THINK and SPEAK in English: your daily routine

Vanessa: Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.  

ونسا: سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Are you ready to think and speak in  English about your daily life? Let's do it.  

آیا آماده هستید درباره زندگی روزمره خود به انگلیسی فکر کنید و صحبت کنید؟ بیایید آن را انجام دهیم.

If you watch a lot of American movies or TV shows,  you probably have noticed that people ask a lot,  

اگر فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی آمریکایی زیادی تماشا می‌کنید، احتمالاً متوجه شده‌اید که مردم زیاد می‌پرسند،

"Hey hun, how is your day?" Or, "What did you  learn in school today?" But have you ever asked  

«هی هان، روزت چطور است؟» یا « امروز در مدرسه چه چیزی یاد گرفتی؟» اما آیا تا به حال

these questions to yourself? If not, that changes  today, because you are going to be learning  

این سوالات را از خود پرسیده اید؟ اگر نه، امروز تغییر می‌کند ، زیرا شما در حال یادگیری

23 common daily expressions to talk about your  daily life. I'm going to be going through my  

23 عبارت رایج روزانه برای صحبت در مورد زندگی روزمره خود هستید. من برنامه‌های روزانه‌ام را طی می‌کنم

daily routine, helping you learn some common  phrases that might also apply to your daily  

و به شما کمک می‌کنم عبارات رایجی را یاد بگیرید که ممکن است در روال روزانه‌تان نیز کاربرد داشته باشند

routine. And to help you never forget what you  are about to learn today, I have created a free  

. و برای اینکه به شما کمک کنم هرگز آنچه را که امروز می‌خواهید یاد بگیرید فراموش نکنید، یک کاربرگ PDF رایگان برای درس امروز ایجاد کرده‌ام

PDF worksheet for today's lesson, with all of  the vocabulary, all of the sample sentences,  

، با تمام واژگان، تمام جملات نمونه،

and all of the ideas so that you never forget  them. And you can use them yourself. You  

و همه ایده‌ها تا هرگز آنها را فراموش نکنید. و خودتان می توانید از آنها استفاده کنید.

can click on the link in description to  download this free PDF worksheet today. 

برای دانلود این کاربرگ PDF رایگان، می‌توانید روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید .

All right, let's get started with the beginning  of the day and a phrase that you can use in  

بسیار خوب، بیایید با شروع روز و عبارتی که می‌توانید در

your daily life too. If I'm lucky, first  thing in the morning, I'll hear my alarm,  

زندگی روزمره خود نیز از آن استفاده کنید، شروع کنیم. اگر خوش شانس باشم، اول صبح، زنگ ساعتم را می‌شنوم،

maybe push snooze and get up slowly. But if I'm  not lucky, I'll hear one of my children screaming,  

شاید به چرت زدن فشار بیاورم و به آرامی بلند شوم. اما اگر خوش شانس نباشم، صدای فریاد یکی از فرزندانم را می‌شنوم:

"Mommy." And I have to get out of bed first thing.  I used this expression first thing two times. The  

«مامان». و من باید اول از رختخواب بلند شوم. من از این عبارت اول دو بار استفاده کردم.

first time was at the beginning of a phrase. First  thing in the morning. Make sure that you don't add  

اولین بار در ابتدای یک عبارت بود. اولین چیز در صبح. مطمئن شوید که

first of the things, or first of the... It's  only first thing. First thing in the morning,  

اولین چیزها را اضافه نکنید، یا اولین چیزها را اضافه نکنید، این فقط اولین چیز است. اول صبح،

I hear my alarm, or we could use it at the end of  a phrase like you just heard me say. I might say I  

زنگ هشدار خود را می‌شنوم، یا می‌توانیم آن را در پایان  عبارتی مانند آنچه شما شنیدید که من گفتم، استفاده کنیم. ممکن است بگویم اول

wake up and make coffee first thing. I make coffee  first thing. Actually for me, I don't make coffee. 

از خواب بیدار می شوم و قهوه درست می کنم. اولین کار من قهوه درست می کنم. در واقع برای من، من قهوه درست نمی کنم.

I don't even know if I know how to make coffee.  I always make tea. I am quite an amateur. Maybe  

من حتی نمی دانم چگونه قهوه درست کنم یا نه. من همیشه چای درست میکنم من کاملا آماتور هستم. شاید

say newbie or maybe clueless when it comes to  coffee. My husband Dan likes coffee, but I could  

وقتی نوبت به قهوه می‌رسد، می‌گویند تازه‌کار یا شاید بی‌اطلاع . شوهرم دن قهوه دوست دارد، اما می‌توانم

say I wake up and make tea first thing, beautiful  phrase. Let's go to the next part of my morning.  

بگویم اول از خواب بیدار می‌شوم و چای درست می‌کنم، عبارت زیبا. بریم سراغ قسمت بعدی صبح من.

After I'm awake, I head to the kitchen and  start to make some breakfast. Sometimes my  

بعد از اینکه بیدار شدم، به آشپزخانه می روم و شروع به درست کردن صبحانه می کنم. گاهی اوقات

kids and I read a book or play a little game  at breakfast because not everyone in our house  

من و بچه‌هایم هنگام صبحانه کتاب می‌خوانیم یا کمی بازی می‌کنیم، زیرا همه افراد خانه‌مان صبح‌بان نیستند

is a morning person. Sometimes at least one of  us will wake up on the wrong side of the bed.  

. گاهی اوقات حداقل یکی از ما در سمت اشتباه تخت از خواب بیدار می شود.

So having a little bit of fun lightens the  mood and helps you to start your day off right. 

بنابراین داشتن کمی سرگرمی حال و هوا را روشن می‌کند و به شما کمک می‌کند روزتان را خوب شروع کنید.

Do you know what a morning person is? A  morning person is someone who wakes up happy,  

میدونی آدم صبح چیه؟ صبح کسی است که با خوشحالی از خواب بیدار می شود و

ready to start at the day. Are you a morning  person? Or maybe you wake up on the wrong side  

آماده برای شروع روز است. آیا شما یک فرد صبح هستید؟ یا شاید در سمت اشتباهی

of the bed. This is a little bit metaphorical.  There's not really a good side of the bed and a  

از رختخواب بیدار شوید. این کمی استعاره است. واقعاً یک طرف خوب و یک

bad side of the bed, but it means that you wake up  grumpy, maybe a little cranky, maybe not so happy.  

طرف بد وجود ندارد، اما به این معنی است که شما با عصبانیت از خواب بیدار می شوید ، شاید کمی بداخلاق، شاید نه چندان خوشحال.

You could say, "Ugh, I woke up on the wrong side  of the bed today. I need some coffee." Or tea,  

می‌توانید بگویید: "اوه، امروز در سمت اشتباهی از تخت بیدار شدم. به قهوه نیاز دارم." یا چای،

if you're me. Then after breakfast, I drop my  son Theo off at preschool. This phrase verb  

اگر من هستید. سپس بعد از صبحانه، پسرم تئو را به پیش دبستانی رها می کنم. این فعل عبارت

to drop off can be used for people or for  things. So you heard me use it for people. 

to drop off را می توان برای افراد یا برای چیزها استفاده کرد. بنابراین شنیدید که من از آن برای مردم استفاده می کنم.

I drop my son Theo off at school, or we could  put it together. I drop off my son at preschool,  

من پسرم تئو را در مدرسه رها کردم، یا می‌توانیم آن را جمع کنیم. من پسرم را در پیش دبستانی رها می کنم،

but we could also drop something off. I dropped  my computer off at the repair shop. Make sure  

اما می توانیم چیزی را هم رها کنیم. کامپیوترم را در تعمیرگاه رها کردم. مطمئن

that you don't forget the word off, because if you  just say I dropped my computer at the repair shop,  

شوید   کلمه خاموش را فراموش نکنید، زیرا اگر فقط بگویید رایانه ام را در تعمیرگاه رها کردم   به

it means your computer fell on the ground,  broke. Luckily you're at the repair shop,  

این معنی است که رایانه شما روی زمین افتاد، شکست. خوشبختانه شما در تعمیرگاه هستید،

but it means something really different  than to drop off. So make sure that you  

اما این معنایی واقعاً متفاوت از رها کردن دارد. بنابراین مطمئن شوید که

say I dropped off my computer at the repair shop  or I dropped my computer off at the repair shop. 

می‌گویید رایانه‌ام را در تعمیرگاه رها کرده‌ام یا رایانه‌ام را در تعمیرگاه رها کرده‌ام.

Then I come home to start my work day.  Usually I catch up on some emails. I go over  

سپس برای شروع روز کاری به خانه می آیم. معمولاً به برخی از ایمیل ها پی می برم.

any lessons that I'm going to have for my  students. And sometimes I just call a friend  

هر درسی را که قرار است برای دانش‌آموزانم داشته باشم، مرور می‌کنم . و گاهی اوقات من فقط با یک دوست تماس می‌گیرم تا با او تماس بگیرم

to catch up. This phrasal verb to catch up or to  catch up on is often used in daily life. And you  

. این فعل عبارتی to catch up or to catch up اغلب در زندگی روزمره استفاده می شود. و

can probably use it in our life too. Let's take  a look at some situations. Let's imagine you've  

احتمالاً می‌توانید از آن در زندگی ما نیز استفاده کنید. بیایید به برخی از موقعیت‌ها نگاهی بیندازیم. بیایید تصور

had a super busy week and it's the weekend and  you look around and your house is a disaster.  

کنیم   هفته فوق العاده شلوغی را پشت سر گذاشته اید و آخر هفته است و به اطراف نگاه می کنید و خانه شما فاجعه است.

Right now, my couch is covered in blankets. This  table has papers and everything all over it. 

در حال حاضر، مبل من با پتو پوشیده شده است. این میز دارای کاغذ و همه چیز است.

Oh boy, I need to catch up on chores. I need to  catch up on some cleaning that I didn't do during  

اوه پسر، من باید به کارها برسم. باید به نظافتی که در طول هفته انجام نداده‌ام

the week. Can you guess what this means? There's  something that you've delayed doing. Maybe you  

برسم. آیا می توانید حدس بزنید این به چه معناست؟ کاری هست که انجامش را به تأخیر انداخته‌اید. شاید

don't want to, or you don't have time, and now  it's time to do it. So I could say, I need to  

نخواهید، یا وقت ندارید، و اکنون زمان انجام آن رسیده است. بنابراین می‌توانم بگویم،

catch up on some emails or I need to catch up on  some cleaning, but I also used this to talk about  

باید  به برخی از ایمیل‌ها رسیدگی کنم یا باید نظامی را دنبال کنم، اما از این برای صحبت در مورد   دوستم نیز استفاده

my friend. I call my friend to catch up. Well,  it kind of has the same idea. I haven't talked  

کردم. من به دوستم زنگ می زنم تا پیگیری کنم. خب، به نوعی همین ایده را دارد.

to my friend for a while and now we're talking  about everything that's happened since we last  

مدتی است که با دوستم صحبت نکرده‌ام و اکنون درباره همه چیزهایی که از آخرین باری که

talked. So if you see someone, maybe you're in the  grocery store and you run across someone who you  

با هم صحبت کرده‌ایم صحبت می‌کنیم. بنابراین اگر کسی را دیدید، شاید در خواربارفروشی هستید و با کسی برخورد

haven't seen for a while, you might say, "Hey,  you want to go get some coffee and catch up?" 

می‌کنید که مدتی است او را ندیده‌اید، ممکن است بگویید: "هی، می‌خواهی برویم قهوه بخوریم و دنبالش برویم؟"

That means I haven't you for a while. I want  to hear everything that's been happening. Let's  

یعنی مدتی است که تو را ندارم. من می‌خواهم همه چیزهایی را که در حال وقوع است بشنوم.

catch up. I also said in my little story that  I go over some lessons, and this is a simply a  

بیایید پیگیری کنیم. من همچنین در داستان کوچکم گفتم که  بعضی از درس‌ها را مرور می‌کنم، و این یک روش

really common way to say review. You can use this  in the workplace a lot. You might ask someone to  

بسیار رایج برای گفتن مرور است. می‌توانید از این در محل کار زیاد استفاده کنید. ممکن است از کسی بخواهید که به

help you out. You could say, "Hey, could you go  over this email before I send it?" Maybe you're  

شما کمک کند. می‌توانید بگویید: «هی، می‌توانی قبل از ارسال این ایمیل، آن را مرور کنی؟» شاید در حال

writing a really important email and you want to  make sure you have everything right? You could ask  

نوشتن یک ایمیل واقعا مهم هستید و می خواهید مطمئن شوید که همه چیز درست است؟ می‌توانید از

a coworker, "Hey, when you have a second, could  you go over this email before I send it? I would  

یک همکار بپرسید: "هی، وقتی یک ثانیه فرصت داشتی، می‌توانی قبل از ارسال آن رایانامه را مرور کنی؟ من

really appreciate it." That's so polite. And also  if the other person is a kind person, they might  

واقعاً ممنون می‌شوم." این خیلی مودبانه و همچنین اگر طرف مقابل فرد مهربانی باشد، ممکن است

feel kind of good about themselves. Like, oh,  you think my opinion and my ideas are important  

نسبت به خود احساس خوبی داشته باشد. مثلاً، اوه، فکر می‌کنید نظر و ایده‌های من مهم

and worthwhile? Sure. I'll go over that email  for you. I will give it my stamp of approval. 

و ارزشمند هستند؟ مطمئن. من آن ایمیل را برای شما مرور می‌کنم. من به آن مهر تایید خواهم داد.

When I finish my work, I pick up my son from  preschool and we head home. This verb to head  

وقتی کارم را تمام می کنم، پسرم را از پیش دبستانی می گیرم و به خانه می رویم. این فعل به سر   در

somewhere is used all the time. Let me give you a  couple situations. You might say like I just did,  

جایی همیشه استفاده می‌شود. اجازه دهید چند موقعیت به شما ارائه دهم . ممکن است مثل من بگویید،

I'm heading home. That means you're going in  the direction of home. You're not there yet.  

دارم به خانه می روم. این بدان معناست که شما به سمت خانه می روید. شما هنوز آنجا نیستید.

You're not stopped, but that's where you're going.  I'm heading home. Or if someone calls you and  

شما متوقف نیستید، اما این جایی است که می روید. دارم میرم خونه یا اگر کسی با شما تماس بگیرد و

says, "What are you doing?" You could say, "I'm  headed to the store. I'm headed to the store."  

بگوید، "داری چه کار می کنی؟" می توانید بگویید: "من به سمت فروشگاه می روم. من به سمت فروشگاه می روم."

In American English, the store usually means  the grocery store or the supermarket. You're  

در انگلیسی آمریکایی، فروشگاه معمولاً به معنای فروشگاه مواد غذایی یا سوپرمارکت است.

going to go buy some food. I'm headed to the  store. Or if you are ready to go and everyone  

قرار است بروی غذا بخری. من به سمت فروشگاه می روم . یا اگر آماده رفتن هستید و

else is just taking their good old time, you  can say, "All right, it's time to head out."  

همه         فقط در حال گذراندن اوقات خوش گذشته خود هستند،  می توانید بگویید: "خیلی خب، وقت آن است که برویم."

This phrase to head out means out of the house. Come on. It's time to head out. Let's go.  

این عبارت to head out به معنای بیرون رفتن از خانه است. بیا دیگه. وقت آن است که به بیرون بروید. بیا بریم.

A great way to use to head out. When we get home,  sometimes my son and I have a little tea party  

یک راه عالی برای استفاده از بیرون رفتن. وقتی به خانه می‌رسیم، گاهی من و پسرم یک مهمانی چای کوچک

together and chat about his day. Usually as we're  eating and drinking, he kind of opens up about his  

با هم می‌گذاریم و درباره روز او گپ می‌زنیم. معمولاً وقتی در حال خوردن و آشامیدن هستیم، او به نوعی در مورد روز خود صحبت می کند

day. And if he doesn't open up what we're eating,  sometimes I ask some specific questions. Like  

. و اگر او چیزی را که می‌خوریم باز نمی‌کند، گاهی اوقات من سؤالات خاصی می‌پرسم. مثلاً

how many holes did you dig today? Did you  jump in the leaf pile? He goes to an outdoor  

چند سوراخ امروز حفر کردید؟ آیا در انبوه برگ پریدید؟ او به یک مدرسه طبیعت در فضای باز می‌رود

nature school. So they play outside all day, all  weather, any season. They're pretty tough. They  

. بنابراین آنها تمام روز، در همه هوا و هر فصلی بیرون بازی می کنند. آنها بسیار سخت هستند. آن‌ها

have lots of good warm clothes, but asking these  types of specific questions can him to kind of  

لباس‌های گرم زیادی دارند، اما پرسیدن این نوع سؤالات خاص می‌تواند به

review his day in an easier way. You might hear  people in movies and TV shows using the phrase,  

نوعی روز خود را به روشی آسان‌تر مرور کند. ممکن است بشنوید که افراد در فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی از این عبارت استفاده می‌کنند،

tell me about your day or what did you do today  or what did you learn in school today, even worse. 

درباره روزتان به من بگویید یا امروز چه کار کردید یا امروز در مدرسه چه آموختید، حتی بدتر از آن.

These types of broad questions,  usually we don't really like to answer,  

این نوع سوالات گسترده، معمولاً ما واقعاً دوست نداریم به آنها پاسخ دهیم،

especially at the end of the day, you feel  like you just want to detox, decompress.  

به خصوص در پایان روز، احساس می‌کنید که فقط می‌خواهید سم زدایی کنید، از فشار خارج کنید.

And it's tough to summarize your day in just a  few words like that. So maybe when you were a kid,  

و خلاصه کردن روزتان در چند کلمه مانند آن دشوار است. بنابراین شاید وقتی بچه بودید،

if your mom asked you, "What do you learn in  school today?" You probably said, oh, nothing  

اگر مادرتان از شما می‌پرسید: «امروز در مدرسه چه می‌آموزید ؟» احتمالاً گفتید، اوه، هیچی

because it's just too hard to  summarize your day. So if you have  

زیرا خلاصه کردن روزتان خیلی سخت است . بنابراین، اگر

a significant other, if you have kids, if  you're just asking someone about their day,  

یک فرد مهم دارید، اگر بچه دارید، اگر فقط از کسی در مورد روزش می‌پرسید

I recommend, first of all, doing something  together, spending some quality time together. You  

، توصیه می‌کنم اول از همه، کاری را با هم انجام دهید، و زمان با کیفیتی را با هم بگذرانید.

don't have to have a tea party. Although, I highly  recommend it. Very fun. All you need is some tea,  

لازم نیست شما یک مهمانی چای داشته باشید. اگرچه، من آن را به شدت توصیه می کنم. خیلی سرگرم کننده. تنها چیزی که نیاز دارید چای،

maybe a little snack, cut up an apple, have  some nuts or dried fruit, whatever you like.  

شاید کمی میان وعده، یک سیب خرد کنید، مقداری آجیل یا میوه خشک، هر آنچه که دوست دارید میل کنید.

And just spending quality time  together can help someone to open up. 

و صرف وقت باکیفیت با هم می‌تواند به کسی کمک کند که باز شود.

This is a phrase we're going to use in  just a minute. I want to tell you about it,  

این عبارتی است که ما تا یک دقیقه دیگر از آن استفاده خواهیم کرد. می‌خواهم در مورد آن به شما بگویم،

but I recommend if someone doesn't open up, asking  specific questions. This helps someone to recall  

اما توصیه می‌کنم اگر کسی صحبت را باز نکرد، سؤالات خاصی نپرسد. این به فرد کمک می‌کند

the information that happened to them during  the day. Especially with kids this is helpful  

اطلاعاتی را که در طول روز برایش اتفاق افتاده است به خاطر بیاورد . مخصوصاً در مورد بچه‌ها این مفید است

because they're just living their life. They're  not thinking about summarizing at the end of the  

زیرا آنها فقط زندگی خود را می‌گذرانند. آنها به جمع‌بندی در پایان روز فکر نمی‌کنند

day. So when you ask a specific question,  oh, what game did you play at recess today?  

. بنابراین، وقتی سؤال خاصی می‌پرسید، آه، امروز در تعطیلات چه بازی ای انجام دادید؟

Oh, did you eat anyone else's food at lunch  today? These specific questions can help your  

اوه، آیا امروز در ناهار غذای دیگران را خوردید ؟ این سؤالات خاص می‌تواند به فرزندتان کمک کند تا حرف خود

child to open up. And this phrasal verb to open  up is beautiful. I love this concept. When you're  

را باز کند. و این فعل عبارتی برای باز کردن زیباست. من عاشق این مفهوم هستم. وقتی

talking with someone, usually at the beginning,  there's kind of a wall. You don't immediately  

با کسی صحبت می‌کنید، معمولاً در ابتدا، نوعی دیوار وجود دارد. شما فوراً

share your deepest thoughts. If someone says,  "Hey, Vanessa, how are you doing today?" 

عمیق ترین افکار خود را به اشتراک نمی گذارید. اگر کسی بگوید، "هی، ونسا، امروز چطوری؟"

No matter how I'm really feeling, I'll always say,  "Oh, pretty good. What about you?" Because I'm  

مهم نیست واقعاً چه احساسی دارم، همیشه خواهم گفت: "اوه، خیلی خوب. تو چی؟" چون

not ready to open up. In those types of passing  situations, we're just not comfortable sharing  

آماده باز کردن صحبت نیستم. در این نوع موقعیت‌های گذرا، ما راحت نیستیم

our inner thoughts. So when you spend quality time  together, that wall kind of drifts away a little  

که افکار درونی‌مان را به اشتراک بگذاریم. بنابراین، وقتی زمان با کیفیتی را با هم سپری می‌کنید، آن دیوار کمی بیشتر دور می‌شود

more and someone might be more willing to be  vulnerable. And that's the idea when you open up,  

و ممکن است فردی بیشتر مایل باشد که آسیب‌پذیر باشد. و این ایده زمانی است که حرفتان را باز می کنید،   به

that means that you are willing  to talk about your struggles,  

این معنی است که شما مایلید درباره مبارزات خود صحبت کنید،

something difficult in your life. Something really  meaningful in your life, not just the surface,  

چیزی که در زندگی شما دشوار است. چیزی واقعاً در زندگی شما معنادار است، نه فقط ظاهری،

shallow things. But when you really open up  to someone, you're being your authentic self.  

چیزهای سطحی. اما وقتی واقعاً به روی کسی باز می‌شوید، خود واقعی خود هستید.

So just remember these Vanessa tips, the next  time that you want someone to open up to you. 

بنابراین، دفعه بعد که می‌خواهید کسی با شما صحبت کند، فقط این نکات ونسا را ​​به خاطر بسپارید.

All right, let's go to the next part  of my day. When the weather's nice,  

بسیار خب، بیایید به قسمت بعدی روزم برویم . وقتی هوا خوب است،

usually our neighbors come over and hang out.  Sometimes we have snacks. Sometimes we play games.  

معمولاً همسایه‌های ما می‌آیند و با هم می‌نشینند. گاهی اوقات میان وعده داریم. گاهی اوقات ما بازی می کنیم.

Sometimes we just chat. But because my backyard  is very sunny, it's a favorite hangout spot.  

گاهی اوقات ما فقط چت می کنیم. اما از آنجایی که حیاط خلوت من بسیار آفتابی است، مکان مورد علاقه‌ای برای پاتوق است.

And this word, to hangout can be used in two  different ways. It can be used as a verb.  

و این کلمه، به hangout را می توان به دو روش مختلف استفاده کرد. می توان از آن به عنوان فعل استفاده کرد.

We love to hang out in the backyard. This means  to casually spend time. Usually with other people,  

ما دوست داریم در حیاط خلوت بنشینیم. این به این معنی است که به طور اتفاقی وقت بگذرانید. معمولاً با افراد دیگر،

we hangout together. Or it can be used as a noun.  This is a hangout. Or as an adjective. So I guess  

با هم پاتوق می‌کنیم. یا می توان از آن به عنوان اسم استفاده کرد. این یک پاتوق است. یا به عنوان صفت. بنابراین حدس می‌زنم

we can use this in three ways, a hangout spot.  So it's describing this location. What kind of  

می‌توانیم از این به سه روش استفاده کنیم، یک مکان پاتوق. بنابراین این مکان را توصیف می کند. چه نوع

location is it? It's a hangout spot. It's not  a professional place. It's not a private place.  

مکانی است؟ محل پاتوق است. این یک مکان حرفه‌ای نیست. جای خصوصی نیست

Instead, it's a hangout spot. It's where we just  go to spend time with other people. After hanging  

در عوض، این یک مکان پاتوق است. اینجا جایی است که ما فقط می‌رویم تا با دیگران وقت بگذرانیم. پس از

out with friends, as the sun starts to go down,  usually we come inside and start to cook dinner. 

معاشرت با دوستان، وقتی خورشید شروع به غروب می‌کند، معمولاً وارد خانه می‌شویم و شروع به پختن شام می‌کنیم.

While we're eating dinner, we try to sit down at  the table as a family. It's nice to try to have  

در حالی که در حال خوردن شام هستیم، سعی می کنیم به عنوان خانواده روی میز بنشینیم. این خوب است که سعی

a little bit of quality time together. So  we like to ask each other some questions,  

کنید کمی با هم زمان با کیفیتی داشته باشید. بنابراین ما دوست داریم چند سؤال از یکدیگر بپرسیم،

the most common questions. In fact, my four  year old son Theo loves to ask these to us.  

رایج ترین سؤالات. در واقع، پسر چهار ساله من، تئو، دوست دارد اینها را از ما بپرسد.

He asks us one by one. "What was the best part  of your day?" And when everyone has answered,  

یکی یکی از ما می پرسد. "بهترین بخش روز شما چه بود؟" و وقتی همه پاسخ دادند،

he asks, "What was the most challenging part  of your day?" And it's so funny the things  

او می پرسد: "چالش برانگیزترین بخش روز شما چه بوده است؟" و چیزهایی

that kids will say to these questions.  So if you haven't done this in your home,  

که بچه ها به این سؤالات می گویند بسیار خنده دار است. بنابراین اگر این کار را در خانه خود انجام نداده‌اید،

if your kids aren't familiar with English,  it's okay. You can ask in your native language,  

اگر بچه‌هایتان با زبان انگلیسی آشنا نیستند، اشکالی ندارد. می‌توانید به زبان مادری‌تان بپرسید،

but asking these questions helps to kind of prompt  conversation a bit. And when you're opening up  

اما پرسیدن این سؤالات کمک می‌کند تا کمی مکالمه را سریع‌تر کنید. و وقتی در

about the best thing or the most challenging  thing about your day, it kind of encourages the  

مورد بهترین چیز یا چالش‌برانگیزترین چیز در روزتان صحبت می‌کنید، به نوعی دیگران را تشویق می‌کند که

other people at the table to open up to. Oh, what  a great phrasal verb that we just learned about. 

در میز صحبت کنند. اوه، چه فعل عبارتی عالی که ما به تازگی در مورد آن یاد گرفتیم.

There are two phrases that I want to share  with you that I just mentioned. One of them is  

دو عبارت وجود دارد که می‌خواهم آن‌ها را با شما به اشتراک بگذارم. یکی از آنها به

as a family. Now this just means the group, the  whole group, the family group, but we can use  

عنوان یک خانواده است. اکنون این فقط به معنای گروه، کل گروه، گروه خانواده است، اما ما می‌توانیم

the same structure in other ways. We could say  as a family, as a neighborhood, as a community,  

از همان ساختار به روش‌های دیگری استفاده کنیم. می توانیم بگوییم به عنوان یک خانواده، به عنوان یک محله، به عنوان یک جامعه،

as a department, as an office. So it's talking  about all the people that are in that group. So  

به عنوان یک بخش، به عنوان یک اداره. بنابراین درباره همه افرادی که در آن گروه هستند صحبت می‌شود. بنابراین

for example, you could say it's important to spend  some time together as a couple without your kids.  

برای مثال، می‌توانید بگویید مهم است که مدتی را به عنوان یک زوج بدون بچه‌هایتان با هم بگذرانید.

So if you have kids, spending time without them,  it's very important. So you could say as a couple,  

بنابراین اگر بچه دارید، وقت خود را بدون آنها بگذرانید ، بسیار مهم است. بنابراین می‌توانید به‌عنوان یک زوج بگویید،

just you and your significant other. It's  important to be together without your kids  

فقط شما و شخص مهمتان. مهم است که بدون بچه‌هایتان گاهی با هم باشید

occasionally. Another expression that I used is  quality time. I already mentioned this when I  

. عبارت دیگری که استفاده کردم، زمان کیفیت است. من قبلاً وقتی

was talking about the tea party. I think I might  have mentioned it. If not, having a tea party is  

درباره مهمانی چای صحبت می‌کردم به این موضوع اشاره کردم. فکر می کنم شاید به آن اشاره کرده باشم. اگر نه، برگزاری یک مهمانی چای نیز

good quality time too, but it means that you are  not just having a shallow experience together. 

زمان با کیفیتی است، اما به این معنی است که شما فقط یک تجربه سطحی با هم ندارید.

It's not rushed. You don't have to go anywhere.  You're just enjoying each other's presence.  

عجله ای نیست شما لازم نیست جایی بروید. شما فقط از حضور یکدیگر لذت می برید.

So I really encourage you to try to spend some  quality time with someone this week. It means that  

بنابراین من واقعاً شما را تشویق می‌کنم که در این هفته سعی کنید زمان باکیفیتی را با کسی بگذرانید. به این معنی است

you don't need to go anywhere. You don't have any  kind of schedule. You have a full hour just to  

که   لازم نیست جایی بروید. هیچ نوع برنامه ای ندارید. شما یک ساعت کامل فقط برای

take a walk with a friend or to chat on  the phone or to play a game with your  

قدم زدن با یک دوست یا گپ زدن تلفنی یا انجام یک بازی با بچه‌هایتان فرصت دارید

kids. Something that's quality time. There's  no agenda. You're just enjoying being together.  

. چیزی که زمان با کیفیت است. دستور کار وجود ندارد. شما فقط از با هم بودن لذت می برید.

After dinner, we clean up. We put the kids to  bed. We tuck them in and tell them sleep tight.  

بعد از شام، تمیز می کنیم. بچه‌ها را به رختخواب می‌گذاریم. ما آنها را در خود جمع می کنیم و به آنها می گوییم که راحت بخوابند.

So one of these expressions that I used, you have  to be very careful about. I said, "We put the kids  

بنابراین یکی از این عباراتی که من استفاده کردم، باید بسیار مراقب باشید. گفتم: «بچه‌ها

to bed." This means that we help them sleep. So  maybe we brush their teeth. We read some books.  

را خواباندیم». این بدان معنی است که ما به آنها کمک می کنیم تا بخوابند. بنابراین شاید ما دندان‌های آنها را مسواک می‌زنیم. چندتا کتاب خوندیم

We sing some songs and we help them to relax. When you say we put the kids to bed, that's  

چند آهنگ می خوانیم و به آنها کمک می کنیم تا آرام شوند. وقتی می‌گویید بچه‌ها را می‌خوابانیم،

what it means. But you have to be very careful  because if you change the word bed for sleep,  

معنایش همین است. اما شما باید بسیار مراقب باشید، زیرا اگر کلمه تخت را برای خواب تغییر دهید

if you put someone to sleep, it's very different.  Usually this is a pet. So if we say I had to put  

، اگر کسی را بخوابانید، بسیار متفاوت است. معمولاً این یک حیوان خانگی است. بنابراین، اگر بگوییم

my dog to sleep last week, it means you had  to euthanize, which is a nice way to say, kill  

هفته گذشته مجبور شدم سگم را بخوابانم، به این معنی است که شما مجبور شده‌اید برای معتاد کردن، که راه خوبی برای گفتن

your dog. Maybe that means he was really old. He  was suffering. It's a really tough thing to do,  

سگتان است، بکشید. شاید این بدان معناست که او واقعاً پیر بوده است. او رنج می برد. انجام این کار واقعاً سخت است،

but it's often necessary. So make sure that  you do not say I had to put my kids to sleep.  

اما اغلب ضروری است. پس مطمئن شوید که نگویید باید بچه هایم را بخوابانم.

Instead, I had to put my kids to bed. Much  better. Of course, if you say your kids,  

در عوض، مجبور شدم بچه هایم را بخوابانم. خیلی بهتر. البته، اگر بگویید بچه‌هایتان،

people are probably going to understand  that you mean you helped them sleep,  

مردم احتمالاً خواهند فهمید منظور شما این است که شما به آنها کمک کردید بخوابند،

but just to make certain that  you're using the best expression,  

اما فقط برای اطمینان از اینکه  بهترین عبارت را به کار می‌برید،

you can say I put my kids to bed every night  at 7:00. I put my kids to bed. Beautiful. 

می‌توانید بگویید بچه‌هایم را هر شب ساعت ۷ می‌خوابانم. :00 بچه هایم را می خوابانم. زیبا.

The final thing that I say to my kids  before they go to bed is sleep tight.  

آخرین چیزی که به بچه‌هایم قبل از رفتن به رختخواب می‌گویم این است که سخت بخوابند.

What? Tight? This is a fun expression that's  actually shortened from another full expression.  

چی؟ تنگ؟ این یک عبارت سرگرم کننده است که در واقع از یک عبارت کامل دیگر کوتاه شده است.

It is goodnight, sleep tight. Don't let the bed  bugs bite. Of course, we hope you don't have  

شب بخیر است، آرام بخواب. اجازه ندهید ساس‌ها گاز بگیرند. البته، امیدواریم

bugs in your bed. This is a very old expression.  Sometimes we say that full expression, goodnight,  

حشرات در رختخواب خود نداشته باشید. این یک عبارت بسیار قدیمی است. گاهی اوقات می گوییم این عبارت کامل، شب بخیر،

sleep tight. Sometimes we say, goodnight,  sleep tight. Don't let the bed bugs bite.  

سخت بخواب. گاهی اوقات می گوییم، شب بخیر، آرام بخواب. اجازه ندهید ساس گاز بگیرد.

But oftentimes we just shorten that to goodnight,  sleep tight, or just sleep tight. And it just  

اما اغلب اوقات ما فقط آن را به شب بخیر کوتاه می‌کنیم ، سفت بخوابیم یا فقط محکم بخوابیم. و این فقط

means I hope you sleep well. So if you hear  people say this in English movies or TV shows,  

یعنی امیدوارم خوب بخوابی. بنابراین اگر می‌شنوید که مردم این را در فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی انگلیسی می‌گویند،

or if you want to say this yourself, it's great. A  very natural thing to say at the end of the night. 

یا اگر می‌خواهید خودتان این را بگویید، عالی است. یک چیز بسیار طبیعی برای گفتن در پایان شب.

After the kids are in bed, Dan, my  husband and I have some precious downtime.  

بعد از اینکه بچه‌ها در رختخواب هستند، من و دن، شوهرم مدتی استراحت داریم.

Sometimes we get caught up on chores. Maybe  get caught up on a book that we're reading.  

گاهی اوقات درگیر کارهای خانه می شویم. شاید درگیر کتابی شوید که در حال خواندن آن هستیم.

Sometimes just chat about our day and decompress.  

گاهی اوقات فقط در مورد روز خود چت کنید و از فشار خارج شوید.

This is a great expression, downtime. It  means you have nothing else to do except  

این یک بیان عالی است، زمان خرابی. این بدان معناست که شما هیچ کاری جز

decompress and relax. It's essential to have  downtime, especially before you go to bed.  

رفع فشار و آرامش ندارید. داشتن زمان استراحت، به خصوص قبل از رفتن به رختخواب، ضروری است.

If you are looking at Instagram while you're in  your bed, oh no, no, no. Stop that right away.  

اگر در حالی که در رختخواب خود هستید به اینستاگرام نگاه می کنید، نه، نه، نه. فوراً آن را متوقف کنید.

It's very bad for your sleep. You need to have  some downtime. Give yourself a one hour pause  

برای خوابت خیلی بد است باید مدتی استراحت داشته باشید.

before you go to bed to try to slow your mind  down. Having some downtime with someone you or  

قبل از رفتن به رختخواب یک ساعت مکث به خودتان بدهید تا ذهنتان را کند کنید . گذراندن مدتی استراحت با شخصی که خودتان یا

just by yourself. Relaxing is essential. When the  day's over, it's finally time to hit the hay. If  

فقط خودتان هستید. استراحت ضروری است. وقتی روز تمام شد، بالاخره وقت آن است که به یونجه ضربه بزنید.

I've had a really busy day, I might just sleep  like a log. But if I'm feeling a bit stressed or  

اگر یک روز واقعاً شلوغ داشته باشم، ممکن است مثل یک کنده بخوابم. اما اگر کمی استرس دارم یا

there's a lot going on in my mind, I might toss  and turn a bit before finally falling asleep. 

در ذهنم اتفاقات زیادی می گذرد، ممکن است قبل از اینکه بالاخره به خواب بروم کمی پرت کنم و بچرخم.

And fingers crossed that my children sleep  all night, so I don't have to wake up in the  

و بچه‌های من تمام شب را می‌خوابند، بنابراین من مجبور نیستم

middle of the night to help them. And that's my  day. Let's talk about some of those expressions  

نیمه‌شب برای کمک به آنها بیدار شوم. و آن روز من است . بیایید در مورد برخی از آن عبارات صحبت

I just used to hit. To hit the hay does  not mean that I'm a farmer and I have a  

کنیم   که قبلاً استفاده می کردم. ضربه زدن به یونجه به این معنی نیست که من یک کشاورز هستم و

last minute chore at the end of  the day, I need to hit the hay.  

در پایان روز یک کار سخت در لحظه آخر دارم، باید یونجه را بزنم.

No, instead it just means sleep. I need  to hit the hay. My hay needs to go on the  

نه، در عوض فقط به معنای خواب است. من باید یونجه را بزنم. یونجه من باید روی

pillow. Ugh. I need to hit the hay. And I  also said that I might sleep like a log. 

بالش برود. اوه من باید یونجه را بزنم. و همچنین گفتم که ممکن است مثل یک کنده بخوابم.

Does a log move? Does a log make any sounds?  Nope. It's just a tree that fell over and there  

آیا یک چوب حرکت می کند؟ آیا لاگ هیچ صدایی تولید می کند؟ جواب منفی. این فقط درختی است که افتاد و

it is. Nice and silent and still. It means you  slept very soundly, very quietly and peacefully,  

آنجاست. خوب و ساکت و آرام. این بدان معناست که شما خیلی آرام، بسیار آرام و آرام می‌خوابیدید،

but to toss and turn on the other hand, toss and  turn means that you did not sleep peacefully,  

اما از طرف دیگر پرت کردن و چرخاندن به این معنی است که شما آرام نخوابیدید،

or at least you didn't go to bed peacefully.  Your body and your mind is too active. You  

یا حداقل با آرامش به رختخواب نرفتید. بدن و ذهن شما بیش از حد فعال است. پرت کردی

tossed and turned. And what about the last one I  used? Fingers crossed. This is just a fun way to  

و چرخیدی. و آخرین موردی که استفاده کردم چطور؟ انگشتان ضربدری. این فقط یک راه سرگرم‌کننده برای

say I hope that my kids sleep all night. Fingers  crossed that my kids sleep all nights, and me too. 

گفتن است که امیدوارم بچه‌هایم تمام شب بخوابند. انگشتان به هم می‌خورد که بچه‌هایم تمام شب‌ها را می‌خوابند، و من هم.

So I want to know is your day similar to mine.  Can you use any of these expressions to talk about  

بنابراین می خواهم بدانم آیا روز شما شبیه من است؟ آیا می توانید از هر یک از این عبارات برای صحبت در مورد

your daily life? I'd like to know in the comments.  Use one of these expressions to talk about your  

زندگی روزمره خود استفاده کنید؟ من می خواهم در نظرات بدانم. از یکی از این عبارات برای صحبت در مورد زندگی روزمره خود استفاده کنید

daily life. And don't forget to download the  free PDF worksheet with all of these daily  

. و فراموش نکنید که کاربرگ PDF رایگان را با تمام این عبارات زندگی روزمره دانلود کنید

life expressions so that you can think and speak  in English. That is the goal, right? That's why  

تا بتوانید به انگلیسی فکر کنید و صحبت کنید . این هدف است، درست است؟ به همین دلیل

we're here. So make sure you download the free  PDF. There's a link in the description. You can  

ما اینجا هستیم. بنابراین مطمئن شوید که PDF رایگان را دانلود کرده اید . یک لینک در توضیحات وجود دارد می‌توانید

click and download the PDF today and never  forget all of these wonderful phrases. Well,  

امروز روی PDF کلیک کرده و دانلود کنید و هرگز همه این عبارات فوق‌العاده را فراموش نکنید. خوب،

thank you so much for learning English with  me. I will see you again next Friday for a  

خیلی ممنون که با من انگلیسی یاد گرفتید . جمعه آینده دوباره شما را برای یک

new lesson here on my YouTube channel. Bye. The next step is to download the free PDF  

درس جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ. گام بعدی دانلود کاربرگ رایگان PDF

worksheet for this lesson. With this free  PDF, you will master today's lesson and  

برای این درس است. با این PDF رایگان، بر درس امروز مسلط خواهید شد و هرگز آموخته های خود را

never forget what you have learned. You can  be a confident English speaker. Don't forget  

فراموش نمی کنید. شما می‌توانید یک انگلیسی زبان مطمئن باشید. فراموش نکنید

to subscribe to my YouTube channel for  a free English lesson every Friday. Bye.

برای یک درس رایگان انگلیسی هر جمعه در کانال YouTube من مشترک شوید. خدا حافظ.