Top 14 American Slang: English vocabulary lesson

Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.  Can you use these common slang expressions in  

سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com. آیا می توانید از این عبارات عامیانه رایج در

English? Let's talk about it. "I didn't get a fair  shake." "Well, I guess that's just how it goes.  

انگلیسی استفاده کنید؟ بیایید در مورد آن صحبت کنیم. "من تکان مناسبی دریافت نکردم ." "خب، من حدس می‌زنم که فقط همینطور پیش می‌رود.

Can you use these slang expressions, " a fair  shake, and that's just how it goes? Well, today  

آیا می‌توانی از این عبارات عامیانه استفاده کنی، "یک تکان دادن منصفانه، و همینطور پیش می‌رود؟" خب،

I have four pieces of good news for you. Good news  number one. In today's lesson, you will learn 14  

امروز   چهار خبر خوب برای شما دارم. خبر خوب شماره یک. در درس امروز، ۱۴

commonly used English slang or casual expressions  that you can use in daily conversation.  

عبارات رایج انگلیسی یا عبارات معمولی  را یاد خواهید گرفت که می‌توانید در مکالمه روزانه از آنها استفاده کنید.

Good news number two, these slang expressions  are not just for teenagers or young people.  

خبر خوب شماره دو، این عبارات عامیانه فقط برای نوجوانان یا جوانان نیست.

Anyone, including you, can use these  expressions. Good news number three,  

هر کسی، از جمله شما، می‌تواند از این عبارات استفاده کند. خبر خوب شماره سه،

like always, I have created a free PDF  worksheet with all of today's expressions,  

مثل همیشه، من یک کاربرگ PDF رایگان با تمام عبارات امروزی،

slang, casual phrases, sample sentences,  ideas. At the bottom of the worksheet,  

عامیانه، عبارات معمولی، جملات نمونه، ایده ها ایجاد کرده ام. در پایین کاربرگ،

you can answer Vanessa's challenge question so  that you never forget what you are about to learn.  

می‌توانید به سؤال چالشی ونسا پاسخ دهید  تا هرگز چیزی را که قرار است یاد بگیرید فراموش نکنید.

Make sure you click on the link in the description  to download that free PDF worksheet today. 

برای بارگیری کاربرگ PDF رایگان امروز، حتماً روی پیوند در توضیحات کلیک کنید .

Good news number four, if you enjoy today's lesson  and you would like to learn more real English for  

خبر خوب شماره چهار، اگر از درس امروز لذت می برید و می خواهید انگلیسی واقعی بیشتری را برای

daily conversations, all of these expressions  from this lesson have come from my course, The  

مکالمات روزانه یاد بگیرید، همه این عبارات از این درس از دوره من، The

Fearless Fluency Club. Like course member Ilkiko  Nemeth said, "I like the most that you teach us  

Fluency Club بی باک آمده است. مانند عضو دوره، ایلکیکو نمث ، "بیش از همه دوست دارم که شما به ما

real English." Gely said, "This is the best  course I've ever had." Click on the link in  

انگلیسی واقعی یاد دهید." جیلی گفت: «این بهترین دوره‌ای است که تا به حال داشته‌ام.» روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید

the description to join me and thousands of other  motivated English learners from around the world  

تا به من و هزاران زبان انگلیسی با انگیزه دیگر از سرتاسر جهان بپیوندید

to speak real English in The Fearless Fluency  Club. All right. Let's get started with our 14  

تا در The Fearless Fluency  Club انگلیسی واقعی صحبت کنید . خیلی خوب. بیایید با ۱۴

slang, casual English expressions. A buck, can you  guess what that means from this sample sentence?  

اصطلاح عامیانه و معمولی انگلیسی خود شروع کنیم. یک دلار، آیا می توانید حدس بزنید از این جمله نمونه چه معنایی دارد؟

When I was a waitress, I made 100 bucks each  night. I felt pretty good about that, especially  

وقتی پیشخدمت بودم، هر شب 100 دلار درآمد داشتم . احساس بسیار خوبی نسبت به آن داشتم، به خصوص

when I was in high school and in college.  That's a lot of money. Can you guess what it is?  

وقتی در دبیرستان و دانشگاه بودم. اون پول زیادیه. آیا می توانید حدس بزنید که آن چیست؟

It's a slang way to say $100. "I made 100 bucks  last night at the restaurant," or we could say,  

این یک راه عامیانه برای گفتن 100 دلار است. "من دیشب در رستوران 100 دلار درآمد داشتم" یا می‌توانیم بگوییم،

"Yeah, I can't believe it. I bought that book for  just three bucks. That book was just three bucks." 

"آره، نمی‌توانم باور کنم. آن کتاب را فقط سه دلار خریدم. آن کتاب فقط سه دلار بود."

Sometimes we use this expression "buck" to make  something seem really cheap. For example, if I  

گاهی اوقات از این عبارت «باک» استفاده می‌کنیم تا چیزی واقعاً ارزان به نظر برسد. به عنوان مثال، اگر من بگویم

said that I bought something for 100 bucks,  you might think, "Well, that seems like a  

که چیزی به قیمت 100 دلار خریدم ، ممکن است فکر کنید، "خب، به نظر

lot of money, but what if I told you it was a new  iPhone? All of a sudden it seems like deal, right?  

پول زیادی است، اما اگر به شما بگویم که یک آیفون جدید است، چه؟ درست است؟

So we could say, "I can't believe that iPhone was  just 100 bucks. What a steal." This is a great  

بنابراین می‌توانیم بگوییم، "باورم نمی‌شود که آیفون فقط 100 دلار بود. چه دزدی." این یک

word to add to your vocabulary, sketchy, sketchy.  We often use the word "to sketch" to talk about  

کلمه عالی برای افزودن به دایره لغات شما است، طرحی، ترسیمی. ما اغلب از کلمه "طرح کردن" برای صحبت در مورد

drawing, but that's not what we're talking about  here. Take a look at this sample sentence. Hitch  

طراحی استفاده می کنیم، اما این چیزی نیست که در اینجا در مورد آن صحبت می کنیم. به این نگاه کنید. نمونه‌ای از جمله.

hiking has become a lot more sketchy in the  last decade, at least in the U.S. I don't know  

پیاده‌روی با هیچ   در  دهه گذشته بسیار واضح‌تر شده است، حداقل در ایالات متحده،

if it's common in your country, but what can you  guess from this sentence? The word sketchy means  

نمی‌دانم   در کشور شما رایج است یا نه، اما از این جمله چه چیزی می‌توانید حدس بزنید؟

risky, untrustworthy, you feel quite  uncertain about it. We can even use this  

شما نسبت به آن کاملاً نامطمئن هستید. ما حتی می‌توانیم از این

to talk about people. "That guy looks sketchy." "I think I'm going to walk on the other side of  

برای صحبت در مورد مردم استفاده کنیم. "آن پسر ناقص به نظر می‌رسد."

the road. He looks risky. Untrustworthy. He looks  sketchy," or you could say, "We just sided not to  

او خطرناک به نظر می رسد. غیر قابل اعتماد به نظر می‌رسد که طرح‌دار است، یا می‌توانید بگویید، «ما فقط به سمتی رفتیم که

cross the sketchy looking bridge." You could say,  The old bridge," "The bridge that looked like it  

از روی پل ناهموار عبور نکنیم

was going to fall down." You could use other words  or you could use the slang expression and say,  

». می‌توانید از کلمات دیگری استفاده کنید یا می‌توانید از عبارت عامیانه استفاده کنید و بگویید،

"That's a sketchy looking bridge. I  don't trust it. I don't want to cross it.  

"این یک پل به نظر کلی است. من به آن اعتماد ندارم. نمی‌خواهم از آن عبور کنم.

Out there, what if I told you, "I don't wear that  dress. It's too out there. It's not my style,"  

آن لباس را نپوش خیلی بیرون است. این به

out there. We can imagine that things that  are on earth are lovely and understandable and  

سبک من نیست.

reasonable and things that are out there are  a little bit weird. "So that dress, it's got  

stripes, it's got polka dots, it's got feathers,  it's a little out there. It's not my style."  

" پر دارد ، کمی بیرون است. این سبک من نیست."

We could use this for people. "Bob is  pretty out there, but he has a kind heart." 

ما می‌توانیم از آن برای مردم استفاده کنیم. «باب در بیرون زیباست، اما قلب مهربانی دارد.

You might think that Bob has some weird  ideas, maybe he is a little bit awkward  

» ممکن است فکر کنید که باب ایده‌های عجیبی دارد ، شاید او کمی بی دست

or an unusual person, but he has a kind  heart, so it's not always a bad thing.  

و پا یا یک فرد غیرعادی است. اما او قلب مهربانی دارد، بنابراین همیشه چیز بدی نیست.

I'd be careful maybe who you said it to make sure  they could take it in the right way. But you could  

شاید مراقب باشم که شما آن را به چه کسی گفته‌اید تا مطمئن شوم که آن‌ها می‌توانند آن را به روش درست انجام دهند. اما می‌توانید

say "Bob's a little out there, but you know what?  He has a kind heart. I love hanging out with him."  

بگویید "باب کمی آنجاست، اما تو میدونی چیه او قلب مهربانی دارد. من عاشق معاشرت با او هستم."

To be cool with something, are we talking about  cool and warm? Nope. We're talking about cool,  

برای اینکه با چیزی باحال باشم، آیا در مورد خنک و گرم صحبت می کنیم؟ نه.

man. So you could say, "The teacher was cool  with me using the classroom for some evening  

study sessions." Can you guess what this means?  It's another way of saying that she was okay with  

جلسات مطالعه عصرگاهی." آیا می توانید حدس بزنید این به چه معناست؟ این یک راه دیگر برای گفتن این است که او با آن مشکلی

it. She approved of it. "The teacher was cool  with me using the classroom," or we could cut a  

ندارد. او آن را تأیید کرد. "معلم با من در کلاس درس خونسرد بود" یا می توانیم

word from this and make it even more casual. You  can cut the verb "are" and you could say, "You  

کلمه ای را از آن حذف کنیم و می‌توانید فعل «are» را قطع کنید و می‌توانید بگویید: «

still cool with me coming over this afternoon. You  still cool with me coming over this afternoon." 

هنوز با من که امروز بعدازظهر می‌آیم، خوشحالی. شما هنوز با من که امروز بعدازظهر می‌آیید خوشحال هستید.

It's okay to say, "Are you still cool with me  coming over this afternoon?" But sometimes we  

"  اشکالی ندارد که بگویید، "آیا هنوز با من خوب هستید که امروز بعدازظهر می‌آیید؟" اما گاهی اوقات ما

cut off that "be" verb and make it even more  casual. "You still cool with me coming over this  

این فعل "بودن" را قطع می‌کنیم و آن را حتی غیررسمی‌تر می‌کنیم. "تو هنوز باحالی. با آمدن من امروز

afternoon?" "Yeah, I'm cool with it." Beautiful.  All I know, take a look at this sentence. All I  

بعدازظهر؟" "آره، من باهاش ​​خوبم." زیباست. هر چیزی که می دانم، به این جمله نگاهی بیندازید. تنها چیزی

knew as a child was my small town. I had never  visited a big city. All I knew as a child,  

که در کودکی می دانستم شهر کوچکم بود. هرگز از یک شهر بزرگ دیدن نکرده بودم. . تمام چیزی که من در کودکی می دانستم،

we're talking about some limited knowledge here.  Usually, we use the word all to talk about a lot,  

ما در مورد دانش محدودی در اینجا صحبت می کنیم. معمولاً از کلمه همه برای صحبت در مورد چیزهای زیادی استفاده می کنیم،

but instead here, we're talking about something  limited. All I knew as a child was my small town.  

اما در عوض اینجا، ما در مورد چیزی محدود صحبت می کنیم . تنها چیزی که در کودکی می دانستم این بود که شهر کوچک من.

I had never been to a big city, so that  was something completely foreign to me.  

من هرگز به یک شهر بزرگ نرفته بودم، بنابراین برای من چیزی کاملاً غریبه بود.

Let's take a look at another sentence for  a slightly more nuanced way to use it.  

بیایید به جمله دیگری نگاهی بیندازیم تا روشی کمی ظریف تر برای استفاده از آن داشته باشیم.

Let's imagine that you just meet someone named  Sarah and she invites you to go play tennis  

بیایید تصور کنیم که شما به تازگی با شخصی به نام سارا و او ملاقات می کنید. از شما دعوت می کند که با او تنیس بازی کنید

with her. Cool. That's a good first activity to  do with someone. You might tell your husband,  

. عالی است. این اولین فعالیت خوبی است که باید با کسی انجام دهید. ممکن است به شوهرتان بگویید،

"Well, I don't really know Sarah for all.  I know she could be a tennis champion." 

"خب، من واقعاً سارا را نمی شناسم. من می دانم که او می تواند یک قهرمان تنیس باشد."

This is talking about your limited knowledge about  her, and it's a little bit of an exaggeration,  

این درباره دانش محدود شما درباره او صحبت می کند، و احتمالاً کمی اغراق آمیز است

probably. If she was a tennis champion,  she would've told you and not invited you,  

. اگر او قهرمان تنیس بود، به شما می گفت و دعوت نمی کرد

a normal person, to go play tennis with her,  but we can use this expression for all I know,  

،   یک فرد عادی، برای رفتن با او تنیس بازی کنیم، اما ما می‌توانیم از این عبارت برای همه چیزهایی که می‌دانم استفاده کنیم،

to talk about an exaggeration. For all I know,  maybe she's a tennis champion. For all I know,  

برای صحبت در مورد یک اغراق . هر چه می‌دانم، شاید او یک قهرمان

maybe she's a terrible person. For all I know,  and you can use an exaggeration because you're  

تنیس باشد. همه چیزهایی که من می‌دانم، و می‌توانید از اغراق استفاده کنید، زیرا

emphasizing, "I have limited knowledge about  her, so maybe this extreme thing could be true."  

تأکید می‌کنید، "من اطلاعات محدودی در مورد او دارم، بنابراین شاید این موضوع افراطی ممکن است درست باشد

Chit chat. Chit chat. Chit chat. "It was nice to  run into her at the store. We got to chit chat  

."   چت چیت. چت چیت. او در فروشگاه ما باید

a bit." Do you think we had a deep, meaningful  conversation? No. The word chit chat just means  

کمی چت چیت کنیم." فکر می‌کنید گفتگوی عمیق و معناداری داشتیم ؟ نه. کلمه چت فقط به معنای موضوعات

simple, inconsequential, not-so-important  conversation topics, but this is part of  

ساده، بی‌اهمیت، نه چندان مهم است، اما این بخشی از

talking with someone. You have a little bit of  chit chat, and then maybe you talk about deeper  

صحبت کردن با کسی است. کمی گپ چت داشته باشید، و سپس شاید در مورد چیزهای عمیق‌تر صحبت

things, or if you just see someone in the grocery  store, us have a little chit chat together. 

کنید، یا اگر فقط فردی را در خواربارفروشی می‌بینید ، ما با هم گپ کوچکی داریم.

A common expression that teachers say in the  classroom is this, "The teacher told us to  

یک عبارت رایجی که معلمان در کلاس می‌گویند این است: " معلم به ما گفت

cut the chit chat and get back to studying."  This expression, "To cut the chit chat," you  

که   چت چیت را قطع کنیم و به مطالعه برگردیم. این عبارت، "برای قطع کردن چت چیت"، می

can imagine cut it out. Stop chit chatting. You're  talking with your friends and you're not studying,  

توانید تصور کنید آن را قطع کنید. چت چیت را متوقف کنید. شما با دوستان خود صحبت می کنید و درس نمی خوانید. ،

so the teacher say, "Hey guys, cut the  chit chat. Let's get back to studying,"  

بنابراین معلم می‌گوید: «سلام بچه‌ها، چت را قطع کنید. بیایید به مطالعه برگردیم"،

very common in the classroom. All sorts of, often,  this is said, "all sorts of." We do all sorts of  

که در کلاس درس بسیار رایج است. همه جور، اغلب، به این می گویند: «همه جور».

stuff when we go to the beach. All sorts of, like  can you get a feeling for this? Do we just do one  

ما وقتی به ساحل می رویم همه جور کارها را انجام می دهیم. احساسی برای این دارید؟ آیا ما فقط یک کار انجام می

thing? "No, we do all sorts of stuff when we go to  the beach. We built sand castles. We swim in the  

دهیم؟ ما قلعه های شنی ساختیم. ما در امواج شنا می کنیم

waves. Maybe we go play mini-golf. We do all sorts  of stuff when we go to the beach." This is just  

. شاید برویم مینی گلف بازی کنیم. وقتی به ساحل می‌رویم همه کارها را انجام می‌دهیم." این فقط

a casual way to talk about a lot of things. "We  do all sorts of stuff when we go to the beach." 

یک روش معمولی برای صحبت کردن در مورد بسیاری از چیزها است. " ما همه کارها را وقتی به ساحل می‌رویم انجام می‌دهیم."

Let's take a look at this sentence. "I  love all sort sorts of movies, drama,  

بیایید نگاهی به این جمله بیندازیم. " من انواع فیلم‌ها، درام،

romance, horror. I love all sorts of movies,  of various kinds of movies." This is not  

عاشقانه، ترسناک را دوست دارم. من عاشق انواع فیلم‌ها، انواع مختلف فیلم‌ها هستم." این

really true for me, not a big movie fan, but  maybe for you this is true. You might say,  

واقعاً برای من صدق نمی‌کند، نه یک طرفدار بزرگ فیلم، اما شاید برای شما هم این درست باشد. ممکن است بگویید،

"I love all sorts of movies. It doesn't matter  what kind as long as it's a decent movie, I'll  

«من همه نوع فیلم‌ها را دوست دارم. فرقی نمی‌کند چه نوع فیلمی باشد، تا زمانی که فیلم مناسبی باشد، آن را

watch it. For me, this maybe is true for books.  I love all sorts of books. To come in handy,  

تماشا خواهم کرد. برای من، این شاید برای کتاب ها صادق باشد. من عاشق همه نوع کتاب هستم. برای مفید بودن،

take a look at this. Meditation techniques come in  handy when you're feeling stressed. They come in  

به این نگاه کنید. تکنیک‌های مدیتیشن زمانی مفید هستند که استرس دارید. آنها به کار می

handy. This means that they're useful. Meditation  techniques, maybe taking a couple of deep breaths,  

آیند. این بدان معنی است که آنها مفید هستند. تکنیک‌های مدیتیشن، شاید چند نفس عمیق،

clearing your mind, trying to not focus on the  stressful thing that can come in handy. It can be  

پاک کردن ذهن، تلاش برای تمرکز نکردن روی چیزهای استرس‌زا که می‌تواند مفید باشد.

useful when you're feeling stressed, or what about  this? "I figured my pocket knife would come I'm in  

وقتی استرس دارید می‌تواند مفید باشد، یا در مورد این موضوع چطور؟ "فکر کردم که چاقوی جیبی من

handy during my travels. It was very true. "When  I travel abroad, sometimes I buy a little pocket  

در سفرهایم به کارم می آید. این بسیار درست بود. " وقتی به خارج از کشور سفر می کنم، گاهی اوقات یک چاقوی جیبی کوچک می

knife because you always need to cut things." I've been so surprised, cut an apple, cut a  

خرم زیرا همیشه نیاز به بریدن چیزها دارید." من بسیار شگفت زده شده ام. ، یک سیب را ببرید، یک

package, cut something, and it's nice to have a  little pocket knife with you. A pocket knife comes  

بسته را ببرید، چیزی را ببرید، و داشتن یک چاقوی جیبی کوچک با شما خوب است. یک

in handy when you're traveling. If you're make  sure that you leave your pocket knife at home.  

چاقوی جیبی هنگام مسافرت به کارتان می آید. اگر مطمئن هستید که چاقوی جیبی خود را در خانه گذاشته اید.

The airport will not be so happy about  that. I have experienced this before,  

.   فرودگاه از این موضوع چندان خوشحال نخواهد شد. من قبلاً این را تجربه کرده‌ام،

forgotten that I had my pocket knife on my key  chain like I usually do, and I had to leave it at  

فراموش کرده‌ام که مثل همیشه چاقوی جیبی‌ام را روی دسته کلیدم گذاشته بودم و مجبور شدم آن را

the airport. What a shame. But if you're traveling  domestically or you're not flying, it is useful to  

در   فرودگاه بگذارم. چه شرمنده. در داخل کشور سفر می‌کنید یا پرواز نمی‌کنید،

have pocket knife. It can come in handy. The last  something, take a look at this sentence. The last  

داشتن چاقوی جیبی مفید است. می‌تواند مفید باشد. آخرین مورد، به این جمله نگاه کنید. آخرین

place I expected to meet my future husband was at  a bar. This was a sentence that one of my guests  

جایی که انتظار ملاقات با شوهر آینده‌ام را داشتم، در یک بار بود. . این جمله ای بود که یکی از مهمانان من

in The Fearless Fluency Club said. She was telling  me that when she went to Hungary, she was at a bar  

در باشگاه تسلط بی باک گفت. او داشت به من می گفت که وقتی ما در مجارستان، او با دوستانش در یک بار

with her friends, and guess who she met at the  bar? Her future husband. They ended up having  

بود و حدس می‌زنید با چه کسی در بار ملاقات کرده است ؟ شوهر آینده اش آنها در نهایت

a wonderful relationship, getting married. They  moved to the U.S. It's a beautiful romantic story. 

یک رابطه فوق العاده داشتند و ازدواج کردند. آنها به ایالات متحده نقل مکان کردند، این یک داستان عاشقانه زیبا است.

She said, "The last place that I expected to meet  my future husband was at a bar." This means it was  

او گفت: "آخرین جایی که انتظار داشتم با شوهر آینده ام ملاقات کنم، در یک بار بود." این بدان معناست که این

a very unlikely occurrence. She was not expecting  this, the last place, but we can use other words  

اتفاق بسیار بعید بوده است. او انتظار این را نداشت، آخرین مکان، اما می‌توانیم بعد از آخرین مکان از کلمات دیگری

after the last as well. "The last person that  we expected to score a goal was Sam," poor Sam,  

نیز استفاده کنیم. "آخرین کسی که انتظار داشتیم گل بزند سام بود" سام بیچاره،

maybe he's no good at soccer or football and  everyone and says, "Oh, he's got the ball,  

شاید او در فوتبال یا فوتبال و همه خوب نیست و می‌گوید: "اوه، او توپ را در اختیار دارد،

but there's no way that he's going to score  a goal." He's the last person we would expect  

اما راهی وجود ندارد که او گل بزند." " او آخرین کسی است که انتظار

to score a goal, and then boom, he scores a  goal. This might be the phrase that you say,  

داریم   گل بزند، و سپس بوم کند، او یک گل بزند. این ممکن است عبارتی باشد که شما بگویید،

"The last person we expected to score a goal  was Sam, but he did it. That's amazing."  

"آخرین کسی که انتظار داشتیم گل بزند ، سم بود، اما او این کار را کرد. این شگفت انگیز است."

That's just how it goes. You remember the  story I told you about where my guest married  

فقط همین طور است. داستانی را که به شما گفتم درباره جایی که مهمان من با مردی مجارستانی ازدواج کرد را به

a Hungarian man? Well, she also told me this  sentence. "My husband is a qualified doctor,  

خاطر دارید؟ خب او هم این جمله را به من گفت . "شوهر من یک پزشک واجد شرایط است،

but it's not recognized in this country. I guess  that's just how it goes." Oh, so her husband was  

اما در این کشور به رسمیت شناخته نشده است. حدس می‌زنم که همین طور است." اوه، پس

a certified doctor in Hungary, but when he moved  to the U.S., they didn't accept his certification. 

شوهرش پزشک مجاز در مجارستان بود، اما وقتی به ایالات متحده نقل مکان کرد، گواهینامه او را نپذیرفتند.

He would need to go through many more years of  schooling in order to be certified as a doctor  

او باید سال‌های بیشتری از تحصیل را پشت سر بگذارد تا بتواند به عنوان یک پزشک

in the U.S. That's such a shame. I think we miss  out on a lot of good, talented people because of  

در ایالات متحده گواهینامه بگیرد، این مایه شرمساری است. من فکر می‌کنم به دلیل این نوع محدودیت‌ها، تعداد زیادی از افراد خوب و با استعداد را از دست می‌دهیم

these types of restrictions. So she said, "That's  just how it goes." Here, we can imagine her  

. بنابراین او گفت: " این طور است." در اینجا، می‌توانیم

acceptance of something that's probably not  very fair. "That's just how it goes." Maybe  

پذیرش او از چیزی را تصور کنیم که احتمالاً خیلی منصفانه نیست. "فقط همین طور است." شاید

this has happened to you. "My co-worker called  in sick, so I had to do all of her extra work.  

این اتفاق برای شما افتاده باشد. " همکارم مریض تماس گرفت، بنابراین من مجبور شدم همه کارهای اضافی او را انجام

I guess that's just how it goes. "Well, it's not  fair. Your co-worker is sick. It's not her fault,  

دهم. حدس می‌زنم اینطوری پیش می‌رود. "خب، منصفانه نیست . همکار شما مریض است. تقصیر او نیست،

but you have to do the extra work. That's not very  fair, but I guess that's just how it goes. You're  

اما شما باید کارهای اضافی را انجام دهید. این خیلی عادلانه نیست، اما من حدس می‌زنم که همینطور پیش می‌رود. شما

accepting an unfair situation. Talking about being  fair, a fair shake. If you are the oldest sibling,  

یک موقعیت ناعادلانه را می پذیرید. صحبت درباره عادل بودن، یک تکان منصفانه. اگر بزرگ‌ترین خواهر یا برادر هستید،

maybe you have experienced this. "My mom never  gave me a fair shake. She always blamed me  

شاید این را تجربه کرده باشید. "مادر من هرگز به من تکان نمی داد. او همیشه به جای خواهر کوچکم مرا سرزنش می کرد

instead of my little sister." This wasn't  exactly true, but I think as an older sibling,  

." این دقیقاً درست نبود، اما من فکر می‌کنم به‌عنوان یک خواهر یا برادر بزرگ‌تر

we often feel that, right? "It's not  fair. You should blame her. Not me." 

،   اغلب این احساس را داریم، درست است؟ "این عادلانه نیست. شما باید او را سرزنش کنید، نه من."

Can you imagine what this means? This is talking  about fair treatment, "I never got a fair shake,  

آیا می توانید تصور کنید که این به چه معناست؟ این در مورد رفتار منصفانه صحبت می‌کند، "من هیچ وقت تکان منصفانه

so I'm receiving that fair treatment." "I never  got a fair shake," or if you are the parent or  

ای نداشتم، بنابراین با آن رفتار منصفانه مواجه شدم." "من هرگز یک تکان عادلانه دریافت نکردم"، یا اگر شما پدر یا مادر هستید

the authority, "She never gave me a fair shake."  Let's take a look at another sentence. I feel like  

، "او هرگز به من تکان نداد." بیایید به یک جمله دیگر نگاهی بیندازیم. احساس

I didn't get a fair shake with my volleyball team.  They didn't let me play as much as I thought I  

می‌کنم با تیم والیبالم تزلزل درستی نداشتم. آن‌قدر که فکر می‌کردم باید اجازه بازی داشته باشم، به من اجازه بازی ندادند

should be allowed to play. It wasn't fair  treatment. I didn't get a fair shake from  

. این برخورد عادلانه نبود . من از

the volleyball team. Our next expression is a  very fun one, fighting the man, or just the man.  

تیم والیبال تکان نخوردم. عبارت بعدی ما بسیار سرگرم کننده است، مبارزه با مرد یا فقط مرد.

So in The Fearless Fluency Club, one  of my guests was a lawyer named David.  

بنابراین در باشگاه تسلط بی باک، یکی از مهمانان من وکیلی به نام دیوید بود.

He said that all of his co-workers wore suits and  ties, but he wore a tee-shirt and jeans. It was  

او گفت که همه همکارانش کت و شلوار و کراوات می پوشیدند، اما او تی شرت و شلوار جین می پوشید. مجاز بود

allowed, and this was his way of fighting the man.  What could this possibly mean to fight the man?  

، و این روش او برای مبارزه با این مرد بود. این احتمالاً چه معنایی برای مبارزه با مرد می تواند داشته باشد؟

We can imagine the man is authority, so it's  your way of rebelling against authority,  

ما می‌توانیم تصور کنیم که این مرد اقتدار است، بنابراین این روش شما برای طغیان علیه اقتدار است،

doing something that's against what the  authority wants. "I'm fighting the man." 

کاری را انجام می‌دهید که برخلاف خواسته‌های اقتدار است. "من با مرد مبارزه می کنم."

So for teenagers, they might say,  "When we sprayed graffiti on that wall,  

بنابراین برای نوجوانان، ممکن است بگویند: «وقتی روی آن دیوار گرافیتی می‌پاشیم،

my friends and I thought that we were fighting  the man, but really we were just being dumb."  

من و دوستانم فکر می‌کردیم که داریم با آن مرد می‌جنگیم، اما واقعاً خنگ بودیم».

So the teenagers thought that they were  doing something to tell the authorities,  

بنابراین نوجوانان فکر می‌کردند که دارند کاری می‌کنند تا به مقامات بگویند،

"You don't have control over us. We're fighting  the man," but in reality, they were just  

«شما کنترلی روی ما ندارید. ما داریم با مرد می‌جنگیم»، اما در واقع، آنها فقط یک

doing something dumb. They thought they were  fighting the man, when in reality, they weren't.  

کار احمقانه انجام می‌دهند. آن‌ها فکر می‌کردند دارند با آن مرد می‌جنگند، در حالی که در واقعیت اینطور نبود.

Our last slang casual expression today is solid,  solid. We could use this in a very literal way.  

آخرین عبارات عامیانه امروزی ما محکم و محکم است. ما می توانیم از این به روشی بسیار تحت اللفظی استفاده کنیم.

That piece of wood is solid. It's not hollow. But  I want to show you this in a more figurative way.  

آن تکه چوب جامد است. توخالی نیست اما می‌خواهم این را به شکلی تصویری‌تر به شما نشان دهم.

What if I said to you, "A Honda Civic is a good,  solid car." It's not hollow? No. In this case,  

اگر به شما بگویم، "هوندا سیویک ماشین خوب و محکمی است." توخالی نیست؟ خیر. در این مورد،

we're talking about reliable. It's not fancy. It's  not shiny. It doesn't have lots of cool stuff,  

ما در مورد قابل اعتماد صحبت می کنیم. فانتزی نیست براق نیست. چیزهای جالب زیادی

it's just a reliable car. It is a solid car. You  could use this for place of work. Let's imagine  

ندارد،   فقط یک ماشین قابل اعتماد است. ماشین محکمی است. می‌توانید از این برای محل کار استفاده کنید. بیایید تصور

that you're a barista at Starbucks. You might  say, "Starbucks is a solid company to work for. 

کنیم   شما یک باریستا در استارباکس هستید. ممکن است بگویید، "استارباکس یک شرکت قوی برای کار است.

They treat you well, you get a free bag of coffee  every week, not too bad. Starbucks is a solid,  

آنها با شما خوب رفتار می کنند، هر هفته یک کیسه قهوه رایگان دریافت می کنید ، نه خیلی بد. استارباکس یک

reliable company to work for." Well, I hope that  this was a solid lesson and you learned all sorts  

شرکت معتبر و قابل اعتماد برای کار است." خب، امیدوارم این درس محکمی بوده باشد و همه

of useful stuff. Don't forget to click on the  link in the description to download the free  

چیز مفیدی را یاد گرفته باشید. فراموش نکنید که روی پیوند در توضیحات کلیک کنید تا

PDF worksheet with all of these slang expressions,  sample sentences and ideas. You can answer  

کاربرگ PDF رایگان را با تمام این عبارات عامیانه، نمونه جملات و ایده‌ها دانلود کنید. می‌توانید

Vanessa's challenge question at the bottom of the  worksheet so that you never forget what you've  

به   سؤال چالشی ونسا در پایین کاربرگ پاسخ دهید تا هرگز

learned. If you want to continue learning real  English with me and join a community of thousands  

آموخته‌های خود را فراموش نکنید. اگر می‌خواهید به یادگیری انگلیسی واقعی با من ادامه دهید و به جامعه

of motivated English learners from around the  world, I invite you to join me in The Fearless  

هزاران دانش‌آموز انگلیسی با انگیزه از سراسر جهان بپیوندید، از شما دعوت می‌کنم در The Fearless   Fluency Club به من بپیوندید

Fluency Club. You'll have access to a community of  passionate English learners from around the world  

. شما به جامعه ای از زبان آموزان پرشور انگلیسی از سراسر جهان دسترسی خواهید داشت

who practice speaking together to grow their  confidence and their English skills. Course  

که با هم صحبت می کنند تا اعتماد به نفس و مهارت های انگلیسی خود را افزایش دهند.

member, Tatiana said, "I was afraid to speak with  other course members because of my low level of  

تاتیانا، عضو دوره، گفت: "به دلیل سطح پایین زبان انگلیسی‌ام می‌ترسیدم با سایر اعضای دوره صحبت کنم

English, but everyone is very friendly kind and  patient with me. Now, I like these meetings." 

، اما همه با من بسیار مهربان و صبور هستند. اکنون، من این جلسات را دوست دارم."

This is a beautiful transformation, going from  feeling afraid and worried to enjoying speaking  

این یک دگرگونی زیبا است، از احساس ترس و نگرانی به لذت بردن از صحبت کردن به

English and connecting with some wonderful friends  around the world. A lot of members speak together  

انگلیسی و ارتباط با دوستان فوق‌العاده در سراسر جهان. بسیاری از اعضا

on Skype, Zoom, WhatsApp on a weekly basis,  sometimes a daily basis, and it's a great way to  

به صورت هفتگی، گاهی اوقات روزانه در Skype، Zoom، WhatsApp با هم صحبت می‌کنند و این یک راه عالی برای

grow your confidence and meet some friends. Plus,  I host weekly live lessons in our private Facebook  

افزایش اعتماد به نفس و ملاقات با دوستان است. به‌علاوه، در گروه خصوصی فیس‌بوک خود، درس‌های زنده هفتگی را برگزار

group so that you can stay motivated and you can  ask me questions directly. Click on the link below  

می‌کنم تا بتوانید انگیزه داشته باشید و بتوانید مستقیماً از من سؤال بپرسید. روی پیوند زیر

this video to join me in The Fearless Fluency  Club and start speaking real English today.  

این ویدیو کلیک کنید تا به من در باشگاه تسلط بی باک بپیوندید و همین امروز شروع به صحبت کردن به انگلیسی واقعی کنید.

Now, I have a question for you. I want you to  think about travel, something beautiful that  

حالا من یک سوال از شما دارم. می‌خواهم به سفر فکر کنید، چیزی زیبا که

I know a lot of you enjoy. What is something that  comes in handy when you travel? Is it a suitcase?  

می‌دانم بسیاری از شما از آن لذت می‌برید. چه چیزی هنگام سفر به کارتان می آید؟ چمدان است؟

Is it a map? Is it a smartphone? What is something  that comes in handy when you travel? Maybe it's a  

آیا نقشه است؟ آیا گوشی هوشمند است؟ چیزی که هنگام سفر به کارتان می آید چیست؟ شاید

good level of English. Let me know in the comments  and thank you so much for learning English with  

سطح زبان انگلیسی آن خوب باشد. در نظرات به من اطلاع دهید و از اینکه با من انگلیسی یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم

me. I will see you again next Friday for a new  lesson here on my YouTube channel. Bye. The next  

. جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ.

step is to download the free PDF worksheet for  this lesson. With this free PDF, you will master  

مرحله بعدی دانلود کاربرگ PDF رایگان برای این درس است. با این PDF رایگان،

today's lesson and never forget what you have  learned. You can be a confident English speaker.  

بر درس امروز تسلط خواهید داشت و هرگز آموخته‌های خود را فراموش نمی‌کنید. شما می توانید یک انگلیسی زبان با اعتماد به نفس باشید.

Don't forget to subscribe to my YouTube channel  for a free English lesson every Friday. Bye.

فراموش نکنید که هر جمعه برای یک درس انگلیسی رایگان در کانال YouTube من مشترک شوید. خدا حافظ.