and again to practice and grow your confidence.  

را مرور کنید و آن را بارها و بارها بگویید تا تمرین کنید و اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.

Let's get started with some common expressions  to talk about birthdays. Let's talk about  

بیایید با برخی از عبارات رایج برای صحبت در مورد تولدها شروع کنیم. بیایید در مورد

some types of birthday parties, a birthday  bash. This is a big party. Lots of people,  

برخی از انواع جشن تولد، جشن تولد صحبت کنیم. این یک مهمانی بزرگ است. افراد

lots of presents, lots of games, it's a big one.  So you might say, "We are throwing a birthday bash  

زیادی،   هدایای زیادی، بازی‌های زیادی، این یک بازی بزرگ است. بنابراین ممکن است بگویید، "ما برای خواهرزاده‌ام به خاطر اینکه 10 ساله می‌شود، یک جشن تولد می‌زنیم

for my niece because she's turning  10." Double digits, quite exciting. 

." دو رقمی، بسیار هیجان انگیز.

To throw a party. Are you holding  the party and throwing it?  

مهمانی گرفتن. آیا مهمانی را برگزار می‌کنید و برگزار می‌کنید؟

No. I mean, maybe you're throwing some confetti,  but this is just another way to say, "We're  

نه. منظورم این است که شاید شما در حال پرتاب کردن مقداری آبنبات هستید، اما این فقط یک راه دیگر برای گفتن است، "

having a party or we're going to plan a party."  We often use the verb to throw. You might say,  

ما   یک مهمانی داریم یا قرار است یک مهمانی را برنامه ریزی کنیم." ما اغلب از فعل پرتاب استفاده می کنیم. ممکن است بگویید،

"We're throwing a party for my grandma's 90th  birthday. It's going to be a big birthday bash."  

"ما برای تولد 90 سالگی مادربزرگم جشن می گیریم. این جشن تولد بزرگی خواهد بود."

What if you're not a fan of birthday bashes? You want to keep things more low key. You  

چه می شود اگر شما از طرفداران جشن تولد نیستید؟ شما می خواهید همه چیز را پایین نگه دارید.

might say a gathering or a get together. This is  something small and intimate, just family, a few  

ممکن است بگویید گردهمایی یا دور هم جمع شدن. این چیزی کوچک و صمیمی است، فقط خانواده،

friends maybe. You could say, "I'm not a fan of  big birthday bashes. So we're just going to have  

شاید چند دوست. می‌توانید بگویید، "من طرفدار جشن‌های تولد بزرگ نیستم. بنابراین

a little gathering at my house, or we're just  going to have a little get together at my house." 

ما فقط می‌خواهیم در خانه‌ام کمی دور هم جمع شویم، یا فقط در خانه‌ام کمی دور هم جمع می‌شویم."

This is true for me. Usually for my birth  birthday, we just have a little get together  

این برای من صادق است. معمولاً برای تولد میلاد، ما فقط

at my house with a couple friends, maybe  some family, nothing too big. Surprise. Oh,  

با چند دوست، شاید خانواده، در خانه من کمی دور هم جمع می‌شویم ، هیچ چیز خیلی بزرگی نیست. تعجب. اوه،

what did I just do? I surprised you, because it's  a surprise party. Usually with a surprise party,  

من چه کار کردم؟ من شما را غافلگیر کردم، زیرا یک مهمانی غافلگیرکننده است. معمولاً با یک مهمانی غافلگیرکننده

the person who is having the birthday doesn't  know about the party, this is the ideal situation.  

، فردی که تولد دارد، از مهمانی خبر ندارد، این وضعیت ایده‌آل است.

So someone is planning, inviting guests,  setting up everything, and they try to get  

بنابراین شخصی در حال برنامه ریزی است، مهمان ها را دعوت می کند، همه چیز را تنظیم می کند، و سعی می کند

the birthday person to come into that area  without knowing anything. And they walk in  

فرد تولد را بدون اینکه چیزی بداند به آن منطقه بیاید. و آنها وارد می شوند

and then everybody jumps up and says, "Surprise." So I'm curious, have you ever had a birthday for  

و سپس همه می پرند و می گویند: "سورپرایز." بنابراین من کنجکاو هستم، آیا تا به حال برای

you? Have you ever helped to participate in a  surprise birthday? I don't think that I ever  

خودت تولد داشتی؟ آیا تا به حال برای شرکت در یک تولد غافلگیرکننده کمک کرده اید؟ فکر نمی‌کنم هرگز

have, but one time when I was in college, my  friends threw a surprise birthday party for me  

داشته باشم، اما یک بار وقتی در دانشگاه بودم، دوستانم برای من

and another friend who has the same birthday. And  I didn't want to go. I said, "I'm studying. I have  

و یکی دیگر از دوستانم که تولد مشابهی دارد، جشن تولد سورپرایز برگزار کردند. و نمی خواستم بروم. گفتم: "دارم درس می‌خوانم.

a test. I can't go down there. I'm not going to go  have dinner with you guys. No, I need to study." 

یک امتحان دارم. نمی‌توانم آنجا بروم. قرار نیست بروم با شما شام بخورم. نه، من باید درس بخوانم."

And then one of my friends finally realized that  I wasn't coming. And she said, "Hey Vanessa,  

و سپس یکی از دوستانم بالاخره فهمید که من نمی‌آیم. و او گفت: "هی ونسا

it's a surprise birthday for you. Come on." So I  had no choice at that point because I realized,  

، تولدت غافلگیرکننده است. بیا." بنابراین ، در آن لحظه چاره‌ای نداشتم، زیرا متوجه شدم،

"Oh, they're doing something nice for me." So you  might say, "We're throwing a party for Vanessa.  

«اوه، آنها کار خوبی برای من انجام می‌دهند.» بنابراین ممکن است بگویید، "ما برای ونسا جشن می گیریم.

It's a surprise party. Don't tell her."  Well, unless you can't get her to come. 

این یک مهمانی غافلگیرکننده است. به او نگویید." خوب، مگر اینکه نتوانید او را مجبور به آمدن کنید.

Next, let's talk about some common phrases  that are just associated with birthdays.  

در مرحله بعد، بیایید در مورد برخی از عبارات رایج که فقط با تولد مرتبط هستند صحبت کنیم.

The first one is RSVP. Now, this is occasionally  something that we use in spoken conversation,  

اولین مورد RSVP است. اکنون، گاهی اوقات این چیزی است که ما در مکالمه گفتاری از آن استفاده می‌کنیم،

but it is more common on a written invitation.  It could be a physical invitation, or it might be  

اما در یک دعوتنامه کتبی رایج‌تر است. این می‌تواند یک دعوت فیزیکی باشد، یا ممکن است

an internet invitation using Facebook  events or something like this. 

یک دعوت اینترنتی با استفاده از رویدادهای Facebook یا چیزی شبیه به این باشد.

But RSVP stands for the French Répondez s'il  vous plaît and it means, "Please respond.  

اما RSVP مخفف فرانسوی Répondez s'il  vous plaît است و به معنای "لطفاً پاسخ دهید.

Please tell me if you're coming." So usually you  will see this sentence RSVP by June 30th, RSVP  

لطفاً اگر می‌آیید به من بگویید." بنابراین معمولاً این جمله RSVP را تا 30 ژوئن، RSVP

by Saturday, whatever date. So there's a  deadline. Please tell me if you're coming  

تا شنبه، هر تاریخی که باشد، خواهید دید. بنابراین یک مهلت وجود دارد . لطفاً به من بگویید اگر می آیید

so that I can order the right amount of cake so  that I can make the right amount of food. This  

تا بتوانم مقدار مناسبی کیک سفارش دهم تا بتوانم مقدار مناسب غذا را درست کنم.

is just a polite thing to do to RSVP. Wonderful. Another common phrase for birthdays or for parties  

این  فقط یک کار مودبانه برای پاسخگویی به پاسخگویی است. فوق العاده است. عبارت رایج دیگر برای تولد یا

is BYOB. What if I said, "Dinner and cake are  provided BYOB." What would that mean to you? Bring  

مهمانی‌ها BYOB است. اگر بگویم، "شام و کیک BYOB ارائه شده است." این برای شما چه معنایی خواهد داشت؟

your old bag. Bring your old balloon. No.  This means, "Bring your own beer or bring  

کیف قدیمی خود را بیاورید. بادکنک قدیمی خود را بیاورید نه. این به این معنی است که "آبجوی خود را بیاورید یا

your own booze." Booze is a slang term for  alcohol. So this means I am not providing  

مشروب خود را بیاورید." مشروب یک اصطلاح عامیانه برای الکل است. بنابراین این بدان معناست که من الکل ارائه نمی‌کنم

alcohol. If you want to drink alcohol, bring  what you want to drink. Bring it for yourself. 

. اگر می‌خواهید الکل بنوشید، آنچه را که می‌خواهید بیاورید. برای خودت بیاور

This is very common and it's not really rude.  In fact, it's good to tell guests if they are  

این بسیار رایج است و واقعاً بی ادبانه نیست. در واقع، خوب است به مهمانان بگویید اگر

allowed to drink alcohol at your house and you're  not going to provide any, it's good to tell them,  

مجاز به نوشیدن الکل در خانه شما هستند و شما نمی خواهید الکل بنوشید، خوب است به آنها بگویید،

"I don't have any. Bring your own. BYOB." This  is quite a common expression, especially in  

"من ندارم. خودتان بیاورید. BYOB." این یک عبارت کاملاً رایج است، مخصوصاً در

an invitation. You might see that written,  "Dinner and cake provided BYOB." Excellent. 

دعوت‌نامه. ممکن است نوشته شده «شام و کیک ارائه شده توسط BYOB» را ببینید. عالی

Make a wish. Usually after we sing happy birthday,  you blow out the candles and you close your eyes  

آرزو کن معمولاً بعد از اینکه تولدت مبارک می‌خوانیم ، شمع‌ها را فوت می‌کنی و چشمانت را می‌بندی

and you make a wish. There's a superstition that  if you tell people your wish, it will never come  

و آرزو می‌کنی. یک خرافات وجود دارد که اگر آرزوی خود را به مردم بگویید، هرگز محقق نخواهد شد

true. So usually it's a surprise. I will never  tell you what my birthday wishes are, because  

. بنابراین معمولاً جای تعجب دارد. من هرگز به شما نخواهم گفت که آرزوهای تولدم چیست، زیرا

it probably won't come true then. So this  is a superstition. But you might say,  

احتمالاً آن زمان برآورده نخواهد شد. پس این یک خرافات است. اما ممکن است بگویید،

"After I blow out the candles, I'm going to make  a wish." But often you will hear people say this. 

"بعد از فوت شمع‌ها، می‌خواهم یک آرزو کنم." اما اغلب می شنوید که مردم این را می گویند.

So after they sing happy birthday and you blow  out the candles, someone will say, "All right,  

بنابراین بعد از اینکه آنها تولدت مبارک را بخوانند و شما شمع ها را فوت کنید، یکی می گوید: "خوب

make a wish." And they're telling you, "This is  the time to make a wish." This sometimes happens  

، آرزو کن." و آنها به شما می گویند، " این زمان وقت آن است که آرزو کنید." این گاهی اوقات

at children's parties more often that someone  will say it. So they're reminding their child,  

در مهمانی‌های کودکان بیشتر اتفاق می‌افتد که شخصی آن را بگوید. بنابراین آنها به فرزندشان یادآوری می‌کنند:

"This is the time to make a wish, close your  eyes and make a wish. Don't tell anyone." So  

«این زمان است که آرزو کنید، چشمانتان را ببندید و آرزو کنید. به کسی نگویید.» بنابراین

this is a fun little tradition, I would say. A goody bag. This is a little plastic bag of,  

این یک سنت کوچک سرگرم کننده است، من می گویم. یه کیف خوب این یک کیسه پلاستیکی کوچک است،

in my opinion, usually junk that is given to  all of the kids at a children's birthday party.  

به نظر من، معمولاً آشغال هایی که در جشن تولد کودکان به همه بچه ها داده می شود.

I'm not a big fan of goody bags because  they're usually made up of junk,  

من طرفدار زیادی از کیف‌های خوب نیستم، زیرا آنها معمولاً از آشغال تشکیل می‌شوند،

it's stuff that comes from the dollar store  and parents feel some social pressure to give  

این چیزهایی است که از فروشگاه دلار می‌آیند و والدین فشار اجتماعی را احساس می‌کنند تا

out a goody bag at their child's birthday party.  But usually those things just end up in the trash. 

یک کیف خوب در جشن تولد فرزندشان بدهند. اما معمولاً آن چیزها به سطل زباله ختم می شوند.

So for me, I would rather do a craft at the  birthday and the children can take home the craft,  

بنابراین برای من، ترجیح می‌دهم در روز تولد یک کاردستی انجام دهم و بچه‌ها بتوانند کاردستی را به خانه ببرند،

or maybe there's an extra cupcake and the children  can take home a cupcake. This seems a little bit  

یا شاید یک کیک کوچک اضافی وجود داشته باشد و بچه‌ها بتوانند یک کیک کوچک به خانه ببرند. این به نظر

better to me. I think that the idea of a goody  bag is falling out of tradition a bit, but there's  

من کمی بهتر است. فکر می‌کنم ایده یک کیف خوب کمی از سنت خارج می‌شود، اما

still a little pressure to give something to your  guests. This is only for children's birthdays,  

هنوز کمی فشار وجود دارد که چیزی به مهمانانتان بدهید. این فقط برای تولد کودکان است،

to give something to your guests. A sweet 16. If I said, "I can't believe  

تا چیزی به مهمانان خود هدیه دهید. یک شیرین 16. اگر گفتم، "باورم نمی‌شود که

your daughter is already old enough to have her  sweet 16." How old do you think that she is?  

دخترت آنقدر بزرگ شده باشد که بتواند 16 سالگی شیرینش را داشته باشد." فکر می کنی چند سالشه؟

16 years old. For some reason, 16 is a  big number. I think this is because this  

16 ساله. بنا به دلایلی، 16 عدد بزرگی است. فکر می‌کنم این به این دلیل

is when you can get your driver's license  in the US. So it's usually just for girls.  

است که می‌توانید گواهینامه رانندگی خود را در ایالات متحده دریافت کنید. بنابراین معمولا فقط برای دختران است.

I hate to say it, but usually teenage boys who  are 16 years old aren't usually labeled as sweet. 

من از گفتن آن متنفرم، اما معمولاً به پسرهای نوجوانی که 16 سال دارند معمولا برچسب شیرین نمی‌زنند.

Maybe that was just my experience when I  was a teenager, but usually a 16 year old  

شاید این فقط تجربه من در دوران نوجوانی بود، اما معمولاً یک دختر 16 ساله

girl might have sweet 16 party. And this is a  big birthday bash to celebrate turning 16. The  

ممکن است 16 مهمانی شیرین برگزار کند. و این یک جشن تولد بزرگ برای جشن گرفتن 16 سالگی است.

next big birthday is turning 21. And this is for  anyone, boys or girls. And this is a big birthday  

تولد بزرگ بعدی 21 ساله است. و این برای هر کسی است، دختر یا پسر. و این یک تولد بزرگ است

because you can finally legally drink alcohol. So a lot of people will have a 21st birthday  

زیرا بالاخره می توانید به طور قانونی الکل بنوشید. بنابراین بسیاری از مردم یک جشن تولد 21 سالگی را

party with their friends where they get  to go to a bar, or they go to a pub,  

با دوستان خود برگزار می‌کنند، جایی که می‌توانند به یک بار بروند، یا به میخانه می‌روند،

or they go to a brewery or a restaurant and they  get to drink alcohol in public. That's not to say  

یا به آبجوسازی یا رستوران می‌روند و در ملاء عام الکل می‌نوشند. این بدان معنا نیست

that nobody drinks alcohol before 21, but  usually your 21st birthday is a symbol of,  

که هیچ‌کس قبل از ۲۱ سالگی الکل نمی‌نوشد، اما معمولاً تولد ۲۱ سالگی شما نمادی از

"Now, I am an adult." There you go. After 21, you have to wait a long time  

«الان، من یک بزرگسال هستم» است. شما بروید. بعد از ۲۱ سالگی، باید مدت زیادی

for your next birthday. If I said, "I don't feel  that old, but somehow I'm already over the hill."  

منتظر تولد بعدی خود باشید. اگر می‌گفتم، "احساس نمی‌کنم آنقدرها پیر شده‌ام، اما به نوعی در حال حاضر بالای تپه هستم."

What do you think over the hill means? Well,  the average lifespan is about 80 years. I think  

به نظر شما بالای تپه یعنی چه؟ خوب ، میانگین طول عمر حدود 80 سال است. فکر

now it's a little bit more than 80 years old, but  what is halfway? 40. So this birthday is a little  

می‌کنم اکنون کمی بیشتر از 80 سال سن دارد، اما نیمه راه چیست؟ 40. بنابراین این تولد

bit dark, a little bit depressing, but we say that  when you turn 40 years old, you are over the hill. 

کمی تاریک است، کمی افسرده است، اما ما می گوییم که وقتی 40 ساله می شوید، بالای تپه هستید.

And anytime after 40, if you don't want to  tell someone your age, you can just say,  

و هر زمانی بعد از ۴۰ سالگی، اگر نمی‌خواهید سن خود را به کسی بگویید، می‌توانید فقط بگویید:

"I'm over the hill or I'm way over the  hill," because you are past the peak of life.  

«من از تپه هستم یا خیلی از تپه عبور می‌کنم »، زیرا از اوج زندگی گذشته‌اید.

And now you're just going down the other side.  Very sad. So usually if you go to the grocery  

و حالا شما فقط از طرف دیگر پایین می روید. خیلی غمگین. بنابراین معمولاً اگر به

store and you buy any kind of balloons or birthday  bags or birthday decorations for a 40th birthday,  

خواربارفروشی می‌روید و هر نوع بادکنک یا کیف تولد یا تزیینات تولد برای تولد ۴۰ سالگی می‌خرید،

they all are black or gray or have to do with like  gravestones or skeletons. It's a little bit silly  

همه آنها سیاه یا خاکستری هستند یا مربوط به سنگ قبر یا اسکلت هستند. این کمی احمقانه است

because obviously when you're 40, you're still  young, but it's just this silly idea that now,  

زیرا واضح است که وقتی 40 ساله هستید، هنوز جوان هستید، اما این ایده احمقانه است که اکنون،

"Oh, you're over the hill." Our last birthday expression before we get  

"اوه، شما بالای تپه هستید." آخرین بیان تولد ما قبل از اینکه

to some common birthday questions is a trip around  the sun. This is just another fun way to say that  

به سؤالات رایج تولد بپردازیم، سفر به دور خورشید است. این فقط یک راه جالب دیگر برای گفتن این است

you are one year older. So if somebody is having  a birthday, you could tell them congrats on  

که  یک سال بزرگتر هستید. بنابراین اگر کسی تولد دارد، می‌توانید به او برای

another successful trip around the sun. They have  successfully gone around the sun one more time,  

یک سفر موفق دیگر به دور خورشید تبریک بگویید. آنها یک بار دیگر با موفقیت به دور خورشید رفته اند،

which is one more year. Congrats on a  successful trip around the sun. You did it. 

که یک سال دیگر است. یک سفر موفق به دور خورشید را تبریک می‌گوییم. توانجامش دادی.

All right, let's go on to some common questions  that you might get asked on your birthday or you  

بسیار خوب، بیایید به چند سؤال رایج که ممکن است در روز تولدتان از شما پرسیده شود یا

could ask someone else on their birthday. And  we'll talk about some common answers as well.  

می‌توانید از شخص دیگری در روز تولد او بپرسید، برویم. و درباره برخی از پاسخ‌های رایج نیز صحبت خواهیم کرد.

Any plans for your birthday? This is an extremely  common question. If someone asks you any plans  

برنامه ای برای تولدت دارید؟ این یک سوال بسیار رایج است. اگر کسی از شما برنامه‌ای

for your birthday, you could say, "Yup, we're  planning a big bash this weekend. It's going  

برای تولدتان می‌پرسد، می‌توانید بگویید: "بله، ما در حال برنامه‌ریزی یک جشن بزرگ این آخر هفته هستیم.

to be exciting," or, "No. We're just going to  have a small gathering with a couple friends." 

هیجان انگیز خواهد بود" یا، "نه. ما فقط می‌خواهیم یک گردهمایی کوچک با شما داشته باشیم. چند دوست."

Excellent. Any plans for your birthday?  What do you want to do for your birthday?  

عالی برنامه ای برای تولدت دارید؟ برای تولدت میخوای چیکار کنی؟

This is a great question to ask if you know that  you will also be included in the birthday plans.  

اگر می‌دانید که در برنامه‌های تولد نیز قرار می‌گیرید، این سؤال عالی است.

If you are a family member or a close friend who  will help to organize the birthday activities,  

اگر یکی از اعضای خانواده یا یک دوست صمیمی هستید که به سازماندهی فعالیت‌های تولد کمک می‌کند،

you can use this question, "What do you want  to do for your birthday?" That is asking, "Hey,  

می‌توانید از این سؤال استفاده کنید، " برای تولد خود چه کاری می‌خواهید انجام دهید؟" این می‌پرسد: "هی،

what should I plan for your birthday?" And you could say, "Yeah, I'd like to have just  

برای تولدت چه برنامه‌ای باید داشته باشم؟" و می‌توانید بگویید، "آره، من دوست دارم

a small get together at the house. Maybe we can  have a cookout, maybe some cake, just some small  

یک دور هم جمعی کوچک در خانه داشته باشیم. شاید بتوانیم یک غذای آشپزی داشته باشیم، شاید کمی کیک، فقط کمی

get together." A little bird told me it was your  birthday. What would you like? This expression, "A  

دور هم جمع شویم." یک پرنده کوچک به من گفت که تولدت است. چه چیزی را دوست دارید؟ این عبارت، "

little bird told me" is almost a universal idea.  I think a lot of languages have this concept of  

پرنده کوچکی به من گفت" تقریباً یک ایده جهانی است. فکر می‌کنم بسیاری از زبان‌ها این مفهوم را دارند

hearing something from a little bird. You're not saying who told you, but you're just  

که شنیدن چیزی از یک پرنده کوچک است. شما نمی گویید چه کسی به شما گفته است، بلکه فقط می

saying, "A little bird told me that it was your  birthday or that your birthday is coming soon."  

گویید: "پرنده ای به من گفت که تولد تو بود یا تولدت به زودی فرا می رسد."

Do you have this type of expression in your native  language? It's a great one to use for birthdays.  

آیا این نوع بیان را در زبان مادری خود دارید؟ استفاده از آن برای تولد بسیار عالی است.

You could just say, "A little  bird told me it's your birthday.  

شما فقط می توانید بگویید: "یک پرنده به من گفت تولدت است.

What would you like?" You're asking for a present  idea. What kind of present should I give you? 

چه چیزی دوست داری؟" شما در حال درخواست یک ایده هستید. چه هدیه ای به شما بدهم؟

And an answer to that could be, "Yup,  my birthday is coming up on Saturday,  

و پاسخ به آن می تواند این باشد: "بله، تولد من شنبه است،

but instead of a present, I'm asking that  everyone bring some food or drink to the party."  

اما به جای یک هدیه، از همه می خواهم که غذا یا نوشیدنی برای مهمانی بیاورند."

Okay, you don't need presents. You don't need  more stuff. You're just asking that people bring  

خوب، شما نیازی به هدیه ندارید. به چیزهای بیشتری نیاز ندارید. شما فقط از مردم

food and drinks to your party. Simple and it's  a good way to give at a party and participate. 

می‌خواهید که برای مهمانی شما غذا و نوشیدنی بیاورند. ساده است و راه خوبی برای شرکت در یک مهمانی و شرکت است.

How old will you be? Or maybe if it's on someone's  birthday. Oh, how old are you now? Don't ask an  

چند ساله خواهی شد؟ یا شاید اگر در روز تولد کسی باشد . اوه الان چند سالته این را از یک

adult this. I would say after the age of 21,  usually it's not a good idea to ask someone how  

بزرگسال نپرسید. من می گویم بعد از 21 سالگی، معمولاً این ایده خوبی نیست که از کسی بپرسید چند

old are you or how old will you be? In American  culture, it is quite rude to ask someone their  

ساله هستید یا چند ساله خواهید شد؟ در فرهنگ آمریکایی، بسیار بی ادبانه است که از کسی بپرسیم

age when they're an adult. For a child, it's no  problem. Children love telling people their age. 

که چه سنی بالغ شده است. برای یک کودک، مشکلی نیست. بچه ها دوست دارند به افراد هم سن و سال خود بگویند.

Usually they're very specific like, "I'm seven  and a half. I'm eight and three quarters." They're  

معمولاً آنها بسیار خاص هستند مانند "من هفت و نیم ساله هستم. من هشت و سه چهارم هستم." آنها

very specific about their age, because they're so  proud of it. But once we become adults, we become  

درباره سن خود بسیار مشخص هستند، زیرا به آن بسیار افتخار می‌کنند. اما هنگامی که بالغ می شویم،

a little bit more hesitant to share our age,  especially with anybody. And it's not required in  

کمی مرددتر می شویم تا سن خود را به اشتراک بگذاریم، مخصوصاً با هرکسی. و در

social circumstances to say your age.  So I recommend asking, "How old are you  

شرایط اجتماعی لازم نیست سن خود را بگویید. بنابراین توصیه می‌کنم بپرسید: "اکنون چند سال دارید

now? Or how old will you be?" Only to children. When someone invites you to a party you can ask,  

؟ یا چند ساله خواهید شد؟" فقط به بچه ها وقتی کسی شما را به مهمانی دعوت می‌کند، می‌توانید بپرسید،

"Is it a surprise party?" That way you can  not be the one who spoils the surprise.  

«آیا یک مهمانی غافلگیرکننده است؟» به این ترتیب شما نمی توانید کسی باشید که غافلگیری را خراب می کند.

So maybe they forgot to tell you, "Oh, it's a  surprise party." So it's a good thing to ask,  

بنابراین شاید آنها فراموش کرده اند به شما بگویند، "اوه، این یک مهمانی غافلگیرکننده است." بنابراین خوب است که بپرسید،

"Is this a surprise party?" And they might say,  "Oh no, he knows about it." Or he might say,  

"آیا این یک مهمانی غافلگیرکننده است؟" و آنها ممکن است بگویند، "اوه نه، او در مورد آن می داند." یا ممکن است بگوید،

"Oh yes it is. Don't tell him." It's a great  question to ask, "Is it a surprise party? Do you  

"اوه بله همینطور است. به او نگویید." این یک سؤال عالی است که بپرسید، "آیا یک مهمانی غافلگیرکننده است؟ آیا به شما

need me to bring anything? Can I bring anything?" This is a great question to ask anytime that you  

نیاز دارید که چیزی بیاورم؟ آیا می توانم چیزی بیاورم؟" این یک سوال عالی برای پرسیدن هر زمان که

go to someone's house for dinner, for a meal,  for even just tea or coffee and especially for  

برای شام، برای صرف غذا ، حتی صرف چای یا قهوه و به خصوص برای

a birthday party or a holiday gathering, it's  great to ask, "Do you need me to bring anything?  

جشن تولد یا جشن تعطیلات به خانه شخصی می روید، بسیار خوب است که بپرسید: "آیا نیاز دارید که من بیاورم. چیزی؟

Or what can I bring?" I ask this all the time and  I really appreciate it when my guests ask this  

یا چه چیزی می توانم بیاورم؟" من همیشه این را می‌پرسم و وقتی مهمان‌هایم این را می‌پرسند خیلی خوشحال می‌شوم،

because maybe it would be nice if someone else  made the salad or someone else made a dish for the  

زیرا شاید خوب باشد که شخص دیگری سالاد را درست کند یا غذای دیگری برای

meal, or maybe even someone just brought a game or  something to do. This can help to ease the burden  

غذا درست کند، یا شاید حتی کسی فقط یک بازی یا کاری برای انجام دادن بیاورد. . این می‌تواند به کاهش

of the person who is throwing the party or just  having a holiday gathering. So this is a great  

بار فردی که مهمانی را برپا می‌کند یا فقط در یک جشن تعطیلات برگزار می‌کند، کمک کند. بنابراین این یک

question to ask. I highly recommend it. And if someone asks you,  

سوال عالی برای پرسیدن است. من آن را به شدت توصیه می کنم. و اگر کسی از شما بپرسد،

"Can I bring anything?" You can think,  "Okay, well, yeah maybe bring your own booze  

"آیا می توانم چیزی بیاورم؟" می‌توانید فکر کنید، «خوب، خوب، شاید مشروب خود را بیاورید

or yeah do you have a favorite board game? Maybe  after dinner we could play a game, bring a game  

یا آره، آیا یک بازی رومیزی مورد علاقه دارید؟ شاید بعد از شام بتوانیم یک بازی انجام دهیم، یک بازی

or could you make a salad? Could you make  a dessert?" Not even make, "Could you just  

بیاوریم یا یک سالاد درست کنید؟ آیا می‌توانید یک دسر درست کنید؟ " حتی نمی‌گویید: "

bring one? You can buy it that's okay." But this  kind of question can help to have everyone feel  

می‌توانی یکی بیاوری؟ می‌توانی آن را بخری که اشکالی ندارد." اما این نوع سؤال می‌تواند به همه کمک کند که

like they're participating in the evening. All right, now that we've practiced some  

احساس کنند در شب شرکت می‌کنند. بسیار خوب، اکنون که برخی

common expressions for birthdays, some common  questions for birthdays, let's go on to our  

از عبارات رایج برای تولد، برخی از سؤالات رایج برای تولدها را تمرین کردیم، بیایید به گفتگوی خود ادامه دهیم

conversation. I'd like you to see this sample  conversation that I had with my husband, Dan,  

. می‌خواهم این نمونه مکالمه‌ای را که با شوهرم، دن، درباره تولد داشتم، ببینید

about birthdays. You're going to recognize a lot  of these questions. A lot of the expressions about  

. بسیاری از این سوالات را تشخیص خواهید داد. بسیاری از عبارات مربوط به

birthdays. Listen to this conversation carefully  because in just a minute, Dan will leave and I  

تولد. به این مکالمه با دقت گوش دهید، زیرا فقط یک دقیقه دیگر، دن می رود و من

will be asking you those questions and it will  be your turn to speak out loud. Let's watch the  

این سؤالات را از شما خواهم پرسید و نوبت شما خواهد بود که با صدای بلند صحبت کنید. بیایید   نمونه مکالمه را تماشا کنیم

sample conversation. Hey, Dan. Dan: 

. هی، دن دن:

Hey Vanessa, you have a  birthday coming up. Don't you? 

هی ونسا، تولدت در راه است. اینطور نیست؟

Vanessa: Yup. Pretty soon. Another trip around the sun. 

ونسا: بله. خیلی زود. سفری دیگر به دور خورشید.

Dan: Cool. Do you have any plans for your birthday? 

دن: باحال. برای تولدت برنامه ای داری؟

Vanessa: Yeah, I'm going to have a big  

ونسا: بله، من یک

birthday bash. I would love for you  to come. I can send you an invitation. 

جشن تولد بزرگ خواهم داشت. دوست دارم بیای. من می توانم برای شما دعوت نامه بفرستم.

Dan: That sounds fun. Do you need me to bring anything? 

دن: جالب به نظر می رسد. نیاز داری چیزی بیارم؟

Vanessa: You can bring your  

ونسا: می‌توانید

favorite party game and a big appetite for cake.  All the other details will be in the invitation. 

بازی مهمانی مورد علاقه‌تان و اشتهای زیادی برای کیک بیاورید. سایر جزئیات در دعوتنامه موجود خواهد بود.

Dan: Sounds great. I'll be there. 

دن: عالی به نظر می رسد. من آنجا خواهم بود.

Vanessa: Great. See you then. 

ونسا: عالیه بعدا می بینمت.

Okay. You watched the sample  conversation. Now it's time to  

باشه. شما نمونه مکالمه را تماشا کردید. اکنون وقت

take a deep breath and practice this yourself.  I'm going to ask you a couple questions and I  

آن است که نفس عمیق بکشید و خودتان این کار را تمرین کنید. من از شما چند سوال می‌پرسم و

will pause. I will be listening to you no  matter where you live around the world,  

مکث می‌کنم. من به شما گوش خواهم داد، مهم نیست در کجای دنیا زندگی می کنید،

I will be listening and we will be having this  conversation. If it seems too fast for you,  

به شما گوش خواهم داد و این مکالمه را انجام خواهیم داد. اگر برای شما خیلی سریع به نظر می‌رسد،

if you want to try it again, the good news is  that you can click pause on the video and go back  

اگر می‌خواهید دوباره آن را امتحان کنید، خبر خوب این است که می‌توانید روی مکث ویدیو کلیک کنید و به عقب برگردید

and practice it again. No problem.  Are you ready? Let's get started. 

و دوباره آن را تمرین کنید. مشکلی نیست اماده ای؟ بیا شروع کنیم.

Hey, a little bird told me that your  birthday is coming up. Do you have any plans?  

هی، یک پرنده کوچک به من گفت که تولدت نزدیک است. آیا برنامه ای دارید؟

That sounds like fun. Is it a birthday  tradition or is that something new?  

به نظر سرگرم کننده است. آیا این یک سنت تولد است یا چیز جدیدی است؟

Cool. I would love to come. Can I bring anything?  

سرد. خیلی دوست دارم بیام. آیا می توانم چیزی بیاورم؟

Great. I'll be there. I can't wait to  celebrate another trip around the sun. 

عالی. من آنجا خواهم بود. من نمی توانم صبر کنم تا سفر دیگری را به دور خورشید جشن بگیرم.

So how did you do with this  little sample conversation?  

پس چگونه با این مکالمه نمونه کوچک کار کردید؟

I hope that it was a good challenge for  you and it helped to boost your confidence  

امیدوارم چالش خوبی برای شما بوده باشد و به تقویت اعتماد به نفس شما

speaking in English. That is the goal.  You can always go back and review this. 

در صحبت کردن به زبان انگلیسی کمک کرده باشد. هدف همین است. همیشه می توانید به عقب برگردید و این را مرور کنید.

Let's learn some common vocabulary about animals  and pets. Let's start by describing you. Can you  

بیایید واژگان رایج در مورد حیوانات و حیوانات خانگی را بیاموزیم. بیایید با توصیف شما شروع کنیم.

describe yourself? I'm an animal lover. This means  that you love all kinds of animals. You might say,  

میتونید خودتون رو معرفی کنید؟ من یک دوستدار حیوانات هستم. این بدان معنی است که شما عاشق همه نوع حیوانات هستید. ممکن است بگویید،

"Ever since I first visited a zoo as a child,  I have been an animal lover. I just love all  

"از زمانی که برای اولین بار در کودکی از یک باغ وحش بازدید کردم، من عاشق حیوانات بودم. من فقط همه

animals." Or if you would like to be a little more  specific, you could say, "I'm a cat person. I'm  

حیوانات را دوست دارم." یا اگر می‌خواهید کمی دقیق‌تر باشید، می‌توانید بگویید: "من یک گربه هستم. من

a dog person." Usually we keep it to cats and  dogs but you might say, "I'm a horse person." 

یک آدم سگ هستم." معمولاً آن را برای گربه‌ها و سگ‌ها نگه می‌داریم، اما ممکن است بگویید: "من یک اسب هستم."

Does that mean that you have a cat head? I am a  cat person. No. This just means that that is your  

آیا این بدان معنی است که شما یک سر گربه دارید؟ من یک گربه هستم. نه. این فقط به این معنی است که

preferred pet. You like cats. So for me, if you've  been watching my English lessons for a while,  

حیوان خانگی مورد علاقه شماست. شما گربه ها را دوست دارید. بنابراین برای من، اگر مدتی است که درس‌های انگلیسی من را تماشا

you know I am a cat person. I've never had a  dog, but I feel like I relate more to cats.  

می‌کنید، می‌دانید که من یک گربه هستم. من هرگز سگ نداشتم، اما احساس می‌کنم بیشتر با گربه‌ها ارتباط دارم.

I get along better with cats and  I feel more comfortable with cats. 

من با گربه ها بهتر کنار می آیم و با گربه ها احساس راحتی بیشتری می کنم.

But maybe for you, you might say, "I'm a dog  person. I would rather have a dog." Or maybe you  

اما ممکن است برای شما بگویید: "من یک سگ هستم. ترجیح می دهم یک سگ داشته باشم." یا شاید

have this unfortunate situation, you are allergic  to dogs. Or maybe you might say, "I'm allergic to  

شما   این وضعیت ناگوار را دارید، به سگ ها حساسیت دارید . یا ممکن است بگویید، "من به

cat fur, I love them. They're so cute and cuddly.  And I wish I could have a cat, but I'm allergic."  

خز گربه حساسیت دارم، آنها را دوست دارم. آنها بسیار ناز و نوازش هستند. و ای کاش می توانستم یک گربه داشته باشم، اما من حساسیت دارم."

If your eyes start to get red and your nose starts  to run, maybe your throat hurts, that's a bad  

اگر چشم‌هایتان شروع به قرمز شدن کرد و بینی‌تان شروع به ریزش کرد، شاید گلویتان درد بگیرد، این نشانه بدی

sign. It means that you are allergic to some kind  of animal. Maybe you can take some simple medicine  

است. این بدان معنی است که شما به نوعی از حیوان حساسیت دارید. شاید بتوانید یک داروی ساده   مصرف کنید

and you'll be fine. But sometimes it's a bigger  problem than that and you just can't have a cat.  

و خوب شوید. اما گاهی اوقات مشکل بزرگ‌تر از این است و شما نمی‌توانید گربه داشته باشید.

You can't have a dog. I hope you're not allergic. Now let's describe your pet. But a little note,  

شما نمی توانید سگ داشته باشید. امیدوارم آلرژی نداشته باشی حالا بیایید حیوان خانگی خود را توصیف کنیم. اما یک نکته کوچک،

first of all, something that I've noticed  that's different between English and some  

اول از همه، چیزی که من متوجه شده‌ام که بین انگلیسی و برخی

other languages is that when we're talking  about our pets or someone else's pet, we use  

از زبان‌های دیگر تفاوت دارد این است که وقتی در مورد حیوانات خانگی خود یا حیوان خانگی شخص دیگری صحبت می‌کنیم، از

he or she. We don't use it very often because  it feels like you are creating some distance or  

او استفاده می‌کنیم. ما اغلب از آن استفاده نمی‌کنیم زیرا به نظر می‌رسد شما در حال ایجاد فاصله هستید یا

it's a wild animal, or you don't really care  about that animal. It's just an object. It. 

این حیوان وحشی است، یا واقعاً به آن حیوان اهمیت نمی‌دهید. این فقط یک شی است. آی تی.

So for example, if I'm going to tell you  about my cat, little spoiler, I have a cat,  

بنابراین، برای مثال، اگر بخواهم درباره گربه‌ام به شما بگویم، اسپویلر کوچک، من یک گربه

I might say, "She is a Siamese cat."  If I say I have a cat, it's Siamese,  

دارم، ممکن است بگویم: "او یک گربه سیامی است." اگر بگویم گربه دارم، گربه سیامی است، اشکالی

it's okay and you will hear this occasionally,  but it's more common to hear he or she. She's  

ندارد و گاهی این را خواهید شنید، اما شنیدن او رایج‌تر است. او

a Siamese. She likes to play with cat toys. He  or she. And if you're not certain, if an animal  

یک سیامی است. او دوست دارد با اسباب بازی های گربه بازی کند. آن مرد یا آن زن. و اگر مطمئن نیستید، اگر

is a he or a she like if you see a neighbor's  dog and you want to talk to that neighbor about  

حیوانی را دوست دارد، اگر سگ همسایه‌ای را ببینید و بخواهید با آن همسایه

their dog, you can just say he and it's okay. The neighbor will maybe correct you and say,  

درباره سگش صحبت کنید، می‌توانید فقط بگویید او اشکالی ندارد. همسایه ممکن است شما را تصحیح کند و بگوید،

"Oh yes, she's a poodle." And then you  can say, "Oh yes, what's her name?" And  

"اوه بله، او سگ پشمالو است." و سپس می توانید بگویید، "اوه بله، نام او چیست؟" و

you can use her when you find out, but  in general we use he or she for pets.  

وقتی متوجه شدید می‌توانید از او استفاده کنید، اما به طور کلی ما از او برای حیوانات خانگی استفاده می‌کنیم.

A common word we use to describe pets is breed.  What breed is your pet? But we often just say  

کلمه رایجی که ما برای توصیف حیوانات خانگی استفاده می کنیم، نژاد است. حیوان خانگی شما چه نژادی است؟ اما ما اغلب فقط می گوییم

kind, what kind is it? So when we're talking  about a dog or a cat, there are different types. 

مهربان، چه نوع است؟ بنابراین وقتی درباره سگ یا گربه صحبت می کنیم، انواع مختلفی وجود دارد.

So I already mentioned, my cat is a Siamese  cat. This is a specific type or breed of  

بنابراین قبلاً اشاره کردم، گربه من یک گربه سیامی است. این نوع یا نژاد خاصی از

cat. What breed is your a cat? He's a Siamese.  She's a Siamese. What breed is it? But we often  

گربه است. گربه شما چه نژادی است؟ او یک سیامی است. او یک سیامی است. چه نژادی است؟ اما ما اغلب

use the question, "What kind is it?" Which we'll  talk about in our question section in a minutes. 

از این سوال استفاده می‌کنیم که "چه نوع است؟" که در عرض چند دقیقه در بخش سؤال خود درباره آن صحبت خواهیم کرد.

Another common term used with pets is a rescue.  This is describing your pet. Both of my cats are  

اصطلاح رایج دیگری که برای حیوانات خانگی استفاده می شود نجات است. این توصیف حیوان خانگی شماست. هر دو گربه ام

rescues. I got them from an animal shelter. This  means that I didn't buy them from a breeder who  

نجات دهنده هستند. من آنها را از پناهگاه حیوانات گرفتم. این به این معنی است که من آنها را از پرورش‌دهنده‌ای که

is making pure bred cats. No, I went to the animal  shelter. These are abandoned cats who need a home.  

گربه‌های نژاد خالص می‌سازد، نخریده‌ام. نه، من به پناهگاه حیوانات رفتم . اینها گربه های رها شده ای هستند که نیاز به خانه دارند.

I went to the animal shelter and I adopted. We  often use the word adopted. I adopted two cats.  

به پناهگاه حیوانات رفتم و به فرزندی پذیرفتم. ما اغلب از کلمه adopted استفاده می‌کنیم. من دو گربه را به فرزندی قبول کردم.

They are rescue cats or they are rescues. And this is the idea that I rescued them.  

آنها گربه های نجات هستند یا نجات دهنده هستند. و این ایده ای بود که من آنها را نجات دادم.

Sometimes in the US, you see a bumper  sticker, something like this that says,  

گاهی اوقات در ایالات متحده، برچسب سپر را می‌بینید ، چیزی شبیه به این که می‌گوید:

"My dog rescued me." Have you ever felt like this?  Maybe you saved your dog from the animal shelter,  

«سگم مرا نجات داد». آیا تا به حال چنین احساسی داشته اید؟ شاید سگتان را از پناهگاه حیوانات نجات دادید،

but really your dog changed your life. Your dog rescued you. You might also hear the word  

اما واقعا سگتان زندگی شما را تغییر داد. سگت نجاتت داد ممکن است کلمه mut را نیز بشنوید

mut. Mut can be a little negative if you say it  with a negative voice, but it just means that  

. اگر آن را با صدایی منفی بگویید، ممکن است کمی منفی باشد ، اما این فقط به این معنی است که

you're not certain what kind of dog you have.  We only use this for dogs. And it means, well,  

مطمئن نیستید چه نوع سگی دارید. ما از این فقط برای سگ استفاده می کنیم. و این بدان معناست که خب،

it's a mix of so many different types of dogs that  I have no idea. He's a mut. We got him from the  

این ترکیبی از انواع مختلف سگ است که من هیچ نظری ندارم. او یک گنده است. ما او را از

animal shelter, but you know what? He's the best  dog I've ever had. He's a mut, but I don't care. 

پناهگاه حیوانات گرفتیم، اما می دانید چیست؟ او بهترین سگی است که تا به حال داشته ام. او یک مرد است، اما من اهمیتی نمی دهم.

So it's that idea that he's not pure. He's not  a pure bred dog. He's a mix of so many kinds  

بنابراین این تصور است که او خالص نیست. او یک سگ نژاد خالص نیست. او ترکیبی از انواع

of dogs, but you know what? It's still a great  animal. Next is fur and coat. My cat's fur is so  

مختلف سگ است، اما می دانید چیست؟ این هنوز یک حیوان عالی است. بعدی خز و کت است. خز گربه من خیلی

soft. After I give my dog a bath, he has a  silky coat. He's not wearing a coat, it's  

نرم است. بعد از اینکه سگم را حمام کردم، او یک کت ابریشمی دارد. او کت نمی پوشد،

just talking about his fur. And these words are  interchangeable. He has soft fur. He has a silky  

فقط درباره خزش صحبت می کند. و این کلمات قابل تعویض هستند. او خز نرمی دارد. او یک کت ابریشمی دارد

coat. It's great words to talk about animal hair. Let's talk about some words we can use to talk  

. صحبت کردن در مورد موهای حیوانات، کلمات بسیار خوبی است. بیایید در مورد کلماتی صحبت کنیم که می‌توانیم از آنها برای

about how friendly an animal is. The first one  is just friendly. He is friendly. You'll often  

صحبت درباره دوستی یک حیوان استفاده کنیم. اولین مورد فقط دوستانه است. او دوستانه است. شما اغلب   این را می

hear this as someone is walking their dog.  And if their dogs wants to come closer to you,  

شنوید که شخصی در حال پیاده روی سگ خود است. و اگر سگ‌های آن‌ها بخواهند به شما نزدیک‌تر شوند

the owner might say, "Oh, don't worry.  He's friendly. He loves little kids."  

، مالک ممکن است بگوید: "اوه، نگران نباش. او دوستانه است. او بچه‌های کوچک را دوست دارد."

And your child can pet the dog or you might ask,  "Is he friendly?" And that means, "Can I pet him?" 

و فرزندتان می‌تواند سگ را نوازش کند یا ممکن است بپرسید، «آیا او دوستانه است؟» و این یعنی "آیا می توانم او را نوازش کنم؟"

So it's a great word to use to talk about  if your dog is comfortable with people,  

بنابراین این کلمه بسیار خوبی برای صحبت کردن است، اگر سگ شما با مردم راحت است،

he's friendly. "He's not very friendly with  little kids. So we'll just try to stay away."  

او دوستانه است. "او با بچه‌های کوچک خیلی دوست نیست . بنابراین ما فقط سعی می‌کنیم از خود دور بمانیم."

There are three words that are variations of  this. One is wild. Lions are wild. They are not  

سه کلمه وجود دارد که تغییراتی از این است. یکی وحشی است. شیرها وحشی هستند. آنها

friendly towards people. I do not recommend  trying to pet a lion. They are wild. 

با مردم دوست نیستند. تلاش برای نوازش شیر را توصیه نمی‌کنم. آنها وحشی هستند.

The next level is stray. We might say, "That  cat is a stray cat, or he's a stray." And that  

سطح بعدی سرگردان است. ممکن است بگوییم، "آن گربه یک گربه ولگرد است، یا او یک گربه ولگرد است." و این

means that he lives on the streets and maybe  he'll come close to people to get some food.  

بدان معناست که او در خیابان زندگی می‌کند و شاید برای گرفتن غذا به مردم نزدیک شود.

He might not really hurt you, but he doesn't want  to live in your house. Maybe if you adopt him,  

او ممکن است واقعاً به شما صدمه نزند، اما نمی‌خواهد در خانه شما زندگی کند. شاید اگر او را به فرزندی قبول کنید،

he'll want to live in your house, but he doesn't  have an owner. He's a stray. He's a stray cat. 

او بخواهد در خانه شما زندگی کند، اما مالک ندارد. او یک ولگرد است. او یک گربه ولگرد است.

Some cities around the world have a lot of stray  cats or stray dogs. They don't belong to anyone,  

برخی از شهرهای سراسر جهان گربه‌های ولگرد یا سگ‌های ولگرد زیادی دارند. آنها به کسی تعلق ندارند،

but everyone helps to take care of them. Everyone  helps to feed them. In the US, this isn't very  

اما همه به مراقبت از آنها کمک می کنند. همه به آنها کمک می‌کنند. در ایالات متحده، این خیلی

common. We don't have a lot of stray cats or a  lot of stray dogs because animal shelters are  

رایج نیست. ما گربه های ولگرد یا سگ های ولگرد زیادی نداریم، زیرا پناهگاه های حیوانات

a big part of American culture. A lot of people  when they want a pet, they will go to an animal  

بخش بزرگی از فرهنگ آمریکایی است. بسیاری از مردم وقتی یک حیوان خانگی می خواهند، به

shelter instead of buying a pure bred dog or a  pure bred cat. So a lot of stray dogs or stray  

جای خرید یک سگ اصیل یا یک گربه اصیل، به پناهگاه حیوانات می روند. بنابراین بسیاری از سگ‌های ولگرد یا

cats who live on the street will be taken  to an animal shelter for someone to adopt. 

گربه‌های ولگرد که در خیابان زندگی می‌کنند به پناهگاه حیوانات برده می‌شوند تا کسی آنها را به فرزندی قبول کند.

So you might say, "My cat was a stray before we  got him. He was a stray cat before we got him.  

بنابراین ممکن است بگویید، "گربه من قبل از اینکه او را بگیریم یک گربه ولگرد بود. قبل از اینکه او را بگیریم او یک گربه ولگرد بود

And now he's just so friendly." The next  level is domesticated. So this means  

. سطح بعدی اهلی شده است. بنابراین این به

a cat or dog or animal that was previously  wild and now he's very comfortable with humans.  

معنای گربه یا سگ یا حیوانی است که قبلاً وحشی بوده و اکنون با انسان ها بسیار راحت است.

So we could use this for a lot of different  animals like cows. Cows are domesticated.  

بنابراین می‌توانیم از آن برای بسیاری از حیوانات مختلف مانند گاو استفاده کنیم. گاوها اهلی هستند.

A long time ago, they were completely wild  or horses. Horses were completely wild,  

خیلی وقت پیش، آنها کاملاً وحشی یا اسب بودند. اسب‌ها کاملاً وحشی بودند،

but they have become domesticated. Over  time, people have trained them to become  

اما اهلی شده‌اند. با گذشت زمان، مردم به آنها آموزش داده اند تا

comfortable with humans. They are domesticated. We often use this term for farm and animals,  

با انسان راحت شوند. اهلی شده اند. ما اغلب از این اصطلاح برای مزرعه و حیوانات استفاده می کنیم،

horses, cows, chickens, sheep, goats they are  domesticated animals. Some animals just can't  

اسب، گاو، مرغ، گوسفند، بز آنها حیوانات اهلی هستند. برخی از حیوانات را نمی

be domesticated like a zebra. You can't ride a  zebra. You can't domesticate zebras. It would  

توان مانند گورخر اهلی کرد. شما نمی توانید گورخر سوار شوید . شما نمی توانید گورخرها را اهلی کنید.

be pretty cool, but they're just an animal that  cannot be domesticated. Before we go on to some  

خیلی جالب است، اما آنها فقط حیوانی هستند که نمی‌توان آن را اهلی کرد. قبل از اینکه به برخی

common questions that you will hear and that you  can ask about pets, let's talk about pet care and  

از سؤالات رایجی که می‌شنوید و می‌توانید درباره حیوانات خانگی بپرسید ادامه دهیم، بیایید در مورد مراقبت از حیوانات خانگی و

some words that you can use to describe pet care. A cage, a crate, and a kennel are all the same  

برخی از کلماتی که می‌توانید برای توصیف مراقبت از حیوانات خانگی استفاده کنید صحبت کنیم. یک قفس، یک جعبه و یک لانه همه یک

thing. And it's somewhere that you can keep  your animal contained. So you might say,  

چیز هستند. و جایی است که می‌توانید حیوانتان را در آن نگه دارید. بنابراین می‌توانید بگویید،

"I put my ferret." Some people have a ferret  for a pet. I put my ferret in the crate to take  

"فرت خود را گذاشتم." برخی از افراد برای حیوان خانگی یک فرت  دارند. من موز خود را در جعبه گذاشتم تا

it to the vet, which we'll talk about in just a  second, but it's a type of box where you will keep  

آن را به دامپزشک ببرم، که فقط در یک ثانیه در مورد آن صحبت خواهیم کرد ، اما این نوعی جعبه است که حیوانات خود را در آن نگهداری می

your animals maybe to transport them somewhere or  maybe just to help them feel safe and comfortable. 

کنید، شاید آنها را به جایی منتقل کنید یا شاید فقط به آنها کمک کنید احساس امنیت کنند. و راحت

We have a big kennel for my dog to help him feel  comfortable when guests come over. He goes in  

ما یک لانه بزرگ برای سگ من داریم تا به او کمک کنیم وقتی مهمان می‌آیند احساس راحتی کند. او وارد

there and he feels comfortable. And then when the  guests leave, he comes out and feels very safe.  

آنجا می‌شود و احساس راحتی می‌کند. و وقتی مهمان‌ها می‌روند، او بیرون می‌آید و احساس امنیت می‌کند.

A collar and tag, this goes around your animal's  neck and has some important information like  

یک قلاده و برچسب، دور گردن حیوان شما می‌چرخد و اطلاعات مهمی مانند

the pet's name, your phone number, maybe  your address. And if your pet gets lost,  

نام حیوان خانگی، شماره تلفن، شاید آدرس شما دارد. و اگر حیوان خانگی‌تان گم شد،

well, someone can help you to  find your pet again by calling you  

خوب، کسی می‌تواند با تماس با شما   با شماره‌ای که روی برچسب روی قلاده‌اش است، به شما کمک کند تا حیوان خانگی خود را دوباره پیدا کنید

with the number that's on the tag on their collar. A collar is also useful because you can attach  

. یقه نیز مفید است زیرا می توانید

a leash to the collar. Sometimes this is called  a lead. I think that lead is maybe more a term  

یک افسار را به یقه وصل کنید. گاهی اوقات به آن سرنخ می گویند. من فکر می‌کنم که لید شاید بیشتر اصطلاحی باشد

that professional people will use. A veterinarian  will use this. Maybe a dog trainer will use this,  

که افراد حرفه‌ای از آن استفاده می‌کنند. دامپزشک از این استفاده خواهد کرد. شاید یک مربی سگ از این

a lead, but for daily conversation, we often just  say, "Leash. Where's the leash? I need to find the  

،   سرنخ، استفاده کند، اما برای مکالمه روزانه، ما اغلب فقط می‌گوییم: "زنگ بزن. افسار کجاست؟ باید بند

dog's leash so that I can take him on a walk." One time, I saw somebody having- 

سگ را پیدا کنم تا بتوانم او را به قدم زدن ببرم." یک بار، دیدم کسی دارد -

Vanessa: ... that I can take him on a walk. 

ونسا: ... که می توانم او را به پیاده روی ببرم.

One time I saw somebody having an iguana on a  leash. Sometimes people put their cats on a leash  

یک بار کسی را دیدم که یک ایگوانا بسته است . گاهی اوقات مردم گربه‌های خود را هم به بند می‌بندند

too, but usually cats don't tolerate that. Have  you ever seen a strange animal on a leash before? 

، اما معمولاً گربه‌ها آن را تحمل نمی‌کنند. آیا قبلاً حیوان عجیب و غریبی را دیده‌اید که بند بسته شده باشد؟

A vet or veterinarian. Usually we shorten this  to vet. You've already heard me say this a couple  

دامپزشک یا دامپزشک معمولاً این را برای دامپزشکی کوتاه می‌کنیم. قبلاً چند بار از من شنیده‌اید که این را می‌گویم

times and that's the doctor for an animal. So  you might say, "I need to take my sick dog to  

و آن دکتر برای یک حیوان است. بنابراین ممکن است بگویید، "من باید سگ

the vet." Or, "What is the best vet to take my  dog to?" We're talking about veterinarian, but  

بیمارم را پیش دامپزشک ببرم." یا «بهترین دامپزشکی که می‌توان سگم را نزد آن ببرم ؟» ما در مورد دامپزشک صحبت می کنیم،

it's a situation where we don't use the longest  word. We just to use a short, simple version.  

اما   موقعیتی است که از طولانی ترین کلمه استفاده نمی کنیم . ما فقط از یک نسخه کوتاه و ساده استفاده می کنیم.

Yes, finally, in English, there is a simple  way to say a long word. So you can just say  

بله، در نهایت، در انگلیسی، یک راه ساده برای گفتن یک کلمه طولانی وجود دارد. بنابراین شما فقط می توانید بگویید

vet. "My cat's vet is just up the streets." Or,  "We have a vet appointment next week." Excellent. 

دامپزشک. دامپزشک گربه من در خیابان است. یا، «هفته آینده یک قرار دامپزشک داریم.» عالی

Now I just want to let you know if this is your  job, if you are a vet in someone asks you the  

اکنون فقط می‌خواهم به شما اطلاع دهم که آیا این شغل شماست، اگر دامپزشک هستید، کسی از شما

common question, "What do you do?" Which means  what's your job? And you say, "I'm a vet." Well,  

سؤال متداول "چه کار می‌کنید؟" یعنی شغل شما چیست؟ و شما می گویید "من دامپزشک هستم." خوب،

this might be slightly confusing if someone  has no idea that you work with animals because  

این ممکن است کمی گیج کننده باشد اگر کسی اطلاع نداشته باشد که شما با حیوانات کار می کنید

a vet can be two different things. It can be a  veterinarian, or it can be a veteran, a veteran.  

زیرا   دامپزشک می تواند دو چیز متفاوت باشد. این می تواند یک دامپزشک باشد، یا می تواند یک کهنه سرباز، یک کهنه کار باشد.

That means who used to be a soldier. They used  to be in the military and now they're retired.  

یعنی چه کسی قبلاً سرباز بوده است. آنها قبلاً در ارتش بودند و اکنون بازنشسته شده اند.

So that means that you could either be an animal  doctor or a retired person from the military. 

بنابراین این بدان معناست که شما می توانید یک پزشک حیوانات یا یک فرد بازنشسته از ارتش باشید.

So if someone knows that you work with animals  or that you're a doctor, if you say, "Oh, I'm  

بنابراین اگر کسی می داند که شما با حیوانات کار می کنید یا پزشک هستید، اگر بگویید: "اوه، من

a doctor." And they ask, "What kind of doctor?"  You could say, "I'm a vet." They will know that  

پزشک هستم." و آنها می پرسند "چه نوع دکتری؟" می توانید بگویید: "من دامپزشک هستم." آنها می دانند که

you work with animals, but if someone has no  clue, you might say "I'm a veterinarian." You  

شما با حیوانات کار می کنید، اما اگر کسی سرنخی ندارد، ممکن است بگویید "من یک دامپزشک هستم."

might elongate that a little bit just to be more  specific. Or if you are a vet from the military,  

ممکن است آن را کمی طولانی تر کنید تا دقیق تر باشید . یا اگر دامپزشک ارتش

you might say, "I'm a retired veteran." Or, "I'm  a retired vet. I was in the Navy." You might  

هستید، ممکن است بگویید: "من یک سرباز بازنشسته هستم." یا، "من یک دامپزشک بازنشسته هستم. من در نیروی دریایی بودم."

want to be a little more specific. That's  a situation that might possibly come up. 

شاید بخواهید کمی دقیق تر باشید. این وضعیتی است که ممکن است پیش بیاید.

What can you do to bond with your animal? You  might play fetch. So you could say, "My cat  

برای پیوند با حیوان خود چه کاری می توانید انجام دهید؟ ممکن است واکشی بازی کنید. بنابراین می توانید بگویید: "گربه من

likes to play fetch." Who would've guessed?  Usually dogs do, but sometimes cats do too.  

دوست دارد فچ بازی کند." چه کسی حدس می زد؟ معمولا سگ ها این کار را می کنند، اما گاهی اوقات گربه ها نیز چنین می کنند.

Or you could just say this word to your dog. So  you have a stick. You throw the stick and your  

یا فقط می توانید این کلمه را به سگ خود بگویید. بنابراین شما یک چوب دارید. شما چوب را پرتاب می‌کنید و

dog runs after the stick. You could say, "Fetch,  boy! Fetch the stick." So you're telling him,  

سگتان به دنبال چوب می‌دود. می‌توانید بگویید، "بیا پسر! چوب را بیاور." بنابراین شما به او می گویید،

you're giving him a command about what he  should do. Get the stick and bring it back  

به او دستور می دهید که چه کاری باید انجام دهد. چوب را بگیرید و آن را

to you. This kind of fun game. Or we might just pet your pet.  

به خودتان برگردانید. این نوع بازی سرگرم کننده یا ممکن است فقط حیوان خانگی شما را نوازش کنیم.

This word can be used as a noun, as we've  been talking about it. I have nine pets,  

این کلمه را می توان به عنوان یک اسم استفاده کرد، همانطور که قبلاً در مورد آن صحبت می کردیم. من نه حیوان خانگی دارم،

but what is this gently touching your pet? This  is the verb to pet. When you are stroking or just  

اما این چه چیزی است که به آرامی حیوان شما را لمس می کند؟ این فعل نوازش کردن است. وقتی در حال نوازش هستید یا فقط به

gently touching your animal. This is a very kind,  nice thing to do. Well, you are petting your pet.  

آرامی حیوان خود را لمس می کنید. این یک کار بسیار مهربان و خوب است. خوب، شما حیوان خانگی خود را نوازش می کنید.

So if you're walking down the street and someone  is walking a dog, and that dog seems friendly,  

بنابراین، اگر در خیابان راه می‌روید و شخصی در حال قدم زدن با سگ است، و آن سگ دوستانه به نظر می‌رسد

the dog wants to talk with you. And the owner says  is, "Oh, don't worry. He's friendly." You can say,  

، سگ می‌خواهد با شما صحبت کند. و مالک می‌گوید: "اوه، نگران نباش. او دوستانه است." می توانید بگویید،

"Can I pet him?" Great, that means that you can  stroke his head or his back or under his chin.  

"آیا می توانم او را نوازش کنم؟" عالی است، یعنی می‌توانید سر یا پشت یا زیر چانه‌اش را نوازش کنید.

And it's a nice way to enjoy a dog and  to kind of connect with each other. 

و این یک راه خوب برای لذت بردن از سگ و به نوعی ارتباط با یکدیگر است.

Okay, are you ready to go onto some common  questions that people will ask you about your  

بسیار خوب، آیا آماده‌اید به سؤالات رایجی که مردم درباره حیوانات خانگی‌تان از شما می‌پرسند

pets, and also you can ask? Let's do it. "Do you have any pets?" Very simple and  

و همچنین می‌توانید بپرسید، بروید؟ بیایید آن را انجام دهیم. "آیا شما حیوان خانگی دارین؟" سوال بسیار ساده و

straightforward question. You might  say, "When I was a kid, I had a dog,  

. ممکن است بگویید، "وقتی بچه بودم، یک سگ

but now I don't have any pets." Well, this is  just answering in a nicer way than just, "No,  

داشتم، اما اکنون هیچ حیوان خانگی ندارم." خوب، این فقط به روشی زیباتر از پاسخ دادن است: "نه،

I don't have any pets." You're giving some  information. "When I was a kid, I had a dog,  

من حیوان خانگی ندارم." شما در حال ارائه برخی اطلاعات هستید. "وقتی بچه بودم، یک سگ

and now I don't have any pets." Good answer. When you see a dog, a common question is  

داشتم،   و اکنون هیچ حیوان خانگی ندارم." جواب خوبی بود. وقتی سگی را می بینید، یک سوال رایج این است

what kind is he? We're talking about the breed of  dog. What kind is he? It's sometimes unusual to  

که او چه نوع سگی است؟ ما در مورد نژاد سگ صحبت می کنیم . او چه نوع است؟ گاهی اوقات غیرمعمول است

see a pure bred dog that's only one kind, only one  breed. So you'll often hear this type of answer,  

که   یک سگ اصیل را ببینید که فقط یک نوع است، فقط یک نژاد. بنابراین اغلب این نوع پاسخ را خواهید شنید،

"He's a Lab mix. We got him at the animal  shelter." He's a mix. So this means he has  

"او یک ترکیب آزمایشگاهی است. ما او را در پناهگاه حیوانات گرفتیم ." او یک ترکیب است. بنابراین این بدان معناست که او

two different or maybe three or four different  types of dogs in his blood. So we could say he's  

دو یا شاید سه یا چهار نوع مختلف سگ در خونش دارد. بنابراین می‌توانیم بگوییم که او

a mix or he's a Lab mix. And this means  he comes from different types of breeds. 

یک میکس است یا یک میکس آزمایشگاهی. و این بدان معنی است که او از انواع مختلف نژادها می آید.

Another question is, "What's his name?" Of  course, you can just say your pet's name,  

سوال دیگر این است که "اسم او چیست؟" البته، شما فقط می‌توانید نام حیوان خانگی خود را بگویید،

but I wanted to give you some of the most common  female pet names, and also some of the most common  

اما من می‌خواستم برخی از رایج‌ترین نام‌های حیوان خانگی ماده و همچنین برخی از رایج‌ترین

male pet names in English. The most common female  pet names are: Bella, Luna, Lucy, Daisy, and Coco.  

نام‌های حیوان خانگی مرد را در انگلیسی به شما معرفی کنم. رایج‌ترین نام‌های حیوان خانگی ماده عبارتند از: بلا، لونا، لوسی، دیزی و کوکو.

There are many other pet names for female dogs  or cats or horses, or who knows what, but these  

نام‌های حیوان خانگی بسیار دیگری برای سگ‌های ماده یا گربه‌ها یا اسب‌ها، یا چه کسی می‌داند، وجود دارد، اما

are some of the most common. In fact, one of my  cat's names is Luna. Some of the most common male  

این‌ها برخی از رایج‌ترین نام‌ها هستند. در واقع، یکی از نام های گربه من لونا است. برخی از رایج‌ترین

pet names are: Max, Buddy, Teddy, Rocky, and Duke.  These are really common male pet names in the US. 

نام‌های حیوان خانگی مرد عبارتند از: مکس، بادی، تدی، راکی ​​و دوک. اینها اسامی حیوانات خانگی نر واقعاً رایج در ایالات متحده هستند.

A question we already talked about is, "Is  he friendly?" Great. Someone might ask you  

سؤالی که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم این است: "آیا او دوستانه است؟" عالی. اگر سگ دارید، ممکن است یکی از شما این سؤال را بپرسد

this if you have a dog, and you're welcome to  ask someone else this if you want to pet a dog,  

، و اگر می‌خواهید سگی را نوازش کنید، می‌توانید این را از شخص دیگری بپرسید،

"Is he friendly?" "Yes, you can pet him." Another common question is, "How long have  

«آیا او دوستانه است؟» "بله، شما می توانید او را نوازش کنید." سؤال متداول دیگر این است، "چند

you had him?" And maybe this is not how old is  he, but how long has he been a part of your life?  

وقت است که او را دارید؟" و شاید این بدان معنا نیست که او چند سال دارد، بلکه چند سالی است که بخشی از زندگی شما بوده است؟

So you might say, "I got max from the animal  shelter three years ago." "How long have  

بنابراین ممکن است بگویید، "من حداکثر سه سال پیش از پناهگاه حیوانات دریافت کردم ." "چه مدت

you had him?" "I've had him for three years." If you mentioned that your dog or someone else  

او را داشتی؟" سه سال است که او را دارم. اگر اشاره کردید که سگ شما یا شخص دیگری

mentions that their dog is a specific breed, you  could ask this question, "What made you decide to  

می‌گوید که سگ آنها یک نژاد خاص است، می‌توانید این سوال را بپرسید: "چه چیزی باعث شد تصمیم بگیرید

get that breed?" Maybe you're just curious about  that breed. You're trying to have a conversation,  

آن نژاد را دریافت کنید؟" شاید شما فقط در مورد آن نژاد کنجکاو باشید. شما در حال تلاش برای مکالمه هستید،

or maybe you are thinking about getting a dog  too, and you want some more information. So  

یا شاید به فکر گرفتن یک سگ نیز هستید، و اطلاعات بیشتری می خواهید. بنابراین

you could say, "What made you decide to  get that out breed? And if somebody has,  

می‌توانید بگویید، "چه چیزی باعث شد که تصمیم بگیرید آن نژاد را بیرون بیاورید؟ و اگر کسی

for example, a Lab, which is a Labrador Retriever,  if somebody has a Lab, they might say, "Well,  

مثلاً آزمایشگاهی داشته باشد که یک لابرادور رتریور است، اگر کسی آزمایشگاه داشته باشد، ممکن است بگوید: "خب،

I heard that Labs are family-friendly dogs. So  we decided to get one. They have a reputation for  

من شنیدم که آزمایشگاه‌ها سگ های خانواده دوست هستند بنابراین تصمیم گرفتیم یکی را دریافت کنیم. آنها به خاطر

being good with kids, for being friendly. They're  family friendly. So we decided to get one." 

خوب بودن با بچه ها و دوستانه بودن شهرت دارند. آنها خانواده دوستانه هستند. بنابراین ما تصمیم گرفتیم یکی را تهیه کنیم." خیلی

All right, now that we've practiced  some common vocabulary about pets,  

خوب، اکنون که چند واژگان رایج در مورد حیوانات خانگی،

some common questions about pets, now I'd like to  show you a sample conversation between my husband,  

چند سؤال رایج در مورد حیوانات خانگی را تمرین کردیم، اکنون می‌خواهم یک نمونه گفتگو بین شوهرم،

Dan and I, talking about some pets. After  the sample conversation, it will be your turn  

من و دن، در مورد صحبت کردن را به شما نشان دهم. چند حیوان خانگی. بعد از  نمونه گفتگو، نوبت شماست

to speak with me and tell me about your pets or  maybe the pets that you wish you had. And after  

که با من صحبت کنید و در مورد حیوانات خانگی خود یا شاید حیوانات خانگی ای که آرزو دارید داشته باشید به من بگویید. و بعد از

that will be the big reveal of my nine pets.  All right, let's watch the sample conversation. 

این افشای بزرگ نه حیوان خانگی من خواهد بود.  بسیار خوب، بیایید نمونه مکالمه را تماشا کن.

Hi, Dan, is that your dog? I  thought you were a cat person. 

سلام، دن، سگ توست؟ من فکر می‌کردم که شما یک گربه هستید.

Dan: Hey Vanessa. I'm an animal lover, but Fluffy's  

دن: هی ونسا. من عاشق حیوانات هستم، اما فلافی

not mine. I'm just walking him for a friend. Vanessa: 

مال من نیست. من فقط برای یک دوست با او راه می‌روم. ونسا :

Oh, gotcha. Is he friendly? Can I pet him? Dan: 

اوه، گوچا. آیا او دوستانه است؟ می‌توانم او را نوازش کنم؟ دن:

Yes, he's friendly. You can pet  him, but watch out, he drools. 

بله، او دوستانه است. می‌توانید او را نوازش کنید، اما مراقب باشید، او آب دهانش را می‌ریزد.

Vanessa: Oh, good to know. Well, I'll stick to my  

ونسا: اوه، خوب می‌دانم. خب، من به غیرم می‌مانم.

non-drooling cats. Oh, but good boy, Fluffy. Dan: 

-گربه‌های آب دهان. اوه، اما پسر خوب، فلافی. دن:

I'm going to walk him at the  park to play fetch. Want to come? 

می‌روم او را در پارک پیاده‌روی کنم تا بازی کند. می‌خواهی بیای؟

Vanessa: Sure. 

Okay, now it's your turn. I'm going to be asking  you a couple questions and then I'm going to pause  

چند سوال از شما می‌پرسم و سپس من مکث

and you can speak out loud and try to answer  these questions and pretend like we're having  

می‌کنم و شما می‌توانید با صدای بلند صحبت کنید و سعی کنید به این سؤالات پاسخ دهید و وانمود کنید که داریم با

a conversation together. If you feel like it's too  short of a pause, feel free to pause this video.  

هم صحبت می‌کنیم. اگر احساس می‌کنید که برای مکث بسیار کوتاه است، این ویدیو را مکث کنید.

That's kind of the bonus thing. Exciting  thing about having a video conversation.  

این همان چیز پاداش است. چیز هیجان‌انگیزی درباره داشتن یک مکالمه ویدیویی.

You can pause me and spend some extra time  explaining what you would like to say. All right,  

می‌توانید مرا مکث کنید و زمان بیشتری را صرف توضیح آنچه می‌خواهید بگویید. بسیار خوب،

are you ready? Take a deep breath. Let's do it. Hi. I didn't know you had a pet. What kind is he? 

آماده اید؟ یک نفس عمیق بکش. بیایید آن را انجام دهیم. سلام. نمیدونستم حیوان خانگی داری او چه نوع است؟

Interesting? How have you had him? 

جالب هست؟ چطور او را داشتی؟

That's so nice. I've been thinking about getting  one too. What do you like to do with him? 

این خیلی خوب است. من هم به گرفتن یکی فکر کرده ام . دوست داری باهاش ​​چیکار کنی؟

Thanks for your help and nice to meet you. 

از کمک شما متشکرم و از آشنایی با شما خوشحالم.

So how did you do? Are you ready to talk  about your pets now? I hope so. I hope  

خب چکار کردی؟ آیا اکنون آماده هستید درباره حیوانات خانگی خود صحبت کنید؟ امیدوارم. امیدوارم   به

I have empowered you to be able to speak more  comfortably about this common conversation topic. 

شما این قدرت را داده باشم که بتوانید راحت تر درباره این موضوع مکالمه رایج صحبت کنید.

And now drum roll, it's time to meet my nine pets.  Are you ready? This is Pippin. He's a tuxedo cat.  

و اکنون درام رول، زمان ملاقات با نه حیوان خانگی من است. اماده ای؟ این پیپین است. او یک گربه تاکسیدوست.

This isn't a breed, but it just describes his  coloration. And this is Luna. She a Siamese,  

این یک نژاد نیست، اما فقط رنگ آمیزی او را توصیف می کند . و این لونا است. او یک سیامی است،

but we got them both from a shelter. So  she's probably not a pure bred Siamese.  

اما ما هر دوی آنها را از یک پناهگاه گرفتیم. بنابراین احتمالاً او یک سیامی نژاد خالص نیست.

And my other seven pets are chickens. They're  only two months old, but aren't they so big?  

و هفت حیوان خانگی دیگر من مرغ هستند. آنها فقط دو ماه دارند، اما آیا آنقدر بزرگ نیستند؟

Unfortunately, we have to wait until October  until they start producing eggs. I can't wait.  

متأسفانه، باید تا اکتبر صبر کنیم تا آنها شروع به تولید تخم کنند. من نمی توانم صبر کنم.

My husband Dan built their coop. That's the little  house where they live, and this area is called  

شوهرم دن قفس آنها را ساخت. این خانه کوچکی است که آنها در آن زندگی می‌کنند، و به این منطقه دونده می‌گویند

the run. It's a safe area for them to be outside  without getting eaten by wild animals we hope. We  

. ما امیدواریم که این منطقه امنی است که آنها در خارج از خانه باشند بدون اینکه توسط حیوانات وحشی خورده شوند.

got them when they were one-day old. Look how cute  they were. This is a new adventure for us to have  

وقتی یک روزه بودند آنها را گرفتیم. ببینید چقدر ناز بودند. این یک ماجراجویی جدید برای ما است که

farm animals, but I can't wait to get some fresh  eggs and it's a great thing to do with kids. Go  

حیوانات مزرعه ای داشته باشیم، اما من نمی توانم صبر کنم تا چند تخم مرغ تازه تهیه کنم و انجام آن با بچه ها بسیار عالی است.

down to the chicken coop in the morning and gather  the eggs. I can't wait. That'll be so much fun. 

صبح به مرغداری بروید و تخم‌مرغ‌ها را جمع کنید. من نمی توانم صبر کنم. این خیلی سرگرم کننده خواهد بود.

All right, let's get started with some common  vocabulary about jobs. The first category have to  

بسیار خوب، بیایید با واژگان رایج درباره مشاغل شروع کنیم. دسته اول

do with employment. We'll talk about unemployment  later. You might say, "My day job is in an office,  

مربوط به اشتغال است. بعداً درباره بیکاری صحبت خواهیم کرد. ممکن است بگویید، "کار روزانه من در مطب است،

but I'm taking some night  classes to become a nurse."  

اما من در کلاس های شبانه شرکت می کنم تا پرستار شوم."

This expression, "My day job," usually means your  primary job. The way that you make the most money.  

این عبارت «کار روزانه من» معمولاً به معنای شغل اصلی شماست. راهی که بیشترین درآمد را داشته باشید.

It could imply that it's during the day,  but if you happen to work a night shift,  

ممکن است به این معنی باشد که در طول روز است، اما اگر در شیفت شب کار

you can still say my day job. "This is my main  job and how I make money. It's my day job." 

می‌کنید،   همچنان می‌توانید کار روزانه من را بگویید. "این شغل اصلی من و نحوه کسب درآمد من است. این شغل روزانه من است."

Another way to talk about your main job is to  say, "My 9:00 to 5:00 is in a marketing firm."  

راه دیگری برای صحبت در مورد شغل اصلی خود این است که بگویید: «ساعت 9:00 تا 5:00 من در یک شرکت بازاریابی است».

My 9:00 to 5:00, this talks about the  hours that you work, 9:00 AM to 5:00 PM.  

ساعت 9:00 تا 5:00 من، این در مورد ساعات کاری شما، از 9:00 صبح تا 5:00 بعد از ظهر صحبت می کند.

You might work different hours. You might  work 7:00 AM to 4:00 PM. You might work in  

ممکن است ساعات متفاوتی کار کنید. ممکن است از 7 صبح تا 4 بعد از ظهر کار کنید. شما ممکن است

the afternoon or the evening, but we still use my  9:00 to 5:00 to talk about your primary job. My  

بعد از ظهر یا عصر کار کنید، اما ما همچنان از ساعت 9:00 تا 5:00 من برای صحبت در مورد شغل اصلی شما استفاده می کنیم. من

9:00 to 5:00. There is a new movement talking  about this expression, and it's often about  

9:00 تا 5:00. جنبش جدیدی درباره این عبارت صحبت می‌کند، و اغلب درباره

how people don't like their 9:00 to 5:00. That  this is something that they're not satisfied with,  

این است که چگونه مردم از ساعت 9:00 تا 5:00 خود خوششان نمی‌آید. این چیزی است که آنها از آن راضی نیستند،

and people who are not enjoying their 9:00 to 5:00  might find some articles online that say, "Want to  

و افرادی که از ساعت 9:00 تا 5:00 خود لذت نمی برند، ممکن است مقالاتی را به صورت آنلاین پیدا کنند که می گویند: "می خواهید از

ditch your 9:00 to 5:00? Here's how to find your  dream job." An expression we'll talk about in a  

ساعت 9:00 تا 5:00 خود را رها کنید؟ در اینجا نحوه انجام شغل رویایی خود را پیدا کنید ." عبارتی که در یک لحظه درباره آن صحبت خواهیم کرد

moment. But sometimes in this modern age, 9:00 to  5:00 implies that it's just a job. "I don't really  

. اما گاهی اوقات در این عصر مدرن، ساعت 9:00 تا 5:00 به این معنی است که این فقط یک شغل است. "من واقعاً به آن

care about it. It's my 9:00 to 5:00." It's somehow  that it's the way that you make money, but it's  

اهمیت نمی دهم. ساعت 9:00 تا 5:00 من است." به نوعی این روشی است که شما پول در می آورید، اما این

not really your passion. "It's my 9:00 to 5:00." What about jobs that are not your primary  

واقعاً علاقه شما نیست. "ساعت 9:00 تا 5:00 من است." در مورد مشاغلی که شغل اصلی   پولساز شما نیستند

money-making job? You can use a lot of different  expressions. We could call those jobs a gig,  

، چطور؟ می‌توانید از عبارات مختلف استفاده کنید . می‌توانیم آن شغل‌ها را یک کنسرت،

a side-gig, a hustle, a side-hustle, or you might  just say, "I do it on the side." Let's imagine  

یک کنسرت جانبی، یک شلوغی، یک هیأت جانبی بنامیم، یا ممکن است فقط بگویید: "من این کار را در کنار انجام می‌دهم." بیایید تصور

that you make earrings, but it's not your 9:00 to  5:00. It's not your primary job. Well, you might  

کنیم   گوشواره درست می‌کنید، اما ساعت 9:00 تا 5:00 شما نیست. این کار اصلی شما نیست خوب، ممکن است

say, "I do it on the side. I make earrings on  the side." Or you could say, "I have a side-gig  

بگویید: "من این کار را در پهلو انجام می دهم. گوشواره هایی در کناره درست می کنم ." یا می‌توانید بگویید: "من

making earrings." This is not your primary job,  but it's something that you do. And you still  

گوشواره‌ای دارم که گوشواره درست می‌کنم." این کار اصلی شما نیست، اما کاری است که انجام می دهید. و هنوز هم

make some money, but not your primary job. If you don't work 40 hours a week at a job,  

مقداری پول در می آورید، اما شغل اصلی خود را ندارید. اگر 40 ساعت در هفته در یک شغل کار نمی کنید،

then you have a part-time job. In the US, 40  hours per week is considered a full-time job.  

آنگاه یک کار نیمه وقت دارید. در ایالات متحده، 40 ساعت در هفته یک شغل تمام وقت در نظر گرفته می شود.

But a lot of jobs are part-time jobs. So you  might say, "Yep, I work a part-time job on the  

اما بسیاری از مشاغل، مشاغل پاره وقت هستند. بنابراین ممکن است بگویید، "بله، من یک کار نیمه وقت در

weekends at a restaurant. I work a part-time job."  Maybe it's your main way of making money. Okay,  

آخر هفته ها در یک رستوران کار می کنم. من یک کار نیمه وقت کار می کنم." شاید این راه اصلی شما برای کسب درآمد باشد. بسیار خوب،

you just work less hours, or maybe it's just a  side thing, or maybe you're also a student and  

شما فقط ساعات کمتری کار می کنید، یا شاید این فقط یک چیز جانبی باشد، یا شاید شما هم دانشجو

you have a part-time job at the same time.  That's a great way to describe something  

هستید و   در همان زمان یک کار نیمه وقت دارید. این یک راه عالی برای توصیف چیزی است

that you work less than 40 hours a week on. Now let's talk unemployment. Unfortunately,  

که کمتر از ۴۰ ساعت در هفته روی آن کار می‌کنید. حالا از بیکاری صحبت کنیم. متأسفانه،

over the last few years, a lot of people became  unemployed. This is really scary. You don't know  

در چند سال گذشته، افراد زیادی بیکار شدند. این واقعا ترسناک است. شما نمی دانید

how you're going to survive, feed your family,  take care of your future. You might be laid off.  

چگونه می خواهید زنده بمانید، به خانواده خود غذا بدهید، از آینده خود مراقبت کنید. ممکن است اخراج شوید

Laid off means you didn't personally do something  wrong, but the company either cut your position,  

اخراج به این معنی است که شما شخصاً اشتباهی انجام نداده‌اید، اما شرکت یا موقعیت شما را کاهش داده است،

they couldn't pay for you anymore.  And it's not something personal.  

دیگر نمی‌تواند برای شما پولی بپردازد. و این چیزی شخصی نیست.

It's usually a problem within the company. So when a company is suffering, usually  

این معمولاً یک مشکل در داخل شرکت است. بنابراین، وقتی شرکتی معمولاً از نظر مالی رنج می‌برد

financially, or they change their whole system,  their whole model and they don't need some people  

، یا کل سیستم خود، کل مدل خود را تغییر می‌دهد و دیگر به برخی افراد نیازی

anymore, they might lay you off. This is a great  phrasal verb... Of course, you don't want it to  

ندارد، ممکن است شما را اخراج کنند. این یک  فعل عبارتی عالی است ... البته، شما نمی‌خواهید

happen to you, but it's a great phrasal verb  to know, to explain the situation, because  

برای شما اتفاق بیفتد، اما این یک فعل عبارتی عالی است  دانستن، برای توضیح وضعیت، زیرا

it's not that you were fired. To be fired means  you did something wrong and they said, "Sorry,  

اینطور نیست که شما اخراج شده باشید. اخراج شدن به این معنی است که کار اشتباهی انجام دادید و آنها گفتند: "ببخشید،

you can't work here anymore." And there was a  problem. May you were late to work too many times,  

دیگر نمی توانید اینجا کار کنید." و یک مشکل وجود داشت . باشد که بارها دیر سر کار آمدی،

you got fired. This is different than being  laid off. When you're laid off, it's not your  

اخراج شدی. این با اخراج شدن متفاوت است. وقتی بیکار می شوید،

fault. And it's not embarrassing to say, "Man,  I was laid off during the pandemic." That's not  

تقصیر شما نیست. و خجالت آور نیست که بگوییم، "ای مرد، من در طول همه گیری از کار بیکار شدم." این

embarrassing. That's fine. It's not your fault.  But if you say, "I was fired," usually there's  

خجالت آور نیست. خوبه. تقصیر تو نیست. اما اگر بگویید «من اخراج شدم»، معمولاً

a little bit of embarrassment to talk about  that, because it means there was a problem. 

صحبت کردن در مورد آن کمی خجالت می‌کشد ، زیرا به این معنی است که مشکلی وجود داشته است.

We can also say, "I lost my job." This is  a little more indirect than being fired.  

همچنین می توانیم بگوییم «کارم را از دست دادم». این کمی غیرمستقیم تر از اخراج شدن است.

It might be because you did something wrong. "I  was late to work so many times that I lost my  

ممکن است به این دلیل باشد که شما کار اشتباهی انجام داده اید. « آنقدر دیر سر کار آمدم که کارم را از دست

job." This means you were fired, but you didn't  directly say that. But it could also mean that  

دادم.» این بدان معناست که شما اخراج شدید، اما مستقیماً این را نگفتید. اما همچنین می‌تواند به این معنی باشد که

you were just laid off. "During the pandemic, I  lost my job." That's not your fault. You didn't  

شما به تازگی اخراج شده‌اید. "در طول همه گیری، من شغلم را از دست دادم." این تقصیر تو نیست شما

do anything wrong. There were just problems with  the economy, problems with the world in general.  

کار اشتباهی انجام ندادید. فقط مشکلاتی با اقتصاد وجود داشت، مشکلاتی با جهان به طور کلی.

So you lost your job. So this expression, to  lose my job, can be used either way. It can  

پس کارتو از دست دادی بنابراین این عبارت، برای از دست دادن شغلم، می تواند به هر صورت استفاده شود.

be used if you get fired or if you get laid off. Now, let's talk about how you feel about your job.  

اگر اخراج شوید یا اخراج شوید، می‌توانید از آن استفاده کنید. حالا بیایید در مورد احساس شما نسبت به شغل خود صحبت کنیم.

Let's imagine that you are a waiter  at a restaurant. Well, you might say,  

بیایید تصور کنیم که در یک رستوران گارسون هستید . خوب، ممکن است بگویید،

"I'm a waiter, but it's just a job. I'm looking  for something else." It's just a job. This is a  

"من پیشخدمت هستم، اما این فقط یک شغل است. من به دنبال چیز دیگری هستم." این فقط یک شغل است. این یک

common expression to talk about a job that you  don't really love. It's not your dream job.  

عبارت رایج برای صحبت در مورد شغلی است که واقعاً آن را دوست ندارید. این شغل رویایی شما نیست.

This is the opposite. If you love your work...  For me, I love being your teacher. I love being  

این برعکس است. اگر کارتان را دوست دارید... برای من، دوست دارم معلم شما باشم. من دوست دارم

able to be your teacher online too. It's a  really a great combination. Great for you,  

بتوانم معلم شما به صورت آنلاین نیز باشم. این واقعاً یک ترکیب عالی است. برای شما عالی است،

I can touch a lot of people, and also my life  can have a lot of flexibility. Working online  

من می‌توانم افراد زیادی را لمس کنم، و همچنین زندگی من می‌تواند انعطاف‌پذیری زیادی داشته باشد. کار آنلاین

as your English teacher is my dream job, but  there can also be some problems with work. 

به‌عنوان معلم انگلیسی شما شغل رویایی من است، اما ممکن است مشکلاتی نیز در کار وجود داشته باشد.

You might say, "It's hard to find a good work/life  balance." This expression, a work life/balance,  

ممکن است بگویید، "پیدا کردن یک تعادل خوب کار/زندگی سخت است ." این عبارت، زندگی/تعادل کاری

is often used when you're working so much or maybe  like me, you work from home. So it's hard to have  

،   اغلب زمانی استفاده می‌شود که شما خیلی کار می‌کنید یا شاید مثل من، از خانه کار می‌کنید. بنابراین سخت است

a good line between your personal life and your  work life. So maybe if you've been working a lot,  

که مرز خوبی بین زندگی شخصی و زندگی کاری خود داشته باشید. بنابراین شاید اگر زیاد کار کرده‌اید،

you might say, "I just need to take a break and  find a better work/life balance." That's really  

ممکن است بگویید: "فقط باید استراحت کنم و تعادل کار و زندگی بهتری پیدا کنم." این واقعاً

important. If you've been working a lot, maybe  you've even been studying a lot. You might face  

مهم است. اگر زیاد کار کرده اید، شاید حتی زیاد مطالعه کرده اید. ممکن است

burnout, burnout. This doesn't have to do with  fire, but it kind of has the sense that your  

با فرسودگی شغلی مواجه شوید. این ربطی به آتش ندارد، اما به نوعی این حس را دارد که

figurative flame and love of your job  has gone out. So if you experience  

شعله مجازی و عشق شما به شغلتان خاموش شده است. بنابراین، اگر

burnout, it means the thing that was your dream  job, the thing that you felt passion about,  

فرسودگی شغلی را تجربه می‌کنید، به این معنی است که شغل رویایی‌تان بوده، چیزی که به آن علاقه داشتید، و

you no longer feel passionate about. This might be temporary. This happens  

دیگر به آن علاقه ندارید. این ممکن است موقتی باشد این

to a lot of people like me, who create content  on YouTube. You have to be creative and come up  

برای بسیاری از افراد مانند من که در YouTube محتوا ایجاد می‌کنند، اتفاق می‌افتد . شما باید خلاق باشید و

with a lot of ideas. And sometimes there aren't  many good ideas. Maybe I just have some kind of  

ایده های زیادی داشته باشید. و گاهی اوقات ایده های خوب زیادی وجود ندارد. شاید من فقط نوعی

temporary writer's block and don't come up  with a good idea and I feel overwhelmed.  

بلوک نویسنده موقت دارم و ایده خوبی به ذهنم نمی‌رسد و احساس می‌کنم غرق شده‌ام.

Well, that might mean I am burnt out. I am  experiencing burnout, or we might say I'm  

خب، این ممکن است به این معنی باشد که من سوخته ام. من فرسودگی شغلی را تجربه می‌کنم، یا ممکن است بگوییم که دچار فرسودگی هستم

burnt out. I'm burnt out on my job. I've been  working for 12 hours a day for the last three  

. من در کارم سوخته ام من در سه هفته گذشته 12 ساعت در روز کار کرده ام

weeks. I'm burnt out. I need a break. I hope that  you can avoid this before it gets to too serious,  

. من سوخته ام من نیاز به استراحت دارم. امیدوارم  بتوانید قبل از اینکه خیلی جدی شود، از این امر اجتناب کنید،

but it's something that's really common if you are  working too much or if you're studying too much. 

اما اگر بیش از حد کار می کنید یا زیاد مطالعه می کنید، واقعاً رایج است.

Now let's talk about four common phrases for  describing your job. And just a little notes. A  

اکنون بیایید در مورد چهار عبارت رایج برای توصیف شغل شما صحبت کنیم. و فقط یک یادداشت کوچک.

while ago, I made this video, 100 jobs in English.  So if you would like to learn how to pronounce  

چندی پیش، این ویدیو را ساختم، 100 شغل به زبان انگلیسی. بنابراین اگر می‌خواهید یاد بگیرید که چگونه

your personal job, or if you would like some  more information about specific jobs in English,  

شغل شخصی خود را تلفظ کنید، یا اگر می‌خواهید اطلاعات بیشتری درباره مشاغل خاص به زبان انگلیسی داشته

you can check out that video and get some  more details about that. But let's talk about  

باشید، می‌توانید آن ویدیو را ببینید و جزئیات بیشتری در مورد آن دریافت کنید. اما بیایید در مورد

four common phrases to talk about what you do. You might say: I am a teacher. I am a doctor.  

چهار عبارت رایج برای صحبت در مورد کاری که انجام می دهید صحبت کنیم. ممکن است بگویید: من یک معلم هستم. من دکتر هستم.

I'm a healthcare worker. I'm a construction  worker. I'm a designer. Whatever you might be, "I  

من یک کارمند بهداشت و درمان هستم. من یک کارگر ساختمانی هستم . من یک طراح هستم. هر چه که هستی، "من

am." But we could also say, "I work in..." plus a  field. I work in education. I work in healthcare.  

هستم." اما می‌توانیم بگوییم: «من در... کار می‌کنم» به اضافه یک رشته. من در آموزش و پرورش کار می کنم. من در بخش بهداشت و درمان کار می کنم.

I work in business. I work in marketing. So  here we have a general term. It doesn't talk  

من در تجارت کار می کنم. من در زمینه بازاریابی کار می کنم. بنابراین در اینجا یک اصطلاح کلی داریم. در

about your specific position, but it's a common  expression used when you're describing your job.  

مورد موقعیت خاص شما صحبت نمی کند، اما یک عبارت رایج است که هنگام توصیف شغل خود استفاده می شود.

"I work in education." Maybe you're not  specifically a teacher, maybe you help to create  

من در آموزش و پرورش کار می کنم. شاید شما به طور خاص معلم نیستید، شاید به ایجاد

a curriculum or maybe there's something that's  a little complex that you don't want to explain.  

یک برنامه درسی کمک می‌کنید یا شاید چیزی کمی پیچیده است که نمی‌خواهید توضیح دهید.

You might just say, "I work in education." Cool. You can also talk about the company you work for.  

ممکن است فقط بگویید: "من در آموزش کار می کنم." سرد. همچنین می توانید در مورد شرکتی که در آن کار می کنید صحبت کنید.

"I work for Amazon." "I work for Google."  Especially if this is a well known company,  

"من برای آمازون کار می کنم." "من برای گوگل کار می کنم." به خصوص اگر این یک شرکت شناخته شده باشد،

even if it's just well-known locally, this  is a common expression you might use. "Yeah,  

حتی اگر فقط در سطح محلی شناخته شده باشد، این عبارت رایجی است که ممکن است استفاده کنید. "بله،

I work for Samsung." "I work for Duke Power,"  which is the power plant in my city. If I said  

من برای سامسونگ کار می کنم." «من برای Duke Power کار می‌کنم» که نیروگاه برق شهر من است. اگر

this to somebody who lived in France, they would  have no idea what I was talking about because  

این را به کسی که در فرانسه زندگی می‌کرد می‌گفتم، آنها نمی‌دانستند درباره چه چیزی صحبت می‌کنم، زیرا

this is a local business. But if I said that to  someone locally, they would understand exactly.  

این یک تجارت محلی است. اما اگر این را به یکی از افراد محلی بگویم، دقیقاً متوجه می‌شوند.

So it's kind of all about the context here. What if you have your own business? What if you  

بنابراین اینجا همه چیز در مورد زمینه است. اگر شما کسب و کار خود را داشته باشید؟ اگر

run your own business? You can use that expression  to run. For me, I run my I own business. We could  

کسب و کار خودتان را اداره کنید چه؟ می‌توانید از آن عبارت برای اجرا استفاده کنید. برای من، من کسب و کار خودم را اداره می کنم. می‌توانیم

say I run an online education business. Well, that  means that I teach online, but it means I'm the  

بگوییم که من یک کسب‌وکار آموزش آنلاین را اداره می‌کنم. خب، این بدان معناست که من به صورت آنلاین تدریس می‌کنم، اما به این معنی است که من

CEO, the boss. I wear all the hats. I run  a business. So we could use this for a lot  

مدیر اجرایی، رئیس هستم. من همه کلاه ها را سر می کنم. من یک کسب و کار را اداره می کنم. بنابراین

of different situations as long as you are  the entrepreneur, you're the one who's in  

تا زمانی که شما کارآفرین هستید، می‌توانیم از آن برای بسیاری

charge of the business. I run a business. Before we get to our sample conversation,  

از موقعیت‌های مختلف استفاده کنیم. من یک تجارت را اداره می کنم. قبل از اینکه به نمونه گفتگوی

of course, we need to talk about some common  job questions. This is essential for daily  

خود برسیم، البته، باید در مورد برخی از سؤالات شغلی رایج صحبت کنیم . این برای مکالمه روزانه ضروری است

conversation, because usually these are the  questions we use in small talk. So that's  

، زیرا معمولاً اینها سؤالاتی هستند که ما در گفتگوهای کوچک از آنها استفاده می کنیم. بنابراین به

why this topic is really important to know about. One of the most common, small talk questions after  

همین دلیل است که دانستن این موضوع واقعاً مهم است. یکی از متداول‌ترین سؤالات صحبت‌های کوچک بعد

you say, "Hey, my name's Vanessa. Oh, nice to meet  you." What do people say next? "What do you do?  

از گفتن «هی، اسم من ونسا است. اوه، خوشحالم که با شما آشنا شدم ». بعد مردم چه می گویند؟ "چه کار می کنی؟

What do you do?" The full expression for this is  possibly what do you do for work? But we often  

چه کار می کنی؟" بیان کامل این مورد این است که احتمالاً برای کار چه کاری انجام می دهید؟ اما ما اغلب

just say, "What do you do?" And this doesn't mean  I'm sitting here right now, talking to you. What  

فقط می گوییم، "چه کار می کنی؟" و این بدان معنا نیست که من همین الان اینجا نشسته ام و با شما صحبت می کنم.

are you doing right now? This means what's your  job. What do you do? So you might use one of those  

الان در حال انجام چه کاری هستید؟ این بدان معناست که شغل شما چیست . چه کار میکنی؟ بنابراین ممکن است یکی از آن

expressions we talked about earlier and say, "Oh,  I work for Google. I work in marketing." Awesome.  

عباراتی را که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم استفاده کنید و بگویید: "اوه، من برای Google کار می کنم. من در بازاریابی کار می کنم." عالی.

What do you do? Or what do you do for work? When you tell someone what you do, if they are  

چه کار میکنی؟ یا برای کار چه می کنید؟ وقتی به کسی می‌گویید چه کار می‌کنید، اگر

a good conversationalist, they might ask more  questions. You could ask this question too,  

مکالمه‌گر خوبی باشد، ممکن است سؤالات بیشتری بپرسد . می‌توانید این سؤال را نیز بپرسید،

"What's that like? What's that like?"  So you're asking about their experience.  

"این چه شکلی است؟ این چه شکلی است؟" بنابراین شما در مورد تجربه آنها می پرسید.

"What's it like to be a nurse in the hospital  these days?" Well, you might say, "Well,  

"این روزها پرستار بودن در بیمارستان چگونه است؟" خوب، ممکن است بگویید، «خب،

I like the doctor I work for, but it's just been  really intense lately and it's not my dream job.  

من دکتری را که برایش کار می‌کنم دوست دارم، اما اخیراً بسیار شدید بوده است و این شغل رویایی من نیست.

I really want to be a photographer for foster  animals and help them to find a new home. That's  

من واقعاً می‌خواهم عکاس حیوانات پرورش‌دهی باشم و به آنها کمک کنم تا خانه جدیدی پیدا کنند. این کاری است

what I would love to do. I'd love to get into  photography." Well, here, you just answered the  

که من دوست دارم انجام دهم. دوست دارم وارد عکاسی شوم." خب، در اینجا، شما فقط به این سؤال پاسخ دادید که این

question what's that like with a lot of juicy  details that can further the conversation more. 

چه چیزی است، با جزئیات فراوانی که می‌تواند بیشتر به گفتگو ادامه دهد.

So when you ask someone, "What's that  like?" If they give you some details,  

بنابراین، وقتی از کسی می‌پرسید، "این چه شکلی است؟" اگر جزئیاتی به شما دادند،

don't miss that opportunity. You can pull any  of those details and say, "Oh, you like foster  

این فرصت را از دست ندهید. می‌توانید هر یک از آن جزئیات را بکشید و بگویید: "اوه، شما

animals. Have you ever had any foster animals? Oh,  I have a dog too." And you can kind of snowball  

حیوانات را دوست دارید. آیا تا به حال حیواناتی داشته اید؟ اوه، من هم یک سگ دارم." و می‌توانید به نوعی

the conversation. This is a great way to get  more information and learn about someone else. 

به مکالمه تبدیل شوید. این یک راه عالی برای کسب اطلاعات بیشتر و یادگیری در مورد شخص دیگری است.

If you're talking with someone who you already  know, maybe you think you know what work they do,  

اگر با کسی صحبت می‌کنید که قبلاً می‌شناسید، شاید فکر می‌کنید می‌دانید چه کاری انجام می‌دهند،

but you're not sure, or you haven't talked with  them for a while, you might ask this question,  

اما مطمئن نیستید، یا مدتی است با او صحبت نکرده‌اید، ممکن است این سؤال را بپرسید:

"Where are you working these days? Where are  you working these days?" These days means now,  

«کجا هستند؟ این روزها کار می کنی؟ این روزها کجا کار می کنی؟" این روزها یعنی الان،

but if you haven't seen someone for five years,  maybe you knew what their previous job was and  

اما اگر پنج سال است که کسی را ندیده‌اید، شاید می‌دانستید شغل قبلی او چیست و

you're trying to make small talk conversation  again and get to know maybe something's changed  

سعی می‌کنید دوباره مکالمه کوچکی داشته باشید و بدانید شاید چیزی

in their life. So you could ask, "Where are  you working these days?" And you might say,  

در زندگی او تغییر کرده است. بنابراین می توانید بپرسید، " این روزها کجا کار می کنید؟" و ممکن است بگویید،

"Oh yeah, actually I'm still working  at Google. I've had the same job for  

"اوه، بله، در واقع من هنوز در Google کار می‌کنم. من همان شغل

the last five years. I feel really lucky that I  didn't get laid off. So, that's where I'm at." 

را در پنج سال گذشته داشتم. واقعاً احساس خوشبختی می‌کنم که از کار اخراج نشدم. بنابراین، اینجاست که" متر در."

And let's say, you're talking with  someone and you know what job they have.  

و فرض کنید، شما با یک نفر صحبت می‌کنید و می‌دانید که او چه شغلی دارد.

Well, you could ask this question, "How's work  going?" This is similar to asking, "How's your  

خوب، می‌توانید این سؤال را بپرسید، "کار چطور پیش می‌رود؟" این شبیه به این است که بپرسید "

family?" Or, "How is your vacation?" This is just  a common small talk question about someone's job.  

خانواده شما چطور هستند؟" یا "تعطیلاتت چطوره؟" این فقط یک سؤال رایج درباره شغل یک نفر است.

"How's work going?' And maybe they'll just say,  "Oh, it's going fine." Okay, that's fine. But  

"کار چطور پیش می رود؟" و شاید آنها فقط بگویند، «اوه، خوب پیش می‌رود.» خوب،

if they give you more information, they might  say something like, "Oh, it's going okay. It  

خوب است. مدتی این برنامه

was my side-gig for a while and then I got hired  full time, but I'm having a hard time finding a  

جانبی من بود و سپس به صورت تمام وقت استخدام شدم، اما برای یافتن

work/life balance. So I think I'm going to look  for something in a different field soon." Oh,  

تعادل بین کار و زندگی مشکل دارم. بنابراین فکر می‌کنم به‌زودی به دنبال چیزی در زمینه‌ای متفاوت خواهم بود." اوه،

well, you just had a great conversation there  and you've got lots more information to be able  

خوب، شما یک مکالمه عالی در آنجا داشتید و اطلاعات بیشتری دارید تا بتوانید

to have more conversation with someone, just  from the simple question, "How's work going?" 

با کسی مکالمه بیشتری داشته باشید، فقط از یک سوال ساده، «کار چطور پیش می‌رود؟

All right, now it's time to see a sample  conversation using all of these expressions  

» خیلی خب، حالا وقت آن است که یک مکالمه نمونه با استفاده از همه این عبارات

or many of these expressions that we just talked  about. You'll see my husband Dan and I having a  

یا بسیاری از این عباراتی را که اخیراً در مورد آنها صحبت کردیم، ببینید. من و شوهرم دن را خواهید دید که در حال

little chit chat about our jobs. I hope that  you recognize some of these expressions and  

یک   چت ساده هستیم. در مورد مشاغل ما. امیدوارم  برخی از این عبارات و

questions that we talked about because in  a moment, after the sample conversation,  

سؤالاتی را که در مورد آنها صحبت کردیم را بشناسید زیرا یک لحظه بعد از نمونه مکالمه،

it will be your turn to use them and to have a  conversation with me. Are you ready? Let's watch. 

نوبت شما خواهد بود که از آنها استفاده کنید و با من گفتگو کنید. آماده اید؟ بیایید تماشا کن.

Dan: Hey Vanessa, where are you working these days? 

دن: هی ونسا، این روزها کجا کار می کنی؟

Vanessa: Oh, hey, Dan. I run an online business,  

ونسا: اوه، هی، دن. من یک کسب و کار آنلاین راه اندازی می کنم،

so I can work from anywhere. It's pretty great. Dan: 

بنابراین می توانم از هر جایی کار کنم. خیلی عالی است.

Wow. What's that like? Vanessa: 

Well, I help students learn English and  speak with confidence. It's my dream job,  

من به دانش‌آموزان کمک می‌کنم انگلیسی را یاد بگیرند و با اعتماد به نفس صحبت کنند. آرزوی من است من شغل دارم،

but I have to be careful to avoid burning out. Dan: 

اما باید مراقب باشم تا از فرسودگی جلوگیری کنم. دن:

Oh, that's awesome, but I understand. Vanessa: 

اوه، عالی است، اما می‌فهمم. ونسا:

What about you? Dan: 

تو چی؟ دن:

Well, unfortunately I just got laid off  at the coffee shop when they closed,  

خب، متأسفانه من همین الان در کافی‌شاپ وقتی آنها تعطیل شدند، اخراج

but I got a job working part time at a hotel. Vanessa: 

شدم،   اما شغلی پیدا کردم که به صورت پاره وقت در یک هتل کار می‌کردم. ونسا:

Oh man, that's a bummer. Have you ever worked in  marketing? I'm looking for someone to help if you  

اوه مرد، این خیلی بد است. آیا تا به حال در بازاریابی کار کرده اید؟ من به دنبال کسی هستم که به شما کمک کند اگر می

want a side-gig, behind the scenes. Dan: 

خواهید یک کنسرت جانبی در پشت صحنه داشته باشید. دن

That'd be great. Tell me more about it. Vanessa: 

:  عالی خواهد بود. بیشتر در مورد آن بگویید. ونسا:

Hmm. I wonder if Dan will get the job in  marketing, working for Vanessa. All right,  

هوم. نمی‌دانم آیا دن در بازاریابی شغلی پیدا می‌کند و برای ونسا کار می‌کند. بسیار خوب،

now it is your turn. What I want to tell you is  I will be asking you some questions and having  

اکنون نوبت شماست. چیزی که می‌خواهم به شما بگویم این است که از شما چند سؤال می‌پرسم

a little conversation, but I recommend going  back and reviewing this. You're welcome to  

و کمی مکالمه خواهم داشت، اما توصیه می‌کنم به عقب برگردید و این را مرور کنید. می‌توانید

pause the video and answer longer if you would  like. This is a great chance to have kind of a  

ویدیو را موقتاً متوقف کنید و اگر مایلید بیشتر پاسخ دهید . این یک فرصت عالی برای داشتن نوعی

structured, no-pressure conversation in English.  All right, are you ready to get started? 

مکالمه ساختاریافته و بدون فشار به زبان انگلیسی است. بسیار خوب، آیا برای شروع آماده اید؟

Let's imagine we were at a gathering and the host  said, "Oh, Vanessa, this is..." your name. And we  

بیایید تصور کنیم در یک جمع بودیم و میزبان گفت: "اوه، ونسا، این ..." نام شماست. و ما

get introduced to each other and then the host  leaves. Here we need to have some small talk.  

به هم معرفی می‌شویم و میزبان می‌رود. در اینجا باید کمی صحبت کنیم.

So I ask you, "Tell me, what do you do?"  And now it's your turn to talk. Go ahead. 

بنابراین از شما می پرسم: "به من بگو، چه کار می کنی؟" و حالا نوبت شماست که صحبت کنید. برو جلو.

And what's that like? Do you enjoy your work? 

و آن چگونه است؟ آیا از کار خود لذت می برید؟

Oh, me? Oh, I run an online English  business where I teach English online  

اوه من؟ اوه، من یک کسب‌وکار انگلیسی آنلاین راه‌اندازی می‌کنم که در آن انگلیسی را به‌صورت آنلاین

to students around the world. It's really  my dream job. I feel pretty lucky. Well,  

به دانش‌آموزان در سراسر جهان آموزش می‌دهم. این واقعاً شغل رویایی من است. من احساس می کنم خیلی خوش شانس هستم. خوب،   در

good luck with your work. I'm so glad to  meet you and I'll talk to you later. Bye. 

کارتان موفق باشید. از آشنایی با شما بسیار خوشحالم و بعداً با شما صحبت خواهم کرد. خدا حافظ.

How did you do? Did you have a chance to speak  out loud and practice with me? Feel free to go  

چطور انجامش دادی؟ آیا فرصتی داشتید با صدای بلند صحبت کنید و با من تمرین کنید؟ با خیال راحت به

back and review that last segment or this  whole video as many times as you would like  

عقب برگردید و آن بخش آخر یا کل این ویدیو را هر چند بار که دوست دارید مرور

to boost your confidence. Because when  you have small talk in English, you will  

کنید تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. زیرا وقتی به انگلیسی صحبت می کنید،

absolutely encounter this conversation topic. So how did you do? Do you feel more empowered to  

کاملاً با این موضوع مکالمه مواجه خواهید شد. خب چکار کردی؟ آیا برای

talk about your city or your weekend plans and  much more? I hope so. Don't forget to download  

صحبت در مورد شهر یا برنامه‌های آخر هفته‌تان و خیلی بیشتر احساس قدرت بیشتری می‌کنید؟ امیدوارم.

the free PDF worksheet for today's lesson. There  is a link in the description. Never forget what  

دانلود   کاربرگ PDF رایگان برای درس امروز را فراموش نکنید. یک پیوند در توضیحات وجود دارد. هرگز آنچه

you've learned, make sure you download that  free PDF. And thank you so much for learning  

را آموخته اید فراموش نکنید، مطمئن شوید که آن PDF رایگان را دانلود کرده اید. و از اینکه با من انگلیسی یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم

English with me. I will see you again next Friday  for a new lesson here on my YouTube channel. Bye. 

. جمعه آینده برای یک درس جدید در کانال YouTube من دوباره شما را می بینم. خدا حافظ.

The step is to download the free PDF worksheet for  this lesson. With this free PDF, you will master  

مرحله این است که کاربرگ PDF رایگان این درس را دانلود کنید. با این PDF رایگان،

today's lesson and never forget what you have  learned. You can be a confident English speaker.  

بر درس امروز تسلط خواهید داشت و هرگز آموخته‌های خود را فراموش نمی‌کنید. شما می توانید یک انگلیسی زبان با اعتماد به نفس باشید.

Don't forget to subscribe to my YouTube channel  for a free English lesson every Friday. Bye.

فراموش نکنید که هر جمعه برای یک درس انگلیسی رایگان در کانال YouTube من مشترک شوید. خدا حافظ.