LIVE English Conversation Lesson: Get out of your comfort zone

Vanessa: Hello, hello.

ونسا: سلام، سلام.

Dan: Hello.

دن: سلام.

Vanessa: Welcome to today's live English lesson here in our wonderful YouTube community in

ونسا: به درس زنده انگلیسی امروز در انجمن فوق العاده یوتیوب ما در

the Speak English with Vanessa YouTube channel.

کانال یوتیوب Speak English with Vanessa خوش آمدید.

I'm Vanessa and I'm here with my husband Dan.

من ونسا هستم و با شوهرم دن اینجا هستم.

Dan: Hello everybody.

دن: سلام به همه.

Vanessa: We're going to be talking about a really important topic today that everyone

ونسا: امروز قرار است در مورد موضوع بسیار مهمی صحبت کنیم که همه

encounters in life, so I hope that you'll be able to expand your vocabulary skills but

در زندگی با آن روبرو می شوند، بنابراین امیدوارم بتوانید مهارت های لغات خود را گسترش دهید، اما

also test your listening skills because Dan and I are both native English speakers and

همچنین مهارت های شنیداری خود را آزمایش کنید زیرا من و دن هر دو انگلیسی زبان مادری هستیم. و

I hope that the way that we talk together is understandable, but also a little bit challenging.

من امیدوارم که روشی که ما با هم صحبت می کنیم قابل درک باشد، اما همچنین کمی چالش برانگیز باشد.

Make sure you take notes and try to remember some of the expressions that we talked about

مطمئن شوید که یادداشت برداری می کنید و سعی کنید برخی از عباراتی را که در مورد آنها صحبت کردیم به خاطر بسپارید

and write some notes in comments or in the chat so that you can use them as we're talking.

و برخی از یادداشت ها را در نظرات یا در چت بنویسید تا بتوانید در حین صحبت از آنها استفاده کنید.

Dan: Mm-hmm (affirmative).

دان: مم-هم (تأیید کننده).

Vanessa: Okay, are you ready to get started?

ونسا: باشه، برای شروع آماده ای؟

Dan: I'm ready.

دن: من آماده ام.

Vanessa: All right.

ونسا: خیلی خب.

Dan: Let's do this.

دان: بیا این کار را بکنیم.

Vanessa: I have a question for you, Dan.

ونسا: من یه سوال ازت دارم دن.

Dan: Yes, what?

دن: آره چی؟

Vanessa: I want to know when was a time that you had to get out of your comfort zone?

ونسا: می‌خواهم بدانم چه زمانی باید از منطقه امن خود خارج می‌شدید؟

Dan: Yeah, okay, we're going to talk about getting out of your comfort zone.

دن: آره، باشه، میخوایم در مورد خارج شدن از منطقه امنت صحبت کنیم.

One might say I'm getting out of my comfort zone right now.

ممکن است یکی بگوید من در حال حاضر از منطقه امن خود خارج می شوم .

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

Dan: Maybe, because you know it's very comfortable to just I don't know, sit on the couch and

دن: شاید، چون می‌دانی خیلی راحت است، فقط نمی‌دانم، روی مبل بنشینی و

watch some videos on YouTube, hey, some of you might be doing that now but sometimes

چند ویدیو را در یوتیوب تماشا کنی، هی، برخی از شما ممکن است اکنون این کار را انجام می‌دهی، اما گاهی اوقات

it makes me a little nervous to speak publicly to people so it's getting out of my comfort

صحبت کردن در جمع من را کمی عصبی می‌کند. به مردم، بنابراین صحبت کردن با افراد زیادی از منطقه امن من خارج شده است

zone to talk to a lot of people.

.

I would say probably the most intense example in our life was when we taught in South Korea.

می‌توانم بگویم احتمالاً شدیدترین مثال در زندگی ما زمانی بود که در کره جنوبی تدریس می‌کردیم.

We taught English in South Korea and we really got out of our comfort zone there.

ما در کره جنوبی انگلیسی تدریس کردیم و واقعاً از منطقه راحتی خود خارج شدیم.

Dan: One day we were in America, then we took an airplane and then the next day, we were

دن: یک روز در آمریکا بودیم، سپس با هواپیما گرفتیم و روز بعد، مشغول

teaching English, so that was not very comfortable.

آموزش زبان انگلیسی بودیم، بنابراین خیلی راحت نبود.

Vanessa: You had never taught English before, right?

ونسا: شما قبلاً انگلیسی تدریس نکرده بودید، درست است؟

Dan: Yeah, no, so that was a completely new experience for me.

دن: آره، نه، پس این یک تجربه کاملاً جدید برای من بود.

I'd never been a teacher before.

من قبلا معلم نبودم

Nothing, it was just completely new so one could say I really just gave it a shot as

هیچی، فقط کاملاً جدید بود، بنابراین می توان گفت من واقعاً به آن ضربه زدم

well.

.

Vanessa: Oh, you gave it a shot.

ونسا: اوه، تو به آن ضربه زدی.

This is an idiom that I'd like to talk about so thank you for mentioning it, Dan.

این اصطلاحی است که من می خواهم در مورد آن صحبت کنم، بنابراین از شما برای ذکر آن متشکرم، دن.

What does it mean to give it a shot?

شات دادن به آن یعنی چه؟

Dan gave teaching a shot.

دن یک ضربه به آموزش داد.

He just gave it a shot.

او فقط به آن ضربه زد.

Dan: Yeah, so that means you're going to try and just try your best.

دن: آره، به این معنی است که شما سعی می کنید و فقط بهترین تلاش خود را می کنید.

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

Dan: To me, this sounds a little more risky to give something a shot so maybe you'll actually

دن: از نظر من، این کار کمی خطرناک‌تر به نظر می‌رسد، تا شاید واقعاً شکست بخوری-

fail so- Vanessa: The kids could laugh at you.

ونسا: بچه‌ها می‌توانند به تو بخندند.

Dan: Right.

دن: درسته

Vanessa: Or you just start to cry because you're so scared.

ونسا: یا فقط شروع به گریه می کنی چون خیلی می ترسی.

Dan: Mm-hmm (affirmative), yeah, basically it just means you're going to try and you're

دن: مم-هوم (تأیید کننده)، بله، اساساً به این معنی است که شما تلاش

going to try really hard.

خواهید کرد و واقعاً سخت تلاش خواهید کرد.

Vanessa: Yeah, so I think this is a great idiom that you can use when you're trying

ونسا: بله، پس من فکر می‌کنم این یک اصطلاح عالی است که می‌توانید وقتی

to give yourself courage to speak with someone else.

می‌خواهید به خودتان جرأت صحبت کردن با شخص دیگری را بدهید، استفاده کنید.

When you want to speak with someone in English, you need to get outside your comfort zone.

وقتی می خواهید با کسی به زبان انگلیسی صحبت کنید ، باید از منطقه راحتی خود خارج شوید.

Dan's examples have been perfect for that.

مثال های دن برای آن عالی بوده است.

Doing something that's a little bit different, maybe a little bit more difficult or risky

انجام کاری که کمی متفاوت است، شاید کمی دشوارتر یا خطرناک

than what you usually do.

تر از کاری که معمولا انجام می دهید.

Dan: It makes you nervous.

دن: این شما را عصبی می کند.

Vanessa: Yes, it makes you nervous so when you're sitting on the couch watching this

ونسا: بله، این شما را عصبی می‌کند، بنابراین وقتی روی کاناپه نشسته‌اید و این

lesson, you probably don't feel your heart pounding but maybe right now Dan's heart is

درس را تماشا می‌کنید، احتمالاً تپش قلب خود را احساس نمی‌کنید، اما شاید در حال حاضر قلب دن به

pounding because he's getting out of his comfort zone.

دلیل اینکه از منطقه راحتی خود خارج می‌شود می‌تپد .

I make lessons and videos a lot, I still feel a little bit nervous each time but maybe for

من زیاد درس و فیلم می سازم، هنوز هم هر بار کمی عصبی می شوم، اما شاید برای

Dan, he's getting out of his comfort zone more to do this type of lesson but when he

دن، او بیشتر از منطقه راحتی خود خارج می شود تا این نوع درس را انجام دهد، اما زمانی که او

or when we both went to do something new and try something completely different, we gave

یا زمانی که ما هر دو رفتیم کار جدیدی انجام دهیم و تلاش کنیم. چیزی کاملاً متفاوت، ما به

it a shot.

آن ضربه زدیم.

This means we're just trying it.

این بدان معناست که ما فقط آن را امتحان می کنیم.

Maybe we'll succeed, maybe we'll fail.

شاید موفق شویم، شاید هم شکست بخوریم.

I want to know for you when was a time that you gave something a shot, that you just tried

من می خواهم برای شما بدانم چه زمانی چیزی را امتحان

it, there was some risk involved but you just tried it.

کردید، که آن را امتحان کردید، خطری در آن وجود داشت اما شما فقط آن را امتحان کردید.

Dan: Yeah, and I would say we use give it a shot for maybe smaller things too, like

دن: بله، و من می‌توانم بگویم که برای چیزهای کوچک‌تر هم از آن استفاده می‌کنیم، مثلاً

if you want to try a new food, you're just going to give it a shot, which means maybe

اگر می‌خواهید یک غذای جدید را امتحان کنید، فقط می‌خواهید آن را امتحان کنید ، یعنی

it's sushi.

شاید سوشی باشد.

Do you like sushi?

آیا سوشی دوست داری؟

I don't know but maybe you're uncertain about sushi.

من نمی دانم، اما شاید شما در مورد سوشی نامطمئن هستید .

Maybe you're a little scared but you say, "I'm going to give it a shot," so you just

شاید کمی ترسیده باشید، اما می گویید: "من به آن ضربه می زنم" پس فقط

try a little bit.

کمی تلاش کنید.

Vanessa: Yeah, it doesn't have to be a whole new life experience like moving to a new country,

ونسا: بله، لازم نیست یک تجربه زندگی کاملاً جدید مانند مهاجرت به یک کشور جدید باشد،

it could just be something new like trying a new food or maybe if you haven't been on

فقط می تواند چیز جدیدی باشد مانند امتحان کردن یک غذای جدید یا شاید اگر مدت زیادی است که قرار ملاقات

a date in a long time and you decide to go on a date with someone and you feel pretty

نرفته اید و شما تصمیم می‌گیرید با کسی قرار ملاقات بگذارید و نسبت به آن خیلی

nervous about it, you could say, "Okay, I'm just going to give it a shot."

عصبی هستید، می‌توانید بگویید: "باشه، من فقط می‌خواهم آن را انجام دهم."

This full expression sticks together.

این عبارت کامل به هم می چسبد.

I'm just going to give it a shot and see what happens.

من فقط می خواهم به آن ضربه بزنم و ببینم چه می شود.

Maybe they're a wonderful person, maybe I am really annoyed and bored after three minutes

شاید آنها آدم فوق العاده ای باشند، شاید بعد از سه دقیقه من واقعاً آزرده خاطر و بی حوصله

but I'm just going to give it a shot and try it.

هستم، اما فقط می خواهم آن را امتحان کنم و امتحان کنم.

This is great.

این عالی است.

Dan: Hey, when was the last time you gave something a shot?

دن: هی، آخرین باری که به چیزی شلیک کردی کی بود؟

Vanessa: Well, I give stuff a shot a lot, especially by teaching English, I'm always

ونسا: خوب، من خیلی چیزها را امتحان می کنم، به خصوص با آموزش زبان انگلیسی، من همیشه

trying new things, trying out new different types of technology, new different ways to

چیزهای جدید را امتحان می کنم، انواع مختلف فناوری های جدید را امتحان می کنم، روش های متفاوت جدیدی برای

create lessons for you but there's one time in the past that I can think about giving

ایجاد درس برای شما، اما یک بار در گذشته است که من می توانم به چیزی فکر کنم

something a shot and that was when I was living in France.

و این زمانی بود که در فرانسه زندگی می کردم .

The first week that I was in France, I needed to do some official paperwork and I didn't

هفته اولی که در فرانسه بودم، باید مدارک رسمی را انجام می دادم و

know hardly any French, this was my first week there so I was really lost, but I had

تقریباً هیچ زبان فرانسوی نمی دانستم، این اولین هفته بود که آنجا بودم، بنابراین واقعاً گم شده بودم، اما

to go to these government offices and fill out this paperwork.

باید به این ادارات دولتی می رفتم و آن را پر می کردم. این کاغذبازی

Vanessa: First, I needed to find the office, then I needed to communicate with the officials

ونسا: ابتدا باید دفتر را پیدا می‌کردم، سپس باید

at the office, and then I needed to answer their questions and fill out the forms.

با مسئولان دفتر ارتباط برقرار می‌کردم و سپس باید به سؤالات آنها پاسخ می‌دادم و فرم‌ها را پر می‌کردم.

There was a lot of things that were outside my comfort zone and I just said, "Okay, I'm

چیزهای زیادی خارج از منطقه راحتی من بود و من فقط گفتم: "باشه،

going to give it a shot, I'm going to try this.

می خواهم آن را امتحان کنم، این را امتحان می کنم .

I don't have any French-speaking friends to help me so I'm all alone, I have to do this."

من هیچ دوست فرانسوی زبانی ندارم که کمک کند. پس من تنها هستم، باید این کار را انجام دهم."

Do you know what?

میدونی چیه؟

At the end of that day, it was a long day, there was a lot of mistakes that I made but

در پایان آن روز، روز طولانی بود، اشتباهات زیادی مرتکب شدم، اما

at the end of the day, I felt so good.

در پایان روز، احساس خیلی خوبی داشتم.

Vanessa: It was amazing because I had eventually succeeded.

ونسا: شگفت انگیز بود زیرا در نهایت موفق شده بودم.

I gave it a shot and I found the office, I talked to them, I filled out the forms, and

من به آن ضربه زدم و دفتر را پیدا کردم، با آنها صحبت کردم، فرم ها را پر کردم، و

maybe for you if you do something outside your comfort zone, you have that same experience.

شاید برای شما اگر کاری خارج از منطقه راحتی خود انجام دهید، همان تجربه را داشته باشید.

That there's a lot of mistakes along the way but in the end, if you speak to someone else

اینکه در طول مسیر اشتباهات زیادی وجود دارد، اما در نهایت، اگر با شخص دیگری به انگلیسی صحبت کنید

in English and at the end of the conversation you have this feeling of, I did it, I gave

و در پایان مکالمه این احساس را داشته باشید، من این کار را انجام دادم، به

it a shot, it feels really good.

آن ضربه زدم، واقعاً احساس خوبی دارد.

Dan: It does, yeah, unless it goes wrong.

دن: بله، مگر اینکه اشتباه شود.

Vanessa: Unless it goes wrong.

ونسا: مگر اینکه اشتباه پیش برود.

Dan: Have you ever given something a shot and it went wrong?

دن: آیا تا به حال به چیزی ضربه زده اید و آن مشکل پیش آمده باشد؟

Vanessa: Yes, but I want to hear your story about this because I know it's quite interesting.

ونسا: بله، اما من می خواهم داستان شما را در این مورد بشنوم زیرا می دانم که بسیار جالب است.

Dan: One time I tried to prepare for a speech in college but I didn't practice enough and

دن: یک بار سعی کردم برای سخنرانی در کالج آماده شوم، اما به اندازه کافی تمرین نکردم و

so I thought to myself oh, I'll just give it a shot, right?

به همین دلیل با خودم فکر کردم اوه، من فقط به آن ضربه می زنم، درست است؟

I'll just make this speech and- Vanessa: Bad idea.

من فقط این سخنرانی را خواهم کرد و ونسا: ایده بدی است.

Dan: Maybe I'll remember everything I need to and I forgot everything.

دان: شاید همه چیزهایی را که باید به یاد بیاورم و همه چیز را فراموش کردم.

It was really bad.

واقعا بد بود

I stood up there and I had my paper and I went like this, I don't remember and I had

همانجا ایستادم و کاغذم را داشتم و همینطور رفتم، یادم نیست و مجبور شدم

to leave the room.

از اتاق بیرون بروم.

It was really embarrassing.

واقعا شرم آور بود.

I gave it a shot but I failed.

من به آن ضربه زدم اما موفق نشدم.

Vanessa: Yeah, so what happened after that?

ونسا: بله، پس از آن چه اتفاقی افتاد؟

Did you pick yourself up and continue after that?

آیا خودت را برداشتی و بعد از آن ادامه دادی ؟

What happened after you failed in that speech?

بعد از اینکه در آن سخنرانی شکست خوردید چه اتفاقی افتاد؟

Dan: That day?

دن: اون روز؟

The same day?

همان روز؟

Vanessa: Oh, after that in general.

ونسا: اوه، بعد از آن به طور کلی.

Dan: In general, well the next time I practiced a lot more so I learned something about this

دن: به طور کلی، دفعه بعد که خیلی بیشتر تمرین کردم، بنابراین چیزی در این مورد یاد

and I practiced for my next speech probably 10 days in advance and I was really prepared

گرفتم و برای سخنرانی بعدی خود احتمالاً 10 روز قبل تمرین کردم و واقعاً آماده

and I made a really good speech and I got an A-plus on my next one.

بودم و یک سخنرانی واقعاً خوب انجام دادم و یک A- گرفتم. به علاوه در مورد بعدی من.

Vanessa: Great job, Dan.

ونسا: کار عالی، دن.

As you were telling that story about some time you gave it a shot and it didn't go well,

همانطور که داشتید آن داستان را درباره زمانی تعریف می‌کردید که برای مدتی آن را امتحان کردید و خوب پیش نرفت،

I was thinking about one of the first times that I ever interviewed another English teacher

من به یکی از اولین بارهایی فکر می‌کردم که با یک معلم انگلیسی دیگر

for my YouTube Channel.

برای کانال YouTube خود مصاحبه کردم.

If you go back a long time ago in my YouTube channel, I interviewed some other YouTube

اگر به مدت‌ها قبل در کانال یوتیوب من برگردید ، من با معلم‌های انگلیسی دیگر یوتیوب مصاحبه کردم

English teachers and one of the first interviews that I did like this, I'd never used that

و یکی از اولین مصاحبه‌هایی که به این شکل انجام دادم، هرگز از آن

technology to record an interview before so the technology was kind of new for me and

فناوری برای ضبط مصاحبه استفاده نکرده بودم، بنابراین فناوری به نوعی بود. برای من جدید است و

I thought, okay, I downloaded the technology, I think I can do it, I'll just give it a shot,

فکر کردم، خوب، من فناوری را دانلود کردم، فکر می کنم می توانم آن را انجام دهم، فقط یک شات می

but do you know what happened?

زنم، اما می دانید چه اتفاقی افتاده است؟

Vanessa: I recorded the whole interview with only the audio.

ونسا: من کل مصاحبه را فقط با صدا ضبط کردم.

There was no video, so I felt so embarrassed and I felt so bad because he said, "You know

هیچ ویدیویی وجود نداشت، بنابراین من خیلی خجالت کشیدم و خیلی احساس بدی داشتم زیرا او گفت: "میدونی

what, let's just re-do the interview.

چیه، بیا دوباره مصاحبه رو انجام بدیم.

Let's do it again and it'll be fine."

بیا دوباره انجامش بدیم و خوب میشه."

He was very forgiving and kind thankfully but for me, I gave it a shot and it was pretty

او خدا را شکر بسیار بخشنده و مهربان بود، اما برای من، به آن ضربه زدم و این خیلی

embarrassing.

شرم آور بود.

Dan: She messed up.

دن: او بهم ریخت.

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

We have a great comment here from Vincent.

ما در اینجا یک نظر عالی از وینسنت داریم.

Oh, Vincent, thank you for using the Super Chat and sharing money with us, wow, you're

اوه، وینسنت، از اینکه از Super Chat استفاده کردی و پول را با ما به اشتراک گذاشتی، متشکرم، وای، تو

awesome.

عالی هستی.

Dan: All right.

دن: خیلی خب.

Go Vincent.

برو وینسنت

Vanessa: He said, "The last time I gave it a shot was when I had to present a lecture

ونسا: او گفت: "آخرین باری که آن را امتحان کردم زمانی بود که باید یک سخنرانی

about Chinese herb therapy.

در مورد گیاه درمانی چینی ارائه می

I don't know if I should've used a present or shown a lecture."

کردم. نمی دانم که آیا باید از هدیه استفاده می کردم یا سخنرانی می کردم."

Oh, so maybe here you weren't sure if you should've physically shown something or given

اوه، پس شاید اینجا مطمئن نبودید که باید چیزی را به صورت فیزیکی نشان می دادید یا

a lecture.

سخنرانی می کردید.

"When I had to present a lecture or show a lecture."

وقتی باید سخنرانی می کردم یا سخنرانی می کردم».

Present a lecture is the best expression.

ارائه سخنرانی بهترین بیان است.

Dan: Yes.

دن: بله.

Vanessa: "To present a lecture about Chinese herb therapy."

ونسا: "برای ارائه یک سخنرانی در مورد گیاه درمانی چینی."

Just to let you know, when we use this expression, we always use it in the middle, or we can

فقط برای اطلاع شما، وقتی از این عبارت استفاده می‌کنیم، همیشه آن را در وسط استفاده می‌کنیم، یا می‌توانیم

use that thing that's getting out of your comfort zone so let me give you a quick grammatical

از چیزی استفاده کنیم که از منطقه راحتی شما خارج می‌شود، بنابراین اجازه دهید یک مثال گرامری سریع برای شما بگویم

example.

.

For Vincent's sentence he said, "The last time I gave it a shot was when I presented

او برای جمله وینسنت گفت: "آخرین باری که به آن ضربه زدم زمانی بود که

a lecture."

یک سخنرانی ارائه کردم."

Or he could say, "I gave the lecture a shot."

یا می‌توانست بگوید: "من سخنرانی را یک بار انجام دادم."

The word it is referring to the lecture, so you could put lecture in the middle of this

کلمه آن به سخنرانی اشاره دارد، بنابراین می توانید سخنرانی را در وسط این

idiom or you could simply put it.

اصطلاح قرار دهید یا به سادگی آن را قرار دهید.

No problem, so we've got two different grammatical structures for this.

مشکلی نیست، بنابراین ما دو ساختار گرامری متفاوت برای این کار داریم.

Dan: Yeah, we don't just say give a shot.

دن: بله، ما فقط نمی گوییم یک ضربه بزنید.

Vanessa: Give a shot.

ونسا: یک ضربه بزنید.

Dan: If you say that then you're giving maybe a shot of whiskey.

دن: اگر این را بگویید، شاید یک شات ویسکی می دهید.

Vanessa: Oh, or a gun.

ونسا: اوه، یا یک اسلحه.

Dan: Oh, or maybe a medicine.

دن: اوه، یا شاید یک دارو.

Vanessa: Okay, getting a shot, so there's other ways that we could use this, but we

ونسا: بسیار خوب، گرفتن یک شات، بنابراین راه‌های دیگری هم وجود دارد که می‌توانیم از آن استفاده کنیم، اما

need to say give it a shot.

باید بگوییم یک ضربه بزنید.

Dan: Give it a shot.

دن: یه ضربه بزن.

Vanessa: Yeah, great way to use it.

ونسا: بله، روش عالی برای استفاده از آن.

Dan: Is there any other expression that kind of is talking about getting out of your comfort

دن: آیا تعبیر دیگری وجود دارد که در مورد خروج از منطقه امن شما صحبت کند

zone?

؟

Vanessa: Yeah, so I want to ask you another question, Dan.

ونسا: آره، پس میخوام یه سوال دیگه ازت بپرسم دن.

When you were teaching in Korea, did you feel like you were prepared for it or did they

زمانی که در کره تدریس می‌کردید، احساس می‌کردید برای آن آماده شده‌اید یا

just throw you in?

فقط شما را به آنجا انداختند؟

Dan: Ah yes.

دن: آه بله.

I would say I was thrown in.

من را انداختند داخل.

They threw me in.

Vanessa: Did they actually take your body and throw you into the classroom?

ونسا: آیا واقعاً جسدت را گرفتند و به کلاس پرت کردند؟

Dan: Yeah, no, so it doesn't literally mean they picked me up and then threw me into the

دن: آره، نه، پس به معنای واقعی کلمه به این معنی نیست که من را بلند کردند و بعد به کلاس پرت کردند

classroom.

.

Vanessa: No.

ونسا: نه.

Dan: No, it means that I wasn't really prepared but they expected me to teach, right?

دن: نه، به این معنی است که من واقعاً آماده نبودم، اما آنها از من انتظار داشتند که تدریس کنم، درست است؟

I didn't get a lot of preparation or training like-

من آمادگی یا آموزش زیادی ندیدم، مانند-

Vanessa: We had like one or two days of training, kind of we shadowed the other teachers but-

ونسا: ما یک یا دو روز تمرین داشتیم، به نوعی معلمان دیگر را تحت الشعاع قرار دادیم، اما-

Dan: Yeah, very, very little training.

دان: بله، آموزش بسیار بسیار کم.

That would mean you're thrown in.

این به این معنی است که شما به داخل پرتاب شده اید.

We use this a lot for jobs, right?

ما از این برای مشاغل زیاد استفاده می کنیم، درست است؟

Vanessa: Mm-hmm (affirmative).

ونسا: Mm-Hmm (تأیید کننده).

Dan: Yeah, the best way to learn this job is to be thrown in.

دن: آره، بهترین راه برای یادگیری این شغل این است که به سمت خود بیفتی.

Some people might say that to you.

برخی ممکن است این را به شما بگویند.

Vanessa: Yeah, I kind of feel like in some ways teaching is like that.

ونسا: بله، به نوعی احساس می‌کنم که تدریس از برخی جهات اینطور است.

Every job you need to learn as you go.

هر شغلی را که باید در حین حرکت یاد بگیرید.

You need to learn with experience, so you might say for Dan, he was thrown in on the

شما باید با تجربه یاد بگیرید، بنابراین ممکن است برای دن بگویید، او در روز اول پرتاب شد

first day.

.

This is a beautiful phrasal verb that means you were expected to do something that was

این یک فعل عبارتی زیبا است که به این معنی است که از شما انتظار می‌رفت کاری را انجام دهید که

outside your comfort zone, probably without training, without too much training or much

خارج از منطقه راحتی شما بود، احتمالاً بدون آموزش، بدون آموزش زیاد یا

training.

تمرین زیاد.

I think for me, it was the same situation when I was a teacher before that.

فکر می کنم برای من، قبل از آن موقع معلمی هم همین وضعیت بود.

Vanessa: Before we moved to Korea, I was an English teacher in the US for middle school

ونسا: قبل از اینکه به کره نقل مکان کنیم، من یک معلم انگلیسی در ایالات متحده برای

and high school American kids.

بچه های آمریکایی دبیرستان و دبیرستان بودم.

I wasn't teaching English as a second language, I was teaching American kids about grammar,

من انگلیسی را به عنوان زبان دوم تدریس نمی‌کردم، به بچه‌های آمریکایی در مورد گرامر

and Shakespeare, and essay skills, these types of things that you learn in language class

، شکسپیر و مهارت‌های مقاله‌نویسی آموزش می‌دادم، این چیزهایی که در کلاس زبان یاد می‌گیرید،

but I had no idea what I was doing.

اما نمی‌دانستم چه کار می‌کنم.

I was a complete newbie.

من کاملا تازه کار بودم.

I had no idea about this type of teaching style so on my first day in the classroom,

من هیچ ایده ای در مورد این نوع سبک تدریس نداشتم، بنابراین در اولین روز حضورم در کلاس

there was zero training.

، آموزش صفر بود.

No training.

باران نمی آید.

I was completely thrown into the classroom.

من کاملاً پرت شدم داخل کلاس.

Vanessa: Here we can imagine that I'm standing in front of the students, thankfully I tried

ونسا: اینجا می‌توانیم تصور کنیم که من در مقابل دانش‌آموزان ایستاده‌ام، خوشبختانه سعی

to be really prepared but nobody helped me to prepare.

کردم واقعاً آماده باشم اما هیچ‌کس به من کمک نکرد تا آماده شوم.

Dan: Yeah, she prepared herself.

دن: آره، خودش را آماده کرد.

It wasn't like training and that would still be throwing you in.

این مثل تمرین نبود و هنوز هم باعث می شد شما را به سمت خود

Vanessa: Yes, so I'm curious for you, have you ever experienced a time when you were

بیاندازد. ونسا: بله، من برای شما کنجکاوم، آیا تا به حال تجربه ای را تجربه کرده اید

thrown into a new experience, thrown into a new job, or maybe you are sitting at your

که در یک تجربه جدید پرتاب شده باشید، به یک شغل جدید پرتاب شده باشید، یا شاید شما پشت میز خود نشسته

desk and your boss says, "Oh, the American branch, some of the employees from the American

اید و رئیستان می گوید: "اوه، شعبه آمریکا ، امروز تعدادی از کارمندان شعبه آمریکا

branch are visiting us today, can you take them to lunch today?"

به ما سر می زنند، می توانید امروز آنها را برای ناهار ببرید؟"

Dan: Go give them a tour.

دن: برو بهشون یه گشت بزن.

Vanessa: Yes, and you immediately have to speak in English with them, take them to lunch,

ونسا: بله، و شما باید بلافاصله با آنها به زبان انگلیسی صحبت کنید، آنها را به ناهار ببرید، شهر را به

show them around the city.

آنها نشان دهید.

You have no training, no preparation, you were thrown into that situation.

نه تمرینی داری، نه آمادگی، تو در آن موقعیت پرتاب شدی.

Dan: Yeah, and that situation you may even use the really strong term, they threw me

دن: آره، و اون موقعیتی که ممکنه حتی از این اصطلاح خیلی قوی استفاده کنی، اونها منو

to the wolves.

به سمت گرگ ها پرت کردند.

Vanessa: Oh, I like that one.

ونسا: اوه، من آن یکی را دوست دارم.

Dan: Yeah, if you're thrown to the wolves, just imagine being put in front of angry and

دان: آره، اگر به سمت گرگ ها پرتاب شدی، فقط تصور کن در مقابل گرگ های عصبانی و

hungry wolves, it's really scary.

گرسنه قرار بگیری، واقعا ترسناک است.

That means your boss or somebody puts you in or threw you in a situation that you were

این بدان معناست که رئیس یا کسی شما را در موقعیتی قرار می دهد که

not ready for and maybe you got really scared, or had a lot of pain, or you failed.

برای آن آماده نبودید و شاید واقعاً ترسیده اید یا درد زیادی داشته اید یا شکست خورده اید.

You'd say they threw me to the wolves.

می گویید مرا پیش گرگ ها انداختند.

Vanessa: They threw me to the wolves, so if you have a first day at your new job, you

ونسا: آنها مرا به سمت گرگ ها انداختند، بنابراین اگر روز اول کار جدید خود را دارید،

could tell your boss this as kind of a suggestion or a request.

می توانید این را به عنوان یک پیشنهاد یا درخواست به رئیس خود بگویید .

You could say, "I would like to have some training for a few days so please, don't throw

می‌توانید بگویید: «دوست دارم چند روزی تمرین داشته باشم، پس لطفاً

me to the wolves, or at my last job, they threw me to the wolves so I appreciate that

مرا پیش گرگ‌ها نیندازید، یا در آخرین کارم، مرا به سمت گرگ‌ها انداختند، بنابراین از اینکه

you're training me."

شما به من آموزش می‌دهید قدردانی می‌کنم. "

You're kind of showing that before it was a really scary experience but you're grateful

شما به نوعی نشان می دهید که قبل از آن یک تجربه واقعاً ترسناک بود، اما سپاسگزار هستید

that they're not throwing you in, they're giving you some training.

که آنها شما را به داخل نمی اندازند، آنها به شما آموزش می دهند.

Vanessa: I think everyone's experienced this in some way but for English, it is very important

ونسا: من فکر می‌کنم همه به نوعی این را تجربه کرده‌اند، اما برای زبان انگلیسی، بسیار مهم

to get out of your comfort zone, just give it a shot.

است که از منطقه راحتی خود خارج شوید، فقط به آن ضربه بزنید.

If you get an opportunity to speak English, give it a shot.

اگر فرصتی برای صحبت کردن به زبان انگلیسی دارید، به آن فرصت بدهید.

Just do it.

فقط انجامش بده

Don't think about it, don't worry about the failure, just think about the opportunity

به آن فکر نکنید، نگران شکست نباشید، فقط به فرصتی فکر کنید

being able to do it and maybe you haven't practiced, you just need to throw yourself

که می توانید آن را انجام دهید و شاید تمرین نکرده اید، فقط باید خودتان را

in and do that.

در آن بیندازید و این کار را انجام دهید.

Dan: Yeah, somebody doesn't have to throw you in, you can throw yourself in.

دن: آره، کسی مجبور نیست تو رو پرت کنه ، تو میتونی خودتو پرت کنی داخل.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: I just need to throw myself into this work, just go at it.

دن: فقط باید خودم را در این کار پرت کنم ، فقط به آن کار بروم.

Vanessa: Yes, I need to really just do it myself.

ونسا: بله، من واقعاً باید خودم این کار را انجام دهم.

If you enjoyed talking about getting out of your comfort zone and this idiom, give it

اگر از صحبت کردن در مورد خارج شدن از منطقه راحتی خود و این اصطلاح لذت بردید، به

a shot, and the phrasal verb, to throw yourself in, Dan and I are talking about this topic,

آن ضربه بزنید، و فعل عبارتی را برای خود پر کنید ، من و دن در مورد این موضوع صحبت می کنیم،

getting out of your comfort zone during our course, the Fearless Fluency Club this month

خارج شدن از منطقه راحتی خود در طول دوره آموزشی ما، Fearless Fluency Club در این ماه

in the month of May, doing something that's a little bit risky.

در ماه مه، انجام کاری که کمی خطرناک است.

Doing something that maybe takes a little bit of challenge for you.

انجام کاری که شاید برای شما کمی چالش برانگیز باشد.

Dan: Courage maybe?

دن: شاید شجاعت؟

Vanessa: Yes, some courage.

ونسا: بله، کمی شجاعت.

We're talking with our friend Mike who did this.

ما با دوستمان مایک صحبت می کنیم که این کار را انجام داد .

He really took an opportunity that was outside his comfort zone and it was quite different

او واقعاً از فرصتی استفاده کرد که خارج از منطقه راحتی او بود و کاملاً متفاوت

than his live so we talk about his experience getting out of his comfort zone.

از زندگی او بود، بنابراین ما در مورد تجربه او از خارج شدن از منطقه راحتی صحبت می کنیم.

There's a good chance to learn about this, maybe challenge yourself and expand your vocabulary.

فرصت خوبی برای یادگیری این موضوع وجود دارد، شاید خودتان را به چالش بکشید و دایره لغات خود را گسترش دهید.

Vanessa: What I'd like to do next is I'd like to share my screen with you so that if you

ونسا: کاری که بعداً می‌خواهم انجام دهم این است که می‌خواهم صفحه نمایشم را با شما به اشتراک بگذارم تا

would like to continue learning like this with us, you can do that.

اگر می‌خواهید به این شکل با ما ادامه دهید، بتوانید آن را انجام دهید.

Let me share my screen with you here really quick.

اجازه دهید من صفحه نمایش خود را با شما در اینجا به اشتراک بگذارم خیلی سریع.

All right.

خیلی خوب.

You can see that here we're on the page for the Fearless Fluency Club, which is our monthly

می توانید ببینید که در اینجا ما در صفحه ای برای باشگاه تسلط بی باک هستیم، که دوره اشتراک ماهانه انگلیسی ما است که در

English subscription course where you can expand your English, your conversation skills,

آن می توانید زبان انگلیسی، مهارت های مکالمه

your vocabulary, your grammar, your pronunciation.

، واژگان، گرامر و تلفظ خود را گسترش دهید.

Vanessa: If you click on the link in the description, you can go to this page and learn more details

ونسا: اگر بر روی لینک در توضیحات کلیک کنید، می توانید به این صفحه بروید و جزئیات بیشتری

about the course, and if you have any questions about it, of course you can send me an email.

در مورد دوره کسب کنید و اگر سوالی در مورد آن دارید، البته می توانید برای من ایمیل بفرستید.

If you decide to join this month in the month of May, you'll be able to have access to the

اگر تصمیم به پیوستن به این ماه در ماه مه دارید، می توانید به دوره دسترسی داشته باشید

course.

.

This is the course for the month of May.

این دوره برای ماه می است.

We're going to be talking with Mike.

قراره با مایک صحبت کنیم

Let's take a look at the beginning of this conversation.

نگاهی به ابتدای این گفتگو بیندازیم.

Vanessa: You'll be able to learn this lesson with Mike about his experience doing something

ونسا: شما می توانید این درس را با مایک در مورد تجربه او در انجام کاری

outside of his comfort zone.

خارج از منطقه راحتی خود بیاموزید.

Something that I personally would never do, but he decided to give a try and do it.

کاری که من شخصا هرگز انجام نمی دهم، اما او تصمیم گرفت امتحان کند و آن را انجام دهد.

It's a good chance to hear native speakers talking together, but you'll also get a chance

این فرصت خوبی است برای شنیدن سخنرانان بومی که با هم صحبت می کنند، اما در درس واژگان نیز این فرصت را خواهید داشت

in the vocabulary lesson to do exactly what we did today, which is learn vocabulary with

که دقیقاً همان کاری را که امروز انجام دادیم، یعنی یادگیری واژگان با

Dan and I. Vanessa: Here we're going to be talking about

دان و من را انجام دهید. ونسا: در اینجا قرار است صحبت کنیم. در مورد

all of the great vocabulary, this is a great picture of Dan's face.

تمام واژگان عالی، این تصویر عالی از چهره دن است.

Dan: Nice pause.

دن: مکث خوب.

Vanessa: We're going to be talking about all of the vocabulary from the conversation with

ونسا: ما در مورد تمام واژگان مکالمه با

Mike.

مایک صحبت خواهیم کرد.

You'll learn some important phrasal verbs with Dan and I, and also with some extra clips,

چند افعال مهم عبارتی را با Dan and I یاد خواهید گرفت، و همچنین با چند کلیپ اضافی،

like some clips from movies, some clips from songs to be able to improve your phrasal verbs

مانند چند کلیپ از فیلم ها، برخی از کلیپ ها از آهنگ ها، تا بتوانید افعال عبارتی خود را بهبود بخشید

including to throw someone in, the phrasal verb we talked about, and we'll also talk

، از جمله فعل عباراتی را که در موردش صحبت کردیم. ، و همچنین در

about pronunciation so you'll be able to step by step practice your pronunciation skills

مورد تلفظ صحبت خواهیم کرد تا بتوانید گام به گام مهارت های تلفظ خود را تمرین کنید

and imitate my pronunciation and imitate Mike's pronunciation in the conversation.

و تلفظ من را تقلید کنید و تلفظ مایک را در مکالمه تقلید کنید.

Vanessa: All right, we're back.

ونسا: باشه، ما برگشتیم.

I want to thank you so much for learning with us and hopefully thinking about getting outside

می‌خواهم از شما بسیار تشکر کنم که با ما یاد گرفتید و امیدوارم به خارج از

your comfort zone.

منطقه امن خود فکر کنید.

In the comments below this video, I want to know when was a time that you had to get out

در نظرات زیر این ویدئو، می خواهم بدانم چه زمانی باید

of your comfort zone.

از منطقه راحتی خود خارج شوید؟

Can you use the expressions we talked about, give it a shot or throw yourself in?

آیا می توانید از عباراتی که در مورد آنها صحبت کردیم استفاده کنید، به آن ضربه بزنید یا خود را به داخل بیندازید؟

Can you use those?

آیا می توانید از آنها استفاده کنید؟

Dan used them wonderfully.

دن به طرز شگفت انگیزی از آنها استفاده کرد.

Dan: I tried.

دن: سعی کردم.

Vanessa: Yes, I- Dan: I gave it a shot.

ونسا: بله، من- دن: من به آن ضربه زدم.

Vanessa: I hope that you can too, and I hope that you will have a wonderful week.

ونسا: امیدوارم شما هم بتوانید، و امیدوارم هفته فوق العاده ای داشته باشید.

If you would like to continue learning English with me, make sure that you subscribe to our

اگر می خواهید به یادگیری زبان انگلیسی با من ادامه دهید، مطمئن شوید که در

YouTube channel and you'll get notifications every time we have a new lesson here on the

کانال یوتیوب ما مشترک شوید و هر بار که یک درس جدید در اینجا در کانال YouTube داریم، اعلان دریافت خواهید کرد

YouTube channel.

.

Dan: We have to show something off.

دن: باید یه چیزی رو نشون بدیم.

Vanessa: Oh, I want to to show you something before we go.

ونسا: اوه، من می خواهم قبل از رفتن چیزی به شما نشان دهم .

Dan: She's forgetting something.

دن: داره یه چیزی رو فراموش میکنه.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Something happened last week that I'd like to share with you.

هفته گذشته اتفاقی افتاد که مایلم با شما در میان بگذارم.

Let's see, can we- Dan: Oh, what could be in this box?

بیایید ببینیم، آیا می توانیم- دان: اوه، چه چیزی می تواند در این جعبه باشد؟

Vanessa: Open this up.

ونسا: این را باز کن.

Oh boy.

اوه پسر.

Dan: Whoa.

دن: اوه

Can you take it out?

میتونی بیرونش کنی؟

Vanessa: Let's see if I can take it out.

ونسا: ببینم میتونم بیرونش کنم یا نه.

It's a little bit tough.

کمی سخت است.

Dan: Oh, it's all shiny now.

دن: اوه، الان همه چیز براق است.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

Vanessa: Oh wow.

ونسا: اوه وای.

Dan: It's a trophy.

دن: این یک جام است.

Vanessa: Thank you everyone for one million subscribers.

ونسا: از همه شما برای یک میلیون مشترک متشکرم.

Dan: One million subscribers.

دان: یک میلیون مشترک.

Vanessa: Yes, YouTube has sent us a Speak English With Vanessa one million subscriber

ونسا: بله، یوتیوب برای ما لوح یک میلیون مشترک با ونسا صحبت کنید

plaque.

.

Thank you for subscribing and I appreciate cool YouTube did this, pretty cool.

از شما برای اشتراک متشکریم و از اینکه یوتیوب این کار را انجام داد، بسیار جالب است، سپاسگزارم.

Thanks for sharing this plaque Dan, and you can see yourself in here and the computer.

از به اشتراک گذاشتن این لوح سپاس دن، و می توانید خود را در اینجا و رایانه ببینید.

Dan: Yeah, infinity screen.

دن: آره، صفحه بی نهایت.

There we go.

ما میرویم آنجا.

Vanessa: Thank you so much for learning English with us and I hope you have a wonderful week.

ونسا: از اینکه با ما انگلیسی یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم و امیدوارم هفته خوبی داشته باشید.

We'll see you again next Friday for a new lesson here on our YouTube channel.

جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید اینجا در کانال YouTube ما می بینیم.

Bye.

خدا حافظ.

Dan: Bye everyone.

دن: خداحافظ همه