2 Hour English Test: How will you do?

Vanessa: Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.

ونسا: سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Are you ready to test your English skills?

آیا برای آزمایش مهارت های انگلیسی خود آماده اید؟

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

Today, I have a new type of video for you.

امروز یه نوع ویدیو جدید براتون دارم.

Over the last three years, I've created a lot of English tests on my YouTube channel.

در طول سه سال گذشته، من تست های انگلیسی زیادی را در کانال یوتیوب خود ایجاد کرده ام.

These tests are about vocabulary, grammar, phrasal verbs, listening, fluency, and a lot

این تست ها در مورد واژگان، گرامر، افعال عبارتی، گوش دادن، تسلط و بسیاری

of other topics.

از موضوعات دیگر هستند.

Today, I'm going to compile all of these tests together into one mega test.

امروز قصد دارم تمام این تست ها را با هم در یک مگا تست جمع آوری کنم.

I challenge you to try to do all of these English tests one time.

من شما را به چالش می کشم تا تمام این تست های انگلیسی را یک بار انجام دهید.

I know that it's a lot of time to dedicate, but it's a good way to immerse yourself in

من می دانم که زمان زیادی برای اختصاص دادن است، اما این یک راه خوب برای غوطه ور شدن در

English and to really challenge yourself to see, can I learn these concepts?

زبان انگلیسی و واقعاً به چالش کشیدن خودتان است تا ببینید، آیا می توانم این مفاهیم را یاد بگیرم؟

Do I know these concepts?

آیا من این مفاهیم را می دانم؟

I hope you learn a lot of great new things and also you review some things that you've

امیدوارم چیزهای جدید و عالی زیادی یاد بگیرید و همچنین مواردی را که قبلاً یاد گرفته اید مرور کنید

already learnt.

.

Vanessa: I know it's two and a half hours, but it's way more fun than taking a school

ونسا: می‌دانم که دو ساعت و نیم است، اما بسیار سرگرم‌کننده‌تر از شرکت در امتحان ورودی مدرسه است

entrance exam that's for the same amount of time.

که برای همان زمان است.

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

Today, I'm going to test your listening skills.

امروز می خواهم مهارت شنیداری شما را آزمایش کنم.

Do you want to understand fast native speakers in movies and TV shows and in regular daily

آیا می خواهید سخنرانان بومی سریع را در فیلم ها و برنامه های تلویزیونی و در مکالمات روزانه معمولی درک کنید

conversations?

؟

Yes.

آره.

There are countless reductions and linking in spoken English, so the best way to study

کاهش‌ها و پیوندهای بی‌شماری در زبان انگلیسی گفتاری وجود دارد، بنابراین بهترین راه برای مطالعه

this is to study real conversations, and that's what we're going to do.

این، مطالعه مکالمات واقعی است، و این کاری است که ما می‌خواهیم انجام دهیم.

You're going to hear five short conversations.

پنج مکالمه کوتاه خواهید شنید.

For each conversation, you're going to see three words.

برای هر مکالمه، سه کلمه را مشاهده خواهید کرد.

What I want you to do is I want you to listen carefully for which word is used in that conversation.

کاری که من از شما می‌خواهم این است که به دقت گوش کنید برای کدام کلمه در آن مکالمه استفاده می‌شود.

Are you ready for the first conversation?

آیا برای اولین گفتگو آماده هستید؟

I want you to listen carefully for the word all right, although, or almost.

من از شما می خواهم که با دقت به کلمه بسیار خوب گوش دهید، هرچند، یا تقریباً.

Vanessa: Which word do you hear in the conversation?

ونسا: کدام کلمه را در مکالمه می شنوید؟

Let's listen.

بیا گوش بدهیم.

Dan: [Listen carefully!]

دن: [با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Vanessa: Which word did you hear?

ونسا: کدام کلمه را شنیدی؟

Although, all right, almost?

اگرچه، بسیار خوب، تقریبا؟

I hope that you heard the word although.

امیدوارم که این کلمه را شنیده باشید.

Dan used the word although to contrast to something that he previously said.

دن این کلمه را هر چند برای تضاد با چیزی که قبلا گفته بود به کار برد.

He said that, "We have our own phones.

او گفت: "ما گوشی های خودمان را

We don't share a phone, but in the past we did share a phone."

داریم. ما تلفن مشترک نداریم، اما در گذشته یک تلفن مشترک داشتیم."

He said, "Although in the past we shared a phone."

او گفت: "اگرچه در گذشته ما تلفن مشترک داشتیم ."

He's showing that he's contrasting between something that's happening now and something

او نشان می دهد که بین چیزی که اکنون در حال رخ دادن است و چیزی

that used to happen before.

که قبلاً اتفاق می افتاد در تضاد است.

Let's listen again to that quick conversation and we're going to listen to the key sentence.

بیایید دوباره به آن مکالمه سریع گوش کنیم و به جمله کلیدی گوش می دهیم.

I want you to listen for the word although.

من از شما می خواهم که به این کلمه گوش دهید.

Dan: I have my own phone.

دان: من گوشی خودم را دارم.

We don't share these things, although for a time we did share a smartphone.

ما این چیزها را به اشتراک نمی گذاریم، اگرچه برای مدتی تلفن هوشمند را به اشتراک می گذاشتیم.

I have my own phone.

من گوشی خودمو دارم

We don't share these things, although for a time we did share a smartphone.

ما این چیزها را به اشتراک نمی گذاریم، اگرچه برای مدتی تلفن هوشمند را به اشتراک می گذاشتیم.

Vanessa: Did you hear that keyword although?

ونسا: آیا شما آن کلمه کلیدی را شنیدید؟

I hope so.

امیدوارم.

Let's move on to the second conversation, and I want you to listen for three keywords,

بیایید به مکالمه دوم برویم، و من از شما می خواهم به سه کلمه کلیدی،

interested, eager, or involved.

علاقه مند، مشتاق یا درگیر گوش دهید.

Which one do you hear?

کدام را می شنوید؟

Let's listen.

بیا گوش بدهیم.

Faith: [Listen carefully!]

ایمان: [با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Vanessa: Which word did you hear?

ونسا: کدام کلمه را شنیدی؟

Interested, eager, or involved?

علاقه مند، مشتاق یا درگیر هستید؟

I hope you heard the word involved.

امیدوارم این کلمه را شنیده باشید.

In this conversation, Faith said this keyword involved pretty quickly.

در این گفتگو، Faith گفت که این کلمه کلیدی خیلی سریع درگیر شده است.

She explains that when she was younger, she was really shy, but her mom wanted to encourage

او توضیح می‌دهد که وقتی جوان‌تر بود، واقعاً خجالتی بود، اما مادرش می‌خواست

her to participate in events, or we could say to get involved.

او را تشویق کند که در رویدادها شرکت کند، یا می‌توانیم بگوییم شرکت کند.

It means to participate in events.

یعنی شرکت در رویدادها.

I also used another word, optimum, that I talked about in a recent vocabulary quiz here

من همچنین از کلمه دیگری به نام optimum استفاده کردم که در یک مسابقه واژگان اخیر در اینجا

on my YouTube channel.

در کانال YouTube خود صحبت کردم.

You can watch it up here if you'd like to learn more about that word.

اگر می‌خواهید درباره آن کلمه بیشتر بدانید، می‌توانید آن را از اینجا تماشا کنید .

Let's listen to the key sentence again and I want you to listen for the word involved.

بیایید دوباره به جمله کلیدی گوش کنیم و از شما می خواهم که به کلمه مربوطه گوش دهید.

Faith: I was just really shy and timid, and it was hard for my mom because she wanted

ایمان: من واقعاً خجالتی و ترسو بودم و برای مادرم سخت بود زیرا می خواست

to get me involved in things.

مرا درگیر مسائل کند.

I was just really shy and timid, and it was hard for my mom because she wanted to get

من واقعا خجالتی و ترسو بودم و برای مادرم سخت بود زیرا می خواست

me involved in things.

مرا درگیر مسائل کند.

Vanessa: Did you hear that word?

ونسا: این کلمه را شنیدی؟

I hope so.

امیدوارم.

Let's move on to conversation number three.

بیایید به گفتگوی شماره سه برویم.

You're going to be listening for one of these three words, challenge, change, or child.

شما به یکی از این سه کلمه، چالش، تغییر یا فرزند گوش خواهید داد.

Which one is in the conversation?

کدام یک در گفتگو است؟

Let's listen.

بیا گوش بدهیم.

Brad: [Listen carefully!]

برد: [با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Vanessa: Which word did you hear?

ونسا: کدام کلمه را شنیدی؟

Challenge, change, or child?

چالش، تغییر یا فرزند؟

I hope you heard the word change.

امیدوارم کلمه تغییر را شنیده باشید.

In this conversation, Brad said that he loves to visit family occasionally.

برد در این گفتگو گفت که دوست دارد گهگاهی با خانواده دیدار کند.

Occasionally means maybe three times a year, not every day, because he enjoys seeing how

گهگاه به این معناست که شاید سه بار در سال، نه هر روز، زیرا او از

things are different each time when he sees his family.

دیدن تفاوت‌ها با خانواده‌اش لذت می‌برد.

Things have changed each time when he sees his family.

هر بار که خانواده اش را می بیند اوضاع تغییر می کند.

Let's listen to that clip one more time.

یه بار دیگه به ​​اون کلیپ گوش بدیم

I want you to hear that keyword change.

من از شما می خواهم که تغییر کلمه کلیدی را بشنوید.

We'll listen to that sentence.

ما به آن جمله گوش خواهیم داد.

All right.

خیلی خوب.

Brad: Well, I think visiting family is a wonderful thing and part of what makes it so wonderful

برد: خوب، من فکر می‌کنم دیدار با خانواده چیز فوق‌العاده‌ای است و بخشی از چیزی که آن را بسیار

is getting to see them change and grow every time you see them.

شگفت‌انگیز می‌کند، دیدن تغییر و رشد آنها با هر بار دیدن آنهاست.

Well, I think visiting family is a wonderful thing and part of what makes it so wonderful

خوب، من فکر می‌کنم دیدار با خانواده چیز فوق‌العاده‌ای است و بخشی از چیزی که آن را بسیار

is getting to see them change and grow every time you see them.

شگفت‌انگیز می‌کند، دیدن تغییر و رشد آنها با هر بار دیدن آنهاست.

Vanessa: Did you hear the word change?

ونسا: کلمه تغییر را شنیدی؟

I hope so.

امیدوارم.

Let's go onto the fourth conversation.

بریم سراغ گفتگوی چهارم.

We're going to be listening for one of these three words, teen, two, or 10.

ما به یکی از این سه کلمه گوش خواهیم داد، نوجوان، دو یا 10.

These are number related words, so listen carefully.

اینها کلمات مربوط به اعداد هستند، پس با دقت گوش کنید .

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Sarah: [Listen carefully!]

سارا: [با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Vanessa: [Listen carefully!]

ونسا: [با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Sarah: [Listen carefully!]

سارا: [با دقت گوش کن! ]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Vanessa: Which word did you hear?

ونسا: کدام کلمه را شنیدی؟

I hope you heard that Sarah has been a massage therapist, someone who gives massages, for

امیدوارم شنیده باشید که سارا چند سال است که یک ماساژ درمانی است، کسی که ماساژ

how many years?

می دهد؟

10 years.

10 سال.

I hope you heard the word 10.

امیدوارم کلمه 10 را شنیده باشید.

Listening for numbers is essential in conversation.

گوش دادن به اعداد در مکالمه ضروری است.

If you'd like to practice pronouncing some of the most difficult numbers, you can watch

اگر می‌خواهید تلفظ برخی از سخت‌ترین اعداد را تمرین کنید، می‌توانید

this lesson, which is how to pronounce the top 33 most difficult words.

این درس را تماشا کنید، که نحوه تلفظ 33 کلمه برتر از سخت‌ترین کلمات است.

All right.

خیلی خوب.

Let's listen to that key sentence again and see if you can hear the word 10.

بیایید دوباره به آن جمله کلیدی گوش کنیم و ببینیم آیا می توانید کلمه 10 را بشنوید.

How did you start this?

چگونه این کار را شروع کردید؟

Let's start at the very beginning.

بیایید از همان ابتدا شروع کنیم.

How did you get into massage therapy?

چگونه وارد ماساژ درمانی شدید؟

Sarah: Okay.

سارا: باشه.

I became a massage therapist about 10 years ago.

حدود 10 سال پیش ماساژور شدم .

Vanessa: How did you start this?

ونسا: چطور این کار را شروع کردی؟

Let's start at the very beginning.

بیایید از همان ابتدا شروع کنیم.

How did you get into massage therapy?

چگونه وارد ماساژ درمانی شدید؟

Sarah: Okay.

سارا: باشه.

I became a massage therapist about 10 years ago.

حدود 10 سال پیش ماساژور شدم .

Vanessa: Did you hear the word 10?

ونسا: کلمه 10 را شنیدی؟

I hope so.

امیدوارم.

Let's move on to the fifth and final listening quiz question, which I think is the most tricky.

بیایید به پنجمین و آخرین سوال مسابقه گوش دادن بپردازیم که به نظر من مشکل ترین است.

Listen carefully for the word especially, specifically or special.

به کلمه مخصوصاً، خاص یا خاص با دقت گوش دهید.

Let's listen.

بیا گوش بدهیم.

Anna: [Listen carefully!]

آنا: [با دقت گوش کن

[Listen carefully!]

!] [با دقت گوش کن

[Listen carefully!]

!] [با

[Listen carefully!]

دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Vanessa: Which word did you hear?

ونسا: کدام کلمه را شنیدی؟

Did you hear the word especially?

آیا این کلمه را به خصوص شنیده اید؟

This is technically the correct word, but in this conversation, Anna uses a common spoken

این از نظر فنی کلمه درستی است، اما در این گفتگو، آنا از کاهش گفتاری رایج

reduction for the word especially.

برای کلمه استفاده می کند.

She cuts off the E at the beginning and she says 'specially.

او در ابتدا E را قطع می کند و می گوید "به خصوص.

'Specially.

'به خصوص.

This is pretty common.

این بسیار رایج است.

It might be a little bit tricky to hear the first time around.

شاید شنیدن اولین بار کمی مشکل باشد.

We'll listen to it again in just a moment so that you can hear it.

فقط یک لحظه دیگر به آن گوش خواهیم داد تا بتوانید آن را بشنوید.

Listen for especially.

مخصوصا گوش کن

In this conversation, Anna mentions that it's expensive to own a horse, so sometimes multiple

در این گفتگو، آنا اشاره می کند که داشتن یک اسب گران است، بنابراین گاهی اوقات چند

people will buy one horse and they'll share the expenses.

نفر یک اسب می خرند و هزینه ها را تقسیم می کنند.

Let's listen to this key sentence again and listen for the word especially that has been

بیایید دوباره به این جمله کلیدی گوش دهیم و به کلمه مخصوصاً که

reduced to 'specially.

به "ویژه" کاهش یافته است گوش دهیم.

Anna: My mom co-owned a horse for a little while.

آنا: مادرم مدتی صاحب اسب بود .

A lot of people go in on one together so that you don't have to pay all of the expenses,

بسیاری از افراد با هم می روند تا شما مجبور نباشید همه هزینه ها را بپردازید،

especially with any vet calls that might happen.

به خصوص با تماس های دامپزشکی که ممکن است اتفاق بیفتد.

My mom co-owned a horse for a little while.

مادرم مدتی صاحب اسب بود.

A lot of people go in on one together so that you don't have to pay all of the expenses,

بسیاری از افراد با هم می روند تا شما مجبور نباشید همه هزینه ها را بپردازید،

especially with any vet calls that might happen.

به خصوص با تماس های دامپزشکی که ممکن است اتفاق بیفتد.

Vanessa: Did you hear the word especially or 'specially?

ونسا: آیا شما این کلمه را به طور خاص شنیدید یا "خاص؟"

I hope so.

امیدوارم.

Let me know in the comments, what was your score?

در نظرات به من اطلاع دهید، امتیاز شما چقدر بود؟

Did you get all five of these right?

آیا همه این پنج مورد را درست متوجه شدید؟

Or maybe you got none of them right?

یا شاید هیچ کدام را درست متوجه نشدید؟

Feel free to repeat this lesson as much as you need.

این درس را تا جایی که نیاز دارید تکرار کنید.

Today, I want to test you on 15 advanced English vocabulary words that you'll definitely hear

امروز می خواهم ۱۵ لغت پیشرفته واژگان انگلیسی را که قطعا

in daily conversation.

در مکالمه روزانه خواهید شنید، تست کنم.

Not words like convivial that you'll never hear Americans actually say.

نه کلماتی مانند خوشحالی که هرگز نمی‌شنوید آمریکایی‌ها بگویند.

These are words that you're going to hear in conversation, in movies, in TV shows, and

این‌ها کلماتی هستند که در مکالمه، فیلم‌ها، برنامه‌های تلویزیونی می‌شنوید و

you are welcome to integrate them and add them to your own personal vocabulary.

می‌توانید آنها را ادغام کنید و به واژگان شخصی خود اضافه کنید.

I challenge you to test yourself.

من شما را به چالش می کشم تا خود را آزمایش کنید.

Try to guess the correct answer to each sentence.

سعی کنید پاسخ صحیح هر جمله را حدس بزنید.

If you don't get the answer correct, no worries.

اگر پاسخ صحیح را دریافت نکردید، جای نگرانی نیست.

Vanessa: That means that you're ready to add a new word to your vocabulary.

ونسا: این بدان معناست که شما آماده هستید تا یک کلمه جدید به دایره لغات خود اضافه کنید.

You can write it down, make your own sentence with it, read your sentence out loud, and

می توانید آن را یادداشت کنید، جمله خود را با آن بسازید، جمله خود را با صدای بلند بخوانید و

enjoy yourself because adding to your vocabulary can be fu, and also it's super useful.

از خود لذت ببرید زیرا افزودن به دایره لغات شما می تواند بسیار مفید باشد، و همچنین بسیار مفید است.

Let's start with the first sentence.

بیایید از جمله اول شروع کنیم.

I'm going to read you a sentence, and there are going to be two options for you to fill

من یک جمله برای شما می خوانم و دو گزینه برای پر کردن جای

in the blank.

خالی شما وجود دارد.

I'll give you three seconds, and you can try to guess what the correct answer is before

من سه ثانیه به شما فرصت می‌دهم، و شما می‌توانید قبل از توضیح دادن پاسخ صحیح را حدس

I explain it.

بزنید.

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

Sentence number one is, I need to practice English because we have to _ with the American

جمله شماره یک این است، من باید انگلیسی تمرین کنم زیرا هفته آینده باید _ با شعبه آمریکا

branch next week.

.

Is the word collaborate or is the word decide?

آیا کلمه همکاری است یا کلمه تصمیم است؟

We have to collaborate with the American branch.

ما باید با شعبه آمریکا همکاری کنیم.

We have to decide with the American branch.

ما باید با شعبه آمریکا تصمیم بگیریم.

Which word is the best fit for this sentence?

کدام کلمه برای این جمله مناسب تر است؟

Vanessa: I'll give you three seconds.

ونسا: سه ثانیه بهت فرصت میدم.

Three, two, one.

سه دو یک.

The correct answer is collaborate.

پاسخ صحیح همکاری است.

If you got this correct, congratulations.

اگر این را درست فهمیده اید، به شما تبریک می گویم.

If not, I want to let you know that the word collaborate means work together.

اگر نه، می خواهم به شما اطلاع بدهم که کلمه همکاری به معنای کار با هم است.

You often use this in project situations.

شما اغلب از این در موقعیت های پروژه استفاده می کنید.

I have to collaborate with my classmates.

من باید با همکلاسی هایم همکاری کنم.

We have to work together on a project, or I have to collaborate with the marketing department

ما باید روی یک پروژه با هم کار کنیم یا باید با بخش بازاریابی

or the American branch.

یا شعبه آمریکا همکاری کنم.

We're working on a project together.

ما با هم روی یک پروژه کار می کنیم.

We have to collaborate.

ما باید همکاری کنیم.

This is a beautiful advance word.

این یک کلمه پیشرفته زیبا است.

Of course, you can simply say work together.

البته به سادگی می توان گفت با هم کار کنید.

Great.

عالی.

No problem.

مشکلی نیست

But this video is all about advanced English expressions that are commonly used.

اما این ویدئو در مورد عبارات پیشرفته انگلیسی است که معمولا استفاده می شود.

You can say, "I have to collaborate with the American branch."

می توانید بگویید من باید با شعبه آمریکا همکاری کنم .

Let's go on to sentence number two.

بریم سراغ جمله شماره دو.

The second sentence is, what do you think is the _ time to go to bed?

جمله دوم این است که به نظر شما زمان خواب چقدر است؟

Vanessa: What do you think is the original time to go to bed?

ونسا: به نظر شما زمان اصلی برای رفتن به رختخواب چه زمانی است؟

What do you think is the optimum time to go to bed?

به نظر شما بهترین زمان برای رفتن به رختخواب چه زمانی است؟

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

What do you think is the optimum time to go to bed?

به نظر شما بهترین زمان برای رفتن به رختخواب چه زمانی است؟

The word optimum is just an advanced, beautiful way to say best.

کلمه Optimum فقط یک روش پیشرفته و زیبا برای بهترین گفتن است.

What do you think is the best time to go to bed?

به نظر شما بهترین زمان برای رفتن به رختخواب چه زمانی است؟

Here in this picture you can see...

در اینجا در این تصویر می توانید ببینید ...

This is not sponsored by this company.

این توسط این شرکت حمایت نمی شود.

I just found this picture online, but this company has decided to use the word optimum

من به تازگی این تصویر را آنلاین پیدا کردم، اما این شرکت تصمیم گرفته است از کلمه Optimum

to describe their product.

برای توصیف محصول خود استفاده کند.

When you take their product, you will get the best sleep.

وقتی محصول آنها را مصرف می کنید، بهترین خواب را خواهید داشت.

You will get the optimum sleep.

خواب بهینه را خواهید داشت.

I hope that you can use this as an advanced way to say best.

امیدوارم که بتوانید از این به عنوان یک راه پیشرفته برای بهترین گفتن استفاده کنید.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Sentence number three.

جمله شماره سه

When he told me about his experience growing up during the war, I realized how _ kids are.

وقتی از تجربه بزرگ شدنش در دوران جنگ به من گفت، متوجه شدم بچه ها چطور هستند.

Vanessa: I realized how resistant kids are.

ونسا: فهمیدم بچه ها چقدر مقاوم هستند.

I realized how resilient kids are.

فهمیدم بچه ها چقدر مقاوم هستند.

Both of these words sound similar, so make sure that you choose the correct what I'll

هر دوی این کلمات شبیه به هم به نظر می رسند، بنابراین مطمئن شوید که آنچه را که سه ثانیه به شما می دهم، درست انتخاب کنید

give you three seconds.

.

Three, two, one.

سه دو یک.

I realized how resilient kids are.

فهمیدم بچه ها چقدر مقاوم هستند.

This is a beautiful word.

این کلمه زیبایی است.

There's a lovely Z sound in there, resilient.

صدای Z دوست داشتنی در آن وجود دارد، انعطاف پذیر.

Resilient.

ارتجاعی.

this means that you're able to survive even though you have difficult circumstances.

این بدان معنی است که شما قادر به زنده ماندن هستید حتی اگر شرایط سختی دارید.

You're able to keep going and kids are the perfect example of this.

شما می توانید ادامه دهید و بچه ها نمونه کامل این هستند.

Even though a lot of kids grow up in a difficult situation, they survive.

با وجود اینکه بسیاری از بچه ها در شرایط سختی بزرگ می شوند، زنده می مانند.

They are resilient.

آنها مقاوم هستند.

They can adapt to those situations.

آنها می توانند با آن موقعیت ها سازگار شوند.

All right.

خیلی خوب.

Let's go on to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Sentence number four.

جمله شماره چهار

It made me really annoyed when my dad _ at my idea to interview the president.

وقتی پدرم از ایده من برای مصاحبه با رئیس جمهور، واقعاً اذیت شدم.

Vanessa: It made me really annoyed when my dad scoffed at my idea to interview the president,

ونسا: وقتی پدرم ایده من برای مصاحبه با رئیس جمهور را مسخره کرد،

or when he scammed at my idea to interview the president.

یا وقتی از ایده من برای مصاحبه با رئیس جمهور کلاهبرداری کرد، واقعاً من را آزار می داد.

Which one is the best word for this situation?

کدام یک بهترین کلمه برای این وضعیت است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

It made me really annoyed when my dad scoffed at my idea to interview the president.

وقتی پدرم ایده من برای مصاحبه با رئیس جمهور را مسخره کرد، واقعاً من را آزار داد.

The word scuff is another excellent word, and you can see by my facial expression that

کلمه scuff یک کلمه عالی دیگر است و شما از حالت چهره من می توانید متوجه شوید

the word scoff means you're laughing, you're making fun of, and it's often accompanied

که کلمه Soff به معنای می خندید، مسخره می کنید و اغلب

by this kind of puff of air.

با این نوع پفک هوا همراه است.

If you are scoffing at someone else, you're kind of laughing or you think their idea is

اگر کسی را مسخره می‌کنید، به نوعی می‌خندید یا فکر می‌کنید ایده او

a little stupid or silly, you're going to make that same sound.

کمی احمقانه یا احمقانه است، همان صدا را در می‌آورید.

You think you could interview the president?

فکر می کنید می توانید با رئیس جمهور مصاحبه کنید؟

That is scoffing.

یعنی تمسخر

When you hear someone scoffing, now you know they are indeed scoffing.

وقتی می شنوید که کسی مسخره می کند، اکنون می دانید که او واقعاً دارد مسخره می کند.

Vanessa: Let's go to the next one.

ونسا: بریم سراغ بعدی.

The fifth sentence is, In _ I should have bought stock in Google.

جمله پنجم این است، در _ من باید سهام را در گوگل می خریدم.

In _ I should have bought stock in Google.

در _ باید در گوگل سهام می خریدم.

Is it in retrospect, I should have bought stock in Google, or in honesty, I should have

آیا در گذشته ، من باید سهام را در گوگل می خریدم یا صادقانه باید

bought stock in Google?

سهام را در گوگل می خریدم؟

Which one feels the most right to you?

کدام یک به شما بیشتر احساس حق می کند؟

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Three, two, one.

سه دو یک.

In retrospect, I should have bought stock in Google.

در گذشته، من باید سهام را در گوگل می خریدم.

This word retrospect is actually a word that we studied in The Fearless Fluency Club a

این کلمه به گذشته در واقع کلمه ای است که ما چند ماه پیش در The Fearless Fluency Club مطالعه کردیم

couple months ago.

.

The first part of this word is retro.

بخش اول این کلمه یکپارچهسازی با سیستمعامل است.

Retro means in the past and spect means looking.

Retro به معنای در گذشته و spect به معنای نگاه کردن است.

We can imagine we're looking in the past, but there is a slight little nuance about

می‌توانیم تصور کنیم که به گذشته نگاه می‌کنیم، اما تفاوت جزئی کمی در مورد

this word.

این کلمه وجود دارد.

Vanessa: It means we're thinking about the past, but it means that we realized in the

ونسا: این بدان معناست که ما به گذشته فکر می کنیم ، اما به این معنی است که در

past we made a bad decision.

گذشته متوجه شدیم که تصمیم بدی گرفته ایم.

But in the past I didn't know it was a bad decision, but now I realize in retrospect,

اما در گذشته نمی دانستم که این تصمیم بدی است ، اما اکنون با نگاهی به گذشته متوجه شدم،

I should have bought stock in Google.

باید سهام را در گوگل می خریدم.

I would be really rich right now, but, you know, I didn't do it and probably you didn't

من در حال حاضر واقعاً ثروتمند خواهم بود، اما، می دانید، من این کار را نکردم و احتمالاً شما هم این کار را

either.

نکردید.

In retrospect, we can learn a lot.

با نگاهی به گذشته، می توانیم چیزهای زیادی یاد بگیریم.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Number six.

شماره شش.

I asked her to help me move next weekend, but her answer was kind of _.

از او خواستم به من کمک کند تا آخر هفته آینده حرکت کنم، اما پاسخ او به نوعی _ بود.

She just said, "I don't know, maybe.

او فقط گفت: "نمی دانم، شاید.

We'll see."

خواهیم دید."

Was her answer inundated?

آیا پاسخ او غرق در آب بود؟

Was her answer ambiguous?

آیا پاسخ او مبهم بود؟

Which is the best word for this situation?

بهترین کلمه برای این وضعیت کدام است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Her answer was ambiguous.

پاسخ او مبهم بود.

This means that it's not certain.

این به این معنی است که قطعی نیست.

I don't actually know what her answer is.

من واقعاً نمی دانم پاسخ او چیست.

It's not clear at all.

اصلا معلوم نیست

Vanessa: You can see in this cool image here that it is a little bit ambiguous.

ونسا: می توانید در این تصویر جالب اینجا ببینید که کمی مبهم است.

Do you see a rabbit or do you see a duck?

خرگوش می بینی یا اردک؟

It's ambiguous.

مبهم است.

It's not certain.

قطعی نیست.

It's a beautiful word.

کلمه زیبایی است.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Sentence number seven.

جمله شماره هفت

Speaking only one language _ me from getting a promotion.

صحبت کردن فقط به یک زبان _ من از ترفیع گرفتن.

Speaking only one language hinders me from getting a promotion, or speaking only one

صحبت کردن فقط به یک زبان مانع ارتقاء من می شود یا صحبت کردن فقط به یک

language diverts me from getting a promotion.

زبان من را از ارتقاء منحرف می کند.

What's the best word for this situation?

بهترین کلمه برای این وضعیت چیست؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Speaking only one language hinders me from getting a promotion and that's why I'm here

صحبت کردن فقط به یک زبان مانع ارتقاء من می شود و به همین دلیل است که

with Speak English with Vanessa to improve my English and get a promotion.

با Speak English with Vanessa اینجا هستم تا انگلیسی خود را بهبود بخشم و ارتقاء پیدا کنم.

I hope it works for you.

امیدوارم به کارتان بیاید.

Here, this word hinders means stops or prevents.

در اینجا این کلمه hinders به ​​معنای توقف یا جلوگیری است.

Vanessa: When you speak only one language, maybe that is preventing you from getting

ونسا: وقتی فقط به یک زبان صحبت می‌کنید، ممکن است این مانع از دستیابی شما به

a better job, or it's preventing or hindering you from getting a promotion.

شغل بهتر شود، یا مانع از ارتقا یا ارتقای شغلی شما شود.

This word hinder is a beautiful way to color your vocabulary and sound like an advanced

این کلمه hinder یک راه زیبا برای رنگ آمیزی واژگان شما و صدایی مانند یک

English speaker.

انگلیسی زبان پیشرفته است.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Sentence number eight.

جمله شماره هشت

My ancestors came to the U.S. and tried to _ into the general American culture.

اجداد من به ایالات متحده آمدند و سعی کردند به فرهنگ عمومی آمریکا وارد شوند.

They tried to asinine into the culture.

آنها سعی کردند وارد فرهنگ شوند.

The tried to assimilate into the culture.

سعی کردند در فرهنگ جذب شوند.

Which word is the best?

کدام کلمه بهترین است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

My ancestors came to the U.S. and they tried to assimilate to the general American culture.

اجداد من به ایالات متحده آمدند و سعی کردند با فرهنگ عمومی آمریکایی هماهنگ شوند.

This means they tried to fit in.

این به این معنی است که

They tried to be similar to the general American culture.

آنها سعی کردند با فرهنگ عمومی آمریکا مشابه باشند .

Vanessa: This is something that was quite common, especially in the early 1900s.

ونسا: این چیزی است که بسیار رایج بود، به خصوص در اوایل دهه 1900.

People who came to the U.S. from Italy, like my ancestors, or Poland or Ireland or from

افرادی که از ایتالیا به ایالات متحده آمدند، مانند اجداد من، یا لهستان یا ایرلند یا از

other countries as well, they tried to fit in or lose their native culture and tried

کشورهای دیگر، سعی کردند با فرهنگ بومی خود سازگار شوند یا از دست بدهند و سعی کردند

to assimilate into the general American culture, which is why American culture nowadays is

با فرهنگ عمومی آمریکایی ادغام شوند، به همین دلیل است که فرهنگ آمریکایی امروزی

quite diverse because no one can actually perfectly assimilate.

کاملاً متنوع است زیرا هیچ کس نمی تواند در واقع کاملاً جذب شود.

We all keep little bits of our own culture inside of us, but this is the best word to

همه ما ذره‌هایی از فرهنگ خود را در درون خود نگه می‌داریم، اما این بهترین کلمه برای

describe this.

توصیف آن است.

They tried to assimilate into the general American culture.

آنها سعی کردند در فرهنگ عمومی آمریکا ادغام شوند .

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Number nine.

شماره نه.

When the teenager hit my car in the parking lot, I couldn't believe how _ he was.

وقتی نوجوان در پارکینگ با ماشین من برخورد کرد ، باورم نمی شد حال او چگونه است.

I couldn't believe how nonchalant he was.

باورم نمی‌شد چقدر بی‌تفاوت است.

Vanessa: I couldn't believe how immune he was.

ونسا: باورم نمی شد چقدر مصون است .

What is the best word for this sentence?

بهترین کلمه برای این جمله چیست؟

Three, two, one.

سه دو یک.

When the teenager hit my car, I couldn't believe how nonchalant he was.

وقتی نوجوان با ماشین من برخورد کرد، باورم نمی شد که چقدر بی حوصله است.

This means not caring, cool.

این یعنی اهمیت ندادن، باحال.

It doesn't bother him.

او را اذیت نمی کند.

Oh, I hit your car.

آه، ماشینت را زدم.

It's not a big deal.

این چیز مهمی نیست.

It's, Oh, it's all right.

اوه، همه چیز درست است.

Don't worry about it.

نگرانش نباش

Nonchalant.

بی تفاوت.

I was quite surprised when the teenager hit my car and he didn't care.

وقتی نوجوان با ماشین من برخورد کرد و او اهمیتی نداد، کاملا تعجب کردم.

He was just nonchalant.

او فقط بی تفاوت بود.

It's all right.

همه چیز درست است.

Let's just go hang out on the beach.

بیا برویم کنار ساحل

Not exactly.

نه دقیقا.

That's not exactly how you respond in that situation.

این دقیقاً نحوه پاسخ شما در آن موقعیت نیست.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Sentence number 10.

جمله شماره

Last week, I was really busy and didn't get much sleep, but last night I slept for nine

10. هفته پیش واقعا سرم شلوغ بود و زیاد نخوابیدم اما دیشب نه

glorious hours.

ساعت باشکوه خوابیدم.

This morning I feel _.

امروز صبح احساس میکنم _.

This morning I feel rejuvenated.

امروز صبح احساس جوانی می کنم.

This morning I feel modified.

امروز صبح احساس می کنم تغییر یافته ام.

Vanessa: What's the best word in this situation?

ونسا: بهترین کلمه در این شرایط چیست؟

I feel, three, two, one, rejuvenated.

احساس می کنم، سه، دو، یک، جوان شده ام.

Here, we're talking about alive, with energy.

در اینجا، ما در مورد زنده، با انرژی صحبت می کنیم.

I feel like before I was tired and now all of a sudden I have more energy.

احساس می کنم قبلا خسته بودم و الان ناگهان انرژی بیشتری دارم.

I feel rejuvenated.

احساس جوانی می کنم.

What about for you?

برای شما چطور؟

What makes you feel rejuvenated?

چه چیزی باعث می شود احساس جوانی کنید؟

Is it when you have a good chat with a friend, or you go for a walk in the woods, or you

آیا زمانی است که با یکی از دوستانتان چت خوبی دارید، یا به پیاده روی در جنگل می روید،

get a good night's sleep?

یا یک شب راحت می خوابید؟

What makes you feel rejuvenated?

چه چیزی باعث می شود احساس جوانی کنید؟

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Number 11.

شماره 11.

When he made a remark about her weight, he was _ to the fact that she felt embarrassed.

وقتی او در مورد وزن او اظهار نظر کرد، به این واقعیت رسید که او احساس خجالت کرد.

He was obvious to the fact that she felt embarrassed, or he was oblivious to the fact that she felt

او از این واقعیت آشکار بود که او احساس خجالت می کرد، یا از این واقعیت که او احساس خجالت می کرد غافل بود

embarrassed.

.

Vanessa: There is a slight difference between these two words in their spelling, so make

ونسا: تفاوت کمی بین این دو کلمه در املای آنها وجود دارد، بنابراین

sure that you choose the word correctly, especially if you're writing it down.

مطمئن شوید که کلمه را به درستی انتخاب کرده اید، به خصوص اگر آن را یادداشت می کنید.

Don't mess up.

قاطی نکن

I'll give you three, two, one seconds.

من به شما سه، دو، یک ثانیه می دهم.

The correct answer is, he was oblivious to the fact that she felt embarrassed.

پاسخ صحیح این است که او از این واقعیت غافل بود که او احساس خجالت می کرد.

This means that he had no clue.

یعنی هیچ سرنخی نداشت.

He wasn't paying attention at all.

اصلا حواسش نبود

You can see in this fun image, this perfectly describes oblivious.

شما می توانید در این تصویر سرگرم کننده ببینید، این کاملاً غفلت را توصیف می کند.

He's looking at his phone, he's telling someone, "I'll see you later.

او به تلفنش نگاه می کند، به یکی می گوید: "بعداً می بینمت.

Take care," and then he's about to step in a giant hole.

مراقب باش" و بعد می خواهد پا در یک سوراخ غول پیکر بگذارد.

He is oblivious.

او غافل است.

He's not paying attention.

او توجه نمی کند

This is a beautiful word to talk about someone who just has no idea.

این یک کلمه زیبا برای صحبت در مورد کسی است که فقط ایده ای ندارد.

They're just oblivious.

آنها فقط غافل هستند.

They're not knowing what's going on.

آنها نمی دانند چه خبر است.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Vanessa: Number 12.

ونسا: شماره 12.

One of the worst types of bullying is to _ someone from the group.

یکی از بدترین انواع قلدری این است که _ فردی از گروه.

Is to fund someone from the group.

تامین مالی شخصی از گروه است.

Is to ostracize someone from the group.

طرد کردن فردی از گروه است.

Which one of these words is the best?

کدام یک از این کلمات بهتر است؟

I'll give you three, two, one.

من به شما سه، دو، یک می دهم.

The correct answer is, one of the worst types of bullying is to ostracize someone from the

پاسخ صحیح این است که یکی از بدترین انواع قلدری، طرد کردن فردی از

group.

گروه است.

This means that you push them away.

این به این معنی است که شما آنها را از خود دور می کنید.

You ignore them.

شما آنها را نادیده می گیرید.

You don't let them be your friend, be part of the group.

شما اجازه نمی دهید آنها دوست شما باشند، بخشی از گروه باشید.

This is something that is really harsh, especially for teenagers because they really want to

این چیزی است که واقعاً خشن است، مخصوصاً برای نوجوانان، زیرا آنها واقعاً می‌خواهند

have friends and fit in.

دوستانی داشته باشند و با آنها هماهنگ شوند.

This is pretty tough.

این بسیار سخت است.

If you were ostracized as a kid or as a teenager, I'm sorry.

اگر در کودکی یا نوجوانی طرد شدید، متاسفم.

It's really a difficult situation.

واقعا شرایط سختی است.

Number 13.

شماره 13.

I was going to rest inside today, but after I saw the sunny weather, I decided to go for

امروز قرار بود داخل اتاق استراحت کنم اما بعد از دیدن هوای آفتابی تصمیم گرفتم

a hike _ of the moment.

برم پیاده روی _ لحظه لحظه.

Vanessa: What is that word there?

ونسا: اون کلمه چیه؟

Spur of the moment or top of the moment?

محرک لحظه یا اوج لحظه؟

Which one of those words fits the best?

کدام یک از آن کلمات مناسب تر است؟

I'll give you three seconds, two seconds, one second.

سه ثانیه، دو ثانیه، یک ثانیه به شما فرصت می دهم .

The answer is, I decided to go for a hike spur of the moment.

پاسخ این است، من تصمیم گرفتم برای یک کوهپیمایی هیجان انگیز بروم.

If you are in The Fearless Fluency Club this month, you know that we have talked about

اگر در این ماه در باشگاه تسلط بی باک هستید، می دانید که ما در مورد

this word, spur of the moment.

این کلمه صحبت کرده ایم.

It means spontaneously.

یعنی خود به خود.

I didn't plan it.

من برنامه ریزی نکردم

I was in fact planning to rest, but instead I saw the weather and thought, "Hey, I'll

من در واقع قصد داشتم استراحت کنم، اما در عوض آب و هوا را دیدم و فکر کردم، "هی، من

just go outside and go for a hike.

فقط می روم بیرون و برای پیاده روی می

I did it spur of the moment.

I did it spontaneously."

روم.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Number 15.

شماره 15.

Looking at your phone too much can hurt your eyes, but if you _ your body will hurt as

نگاه کردن بیش از حد به تلفن می تواند به چشمان شما آسیب برساند ، اما اگر شما _ بدن شما نیز آسیب خواهد دید

well.

.

Vanessa: If you sling, your body will hurt as well.

ونسا: اگر زنجیر بزنی، بدنت هم درد می‌کند .

If you slouch, your body will hurt as well.

اگر خم شوید، بدنتان هم درد می گیرد.

Which one of these two words?

کدام یک از این دو کلمه؟

Will you choose?

آیا شما انتخاب خواهید کرد؟

Three, two, one.

سه دو یک.

The answer is, looking at your phone too much can hurt your eyes, but if you slouch, your

پاسخ این است که نگاه کردن بیش از حد به گوشی می تواند به چشمان شما آسیب برساند، اما اگر خم شوید،

body will hurt as well.

بدن شما نیز آسیب خواهد دید.

This action of not sitting up straight, but slouching is a common vocabulary word these

این عمل صاف ننشستن، اما خمیدن یک کلمه رایج این

days because a lot of people are starting to feel concerned about your posture while

روزها است، زیرا بسیاری از مردم در حالی که شما به تلفن خود نگاه می کنید نگران وضعیت بدن

you're looking at your phone.

شما هستند.

Especially young people are looking at their phones a lot during their body's formative,

به خصوص جوانان در دوران شکل گیری بدن خود زیاد به گوشی خود نگاه می کنند،

so slouching can cause a lot of problems later in life.

بنابراین خمیدن می تواند مشکلات زیادی را در زندگی بعدی ایجاد کند.

A lot of parents say, "Don't slouch.

بسیاری از والدین می گویند: "خم نشو. خم

Don't slouch.

نشو.

Sit up," or a teacher say that, "Hey, don't slouch.

بنشین" یا معلمی می گوید: "هی، خم نشو.

Sit up."

بنشین."

Look at your posture right now.

همین الان به وضعیت خود نگاه کنید.

Are you slouching or are you sitting up?

خمیده ای یا نشسته ای؟

Vanessa: You can take a moment to correct your posture and don't slouch.

ونسا: می توانید یک لحظه برای اصلاح وضعیت خود وقت بگذارید و خم نشوید.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Sentence number 15.

جمله شماره 15.

This is the last one.

این آخرین جمله است.

You got this.

تو متوجهش شدی.

The sentence is, someone said it's going to snow tomorrow.

جمله این است که یکی گفت فردا برف می بارد.

I know it's only October, but I guess it's _.

می دانم که فقط اکتبر است، اما حدس می زنم که _.

But I guess it's plausible.

اما من حدس می زنم که قابل قبول است.

But I guess it's passable.

ولی حدس میزنم قابل عبور باشه

Which one of these two words is the best?

کدام یک از این دو کلمه بهتر است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Well, someone said it's going to snow tomorrow.

خب یکی گفت فردا برف میاد

It's only October, but I guess it's plausible.

فقط اکتبر است، اما حدس می‌زنم که قابل قبول باشد.

Plausible.

محتمل.

Don't forget that L sound there.

آن صدای L را فراموش نکنید.

Plausible.

محتمل.

This means that it's possible, but not likely.

این بدان معنی است که ممکن است، اما محتمل نیست.

You can see here in this fun image that I found, I was doing a search for the word plausible

می توانید اینجا را در این تصویر سرگرم کننده ای که پیدا کردم مشاهده کنید، من در حال جستجوی کلمه قابل قبول

because I wanted to show an image to you, and this image is perfect for the word plausible.

بودم زیرا می خواستم تصویری را به شما نشان دهم و این تصویر برای کلمه معقول عالی است.

They're showing how the dinosaurs disappeared.

آنها نشان می دهند که چگونه دایناسورها ناپدید شدند.

Vanessa: Maybe in the science world there's some controversy about how dinosaurs disappeared.

ونسا: شاید در دنیای علم بحث هایی در مورد چگونگی ناپدید شدن دایناسورها وجود داشته باشد.

I don't really know.

من واقعا نمی دانم.

I haven't really researched it that much, but here is a plausible, it's possible, but

من واقعاً آنقدر در مورد آن تحقیق نکرده ام، اما در اینجا یک وضعیت قابل قبول است، ممکن است، اما

not likely situation.

وضعیت محتمل نیست.

We have the animals on the ark.

ما حیوانات را روی کشتی داریم.

This is kind of a Christian idea of the animals getting saved in the flood and they are shooting

این یک نوع ایده مسیحی از نجات حیوانات در سیل است و آنها به دایناسورها تیراندازی می کنند

and killing the dinosaurs.

و می کشند.

Do you think this happened?

به نظر شما این اتفاق افتاده است؟

Very unlikely, but there's no way to prove it, so it is plausible.

خیلی بعید است، اما راهی برای اثبات آن وجود ندارد ، بنابراین قابل قبول است.

That is a fun way to use the word plausible.

این یک راه سرگرم کننده برای استفاده از کلمه قابل قبول است.

If someone tells you something that's pretty unbelievable, but it's maybe possible, you

اگر کسی چیزی به شما بگوید که بسیار غیرقابل باور است، اما ممکن است،

could say, "Well, it's plausible.

می توانید بگویید، "خب، قابل قبول است.

Okay.

خوب.

It's not likely, but it's plausible."

محتمل نیست، اما قابل قبول است."

Now, I have a challenge for you.

حالا من یک چالش برای شما دارم.

We've talked about 15 excellent advanced English vocabulary words.

ما در مورد 15 لغت عالی واژگان پیشرفته انگلیسی صحبت کرده ایم .

Vanessa: I want you to choose one or more if you'd like and try to make your own sentence

ونسا: من از شما می خواهم اگر دوست دارید یک یا چند مورد را انتخاب کنید و سعی کنید جمله خود را

in the comments with this word.

در نظرات با این کلمه بنویسید.

I have a secret to tell you.

من یک رازی دارم که باید به شما بگویم.

Before I became an English teacher, I had never heard the expression phrasal verb.

قبل از اینکه معلم زبان انگلیسی شوم، هرگز اصطلاح فعل عبارتی را نشنیده بودم.

I can bet you $50 that if you went on the street and you asked anyone in the U.S. what's

من می توانم با شما 50 دلار شرط ببندم که اگر به خیابان بروید و از کسی در ایالات متحده

a phrasal verb, I bet that they wouldn't know.

بپرسید که فعل عبارتی چیست، شرط می بندم که آنها نمی دانند.

I tell you this because sometimes when you try to focus on concepts and put them into

من این را به شما می گویم زیرا گاهی اوقات وقتی سعی می کنید روی مفاهیم تمرکز کنید و آنها را در

little categories like phrasal verbs, flap T, past perfect, present perfect, it can feel

دسته بندی های کوچکی مانند افعال عبارتی، flap T، گذشته کامل، حال کامل قرار دهید، می تواند

really stressful and make you feel a little more stressed about English than you need

واقعاً استرس زا باشد و باعث شود کمی بیشتر از آنچه نیاز دارید در مورد انگلیسی استرس داشته باشید.

to.

به.

Of course, it's great to have tools in your metaphorical toolbox to know what those concepts

البته، داشتن ابزارهایی در جعبه ابزار استعاری خود برای دانستن اینکه آن مفاهیم چیست

are, but don't let them stress you out.

، بسیار خوب است، اما اجازه ندهید که شما را تحت فشار قرار دهند.

Vanessa: When I was living in Paris, my French teacher was the most amazing teacher that

ونسا: زمانی که در پاریس زندگی می‌کردم، معلم فرانسوی من شگفت‌انگیزترین معلمی بود که

I've ever had, and I always try to be like him.

تا به حال داشته‌ام، و من همیشه سعی می‌کنم مثل او باشم.

Let me give you an example about what he would do.

اجازه دهید برای شما مثالی بزنم که او چه خواهد کرد.

Every English speaker has a fear of the subjunctive tense in French.

هر انگلیسی زبانی از زمان فاعل در زبان فرانسه ترس دارد.

For some reason, because we don't really use it that often in English, it is just really

بنا به دلایلی، چون ما واقعاً آن را اغلب در انگلیسی استفاده نمی‌کنیم،

stressful to learn this in French.

یادگیری آن به زبان فرانسوی بسیار استرس‌زا است.

My teacher had a unique way to help us learn this without stress.

معلم من راه منحصر به فردی داشت که به ما کمک کرد این را بدون استرس یاد بگیریم.

I really remember at the end of that lesson I felt like, "Oh, it's not that bad.

من واقعاً یادم می آید که در پایان آن درس احساس کردم: "اوه، آنقدرها هم بد نیست.

Why did I think that the subjunctive tense was that bad?"

چرا فکر کردم که زمان فاعلی آنقدر بد است؟"

This is what he did.

این کاری است که او انجام داد.

He went around the room and he asked each student a question.

دور اتاق رفت و از هر دانش آموز سوالی پرسید.

We knew that we needed to answer that question using the subjunctive tense.

می دانستیم که باید با استفاده از زمان فاعلی به آن سوال پاسخ دهیم.

Vanessa: He didn't give us the rule, you need to use it for desire, will, or wanting these

ونسا: او این قانون را به ما نداده است، شما باید از آن برای میل، اراده یا خواستن این

types of things.

نوع چیزها استفاده کنید.

He just said, "Your answer needs to be in the subjunctive tense.

او فقط گفت: "جواب شما باید در زمان فاعل باشد

Here's my question."

. سوال من این است."

He asked me, "What do you need to do today?"

او از من پرسید: امروز چه کاری باید انجام دهی؟

I said [French 00:27:39] blah, blah, blah.

من گفتم [فرانسوی 00:27:39] بله، بله، بلا.

This is using the subjunctive tense in French.

این در حال استفاده از زمان فاعلی در فرانسه است.

I didn't know the exact rule behind this yet, but in real life, when someone asked me, "What

من هنوز قانون دقیق پشت این موضوع را نمی‌دانستم، اما در زندگی واقعی، وقتی کسی از من پرسید: "امروز چه

do you need to do today," I knew I need to use the subjunctive because I already had

کاری باید انجام دهی"، می‌دانستم که باید از فاعل استفاده کنم زیرا قبلاً

this real life situation where I used it in the classroom.

این موقعیت واقعی را داشتم که در آن زندگی می‌کردم. در کلاس درس استفاده کرد

I hope that today's lesson will be similar.

امیدوارم درس امروز هم همینطور باشد.

I hope that you'll be able to use these phrasal verbs intuitively before I teach you a rule

من امیدوارم که بتوانید قبل از اینکه یک قانون در مورد آن به شما آموزش دهم از این افعال عبارتی به طور مستقیم استفاده

about it.

کنید.

Vanessa: What I'm going to do is I'm going to show you nine pairs of sentences and I

ونسا: کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که نه جفت جمله را به شما نشان می‌دهم و از

want you to guess should you use the phrasal verb or should you use the simple verb?

شما می‌خواهم حدس بزنید آیا باید از فعل عبارتی استفاده کنید یا باید از فعل ساده استفاده کنید؟

Let's take a look at a quick example.

بیایید به یک مثال سریع نگاهی بیندازیم.

Here we have two verbs, try and try out.

در اینجا دو فعل داریم، سعی کنید و امتحان کنید.

Try out is the phrasal verb and try is the simple verb.

Try out فعل عبارتی است و try فعل ساده است.

Here are two sentences.

در اینجا دو جمله وجود دارد.

I need to _ the cake before I buy it.

من باید کیک را قبل از خرید.

I need to _ the program before I buy it.

من باید برنامه را قبل از خرید انجام دهم.

The only difference here is the cake or the program.

تنها تفاوت اینجا کیک یا برنامه است.

Which one is best with just try, the simple verb try, and which one's best with the phrasal

کدام یک با فقط سعی کنید، فعل ساده try، و کدام یک با فعل عبارتی

verb, try out?

، امتحان کنید، بهترین است؟

Think about it for a moment.

یک لحظه درباره آن فکر کن.

Did you say, "I need to try the cake before I buy it and I need to try out the program

آیا شما گفتید، "من باید کیک را قبل از خرید آن امتحان کنم و قبل از خرید باید برنامه را امتحان

before I buy it?"

کنم؟"

Vanessa: ... and I need to try out the program before I buy it.

ونسا: ... و من باید قبل از خرید برنامه را امتحان کنم.

If you said this, you are correct.

اگه اینو گفتی درست میگی

Did you know that we use "try out" to test some kind of program or experience?

آیا می‌دانستید که ما برای آزمایش نوعی برنامه یا تجربه از "try out" استفاده می‌کنیم ؟

Maybe you didn't know that specific rule, but "try out" just intuitively felt right

شاید شما آن قانون خاص را نمی دانستید، اما "امتحان کنید" فقط به طور مستقیم

with the word program.

با کلمه برنامه درست احساس می شود.

That's what I want you to do, I want you to look inside your heart and guess the best

این کاری است که از شما می خواهم انجام دهید، می خواهم به درون قلب خود نگاه کنید و بهترین

answer for these next pairs of sentences.

پاسخ را برای این جفت جملات بعدی حدس بزنید.

Afterwards, I'll tell you a quick rule about it, but hopefully in the future you'll be

پس از آن، من یک قانون سریع در مورد آن به شما خواهم گفت ، اما امیدوارم در آینده

able to use these naturally.

بتوانید به طور طبیعی از آنها استفاده کنید.

All right, let's go on to our first pair of sentences.

خوب، بیایید به اولین جفت جملات خود برویم.

Vanessa: Pair number one: "brings or brings up."

ونسا: جفت شماره یک: "به ارمغان می آورد یا بالا می آورد ."

Vanessa: "He always ... his wife in conversation."

ونسا: "او همیشه ... همسرش در گفتگو."

Vanessa: "He always ... some wine to my house."

ونسا: "او همیشه ... مقداری شراب به خانه من می رود."

Vanessa: The main difference here is the end of the sentence, of course, so take a look

ونسا: تفاوت اصلی اینجا انتهای جمله است، البته، پس به

at this and feel in your heart which one is the most correct for each of these sentences.

این نگاه کنید و در دل خود احساس کنید که کدام یک برای هر یک از این جملات صحیح تر است.

Did you say, "He always brings up his wife in conversation.

گفتی: "او همیشه زنش را در گفتگو بزرگ می کند.

He always brings some wine to my house"?

همیشه مقداری شراب به خانه من می آورد"؟

I hope so.

امیدوارم.

That's the correct answer.

این پاسخ صحیح است.

We use the phrasal verb to "bring up" something to talk about entering a topic into a conversation.

ما از فعل عبارتی برای "برآوردن" چیزی برای صحبت در مورد وارد کردن یک موضوع به گفتگو استفاده می کنیم.

That means that this man often talks about his wife in conversation, hopefully because

این بدان معناست که این مرد اغلب در مورد همسرش در مکالمه صحبت می کند، امیدوارم چون

he loves her so much, so he brings up his wife in conversation.

او را بسیار دوست دارد، بنابراین او همسرش را در گفتگو تربیت می کند.

Or you could bring up politics in conversation.

یا می توانید سیاست را در گفتگو مطرح کنید.

You are bringing up a topic in a conversation.

شما در یک گفتگو موضوعی را مطرح می کنید.

And of course, we use the word "bring" to physically give something to someone else.

و البته ما از کلمه «آوردن» برای دادن فیزیکی چیزی به دیگری استفاده می کنیم.

"He brings a bottle of wine to my house."

او یک بطری شراب به خانه من می آورد.

Vanessa: Pair number two: "fill or fill out."

ونسا: جفت شماره دو: "پر کردن یا پر کردن".

Vanessa: "You should ... your mind with facts."

ونسا: "تو باید ... ذهنت با حقایق باشه."

Vanessa: "You should ... the form with facts."

ونسا: "شما باید ... فرم با حقایق."

Vanessa: The only difference is your mind and the form.

ونسا: تنها تفاوت ذهن و فرم شماست.

Think about this for a moment.

برای لحظه ای به این فکر کنید.

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Three, two, one.

سه دو یک.

"You should fill your mind with facts.

"شما باید ذهن خود را با حقایق

You should fill out the form with facts."

پر کنید. فرم را با حقایق پر کنید."

Did you know that we use "fill out a form" to talk about writing some information on

آیا می دانستید که ما از "پر کردن فرم" برای صحبت در مورد نوشتن برخی اطلاعات در

a form?

یک فرم استفاده می کنیم؟

I use the simple verb "fill" in this more metaphorical way.

من از فعل ساده «پر کردن» به این شکل استعاری تر استفاده می کنم.

Of course, you can "fill a glass of water," but when you "fill your mind with facts,"

البته، می توانید «یک لیوان آب پر کنید»، اما وقتی «ذهن خود را با حقایق پر کنید»،

your mind has a lot of factual information in it.

ذهن شما اطلاعات واقعی زیادی در خود دارد.

It is filled with facts.

پر از حقایق است.

Vanessa: Pair number three: "found and found out."

ونسا: جفت شماره سه: "یافت و فهمید."

This is the past tense of "find and find out".

این زمان گذشته «یافتن و پیدا کردن» است.

Vanessa: "I ... how to avoid the traffic."

ونسا: "من ... چگونه از ترافیک اجتناب کنم."

Vanessa: "I ... a better road to avoid traffic."

ونسا: "من ... جاده بهتری برای جلوگیری از ترافیک."

Vanessa: Which one of these needs the phrasal verb, and which one of these needs the simple

ونسا: کدام یک از اینها به فعل عبارتی و کدام یک از اینها به فعل ساده نیاز دارد

verb?

؟

Think about it for three seconds.

سه ثانیه در مورد آن فکر کنید.

Three, two, one.

سه دو یک.

Did you say, "I found out how to avoid the traffic."?

آیا شما گفتید، "من متوجه شدم که چگونه از ترافیک جلوگیری کنم ."

Did you say, "I found a better road to avoid the traffic."?

گفتی، "برای جلوگیری از ترافیک، راه بهتری پیدا کردم ."

I hope so.

امیدوارم.

We use "find out" to talk about solving a problem, especially when we say "find out

ما از «دریابید» برای صحبت در مورد حل یک مشکل استفاده می کنیم، به خصوص وقتی می گوییم «دریابید

how" or "find out why."

چگونه» یا «پیدا کنید چرا».

Those are your keywords, "how and why" when we use "find out".

اینها کلمات کلیدی شما هستند، "چگونه و چرا" وقتی از "دریابید" استفاده می کنیم.

For a longer video about "find out" and "figure out," you can check out this link up here,

برای یک ویدیوی طولانی تر در مورد «پیدا کردن» و « فهمیدن»، می‌توانید این پیوند را در اینجا ببینید،

which is a video that I made about two years ago comparing these two similar and yet different

که ویدیویی است که من حدود دو سال پیش ساختم و این دو فعل عبارتی مشابه و در عین حال متفاوت را با هم مقایسه کردم

phrasal verbs.

.

Vanessa: Pair number four: "read and read over."

ونسا: جفت شماره چهار: "بخوانید و بخوانید".

Now, this pair of words here looks like "read and read over" but the present and the past

حالا، این جفت کلمه در اینجا شبیه "خواندن و خواندن دوباره" است، اما زمان حال و

tense are spelled exactly the same, they're just pronounced differently.

گذشته دقیقاً یکسان نوشته می شوند، فقط متفاوت تلفظ می شوند.

So we need the context here.

بنابراین ما در اینجا به زمینه نیاز داریم.

Let's take a look at the sentences.

بیایید نگاهی به جملات بیندازیم.

Vanessa: "She ... the article three times."

ونسا: "او... مقاله سه بار."

Vanessa: She ... the newspaper this morning."

ونسا: او ... روزنامه امروز صبح."

Vanessa: Which one should have "read" and which one should have "read over"?

ونسا: کدام یک باید "خوانده" و کدام یک باید "بیشتر خوانده شود"؟

Think about it for a moment.

یک لحظه به آن فکر کنید.

Three, two, one.

سه، دو، یک.

It is best to say, "She read over the article three times," and "She read the newspaper

بهتر است بگویید، "او مقاله را سه بار خواند" و "او روزنامه را

this morning."

امروز صبح خواند."

For this one, it's okay to say, "She read the article three times," but if you want

برای این یکی، خوب است که بگویید " او مقاله را سه بار خواند" اما اگر می

to emphasize that she read it in detail, this is "read over," to look at something in detail.

خواهید تأکید کنید که او آن را با جزئیات خوانده است.

Then you can use the phrasal verb, "read over."

Vanessa: "She read over the article three times in detail to find out everything."

ونسا: «او مقاله را سه بار با جزئیات خواند تا همه چیز را بفهمد.»

Vanessa: Pair number five: "used or used up".

ونسا: شماره زوج پنج: "استفاده شده یا مصرف شده

The sentences are: Vanessa: "Dan ... the cream for his coffee?"

" جملات عبارتند از: ونسا: "دن ... کرم برای قهوه اش؟"

Vanessa: "Dan ... the cream for his coffee, oh no!"

ونسا: "دن ... کرم برای قهوه اش، اوه نه!"

Vanessa: So the only difference here is "Oh no!"

ونسا: پس تنها تفاوت اینجا "اوه نه!"

Which one evokes the feeling of, "Oh no."

که احساس "اوه نه" را

Think about it for a moment.

برمی انگیزد. یک لحظه به آن فکر کنید.

Three, two, one.

سه، دو، یک.

Did you say, "Dan used the cream for his coffee," and "Dan used up the cream for his coffee,

آیا شما گفتید، "دن از خامه برای قهوه اش استفاده کرد" و "دن استفاده کرد." خامه قهوه اش را بالا برد،

oh no!"?

اوه نه!"؟

I hope so.

امیدوارم.

If Dan uses cream for his coffee, cool.

اگر دن از خامه برای قهوه اش استفاده می کند، خنک.

Okay.

باشه.

It doesn't bother me.

من را اذیت نمی کند.

I don't care.

برام مهم نیست

But if Dan uses up the cream for his coffee, this is a problem because it means that I

اما اگر دن از خامه برای قهوه اش استفاده کند، این یک مشکل است زیرا به این معنی است که من

don't get any.

هیچی دریافت نمی کنم.

"Use up" means to finish something completely.

«استفاده کردن» به معنای تمام کردن کامل چیزی است.

So in the morning when Dan makes his coffee, if he uses up the cream, I might be a little

بنابراین صبح وقتی دن قهوه‌اش را درست می‌کند، اگر خامه را مصرف کند، ممکن است

bit upset because then I don't get any in my drink, so that's why I said, "Oh no!"

کمی ناراحت شوم چون در نوشیدنی‌ام چیزی نمی‌ریزم، به همین دلیل گفتم: "اوه نه!"

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Vanessa: Number six: "call, call on".

ونسا: شماره شش: "تماس، تماس بگیر".

Let's look at the sentences.

بیایید به جملات نگاه کنیم.

Vanessa: "If you don't listen, the teacher will ... your parents after class."

ونسا: "اگر گوش ندهی، معلم بعد از کلاس به پدر و مادرت خواهد گفت."

Vanessa: "If you don't listen, the teacher will ... you in class."

ونسا: "اگر گوش ندهی، معلم در کلاس به تو گوش می دهد."

Vanessa: Which one feels the most correct for the phrasal verb?

ونسا: کدام یک برای فعل عبارتی صحیح تر است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Did you say, "If you don't listen, the teacher will call your parents after class.

گفتی اگر گوش نکنی معلم بعد از کلاس با پدر و مادرت تماس می گیرد و

If you don't listen, the teacher will call on you in class."?

اگر گوش ندهی معلم سر کلاس با تو تماس می گیرد؟

Vanessa: For me, this seems like it's a universal truth that if you're not listening, if you're

ونسا: برای من، به نظر می رسد این یک حقیقت جهانی است که اگر گوش ندهی، اگر می خواهید

about to fall asleep, the teacher will always call on you.

بخوابید، معلم همیشه شما را صدا می کند.

The teacher knows who sleepy, who is not paying attention, and they'll say, "Vanessa, what's

معلم می داند چه کسی خواب آلود است، چه کسی توجهی نمی کند ، و آنها می گویند: "ونسا،

number six?"

شماره شش چیست؟"

And then you feel really scared.

و بعد واقعاً احساس ترس می کنید.

So when you call on someone, you ask them to answer a question.

بنابراین وقتی با کسی تماس می گیرید، از او می خواهید به یک سوال پاسخ دهد.

Have you ever experienced this in school that when you're not paying attention, the teacher

آیا تا به حال این را در مدرسه تجربه کرده اید که وقتی حواستان نیست معلم

always calls on you.

همیشه شما را صدا می کند.

But if you call someone, "The teacher called my parents," this means that she's making

اما اگر به کسی زنگ بزنید "معلم به پدر و مادرم زنگ زد" این بدان معناست که او در

a phone call.

حال تماس تلفنی است.

When someone makes a phone call to your parents, it's always a bad thing.

وقتی کسی با والدین شما تماس تلفنی می گیرد ، همیشه چیز بدی است.

So if you're not listening in class, the teacher might call your parents.

بنابراین اگر در کلاس گوش نمی دهید، معلم ممکن است با والدین شما تماس بگیرد.

She's not calling on your parents, that feels a little bit weird.

او با والدین شما تماس نمی گیرد، این کمی عجیب است.

She's just simply calling your parents.

او فقط به پدر و مادرت زنگ می زند.

Vanessa: Number seven is "got and got into."

ونسا: شماره هفت عبارت است از "به دست آمد و وارد شد."

The verb "got" is the past tense of "get" here.

فعل "got" در اینجا زمان گذشته "get" است.

So let's think about which one of these fits into these sentences.

پس بیایید فکر کنیم که کدام یک از اینها در این جملات قرار می گیرد.

Vanessa: "I ... English last year when I found Vanessa's lessons."

ونسا: "من ... انگلیسی پارسال که درس های ونسا را ​​پیدا کردم."

Vanessa: "I finally ... English last year when I found Vanessa's lessons."

ونسا: "بالاخره ... انگلیسی سال گذشته که درس های ونسا را ​​پیدا کردم."

Vanessa: The only difference here is the word "finally."

ونسا: تنها تفاوت اینجا کلمه "بالاخره" است.

Think about which one of these words is correct.

فکر کنید کدام یک از این کلمات صحیح است.

Three, two, one.

سه دو یک.

"I got into English last year when I found Vanessa's lessons.

"سال گذشته وقتی درس های ونسا را ​​پیدا کردم به زبان انگلیسی وارد

I finally got English last year when I found Vanessa's lessons."

شدم. سرانجام سال گذشته وقتی درس های ونسا را ​​پیدا کردم انگلیسی را یاد گرفتم ."

Why did we say, "I got into English last year."?

چرا گفتیم "من پارسال انگلیسی شدم."

That means that you started to become interested in English when you found my lessons.

این بدان معناست که وقتی درس های من را پیدا کردید شروع به علاقه مندی به زبان انگلیسی کردید.

Maybe that was true for you, I hope so.

شاید برای شما درست بود، امیدوارم اینطور باشد.

So you started to become interested in something, but the word "get", or in the past tense of

بنابراین شما شروع به علاقه مند شدن به چیزی کردید، اما کلمه "get" یا در زمان گذشته

"got", by itself has a lot of different meetings in this sentence.

"got" به خودی خود در این جمله بسیاری از جلسات مختلف دارد .

It means simply understood.

یعنی به سادگی قابل درک است.

Maybe you've never understood another native English speaker before and then you watched

شاید قبل از این هرگز زبان مادری انگلیسی دیگری را درک نکرده باشید و سپس

my lessons and thought, "I can understand her.

دروس من را تماشا کرده باشید و فکر کرده باشید، "من می توانم او را درک کنم.

This is amazing."

این شگفت انگیز است."

So you might say, "I finally got English.

بنابراین ممکن است بگویید: "بالاخره انگلیسی را گرفتم

It finally made sense to me when I found Vanessa's lessons."

. بالاخره وقتی درس های ونسا را ​​پیدا کردم برایم منطقی شد ."

So you would say, "I finally got English when I found Vanessa's lessons."

بنابراین شما می گویید، "بالاخره وقتی درس های ونسا را ​​پیدا کردم، انگلیسی را گرفتم."

Vanessa: Number eight: "keep and keep on".

ونسا: شماره هشت: "دقت کن و ادامه بده".

Let's look at the sentences.

بیایید به جملات نگاه کنیم.

Vanessa: "Make sure that you ... studying every day."

ونسا: "مطمئن شوید که هر روز مطالعه می کنید."

Vanessa: "Make sure that you ... studying every day."

ونسا: "مطمئن شوید که هر روز مطالعه می کنید."

Vanessa: Which one of these is correct?

ونسا: کدام یک از اینها درست است؟

Think about it for a moment.

یک لحظه درباره آن فکر کن.

Do both of these sentences look exactly the same to you?

آیا هر دوی این جملات دقیقاً به نظر شما یکسان هستند؟

This is a trick question, I'm sorry.

این یک سوال ترفند است، متاسفم.

It's because "keep" and "keep on" have exactly the same meaning.

به این دلیل است که "حفظ" و "ادامه دادن" دقیقاً به یک معنی هستند.

"Make sure that you keep studying every day.

"مطمئن شوید که هر روز به مطالعه ادامه می دهید.

Make sure that you keep on studying every day."

مطمئن شوید که هر روز به مطالعه ادامه می دهید ."

This is exactly the same meaning you could say, "Keep on running, go, go, go," or "Keep

این دقیقاً همان معنایی است که می‌توانید بگویید: «به دویدن ادامه بده، برو، برو، برو» یا «به دویدن ادامه بده

running, go, go, go."

، برو، برو، برو.»

Same meaning, no problem.

به همین معنی، مشکلی نیست.

You can use "keep" or "keep on" and they're the same.

می توانید از "keep" یا "keep on" استفاده کنید و آنها یکسان هستند.

Let's go to the next one and the final question.

بریم سراغ سوال بعدی و سوال آخر.

Number nine.

شماره نه.

Vanessa: Number nine: "show and show up".

ونسا: شماره نه: "نمایش و نشان دادن".

Vanessa: "Why does she always ... us pictures of her cats?"

ونسا: "چرا او همیشه عکس گربه هایش را به ما می دهد؟"

Vanessa: "Why does she always ... 10 minutes late?"

ونسا: "چرا همیشه 10 دقیقه دیر می کند؟"

Vanessa: Which one is best with the simple verb?

ونسا: کدام یک با فعل ساده بهتر است ؟

Which one is best with the phrasal verb?

کدام یک با فعل عبارتی بهتر است؟

Think about it for just a moment.

فقط یک لحظه در مورد آن فکر کنید.

Three, two, one.

سه دو یک.

"Why does she always show us pictures of her cats?"

"چرا او همیشه عکس های گربه هایش را به ما نشان می دهد ؟"

Probably because they're really cute and she loves them and she wants you to love them

احتمالاً به این دلیل که آنها واقعاً ناز هستند و او آنها را دوست دارد و می خواهد شما هم آنها را دوست داشته

too.

باشید.

"Why does she always show up 10 minutes late?"

"چرا او همیشه 10 دقیقه دیر حاضر می شود؟"

When someone shows up, they appear, they arrive 10 minutes late.

وقتی کسی ظاهر می شود، ظاهر می شود، 10 دقیقه دیر می رسد.

This is pretty rude depending on the situation, but if it's at work, do not show up 10 minutes

این بسته به موقعیت بسیار بی ادبانه است، اما اگر در محل کار است، 10 دقیقه

late, not a good idea if you want to keep your job.

دیر حاضر نشوید، اگر می خواهید شغل خود را حفظ کنید ایده خوبی نیست.

Vanessa: All right.

ونسا: خیلی خب.

How did you do?

چطور انجامش دادی؟

Did you add the phrasal verbs to the right sentence and the simple verbs to the right

آیا افعال عبارتی را به جمله درست و افعال ساده را به جمله درست اضافه

sentence?

کردید؟

I hope you did.

امیدوارم انجام داده باشید.

I hope you learned something new.

امیدوارم چیز جدیدی یاد گرفته باشید

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

What was your score on this test?

نمره شما در این آزمون چند بود؟

Vanessa: Do you feel like prepositions are tricky?

ونسا: آیا احساس می‌کنید حروف اضافه مشکل دارند؟

Should it be, "I'm in the store or I'm at the store.

باید اینطور باشد، "من در فروشگاه هستم یا در فروشگاه

I talked to him or I talked with him."

هستم. با او صحبت کردم یا با او صحبت کردم."

These small words "in, at, with, to" these are called prepositions.

به این کلمات کوچک «در، در، با، به» ، حرف اضافه می گویند.

The reason why prepositions are so tricky is because we can't translate them from your

دلیل دشوار بودن حروف اضافه این است که نمی‌توانیم آنها را از زبان مادری شما ترجمه کنیم

native language.

.

For example, in Spanish, the words "para" and "por" both mean "for" when you translate

به عنوان مثال، در زبان اسپانیایی، کلمات "para" و "por" هر دو هنگام ترجمه آن به انگلیسی به معنای "برای" هستند

it into English, but those two words can be used in a lot of different situations where

، اما این دو کلمه را می توان در موقعیت های مختلفی استفاده کرد که

in English we would say "for, by, during, along."

در انگلیسی می گوییم "برای، توسط" ، در طول، همراه."

How are Spanish speakers and you supposed to know which is the correct English preposition?

زبان اسپانیایی چگونه است و شما باید بدانید حرف اضافه انگلیسی کدام است؟

It's tricky.

مشکل است.

Today, we're not going to cover all the rules for all prepositions, but instead we're going

امروز، قرار نیست همه قوانین را برای همه حروف اضافه پوشش دهیم، اما در عوض می‌خواهیم

to do something, a little fun, a quiz.

کاری انجام دهیم، کمی سرگرمی، یک مسابقه.

Over the next 15 questions, you're going to review 15 different prepositions.

در 15 سوال بعدی، 15 حرف اضافه مختلف را مرور خواهید کرد.

Of course, we can't talk about every rule for every preposition, but we're going to

البته، ما نمی توانیم در مورد هر قانون برای هر حرف اضافه صحبت کنیم، اما ما در

talk about some of the common uses.

مورد برخی از کاربردهای رایج صحبت خواهیم کرد.

Vanessa: Before we get started, I want you to guess how many questions do you think you'll

ونسا: قبل از شروع، می‌خواهم حدس بزنی که فکر می‌کنی چند سوال را

guess correctly.

درست حدس می‌زنی.

Think about a number one through 15 or maybe zero through 15, how many questions do you

به عدد یک تا 15 یا شاید از صفر تا 15

think you'll get correct?

فکر کنید، فکر می کنید چند سوال درست می شوید؟

I want you to think about this number because I have a feeling, I guess that you probably

از شما می‌خواهم به این عدد فکر کنید زیرا احساسی دارم، حدس می‌زنم که شما

know more about prepositions than you think you do.

احتمالاً بیشتر از آنچه فکر می‌کنید در مورد حروف اضافه می‌دانید .

So I hope that this lesson will help you to realize, "I do know something about prepositions

بنابراین امیدوارم که این درس به شما کمک کند تا متوجه شوید، "من چیزی در مورد حروف اضافه

and now I know a little bit more as well."

می دانم و اکنون کمی بیشتر نیز می دانم."

All right, let's get started with question number one.

خوب، بیایید با سوال شماره یک شروع کنیم.

Vanessa: Preposition sentence number one, "Today is beautiful, let's go for a walk ... the

ونسا: جمله اضافه شماره یک، "امروز زیباست، بیایید قدم بزنیم ...

park."

پارک."

Vanessa: "Let's go for a walk in the park."

ونسا: "بیا بریم تو پارک قدم بزنیم."

Vanessa: "Let's go for a walk at the park."

ونسا: "بیا بریم تو پارک قدم بزنیم."

Vanessa: Which one of these is the most common?

ونسا: کدام یک از این ها رایج ترین است؟

I'll give you three seconds to guess.

من به شما سه ثانیه فرصت می دهم تا حدس بزنید.

Three, two, one.

سه دو یک.

The correct answer is, "It's beautiful today, let's go for a walk in the park."

پاسخ صحیح این است: "امروز زیباست، بیایید در پارک قدم بزنیم."

You should use the word "in" because we're talking about being inside or surrounded by

شما باید از کلمه "در" استفاده کنید زیرا ما در مورد حضور در داخل یا احاطه شدن

the park.

توسط پارک صحبت می کنیم.

If you say, "Let's go for a walk at the park."

اگر بگویید "بیا برویم در پارک قدم بزنیم."

We're just talking about a specific point.

ما فقط در مورد یک نقطه خاص صحبت می کنیم.

You might say, "Let's meet at the entrance to the park" but here we're talking about

ممکن است بگویید، "بیایید در ورودی پارک همدیگر را ملاقات کنیم "، اما اینجا داریم در

going for a walk in the park, we're surrounded by the park.

مورد قدم زدن در پارک صحبت می کنیم، ما توسط پارک احاطه شده ایم.

All right, let's go to question number two.

خیلی خب، بریم سراغ سوال شماره دو.

Vanessa: Question number two, "Basketball is enjoyable, but ... all I like baseball."

ونسا: سوال شماره دو، " بسکتبال لذت بخش است، اما ... تمام چیزی که من بیسبال را دوست دارم."

Vanessa: "But about all, I like baseball."

ونسا: "اما در کل، من بیسبال را دوست دارم."

Vanessa: "But above all, I like baseball."

ونسا: "اما بیش از همه، من بیسبال را دوست دارم."

Vanessa: Which preposition is correct?

ونسا: کدام حرف اضافه صحیح است؟

You have three seconds, two, one.

شما سه ثانیه، دو، یک زمان دارید.

"Basketball is enjoyable, but above all, I like baseball."

بسکتبال لذت بخش است، اما مهمتر از همه، من بیسبال را دوست دارم.

Here we have a fixed expression.

در اینجا ما یک عبارت ثابت داریم.

You might call this in grammatical terms, a collocation "above all."

شما ممکن است این را در اصطلاح دستوری ، ترکیبی "بیش از همه" بنامید.

Here we can imagine physically above your interests are more important, more interesting.

در اینجا می توانیم تصور کنیم که از نظر فیزیکی بالاتر از علایق شما مهم تر، جالب تر هستند.

Baseball above all is the best.

بیسبال بیش از همه بهترین است.

So you could say, "I like learning English all the time, but above all, Vanessa's lessons

بنابراین می توانید بگویید: "من همیشه دوست دارم انگلیسی یاد بگیرم ، اما مهمتر از همه، درس های ونسا

are my favorite."

مورد علاقه من است."

Vanessa: Sentence number three, "I'm teaching my son to walk ... the sidewalk."

ونسا: جمله شماره سه، "من به پسرم آموزش می دهم که راه برود... در پیاده رو."

Vanessa: "I'm teaching my son to walk by the sidewalk."

ونسا: "من به پسرم یاد می‌دهم کنار پیاده‌رو راه برود ."

Vanessa: Or "I'm teaching my son to walk on the sidewalk."

ونسا: یا "من به پسرم یاد می دهم در پیاده رو راه برود ."

Vanessa: Which one is correct?

ونسا: کدام یک درست است؟

This is true, my son's one and a half and I'm trying to teach him to walk the sidewalk,

این درست است، پسرم یک و نیم ساله است و من سعی می کنم به او یاد بدهم که در پیاده رو راه برود،

it's dangerous if you walk the road.

اگر در جاده پیاده روی کنید خطرناک است.

All right, let's think about this in three seconds, two, one.

خوب، بیایید در سه ثانیه، دو، یک، به این موضوع فکر کنیم .

The answer is, "I'm teaching my son to walk on the sidewalk."

پاسخ این است: "من به پسرم یاد می دهم در پیاده رو راه برود."

With the word "on" we can imagine a flat surface on the sidewalk.

با کلمه "روشن" می توانیم سطح صافی را در پیاده رو تصور کنیم.

"Don't walk on the road, walk on the sidewalk."

"در جاده راه نرو، در پیاده رو راه برو."

Vanessa: Sentence number four, "Walk ... that tall building and you'll find downtown."

ونسا: جمله شماره چهار، "در آن ساختمان بلند قدم بزن تا مرکز شهر را پیدا کنی."

This is directions.

این جهت هاست

Vanessa: "Walk to that tall building and you'll find downtown."

ونسا: "به آن ساختمان بلند بروید، مرکز شهر را خواهید یافت."

Vanessa: Or, "Walk towards that tall building and you will find downtown."

ونسا: یا، "به سمت آن ساختمان بلند بروید، مرکز شهر را خواهید یافت."

Vanessa: Here we can kind of imagine that in the distance there is a tall building and

ونسا: در اینجا می توانیم تصور کنیم که در دوردست یک ساختمان بلند وجود دارد و

you're trying to tell your friend how to get to downtown.

شما سعی می کنید به دوست خود بگویید چگونه به مرکز شهر برود.

So let's think about which preposition is correct.

پس بیایید فکر کنیم کدام حرف اضافه صحیح است.

Three, two, one.

سه دو یک.

"Walk towards that tall building and you'll find downtown."

"به سمت آن ساختمان بلند بروید، مرکز شهر را خواهید یافت."

We use the preposition "towards" to talk about moving in a direction towards something, to

ما از حرف اضافه "به سوی" برای صحبت در مورد حرکت در جهتی به سمت چیزی، به

something, but you're not exactly going to that spot.

چیزی استفاده می کنیم، اما شما دقیقاً به آن نقطه نمی روید.

"If you want to walk to downtown from my house, you don't need to get to that tall building,

"اگر می خواهید از خانه من به مرکز شهر بروید ، نیازی نیست به آن ساختمان بلند

you just need to move in the direction of that tall building."

برسید، فقط باید در جهت آن ساختمان بلند حرکت کنید."

Vanessa: Sentence number five, "I'll see you ... the party ... six o'clock."

ونسا: جمله شماره پنج، "می بینمت ... مهمانی... ساعت شش."

Vanessa: "I'll see you by the party by six o'clock."

ونسا: "تا ساعت شش در کنار مهمانی می بینمت."

Vanessa: "I'll see you at the party at six o'clock."

ونسا: "ساعت شش تو را در مهمانی می بینم ."

Vanessa: Here we're going to use the same preposition for both blanks.

ونسا: در اینجا ما از یک حرف اضافه برای هر دو جای خالی استفاده می کنیم.

Think about it.

در مورد آن فکر کنید.

Three, two, one.

سه دو یک.

"I'll see you at the party at six o'clock."

"ساعت شش در مهمانی می بینمت."

Here we're talking about a specific point in time.

در اینجا ما در مورد یک نقطه زمانی خاص صحبت می کنیم.

Remember question number one, we talked about meeting at the entrance to the park, that's

سوال شماره یک را به خاطر بسپارید، ما در مورد ملاقات در ورودی پارک صحبت کردیم،

the same thing here.

اینجا هم همینطور است.

"We're I'm going to meet you at the party at six o'clock."

"ما قرار است ساعت شش با شما در مهمانی ملاقات کنم ."

A specific point.

یک نکته خاص

Vanessa: Preposition sentence number six, "I don't understand what Vanessa is talking..."

ونسا: جمله اضافه شماره شش، "من نمی فهمم ونسا چه می گوید..."

Vanessa: "I don't understand what Vanessa is talking with."

ونسا: "من نمی فهمم ونسا با چه صحبت می کند."

Vanessa: "I don't understand what Vanessa's talking about."

ونسا: "من نمی فهمم ونسا درباره چه چیزی صحبت می کند."

Vanessa: Which one is correct?

ونسا: کدام یک درست است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

We have a key here to help us know what the correct answer is.

ما در اینجا کلیدی داریم که به ما کمک می کند بدانیم پاسخ صحیح چیست.

The key word is the word "what".

کلمه کلیدی کلمه "چه" است.

"I don't understand what Vanessa is talking about."

"من نمی فهمم ونسا در مورد چه چیزی صحبت می کند."

If you know this fixed expression to talk about something, you know that we talk about

اگر این عبارت ثابت را برای صحبت در مورد چیزی می دانید، می دانید که ما در مورد چیزی صحبت می

something, we're not talking about a person.

کنیم، ما در مورد یک شخص صحبت نمی کنیم.

I'm talking about prepositions, I'm talking about the moon, I'm talking about English.

من در مورد حروف اضافه صحبت می کنم، من در مورد ماه صحبت می کنم، من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

What if we wanted to say, "I'm talking with..."?

اگر بخواهیم بگوییم "من با... حرف می زنم" چه؟

Here, we need to use a person, but in my sentence I'm talking about something because I used

در اینجا، ما باید از یک شخص استفاده کنیم، اما در جمله من در مورد چیزی صحبت می کنم زیرا

the word what.

از کلمه چه استفاده کردم.

"I'm talking with you about prepositions."

"من با شما در مورد حروف اضافه صحبت می کنم."

Do you see that difference here?

آیا این تفاوت را اینجا می بینید؟

Vanessa: Sentence number seven, this one's a little tricky.

ونسا: جمله شماره هفت، این جمله کمی مشکل است.

"We'll try to be home ... 10:00 PM, but probably earlier."

"سعی می کنیم در خانه باشیم... ساعت 10:00 شب، اما احتمالا زودتر."

You can imagine telling a babysitter this, maybe if you're going out and the babysitter

می‌توانید تصور کنید که این را به یک پرستار بچه بگویید، شاید اگر بیرون می‌روید و پرستار بچه

is staying home and watching your kids, you might say, "We'll try to be home by 10:00

در خانه می‌ماند و بچه‌هایتان را تماشا می‌کند، ممکن است بگویید: «سعی می‌کنیم تا ساعت 10

PM, but probably earlier."

شب در خانه باشیم، اما احتمالاً زودتر».

Or, "We'll try to be home at 10:00 PM, but probably earlier."

یا، "سعی می کنیم ساعت 10 شب در خانه باشیم، اما احتمالا زودتر."

Which one is correct?

کدامیک صحیح می باشد؟

Three two, one.

سه دو یک.

Well, technically both of these are correct, but the best answer here is, "I'll try to

خوب، از نظر فنی هر دوی اینها درست است، اما بهترین پاسخ در اینجا این است: "سعی می

be home by 10:00 PM."

کنم تا ساعت 10 شب در خانه باشم."

Why did I choose "by"?

چرا «توسط» را انتخاب کردم؟

The word "by" means that we're talking about the latest possible time, "Try to be home

کلمه "by" به این معنی است که ما در مورد آخرین زمان ممکن صحبت می کنیم، "سعی کنید تا

by 10:00 PM..."

ساعت 10:00 شب در خانه باشید..."

And our key here is that final part, "... but probably earlier."

و کلید ما در اینجا قسمت پایانی است، "... اما احتمالاً زودتر."

I'm imagining that 10:00 PM is the latest that I will be home, so here we need to use

من تصور می کنم که ساعت 10:00 شب آخرین لحظه ای است که من در خانه خواهم بود، بنابراین در اینجا باید

the word "by".

از کلمه "by" استفاده کنیم.

You might also hear in a classroom, the teacher might say to you, "You need to have your homework

همچنین ممکن است در کلاس درس بشنوید، معلم ممکن است به شما بگوید: "شما باید تا شروع کلاس تکالیف خود را

finished by the beginning of class."

تمام کنید."

The beginning of class is the latest possible time.

شروع کلاس در آخرین زمان ممکن است .

Don't finish your homework during the class, it needs to be finished by the beginning of

در طول کلاس تکالیف خود را تمام نکنید ، باید تا ابتدای

class.

کلاس تمام شوند.

Vanessa: Preposition sentence number eight, "After watching the tidying documentary ... I

ونسا: جمله اضافه شماره هشت، "بعد از تماشای مستند مرتب کردن...

went all of my things."

همه چیزهایم را رفتم."

Vanessa: "After watching the tidying documentary, I went into all my things."

ونسا: "بعد از تماشای مستند مرتب کردن، به سراغ همه چیزهایم رفتم."

Or, "I went through all my things".

یا "من از همه چیزهایم گذشتم".

Which preposition is correct?

کدام حرف اضافه صحیح است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"After watching the tidying documentary, I went through all of my things."

"بعد از تماشای مستند مرتب کردن، همه چیزهایم را مرور کردم."

You can imagine a tunnel, you're going through the tunnel, you're surrounded by the tunnel.

شما می توانید یک تونل را تصور کنید، شما در حال عبور از تونل هستید، شما توسط تونل احاطه شده اید.

I'm here in the sentence surrounded by my things, clothes, kitchen things, office supplies.

من اینجا هستم در این جمله با وسایل، لباس، وسایل آشپزخانه، لوازم اداری احاطه شده است.

I went through my things, it was thorough, I went through every single thing.

چیزهایم را مرور کردم، کامل بود، همه چیز را مرور کردم.

It also helps if you know the fixed expression to "go through something."

همچنین اگر عبارت ثابت "گذر از چیزی" را بدانید کمک می کند.

This is one of the best ways to really memorize prepositions is to memorize those full fixed

این یکی از بهترین راه‌ها برای به خاطر سپردن حروف اضافه این است که آن عبارات ثابت را به خاطر بسپارید

phrases, to "talk about" something.

، «درباره چیزی صحبت کنید».

To "go through" something.

از چیزی "گذر کردن".

Vanessa: Sentence number nine, "I was in New York ... two weeks."

ونسا: جمله شماره نه، "من در نیویورک بودم ... دو هفته."

Vanessa: "I was in New York since two weeks."

ونسا: "من از دو هفته قبل در نیویورک بودم."

Vanessa: "I was in New York for two weeks."

ونسا: "من دو هفته در نیویورک بودم."

Vanessa: Which one is the most correct?

ونسا: کدام یک صحیح تر است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"I was in New York for two weeks."

من دو هفته در نیویورک بودم.

I know that the word "for" and "since" can be tricky together and we use "for" when we

من می دانم که کلمه "برای" و "از آنجا که" با هم می توانند حیله گر باشند و وقتی

ask the question, what was the duration of time?

این سوال را مطرح می کنیم که مدت زمان چقدر بوده است از "برای" استفاده می کنیم؟

The duration of time was two weeks, so I was in New York for two weeks.

مدت زمان دو هفته بود، بنابراین من دو هفته در نیویورک بودم.

Vanessa: Sentence number 10, "The cat ran ... the kitchen when he heard the can open."

ونسا: جمله شماره 10، "گربه با شنیدن باز شدن قوطی از آشپزخانه دوید..."

This is true for my cats.

این در مورد گربه های من صادق است.

When you open a can of cat food, "They run to the kitchen."

وقتی قوطی غذای گربه را باز می کنید، "آنها به آشپزخانه می دوند."

Or, "They run into the kitchen."

یا "آنها وارد آشپزخانه می شوند."

These are pretty similar, right?

اینها خیلی شبیه هستند، درست است؟

Think about it for just a moment.

فقط یک لحظه در مورد آن فکر کنید.

Three, two, one.

سه دو یک.

"The cat ran into the kitchen when he heard the can open."

گربه با شنیدن باز شدن قوطی به آشپزخانه دوید .

We use the preposition "into" to talk about a room or a building.

ما از حرف اضافه "into" برای صحبت در مورد یک اتاق یا یک ساختمان استفاده می کنیم.

If you want to say, "The cat ran to something", we need to use a specific thing.

اگر می خواهید بگویید "گربه به سمت چیزی دوید" باید از یک چیز خاص استفاده کنیم.

"The cat ran to the bowl.

گربه به سمت کاسه

The cat ran to me.

دوید. گربه به سمت من

The cat ran into the kitchen to the bowl."

دوید.

Beautiful sentence.

جمله ی زیبا

Vanessa: Sentence number 11, "Oh no, that was the last can of cat food, I need to go

ونسا: جمله شماره 11، "اوه نه، این آخرین قوطی غذای گربه بود، باید بروم

... the store to get more cat food."

... فروشگاه تا غذای بیشتری برای گربه تهیه کنم."

Is it, "I need to go to the store to get more cat food."

آیا این "من باید به فروشگاه بروم تا غذای بیشتری برای گربه تهیه کنم."

Or.

یا.

"I need to go about the store to get more cat food."?

"من باید به فروشگاه بروم تا غذای بیشتری برای گربه تهیه کنم."؟

Which one's correct?

کدام یک درست است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"I need to go to the store to get more cat food."

"من باید به فروشگاه بروم تا غذای بیشتری برای گربه تهیه کنم."

Immediately, my cats are going crazy.

بلافاصله گربه های من دیوانه می شوند.

We use the preposition "to" for a specific destination, "Come to my house.

ما از حرف اضافه "to" برای یک مقصد خاص استفاده می کنیم ، "Come to my house.

I'm going to the US.

I'm going to the US.

I need to go to the store."

I need to go to store."

Vanessa: Number 12, "The museum is full ... tourists in July."

ونسا: شماره 12، "موزه پر است ... گردشگران در ماه جولای."

Vanessa: "The museum is full of tourists in July."

ونسا: "موزه در ماه جولای مملو از گردشگران است ."

Vanessa: Or, "The museum is full for tourists in July."

ونسا: یا، "موزه در ماه جولای برای گردشگران پر است ."

Vanessa: Which one feels the most correct to you?

ونسا: کدام یک از نظر شما درست تر است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"The museum is full of tourists in July."

موزه در ماه جولای مملو از گردشگران است.

It helps if you know this fixed expression "full of something".

اگر این عبارت ثابت "پر از چیزی" را بدانید کمک می کند.

"The tree is full of monkeys.

"درخت پر از میمون است

The museum is full of tourists."

. موزه پر از توریست است."

Vanessa: Number 13, "I talked ... the client about the problem.

ونسا: شماره 13، "من ... با مشتری در مورد مشکل

Vanessa: "I talked with the client about the problem."

صحبت کردم. ونسا: "من با مشتری در مورد مشکل صحبت کردم ."

Vanessa: Or, "I talked to the client about the problem."

ونسا: یا، "من در مورد مشکل با مشتری صحبت کردم ."

Vanessa: Think about this for a moment.

ونسا: در مورد این فکر کنید. برای یک لحظه.

Three, two, one.

سه، دو، یک.

"I talked with the client about the problem."

"من با مشتری در مورد مشکل صحبت کردم."

Or, "I talked to the client about the problem."

یا، "من در مورد مشکل با مشتری صحبت کردم."

Oh, both of these can be correct grammatically but they have slightly different meanings

اوه، هر دوی اینها می توانند از نظر دستوری درست باشند، اما معانی کمی متفاوت

in a business situation.

دارند. یک موقعیت تجاری.

If you're talking about a friend, "I talked with my friend, I talked to my friend."

اگر در مورد یک دوست صحبت می کنید، "من با دوستم صحبت کردم ، با دوستم صحبت کردم.

No problem, same meaning.

" مشکلی نیست، همین معنی است.

But in a business situation with a client they have a slightly different meaning.

اما در موقعیت تجاری با مشتری، آنها معنای کمی متفاوت دارند.

If you say, "I talked with the client," it has a more friendly, approachable, kind of

اگر شما بگویید، "من با مشتری صحبت کردم"، این احساس دوستانه تر، نزدیک تر و یک جورهایی

equal feeling.

برابر است.

Both people are speaking, "I spoke with the client, I talked with the client."

هر دو نفر در حال صحبت هستند، "من با مشتری صحبت کردم، من با مشتری صحبت کردم.

If you say, "I talked to the client," in a business situation, it kind of feels like

" مشتری،" در یک موقعیت تجاری، به نوعی احساس می شود که

one person is doing more speaking.

یک نفر بیشتر صحبت می کند

You might say, "My boss talked to me about being late."

. ممکن است بگویید، "رئیس من در مورد دیر آمدن با من صحبت کرد."

That means that I was late too much and he was angry with me, he talked to me about being

این بدان معناست که که من خیلی دیر آمدم و او با من قهر کرده بود، از دیر آمدن با من صحبت

late.

کرد.

So just know that in a business situation it's slightly different but in a casual conversation

بنابراین فقط بدانید که در یک موقعیت تجاری کمی متفاوت است اما در یک مکالمه معمولی

they're the same.

آنها یکسان هستند.

Vanessa: Number 14, "It's been raining ... Saturday."

ونسا: شماره 14، "باران شد... شنبه."

Vanessa: "It's been raining until Saturday."

ونسا: "تا شنبه باران می بارد."

Vanessa: "It's been raining since Saturday."

ونسا: "از شنبه باران می بارد."

Vanessa: Three, two, one.

ونسا: سه، دو، یک.

When is the start date?

تاریخ شروع کی هست؟

When did it start raining?

از کی بارون شروع شد؟

Saturday.

شنبه.

"It has been raining since Saturday."

از شنبه باران می بارد.

This is a tricky word.

این یک کلمه حیله گر است.

We know the start date, Saturday.

ما تاریخ شروع، شنبه را می دانیم.

"It has been raining since Saturday.

"از شنبه باران می بارد.

I've been learning English since I was eight years old."

من از هشت سالگی انگلیسی یاد می گیرم ."

Eight years old is the start time, "I've been learning since I was eight years old."

هشت سالگی زمان شروع است، « از هشت سالگی یاد می‌گیرم».

If you'd like to learn a little bit more about the difference between "until and since" make

اگر می‌خواهید کمی بیشتر در مورد تفاوت بین «تا و از آن زمان»

sure you check out this live lesson that I did quite a while ago so that you can learn

بدانید، مطمئن شوید که این درس زنده را که مدتی پیش انجام دادم، بررسی کنید تا بتوانید

that more deeply.

عمیق‌تر آن را بیاموزید.

Vanessa: And our final preposition quiz sentence is: "I fell asleep ... the movie."

ونسا: و جمله آخر مسابقه حرف اضافه ما این است: "خوابم برد... فیلم."

Vanessa: "I fell asleep during the movie."

ونسا: "در طول فیلم خوابم برد."

Vanessa: Or, "I fell asleep from the movie."

ونسا: یا "از فیلم خوابم برد."

Vanessa: Which one of these feels the most correct?

ونسا: کدام یک از اینها درست تر است؟

It's the last question, you can do it.

این آخرین سوال است، شما می توانید آن را انجام دهید.

Three, two, one.

سه دو یک.

"I fell asleep during the movie."

"در طول فیلم خوابم برد."

The word "during" comes from the word "duration", which means in the middle of the movie I fell

کلمه "در طول" از کلمه "دوره" گرفته شده است که به معنای وسط فیلم

asleep.

خوابم برد.

You've heard a lot of prepositions during this lesson.

در طول این درس حروف اضافه زیادی شنیده اید .

How did you do in this quiz?

در این مسابقه چگونه عمل کردید؟

This was just a quick overview of 15 common prepositions, but I have a feeling that you

این فقط یک مرور سریع از 15 حرف اضافه رایج بود، اما من احساس می‌کنم که

got more correct than you thought you would at the beginning.

شما درست‌تر از آنچه در ابتدا فکر می‌کردید، صحبت کردید .

Vanessa: "Could I speak English?

ونسا: "آیا می توانم انگلیسی صحبت کنم؟

Where what I speak English?

جایی که من انگلیسی صحبت می کنم؟

Should I speak English?"

آیا باید انگلیسی صحبت کنم؟"

"Could, would, should" help.

"می توانست، باید، باید" کمک کند.

These three verbs "could, would and should" are called modal verbs and they can be tricky

این سه فعل "could, will and should" افعال معین نامیده می شوند و می توانند

for a lot of English learners.

برای بسیاری از زبان آموزان انگلیسی مشکل ساز باشند.

Are they tricky for you?

آیا آنها برای شما مشکل دارند؟

Well, I have some good news today.

خب امروز یه خبر خوب دارم

I'd like to challenge you with a "could, would, should" test.

من می خواهم شما را با یک آزمون "می توانست، باید، باید" به چالش بکشم .

Are you ready?

اماده ای؟

I'm going to ask you eight questions using the different forms of "could, would and should"

من قصد دارم هشت سوال را با استفاده از اشکال مختلف "می توانست، باید و باید" از شما بپرسم

and I want you to try your best, look into your heart and choose the correct answer.

و از شما می خواهم که تمام تلاش خود را بکنید، به قلب خود نگاه کنید و پاسخ صحیح را انتخاب کنید.

You'll have three seconds to choose "could, would or should" and then I'll explain hopefully

شما سه ثانیه فرصت دارید تا «می‌تواند، می‌خواهد یا باید» را انتخاب کنید و سپس من امیدوارم

clearly why that's the correct answer.

به وضوح توضیح دهم که چرا این پاسخ صحیح است.

Vanessa: Number one, let's imagine that you work for an American company and one of your

ونسا: شماره یک، بیایید تصور کنیم که شما برای یک شرکت آمریکایی کار می‌کنید و یکی از

coworkers tells you that she's having trouble making friends in your country, so you want

همکارانتان به شما می‌گوید که برای دوست‌یابی در کشور شما مشکل دارد، بنابراین می‌خواهید

to give her some polite advice.

به او توصیه‌ای مودبانه بدهید.

You say, "If you want to meet local people, you ... go to a bar."

شما می گویید، "اگر می خواهید با مردم محلی ملاقات کنید، به یک بار بروید."

Vanessa: "You could go to a bar."

ونسا: "شما می توانید به یک بار بروید."

Vanessa: "You would go to a bar."

ونسا: "تو به یک بار می رفتی."

Vanessa: "You should go to a bar."

ونسا: "شما باید به یک بار بروید."

Vanessa: You have three seconds to choose the best answer.

ونسا: شما سه ثانیه فرصت دارید تا بهترین پاسخ را انتخاب کنید.

Three, two, one.

سه دو یک.

"If you want to make friends, you could go to a bar."

"اگر می خواهید دوستی پیدا کنید، می توانید به یک بار بروید."

We use "could" to give a polite suggestion.

برای ارائه یک پیشنهاد مودبانه از «می تواند» استفاده می کنیم.

This isn't commanding someone to do something, we'll talk about that with "should" later.

این دستور دادن به کسی برای انجام کاری نیست، بعداً در مورد آن با "باید" صحبت خواهیم کرد.

To practice this way to use "could" I want to ask you a question, "If I visit your city,

برای تمرین این روش برای استفاده از "می‌توانم" می‌خواهم از شما یک سوال بپرسم، "اگر به شهر شما سفر کنم،

where could I get a good view?

کجا می‌توانم منظره خوبی داشته باشم؟

Sometimes it's nice to go up high and look down on the city.

گاهی اوقات بالا رفتن و نگاه کردن از پایین به شهر خوب است.

So where could I go to get a good view?"

پس کجا می‌توانم برو تا دید خوبی داشته باشی؟"

For example, if you came to my city, you could go to a nearby mountain top and look down

به عنوان مثال، اگر به شهر من آمدید، می توانید به قله کوه نزدیک بروید و از بالا

on the city.

به شهر نگاه کنید.

You could go to a nearby mountain top.

می توانید به قله کوه نزدیک بروید.

Vanessa: Number two, let's imagine that you're visiting a new country and as you're walking

ونسا: شماره دو، بیایید تصور کنیم که در حال بازدید از یک کشور جدید هستید و در حالی که در خیابان راه می روید

down the street, someone tries to steal your phone.

، شخصی سعی می کند تلفن شما را بدزدد .

When you go back and tell the hotel receptionist about this, she says, "Well, in the future

وقتی برمی‌گردید و این موضوع را به مسئول پذیرش هتل می‌گویید ، او می‌گوید: "خب، در

you ... take your phone outside, it's not safe."

آینده ... گوشی خود را بیرون ببرید، امن نیست."

What's the best answer?

بهترین پاسخ چیست؟

Vanessa: "You couldn't take your phone outside."

ونسا: "نمیتونستی گوشیت رو ببری بیرون."

Vanessa: "You wouldn't take your phone outside."

ونسا: "تو گوشیت رو بیرون نمیاری."

Vanessa: Or, "You shouldn't take your phone outside."

ونسا: یا، "نباید گوشیت را بیرون ببری."

Vanessa: Three, two, one.

ونسا: سه، دو، یک.

"In the future, you shouldn't take your phone outside."

در آینده، نباید گوشی خود را بیرون ببرید.

We use "should" to give strong advice.

ما از "باید" برای توصیه قوی استفاده می کنیم.

I hope you got this one correct because we just briefly mentioned it during number one.

امیدوارم این یکی را درست دریافت کرده باشید زیرا ما فقط در شماره یک به طور خلاصه به آن اشاره کردیم.

In fact, this situation happened to my sister when she was living in another country, I

در واقع، این وضعیت برای خواهرم زمانی اتفاق افتاد که او در کشور دیگری زندگی می کرد،

won't mention where, but it was her first day in the country and she was walking down

نمی گویم کجا بود، اما اولین روز او در کشور بود و در خیابان راه می

the street and a lady, kind of crazy lady came up and tried to grab her necklace from

رفت و یک خانم، یک جور خانم دیوانه بالا آمد. و سعی کرد گردنبندش را از

around her neck.

دور گردنش بگیرد.

It wasn't something flashy, just a little tiny chain with a little emblem on it or something.

این چیزی پر زرق و برق نبود، فقط یک زنجیر کوچک با یک نشان کوچک روی آن یا چیز دیگری بود.

And later when she told her friends about that experience, her friend said, "Oh yeah,

و بعداً وقتی او در مورد آن تجربه به دوستانش گفت، دوستش گفت: "اوه بله،

you shouldn't wear jewelry, especially on that street because it's too dangerous."

شما نباید جواهرات بپوشید، مخصوصاً در آن خیابان زیرا خیلی خطرناک است."

Thankfully the lady didn't take her necklace, my sister screamed and the lady ran away,

خوشبختانه خانم گردنبندش را نگرفت، خواهرم جیغ زد و خانم فرار کرد،

but it was a little bit frightening for her.

اما این برای او کمی ترسناک بود.

So her friend's advice is really strong, "You shouldn't wear jewelry, especially on that

بنابراین توصیه دوست او واقعا قوی است، "شما نباید جواهرات بپوشید، به خصوص در آن

street."

خیابان."

I just want to let you know that the verb "should" is so strong that we don't often

فقط می خواهم به شما اطلاع دهم که فعل "باید" آنقدر قوی است که ما اغلب

use it for other people.

از آن برای افراد دیگر استفاده نمی کنیم.

You don't want to tell your friends unless it's a dangerous situation, so you don't want

شما نمی خواهید به دوستان خود بگویید مگر اینکه موقعیت خطرناکی باشد، بنابراین نمی خواهید

to tell them, "You should eat your vegetables."

به آنها بگویید "شما باید سبزیجات خود را بخورید."

It's a little bit strange, but we often use this to talk about ourselves.

کمی عجیب است، اما ما اغلب از این برای صحبت در مورد خود استفاده می کنیم.

If you want to give yourself- Vanessa: We often use this to talk about ourselves.

اگر می خواهید به خودتان بدهید- ونسا: ما اغلب از این برای صحبت در مورد خود استفاده می کنیم.

If you want to give yourself advice, it's no problem if it's strong advice.

اگر می خواهید به خودتان نصیحت کنید، اگر نصیحت قوی باشد مشکلی نیست.

You might say, "I should wake up earlier.

ممکن است بگویید: "من باید زودتر از خواب بیدار شوم.

I'm sleeping too late.

خیلی دیر می خوابم.

I should go to bed earlier because I'm having trouble waking up.

باید زودتر بخوابم زیرا در بیدار شدن مشکل

I should."

دارم. باید."

When you give yourself advice, this is perfectly normal, and it's not too strong for someone

وقتی به خودتان نصیحت می کنید، این کاملاً طبیعی است و برای شخص دیگری خیلی قوی

else because it's about yourself.

نیست زیرا به خودتان مربوط می شود.

Vanessa: Let's go to question number three.

ونسا: بریم سراغ سوال شماره سه.

"Mm you help me with my project?"

"مم شما در پروژه من به من کمک می کنید؟"

"Could you help me with my project?"

"آیا می توانید در پروژه من به من کمک کنید؟"

"Would you help me with my project?"

"آیا در پروژه ام به من کمک می کنید؟"

"Should you help me with my project?"

"آیا باید در پروژه ام به من کمک کنید؟"

Which one feels the most correct?

کدام یک احساس درستی می کند؟

Three two, one.

سه دو یک.

Actually, this is a trick question because you have two choices.

در واقع، این یک سوال ترفند است زیرا شما دو انتخاب دارید.

You can say, "Could you help me with my project?" or, "Would you help me with my project?"

می توانید بگویید: "آیا می توانید در پروژه ام به من کمک کنید؟" یا "آیا در پروژه ام به من کمک می کنید؟"

Both of these are equally correct, and they both are just a polite request.

هر دوی اینها به یک اندازه درست هستند و هر دو فقط یک درخواست مودبانه هستند.

"Would you help me?"

"ممکنه کمک ام کنید؟"

"Could you help me?"

"میتونی کمکم کنی؟"

The sentence structure is often "could," "would" plus "you," plus a verb, plus "me."

ساختار جمله اغلب «می‌توانست»، «می‌خواهد» به‌علاوه «تو»، به‌علاوه یک فعل، به‌علاوه «من» است.

"Could you pass me the paper?"

"میشه کاغذ را به من بدهید؟"

"Would you email me when the report is ready?"

"آیا وقتی گزارش آماده شد به من ایمیل میزنید؟"

We use this all the time, so it's really natural.

ما همیشه از این استفاده می کنیم، بنابراین واقعا طبیعی است.

Vanessa: Question number four.

ونسا: سوال شماره چهار.

Let's imagine that we're talking about our childhood, and we're talking about something

بیایید تصور کنیم که ما در مورد کودکی خود صحبت می کنیم ، و در مورد چیزی

that we were capable of doing as kids.

صحبت می کنیم که در کودکی قادر به انجام آن بودیم.

You could say, "When I was a child, I... play outside all day."

می توانید بگویید: "وقتی بچه بودم، تمام روز را بیرون بازی می کردم."

"I could play outside all day."

من می توانستم تمام روز بیرون از خانه بازی کنم.

"I would play outside all day."

تمام روز بیرون از خانه بازی می‌کردم.»

"I should play outside all day."

من باید تمام روز بیرون از خانه بازی کنم.

Which one describes a capability?

کدام یک توانایی را توصیف می کند؟

Three, two, one.

سه دو یک.

We could say, "When I was a child, I could play outside all day."

می‌توانیم بگوییم: «وقتی بچه بودم، می‌توانستم تمام روز را بیرون بازی کنم».

Here, we're using "can" in the past.

در اینجا، ما در گذشته از "can" استفاده می کنیم.

When we turn the verb "can" to conjugate it in the past, it becomes "could."

وقتی فعل «can» را در گذشته به هم پیوند می زنیم، «می تواند» می شود.

So let's take a look at this sentence in the present and compare it with "could."

پس بیایید نگاهی به این جمله در زمان حال بیندازیم و آن را با "می تواند" مقایسه کنیم.

"I can play outside all day."

من می توانم تمام روز بیرون از خانه بازی کنم.

This is describing now, the present.

این در حال توصیف است، حال.

But if we want to talk about the past, when you were a child, we need to change "can"

اما اگر بخواهیم در مورد گذشته صحبت کنیم، زمانی که شما کودک بودید، باید «توان» را

to "could."

به «می‌توان» تغییر داد.

"When I was a child, I could play outside all day."

وقتی بچه بودم، می‌توانستم تمام روز بیرون از خانه بازی کنم .»

It's simply talking about your ability to do something.

این به سادگی در مورد توانایی شما برای انجام کاری صحبت می کند.

Vanessa: To practice this possibly new way to use "could," I want to ask you a question.

ونسا: برای تمرین این روش احتمالاً جدید برای استفاده از «می‌تواند»، می‌خواهم از شما سؤالی بپرسم.

What's something that you could do when you were younger, but you can't do now?

چه کاری می توانستید در جوانی انجام دهید، اما اکنون نمی توانید انجام دهید؟

Do you see how we're comparing "could do when you were younger" and "can't do now" with

آیا می بینید که چگونه "می توانستید در جوانی انجام دهید" و "الان نمی توانید انجام دهید" را با

that present?

آن هدیه مقایسه می کنیم؟

Great.

عالی.

You might answer this by saying, "Well, when I was younger, I could stay up all night,

شما ممکن است به این پاسخ بگویید: "خب، وقتی جوانتر بودم، می توانستم تمام شب را بیدار بمانم،

but now I can't.

اما اکنون نمی توانم.

I get tired really early," or, "When I was younger, I could eat sweets and never gain

خیلی زود خسته می شوم" یا، "وقتی کوچکتر بودم، می توانستم شیرینی بخورم و هرگز نمی توانم افزایش

weight, but now that's not possible."

وزن، اما اکنون این امکان پذیر نیست."

This is a good chance to practice "could" to talk about your ability in the past.

این فرصت خوبی برای تمرین "می تواند" است تا در مورد توانایی خود در گذشته صحبت کنید.

Vanessa: Sentence number five, "When I lived near the beach, I... swim in the water every

ونسا: جمله شماره پنج، "وقتی نزدیک ساحل زندگی می کردم، هر روز در آب شنا می کردم

day."

."

"When I lived near the beach, I could swim in the water every day."

وقتی نزدیک ساحل زندگی می‌کردم، می‌توانستم هر روز در آب شنا کنم.»

"I would swim in the water every day," or, "I should swim in the water every day."

«هر روز در آب شنا می‌کردم» یا «باید هر روز در آب شنا کنم».

Which one feels the most correct?

کدام یک احساس درستی می کند؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"When I lived near the beach, I would swim in the water every day."

"وقتی نزدیک ساحل زندگی می کردم، هر روز در آب شنا می کردم."

We can use "would" to talk about "will" in the past.

ما می توانیم از "wild" برای صحبت در مورد "اراده" در گذشته استفاده کنیم.

This can be a little bit tricky, so my tip for thinking about this version of "would"

این ممکن است کمی مشکل باشد، بنابراین توصیه من برای فکر کردن در مورد این نسخه از "would"

is to think about an action that happened regularly in the past.

این است که به عملی فکر کنید که به طور منظم در گذشته اتفاق افتاده است.

If I say, "When I lived at the beach, I would swim in the water every day," this is talking

اگر بگویم "زمانی که در ساحل زندگی می کردم، هر روز در آب شنا می کردم"، این در مورد چیزی صحبت می

about something that habitually happened.

کند که معمولاً اتفاق افتاده است.

Let's take a look at another example.

بیایید به مثال دیگری نگاهی بیندازیم.

"My teacher would always give us a quiz on Friday."

"معلم من همیشه جمعه به ما مسابقه می داد."

It happened regularly.

مرتب اتفاق افتاد.

"He wouldn't study, so he failed the class."

او درس نمی خواند، بنابراین در کلاس مردود شد.

"He wouldn't regularly study," this is something that regularly happened, "so he failed the

"او به طور منظم درس نمی خواند" این چیزی است که به طور مرتب اتفاق می افتد، "بنابراین او در

class."

کلاس مردود شد."

Vanessa: I want to let you know that sometimes native speakers mix verb tenses.

ونسا: می‌خواهم به شما اطلاع دهم که گاهی اوقات افراد بومی، زمان‌های فعل را با هم ترکیب می‌کنند.

We might use the past simple plus a word that means habitually.

ممکن است از گذشته ساده به اضافه کلمه ای استفاده کنیم که به معنای عادت است.

So for example, you could say, "I swam in the ocean every day."

به عنوان مثال، می توانید بگویید: "من هر روز در اقیانوس شنا می کردم."

"My teacher always gave us a quiz."

"معلم من همیشه به ما مسابقه می داد."

"He didn't ever study."

"او هرگز درس نخوانده است."

These words "every day," "always," "ever," they mean habitually.

این کلمات "هر روز"، "همیشه"، "همیشه" به معنای عادت هستند.

It's something that happened regularly.

این چیزی است که به طور منظم اتفاق می افتد.

So if you want to just use the past simple, make sure that you add one of those words,

بنابراین اگر می‌خواهید فقط از گذشته ساده استفاده کنید، مطمئن شوید که یکی از آن کلمات را اضافه کرده‌اید،

or you could simply say, "He wouldn't study."

یا می‌توانید به سادگی بگویید: "او درس نمی‌خواند."

"My teacher would give us a quiz."

"معلمم به ما مسابقه می داد."

"I would swim."

"من شنا می کردم."

It already encapsulates that idea of something that happened regularly in the past.

در حال حاضر این ایده از چیزی که به طور منظم در گذشته اتفاق افتاده است را در بر می گیرد.

Vanessa: Question number six.

ونسا: سوال شماره شش.

Let's imagine that you're leaving the office to go to lunch with your international coworkers,

بیایید تصور کنیم که دفتر را ترک می کنید تا با همکاران بین المللی خود به ناهار بروید

and you know that it's raining outside.

و می دانید که بیرون باران می بارد.

We call that sprinkling, and you see that one of your coworkers isn't bringing her umbrella,

ما به آن آب پاشی می گوییم، و می بینید که یکی از همکارانتان برایش چتر نمی آورد،

so you want to tell her something politely.

پس می خواهید مودبانه به او چیزی بگویید.

You could say, "I think it's sprinkling outside.

می توانید بگویید: "فکر می کنم بیرون در حال پاشیدن است.

You... bring your umbrella or you can share mine."

شما... چتر خود را بیاورید یا می توانید چتر من را به اشتراک بگذارید ."

"You could probably bring your umbrella."

احتمالاً می توانید چتر خود را بیاورید.

"You would probably bring your umbrella."

"شما احتمالاً چتر خود را می آورید."

"You should probably bring your umbrella."

احتمالاً باید چتر خود را بیاورید.

Which one of these is the best?

کدام یک از اینها بهترین است؟

Vanessa: Three, two, one.

ونسا: سه، دو، یک.

"You should probably bring your umbrella."

احتمالاً باید چتر خود را بیاورید.

We already talked about how "should" is really strong.

ما قبلاً در مورد اینکه "باید" واقعاً قوی است صحبت کردیم.

So when we add the word "probably," it lessens the intensity.

بنابراین وقتی کلمه "احتمالا" را اضافه می کنیم، از شدت آن کاسته می شود.

We use "should probably" to give polite advice.

ما از «احتمالاً باید» برای توصیه مودبانه استفاده می کنیم.

You don't want to say, "You should bring your umbrella."

شما نمی خواهید بگویید "چترت را باید بیاوری ."

Maybe a teacher might say that to a student or a parent might say that to a child.

شاید معلمی به یک دانش آموز این را بگوید یا یکی از والدین ممکن است به یک کودک چنین بگوید.

You're giving strong advice, but for your coworkers, you want to be a little more polite.

توصیه های قوی می کنید، اما برای همکارانتان، می خواهید کمی مودب تر رفتار کنید.

So native speakers will often add these words to lessen the intensity and "probably" is

بنابراین زبان مادری اغلب این کلمات را برای کاهش شدت اضافه می کنند و "احتمالا"

one of the most common.

یکی از رایج ترین آنها است.

You could say, "We should probably make reservations at that restaurant because it's really busy."

می توانید بگویید: "احتمالاً باید در آن رستوران رزرو کنیم زیرا واقعاً شلوغ است."

Should probably.

احتمالا باید.

Vanessa: Sentence number seven, "She didn't want to turn off her phone because she...

ونسا: جمله شماره هفت، "او نمی خواست تلفن خود را خاموش کند زیرا او

get an important phone call."

... یک تماس تلفنی مهم دریافت کرد."

"She could get an important phone call," "She would get an important phone call," or, "She

"او می تواند یک تماس تلفنی مهم داشته باشد"، "او یک تماس تلفنی مهم دریافت می کند" یا، "او

should get an important phone call."

باید یک تماس تلفنی مهم بگیرد."

Three, two, one.

سه دو یک.

"She didn't want to turn off her phone because she could get an important phone call."

او نمی‌خواست تلفنش را خاموش کند زیرا ممکن بود یک تماس تلفنی مهم دریافت کند.

We use "could" to talk about possibilities in the future.

ما از "می تواند" برای صحبت در مورد احتمالات در آینده استفاده می کنیم.

She thinks that it's pretty likely that she will get a phone call, so she doesn't want

او فکر می کند که به احتمال زیاد تماس تلفنی به او می رسد، بنابراین او نمی خواهد

to turn off her phone.

تلفن خود را خاموش کند.

"It could rain on Sunday, so let's go hiking today."

"روز یکشنبه ممکن است باران ببارد، پس بیایید امروز به پیاده روی برویم ."

It's a possibility that on Sunday, it could rain, so let's enjoy the outdoors today while

این احتمال وجود دارد که در روز یکشنبه، باران ببارد، بنابراین بیایید امروز در حالی که هنوز آفتابی است از فضای باز لذت ببریم

it's still sunny.

.

I have an important note.

یک نکته مهم دارم

You can substitute the word "might" in this sentence, and it has the exact same meaning.

در این جمله می توانید کلمه "ممکن" را جایگزین کنید و دقیقاً به همین معنی است.

Let's take a look at those two sentences again.

بیایید دوباره به آن دو جمله نگاهی بیندازیم.

"She could get an important phone call."

او می تواند یک تماس تلفنی مهم دریافت کند.

"She might get an important phone call."

او ممکن است یک تماس تلفنی مهم دریافت کند.

"It could rain on Sunday."

"روز یکشنبه ممکن است باران ببارد."

"It might rain on Sunday."

"ممکن است یکشنبه باران ببارد."

You've got two choices and both of them are correct.

شما دو انتخاب دارید و هر دو درست هستند.

Vanessa: Sentence number eight.

ونسا: جمله شماره هشت.

This is the final sentence.

این جمله پایانی است.

"If I didn't have air conditioning in my house, it... be very hot."

"اگر من در خانه ام تهویه هوا نداشتم، هوا خیلی گرم است."

"It could be very hot."

"می تواند بسیار گرم باشد."

"It would be very hot."

"خیلی گرم می شد."

"It should be very hot."

"باید خیلی گرم باشد."

Which one feels the most correct?

کدام یک احساس درستی می کند؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"If I didn't have air conditioning in my house, it would be very hot."

اگر در خانه‌ام تهویه هوا نداشتم، هوا خیلی گرم می‌شد».

We often use "would" to talk about hypothetical situations.

ما اغلب برای صحبت در مورد موقعیت‌های فرضی از «و» استفاده می‌کنیم .

These are imaginary things.

اینها چیزهای خیالی است.

It's not real.

این واقعی نیست.

It's not happening right now.

در حال حاضر این اتفاق نمی افتد.

It's hypothetical.

فرضی است.

Sometimes these are impossible situations.

گاهی اوقات این شرایط غیرممکن است.

"If I were a cat, I would sleep a lot."

"اگر گربه بودم، زیاد می خوابیدم."

It's not possible for me to become a cat.

امکان نداره من گربه بشم

This is hypothetical.

این فرضیه است.

It's imaginary, so we need to use "would."

این تخیلی است، بنابراین باید از "wild" استفاده کنیم.

"I would sleep a lot," or you can use "would" for hypothetical situations that are not impossible,

"من خیلی می خوابم" یا می توانید از "wild" برای موقعیت های فرضی استفاده کنید که غیرممکن نیست،

but they're just not happening right now, and that's what our sample sentence at the

اما در حال حاضر اتفاق نمی افتد، و این همان جمله ای بود که نمونه ما در

beginning was.

ابتدا بود.

"If I didn't have AC, it would be very hot."

"اگر AC نداشتم، هوا خیلی گرم می شد."

"The AC might break, and then I wouldn't have air conditioning, and it would be really hot."

"ممکن است AC خراب شود، و سپس من تهویه هوا نداشته باشم، و واقعاً گرم باشد."

So here, this is hypothetical.

بنابراین در اینجا، این یک فرضیه است.

It's imaginary because it's not happening right now, but it's still possible.

این تخیلی است زیرا در حال حاضر اتفاق نمی افتد ، اما هنوز هم ممکن است.

It could happen in the future.

ممکن است در آینده اتفاق بیفتد.

So we need to use "would."

بنابراین باید از "wild" استفاده کنیم.

It would be very hot.

خیلی گرم می شد

Vanessa: How did you do on this quiz?

ونسا: در این مسابقه چطور عمل کردی؟

Let me know in the comments what your score was.

در نظرات به من بگویید که چه امتیازی کسب کرده اید .

But before we go, let's review all of these ways to use "could," "would," and "should."

اما قبل از شروع، بیایید همه این روش‌های استفاده از «می‌تواند»، «باید» و «باید» را مرور کنیم.

Could.

میتوانست.

A suggestion, "You could go to a bar."

یک پیشنهاد، "شما می توانید به یک بار بروید."

A polite request, "Could you help me?"

یک درخواست مودبانه، "می توانید به من کمک کنید؟"

"Can" in the past, "When I was a child, I could play outside all day."

"کن" در گذشته، "وقتی بچه بودم، می توانستم تمام روز را بیرون بازی کنم."

A possibility in the future, "It could rain tomorrow."

یک احتمال در آینده، "فردا ممکن است باران ببارد ."

Would.

خواهد شد.

A polite request, "Would you help me?"

یک درخواست مودبانه، "به من کمک می کنی؟"

"Will" in the past, "When I lived near the beach, I would swim every day."

"ویل" در گذشته، "وقتی نزدیک ساحل زندگی می کردم، هر روز شنا می کردم."

A hypothetical situation, "If I ate fast-food every day, I would gain weight."

یک موقعیت فرضی، «اگر هر روز فست فود بخورم، چاق می‌شوم».

Should.

باید.

Strong advice, "I should wake up earlier."

توصیه قوی، "من باید زودتر از خواب بیدار شوم."

Polite advice, "You should probably call him."

توصیه مودبانه، "احتمالاً باید با او تماس بگیرید."

Now, I have a challenge for you.

حالا من یک چالش برای شما دارم.

In the comments.

در نظرات.

Tell me, if I visited your city, where could I go to get a good view?

به من بگویید، اگر من از شهر شما بازدید کردم، کجا می توانم بروم تا منظره خوبی داشته باشم؟

Give me a polite suggestion with "could," or you could use another modal verb to practice

یک پیشنهاد مؤدبانه با «می‌تواند» به من بدهید یا می‌توانید از فعل مدال دیگری برای تمرین

them.

آنها استفاده کنید.

Vanessa: Today, we're going to talk about 15 advanced vocabulary words that you'll definitely

ونسا: امروز قصد داریم در مورد 15 لغت پیشرفته واژگانی صحبت کنیم که قطعاً

hear in daily conversation.

در مکالمه روزانه خواهید شنید.

If you enjoyed my first advanced vocabulary quiz, you can watch it up here.

اگر از اولین مسابقه واژگان پیشرفته من لذت بردید، می توانید آن را از اینجا تماشا کنید.

If you haven't enjoyed it yet, watch out because you might see some of these words in this

اگر هنوز از آن لذت نبرده اید، مراقب باشید زیرا ممکن است برخی از این کلمات را در این

quiz as well.

مسابقه نیز ببینید.

I challenge you to test yourself.

من شما را به چالش می کشم تا خود را آزمایش کنید.

If there's a word that you don't know, write it down.

اگر کلمه ای وجود دارد که نمی دانید، آن را یادداشت کنید.

Try to make your own sentence with it.

سعی کنید با آن جمله خود را بسازید.

Read it out loud.

آن را با صدای بلند بخوانید.

Try to repeat it so that it sticks in your memory.

سعی کنید آن را تکرار کنید تا در حافظه شما بماند. قبل از توضیح دادن،

You'll have three seconds to guess each answer before I explain.

شما سه ثانیه فرصت دارید تا هر پاسخ را حدس بزنید .

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

Vanessa: Number one, "I don't know why it's taking so long to... the house across the

ونسا: شماره یک، «نمی‌دانم چرا اینقدر طول می‌کشد تا ... خانه آن طرف

street."

خیابان».

"I don't know why it's taking so long to renovate the house across the street."

من نمی دانم چرا بازسازی خانه آن طرف خیابان اینقدر طول می کشد .

"I don't know why it's taking so long to relegate the house across the street."

نمی‌دانم چرا اینقدر طول می‌کشد که خانه آن طرف خیابان را به پایین بیاوریم.»

Which one is the correct answer?

کدام یک پاسخ صحیح است؟

You have three seconds.

شما سه ثانیه فرصت دارید.

Two, one.

دو یک.

The correct answer is, "I don't know why it's taking so long to renovate the house across

پاسخ صحیح این است: "نمی دانم چرا بازسازی خانه آن طرف خیابان اینقدر طول می کشد

the street."

."

This is a true story.

این یک داستان واقعی است.

The house across the street has been getting renovated for minimum two years.

خانه روبروی خیابان حداقل دو سال است که بازسازی شده است.

Renovate means that they're fixing it up.

بازسازی به این معنی است که آنها آن را تعمیر می کنند.

There's already a house.

در حال حاضر یک خانه وجود دارد.

They're not building a new house, but they've repainted it.

آنها خانه جدیدی نمی سازند، اما آن را دوباره رنگ کرده اند.

They put a new porch on it.

روی آن ایوان جدید گذاشتند.

They painted it again.

دوباره رنگش کردند.

They fixed up some of the outside of it.

مقداری از بیرون آن را درست کردند.

They renovated the house.

خانه را بازسازی کردند.

We usually use this word in association with buildings or houses.

ما معمولاً از این کلمه در ارتباط با ساختمان ها یا خانه ها استفاده می کنیم.

That's most common way that you'll see it.

این رایج ترین روشی است که شما آن را می بینید.

Vanessa: Number two, "The worst bosses will... everything that you do."

ونسا: شماره دو، "بدترین رئیس‌ها هر کاری را که شما انجام می‌دهید، انجام می‌دهند."

"The worst bosses will subjugate everything that you do," or, "The worst bosses will scrutinize

«بدترین رئیس‌ها هر کاری را که انجام می‌دهید تحت سلطه خود در می‌آورند » یا «بدترین رئیس‌ها

everything that you do?"

هر کاری را که انجام می‌دهید بررسی می‌کنند؟»

Which one is the correct answer?

کدام یک پاسخ صحیح است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"The worst bosses will scrutinize everything that you do."

"بدترین رئیس ها هر کاری را که انجام می دهید به دقت بررسی می کنند."

This beautiful word "scrutinize" means to look carefully at something, but it's not

این کلمه زیبای "دقت کردن" به معنای نگاه دقیق به چیزی است، اما

just looking carefully.

فقط با دقت نگاه کردن نیست.

It's a good idea to look carefully at what your employees are doing, but this often means

این ایده خوبی است که به دقت به کارهایی که کارکنان خود انجام می دهند نگاه کنید، اما این اغلب به معنای

critically or negatively.

انتقادی یا منفی است.

They're scrutinizing.

آنها در حال بررسی دقیق هستند.

They're picking apart every little detail of what you do.

آنها همه جزئیات کوچک کاری را که شما انجام می دهید جدا می کنند.

If you've had a boss like this, you know how annoying it is.

اگر چنین رئیسی داشته اید، می دانید که چقدر آزاردهنده است.

The worst bosses scrutinize every little thing.

بدترین رئیس ها همه چیز کوچک را بررسی می کنند.

They don't trust their employees at all.

آنها اصلاً به کارمندان خود اعتماد ندارند.

They scrutinize their employees.

آنها کارکنان خود را زیر نظر دارند.

Vanessa: Number three, "Have you ever had a... friend who just won't go home even though

ونسا: شماره سه، "آیا تا به حال دوستی داشته اید که به خانه برنگردد، حتی

you've already done the dishes and brushed your teeth for bed?"

اگر قبلا ظرف ها را شسته اید و دندان هایتان را برای خواب مسواک زده اید؟"

"Have you ever had a chatty friend who just won't go home?"

"آیا تا به حال دوست پرحرفی داشته اید که به خانه نمی رود؟"

"Have you ever had a clingy friend who just won't go home?"

"آیا تا به حال دوست چسبنده ای داشته اید که به خانه نمی رود؟"

Which is the best word, chatty, or clingy?

بهترین کلمه، چرت و پرت یا چسبناک کدام است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"Have you ever had a clingy friend who just won't go home no matter what you do?"

"آیا تا به حال یک دوست چسبنده داشته اید که هر کاری انجام می دهید به خانه نمی رود؟"

Clingy is a beautiful adjective, and it means stuck like glue, usually in a negative way.

Clingy صفت زیبایی است و به معنای چسبیده معمولاً به صورت منفی است.

When we're talking about a person, it means that you want them to go away, but they just

وقتی در مورد یک شخص صحبت می کنیم، به این معنی است که شما می خواهید او از بین برود، اما

won't go away.

آنها نمی روند.

So we could say that she is a clingy person.

بنابراین می توان گفت که او فردی چسبنده است.

She's always with you.

او همیشه با شماست

"How are you doing?

"حالت چطوره؟

What are you doing?

چیکار میکنی؟

Can I get together?

میتونم دور هم جمع بشم؟

Can I come to your house today?"

امروز میتونم بیام خونه شما؟"

Then, she won't leave.

سپس، او ترک نمی کند.

She's clingy.

او چسبیده است.

We could also talk about items being clingy.

همچنین می‌توانیم در مورد چسبندگی اقلام صحبت کنیم.

Maybe the skirt was clinging to her tights.

شاید دامن به جوراب شلواری اش چسبیده بود.

It was a clingy skirt.

دامن چسبناکی بود.

It's sticky, and it's annoying when it's a skirt, but it's not always a negative thing.

چسبناک است و وقتی دامن باشد آزاردهنده است ، اما همیشه یک چیز منفی نیست.

Maybe the cling wrap or we call this sometimes plastic wrap is clingy.

شاید روکش چسبناک یا ما به آن می گوییم گاهی اوقات پوشش پلاستیکی چسبناک است.

It sticks to the bowl, and that's exactly what you want.

به کاسه می چسبد و این دقیقا همان چیزی است که شما می خواهید.

So it means sticking.

پس به معنای چسبیدن است.

Vanessa: Number four, "When someone is driving poorly, I wonder if honking will... the problem

ونسا: شماره چهار، "وقتی کسی ضعیف رانندگی می کند، نمی دانم که آیا بوق زدن باعث مشکل می شود

or help."

یا کمک می کند."

"I wonder if honking will exacerbate the problem or help."

"من نمی دانم که آیا بوق زدن مشکل را تشدید می کند یا کمک می کند."

"I wonder if honking will examine the problem or help."

"من نمی دانم که آیا بوق زدن مشکل را بررسی می کند یا کمک می کند."

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Three, two, one.

سه دو یک.

We have a clue in this sentence because we have the word "or help."

ما در این جمله سرنخی داریم زیرا کلمه "یا کمک" را داریم.

We know that the keyword we're looking for is the opposite of help.

ما می دانیم که کلمه کلیدی مورد نظر ما برعکس کمک است.

If you're taking an English exam, this is great to look for these keywords.

اگر در امتحان زبان انگلیسی شرکت می کنید، جستجوی این کلمات کلیدی عالی است.

We have our word that we're going to talk about in just a second "or help," so it needs

ما حرف خود را داریم که قرار است در یک ثانیه درباره آن صحبت کنیم "یا کمک"، بنابراین

to be the opposite of help.

باید برعکس کمک باشد.

"Sometimes when I see poor driving, I wonder if honking my horn will exacerbate the problem

"گاهی اوقات وقتی رانندگی ضعیفی را می بینم، فکر می کنم که آیا بوق زدن مشکل را تشدید می کند

or help."

یا کمک می کند."

Can you guess what the word exacerbate means?

آیا می توانید حدس بزنید کلمه تشدید به چه معناست؟

Vanessa: It means make it worse.

ونسا: یعنی بدترش کن.

It's not helping.

این کمک نمی کند.

Sometimes when someone cuts in front of me and I honk my horn, I wonder if they will

گاهی اوقات وقتی کسی جلوی من کات می‌کند و من بوق می‌زنم، فکر می‌کنم آیا

drive correctly or if it will just scare them, and all of a sudden, they'll drive even worse.

درست رانندگی می‌کند یا فقط او را می‌ترساند، و ناگهان بدتر رانندگی می‌کنند.

So sometimes I wonder this to myself.

بنابراین گاهی اوقات من این را برای خودم تعجب می کنم.

It happened last week that someone cut in front of me, and I honked my horn.

هفته پیش بود که یکی جلوی من برید و من بوق زدم.

They got in the correct lane, and it was fine.

آنها در لاین صحیح قرار گرفتند و خوب بود.

But sometimes I'm worried that when I honk my horn, it will exacerbate the problem, make

اما گاهی اوقات نگران می شوم که وقتی بوق می زنم، مشکل را تشدید می کند،

it worse because that person will just be surprised and then veer off the road.

آن را بدتر می کند زیرا آن شخص فقط غافلگیر می شود و سپس از جاده منحرف می شود.

Vanessa: Number five, "I'm usually... when I walk alone at night."

ونسا: شماره پنج، "معمولاً ... وقتی شبها تنها راه می روم."

"I'm usually wary when I walk alone at night," or, "I'm usually wiry when I walk alone at

«معمولاً وقتی شب به تنهایی راه می‌روم محتاط هستم» یا «معمولاً وقتی شب‌ها به تنهایی راه می‌روم عصبانی هستم

night?"

؟»

There's only one difference between these two words and that's the vowel.

فقط یک تفاوت بین این دو کلمه وجود دارد و آن مصوت است.

Which one is it?

کدام یکی است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"I'm usually wary when I walk alone at night," and this just means careful, cautious.

«معمولاً وقتی شب ها به تنهایی راه می روم محتاط هستم» و این فقط به معنای مراقب و محتاط است.

I'm usually wary.

من معمولاً محتاط هستم.

I look around me.

به اطرافم نگاه می کنم.

I try to stay alert because I want to stay safe.

سعی می کنم هوشیار باشم چون می خواهم ایمن بمانم .

I'm usually wary, cautious of my surroundings when I walk alone at night.

من معمولاً وقتی شبها به تنهایی راه می روم محتاط هستم و مراقب اطرافم هستم .

Make sure that you pronounce this word correctly, "Wary."

اطمینان حاصل کنید که این کلمه را به درستی تلفظ می کنید، "احتیاط".

It sounds like "wear."

به نظر می رسد "پوشیدن".

"I'm wearing clothes."

"من لباس می پوشم."

"Wear," and then you just add E at the end.

"Wear" و سپس فقط E را در پایان اضافه کنید.

"Wary."

"محتاط."

Vanessa: If you're in the Fearless Fluency Club, you already know this word because we

ونسا: اگر در باشگاه تسلط بی باک هستید، از قبل این کلمه را می‌دانید زیرا ما

talked about it a couple of months ago.

چند ماه پیش در مورد آن صحبت کردیم.

If you're not in the Fearless Fluency Club, you can click up here to learn more with me

اگر در «باشگاه تسلط بی باک» نیستید، می‌توانید اینجا را کلیک کنید تا هر ماه با من بیشتر

every month and learn great vocabulary expressions like the ones in this lesson.

بیاموزید و عبارات واژگانی عالی مانند آنچه در این درس است بیاموزید.

Vanessa: Number six, "I was surprised that she was... about doing the dishes because

ونسا: شماره شش، "از اینکه او در حال شستن ظرف ها بود تعجب کردم، زیرا

she seemed so put together in her life."

به نظر می رسید که در زندگی اش کاملاً جمع و جور بوده است."

"I was surprised that she was... about the dishes."

من تعجب کردم که او ... در مورد ظروف بود.

"I was surprised that she was testy about doing the dishes."

از اینکه او در مورد شستن ظرف ها آزمایش می کرد، تعجب کردم .»

"I was surprised that she was negligent about doing the dishes."

تعجب کردم که او در مورد شستن ظرف ها سهل انگاری کرد.

In this sentence, maybe you don't know what put together meets.

در این جمله، شاید شما ندانید که چه چیزی با هم ملاقات می کند.

That's going to be a key element here, but we can imagine in our heads something that

این یک عنصر کلیدی در اینجا خواهد بود، اما ما می توانیم چیزی را در ذهن خود تصور کنیم که

is put together.

کنار هم قرار گرفته باشد.

When you have a puzzle and it's put together, it means it's completed.

وقتی یک پازل دارید و آن را کنار هم می گذارید، به این معنی است که کامل شده است.

It's finished.

تمام شد.

It looks nice.

زیبا به نظر می رسد.

So we can piece together the rest of that sentence to guess what our keyword is here.

بنابراین می‌توانیم بقیه آن جمله را کنار هم بگذاریم تا حدس بزنیم کلمه کلیدی ما در اینجا چیست.

Let me tell you in three, two, one.

بگذارید سه، دو، یک به شما بگویم.

"I was surprised she was negligent about doing the dishes."

من تعجب کردم که او در مورد شستن ظرف ها سهل انگاری کرد.

Negligent.

سهل انگاری

What does this word sound like?

این کلمه چه صدایی دارد؟

Do you know the word neglect?

آیا کلمه غفلت را می دانید؟

This means that you're forgetting something.

این به این معنی است که شما چیزی را فراموش می کنید.

If you were neglected as a child.

اگر در کودکی مورد غفلت قرار گرفته اید.

This means that your parents didn't pay attention to you.

این بدان معناست که والدین شما به شما توجه نکرده اند .

They forgot you.

فراموشت کردند

They ignored you.

آنها شما را نادیده گرفتند.

Vanessa: We can imagine that for the dishes that she was negligent about the dishes.

ونسا: ما می توانیم تصور کنیم که برای ظروف که او در مورد ظروف سهل انگاری کرده است.

The word "negligent" means that you often forget important tasks.

کلمه "سهل انگاری" به این معنی است که شما اغلب کارهای مهم را فراموش می کنید.

In this situation, we have someone who is put together.

در این شرایط، یک نفر را داریم که کنار هم قرار گرفته است.

They're organized.

آنها سازماندهی شده اند.

It seems like they always know what's going on.

به نظر می رسد که آنها همیشه می دانند چه اتفاقی در حال رخ دادن است .

They're never confused, or worried, or uncertain.

آنها هرگز گیج، نگران یا نامطمئن نیستند.

They are put together, but surprisingly, she is negligent about the dishes.

آنها کنار هم قرار می گیرند، اما در کمال تعجب، او در مورد ظروف سهل انگاری می کند.

She has tons of dishes in her sink.

او تعداد زیادی ظرف در سینک خود دارد.

We can say that she often forgets important tasks.

می توان گفت که او اغلب کارهای مهم را فراموش می کند .

She is negligent.

او سهل انگار است.

Vanessa: Number seven, "We rented a... house in the English countryside."

ونسا: شماره هفت، "ما یک خانه در حومه انگلیسی اجاره کردیم."

"We rented up quaint house in the English countryside," or, "We rented a tactful house

"ما خانه عجیب و غریب در حومه انگلیسی اجاره کردیم" یا "یک خانه با تدبیر

in the English countryside?"

در حومه انگلیسی اجاره کردیم؟"

Which of these words feels the most correct?

کدام یک از این کلمات درست تر است؟

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Three, two, one.

سه دو یک.

"We rented a quaint house in the English countryside."

"ما یک خانه عجیب در حومه انگلیسی اجاره کردیم."

The word "quaint" means cute in an old-fashioned way, so it makes us think about simple times

کلمه "عجیب" به روشی قدیمی به معنای ناز است ، بنابراین باعث می شود

a long time ago.

مدت ها قبل به زمان های ساده فکر کنیم.

Maybe our grandparents or hundreds and hundreds of years ago.

شاید پدربزرگ و مادربزرگ ما یا صدها و صدها سال پیش.

This beautiful, cute, little house.

این خانه کوچک زیبا، ناز.

This is something that seems typical in the English countryside.

این چیزی است که در روستاهای انگلیسی معمولی به نظر می رسد .

There are quaint houses.

خانه های عجیب و غریب وجود دارد.

This is a stereotype, but you can use that word "quaint" to talk about somewhere that

این یک کلیشه است، اما می توانید از کلمه "عجیب" برای صحبت در مورد جایی که

you went on vacation.

به تعطیلات رفته اید استفاده کنید.

"Oh, I love this little village.

"اوه، من عاشق این دهکده کوچک هستم

It's so quaint.

. خیلی عجیب است

It's cute."

. دوست داشتنی است."

Vanessa: Number eight, "I often wish that architecture in the US was more... pleasing."

ونسا: شماره هشت، "من اغلب آرزو می کنم که معماری در ایالات متحده دلپذیرتر باشد."

"I often wish that architecture in the US was more discreetly pleasing," or, "I often

"من اغلب آرزو می کنم که معماری در ایالات متحده به طور محتاطانه ای خوشایندتر بود" یا "من اغلب

wish that architecture in the US was more aesthetically pleasing?"

آرزو می کنم که معماری در ایالات متحده از نظر زیبایی شناختی دلپذیرتر بود؟"

Which of these two words is correct?

کدام یک از این دو کلمه صحیح است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

The answer is, "I often wish that architecture in the US was more aesthetically pleasing."

پاسخ این است: "من اغلب آرزو می کنم که معماری در ایالات متحده از نظر زیبایی شناختی دلپذیرتر باشد."

Aesthetically means something to do with a beauty.

از نظر زیبایی به معنای چیزی است که با زیبایی انجام می شود.

"Oh, it's so aesthetically pleasing to see quaint old houses," or if you've ever visited

«اوه، دیدن خانه‌های قدیمی عجیب و غریب بسیار زیباست» یا اگر تا به حال از

Europe and you've seen those beautiful buildings that have existed for hundreds of years, it

اروپا دیدن کرده‌اید و آن ساختمان‌های زیبایی را که صدها سال وجود داشته‌اند دیده‌اید، از

is aesthetically pleasing.

نظر زیبایی‌شناختی دلپذیر است.

That means it's pleasing to your eyes.

یعنی برای چشمان شما خوشایند است.

It looks beautiful.

زیبا به نظر می آید.

"All those colors together in your dress are so aesthetically pleasing."

"همه آن رنگ ها با هم در لباس شما از نظر زیبایی شناسی بسیار دلپذیر هستند."

Vanessa: We often use those two words together as "aesthetically pleasing."

ونسا: ما اغلب این دو کلمه را با هم به عنوان "زیباشناختی دلپذیر" به کار می بریم.

But on the other hand, architecture in the US isn't really known for being aesthetically

اما از سوی دیگر، معماری در ایالات متحده واقعاً به دلیل زیبایی شناختی شناخته شده نیست

pleasing.

.

Unless you go to some older areas of New York, most places in the US just look like this.

مگر اینکه به برخی از مناطق قدیمی نیویورک بروید، بیشتر مکان‌های ایالات متحده به این شکل هستند.

Just some big box stores with big parking lots.

فقط چند فروشگاه بزرگ با پارکینگ های بزرگ .

Some downtown areas are cute, but in general, architecture in the US is not so aesthetically

برخی از مناطق مرکز شهر زیبا هستند، اما به طور کلی، معماری در ایالات متحده از نظر زیبایی شناختی چندان

pleasing, and I wish it was.

دلپذیر نیست، و ای کاش اینطور بود.

Vanessa: Number nine.

ونسا: شماره نه.

I'm sure this is not you.

مطمئنم این تو نیستی

"Sometimes people can be rude online because it's easy to be..."

"گاهی اوقات مردم می توانند آنلاین بی ادب باشند زیرا به راحتی می توان ..."

"Sometimes people can be rude online because it's easy to be anonymous," or, "Sometimes

"گاهی اوقات مردم می توانند آنلاین بی ادب باشند زیرا ناشناس بودن آسان است" یا "گاهی اوقات

people can be rude online because it's easy to be assimilated?"

مردم می توانند آنلاین بی ادب باشند زیرا به راحتی قابل جذب هستند؟"

Which of these two words is correct?

کدام یک از این دو کلمه صحیح است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Sometimes, unfortunately, people can be rude online because it's easy to be anonymous.

گاهی اوقات، متأسفانه، مردم می توانند در فضای آنلاین بی ادب باشند، زیرا ناشناس بودن آسان است.

Anonymous.

ناشناس.

This means that your identity is hidden.

این بدان معنی است که هویت شما پنهان است.

Maybe you just have a screen name, nobody knows who you are.

شاید شما فقط یک نام دارید، هیچ کس نمی داند شما کی هستید.

You can say whatever you want, so it's easy to be rude online.

شما می توانید هر چه می خواهید بگویید، بنابراین بی ادبی آنلاین آسان است.

Did you recognize this word "assimilated" from the first vocabulary test?

آیا از اولین آزمون لغات این کلمه "هضم شده" را تشخیص دادید ؟

I hope so.

امیدوارم.

If not, make sure you go watch it.

اگر نه، حتما به تماشای آن بروید.

Vanessa: Number 10, "Do you think that social media... content that you see?"

ونسا: شماره 10، "آیا فکر می کنید که رسانه های اجتماعی ... محتوایی که می بینید؟"

"Do you think that social media censors content that you see?" or, "Do you think that social

آیا فکر می کنید که رسانه های اجتماعی محتوایی را که می بینید سانسور می کنند؟ یا، "آیا فکر می کنید

media subtracts content that you see?"

رسانه های اجتماعی محتوایی را که می بینید کم می کنند؟"

Which one is correct?

کدامیک صحیح می باشد؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"Do you think that social media censors content that you see?"

آیا فکر می کنید که رسانه های اجتماعی محتوایی را که می بینید سانسور می کنند؟

The word "sensor" means hide something that's unacceptable.

کلمه "حسگر" به معنای پنهان کردن چیزی است که غیرقابل قبول است.

Maybe for a music album, they might say, "Censored," or, "Explicit," and this helps parents to

شاید برای یک آلبوم موسیقی، آنها ممکن است بگویند "سانسور شده" یا "صریح" و این به والدین کمک می کند تا

know, "Uh, I don't want my five-year-old to listen to this music because there is something

بدانند: "اوه، من نمی خواهم کودک پنج ساله من به این موسیقی گوش دهد زیرا چیزی وجود دارد.

in here that needs to be blocked.

در اینجا باید مسدود شود.

But when it comes to social media, maybe the people who run social media are blocking certain

اما وقتی صحبت از رسانه های اجتماعی می شود، شاید افرادی که رسانه های اجتماعی را اداره می کنند برخی

things so that we don't see it.

چیزها را مسدود می کنند تا ما آن را نبینیم.

This is a controversial opinion, and I don't really know what I think about it.

این یک نظر بحث برانگیز است و من واقعاً نمی دانم چیست؟ من در مورد آن فکر می کنم.

I don't really think much about it often, but I want to know for you.

واقعاً زیاد به آن فکر نمی کنم، اما می خواهم برای شما بدانم.

Do you think that social media censors the content that we see?

آیا فکر می کنید رسانه های اجتماعی محتوایی را که می بینیم سانسور می کنند؟

Let me know on the comments below and use the word "sensor."

در نظرات زیر به من اطلاع دهید و از کلمه "حسگر" استفاده کنید

Vanessa: Number 11, "The mother gave an... sigh when her son got in trouble at school

ونسا: شماره 11، "مادر وقتی پسرش دوباره در مدرسه به مشکل خورد، آهی کشید

again."

."

"The mother gave an angelic sigh when her son got in trouble at school again," or, "The

"مادر وقتی پسرش دوباره در مدرسه به مشکل خورد، آه فرشته ای کشید" یا "

mother gave an exasperated sigh when her son got in trouble at school again?"

مادر" وقتی پسرش دوباره در مدرسه به مشکل خورد، آه خشمگینی کشید؟"

Is it angelic or exasperated?

آیا این کار فرشته ای است یا عصبانی؟

Three, two, one.

"The mother gave an exasperated, ugh, sigh when her son got in trouble at school again."

دوباره در مدرسه."

Does this word sound familiar?

آیا این کلمه آشنا به نظر می رسد؟

Does it sound like a word we talked about previously?

آیا شبیه کلمه ای است که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم ؟

Exacerbate.

تشدید کند.

Oh, it's not the same word.

اوه، این همان کلمه نیست.

One word has a B, exacerbate.

یک کلمه دارای B است، تشدید کنید.

This means to make something worse.

این به معنای بدتر کردن چیزی است.

"If I honk my horn, will it exacerbate the problem?" or in our sample sentence here,

"اگر بوقم را بزنم، مشکل را تشدید می کند؟" یا در جمله نمونه ما در اینجا،

we have a mother who's frustrated.

مادری داریم که ناامید است.

That's what the word "exasperate" with a P means, frustrated.

این همان چیزی است که کلمه "عصبانی" با یک P به معنای نا امیدی است.

"Oh, son, why are you getting in trouble at school again?"

"اوه پسر، چرا دوباره در مدرسه به دردسر می افتی ؟"

Exasperated.

عصبانی شده

"Ah."

"آه."

The word "exasperate" means to breathe out, so we can imagine the mother going, "Ugh,

کلمه "عصبانی" به معنای بیرون کشیدن است، بنابراین می توانیم تصور کنیم که مادر می گوید: "اوه،

why are you in trouble again?

چرا دوباره به دردسر افتادی؟

Ah."

آه."

She's exasperated.

او عصبانی است

She's blowing air out.

داره هوا میده بیرون

She's frustrated.

او ناامید است.

Vanessa: Number 12, "Even though he tries to be... he still can't pay his bills."

ونسا: شماره 12، "با وجود اینکه سعی می کند... هنوز نمی تواند صورت حساب هایش را بپردازد."

"Even though he tries to be fair, he still can't pay his bills," or, "Even though he

«اگرچه سعی می کند منصف باشد، باز هم نمی تواند صورت حساب هایش را بپردازد» یا «اگرچه

tries to be frugal, he still can't pay his bills?"

سعی می کند صرفه جویی کند، باز هم نمی تواند صورت حساب هایش را بپردازد ؟»

Which one of these two F words is correct?

کدام یک از این دو کلمه F صحیح است؟

Fair or frugal?

منصفانه یا مقتصد؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"Even though he tries to be frugal, he still can't pay his bills."

با وجود اینکه سعی می کند صرفه جویی کند، باز هم نمی تواند صورت حساب هایش را بپردازد.»

The word "frugal" means careful with your money.

کلمه مقتصد به معنای مراقب پول خود باشید .

It's generally a positive thing.

به طور کلی یک چیز مثبت است.

If you want to use it in a negative way, you can say stingy.

اگر می خواهید از آن به صورت منفی استفاده کنید، می توانید بگویید خسیس.

This means that he never gives money to other people.

این بدان معناست که او هرگز به دیگران پول نمی دهد .

He never helps other people.

او هرگز به دیگران کمک نمی کند.

He just uses his money for himself.

او فقط از پولش برای خودش استفاده می کند.

Vanessa: But if you want to say it in a positive way, he's just careful about spending his

ونسا: اما اگر می خواهید آن را به شیوه ای مثبت بیان کنید، او فقط مراقب خرج کردن پول خود است

money.

.

He wants to make sure that it goes to the correct places, to the best people.

او می‌خواهد مطمئن شود که به مکان‌های صحیح، به بهترین افراد می‌رود.

You can say frugal.

می توان گفت مقتصد.

This is a term that has often been used to talk about me.

این اصطلاحی است که اغلب برای صحبت در مورد من استفاده شده است.

I'm a frugal person.

من آدم مقتصدی هستم

That means that I'm careful with my money.

یعنی من مواظب پولم هستم.

If I give money to someone else, I just want to make sure that it's used in the way that

اگر به دیگری پول بدهم، فقط می‌خواهم مطمئن شوم که از آن طوری استفاده می‌شود

they say it will be used.

که می‌گویند استفاده می‌شود.

I don't have problems donating, but I just want to make sure that it's in the best way,

من مشکلی برای اهدا ندارم، اما فقط می خواهم مطمئن شوم که به بهترین شکل انجام می شود،

so I'm careful with my money.

بنابراین مراقب پولم هستم.

I'm frugal.

من مقتصد هستم

Vanessa: Number 13, "I could see the... anger on his face by looking at his eyes."

ونسا: شماره 13، "من با نگاه کردن به چشمانش می توانستم خشم را در چهره او ببینم."

"I could see the subtle anger on his face by looking at his eyes," or, "I could see

«با نگاه کردن به چشمانش می‌توانستم خشم ظریف چهره‌اش را ببینم» یا «با نگاه کردن به چشم‌هایش می‌توانستم

this sappy anger on his face by looking at his eyes?"

این خشم خشن را در چهره‌اش ببینم ؟»

Is it subtle or sappy?

ظریف است یا خفن؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"I could see the subtle anger on his face by looking at his eyes."

با نگاه کردن به چشمانش می‌توانستم خشم ظریفی را در چهره‌اش ببینم .

The word "subtle" means not obvious.

کلمه "لطیف" به معنای آشکار نیست.

Maybe it's a little bit hidden.

شاید کمی پنهان باشد.

You have to look carefully at his eyes to see his anger.

باید با دقت به چشمانش نگاه کرد تا عصبانیت او را دید.

It's subtle.

این ظریف است.

Do you notice something strange about the pronunciation of this word?

آیا متوجه چیز عجیبی در تلفظ این کلمه شده اید؟

There is a B, but it sounds like a D, "subtle, subtle."

یک B وجود دارد، اما مانند D به نظر می رسد، "لطیف، ظریف".

If you want some more information about how to pronounce the word "subtle," I made a video

اگر می خواهید اطلاعات بیشتری در مورد نحوه تلفظ کلمه "لطیف" داشته باشید، من یک ویدئو

about some of the most difficult words to pronounce up here, and one of those words

در مورد برخی از سخت ترین کلمات برای تلفظ در اینجا تهیه کردم، و یکی از آن

is the word "subtle."

کلمات کلمه "لطیف" است.

So click on that video so that you can get some more details about its pronunciation.

بنابراین روی آن ویدیو کلیک کنید تا بتوانید جزئیات بیشتری در مورد تلفظ آن دریافت کنید.

Vanessa: Number 14, "My baby is the cutest baby in the whole world, but of course, I'm..."

ونسا: شماره 14، "کودک من نازترین کودک در کل جهان است، اما البته، من ..."

"But of course I'm biased?"

"اما البته من مغرض هستم؟"

"But of course, I'm biased?"

"اما البته، من مغرضانه هستم؟"

Which of these B words is the correct word?

کدام یک از این کلمات B صحیح است؟

Well, we could say in three, two, one, "My baby is the cutest baby in the whole world,

خوب، می‌توانیم در سه، دو، یک بگوییم: " کودک من نازترین کودک در کل جهان است،

but I guess I'm biased."

اما من حدس می‌زنم که مغرضانه هستم."

Biased.

جانبدارانه.

The word "bias" has a specific meaning, and in fact, we use this word a lot in daily conversation.

کلمه تعصب معنای خاصی دارد و در واقع ما در مکالمات روزمره از این کلمه زیاد استفاده می کنیم.

It means that you have a previous notion that affects how you feel about other things.

این بدان معنی است که شما یک تصور قبلی دارید که بر احساس شما در مورد چیزهای دیگر تأثیر می گذارد.

My baby is my child, so I'm going to have a different opinion than someone who doesn't

نوزاد من فرزند من است، بنابراین من نظر دیگری نسبت به کسی که فرزندم را نمی

know my child.

شناسد دارم.

Of course, all of my feelings about my child are going to be biased.

البته، تمام احساسات من در مورد فرزندم مغرضانه خواهد بود.

They're going to be affected by some previous idea.

آنها تحت تأثیر برخی ایده های قبلی قرار می گیرند .

Vanessa: I want to take a look at a quick cartoon so that you can get another example

ونسا: می‌خواهم به یک کارتون سریع نگاهی بیاندازم تا بتوانید مثال دیگری

for the word "bias."

برای کلمه "سوگیری" بیاورید.

Here we see a courtroom, and there is a lady who's being accused of being a witch.

اینجا ما یک دادگاه می بینیم، و خانمی وجود دارد که متهم به جادوگری است.

She says, "It makes no difference, what I say.

او می گوید: "این که من چه می گویم فرقی نمی کند .

You've already decided that I'm guilty."

شما قبلاً تصمیم گرفته اید که من مقصر هستم."

This man had a previous notion that she is a witch.

این مرد قبلاً تصور می کرد که او یک جادوگر است.

She's guilty.

اون گناه داره

It doesn't matter what she says.

مهم نیست او چه می گوید.

He's going to continue to think that she's guilty, and the man here, he says something

او همچنان فکر می‌کند که او گناهکار است، و مردی که اینجاست، چیزی می‌گوید

that reaffirms his belief.

که باورش را دوباره تأیید می‌کند.

"Ugh, gasp.

"اوه، نفس نفس زدن.

Witches can read minds.

جادوگران می توانند ذهن ها را بخوانند.

She is a witch."

او یک جادوگر است."

He's just reaffirming what he already thinks, which also affirms what she thinks.

او فقط چیزی را که قبلاً فکر می کند، تأیید می کند، که همچنین آنچه را که او فکر می کند تأیید می کند.

Here, this man is biased.

اینجا این مرد مغرض است.

He has a previous notion that's affecting how he's currently behaving.

او تصور قبلی دارد که بر رفتار فعلی او تأثیر می گذارد.

Vanessa: Number 15, our final question.

ونسا: شماره 15، آخرین سوال ما.

This is a question that I often get a lot actually.

این سوالی است که در واقع اغلب برای من زیاد است.

"How did you learn how to teach?"

"چگونه یاد گرفتی که چگونه تدریس کنی؟"

I might say, "It's just...

ممکن است بگویم، "فقط...

I guess."

حدس می‌زنم."

"It's just intuitive, I guess," or, "It's just oblivious, I guess?"

"این فقط شهودی است، حدس می‌زنم" یا، " فقط غافل است، حدس می‌زنم؟"

Which one of these two words is correct, intuitive or oblivious?

کدام یک از این دو کلمه صحیح است، شهودی یا غافل؟

Three, two, one.

سه دو یک.

"How did you learn how to teach, Vanessa?"

چگونه یاد گرفتی چگونه تدریس کنی، ونسا؟

"Well, it's just intuitive, I guess."

"خب، حدس می‌زنم این فقط شهودی است."

Intuitive means that it came naturally for me.

شهودی به این معنی است که به طور طبیعی برای من آمده است.

It's something that was already within me and it came out.

این چیزی است که از قبل در درون من بود و بیرون آمد.

This is just partially true because I also did try to channel some good teachers that

این فقط تا حدی درست است زیرا من همچنین سعی کردم معلمان خوبی را

I've had and tried to emulate them, but we can say here it's intuitive.

که داشتم و سعی کردم از آنها تقلید کنم، کانالیزه کنم، اما می‌توانیم بگوییم که این کار شهودی است.

It came from within me.

از درون من آمد.

Well, what about that other word, oblivious?

خوب، در مورد آن کلمه دیگر، غافل چطور؟

Do you recognize this word from the first vocabulary test?

آیا این کلمه را از اولین تست واژگان تشخیص می دهید؟

I hope so.

امیدوارم.

If not, make sure you check out that video.

اگر نه، حتما آن ویدیو را ببینید.

Oblivious and intuitive or not the same thing.

غافل و شهودی یا نه یک چیز.

We could say that.

می توانستیم بگوییم.

"Well, I guess my teaching was just intuitive.

"خب، حدس می‌زنم تدریس من فقط شهودی بود.

I just knew it within my mind without having to study."

من فقط آن را در ذهنم می‌دانستم بدون اینکه نیازی به مطالعه داشته باشم."

Vanessa: How did you do on this test?

ونسا: این تست را چطور انجام دادی؟

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

What was your final score?

نمره نهایی شما چند بود؟

Also, I have a challenge for you.

ضمناً من یک چالش برای شما دارم.

Try to make a sentence with one of these new vocabulary words.

سعی کنید با یکی از این لغات جدید جمله بسازید .

Use it in a sentence correctly and read it out loud so that you can test your speaking

آن را در یک جمله به درستی استفاده کنید و آن را با صدای بلند بخوانید تا بتوانید ماهیچه های صحبت کردن خود را آزمایش کنید

muscles, and also, try to ingrain it in your memory as easily as...

و همچنین سعی کنید به راحتی آن را در حافظه خود جا بیندازید ...

Vanessa: Your speaking muscles and also try to ingrain it in your memory as easily as

ونسا: عضلات صحبت کردن شما و همچنین سعی کنید آن را در حافظه خود تقویت کنید. به راحتی

possible.

ممکن

Vanessa: Today, I have a fun grammar test for you.

ونسا: امروز یک تست گرامر جالب برای شما دارم.

Fun?

سرگرم کننده؟

Grammar?

گرامر؟

Test?

تست؟

Is it possible?

آیا امکان دارد؟

Yes, it's definitely possible.

بله، قطعا امکان پذیر است.

Just watch it and see.

فقط آن را تماشا کنید و ببینید.

Vanessa: In this lesson, you'll learn seven common English grammar mistakes and how to

ونسا: در این درس، هفت اشتباه رایج دستور زبان انگلیسی و نحوه

fix them, but the trick is you have to guess what the mistake is.

رفع آنها را یاد خواهید گرفت، اما ترفند این است که باید حدس بزنید اشتباه چیست.

Fun.

سرگرم کننده.

I'm going to show you seven sentences and you need to find one change in each sentence.

من هفت جمله را به شما نشان خواهم داد و شما باید در هر جمله یک تغییر پیدا کنید.

Maybe that's taking something out, maybe that's adding something, maybe it's exchanging something.

شاید این چیزی را بیرون می آورد، شاید چیزی را اضافه می کند، شاید چیزی را مبادله می کند.

Let's take a look at a quick example.

بیایید به یک مثال سریع نگاهی بیندازیم.

This sentence, I love dog.

این جمله، من عاشق سگ هستم.

There's one mistake here, can you guess what it is?

اینجا یک اشتباه وجود دارد، می توانید حدس بزنید چیست؟

What do we need to change to make this beautifully correct?

چه چیزی را باید تغییر دهیم تا این به زیبایی درست شود؟

Well, we need to say I love dogs.

خوب، باید بگوییم که من عاشق سگ هستم.

You need to add an S at the end.

در پایان باید یک S اضافه کنید.

This is a pretty simple example, so are you ready for some more advanced grammar sentences?

این یک مثال بسیار ساده است، بنابراین آیا برای جملات گرامری پیشرفته تر آماده هستید؟

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

Vanessa: Let's imagine that we're in a coffee shop together, drinking some coffee.

ونسا: بیایید تصور کنیم که با هم در یک کافی شاپ هستیم و قهوه می نوشیم.

Well, maybe that's not such a good idea because if I had a cup of coffee, I would be running

خب، شاید این ایده خوبی نباشد، زیرا اگر یک فنجان قهوه می‌نوشیدم،

around the coffee shop nonstop.

بی‌وقفه در کافی‌شاپ می‌دویدم.

So how about this?

پس در مورد این چطور؟

I'm drinking some tea, you're drinking some coffee and we're having a lovely conversation

من دارم چای می خورم، تو قهوه می خوری و ما با هم یک گفتگوی دوست داشتنی

together and you say to me, "So, how's it been going lately?"

انجام می دهیم و به من می گویی: "خب، این اواخر چطور بوده؟"

And I say, sentence number one, "I bought the new Ferrari yesterday."

و من جمله شماره یک را می گویم: "من دیروز فراری جدید را خریدم."

Oh, what's one thing that you can change in this sentence to make it correct?

آه، چه چیزی را می توانید در این جمله تغییر دهید تا درست شود؟

This sentence is not correct.

این جمله صحیح نیست.

There's something that's wrong with this sentence.

این جمله ایرادی دارد.

Can you guess?

میتونی حدس بزنی؟

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Three, two, one.

سه دو یک.

Vanessa: I bought a new Ferrari yesterday.

ونسا: دیروز یک فراری جدید خریدم.

You have this image in your head of us sitting in the coffee shop.

شما این تصویر را در ذهن خود دارید که ما در کافی شاپ نشسته ایم.

Do you think that we're looking at the car right now?

آیا فکر می کنید که ما در حال حاضر به ماشین نگاه می کنیم؟

No, we're just kind of imagining this car.

نه، ما فقط به نوعی این ماشین را تصور می کنیم.

It's not something specific, it's something unknown.

این چیز خاصی نیست، چیزی ناشناخته است.

So we need to use A. Maybe after we have our drinks, we go out to the parking lot and I

بنابراین باید از A استفاده کنیم. شاید بعد از اینکه نوشیدنی‌هایمان را خوردیم، به پارکینگ برویم و من

say, "This is the new Ferrari that I bought."

بگویم: "این فراری جدیدی است که من خریدم."

This is the new Ferrari.

این فراری جدید است.

We're looking at it, we know which one it is, it's right there, so we need to use the

ما در حال بررسی آن هستیم، می‌دانیم کدام یک است، دقیقاً همانجاست، بنابراین باید از

to talk about something known and A for something that's less known.

علامت برای صحبت در مورد چیزی شناخته شده و A برای چیزی که کمتر شناخته شده است استفاده کنیم.

Vanessa: Test sentence number two.

ونسا: جمله تستی شماره دو.

I wanted a Ferrari because it's too fast.

من یک فراری می خواستم چون خیلی سریع است.

I wanted a Ferrari because it's too fast.

من یک فراری می خواستم چون خیلی سریع است.

What's wrong in this sentence?

این جمله چه اشکالی دارد؟

Three, two, one.

سه دو یک.

I wanted a Ferrari because it's really fast.

من یک فراری می خواستم چون واقعا سریع است.

We only use too in negative situations.

ما فقط در موقعیت های منفی از آن استفاده می کنیم.

The coffee is too hot, I can't drink it.

قهوه خیلی داغ است، نمی توانم آن را بنوشم.

I'm too tired, I can't study.

من خیلی خسته ام، نمی توانم درس بخوانم.

Maybe I could have said, "My old car was too slow."

شاید بتوانم بگویم: "ماشین قدیمی من خیلی کند بود."

You can see here that in all of these situations, there's something negative.

در اینجا می توانید ببینید که در همه این موقعیت ها، یک چیز منفی وجود دارد.

The coffee's too hot.

قهوه خیلی داغه

I'm too tired.

خیلی خسته ام.

The car is too slow.

ماشین خیلی کند است.

There's a problem in all of these sentences, so I probably want to fix it.

در همه این جملات یک مشکل وجود دارد، بنابراین احتمالاً می خواهم آن را برطرف کنم.

And in this sentence with the Ferrari, I think that the Ferrari is really fast, so that's

و در این جمله با فراری، من فکر می کنم که فراری واقعا سریع است، بنابراین

why I want it.

من آن را می خواهم.

If you're curious about some differences between too and so, I made a live lesson about this

اگر کنجکاو هستید که تفاوت‌هایی بین خیلی از هم وجود دارد، من

a long time ago, about two years ago, and you can watch that video up here.

مدت‌ها پیش، حدود دو سال پیش، یک درس زنده در مورد این موضوع ساختم و می‌توانید آن ویدیو را در اینجا تماشا کنید.

Vanessa: All right, sentence number three.

ونسا: بسیار خب، جمله شماره سه.

When I bought the car, it costs $300,000.

وقتی ماشین را خریدم 300000 دلار قیمت دارد.

When I bought the car, it costs $300,000.

وقتی ماشین را خریدم 300000 دلار قیمت دارد.

It's a lot of money.

این پول زیادی است.

All right.

خیلی خوب.

What is one thing that you can do to change in this sentence to make it correct?

برای اصلاح این جمله چه چیزی را می توانید انجام دهید ؟

Three two, one.

سه دو یک.

When I bought the car, notice this is the past tense, bought the car, it costs?

وقتی ماشین را خریدم، توجه کنید این زمان گذشته است، ماشین را خریدم، هزینه دارد؟

This is the present tense, we need to say it cost $300,000.

این زمان حال است، باید بگوییم که هزینه آن 300000 دلار است.

The word cost is an irregular verb and often, these irregular verbs trip up or trick English

کلمه cost یک فعل نامنظم است و اغلب، این افعال نامنظم زبان آموزان انگلیسی را فریب

learners, so we need to make sure that we use the proper past tense.

می دهند، بنابراین باید مطمئن شویم که از زمان گذشته مناسب استفاده می کنیم.

It cost $300,000.

300000 دلار هزینه داشت.

Vanessa: Sentence number four, maybe after I told you how much the car cost, you say,

ونسا: جمله شماره چهار، شاید بعد از اینکه به شما گفتم هزینه ماشین چقدر است، شما بگویید:

"Huh, Vanessa, that's so much money.

"هو، ونسا، اینقدر پول است،

Why would you do something like that?"

چرا چنین کاری می کنی؟"

And I say, "Well, I think I'm going eating rice and beans for a whole year."

و من می گویم: "خب، فکر کنم یک سال تمام برنج و لوبیا بخورم."

I think I'm going eating rice and beans for a whole year.

فکر کنم یک سال تمام برنج و لوبیا بخورم .

This means, nothing fancy, nothing special, only rice and beans because I spent all my

این یعنی هیچ چیز فانتزی، هیچ چیز خاصی، فقط برنج و حبوبات چون تمام

money on the car.

پولم را خرج ماشین کردم.

What's the problem with this sentence?

مشکل این جمله چیست؟

Three, two, one.

سه دو یک.

I think I'm going to eat rice and beans for a whole year.

فکر کنم یک سال تمام برنج و لوبیا بخورم .

Often, English learners have problems with ING and to.

اغلب، زبان آموزان انگلیسی با ING و to مشکل دارند.

It depends on a lot of different factors, but specifically, for the verb going, when

این به عوامل مختلفی بستگی دارد، اما به طور خاص، برای فعل going، زمانی

we're talking about this in the future.

که در مورد این موضوع در آینده صحبت می کنیم.

I'm going to eat rice and beans.

من میرم برنج و لوبیا بخورم.

I'm going to study with Vanessa.

من میرم با ونسا درس بخونم

I'm going to sleep soon.

می خواهم زود بخوابم.

Well, we need to use to plus an unconjugated verb.

خوب، باید از to plus یک فعل غیرمرتبط استفاده کنیم.

I'm going to study.

من میرم درس بخونم

I'm going to eat.

من میخواهم غذا بخورم.

I'm going to sleep.

من میرم بخوابم.

Great.

عالی.

All right, let's go to the next one.

باشه بریم سراغ بعدی

Vanessa: Number five.

ونسا: شماره پنج.

For my whole life, I always dreamed of owning a Ferrari.

برای تمام عمرم همیشه آرزو داشتم فراری داشته باشم.

For my whole life, I always dreamed of owning a Ferrari.

برای تمام عمرم همیشه آرزو داشتم فراری داشته باشم.

What's the problem in this sentence?

مشکل این جمله چیست؟

Can you guess?

میتونی حدس بزنی؟

Do we need to add something?

آیا لازم است چیزی اضافه کنیم؟

Take something away?

چیزی بردارم؟

Switch something?

چیزی را عوض کنم؟

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Three, two, one.

سه دو یک.

For my whole life, I had always dreamed of owning a Ferrari.

برای تمام عمرم همیشه آرزو داشتم فراری داشته باشم .

Why did we add had here?

چرا داشتیم اینجا را اضافه کردیم؟

This is the past perfect tense and I know it can be tricky for a lot of English learners.

این زمان گذشته کامل است و می دانم که برای بسیاری از زبان آموزان انگلیسی می تواند مشکل باشد.

We use the past perfect tense to talk about something that was continuing for a long time

ما از زمان گذشته کامل برای صحبت در مورد چیزی استفاده می کنیم که برای مدت طولانی

in the past and now, it has stopped.

در گذشته ادامه داشت و اکنون متوقف شده است.

Do you know why my dream has stopped?

میدونی چرا رویای من قطع شد؟

Oh, because it came true.

اوه، چون به حقیقت پیوست.

I own a Ferrari.

من یک فراری دارم.

Of course, this is a fake situation, just imaginary.

البته این یک موقعیت ساختگی است، فقط خیالی است.

Vanessa: But because this dream came true, well, we can say that it has stopped.

ونسا: اما چون این رویا محقق شد، خوب، می توانیم بگوییم که متوقف شده است.

So we need to make the sentence, for my whole life, I had always dreamed of owning a Ferrari,

بنابراین باید این جمله را بسازیم، من برای تمام عمرم همیشه آرزو داشتم یک فراری داشته

and now, I do.

باشم، و حالا دارم.

Now that dream has come true.

اکنون آن رویا به حقیقت پیوسته است.

If you'd like to learn more about how to use the past perfect tense or the future perfect

اگر می‌خواهید در مورد نحوه استفاده از زمان گذشته کامل یا زمان آینده کامل بیشتر

tense, you can click on this live lesson that I made up here a long time ago.

بدانید، می‌توانید روی این درس زنده که مدت‌ها پیش اینجا ساخته‌ام کلیک کنید.

There's one full lesson about the past perfect tense and one full lesson about the present

یک درس کامل در مورد زمان گذشته کامل و یک درس کامل در مورد زمان حال کامل وجود دارد

perfect tense.

.

These can be tricky, so please take your time, be patient with yourself and study them and

اینها می توانند مشکل ساز باشند، پس لطفاً وقت بگذارید، با خودتان صبور باشید و آنها را مطالعه کنید

take some notes.

و یادداشت برداری کنید.

All right, let's go to the next sentence.

خیلی خب بریم سراغ جمله بعدی.

Vanessa: Sentence number six.

ونسا: جمله شماره شش.

Not only is my Ferrari beautiful, but it is fun to drive.

فراری من نه تنها زیباست، بلکه رانندگی با آن لذت بخش است.

Not only is my Ferrari beautiful, but it is fun to drive.

فراری من نه تنها زیباست، بلکه رانندگی با آن لذت بخش است.

How can we make this sentence better?Huh?

چگونه می توانیم این جمله را بهتر کنیم؟ ها؟

Three two, one.

سه دو یک.

Not only is my Ferrari beautiful, but it's also fun to drive.

فراری من نه تنها زیباست، بلکه رانندگی با آن لذت بخش است.

We need to add the word also, and our key here is the first part of that sentence uses

ما باید کلمه را نیز اضافه کنیم، و کلید ما در اینجا این است که قسمت اول آن جمله نه تنها از آن استفاده می کند

not only, and then the second part needs but also.

، و سپس قسمت دوم نیاز بلکه نیز دارد.

This is an advanced phrase, not only, but also that's going to make your sentences more

این یک عبارت پیشرفته است، نه تنها، بلکه جملات شما را نیز پیچیده تر می

complex.

کند.

Instead of just saying simple sentences, my Ferrari's beautiful.

به جای گفتن جملات ساده، فراری من زیباست.

It's fun to drive.

رانندگی لذت بخش است.

We can combine those with a beautiful advanced expression like this, not only is my Ferrari

ما می‌توانیم آن‌ها را با یک بیان پیشرفته زیبا مانند این ترکیب کنیم، نه تنها فراری من

beautiful, but it is also fun to drive.

زیباست، بلکه رانندگی با آن لذت‌بخش است.

We use not only, but also to give some more information about something, but it's really

ما نه تنها، بلکه برای دادن اطلاعات بیشتر در مورد چیزی استفاده می‌کنیم، اما در واقع این است

to take it to a higher level, to kind of escalate something.

که آن را به سطحی بالاتر ببریم، تا به نوعی چیزی را افزایش دهیم.

Vanessa: So here, my Ferrari's beautiful.

ونسا: پس اینجا، فراری من زیباست.

Okay.

باشه.

But the next level is, oh, it's also fun to drive.

اما سطح بعدی این است، اوه، رانندگی کردن نیز سرگرم کننده است.

On top of that, it is also fun to drive.

علاوه بر این، رانندگی نیز لذت بخش است.

So you might say, not only is this lesson useful, but it is also fun.

بنابراین ممکن است بگویید، این درس نه تنها مفید است، بلکه سرگرم کننده است.

I hope that this lesson is useful to you, but I hope it's not boring.

امیدوارم این درس برای شما مفید بوده باشد، اما امیدوارم خسته کننده نباشد.

I hope it's also fun.

امیدوارم سرگرم کننده هم باشه

We're taking it to the next level.

ما آن را به سطح بعدی می بریم.

All right, let's go to the next one.

باشه بریم سراغ بعدی

Vanessa: Sentence number seven.

ونسا: جمله شماره هفت.

If I crashed the car, I will cry.

اگر با ماشین تصادف کنم گریه می کنم.

If I crashed the car, I will cry.

اگر با ماشین تصادف کنم گریه می کنم.

Hmm.

هوم

Can you imagine this situation?

آیا می توانید این وضعیت را تصور کنید؟

Spending so much money on a car and then crashing it?

اینهمه پول خرج ماشین و بعد تصادف کردن؟

And that's it.

و بس.

That would be terrible.

این وحشتناک خواهد بود.

All right.

خیلی خوب.

Let's think about what is the best way to fix this sentence.

بیایید فکر کنیم بهترین راه برای رفع این جمله چیست.

Three, two, one.

سه دو یک.

This is a hypothetical, imaginary situation.

این یک موقعیت فرضی و خیالی است.

If you are listening to my quick little explanation, you might've guessed the correct answer.

اگر به توضیح کوتاه من گوش می دهید ، ممکن است پاسخ صحیح را حدس بزنید.

If I crashed the car, I would cry.

اگر با ماشین تصادف می کردم گریه می کردم.

We use if plus would to talk about these imaginary, hypothetical situations.

ما از if plus will برای صحبت در مورد این موقعیت های خیالی و فرضی استفاده می کنیم.

It's not happening right now, so we need to use would.

در حال حاضر این اتفاق نمی افتد، بنابراین باید از این استفاده کنیم.

If you'd like to learn how to use would in other situations or some more in depth examples

اگر می‌خواهید یاد بگیرید که چگونه در موقعیت‌های دیگر استفاده کنید یا مثال‌های عمیق‌تری

about it, make sure you check out another test I made, should, would and could, and

درباره آن انجام دهید، مطمئن شوید که تست دیگری را که من انجام دادم، باید، می‌کردم و می‌توانم، بررسی کنید و

how do you use them correctly.

چگونه از آنها به درستی استفاده می‌کنید.

How did you do on this test about my Ferrari?

این تست را در مورد فراری من چگونه انجام دادید؟

I hope you enjoyed it.

امیدوارم ازش لذت برده باشی.

Now it's time to do a little review.

حالا وقت آن است که یک بررسی کوچک انجام دهیم.

Vanessa: Let's go back and read all of those sentences using the correct words that you

ونسا: بیایید به عقب برگردیم و همه آن جملات را با استفاده از کلمات صحیح بخوانیم که بتوانید به

can visually see it and also hear it one more time.

صورت بصری آن را ببینید و همچنین یک بار دیگر آن را بشنوید .

I bought a new Ferrari yesterday.

من دیروز یک فراری جدید خریدم.

I wanted a Ferrari because it's really fast.

من یک فراری می خواستم چون واقعا سریع است.

When I bought the car, it cost $300,000.

وقتی ماشین را خریدم 300000 دلار قیمت داشت.

I think I'm going to eat only rice and beans for one year.

فکر کنم یک سال فقط برنج و لوبیا بخورم .

For my whole life, I had always dreamed of owning a Ferrari.

برای تمام عمرم همیشه آرزو داشتم فراری داشته باشم .

Not only is my Ferrari beautiful, but it's also fun to drive.

فراری من نه تنها زیباست، بلکه رانندگی با آن لذت بخش است.

If I crashed the car, I think I would cry.

اگر با ماشین تصادف می کردم، فکر می کنم گریه می کردم.

How did you do on this test?

در این آزمون چگونه عمل کردید؟

Let me know in the comments what your score was.

در نظرات به من بگویید که چه امتیازی کسب کرده اید .

Vanessa: Do you want to understand movies and TV shows and fast English speakers?

ونسا: آیا می خواهید فیلم ها و برنامه های تلویزیونی و انگلیسی زبانان سریع را درک کنید؟

Yes, of course you do, but there are countless reductions and linking in English that make

بله، مطمئناً انجام می دهید، اما تعداد بی شماری کاهش و پیوند در زبان انگلیسی وجود دارد که کار

it difficult, so the best way to understand fast English conversations is to study fast

را دشوار می کند، بنابراین بهترین راه برای درک مکالمات سریع انگلیسی، مطالعه مکالمات سریع

English conversations, and that's what we're going to do today.

انگلیسی است و این کاری است که ما امروز انجام خواهیم داد.

We're going to be listening to five quick English conversations and I'm going to give

ما به پنج مکالمه سریع انگلیسی گوش می دهیم و

you three sentences for each conversation.

برای هر مکالمه سه جمله به شما می گویم.

I want you to guess which sentence you hear in each conversation.

می خواهم حدس بزنید در هر مکالمه کدام جمله را می شنوید .

If this exercise is too easy for you, then this is my challenge.

اگر این تمرین برای شما خیلی آسان است، پس این چالش من است.

I challenge you to not look at the screen, but to try to write every single word that

من شما را به چالش می کشم که به صفحه نگاه نکنید، بلکه سعی کنید تک تک کلماتی را که

you hear from that conversation.

از آن مکالمه می شنوید بنویسید.

This way, instead of listening for specific words that you already know will happen in

به این ترتیب، به جای گوش دادن به کلمات خاصی که از قبل می‌دانید در

that conversation that I give to you, you're going to be trying to write just from your

مکالمه‌ای که من به شما می‌دهم اتفاق می‌افتد، سعی خواهید کرد

listening skills every word that you hear.

هر کلمه‌ای را که می‌شنوید، فقط از روی مهارت‌های شنیداری خود بنویسید.

Vanessa: These conversations that you're about to hear are all part of the 30-day listening

ونسا: این مکالماتی که قرار است بشنوید، همگی بخشی از بسته چهار چالش گوش دادن 30 روزه

challenge pack four, which is open now until December 31st.

هستند که اکنون تا 31 دسامبر باز است.

If you'd like to join hundreds of other English learners who are deciding to start the new

اگر می‌خواهید به صدها زبان‌آموز دیگر انگلیسی بپیوندید که تصمیم دارند سال جدید

year 2020 by improving your listening skills, great.

2020 را با بهبود مهارت‌های شنیداری خود آغاز کنند، عالی است. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد چالش شنیداری

You can click on the link up here or in the description to find out more about the listening

می‌توانید روی پیوند اینجا یا در توضیحات کلیک کنید

challenge.

.

Vanessa: Are you ready to listen to the first conversation?

ونسا: آیا برای گوش دادن به اولین مکالمه آماده ای؟

I'm going to give you three sentences that I want you to listen for.

من سه جمله را به شما می گویم که می خواهم به آنها گوش دهید.

I want you to choose which one is going to be in the conversation.

من از شما می خواهم انتخاب کنید که کدام یک در مکالمه قرار می گیرد.

Let's take a look at those sentences.

بیایید نگاهی به آن جملات بیندازیم.

You didn't take it seriously.

جدی نگرفتی

You didn't take in seriously.

جدی نگرفتی

You didn't take on seriously.

جدی نگرفتی

Let's listen to the conversation clip and I want you to choose, did you hear number

بیا کلیپ مکالمه را گوش کنیم و می خواهم شما انتخاب کنید، شماره

one, two or three?

یک، دو یا سه را شنیدید؟

All right, let's listen a couple of times to the clip.

خیلی خب، چند بار به کلیپ گوش کنیم.

Dan: I had probably kind of poor work ethic.

دن: احتمالاً اخلاق کاری ضعیفی داشتم.

Vanessa: Oh yeah?

ونسا: اوه آره؟

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Dan: But I didn't have to try very hard in high school.

دن: اما من مجبور نبودم در دبیرستان خیلی تلاش کنم .

Vanessa: As in you could do okay in high school?

ونسا: همانطور که می‌توانی در دبیرستان خوب عمل کنی؟

Dan: I didn't have to study that much to get by in my high school because my high school

دان: من مجبور نبودم آنقدر درس بخوانم تا بتوانم در دبیرستانم موفق شوم، زیرا

didn't have very high standards.

دبیرستانم استانداردهای خیلی بالایی نداشت.

Vanessa: Oh, I see.

ونسا: اوه، می بینم.

Dan: I had probably kind of poor work ethic.

دن: احتمالاً اخلاق کاری ضعیفی داشتم.

Vanessa: Oh yeah?

ونسا: اوه آره؟

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Dan: But I didn't have to try very hard in high school.

دن: اما من مجبور نبودم در دبیرستان خیلی تلاش کنم .

Vanessa: As in you could do okay and high school?

ونسا: مثل اینکه تو می تونی دبیرستان رو خوب بگذرونی ؟

Dan: I didn't have to study that much to get by in my high school because my high school

دان: من مجبور نبودم آنقدر درس بخوانم تا بتوانم در دبیرستانم موفق شوم، زیرا

didn't have very high standards.

دبیرستانم استانداردهای خیلی بالایی نداشت.

Vanessa: Oh, I see.

ونسا: اوه، می بینم.

Vanessa: Which sentence did you hear?

ونسا: کدام جمله را شنیدی؟

Did you hear number one, you didn't take it seriously?

شماره یک را شنیدی، جدی نگرفتی؟

I hope so.

امیدوارم.

In this conversation, Dan said that he didn't work really hard in high school and I kind

دن در این گفتگو گفت که در دبیرستان واقعاً سخت کار نکرده است و من به نوعی حرف

of clarified his statement by saying, "You didn't take it seriously."

او را با گفتن " جدی نگرفتی" روشن کردم.

What is it in this sentence?

در این جمله چیست؟

It's school, you didn't take school seriously.

مدرسه است، مدرسه را جدی نگرفتی.

This is a wonderful expression to take something seriously.

این یک بیان فوق العاده برای جدی گرفتن چیزی است .

Let's listen to that clip again and now that you know which sentence you're listening for

بیایید دوباره آن کلیپ را گوش کنیم و حالا که می‌دانید کدام جمله را گوش

and you kind of know the general idea of the clip, hopefully, you'll be able to hear it

می‌دهید و ایده کلی کلیپ را می‌دانید، امیدوارم بتوانید آن را

clear.

واضح بشنوید.

Dan: I had probably kind of poor work ethic.

دن: احتمالاً اخلاق کاری ضعیفی داشتم.

Vanessa: Oh yeah?

ونسا: اوه آره؟

You didn't take it seriously?

جدی نگرفتی؟

Dan: But I didn't have to try very hard in high school.

دن: اما من مجبور نبودم در دبیرستان خیلی تلاش کنم .

I had probably kind of poor work ethic.

احتمالاً اخلاق کاری ضعیفی داشتم.

Vanessa: Oh yeah?

ونسا: اوه آره؟

You didn't take it seriously?

جدی نگرفتی؟

Dan: But I didn't have to try very hard in high school.

دن: اما من مجبور نبودم در دبیرستان خیلی تلاش کنم .

Vanessa: Did you hear you didn't take it seriously?

ونسا: شنیدی که جدی نگرفتی؟

I hope so.

امیدوارم.

Let's go on to quiz question number two.

بیایید به سوال مسابقه شماره دو برویم.

While you listen to this clip, I want you to guess which one of these sentences you're

در حین گوش دادن به این کلیپ، از شما می خواهم حدس بزنید که کدام یک از این جملات را

actually hearing.

واقعا می شنوید.

Is it number one, you have be like five or six years old.

آیا شماره یک است، شما پنج یا شش ساله شده اید.

Number two, you have to be like five or six years old.

شماره دو، شما باید پنج یا شش ساله باشید.

Or number three, you have to been like five or six old.

یا شماره سه، باید مثل پنج یا شش سال باشی.

Let's listen to the clip and choose which one you're hearing.

بیایید به کلیپ گوش کنیم و انتخاب کنیم که کدام یک را می شنوید.

Vanessa: So they have it for all ages?

ونسا: پس آنها آن را برای تمام سنین دارند؟

James: Yes.

جیمز: بله.

Well, I think you have to be a certain age.

خب، من فکر می کنم شما باید یک سن خاص داشته باشید.

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Vanessa: Oh, got you.

ونسا: اوه، متوجه شدم.

So at least at that studio, are there quite a few adults who are a part of the program?

بنابراین حداقل در آن استودیو، آیا تعداد کمی از بزرگسالان در برنامه حضور دارند؟

James: Yes, there are definitely more people there.

جیمز: بله، قطعا افراد بیشتری آنجا هستند.

I'm typically the oldest one in the place for the most part.

من معمولاً مسن‌ترین فرد در آن مکان هستم .

I'm 45.

من 45 ساله هستم.

Vanessa: So they have it for all ages?

ونسا: پس آنها آن را برای همه سنین دارند؟

James: Yes.

جیمز: بله.

Well, I think you have to be a certain age.

خب، من فکر می کنم شما باید یک سن خاص داشته باشید.

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Vanessa: Oh, got you.

ونسا: اوه، متوجه شدم.

So at least at that studio, are there quite a few adults who are a part of the program?

بنابراین حداقل در آن استودیو، آیا تعداد کمی از بزرگسالان در برنامه حضور دارند؟

James: Yes, there are definitely more people there.

جیمز: بله، قطعا افراد بیشتری آنجا هستند.

I'm typically the oldest one in the place for the most part.

من معمولاً مسن‌ترین فرد در آن مکان هستم .

I'm 45.

من 45 سالمه

Vanessa: Which sentence did you hear?

ونسا: کدوم جمله رو شنیدی؟

Did you hear, number two, you have to be like five or six years old?

شنیدی شماره دو باید پنج شش ساله باشی؟

Here in this clip, James is talking about the minimum age to participate in the martial

در اینجا در این کلیپ، جیمز در مورد حداقل سن برای شرکت در

arts club that he's a part of.

باشگاه هنرهای رزمی که بخشی از آن است صحبت می کند.

It's five or six years old.

پنج شش ساله است.

Did you also hear how old he is?

آیا شما هم شنیدید که او چند سال دارد؟

Hmm.

هوم

Did you catch that number?

آن شماره را گرفتی؟

He said 45.

گفت 45.

All right, we're going to listen to that key sentence a couple times so that you can hear

باشه، یکی دو بار به اون جمله کلیدی گوش میدیم

you have to be like five or six years old.

تا بشنوی باید مثل پنج یا شش سالگی باشی.

Let's listen.

بیا گوش بدهیم.

Vanessa: So they have it for all ages?

ونسا: پس آنها آن را برای تمام سنین دارند؟

James: Yes.

جیمز: بله.

Well, I think you have to be a certain age.

خوب، من فکر می کنم شما باید یک سن خاص داشته باشید.

You have to be like five or six years old.

شما باید مثل پنج یا شش سالگی باشید.

Vanessa: So they have it for all ages?

ونسا: پس آنها آن را برای تمام سنین دارند؟

James: Yes.

جیمز: بله.

Well, I think you have to be a certain age.

خوب، من فکر می کنم شما باید یک سن خاص داشته باشید.

You have to be like five or six years old.

شما باید مثل پنج یا شش سالگی باشید.

Vanessa: Did you hear you have to be like five or six years old?

ونسا: شنیدی که باید پنج یا شش ساله باشی؟

I hope so.

امیدوارم.

Let's go on to quiz question number three.

بریم سراغ سوال مسابقه شماره سه.

I want you to listen for which one of these three sentences you here.

از شما می خواهم به کدام یک از این سه جمله اینجا گوش دهید.

Number one, she spent up living with me for seven months.

شماره یک، او هفت ماه با من زندگی کرد .

Number two, she went up living with me for seven months.

شماره دو، او به مدت هفت ماه با من زندگی کرد .

Number three, she ended up living with me for seven months.

شماره سه، او به مدت هفت ماه با من زندگی کرد .

Let's listen to the clip and I want you to choose which sentence you hear.

بیایید به کلیپ گوش کنیم و از شما می خواهم جمله ای را که می شنوید انتخاب کنید.

David: Actually, when I was there, I met a girl from Montreal.

دیوید: در واقع، وقتی آنجا بودم، با دختری از مونترال آشنا شدم.

Chantelle, her name was.

شانتل، اسمش بود.

I saw her on the beach and I said, "Oh, she's beautiful.

من او را در ساحل دیدم و گفتم: "اوه، او زیباست

I must meet her."

، باید او را ملاقات کنم."

She spoke no English.

او انگلیسی صحبت نمی کرد.

I spoke no French.

من فرانسوی صحبت نکردم

Vanessa: Oh, that didn't matter.

ونسا: اوه، این مهم نبود.

David: She had a friend that was with her.

دیوید: او دوستی داشت که با او بود.

They had come down from Montreal for a vacation a couple of weeks and

آنها چند هفته ای برای تعطیلات از مونترال آمده بودند و

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

David: Actually, when I was there, I met a girl from Montreal.

دیوید: در واقع، زمانی که من آنجا بودم، با دختری از مونترال آشنا شدم.

Chantelle, her name was.

شانتل، اسمش بود.

I saw her on the beach and I said, "Oh, she's beautiful.

من او را در ساحل دیدم و گفتم: "اوه، او زیباست

I must meet her."

، باید او را ملاقات کنم."

She spoke no English.

او انگلیسی صحبت نمی کرد.

I spoke no French.

من فرانسوی صحبت نکردم

Vanessa: Oh, that didn't matter.

ونسا: اوه، این مهم نبود.

David: She had a friend that was with her.

دیوید: او دوستی داشت که با او بود.

They had come down from Montreal for a vacation a couple of weeks and

آنها چند هفته ای برای تعطیلات از مونترال آمده بودند و

[Listen carefully!]

[با دقت گوش کن!]

Vanessa: Which sentence did you hear?

ونسا: کدام جمله را شنیدی؟

Did you hear number three?

شماره سه رو شنیدی؟

She ended up living with me for seven months?

او در نهایت هفت ماه با من زندگی کرد؟

I hope so.

امیدوارم.

In this quick conversation, David's talking about a special girl who he met and they didn't

در این گفتگوی سریع، دیوید در مورد دختر خاصی صحبت می کند که با او آشنا شده و آنها به

speak the same language, but it didn't matter.

یک زبان صحبت نمی کنند، اما مهم نیست.

They lived together for seven months.

آنها هفت ماه با هم زندگی کردند.

He uses a great phrasal verb to end up.

او از یک فعل عبارتی عالی برای پایان استفاده می کند.

She ended up living with me for seven months.

او در نهایت هفت ماه با من زندگی کرد.

We use this phrasal verb to end up to talk about a conclusion, but it's usually a surprising

ما از این فعل عبارتی استفاده می کنیم تا در نهایت در مورد نتیجه صحبت کنیم، اما معمولاً نتیجه گیری شگفت انگیز

conclusion.

است.

For example, I checked in to my flight to go to New York City and I ended up getting

به عنوان مثال، من برای رفتن به شهر نیویورک پرواز خود را اعلام کردم و در نهایت

moved to first class.

به فرست کلاس منتقل شدم.

Whoa, this is a surprising conclusion because I didn't pay for first class, I didn't expect

اوه، این یک نتیجه گیری تعجب آور است زیرا من برای کلاس اول پول پرداخت نکردم، انتظار نداشتم در کلاس اول باشم

to be in first class.

.

Maybe they had some extra seats or they needed to put someone else in the back of the plane,

شاید آنها چند صندلی اضافی داشتند یا لازم بود شخص دیگری را در عقب هواپیما

so we could say, "I ended up getting moved to first class."

بگذارند، بنابراین می‌توانیم بگوییم: "در نهایت به فرست کلاس منتقل شدم ."

Great.

عالی.

All right.

خیلی خوب.

Let's listen to that original clip again so that you can hear a little bit more accurately

بیایید دوباره آن کلیپ اصلی را گوش کنیم تا هر چه می گوییم کمی دقیق تر

everything that we say.

بشنوید.

David: She had a friend that was with her.

دیوید: او دوستی داشت که با او بود.

They had come down from Montreal for a vacation a couple of weeks and she ended up living

آنها چند هفته ای برای تعطیلات از مونترال آمده بودند و او در نهایت

with me for seven months.

هفت ماه با من زندگی کرد.

David: She had a friend that was with her.

دیوید: او دوستی داشت که با او بود.

They had come down from Montreal for a vacation a couple of weeks and she ended up living

آنها چند هفته ای برای تعطیلات از مونترال آمده بودند و او در نهایت

with me for seven months.

هفت ماه با من زندگی کرد.

Vanessa: Did you hear ended up?

ونسا: شنیدی که به پایان رسید؟

I hope so.

امیدوارم.

Let's go on to quiz question number four.

بریم سراغ سوال مسابقه شماره چهار.

I want you to listen for which one of these three sentences you're about to hear.

از شما می خواهم گوش کنید که کدام یک از این سه جمله را می خواهید بشنوید.

Number one, I just kind of self got myself the rest.

شماره یک، من به نوعی خودم بقیه چیزها را به دست آوردم.

Number two, I just kind of self taught myself the rest.

شماره دو، من به نوعی بقیه را به خودم یاد دادم .

Number three, I just kind of self bought myself the rest.

شماره سه، من به نوعی بقیه را خودم خریدم .

Let's listen.

بیا گوش بدهیم.

Jesse: It actually started with a friend of mine that was not Cherokee at all.

جسی: در واقع با یکی از دوستانم که اصلاً چروکی نبود شروع شد.

Even though she had no native American heritage, she was still interested in it.

اگرچه او هیچ میراث بومی آمریکایی نداشت، اما همچنان به آن علاقه داشت.

She taught me and I make the rooms with different types of sticks, all different types.

او به من یاد داد و من اتاق ها را با انواع چوب ها، انواع مختلف، درست می کنم.

Vanessa: Yeah, it looks definitely natural.

ونسا: بله، قطعا طبیعی به نظر می رسد.

Jesse: All different types.

جسی: همه انواع مختلف.

Vanessa: She got into making dream catchers.

ونسا: او وارد ساختن رویاپردازان شد.

Jesse: Mm-hmm (affirmative).

جسی: مممم (تأیید کننده).

And she showed me and then [Listen carefully!]

و او به من نشان داد و سپس [با دقت گوش کن!]

Jesse: It actually started with a friend of mine that was not Cherokee at all.

جسی: در واقع با یکی از دوستانم شروع شد که اصلاً چروکی نبود.

Even though she had no native American heritage, she was still interested in it.

اگرچه او هیچ میراث بومی آمریکایی نداشت، اما همچنان به آن علاقه داشت.

She taught me and I make the rooms with different types of sticks, all different types.

او به من یاد داد و من اتاق ها را با انواع چوب ها، انواع مختلف، درست می کنم.

Vanessa: It looks definitely natural.

ونسا: قطعا طبیعی به نظر می رسد.

Jesse: All different types.

جسی: همه انواع مختلف.

Vanessa: She got into making dream catchers.

ونسا: او وارد ساختن رویاپردازان شد.

Jesse: Mm-hmm (affirmative).

جسی: مممم (تأیید کننده).

And she showed me and then [Listen carefully!]

و او به من نشان داد و سپس [با دقت گوش کن!]

Vanessa: Which sentence did you hear?

ونسا: کدام جمله را شنیدی؟

Did you hear number two?

شماره دو را شنیدی؟

I just kind of self taught myself the rest?

من فقط یه جورایی بقیه رو به خودم یاد دادم؟

I hope so.

امیدوارم.

In this quick conversation clip, Jesse is talking about learning a native American craft

در این کلیپ گفتگوی سریع، جسی در مورد یادگیری یک هنر بومی آمریکایی

called dream catchers.

به نام رویا گیر صحبت می کند.

She explains that her friend who has no native American heritage taught her some basics about

او توضیح می دهد که دوستش که هیچ میراث بومی آمریکایی ندارد به او برخی از اصول اولیه

how to make them, but Jessie self-taught.

ساخت آنها را یاد داده است، اما جسی خودآموز است.

She taught herself the rest.

بقیه را خودش یاد داد.

What is this expression, the rest, mean?

این عبارت، بقیه، به چه معناست؟

This means that she learned the remaining part by herself.

این بدان معنی است که او بخش باقی مانده را خودش یاد گرفت.

For example, I cleaned most of my house in the morning and then I cleaned the rest in

مثلاً من صبح بیشتر خانه ام را تمیز می کردم و بعد از ظهر بقیه را تمیز می کردم

the afternoon.

. بعد از ظهر

I cleaned the remaining part of my house in the afternoon.

قسمت باقی مانده از خانه را تمیز کردم .

All right.

خیلی خوب.

Let's listen to that original clip again so that you can hear and hopefully catch those

بیایید دوباره آن کلیپ اصلی را گوش کنیم تا بتوانید آن عبارات را بشنوید و امیدوار باشید

expressions.

.

Let's listen.

بیا گوش بدهیم.

Vanessa: She got into making dream catchers.

ونسا: او وارد ساختن رویاپردازان شد.

Jesse: Mm-hmm (affirmative).

جسی: ممممم (تأیید کننده).

And she showed me and then I just kind of self taught myself the rest.

و او به من نشان داد و من به نوعی بقیه را به خودم یاد دادم.

Vanessa: She got into making dream catchers.

ونسا: او وارد ساختن رویاپردازان شد.

Jesse: Mm-hmm (affirmative).

جسی: ممممم (تأیید کننده).

And she showed me and then I just kind of self taught myself the rest.

و او به من نشان داد و من به نوعی بقیه را به خودم یاد دادم.

Vanessa: Did you hear I just kind of self taught myself the rest?

ونسا: شنیدی که من به نوعی بقیه را به خودم یاد دادم؟

I hope so.

امیدوارم.

Let's move on to the final quiz question number five.

بریم سراغ سوال نهایی آزمون شماره پنج.

This one's a little bit tricky because we speak at the same time as each other, but

این یکی کمی مشکل است زیرا ما همزمان با یکدیگر صحبت می کنیم، اما

you've got it.

شما آن را فهمیدید.

Listen carefully.

با دقت گوش کن

Which one of these three sentences are you going to hear?

کدام یک از این سه جمله را می شنوید؟

Number one, they're coming to the restaurant to avoid that.

شماره یک، آنها برای جلوگیری از آن به رستوران می آیند.

Number two, they come in to the restaurant to avoid that.

شماره دو، آنها برای جلوگیری از آن به رستوران می آیند.

Number three, they're come to the restaurant to avoid that.

شماره سه، آنها به رستوران آمده اند تا از آن اجتناب کنند.

Let's listen.

بیا گوش بدهیم.

Kevin: I'd never got an autograph except one time in all these years and it was from David

کوین: من در تمام این سال‌ها به جز یک بار امضا نگرفتم ، آن هم از دیوید

Bowie, because my chef was in love with David Bowie and it was just a big deal.

بووی، چون سرآشپز من عاشق دیوید بووی بود و این فقط یک معامله بزرگ بود.

Vanessa: Yeah, you can't be the paparazzi when [Listen carefully!]

ونسا: آره، وقتی [با دقت گوش کن!] نمی‌توانی پاپاراتزی باشی

Kevin: Right.

کوین: درست است.

Vanessa: ... [Listen carefully!]

ونسا: ... [با دقت گوش کن!]

Kevin: I mean, tourists find out where they are.

کوین: منظورم این است که گردشگران متوجه می شوند که کجا هستند.

Kevin: I'd never got an autograph except one time in all these years and it was from David

کوین: من در تمام این سال‌ها به جز یک بار امضا نگرفتم ، آن هم از دیوید

Bowie, because my chef was in love with David Bowie and it was just a big deal.

بووی، چون سرآشپز من عاشق دیوید بووی بود و این فقط یک معامله بزرگ بود.

Vanessa: Yeah, you can't be the paparazzi when [Listen carefully!]

ونسا: آره، وقتی [با دقت گوش کن!] نمی‌توانی پاپاراتزی باشی

Kevin: Right.

کوین: درست است.

Vanessa: . [Listen carefully!]

ونسا: [با دقت گوش کنید!]

Kevin: I mean, tourists find out where they are.

کوین: منظورم این است که گردشگران می‌دانند کجا هستند.

Vanessa: Which sentence did you hear?

ونسا: کدام جمله را شنیدی؟

Did you hear sentence number one?

جمله شماره یک را شنیدی؟

They're coming to the restaurant to avoid that?

آنها برای جلوگیری از آن به رستوران می آیند ؟

I hope so.

امیدوارم.

In this conversation clip, Kevin is talking about his experience as a server in one of

در این کلیپ گفتگو، کوین در مورد تجربه خود به عنوان یک سرور در یکی از

the most popular restaurants in Hollywood where celebrities like to go to avoid tourists,

محبوب ترین رستوران های هالیوود صحبت می کند که افراد مشهور دوست دارند به آنجا بروند تا از گردشگران دوری کنند،

to avoid paparazzi.

تا از پاپاراتزی دوری کنند.

It's kind of a hidden spot where they can feel safe.

این به نوعی یک نقطه پنهان است که در آن می توانند احساس امنیت کنند.

The second sentence that you were listening for, they come in to the restaurant to avoid

جمله دومی که گوش می‌دادید ، برای جلوگیری از آن وارد رستوران می‌شوند

that, it's grammatically correct, but it's not what I said.

، از نظر گرامری درست است، اما این چیزی نیست که من گفتم.

So make sure you're listening for exactly what I said.

پس مطمئن شوید که دقیقاً به آنچه گفتم گوش می دهید.

They're coming to the restaurant to avoid that.

آنها برای جلوگیری از آن به رستوران می آیند .

All right, let's listen to that quick clip again so that you can pick up on this expression.

بسیار خوب، بیایید دوباره آن کلیپ سریع را گوش کنیم تا بتوانید این عبارت را درک کنید.

Vanessa: Yeah, you can't be the paparazzi when they're coming to the restaurant-

ونسا: بله، وقتی آنها به رستوران می آیند نمی توانید پاپاراتزی باشید-

Kevin: Right.

کوین: درست است.

Vanessa: ... to avoid that.

ونسا: ... برای جلوگیری از آن.

Kevin: I mean, tourists find out where they are.

کوین: منظورم این است که گردشگران متوجه می شوند که کجا هستند.

Vanessa: Yeah, you can't be the paparazzi when they're coming to the restaurant-

ونسا: بله، وقتی آنها به رستوران می آیند نمی توانید پاپاراتزی باشید-

Kevin: Right.

کوین: درست است.

Vanessa: ... to avoid that.

ونسا: ... برای جلوگیری از آن.

Kevin: I mean, tourists find out where they are.

کوین: منظورم این است که گردشگران متوجه می شوند که کجا هستند.

Vanessa: How did you do?

ونسا: چطوری؟

Did you hear they're coming to the restaurant to avoid that?

آیا شنیده اید که آنها برای جلوگیری از آن به رستوران می آیند؟

I hope so.

امیدوارم.

How did you do on this quiz?

در این مسابقه چگونه عمل کردید؟

Let me know in the comments what was your score.

در نظرات به من بگویید که چه امتیازی کسب کرده اید.

Did you get all of them correct, or maybe none?

آیا همه آنها را درست دریافت کردید یا شاید هیچ کدام؟

I hope that you can do this quiz again and again so that you can test your listening

امیدوارم بتوانید این مسابقه را بارها و بارها انجام دهید تا بتوانید مهارت شنیداری خود را محک

skills.

بزنید.

If the quiz was easy, like I mentioned at the beginning, go back, don't look at those

اگر مسابقه آسان بود، همانطور که در ابتدا ذکر کردم ، به عقب برگردید، به آن

sample sentences, but just listen to the audio and try to write exactly what you hear.

جملات نمونه نگاه نکنید، بلکه فقط به صوت گوش دهید و سعی کنید دقیقا همان چیزی را که می شنوید بنویسید.

See if you can pick up on every single word without any hints from me.

ببینید آیا می توانید تک تک کلمات را بدون هیچ اشاره ای از من دریافت کنید.

Vanessa: So your goal is to be a fluent English speaker, but what does that mean?

ونسا: پس هدف شما این است که به زبان انگلیسی مسلط باشید ، اما این به چه معناست؟

Today, I want to give you a little fluency test.

امروز می‌خواهم یک تست تسلط کوچک به شما بدهم .

This isn't going to be like tests that you had in high school with grammar and vocabulary.

این مانند تست هایی نیست که در دبیرستان با گرامر و واژگان داشتید.

I know people who have a great degree in English or they get the highest scores on English

من افرادی را می شناسم که مدرک زبان انگلیسی عالی دارند یا بالاترین نمرات را در امتحانات انگلیسی کسب می

exams, but they're still not fluent English speakers, so this is a real test to tell if

کنند، اما هنوز به زبان انگلیسی مسلط نیستند ، بنابراین این یک آزمون واقعی برای تشخیص اینکه

you're really fluent.

آیا واقعاً مسلط هستید یا خیر.

Vanessa: I'm here in my sunny backyard to share 10 fluency statements with you.

ونسا: من اینجا در حیاط خلوت آفتابی ام هستم تا 10 جمله روانی را با شما به اشتراک بگذارم.

If you can say yes to each of these statements, then congratulations, you're a fluent English

اگر می توانید به هر یک از این جملات بله بگویید، به شما تبریک می گویم، شما انگلیسی مسلط هستید

speaker.

.

But if there are any statements that you can't say yes to, this is what I want you to do.

اما اگر جملاتی وجود دارد که نمی توانید به آن بله بگویید، این همان کاری است که از شما می خواهم انجام دهید.

I want you to write down that statement, either on paper or mentally, and I want you to create

من از شما می‌خواهم که آن عبارت را بنویسید، چه روی کاغذ یا ذهنی، و از شما می‌خواهم

some specific actions that you can take to increase that statement so that you can say

اقدامات خاصی را ایجاد کنید که می‌توانید برای افزایش آن بیانیه انجام دهید تا بتوانید

yes to that statement.

به آن بیانیه بله بگویید.

Throughout today's lesson, I'm going to be giving you some actionable tips so that you

در طول درس امروز، من قصد دارم چند نکته کاربردی را به شما ارائه کنم تا بتوانید آن

can follow through and really increase your overall English fluency.

را دنبال کنید و واقعاً تسلط کلی انگلیسی خود را افزایش دهید .

Vanessa: Are you ready to get started with fluency statement number one?

ونسا: آیا برای شروع با بیانیه تسلط شماره یک آماده هستید؟

Test yourself.

خودت را بیازمای.

I can smoothly have a conversation about almost any topic in English.

من می توانم تقریباً در مورد هر موضوعی به زبان انگلیسی به راحتی گفتگو کنم.

This is essential.

این ضروری است.

In your native language, you can probably talk about your vacation and then instantly

به زبان مادری خود، احتمالاً می توانید در مورد تعطیلات خود صحبت کنید و سپس فوراً

jump to talking about how public transportation is always late.

در مورد اینکه چگونه حمل و نقل عمومی همیشه دیر انجام می شود صحبت کنید.

You can easily jump from topic to topic without much hesitation.

شما به راحتی می توانید بدون تردید از موضوعی به موضوع دیگر بپرید .

So this is what you need to do in English as well to be fluent.

بنابراین این همان کاری است که باید به زبان انگلیسی نیز انجام دهید تا مسلط باشید.

Of course, there will be topics that you won't be able to talk about smoothly in English,

البته، موضوعاتی وجود خواهند داشت که نمی‌توانید به راحتی در مورد آنها به زبان انگلیسی صحبت کنید،

but those should also be topics that you can't talk about smoothly in your native language.

اما آن‌ها نیز باید موضوعاتی باشند که نمی‌توانید به راحتی در مورد آنها به زبان مادری خود صحبت کنید.

Vanessa: For example, last week, I was talking with my friend about a Star Wars movie.

ونسا: به عنوان مثال، هفته گذشته، من با دوستم درباره یک فیلم جنگ ستارگان صحبت می کردم.

I don't know much about Star Wars movies, but I was trying to have a conversation with

من چیز زیادی در مورد فیلم‌های جنگ ستارگان نمی‌دانم، اما سعی می‌کردم در

her about it and I was trying to explain, "You know that guy who wears the white suit,

مورد آن با او صحبت کنم و سعی می‌کردم توضیح دهم، "می‌دانی آن مردی که کت و شلوار سفید می‌پوشد،

he's kind of like a soldier?"

به نوعی شبیه یک سرباز است؟"

I couldn't remember the word Stormtrooper.

کلمه Stormtrooper را به خاطر نداشتم.

And so she said, "Oh, do you mean Stormtrooper?"

و بنابراین او گفت: "اوه، منظورت Stormtrooper است؟"

Great.

عالی.

We continued our conversation even though I didn't know exactly what that word is.

با اینکه دقیقاً نمی دانستم این کلمه چیست، به گفتگوی خود ادامه دادیم.

So if you don't know a word in your native language or you feel uncomfortable talking

بنابراین اگر کلمه ای را در زبان مادری خود نمی دانید یا از صحبت کردن

about a topic in your native language, it's okay if it's the same in English, but those

در مورد موضوعی به زبان مادری خود احساس ناراحتی می کنید، اشکالی ندارد که در زبان انگلیسی نیز یکسان باشد، اما این

two should be a balance.

دو باید تعادل داشته باشند.

Vanessa: Fluency statement number two, I can think in English and not translate in my head.

ونسا: بیانیه تسلط شماره دو، من می توانم به انگلیسی فکر کنم و در ذهنم ترجمه نکنم.

I like to think of it like a light switch.

من دوست دارم به آن مانند یک کلید چراغ فکر کنم.

You can turn it on for English or off for English.

می توانید آن را برای انگلیسی روشن یا برای انگلیسی خاموش کنید .

When someone says a word in my second language, in French, when someone says Paris with a

وقتی کسی کلمه ای را به زبان دوم من، به زبان فرانسوی، می گوید، وقتی کسی پاریس را با

French accent, my brain immediately switches to French because it was kind of triggered

لهجه فرانسوی می گوید، مغز من بلافاصله به فرانسوی تغییر می کند، زیرا به نوعی

by that French sounding word.

توسط آن کلمه فرانسوی تحریک شده بود.

But if you said Paris with an English accent, well, it doesn't make my brain start to think

اما اگر شما بگویید پاریس با لهجه انگلیسی، خوب، مغز من شروع به فکر کردن

in French.

به فرانسوی نمی کند.

So this is kind of like the light switch idea.

بنابراین این به نوعی شبیه ایده کلید نور است.

It is on or off, and you need to be able to keep English on so that you're not translating

روشن یا خاموش است، و شما باید بتوانید انگلیسی را روشن نگه دارید تا در ذهن خود ترجمه

in your head.

نکنید.

So when you're speaking in English but you can't remember a word, let's say that you're

بنابراین زمانی که به زبان انگلیسی صحبت می کنید اما نمی توانید کلمه ای را به خاطر بسپارید، فرض کنید در

telling me about a car accident that you had yesterday.

مورد تصادف رانندگی که دیروز داشتید به من می گویید .

You might say, "I was driving and then a bird flew at my car and I drove into a," and you

ممکن است بگویید، "من در حال رانندگی بودم و بعد یک پرنده به سمت ماشین من پرواز کرد و من سوار خودرو شدم" و شما

can't remember the word, so you explain it in English.

نمی توانید کلمه را به خاطر بسپارید، بنابراین آن را به انگلیسی توضیح می دهید .

Vanessa: "You know that dip or that hole on the side of the road, usually for water or

ونسا: "شما آن شیب یا آن سوراخ کنار جاده را می شناسید، معمولاً برای آب یا

rain?"

باران؟"

And then your friend says, "A ditch?"

و سپس دوست شما می گوید: "یک گودال؟"

And you say, "Yes, I drove into a ditch."

و شما می گویید: "بله، من سوار بر یک گودال شدم."

You explained the word ditch in English instead of immediately saying it in your native language

شما کلمه ditch را به انگلیسی توضیح دادید به جای اینکه بلافاصله آن را به زبان مادری خود بگویید

because the light switch was turned on to English.

زیرا کلید چراغ به انگلیسی روشن شده بود .

You probably couldn't even remember that word in your native language because you weren't

احتمالاً حتی نمی‌توانید آن کلمه را در زبان مادری خود به خاطر بسپارید، زیرا به زبان مادری خود

thinking in your native language, you weren't translating in your native language.

فکر نمی‌کردید، به زبان مادری خود ترجمه نمی‌کردید.

Instead, your brain was all in English, and you just didn't know that word ditch.

در عوض، مغز شما تماماً به زبان انگلیسی بود، و شما فقط آن کلمه ditch را نمی دانستید.

So instead, you're trying to explain it in English.

بنابراین در عوض، شما سعی می کنید آن را به زبان انگلیسی توضیح دهید .

Vanessa: If you've ever had this happen to you, it's the strangest sensation.

ونسا: اگر تا به حال این اتفاق برای شما افتاده است، عجیب ترین حس است.

I remember one time, I ripped my shirt and I was trying to ask my French friend if she

یادم هست یک بار، پیراهنم را پاره کردم و از دوست فرانسوی‌ام می‌پرسیدم که

had a thread to sew it, but I couldn't remember the word thread, [foreign language 01:55:31].

آیا نخی برای دوختن آن دارد، اما کلمه نخ را به خاطر نمی‌آورم، [زبان خارجی 01:55:31].

So I just tried to explain it, but do you know what?

بنابراین من فقط سعی کردم آن را توضیح دهم، اما می دانید چیست؟

I couldn't remember the English word for it either.

کلمه انگلیسی آن را هم یادم نمی آمد .

It's as if English was completely turned off and instead, my brain was turned on to the

انگار انگلیسی کاملاً خاموش شده بود و در عوض مغزم روی

other language.

زبان دیگر روشن شد.

So if you have experienced this, congratulations, you're fluent.

بنابراین اگر شما این را تجربه کرده اید، به شما تبریک می گویم، شما مسلط هستید.

Vanessa: The third fluency statement is I can use English all day and not feel tired.

ونسا: سومین عبارت روانی این است که می توانم تمام روز از انگلیسی استفاده کنم و احساس خستگی نکنم.

Of course, if you have a busy, busy, busy day in your native language, you're going

البته، اگر یک روز پرمشغله، پرمشغله به زبان مادری خود داشته باشید،

to feel tired.

احساس خستگی خواهید کرد.

But when you use English normally throughout a normal day, you shouldn't feel tired at

اما وقتی در طول یک روز عادی از زبان انگلیسی استفاده می کنید ، نباید در پایان روز احساس خستگی کنید

the end of the day.

.

This means...

این یعنی...

Vanessa: ... Day, you shouldn't feel tired at the end of the day.

ونسا: ... روز، شما نباید در پایان روز احساس خستگی کنید.

This means that you listened to English radio on the way to work.

این به این معنی است که شما در مسیر کار به رادیو انگلیسی گوش داده اید .

You spoke with your coworkers in English.

شما با همکارانتان به زبان انگلیسی صحبت کردید.

You used an English recipe to cook for dinner and in these situations you're not mentally

شما از یک دستور العمل انگلیسی برای پختن شام استفاده کردید و در این مواقع از نظر ذهنی خسته نیستید

exhausted because it's tough to think in English.

زیرا فکر کردن به انگلیسی دشوار است.

Instead, if you feel comfortable and not tired, congratulations, you're fluent.

در عوض، اگر احساس راحتی می کنید و خسته نیستید، به شما تبریک می گویم، شما مسلط هستید.

Vanessa: The fourth fluency statement is, "I can speak and other people don't slow down

ونسا: چهارمین عبارت روانی این است: "من می توانم صحبت کنم و دیگران سرعت

their speaking for me."

صحبت کردن خود را به جای من کاهش نمی دهند."

This is a great way to test your English fluency.

این یک راه عالی برای تست تسلط شما به زبان انگلیسی است.

When you have a conversation with someone else, if you can tell that they're using different

هنگامی که با شخص دیگری مکالمه می کنید ، اگر بتوانید بگویید که او

language for you compared with other people in your conversation, it means that they don't

در مقایسه با سایر افراد در مکالمه شما از زبان متفاوتی برای شما استفاده می کند، به این معنی است که آنها

see you as a fluent English speaker.

شما را به عنوان یک انگلیسی مسلط نمی بینند.

But, when someone can speak with you without slowing down because they realize, "Oh, you

اما، وقتی کسی می تواند بدون کاهش سرعت با شما صحبت کند، زیرا متوجه می شود، "اوه، شما

can understand.

می توانید درک کنید.

It's going to be fine.

خوب خواهد شد.

We're going to be able to have a normal conversation."

ما می توانیم یک مکالمه عادی داشته باشیم."

Great.

عالی.

You're fluent.

شما مسلط هستید.

Vanessa: This is especially true when you're speaking with someone who isn't an English

ونسا: این امر به ویژه زمانی صادق است که با کسی صحبت می کنید که معلم انگلیسی نیست

teacher.

.

English teachers tend to slow down when they're speaking with an English learner because it's

معلمان انگلیسی وقتی با یک زبان آموز انگلیسی صحبت می کنند سرعتشان را کاهش می دهند زیرا این

part of our job.

بخشی از کار ما است.

But when you're talking with someone who's not an English teacher...

اما وقتی با کسی صحبت می‌کنید که معلم انگلیسی نیست...

Maybe you're talking to customer service on the phone about a problem that you had with

شاید در حال صحبت کردن با خدمات مشتری تلفنی در مورد مشکلی هستید که با

a product, or maybe you're talking with a cashier at the grocery store.

یک محصول داشتید، یا شاید در حال صحبت با یک صندوقدار در فروشگاه مواد غذایی هستید. .

If they speak with you at a normal speed, the same speed that they're talking with everyone

اگر آنها با سرعت عادی با شما صحبت کنند ، همان سرعتی که با بقیه صحبت می

else at, great.

کنند، عالی است.

Congratulations, you're fluent.

تبریک می گویم شما مسلط هستید.

Vanessa: Our fifth fluency statement is, "I can say something but I can't explain the

ونسا: پنجمین عبارت تسلط ما این است: "من می توانم چیزی بگویم اما نمی توانم دستور زبان را توضیح دهم

grammar because it just feels right."

زیرا به نظر درست می رسد."

If you're speaking but you have no idea why you correctly used, "I have eaten," instead

اگر دارید صحبت می کنید اما نمی دانید که چرا به درستی از "من خوردم" به

of, "I ate," well, great.

جای "من خوردم" استفاده کردید، خوب، عالی است.

That means that you've internalized the grammar.

این بدان معناست که شما گرامر را درونی کرده اید.

Maybe you can't explain why this was correct and why that one's not correct.

شاید نتوانید توضیح دهید که چرا این درست بود و چرا آن یکی درست نیست.

You've just internalized it.

شما فقط آن را درونی کرده اید.

Great.

عالی.

You're fluent.

شما مسلط هستید.

Vanessa: A good way to test this is by writing the same way that you speak.

ونسا: یک راه خوب برای آزمایش این موضوع، نوشتن همان روشی است که شما صحبت می کنید.

You could just ask yourself the question, "What did you do this weekend?"

شما فقط می توانید این سوال را از خود بپرسید: "این آخر هفته چه کار کردی؟"

And as you're writing your answer, try to write exactly in the same way that you would

و همانطور که پاسخ خود را می نویسید، سعی کنید دقیقاً به همان روشی که صحبت می کنید بنویسید

speak.

.

"Well, this weekend, I went to a friend's house and then I decided to leave early because

"خب، این آخر هفته، به خانه یکی از دوستانم رفتم و بعد تصمیم گرفتم زودتر بروم زیرا

I was feeling a little bit under the weather."

کمی زیر آب و هوا بودم."

And as you're writing this, are you thinking about the specific grammar verb tenses, about

و در حالی که این را می نویسید، آیا به زمان های فعل دستوری خاص، در مورد

the sentence structure, or are you just writing naturally and correctly?

ساختار جمله فکر می کنید یا فقط به طور طبیعی و درست می نویسید؟

And this is the same way that you're speaking.

و این همان روشی است که شما صحبت می کنید.

If you have internalized English grammar and you can use it correctly without thinking

اگر گرامر انگلیسی را درونی کرده اید و می توانید بدون فکر کردن به قوانین از آن به درستی استفاده کنید

about the rules, congratulations.

، به شما تبریک می گویم.

You're fluent.

شما مسلط هستید.

Vanessa: The sixth fluency statement is, "I can be myself."

ونسا: ششمین عبارت روانی این است: "من می توانم خودم باشم."

I hear a lot of my English students say that they want to accurately express themselves

من می شنوم که بسیاری از دانش آموزان انگلیسی من می گویند که می خواهند به طور دقیق خود را

in English.

به زبان انگلیسی بیان کنند.

And when I hear them say this, what it makes me think is, "I want to be myself in English."

و وقتی می شنوم که آنها این را می گویند، چیزی که باعث می شود فکر کنم این است که "من می خواهم به زبان انگلیسی خودم باشم."

You want to show your same personality in English as you have in your native language.

شما می خواهید همان شخصیت خود را در زبان انگلیسی نشان دهید که در زبان مادری خود دارید.

So, if you're clever and humorous in your native language, you want to also be clever

بنابراین، اگر در زبان مادری خود باهوش و شوخ طبع هستید ، می خواهید

and humorous in English.

در زبان انگلیسی نیز باهوش و شوخ طبع باشید.

If you're kind and thoughtful in your native language, well, you want to also show those

اگر در زبان مادری خود مهربان و متفکر هستید ، خوب، می‌خواهید در حین صحبت کردن، آن

character traits in English as you speak.

ویژگی‌های شخصیتی را به زبان انگلیسی نیز نشان دهید.

When you feel like your true self is showing in English, congratulations.

زمانی که احساس می کنید خود واقعی شما به زبان انگلیسی نشان داده می شود ، به شما تبریک می گویم.

You're fluent.

شما مسلط هستید.

Vanessa: A good way to practice this is by following the steps that I mention in this

ونسا: یک راه خوب برای تمرین این است که مراحلی را دنبال کنید که در این

video up here about how to start speaking English without fear.

ویدیو در اینجا در مورد نحوه شروع بدون ترس انگلیسی صحبت کردن ذکر کردم.

Make sure you check out that lesson.

حتماً آن درس را بررسی کنید.

Vanessa: Fluency statement number seven.

ونسا: بیانیه تسلط شماره هفت.

"I can watch English TV shows and movies without subtitles, just like a native English speaker."

من می‌توانم برنامه‌ها و فیلم‌های تلویزیونی انگلیسی را بدون زیرنویس تماشا کنم ، درست مانند یک انگلیسی زبان مادری.»

In my opinion, I feel like TV shows and movies are a little bit more difficult to understand

به نظر من، احساس می‌کنم درک نمایش‌های تلویزیونی و فیلم‌ها کمی سخت‌تر

than just daily conversation because it's scripted.

از گفت‌وگوهای روزانه هستند، زیرا فیلم‌نامه‌نویسی شده‌اند.

They use sometimes words and humor that's extra clever or extra advanced, but if this

آنها گاهی اوقات از کلمات و طنز استفاده می کنند که بسیار هوشمندانه یا بسیار پیشرفته است، اما اگر

is something that you want to do and you can actually watch movies and TV shows without

این کاری است که می خواهید انجام دهید و واقعاً می توانید فیلم ها و برنامه های تلویزیونی را بدون زیرنویس تماشا کنید

subtitles, congratulations.

، به شما تبریک می گویم.

You're fluent.

شما مسلط هستید.

Vanessa: If you'd like to take it to the next level and be able to understand movies and

ونسا: اگر می‌خواهید آن را به سطح بالاتری ببرید و بتوانید فیلم‌ها و

TV shows, but also be able to talk about them, make sure you check out this lesson I made

برنامه‌های تلویزیونی را درک کنید، اما همچنین بتوانید در مورد آنها صحبت کنید، مطمئن شوید که این درسی را که

here about how to talk about movies and TV shows in English.

در اینجا درباره نحوه صحبت کردن درباره فیلم‌ها و فیلم‌ها تهیه کردم را بررسی کنید. برنامه های تلویزیونی به زبان انگلیسی

You'll learn a lot of great phrases and expressions so that you can enjoy those activities and

شما عبارات و عبارات بسیار خوبی را یاد خواهید گرفت تا بتوانید از آن فعالیت ها لذت ببرید و

then talk about them in English with other people.

سپس در مورد آنها به زبان انگلیسی با افراد دیگر صحبت کنید.

Vanessa: Fluency statement number eight.

ونسا: بیانیه تسلط شماره هشت.

"I can understand different accents in English, native and non-native."

"من می توانم لهجه های مختلف را در انگلیسی، بومی و غیر بومی درک کنم."

A lot of you need to use English for your jobs and that's great.

بسیاری از شما نیاز به استفاده از زبان انگلیسی برای شغل خود دارید و این عالی است.

That's a great way to be able to use English on a daily basis.

این یک راه عالی برای استفاده روزانه از زبان انگلیسی است .

Some of you work with Americans, British people, Australians.

برخی از شما با آمریکایی ها، بریتانیایی ها، استرالیایی ها کار می کنید.

But a lot of you work with non-native English speakers.

اما بسیاری از شما با غیر انگلیسی زبانان کار می کنید.

People from Germany, Indonesia, Brazil, all places around the world.

مردمی از آلمان، اندونزی، برزیل، از همه جا در سراسر جهان.

When you can understand all English accents, congratulations.

وقتی می توانید تمام لهجه های انگلیسی را بفهمید، به شما تبریک می گویم.

You're fluent.

شما مسلط هستید.

Vanessa: I remember the first time that I heard someone speaking French from Canada

ونسا: اولین باری را به یاد می‌آورم که شنیدم شخصی از کانادا به زبان فرانسه صحبت می‌کند

and I realized, "Oh, the way that they speak is different than the way I hear people speaking

و متوجه شدم، "اوه، نحوه صحبت کردن آنها با نحوه صحبت من

in France."

در فرانسه متفاوت است."

When I could hear that they had a different accent, I felt so proud of myself because

وقتی می‌شنیدم که آنها لهجه‌ای متفاوت دارند ، به خودم افتخار می‌کنم زیرا

I realized, "I can understand them and I can understand that they have a different accent

متوجه شدم، "می‌توانم آنها را درک کنم و می‌توانم بفهمم که آنها لهجه‌ای متفاوت

than what I'm used to hearing in France."

از آنچه من در فرانسه به شنیدن آن عادت دارم."

Vanessa: This can be a tough skill to master, but with YouTube, there's a great way to do

ونسا: تسلط بر این مهارت می‌تواند دشوار باشد، اما با YouTube، یک راه عالی برای انجام این کار وجود دارد

this.

.

If you have some coworkers who are from Germany and you often speak with them in English,

اگر چند همکار دارید که اهل آلمان هستند و اغلب با آنها به زبان انگلیسی صحبت

you can try to watch videos of Germans speaking English on YouTube.

می‌کنید، می‌توانید ویدیوهایی از آلمانی‌هایی که انگلیسی صحبت می‌کنند را در YouTube تماشا کنید.

That way you can feel comfortable with the way they speak, the language choice, the accent,

به این ترتیب می توانید با نحوه صحبت کردن، انتخاب زبان، لهجه

the intonation.

، لحن آنها احساس راحتی کنید.

You can just test yourself with YouTube and kind of train so that when you speak with

شما فقط می توانید خود را با یوتیوب و نوع قطار آزمایش کنید تا وقتی با

your German coworker in English, great.

همکار آلمانی خود به انگلیسی صحبت می کنید، عالی باشد.

You're already prepared.

شما از قبل آماده شده اید.

Vanessa: Fluency statement number nine.

ونسا: بیانیه تسلط شماره نه.

"I can understand humor and jokes."

"من می توانم طنز و شوخی را درک کنم."

Of course, the humor and jokes may not be funny to you, but at least you understand

البته، طنز و شوخی ها ممکن است برای شما خنده دار نباشد، اما حداقل متوجه می شوید

why they're supposed to be funny.

که چرا آنها قرار است خنده دار باشند.

There's nothing worse than sitting at a dining room table with a lot of English speakers

هیچ چیز بدتر از این نیست که پشت یک میز ناهارخوری با تعداد زیادی انگلیسی زبان بنشینید

and they're all laughing and having a good time, laughing at jokes, and then you're just

و همه آنها بخندند و اوقات خوشی داشته باشند، به شوخی بخندند، و بعد شما فقط

sitting there thinking, "I have no idea what's funny.

آنجا بنشینید و فکر کنید: "من نمی دانم چه چیز خنده داری است.

Why are they laughing?"

چرا می خندند؟"

You feel really left out and lonely, but on the other hand, there's nothing better than

شما واقعا احساس تنهایی می کنید، اما از طرف دیگر، هیچ چیز بهتر از

understanding the humor and laughing with them.

درک طنز و خندیدن با آنها نیست.

It's a great way to bond, to form relationships.

این یک راه عالی برای ایجاد پیوند، ایجاد روابط است.

When you can understand humor and jokes in English, congratulations.

وقتی بتوانید طنز و جوک های انگلیسی را درک کنید، به شما تبریک می گویم.

You're fluent.

شما مسلط هستید.

Vanessa: Fluency statement number 10.

ونسا: بیانیه تسلط شماره 10.

"I can read an article, listen to a podcast, watch a movie in English, and forget what

"من می توانم یک مقاله بخوانم، به پادکست گوش دهم، یک فیلم به زبان انگلیسی تماشا کنم و فراموش کنم که به چه

language it was in."

زبانی بود."

This is such a strange sensation when this happens.

وقتی این اتفاق می افتد، این یک احساس عجیب است .

I remember one time I was listening to a French podcast while I was cooking dinner, and then

به یاد دارم یک بار در حالی که مشغول پختن شام بودم داشتم به یک پادکست فرانسوی گوش می‌دادم و بعد

during dinner I was asking Dan, my husband, some questions about the podcast.

در حین شام از دن، شوهرم ، سؤالاتی درباره پادکست می‌پرسیدم.

He doesn't speak French.

او فرانسوی صحبت نمی کند.

And he looked at me like, "What are you talking about?"

و به من نگاه کرد: "در مورد چی صحبت می کنی؟"

And then I realized, "Oh yeah, I forgot.

و سپس متوجه شدم، "اوه بله، فراموش کردم.

That podcast was in French, so you couldn't understand it."

آن پادکست به زبان فرانسوی بود، بنابراین شما نمی توانید آن را درک کنید."

So when you can seamlessly jump from one language to the other, congratulations.

بنابراین وقتی می توانید به طور یکپارچه از یک زبان به زبان دیگر بپرید، به شما تبریک می گویم.

You're fluent.

شما مسلط هستید.

Vanessa: There's one movie called Paris, Je T’aime, and it's a movie about different

ونسا: یک فیلم به نام پاریس به نام Je T’aime وجود دارد و فیلمی درباره

areas in the city of Paris.

مناطق مختلف شهر پاریس است.

And in this movie, a lot of the characters speak in English and then jump immediately

و در این فیلم، بسیاری از شخصیت ها به زبان انگلیسی صحبت می کنند و سپس بلافاصله

to French.

به فرانسوی می پرند.

And I remember watching that movie and listening to all the different languages that they were

و به یاد دارم که آن فیلم را تماشا کردم و به تمام زبان‌های مختلفی که آنها

speaking and realizing, "I can understand this.

صحبت می‌کردند گوش دادم و متوجه شدم: "من می‌توانم این را بفهمم.

I'm so happy.

من خیلی خوشحالم.

I don't have to use subtitles for part of it, or feel uncomfortable when they switched

مجبور نیستم برای بخشی از آن از زیرنویس استفاده کنم، یا وقتی آنها احساس ناراحتی کنند، احساس ناراحتی می‌کنم.

to French."

به فرانسوی تغییر داد.»

Because I could easily understand both languages, I felt so happy and so proud of myself.

چون هر دو زبان را به راحتی می فهمیدم، احساس خوشحالی می کردم و به خودم افتخار می کردم.

And I want you to have that as well.

و من از شما می خواهم که آن را نیز داشته باشید.

So, if you can understand a podcast, a movie, a TV show, read an article, and then forget,

بنابراین، اگر می توانید یک پادکست، یک فیلم، یک برنامه تلویزیونی را بفهمید، یک مقاله بخوانید و سپس فراموش کنید که

"Oh yeah, it was an English," congratulations.

"اوه بله، انگلیسی بود"، به شما تبریک می گویم.

You're fluent.

شما مسلط هستید.

Vanessa: So now I have a question for you.

ونسا: خب حالا من یک سوال از شما دارم.

In the comments, let me know what is your fluency score according to this test?

در نظرات به من اطلاع دهید که نمره تسلط شما طبق این آزمون چقدر است؟

Can you relatively use grammatical structures without thinking, but it's difficult for you

آیا می توانید بدون فکر کردن از ساختارهای گرامری نسبتاً استفاده کنید ، اما

to understand all accents in English?

درک همه لهجه ها در زبان انگلیسی برای شما دشوار است؟

I want you to take actionable steps so that you can say, "Yes," to each one of these 10

من از شما می‌خواهم که گام‌های عملی بردارید تا بتوانید به هر یک از این 10 عبارت روان بگویید «بله»

fluency statements.

.

Vanessa: Do you have good pronunciation?

ونسا: آیا تلفظ خوبی دارید؟

How do you know?

از کجا می دانی؟

The best way to test your pronunciation is to speak with someone else and see if they

بهترین راه برای آزمایش تلفظ این است که با شخص دیگری صحبت کنید و ببینید آیا آنها

can understand you, because understanding is the purpose of pronunciation and of speaking.

می توانند شما را درک کنند، زیرا فهمیدن هدف از تلفظ و صحبت کردن است.

But unfortunately, here on YouTube, I can't listen to you.

اما متاسفانه، اینجا در یوتیوب، نمی توانم به شما گوش دهم.

Maybe YouTube will create that technology someday in the future.

شاید یوتیوب روزی در آینده آن فناوری را ایجاد کند.

So for now, I'd like to give you a different type of pronunciation test.

بنابراین در حال حاضر، من می خواهم به شما نوع متفاوتی از تست تلفظ بدهم.

Vanessa: The next best way to test your pronunciation is to shadow or imitate exactly after a native

ونسا: بهترین راه بعدی برای آزمایش تلفظ این است که دقیقاً بعد از یک سخنران بومی سایه یا تقلید کنید

speaker, so that you can see if your pronunciation is similar to mine.

تا بتوانید ببینید که تلفظ شما شبیه تلفظ من است یا خیر.

Is it different?

فرق داره؟

What are the specific areas that are difficult for you?

چه حوزه هایی برای شما سخت است؟

I'm going to be testing your pronunciation on 16 challenging words.

من تلفظ شما را روی 16 کلمه چالش برانگیز آزمایش خواهم کرد.

But the best way to test your pronunciation is not with individual words, but with a whole

اما بهترین راه برای تست تلفظ با تک تک کلمات نیست، بلکه با یک جمله کامل است

sentence.

.

So this is what we're going to do.

بنابراین این کاری است که ما می خواهیم انجام دهیم.

I'm going to show you a challenge sentence that uses four difficult words, and this is

من قصد دارم یک جمله چالشی را به شما نشان دهم که از چهار کلمه دشوار استفاده می کند و این

what I want you to do.

کاری است که از شما می خواهم انجام دهید.

I want you to say that sentence out loud before I talk about anything.

می خواهم قبل از اینکه در مورد چیزی صحبت کنم این جمله را با صدای بلند بگویید .

Vanessa: This is your original pronunciation.

ونسا: این تلفظ اصلی شماست.

I want you to hear your original pronunciation, and then I'm going to read that sentence,

می خواهم تلفظ اصلی خود را بشنوید و سپس آن جمله را بخوانم،

but I'm going to mispronounce one word.

اما یک کلمه را اشتباه تلفظ می کنم.

I want you to guess which word is mispronounced.

می خواهم حدس بزنید کدام کلمه اشتباه تلفظ شده است.

There are sometimes multiple ways to pronounce each word.

گاهی اوقات چندین روش برای تلفظ هر کلمه وجود دارد.

But I want you to be listening for what is the most natural way to pronounce each word

اما من از شما می خواهم که به طبیعی ترین روش برای تلفظ هر کلمه

in fast English.

در انگلیسی سریع گوش دهید.

Vanessa: And finally, I'm going to be saying the sentence correctly, and I want you to

ونسا: و در نهایت، من جمله را به درستی می گویم، و می خواهم که

be able to say it with me.

بتوانید آن را با من بگویید.

So I want you to repeat the correct sentence with me.

بنابراین از شما می خواهم جمله صحیح را با من تکرار کنید.

Are you ready to get started with sentence number one?

آیا برای شروع با جمله شماره یک آماده هستید؟

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

Vanessa: This is sentence number one.

ونسا: این جمله شماره یک است.

I want you to say this sentence all by yourself.

از شما می خواهم این جمله را خودتان بگویید.

Test your original pronunciation.

تلفظ اصلی خود را تست کنید.

Go ahead.

برو جلو.

Say it out loud.

این را بلند بگو.

Vanessa: Okay.

ونسا: باشه.

Now, I'm going to say the sentence and I'm going to mispronounce one word.

حالا من جمله را می گویم و یک کلمه را اشتباه تلفظ می کنم.

Can you guess which word I mispronounce?

آیا می توانید حدس بزنید کدام کلمه را اشتباه تلفظ می کنم؟

I buy cloth-es through the internet.

من از طریق اینترنت پارچه میخرم.

I buy cloth-es through the internet.

من از طریق اینترنت پارچه میخرم.

Which word did I say incorrectly?

کدام کلمه را اشتباه گفتم؟

Did you hear clothes or cloth-es?

لباس یا لباس شنیدی؟

You heard the second one, but really that's not correct.

شما مورد دوم را شنیدید، اما واقعاً این درست نیست.

Instead, when we speak in fast English, we often pronounce, "clothes" a lot like, "Close

در عوض، زمانی که به زبان انگلیسی سریع صحبت می کنیم ، اغلب «لباس» را تلفظ می کنیم، مانند «در

the door."

را ببند».

I buy clothes through the internet.

من از طریق اینترنت لباس می خرم.

Vanessa: All right, let's go through each of these challenging words, and I want to

ونسا: بسیار خب، بیایید هر یک از این کلمات چالش برانگیز را مرور کنیم، و من می خواهم به

help you say them correctly.

شما کمک کنم آنها را درست بگویید.

That first word, buy, buy.

اولین کلمه، خرید، خرید.

It sounds exactly like, "Bye, see you later."

دقیقاً به نظر می رسد "خداحافظ، بعداً می بینمت."

Buy.

خرید کنید.

And then we have clothes, which I just mentioned sounds a lot like, "Close the door."

و سپس ما لباس هایی داریم که به آنها اشاره کردم بسیار شبیه "در را ببند" به نظر می رسد.

Close the door.

در را ببند.

When native speakers are speaking a little bit slower, they might add a th sound clothes,

هنگامی که زبان مادری کمی کندتر صحبت می کنند، ممکن است یک لباس و

clothes.

لباس به آن اضافه کنند.

You see how my tongue comes out a little bit for that T-H?

میبینی چجوری زبونم واسه اون T-H یه ذره بیرون میاد؟

Clothes, but really when we're speaking quickly, it just sounds like close.

لباس، اما واقعاً وقتی سریع صحبت می کنیم، به نظر نزدیک می آید.

Close.

نزدیک.

Vanessa: And then we have the word through.

ونسا: و پس از آن ما حرف را به پایان می رسانیم.

Oh, this word is lovely.

اوه این کلمه دوست داشتنی است

We have a T-H followed by an R. Let's practice it slowly.

ما یک T-H به دنبال R داریم. بیایید آن را به آرامی تمرین کنیم.

Your tongue is coming out between your teeth and there's some air.

زبان شما از بین دندان‌هایتان بیرون می‌آید و مقداری هوا وجود دارد.

That's a wonderful T-H sound.

این صدای فوق العاده T-H است.

Through.

از طریق.

It sounds like, "I threw the ball."

به نظر می رسد "من توپ را پرتاب کردم."

This is the past tense of throw.

این زمان گذشته پرتاب است.

I threw the ball.

من توپ را پرت کردم.

So, let's try to say this.

بنابراین، بیایید سعی کنیم این را بگوییم.

Through, through.

از طریق از طریق.

Vanessa: And then we have our final word, internet.

ونسا: و بعد ما حرف آخر را می زنیم، اینترنت.

What's happening to that middle T?

چه اتفاقی برای آن T وسط می افتد؟

Internet?

اینترنت؟

You can say internet with a clear T if you're speaking a little bit slower, but when native

اگر کمی آهسته تر صحبت می کنید، می توانید اینترنت را با یک T واضح بگویید ، اما زمانی که

speakers are speaking quickly, we're going to cut out that T completely, and just say

گویشوران بومی سریع صحبت می کنند، ما آن T را به طور کامل حذف می کنیم و فقط

in inner-net, inner-net.

در شبکه داخلی می گوییم، شبکه داخلی.

Vanessa: Let's go back and try to say this full sentence clearly and naturally together.

ونسا: بیایید به عقب برگردیم و سعی کنیم این جمله کامل را واضح و طبیعی با هم بگوییم.

Are you ready?

اماده ای؟

I buy clothes through the internet.

من از طریق اینترنت لباس می خرم.

I buy clothes through the internet.

من از طریق اینترنت لباس می خرم.

Were you repeating with me?

با من تکرار می کردی؟

I hope so because we've got three more challenge sentences, and I want you to test your pronunciation.

امیدوارم اینطور باشد زیرا ما سه جمله چالشی دیگر داریم و می‌خواهم تلفظ خود را امتحان کنید.

Vanessa: Let's go to number two.

ونسا: بریم سراغ شماره دو.

Here's sentence number two.

اینم جمله شماره دو

I'm going to pause and I want you to try to say this sentence all by yourself.

من مکث می کنم و می خواهم سعی کنید این جمله را خودتان بگویید.

Test your original pronunciation.

تلفظ اصلی خود را تست کنید.

Go ahead.

برو جلو.

Vanessa: Okay.

ونسا: باشه.

Now I'm going to say it, but I'm going to mispronounce one word.

حالا می خواهم بگویم، اما یک کلمه را اشتباه تلفظ می کنم.

Can you guess which word is incorrect?

آیا می توانید حدس بزنید کدام کلمه نادرست است؟

A little girl took the recept to the bus.

یک دختر بچه پذیرایی را به سمت اتوبوس برد.

The little girl took the recept to the bus.

دختر کوچک پذیرایی را به اتوبوس برد.

Which word is wrong?

کدام کلمه اشتباه است؟

Did you hear receipt or recept?

رسید یا رسید شنیدی؟

You heard number two, but that's not correct.

شماره دو را شنیدید، اما این درست نیست.

Instead, the P is silent, so you're going to say receipt, receipt.

در عوض، P بی صدا است، بنابراین شما می خواهید بگویید رسید، رسید.

Just completely forget about that P in there.

فقط آن P را در آنجا کاملاً فراموش کنید.

Vanessa: All right, let's go through each of these challenging words because I want

ونسا: بسیار خب، اجازه دهید هر یک از این کلمات چالش برانگیز را مرور کنیم زیرا

to make sure that you can pronounce them correctly.

می‌خواهم مطمئن شوم که می‌توانید آنها را به درستی تلفظ کنید.

The first one is little, little.

اولی کوچک است، کوچک است.

You see there's two T's in the middle of this word, but really in American English, those

می بینید که دو T در وسط این کلمه وجود دارد، اما واقعاً در انگلیسی آمریکایی، آن

Ts are going to become D sounds.

T ها به صداهای D تبدیل می شوند.

So it's going to sound like lid-le.

بنابراین صدای آن شبیه درپوش خواهد بود.

Little, like a lid that you put on a container, little.

کوچک، مثل درپوشی که روی ظرف می گذارید، کوچک.

Vanessa: And then we have girl.

ونسا: و بعد ما دختر داریم.

A lot of these words, girl, world, early.

خیلی از این حرف ها، دختر، دنیا، اوایل.

Those words can be a little bit tricky.

این کلمات می توانند کمی مشکل ساز باشند.

So, let's break this one down.

بنابراین، اجازه دهید این یکی را تجزیه کنیم.

Grr-l, grr-l.

گرر-ل، گرر-ل.

When you want to talk about the sound that an angry dog makes, you could say grr, grr,

وقتی می خواهید در مورد صدایی که یک سگ عصبانی تولید می کند صحبت کنید، می توانید بگویید grr، grr،

and then we're going to add le the end.

و سپس ما انتهای آن را اضافه می کنیم.

Girl.

دختر

Girl, girl.

دختر، دختر

Notice that my mouth isn't really moving here.

توجه کنید که دهان من واقعاً در اینجا حرکت نمی کند.

It's all inside my mouth and in my throat.

همه اینها در دهان و گلوی من است.

Girl, girl.

دختر، دختر

And with the L, my tongue is coming beside my teeth.

و با L، زبانم کنار دندانم می آید .

Girl.

دختر

It's right there girl.

همینجاست دختر

Girl.

دختر

Vanessa: All right, and the next word is receipt, receipt.

ونسا: خیلی خب، و کلمه بعدی رسید، رسید.

Re-seat receipt.

رسید نشستن مجدد

This is the piece of paper you get after you make a purchase.

این همان کاغذی است که پس از خرید به دست می آورید.

The cashier will give you a receipt.

صندوقدار به شما رسید می دهد.

Vanessa: And then our final word is bus.

ونسا: و بعد حرف آخر ما اتوبوس است.

Sometimes this short u sound can be a little bit tricky, so I want to make sure you're

گاهی اوقات این صدای کوتاه u می تواند کمی مشکل باشد، بنابراین می خواهم مطمئن شوم که شما

not saying boose, boos, boss.

نمی گویید boose, boos, boss.

Make sure you say, uh, bus.

حتما بگو اتوبوس

Bus.

اتوبوس.

Bus.

اتوبوس.

Vanessa: All right, let's go back and say this full sentence together.

ونسا: باشه، بیا برگردیم و این جمله کامل را با هم بگوییم.

The little girl took the receipt to the bus.

دخترک رسید را به اتوبوس برد.

The little girl took the receipt to the bus.

دخترک رسید را به اتوبوس برد.

Did you say that with me?

با من گفتی؟

Let's say it one more time.

بیایید یک بار دیگر بگوییم.

The little girl took the receipt to the bus.

دخترک رسید را به اتوبوس برد.

Great work.

کار عالی

Let's go onto the next challenge sentence.

بریم سراغ جمله چالشی بعدی.

Vanessa: All right, here's sentence number three.

ونسا: بسیار خوب، این جمله شماره سه است.

I want you to say it all by yourself.

من از شما می خواهم همه چیز را خودتان بگویید.

Are you ready?

اماده ای؟

Test your original pronunciation.

تلفظ اصلی خود را تست کنید.

Go ahead.

برو جلو.

Vanessa: Okay, now it's my turn.

ونسا: باشه، حالا نوبت منه.

I'm going to mispronounce one word.

من یک کلمه را اشتباه تلفظ می کنم.

Listen carefully.

با دقت گوش کن

In the early winter, I didn't miss the warum weather.

در اوایل زمستان، هوای گرم را از دست ندادم .

In the early winner, I didn't miss the warum weather.

در اوایل برنده، هوای گرم را از دست ندادم .

In the early winter, I didn't miss the warum weather.

در اوایل زمستان، هوای گرم را از دست ندادم .

Which one of these challenge words did I mispronounce?

کدام یک از این کلمات چالشی را اشتباه تلفظ کردم؟

Did you hear warm or warum?

گرم یا واروم شنیدی؟

You heard that second one, but that's not correct.

شما دومی را شنیدید، اما این درست نیست.

Instead, the word warm has just one syllable, not warum.

در عوض، کلمه گرم فقط یک هجا دارد، نه warum.

Instead warm, warm.

در عوض گرم، گرم.

Notice how my lips are in an oh shape.

توجه کنید که لب های من چگونه به شکل اوه هستند.

Warm, warm with a clear R. Warm.

گرم، گرم با R. گرم.

Vanessa: All right, let's go through each of these challenge words so that you can say

ونسا: بسیار خب، بیایید هر یک از این کلمات چالشی را مرور کنیم تا بتوانید

them correctly.

آنها را به درستی بیان کنید.

The first one is early.

اولی زود است.

This is similar to what we talked about with girl.

این شبیه چیزی است که با دختر صحبت کردیم .

Er-lee.

ار-لی.

Let's break it into two sections.

بیایید آن را به دو بخش تقسیم کنیم.

Er, and then lee, lee.

آره، و بعد لی، لی.

Early.

زود.

Make sure that when you say the L, your tongue is touching the back of your teeth, lee, early,

مطمئن شوید که وقتی حرف L را می‌گویید، زبانتان پشت دندان‌هایتان را لمس می‌کند، زود،

early.

زود یا زود.

Don't add another sound in there.

صدای دیگری در آنجا اضافه نکنید.

I often hear English learners say earaly, er-a-lee, but that a in the middle isn't natural,

من اغلب می‌شنوم که زبان‌آموزان انگلیسی می‌گویند زودهنگام، er-a-lee، اما a در وسط طبیعی نیست

so let's make sure you say er-lee and put it together, early.

.

Vanessa: Next, we say winter.

ونسا: بعد، می گوییم زمستان.

What is happening to the T in the middle of this word?

چه اتفاقی برای T در وسط این کلمه می افتد؟

You might hear native speakers say winter with a clear T if they're enunciating clearly,

ممکن است بشنوید که گویشوران بومی می‌گویند زمستان با T واضح، اگر به وضوح بیان می‌کنند،

and maybe speaking a little slowly.

و شاید کمی آهسته صحبت کنند.

It's fine to do that, but when native speakers speak fast, you're going to hear winner.

انجام این کار خوب است، اما زمانی که زبان مادری سریع صحبت می کنند، برنده را خواهید شنید.

Winner.

برنده.

When's the Winter Olympics?

المپیک زمستانی کی است؟

Winner.

برنده.

This is the same as a winner and a loser.

این همان برنده و بازنده است.

It's the same pronunciation, so make sure that the context helps you to know which word

این همان تلفظ است، بنابراین مطمئن شوید که زمینه به شما کمک می کند تا بدانید کدام

it is.

کلمه است.

Does this sound familiar?

این آشنا به نظر می رسد؟

Internet winner.

برنده اینترنت

Yeah.

آره

We're cutting out that T especially when there's an N-T in the middle of a word internet, internet.

ما آن T را حذف می کنیم، به خصوص زمانی که یک N-T در وسط یک کلمه اینترنت، اینترنت وجود دارد.

Winter, winner.

زمستان، برنده

You're going to hear that a lot in fast English.

این را در زبان انگلیسی سریع زیاد خواهید شنید.

Vanessa: Next we have the word didn't.

ونسا: بعد می گوییم این کلمه نشد.

Didn't.

نکرد.

But this is the clear pronunciation.

اما این تلفظ واضح است.

When native speakers are speaking quickly, we do not say didn't with each sound pronounced.

وقتی گویشوران بومی به سرعت صحبت می‌کنند، با هر صدایی که تلفظ می‌شود، نمی‌گوییم نشد.

Instead you're going to hear did-n.

درعوض می خواهید شنید انجام داد.

Did-n.

Did-n.

There's a lot going on here in your throat.

اینجا در گلوی شما اتفاقات زیادی می افتد.

D-n.

D-n.

So that final D is cut short and the final T as well is cut, so it's really going to

بنابراین D نهایی کوتاه می شود و T نهایی نیز بریده می شود، بنابراین واقعاً

be just your throat.

فقط گلوی شما خواهد بود.

Can you say that with me?

میشه اینو با من بگی؟

D-n didn't, didn't, didn't, didn't.

D-n نکرد، نکرد، نکرد، نکرد.

Vanessa: If you have trouble pronouncing or hearing or understanding contractions, it's

ونسا: اگر در تلفظ یا شنیدن یا درک انقباضات مشکل دارید،

probably because we cut off a lot of those sounds.

احتمالاً به این دلیل است که ما بسیاری از آن صداها را قطع کرده ایم .

We reduce them.

آنها را کم می کنیم.

That's something that's natural in English.

این چیزی است که در انگلیسی طبیعی است.

I made a video about how to pronounce 81 different contractions.

من یک ویدیو در مورد نحوه تلفظ 81 انقباض مختلف ساختم .

You can check it out up here because this happens to a lot of different contractions

می توانید آن را در اینجا بررسی کنید زیرا این اتفاق برای بسیاری از انقباضات مختلف رخ می دهد

and I want to make sure you can pronounce them, but also you can understand them.

و من می خواهم مطمئن شوم که می توانید آنها را تلفظ کنید، اما همچنین می توانید آنها را درک کنید.

The difference between a positive word, did, and didn't is very important when you're having

تفاوت بین یک کلمه مثبت، انجام داد و نکرد، زمانی که در حال گفتگو هستید بسیار مهم است

a conversation.

.

Vanessa: All right, let's go to the last word.

ونسا: باشه، بریم سر حرف آخر.

Warm, warm, warm.

گرم، گرم، گرم.

Make sure that this is one syllable.

مطمئن شوید که این یک هجا است.

Warm.

گرم.

Warm.

گرم.

Do you think you could put all of these words together?

فکر می کنید بتوانید همه این کلمات را کنار هم بگذارید؟

You got it.

فهمیدی.

Let's say it together.

بیایید با هم بگوییم.

Vanessa: In the early winter, I didn't miss the warm weather.

ونسا: در اوایل زمستان، هوای گرم را از دست ندادم.

In the early winter, I didn't miss the warm weather.

در اوایل زمستان، هوای گرم را از دست ندادم .

In the early winter, I didn't miss the warm weather.

در اوایل زمستان، هوای گرم را از دست ندادم .

In the early winter, I didn't miss the warm weather.

در اوایل زمستان، هوای گرم را از دست ندادم .

Great work.

کار عالی

All right, let's go to the final challenge sentence.

خیلی خب، بریم سراغ جمله چالشی آخر .

Vanessa: Here's our final challenge sentence.

ونسا: این آخرین جمله چالشی ماست.

Can you say this all by yourself?

آیا می توانید همه اینها را خودتان بگویید؟

Go ahead.

برو جلو.

Vanessa: Now it's my turn.

ونسا: حالا نوبت من است.

I'm going to mispronounce one word.

من یک کلمه را اشتباه تلفظ می کنم.

I want you to guess which one it is.

می خواهم حدس بزنی کدام است.

I definitely sought the water at the beach was salty.

من مطمئناً دنبال آب در ساحل شور بودم.

I definitely sought the water at the beach was salty.

من مطمئناً دنبال آب در ساحل شور بودم.

Which word is incorrect?

کدام کلمه نادرست است؟

Did you hear thought or sought?

آیا فکری شنیدی یا جستجویی؟

You heard the second one, sought, but does this word start with an S?

شما مورد دوم را شنیدید، جستجو کردید، اما آیا این کلمه با S شروع می شود؟

Nope.

جواب منفی.

Instead it starts with a T-H.

در عوض با T-H شروع می شود.

So you need to make sure that your tongue is between your teeth and there's that stream

بنابراین باید مطمئن شوید که زبان شما بین دندان های شما قرار دارد و

of air coming through.

جریان هوا از آن عبور می کند.

Through.

از طریق.

We already talked about that word.

قبلاً در مورد آن کلمه صحبت کردیم.

Thought.

فکر.

Thought.

فکر.

Vanessa: All right, let's go through each of these challenge words so that you can pronounce

ونسا: بسیار خب، اجازه دهید هر یک از این کلمات چالشی را مرور کنیم تا بتوانید

them correctly.

آنها را به درستی تلفظ کنید.

What's happening with this word, definitely?

با این کلمه چه اتفاقی می افتد، قطعا؟

Definitely.

قطعا.

I feel like words like definitely, certainly, probably, those words can be a little bit

من احساس می کنم کلماتی مانند قطعاً، مطمئناً، احتمالاً، آن کلمات می توانند کمی

tricky.

مشکل باشند.

I talked about some of those in this pronunciation lesson up here, but the word definitely, we

من در مورد برخی از آنها در این درس تلفظ اینجا صحبت کردم ، اما کلمه قطعاً، ما

use a lot and you probably would like to use a lot, but you need to pronounce it correctly,

زیاد استفاده می کنیم و احتمالاً دوست دارید زیاد استفاده کنید ، اما باید آن را به درستی تلفظ کنید،

so let's break it down.

پس بیایید آن را تجزیه کنیم.

Def-in-it-lee.

Def-in-it-Lee.

Def-in-it-lee.

Def-in-it-Lee.

Definitely, definitely, definitely, definitely, definitely.

قطعا، قطعا، قطعا، قطعا، قطعا.

It's definitely a beautiful day.

قطعا روز زیبایی است.

This is definitely a helpful lesson.

این قطعاً یک درس مفید است.

I hope so.

امیدوارم.

Vanessa: The next word is that lovely word we just talked about thought.

ونسا: کلمه بعدی همان کلمه دوست داشتنی است که ما در مورد فکر صحبت کردیم.

Thought.

فکر.

Make sure that your tongue is between your teeth.

اطمینان حاصل کنید که زبان شما بین دندان های شما قرار دارد.

I often hear English learners switching an S and a T-H sound.

من اغلب از زبان آموزان انگلیسی می شنوم که صدای S و T-H را تغییر می دهند.

Sought instead of thought.

به جای فکر جستجو کرد.

And in some situations, this could be a little bit difficult for other English speakers to

و در برخی شرایط، درک شما برای سایر انگلیسی زبانان کمی دشوار است

understand you, so make sure that you say this correctly.

، بنابراین مطمئن شوید که این را به درستی بیان می کنید.

Thought, thought.

فکر، فکر.

Vanessa: And then we have the word water.

ونسا: و بعد ما کلمه آب را داریم.

Water.

اب.

What's the sound that you hear in the middle of this word?

صدایی که وسط این کلمه می شنوید چیست؟

Wad-er, wad-er?

واد، وادآر؟

Well, it's not a T sound, water.

خوب، این صدای T نیست، آب.

Instead it's a D. Here we have, again, the T is changing to a D.

در عوض، یک D است. در اینجا، دوباره، T در حال تغییر به D است.

This is typical in American English.

این در انگلیسی آمریکایی معمولی است.

Wad-er.

وادر.

Wad-er I want you to say that with me.

واد-ار می خواهم این را با من بگویید.

Water, water.

آب، آب

Vanessa: And finally we have the word beach.

ونسا: و بالاخره ما کلمه ساحل را داریم.

Beach.

ساحل دریا.

A lot of you are concerned that you might say a rude word instead.

بسیاری از شما نگران این هستید که ممکن است به جای آن یک کلمه بی ادبانه بگویید.

So let's practice that vowel sound.

پس بیایید آن صدای مصوت را تمرین کنیم.

It needs to be a long E. Bee-ch.

باید E. Bee-ch طولانی باشد.

Bee-ch, beach.

زنبور عسل، ساحل.

And really the context here is going to help you a lot.

و واقعاً زمینه در اینجا بسیار به شما کمک خواهد کرد.

So when we're talking about, "The water at the beach is salty," you're most likely talking

بنابراین وقتی در مورد " آب ساحل شور است" صحبت می کنیم، به احتمال زیاد در

about the ocean, the sea.

مورد اقیانوس، دریا صحبت می کنید.

You're not talking about a rude word.

شما در مورد یک کلمه بی ادبانه صحبت نمی کنید.

So I think the context is going to help you a lot, but make sure that when you pronounce

بنابراین من فکر می کنم که زمینه به شما کمک زیادی می کند، اما مطمئن شوید که وقتی

it you say E. Beach.

آن را تلفظ می کنید بگویید E. Beach.

Vanessa: All right, let's go back and say that full sentence.

ونسا: بسیار خب، بیایید برگردیم و آن جمله کامل را بگوییم.

I definitely thought the water the beach was salty.

من مطمئناً فکر می کردم که آب ساحل شور است.

I definitely thought the water at the beach was salty.

مطمئناً فکر می کردم آب ساحل شور است.

I definitely thought the water at the beach with salty.

من قطعا فکر می کنم آب در ساحل با نمک است.

Great work.

کار عالی

I hope that you had a chance to say that sentence out loud with me and test your pronunciation.

امیدوارم این فرصت را داشته باشید که آن جمله را با صدای بلند با من بگویید و تلفظ خود را امتحان کنید.

Vanessa: Are you ready for a final challenge?

ونسا: آیا برای یک چالش نهایی آماده هستید؟

We're going to go back and say all four of those sentences and I want you to say them

ما برمی گردیم و هر چهار جمله را می گوییم و می خواهم آنها

out loud with me.

را با صدای بلند با من بگویید.

I'm going to say them two times so that you can listen and then you can also repeat.

دو بار می گویم تا شما گوش کنید و بعد هم تکرار کنید.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's say them together.

بیایید آنها را با هم بگوییم.

Vanessa: I buy clothes through the internet.

ونسا: من از طریق اینترنت لباس می خرم.

I buy clothes through the internet.

من از طریق اینترنت لباس می خرم.

The little girl took the receipt to the bus.

دخترک رسید را به اتوبوس برد.

The little girl took the receipt to the bus.

دخترک رسید را به اتوبوس برد.

In the early winter, I didn't miss the warm weather.

در اوایل زمستان، هوای گرم را از دست ندادم .

In the early winter, I didn't miss the warm weather.

در اوایل زمستان، هوای گرم را از دست ندادم .

I definitely thought the water at the beach was salty.

مطمئناً فکر می کردم آب ساحل شور است.

I definitely thought the water at the beach was salty.

مطمئناً فکر می کردم آب ساحل شور است.

Vanessa: Great work testing your pronunciation muscles, and now I have a question for you.

ونسا: کار عالی برای تست عضلات تلفظ شما ، و حالا من یک سوال از شما دارم.

Let me know in the comments which one of these words is the most difficult for you to pronounce.

در نظرات به من بگویید که تلفظ کدام یک از این کلمات برای شما دشوارتر است.

Let me know.

خبرم کن.

I'm sure that there will be people around the world who have the same feelings as you.

من مطمئن هستم که افرادی در سراسر جهان خواهند بود که احساساتی مشابه شما دارند.

It's always good to feel like you're in this together.

همیشه خوب است که احساس کنید در این با هم هستید.

Vanessa: Wow, you made it.

ونسا: وای، تو موفق شدی.

Congratulations.

تبریک می گویم.

Now I have a question for you.

حالا من یک سوال از شما دارم.

Which English test was the most challenging for you?

کدام آزمون انگلیسی برای شما چالش برانگیزترین بود ؟

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

I look forward to hearing your replies and thanks so much for learning English with me.

من مشتاقانه منتظر شنیدن پاسخ شما هستم و از اینکه با من انگلیسی یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم.

I'll see you again next Friday for a new lesson here on my YouTube channel.

جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم.

Bye.

خدا حافظ.

Vanessa: The next step is to download my free ebook, Five Steps to Becoming a Confident

ونسا: گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن

English Speaker.

انگلیسی است.

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thanks so much.

خیلی ممنون.

Bye.

خدا حافظ.